مشاوره مدیریت | یک مشاور مدیریت چه کارهایی انجام میدهد؟

مشاوره مدیریت از جمله حوزههایی است که طی سالهای اخیر در ایران رونق چشمگیری را تجربه کرده است. این رشته به شکل رسمی در دنیا بیش از یک قرن سابقه دارد و تقریباً در تمام این مدت هم در حال رشد بوده است.
اصطلاح مشاوره مدیریت مجموعهی گستردهای از فعالیتهای مرتبط با کسب و کار را پوشش میدهد. مشاوران مدیریت در زمینههای مختلف از جمله استراتژی، فروش، تحقیقات بازار، منابع انسانی، بهبود عملکرد، بازاریابی دیجیتال، مدیریت مالی، برندینگ، صادرات و واردات، ایمنی، فناوری اطلاعات و تحول دیجیتال فعالیت میکنند.
در درس حاضر میخواهیم کمی درباره مشاوره مدیریت و مشاوران مدیریت صحبت کنیم و ببینیم یک مشاور برای کسب و کارها چه کارهایی انجام میدهد. فرض ما بر این است که این مجموعه درس، هم برای دوستان متممی که میخواهند از خدمات یک مرکز مشاوره مدیریت استفاده کنند مفید است و هم برای کسانی که هماکنون در یک شرکت مشاوره مدیریت کار میکنند.
ما در این درس، موضوعات زیر را مرور خواهیم کرد و در درسهای بعد به تدریج دربارهٔ ریز خدمات مشاوره مدیریت حرف میزنیم.
تعریف مشاوره مدیریت | نقش مشاور مدیریت چیست؟
پیتر بلاک در کتاب مشاوره مدیریت خود مشاور را چنین تعریف میکند:
مشاور فردی است که میتواند تا حدی روی یک فرد، گروه یا سازمان تأثیر بگذارد، اما از قدرت مستقیم برای ایجاد تغییر یا اجرای برنامههای مد نظر خود برخوردار نیست.
بنابراین تفاوت اصلی مدیر و مشاور در اینجاست که «مسئولیت اقدام» نهایتاً بر عهدهی مدیر است. کسی که از مرحلهی تلاش برای تأثیرگذار فراتر میرود و مسئولیت اقدام بر عهدهاش گذاشته میشود، دیگر مشاور نیست، بلکه مدیر است.
دیگران هم کموبیش تعریف مشابهی از مشاوره مدیریت ارائه کردهاند (+):
وقتی پای یک فعالیت یا مجموعهای از فعالیتها در میان است، هر شکلی از کمک کردن دربارهی تعیین محتوای این فعالیت، فرایندها یا ساختار اجرای آن را میتوان مشاوره در نظر گرفت. به شرطی که کسی که مشورت میدهد در زمینهی اجرا مسئولیتی نداشته باشد و صرفاً نقش کمککننده را بر عهده بگیرد.
اما احتمالاً قبول دارید که نمیتوان اینها را به عنوان تعریف دقیق مشاوره در نظر گرفت. در دنیای واقعی نقش «مشاور مدیریت» الزاماً به موارد فوق محدود نمیشود. حتی گاهی اوقات، بخشهایی از اجرای کار به مشاور مدیریت واگذار میشود. به عنوان مثال، شاید دیده باشید که بعضی شرکتها نهتنها در تعریف فرایند #استخدام از مشاور بهره میگیرند، بلکه به مشاور میگویند که خودت در جلسه مصاحبه شغلی حاضر شو و با تکتک داوطلبان مصاحبه کن.
بر اساس این شواهد، کسانی مثل مارک بائیج موارد زیر را به عنوان نقش های مشاور مدیریت در دنیای واقعی فهرست کردهاند (+):
متخصص / پزشک: در این حالت، کارفرما معتقد است که در یک زمینهی تخصصی، دانش کافی ندارد و ترجیح میدهد به سراغ مشاور برود. مثلاً کارفرما نمیداند که راه اندازی یک کسب و کار در بیرون ایران چگونه است و تصمیم میگیرد به سراغ مشاوری برود که در این زمینه تجربه داشته یا قبلاً به شرکتهایی با خواستهی مشابه کمک کرده است.
گاهی هم کارفرما معتقد است که مشکل یا مشکلاتی وجود دارد و عوارض این مشکلات را هم میداند. اما در پی این است که «ریشهی مشکل» و «روش حل مشکل» را از مشاور بپرسد. مثلاً شرکت میبیند که فروش افت کرده یا انگیزه کارکنان کاهش یافته است. پس تصمیم میگیرد از یک مشاور کمک بخواهد و بپرسد که:
- مشکل دقیقاً چیست؟
- ریشه های مشکل چه هستند؟
- چه راهکارهایی برای حل مشکل وجود دارد؟
تسهیل گر: در این حالت، کارفرما معتقد است که خودش از دانش و اطلاعات کافی برای حل مسئله برخوردار است. اما نیاز دارد که کسی از بیرون به فرایند حل مسئله کمک کرده و مسیر کار را تسهیل کند. در این وضعیت مثلاً ممکن است مشاور، به عنوان فردی بیرونی که سوگیریهای داخلی را ندارد، مدیریت جلسه را بر عهده بگیرد و مسیر جستجوی پاسخ را هموار کند. ما در دوره مدیریت جلسه متمم به مهارت تسهیلگری پرداختهایم.
وردست یا بازوی اجرایی: در این حالت، مشاور بر خلاف اسم خود، قرار نیست مشورت بدهد. بلکه قرار است به بازوی اجرایی تبدیل شود. به عنوان مثال، مشاورانی که تهیهی طرح های توجیهی یا طرح های تجاری را بر عهده میگیرند، در واقع مشغول کاری هستند که خود کارفرما باید آن را انجام دهد. مثالی هم که در مورد استفاده از مشاور برای برگزاری جلسهی مصاحبه شغلی مطرح شد، مصداق دیگری از همین نقش است.
تأمینکنندهی مشروعیت / ابزار سیاسی: گاهی اوقات مدیران در مواجهه با سایر ذی نفعان دچار مشکل و تعارض میشوند. مثلاً میخواهند تعدادی از کارمندها را اخراج کنند، اما به دلیل ملاحظات متعدد از عهدهی این کار برنمیآیند یا هزینهی آن را بالا میدانند. یا پیمانکار یک کارفرمای بزرگ هستند و میخواهند دیدگاه خود را به کارفرما تحمیل کنند اما این کار برایشان دشوار است. گاهی اوقات مشاور استخدام میشود تا نقش توجیهکننده را بر عهده بگیرد. مدیر در نهایت بگوید اخراجها با نظر مشاور انجام شده و خودش دخالتی نداشته، یا اینکه پیمانکار از اعتبار و برند مشاور استفاده کند و بگوید که نظرش مورد تأیید کارشناسان نیز هست.
کاهش ریسک تصمیم گیری و کمک به مقصریابی: گاهی هم مدیران احساس میکنند بعضی تصمیمها پرریسک هستند و اگر نتیجهی آنها مطلوب نباشد، باید به همکاران، کارکنان، سهامداران و هیئت مدیره پاسخ دهند. بنابراین ممکن است مدیر تصمیم بگیرد از یک فرد یا گروه مشاوره مدیریت استفاده کرده و نظر خود را از طریق آنها اعمال کند. در این حالت اگر نتایج مطلوب نبود، میتواند تقصیرها را گردن مشاور بیندازد.
تفاوت مشاوره مدیریت و مشاوره کسب و کار
گروهی از منابع علمی و کتابها، دو اصطلاح مشاور مدیریت (Management Consultant) و مشاور کسب و کار (Business Consultant) را به شکل مترادف به کار میبرند. اما برخی منابع ترجیح میدهند معنایی متفاوت برای این دو اصطلاح در نظر بگیرند.
این کار تا حدی سلیقهای است. اما بد نیست از این تفاوت اطلاع داشته باشید و در خواندن متنها و مقالات آن را مد نظر قرار دهید.
مشاور کسب و کار به کسی گفته میشود که در مورد فرایندهای کسب و کار مشاوره میدهد. مشاوران زیر را میتوان به عنوان نمونههایی از مشاوران کسب و کار در نظر گرفت:
- مشاوره منابع انسانی
- مشاوره استراتژی
- مشاوره فروش / مشاوره بازاریابی / مشاوره مدیریت برند
- مشاوره بازاریابی / مشاوره برندینگ
- مشاوره IT و فناوری اطلاعات
- مشاوره بهبود عملکرد
- مشاوره بازاریابی دیجیتال (یا زیرمجموعههای کوچک آن مثل مشاوره طراحی سایت و سئو)
- مشاوره در امور گمرکی
اما مشاور مدیریت کسی است که به «مدیران ارشد» مشاوره میدهد و به حل مسائل آنها و دغدغههایشان کمک میکند. قاعدتاً در این سطح، مسائل عملیاتی کمتر مطرح میشوند و موضوعاتی مثل استراتژی، پیش بینی آینده صنعت و کسب و کار و ارزیابی عملکرد کلی شرکت مورد توجه قرار میگیرند. حتی بسیاری از مشاوران مدیریت، به جای مشاوره مدیریت تخصصی، عملاً به شکل غیررسمی نقش کوچ یا منتور مدیران را هم برعهده میگیرند (تفاوت کوچ و منتور چیست؟).
تاریخچه مشاوره مدیریت
اگر مشاوره به معنای عام آن یعنی مشورت دادن (و نه مشاوره مدیریت) را مد نظر قرار دهیم، میتوان گفت قدمت مشاوره به هزاران سال قبل بازمیگردد. احتمالاً میتوانیم فعالیتهای سیاسی و نظامی از جمله نخستین فعالیتهایی بدانیم که مشاوره به شکل رسمی در آن معنا پیدا کرده است.
