Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu
دوره صوتی آموزشی نکته‌هایی برای مدیران (کلیک کنید)


کامل‌ترین تعریف استراتژی چیست؟


اهداف و انتظارات آموزشی متمم در این درس
کد درس: ۶۴۴۹

پیش نیاز مطالعه درس تعریف استراتژی

از دوستان عزیز متممی انتظار می‌رود پس از مطالعه‌ این درس
  • بتوانند چند تعریف متفاوت از استراتژی ارائه کرده و بین استراتژی و تاکتیک تفاوت قائل شوند.
  • با توجه به تعریف‌های مختلف استراتژی، برخی از ویژگی‌های نگرش استراتژیک را فهرست کنند.
  • بتوانند بگویند چه اقدام‌هایی استراتژیک محسوب نمی‌شوند.
برنامه ریزی استراتژیک و تعریف مدیریت استراتژیک

استراتژی و مدیریت استراتژیک از نخستین واژه‌هایی هستند که هر تازه‌واردی به دنیای مدیریت و کسب و کار، آنها را به هزار شکل و روایت می‌شنود.

دانشجویان مدیریت و رشته‌های وابسته هم به‌سرعت یاد می‌گیرند که می‌شود واژه استراتژی (یا صفت استراتژیک) را به‌سادگی، به اول و آخر بسیاری از کلمات و اصطلاحات مدیریتی افزود. برنامه‌ریزی استراتژیک، مدیریت استراتژیک، استراتژی بازاریابی، انتخاب استراتژیک، منافع استراتژیک و منابع استراتژیک تنها نمونه‌هایی از این ترکیب‌ها هستند.

مدیران سازمان‌ها هم، تقریباً به همین شیوه، عادت می‌کنند که مدام دربارهٔ استراتژی سازمان حرف بزنند. و نیز مجبور (یا علاقه‌مند) می‌شوند از تصمیمهای خود به عنوان تصمیم های استراتژیک دفاع کنند. چون ظاهراً استفاده از صفت “استراتژیک” به حرف‌ها و تصمیم‌ها وزن می‌دهد و باعث می‌شود آن حرف‌ها و تصمیم‌ها جدی‌تر به چشم بیایند.

با این حال، به‌کار بردن فراوان واژه استراتژی به این معنا نیست که فعالیت‌ها و اقدام‌ها و تصمیم‌ها نیز واقعاً استراتژیک هستند.

مدیران بسیاری مدام از کلمه استراتژی و مشتقات آن استفاده می‌کنند، اما اگر همراه‌شان باشید و فعالیت‌های روزمره‌شان را از نزدیک مشاهده کنید، متوجه می‌شوید که در روزمرگی غرق شده‌اند و وقت‌شان بیشتر به کارهای عملیاتی و کوتاه‌مدت می‌گذرد؛ از امضا کردن چک‌ها و اسناد مالی تا نگارش نامه‌های اداری و از حضور در جلسات هماهنگی تا کنترل شاخص‌های عملیاتی روزمره.

برای این‌که درک عمیق‌تری از مفهوم استراتژی داشته باشید، لازم است چند نمونه تعریف استراتژی را با هم مرور کنیم. هیچ‌یک از این تعریف‌ها به تنهایی کامل نیستند، اما قرار دادن آن‌ها در کنار هم کمک می‌کند تا تصویری شفاف‌تر و دقیق‌تر از مفهوم استراتژی در ذهن‌تان شکل بگیرد.

استراتژی از نظر مدیران مطرح جهان

شاید انتظار داشته باشید که تعریف‌ها را از تعریف‌های افراد آکادمیک مانند پورتر و مینتزبرگ آغاز کنیم. اما از آن‌جا که دانشگاهیان هم در چنین مباحثی، رفتار و تصمیم‌های مدیران را بررسی و طبقه‌بندی می‌کنند، بد نیست پیش از دیدن چند تعریف رسمی استراتژی، تعریف استراتژی از نظر دو مدیر مطرح را مرور کنیم.

تعریف استراتژی از نظر جک ولشجک ولش مدیر افسانه‌ای جنرال الکتریک که کتاب آیین پیروزی او را در متمم معرفی کرده ایم و در جایی دیگر هم با توصیه‌های او برای شغل اولی‌ها، آشنا شده‌ایم درباره استراتژی چنین می‌گوید: «استراتژی یعنی تصمیم گیری شفاف و دقیق دربارهٔ نحوه رقابت با دیگران.»

تعریف جف بزوس از استراتژی

از جف بزوس بنیان‌گذار شرکت آمازون جمله‌ای که به شکل صریح بگوید «تعریف استراتژی خوب از نظر من این است که …» وجود ندارد. اما نکته‌ای را در یکی از مصاحبه‌هایش در سال ۲۰۱۲ گفته که می‌تواند معیار مهمی برای تدوین استراتژی باشد: «اغلب از من می‌پرسند که چه چیزی طی یک دههٔ‌ آتی تغییر خواهد کرد؟ اما تقریباً هیچ‌کس نمی‌پرسد که چه چیزی در یک دههٔ آتی ثابت خواهد ماند؟ و من به شما می‌گویم که سوال دوم مهم‌تر از سوال اول است. چون استراتژی حول چیزهایی که ثابت‌ هستند بنا می‌‌شود.» (این نقل قول و توضیحات بسیار کامل‌تر دربارهٔ این مفهوم استراتژی در کتاب استراتژی کارساز آمده است).

تعریف مایکل پورتر از استراتژی

مایکل پورتر در طول سالهای مختلف، تعاریف متعددی از استراتژی ارائه کرده و دیدگاه‌های خود را در مورد استراتژی تعدیل یا تکمیل کرده است. مطرح‌ترین مقاله مایکل پورتر در مورد استراتژی، مقاله‌‌ای است که استراتژی چیست (What is strategy) نام دارد. البته او بعداً بارها و بارها، به این بحث بازگشت و تعاریف تکمیلی هم ارائه کرد.

یکی از کلیدی‌ترین جمله‌های پورتر در تعریف استراتژی چنین است:

تعریف استراتژی از دیدگاه مایکل پورتر:‌استراتژی یعنی این که کارهایی متفاوت از دیگران انجام دهیم و در انجام کارهایی که دیگران انجام می‌دهند منابع کمتری به کار بگیریم (اثربخشی عملیاتی).

چون ما بعداً به صورت دقیق و با جزئیات زیاد به سراغ مایکل پورتر خواهیم رفت، فعلاً نمی‌خواهیم با دقت و وسواس زیاد وارد تحلیل تعریف او شویم.

