تعریف سیستم چیست؟ | سیستمهای باز و بسته | چند مثال از انواع سیستم
«باید به مسائل نگاه سیستم داشته باشیم.» «وقتی انسان را به عنوان یک سیستم در نظر بگیرید، نگرشتان به درمان تغییر میکند.» «سیستم آموزشی ما نیاز به اصلاح دارد. اجزای این سیستم نمیتوانند هدف مد نظر ما را تأمین کنند.» «تفکر سیستمی در سازمان ما جا نیفتاده است. اکثر بچهها سازمان را به عنوان یک سیستم نمیبینند.» «سیستم اقتصادی کشور ما باید بازآفرینی شود. این سیستم در برابر بحرانها شکننده است.» «ما هیچ یک از ارکان سیستم آموزشی باز را جدی نگرفتهایم.»
همهٔ این جملهها و صدها جملهٔ دیگر از این دست، در یک واژه مشترکند: سیستم.
تا وقتی با تعریف سیستم آشنا نباشیم و ندانیم سیستم چیست، طبیعتاً این نوع جملهها را هم به درستی درک نمیکنیم. اگر بخواهیم صادق و صریح باشیم، بسیاری از کسانی که جملههای بالا را میگویند و مینویسند هم دقیقاً نمیدانند سیستم چیست و قوانین تفکر سیستمی چه هستند. شاید همین باعث میشود که در عین علاقهٔ تحلیلگران، صاحبنظران و سیاستگذاران به نگرش سیستمی، نهایتاً انعکاس نگاه سیستمی را در رفتارها و تصمیمهای بسیاری از آنها نمیبینیم.
این درس، نخستین گام جدی در مسیر آشنایی با سیستم است. طبیعتاً ما در اینجا فقط دربارهٔ معنی کلمه سیستم حرف میزنیم و میخواهیم بدانیم مفهوم سیستم چیست. اما بحث دقیقتر دربارهٔ تفکر سیستمی در درسهای آتی مطرح خواهد شد.
از دوستان عزیز متممی انتظار میرود پس از مطالعه این درس بتوانند
- سیستم را تعریف کنند و برخی از انواع سیستمها را نام ببرند.
- مهمترین ویژگیهای یک سیستم را فهرست کنند.
- با اصطلاحات مرز سیستم، رفتار سیستم، محیط سیستم، سیستم باز و سیستم بسته آشنا شوند.
- چند نوع سیستم را مثال بزنند و اجزای هر سیستم را نام ببرند.

به چند نمونه از اصطلاحاتی که کلمهٔ سیستم در ترکیب آنها به کار رفته توجه کنید: سیستم عصبی، سیستم قضایی، سیستم آموزشی، سیستم اقتصادی، سیستم گوارش، سیستم سرمایش و …
برای این که بتوانید سیستم را تعریف کنید ابتدا باید ببینید ویژگی مشترک همهٔ این سیستمها چیست؟ این که در همهٔ آنها مجموعهای از اجزاء را میبینیم که در یک ساختار و با رابطهای مشخص در کنار هم قرار گرفتهاند و با یکدیگر تعامل دارند.
دریپر کافمن حدود چهار دهه قبل برای درک سیستم مثال سادهای میزند (+):
بنابراین یکی از مهمترین ویژگیهای سیستم این است که ما در سیستمها با یک «ساختار» روبهرو هستیم. یعنی کاملاً مشخص است که هر یک از اجزای سیستم به کدامیک از اجزای دیگر متصل است و ارتباط میان آنها چگونه تعریف میشود. اگر این ساختار وجود نداشته باشد، ما صرفاً با یک تودهٔ انباشته روبهرو هستیم.
راسل اکاف از دانشمندان و صاحبنظران مطرح در زمینهٔ تفکر سیستمی هم در تعریف سیستم به همین نکته اشاره میکند (+):
سیستم مجموعهای از دو یا چند جزء است که به نوعی با یکدیگر در ارتباط هستند. این اجزاء میتوانند از جنس انسان باشند (مثلاً در سیستمهای اجتماعی)؛ یا اشیاء و چیزهایی مثل تلفنها در سیستم مخابرات و اندامها در سیستم بدن؛ و یا حتی از جنس مفهوم (مثلاً مفاهیم مطرح در سیستمهای عددی).
بنابراین مهمترین ویژگی سیستم این است که همواره اجزاء کوچکتری را شامل میشود. اما اجزائی که مستقل از یکدیگر نیستند.
پس فعلاً به عنوان نخستین گام در تعریف سیستم به خاطر بسپارید که هر وقت از یک سیستم صحبت میشود، باید بلافاصله از خود بپرسید: اجزای این سیستم چیست؟
به این چند مثال توجه کنید:
اجزای سیستم گوارش
سیستم هاضمه انسان از اجزای متعددی تشکیل شده که دهان، حلق، مری، معده و رودهها از جمله اجزای آن هستند.
البته بعضی از این اجزاء خود زیرمجموعههای دیگری دارند. مثلاً وقتی از دهان حرف میزنیم، دندانها، زبان، غدد زیرزبانی و بناگوشی و المانهای دیگر را هم مد نظر داریم. به عبارت دیگر میتوان گفت دهان خود یک سیستم است که زیرسیستم یک سیستم بزرگتر، یعنی سیستم گوارش محسوب میشود.
اجزای سیستم خودرو
سیستم یک خودرو هم اجزای متعددی دارد. موتور، گیربکس، چرخها، فرمان، تهویه داخل کابین و ترمز، نمونههایی از اجزای سیستم خودرو هستند.
البته راحتتر است که بگوییم خودرو شامل تعدادی زیرسیستم است: زیرسیستم انتقال قدرت، زیرسیستم تهویه، زیرسیستم هدایت مسیر حرکت و …
اجزای سیستم بازار
بازار را هم در نگرش سیستمی میتوان به عنوان یک سیستم دید و از اجزای آن سخن گفت.