اما در زمینهٔ مدیریت و کسب و کار، مشاوره نسبتاً جدید و جوان محسوب میشود. میدانیم که دانش مدیریت به شکل امروزی آن پس از انقلاب صنعتی شکل گرفته است و طبیعتاً مشاوره مدیریت هم پیش از آن چندان معنا نداشته است.
فردریک تیلور (Fredrick Taylor)، آرتور د لیتل (Arthur D. Little)، چارلز بدو (Charles Bedaux) و هرینگتون امرسون (Harrington Emerson) را جزو نخستین کسانی میدانند که اهمیت مشاوره مدیریت را درک کرده و کار مشاوره مدیریت را به شکل جدی و رسمی آغاز کردهاند (+). منظور از «مشاوره» در اینجا همان چیزی است که در تعریف مشاوره مدیریت گفتیم. یعنی: «پول گرفتند و مشورت دادند، اما در نهایت اجرا و مسئولیت آن بر عهدهی کارفرما بود.»
بنابراین میتوان گفت این نوع فعالیتها و به طور کلی شکلگیری فرایند مشاوره مدیریت در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم آغاز شدهاند.
خود تیلور هم رسماً عنوان مهندس مشاور یا Consulting Engineer را برای خود انتخاب کرده بود و این کلمه را روی کارت ویزیتش مینوشت. او میکوشید همان اصولی را که در کارسنجی و زمان سنجی مطرح کرده بود، در کارخانجات پیاده کند. مثلاً اینکه محل قرار گرفتن دستگاهها یا محل ایستادن کارگرها یا حرکات آنها چگونه باشد که خروجی کارخانه افزایش پیدا کند. بنابراین میتوان گفت فعالیتهای مشاوره مدیریت او در راستای افزایش بهره وری بود.
آرتور د لیتل شیمیدان بود و اولین کارهای تجاری خود را در همین حوزه انجام داد و سپس به تدریج به سمت مشاوره مدیریت آمد. راهاندازی مرکز تحقیق و توسعه شرکت جنرال موتورز و همینطور طراحی سیستم NASDAQ از جمله کارهایی است که شرکت آرتور د لیتل انجام داده است.
چارلز بدو و هرینگتون امرسون هم در زمینهی طراحی سیستمهای پرداخت فعالیت کردند. امروز حرفهای آنها بدیهی به نظر میرسد و ممکن است از خودتان بپرسید چه کسی برای این کارها پول میدهد. اما آن زمان ایدهی آنها شگفتانگیز بود: «به جای پرداخت حقوق ثابت به کارگران و کارمندان، بخشی از پرداختی آنها تابع دستاوردشان باشد.» میتوانیم بگوییم این کارها اولین نمونههای مشاوره در حوزه مدیریت منابع انسانی بودهاند.
از این فعالیتهای پراکنده که بگذریم، دومین موج جدی مشاوره مدیریت تقریباً در میانههای قرن بیستم و در زمینهی ساختار سازمانی و استراتژی شکل گرفت. به تدریج شرکتها قلمرو فعالیتهای خود را گسترش داده بودند و تنوع محصولاتشان افزایش یافته بود و میخواستند آنها را در قالب واحد کسب و کار استراتژیک (SBU) اداره کنند. مشاوران مدیریت نقش مهمی در توسعهی این الگوی مدیریتی ایفا کردند. طبیعتاً شدیدتر شدن رقابت هم باعث شده بود که فروش به یک چالش تبدیل شود و مشاوران مدیریت فرصت خوبی داشتند تا در این زمینه هم خدمات مشاوره خود را عرضه کنند.
البته بسیاری از شرکتهایی که به سراغ مشاوره در زمینهی ساختار سازمانی و استراتژی رفتند، همانهایی بودند که در دهههای قبل در زمینهی حسابداری و حسابرسی به کسب و کارها کمک میکردند. به همین علت در میان شرکتهای بزرگ چندمنظورهی مشاورهی مدیریت، نمونههای متعددی را میتوانید بیابید که ریشهی آنها در حوزهی مالی، حسابداری و حسابرسی شکل گرفته است.
در مجموع، با توجه به افزایش تقاضا برای خدمات مشاوره مدیریت در آن بازهی زمانی، صنعت مشاوره مدیریت، رشد شگفتانگیز خود را در نیمهی دوم قرن بیستم تجربه کرد.
فراموش نکنیم که در نیمهی قرن بیستم، دانش مدیریت هم به سرعت در حال رشد بود و مدارس کسب و کار انواع برنامههای آموزشی (از جمله دوره MBA) را برگزار میکردند. این رونق آموزش مدیریت باعث شده بود مدیران شرکتها و کسب و کارها علاقهمند باشند ادبیات جدید مدیریت را یاد بگیرند و برای بهبود عملکرد کسب و کارشان به سراغ مشاوران مدیریت بروند (+).
اما رشد دنیای مشاوره در همینجا متوقف نشد. سومین موج در دنیای مشاوره مدیریت به تحول دیجیتالی و توسعه فناوری اطلاعات باز میگردد. امروزه بیشتر شرکتهای مشاوره مدیریت بخشی از فعالیت خود را به آماده کردن سازمانها و کسب و کارها برای حضور بهتر و موثرتر در جهان جدید اختصاص دادهاند؛ جهانی که بدون زیرساختهای دیجیتال و ابزارهای فناوری اطلاعات قابل تصور نیست.
اگر پیشبینیهای انجام شده دربارهی آینده مشاوره مدیریت را هم بررسی کنید میبینید که غالب تحلیلگران، مسئلهی تحول دیجیتالی و توسعه فناوری اطلاعات را به عنوان نیروی شکلدهندهی آیندهی این صنعت در نظر گرفتهاند (احتمالاً آینده مشاوره مدیریت در ایران هم به همین سمت خواهد رفت).
انواع مشاوران مدیریت
اگر قصد داشته باشید مسیر شغلی خود را بر پایهی مشاوره مدیریت بنا کنید، گزینههای مختلفی پیش روی شما قرار دارد. این گزینهها را میتوان به چهار دسته تقسیم کرد (البته در هر یک از آنها هم حوزه های تمرکز مشاور مدیریت میتواند کاملاً متفاوت باشد):
کار کردن برای شرکتهای بزرگ مشاوره مدیریت (Big Consulting Firms)
در بسیاری از کشورهای جهان، کار کردن برای شرکتهای بزرگ مشاوره مدیریت یکی از گزینههای رایج برای علاقهمندان فعالیت در این حوزه است. شرکتهایی مثل McKinsey یا BCG طیف گستردهای از علاقهمندان را – از فارغالتحصیلان دوره MBA تا افراد کارشناس در حوزههای تخصصی مثل مالی، استراتژی یا فناوری اطلاعات – استخدام میکنند.
مسیر رشد در این شرکتها الزاماً سریع نیست. شما باید مراحل مختلف را طی کنید و برای ارتقا به مراحل بالاتر، شایستگیهای خود را نشان دهید. چالشهای رایج در همهی شرکتهای بزرگ در این شرکتها هم وجود دارد:
- ممکن است درخشش شما و تلاشهایتان به سرعت دیده نشود
- ممکن است درگیر رفتارهای سیاسی شوید
- ممکن است در سالهای نخست درگیر کارهای سادهای شوید که با رویاهایتان فاصلهی زیادی دارد (از پر کردن فرمها و اسلایدسازی تا گزارش نویسی و مستند کردن جلسات)
اما مزیتهای مهمی هم وجود دارد.
چون کارفرماهای بزرگ معمولاً به این نوع شرکتهای مشاوره مدیریت مراجعه میکنند، این فرصت را خواهید داشت که چالشها و فضای کاری آنها را ببینید و با برندهای بزرگ و معتبر آشنا شوید. حتی بعید نیست همین پروژه های مشاوره و ارائه خدمات مشاوره به این کارفرماها بهانهای شود تا بتوانید به سازمانهایی راه پیدا کنید که رویای امروز شما هستند (همهی مشاوران مدیریت تمام مسیر شغلی خود را الزاماً به عنوان مشاور مدیریت نمیگذرانند).
علاوه بر این، شرکتهای بزرگ معمولاً برای همهی کارهای خود فرایند و مدل دارند. مدیریت جلسات بر اساس اصول و چارچوبهای مشخص انجام میشود و عارضه یابی و حل مسئله بر اساس یک فرایند نسبتاً شفاف پیش میرود. بنابراین ذهن شما نظم و ساختار پیدا میکند و به پختگی بیشتری دست پیدا میکنید.
این را هم فراموش نکنیم که در حال حاضر شرکتهای بزرگ مشاوره مدیریت در ایران فعالیت جدی ندارند و این گزینه برای کسانی در دسترس است که آینده مسیر شغلی خود را در بیرون از کشور ببینند.
البته بالاخره دیر یا زود صنعت مشاوره مدیریت در ایران هم رشد خواهد کرد و حتی به فرض عدم حضور شرکتهای خارجی، ما هم Firmهای بزرگی در این حوزه خواهیم داشت.
کار کردن برای شرکتهای مشاوره بوتیکی (Boutique Firms)
شاید شما هم چند بوتیک مورد علاقه داشته باشید که لباس، لوازم آرایشی و بهداشتی و چیزهایی از این قبیل را از آنها خرید کنید.
ویژگی بوتیکها این است که بزرگ نیستند و معمولاً نمایندگی رسمی برندهای بزرگ را نیز در اختیار ندارند. آنها یک کنج بازار را انتخاب کردهاند و به آن سرویس میدهند (چیزی شبیه نیچ مارکتینگ). اما چون مشتریان خود را به خوبی میشناسند و از محصولات و خدمات آن حوزه هم اطلاع کافی دارند، میتوانند مشتریان را راضی کنند و آنها را برای خود نگه دارند.