اما فعلاً به این نکته توجه داشته باشید که حرف و در تعریف فوق بسیار کلیدی است.

مایکل پورتر، ارزان‌تر تولید کردن را بیشتر از جنس کسب موقعیت رقابتی می‌داند و برای اینکه استراتژی شکل بگیرد، تاکید بسیار زیادی بر تمایز دارد.

به همین علت، با وجودی که ارزان بودن (Cost Leadership) را به عنوان یک استراتژی جنریک اعلام می‌کند، می‌بینیم که از اتوماسیون ژاپنی و شیوه‌ی تولید ارزان‌قیمت در جنوب شرق آسیا، چندان استقبال نمی‌کند و توضیح می‌دهد که اتوماسیون و فن‌آوری دیر یا زود در اختیار دیگران نیز قرار می‌گیرد و نمی‌تواند یک مزیت رقابتی بلندمدت ایجاد کند (تقریباً بخش عمده‌ای از حرف‌های گری همل در مورد استراتژی را هم می‌توانید در همین جملات خلاصه کنید. چون او هم حاضر نیست تکنولوژی را به عنوان یک مزیت پایدار بپذیرد).

به عبارتی، حتی ارزان بودن هم از نگاه پورتر وقتی ارزشمند است که تقلیدپذیری آن دشوار باشد و به عبارتی بتوان آن را یک تمایز جدی در نظر گرفت.

بعدها خواهیم دید که پورتر دو مفهوم کلیدی در مدل ذهنی خود دارد: یکی رقابت و دیگری مزیت. سایر بحث‌های او مانند مزیت رقابتی، موقعیت رقابتی، نیروهای رقابتی، زنجیره ارزش و تمایز، به نوعی به پیاده‌سازی و تشریح این دو مفهوم کمک می‌کنند.

تعریف پیتر دراکر از استراتژی

پیتر دراکر نظریه‌پرداز مطرح مدیریت مدرن هم مانند مایکل پورتر استراتژی از مفهوم مزیت رقابتی در تعریف استراتژی استفاده می‌کند. اما آن را با اندکی تفاوت به کار می‌برد: «استراتژی نظریه‌ای است که یک بنگاه اقتصادی بر اساس آن برای کسب‌ مزیت رقابتی تلاش می‌کند.»

استراتژی نظریه‌ای است که یک بنگاه اقتصادی بر اساس آن برای کسب‌ مزیت رقابتی تلاش می‌کند.

توجه کنید که دراکر به جای این که بگوید استراتژی یعنی تلاش برای کسب مزیت رقابتی، حرفش این است که این کاملاً طبیعی است که بنگاه‌های اقتصادی دنبال مزیت رقابتی باشند. استراتژی یک پله عمیق‌تر است.

یک بنگاه اقتصادی یا کسب و کار به خود و جهان اطراف خود نگاه می‌کند. سپس یک نظریه می‌سازد. و بر اساس آن نظریه برای کسب و مزیت رقابتی تلاش می‌کند. همان‌طور که در فایل صوتی آشنایی با پیتر دراکر به این بحث پرداخته‌ایم، دو اصطلاح نظریه و فرضیه در ذهن دراکر با هم عجین شده‌اند. او معتقد است که فرضیات ما هستند که به درک ما از جهان و تصمیم‌هایمان جهت می‌دهند.

بنابراین وقتی دراکر از استراتژی حرف می‌زند، حرف اصلی‌اش این است که بگو چه فرض‌هایی دربارهٔ خودت، صنعتت و بازارت داری. سپس می‌توانی در گام بعد به این فکر کنی که بر اساس این فرضیات، چگونه می‌توانی نسبت به رقبایت به مزیت رقابتی دست پیدا کنی.

معنای استراتژی از نظر لین‌وند و میناردی

یکی از کتابهای بسیار ارزشمند در زمینه استراتژی کتاب استراتژی کارساز نوشتهٔ لین‌وند (Leinwand) و میناردی (Minardi) است. از نظر ما در متمم نکته‌ای که لین‌وند و میناردی به آن پرداخته‌اند بسیار مهم است و ما هم آن را یکی از پایه‌های اصلی درس مدیریت استراتژیک متمم می‌دانیم.

آن‌ها معنای استراتژی را چیزی جز «انسجام / Coherence» نمی‌دانند و معتقدند که استراتژی یعنی انسجام در حوزه‌های عملیاتی، مالی و مدیریت هزینه، فرهنگ سازمانی و هویت سازمان.

بنابراین از نظر لین‌وند و میناردی زمانی می‌شود از استراتژی سازمان حرف زد که وجوه مختلف سازمان با یکدیگر همسو و هم‌خوان باشند (یا مدیران سازمان برای تحقق این هدف تلاش کنند).

نویسندگان کتاب استراتژی کارساز این موضوع را آن‌قدر مهم می‌دانند که می‌گویند اصلاً نمی‌شود چیزی به اسم «تدوین استراتژی» داشته باشیم و بعد از «اجرای استراتژی» حرف بزنیم. ما در تمام لحظاتی که برای افزایش انسجام سازمانی تلاش می‌کنیم، هم‌زمان در حال شکل دادن به استراتژی و اجرای استراتژی هستیم.

شَرون اوستِر و استراتژی

خانم شرون اوستر (Sharon Oster) که سالهاست در دانشگاه ییل استراتژی تدریس می‌کند و چند سالی هم ریاست دانشکده مدیریت این دانشگاه را بر عهده داشته است، استراتژی را چیزی از جنس تصمیم گیری و انتخاب می‌داند:

محدودیت در دسترسی کامل به این مجموعه درس

دسترسی کامل به مجموعه درس‌های استراتژی و تفکر استراتژیک برای اعضای ویژه متمم در نظر گرفته شده است.

