مایکل پورتر | از نظریهپردازان استراتژی رقابتی و مزیت رقابتی

اگر از متخصصان و دانشآموختگان مدیریت بخواهید فقط «یک» نفر را از میان صاحبنظران استراتژی و مدیریت استراتژیک نام ببرند، به احتمال زیاد بسیاری از آنها از مایکل پورتر (Michael Eugene Porter) نام خواهند برد. کسی که در میان دانشمندان و صاحبنظران اقتصاد و مدیریت کسب و کار بیش از هر فرد دیگری مورد اشاره و ارجاع قرار گرفته است (+/+).
پورتر علاوه بر این که در میان دانشگاهیان نامی آشناست، در خارج از قلمرو آکادمیک هم شناختهشده است. در حدی که نشریهٔ فورچون او را «مشهورترین و تأثیرگذارترین استاد کسب و کار که تا کنون [روی این سیاره] زیسته» توصیف میکند (+).
وقتی استراتژیستها و مدیران کسب و کارها از مفاهیمی مثل رقابت، نیروهای رقابتی، مزیت رقابتی کسب و کار، مزیت رقابتی کشور، وجه تمایز، استراتژی کاهش هزینه، دیوارهای ورود، نیچ مارکتینگ و زنجیره ارزش حرف میزنند، عملاً مشغول بهکارگیری ادبیات پورتری هستند.
البته برخی از این اصطلاحات را مایکل پورتر برای نخستین بار به کار نبرده، اما بیتردید نقش بزرگی در توسعه و ترویجشان ایفا کرده است. به همین علت اغراق نیست اگر بگوییم تقریباً هر جا جلسهای با موضوع استراتژی و مدیریت استراتژیک برگزار شود، پورتر و ادبیاتش هم حضور دارند.
پورتر کیست؟ | مرور کوتاهی به زندگی نامه مایکل پورتر
پورتر متولد سال ۱۹۴۷ است و هماکنون هشتمین دههٔ زندگی خود را میگذراند. او کارشناسی خود را در رشته مکانیک و هوا-فضا (دانشگاه پرینستون) گذرانده و در مقطع ارشد و دکترا به ترتیب در رشته MBA و رشته اقتصاد (هر دو در دانشگاه هاروارد) تحصیل کرده است.
پورتر در سال ۲۰۰۰ در دانشگاه هاروارد به مقام University Professor رسید (+). این مقام که از سال ۱۹۳۵ شکل گرفته در دانشگاه هاروارد بالاتر از پروفسور و بالاترین جایگاه دانشگاهی محسوب میشود و کسانی که به این موقعیت میرسند، دیگر به یک دانشکده یا مدرسه خاص محدود نیستند و میتوانند به اراده و انتخاب خود در هر حوزه یا دانشکدهای در دانشگاه پژوهش یا تدریس کنند. در این لحظه صرفاً ۲۵ نفر در دانشگاه هاروارد در این جایگاه قرار دارند (+).
پورتر میگوید که همیشه به ورزش علاقهمند بوده و به علت علاقهٔ زیاد به ورزش، رقابت همیشه در ذهن او جایگاهی خاص داشته است. همین مدل ذهنی نهایتاً باعث شده که او مفهوم رقابت و استراتژی رقابتی را در قالب نظریه های مدیریتیاش وارد دنیای اقتصاد و کسب و کار کند (+).

مایکل پورتر در سال ۲۰۱۸ (منبع عکس: KU Leuven | Rob Stevens)
پورتر در دو دههٔ اخیر علاقهٔ ویژهای به حوزهٔ سلامت پیدا کرده و بر خلاف گذشته که منظومهٔ فکریاش حول رقابت سامان یافته بود، بیش از هر چیز به افزایش کارآمدی صنعت سلامت فکر میکند و در این باره مینویسد.
مایکل پورتر و استراتژی
همانطور که در ابتدای این درس گفتیم، بسیاری از مفاهیم امروزی در دنیای استراتژی را پورتر رواج داده است. موارد زیر از جمله مهمترین مفاهیم و اصطلاحاتی هستند که معمولاً در کنار نام پورتر قرار میگیرند:
◼️ مزیت رقابتی
مفهوم مزیت رقابتی که یکی از مفاهیم کلیدی در ادبیات مایکل پورتر است، امروزه یکی از ستونهای تحلیل استراتژیک است. به محض این که از یک کسب و کار حرف میزنید، انتظار دارند مزیت رقابتی کسب و کار را هم بگویید. به همین شکل، مزیت رقابتی صنایع و مزیت رقابتی کشورها و حتی مزیت رقابتی مناطق جغرافیایی هم مطرح شده و بررسی میشود. مزیت رقابتی – در سادهترین تعریف – عاملی است که باعث میشود مشتری یا مخاطب، یک سازمان، محصول، برند، کشور یا منطقه را در میان رقبایش انتخاب کند.
مدل پنج نیروی پورتر را میتوان معروفترین و شناختهشدهترین دستاورد او دانست. از این مدل برای تحلیل جذابیت یک صنعت و نیز برآورد ظرفیت بالقوه سوددهی در صنعت استفاده میشود. پنج نیروی رقابتی پورتر – که گاهی یک یا دو مورد هم به آنها اضافه میشود – شامل موارد زیر است:
-
- قدرت چانه زنی تأمین کنندگان
- قدرت چانه زنی مشتریان
- قدرت تهدید تازه واردها
- فشار رقابت میان رقبای فعلی
- تهدید کالاها و خدمات جایگزین
تحلیل گروه های استراتژیک یا اگر بخواهیم گستردهتر بگوییم «کلاسترینگ / Clustring» از دیگر مفاهیمی است که پورتر در حزوه استراتژی مطرح کرده است. البته خوشهبندی یا کلاسترینگ مفهومی بسیار قدیمی در ریاضیات و مدلسازی است. اما کار مهم پورتر این بود که پای این بحث را به دنیای استراتژی باز کرد.
مبنای استراتژی رقابتی پورتر این است که قرار نیست با همه رقابت کنید. بلکه کافی است رقیب کسانی باشید که با شما در یک گروه استراتژیک قرار میگیرند.
◼️ زنجیره ارزش
زنجیره ارزش هم یکی دیگر از مفاهیمی است که پورتر وارد دنیای استراتژی کرد. میدانیم که استراتژی کسب و کار سکهای است که دو رو دارد: «درون کسب و کار» و «بیرون کسب و کار». کسب و کارها با استفاده از زنجیره ارزش میتوانند نگاهی عمیقتر و علمیتر به درون خود و ساختار عملیاتیشان داشته باشند. ضمن این که با استفاده از همین ابزار میتوانند محیط بیرون و رقبا را هم بهتر تحلیل کنند.
