Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu
شرایط دریافت هدیه نوروزی متمم: دوره صوتی آموزش هدف‌گذاری (کلیک کنید)


انواع تصمیم گیری در مدیریت و زندگی


انواع تصمیم گیری در مدیریت - انواع تصمیم گیری در زندگی

از تصمیم گیری به عنوان یکی از مهارتهای زندگی نام می‌برند و همه‌ی ما دوست داریم مهارت تصمیم گیری را در خود تقویت کنیم.

اما باید به‌خاطر داشته باشیم که همه‌ی تصمیم‌ها از یک نوع نیستند و هر کدام ویژگی‌های خود را دارند: روش‌ها و چالش‌ها و فرایند تصمیم‌ها با هم فرق دارد.

قرار نیست همه‌ی انواع سبک های تصمیم گیری برای همه نوع تصمیم به یک اندازه مفید باشند و توانایی تصمیم گیری شما، در همه‌ی حوزه‌ها یکسان باشد.

چه بسا شما در تصمیم گیری های مدیریتی قوی باشید و به خوبی عمل کنید، اما در تصمیم‌های زندگی شخصی، ناموفق باشید.

یا این‌که در تصمیم گیری فردی بسیار خوب باشید، اما در تصمیم گیری گروهی ضعیف عمل کنید.

شما باید بدانید در کدام‌یک از انواع تصمیم گیری ضعیف هستید (یا نیاز دارید قوی‌تر باشید). آن‌گاه، وقتی از روش های تصمیم گیری حرف زده می‌شود، می‌توانید سریع از خودتان بپرسید:

  • این روش‌ها برای کدام‌یک از انواع تصمیم گیری مفید هستند؟
  • آیا من هم – با توجه به تصمیم هایی که درگیرشان هستم – می‌توانم از این نکات و روش‌ها استفاده کنم؟

اگر می‌خواهیم مهارت تصمیم گیری را در خود تقویت کنیم، مهم است که ابتدا انواع تصمیم گیری را بشناسیم.

ما در این درس، با چند نوع تقسیم بندی تصمیم‌ها آشنا می‌شویم. بسیار مفید خواهد بود اگر پس از پایان درس، دقایقی را با خود خلوت کنید و روی یک برگ کاغذ برای خودتان به این سوال‌ها جواب دهید:

  • کدام دسته‌بندی‌ها بیشتر به کار من می‌آیند؟
  • غالب تصمیم‌های من در کدام دسته‌ها قرار می‌گیرند؟
  • آیا گروه‌هایی از تصمیم‌ها هستند که الان برایم اهمیت چندانی نداشته باشند، اما در سال‌های آینده – با توجه به مسیر زندگی شخصی یا مسیر شغلی – مهم و سرنوشت‌ساز شوند؟
  • در کدام‌یک از انواع تصمیم گیری قوی‌تر هستم؟
  • تصمیم‌های اشتباه من طی این چند سال اخیر، بیشتر از کدام دسته بوده‌اند؟

فکر کردن به این پرسش‌ها، شما را برای یادگیری بهتر مفاهیم تصمیم گیری آماده می‌کند.

بعد از این مقدمه به سراغ چند شیوه‌ی طبقه‌بندی تصمیم‌ها می‌رویم و چند مثال از انواع تصمیم گیری را مرور می‌کنیم:

چند نفر تصمیم می‌گیرند؟ تصمیم فردی در برابر تصمیم گروهی

یکی از رایج‌ترین طبقه‌بندی‌های تصمیم‌گیری بر این اساس است که چند نفر تصمیم می‌گیرند.

وقتی قرار است به عنوان یک فرد تصمیم بگیریم، بیشتر مسائل در ذهن‌مان حل و فصل می‌شود و اگر هم چیزی را یادداشت و ثبت کنیم، صرفاً نقش برون‌ریزی ذهنی را دارد و برای خودمان مفید است.

اما در یک تصمیم گیری گروهی، همه‌چیز باید به شکل شفاف انجام شود. افراد مختلف، دیدگاه‌های خود را مطرح می‌کنند؛ جلسه‌های متعدد گذاشته می‌شود و چالش‌های متفاوتی هم شکل می‌گیرند.

از جمله‌ی این چالش‌ها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • بعضی افراد با استفاده از توانایی متقاعدسازی خود، می‌کوشند نظر فردی خود را به کل گروه بقبولانند.
  • فرد یا افرادی در جمع، ممکن است بخواهند با استفاده از منابع قدرت خود، دیدگاه‌هشان به جمع تحمیل کنند.
  • ممکن است جمع خود را در برابر یک یا چند نفر ببازد و پدیده‌ی تفکر گروهی شکل بگیرد.
  • جلسه‌ تصمیم گیری می‌تواند به سادگی به جلسه مذاکره میان چند تفکر مختلف تبدیل شود.