با عضویت ویژه‌ی متمم، علاوه بر دسترسی به این درس‌ها، به درس‌های متنوع دیگری نیز دسترسی خواهید داشت که می‌توانید فهرست آنها را در اینجا ببینید:

 فهرست درس‌های متمم

شاید برایتان جالب باشد که بررسی‌های ما نشان داده در میان دوستان متممی، کسانی که به استراتژی و تفکر استراتژیک علاقه‌مند بود‌ه‌اند، برای مطالعه‌ی درس‌های زیر هم وقت گذاشته‌اند:

مشاوره مدیریت | کوچینگ | کارآفرینی | کار تیمی | مدیریت تعارض

  مدل ذهنی  |  تفکر سیستمیتصمیم گیری | مدیریت منابع | گزارش نویسی

ارزش آفرینی | سیستمهای کنترل مدیریت | مدل کسب و کار |‌ دیجیتال مارکتینگ

  دوره MBA (پیگیری منظم مجموعه درس‌ها)

ثبت نام    تجربه‌ٔ متممی‌ها

محصول آموزشی مرتبط

دوره صوتی حرف‌های پیتر دراکر برای مدیران (پنج ساعت)

استراتژی الگویی است که هنگام مشاهدهٔ مجموعه تصمیم‌ها و انتخاب‌های گذشته به چشم می‌آید و دیده می‌شود - هنری مینتزبرگ

چند پرسش و پاسخ

معادل فارسی استراتژی چیست؟

فرهنگستان زبان و ادب فارسی کلمه راهبرد را به عنوان معادل فارسی استراتژی انتخاب کرده است. بر همین پایه، کلمه راهبردی را هم در نقش معادل فارسی استراتژیک به کار می‌برند.

معروف ترین استراتژیست های جهان چه کسانی هستند؟

اگر استراتژیست را کسی در نظر بگیریم که استراتژی را به درستی به کار می‌بندد و در زمینه استراتژی الگویی برای دیگران است، بسته به حوزهٔ مد نظرمان باید دنبال الگو بگردیم. مثلاً‌ سیاستمداران استراتژیست یا مدیران استراتژیست یا نظامیان استراتژیست. طبیعتاً قضاوت در این زمینه بسیار سلیقه‌ای است.

اما اگر منظور از استراتژیست، نظریه پردازان استراتژی باشد، کسانی مثل سان تزو، کلاوز ویتس، ایگور آنسوف، گری همل، هنری مینتزبرگ، ریچارد روملت و جی بارنی در چنین فهرستی قرار می‌گیرند. برای توضیحات بیشتر می‌توانید فهرست بزرگان مدیریت استراتژیک را بخوانید.

برای آشنایی بیشتر با استراتژی چه کتابهایی بخوانم؟

ما همهٔ کتابهای مدیریتی را که در متمم معرفی شده‌اند در صفحه کتاب های مدیریت قرار داده‌ایم. برای کتابهای مربوط به استراتژی و مدیریت استراتژیک یک صفحهٔ اختصاصی جداگانه هم با عنوان کتاب های استراتژی در نظر گرفته‌ایم. لطفاً توجه کنید که معرفی یک کتاب در متمم لزوماً به این معنا نیست که خریدن یا خواندن آن کتاب را به متممی‌ها پیشنهاد می‌کنیم. بلکه بعضی کتابها را معرفی و نقد می‌کنیم تا متممی‌ها آن‌ها را نخرند. بنابراین چه در مورد کتابهای استراتژی و چه سایر کتاب‌ها، صرفاً به مشاهدهٔ عناوین اکتفا نکنید و توضیحات هر کتاب را کامل بخوانید.

بعد از خواندن این درس چه کار کنم؟

استراتژی به زبان ساده

اگر این درس نخستین مواجههٔ شما با مفهوم استراتژی است یا نسبتاً تازه به این حوزه وارد شده‌اید، پیشنهاد می‌کنیم بلافاصله درس استراتژی به زبان ساده را بخوانید. در آن درس مهم‌ترین نکات مقاله‌ «استراتژی چیست» (نوشتهٔ پورتر) شرح داده شده است:

استراتژی به زبان ساده

مکاتب مدیریت استراتژیک

اگر پیش از این با استراتژی و مدیریت استراتژیک آشنا بوده‌اید و بیشتر در پی این هستید که دانسته‌ها و خوانده‌های پیشین‌تان کمی نظم پیدا کند، پیشنهاد می‌کنیم مطلب مربوط به معرفی کتاب جنگل استراتژی هنری مینتزبرگ را بخوانید تا با مکاتب مدیریت استراتژیک آشنا شوید:

مکاتب مدیریت استراتژیک

ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری استراتژی کسب و کار به شما پیشنهاد می‌کند:

سری مطالب حوزه استراتژی کسب و کار

سوال‌های پرتکرار دربارهٔ متمم

متمم چیست و چه می‌کند؟

متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحث‌های مهارتی و مدیریتی.

برای آشنا شدن بیشتر با متمم به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کنید و گوش دهید.

فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟

هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه»  دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص می‌‌‌کند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری می‌توانید نقشه راه‌های مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.

هم‌چنین در صفحه‌های دوره MBA و توسعه فردی می‌توانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.

هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟

شما می‌توانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.

اعتبار را می‌توانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیم‌سال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید.

توجه داشته باشید که خرید شش‌ماهه و یک‌ساله به‌ترتیب معادل ۲۰٪ و ۳۸٪ تخفیف (نسبت به خرید یک‌ماهه) محسوب می‌شوند.

برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.

آیا در متمم فایل های صوتی رایگان برای دانلود وجود دارد؟

مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که می‌توانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.

هم‌چنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آن‌ها را می‌توانید در فروشگاه متمم ببینید.

با متمم همراه شوید

آیا می‌دانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور می‌توانید به جمع متممی‌ها بپیوندید؟

سرفصل‌ها  ثبت‌نام  تجربهٔ متممی‌ها

۵۴ نظر برای کامل‌ترین تعریف استراتژی چیست؟

  1. علیرضا گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۲ درس)

    تصمیمات دردناک سرنوشت ساز

     به نظرم جان مایه استراتژی تصمیم گیری وقدرت انتخاب است.

    تصمیماتی که معمولا" دردناک است وبا به تاخیر انداختن ویا کنارگذاشتن کامل یک چیز خوشایند درآن لحظه توام هست.

    سرنوشت ساز وحیاتی بودن تصمیم منجر به صرف انرژی،وقت،منابع وهمه امکانات ما درراستای جهت انتخابی است 

     

    استراتژی ها خلق خواهند شد وباگذشت مدت زمان لازم ممکن است دوره عمر آنها پایان یابدوبمیرند ویا مدت هاپابرجا بمانند ومورد استفاده قرارگیرند.

  2. تعاریف دیگری از استراتژی نیز هستند که در کتابهای مختلف ارائه شده‌اند. در این کامنت می‌خواهم خلاصه‌ای از چند تعریف از کتابهای استراتژی ارائه دهم که در این درس متمم، ارائه نشده‌اند. 

    ۱

    A. G. Lafley و Roger L. Martin نویسندگان کتاب Playing to Win: How Strategy Really Works که انتشارات آریانا آن را با نام "بازی برد؛ استراتژی چیست و چگونه انتخاب می‌شود" ترجمه کرده است. 

