Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu


تعریف سیستم چیست؟ | سیستمهای باز و بسته | چند مثال از انواع سیستم


اهداف و انتظارات آموزشی متمم در این درس
کد درس: ۱۰۶۶

«باید به مسائل نگاه سیستم داشته باشیم.» «وقتی انسان را به عنوان یک سیستم در نظر بگیرید، نگرش‌تان به درمان تغییر می‌کند.» «سیستم آموزشی ما نیاز به اصلاح دارد. اجزای این سیستم نمی‌توانند هدف مد نظر ما را تأمین کنند.» «تفکر سیستمی در سازمان ما جا نیفتاده است. اکثر بچه‌ها سازمان را به عنوان یک سیستم نمی‌بینند.» «سیستم اقتصادی کشور ما باید بازآفرینی شود. این سیستم در برابر بحران‌ها شکننده است.» «ما هیچ یک از ارکان سیستم آموزشی باز را جدی نگرفته‌ایم.»

همهٔ این جمله‌ها و صدها جملهٔ دیگر از این دست، در یک واژه مشترکند: سیستم.

تا وقتی با تعریف سیستم آشنا نباشیم و ندانیم سیستم چیست، طبیعتاً این نوع جمله‌ها را هم به درستی درک نمی‌کنیم. اگر بخواهیم صادق و صریح باشیم، بسیاری از کسانی که جمله‌های بالا را می‌گویند و می‌نویسند هم دقیقاً نمی‌دانند سیستم چیست و قوانین تفکر سیستمی چه هستند. شاید همین باعث می‌شود که در عین علاقهٔ تحلیل‌گران، صاحب‌نظران و سیاست‌گذاران به نگرش سیستمی، نهایتاً انعکاس نگاه سیستمی را در رفتارها و تصمیم‌های بسیاری از آن‌ها نمی‌بینیم.

این درس، نخستین گام جدی در مسیر آشنایی با سیستم است. طبیعتاً ما در این‌جا فقط دربارهٔ معنی کلمه سیستم حرف می‌زنیم و می‌خواهیم بدانیم مفهوم سیستم چیست. اما بحث دقیق‌تر دربارهٔ تفکر سیستمی در درس‌های آتی مطرح خواهد شد.

از دوستان عزیز متممی انتظار می‌رود پس از مطالعه این درس بتوانند

  • سیستم را تعریف کنند و برخی از انواع سیستمها را نام ببرند.
  • مهم‌ترین ویژگی‌های یک سیستم را فهرست کنند.
  • با اصطلاحات مرز سیستم، رفتار سیستم، محیط سیستم، سیستم باز و سیستم بسته آشنا شوند.
  • چند نوع سیستم را مثال بزنند و اجزای هر سیستم را نام ببرند.
این درس تعریف سیستم را در قالب محتوای تخصصی و جزئیات فراوان مطرح کرده است. اگر فرصت یا حوصلهٔ کافی ندارید و صرفاً می‌خواهید با اصول تفکر سیستمی یک آشنایی ابتدایی پیدا کنید، درس تفکر سیستمی به زبان ساده را بخوانید.
فشار ذهنی هنگام مطالعه
نیاز به مشارکت شما
کسب و کار
زندگی
سیستم چیست؟ تعریف سیستم چگونه است؟ تفکر سیستمی به چه می‌پردازد؟

به چند نمونه از اصطلاحاتی که کلمهٔ سیستم در ترکیب آن‌ها به کار رفته توجه کنید: سیستم عصبی، سیستم قضایی، سیستم آموزشی، سیستم اقتصادی، سیستم گوارش، سیستم سرمایش و …

برای این که بتوانید سیستم را تعریف کنید ابتدا باید ببینید ویژگی مشترک همهٔ این سیستم‌ها چیست؟ این که در همهٔ آن‌ها مجموعه‌ای از اجزاء را می‌بینیم که در یک ساختار و با رابطه‌ای مشخص در کنار هم قرار گرفته‌اند و با یکدیگر تعامل دارند.

دریپر کافمن حدود چهار دهه قبل برای درک سیستم مثال ساده‌ای می‌زند (+):

سیستم چیست

بنابراین یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های سیستم این است که ما در سیستم‌ها با یک «ساختار» روبه‌رو هستیم. یعنی کاملاً مشخص است که هر یک از اجزای سیستم به کدامیک از اجزای دیگر متصل است و ارتباط میان آن‌ها چگونه تعریف می‌شود. اگر این ساختار وجود نداشته باشد، ما صرفاً با یک تودهٔ انباشته روبه‌رو هستیم.

راسل اکاف از دانشمندان و صاحب‌نظران مطرح در زمینهٔ تفکر سیستمی هم در تعریف سیستم به همین نکته اشاره می‌کند (+):

سیستم مجموعه‌ای از دو یا چند جزء است که به نوعی با یکدیگر در ارتباط هستند. این اجزاء می‌‌توانند از جنس انسان باشند (مثلاً در سیستم‌های اجتماعی)؛ یا اشیاء و چیزهایی مثل تلفن‌ها در سیستم مخابرات و اندام‌ها در سیستم بدن؛ و یا حتی از جنس مفهوم (مثلاً مفاهیم مطرح در سیستم‌های عددی).

بنابراین مهم‌ترین ویژگی سیستم این است که همواره اجزاء کوچک‌تری را شامل می‌شود. اما اجزائی که مستقل از یکدیگر نیستند.

پس فعلاً به عنوان نخستین گام در تعریف سیستم به خاطر بسپارید که هر وقت از یک سیستم صحبت می‌شود، باید بلافاصله از خود بپرسید: اجزای این سیستم چیست؟

به این چند مثال توجه کنید:

اجزای سیستم گوارش

سیستم هاضمه انسان از اجزای متعددی تشکیل شده که دهان، حلق، مری، معده و روده‌ها از جمله اجزای آن هستند.

البته بعضی از این اجزاء خود زیرمجموعه‌های دیگری دارند. مثلاً وقتی از دهان حرف می‌زنیم، دندان‌ها، زبان، غدد زیرزبانی و بناگوشی و المان‌های دیگر را هم مد نظر داریم. به عبارت دیگر می‌توان گفت دهان خود یک سیستم است که زیرسیستم یک سیستم بزرگ‌تر، یعنی سیستم گوارش محسوب می‌شود.

اجزای سیستم خودرو

سیستم یک خودرو هم اجزای متعددی دارد. موتور، گیربکس، چرخ‌ها، فرمان، تهویه داخل کابین و ترمز، نمونه‌هایی از اجزای سیستم خودرو هستند.

البته راحت‌تر است که بگوییم خودرو شامل تعدادی زیرسیستم است: زیرسیستم انتقال قدرت، زیرسیستم تهویه، زیرسیستم هدایت مسیر حرکت و …

اجزای سیستم بازار

بازار را هم در نگرش سیستمی می‌توان به عنوان یک سیستم دید و از اجزای آن سخن گفت.

بخش عرضه و بخش تقاضا از جمله ارکان سیستم بازار هستند. اما بازار به این ارکان محدود نیست و اجزای دیگری هم دارد. قوانین، زیرساخت‌ها و نیز سیستم‌های نظارتی، از جمله اجزای دیگر سیستم بازار هستند.

علاوه بر این نکتهٔ نسبتاً واضح که «سیستم حتماً اجزاء متعدد دارد و باید بتوانید اجزای سیستم را نام ببرید» نکات دیگری هم هست که لازم است دربارهٔ سیستم‌ها و تعریف سیستم بدانید:

فایل صوتی آموزش تفکر سیستمی

در صورتی که به آموزش شنیداری علاقه‌مند هستید، می‌توانید مجموعه فایل‌های صوتی «آشنایی با مبانی تفکر سیستمی» را از فروشگاه متمم تهیه کرده و گوش دهید.

محمدرضا شعبانعلی در این مجموعه فایل صوتی شش ساعته، تاریخچهٔ شکل‌گیری و مبانی تفکر سیستمی را شرح داده و می‌کوشد این مفاهیم را به کمک انواع مثال‌ها – از مثال‌های کلاسیک تا موضوعات روز جامعه – آموزش دهد. بخشی از محتوای این فایل صوتی با آن‌چه به شکل متنی در درس‌های متمم آمده مشترک است.

برای مشاهده‌ی فهرست نکات مطرح شده در این مجموعهٔ آموزشی می‌توانید روی دکمه‌ی زیر کلیک کنید:

اجزای یک سیستم با هم تعامل دارند

تا این‌جا گفتیم که یکی از ویژگی‌های سیستم این است که از اجزای متعددی تشکیل شده است. به عبارت دیگر، سیستم وقتی معنا پیدا می‌کند که دو یا چند جزء در کنار هم قرار بگیرند. یک قطعهٔ ساده که به هیچ زیرمجموعه‌ای قابل‌‌تقسیم نیست، نمی‌تواند یک سیستم باشد.

اما وجود اجزاء به تنهایی برای شکل‌گیری یک سیستم کافی نیست. سیستم یک مجموعه نیست و چیزی فراتر از یک مجموعه است. وقتی می‌توانیم از سیستم سخن بگوییم که این اجزاء با یکدیگر تعامل داشته باشند. تعامل به این معنا که برخی از آن‌ها روی برخی دیگر تأثیر بگذارند یا از اجزای دیگر تأثیر بپذیرند.