بوتیکهای مشاوره شرکتهای کوچکی هستند که یک صنعت خاص یا حتی زیرمجموعهای از یک صنعت را انتخاب میکنند، یک یا چند حوزهی تخصصی را هم در نظر میگیرند و با تعداد معدودی از شرکتها و کارفرماها رابطه میسازند و به آنها مشاوره میدهند.
مثلاً ممکن است با یک شرکت مشاوره بوتیک آشنا شوید که به طور خاص با استارت آپها همکاری میکند، یا شرکتی که در زمینهی بازاریابی و فروش به کسب و کارهای حوزه بهداشت و سلامت سرویس میدهد.
از جمله نمونههای رایج شرکتهای مشاوره بوتیکی در ایران، شرکتهایی هستند که در زمینهی منابع انسانی، دیجیتال مارکتینگ یا برندینگ فعالیت میکنند و مشاوره میدهند.
شاید پرستیژ کار کردن با بوتیکها کمتر از کار کردن برای شرکتهای بزرگ باشد، اما مزیتهایی هم دارد. مثلاً سرعت رشد شما بیشتر خواهد بود. اگر استعداد و توانمندی و تلاشتان زیاد باشد، زودتر دیده میشوید و شاید به سرعت جایگاه سرپرست یک تیم مشاوره مدیریت را به دست آورید. ضمن اینکه اگر در شرکت افراد متخصص و حرفهای وجود داشته باشند، به علت کوچک بودن شرکت به سادگی به آنها دسترسی خواهید داشت و میتوانید از آنها نکات بسیاری را بیاموزید.
کار کردن برای واحد مشاوره در کسب و کارهای تولیدی و خدماتی
قرار نیست همهی مشاوران مدیریت در شرکتهای مشاوره مدیریت کار کنند. بسیاری از شرکتهای تولیدی و خدماتی واحد مشاوره دارند. البته این واحد ممکن است الزاماً با عنوان «مشاوره» تعریف نشده باشد، اما فعالیتشان از همین جنس باشد.
مثلاً شرکتهایی که دستگاههای صنعتی خط تولید میفروشند، معمولاً کارشناسانی دارند که به مشتریان کمک میکنند کارخانهی خود را بهتر طراحی کنند یا طراحی فعلی را با نیازهای خط تولید سازگار کنند.
همچنین شرکتهایی که راهکارهای نرم افزاری عرضه میکنند، واحدهایی دارند که به مشتریان کمک میکنند بهترین محصول را انتخاب کرده یا پیاده سازی را به شکل بهتری انجام دهند.
مثلاً شرکتی را در نظر بگیرید که نرم افزار CRM عرضه میکند. طبیعی است که فروش چنین محصولی صرفاً در ارائهی نرم افزار و دریافت پول آن یا ارائهی خدمات پس از فروش (در حد رفع باگ و مشکلات فنی) خلاصه نمیشود. مجموعهای که چنین نرم افزاری را خریداری میکند باید با اصول مدیریت ارتباط با مشتری آشنا شود و فرایندهای ارتباط با مشتری را به درستی در شرکت خود مستقر کند. پس عرضهکنندهی نرمافزار باید افرادی را برای مشاوره به مشتریان در کنار خود داشته باشد.
مشاور انفرادی و مستقل
یک روش دیگر هم برای ورود به صنعت مشاوره این است که به عنوان یک مشاور مستقل و به عنوان فریلنسر کار کنید. افراد بسیاری هستند که این گزینه را انتخاب میکنند (کافی است نگاهی به پروفایل دوستان و آشنایانتان در اینستاگرام بیندازید تا ببیند چند نفر از این مشاوران را پیدا خواهید کرد).
مشاوره مدیریت به صورت یک نفره بر خلاف آنچه در نگاه نخست به نظر میرسد چندان هم ساده نیست. درست است که هر کس میتواند در هر لحظه که اراده کرد یک کارت ویزیت چاپ کند و روی آن عنوان «مشاور» را برای خود بنویسد، اما در عمل برای گرفتن یک پروژه مشاوره مدیریت و اجرای موفقیتآمیز آن موانع بسیاری وجود دارد.
شما باید از دانش تخصصی بالایی برخوردار باشید، همچنین برای برندسازی شخصی یا همان پرسونال برندینگ وقت بگذارید تا به خوبی شناخته شوید. گرفتن پروژههای نخست اصلاً ساده نیست و باید این شانس را هم داشته باشید که رضایت کارفرما را در حدی تأمین کنید که شما را به دیگران توصیه کند.
اگر بتوانید وقت بگذارید و مستندسازی حرفهای انجام دهید، ممکن است به تدریج بتوانید فرایندهایی را برای کار خود تعریف کنید. در غیر این صورت، بیشتر نقش یک «موعظهگر» را خواهید داشت که بر اساس شهود و تجربهی شخصی، در جلسات مختلف مینشیند و هر چه را به ذهنش رسید، بدون چارچوب و استناد کافی، برای دیگران مطرح میکند.
به هر حال دیر یا زود متوجه خواهید شد که در مشاوره مدیریت به شکل انفرادی، بسیاری از چرخها را باید از اول اختراع کنید. بخشی از هزینهی این اختراعات را کارفرمای شما – خواسته یا ناخواسته – پرداخت خواهد کرد و بخش دیگری از هزینه هم بر عهدهی خودتان خواهد بود.
[ پیشنهاد مطالعهی بیشتر: شغل مشاوره مدیریت و تصورات اشتباه درباره آن ]
شرکتهای برتر مشاوره مدیریت در جهان
میانهی قرن بیستم دورانی بود که جابهجاییها و جداییها و ادغامهای فراوانی در میان شرکتهای مشاوره مدیریت روی داد. نتیجهی نهایی این تغییرات، متمرکز شدن بسیار شدید صنعت مشاوره مدیریت بود.
گارتنر در گزارش خود از صنعت مشاوره مدیریت در جهان برآورد میکند که ده شرکت برتر این صنعت، بین پنجاه تا شصت درصد از کل درآمد صنعت مشاوره را به خود اختصاص دادهاند (+).
با این حال، تعیین شرکتهای برتر مشاوره مدیریت در جهان بر خلاف آنچه در نگاه نخست به نظر میرسد چندان ساده نیست. حوزهی فعالیت این شرکتها با یکدیگر فرق دارد و همین باعث میشود که به سادگی نتوانیم آنها را با هم مقایسه کنیم. مثلاً مک کنزی (McKinsey) و گروه مشاوران بوستون (BCG) پروژههای زیادی در حوزهی استراتژی دارند. در حالی که دیلویت (Deloitte) و PwC بخش قابلتوجهی از درآمد خود را از پروژههای مالی و حسابرسی کسب میکنند. به همین علت، گاهی اصطلاحاتی نظیر Big Four یا Big Three به کار میروند. منظور از Big Four چهار شرکت اصلی مشاوره مدیریت است که تمرکز ویژهای بر روی حوزهی مالی و حسابرسی دارند:
- Deloitte
- Pwc
- Ernst & Young
- KPMG
در کنار این گروه، از گروه Big Three هم نام برده میشود که بیشتر با فعالیت در زمینهی استراتژی شناخته میشوند:
- McKinsey
- BCG
- Bain & Co
به این گروه گاهی MBB هم گفته میشود. اما فراموش نکنید که اینها صرفاً یک تقسیمبندی سطحی است. با بررسی گزارش فعالیتهای این شرکتها متوجه میشوید که اکثر آنها در محدودهی وسیعی از حوزههای تخصصی فعالیت میکنند و این تقسیمبندی که فلان شرکت بیشتر کار مالی میکند و آن شرکت دیگر بیشتر روی استراتژی متمرکز است، چندان معنایی ندارد.
اما به هر حال، اگر بخواهید از زمینهی فعالیت شرکتهای مشاوره مدیریت صرفنظر کرده و آنها را صرفاً بر اساس درآمد سالانهشان مقایسه کنید، ده شرکت برتر مشاوره مدیریت به ترتیب شرح زیر خواهد بود (+). بیشتر صاحبنظران، این شرکتها را جزو معتبرترین شرکت های فعال در زمینه مشاوره مدیریت میدانند و در جایگاه آنها تردید نمیکنند:
- Deloitte (آخرین درآمد اعلام شده: ۴۷/۶ میلیارد دلار)
- Accenture (آخرین درآمد اعلام شده: ۴۴/۳ میلیارد دلار)
- Pwc (آخرین درآمد اعلام شده: ۴۳ میلیارد دلار)
- Ernst & Young (آخرین درآمد اعلام شده: ۳۷/۲ میلیارد دلار)
- KPMG
- McKinsey
- BCG
- IBM
- Bain & Co
- Booz Allen Hamilton
در رأس این لیست شرکت دیلویت با فروشی نزدیک به پنجاه میلیارد دلار به تنهایی یک چهارم کل درآمد صنعت مشاوره مدیریت جهان را در اختیار دارد (البته به فرض اینکه خدمات مالی را هم زیرمجموعهی مشاوره مدیریت در نظر بگیریم).
مشاوره مدیریت به عنوان یک فعالیت حرفه ای و صنفی
آیا تا به حال به تفاوت مشاوره مدیریت با حرفههایی مثل پزشکی یا وکالت توجه کردهاید؟ پزشکان سازمانهایی مانند نظام پزشکی درست میکنند و چارچوبهایی را برای فعالیت تخصصی و حرفهای تعریف میکنند. وکلا هم کانون وکلا دارند و به نوعی فعالیت در حوزهی خودشان را قاعدهمند کردهاند. این صرفاً مربوط به ایران نیست و میدانیم که در نقاط مختلف دنیا، سازمانها و ساز و کارهای متعددی برای نظارت بر فعالیتهای حرفهای در نظر گرفته شده است.