    استراتژی مجموعه‌ای یکپارچه از انتخاب‌هایی است که به طور منحصر به فردی جایگاه شرکت را در صنعت مشخص می‌کند تا شرکت از طریق خلق مزیت پایدار و ارائه ارزش برتر نسبت به رقبایش بپردازد.

    به طور مشخص، استراتژی پاسخی به ۵ پرسش مرتبط با یکدیگر است:

    ۱٫آرمان‌تان در مسیر دستیابی به پیروزی چیست؟ هدف و آرمان برانگیزاننده کسب و کارتان.

    ۲٫در چه حوزه‌ای فعالیت خواهید کرد؟ حوزه فعالیتی که در آن، به آرمان دست می‌یابید.

    ۳٫چگونه بازی می‌کنید و به پیروزی دست می‌یابید؟ روشی که با آن در حوزه فعالیت‌تان به پیروزی و موفقیت می‌رسید. 

    ۴٫باید چه قابلیت‌هایی داشته باشید؟ مجموعه و ترکیب بندی قابلیت‌هایی که برای موفقیت در مسیر انتخابی به آنها نیاز دارید.

    ۵٫به چه سیستم‌های مدیریتی نیاز دارید؟ سیستم‌ها و معیارهایی که قابلیت‌ها را بالفعل و از انتخاب‌ها پشتیبانی می‌کنند. 

     

    ۲

    Arnoldo C. Hax در کتاب The Delta Model: Reinventing your business strategy فرآیند اجرای استراتژی (نه تعریف) را متشکل از ۵ گام اصلی می‌داند:

    ۱٫گام اول: بخش بندی مشتریان و پیشنهاد ارزشی به آنان

    ارزش‌های ارائه شده به مشتریان از نظر هکس، باید منحصر به فرد، پایدار (غیرقابل جایگزینی)، متقابل باشد (ایجاد ارزش هم برای مشتری و هم به کسب و کار) و در نهایت پیوندی عمیق میان ما و مشتریان خلق کنند.

    ۲٫گام دوم: قابلیت‌های موجود و مطلوب شرکت

    در این گام با طی هشت مرحله، شایستگی‌های موجود و شایستگی‌هایی که برای رسیدن به آرمان لازم داریم، استخراج خواهد شد. 

    ۳٫گام سوم: ماموریت کسب و کار

    مرحله‌ای که به ثبت و ضبط اهداف و مقصود کسب و کار اختصاص دارد. 

    ۴٫گام چهارم: دستورالعمل استراتژیک

    تشریح جزئیات پروژه‌های عملیاتی و جزئیات مربوط به تفویض پروژه‌ها و تخصیص استراتژیک منابع به هر هدف و پروژه در این مرحله به انجام می‌رسد.

    ۵٫گام پنجم: ردگیری اجرای استراتژی 

    این مرحله یکی از مراحل مشترک در اغلب مدل‌های برنامه ریزی استراتژیک است و کنترل روند اجرای استراتژی می‌پردازد.

    اصولی که هکس برای اجرای یک پروژه استراتژی کسب و کار بر می‌شمارد عبارتند از:

    مشتری عنصر محوری استراتژی است.

    با موفقیت در رقابت پیروز نمی‌شویم؛ بلکه با ایجاد پیوند عمیق با مشتری پیروز می‌شویم.

    استراتژی جنگ نیست؛ عشق است. هکس نگاه رقابتی به استراتژی را نفی می‌کند.

    ذهنیت محصول محور، محدود کننده است. به سمت ذهنیت ارزش محور حرکت کنید.

    همرنگ جماعت شدن (در حوزه کسب وکار) فقط در ذهن یک آدم نادان وجود دارد.

    فرآیند برنامه ریزی استراتژیک، در واقع گفتگویی میان مدیران اصلی سازمان است. 

    تعیین شاخص‌ها ضروری و آزمون و گزارش گیری آنها حیاتی است.

     

    ۳

    ریچارد روملت در کتاب "استراتژی خوب، استراتژی بد" اساس کار استراتژی را همواره ثابت می‌داند: کشف عوامل حیاتی در یک موقعیت و طراحی راهی برای هماهنگی و تمرکز اقدامات، به نحوی که به آن عوامل پرداخته شود. (خودم هم نفهمیدم چی گفت!)

     

    ۴

    ویلن و هانگر در کتاب "مدیریت استراتژیک و سیاست کسب و کار" استراتژی را این گونه تعریف می‌کنند:

    استراتژی یک شرکت عبارت است از طرحی جامع که نشان می‌دهد شرکت چگونه به ماموریت و اهداف خود دست می‌یابد. استراتژی مزیت رقابتی را حداکثر و عدم مزیت را حداقل می‌کند.

     

    ۵

    فرد آر. دیوید مدیریت استراتژیک (نه استراتژی) را هنر و علم تدوین، اجرا و ارزیابی تصمیمات وظیفه‌ای چندگانه که سازمان را قادر می‌سازد به هدف‌های بلند مدت خود دست یابد، عنوان می‌کند. 

     