بخش عرضه و بخش تقاضا از جمله ارکان سیستم بازار هستند. اما بازار به این ارکان محدود نیست و اجزای دیگری هم دارد. قوانین، زیرساختها و نیز سیستمهای نظارتی، از جمله اجزای دیگر سیستم بازار هستند.
علاوه بر این نکتهٔ نسبتاً واضح که «سیستم حتماً اجزاء متعدد دارد و باید بتوانید اجزای سیستم را نام ببرید» نکات دیگری هم هست که لازم است دربارهٔ سیستمها و تعریف سیستم بدانید:
- تعامل میان اجزای سیستم به چه معناست؟
- مرز سیستم چگونه تعریف میشود؟
- رفتار سیستم چطور تعریف میشود؟
- سیستم باز و سیستم بسته چیست؟
- منظور از هدف یک سیستم چیست؟
- مثالهایی از سیستمها
در صورتی که به آموزش شنیداری علاقهمند هستید، میتوانید مجموعه فایلهای صوتی «آشنایی با مبانی تفکر سیستمی» را از فروشگاه متمم تهیه کرده و گوش دهید.
محمدرضا شعبانعلی در این مجموعه فایل صوتی شش ساعته، تاریخچهٔ شکلگیری و مبانی تفکر سیستمی را شرح داده و میکوشد این مفاهیم را به کمک انواع مثالها – از مثالهای کلاسیک تا موضوعات روز جامعه – آموزش دهد. بخشی از محتوای این فایل صوتی با آنچه به شکل متنی در درسهای متمم آمده مشترک است.
برای مشاهدهی فهرست نکات مطرح شده در این مجموعهٔ آموزشی میتوانید روی دکمهی زیر کلیک کنید:
اجزای یک سیستم با هم تعامل دارند
تا اینجا گفتیم که یکی از ویژگیهای سیستم این است که از اجزای متعددی تشکیل شده است. به عبارت دیگر، سیستم وقتی معنا پیدا میکند که دو یا چند جزء در کنار هم قرار بگیرند. یک قطعهٔ ساده که به هیچ زیرمجموعهای قابلتقسیم نیست، نمیتواند یک سیستم باشد.
اما وجود اجزاء به تنهایی برای شکلگیری یک سیستم کافی نیست. سیستم یک مجموعه نیست و چیزی فراتر از یک مجموعه است. وقتی میتوانیم از سیستم سخن بگوییم که این اجزاء با یکدیگر تعامل داشته باشند. تعامل به این معنا که برخی از آنها روی برخی دیگر تأثیر بگذارند یا از اجزای دیگر تأثیر بپذیرند.
وقتی یکی از اجزای یک سیستم را پیش روی شما قرار میدهند، شما باید بتوانید دربارهٔ مسیرهای تعامل و تأثیرگذاری و تأثیرپذیریاش اظهارنظر کنید و آنها را تشخیص دهید. به این مثالها توجه کنید:
تعامل میان اجزای سیستم خودرو
اگر در سیستم خودرو صحبت از موتور بود، باید بتوانید بگویید که موتور از سیستم سوخترسانی ورودی میگیرد. خروجی موتور هم به سیستم گیربکس میرود.
موتور از طریق یک سیستم تعلیق روی شاسی سوار میشود و ارتعاشاتش به بدنه منتقل میشود. موتور همچنین از پنل و مکانیزمهای داخل خودرو ورودی میگیرد.
پدال گاز و پدال ترمز از جمله ورودیهای موتور هستند که در داخل کابین قرار دارند. موتور همچنین وضعیت برخی از پارامترهایش را روی داشبورد در مقابل راننده نمایش میدهد.
تعامل میان اجزای سیستم اقتصادی کشور
وقتی از سیستم اقتصادی کشور هم صحبت میکنید، باید بتوانید این مسیرهای تأثیرگذاری و تأثیرپذیری را بیابید و تحلیل کنید.
مثلاً باید ببینید که اصناف از طریق پرداخت مالیات با سیستم دولت رابطه برقرار میکنند. همچنین دولت از طریق سیستم بانکی، اعتباراتی را در اختیار اصناف قرار میدهد.
یا این که سیستم قضایی کشور تعاملی دوسویه با اصناف دارد. از یک سو سیستم قضایی میکوشد اختلافنظرهای ساده را به سمت صنف سوق دهد و بار آنها را از نظام قضایی بردارد. از سوی دیگر، اصناف برخی از چالشهای سنگین را به سیستم قضایی کشور ارجاع میدهند.
دربارهٔ ارتباط اصناف با مشتریان، با سازمانهای نظارتی و دیگر اجزای سیستم اقتصادی کشور هم میتوان توضیحاتی ارائه کرد.
به ساختمانی فکر کنید که در آن پنجاه واحد آپارتمانی وجود دارد و در هر واحد هم یک کسبوکار مستقر است. ما در اینجا یک سیستم نداریم. آنچه هست، چیزی فراتر از یک مجتمع نیست.
اما حالا فرض کنید اعضای آن مجموعه، در یکی از واحدها یک تیم حقوقی مستقر کرده و هزینههای آن را به شکل مشترک پرداخت کنند. همچنین یک سالن برای اجتماعات و سمینارها در نظر بگیرند. علاوه بر این یک صندوق غیررسمی تعریف شود که کارکنان همهٔ شرکتهای ساختمان بتوانند پولی را در آن پسانداز کرده و در شرایط ضروری، وام کمبهره بگیرند. یک نرمافزار داخلی هم برای ارتباط میان واحدها و تبادل نظر دربارهٔ مسائل ساختمان طراحی شود. حتی شاید کسبوکارها ترجیح دهند برای تأمین خدمات یا فروش محصولات خود با واحدهای دیگر وارد مذاکره شوند.
