Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu


کامل‌ترین تعریف استراتژی چیست؟


اهداف و انتظارات آموزشی متمم در این درس
کد درس: ۶۴۴۹

پیش نیاز مطالعه درس تعریف استراتژی

از دوستان عزیز متممی انتظار می‌رود پس از مطالعه‌ این درس
  • بتوانند چند تعریف متفاوت از استراتژی ارائه کرده و بین استراتژی و تاکتیک تفاوت قائل شوند.
  • با توجه به تعریف‌های مختلف استراتژی، برخی از ویژگی‌های نگرش استراتژیک را فهرست کنند.
  • بتوانند بگویند چه اقدام‌هایی استراتژیک محسوب نمی‌شوند.
برنامه ریزی استراتژیک و تعریف مدیریت استراتژیک

استراتژی و مدیریت استراتژیک از نخستین واژه‌هایی هستند که هر تازه‌واردی به دنیای مدیریت و کسب و کار، آنها را به هزار شکل و روایت می‌شنود.

دانشجویان مدیریت و رشته‌های وابسته هم به‌سرعت یاد می‌گیرند که می‌شود واژه استراتژی (یا صفت استراتژیک) را به‌سادگی، به اول و آخر بسیاری از کلمات و اصطلاحات مدیریتی افزود. برنامه‌ریزی استراتژیک، مدیریت استراتژیک، استراتژی بازاریابی، انتخاب استراتژیک، منافع استراتژیک و منابع استراتژیک تنها نمونه‌هایی از این ترکیب‌ها هستند.

مدیران سازمان‌ها هم، تقریباً به همین شیوه، عادت می‌کنند که مدام دربارهٔ استراتژی سازمان حرف بزنند. و نیز مجبور (یا علاقه‌مند) می‌شوند از تصمیمهای خود به عنوان تصمیم های استراتژیک دفاع کنند. چون ظاهراً استفاده از صفت “استراتژیک” به حرف‌ها و تصمیم‌ها وزن می‌دهد و باعث می‌شود آن حرف‌ها و تصمیم‌ها جدی‌تر به چشم بیایند.

با این حال، به‌کار بردن فراوان واژه استراتژی به این معنا نیست که فعالیت‌ها و اقدام‌ها و تصمیم‌ها نیز واقعاً استراتژیک هستند.

مدیران بسیاری مدام از کلمه استراتژی و مشتقات آن استفاده می‌کنند، اما اگر همراه‌شان باشید و فعالیت‌های روزمره‌شان را از نزدیک مشاهده کنید، متوجه می‌شوید که در روزمرگی غرق شده‌اند و وقت‌شان بیشتر به کارهای عملیاتی و کوتاه‌مدت می‌گذرد؛ از امضا کردن چک‌ها و اسناد مالی تا نگارش نامه‌های اداری و از حضور در جلسات هماهنگی تا کنترل شاخص‌های عملیاتی روزمره.

برای این‌که درک عمیق‌تری از مفهوم استراتژی داشته باشید، لازم است چند نمونه تعریف استراتژی را با هم مرور کنیم. هیچ‌یک از این تعریف‌ها به تنهایی کامل نیستند، اما قرار دادن آن‌ها در کنار هم کمک می‌کند تا تصویری شفاف‌تر و دقیق‌تر از مفهوم استراتژی در ذهن‌تان شکل بگیرد.

استراتژی از نظر مدیران مطرح جهان

شاید انتظار داشته باشید که تعریف‌ها را از تعریف‌های افراد آکادمیک مانند پورتر و مینتزبرگ آغاز کنیم. اما از آن‌جا که دانشگاهیان هم در چنین مباحثی، رفتار و تصمیم‌های مدیران را بررسی و طبقه‌بندی می‌کنند، بد نیست پیش از دیدن چند تعریف رسمی استراتژی، تعریف استراتژی از نظر دو مدیر مطرح را مرور کنیم.

تعریف استراتژی از نظر جک ولشجک ولش مدیر افسانه‌ای جنرال الکتریک که کتاب آیین پیروزی او را در متمم معرفی کرده ایم و در جایی دیگر هم با توصیه‌های او برای شغل اولی‌ها، آشنا شده‌ایم درباره استراتژی چنین می‌گوید: «استراتژی یعنی تصمیم گیری شفاف و دقیق دربارهٔ نحوه رقابت با دیگران.»

تعریف جف بزوس از استراتژی

از جف بزوس بنیان‌گذار شرکت آمازون جمله‌ای که به شکل صریح بگوید «تعریف استراتژی خوب از نظر من این است که …» وجود ندارد. اما نکته‌ای را در یکی از مصاحبه‌هایش در سال ۲۰۱۲ گفته که می‌تواند معیار مهمی برای تدوین استراتژی باشد: «اغلب از من می‌پرسند که چه چیزی طی یک دههٔ‌ آتی تغییر خواهد کرد؟ اما تقریباً هیچ‌کس نمی‌پرسد که چه چیزی در یک دههٔ آتی ثابت خواهد ماند؟ و من به شما می‌گویم که سوال دوم مهم‌تر از سوال اول است. چون استراتژی حول چیزهایی که ثابت‌ هستند بنا می‌‌شود.» (این نقل قول و توضیحات بسیار کامل‌تر دربارهٔ این مفهوم استراتژی در کتاب استراتژی کارساز آمده است).