    روبه رشد باشید؛ پایدار و مستمر 

    یعقوب دلیجه

  3. بعد از اتمام دانشگاه کسب کار مرتبط با  رشته ام را شروع کردم بدون اینکه بدونم استراتژی چیه و  اساسنامه چیه فقط به روش شهودی مجوزهای مرتبط و  اهدافی که سالها آنها را در ذهنم پرورش داده بودم  را دست مایه کردم  و حرکت کردم ١٠ سال اول بر خلاف انتظار  عوامل بیرونی چون بادهای موافق سرعت رشدم  را زیاد کرد و جایگاهی مناسبی در بین مخاطبان  پیدا کردم با پایان دوره ریاست جمهوری اقا احمدی نژاد شرایط جدیدی بر اقتصاد حاکم شد ( یک موردش پرواز نرخ دلار و….) حال بادهای چون گذشته نبود گاها مخالف حرکتم بود و برای حفظ شرایط ، زمان تلاشم و کارم را اضافه کردم ولی شرایط سختتر و سختر میشد. حالا نقاط ضعفی ،خود نمایی میکرد که تا قبل از آن، سر و صدا های حرکتم مجالی برای شنیدن آنها نمیدادند. سرعتمان کم  شده بود و صداهای تابوتهای شکسته کسب کارهای کوچک و جدید بگوش میرسید تلاش بتنهایی جواب نمیداد تصمیم گرفتم تحصیلاتم تا مقطع ارشد شروع و ادامه دهم  حوادث تلخ وشیرین زیادی که تا امروز ندیده بودم را تجربه کردم ( ویروسی نادیده و جهانشمول و کشنده و یکی از اثارش تغییر یک شبه روش اموزش از حضور به انلاین ) اما باز  ارام نگرفتم و با شروع یادگیری برخط با گروه متمم  اشنا شدم  امروز که درس استراتژی را خواندم احساس کردم  با اره دستی به رقابت سخت با افراد مسلح به اره های برقی رفته ام ولی باز هم خوشحالم که امروز نفس میکشم و میتوانم با اهداف و چشم اندازی جدید در کنار تجربه گذشته بادبان هایم را باز کنم حتی اگر رود کم اب باشد البته که نوسانات ساعتی دلار چون موج های سهمگین کسب و کارمان را  شلاق میزند و بی ثباتی اقتصادی کشورمان ،چشم اندازمان را تیره و تار کرده ولی ما همچنان در تاریکی میجنگیم و گاها و ناخواسته فرصتهایمان را هم هدف قرار میدهیم و قربانی میکنیم این هم یکی ا ز داستانهای  استراتژی جوانان دهه ۵٠ است  که یادگیری را باجنگ اغاز  با اصلاحات تکمیل و با تحریم تثبیت  و با کرونا و دلار و … سازگار کرده است !!!!

  4. سلام،

    بنده به شخصه هر موقع حرف از استراتژی میشه، یاد یک جمله از امام علی (ع) میوفتم که میگه:

    رحم الله امرا علم من این و فی این و الی این

    خداوند رحمت کند کسی را که بداند از کجا آمده و در کجا قرار دارد و به کجا خواهد رفت.

     

    که این دقیقا همان سه سوال کلیدی (و البته کلیشه‌ای) در حوزه‌ی استراتژی است:

    کجا هستیم؟

    کجا می‌خواهیم برویم؟
    چگونه می‌خواهیم به آن مقصد برسیم؟

    بیانگر این هست که:

    از کجا آمده : خود شناسی، شناخت پتانسیل ها، توانمندی ها و منابع

     

    در کجا قرار دارد: ارزیابی وضعیت کنونی، شرایط محیطی، اجتماعی، اقتصادی و …

     

    به کجا خواهد رفت: برنامه ریزی برای آینده با تکیه بر دو مورد گذشته

     

    با تشکر

  5. امیر رضا گفت: (عضو ویژه)

    از مطالعه این درس فرا گرفتم استراتژی یک تعریف مشخص و واحدی ندارد و صرفا یک مدل ذهنی و یک نگرش است که به ما می گوید از چه منابعی استفاده کنیم و چه منابعی رو کنار بگذاریم . چه چیزهایی را انتخاب کنیم و چه چیزهایی را انتخاب نکنیم . چه تصمیم هایی بگیرم و تصمیم بگیریم از چه هدف هایی صرف نظر کنیم .

    با استفاده زیاد از واژه استراتژی  در جلسه ها و گفتارهایمان ما استراتژیست نخواهیم شد مگر اینکه بتوانیم نگرش خود را تغییر دهیم و استراتژیک فکر کنیم .

    استراتژی یعنی سکان کشتی را به دست بگیریم و بدانیم در صورتی که کارهای دیگری به غیر سکان داری انجام می دهیم استراتژی نیست و از جنس عملیات هستند و بدانیم اگر سرگرم بازی کارهای عملیاتی شویم گرفتار روزمرگی خواهیم شد و مسیر حرکت کشتی را به بادها و اتفاقات روزگار سپرده ایم .

    همچنین نباید فراموش کنم که انتخاب های استراتژی همیشه قابل شرح نیستند و مدیران با تجربه برخی اوقات به قضاوت شهودی خودشان تکیه می کنند .

    استراتژی داشتن یعنی اینکه وقتی مجموعه تصمیم هایتان دیده می شود ، بتوان الگوی خاصی را در آن ها مشاهده کرد .

  6. بهترین تعاریف و درک را از استراتژی کتاب استراتژی خوب و استراتژی بد آقای روملت به من داد با مثال های خیلی شفاف و مهمتر از همه با بخش بندی استراتژی به ۳ قسمت زیر :

    ۱- تشخیص

    ۲- سیاست رهنما

    ۳- اقدام منسجم

    پیشنهاد می کنم در متمم خلاصه این کتاب و نشر بدهید و دوستان مطالعه ای داشته باشند

  7. ماجد قاضی گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۵ درس)

    مقدمه :
    همانطور که در درس بدرستی اشاره شد آوردن استراتژی ذیل یک تعریف یکتا نمیتواند ما را به هدفمان برساند.
    با توجه به گستردگی مفهوم استراتژی ، بهتر است آن را مجموعه ای از تعاریف در نظر بگیریم تا ابعاد و نکات مغفول آن بهتر نمایانده شود.
    من ترجیح می دهم بجای یک تعریف بلند و احتمالا نا مفهوم از استراتژی یک تعریف کاربردی از آن را در یک سازمان / شرکت بزرگ بیان نمایم.
    صفت بزرگ را به این دلیل بکار بردم چون هزینه و زمان اجرای یک استراتژی در یک شرکت / سازمان کوچک بسیار کمتر است.
    نکته مهم :
     پیش فرض من :
    استراتژی زاده نمی شود بلکه بر واقعیتهای موجود بنا می شود. چون هر شرکتی بالاخره با یک استراتژی ( که ممکن است حتی مدیران یا پرسنل به آن واقف نباشند) شروع بکار می کند.

    اما تعریف راهبرد:
    راهبرد ( استراتژی) در یک سازمان یا شرکت بزرگ یعنی ایجاد بالانس و توازن میان قابلیت ها و توانایی های موجود شرکت به گونه ای که از تمامی دارائیها و ظرفیت های شرکت به نحو بهینه ای استفاده شود.
    چه بسا به دلیل ضعف در معاونت بازار یابی، حجم عظیمی از دارائیهای سخت افزاری و نرم افزاری و متخصصین نرم افزار در معاونت IT شرکت بلا استفاده یا با کمترین کارآیی بکار گرفته شود.
    یا بدلیل ناتوانی معاونت منابع انسانی برای ایجاد انگیزه در پرسنل، نرخ رشد سود شرکت کاهش یابد.
    اگر دقت کنید این تعریف نزدیک به مفهومی است که” پورتر “در مورد استراتژی بکار می برد.
    ” استراتژی یعنی کاری راکه دیگران انجام می دهند با منابع کمتر ( کارآتر) انجام دهیم”
    بنابر تعریف من، اگر در معاونت IT شرکت، منابعی وجود دارد که سایر معاونتها بدلیل ضعف یا عدم دانش لازم، توان استفاده از آن را ندارند یعنی بخشی از منابع معاونت IT  شرکت مازاد است.
    نکته :
    این تعریف از استراتژی دارای یک چرخه مستمر و دائمی است. یعنی این استراتژی را می توان بارها و بارها بکار برد.
    به محض انجام هر تغییر استراتژیک در شرکت ، منابع موجود در شرکت با کمترین زمان و هزینه می بایست مجددا بالانس شده و متوازن گردند.