اما به نظر میرسد که مشاوره مدیریت از این منظر کمی بیحساب و کتاب است و مرزها و دیوارهای مشخصی ندارد. هر کس تصمیم بگیرد به یک مشاور مدیریت تبدیل شود میتواند از همین فردا صبح ادعا کند که مشاور است و احتمالاً کسانی هم پیدا شوند که حاضر باشند به او پول بدهند و از خدماتش استفاده کنند.
البته میدانیم که نهادهایی مثل انجمن مشاوره مدیریت در بسیاری از کشورها شکل گرفتهاند و عضوگیری هم کردهاند. اما در نهایت، هیچیک از این فعالیتها باعث نشده که بیسر و سامانی حوزهٔ مشاوره مدیریت کاهش پیدا کند و از بین برود.
چرا چنین وضعیتی وجود دارد؟ آیا نمیتوان آیندهای روشن و چارچوبی شفاف و قاعدهمند برای فعالیت مشاوران مدیریت تصور کرد؟
مارک بائیج در این زمینه تحلیل جالبی دارد (+). او ضمن اینکه تأکیدمیکند وجود چنین سازمانها، چارچوبها و نهادهای نظارتی میتواند برای صنعت مشاوره مفید باشد، بر این باور است که در عمل چنین چیزی شکل نمیگیرد و عملی نخواهد شد.
بائیج اولین علت را در دشواری ارزیابی کیفیت خدمات میداند. چه زمانی میتوان گفت مشاور کار خودش را درست انجام داده است؟ چه زمانی کارفرما میتواند مدعی شود که کار مشاور نقص داشته یا از کیفیت کافی بهرهمند نبوده است؟ چه معیارهایی برای سنجش وجود دارد؟ چه بسیار مشاورههایی که ممکن است روی کاغذ کاملاً تمیز و مرتب و مستند به نظر برسند اما راهکاری نادرست را پیش پای کارفرما بگذارند. از سوی دیگر شاید مشاورانی هم باشند که نقش کارا و موثری ایفا کنند، اما نتوانند دستاوردهای خود را به خوبی مستند کرده و از آن دفاع کنند. نمیشود یک سازمان عریض و طویل ایجاد کرد که در نقش دادگاه، هر روز بنشیند و دربارهی اختلافنظرهای کارفرما و مشاور قضاوت کند.
دومین چالش در استانداردسازی فعالیتهای مشاوران مدیریت ابهام در قلمرو فعالیتهای مدیریتی است. دانش مدیریت چه موضوعاتی را شامل میشود و چه موضوعهایی از قلمرو آن بیرون است؟ چگونه میتوان تعریف کرد که کدام فعالیت مشاورهای زیرمجموعهی مشاوره مدیریت محسوب میشود و کدام فعالیت را نباید در این حوزه تعریف کرد؟ آیا کسی که در زمینهی دیجیتال مارکتینگ مشاوره میدهد مانند کسی که در زمینهی تحول دیجیتال فعالیت میکند، مشاور مدیریت محسوب میشود؟ آیا میتوان ویژگیها و صلاحیتهای مشاوران تک تک حوزهها را تعریف کرد؟ واقعاً مدیریت به چند حوزه تقسیم میشود؟ کافی است نگاهی به سرفصل های دوره MBA در نقاط مختلف جهان بیندازید تا متوجه شوید که دانش مدیریت هنوز در حد سرفصل هم به یک اتفاقنظر و چارچوب قابل قبول همگانی نرسیده است.
سومین چالش هم این است که دو گروه از مشاوران زیر بار چنین چارچوبهایی نمیروند:
- گروه اول کسانی هستند که دانش و تخصص چندانی ندارند یا خودشان میدانند که کارشان را درست انجام نمیدهند. پول کارفرما را میگیرند و پروژهها را نیمهکاره رها میکنند یا به نوعی کارفرما را فریب میدهند که کار واگذارشده را با کیفیت مناسب انجام دادهاند. شاید چنین افرادی سواد و دانش تخصصی چندانی نداشته باشند، اما این الزاماً به معنای قدرت کم آنها نیست. این افراد گاهی بسیار شناختهشده هستند و طرفدارانی دارند و یا اینکه پول بسیاری از این طریق انباشته کردهاند و میتوانند در مسیر شکلگیری نهادهای صنفی و نظارتی مانعتراشی کنند.
- گروه دوم کسانی هستند که اتفاقاً بسیار متخصص هستند و در بالاترین ردههای صنعت خود قرار دارند. آنها هم انگیزهای برای پذیرش چنین چارچوبهایی نخواهند داشت. چرا که اولاً خودشان را بالاتر از چارچوب و قاعده میدانند و دلیلی نمیبینند که زیر چتر یک سازمان نظارتی قرار بگیرند. دیگر هم اینکه شکلگیری چنین سازمانهایی منجر به صدور مجوزهای رسمی فعالیت میشود و به نوعی راه را برای مشاوران ضعیفتر هموار میکند. حداقل آنها یک برگه یا یک مجوز فعالیت کسب میکنند که به استناد همان میتوانند گوشهای از بازار را در اختیار خود بگیرند. نهادهای صنفی و نظارتی میتوانند به «صدای متوسطها و ضعیفترها» تبدیل شوند و برای آنها زمین بازی – هر چند کوچک – فراهم کنند.
در نهایت بائیج نتیجه میگیرد که «متوسطها» بیش از هر گروه دیگری از وجود چنین نهادهایی سود میبرند. اما بالادستیها (قدرتمندها و متخصصان) و پاییندستیها (افراد بیتخصص و فاسد و بیمسئولیت) از شکلگیری چنین چارچوبهایی استقبال نخواهند کرد و حتی مانع آنها خواهند شد.
کتاب های مشاوره مدیریت کسب و کار
برای یادگیری مشاوره مدیریت باید در دو زمینه قوی باشید؛ یکی فرایند و اصول مشاوره و دیگری دانش تخصصی در زمینهای که مشاوره میدهید (اصطلاحاً میگویند domain expertise). مثلاً اگر قرار است مشاور بازاریابی دیجیتال باشید، باید دو برنامه یادگیری مشاوره و یادگیری بازاریابی دیجیتال را موازی با هم به پیش ببرید. برای توسعهٔ دانش تخصصی، بسته به موضوع مورد علاقهتان، میتوانید درس مناسب را از میان درسهای مدیریتی متمم (دوره MBA) بیابید و بخوانید. برای آشنایی با کتابهای پیشنهادی متمم هم میتوانید به صفحهٔ معرفی کتاب های مشاوره مدیریت سر بزنید.
با این حال در ادامه، چند کتاب را که مشخصاً برای شاخهٔ اول (یعنی یادگیری فرایند و اصول مشاوره) مفیدند معرفی میکنیم:
این کتاب مبانی اولیهٔ ورود به دنیای مشاوره مدیریت را آموزش میدهد. پیتر بلاک بحث خود را از نکات سادهای مثل تعریف مشاوره و شرح وظایف مشاور آغاز میکند و در ادامه برخی از مهمترین نکات برای موفقیت در ارائهی خدمات مشاوره مدیریت را توضیح میدهد.
بلاک به علت تجربهٔ طولانی در صنعت مشاوره مدیریت و همکاری با شرکت های برتر مشاوره مدیریت، از ظرایف بسیاری مطلع است و اینها را به خوبی در کتابش شرح داده است. از جمله اینکه فقط به اصول رفتاری یک مشاور و مفاهیم علمی مشاوره مدیریت اکتفا نکرده و به برخی نکات و جزئیات عملیاتی دربارهٔ عقد قرارداد مشاوره کسب و کار هم پرداخته است.
کتاب اصول اداره شرکت های خدمات حرفه ای
خدمات مشاوره مدیریت مانند وکالت، پزشکی و کوچینگ، زیرمجموعهٔ خدمات حرفهای (professional service) محسوب میشوند. اگر قصد دارید یک شرکت مشاوره تأسیس کنید و خدمات مشاوره ارائه دهید، لازم است اصول کلی اداره شرکت های ارائهدهندهٔ خدمات حرفه ای را بشناسید. کتاب اداره شرکت های خدمات حرفه ای گزینهٔ مناسبی برای آشنایی با این کار است.
کتاب استعاره های سازمان (گرت مورگان)
مشاور بیش از هر چیز باید بتواند تصویر کلان سازمان را به خوبی درک کند و همزمان از زوایای مختلفی به یک سازمان نگاه کند. این کار اصلاً ساده نیست. در حدی که عدهای فکر میکنند قدرت درک و تحلیل مشکلات بزرگ سازمان، استعدادی ذاتی و غریزی است. این در حالی است که این مهارت تا حدی آموختنی است. کتاب استعاره های سازمان ذهن شما را برای مشاهدهٔ بهتر سازمان و ویژگیهای آن پرورش میدهد. به همین علت ما معرفی و مرور این کتاب را در دوره مشاوره مدیریت متمم گنجاندهایم. و البته مطالعهٔ کتاب مورگان را نه فقط به علاقهمندان مشاوره مدیریت، بلکه به مدیران کسب و کار و به ویژه مدیران تازه وارد در سازمانها نیز توصیه میکنیم.
چند تصور اشتباه درباره شغل مشاوره مدیریت
تصویر مشاوره مدیریت از بیرون نسبتاً جذاب است. میشود لباسهای شیک و رسمی پوشید و در جلسه با مدیران شرکت کرد. احتمالاً بساط چای و قهوه هم به راه است و میتوانید در حالی که از پنجرهی اتاق مدیرعامل در آخرین طبقهی یک ساختمان بلند به افقهای دوردست خیره شدهاید، دربارهی سرنوشت کسب و کار و انتخاب استراتژی صحبت کنید.