در تصمیم گیری فردی شما به دنبال بهترین تصمیم هستید. حتی اگر اشتباه هم تصمیم بگیرید،‌ بی‌تردید نیت‌تان بهترین تصمیم است.

اما بعید نیست در تصمیم گیری گروهی به دنبال گزینه‌ای باشید که ریسک‌های شما را کاهش دهد یا مسئولیت کمتری روی شانه‌تان قرار بگیرد.

به عبارت دیگر، ممکن است هدف افرادی که در جلسه‌ی تصمیم گیری گروهی شرکت می‌کنند، انتخاب بهترین گزینه نباشد.

بعضی از درس‌هایی که ما در متمم ارائه کرده‌ایم (مانند طوفان فکری یا روش دلفی) اختصاصاً برای جلسات گروهی به‌کار می‌‌آیند و کاربرد فردی ندارند.

[ مطالعه بیشتر: تصمیم گیری گروهی (مزایا، معایب و روش‌ها) ]

[ مطالعه بیشتر: انواع سبک های تصمیم گیری ]

چگونه تصمیم می‌گیریم؟ تصمیم منطقی در برابر تصمیم شهودی

یک دسته‌بندی دیگر که درباره‌ی تصمیم‌گیری رواج دارد، تقسیم تصمیم‌ها به دو دسته‌ی منطقی (Rational) در برابر شهودی (Intuitional) است.

هر وقت از مراحل تصمیم گیری صحبت می‌کنند، فرض بر این است که تصمیم‌گیری واقعاً منطقی و کاملاً مکانیکی است:

مراحل تصمیم گیری با فرض تصمیم گیری منطقی

البته امروز دیگر می‌دانیم که تصمیم کاملاً منطقی و عقلانی وجود ندارد و به قول هربرت سایمون، تصمیم‌های عقلانی ما هم دارای محدودیت‌های خویش است و از جایی به بعد، جستجوی شواهد و استدلال منطقی بر اساس آن‌ها را متوقف می‌کنیم.

گروهی از فعالان اقتصاد رفتاری مانند مثل ریچارد تیلر و دنیل کانمن و دن اریلی هم بارها کوشیده‌اند به ما نشان دهند که خطاهای انسانی را نمی‌توان از تصمیم گیری انسانی حذف کرد.

اما در این میان،‌ کار دنیل کانمن موثرتر از همه بوده است. چون او از اصطلاح‌های مبهمی مانند عقلانی، عقلایی، شهودی و مانند این‌ها فاصله گرفته و به جای آن، سیستم یک و سیستم دو در تصمیم‌گیری را مطرح کرده است.

سیستم یک بسیار به چیزی که به عنوان تصمیم گیری شهودی می‌شناسیم نزدیک است و سیستم دو، شبیه آن چیزی است که به عنوان تصمیم گیری منطقی می‌شناسیم.

تفاوت این دو روش آن‌قدر زیاد است که ما مباحث مربوط به تصمیم گیری و تفکر شهودی را به‌طور کامل در درس تصمیم گیری پیشرفته قرار داده‌ایم تا در گام‌های اول یادگیری تصمیم‌گیری، شما را با پیچیدگی‌های آن درگیر نکنیم.

تازه یا تکراری؟ تصمیمهای برنامه ریزی شده در برابر تصمیمهای برنامه ریزی نشده

یک دسته‌بندی دیگر هم وجود دارد که اگر کتاب‌های مربوط به رفتار سازمانی را خوانده باشید با آن آشنا هستید (چون این طبقه‌بندی بیشتر در سازمان‌ها به‌کار می‌آید):

  • تصمیمهای برنامه ریزی شده (programmed decisions)
  • تصمیمهای برنامه ریزی نشده (non-programmed decisions)

تصمیم‌های برنامه‌ریزی شده تصمیم‌هایی تکراری هستند که قبلاً مشابه آن‌ها روی داده است. معمولاً سازمان‌ها این نوع مسئله‌ها و انتخاب‌های مناسب مربوط به آن‌ها را تدوین می‌کنند و در اختیار دیگران قرار می‌دهند. به این مثال‌ها توجه کنید:

  • اگر مشتری آمد و خواست محصول را پس بدهد یا تعویض کند: …
  • اگر با شما تماس گرفتند و گفتند می‌خواهیم با مدیرعامل صحبت کنیم بگویید: …
  • در مصاحبه شغلی، مدرک تحصیلی معیار تصمیم‌گیری ما نیست.
  • اگر یکی از کارکنان مرکز تماس خواست مرخصی بگیرد: …

همه‌ی تصمیم‌های برنامه‌ریزی شده، روزی برای نخستین بار پیش آمده‌اند و برنامه‌ریزی ‌نشده محسوب شده‌اند. اما با تکرار بیشتر، به تدریج پاسخ‌های آن‌ها ثبت شده و ساختار پیدا کرده‌اند.