◼️ استراتژی های عمومی پورتر (استراتژی های ژنریک)
هر فهرستی از اصطلاحات پورتر حتماً باید شامل استراتژی های عمومی پورتر هم باشد. پورتر چند گزینهٔ محدود و مشخص را به عنوان انتخابهای استراتژیک اصلی مطرح میکند و معتقد است که کسب و کارها به هر حال باید در نهایت یکی از آنها را انتخاب کنند (استراتژی تمایز و استراتژی رهبری هزینه از جملهٔ این گزینهها هستند).
پیشنهاد این گزینههای محدود، به یکی از نقاط نقد منتقدان پورتر تبدیل شده و مدام در نقد پورتر میگویند که انواع استراتژی های رقابتی فراتر از چند موردی است که او فهرست کرده است.
این نقد را نمیتوان رد کرد. اما از سوی دیگر باید این را هم به خاطر داشته باشیم که همین ساده بودن مدل پورتر و محدود کردن گزینههای پیشنهادیاش، باعث شده که این مدل به شدت رواج یافته و مفهوم استراتژی را در ذهن مدیران جا بیندازد (گزینهای را انتخاب میکنی و ناگزیر گزینههایی را کنار میگذاری).
مصاحبه با پورتر درباره اشتباهات رایج در استراتژی
خانم جوان مگرتا (Joan Magretta) که سالها با پورتر کار کرده، کتابی با عنوان «شناخت / فهم مایکل پورتر» یا «Understanding Michael Porter» منتشر کرده است. این کتاب هم برای کسانی که پورتر را صرفاً با آثار کلاسیک او میشناسند مفید است و هم میتواند نقطهٔ آغازی جذاب برای آشنایی با پورتر باشد.
او در بخش پایانی این کتاب، گزارش گفتگویی با مایکل پورتر را منتشر کرده است. گفتگویی که در آن برخی از پرتکرارترین سوالها را از پورتر پرسیده است. چند نکته از این مصاحبه را که دربارهٔ «رایجترین اشتباهها در استراتژی» است برگزیدهایم که آنها در ادامه میآوریم:
نمونههایی از جملات مایکل پورتر درباره استراتژی و کسب و کار
مایکل پورتر جملات زیبا و تأملبرانگیز فراوانی درباره استراتژی و مدیریت استراتژیک دارد که برخی از آنها حتی از چارچوب مقالهها و نوشتههای پورتر فراتر رفته و به پند و اندرزهای مدیریتی تبدیل شدهاند.
در ادامه تعدادی از جملات مایکل پورتر در حوزه استراتژی را با هم مرور میکنیم:
دسترسی کامل به مجموعه درسهای استراتژی و تفکر استراتژیک برای اعضای ویژه متمم در نظر گرفته شده است.
با عضویت ویژهی متمم، علاوه بر دسترسی به این درسها، به درسهای متنوع دیگری نیز دسترسی خواهید داشت که میتوانید فهرست آنها را در اینجا ببینید:
شاید برایتان جالب باشد که بررسیهای ما نشان داده در میان دوستان متممی، کسانی که به استراتژی و تفکر استراتژیک علاقهمند بودهاند، برای مطالعهی درسهای زیر هم وقت گذاشتهاند:
مشاوره مدیریت | کوچینگ | کارآفرینی | کار تیمی | مدیریت تعارض
مدل ذهنی | تفکر سیستمی | تصمیم گیری | مدیریت منابع | گزارش نویسی
ارزش آفرینی | سیستمهای کنترل مدیریت | مدل کسب و کار | دیجیتال مارکتینگ
دوره MBA (پیگیری منظم مجموعه درسها)
محصول آموزشی مرتبط
مقالات مایکل پورتر
مایکل پورتر صدها گزارش، تحلیل و مقاله تألیف و منتشر کرده (شامل مشارکت در تألیف) که برای مشاهدهٔ آنها میتوانید به صفحهٔ جستجوی مقالات در سایت HBS و نیز صفحه معرفی مایکل پورتر در همان سایت مراجعه کنید.
در میان مقالات پورتر موضوعات متنوعی از «وضعیت رقابتی کشورها» تا «صنعتِ سیاست»، از «مدیریت در دوران کرونا» تا «استراتژی برای موزهها»، از «مدیریت زمان برای مدیران» تا «اثربخشی اقدامهای انساندوستانهٔ آنها» را شامل میشود.
در میان انبوه مقالات پورتر دو مقاله کلاسیک وجود دارند که مناسب است علاقهمندان استراتژی آنها را خوانده باشند:
◼️مقاله استراتژی چیست
مقاله استراتژی چیست (?What Is Strategy) در سال ۱۹۹۶ منتشر شد.
تعریفی که پورتر از استراتژی در این مقاله ارائه کرد، هنوز هم یکی از معتبرترین تعریفهای استراتژی است و بعد از نزدیک به سه دهه، منابع روز استراتژی هم آن را نقل میکنند. ویژگی این مقاله خاص پورتر آن است که حتی بسیاری از منتقدان پورتر و نیز کسانی که در استراتژی رویکردهای متفاوتی هم دارند، مبانی آن را قبول دارند و به آن استناد میکنند.
ما در درس استراتژی به زبان ساده این مقاله را بررسی کردهایم.
◼️مقاله استراتژی و اینترنت
مقاله کلاسیک دیگر مایکل پورتر (Strategy and the Internet) است (دانلود فایل PDF مقاله). برای خواندن این مقاله باید زمان انتشار آن را مد نظر داشته باشید: مارس سال ۲۰۰۱. تقریباً همدوره با اوج موج اول اینترنت و ترکیدن حباب دات کام.
طبیعتاً نباید انتظار داشت همهٔ مطالبی که در چنین مقالهای در چنان مقطعی نوشته شده، امروز درست باشد. و حتی اگر همهٔ مطالبی که در چنان مقالهای گفته شده نادرست باشند، نمیشود بر نویسنده خرده گرفت.
اما جالب اینجاست که لابهلای حرفهای پورتر در آن زمان، نکات ارزشمندی پیدا میشود که هنوز هم درست است و از این منظر اتفاق جالبی است که یک استراتژیست، اگر نه به شکل کاملاً درست، اما با خطای معقولی میتواند تأثیر روندهای پرشتاب را بر اقتصاد، صنایع و کسبوکارها ارزیابی کند.