شاید هم کمی از توسعهی فناوری اطلاعات و تحول دیجیتال بگویید و همان جملههای کلیشهای را تکرار کنید که: «اوبر بزرگترین تاکسیرانی جهان اصلاً تاکسی ندارد و فیسبوک بزرگترین رسانهی جهان محتوا تولید نمیکند و …»
احتمالاً انتظار دارید برای هر ساعت از این حرفها میلیونها تومان هم به حسابتان واریز شود و مشتریها (که حالا به آنها Client میگویید چون باکلاستر است) صف کشیدهاند تا نوبتشان شود و از شما مشاوره بگیرند.
اما آیا شغل مشاوره مدیریت در همین حد جذاب است؟
معرفی مشاوره استراتژی
مشاوره استراتژی یا Strategy Consulting یکی از زیرمجموعههای مشاوره مدیریت است که در دهههای اخیر رشد قابلتوجهی داشته است.
گفته میشود در مقاطع متعددی رشد خدمات مشاوره مدیریت استراتژیک در سطح جهان بیش از رشد اقتصاد جهانی بوده و این یعنی مدیران بسیاری از صنایع و کسب و کارها با روی خوش از این شاخهی مشاوره استقبال کردهاند.
تقریباً هر کار و تصمیمی که بتوان آن را ردهبالا دانست، میتواند در قلمرو مشاوره استراتژیک قرار بگیرد. استراتژی محصول، استراتژی در سطح کسب و کار (Business Strategy)، استراتژی شرکتی (Corporate Strategy)، تصمیمهای خرید و ادغام، طرحهای مربوط به تحول در مدل کسب و کار، برنامههای تحول دیجیتالی، بررسی رقبا و بنچمارکینگ و استراتژیهای دپارتمانی (منابع انسانی، بازاریابی، فروش، تحقیق و توسعه و …) از جمله حوزههایی هستند که مشاوران استراتژی به آنها میپردازند.
[ مشاوره استراتژی ]
شما با عضویت ویژه در متمم، میتوانید به هزاران درس دربارهٔ موضوعات مختلف از جمله موضوعات زیر دسترسی کامل داشته باشید:
دوره MBA (یادگیری منظم درسها)
استراتژی | کارآفرینی | مدل کسب و کار | برندسازی
فنون مذاکره | مهارت ارتباطی | هوش هیجانی
فکر کردن به کمک نوشتن | تسلط کلامی | یادگیری
توسعه فردی | مهارت یادگیری | تصمیم گیری | تفکر سیستمی
کوچینگ | مشاوره مدیریت | کار تیمی | کاریزما | هدف گذاری
عزت نفس | زندگی شاد | خودشناسی | شخصیت شناسی
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری مشاوره مدیریت به شما پیشنهاد میکند:
- مشاوره مدیریت | یک مشاور مدیریت چه کارهایی انجام میدهد؟
- مشاوره مدیریت | انتظار شما از آموزش مشاوره مدیریت چیست؟
- شغل مشاوره مدیریت و چند تصور اشتباه دربارهی آن
- فاکتورهای کلیدی موفقیت در مشاوره مدیریت | آیا موفق میشوید؟
- اهمیت مهارت مدیریت موثر جلسات برای مشاوران مدیریت
- معرفی کتاب | شرکتهای خدمات حرفهای را چگونه باید اداره کرد؟
- دو رویکرد اصلی در مشاوره مدیریت | شما به کدامیک نزدیکتر هستید؟
- هشت نقش یک مشاور مدیریت | بهتر است بر هر هشت نقش مسلط باشید
- مشاوره فرایندی در برابر مشاوره تخصصی | مانند پزشک هستید یا روانشناس؟
- فالگیری | دامی برای مشاوران مدیریت و کوچها
- مدل های مدیریتی | چرا مدلها برای مشاوران مدیریت و کسب و کار مهماند؟
- مشاوره استراتژی | آیا شرکتها به مشاوره مدیریت استراتژیک نیاز دارند؟
- مشاوره منابع انسانی | افراد و شرکت های مشاور منابع انسانی چه خدماتی ارائه میکنند؟
- در مشاوره جایگاه خود را نسبت به طرف مقابل مشخص کنید
- بایدها و نبایدهای اولین جلسه مشاوره مدیریت
- پروپوزال مشاوره مدیریت | نحوه نوشتن پروپوزال چگونه است؟
- مسیر شغلی در شرکتهای بزرگ مشاوره مدیریت
- معرفی کتاب استعاره های سازمان | گرت مورگان
- شرکتهای مشاوره مدیریت | KPMG چیست و چگونه فعالیت میکند؟
- داستان شکست یک شرکت مشاوره مدیریت | شرکت مایکل پورتر چگونه سقوط کرد؟
- معرفی کتاب مشاوره پیتر بلاک | راهنمای مشاوره بینقص
- کتاب پروژه اصطکاک | کتابی دربارهٔ اهمیت کاهش (و افزایش) اصطکاک سازمانی
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای آشنا شدن بیشتر با متمم به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کنید و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیمسال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید.
توجه داشته باشید که خرید ششماهه و یکساله بهترتیب معادل ۲۰٪ و ۳۸٪ تخفیف (نسبت به خرید یکماهه) محسوب میشوند.برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
نویسندهی دیدگاه : پوریا بهروان
جوانی که دو کیسه گندم داشت و آن ها را روی چهارپایی گذاشته بود و خود پای پیاده می رفت، در راه به مردی می رسد. مرد به جوان می گوید چرا خودت نیز سوار چهارپا نمی شوی؟ جوان پاسخ می دهد که خب با دو کیسه برای من جایی نمی ماند. مرد می گوید اجازه بده تا من بگویم چه باید بکنی. مرد با طناب دو کیسه را طوری می بندد که هر یک از آن ها در سمتی از چهارپا قرار می گیرد و جوان نیز جایی برای نشستن می یابد و سوار چهارپا می شود. جوانِ مشعوف تازه را افتاره بود که رو به مرد می گوید: ای مرد! تو با این هوش و درایت حتما مال و منال و چهارپایان زیادی داری! مرد پاسخ می گوید: نه! جز همین که بر تن دارم هیچ مال و منالی از دنیا ندارم! جوان با شنیدن این پاسخ سریع پیاده شده و کیسه ها را به شیوه ی قبل می بندد و باز پای پیاده بدنبال چهارپایش براه ادامه می دهد و باز کمی که دور می شود رو به مرد می گوید: اگر هوش و درایت و راهکارهای تو قرار بود سودی داشته باشد حتما باید برای خودت می داشت الان صاحب مالی بودی، پس بهتر است من که دو کیسه گندم و یک چهارپا دارم به شیوه ی خودم راهم را ادامه دهم.
من از این حکایت را از دوستم شنیدم که در خیلی موارد از قول پدرش نقل می کند و معتقد است اگر کسی بتواند راه درست را تشخیص دهد اول باید توانسته باشد برای خودش کاری کرده باشد. در اینجا با نقل آن می خواهم دو موضوع را بگویم:
اول اینکه به نظر، مشاور ها به واسطه نقطه ی دیدشان و فاصله ای که از موضوع دارند و از منظر بیرونی به موضوع می پردازند، خیلی وقت ها می توانند راهکار و بدیل های بهتری بدهند که از چشم مدیران و کسانی که در دل کار قرار دارند پنهان می ماند و شاید این بتواند وجه دیگری از کار مشاوره باشد.
دوم اینکه مشاوران می توانند افراد توانمندی باشند که بدلیل نداشتند عوامل متعددِ دیگر نتوانسته اند در جایگاه یک مدیر قرار بگیرند و لزوما مدیر یا صاحب کسب و کار نبودن نمی تواند به معنی عدم توانایی یک مشاور باشد و همانطور که در درس هم گفته شده، همین مشاوره می تواند فرصت معرفی و پیشرفت مدیران بسیار توانمندی در آینده باشد.
دو نکته به نظرم میرسه:
۱) توجه زیاد به تخصص: هم خودم مشاهده کردم و هم در کامنت ها برایم جلب توجه کرده، نگاهیه که به تخصص اولویت میده، مثلا در فضای کاری خودم که مدیریت پروژه است، شرکتها یک مهندس خوب با چند سال تجربه رو مدیر پروژه میکنند، به قول بزرگواری، حالا یه مهندس خوب رو از دست دادند و یه مدیر پروژه ضعیف دارند. شباهتی که میبینم به این شکله که تخصص یکی از کارهاییه که یه مشاور مدیریت میتونه انجام بده و طبق توضیحات درس، پزشک، ابزار سیاسی و سایر موارد جزو کارهاش و نیازهای سازمانهایه که براشون کار میکنه و نباید مغفول بمونه.
۲) اصرار زیاد به تجربه: گاهی تصور میکنم، مشاوران مدیریت مانند بسیاری دیگر از متخصصان، از عنصر تجربه به عنوان ابزاری استفاده میکنند که جلوی ورود بقیه رو بگیره. در متن هم به این مسئله اشاره شده. برای همین نگاهم به انجمنها به دلیل استعدادشون در تولید رانت با نگرانی توأم هست. از طرف دیگه ابعاد سازمانها، تنوع نیازهاشون و بودجهای که براش در نظر می گیرند متفاوت هست و فرصتی برای مشاوران جوانتر و کمتجربهتر فراهم میکنه که بتونند به سازمان ها کمک کنند. مثالم مشاوره مدیریت پروژه است، یک شرکت نفتی با درآمد چند میلیون دلاری نیازش و هزینه ای که اختصاص میده قابل مقایسه با یک شرکت کوچکِ پروژه-محور که درآمد چند میلیارد تومانی داره نیست. تصور می کنم قابل تعمیم به مشاوره مدیریت هم باشه، از این رو فرصتهای متفاوتی در برابر مشاوران با سطح تجربه و توان وجود داره.