  8. سلام.

    من تعریف خانم شرون اوستر را بیشتر می پسندم چون معتقدم هم برای کسی مثل من که چندان حرفه ای نیستم و هم برای کسی که خیلی حرفه ای با برنامه ریزی و تصمیم گیری سرو کار دارد، همواره احتمال وجود گزینه های متعدد برای انتخاب وجود دارد.(و همین تعدد گزینه ها باب تصمیم گیری  را باز کرده است.)

    بنابراین استراتژی همین است که کدام گزینه ها را انتخاب کنیم و از کدام گزینه ها اجتناب کنیم.

    برقرار باشید.

  9. حسین قربانی گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۶ درس)

    بسیاری از افراد وقتی با واژه استراتژی و مباحث مربوط به آن مواجه می‌شوند، ناخودآگاه به یاد مدیریت کسب و کار و رده‌های بالای سازمان می‌افتند و شاید بی تفاوت و با عجله از بحث‌های مربوطه رد شوند.

    ولی به نظرم مهم‌ترین جایی که می‌توان استراتژی را در آن آموخت و پیاده کرد، زندگی شخصی و روزانه ماست.

    جایی که ما هرچقدر بر مهارت‌ها و توانایی‌های مرتبط با استراتژی و مدیریت استراتژیک مسلط‌تر باشیم، زندگی موفق‌تر و بهتری خواهیم داشت و مطمئنا رضایت بیشتری را تجربه خواهیم کرد.

    استراتژی در زندگی فردی یعنی اینکه اهداف، ارزش‌ها و معیارهای مشخصی در زندگی داشته باشیم و با استفاده کارا و بهینه از منابع در دسترس بتوانیم در جهت دستیابی به اهداف گام برداشته و بر موانع غلبه کنیم.

    این اهداف می‌توانند از اهداف کوچک و مقطعی ما شروع شوند و تا اهداف بزرگ و بلندمدت ما ادامه داشته باشند.

    به نظرم کسی که هنر مدیریت استراتژیک را نتواند در زندگی شخصی خود پیاده کند، بعید است بتواند در کسب و کار و دنیای مدیریت عملکرد مناسبی از خود نشان دهد.

  10. حسن طاری گفت: (عضو ویژه)

    از مجموع نظرات تا به اینجا موارد زیر به ذهن میاد:

    ۱٫ استراتژی ابزار کلان -تصمیم سازی و انتخاب- برای رسیدن به پیروزی و موفقیت است.

    ۲٫ بنا به تعریفی که از موفقیت داریم ممکن است دیگرانی هم در تعریف موفقیت با ما نقاط اشتراکاتی داشته باشند که اینجا (رقابت) شکل میگیرد؛ چون منابع محدود است در نحوه دسترسی و بهره گیری از آنها نیاز به الگوهای انتخابی خاص خودمان (برای ایجاد تمایز) داریم. [توجه داریم که این رقبا در سطوح مختلف تصمیم سازی ها لزوماً همان قبلی ها نیستند.]

    ۳٫ این زنجیره تصمیمات پویا (استراتژی) لزوماً ما را از دیگران متمایز میکند.

  11. پرویز عسکری نایینی گفت: (عضو ویژه)

    سلام و ایام بکام

    بنطر من استراتزی همان قانون ۲۰- ۸۰است که  ما با کمترین انرزی بیشترین منافع را بدست میاوریم.

    در مورد سه سوال مطرح شده در خصوص کجا هستم و کجا میخواهم برسم ؟ این دو سوال در واقع تعریف مسئله است که من میدانم کجا هستم و میدانم  چه میخواهم ولی مسیر رسیدن به خواسته را نمیدانم . مثلا فروش کم است و میخواهم فروش و درامد خود را زیاد کنم و مسیر را نمیدانم . حال با توجه به مسیرهای مختلف و راهکارهای متفاوت ،ان مسیری که کمترین هزینه و بیشترین فایده را برای من دارد را انتخاب کنم میشود استراتژی

  12. من با مطالعه درسهای تفکر استراتژیک به یک مثال رسیدم که آنرا در نقاشی پیوست کشیده‌ام. گمان می کنم مثال ساده و خوبیست و می‌توان بسیاری از مفاهیم درس استراتژی را با آن شبیه سازی و تداعی کرد. با توجه به اینکه فرصت نمی‌کنم همه تمرین های این درس را جداگانه انجام دهم، امیدوارم این تمرین را بجای همه آنها بپذیرید. :)


    آنچه در این نقاشی کشیده‌ام را در ذیل تعریف می‌کنم:
    کشتی : یک فرد یا شرکت را به مثابه یک کشتی بالن دار تصور کنید. کشتی برای اینکه اوج بگیرد باید خود را سبک کند (چابکسازی) یا شعله و انرژی بیشتری مصرف کند. برای سبکسازی باید زمینه‌های کاری دیگر(مهارت های دیگر)، منابع اضافی و هزینه‌سازها(فیل های سفید) را از کشتی بیرون بریزد (استراتژی تمرکز).
    اما آیا فقط اوج گرفتن کافیست. اگر فقط اوج بگیرد و حرکت نکند، در یک نقطه از تاریخ شکوهمندانه خواهد ماند(خواهد مرد).
    جریان طبیعی باد(یا موج سیال): رشد تکنلوژی ست. رسوب علم و کاربردی شدن آن است. بالارفتن ظرفیت های انسانی ست.
    بادسازها: من آن ها را کشف و ایجاد نیازهای جدید در جهان بعلاوه رسانه ها و صنعت تبلیغات می‌دانم.
    بادبان: برای حرکت به بادبان نیاز است. بوسیله سکان می توان زاویه محدودی با جهت با ایجاد کرد(برنامه ریزی سنتی).
    پروانه: آنها که مجهز به پروانه هستند، می توانند سریعتر حرکت کنند. حتی می‌توانند در حدی مخالف بادها حرکت کنند. آنها علاوه بر بازاریابی، بازارسازی می‌کنند.(استراتژی تمایز). پروانه پشت کشتی را در نقاشی فراموش کرده ام بکشم البته. با توجه به زمان ویرایش فرصت نشد اصلاحش کنم.
    شاید بگید چرا بجای پروانه، توربوفن یا جت نگذاریم؟ من علتش را دوره مصرف تکنولوژی و ظرفیت عمومی می‌دانم. شاید همین الان شرکت‌هایی به تکنولوژی های بالاتری در زمینه کارش دست یافته باشد اما آنها را عرضه نکند تا بازارها، تکنولوژی قبلی را به میزان کافی مصرف کنند.
    چنانچه پیامبران، علما و سخنوران بعضا به اندازه ظرفیت زمانشان سخن گفته اند. بیش از این از حوصله یک دیدگاه خارج است ولی خوشحال می‌شوم دوستان دیگر آنرا نقد یا کاملتر کنند.
    ممنونم از متمم و متممی های عزیز