هر یک از این فعالیتها تعامل میان واحدها را افزایش داده و مجموعه را از یک مجتمع سنتی دور میکند و به همان نسبت، سیستم قویتری شکل میگیرد.
به عنوان مثالی دیگر میتوانیم به سراغ کار تیمی برویم. احتمالاً شنیدهاید که هر کس بخواهد از کار تیمی حرف بزند، بلافاصله به سراغ تفاوت تیم و گروه میرود. معمولاً چنین توضیح داده میشود که یکی از تفاوتهای تیم و گروه در تعامل میان اعضاست. تا زمانی که هر یک از مسافران مترو روی صندلی خود نشسته و مشغول کار خود هستند، با یک گروه روبهرو هستیم. اما اگر اتفاقی بیفتد که آنها با یکدیگر صحبت کرده و تعامل برقرار کنند، یا حتی تقسیم کاری میانشان صورت گیرد، از گروه فاصله گرفته و به یک تیم نزدیک میشوند (مثلاً هنگام وقوع سانحه و در شرایطی که بخواهند با کمک یکدیگر از آن فضا نجات پیدا کنند).
این حرفها را به زبان سیستمی میشود چنین شرح داد: «تیم، گروهی است که به یک سیستم تبدیل شده، یا در مسیر تبدیل شدن به یک سیستم است.» و یا این که «یک گروه از انسانها وقتی به یک تیم تبدیل میشوند که با یکدیگر تعامل داشته و بر هم تاثیر بگذارند و از یکدیگر نیز تأثیر بپذیرند.»
شبیه همین بحث را در ادبیات سازمانی هم میتوان مطرح کرد. احتمالاً دیدهاید که در برخی سازمانها، هر یک از واحدها مانند یک کشور مستقل اداره میشوند. واحد بازاریابی به دنبال کار خویش است. بدون این که به وضعیت بقیهٔ واحدها توجه کند. واحد تولید هم سنگ خود را به سینه میزند. واحد فروش، فقط به دنبال اهداف فروش است و واحد منابع انسانی هم مستقل از این که در بقیهٔ بخشها چه میگذرد، نظام پاداش و پرداخت تعریف کرده و قوانین حضور و غیاب را تعیین میکند.
به طور خلاصه و به عنوان تأکیدی دوباره باید گفت شناخت تعامل میان اجزای سیستم و جستجوی مکانیزمهای مختلف تأثیرگذاری اجزا بر یکدیگر، یکی از اصول تفکر سیستمی است که بدون آن هرگز نمیتوانیم سیستمها را به درستی تحلیل کنیم.
برای سیستمها مرز تعریف میشود
تقریباً هر وقت میخواهید از سیستم حرف بزنید، باید از مرز سیستم هم صحبت کنید. مگر این که بگویید میخواهم دربارهٔ کل عالم هستی (هر آنچه هست، مستقل از آنکه من میدانم یا نمیدانم، میشناسم یا نمیشناسم) به عنوان یک سیستم حرف بزنم. پس از این که مرز سیستم را تعریف کردیم، آنچه در بیرون میماند، محیط سیستم نامیده میشود.
واضح است که پس از تعریف مرز، وقتی از ورودی سیستم حرف میزنیم، منظورمان همهٔ آن چیزهایی است که از بیرون مرز میآیند و خروجی سیستم، هر آن چیزی است که از داخل به بیرون مرز میرود.
توجه کنید که «مرز سیستم» یک واقعیت بیرونی نیست. بلکه ما انسانها با توجه به نیازها و دغدغههای خود، و البته توانایی مغزمان در درک پدیدهها، مرزهای یک سیستم را تعریف کرده و آن را از محیط سیستم جدا میکنیم.
مرز در حل مسائل فیزیک
حتماً از درسهای فیزیک دبیرستان به خاطر دارید که در بررسی حرکت اجسام معمولاً میگفتند: از اصطکاک هوا صرفنظر کنید. معنای صرفنظر کردن دقیقاً چیست؟ یعنی ما مرزی دور سیستم تعریف میکنیم که تا لبههای اجسام را پوشش میدهد، اما شامل هوای اطرافشان نمیشود. انگار که هوا وجود ندارد.
بیشتر مسائلی که در فیزیک حل میکنیم، از همین جنس هستند. یعنی از سیستمی حرف میزنیم که مرزی دور آن تعریف شده و ما صرفاً با درون این مرز کار داریم. یا لااقل، بیشترین تمرکزمان بر فضای داخلی این مرز است.
مرز در خانه
خانه را هم میتوان یک مثال برای سیستم در نظر گرفت و برای آن مرز تعریف کرد. این مرز، بسته به نوع نگاه و نگرش ما میتواند متفاوت باشد.
کسانی که آموزش کمتری در زمینهٔ زندگی اجتماعی دیدهاند، معمولاً مرز خانه را به دیوارهای آن محدود میدانند. چنین نگاهی میتواند باعث شود که برای زیبایی و تمیزی داخل خانه به سادگی هزینه کنند، اما نظافت مشاعات و فضاهای اشتراکی بیرونی را کمتر جدی بگیرند. یا خروج زباله از خانه برایشان مهم باشد. اما دیگر به این فکر نکنند که در ادامه چه اتفاقی برای زبالهها میافتد. سطح زبالهٔ کوچه، هر چه باشد، جزئی از خانه نیست.
سالها قبل، کمپینی که شهرداری تهران با شعار «شهر ما خانهٔ ما» برگزار میکرد – مستقل از جنبههای اجرایی و موفقیت یا عدم موفقیت آن – نمونهای از تلاش برای تعریف مرزی گستردهتر برای خانه بود.