کتاب های مایکل پورتر
پورتر مقالات و کتابهای فراوانی تألیف کرده که اغلب آنها به مراجعی مهم و معتبر در زمینه استراتژی رقابتی تبدیل شدهاند. از میان کتاب های مایکل پورتر دو عنوان به شهرت بیشتری رسیدهاند و جدا از دانشگاهیان، مدیران، سرمایهگذاران و سیاستمداران هم به آنها توجه نشان دادهاند: کتاب استراتژی رقابتی و کتاب مزیت رقابتی ملل.
◼️کتاب استراتژی رقابتی
«رقابت یکی از مفاهیم پایهای در استراتژی و مدیریت استراتژیک است.» کمتر کسی این گزاره را انکار میکند. اما سوال اینجاست که تعریف رقابت چیست و دقیقاً چه کارهایی را باید مصداق استراتژی رقابتی دانست؟ اینها سوالاتی است که با وجود ظاهر سادهشان، پاسخ سادهای ندارند.
حتی میشود گفت تفاوتهایی که در استراتژیها و سیاستهای بسیاری از مدیران میبینیم ناشی از این است که رقابت را به شکلهای متفاوتی تعریف میکنند. پورتر در کتاب استراتژی رقابتی خود تعریف رقابت، انواع رقابت و شیوه تحلیل وضعیت رقابتی صنایع مختلف را مطرح میکند.
توضیحات بیشتر در این باره را میتوانید در معرفی کتاب استراتژی رقابتی بخوانید.
◼️کتاب مزیت رقابتی ملل
پورتر در این کتاب کوشیده ایدههای اصلی استراتژی رقابتی را در سطح ملّی (و به تعبیر دقیقتر: جغرافیایی) بررسی کند. سوالی که پورتر کوشیده در کتاب مزیت رقابتی ملل به آن پاسخ دهد این است که «چه میشود که اقتصاد برخی کشورها قدرتمند میشود و میتوانند گوی رقابت در نوآوری و خلق ثروت را از کشورهای دیگر بربایند؟»
او در پاسخ به این سوال مدلی را پیشنهاد کرده که امروزه به نام مدل الماس پورتر شناخته میشود. در صفحهٔ معرفی کتاب مزیت رقابتی ملل میتوانید دربارهٔ این کتاب بیشتر بخوانید.
پورتر علاوه بر این دو عنوان، کتابهای دیگری هم دارد. از جمله کتاب «درباره رقابت» یا «On Competition» که مجموعهای از مقالات و نوشتههای او دربارهٔ رقابت است و کتاب «صنعت سیاست» یا «The Politics Industry» که در آن با همکاری کاترین گِل کوشیده کاربرد تحلیل صنعت و ارزیابی نیروهای رقابتی را از قلمرو کسب و کار فراتر برده و در تحلیل نیروها و سیستمهای سیاسی به کار بگیرد.
شرکت مشاوره مدیریت مایکل پورتر
مایکل پورتر در سال ۱۹۸۳ به همراه پنج نفر دیگر از فعالان صنعت مشاوره مدیریت شرکت مشاوره مدیریت مانیتور گروپ (Monitor Group) را تأسیس کرد. این شرکت که در ذهن بسیاری از مردم به عنوان شرکت مشاوره مدیریت دانشگاه هاروارد جا افتاده بود، به سرعت گسترش یافت و در کشورهای مختلف شعبههایی را تأسیس کرد.
اما حدود سه دهه بعد اعلام ورشکستگی کرد و شرکت مشاوره مدیریت دیلویت آن را خرید. این شرکت امروز با نام دیلویت مانیتور فعالیت میکند. سرگذشت جالب و آموزنده این شرکت در بخش داستان کسب و کار متمم آمده است:
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری استراتژی کسب و کار به شما پیشنهاد میکند:
- دوره مدیریت استراتژیک | آموزش استراتژی کسب و کار
- نکاتی که فقط یک مدیرعامل حرفه ای و باتجربه میداند
- رشته مدیریت استراتژیک و سرفصل های آن در دانشگاهها
- تاریخچه استراتژی و مدیریت استراتژیک
- جنگل استراتژی | مکاتب استراتژی از دیدگاه مینتزبرگ
- ذینفعان سازمان چه کسانی هستند؟ تئوری ذینفعان و تحلیل گروه های ذی نفع
- کاملترین تعریف استراتژی چیست؟
- گمشده در دریا | نکتهای مهم دربارهی ماهیت استراتژی
- استراتژی به زبان ساده | با مروری بر مقاله استراتژی چیست مایکل پورتر
- چشم انداز استراتژیک در سازمان و کسب و کار به چه معنا است؟
- منظور از «عزم استراتژیک / نیت استراتژیک» چیست؟
- بیانیه ماموریت چیست؟ (+ بررسی دو نمونه بیانیه ماموریت)
- ارزش های سازمانی | چرا بیانیه ارزش های سازمانی تدوین میشود؟
- تعریف مدیریت استراتژیک و تفاوت برنامه ریزی استراتژیک و مدیریت استراتژیک
- برنامه ریزی استراتژیک چیست و سند استراتژی چگونه تدوین میشود؟
- دلایل شکست برنامه ریزی استراتژیک | استراتژیهایی که مرده به دنیا میآیند
- سطوح استراتژی در سازمان | انواع استراتژی بر اساس لایهی سازمانی
- ایگور آنسوف | پدر استراتژی سازمانی و مدیریت استراتژیک
- منظور از واحد کسب و کار استراتژیک (SBU) چیست؟
- تجزیه و تحلیل محیط کسب و کار | تحلیل PESTEL چیست؟
- پنج نیروی رقابتی پورتر و تحلیل صنعت به کمک آنها
- تحلیل محیط داخلی سازمان | ارزیابی عوامل داخلی کسب و کار چگونه انجام میشود؟
- انواع استراتژی | گزینه های استراتژیک پیش روی یک کسب و کار چیست؟
- استراتژی رهبری هزینه | کاهش هزینه برای ایجاد مزیت رقابتی
- استراتژی تمایز | متمایز بودن به عنوان یک استراتژی رقابتی
- استراتژی تمرکز به عنوان یک استراتژی رقابتی
- معنی انحصار چیست؟ بازار انحصاری چه ویژگیهایی دارد؟