تعریف سیستم

وقتی یکی از اجزای یک سیستم را پیش روی شما قرار می‌دهند، شما باید بتوانید دربارهٔ مسیرهای تعامل و تأثیرگذاری و تأثیرپذیری‌اش اظهارنظر کنید و آن‌ها را تشخیص دهید. به این مثال‌ها توجه کنید:

تعامل میان اجزای سیستم خودرو

اگر در سیستم خودرو صحبت از موتور بود، باید بتوانید بگویید که موتور از سیستم سوخت‌رسانی ورودی می‌گیرد. خروجی موتور هم به سیستم گیربکس می‌رود.

موتور از طریق یک سیستم تعلیق روی شاسی سوار می‌شود و ارتعاشاتش به بدنه منتقل می‌شود. موتور هم‌چنین از پنل و مکانیزم‌های داخل خودرو ورودی می‌گیرد.

پدال گاز و پدال ترمز از جمله ورودی‌های موتور هستند که در داخل کابین قرار دارند. موتور هم‌چنین وضعیت برخی از پارامترهایش را روی داشبورد در مقابل راننده نمایش می‌دهد.

تعامل میان اجزای سیستم اقتصادی کشور

وقتی از سیستم اقتصادی کشور هم صحبت می‌کنید، باید بتوانید این مسیرهای تأثیرگذاری و تأثیرپذیری را بیابید و تحلیل کنید.

مثلاً باید ببینید که اصناف از طریق پرداخت مالیات با سیستم دولت رابطه برقرار می‌کنند. هم‌چنین دولت از طریق سیستم بانکی، اعتباراتی را در اختیار اصناف قرار می‌دهد.

یا این که سیستم قضایی کشور تعاملی دوسویه با اصناف دارد. از یک سو سیستم قضایی می‌کوشد اختلاف‌نظر‌های ساده را به سمت صنف سوق دهد و بار آن‌ها را از نظام قضایی بردارد. از سوی دیگر، اصناف برخی از چالش‌های سنگین را به سیستم قضایی کشور ارجاع می‌دهند.

دربارهٔ ارتباط اصناف با مشتریان، با سازمان‌های نظارتی و دیگر اجزای سیستم اقتصادی کشور هم می‌توان توضیحاتی ارائه کرد.

به ساختمانی فکر کنید که در آن پنجاه واحد آپارتمانی وجود دارد و در هر واحد هم یک کسب‌و‌کار مستقر است. ما در این‌جا یک سیستم نداریم. آن‌چه هست، چیزی فراتر از یک مجتمع نیست.

اما حالا فرض کنید اعضای آن مجموعه، در یکی از واحدها یک تیم حقوقی مستقر کرده و هزینه‌های آن را به شکل مشترک پرداخت کنند. هم‌چنین یک سالن برای اجتماعات و سمینارها در نظر بگیرند. علاوه بر این یک صندوق غیررسمی تعریف شود که کارکنان همهٔ شرکت‌های ساختمان بتوانند پولی را در آن پس‌انداز کرده و در شرایط ضروری، وام کم‌بهره بگیرند. یک نرم‌افزار داخلی هم برای ارتباط میان واحد‌ها و تبادل نظر دربارهٔ مسائل ساختمان طراحی شود. حتی شاید کسب‌و‌کارها ترجیح دهند برای تأمین خدمات یا فروش محصولات خود با واحد‌های دیگر وارد مذاکره شوند.

هر یک از این فعالیت‌ها تعامل میان واحدها را افزایش داده و مجموعه را از یک مجتمع سنتی دور می‌کند و به همان نسبت، سیستم قوی‌تری شکل می‌گیرد.

به عنوان مثالی دیگر می‌توانیم به سراغ کار تیمی برویم. احتمالاً شنیده‌اید که هر کس بخواهد از کار تیمی حرف بزند، بلافاصله به سراغ تفاوت تیم و گروه می‌رود. معمولاً چنین توضیح داده می‌شود که یکی از تفاوت‌های تیم و گروه در تعامل میان اعضاست. تا زمانی که هر یک از مسافران مترو روی صندلی خود نشسته و مشغول کار خود هستند، با یک گروه روبه‌رو هستیم. اما اگر اتفاقی بیفتد که آن‌ها با یکدیگر صحبت کرده و تعامل برقرار کنند، یا حتی تقسیم کاری میان‌شان صورت گیرد، از گروه فاصله گرفته و به یک تیم نزدیک می‌شوند (مثلاً هنگام وقوع سانحه و در شرایطی که بخواهند با کمک یکدیگر از آن فضا نجات پیدا کنند).

این حرف‌ها را به زبان سیستمی می‌شود چنین شرح داد: «تیم، گروهی است که به یک سیستم تبدیل شده، یا در مسیر تبدیل شدن به یک سیستم است.» و یا این که «یک گروه از انسان‌ها وقتی به یک تیم تبدیل می‌شوند که با یکدیگر تعامل داشته و بر هم تاثیر بگذارند و از یکدیگر نیز تأثیر بپذیرند.»

شبیه همین بحث را در ادبیات سازمانی هم می‌توان مطرح کرد. احتمالاً دیده‌اید که در برخی سازمان‌ها، هر یک از واحدها مانند یک کشور مستقل اداره می‌شوند. واحد بازاریابی به دنبال کار خویش است. بدون این که به وضعیت بقیهٔ واحدها توجه کند. واحد تولید هم سنگ خود را به سینه می‌زند. واحد فروش، فقط به دنبال اهداف فروش است و واحد منابع انسانی هم مستقل از این که در بقیهٔ بخش‌ها چه می‌گذرد، نظام پاداش و پرداخت تعریف کرده و قوانین حضور و غیاب را تعیین می‌کند.سازمان به عنوان سیستم

به طور خلاصه و به عنوان تأکیدی دوباره باید گفت شناخت تعامل میان اجزای سیستم و جستجوی مکانیزم‌های مختلف تأثیرگذاری اجزا بر یکدیگر، یکی از اصول تفکر سیستمی است که بدون آن هرگز نمی‌توانیم سیستم‌ها را به درستی تحلیل کنیم.

برای سیستم‌ها مرز تعریف می‌شود

تقریباً هر وقت می‌خواهید از سیستم حرف بزنید، باید از مرز سیستم هم صحبت کنید. مگر این که بگویید می‌خواهم دربارهٔ کل عالم هستی (هر آن‌چه هست، مستقل از آن‌که من می‌دانم یا نمی‌دانم، می‌شناسم یا نمی‌شناسم)‌ به عنوان یک سیستم حرف بزنم. پس از این که مرز سیستم را تعریف کردیم، آن‌چه در بیرون می‌ماند، محیط سیستم نامیده می‌شود.

واضح است که پس از تعریف مرز، وقتی از ورودی سیستم حرف می‌زنیم، منظورمان همهٔ آن چیزهایی است که از بیرون مرز می‌آیند و خروجی سیستم، هر آن چیزی است که از داخل به بیرون مرز می‌رود.

توجه کنید که «مرز سیستم» یک واقعیت بیرونی نیست. بلکه ما انسان‌ها با توجه به نیازها و دغدغه‌های خود، و البته توانایی مغزمان در درک پدیده‌ها، مرزهای یک سیستم را تعریف کرده و آن را از محیط سیستم جدا می‌کنیم.

مرز در حل مسائل فیزیک

حتماً از درس‌های فیزیک دبیرستان به خاطر دارید که در بررسی حرکت اجسام معمولاً می‌گفتند: از اصطکاک هوا صرف‌نظر کنید. معنای صرف‌نظر کردن دقیقاً چیست؟ یعنی ما مرزی دور سیستم تعریف می‌کنیم که تا لبه‌های اجسام را پوشش می‌دهد، اما شامل هوای اطراف‌شان نمی‌شود. انگار که هوا وجود ندارد.

بیشتر مسائلی که در فیزیک حل می‌کنیم، از همین جنس هستند. یعنی از سیستمی حرف می‌زنیم که مرزی دور آن تعریف شده و ما صرفاً با درون این مرز کار داریم. یا لااقل، بیشترین تمرکزمان بر فضای داخلی این مرز است.

مرز در سیستمهای فیزیکی

مرز در خانه

خانه را هم می‌توان یک مثال برای سیستم در نظر گرفت و برای آن مرز تعریف کرد. این مرز، بسته به نوع نگاه و نگرش ما می‌تواند متفاوت باشد.

کسانی که آموزش کمتری در زمینهٔ زندگی اجتماعی دیده‌اند، معمولاً مرز خانه را به دیوارهای آن محدود می‌دانند. چنین نگاهی می‌تواند باعث شود که برای زیبایی و تمیزی داخل خانه به سادگی هزینه کنند، اما نظافت مشاعات و فضا‌های اشتراکی بیرونی را کمتر جدی بگیرند. یا خروج زباله از خانه برایشان مهم باشد. اما دیگر به این فکر نکنند که در ادامه چه اتفاقی برای زباله‌ها می‌افتد. سطح زبالهٔ کوچه، هر چه باشد، جزئی از خانه نیست.

سال‌ها قبل، کمپینی که شهرداری تهران با شعار «شهر ما خانهٔ ما» برگزار می‌کرد – مستقل از جنبه‌های اجرایی و موفقیت یا عدم موفقیت آن – نمونه‌ای از تلاش برای تعریف مرزی گسترده‌تر برای خانه بود.

البته تعریف مرز به مسئلهٔ مورد توجه هم بستگی دارد. مثلاً اگر مشکل امروز شما انتخاب ابعاد مناسب برای خرید یک فرش است، این که مرز خانهٔ خود را در حد شهر یا کشور تعریف کنید، تأثیری در ابعاد فرش ندارد. در حالی که هنگام خرید و نصب سیستم سرمایشی و گرمایشی، اگر «کرهٔ زمین» را خانهٔ خود در نظر بگیرید، حتی موضوعی مثل گرمایش زمین هم مورد توجه شما خواهد بود و احتمالاً به سراغ راهکارهایی با مصرف انرژی کمتر و راندمان بیشتر خواهید رفت.