در بسیاری از کسب و کارهای کوچکی که از یک یا دو نفر تشکیل می شود ، قطعا بسیاری از عوامل مشکل ساز از طرف کارفرما و در واقع مدیر مجموعه است و یکی از معضلاتی که در مشاوره با بسیاری از این افراد وجود داره این هست که به راحتی پذیرای مشکلاتی که از جانب خودشون هست نیستند و از طرفی هم زمان آزادی برای پیشرفت و ارتقا خودشون ندارن و بسیاری از مشکلات دیگری هست که چنین کسب و کار هایی باهاش مواجه هستند و مختص به خودشون هست .
انتظار دارم در مجموعه مقالات مرتبط با مشاوره مدیریت به پروژه هایی که کارفرما دارای کسب و کار کوچک و حتی یک نفره هست هم توجه بشه و چالش های موجود در این پروژه ها رو بررسی کنه .
نه هرکه چهره برافروخت دلبری داند
فضای شوآف بخصوص در اینستاگرام و برگزاری جلسات ساده انگیزشی و آموزشی،باعث آفت مشاوره شده و از قبل آن کوچ هایی که آموزش بیزنس دیده اند نیز متاسفانه ناآگاهانه به این مسئله دامن زده اند
راهکار اصلی که شاید کمی بتوان اعتماد ایجاد کرد،استفاده از پلتفرم انتخاب و تایید مشاور بصورت حقوقی است که طی آن گروهی از مشاوران خبره تایید صلاحیت شده بین المللی فرایند درجه بندی آنها را انجام دهند.
هر چند انجمن مشاوران مدیریت ایران نیز فعالیتهایی در این زمینه انجام داده است
با سلام
دنیای پیرامون ما، روز به روز در حال پیچیده تر شدن هست ، فرصت ها ، تهدیدات و ریسکهای زیادی کسب و کارها و بنگاههای اقتصادی رو تهدید می کنه ، بنابراین در دنیای پیچیده اکنون نیاز به کسانی که نقشه راهی بتوانند برای بخشهای مختلف یک صنعت ارائه دهند ضروری است. افراد با تجربه ای که درس آموخته ای داشته باشند در یک موضوع خاص ، می توانند یک مزیت باشند برای یک سازمان و در بسیاری موارد یک پیش نیاز هستند برای موفقیت سازمان.
ولی در این بین هم افرادی هستند که با مطالعه چند کتاب ادعای مشاور بودن دارند ، و یا مثلا شخصی ممکن هست با معدل ۱۹ و خورده ای از دانشگاه فارغ التحصیل بشه و این ادعا رو داشته باشه که می تونه مثلا از نظر اقتصادی شما رو جزو چند کشور اول دنیا قرار بده. خب چیزی که احتمالا همه باهاش آشنایی داریم ، منحنی دانینگ کروگر هست ، که هر کسی باید خودش رو کنترل کنه که شاید الان در نقطه حماقت قرار داره و به این ترتیب تشخیص بده که در این مسیر باید بیشتر کسب تجربه کنه و عمیق تر بشه و موضوعات رو از دیدگاههای مختلف بررسی کنه. یک نکته کلیدی که مشاوران باید در نظر بگیرن این هست که وقتی با یک سازمان قرارداد منعقد می کنند ، بالاترین مقام اجرایی سازمان و مدیران ارشد حتما خواستار تغییر باشند، در غیر اینصورت با فعالیت مشاور هیچ اتفاقی در سازمان ایجاد نمی شود.
و یک نکته ای هم که به نظرم باید صاحبان کسب و کار و یا سازمانهایی که مشاور استخدام می کنند، رعایت کنند ، این هست که مشاور باید نقشه راه و استراتژی مشخص و شفاف داشته باشه و مدیران از متدهای اجایل باید استفاده کنند برای مدیریت فعالیتهای مشاور و موضوعاتی که باید در سازمان پیاده بشه. وقتی مثلا مشاور با تیم سازمان ، جلسات روزانه و یا هفتگی داشته باشه و بازخوردها و گزارشات مستمر تهیه بشه ، در اینصورت اگر مشاور حرف تازه ای برای سازمان ما نداشته باشه ظرف چند هفته مشخص میشه و خب میتونیم مشاور خبره دیگری رو استخدام کنیم. ولی آفتی که در سازمانها وجود داره ، این هست که معمولا فرآیند خاصی برای مدیریت اینگونه کارها ندارند. و گاها مدیران ارشد سازمان الزامی به همکاری با مشاور نمی بینند.
مدت چهار سال کوچ کسبوکار Business Coach یک مجموعه در صنعت قهوه بودم و دقیقا نقش یک مربی یعنی همون کسی که از بیرون فرآیندها رو میبینه و بازخورد میده رو داشتم.
به مرور و با آشنایی بیشتر با فضای کار این صنعت نقش مشاوره مدیریت رو هم ایفا کردم.
اینجا ضمن اینکه میخوام بگم جای یه درس ویژه و مجزا که با مثال به تفاوت مشاوره مدیریت و کوچینگ کسبوکار بپردازه و بگه کجا میتونه به کمک هم بیان، میخوام یه مثال واقعی خودم رو بگم:
– یکی از نیروهای متخصص این مجموعه به دلیل رفتار غیرحرفهای و غیرصادقانه بعد از چندین جلسه شفافسازی اخراج شد. مدیر با آگاهی از اینکه برای ساخت این نیرو متخصص هزینههای زمانی-مالی-انرژی زیادی شده و برای سازمان ارزشمنده که اخراجش مجموعه رو با چالش جدی روبرو میکنه، اون فرد رو بدرستی اخراج کرد.
اما بعد از گذشت یکماه وقتی اون فرد بدون انکار به اشتباه خودش پی برد، قصد بازگشت به کار رو داشت، اما با توجه به فضای ملتهب و حواشی که اتفاق افتاده بود این امر غیرممکن بنظر میرسید.
این فرد به من که مشاور مدیریت بودم(یا همون کوچ) مراجعه کرد که اینکارو رو انجام بدم، ازش سؤال کردم چرا اومدی سراغ من؟ پاسخش این بود: چون شما امن بودی و منو قضاوت نمیکنید، بعلاوه مدیر حرفای شما رو جدی میگیره. هیچکس دیگهای نبود که اینکار ازش بربیاد.
گذشته از سایر صحبتها و… من با مدیر طی دو جلسه درمیون گذاشتم و اطمینان دادم که طرف صادقانه درخواست داده، با شروطی جدید با بازگشتش به کار موافقت شد.
فایده دو سویه بود. سازمان نیرو متخصص رو از دست نداد، و نیرو هم یک سازمان مطلوب رو.
فارغ از اینکه این نقش واسطهگری و تسهیلگری که من انجام دادم( و بارها این نقش رو داشتم) وقتی بهش نگاه میکنم و پیچیدگیهای روابط بینفردی رو در نظر میگیرم اگر مشاور یا کوچی این بین نبود، افتادن این اتفاق خیلی خیلی بعید بود.
اگه با این روایت موافقید، پس با نقش تآثیرگذار مشاور مدیریت هم موافقید.
بنابراین هیچ لزومی نداره که مشاور مدیریت خودش کسبوکار داشته باشه یا ماشینش بنز c200 باشه یا حتی برند کتوشلوار و ساعتش چیه.
سلام
حدودوثقورمشاوره مدیریت بصورت عام وکلی درایران برای گیرنده ودهنده مشاوره روشن نیست ولی دربعضی زمینه هاهمانندمشاورمهندسی پروزه های صنعتی*مشاورحقوقی*مشاورمالیاتی و… چون چارچوب کارروشن است به راحتی انجام میشود
بنظرم یکی ازمولفه های یک مشاورخوب اینست که مشورت گیرنده کمک کندکه ابتداصورت مسیله ودستورکار روشن شود
سیستمی نداریم که مشورت گیرنده هابرای کارشون بااطمینان مراجعه کنندهمانندلیست شرکتهای موردتایید بانکهابرای bakkabale FS
یه بار در سازمانی مشاور بودم تجربه خیلی تلخی بود طرف ما را آورده بود ولی به حرفهایمان اصلاً توجهی نمیکرد و ما را بازی نمی داد و فقط از پول بیت المال به ما حقوق می داد. ما هم بعد از یه مدتی عطایش را به لقایش بخشیدیم و زدیم بیرون!
تقریبا همه
برای استفاده درست از خودرویی که سوار میشیم از مکانیک استفاده میکنین
برای حل دعواهای حقوقی مون از وکیل استفاده میکنین
برای مسائل سلامتی مون از پزشک و خدمات پزشکی استفاده میکنین
اما هنوز برای مدیریت کردن یک کسب و کار یا قسمت از کسب و کار مشاور اینقدر فراگیر نشده و اینقدر به رسمیت شناخته نشده که بدیهی به نظر برسه
البته سه تا نکته وجود داره:
نکته اول: در زمینه خودرو و مسائل حقوقی و پزشکی هم کسانی هستند (که البته تعدادشون هم زیاد به نظر میرسه) که تا وقتی مشکلی براشون پیش نیاد از خدمات مکانیک و وکیل و پزشک استفاده نمیکنن؛ در واقع برای درمان و راه حل پیش این عزیزان میرن
در کسب و کار هم تا وقتی نشانه هایی از ضعف و یا چالش جدی نبینن سراغ مشاوره نمیان که بهتر از نرفتن هست اما بهترین حالت پیشگیری هست، یعنی هر چند وقت یکبار ماشینم، مسائل حقوقی کسب و کارم، سلامتی خودم و صد البته کسب و کارم رو چک آپ کنم.