  13. عماد گل گفت:

    * مطالبی در مورد مفهوم استراتژی *

    سلام دوستان عزیز در این نوشتار مطالبی در تکمیل مفهوم استراتژی بیان میکنم که فکر مکینم مطالعه آن خالی لطف نیست.

    همانطور که در این درس مشاهده کردید از استراتژی تعاریف مختلفی ارائه شد(مانند، مینتزبرگ، پورتر و …) شاید با این تعاریف هنوز در درک چیستی استراتژی برای ما ابهاماتی وجود داشته باشد، بطور مثال مارکیدس(۲۰۰۰) بیان میکند که (( ما نه میدانیم استراتژی چیست و نه میدانیم که چگونه استراتژی خوب را شکل دهیم))

    غفاریان و کیانی بیان میکنند که :

    مفهوم استراتژی زاییده (( فضای رقابتی )) و (( محدودیت منابع )) است. رقابت و محدودیت منابع زیربنای فلسفه استراتژی به شمار می‌آیند.

    ماهیت استراتژی، تشخیص فرصت‌های اصلی و تمرکز منابع در جهت تحقق منافع نهفته در آن‌ها است. فلسفه استراتژی نشان می‌دهد که درونمایه اصلی استراتژی ، (( فرصت‌ها )) هستند.

    استراتژی از نظر هورواث: تخصیص هوشمندانه منابعِ محدود، از طریق سیستم منحصر بفردی از فعالیتها  به منظور دستیابی به عملکرد برتر در مقایسه با رقبا در خدمت رسانی به مشتریان  است.

    – از تعریف جذاب و جدید استراتژی، تعریف “لافلی و مارتین” است. آنان استراتژی را همانند “خانم شرون اوستر” از جنس انتخاب میدانند و بیان میکنند که :

    استراتژی ممکن است پررمز و راز به نظر بیاید، اما اینگونه نیست و تعریف ساده ای دارد. “استراتژی مجموعه‌ای از انتخاب‌ها برای دستیابی به موفقیت است. استراتژی مجموعه‌ای یکپارچه از انتخاب‌هایی که بطور منحصربفردی جایگاه شرکت را در صنعت مشخص میسازد تا شرکت از این طریق به خلق مزیت پایدار و ارائه ارزش برتر نسبت به رقبایش بپردازد”

    -آنان عقیده دارند که استراتژی پاسخی به این ۵ پرسش است:

    ۱- آرمان پیروزی‌تان چیست؟

    ۲- درچه حوزه‌ای فعالیت خواهید کرد یا زمین بازی‌تان کجا خواهد بود؟

    ۳- چگونه به موفقیت دست خواهید یافت؟

    ۴- چه قابلیتهایی(توانمدیهایی) باید وجود داشته باشد؟

    ۵- چه سیستمهای مدیریتی نیاز است؟

    — — —

    مجتبی لشکر بلوکی عزیز در نوشتاری بیان میکند که استراتژی علاوه بر هزینه ، ” درد ” نیز دارد. چونکه باید  به انتخابهای دردناکی دست زد. همچنین بیان میکند که : استراتژی با ازدست دادن و کنار گذاشتن معنا پیدا میکند.(رجوع شود به مجله استراتژیست).

    مایکل پورتر نیز بیان میکند که ” ماهیت استراتژی، انتخاب کارهایی است که نبایدانجام داد.”

    علاوه برموارد فوق که به اختصار بیان شد به دوستان عزیر  پیشنهاد میکنم که مطلبی که محمدرضا شعبانعلی عزیز در سایتش در مورد استراتژی بیان کرده را مطالعه کنند. وی به زیبایی و به بیانی ساده مفهوم استراتژی را توضیح میدهد. حتما مطالعه کنید

    باتشکر

  14. چندماه است که در ذهنم به این فکر می کنم که آیا به نحوه کارم که به صورت فریلنسری هست ادامه دهم یا دل به دریا بزنم و به صورت ثابت تنها در یک حوزه کارکنم تا کم کم درامدم را به سطحی که دوست دارم برسانم و علاوه بر استقلال کار بتوانم کارهای بیشتری بگیرم و در کنارش از کالا یا خدمتی که دارم انجام می دهم، بتوانم شرکت مستقلی راه بیاندازم.

     

  15. ناهید عبدی گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۸ درس)

    فکر می‌کنم در بسیاری از تعاریفی که برای استراتژی عنوان می‌شود، می‌توان واژه‌ای را در پسِ معانی مشاهده کرد:
    شفافیتِ تصمیم‌گیری.
    داشتن استراتژی به این معنا می‌تواند باشد که من در رابطه با تصمیماتی که عنوان می‌کنم آگاهی دارم.
    همان‌طور که در درس اشاره‌شده است، گاهی تصمیمات از جنش شهود هستند و تحلیل بیرونی دقیقی نمی‌توان برای آن‌ها قائل شد.
    اما فکر می‌کنم همین تکیه‌بر شهود هم می‌تواند طیفی از آگاهی تا ناآگاهی کامل داشته باشد. ازآنجایی‌که شهود تا حدی در پی تجربه، مدل ذهنی و باورهای ما شکل می‌گیرد، نمی‌توان آن را به صورت مطلق غیر شفاف خواند.
    با این تفاسیر، شاید بتوان گفت استراتژی می‌تواند خط مشیِ رفتار ما را در قبال رخدادهای بیرونی به عنوان عکس‌العملی مشخص، تعریف کند.