تعریف مایکل پورتر از استراتژی

مایکل پورتر در طول سالهای مختلف، تعاریف متعددی از استراتژی ارائه کرده و دیدگاه‌های خود را در مورد استراتژی تعدیل یا تکمیل کرده است. مطرح‌ترین مقاله مایکل پورتر در مورد استراتژی، مقاله‌‌ای است که استراتژی چیست (What is strategy) نام دارد. البته او بعداً بارها و بارها، به این بحث بازگشت و تعاریف تکمیلی هم ارائه کرد.

یکی از کلیدی‌ترین جمله‌های پورتر در تعریف استراتژی چنین است:

تعریف استراتژی از دیدگاه مایکل پورتر:‌استراتژی یعنی این که کارهایی متفاوت از دیگران انجام دهیم و در انجام کارهایی که دیگران انجام می‌دهند منابع کمتری به کار بگیریم (اثربخشی عملیاتی).

چون ما بعداً به صورت دقیق و با جزئیات زیاد به سراغ مایکل پورتر خواهیم رفت، فعلاً نمی‌خواهیم با دقت و وسواس زیاد وارد تحلیل تعریف او شویم.

اما فعلاً به این نکته توجه داشته باشید که حرف و در تعریف فوق بسیار کلیدی است.

مایکل پورتر، ارزان‌تر تولید کردن را بیشتر از جنس کسب موقعیت رقابتی می‌داند و برای اینکه استراتژی شکل بگیرد، تاکید بسیار زیادی بر تمایز دارد.

به همین علت، با وجودی که ارزان بودن (Cost Leadership) را به عنوان یک استراتژی جنریک اعلام می‌کند، می‌بینیم که از اتوماسیون ژاپنی و شیوه‌ی تولید ارزان‌قیمت در جنوب شرق آسیا، چندان استقبال نمی‌کند و توضیح می‌دهد که اتوماسیون و فن‌آوری دیر یا زود در اختیار دیگران نیز قرار می‌گیرد و نمی‌تواند یک مزیت رقابتی بلندمدت ایجاد کند (تقریباً بخش عمده‌ای از حرف‌های گری همل در مورد استراتژی را هم می‌توانید در همین جملات خلاصه کنید. چون او هم حاضر نیست تکنولوژی را به عنوان یک مزیت پایدار بپذیرد).

به عبارتی، حتی ارزان بودن هم از نگاه پورتر وقتی ارزشمند است که تقلیدپذیری آن دشوار باشد و به عبارتی بتوان آن را یک تمایز جدی در نظر گرفت.

بعدها خواهیم دید که پورتر دو مفهوم کلیدی در مدل ذهنی خود دارد: یکی رقابت و دیگری مزیت. سایر بحث‌های او مانند مزیت رقابتی، موقعیت رقابتی، نیروهای رقابتی، زنجیره ارزش و تمایز، به نوعی به پیاده‌سازی و تشریح این دو مفهوم کمک می‌کنند.

تعریف پیتر دراکر از استراتژی

پیتر دراکر نظریه‌پرداز مطرح مدیریت مدرن هم مانند مایکل پورتر استراتژی از مفهوم مزیت رقابتی در تعریف استراتژی استفاده می‌کند. اما آن را با اندکی تفاوت به کار می‌برد: «استراتژی نظریه‌ای است که یک بنگاه اقتصادی بر اساس آن برای کسب‌ مزیت رقابتی تلاش می‌کند.»

استراتژی نظریه‌ای است که یک بنگاه اقتصادی بر اساس آن برای کسب‌ مزیت رقابتی تلاش می‌کند.

توجه کنید که دراکر به جای این که بگوید استراتژی یعنی تلاش برای کسب مزیت رقابتی، حرفش این است که این کاملاً طبیعی است که بنگاه‌های اقتصادی دنبال مزیت رقابتی باشند. استراتژی یک پله عمیق‌تر است.

یک بنگاه اقتصادی یا کسب و کار به خود و جهان اطراف خود نگاه می‌کند. سپس یک نظریه می‌سازد. و بر اساس آن نظریه برای کسب و مزیت رقابتی تلاش می‌کند. همان‌طور که در فایل صوتی آشنایی با پیتر دراکر به این بحث پرداخته‌ایم، دو اصطلاح نظریه و فرضیه در ذهن دراکر با هم عجین شده‌اند. او معتقد است که فرضیات ما هستند که به درک ما از جهان و تصمیم‌هایمان جهت می‌دهند.

بنابراین وقتی دراکر از استراتژی حرف می‌زند، حرف اصلی‌اش این است که بگو چه فرض‌هایی دربارهٔ خودت، صنعتت و بازارت داری. سپس می‌توانی در گام بعد به این فکر کنی که بر اساس این فرضیات، چگونه می‌توانی نسبت به رقبایت به مزیت رقابتی دست پیدا کنی.