نکته دوم: انتظار بیجایی هست که از مشاوران کسب و کار دارن (البته از نظر من بیجاست)
و انتظاری که ازشون هست اینه که خودشون یه کسب و کاری داشته باشن که مرتبط با همون حوزه تخصصیشون باشه تقریبا مثل این میمونه که از یه پزشک که میخواد دست من رو عمل کنه انتظار داشته باشم خودش دستش رو عمل کرده باشه
یه مشاور کسب و کار میتونه خودش کسب و کار نداشته باشه، اما لازمه که اون صنعت رو بشناسه، طبیعتا مشاوری که دقیقا همون کسب و کار رو داره مواردی رو میبینه که دیگران به راحتی نمیبینن اما همزمان یه تعصباتی رو هم داره که دیگر مشاوران ندارن
نکته سوم: زمان رسیدن به نتیجه ست
دیدن آثار و نتایج کار صنف های مختلف مثل همون مکانیک، پزشک و وکیل خیلی زود مشخص میشه و قابل ارزیابی تر هست اما در اکثر موارد نتیجه و آثار کاری که مشاور انجام میده در طولانی مدت خودش رو نشون میده و یا قابل ارزیابی دقیق نیست و به پارامترهای خیلی زیادی وابسته ست اما پارامتر های درگیر صنف های دیگه خیلی کمتر هستن.
برای همین هست که از نگاه من کار مشاور سخت تر از دیگران هست،
سلام
به عنوان کسی که ۲۰ سال از روز اولی که وارد رشته مدیریت به عنوان دانشجوی کارشناسی شده است،میگذرد هنوز با توجه به محیط فرهنگی شرکتهای ایرانی ،بلوغ صنعت مشاوره مدیریت و کسب و کار بالا نرفته است و از انجاییکه هنوز روحیه کار تیمی در تدوین استراتژی هم شاید در کمتر از ۳۰ درصد سازمانهای ایرانی قابل مشاهده باشد هنوز راه درازی در پیش داریم.
فکر میکنم و باور دارم یکی از بسترهای اعتقاد به بهره گیری از توان مشاوران مدیریت و کسب و کار در ایران تمرین یادگیری سازمانی یا همان آموزه های مکتب یادگیری Learning School می تواند باشد.
۱۶ سال پیش وارد رشتۀ مدیریت در مقطع کارشناسی شدم و بیش از ۶ سال کار فروش رو تجربه کردم که حاصلش شد یک کتاب.
آفت بزرگ صنعت مشاوره مدیریت به شواهد تجربه و مشاهدات خودم و در تکمیل عرایض شما این هست که مدرک گرایی، آفت بزرگ این قصه شده.
یک سری انجمن و نهادهای NGO مانند تحت عناوین مختلف که بنده هم دوسال عضو یکیشون بودم و حق عضویت پرداخت کردم و تهش مسائلی رو دیدم که قابل بیان در این فضا نیست، میان یک فضایی رو ایجاد می کنند که کسب و کارها و صنعت ها به بیراهه می رن و میشه همون مساله شما که چرا به بلوغ نرسیده.
شهرک شمس آباد رفته بودیم برای یک جلسه. تولیدکننده در سال ۹۹ میگفت ۵۰میلیون برای یک سیستم CRM هزینه کرده و هنوز سیستم درستی نداره…
یا مشابهش به اسم برندسازی طرف رو عملاً تلکه کرده بودند! خب در این فضا شما انتظار دارید اعتمادها چطور ایجاد بشه؟
اعتقاد از اعتماد نشأت می گیره و اگر اعتمادی به مشاوره مدیریت نباشه، اعتقادی هم بهش وجود ندارد.
با سلام
من فکر میکنم به مشاوری میتوان اعتماد کرد که خودش کار اجرایی انجام داده باشد و حتی در دوره ای مدیر و مسوول پروژه ای بوده باشد.. مدیران اسبق موفق بازنشسته که هم اشراف به صنعت دارند و هم دانش اجرایی دارند مشاوران کار بلدتری هستند که به جانشین پروری هم کمک زیادی میتوانندبکنند
سلام و درود
بنظرم تعریفی که از مشاور کردید تعریف منتور هست ، شخصی که راهی را رفته و به اندازه کافی تجربه اندوخته و مهارت کافی را دارد و حالا قرار است این تجربیات را به مرور به شما منتقل کند
مشاور باید کار بلد باشد و به زیر و بم اموری که مشورت می دهد آشنا باشد.
بفرض مثال، مشاوری که در بخش صنعت کار می کند اگر به موضوع مورد مشورت آشنایی نداشته باشد. مشورت او اساس و پایه منسجم و مستحکمی نخواهد داشت و گفته هایش عملی نخواهند شد.
بنظر من مشاور پیش از ورود به هر حوزه، باید خودش متخصص و پژوهشگر در آن حوزه باشد و به همه اطلاعات آن حوزه دسترسی داشته باشد و قبل از ارائه یک راهکار گفته هایش را بر اساس تجربه هایش سبک و سنگین کند.
سلام
به نظر من در مورد «مشاور مدیریت» یا حتی «مشاور کسبوکار»، بیشتر به عُنصر دانش توجه شده و بُعد تجربه و خبرگی که بسیار حیاتی است (بخش بزرگی از تخصص از تجربه نشأت میگیرد) کمتر دیده شده.
به عنوان مثال، همیشه معتقد بودهام کسی که در صنعت IT بانکی، تجربه کافی و خبرگی لازم رو نداشته باشه نمیتونه یه استراتژی درست و دقیق برای شرکت های IT بانکی یا برای بانکها تجویز کنه. حتی اگه اون فرد به تمام دانش استراتژی و مدلهای برنامهریزی استراتژیک و غیره مسلط باشه!
نمیشه کسی که فرضاً دکتری استراتژی داره و خودش رو مشاور استراتژی قلمداد میکنه، هم برای صنعت IT استراتژی تجویر کنه و هم برای صنایع غذایی و هم صنایع چوب و … !
فکر میکنم در مورد بیشتر حوزههای دیگه مشاوره مدیریت نیز این ملاحظه درست و بجا باشه.
سلام به همه متممی های عزیز و گرامی
نه هرکه چهره برافروخت دلبری داند
مشاوره نیز از آن لغات بسیار مبهم با حوزه های عملیاتی و فکری بسیار باز میباشد و اتفاقا پیتربلاک با رندی بسیار جالبی در عین اینکه خیلی گفته اما هیچ نگفته ، احتمالا پیتر بلاک برای برخی از شرکتها یک مشاور عالی رتبه محسوب میگردد. اینگونه مشاوره مربوط به فردی است که میتواند نقش عاقل فرزانهای را بازی کند، که به خوبی نصیحت میکند، اما هیچ ریسکی را تحمل نمیکند، و تقریبا اقداماتی میکند و حرفهایی میزند که هم درست هست هم بی معنی ولی حوزه های بسیاری را شامل میشود برای همین اگر کار خوب پیش برود که خوب مشاوره خوب بوده اما اگر خوب پیش نرود و مخاطره ای حادث شود از سوی مشاور میشنویم که، "من که گفته بودم شما خودتان انجام ندادید".
ضمن احترام به آقای پیتر بلاک و اذعان به اینکه من ایشان را نمیشناسم و متن بالا براساس برداشتی بود که از جملات ایشان داشتم تصور میکنم چنین مشاوری که او در موردش صحبت میکند و در سازمان میچرخد ولی مسئولیتی ندارد چندان به کار نمیآید.
اما این فقط مشاور نیست که باید زیر ذره بین برود. بلکه خود متقاضی مشاوره نیز باید کاملا تحت نظر باشد تا درست اقدام کرده و در زمان مناسب و برای کار منطبق مشاور را به کار بگمارد.
مدیری که از کار لطمه خورده و مثلا به خاطر فروش پائین متحمل خسارت شده است و برای رفع این نقیصه سراغ مشاور میرود باید به خوبی بتواند به این موضوع پاسخ بدهد که:
من از مشاور چه پرسشی دارم و خدمات مشاوره من را به کجا و به چه سطحی میرساند؟
اگر مدیر متقاضی مشاوره به این پرسش به ظاهر ساده آگاه نباشد و یا نتواند پاسخ شفاف بدهد طبیعی است که هر مشاوری بگیرد و هر اقدامی براساس رای مشاور بکند منبع یک سری مسائل است و تضمینی برای اثر بخشی مشاوره نیست. اما اگر بتواند به پرسش بالا پاسخ بدهد طبیعتا مشاوری را انتخاب میکند که میتواند تضمینی نسبت به حصول نتیجه ارائه بدهد. در این صورت شاید مشاور از نظر اجرا مسئولیتی نداشته باشد اما اگر مدیر براساس رای و نظر مشاور اقدام کند باید پاسخ پرسش را یافته و در غیر اینصورت مشاور باید پاسخگو باشد و البته در این زمان ممکن است پرسش دیگری مطرح شود:
که آیا مشاور به درستی انتخاب شده است؟
که پرسیدن این پرسش در پایان کار بسیار میتواند خیلی مسائل دیگر را روشن کند ، از جمله ضعف مدیر در شناخت مسائل و چالشها و شاید در ابتدا به مشاوری نیاز هست که بتواند به این پرسش پاسخ بدهد که:
بیا بببن اصلا من چه مشکلی دارم؟
از این منظر مشاور در قبال تحقیقات ، حرفها و نظرات خود مسئولیت دارد و باید پاسخگو باشد.
برای رشد صنعت مشاوره مدیریت باید با انتخاب درست مشاورین ارزنده به رشد این صنعت کمک کرد.