تعریف مرز سیستم

هیچ‌وقت نمی‌توان به طور مطلق اعلام کرد که مرز درست و مناسب برای یک سیستم چیست و کجاست. این شما هستید که باید مرز را تعریف کنید و بکوشید این کار را به شکلی انجام دهید که مفید و سازنده باشد.

به همین علت، یکی از هدف‌های آموزش تفکر سیستمی این است که بیاموزیم مرزهای سیستم را به شکل مناسب و کارآمد تعریف کنیم: نه آن‌قدر تنگ و محدود که ویژگی‌ها و رفتار و نتایج فعالیت یک سیستم را نبینیم، و نه آن‌قدر وسیع و باز که توانایی تحلیل آن را نداشته باشیم.

این نکته را هم به خاطر داشته باشید که تعیین مرز برای سیستم به این معنا نیست که محیط سیستم بی‌اهمیت است. گاهی ما صرفاً به خاطر ناآشنا بودن با محیط سیستم یا نداشتن اطلاعات کافی دربارهٔ آن، مرز سیستم را تنگ‌تر تعریف می‌کنیم.

برای سیستم‌ها می‌توان «رفتار» تعریف کرد

طبیعتاً همیشه برخی از عملکردها و فعالیت‌های سیستم برای ما جذاب‌تر یا مهم‌تر است و احتمالاً آن‌ها را دقیق‌تر و منظم‌تر بررسی می‌کنیم. به بررسی تغییرات این ویژگی‌ها در طول زمان «رفتار» گفته می‌شود.

به مثالی از رفتار بورس به عنوان یک سیستم توجه کنید:

رفتار بورس به عنوان یک سیستم

بورس را می‌توان سیستمی دانست که از اجزای متعدد و متنوعی تشکیل شده است. خریداران و فروشندگان، زیرساخت‌های معاملاتی، قوانین حاکمیتی، شوراهای نظارتی، کارگزاران و بازارگردانان، نمونه‌هایی از اجزای سیستم بورس هستند (بسته به تعریف شما، ممکن است بعضی از این موارد با یکدیگر هم‌پوشانی داشته باشند).

برای بسیاری از فعالان و تحلیل‌گران بورس، شاخص بورس مهم است. قطعاً برای بورس می‌توان به تعداد نامتناهی شاخص تعریف کرد. اما در این‌جا برایمان مهم نیست کدام شاخص بهتر یا مفیدتر است. فقط فرض می‌کنیم شما به عنوان یک تحلیل‌گر، شاخصی تعریف کرده‌اید تا تغییرات کلی قیمت سهام‌ها را در طول زمان بررسی کنید.

همین که تغییرات یک شاخص را در طول زمان بررسی می‌کنید، می‌توانید بگویید مشغول بررسی رفتار بورس هستید. ما معمولاً برای این الگوهای رفتاری اسم هم می‌گذاریم. مثلاً می‌گوییم رفتار بورس نوسانی شده یا بورس به ثبات رسیده است.

به این نکته توجه کنید که برای یک سیستم می‌توان به تعداد نامتناهی رفتار تعریف کرد و کسی نمی‌تواند به شما بگوید که چرا رفتار را بر اساس این یا آن معیار سنجیدی.

چنان‌که شما وقتی از رفتارهای پرخاشگرانهٔ یک انسان (به عنوان یک سیستم) حرف می‌زنید و می‌گویید فلانی پرخاشگرتر از گذشته شده، صدها و هزاران رفتار دیگر هم داشته که چون در مرکز توجه شما نبوده به آن‌ها نپرداخته‌اید.

شناخت، بررسی و پیش‌بینی رفتار سیستم‌ها بسیار مهم است. چون دقیقاً یکی از اهداف ما در تفکر سیستمی همین است. ما اگر می‌خواهیم سیستم‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، بیولوژیک و سیاسی را بررسی کنیم، هدف اول‌مان شناخت و هدف بعدی‌مان تأثیرگذاری بر این رفتارهاست.

سیستمهای باز در برابر سیستمهای بسته

حالا که تا حدی متوجه شده‌ایم که منظور از سیستم چیست، می‌توانیم به سراغ انواع سیستم‌ها بر اساس «باز و بسته بودن» برویم.

چند دهه قبل، لودویگ فون برتالانفی، کسی که او را به عنوان بنیان‌گذار نظریهٔ عمومی سیستم‌ها می‌شناسیم، بحث سیستم‌های باز و بسته را مطرح کرد. او می‌گفت مهم‌ترین نکته‌ای که باید در مورد سیستم‌ها مورد توجه قرار گیرد، باز و بسته بودن آن‌هاست.

برتالانفی در تعریف سیستم باز چنین می‌گفت: «سیستمی که با محیط خود، ماده، انرژی یا اطلاعات رد و بدل کند.» طبیعتاً بر همین اساس، سیستم بسته هم سیستمی است که هیچ تعامل و تبادلی با محیط خود نداشته باشد. او به طور خاص تأکید داشت که یکی از ویژگیهای یک موجود زنده این است که به عنوان یک سیستم باز فعالیت می‌کند. و اگر این نکته را در نظر نگیریم، نمی‌توانیم متوجه شوید که معنای زنده بودن دقیقاً چیست.

به شکل تئوری می‌توان گفت تنها سیستم بسته واقعی «کل جهان هستی» است و هر سیستم دیگری که داخل جهان بیابیم و تعریف کنیم، با محیط خود تعامل و تبادل دارد. اما در عمل، گاهی تبادل و تعامل سیستم‌ها با محیط آن‌قدر ناچیز است که تصمیم می‌گیریم از آن‌ها صرف‌نظر کنیم و سیستم را بسته در نظر بگیریم.

سیستم باز و سیستم بسته

دربارهٔ معنای دقیق اصطلاح مرز و محیط، اختلاف‌نظر وجود دارد و باید جداگانه درباره‌اش صحبت کنیم. به عنوان مثال، برخی تحلیل‌گران سیستمی می‌گویند دو مفهوم «مرز» و «محیط» برای سیستم‌های باز معنا پیدا می‌کند. اگر از سیستم بسته حرف می‌زنید،‌ یعنی تمام جهان را به همین سیستم محدود کرده‌اید. بنابراین بهتر است در آن‌جا دیگر از اصطلاح‌های مرز و سیستم استفاده نکنید و صرفاً بر «روابط میان اجزای سیستم» تمرکز کنید.

برای آشنایی بیشتر با سیستم‌های باز و تفاوت سیستم باز و بسته می‌توانید درسی را که به همین موضوع اختصاص دارد بخوانید:

سیستم باز چیست؟

برای بسیاری از سیستم‌ها می‌توان «هدف، قصد یا کارکرد» تعریف کرد

بحث دربارهٔ هدف سیستم (Goal) و قصد سیستم (Purpose) و کارکرد سیستم (Function) بحث بسیار دشواری است و در بخش‌های بسیاری به فلسفه و جهان‌بینی و نیز شیوهٔ مدل‌سازی شما ربط پیدا می‌کند.

معمولاً اصطلاح قصد را در شرایطی به کار می‌برند که فرض می‌کنند سیستم اراده‌ٔ آزاد دارد. مثلاً‌ برای انسان‌ها و سایر پستانداران و نیز بسیاری از موجودات زنده از اصطلاح «قصد» استفاده می‌شود؛ چنان‌که برای سیستم‌های سیاسی و اجتماعی هم این تعبیر به کار می‌رود.

اصطلاح هدف سیستم معمولاً در مواردی رایج است که چیدمان سیستم برای رسیدن به یک وضعیت خاص طراحی شده است. مثلاً وقتی موشکی به سمت یه نقطهٔ مشخص پرتاب می‌شود و سیستم هدایت‌گر و تصحیح مسیر مدام آن را به سمت نقطهٔ نهایی می‌راند، می‌گویند که سیستم روی فلان هدف تنظیم شده است. در مثال‌های ساده‌تر،‌ وقتی ترموستات سیستم گرمایش را روی ۲۳ درجه تنظیم می‌‌کنید، می‌توانید بگویید هدف ۲۳ را برای آن انتخاب کرده‌اید.

گاهی اوقات، استفاده از اصطلاح کارکرد راحت‌تر است. یعنی به جای این که بگوییم سیستم می‌خواهد به کجا برود،‌ بگوییم سیستم چه می‌‌کند. مثلاً‌ کارکرد معده، هضم غذاست.

حتماً به این نکته توجه کنید که لزوماً برای همهٔ سیستم‌ها نمی‌توان هدف و قصد و کارکرد تعریف کرد. ضمن این که قضاوت تحلیل‌گر هم کاملاً در این موضوع نقش دارد. مثلاً هدف اکوسیستم یک برکه چیست؟ قصدش چیست؟ چه کارکردی دارد؟ تحلیل‌گران بسیاری برای این پرسش‌ها پاسخ ندارند. آن‌هایی هم که پاسخ می‌دهند، می‌دانند که از منظر خود دربارهٔ سیستم قضاوت می‌کنند.

درخت به عنوان یک سیستم

همان‌طور که در مثال درخت به عنوان یک سیستم دیدید، در ساده‌ترین بحث‌های مربوط به هدف و کارکرد هم می‌توان تفسیرهای مختلفی را مطرح کرد. همان‌طور که بحث جبر و اختیار همواره محل چالش فیلسوفان بوده است.