در سازمان‌هایی که مستند‌سازی قوی است، هر بار که تصمیم تازه‌ای به وجود می‌آید، نتایج آن ثبت می‌شود تا در آینده مورد استفاده‌ی دیگران قرار گیرد.

البته معمولاً در لایه‌های بالاتر سازمان، آن‌قدر حجم تصمیم‌های برنامه‌ریزی نشده زیاد است که این نوع مستندسازی‌ها معمولاً فایده‌ای ندارد.

در حدی که گاهی در توصیف وظایف مدیر می‌گویند: وظیفه‌ی مدیر، مدیریت تصمیم گیری در تصمیم‌های برنامه‌ریزی‌ نشده است.

تصمیم مربوط به کیست؟ تصمیم گیری شخصی در برابر تصمیم گیری سازمانی

ویژگی مهم تصمیم گیری سازمانی این است که ذی‌نفعان متعددی دارد.

شما باید تصمیمی بگیرید که مدیران ارشد یا هیأت مدیره، کارکنان، مشتریان، دولت و نهادهای حاکمیتی و بسیاری ذی‌نفعان دیگر را راضی کند.

در این‌ شرایط، فرد تصمیم‌گیر می‌کوشد از ویژگی‌ها و ترجیحات فردی خود فاصله گرفته و ترجیحات و انتظارات ذی‌نفعان را مبنا قرار دهد.

چه‌بسا شما فردی محافظه‌کار باشید، اما به خاطر انتظار هیأت‌مدیره، گزینه‌ای ریسکی را انتخاب کنید. یا این‌که برعکس: با وجود ریسک پذیری بالای خودتان، به خاطر این‌که می‌دانید انتظار سهامداران یک تصمیم محافظه‌کارانه است، گزینه‌های کم‌ریسک‌تر را انتخاب کنید.

البته تصمیم‌های شخصی هم ذی‌نفعان خود را دارند. اما معمولاً به خاطر این‌که چارچوب رسمی وجود ندارد و بعید است به خاطر تصمیم اشتباه، شما را به دادگاه بکشانند و زندانی کنند، انسان‌ها در تصمیم گیری شخصی آزادی بیشتری را حس می‌کنند.

سطوح تصمیم گیری: استراتژیک، تاکتیکی یا عملیاتی

یکی دیگر از روش‌های تقسیم‌بندی تصمیم‌گیری‌ها، توسط به سطوح تصمیم گیری است.

همه‌ی تصمیم‌ها در یک سطح نیستند و می‌توان آن‌ها را به سه دسته‌ی تصمیمهای استراتژیک، تصمیمهای تاکتیکی و تصمیمهای عملیاتی تقسیم کرد:

سطوح تصمیم گیری - تصمیم گیری استراتژیک - تصمیم گیری تاکتیکی - تصمیم گیری عملیاتی

تصمیمهای استراتژیک، اثرات بلندمدتی دارند و معمولاً نیازمند تخصیص جدی منابع هستند. مثلاً وقتی کسی درباره‌ی انتخاب رشته دانشگاهی تصمیم می‌گیرد، یا شرکتی برای ادغام عمودی و خریداری چند شرکت دیگر برنامه‌ریزی می‌کند، وارد قلمرو تصمیم گیری استراتژیک شده است.

تصمیم‌های استراتژیک آن‌قدر پیچیدگی و ظرافت‌های خاص خود را دارند که پرداختن به آن‌ها به عنوان زیرمجموعه‌ای از درس تصمیم‌گیری امکان‌پذیر نبود و ما تصمیم گیری استراتژیک را به عنوان زیرمجموعه‌ای از درس تفکر استراتژیک بررسی می‌کنیم.

تصمیم‌های تاکتیکی یک لایه پایین‌تر هستند و اصطلاحاً گفته می‌شود که از تصمیم‌های استراتژیک حمایت می‌کرده و پیاده‌سازی آن‌ها را تسهیل می‌کنند.

اگر استراتژی بلندمدت شما مهاجرت به کشوری انگلیسی زبان باشد، وقت‌ گذاشتن برای یادگیری زبان انگلیسی یا گوش دادن منظم به پادکست‌های انگلیسی یک تصمیم تاکتیکی است.