- مزیت رقابتی چیست و از چه راههایی ایجاد میشود؟
- ائتلاف استراتژیک (Strategic Alliance) یا اتحاد استراتژیک چیست؟
- تحلیل گروه های استراتژیک | ابزاری برای تحلیل ساختار صنعت
- تحلیل رقبا در کسب و کار | چگونه آنالیز رقبا را انجام دهیم؟
- مزیت پیشتاز بودن | آیا مزیت پیشگامی واقعیت دارد؟
- استراتژی ادغام افقی | مقدمهی تثبیت تدریجی صنایع
- توسعه کسب و کار و انتخاب استراتژی رشد | ماتریس آنسوف
- استراتژی ادغام عمودی کسب و کارها و مزایا و معایب آن
- تعریف مقیاس تولید | مفهوم صرفه جویی ناشی از مقیاس
- از تولید انبوه تا سفارشی سازی انبوه
- صرفه جویی ناشی از تنوع | چندمحصولی بودن به عنوان یک مزیت اقتصادی
- ماتریس BCG یا ماتریس بوستون چیست؟ (+ مثال و نحوه استفاده)
- کنیبالیزم | همجنس خواری در استراتژی، بازاریابی و فروش
- استراتژی Lock-in و نصب زنجیر به پای مشتری
- استراتژی افزایش سهم بازار یا افزایش سهم از کیف پول مشتری؟
- ویژگیهای یک پلتفرم موفق
- تحلیل استراتژیک صنعت شامل چه بخشهایی است؟
- استراتژی و محصولات و خدمات اسیرکننده
- مسئولیت اجتماعی شرکت چیست و به چه معناست؟
- سبزشویی | Greenwashing چیست و چرا انجام میشود؟
- نقشه استراتژی | ابزاری برای تعیین گامهای عملی در اجرای استراتژی
- مدل هفت S مکنزی چیست و چه میگوید؟
- کتاب چهار اصل اجرای استراتژی
- استراتژی برای کسب و کارهای کوچک به چه معناست؟
- گزارشهای مدیریتی | شش روند اصلی که آینده را شکل میدهند
- معرفی کتاب خردهروندها | روندهای کوچکی که تغییرات بزرگ اطراف ما را میسازند
- وابستگی به مسیر | اثرات بلندمدت انتخابهای کوتاهمدت
- تیم قرمز | تحلیل کسب و کار و جستجوی نقاط ضعف در رقابت
- گری همل کیست؟ (به همراه معرفی کتابهای گری همل)
- کتاب مزیت رقابتی ملل (مایکل پورتر)
- کتاب استراتژی رقابتی مایکل پورتر
- جیم کالینز (معرفی و زندگی نامه)
- کتاب مدیریت استراتژیک فرد آر دیوید
- بزرگان مدیریت استراتژیک
- کتاب ساخت ژاپن | آکیو موریتا و داستان رشد سونی
- معرفی کتاب استراتژی کارساز | علت عملی نشدن استراتژی کسب و کار چیست؟
- مایکل پورتر | از نظریهپردازان استراتژی رقابتی و مزیت رقابتی
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای آشنا شدن بیشتر با متمم به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کنید و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیمسال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید.
توجه داشته باشید که خرید ششماهه و یکساله بهترتیب معادل ۲۰٪ و ۳۸٪ تخفیف (نسبت به خرید یکماهه) محسوب میشوند.برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
۳۷ نظر برای مایکل پورتر | از نظریهپردازان استراتژی رقابتی و مزیت رقابتی
آخرین کاربران ویژه متمم
ورود محمدرضا و محمد امین فتحی پور و محمدمهدی سالارعابدی به جمع کاربران ویژه متمم را خوشآمد میگوییم
دوستان برتر متممی در دو هفته اخیر
- علی محمد افراسیابی ⭐ (۱۶۲ امتیاز)
- علی کریمی ⭐ (۱۳۰ امتیاز)
- مونا رضایی ⭐ (۱۳۰ امتیاز)
- محسن شیروانی ⭐ (۱۲۲ امتیاز)
- عرفان رجبی خراسانی ⭐ (۸۷ امتیاز)
- آرشین ⭐ (۷۷ امتیاز)
- محمدرضا ضامنی ⭐ (۷۷ امتیاز)
- الميرا خزاعی ⭐ (۷۲ امتیاز)
- مرضيه رفعتي ⭐ (۶۶ امتیاز)
- صدیقه پوراسترآبادی ⭐ (۶۵ امتیاز)
آخرین پروژههای ثبت شده
- عباس جعفری در پروژه پایانی مدل ذهنی
- صالحه سپهری در پروژه پایانی استعدادیابی
- سعید باوی در پروژه پایانی استعدادیابی
- سعید باوی در پروژه پایانی درس تصمیم گیری
- عامر نعمت الهی در پروژه پایانی استعدادیابی
- سعید باوی در پروژه پایانی تفکر سیستمی
- سروش سرور در پروژه پایانی درس تصمیم گیری
- بنیامین عقیلی در پروژه پایانی درس تصمیم گیری
یه جایی گفته شد تو این مبحث به عنوان اولین نکته استراتژی که شما نمیتوانی برای همه کس همه چیز باشی.یعنی ممکن برای بعضی ها همه چیز باشی فکر کنم ضدش این جمله باشه؟؟ نکته ی جالبی هست فکر کنم مصداق این جمله هست که نمیتونی همیشه همه رو راضی نگه داری یا اینکه همیشه همه چی به دلخواه نیست یا به طور مثال در مورد کالا یا برند نمیتونه تماااام آپشن ها موجود باشه ویه چیز سلیقه ای هست.ویا اینکه ما میتونیم استراتژی رو در مورد کارهامون هم به صورت سلیقه ای پایه ریزی کنیم که حالا میتونه نتیجش خوب باشه یا عکس.
با تشکر از توجهتون.
با سلام
برخی دیگه از جملات مایکل پورتر:
تدوین راهبرد، عبارت است از پیوند دادن یک شرکت به محیط اطرافش.
آینده به روی افراد و سازمان هایی که یارای گریز از جاذبه گذشته را ندارند، بسته خواهد بود.(+)
استراتژی زاییده ی رقابت است پس باید مزیت رقابتی را برای خود ایجاد کنیم.(+)
موفق و شادکام باشید.