البته تعریف مرز به مسئلهٔ مورد توجه هم بستگی دارد. مثلاً اگر مشکل امروز شما انتخاب ابعاد مناسب برای خرید یک فرش است، این که مرز خانهٔ خود را در حد شهر یا کشور تعریف کنید، تأثیری در ابعاد فرش ندارد. در حالی که هنگام خرید و نصب سیستم سرمایشی و گرمایشی، اگر «کرهٔ زمین» را خانهٔ خود در نظر بگیرید، حتی موضوعی مثل گرمایش زمین هم مورد توجه شما خواهد بود و احتمالاً به سراغ راهکارهایی با مصرف انرژی کمتر و راندمان بیشتر خواهید رفت.
هیچوقت نمیتوان به طور مطلق اعلام کرد که مرز درست و مناسب برای یک سیستم چیست و کجاست. این شما هستید که باید مرز را تعریف کنید و بکوشید این کار را به شکلی انجام دهید که مفید و سازنده باشد.
به همین علت، یکی از هدفهای آموزش تفکر سیستمی این است که بیاموزیم مرزهای سیستم را به شکل مناسب و کارآمد تعریف کنیم: نه آنقدر تنگ و محدود که ویژگیها و رفتار و نتایج فعالیت یک سیستم را نبینیم، و نه آنقدر وسیع و باز که توانایی تحلیل آن را نداشته باشیم.
این نکته را هم به خاطر داشته باشید که تعیین مرز برای سیستم به این معنا نیست که محیط سیستم بیاهمیت است. گاهی ما صرفاً به خاطر ناآشنا بودن با محیط سیستم یا نداشتن اطلاعات کافی دربارهٔ آن، مرز سیستم را تنگتر تعریف میکنیم.
برای سیستمها میتوان «رفتار» تعریف کرد
طبیعتاً همیشه برخی از عملکردها و فعالیتهای سیستم برای ما جذابتر یا مهمتر است و احتمالاً آنها را دقیقتر و منظمتر بررسی میکنیم. به بررسی تغییرات این ویژگیها در طول زمان «رفتار» گفته میشود.
به مثالی از رفتار بورس به عنوان یک سیستم توجه کنید:
رفتار بورس به عنوان یک سیستم
بورس را میتوان سیستمی دانست که از اجزای متعدد و متنوعی تشکیل شده است. خریداران و فروشندگان، زیرساختهای معاملاتی، قوانین حاکمیتی، شوراهای نظارتی، کارگزاران و بازارگردانان، نمونههایی از اجزای سیستم بورس هستند (بسته به تعریف شما، ممکن است بعضی از این موارد با یکدیگر همپوشانی داشته باشند).
برای بسیاری از فعالان و تحلیلگران بورس، شاخص بورس مهم است. قطعاً برای بورس میتوان به تعداد نامتناهی شاخص تعریف کرد. اما در اینجا برایمان مهم نیست کدام شاخص بهتر یا مفیدتر است. فقط فرض میکنیم شما به عنوان یک تحلیلگر، شاخصی تعریف کردهاید تا تغییرات کلی قیمت سهامها را در طول زمان بررسی کنید.
همین که تغییرات یک شاخص را در طول زمان بررسی میکنید، میتوانید بگویید مشغول بررسی رفتار بورس هستید. ما معمولاً برای این الگوهای رفتاری اسم هم میگذاریم. مثلاً میگوییم رفتار بورس نوسانی شده یا بورس به ثبات رسیده است.
به این نکته توجه کنید که برای یک سیستم میتوان به تعداد نامتناهی رفتار تعریف کرد و کسی نمیتواند به شما بگوید که چرا رفتار را بر اساس این یا آن معیار سنجیدی.
چنانکه شما وقتی از رفتارهای پرخاشگرانهٔ یک انسان (به عنوان یک سیستم) حرف میزنید و میگویید فلانی پرخاشگرتر از گذشته شده، صدها و هزاران رفتار دیگر هم داشته که چون در مرکز توجه شما نبوده به آنها نپرداختهاید.
شناخت، بررسی و پیشبینی رفتار سیستمها بسیار مهم است. چون دقیقاً یکی از اهداف ما در تفکر سیستمی همین است. ما اگر میخواهیم سیستمهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، بیولوژیک و سیاسی را بررسی کنیم، هدف اولمان شناخت و هدف بعدیمان تأثیرگذاری بر این رفتارهاست.
سیستمهای باز در برابر سیستمهای بسته
حالا که تا حدی متوجه شدهایم که منظور از سیستم چیست، میتوانیم به سراغ انواع سیستمها بر اساس «باز و بسته بودن» برویم.
چند دهه قبل، لودویگ فون برتالانفی، کسی که او را به عنوان بنیانگذار نظریهٔ عمومی سیستمها میشناسیم، بحث سیستمهای باز و بسته را مطرح کرد. او میگفت مهمترین نکتهای که باید در مورد سیستمها مورد توجه قرار گیرد، باز و بسته بودن آنهاست.
برتالانفی در تعریف سیستم باز چنین میگفت: «سیستمی که با محیط خود، ماده، انرژی یا اطلاعات رد و بدل کند.» طبیعتاً بر همین اساس، سیستم بسته هم سیستمی است که هیچ تعامل و تبادلی با محیط خود نداشته باشد. او به طور خاص تأکید داشت که یکی از ویژگیهای یک موجود زنده این است که به عنوان یک سیستم باز فعالیت میکند. و اگر این نکته را در نظر نگیریم، نمیتوانیم متوجه شوید که معنای زنده بودن دقیقاً چیست.