تصمیم‌های عملیاتی یک لایه پایین‌تر هستند و به کارهای روزمره مربوط می‌شوند. مثلاً انتخاب اپلیکیشن مناسب برای گوش دادن به پادکست‌ها یا انتخاب مسیر مناسب برای سریع‌تر رسیدن به کلاس، نمونه‌هایی از تصمیم‌های عملیاتی محسوب می‌شوند.

انواع تصمیمها بر اساس موضوع آن‌ها

این هم یک شیوه‌ی دیگر طبقه‌بندی تصمیم‌هاست که اتفاقاً می‌تواند بسیار مفید باشد.

مثلاً به تصمیم گیری در روابط انسانی و به طور خاص، روابط عاطفی فکر کنید. هیجانات و عواطف و رابطه‌های مبتنی بر عواطف آن‌قدر پیچیدگی دارند که آن‌ها را نمی‌توان به سادگی در معادلات متعارف تصمیم‌گیری گنجاند.

به همین علت، برای تصمیم‌گیری در این زمینه، بیش از تقویت دانش عمومی تصمیم‌گیری، شما نیازمند تقویت سواد عاطفی خود هستید.

احتمالاً وقت گذاشتن برای یادگیری مفاهیم کلیدی رابطه مثل تعریف رابطه عاطفی و مفهوم حمایت اجتماعی و نظریه دلبستگی و موضوعاتی مانند این‌ها می‌تواند تأثیر بیشتری روی کیفیت تصمیم گیری شما داشته باشد.

تصمیم گیری در مذاکره هم از همین دست است. با وجود این‌که همه‌ی اصول پایه‌ی تصمیم گیری در مذاکره هم مصداق دارند، اما کسی که می‌خواهد کیفیت تصمیم گیری خود در مذاکره را بهتر کند، باید برای یادگیری اصول مذاکره و انواع تکنیک های مذاکره وقت بگذارد.

تصمیم‌های اجتماعی هم نمونه‌ی دیگری از تصمیم‌ها هستند که می‌توان آن‌ها را به صورت مستقل بررسی کرد.

این‌که شما زباله‌های خود را تفکیک کنید یا این‌که آن‌ها را کاملاً در هم ریخته و مخلوط تحویل کارکنان شهرداری داده یا در سطل زباله بریزید،‌ نمونه‌ی یک تصمیم اجتماعی است.

انتخاب بین استفاده از کیسه زباله پلاستیکی یا کاغذی، خاموش کردن یا نکردن یک لامپ، خریدن یک ماشین سدان یا ماشین SUV، تنظیم کردن موتور، کمک به یک موسسه خیریه از طرف شرکت یا از طرف خودتان، نمونه‌هایی از تصمیم‌هایی هستند که در این گروه قرار می‌گیرند.

در این نوع تصمیم‌ها، انتخاب‌های شما نتایج و دستاوردهایی دارد که ممکن است در کوتاه مدت یا حتی در بلندمدت، تبعات آن را نبینید.

بنابراین اگر می‌خواهید تصمیم‌های اجتماعی بهتری بگیرید، بیش از آن‌که دنبال انواع مدل های تصمیم گیری و #تکنیک های تصمیم گیری و سیستم یک و دو و موضوعات مشابه باشید، لازم است برای یادگیری و فهم مباحثی مانند تفکر سیستمی وقت بگذارید.

محدودیت در دسترسی کامل به این مجموعه درس

دسترسی کامل به این درس و ۷۵ درس دیگر دربارهٔ تصمیم گیری و حل مسئله برای اعضای ویژه متمم در نظر گرفته شده است. تا کنون ۱۱۸۸۲ نفر از متممی‌ها مجموعاً ۲۳۲۶۷ تمرین در درس‌های تصمیم گیری و حل مسئله ثبت کرده‌اند.

با عضویت ویژهٔ متمم علاوه بر این ۷۵ درس به هزاران درس دیگر از جمله درس‌های زیر دسترسی پیدا می‌کنید. درس‌های زیر صرفاً چند نمونه هستند:

تفکر سیستمی  |  تفکر استراتژیک  |  مهارت یادگیری

دوره MBA  |  توسعه فردی  | سبک زندگی

مشاوره مدیریت  |  کوچینگ  |  مدیریت جلسه

مذاکره  |  مدیریت تعارض  | مهارت های ارتباطی

خودشناسی  |  زندگی شاد  |  عزت نفس

خرید اشتراک    تجربهٔ متممی‌ها

      شما تاکنون در این بحث مشارکت نداشته‌اید.  