باسلام
مایکل مدیر خوبیه، مخصوصه این جمله اش محشر است. اگر هدف شما چیزی غیر از سودآوری باشد (بزرگ بودن، رشد سریع، رهبر و پیشتاز تکنولوژی بودن) دیر یا زود جایی سرتان به سنگ خواهد خورد. (این همان نگاه به بازاری هست که پورتر دارد و باعث شده مثل خیلی از پژوهشگران حوزه استراتژی کلی گویی و انتزاعی صحبت نکند)
استراتژی را می توان بهترین راه برای رسیدن به طبقه فوقانی یک مجموعه در نظر گرفت که در طول مسیر کمترین خسارت و بیشترین سود محاسبه گردد، که البته در موقعیت های مختلف ترجیحات متفاوتی دارد.
مایکل پورتر در مورد مسائل استراتژیکی که ایران با آن مواجه است نیز نظراتی دارد:
آقای پورتر پایین بودن بهرهوری نیروی کار در ایران را از چالشهای رقابت پذیری کشور ایران میداند. پورتر رقابتپذیری در سطح ملی را تابعی از کیفیت هر دو محیط اقتصادی کلان و خرد میداند. ایشان با بیان اینکه امروز اقتصاد کشورها بر اساس قدرت رقابتپذیری آنها در جامعه جهانی بنا شده است، خودکفایی را مورد نقد قرار دادند. پورتر با تاکید بر لزوم نگاه مدیران ایران به مقوله خودکفایی به عنوان یک پدیده اقتصادی و نه سیاسی، هزینه خودکفایی در جامعه امروز جهانی را نسبت به دوره ۳۰ سال گذشته بسیار بالا دانست. پورتر با تحلیلی استراتژیک از نقاط قوت و قابلیتهای ایران، نقاط قوت و ضعف محیط اقتصادی ایران را به شرح زیر عنوان نمود:
نقاط قوت -منابع اولیه بسیار مناسب در کشور -جمعیت بالای تحصیل کرده و متخصص
-موقعیت مناسب در منطقه
نقاط ضعف – قوانین و مقررات – بهرهوری پایین – عدم شفافیت – زیرساختهای اقتصادی
از نظر او ایران توانایی تبدیل شدن به یک مرکز ثقل منطقهای را دارد. او پیشنهادهایی در خصوص استفاده از مزیت های ایران در حوزه محصولات کشاورزی و در حوزه توریسم در جهت توسعه اقتصادی را ارائه داده است.
با سلام
جملات بسیار خوب و تاثیرگذاری بود. ممنون از به اشتراک گذاری.
به نظر من استراتژی یعنی:(چیزهایی که من تا به اینجا یادگرفتم)
تمایز
هنر انتخاب کردن وکنار گذاشتن
تخصیص بهینه منابع
شکست امروز را زیاد جدی نگرفتن و راحت خوابیدن با برنامه بلند مدت برای پیروزی
با سلام
با سپاس از به اشتراک گذاریِ این جملاتِ زیبا و آموزنده ، با نهایتِ احترام و ادب ، فکر می کنم ، بعضی از این جملات ، نسبی هستند و قطعیت ندارند :)
برای مثال ، این جمله : “حوزههای انسان دوستانه، به دلیل آشنایی کم با کسب و کار و چند دهه عقبتر بودن از دنیای فکری آن، پول را با کمترین کارایی و اثربخشی هزینه میکنند.”
برای مثال ، در کشورِ ما ، به جز تعدادِ بسیار بسیار قلیلی از بنیادهایِ خیریۀ واقعی که اساساً با اهدافی غیرِ انتفاعی و برای اهدافِ انسان دوستانه ، فعالیت می کنند ، بیش از ۹۵ درصدِ اینگونه موسسات و بنیاد ها ، متشکل از اقتصاد دانان و ویژه خوارانِ اساسی است که از پوششِ خیریه بودن ، برای دور زدنِ گمرکات و نپرداختنِ مالیات و . . . ، به بهترین شکل ، بهره می برن و نسبت به بنگاه هایِ اقتصادی که رویکردِ اصلیِ اونها ، سود آوری هست ، به مراتب ، سود آور تر هستند و از نظرِ اجتماعی هم ، بسیار موجه تر بوده و دعایِ خیرِ مردم و مسئولین هم ، بدرقۀ راهِ این عزیزان هست .
پاورقی :
ویژه خواری = رانت خواری و استفاده از انحصار در بهره بردن از امتیازاتی خاص ؛ مثلا ، اینکه فردی بتونه امتیازِ انحصاریِ وارداتِ یک کالایِ اساسی و استراتژیک رو به خودش اختصاص بده
لطفا یکی از دوستان با ذکر مثالۍ واضح این مطلبو باز کنه وتوضیح بده ؛میلیاردها دلار، برای فعالیتهای انسان دوستانه و خیرخواهانه، هرز رفته است.
حوزههای انسان دوستانه، به دلیل آشنایی کم با کسب و کار و چند دهه عقبتر بودن از دنیای فکری آن، پول را با کمترین کارایی و اثربخشی هزینه میکنند.
کشور خودمان را در نظر بگیرید؛ دو سازمان خیریه بزرگ در آن فعالیت میکنند، کمیته امداد و سازمان بهزیستی (اگرچه بهزیستی تخصصاً به موضوع معلولیت میپردازد اما عمدتاً خانوارهای تحت پوشش آن نیازمند هستند و علاوه بر نیاز به کمکهای توانبخشی و بهزیستی، نیازمند کمکهای مالی هم هستند) به موازات این دو سازمان رسمی که دارای بودجه مصوب در بودجه سالانه کشور هستند، تعداد نامشخصی خیریه و سازمان مردمنهاد دارای مجوز و بدون مجوز دیگر نیز هستیم که با قاطعیت میتوان گفت هیچ آمار رسمی از تعداد آنها وجود ندارد. بیایید آمار ۳۰۰۰ تایی این خیریهها را صحیح فرض کنیم.
طبق آخرین آمار رسمی کمیته امداد ۴ میلیون نفر (معادل ۱٫۸۵ میلیون خانوار ) و بهزیستی نیم میلیون نفر (معادل ۱۷۰ هزار خانوار) تحت پوشش دارند. این دو دستگاه سالانه بیش از ۵هزار میلیارد تومن بودجه دارند. در لایحه بودجه سال ۹۵ بودجه بهزیستی معادل ۱۸۰۰ میلیارد تومن (صفحه ۷۰۲) و بودجه کمیته امداد معادل ۳۸۰۰ میلیارد تومن (صفحه ۶۹۸) آورده شده. به خاطر داشته باشید که این مبلغ بودجه دولتیه و مبلغ مشارکتهای مردمی (کمک خیرین) باید به این اعداد اضافه بشه. مشخصه که آمار روشنی از میزان کمکهای ارائه شده توسط ۳۰۰۰ خیریه مردمی در دست نیست. اجازه بدید فرض کنیم که با در نظر داشتن هزینههای اجرایی و عملیاتی این دو نهاد (امداد و بهزیستی) و با در نظر داشتن کمکهای مردمی به این دونهاد همچنین کمکهای خیریههای مردمی کل مبلغی که هرسال در ایران صرف امور حمایتی و خیریه میشه چیزی معادل ۶هزار میلیارد تومن باشه.