معنای استراتژی از نظر لین‌وند و میناردی

یکی از کتابهای بسیار ارزشمند در زمینه استراتژی کتاب استراتژی کارساز نوشتهٔ لین‌وند (Leinwand) و میناردی (Minardi) است. از نظر ما در متمم نکته‌ای که لین‌وند و میناردی به آن پرداخته‌اند بسیار مهم است و ما هم آن را یکی از پایه‌های اصلی درس مدیریت استراتژیک متمم می‌دانیم.

آن‌ها معنای استراتژی را چیزی جز «انسجام / Coherence» نمی‌دانند و معتقدند که استراتژی یعنی انسجام در حوزه‌های عملیاتی، مالی و مدیریت هزینه، فرهنگ سازمانی و هویت سازمان.

بنابراین از نظر لین‌وند و میناردی زمانی می‌شود از استراتژی سازمان حرف زد که وجوه مختلف سازمان با یکدیگر همسو و هم‌خوان باشند (یا مدیران سازمان برای تحقق این هدف تلاش کنند).

نویسندگان کتاب استراتژی کارساز این موضوع را آن‌قدر مهم می‌دانند که می‌گویند اصلاً نمی‌شود چیزی به اسم «تدوین استراتژی» داشته باشیم و بعد از «اجرای استراتژی» حرف بزنیم. ما در تمام لحظاتی که برای افزایش انسجام سازمانی تلاش می‌کنیم، هم‌زمان در حال شکل دادن به استراتژی و اجرای استراتژی هستیم.

شَرون اوستِر و استراتژی

خانم شرون اوستر (Sharon Oster) که سالهاست در دانشگاه ییل استراتژی تدریس می‌کند و چند سالی هم ریاست دانشکده مدیریت این دانشگاه را بر عهده داشته است، استراتژی را چیزی از جنس تصمیم گیری و انتخاب می‌داند:

محدودیت در دسترسی کامل به این مجموعه درس

دسترسی کامل به مجموعه درس‌های استراتژی و تفکر استراتژیک برای اعضای ویژه متمم در نظر گرفته شده است.

با عضویت ویژه‌ی متمم، علاوه بر دسترسی به این درس‌ها، به درس‌های متنوع دیگری نیز دسترسی خواهید داشت که می‌توانید فهرست آنها را در اینجا ببینید:

 فهرست درس‌های متمم

شاید برایتان جالب باشد که بررسی‌های ما نشان داده در میان دوستان متممی، کسانی که به استراتژی و تفکر استراتژیک علاقه‌مند بود‌ه‌اند، برای مطالعه‌ی درس‌های زیر هم وقت گذاشته‌اند:

مشاوره مدیریت | کوچینگ | کارآفرینی | کار تیمی | مدیریت تعارض

  مدل ذهنی  |  تفکر سیستمیتصمیم گیری | مدیریت منابع | گزارش نویسی

ارزش آفرینی | سیستمهای کنترل مدیریت | مدل کسب و کار |‌ دیجیتال مارکتینگ

  دوره MBA (پیگیری منظم مجموعه درس‌ها)

اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید درباره‌ی متمم بیشتر بدانید، می‌توانید نظرات دوستان متممی را درباره‌ی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی می‌شناسند:

استراتژی الگویی است که هنگام مشاهدهٔ مجموعه تصمیم‌ها و انتخاب‌های گذشته به چشم می‌آید و دیده می‌شود - هنری مینتزبرگ

چند پرسش و پاسخ

معادل فارسی استراتژی چیست؟

فرهنگستان زبان و ادب فارسی کلمه راهبرد را به عنوان معادل فارسی استراتژی انتخاب کرده است. بر همین پایه، کلمه راهبردی را هم در نقش معادل فارسی استراتژیک به کار می‌برند.

معروف ترین استراتژیست های جهان چه کسانی هستند؟

اگر استراتژیست را کسی در نظر بگیریم که استراتژی را به درستی به کار می‌بندد و در زمینه استراتژی الگویی برای دیگران است، بسته به حوزهٔ مد نظرمان باید دنبال الگو بگردیم. مثلاً‌ سیاستمداران استراتژیست یا مدیران استراتژیست یا نظامیان استراتژیست. طبیعتاً قضاوت در این زمینه بسیار سلیقه‌ای است.

اما اگر منظور از استراتژیست، نظریه پردازان استراتژی باشد، کسانی مثل سان تزو، کلاوز ویتس، ایگور آنسوف، گری همل، هنری مینتزبرگ، ریچارد روملت و جی بارنی در چنین فهرستی قرار می‌گیرند. برای توضیحات بیشتر می‌توانید فهرست بزرگان مدیریت استراتژیک را بخوانید.

برای آشنایی بیشتر با استراتژی چه کتابهایی بخوانم؟

ما همهٔ کتابهای مدیریتی را که در متمم معرفی شده‌اند در صفحه کتاب های مدیریت قرار داده‌ایم. برای کتابهای مربوط به استراتژی و مدیریت استراتژیک یک صفحهٔ اختصاصی جداگانه هم با عنوان کتاب های استراتژی در نظر گرفته‌ایم. لطفاً توجه کنید که معرفی یک کتاب در متمم لزوماً به این معنا نیست که خریدن یا خواندن آن کتاب را به متممی‌ها پیشنهاد می‌کنیم. بلکه بعضی کتابها را معرفی و نقد می‌کنیم تا متممی‌ها آن‌ها را نخرند. بنابراین چه در مورد کتابهای استراتژی و چه سایر کتاب‌ها، صرفاً به مشاهدهٔ عناوین اکتفا نکنید و توضیحات هر کتاب را کامل بخوانید.