به شکل تئوری میتوان گفت تنها سیستم بسته واقعی «کل جهان هستی» است و هر سیستم دیگری که داخل جهان بیابیم و تعریف کنیم، با محیط خود تعامل و تبادل دارد. اما در عمل، گاهی تبادل و تعامل سیستمها با محیط آنقدر ناچیز است که تصمیم میگیریم از آنها صرفنظر کنیم و سیستم را بسته در نظر بگیریم.
دربارهٔ معنای دقیق اصطلاح مرز و محیط، اختلافنظر وجود دارد و باید جداگانه دربارهاش صحبت کنیم. به عنوان مثال، برخی تحلیلگران سیستمی میگویند دو مفهوم «مرز» و «محیط» برای سیستمهای باز معنا پیدا میکند. اگر از سیستم بسته حرف میزنید، یعنی تمام جهان را به همین سیستم محدود کردهاید. بنابراین بهتر است در آنجا دیگر از اصطلاحهای مرز و سیستم استفاده نکنید و صرفاً بر «روابط میان اجزای سیستم» تمرکز کنید.
برای آشنایی بیشتر با سیستمهای باز و تفاوت سیستم باز و بسته میتوانید درسی را که به همین موضوع اختصاص دارد بخوانید:
برای بسیاری از سیستمها میتوان «هدف، قصد یا کارکرد» تعریف کرد
بحث دربارهٔ هدف سیستم (Goal) و قصد سیستم (Purpose) و کارکرد سیستم (Function) بحث بسیار دشواری است و در بخشهای بسیاری به فلسفه و جهانبینی و نیز شیوهٔ مدلسازی شما ربط پیدا میکند.
معمولاً اصطلاح قصد را در شرایطی به کار میبرند که فرض میکنند سیستم ارادهٔ آزاد دارد. مثلاً برای انسانها و سایر پستانداران و نیز بسیاری از موجودات زنده از اصطلاح «قصد» استفاده میشود؛ چنانکه برای سیستمهای سیاسی و اجتماعی هم این تعبیر به کار میرود.
اصطلاح هدف سیستم معمولاً در مواردی رایج است که چیدمان سیستم برای رسیدن به یک وضعیت خاص طراحی شده است. مثلاً وقتی موشکی به سمت یه نقطهٔ مشخص پرتاب میشود و سیستم هدایتگر و تصحیح مسیر مدام آن را به سمت نقطهٔ نهایی میراند، میگویند که سیستم روی فلان هدف تنظیم شده است. در مثالهای سادهتر، وقتی ترموستات سیستم گرمایش را روی ۲۳ درجه تنظیم میکنید، میتوانید بگویید هدف ۲۳ را برای آن انتخاب کردهاید.
گاهی اوقات، استفاده از اصطلاح کارکرد راحتتر است. یعنی به جای این که بگوییم سیستم میخواهد به کجا برود، بگوییم سیستم چه میکند. مثلاً کارکرد معده، هضم غذاست.
حتماً به این نکته توجه کنید که لزوماً برای همهٔ سیستمها نمیتوان هدف و قصد و کارکرد تعریف کرد. ضمن این که قضاوت تحلیلگر هم کاملاً در این موضوع نقش دارد. مثلاً هدف اکوسیستم یک برکه چیست؟ قصدش چیست؟ چه کارکردی دارد؟ تحلیلگران بسیاری برای این پرسشها پاسخ ندارند. آنهایی هم که پاسخ میدهند، میدانند که از منظر خود دربارهٔ سیستم قضاوت میکنند.
همانطور که در مثال درخت به عنوان یک سیستم دیدید، در سادهترین بحثهای مربوط به هدف و کارکرد هم میتوان تفسیرهای مختلفی را مطرح کرد. همانطور که بحث جبر و اختیار همواره محل چالش فیلسوفان بوده است.
به همین علت، حتی برخی نظریهپردازان تحلیل سیستمها ترجیح میدهند «وجود هدف» یا «وجود قصد» را به عنوان یکی از ویژگیهای سیستم مطرح نکنند. اما در مقابل، گروه دیگری مانند راسل اکاف و جمشید قراچهداغی هم هستند که معتقدند فواید این بحث بیشتر از دردسرها و ابهامات آن است (کتاب دربارهٔ سیستمهای هدفمند).
از آنجا که ما بحث تفکر سیستمی در متمم را برای تحلیل مسائل مدیریتی سازمانها و کسبوکارها و نیز سیستمهای اقتصادی و اجتماعی میخواهیم، ترجیحمان این است که گاهی از هدف سیستمها حرف بزنیم. به این شکل راحتتر میتوانیم از هدف یک سازمان بگوییم، یا توضیح دهیم که اصلاح سیستم اقتصادی باید مسیر اقتصاد را به سمت چه هدفهایی ببرد.
در اینجا میخواهیم چند نمونه از سیستمها را با هم مرور کنیم. آنچه در ادامه میآید صرفاً در حد مثال سیستم است و قرار نیست شامل تجزیه و تحلیل سیستمها باشد. چون میدانیم که تجزیه و تحلیل سیستم کاری بسیار طولانی و زمانبر است و دربارهٔ تحلیل هر یک از این سیستمها میتوان دهها کتاب نوشت.
بنابراین فقط نام سیستم و اجزای اصلی آن را مرور میکنیم و کمی دربارهٔ آن حرف میزنیم. این بخش از این جهت مفید است که وقتی در درسهای بعد اصطلاح سیستم را میبینید، چند نوع سیستم در ذهن داشته باشید و مباحث را بهتر درک کنید.
سیستم بانکی کشور
مجموعه بانکهای یک کشور را میتوان به عنوان مثال برای سیستم در نظر گرفت. همان چیزی که معمولاً در رسانهها از آن با عنوان «نظام بانکی کشور» یاد میشود. این سیستم از اجزاء متعدد و متنوعی تشکیل شده که از جمله آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
سپرده گذاران و کسانی که منابع مالی بانکها را تأمین میکنند.