با ذکر این توضیحات شاید الان بشه مفهوم حرف پورتر رو درک کرد که «میلیاردها دلار، برای فعالیتهای انسان دوستانه و خیرخواهانه، هرز رفته است.» حدود ۵ میلیون نفر مددجوی مستمری بگیر به اضافه تعداد بسیار زیادی پشت نوبتی دریافت حمایت به اضافه تعداد بسیار زیادی افرادی که ترجیح میدن برای حفظ آبرو سراغ چنین سازمانهایی نیان به اضافه بسیاری افراد نیازمند که حتی از وجود چنین سازمانهایی مطلع نیستند. هرساله پول بسیار زیادی برای محرومیتزدایی هزینه میشه و به موازاتش هرساله تعداد محرومین بیشتر میشه.
(البته این به معنای بیارزش قلمداد کردن خدمات این سازمانها نیست، چون خودم از نزدیک از خدمات و فعالیتهای اونها مطلعم. همچنین به این معنا هم نیست که موضوع فقر و فقرزدایی موضوع سادهایه. یکی ازنکات کلیدی در این مبحث، موضوع فقرزایی است یعنی چه اتفاقی میافته که هر روز بر تعداد فقرا افزوده میشه.)
سال ۹۶ که زلزله سرپل ذهاب اتفاق افتاد من کرمانشاه بودم. از همون ساعات اولیه کمک های مردمی به سمت منطقه سرازیر شد. این کمکها بر اساس نیازهای اون مردم نبود. بیشتر اون منطقه در زمان جنگ ایران و عراق تخلیه شده بود و مردمش در شهرهای اطراف ساکن شدن یا به تهران و شهرهای بزرگ و خارج از کشور مهاجرت کردن.بعد از جنگ اونایی که برگشته بودن زمینای بقیه رو یا خریده بودن یا اجاره کرده بودن. در کل این مردم به نسبت شهرای اطراف وضع مالی بهتری داشتن. اکثرن در شهرای دیگه ملک و منابع درامد و قوم و فامیل داشتن و واقعن درصد کمی از مردم در تامین نیازهای اولیه شون مشکل داشتن. ولی خب اون همه کمکی که اومده بود رو که نمیشد پس فرستاد.
بیشتر خانواده ها با اینکه میتونستن به شهرای دیگه برن و یه سال مستاجر بشن تا خونه جدید ساخته بشه. ولی اینجوری سهمی از کمک ها بهشون نمیرسید. اونایی که تو منطقه مونده بودن فعالیت های معمولشون رو رها کرده بودن و تا مدتها تنها کاری که میکردن دویدن دنبال ماشین های حامل کمک های مردمی و گرفتن برنج و روغن و تن ماهی و اینجور چیزا و فروش اونا به نصف قیمت بود. یعنی مثلن یکی تو اصفهان صد میلیون خرید میکرد میفرستاد تا مردم اون وسایل رو بفروشن سی چهل میلیون پول نقد گیرشون بیاد.
مردمی که میخواستن کمک کنن هجوم برده بودن به سمت خرید کانکس و بخاری برقی و این چیزا. همین باعث شده بود که قیمت این لوازم گرون بشه. درحالی که هیچکدوم از اون مردم برای بلند مدت نمیخواستن تو اون کانکس ها بمونن. مساله اب و برق و گاز و تخلیه فاضلاب و این مسائل هم بود. از همون روزای اول کانکس های اهدایی رو به یک سوم یا یک چهارم قیمت میفروختن به دلالا.
از همه مهمتر اینکه این جو کمک رسانی خیلی زود خوابید و مردمی که عادت کرده بودن روزی معادل چند میلیون تومن کالای رایگان دریافت کنن حالا باید بر میگشتن سر کارای معمول خودشون. فقط در همین یه مورد من به چشم خودم شاهد هدر رفتن ده ها میلیون دلار سرمایه شدم.
گمان نمی کنم منظور مایکل پورتر از سود آوری الزاما و صرفا همان عددی یاشد که در گزارش سود و زیان در صورت های مالی ذکر می شود .
احتمالا بسیاری از دوستانمان در محیط کسب و کار می دانند که گاهی با اهداف کوتاه مدت می توان شرکت ها را به گو نه ای اداره کرد که عدد نشان داده شده در صورت های مالی چاق و چله تر دیده شود و سهامدار غیر متخصص حتی متوجه نشود که این سود به چه بهائی به دست آمده است.
و باز دوستانی که احتمالا با ارزیابی متوازن کاپلان آشنا هستند می دانند که ارزش های آفریده شده توسط بنگاه ها همواره از جنس پول نقد در صورت های مالی نبوده و به صورت دارائی نامشهود و شاید غیر قابل ارزش گذاری در فرایند های مرتبط با مشتریان ، فرایند های عملیات داخلی و آموخته های سازمانی ذخیره می شود.
همه ما احتمالا داستان جک و مرغ تخم طلا را شنیده ایم که پسرک نتوانست بر طمع خود غلبه کند . در انتظار روز بعدی و تخم طلای دیگر نماند و شکم مرغ تخم طلا را درید.
گاهی سود آوری های سازمانی ما همانند طمع جک برای به دست آوردن سریعتر تخم های طلاست و شکم مرغ تخم طلای سازمانهایمان را میدریم و چیزی برای آینده باقی نمی گذاریم.
به گمانم اگر به جای کلمه سودآوری در کلام پورتر کلمه ارزش آفرینی را قرار دهیم برایمان معنی دار تر می شود.
اگر هدف شما چبزی غیر از ارزش آفرینی باشد ، دیر یا زود جائی سرتان به سنگ خواهد خورد.
من هم (به عنوان یک یادگیرندهی استراتژی) با کلیات و جزییات حرفاتون موافقم.
اما چون شک کردم بعد یه جستجو فهمیدم که نقل قول پورتر عملا این نکته که شما گفتین (که احتمالا هم حرف شما درسته اما نکتهای نبود که پورتر در این حرف بهش تاکید کنه) نیست.