بعد از خواندن این درس چه کار کنم؟

استراتژی به زبان ساده

اگر این درس نخستین مواجههٔ شما با مفهوم استراتژی است یا نسبتاً تازه به این حوزه وارد شده‌اید، پیشنهاد می‌کنیم بلافاصله درس استراتژی به زبان ساده را بخوانید. در آن درس مهم‌ترین نکات مقاله‌ «استراتژی چیست» (نوشتهٔ پورتر) شرح داده شده است:

استراتژی به زبان ساده

مکاتب مدیریت استراتژیک

اگر پیش از این با استراتژی و مدیریت استراتژیک آشنا بوده‌اید و بیشتر در پی این هستید که دانسته‌ها و خوانده‌های پیشین‌تان کمی نظم پیدا کند، پیشنهاد می‌کنیم مطلب مربوط به معرفی کتاب جنگل استراتژی هنری مینتزبرگ را بخوانید تا با مکاتب مدیریت استراتژیک آشنا شوید:

مکاتب مدیریت استراتژیک

ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری استراتژی کسب و کار به شما پیشنهاد می‌کند:

سری مطالب حوزه استراتژی کسب و کار

سوال‌های پرتکرار دربارهٔ متمم

متمم چیست و چه می‌کند؟

متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحث‌های مهارتی و مدیریتی.

برای کسب اطلاعات بیشتر می‌توانید به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کرده و گوش دهید.

فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟

هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه»  دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص می‌‌‌کند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری می‌توانید نقشه راه‌های مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.

هم‌چنین در صفحه‌های دوره MBA و توسعه فردی می‌توانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.

هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟

شما می‌توانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.

اعتبار را می‌توانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیم‌سال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید. لطفاً برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.

آیا در متمم فایل های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟

مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که می‌توانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.

هم‌چنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آن‌ها را می‌توانید در فروشگاه متمم ببینید.

با متمم همراه شوید

آیا می‌دانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور می‌توانید به جمع متممی‌ها بپیوندید؟

سرفصل‌ها  ثبت‌نام  تجربهٔ متممی‌ها

۵۴ نظر برای کامل‌ترین تعریف استراتژی چیست؟

  1. مهدی محمدکریمی گفت: (عضو ویژه)

    از بین دیدگاه های مختلفی که درباره استراتژی وجود دارد، از نظر من یکی از بهترین ها، آنست که استراتژی را معادل با تغییر در شیوه ی تخصیص منابع می داند و ملاک تشخیص این تغییر را نیز، اعتراض بیان می کند. به بیانی دیگر مفروض می گیرد که، اگر تغییر در شیوه ی تخصیص منابع، به اعتراض نینجامد یعنی کماکان مشغول انجام همان کارهای قبلی هستیم، پس نباید انتظار خروجی متفاوت هم داشته باشیم. یکی دیگر از دیدگاه ها، استراتژی را فرضیه ای (حدس و گمان هوشمندانه)در مورد زنجیره ای از روابط علت و معلولی (اگر-آنگاه) می داند که منافع بالقوه را به بالفعل تبدیل می کند. این هم برای شخص من تعبیر زیبای دیگری از استراتژی بود.

  2. استراتژی را میتوان این گونه تعریف کرد که : برنامه ریز یبلند مدت ما برای رسیدن به هدف دلخواهمون و اینکه از وضعیت فعلی چگونه وضعیت ایده آل کسب و کار خود برسیم 

  3. بهاره ملکی گفت: (عضو ویژه)

    مطلب جالبی رو برای یادگیری سریع تری از سایتی خوندم که خلاصه اشو اینجا بیان میکنم. اول از همه بهتره یه تعریف ساده از هدف ارائه بدیم. تا برسیم به تعریف استراتژی و بتونیم تفاوت استراتژی رو با مفهوم استراتژیک درک کنیم.

    هدف نقطه ای هست که قصد رسیدن به اونو در آینده داریم. مثلا توسعه ظرفیت سازمانی یا بدست آوردن سهم بالایی از بازار نسبت به رقبا. پس اهداف می تونن کوتاه مدت باشن یا بلند مدت

    صرفه نظر از بلندمدت یا کوتاه مدت بودن اهداف، مسیرهای تحقق اهداف، یعنی همون استراتژی ها. مثلا اگر هدف توسعه ظرفیت سازمانی است. میتونه از مسیر توسعه مهارت های کارمندان باشه. میتونه از مسیر سرمایه گذاری بر تجهیزات و ظرفیت تولیدی باشه. پس روش های مختلفی برای تحقق اهداف کوتاه مدت عملیاتی و یا اهداف بلند مدت و استراتژیک وجود دارد. که مدیران بر اساس تجربه و شهود و یا تحلیل و تحقیق، گزینه های موجود را برای تحقق اهداف مورد نظر انتخاب می کنند.