اشخاص حقیقی و حقوقی که بانکها به آنها وام داده یا اعتبار تخصیص میدهند و در واقع، مصارف مالی بانک را شکل میدهند.
سیستم مدیریت منابع انسانی که میکوشد انگیزه، عملکرد، رضایت شغلی و بهرهوری افراد شاغل در بانک را تأمین کند و البته همواره نسبت به تأمین منابع انسانی متناسب با نیازهای مجموعه اقدام کند.
زیرساختهای فناوری اطلاعات که ارتباط شعب با یکدیگر و ارتباط میان بانکهای مختلف و نیز ارتباط میان بانکها و مشتریان را تسهیل میکنند.
بانک مرکزی که به هماهنگی بانکهای مختلف با یکدیگر و نظارت بر عملکرد آنها و تعیین خط مشیهای کلان سیستم بانکداری میپردازد.
حتماً دقت کردهاید که بعضی از این اجزاء خود یک سیستم بزرگ و پیچیده هستند. در واقع میتوان گفت سیستم بانکی کشور، زیرسیستمهای متعددی دارد. طبیعتاً بسته به سلیقهٔ خود و بر اساس نیازتان میتوانید اجزای بیشتری هم تعریف کنید و در نظر بگیرید. اما به هر حال، مشخصاً همهٔ اینها زیر یک چتر قرار میگیرند: نظام بانکداری کشور
ضمناً در تجزیه و تحلیل سیستم و بررسی اجزای آن به این نکته هم توجه داشته باشید که اجزاء را معمولاً بر اساس کارکرد و نقششان میسنجند. به همین علت، ممکن است یک فرد یا سازمان خاص را در یک سیستم، به عنوان دو جزء مستقل بشناسیم و تعریف کنیم. مثلاً یک فرد ممکن است همزمان هم به عنوان «سپردهگذار» و هم در نقش «وامگیرنده» در سیستم ایفای نقش کند. به عبارت دیگر، همزمان هم بخشی از منابع مالی بانک را تأمین کند و هم بخشی از مصارف نظام بانکی را به خود اختصاص دهد. ما این فرد را همزمان در دو جزء مختلف از سیستم میبینیم و در نظر میگیریم. گویی که دو فرد مستقل دو نقش مستقل ایفا کردهاند.
سیستم اقتصادی یک کشور
اقتصاد کشور را هم میتوان یک سیستم دانست. سیستمی که حتی اگر در ظاهر ارتباط خود را با جهان اطراف قطع کند، همچنان یک سیستم باز محسوب میشود. چون تقریباً هیچوقت نمیتوان اقتصاد کشوری را به شکل کاملاً جداشده از جهان تصور کرد.
سیستم اقتصادی کشورها هم از زیرسیستمهای متعددی تشکیل شده است. در یک تقسیمبندی ساده میتوان اجزای سیستم اقتصادی کشور (یا زیرسیستمهای سیستم اقتصادی کشور) را در پنج بخش توصیف کرد:
خانوارها
بنگاههای اقتصادی
بازار منابع
بازار محصولات
دولت
این صرفاً یک بخشبندی سلیقهای است و ممکن است فرد دیگری بسته به نیاز یا موضوع مد نظر خود، تقسیمبندی دیگری ارائه دهد. مثلاً پیتر دراکر تأکید میکند که تا زمانی که اقتصاد کشور را به جای دو بخش «دولت و بنگاههای اقتصادی» در قالب سه بخش «دولت، بخش خصوصی و بخش سوم اقتصاد (غیرانتفاعی، سمنها و …)» نبینیم، از درک عمیق سیستم اقتصادی و اجتماعی کشور ناتوان خواهیم بود.
سیستم آموزش و پرورش
آموزش و پرورش هم یکی از سیستمهای اجتماعی بسیار مهم و اثرگذار است که میتواند مثال ارزشمندی برای بحثهای تفکر سیستمی و تجزیه و تحلیل سیستمها باشد. سیستم آموزش کودکان در کشور و پرورش فکری آنها سیستم پیچیده با اجزای فراوان است. از جمله اجزای سیستم آموزشی در کشور ما میتوان به به وزارتخانه، مدرسهها، خانواده، رسانهها، مذهب، سنت، عرضهکنندگان کتابهای کمک درسی، سیستمهای کمک آموزشی، مجریان کنکور و برگزارکنندگان کلاسهای آمادگی کنکور اشاره کرد (البته دقت کنید که زیر سیستم آموزش و پرورش میتوان سیستمهای کوچکتری هم تعریف کرد. مثلاً مدرسه یک سیستم است. عرضهکنندگان کتابهای کمک آموزشی هم یک نمونه سیستم محسوب میشوند).
اگر بخواهیم به بحث سیستمهای باز و بسته که کمی بالاتر مطرح شد ارجاع دهیم، از نظر باز و بسته بودن باید گفت سیستم آموزش و پرورش در ذات خود نمیتواند یک سیستم بسته باشد. هر چقدر هم که چارچوب و مرز برای این سیستم در نظر گرفته شود، نهایتاً این سیستم بخشی از جامعه است. تنشهای جامعه، فرصتهای جامعه، دانش موجود در فضای بیرون از مدرسه، امیدها و ناامیدیها، شرایط اقتصادی و دهها عامل دیگر، مدام با این سیستم در ارتباط هستند.
با گسترش دنیای دیجیتال و رواج یافتن وب، شبکه های اجتماعی و پیامرسانها، سیستم آموزش باز بیش از هر زمان دیگری معنا پیدا کرده و فراگیر شده است. چنان که مارشال مک لوهان در یک مصاحبه میگوید که بعد از گسترش دنیای دیجیتال، دانشآموزان حتی به تدریج مدرسه را بخش کوچکتر و کمتأثیرتر سیستم آموزشی خود میبینند.