If your goal is anything but profitability – if it’s to be big, or to grow fast, or to become a technology leader – you’ll hit problems.
ایشون دقیقا نوشته است که هدف ما هر چیزی به جز سودآوری باشد ما با مشکل مواجه میشیم. حتی اگر هدف ما رهبری بر فضای تکنولوژی باشد (که یک هدف ارزشمند است) ما به مشکل میخوریم. اگر هدف ما رشد سریع باشه، ما به مشکل میخوریم (که باز هم هدف بدی به نظر نمیرسه). اگر هدف ما بزرگ بودن در حوزهی خودمون هم باشه باز هم به مشکل میخوریم (این هم احتمالا آرزوی غایی هر کسبوکاریه).
الان هم کامنت رو ویرایش کردم تا بگم که باقی کامنتها رو خوندم و فهمیدم این نقل قول برای دیگران هم گنگ به نظر میرسه. برای همین شاید نتونیم یه نظر قطعی بدیم در مورد مفهوم این جملهی پورتر.
سلام بر دوستان متممی
خیلی ممنون می شوم که دوستان خبره در زمینه مدیریت استراتژیک، course یا درس مناسب از دانشگاه ها یا موسسات معتبر دنیا در زمینه مدیریت استراتژیک فناوری اطلاعات را به من معرفی کنند.
این جمله پورتر که «میلیاردها دلار، برای فعالیتهای انسان دوستانه و خیرخواهانه، هرز رفته است. حوزههای انسان دوستانه، به دلیل آشنایی کم با کسب و کار و چند دهه عقبتر بودن از دنیای فکری آن، پول را با کمترین کارایی و اثربخشی هزینه میکنند.» را من به عینه در سازمان خودم (امور خیریه) دیده ام. واقعاً اصلی ترین چالش در حوزه فعالیتهای انسان دوستانه و خیریه همین است (البته بماند که مشکلات عدیده دیگری نیز وجود دارد، مثلا سوءاستفاده از عنوان و پوشش خیریه برای انجام فعالیت های اقتصادی و سیاسی. )
در حوزه فعالیتهای انسان دوستان شما با جامعه ای روبرو هستید که نیازمند بوده و دچار آسیبهای اجتماعی و اقتصادی هستند لذا ناخودآگاه به این سمت کشیده می شوید که بر مبنای احساسات تصمیم بگیرید و به فکر برطرف کردن نیاز لحظه ای (دادن مسکنّ) به جای برطرف کردن ریشه ای مشکل (درمان) باشید. اگرچه برطرف کردن نیاز لحظه ای برخی افراد برای ایشان واجب ترین کار بوه و مرز حیات وممات ایشان است، شناخت ریشه های مولد فقر و آسیب، ایجاد اشتغال پایدار و مولد کردن این قشر باید هدف اصلی خیریه ها باشد.
همین رویکردی که پورتر از آن یاد می کند، باعث شده در حال حاضر در کشور ما چند هزار (آمار دقیقی وجود ندارد) خیریه وجود داشته باشد، درحالی که در مقابل آن همچنان چند میلیون نیازمند وجود دارند (فقط کمیته امداد ۴ میلیون نفر مددجو تحت پوشش دارد)
سلام بسیارعالی از سخنان اندیشمندان لطفا مطالب بیشتری قرار بدید
سلام و صبح بخیر به همه دوستان
سپاس از متمم برای محتوای خوبش . می خواستم خواهش کنم از میزنبرگ و فرمول۵Ps
(plan-ploy-pattern-position-perspective) هم اگر امکان داره مطالبی بگذارید معمولا تفسیر های شما از بعضی مفاهیم برای من یا خیلی از دوستان ابعاد تازه ای داره که خیلی مفید هستش .
سعید ،این لینک یک توضیح مقدماتی در مورد نگاه مینتزبرگ بهت میده
http://www.motamem.org/?p=6029#more-6029
سعید عزیز. چشم. حتماً.
اتفاقاً در تقویم محتوای استراتژی، بعد از مایکل پورتر، هنری مینتزبرگ را قرار داده بودیم (چون قبلاً هم دیدگاه آن دو را با هم مقایسه کردهایم).
همچنانکه میدانید مینتزبرگ ۵P را در اواخر دههی هفتاد میلادی مطرح کرد و بعداً همان مفاهیم را به همراه مفاهیمی دیگر در قالب ۱۰ مکتب استراتژی در کتاب Strategy Safari خود در اواخر دهه نود میلادی منتشر کرد.
به عنوان مثال، آنچه را که در P مربوط به Plan توضیح داده بود بعدها در مکتب Planning طبقهبندی کرد و آنچه را که در P مربوط به Ploy شرح میداد، در دل مکتب Power جا داد.
تنها مسئلهای که هست این است که شرح ده مکتب مطرح شده در کتاب Strategy Safari به دلیل اینکه تاکید مینتزبرگ به “روایت طبقهبندیها” بوده و کوشیده است که نقش ناظر بیطرف را به عهده بگیرد، جدا از اینکه کمی خشک و جدیتر شده، گاهی اوقات از ظرافتهای کلامی و زیباییهای نگاه مینتزبرگ که قبلاً در شرح ۵P به کار میگرفت، فاصله گرفته و گاه، تهی شده است.
به محض اینکه بین این دو روایت (که یکی شخصی و محدود و زیباتر است و دیگری علمی، گسترده و خشکتر است) کمی آشتی برقرار کنیم (طوری که اصل پیام، قربانی نشود) حتماً مطالب این حوزه را (که هماکنون بخش قابل توجهی از آن، آماده است) منتشر خواهیم کرد.
از اعتماد شما و لطف شما به “روایت متمم” ممنونیم. مطمئن باشید که تمام تلاش خودمان را برای حفظ این اعتماد، به کار میگیریم.
اگر هدف شما چیزی غیر از سودآوری باشد (بزرگ بودن، رشد سریع، رهبر و پیشتاز تکنولوژی بودن)، دیر یا زود جایی سرتان به سنگ خواهد خورد.
با این جمله کمی مشکل دارم ! شاید با برخی کلمات داخل پرانتز موافق باشم ولی کلماتی مثل رفع نیاز دیگران و غیره می تواند یک هدف غیر از سود آوری باشد، نمی تواند؟
شهاب جان. به عنوان نظر و تفسیر شخصی، با توجه به دو Fact زیر، فکر میکنم حرف پورتر را بتوان درک یا توجیه کرد:
اولین مورد، توجه جدی مایکل پورتر در سالهای اخیر به مفهوم CSR و مسئولیت اجتماعی و حوزههای خدمات و رفاه عمومی است.