  16. اشکان خاوند گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۴ درس)

    یکی از نکات این درس تفاوت میان مدیر عملیاتی و مدیر استراتژیک است.به نظر من تفاوت این دو نوع مدیریت در دانستن یک نکته است وآن دانستن مهارت تفویض اختیار .

  17. سلام آریانا گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۱ درس)

    من همیشه با خودم فکر می کنم میان این علاقه مندی هایی که دارم ( عکاسی، پیانو، زبان های انگلیسی، عربی، استانبولی، کسب و کار فروشگاهی، MBA،  طراحی دکوراسیون، ساختمان سازی و …) چکار باید بکنم؟

    عدم برنامه ریزی برای آنها باعث می‌شد که هیچکدام را انجام ندهم

     

    تا اینکه چند سال پیش به این نتیجه رسیدم که باید به وضعیت این پرونده های باز در ذهنم رسیدگی بکنم. (و دیگر پرونده ذهنی بلاتکلیف نداشته باشم)

     

    به این شیوه به آنها رسید گی کردم:

    بعضی از آنها را تا ابد حذف کردم و خوشبختانه دیگر جایی در ذهن من ندارند و مزاحم کارهام نمی شوند.
    بعضی دیگر را هم به چند سال آینده موکول کردم (براشون برنامه ریزی کردم)
    چند تا از آنها را با انتظارات حد اقلی شروع کردم (شروع روند)
    و یکی از آنها را به صورت جدی تر شروع کردم  و ادامه دادم

     

    فکر می‌کنم این یکی از بهترین تصمیم‌های خوب زندگیم بود

    چون جرات کردم به بعضی از علاقه مندی‌هام “نه” بگم.

    و مهمتر از همه موقع کار، دیگه خیلی کمتر این سوال برام پیش میآید که ” آیا الان این بهترین کار و مهمترین کاریه که میتونم (باید) انجام بدم؟”

     

    البته صادقانه بگم با وجود این کار هم بعضی اوقات وسوسه میشم که کارهای دیگری هم انجام بدم.

  18. نیلوفر شیری پور گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۷ درس)

    آیا میتوان گفت ورزش هم استراتژی خاص خود را دارد؟

    یکی دو سال پیش تو متمم گوش دادم که شعبانعلی میگفت میتوان حتی از سالن تائتر یا رستوران أیده گرفت و برای محصول یا کار خود از آن أیده استفاده کنیم

    راستش شاید چیزی که می خواهم بگویم بیشتر مربوط به یادگیری کریستالی باشد اما من می خواهم به برخی افراد مهم در هر صنعت و حوزه بنگریم و استراتژی های آن ها را نیز دریابیم

    من وشما قطعا بورس لی را میشناسیم احتمالا عده ای این تمثیل را خوب ندانند اما بیاید کمی فکر کنیم

    این آدم از ورزش های رزمی مانند کنگفو شروع میکند بعد متوجه میشود سرعتش کم است آن را إصلاح میکند، یک کلکسیون از کل فیلم های بوکس تهیه کرده و ماهها وقت میگذارد تا نکاتی از آن را وارد کنگفو کند از حرکات محمد علی و دیگر بوکسرها استفاده میکند و رقص پای خودش را خلق میکند، از یوگا تا فلسفه ،هنر و ورزش شرقی تا سینما . این مرد استراتژی خود را داشت شاید اصلا نتوان استراتژی را آنقدر منعطف کرد و به آدم هایی مانند او قالب کرد اما دوستان متممی، من یاد گرفتم به همه افراد و سازمانها به صورت یک کل بنگرم و استراتژی هایشان را درک کنم شاید موفق بوده باشم و به همین دلیل الان یک همچین مثال غیر معمولی میزنم، من همه چیز را برای خود ساده می  کنم،به عنوان مثال استراتژی را به زبان خود از دید پورتر  تعریف میکنم : استراتژی یعنی پیدا کردن نقاط ضعف برای رسیدن به حد وإلای هر موضوع، فرد یا سازمان و تجمیع از نکات در هنر ، علم،فن و هر چیزی که بتوان از آن برای قدرتمند شدن در پرتو اخلاق استفاده نمود تا نقاط ضعف را به نقاط قوت تبدیل نمود، احساس من این است که بورسلی و آدم هایی که در حوزه های خود موفق بوده اند این کار را انجام داده اند، همواره محیط را در نظر گرفتن تا تهدید را تبدیل به فرصت نماییم و نماین ساختن قدرت خود در فرصت های مناسب و بهبود و نوآوری مداوم

    امیدوارم جناب پورتر و استراتژیست های دیگر در آرامش باشند

  19. مسعود گفت: (عضو ویژه)

    توضیحاتی برای اشنایی با مفهوم استراتژی ( از دید من ) :

    ابتدا دو تعریف رو خدمتتون بگم بعد با مثال براتون روشن ترشون می کنم
    ۱-تعریف تصمیم گیری = انتخاب یک راه حل از بین چند راه حل .
    ۲-تعریف تصمیم گیری استراتژیک =  وقتی تصمیم گرفته شده رو به روش خاصی انجام میدیم اون تصمیم میشه یک تصمیم استراتژیک

    چند مثال برای روشن تر شدن مفهموم تعریف تصمیم و تصمیم استراتژیک:

    مثال ۱=
    تصمیم گیری : یک شخصی یک گروه تلگرام درست می کنه
    تصمیم گیری استراتژیک :در گروه تلگرامش فقط موضوعات انگیزشی قرار میده

    در نتیجه استراتژی این شخص ارائه اطلاعات انگیزشی هستش

    مثال ۲=
    تصمیم گیری : شخصی تصمیم میگیره که در بازار لوازم صوتی فعالیت کنه
    تصمیم گیری استراتژیک :تصمیم میگیره فقط محصولات صوتی تصویری ال جی رو تامین و عرضه کنه
    در نتیجه استراتژی این شخص عرضه محصولات ال جی هستش.

  20. ایا میتوان به جای انتخاب یک مسیر ب انتخاب چند مسیر با اولویت های متفاوت فکر کنیم و از این طریق با نگاهی به نظریه بازی ها بتوانیم رفتار منعطفی در مقابل اقدام های رقبا و تغییرات بازار داشته باشیم ؟ با توجه به تاثیر گذاری و تعامل متغییرهای زیادی ک برخی از انها قابل کنترل و حتی پیش بینی نیستند به نظر میرسد هیچ گاه نمیتوان از انتخاب یک مسیر به عنوان مسیر بهینه اطمینان حاصل نمود