    و حالا تفاوت استراتژی با مفهوم استراتژیک

    استراتژیک به عنوان یک پسوند، اشاره به خلق آینده مطلوب دارد. مثل مدیریت استراتژیک یعنی مدیریتی برای خلق آینده مطلوب. پس مفهوم استراتژیک به نوعی به زمان دور، بلند مدت اشاره داره. در مثال فوق، یعنی مدیریتی که به آینده توجه داره به دنبال خلق آینده مطلوبه و دنبال ایجاد و شناسایی مسیرها و اقدمات دستیابی به آینده مورد نظر.

     

  4. مینا زینلی گفت: (عضو ویژه)

    پس از مطالعه این درس، به این فکر کردم که نداشتن استراتژی چطور میتونه روی turn-over کارکنان یک سازمان  و رضایت شغلی کارکنان اثرگذار باشه! سازمانی را تصور کنیم که مدیر یا مدیران ارشد آن در تصمیم گیری‌هایشان هیچ الگوی خاصی ندارند، اصلا mision و vision مشخصی در آن سازمان وجود ندارد که مدیران بتوانند در چارچوب آن تصمیم بگیرند، در نتیجه تصمیم‌هایشان یادآور این تمثیل است که گاهی از سر سوزن رد میشوند اما گاهی از در دروازه خیر! در چنین سازمانی، کارکنان خیلی زود دچار بی‌انگیزگی میشوند و احتمالا تصمیم به ترک سازمان میگیرند. 

    بطور کلی به نظر من، استراتژی، نه تنها یک سنگ نشان است که ره گم نشود، بلکه یک نورافکن است که به ما نشان میدهد برای رسیدن به مقصد از کدام مسیرها نباید رفت. 

  5. عماد گل گفت:

    با سلام خدمت شما دوستان عزیز متممی 

    ممنونم بابت دیدگاه های  خوب و خلاق شما.

    چند وقت پیش در خصوص تعریف استراتژی مطلبی در همین بخش قرار دادم . پس از مطالعه مجدد نظرات دوستان عزیز و درس تعریف استراتژی ، بنظر می رسد مطابق با نظر روملت ، راترمل ، لافلی و مارتین برای درک عمیق و بهتر از مفهوم استراتژی ، نخست مواردی که استراتژی نیستند را بررسی کنیم و در مورد آن بیندیشیم. جمع بندی موارد آنها در ادامه آمده است.

    – موارد زیر استراتژی نیستند(یا از نظر روملت استراتژی بد هستند) :

    • تعریف استراتژی در قالب چشم‌انداز : بیانیه‌های مأموریت و چشم‌انداز سازمانی اجزایی از استراتژی‌اند، اما همه مفهوم استراتژی نیستند. این بیانیه‌ها هیچ‌گونه راهنمایی برای اقدامات پربازده ندارند یا حاوی نقشه راه صریحی به‌سوی آینده مطلوب نیستند. این بیانیه‌ها شامل انتخاب‌هایی درباره حضور یا اجتناب از حضور در کسب‌وکارها نمی‌شوند و در آنها تأکیدی بر مزیت رقابتی پایدار یا بنیان‌های خلق ارزش وجود ندارد.
    • تعریف استراتژی در قالب برنامه : برنامه‌ها و تاکتیک‌های اجزای استراتژی‌اند، اما همه مفهوم استراتژی نیستند. برنامه‌ریزی دقیق ازآنچه شرکت انجام خواهد داد ( دریک زمان مشخص)، نشان‌دهنده چیزهایی نیست که به‌صورت مزیت رقابتی پایدار درمی‌آیند.
    • نفی بلندمدت بودن (و یا میان‌مدت بودن) استراتژی : برخی از رهبران سازمانی عقیده دارند که تفکر دربارۀ استراتژی از پیش امکان‌پذیر نیست و بجای آن شرکت باید به‌محض رخ دادن فرصت‌ها و تهدیدهای جدید در برابر آنها پاسخگو باشد. استراتژی نوظهور شعار بسیاری از شرکت‌های نوپا و فناوری محور شده است که با فضای بازار به‌سرعت در حال تغییر روبروست. متأسفانه رویکردهایی ازاین‌دست شرکت را در موضع انفعالی قرار می‌دهد و آن را تبدیل به شکاری آسان برای رقبای دارای بنیان استراتژیک قدرتمندتر  می‌کند. استراتژی نه‌تنها در کوران تغییرات امکان‌پذیر است، بلکه می‌تواند مزیت رقابتی بوده و منبعی برجسته برای خلق ارزش به شمار آید. آیا شرکت‌هایی نظیر اپل، گوگل ، مایکروسافت و … تمایلی برای تفکر درباره استراتژی ندارند؟
    • تعریف استراتژی در قالب بهینه‌سازی وضع موجود: بسیاری از رهبران سازمانی برای بهینه‌سازی اقدامات در حال اجرا در کسب‌وکارشان تلاش می‌کنند. این امر می‌تواند سبب کارایی و خلق برخی ارزش‌ها شود، اما استراتژی نیست. در بهینه‌سازی اقدامات و فعالیت‌های جاری این احتمال در نظر گرفته نمی‌شود که شاید شرکت با بهینه‌سازی فعالیت‌های غلط در حال اتلاف سرمایه‌ها و منابعش است؛ درحالی‌که رقبا با بنیان استراتژیک قدرتمندتر ازاین‌گونه اقدامات دست برداشته‌اند. بهینه‌سازی جزئی از کسب‌وکار است، اما استراتژی نیست.
    • تعریف استراتژی در قالب پیروی از بهترین رویه‌ها : در هر صنعت، ابزارها و اقداماتی به‌صورت گسترده و عمومی درآمده‌اند. برخی سازمان‌ها استراتژی را به‌صورت الگوبرداری از رقبا تعریف کرده و سپس همان مجموعه اقدامات را به شیوه‌ای اثربخش‌تر انجام می‌دهند. تقلید استراتژی نیست. بلکه روش و دستورالعملی برای باقی ماندن در وضعیت متوسط است
    • سخنان پرطمطراق : از واژه‌های اغراق‌شده‌ای تشکیل یافته‌اند که بی‌دلیل پیچیده شده‌اند. تظاهر می‌شوند که این‌ها مفاهیمی محرمانه و رمزی هستند تا توهمی مبنی بر وجود تفکری سطح بالا در پشت این واژه‌ها را ایجاد کنند.
    • ناتوانی در مواجهه با چالش : استراتژی بد در تشخیص یا تعریف چالش شکست می‌خورد. وقتی نتوانید چالش را تعریف کنید، نمی‌توانید یک استراتژی را ارزیابی کنید یا آن را بهبود بخشید.
    • اهداف بلندمدت اشتباه برای استراتژی : بسیاری از استراتژی‌های بد به‌جای اینکه برنامه‌هایی برای غلبه بر موانع باشند، تنها بیانیه آمال و آرزوها هستند.
    • اهداف کوتاه‌مدت استراتژیک بد : هدف کوتاه‌مدت استراتژیک، وسیله‌ای است برای رسیدن به سرانجامی که توسط رهبر تنظیم می‌شود. اهداف کوتاه‌مدت استراتژیک زمانی بد هستند که در پرداختن به مسائل حیاتی شکست بخورند یا غیرقابل اجرا باشند.