به همین علت، حتی برخی نظریه‌پردازان تحلیل سیستم‌ها ترجیح می‌دهند «وجود هدف» یا «وجود قصد» را به عنوان یکی از ویژگی‌های سیستم مطرح نکنند. اما در مقابل، گروه دیگری مانند راسل اکاف و جمشید قراچه‌داغی هم هستند که معتقدند فواید این بحث بیشتر از دردسرها و ابهامات آن است (کتاب دربارهٔ سیستمهای هدفمند).

از آن‌جا که ما بحث تفکر سیستمی در متمم را برای تحلیل مسائل مدیریتی سازمان‌ها و کسب‌و‌کارها و نیز سیستم‌های اقتصادی و اجتماعی می‌خواهیم، ترجیح‌مان این است که گاهی از هدف سیستم‌ها حرف بزنیم. به این شکل راحت‌تر می‌توانیم از هدف یک سازمان بگوییم، یا توضیح دهیم که اصلاح سیستم اقتصادی باید مسیر اقتصاد را به سمت چه هدف‌هایی ببرد.

مثال برای سیستم | بررسی نمونه هایی از سیستمها

در این‌جا می‌خواهیم چند نمونه از سیستم‌ها را با هم مرور کنیم. آن‌چه در ادامه می‌آید صرفاً در حد مثال سیستم است و قرار نیست شامل تجزیه و تحلیل سیستم‌ها باشد. چون می‌دانیم که تجزیه و تحلیل سیستم کاری بسیار طولانی و زمان‌بر است و دربارهٔ تحلیل هر یک از این سیستم‌ها می‌توان ده‌ها کتاب نوشت.

بنابراین فقط نام سیستم و اجزای اصلی آن را مرور می‌کنیم و کمی دربارهٔ آن حرف می‌زنیم. این بخش از این جهت مفید است که وقتی در درس‌های بعد اصطلاح سیستم را می‌بینید، چند نوع سیستم در ذهن داشته باشید و مباحث را بهتر درک کنید.

سیستم بانکی کشور

مجموعه بانک‌های یک کشور را می‌توان به عنوان مثال برای سیستم در نظر گرفت. همان چیزی که معمولاً‌ در رسانه‌ها از آن با عنوان «نظام بانکی کشور» یاد می‌شود. این سیستم از اجزاء متعدد و متنوعی تشکیل شده که از جمله آنها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

سپرده گذاران و کسانی که منابع مالی بانک‌ها را تأمین می‌کنند.
اشخاص حقیقی و حقوقی که بانک‌ها به آنها وام داده یا اعتبار تخصیص می‌دهند و در واقع، مصارف مالی بانک را شکل می‌دهند.
سیستم مدیریت منابع انسانی که می‌کوشد انگیزه، عملکرد، رضایت شغلی و بهره‌وری افراد شاغل در بانک‌ را تأمین کند و البته همواره نسبت به تأمین منابع انسانی متناسب با نیازهای مجموعه اقدام کند.
زیرساختهای فناوری اطلاعات که ارتباط شعب با یکدیگر و ارتباط میان بانک‌های مختلف و نیز ارتباط میان بانک‌ها و مشتریان را تسهیل می‌کنند.
بانک مرکزی که به هماهنگی بانک‌های مختلف با یکدیگر و نظارت بر عملکرد آنها و تعیین خط مشی‌های کلان سیستم بانکداری می‌پردازد.

حتماً دقت کرده‌اید که بعضی از این اجزاء خود یک سیستم بزرگ و پیچیده هستند. در واقع می‌توان گفت سیستم بانکی کشور، زیرسیستم‌های متعددی دارد. طبیعتاً بسته به سلیقهٔ خود و بر اساس نیازتان می‌توانید اجزای بیشتری هم تعریف کنید و در نظر بگیرید. اما به هر حال، مشخصاً همهٔ این‌ها زیر یک چتر قرار می‌گیرند: نظام بانکداری کشور

سیستم بانکی کشور

ضمناً در تجزیه و تحلیل سیستم و بررسی اجزای آن به این نکته هم توجه داشته باشید که اجزاء را معمولاً بر اساس کارکرد و نقش‌شان می‌سنجند. به همین علت، ممکن است یک فرد یا سازمان خاص را در یک سیستم، به عنوان دو جزء مستقل بشناسیم و تعریف کنیم. مثلاً یک فرد ممکن است هم‌زمان هم به عنوان «سپرده‌گذار» و هم در نقش «وام‌گیرنده» در سیستم ایفای نقش کند. به عبارت دیگر، هم‌زمان هم بخشی از منابع مالی بانک را تأمین کند و هم بخشی از مصارف نظام بانکی را به خود اختصاص دهد. ما این فرد را هم‌زمان در دو جزء مختلف از سیستم می‌بینیم و در نظر می‌گیریم. گویی که دو فرد مستقل دو نقش مستقل ایفا کرده‌اند.

سیستم اقتصادی یک کشور

اقتصاد کشور را هم می‌توان یک سیستم دانست. سیستمی که حتی اگر در ظاهر ارتباط خود را با جهان اطراف قطع کند، هم‌چنان یک سیستم باز محسوب می‌شود. چون تقریباً هیچ‌وقت نمی‌توان اقتصاد کشوری را به شکل کاملاً‌ جداشده از جهان تصور کرد.

سیستم اقتصادی کشورها هم از زیرسیستم‌های متعددی تشکیل شده است. در یک تقسیم‌بندی ساده می‌توان اجزای سیستم اقتصادی کشور (یا زیرسیستم‌های سیستم اقتصادی کشور) را در پنج بخش توصیف کرد:

خانوارها
بنگاه‌های اقتصادی
بازار منابع
بازار محصولات
دولت

این صرفاً یک بخش‌بندی سلیقه‌ای است و ممکن است فرد دیگری بسته به نیاز یا موضوع مد نظر خود، تقسیم‌بندی دیگری ارائه دهد. مثلاً پیتر دراکر تأکید می‌کند که تا زمانی که اقتصاد کشور را به جای دو بخش «دولت و بنگاه‌های اقتصادی» در قالب سه بخش «دولت، بخش خصوصی و بخش سوم اقتصاد (غیرانتفاعی، سمن‌ها و …)» نبینیم، از درک عمیق سیستم‌ اقتصادی و اجتماعی کشور ناتوان خواهیم بود.

سیستم آموزش و پرورش

آموزش و پرورش هم یکی از سیستم‌های اجتماعی بسیار مهم و اثرگذار است که می‌تواند مثال ارزشمندی برای بحث‌های تفکر سیستمی و تجزیه و تحلیل سیستمها باشد. سیستم آموزش کودکان در کشور و پرورش فکری آن‌ها سیستم پیچیده با اجزای فراوان است. از جمله اجزای سیستم آموزشی در کشور ما می‌توان به به وزارتخانه، مدرسه‌ها، خانواده، رسانه‌ها، مذهب، سنت، عرضه‌کنندگان کتاب‌های کمک درسی، سیستم‌های کمک آموزشی، مجریان کنکور و برگزارکنندگان کلاس‌های آمادگی کنکور اشاره کرد (البته دقت کنید که زیر سیستم آموزش و پرورش می‌توان سیستم‌های کوچک‌تری هم تعریف کرد. مثلاً مدرسه یک سیستم است. عرضه‌کنندگان کتاب‌های کمک آموزشی هم یک نمونه سیستم محسوب می‌شوند).

اگر بخواهیم به بحث سیستمهای باز و بسته که کمی بالاتر مطرح شد ارجاع دهیم، از نظر باز و بسته بودن باید گفت سیستم آموزش و پرورش در ذات خود نمی‌تواند یک سیستم بسته باشد. هر چقدر هم که چارچوب و مرز برای این سیستم در نظر گرفته شود، نهایتاً این سیستم بخشی از جامعه است. تنش‌های جامعه، فرصت‌های جامعه، دانش موجود در فضای بیرون از مدرسه، امیدها و ناامیدی‌ها، شرایط اقتصادی و ده‌ها عامل دیگر، مدام با این سیستم در ارتباط هستند.

با گسترش دنیای دیجیتال و رواج یافتن وب، شبکه های اجتماعی و پیام‌رسان‌ها، سیستم آموزش باز بیش از هر زمان دیگری معنا پیدا کرده و فراگیر شده است. چنان که مارشال مک لوهان در یک مصاحبه می‌گوید که بعد از گسترش دنیای دیجیتال، دانش‌آموزان حتی به تدریج مدرسه را بخش کوچک‌تر و کم‌تأثیرتر سیستم آموزشی خود می‌بینند.

بنابراین می‌توان گفت در تجزیه و تحلیل سیستم آموزش کودکان و نوجوانان، اگر بی‌دقت باشیم و باز بودن سیستم آموزش و پرورش را نادیده بگیریم، احتمالاً مسئله‌ی آموزش، رشد و یادگیری را به شکلی نادرست یا ناقص تحلیل خواهیم کرد.

بدن انسان به عنوان یک سیستم

بدن انسان هم یک سیستم است می‌توان آن را با دیدگاه سیستم تحلیل کرد. این سیستم از مجموعه‌ای از اجزا و زیرسیستم‌ها (خرده سیستمها) تشکیل شده که همه‌ی آنها با یکدیگر در تعامل هستند و روی یکدیگر تاثیر می‌گذارند. ما معمولاً برای تحلیل‌های عادی و روزمره، پوست بدن انسان را به عنوان مرز سیستم انسان با محیط در نظر می‌گیریم.