حجم گستردهی مصاحبهها و سخنرانیهای او و مقالههایش در این حوزهها، نشان میدهد که حرف زدن او از سود آوری، بعید است به معنای نادیده گرفتن جنبههای “غیرپولی” در کسب و کار باشد.
دومین مورد، دغدغهی پورتر در حوزهی رقابت است که مشخصاً این واژه را به محور اصلی اندیشهها و تفکر او تبدیل کرده است. به نظر میرسد که رقابت، دغدغهی کسی است که کسب و کار و فعالیتها را با نگاه خصوصی و خودگردان میبیند و به عبارتی، دولت را هرگز به عنوان بنگاه دار به رسمیت نمیشناسد.
با چنین دیدگاهی، میتوان حدس زد که پول و درآمد و به تبع آن سود، به مفهومی مهم و ارزشمند تبدیل میشود. چون خونی است که در رگهای کسب و کار میگردد و بدون آن، پیکر مردهی کسب و کار (حتی اگر بزرگ، یا زیبا، یا جوان، یا جلوتر از دیگران، بر روی زمین خواهد افتاد.
با توجه به این دو مورد، حدس میزنم (چون به هر حال، خود مایکل پورتر الان اینجا نیست تا نظرش را بگوید) که تاکید مایکل پورتر بر این است که اگر سودآوری از اولویت خارج شود، کسب و کار از خون خودش تغذیه خواهد کرد و دیر یا زود بر زمین خواهد خورد.
اما اگر سودآوری به عنوان شرط لازم (و نه کافی) و اولویت تصمیم گیریها مد نظر قرار گیرد، طبیعتاً میتوان در مورد انتخاب موقعیت در بازار (به تعبیر پورتر Positioning) و یا در مورد الگوی رفتاری (Proactive بودن یا Reactive بودن و …) و مقلد یا نوآور بودن و سایر موارد، تصمیم گرفت.
احساس میکنم مفاهیمی مانند تفکر سیستمی و مسئولیت اجتماعی و نگاه بلندمدت و پایداری و … هم، قاعدتاً در نگاه بسیاری از کسب و کارها برای ثواب آخرت نیست و بیشتر با هدف بیشینه کردن سود در بلندمدت مورد توجه قرار میگیرد.
(یک زمانی میگفتم: همه به سودآوری و زندگی بهتر برای خود فکر میکنند و کسی نمیتواند این را انکار کند. فقط یک نفر دزد میشود تا در یک شب به این هدف برسد و یکی “رفع نیاز دیگران” را انتخاب میکند تا این سودآوری و زندگی بهتر، کمی دیرتر اما ماندگارتر حاصل شود).
تاکید مایکل پورتر تنها بر مزیت رقابتی است و استراتژی را ابزاری در جهت خلق یا کشف مزیت رقابتی می داند. مزیت رقابتی نیز خود در زمانی ایجاد می شود که بتوان ارزشی بیش از رقبا ایجاد نمود. برای این کار یا باید به کاهش هزینه های تولید روی آورد یا تولید محصولی متمایز از رقبا که مشتری بخواهد قیمت بالاتری برای آن بپردازد که در نهایت منجر به سودآوری بالاتر بنگاه می شود و در بلند بنگاه هایی که بتوانند سودآوری خود را در صنعت حفظ کنند می توانند نسبت به سایرین موفق عمل کنند. به قول خود مایکل پورتر اگر استراتژی یک معنای واقعی داشته باشد مستقیما به عملکرد مالی شرکت متصل است و هرچیز دیگر غیر از این شعار بازاریابی است.
سلام خدمت متممی ها
گفتم شاید بد نباشه این نکته رو بگم که در جمله زیر، “سود” با معنای “ارزش حقوق صاحبان سهام” آورده شده است که این نگاه، نگاهی بلند مدت، پایدار و همه جانبه به موفقیت یا عدم موفقیت شرکت داره و نگاهی که عملکرد شرکت را فقط با دید “سودآوری” می بیند مد نظر نیست.
(اگر هدف شما چیزی غیر از سودآوری باشد (بزرگ بودن، رشد سریع، رهبر و پیشتاز تکنولوژی بودن)، دیر یا زود جایی سرتان به سنگ خواهد خورد).
سلام به نظرم سود همان سود است و توجیه دیگری ندارد و حرف پورتر هم کاملا درست است.
اگر هدف نهایی را چیزی جز سود که خون یا اکسیژن کسب و کار است بگذاریم محکوم به مرگ هستیم. اگر هدف را بزرگ بودن ، رهبر بودن و پیشتاز بودن قرار دهیم حتی با وجود ضررده بودن ، دیر یا زود این عدم سوددهی مارا به نابودی میکشاند.
به لحاظ حسابداری (با نگاه کمتر علمی!) در صورت سود و زیان، سود به معنای هزینه ها، منهای درآمدها در یک سال مالی است (هزینه ها شامل هزینه های ناشی از عملیات، هزینه های تامین مالی، استهلاک، سهام ممتاز و …)
بنابراین از طریق بازیهای حسابداری، نظیر نحوه مستهلک کردن دارایی ها، فروش و خرید دارایی ها و نحوه انبارداری و … میتوان سود یک شرکت را بالا یا پایین نشان داد.
مهم همان بالا بردن ارزش حقوق صاحبان سهام است، نه صرفا سودآوری به معنای مصطلح آن
با اجازه متمم منم یکی از جملات پورتر رو برای دوستان مینویسم:
آینده به روی افراد و سازمان هایی که توان کنده شدن از جاذبه گذشته را نداشته باشند، بسته خواهد بود
سلام.
اجازه بدهید من هم نکته ای اضافه کنم.
کتاب «مدیریت استراتژیک» نوشته ی فرد.آر.دیوید ترجمه ی جناب دکتر اعرابی و دکتر پارساییان و چاپ انتشارات دفتر پژوهش های فرهنگی را جدیدا پیش رو دارم، و گمان می کنم بسیاری از دوستان اصل کتاب یا ترجمه خوب آن را خوانده اند.
در این کتاب در باب تعریف «مزیت رقابتی» نوشته شده:
«ویژگی خاص یا بارزی که من دارم و دستیابی به آن برای رقبا غیر ممکن یا بسیار دشوار است.»
ممنون