بنابراین میتوان گفت در تجزیه و تحلیل سیستم آموزش کودکان و نوجوانان، اگر بیدقت باشیم و باز بودن سیستم آموزش و پرورش را نادیده بگیریم، احتمالاً مسئلهی آموزش، رشد و یادگیری را به شکلی نادرست یا ناقص تحلیل خواهیم کرد.
بدن انسان به عنوان یک سیستم
بدن انسان هم یک سیستم است میتوان آن را با دیدگاه سیستم تحلیل کرد. این سیستم از مجموعهای از اجزا و زیرسیستمها (خرده سیستمها) تشکیل شده که همهی آنها با یکدیگر در تعامل هستند و روی یکدیگر تاثیر میگذارند. ما معمولاً برای تحلیلهای عادی و روزمره، پوست بدن انسان را به عنوان مرز سیستم انسان با محیط در نظر میگیریم.
البته سیستم بدن انسان زیرسیستمهای متعددی دارد که هم به شکل مستقل و هم در تعامل با یکدیگر بررسی میشوند. در حدی که میتوان انسان را سیستمی از سیستمها در نظر گرفت. سیستم ماهیچهها (دستگاه ماهیچهای)، سیستم استخوانبندی (دستگاه استخوانی)، سیستم هاضمه، سیستم تنفس، سیستم عصبی و سیستم گردش خون نمونههایی از این سیستمها هستند.
در صورتی که به آموزش شنیداری علاقهمند هستید، میتوانید مجموعه فایلهای صوتی «آشنایی با مبانی تفکر سیستمی» را از فروشگاه متمم تهیه کرده و گوش دهید.
محمدرضا شعبانعلی در این مجموعه فایل صوتی شش ساعته، تاریخچهٔ شکلگیری و مبانی تفکر سیستمی را شرح داده و میکوشد این مفاهیم را به کمک انواع مثالها – از مثالهای کلاسیک تا موضوعات روز جامعه – آموزش دهد. بخشی از محتوای این فایل صوتی با آنچه به شکل متنی در درسهای متمم آمده مشترک است.
برای مشاهدهی فهرست نکات مطرح شده در این مجموعهٔ آموزشی میتوانید روی دکمهی زیر کلیک کنید:
دسترسی کامل به این درس و ۵۵ درس دیگر دربارهٔ تفکر سیستمی برای اعضای ویژه متمم در نظر گرفته شده است. تا کنون ۱۵۰۰۷ نفر از متممیها مجموعاً ۳۷۸۳۰ تمرین در درسهای تفکر سیستمی ثبت کردهاند.
با عضویت ویژهٔ متمم علاوه بر این ۵۵ درس به هزاران درس دیگر از جمله درسهای زیر دسترسی خواهید داشت:
مدل ذهنی | تفکر استراتژیک | تفکر نقادانه
کوچینگ | مشاوره مدیریت | استعدادیابی
تصمیم گیری | حل مسئله | مدیریت زمان | یادگیری
گزینهی دیگر هم پیگیری منظم مجموعه درسهای دوره MBA متمم است.
محصول آموزشی مرتبط
آیا اصطلاحات «سیستماتیک» و «سیستم سازی» هم به تفکر سیستمی ربط دارند؟
اصطلاح سیستم سازی که در چند سال اخیر در زبان فارسی رواج یافته، بیشتر به معنای سازماندهی فعالیتها، تعریف فرایندها، استقرار سیستمهای کنترل مدیریت و نیز اتوماسیون است. در واقع سیستمسازی بیشتر از جنس نظم بخشیدن به مجموعههاست تا نگاه سیستمی. کلمهٔ سیستماتیک هم تا حد زیادی به نظم و چارچوب ربط پیدا میکند؛ و نه تحلیل پیچیدگیهای مجموعهای با اجزای فراوان و انواع مکانیزمهای بازخورد. مثلاً وقتی میگویند نگاه سیستماتیک داشته باش، بیشتر به نظم و ترتیب اشاره دارند تا نگاه همهجانبه و جامعنگر. به همین علت در برخی متون معتبر انگلیسی هم میبینیم که بین دو اصطلاح سیستماتیک (Systematic) و سیستمیک (Systemic) تفاوت قائل میشوند و پیشنهاد میکنند آنها را به جای یکدیگر به کار نبریم (+).
معادل کلمه سیستم در زبان فارسی چیست؟
واژهی انگلیسی سیستم (System) در زبان فارسی یک معادل واحد پیدا نکرده است. بنابراین در گفتهها و نوشتههای مخلتف، بسته به موضوع، نیاز و ترجیحات و سلیقهٔ گوینده، کلمههای متعددی به عنوان معادل فارسی سیستم به کار میروند.
قطعاً خود واژهٔ سیستم شناختهشدهترین معادل System است. چنانکه ما با آن اصطلاحات ترکیبی هم ساختهایم و تعابیری مثل سیستماتیک و سیستمی و سیستمسازی را هم به کار میبریم.
در گذشته استفاده از واژهٔ عربی جهاز هم میان فارسیزبانان رواج داشت. حتماً شما هم اصطلاح جهازِ هاضمه را شنیدهاید. البته جهاز تقریباً معادل «دستگاه» است. و جالب اینکه خود دستگاه را هم گاهی به عنوان معادل سیستم به کار میبریم. اصطلاح دستگاه تنفسی، نمونهای از ترجمهٔ System به دستگاه است (در میان نسل جوانتر، شاید جهاز واژهٔ چندان آشنایی نباشد. اما نسل جدید همچنان برخی واژههای همخانوادهٔ جهاز را میشناسد و به کار میبرد. مثلاً: تجهیزات).