البته سیستم بدن انسان زیرسیستم‌های متعددی دارد که هم به شکل مستقل و هم در تعامل با یکدیگر بررسی می‌شوند. در حدی که می‌توان انسان را سیستمی از سیستم‌ها در نظر گرفت. سیستم ماهیچه‌ها (دستگاه ماهیچه‌ای)، سیستم استخوان‌بندی (دستگاه استخوانی)، سیستم هاضمه، سیستم تنفس، سیستم عصبی و سیستم گردش خون نمونه‌هایی از این سیستم‌ها هستند.

سیستم بدن انسان

فایل صوتی آموزش تفکر سیستمی

در صورتی که به آموزش شنیداری علاقه‌مند هستید، می‌توانید مجموعه فایل‌های صوتی «آشنایی با مبانی تفکر سیستمی» را از فروشگاه متمم تهیه کرده و گوش دهید.

محمدرضا شعبانعلی در این مجموعه فایل صوتی شش ساعته، تاریخچهٔ شکل‌گیری و مبانی تفکر سیستمی را شرح داده و می‌کوشد این مفاهیم را به کمک انواع مثال‌ها – از مثال‌های کلاسیک تا موضوعات روز جامعه – آموزش دهد. بخشی از محتوای این فایل صوتی با آن‌چه به شکل متنی در درس‌های متمم آمده مشترک است.

برای مشاهده‌ی فهرست نکات مطرح شده در این مجموعهٔ آموزشی می‌توانید روی دکمه‌ی زیر کلیک کنید:

محدودیت در دسترسی کامل مجموعه تفکر سیستمی

دسترسی کامل به این درس و ۵۵ درس دیگر دربارهٔ تفکر سیستمی برای اعضای ویژه متمم در نظر گرفته شده است. تا کنون ۱۴۹۹۸ نفر از متممی‌ها مجموعاً ۳۷۸۰۵ تمرین در درس‌های تفکر سیستمی ثبت کرده‌اند.

با عضویت ویژهٔ متمم علاوه بر این ۵۵ درس به هزاران درس دیگر از جمله درس‌های زیر دسترسی خواهید داشت:

  مدل ذهنی | تفکر استراتژیک | تفکر نقادانه

  کوچینگ | مشاوره مدیریت | استعدادیابی

  تصمیم گیری | حل مسئله | مدیریت زمان | یادگیری

گزینه‌ی دیگر هم پیگیری منظم مجموعه درس‌های دوره MBA متمم است.

ثبت نام    تجربه‌ٔ متممی‌ها

محصول آموزشی مرتبط

دوره صوتی آموزش تفکر سیستمی (شش ساعت)

آیا اصطلاحات «سیستماتیک» و «سیستم سازی» هم به تفکر سیستمی ربط دارند؟

اصطلاح سیستم سازی که در چند سال اخیر در زبان فارسی رواج یافته، بیشتر به معنای سازمان‌دهی فعالیت‌ها، تعریف فرایندها، استقرار سیستم‌های کنترل مدیریت و نیز اتوماسیون است. در واقع سیستم‌سازی بیشتر از جنس نظم‌ بخشیدن به مجموعه‌هاست تا نگاه سیستمی. کلمهٔ سیستماتیک هم تا حد زیادی به نظم و چارچوب ربط پیدا می‌کند؛ و نه تحلیل پیچیدگی‌های مجموعه‌ای با اجزای فراوان و انواع مکانیز‌م‌های بازخورد. مثلاً وقتی می‌گویند نگاه سیستماتیک داشته باش، بیشتر به نظم و ترتیب اشاره دارند تا نگاه همه‌جانبه و جامع‌نگر. به همین علت در برخی متون معتبر انگلیسی هم می‌بینیم که بین دو اصطلاح سیستماتیک (Systematic) و  سیستمیک (Systemic) تفاوت قائل می‌شوند و پیشنهاد می‌کنند آن‌ها را به جای یکدیگر به کار نبریم (+).

معادل کلمه سیستم در زبان فارسی چیست؟

واژه‌ی انگلیسی سیستم (System) در زبان فارسی یک معادل واحد پیدا نکرده است. بنابراین در گفته‌ها و نوشته‌های مخلتف، بسته به موضوع، نیاز و ترجیحات و سلیقهٔ گوینده، کلمه‌های متعددی به عنوان معادل فارسی سیستم به کار می‌روند.

قطعاً خود واژهٔ سیستم شناخته‌شده‌ترین معادل System است. چنان‌که ما با آن اصطلاحات ترکیبی هم ساخته‌ایم و تعابیری مثل سیستماتیک و سیستمی و سیستم‌سازی را هم به کار می‌بریم.

در گذشته استفاده از واژهٔ عربی جهاز هم میان فارسی‌زبانان رواج داشت. حتماً شما هم اصطلاح جهازِ هاضمه را شنیده‌اید. البته جهاز تقریباً معادل «دستگاه» است. و جالب این‌که خود دستگاه را هم گاهی به عنوان معادل سیستم به کار می‌بریم. اصطلاح دستگاه تنفسی، نمونه‌ای از ترجمهٔ System به دستگاه است (در میان نسل جوان‌تر، شاید جهاز واژهٔ چندان آشنایی نباشد. اما نسل جدید هم‌چنان برخی واژه‌های هم‌خانوادهٔ جهاز را می‌شناسد و به کار می‌برد. مثلاً: تجهیزات).

اصطلاح عربی نظام هم در زبان فارسی برابر با System به کار می‌رود. تعبیر‌های نظام بانکی و نظام اقتصادی و نظام اجتماعی دقیقاً معادل سیستم بانکی و سیستم اقتصادی و سیستم اجتماعی هستند.

در سال‌های اخیر، فرهنگستان زبان و ادب فارسی واژه‌ی فارسیِ سامانه را هم به عنوان معادل کلمه سیستم پیشنهاد کرده است که اتفاقاً در بسیاری از نوشته‌ها و گفته‌ها – خصوصاً متن‌های رسمی دولتی – به عنوان جایگزین کلمه سیستم رواج یافته است. اما از آن‌جا که این اصطلاح برای راهکارهای نرم‌افزاری هم به کار رفته، وضعیت بلاتکلیفی دارد و استفاده از آن با ابهام همراه است. مثلاً ثبت نام در «سامانهٔ تزریق واکسن» بیشتر به معنای ثبت یک داده در پایگاه داده است و به معنی کلمه سیستم و مفهوم سیستمی بودن با آن گستردگی و عمیقی که در تفکر سیستمی مطرح می‌شود ربطی ندارد.

جمع‌بندی ما در متمم این است که چون با واژه‌های سامانه و نظام و جهاز همچنان نمی‌توان صفت‌هایی ساده و روان، هم‌ارز با سیستمی و سیستماتیک ایجاد کرد، همچنان سیستم و ترکیب‌های آن در زبان فارسی باقی بمانند و استفاده شوند.

تمرین و مشارکت در بحث تعریف سیستم

خود شما وقتی اصطلاح «سیستم» را می‌شنوید یا می‌خوانید، معمولاً به کدام سیستم‌ها فکر می‌کنید؟ یکی از این سیستم‌هایی را که نام بردید انتخاب کنید. چند جزء از اجزای آن را فهرست کنید (قرار نیست همهٔ اجزا را بنویسید).

با خواندن درس‌های تفکر سیستمی انتظار دارید درک چه سیستم‌هایی برایتان ساده‌تر شود؟

برداشت شما از سیستم چیست؟ آیا توضیح، اطلاعات یا اصطلاحاتی مرتبط با تعریف سیستم در ذهن دارید که مناسب بدانید از زبان خود برای دوستان‌تان بیان کنید؟

[   فایل صوتی مرتبط: سمینار دو ساعته محمدرضا شعبانعلی درباره تفکر سیستمی ]

ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری تفکر سیستمی به شما پیشنهاد می‌کند:

سری مطالب حوزه تفکر سیستمی

سوال‌های پرتکرار دربارهٔ متمم

متمم چیست و چه می‌کند؟

متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحث‌های مهارتی و مدیریتی.

برای آشنا شدن بیشتر با متمم به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کنید و گوش دهید.

فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟

هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه»  دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص می‌‌‌کند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری می‌توانید نقشه راه‌های مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.

هم‌چنین در صفحه‌های دوره MBA و توسعه فردی می‌توانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.

هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟

شما می‌توانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.

اعتبار را می‌توانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیم‌سال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید.

توجه داشته باشید که خرید شش‌ماهه و یک‌ساله به‌ترتیب معادل ۲۰٪ و ۳۸٪ تخفیف (نسبت به خرید یک‌ماهه) محسوب می‌شوند.

برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.

آیا در متمم فایل های صوتی رایگان برای دانلود وجود دارد؟

مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که می‌توانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.

هم‌چنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آن‌ها را می‌توانید در فروشگاه متمم ببینید.

با متمم همراه شوید

آیا می‌دانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور می‌توانید به جمع متممی‌ها بپیوندید؟

سرفصل‌ها  ثبت‌نام  تجربهٔ متممی‌ها

۲۷۱۴ نظر برای تعریف سیستم چیست؟ | سیستمهای باز و بسته | چند مثال از انواع سیستم

    پرطرفدارترین دیدگاه به انتخاب متممی‌ها در این بحث

    نویسنده‌ی دیدگاه : احمد زارعی

    تفکر سیستمی پیش نیاز حل مسائل انسانی

    چه قدر نیاز به آموختن داریم

    گاهی احساس می کنم یک بار زندگی کردن هرگز کافی نیست

    گاهی احساس می کنم ای کاش یک بار دیگرمتولد می شدم تا عمر عزیز را به گو نه ای دیگر می زیستم . اما وقتی عمیق تر فکر می کنم ، میبینم که نژاد انسان به واقع تجربه پذیر نیست . انسان حکمت را می شناسد. می داند که " درست " چیست اما همواره "غلط "  را انتخاب می کند می داند که باید کل نگر باشد . می داند که تنها یک کره زمین برای زندگی دارد اما به جای مراقبت از همین یک کره زمین به دنبال کراتی دیگر برای زندگی می گردد.