    باتشکر

  6. محمدرضا رضائی گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۲ درس)

    در ذهن من غوغایی است. چرا این کلمه استراتژی اینقدر سخته؟ بالاخره استراتژی چیه؟ از جنس فکر و بینش و مدل ذهنیه و یا از جنس اقدام و عمل و یا هر دو؟

    به انتظارات ابتدای درس فکر می‌کنم:

    • بتوانند چند تعریف متفاوت از استراتژی ارائه کنند.
    • با توجه به تعریف‌های مختلف استراتژی، برخی از ویژگی‌های نگرش استراتژیک را فهرست کنند.
    • بتوانند بگویند چه اقدام‌هایی استراتژیک محسوب نمی‌شوند.
    • بتوانند به صورت بسیار ابتدایی، میزان نگرش استراتژیک یک مدیر را ارزیابی کنند.

     

    یادداشت‌هایم از این درس و درس‌های قبل در مجموعه دروس مدیریت استراتژیک و نیز دروس تفکر استراتژیک رو مرور کردم. سعی می‌کنم برداشتم از استراتژی و مدیریت استراتژیک را، تا اینجا، درعبارت‌هایی جمع‌بندی کنم:

    • استراتژی یعنی هنر و مهارت اداره‌کردن یک شرکت و سازمان با بهترین نحوه استفاده از منابع و بر اساس مجموعه‌ی تصمیم‌ها، انتخاب‌ها و عدم انتخاب‌های شفاف و صریح و منسجم
    • مدیری که استراتژی دارد، یعنی ۱- وضعیت فعلی زیرمجموعه خود، صنعت مربوطه و بازار هدف را می‌شناسد،‌ 2- می‌داند که زیرمجموعه‌اش را به کجا می‌خواهد برساند و ۳- نکته مهمترش،   می‌داند چگونه به سمت آن هدف حرکت کند.
    • هرچه یک مدیر بیشتر گتره‌ای عمل ‌کند و کارهایش نظم و انسجام و هدف مشخصی نداشته باشد،‌ از نگرش استراتژیک بهره کمتری برده است.

    پ.ن۱:امیدوارم با ادامه این درس‌ها، نسبت به این موضوع مهم و پیچیده شناخت بهتری پیدا کنم.

    پ.ن۲: من شطرنج رو خیلی دوست دارم و نسبتا زیاد بازی می‌کنم. اتفاقا به تازگی به این فکر می‌کردم که آیا میشه یه نوع بازی شطرنج راه بیافته که در اون، افراد بتونن مهره‌هاشون رو طبق میل خودشون بچینن؟ و یا در یه حالت پیچیده‌تر، انتخاب نوع و تعداد مهره‌ها هم به اختیار افراد گذاشته بشه؟ (مثلا مجموع امتیاز مهره‌های دو نفر با هم برابر باشه و یا حتی بر اساس معیارهایی و یا حتی شانس غیر برابر باشه). اون وقت شطرنج به دنیای واقعی نزدیک‌تر میشه.