     تعدادی از دوستان علاقه‌مند به این مطلب:    sayed mansour zahraei ، ایسا کریمیپور ، یونس بیگلری ، مریم نبوی ، سید حسین نوری

ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری تصمیم گیری به شما پیشنهاد می‌کند:

سری مطالب حوزه تصمیم گیری
 

برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)

متمم چیست و چه می‌کند؟ (+ دانلود فایل PDF معرفی متمم)
چه درس‌هایی در متمم ارائه می‌شوند؟
هزینه ثبت‌نام در متمم چقدر است؟
آیا در متمم فایل‌های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟

۹۱ نظر برای انواع تصمیم گیری در مدیریت و زندگی

    پرطرفدارترین دیدگاه به انتخاب متممی‌ها در این بحث

    نویسنده‌ی دیدگاه : مهدی کاواری

    الان تقریبن دو سال هست که یکی از دغدغه های اصلیم در فضای دانشگاه معطوف به آموزش کارتیمی و تشکیل تیم و گروه و تربیت teamworker و منبع اصلی که ازش استفاده میکنم هم کارگاه مهارت کار تیمی متمم هست. تلاش زیادی برای استفاده از فکر همه اعضای گروه هایی که تشکیل دادم برای تصمیم گیری نهایی کردم اما هیچ وقت به نتیجه دلخواه نرسیدم که به طور خلاصه در اینجا بهش اشاره کردم.

    به مانند آنچه در متن گفته شد یکی از مشکلات اساسی تصمیم گیری های گروهی این بود که هدف نهایی افراد گروه رسیدن به بهترین تصمیم با بالاترین بازدهی نبود. مثلن یک نفر میخواست صرفن در پروژه حضور داشته باشه تا رزومه جمع کنه ؛ یه نفر دیگه دنبال این بود که پروژه برای رئیس دانشکده یا آموزش یا ... مقبول باشه و این میشد که هر روز انرژی و انگیزه ی من برای ادامه کمتر میشد.

     

    تقریبن از چهارم دبیرستان که به واسطه اولین استادم میلاد کا با متمم و مباحث مربوط به مدیریت و MBA آشنا شدم علاقه زیادی بهشون پیدا کردم و هر از چندگاهی بین برنامه مطالعاتیم سری به متمم "اون موقع با اکانت برادرم:)" میزدم. بعد از این که وارد دانشگاه و رشته پزشکی شدم حس کردم باید برای همیشه با این مباحث علاقه ام خداحافظی کنم چرا که حالا راه دیگه ای در مقابلم قرار داشت که نسبتن طولانی بود و فکر نمیکردم مدیریت توش جایی داشته باشه. کم کم که جلو اومدم دیدم که اتفاقن مدیریت کاملن وارد حیطه سلامت شده و توی دانشگاه هاروارد از سال 1999 به عنوان یک تخصص ارائه میشه و به تازگی یکی از دانشگاه های ایران هم این تخصص رو اورده. این شد که یکی از تصمیمات استراتژیکی که گرفتم این بود که به این رشته به عنوان یک هدف بلندمدت نگاه کنم. تصمیم تاکتیکی که برای این استراتژی در نظر گرفتم سر و کله زدن با مباحث مدیریتی و تبدیلش به بخشی از برنامه زندگیم بود و در ادامه در سطح تصمیم گیری عملیاتی متمم رو برای رشد و توسعه مهارت هام انتخاب کردم که یکی از بهترین تصمیمات زندگیم بود و در ادامه حضور در این فضا یکی از بهترین روندهای زندگیم رو ساخت. در کنار اینها هم تصمیم گرفتم که کنار پزشکی رشته MPH رو هم در حیطه سیاست گذاری نظام سلامت ادامه بدم.

     

    در نهایت باید بگم به نظر مهترین سطح تصمیم گیری تصمیم گیری فردی است و بستر پرورش فرد اجتماع اطرافش است که خود به واسطه تصمیمات اجتماعی ما شکل می گیرد.

    روند غالبی که در ذهن من درباره جامعه نوجوان و جوان "که خود نیز بخشی از آنم"  و کمال گرایی اش هست نیز مهر تاییدی بر این مسئله است.

    ما ابتدا میخواهیم دنیا را تغییر دهیم. کم کم دنیایمان کوچک و کوچکتر میشود و چند سال بعد میفهمیم که کوچکترین تغییر در خودمان هم کار بزرگی است. هر چه زودتر به این نقطه برسیم و هوشمندانه تر با آن برخورد کنیم خوشحال تر خواهیم بود.

     
    تمرین‌ها و نظرات ثبت شده روی این درس صرفاً برای اعضای متمم نمایش داده می‌شود.
    .