    خودخواهی بشر تمام زندگی را به یغما برده است . ظاهرا انسان هوشمند ترین موجود زنده روی کره خاکی است. اما هیچ موجود زنده ای همانند انسان به این کره خاکی آسیب نرسانده است.  به نظر می رسد هر چه جامعه ای هوشمند تر بوده بیشتر به این کل بی همتا آسیب رسانده است .  آیا قبایل بدوی آفریقائی بیشتر به کره زمین آسیب رسانده اند یا کشورهای پیشرفته جهان ؟ آیا دو کشور آمریکا و روسیه  که به مسابقه ی تسلیحاتی در جنگ سرد دامن زدند مفاهیم تفکر سیستمی را نمی شناختند؟ پس چرا هر یک خودخواهانه به فکر منافع خود بودند و نخواستند سیستم بزرگتری را در مقابل چشمان خود ببینند؟

    چه قدر نیاز به آموختن داریم

    نیاز داریم تقکر سیستمی را بیاموزیم . نیاز داریم مدل ذهنی را بشناسیم . نیاز به بهبود مهارت های مدیریت و رهبری داریم . نیاز داریم که استراتژیک  فکر کنیم و تصمیمات بهتری بگیریم.

    اما قبل از هر چیزی نیاز داریم حیوان بهتری باشیم  ، از عواطف خود فاصله نگیریم ، بر مبنای فطرت خود زندگی کنیم و آنگاه از دانش های کسب شده بهره خواهیم گرفت. در غیر اینصورت عالم بی عملی خواهیم بود که از تمامی دانشی که کسب می کنیم در راستای خودخواهی خود بهره گرفته و تمامی هستی را غارت خواهیم نمود.

     

  1. با سلام

    اگر از دید نوستالژیک بخوام به قضیه نگاه کنم، اولین باری که کلمه سیستم به گوشم خورد برای کامپیوتر بود و اثرش تاکنون ماندگار است؛ سیستمی بخرم، سیستم رو روشن کن و… اجزای آن شامل CPU-مادر برد-رم-هارد دیسک-کارت گرافیک-صفحه نمایش و…

    یکی از اصلی ترین عامل هایی که جهت مطالعه ام به سمت سایت متمم کشیده شد، ناکارآمدی و سوالاتی بود که درباره ی خودم با آن مواجه شده بودم، چیزی که پس از مدتها میتوانم به عنوان سیستم به آن نگاه کنم، زندگی شخصی من مهم ترین و اصلی ترین سیستمی است که به آن فکر میکنم و با شنیدن این جمله مصمم شدم که به بیراهه نیامدم: ما فقط میتوانیم از اشتباهاتمان درس بگیریم؛ با تشخیص اشتباهات تعیین منشاء و ریشه آنها و اصلاحشان و… هزینه و درآمد زندگی، تعامل با اطرافیان، میزان تحصیلات، روابط خانوادگی، مسیر شغلی، قواعد حاکم بر این اجزا، معیارهای سنجش و ارزیابی و…(مواردی که شاید هنوز نمیشناسم) میتواند اجزا سیستم شخصی باشد… آیا میتوان اشتباه را خروج از مرزهای سیستم شخصی تعریف کرد؟ آیا موضوعی که برای بنده اشتباه است الزاما برای شخص دیگری با سیستمی متفاوت، اشتباه است؟

     چند شب پیش با یکی از افراد بازاری در خصوس ساخت و ساز حرف میزدیم، خاطره ای نقل میکرد که پس از خرید زمین از یکی از آشناهایش و واریز پول، متوجه میشود که زمین مشکل دارد و از طرف میخواهد که وجه را برگرداند، اما او قبول نمیکند، پس از مدتی یکی از دوستان نزدیکش مطلع میشود و جلو در خانه طرف ظاهر میشود و چون چند سالی آب خنک خورده بود به راحتی با داد و بیداد و تهدید، پول رو پس گرفت، از اون لحظه تاکنون ذهنم مشغول این پرسش است که آیا برای گرفتن حق پایمال شده خودم میتوانم از هر راهی استفاده بکنم؟(دهها مثال دارم که از طریق دادگاه و پاسگاه همین موضوع چندین سال طول میکشد آنهم اگر به نتیجه برسد)

    و در آخر یقین دارم تا هر فرد(که نماد کوچکترین سیستم در جامعه است) اصلاح نشود(شناخت از اجزایش درست حاصل نشود، روابط بین اجزا تعریف نشود، مرزهایش معلوم نشود و…) نمیتوان انتظار داشت که جامعه به عنوان سیستم خیلی بزرگتر اصلاح شود…

    • اصطلاح سیستم ابتدا منو به یاد سیستم های صوتی اتومبیل ها میندازه و بعدش بیشتر به یاد ابزارهای مخصوص کسب و کارها مثل حقوق و دستمزد – حسابداری – انبار – فروش – مدیریت روابط مشتریان (CRM) میندازه. 

    از اجزا سیستم صوتی میشه به دستگاه پخش/ اسپیکرها/ کابلها و اتصالات اشاره کرد که هرکدام از این اجزا زیرسیستم محسوب میشوند.

    • با مطالعه این دروس انتظار دارم به درک بهتری از کسب و کار (سازمان) خودم رسیده و تصمیمات با کیفیت تری بگیرم.

    سابق بر این از اصطلاح تفکر سیستمی به کرات در گفتگوهام مخصوصا با مدیرانم استفاده میکردم. اما بیشتر منظورم تاکید بر رعایت یک سری اصول بود نه بیشتر. اکثرا این مثال رو میزدم که یک طراح و گرافیست حرفه ای که فقط سفارشات سطح بالا رو میپذیره و اصطلاحا صاحب نام و نشان هست چنانچه بدلیل کسادی کسب و کار به قبول سفارشاتی از قبیل طراحی سربرگ و کارت ویزیت تن بده در واقع تفکر سیستمی رو زیر پا گذاشته. اگرجه این درس موجب بالا رفتن میزان آشنایی من با مفهوم تفکر سیستمی شده باعث افزایش نگرانی هم شده چون حالا دیگه مطمین نیستم به چه میزان در حال استفاده از اصطلاحات دیگر به شکلی غیر دقیق هستم.

  2.      با کلمه سیستم به یاد زیر سیستم های تشکلیل دهنده بدن انسان و اجزای تشکیل دهنده هر زیر سیستم که در نهایت به سلول و ارگانل های تشکیل دهنده یک سلول ختم میشود، می افتم که مجموعه اجزا و تعاملاتشان یک انسان را به وجود می آورند.

        حقیقتا با تفکر سیستمی انتظار ساده شدن چیزی را ندارم اما انتظار چالش بیشتر و  لذت بخش تر شدن مسئله و تلاش برای یافتن راه حل ها و درک رفتار ها در یک سیستم را حداقل برای خودم دارم و بنا به شرایط شغلی خودم احتمالا درک و تفسیرم از مفاهیمی مثل بیماری، سلامتی و تندرستی، رضایتمندی و درمان متفاوت تر و بازتر خواهد بود مثلا سلامتی را در نتیجه تعاملات اجزای کوچک و بزرگ با وزن و معیار های متفاوت بدانم تا صرفا شرایطی وابسته به عواملی محدود و جدا از هم.

  3. برای مثالی جهت نشان دادن یک سیستم و تعامل و ارتباط اجزای آن با یکدیگر یک هولدینگ را در نظر میگیریم که در زمینه هایپر فروشگاه ساخت و ساز و صادرات و واردات و کشاورزی فعالیت دارد که هر کدام خود به صورت مجزا عمل می کنند و هر کدام دارای زیر سیستم های مختلفی هستند اما همه به هم وابسته و ادامه فعالیت هر یک منوط به ادامه فعالیت و حیات سایر بخش ها می باشد . 

    به نظر می رسه ادمیزاد برای فرار از کج فهمی و مقاومت در برابر ساده اندیشی نیاز به درک تفکر سیستمی دارد  اینکه ادم بتونه به مشکلات و اتفاقات مختلف از زاویه دید های مختلفی نگاه کنه و بتونه بین بخش های مختلف این دید ها و اتفاقات شبکه ای از ارتباطات بسازه شاید حتی بتونه به نوعی اینده رو هم با احتمال نسبتا مناسبی و نه از روی شانس پیش بینی کنه  ( با درک عوامل و ارتباطات بینشون ) 

  4. سلام، اولین سیستمی که بعد خوندن این متن به ذهنم خطور کرد سیستم ذهن انسان بود. برای من همیشه نحوه تفکر و جهانبینی انسان جالب بوده، این که چه اجزایی داره چطوری شکل گرفته و چطوری کار میکنه. فروید و روانشناسای دیگه خیلی جالب رو اجزاش نام گذاشتن مثل هوشیار،نیمه هوشیار و ناهوشیار-ایده، ایگو، سوپرایگو و…
    برام نحوه شکل گیری این سیستم جالبه، اینکه چه عواملی موجب میشه سیستم ذهن انسان ها باهم تفاوت داشته باشند. شاید بشه دسته بندی باز و بسته رو برای سیستم ذهن هم به کار برد. با این فرض  خطر مرگ رو برای سیستم ذهن هم میشه محتمل دونست زمانیکه ذهن به سمت بسته شدن نزدیک میشه؛ وقتی که اجزاش باهم و با محیط تعامل ندارند.
    به عنوان مثال در روانشناسی افراد سایکوز افرادی هستند که ارتباطشون با دنیا واقعی (محیط) ضعیف شده و تعادل اجزا ذهنشون بهم خورده .
    برام جالبه که غیر از ذهن حوزه های دیگه رو هم با تفکر سیستمی آنالیز کنم. فکر میکنم خوندن ادامه درس تفکر سیستمی تو این راه بهم کمک میکنه.
    ممنون از متمم
     
     

  5. با شنیدن اصطلاح سیستم معمولا به یاد "انسان" به مثابه یک سیستم می افتم.