  7. کدام مقدم است
    کجا هستیم یا کجا میخواهیم برویم

    به نظر میرسد واقعیت غیر از این نیست که سوال از مبدا که همان کجا هستیم را مقصد تعیین میکند

    مبدا معنای کلی و مبهم دارد
    ولی سوال از آن، که کجا هستیم جزئی و شفاف است 
    زیرا این سوال کجا هستیم کلمات مقدر دارد و کامل آن این است که با توجه به مقصد کجا هستیم

  8. هنری مینتزبرگ، مشاهده الگوی خاص و رنگ و بوی واحد با مصادیق مختلف، رو به عنوان داشتن استراتژی بیان کرده است که این تعریف نزدیکی معنایی زیادی با مفهوم توسعه برند دارد.

     

  9. جمع بندی و سازماندهی استراتژی طبق تعاریف و نگرش این درس:

    استراتژی یعنی مشخص کردن شفاف و دقیق مبدأ(منابع شرکت)،مقصد(اهداف کوتاه،میان و بلندمدت شرکت) و روشی که برای طی این مسیر اتخاذ خواهد شد که همراه با چالش هایی از نوع تصمیم گیری بین انتخاب کردن یک گزینه و انتخاب نکردن سایر گزینه ها با لحاظ مشخصات موقعیتی و زمانی منحصر بخود میباشد.(همچون جریان آب در مسیلی که مدام باید با لحاظ مقصد خود دست به انتخاب یا عدم انتخاب آب راههای پیش روی خود بزند)

    بینش ما برای تصمیم گیری و خط مشی انتخابهایمان باید مبتنی بر دو عنصر ارزان تولیدی(خرج منابع کمتر برای دستیابی به محصول) + تمایز در عمل(از نوع تقلیدپذیری دشوار) باشد.(اولی تاثیر کوتاه مدت و دومی سبب تاثیر بلندمدت و ثبوتی دارد).

    ۲ نکته دیگری که اشاره شده:

    استراتژی متضاد کارهای عملیاتی بدون خرد و تدبیر است.

    استراتژی یعنی وقتی به تصمیم ها و انتخاب های کوتاه، میان و بلند مدت خود مینگریم فلسفه آنها را بتوانیم شرح بدهیم(در ۹۰ درصد مواقع).

  10. سعید علی‌بخشی گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۲ درس)

    خیلی جالب بود در حین مطالعه محتوای ارزشمند این درس، یکی از مهمترین بخش هایی که ذهن منو درگیر خودش کرد، این بود:

    "استراتژی یعنی انتخاب نکردن سایر گزینه ها"

    اومدم کامنت ها رو هم خوندم دیدم چقدر همنظر زیاد داشتم.

     

  11. علی نظیری فیروزسالاری گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۱ درس)

    مثال من در مورد اسنپ و تقلیدِ آن، از اوبر است:
    اوبر یک شبکه‌ی نوین حمل‌ونقل است که فعالیت رسمی خود را از سال ۲۰۱۰ در سان‌فرانسیسکو شروع کرده و در حال حاضر در ۵۵ کشور و ۲۰۰ شهر دنیا مسافران را در خیابان‌ها جابه‌جا می‌کند. اپلیکیشن اندروید، iOS و ویندوزفون اوبر، مسافران و رانندگان را به‌کمک امکانات موقعیت‌یاب گوشی به یکدیگر وصل می‌کند و هر دو طرف می‌توانند از مکان یکدیگر باخبر شوند. پرداخت در اوبر به‌کمک کارت اعتباری انجام می‌شود که سهم اوبر از این پرداخت، ۵ تا ۲۰ درصد است.
    سرویس‌های متنوع اوبر در سطوح مختلفی خدمت‌رسانی می‌کنند؛ UberX ارزان‌ترین تاکسی اوبر است که از خودروهای معمولی مثل تویوتا پریوس استفاده می‌کند. Uber Black سرویس اصلی شرکت به شمار می‌رود که کمی گران‌تر است اما خودروهای شیک‌تری را در اختیار مسافران قرار می‌دهد که رانندگانی حرفه‌ای‌تر هم آن‌ها را می‌رانند. Uber SUV سرویس ویژه‌ی اوبر با خودروهای بزرگ است و در نهایت، Uber LUX در صدر خدمات اوبر قرار می‌گیرد که سواری در آن با ماشین‌هایی لوکس هم‌چون پورشه پانامرا و BMW7 انجام می‌شود.
    پیشنهاد من به اسنپ این است که با توجه به بافت جامعه اسلامی ما و اینکه در جوامع ما، مردم به امنیت بانوان و دختران و حتی کودکان، اهمیت خاص و ویژه‌ای قائل هستند، پس در استخدام رانندگان به ناوگان حمل‌ونقل اسنپ، باید دقت شود و اسنپ، گزینه‌ای داشته باشد به نام خانواده، که وقتی مصرف‌کننده، این‌گزینه را فعال می‌کند، رانندگانی به استقبال ایشان بروند که نهایت دقت در گزینش آن‌ها، توسط هسته گزینش اسنپ، صورت گرفته باشد و وثیقه  و تضمین از آن‌ها مطالبه نموده و اسنپ، دسترسی کامل به اطلاعات محل سکونت و اعضای خانواده آن راننده داشته و یکسری استعلامات قضایی و حتی تحقیق محلی در مورد این رانندگان به عمل آمده باشد که اگر چنین شود، اعتماد خیلی از خانواده‌ها به اسکادران اسنپ، زیاد شده و موجب افزایش جذب مشتری نیز خواهد گردید. در ضمن برخی از یوزرهای اسنپ، شاید عجله نداشته و خواهانِ تجربه یک سفر هرچند کوتاه با ماشین مدل بالا داشته باشند. در اینصورت اگر مدیرانِ اسنپ، گزینه‌ای را فعال نمایند که یوزر بتواند ماشین خودش را خودش انتخاب نماید، باعث افزایش مشتریانی خاص خواهد شد. من خودم ماشینِ تقریبا مدل بالایی دارم و در هنگام بازش برف، مسافرانی را جهت رضایت خداوند و خدمت به خلق به صورت رایگان جابه‌جا نموده‌ام، با موضوعی مواجه شدم: گاهی مسافرانی سوار می‌شدند که برای بار اول سوار اتومبیل مدل بالا با آپشین‌های خاص خود شده‌اند. از مسافرت با اتومبیل لذت فراوان بردند و بیشتر از اینکه در مورد نجات از سرما، بنده را دعا کنند، در این‌مورد که تجربه لذت‌بردن از ماشین مدل بالا را کسب کرده‌ بودند دعاگویم می‌شدند و در این بین، اغلب بچه‌ها وجد و شعف بیشتری را از خود بروز می‌دادند. اسنپ میتواند برای خانواده‌‌های کم‌بضاعت همچنین‌ تجربه‌ای را به عنوان خدمت ارایه کند و مطمئنا خانواده‌هایی وجود خواهند داشت که برای سوار کردن خانواده‌های خود به این اتومبیل‌های لوکس، چه بسا پس‌انداز نیز بکنند و این یک واقعیت است که بنده سال‌هاست که با تمام وجود تجربه‌اش نموده‌ام 