نکته ای من در مورد مشاورینی که با ایشان همکاری داشتم متوجه شدم این است که مشاور نه تنها باید نسبت به موضوع آگاهی داشته باشد بلکه باید نقش پژوهشگر و جستجوگر در آن حوزه نیز داشته باشد. وقتی با مشاوران قَدَر صحبت میکنیم متوجه میشویم که ایشان به بسیاری از مسائل و مشکلات حوزه مورد بحث اِشراف و آگاهی دارند و همین موضوع نقطه تمایز ایشان با افرادی هست که فقط کلاس رفتهاند و یا صرفا در دانشگاه به سمت استادی رسیدهاند و در ضمن خود را مشاور نیز معرفی میکنند. و همچنین نقطه تمایز با کسانی است که حتی اگر در یک کسب و کار یا یک موقعیت موفق بوده اند، اما با کل موضوع مورد بحث ارتباط برقرار نمیکنند و از این منظر نظرات مارک بائیج برای من بسیار مفیدتر و گویاتر میباشد.
سپاس
پی نوشت : در این متن من براساس چند تجربه معمولی خودم و یا نزدیک به خودم، نظراتم را نوشتم و معتقدم که اگر بتوانم خوب عمل کنم و قبل از اینکه فردی را با سرعت و تعجیل برای مشاوره به کار بگیرم، کمی در مورد مسئله فکر کنم، میتوانم ضمن دسترسی به مشاورین لایق به بهترین شکلی از خدمات مشاوره بهره ببرم. طبیعتا نگارنده خود را در این حوزه ناآگاه میداند و مدعی درست بودن این مباحث نیست.
مشاورۀ مدیریت تمامی ابعاد یک کسبوکار را در طول زمان به طور مستمر بررسی میکند و همیشه راهحلها و پیشنهاداتی را برای بهبود ارائه میدهد.
به نظر من بهترین مشاور مدیریت فردی است که قبلا سالها در حوزه تخصصی خود کار اجرایی کرده و کاملا به مسائل و موارد کار آشنا است، در نتیجه با مشاوره های خود به مدیران کسب و کارها مانع از اختراع دوباره چرخ شده و شرکتها به جای آزمون و خطاهای متعدد میتوانند از تجربیات و تخصص آنها استفاده کنند.
البته متاسفانه در بازار کار مشاوران بی تخصصی هستند که نمایش دادن را خیلی خوب یادگرفته اند و تقربیا در هر حوزه ای ادعای تخصص دارند،اینکه مشاوره های غیر تخصصی اونها چه برسر کسب و کار میآورد هم برایشان مهم نیست،اینها اقیانوس هایی به عمق ۵سانتی متر هستند.
سلام
متأسفانه شغل مشاور مدیریت در کشور ما تبدیل به یک منبع درآمد شده است و برخی از مشاوران بدون توجه به منافع ملی صرفاً در فکر تیغ زدن سازمانهای مختلف بویزه سازمانهای دولتی و پر کردن جیب خود هستند و این امر می تواند به وجه کسب و کار مشاوران مدیریت در ایران آسیب وارد کند.
جوانی که دو کیسه گندم داشت و آن ها را روی چهارپایی گذاشته بود و خود پای پیاده می رفت، در راه به مردی می رسد. مرد به جوان می گوید چرا خودت نیز سوار چهارپا نمی شوی؟ جوان پاسخ می دهد که خب با دو کیسه برای من جایی نمی ماند. مرد می گوید اجازه بده تا من بگویم چه باید بکنی. مرد با طناب دو کیسه را طوری می بندد که هر یک از آن ها در سمتی از چهارپا قرار می گیرد و جوان نیز جایی برای نشستن می یابد و سوار چهارپا می شود. جوانِ مشعوف تازه را افتاره بود که رو به مرد می گوید: ای مرد! تو با این هوش و درایت حتما مال و منال و چهارپایان زیادی داری! مرد پاسخ می گوید: نه! جز همین که بر تن دارم هیچ مال و منالی از دنیا ندارم! جوان با شنیدن این پاسخ سریع پیاده شده و کیسه ها را به شیوه ی قبل می بندد و باز پای پیاده بدنبال چهارپایش براه ادامه می دهد و باز کمی که دور می شود رو به مرد می گوید: اگر هوش و درایت و راهکارهای تو قرار بود سودی داشته باشد حتما باید برای خودت می داشت الان صاحب مالی بودی، پس بهتر است من که دو کیسه گندم و یک چهارپا دارم به شیوه ی خودم راهم را ادامه دهم.
من از این حکایت را از دوستم شنیدم که در خیلی موارد از قول پدرش نقل می کند و معتقد است اگر کسی بتواند راه درست را تشخیص دهد اول باید توانسته باشد برای خودش کاری کرده باشد. در اینجا با نقل آن می خواهم دو موضوع را بگویم:
اول اینکه به نظر، مشاور ها به واسطه نقطه ی دیدشان و فاصله ای که از موضوع دارند و از منظر بیرونی به موضوع می پردازند، خیلی وقت ها می توانند راهکار و بدیل های بهتری بدهند که از چشم مدیران و کسانی که در دل کار قرار دارند پنهان می ماند و شاید این بتواند وجه دیگری از کار مشاوره باشد.
دوم اینکه مشاوران می توانند افراد توانمندی باشند که بدلیل نداشتند عوامل متعددِ دیگر نتوانسته اند در جایگاه یک مدیر قرار بگیرند و لزوما مدیر یا صاحب کسب و کار نبودن نمی تواند به معنی عدم توانایی یک مشاور باشد و همانطور که در درس هم گفته شده، همین مشاوره می تواند فرصت معرفی و پیشرفت مدیران بسیار توانمندی در آینده باشد.
این داستانی رو که شما تعریف کردین، من خودم چند سال پیش، در تعامل با یک کارفرما تجربهش کردم؛ وقتی که مالک کسبوکار گفته بود: «ببینید توحیدی با چه ماشینی اومده. اگه بیامو سوار بوده، پروپوزالش رو بگیرین اگه نه که هیچی!»
چیزى که در امور شغلى خود دیده ام در رابطه با مشاور مدیریت بر این اساس بوده که مشاور جاییکه افکار هنگ داشته، چراغى پیش پاى مدیران نهاده ولو اینکه فقط توانسته باشد به شفافیت موضوعى کمتر پرداخت شده بپردازد یا جاییکه چشمها در برق و جلاى موضوعات بولد شده خیره مانده و بصیرت تصمیم گیرى و برنامه ریزى کم شده، نورى به اطراف موضوعات مهمتر تابانیده یا از توان موضوع بى سرانجام کاسته.
در نهایت نقش یک مشاور مدیریتى را نه تنها مکمل مدیریت که متمم مدیریت دیده ام، کما اینکه با تعویض مدیر هم استراتژى و شناخت حاصل شده از رایزنى هاى مشاور قبلى، به قوه خودش باقى بوده و مدیر جدید را نهایتا مجبور به تغییر ادبیات استفاده از سیاست و بینش مدیر و مشاور قدیمى کرده تا هم ظاهرا تحولى ایجاد کرده باشد و هم نتایج گهربار تفحصات و دانش مشاور قبلى را از دست نداده باشه و خوب براى من مشاهده کننده این موضوع بر بنیان درست اصول مشاوره و استناد به حقیقت و عیار بالاى صداقت در امر مشاوره و تعامل و اعتماد سازى وى با مدیر وقت قبلى دلالت داشته.
گاهى با توجه به تحولات مثبت بوجود آمده در یک نظام مدیریتى که از مشاوران مناسب و متخصص کمک گرفته، پى به سلامت بدنه نظام مدیریتى مى بریم که با روح برگرفته از مشورت مشاوران آگاه در کالبد مدیریت موجود چطور از زرق و برق و هاى و هوى بیهوده کاسته و ساختار مدیریت را بر پایه تندرستى تصمیمات اخذ شده به حیاتى دوباره وامى دارند.
سلام .
نمی دانم بیزینس ویک گزارش بعدی درباره ی تعداد مشاوران را چه زمانی منتشر خواهد کرد. ولی طوری که من در اطرافم می بینم، الان احتمالاً به آمار یک به یک نزدیک شده ایم.
بعضی ها مشاور چند مدیر هستند و بعضی مدیران هم چند مشاور دارند.
تقریبا سازمان بدون مشاور نداریم.
نکته ای که در مورد مشاوران وجود دارد این است که حتی در سازمانهای بزرگ و با شرح وظایف زیاد، مشاور معمولاً مشاور کسب و کار نیست، بلکه در اغلب موارد مشاور مدیر است. عرضم این است که با توجه به اینکه آن جایگاه در سازمان توسط چه کسی اشغال شده، باید مدیر بتواند و بخواهد از خدمات یک مشاور استفاده کند تا مشاور در آنجا بماند. با تغییر مدیر، علی رغم ثابت ماندن شرح وظایف آن سمت سازمانی، مدیر تازه، مشاور تازه می آورد. و این به نظر من درست هم هست.
برقرار باشید.
خیلی عالیه که این مبحث و ضرورتش را اشاره داشتید. متأسفانه، بسیاری صاحبان کسبوکارها، استارتآپها، تولیدکنندگان صنعتی و حتی خانگی، هنوز به اهمیت ضرورت همراهی یک مشاور مدیریت پی نبردهاند و در نتیجه، هزینههای پیدا و پنهانی را متقبل میشوند که بعدها، آسیب آن را خواهند دید.
یک مشاور مدیریت چه کارهایی میکند؟ شاید بهتر باشد بگوییم چه کارهایی نمیکند! مشاور مدیریت، یعنی هماهنگی تمامی فرآیندهای مدیریت یک کسبوکار، سیستم یا سازمان؛ به عبارتی: رشد و تعالی مدیریت عمومی یک سیستم.