    یکی از سیستم هایی که برایم جالب است و امیدوارم خواندن این درس به من در فهم بهتر آن کمک کند، سیستم شناختی انسان است. اینکه چطور اطلاعات و محرک های محیطی (به عنوان ورودی) در تعامل با مغز و سیستم عصبی ما، منجر به بروز یک رفتار یا پیدایش یک ایده/فکر (به عنوان خروجی) می شود، برایم جالب توجه است.

    در این مثال می توان از مغز، نخاع، و مجموعه ی اعصاب محیطی به عنوان برخی از اجزای سیستم عصبی انسان نام برد.

  6. پیمان گفت:

    من به سیستم دانشگاه فکر می‌کنم. اینکه با توجه به تعریف سیستم، تا چه حد نبود ارتباط بین اجزای سیستم(خواسته یا ناخواسته) تا این حد این سیستم رو تضعیف کرده.
    برای مثال دانشگاهی که باید نیروی کار رو تربیت کنه، بدون در نظر گرفتن بازار کار و نیاز جامعه مدام در حال گرفتن دانشجو هستش و درنهایت هم اون نیروی کار مناسب رو تربیت نمیکنه یا اینکه خیلی از افراد توی رشته‌هایی درحال تحصیل هستند که علاقه‌ای بهش ندارند.
    از اون جایی که سیستم دانشگاه یه زیر سیستم از آموزش و پرورش هستش پس نمیشه خطی به این قضیه نگاه کرد و باید رفت سراغ اینکه چرا دانشگاه به این وضعیت رسیده؟ سرنخ رو که دنبال می‌کنیم می‌رسیم به سازمان سنجش و… که بیشتر از ظرفیت هر رشته دارن دانشجو می‌پذیرن و حتی توی رشته‌هایی که هیچ بازار کاری ندارن هم دانشجو قبول میکنن.
    من از این نگاه سیستمی که علت یک مسئله رو، نه توی خود سیستم، بلکه اون رو به خارج از مرزهای سیستم(یا مرزهای تعریف شده سیستم برای ما) می‌بره، خیلی به وجد میام و مشتاق میشم که بیشتر فکر کنم.
    وقتی به وضعیت جامعه نگاه می‌کنم می‌بینم مدام درحال خطی فکر کردن هستیم و برای هرچیزی یک دلیلی میاریم و فکر میکنیم اگر اون مسئله حل بشه، به دنبالش مسئله بعدی هم حل میشه.
    اما از این درس‌ها و این مدل فکری به این نتیجه میرسم که مسائل تا چه حد میتونن بهم مرتبط باشن و در عین حال پیچیده.
     

  7. سمانه گفت:

    سیستم‌هایی که با مطالعه این درس در ذهن من آمدند، سیستم دانشگاه و خانواده هستند.

    اجزا سیستم دانشگاه مانند:

    دانشکده‌ها

    اساتید

    کارمندان

    دانشجو

    بخش آموزش

     

    اجزا سیستم خانواده مانند:

    افراد خانواده

    خانه

    دوستان و آشنایان هر یک از اعضا خانواده

     

    اولین سیستمی که سعی دارم با مطالعه مجموعه درس‌های تفکر سیستمی بهتر درک کنم، سیستم خانواده است. به نظر من خانواده یکی از مهم‌ترین سیستم‌هایی است که همه ما جزئی از آن هستیم. بیشتر مواقع فکر می‌کنیم که خانواده را به صورت یک سیستم می‌بینیم اما تا همین اندازه که با تفکر سیستمی آشنا شدم، نمونه‌های زیادی را می‌توانم نام ببرم (از جمله خودم) که درک درستی از این سیستم نداریم. 

    اگرچه اگر بتوانم این درس را به خوبی فراگیرم، در سایر سیستم‌هایی که با آن‌ها درگیر هستم یا در آینده درگیر خواهم شد نیز می‌توانم درک و عملکرد بهتری داشته باشم.

     

    برداشت من از سیستم یک مجموعه‌ای از اجزا است که حداقل بین تعدادی از این اجزا، تعامل وجود دارد. به عبارتی رفتار یک جز ممکن است بر جز دیگری اثر گذارد. اینکه هدف، قصد، و عملکرد یک سیستم چیست یا مرزهای یک سیستم کجا هستند، یا حتی چه رفتارهایی را تعامل در نظر می‌گیرم و چه رفتارهایی را تعامل در نظر نمی‌گیریم، بستگی به شخص/اشخاصی دارد که در حال تعریف و تحلیل سیستم مذکور هستند.

     

     

  8. من وقتی اصطلاح سیستم را میشنوم، اکثر سیستمهایی که به خاطر می‌آورم در این درس ذکر شده مثل آموزش و پرورش، خودرو، اقتصاد و … بنابراین ترجیح می‌دهم سیستم شرکتی که در آن کار میکنم را مثال بزنم. این سیستم شامل زیرسیستمهای انبار، تولید، برنامه ریزی، کنترل کیفیت، منابع انسانی، تعمیرات، بازرگانی و امور مالی است که با هدف سودآوری و ایجاد اشتغال در کنار هم مشغول به کار هستند.

    انتظار دارم بعد از مطالعه درس تفکر سیستمی بتوانم سیستمهای اقتصادی کشورها، سیستمهای سیاسی و همچنین سیستم سازمانها و شرکتها را بهتر درک کنم 

  9. محمد ا گفت:

    قبل‌تر اولین چیزی که با شنیدن اصطلاح سیستم به ذهنم میومد کامپیوتر بود که خودش متشکل از زیرسیستم‌هایی مثل سیستم برق‌رسانی، سیستم خنک‌کننده، سیستم پردازش و… هست. که توی دبیرستان از طریق تجزیه این سیستم، با عملکرد زیرسیستم‌هاش آشنا شدیم اما کمتر برامون با نگاه ترکیب یا سنتز به رابطه میان اجزای سیستم و اثرگذاری‌شون روی همدیگه پرداختند. یکی از انتظارات از خودم اینه که با مطالعه درس تفکر سیستمی اینه که نگاه چند بعدی به جای نگاه تک‌بعدی در خود من نهادینه بشه و هم در زندگی روزمره و هم کسب و کارم بتونم عملکرد سیستم‌هایی که نقشی درشون دارم رو در حد توانم بهبود ببخشم.

  10. متین گفت:

    من یاد سیستمهای مکانیکی ساخته بشر مثل رباتها و ماشین و .. و همچنین سیستمهای اجتماعی می افتم. 

    سیستم یک ربات برای مثال شامل اجزای حرکتی/واحد پردازش کننده و تصمیم گیرنده/منابع تغذیه کننده و… می باشد.

    یک سیستم اجتماعی می تواد شامل زیرسیستم های بسیاری همچون خانواده/مدرسه و دانشگاه/کسب و کارها/ سازمانهای مردم نهاد باشد.

  11. سلام

    اولین حسی که از شنیدن کلمه سیستم به من دست میده حس سیستم مدیریت کیفیت و سیستم های سازمانی و ساختار سازمانی است. علت این موضوع هم فعالیت من در واحد تضمین کیفیت شرکت و علاقه و پیگیری من پیرامون استاندارد هایی مثل iso 9001 هست که بر مبنای تفکر سیستمی و نگاه فرایندی ایجاد شده.

    من بر مبنای علاقه شخصی تو این حوزه مشغول فعالیت هستم و رشته تحصیلیم مهندسی مکانیک بوده لذا همیشه وقتی با این موضوعات درحوزه شغلیم مواجه میشم حس میکنم یک کمبود دانش نسبت به فارغ التحصیل های مهندسی صنایع و MBA دارم و امیدوارم با مطالعه در سایت متمم بتونم این خلا رو پر کنم.

    برداشت من از سیستم یه جور نظم هست. وقتی اجزا سیستم با هم تعامل درستی داشته باشند و بتواند اون هدف اصلی که سیستم بخاطر اون شکل گرفته رو بهش دست پیدا کنه اولین و قویی ترین نمایش اون نظم تعریف شده در تعامل بین اجزاست.

  12. مواردی که در فکر من جاری می‌شوند خیلی شبیه به مثال‌هایی است که در درس‌ها زده شده.

    اما بیشتر از همه علاقه‌مندی حال حاضر من به سیستم‌های کسب و کار است.