    • بهاره ملکی گفت: (عضو ویژه)

      سلام و عرض ادب خدمت شما

      تجربه شما بسیار عالی و جالب است. این مثال دقیقا مرتبط با یافته های  دکتر لشکربولکی در ارتباط با خلق استراتژی در سازمان ها است. با فرض تعمیم پذیری خلق استراتژی توسط مشتریان استفاده کننده از خدمات اسنپ،  تجربیات شما در بعد کنش گری و واکنش گری استراتژیک می تواند برای مدیران استراتژیست اسنپ بسیار مفید باشد.

      بعد کنش گری و واکنش گری راهبردی اشاره به این دارد که لزوما خلق استراتژی توسط مدیران ارشد صورت نمی گیرد بلکه کارمندان و افراد پایین لایه های سازمانی در خلال کار با مواردی مواجه می شوند که میتواند به عنوان استراتژی در نظر گرفته شود. که مدیران باید سازوکاری برای شناسایی این تجریبات کارمندان باشند که در صورت موفقیت، تجربیات آنها را مشروعیت بخشند و در کل سازمان پیاده کنند. حالا با فرض تعمیم پذیری خلق استراتژی به سایر ذینغعان اسنپ، تجربیات شما می تواند در این بعد قرار بگیرد.

       

  12. محمد مهدی اکبریان گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۱ درس)

    تو یکی از کتاب‌های آقای لشکربلوکی این جمله رو دیدم که ایشون تاکید زیادی بهش داشتند، نمیدونم جمله خودشونه یا ایشونم نقل کرده بودند ولی به نظرم جمله کاربردیه که بعضی وقت‌ها به آدم تلنگر میزنه

    "استراتژی یعنی هنر انتخاب نکردن" 

    در توضیح این جمله هم نوشته بودند که در استراتژی همیشه مسئله انتخاب نکردن و کنار گذاشتنه که حتی از انتخاب کردن مهم‌تره

  13. سلام

    با توجه به تعریف (هنری مینتزبرگ) از استراتژی :در مجموعه تصمیم هایمان بتوان الگوی خاصی را مشاهده کرد.

    من سعی کرده ام درتصمیم گیری ها، برنامه ریزی ها،انتخاب ها و اقدامات مرتبط با این موارد، در کسب و کارم ویژگیهای زیر را در نظر گیرم و رعایت کنم :

    • ایجاد امکانات و تجهیزات زیربنایی جهت دستیابی دقیق تر به اهداف
    • ایجاد ساختارها و زیرساخت های قدرتمند برای اقدامات مربوط به اهداف
    • تعامل افراد مجموعه با هم و برنامه ریزی همیشگی 
    • پیگیری کارها تا رسیدن به نتیجه مدنظر
    • برنامه ریزی های زمانمند و عمیق 
    • رعایت قواعد و اصول انجام کار 
    • هدف گذاری 
    • خلاقیت
    • تصمیم گیری نسبت به شرایط مختلف