    اینکه چطور میتوان تعامل بین اجزاء در یک سیستم کسب و کاری را تفکیک و مشاهده کرد تا بتونیم دلیل به وجود اومدن رفتارهای اون سیستم رو تشخیص بدیم. تا در نهایت بتونیم مشخص کنیم آیا به هدف خود نزدیک شده؟ آیا کارکرد مورد انتظار را داشته؟

    اجزا یک کسب و کار در حوزه بنرامه‌نویسی از نظر من به موارد زیر تقسیم میشه:

    •  زیر سیستم بازریابی
    • زیر سیستم مدیریت منابع انسانی
    • زیر سیستم IT
    • زیر سیستم تکنولوژی
    • زیر سیستم تحلیل کسب‌وکار

    در هر کدام از این زیر سیستم‌ها به اجزا دیگری تقسیم می‌شوند:

    • مدیریت
    • کارشناسان ارشد
    • کارشناسان
    • کارآموزان
    • و …

    با خواندن درس‌های تفکر سیستمی انتظار دارم تا بتوانم بهینه‌تر نحوه تعامل اجزا با یکدیگر را تشخیص بدم تا نقاط قوت و ضعف سیستم کسب‌وکاری را مشخص کنم و برای بهبود نقاط ضعف و تقویت نقاط قوت برنامه‌ریزی کنم.

     

    در تعریف من سیستم مجموعه‌ای از اجزاء در ارتباط با یکدیگرند که برای ایجاد تغییر در راستای خاصی تلاش می‌کنند.

  13. از اون جایی که همیشه موقع متمم خوندن چنتا گیاه کنارم هست به سیستم حیات اون ها فکر میکنم.توی مرز سیستمم میتونم این اجزا رو جا بدم:

    • آب
    • نور خورشید
    • اکسیژن
    • دمای محیط
    • فتوسنتز
    • اجزا خود گیاه 
    • توجه من بهشون

     

  14. شرکت های داروسازی ، شرکت دیزاین و طراحی و بیمارستان از اولین سیستم هایی بودند که به ذهن من آمدند.

    اجزای بیمارستان عبارت اند از  مدیر بیمارستان ، مدیر پرستاری ، مدیر مالی ، سوپروایزرها و پرستارها ، کمک بهیارها ، بخش های مختلف بیمارستان مثل بخش جراحی ، اورژانس و نوزادان و … ، بخش IT ، مرکز تلفن و پذیرش .

    با خواندن درس تفکر سیستمی انتظار دارم درک سیستم های شرکت ها و کارخانه ها برایم راحت باشم و بتوانم به درستی سیستم ها را بشناسم و روابط بین اجزا را درک کنم تا در مواقع نیاز بتوانم به درستی به حل مشکلات و دادن نظرات برای بهبود عملکرد سیستم ها عمل کنم.

    برداشت من از سیستم این است که همه اجزای سیستم ها با هم در ارتباط هستند و باید دیدگاه کلی نسبت به سیستم داشته باشیم نه اینکه فقط روی یک جزئی از سیستم تمرکز داشته باشیم زیرا همه اجزا روی یکدیگر اثر می گذارند و باهم تعامل و ارتباط دارند و سیستم پیچیده است.مورد دیگر از درک من از سیستم این است که نباید اتفاقات را برای سیستم پیشبینی کنیم و انتظار داشته باشیم همانی که می خواهیم اتفاق بیوفتد زیرا رفتار سیستم ها غیرقابل پیشبینی است و باید همیشه انتظار همه چیز را داشته باشیم تا بتوانیم مدیریت بحران خوبی داشته باشیم.

     

     

     

  15. پدرام پیرمرادیان گفت: (عضو ویژه)

    با شنیدن واژه سیستم پیش از هر چیز به یاد سیستم های بیولوژیک می افتم. از خود بدن انسان تا دستگاه های بدن مانند سیستم عصبی ، سیستم گوارشی و … تا اندام های محدودتر مانند مغز و قلب و عضلات و …. همه از مثالهای رایج واژه سیستم هستند. 
     این نگاه را بیشتر از هر چیز به علت رشته ای میدانم که در دانشگاه خوانده ام. مطمئنا اگر چند دقیقه بیشتر بیاندیشم مثالهای متنوع تری هم به ذهنم می رسد. اما در نظرات دوستان هم که می گردم فکر می کنم اولین مثالی که به ذهن ایشان رسیده بیش از همه متاثر از رشته ای باشد که در دانشگاه خوانده اند یا نهایتا شغلی که در آن مشغول فعالیت هستند. طرز فکر خودم تا حد زیادی این گونه شکل گرفته است. ما روزانه در برابر داده ها و اطلاعات بی شماری از دنیای بیرون قرار می گیریم. اینکه به کدام یک از انها بیشتر توجه می کنیم، کجا را به خاطر می سپاریم و چه بخشی را نادیده می گیریم تا حد زیادی به انتخاب خودمان نیست و به گذشته و آموزش هایی بر می گردد که تا کنون دریافت کرده ایم. پیشینه شغلی و تحصیلی مان علی رغم سودهایی که برایمان داشته دنیای هر کداممان را چارچوب بندی و محدود نیز کرده است.
    بیشترین انتظار من از خودم بعد از خواندن درسهای تفکر سیستمی گسترش نگاهم به سیستم ها و شناسایی مفهوم سیستم در جاهایی است که تاکنون نادیده می گرفته ام. 

  16. اولین چیزی که به ذهن من میرسه، شرکت های بسیار بزرگ مانند گوگل، فیسبوک، آمازون و …. است. با اینکه این شرکت ها به عنوان سیستم که هزاران نفر در داخل آنها کار میکنند ولی نظم خاصی در داخل ان وجود دارد. اجزای تشکیل دهنده این سیستم ها مطمئنا همکاری دقیقی باهم دارند.

    برای مثال اجزای یک سیستم تبلیغاتی عبارتند از:

    • واحد آی تی
    • واحد فروش
    • واحد بازاریابی
    • واحد طراحی
    • واحد حسابداری
    • واحد منابع انسانی
    • واحد مدیریت پروژه یا مدیریت محصول
    • واحد مدیریت

     

  17. با سلام 

    سیستم و نظام سازمانهای بزرگ صنعتی برای من خیلی جالب هستند ، زیر سیستم های سازمان مانند بازاریابی و فروش، تولید، تامین و تحقیق و توسعه که از انها بعنوان زنجیره ارزش نامبرده میشوند مورد علاقه من بوده اند و مدلی بنام زنجیره ارزش جامع سازمانی( شامل ۱۸ فرایند) طراحی کرده ام که با اطمینان قابل قبول و بالای میتوان ادعا کرد که تمام زیر سیستم های یک سازمان را شامل شده و کارکردهای زیادی مانند برنامه ریزی و بودجه ریزی جامع، تدوین و اجرای راهبردهای سازمانی، ارزیابی عملکرد ، آسیب شناسی سازمانی و شناخت عمیق و جامع محیط داخلی سازمان تا طراحی ERP، خواهد داشت، شاخص های مهم ،کلیدی و تاثیر گذار را میتوان براساس این زیر سیستم ها و روابط انها با هم طراحی و پس از ان هدفگذاری، برنامه ریزی و ارزیابی عملکرد را انجام داد ،

    بعنوان نمونه من با استفاده از مفاهیم و کارکردهای این مدل، شاخصی برای اندازه گیری  تاثیر برنامه ها و عملکرد نظام مدیریت کیفیت بر هزینه های گارانتی یک سازمان انجام دادم و هزینه های کیفیت و گارنتی چهار سال را بررسی کردم و نتیجه ضریب همبستگی بین این دو هرینه منفی چهار دهم(-۰٫۴)بدست امد ، تحلیل من این بود که یک واحد هزینه در کیفیت باعث کاهش ۰٫۴ واحد هزینه گارنتی شده است!  ضریب مناسب نبوده و برنامه های کیفیت اثر بخشی و کارایی لازم را نداشته اند یا عامل دیگری نیز باید باشد که باعث افزایش رضایت مشتریان شده و از ان اطلاعی نداریم .

    بهر حال بنظر می توان با مدلهای سیستمی این چنینی شناخت نسبتا کاملی از رفتار سیستم ها بدست اورده و اثر بخشی مدیریت بطور چشم گیری افزایش خواهد یافت. 

     

  18. در واقع با اولین چیزی که با شندیدن کلمه سیستم به ذهنم میاد کامپیوتر هست که از کودکی‌ما اون رو با نام سیستم می شناختیم 

    ولی در حال حاضر به شرکت به عنوان یک سیستم نگاه می کنم و زیر سبستم های شرکت رو به شکل زیر‌تقسیم می کنم 

    سیستم مالی

    سیستم فروش 

    سیستم تدارکات و تامین 

    منابع انسانی 

    که هر کدام این ها باز زیر سیستم هایی دارند

    برای مثال سیستم فروش دارای زیر سیستم های 

    فروشگاه 

    سایت 

    فروش B To B

    مباشد 

    اما با خواندن این درس انتظار دارم تا دانش عمومی در مورد سیستم و تفکر سیستمی پیدا کنم و اجزای مختلف سیستم شناسایی کنم و همچنین قادر باشم زیر سیستم های کوچک و تاثیر گذار بشناسم 

  19. من با شنیدن کلمه سیستم و مطالعه دروس تفکر سیستمی معمولا در ذهنم موضوعات رو با محل کارم انطباق می دهم و شرکت محل کارم رو به عنوان سیستم در نظر میگیرم که واحدها و فرآیندها به عنوان زیر سیستم هستند. برخی از زیر سیستم ها عبارتند از:

    فرآیند تولید، فرآیند کنترل کیفیت، فرآیند بازاریابی و فروش، فرآیند برنامه ریزی تولید، فرآیند نگهداری تعمیرات، فرآیند تامین، کارکنان، مشتریان، تامین کنندگان، منابع تامین مالی شرکت، پیمانکاران، فروشگاه های عرضه محصولات، سرویس های ایاب و ذهاب کارکنان و ….

    و برخی از این زیر سیستم ها هم می توان به عنوان یک سیستم در نظر گرفت.