اصطلاح عربی نظام هم در زبان فارسی برابر با System به کار میرود. تعبیرهای نظام بانکی و نظام اقتصادی و نظام اجتماعی دقیقاً معادل سیستم بانکی و سیستم اقتصادی و سیستم اجتماعی هستند.
در سالهای اخیر، فرهنگستان زبان و ادب فارسی واژهی فارسیِ سامانه را هم به عنوان معادل کلمه سیستم پیشنهاد کرده است که اتفاقاً در بسیاری از نوشتهها و گفتهها – خصوصاً متنهای رسمی دولتی – به عنوان جایگزین کلمه سیستم رواج یافته است. اما از آنجا که این اصطلاح برای راهکارهای نرمافزاری هم به کار رفته، وضعیت بلاتکلیفی دارد و استفاده از آن با ابهام همراه است. مثلاً ثبت نام در «سامانهٔ تزریق واکسن» بیشتر به معنای ثبت یک داده در پایگاه داده است و به معنی کلمه سیستم و مفهوم سیستمی بودن با آن گستردگی و عمیقی که در تفکر سیستمی مطرح میشود ربطی ندارد.
جمعبندی ما در متمم این است که چون با واژههای سامانه و نظام و جهاز همچنان نمیتوان صفتهایی ساده و روان، همارز با سیستمی و سیستماتیک ایجاد کرد، همچنان سیستم و ترکیبهای آن در زبان فارسی باقی بمانند و استفاده شوند.
تمرین و مشارکت در بحث تعریف سیستم
خود شما وقتی اصطلاح «سیستم» را میشنوید یا میخوانید، معمولاً به کدام سیستمها فکر میکنید؟ یکی از این سیستمهایی را که نام بردید انتخاب کنید. چند جزء از اجزای آن را فهرست کنید (قرار نیست همهٔ اجزا را بنویسید).
با خواندن درسهای تفکر سیستمی انتظار دارید درک چه سیستمهایی برایتان سادهتر شود؟
برداشت شما از سیستم چیست؟ آیا توضیح، اطلاعات یا اصطلاحاتی مرتبط با تعریف سیستم در ذهن دارید که مناسب بدانید از زبان خود برای دوستانتان بیان کنید؟
[ فایل صوتی مرتبط: سمینار دو ساعته محمدرضا شعبانعلی درباره تفکر سیستمی ]
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری تفکر سیستمی به شما پیشنهاد میکند:
- تفکر سیستمی چیست؟ | دوره آموزشی تفکر سیستمی | از تعریف تا تحلیل سیستمها
- تفکر سیستمی به زبان ساده
- فایل صوتی معرفی دوره آموزشی تفکر سیستمی
- یک کلیپ تصویری درباره تفکر سیستمی (بالانس)
- راسل اکاف (راسل ایکاف) | تدوینگر تفکر سیستمی
- کتاب تفکر سیستمی (مدیریت آشوب و پیچیدگی) | جمشید قراچه داغی
- کتاب تفکر سیستمی | چگونه جزوه تفکر سیستمی دنلا مدوز به کتاب تبدیل شد؟
- لودویگ فون برتالانفی | نویسندهٔ کتاب نظریه عمومی سیستمها
- پیتر سنگه و چند جمله کوتاه در مورد تفکر سیستمی
- تعریف سیستم چیست؟ | سیستمهای باز و بسته | چند مثال از انواع سیستم
- سیستم باز چیست؟ | ویژگیهای سیستم باز و چند مثال
- چگونه میتوان بهترین خودرو جهان را ساخت؟ | دام بهینه سازی جزئی
- رویکرد سیستمی در یک جمله | توجه به ترکیب (سنتز) به جای تجزیه (آنالیز)
- تفکر خطی در برابر تفکر سیستمی
- رفتارهای غیرمنتظرهٔ سیستمها | وقتی سیستم در برابر سیاستگذار مقاومت میکند
- رویکرد سیستمی | نگاه چندبعدی در برابر تکبعدی
- هم پایانی در سیستمها | برای رسیدن به مقصد تنها یک راه وجود ندارد
- گرفتار کدامیک هستید: مشکل سیستمی یا مشکل در سیستم؟
- مدل کوه یخ در تفکر سیستمی | آیا به تفاوت رویداد و روند توجه دارید؟
- گاوین اشمیت: فاصله بین خبرها و فهم ما
- مبانی تحلیل سیستم (اجزا، روابط، هدف)
- نقاط اهرمی، نقاط کلیدی و نقاط مرزی در سیستمها
- همیشه نمیتوان از مطالعات آماری، نظریه های علمی استخراج کرد
- راسل اکاف، تفکر سیستمی و هدفهای ضمنی
- مسائل چند ریشهای | زنبورهایی که ناپدید میشدند
- چه کسی مقصر است؟ | به علتهای نزدیک قانع نشویم
- بازخورد یا فیدبک چیست؟
- بازخورد در مدیریت | هر نظر، نقد یا پیامی بازخورد نیست
- راهکارها را با توجه به محدوده اثر و افق زمانی آنها تحلیل کنید
- اثر مار کبرا | کاربرد تفکر سیستمی در سیاست گذاری
- نیازمندان دوردست | فاصلهٔ فیزیکی چه تأثیری بر وظایف اخلاقی میگذارد؟
- آلاینده های محیطی | مفهوم «آلاینده» و «محیط» را گستردهتر ببینیم
- معرفی پادکست فریکونومیکس | استیون لویت و استیون دابنر
- جنگ با گنجشکها | هزینهٔ نادیده گرفتن پیچیدگیهای سیستمی
- مالیات پنجره | نیت خیری که سنگفرش جادهٔ جهنم شد
- دایره همدلی | ما با چه کسانی همسرنوشت هستیم؟
- بدهی ما به آینده | عمری به اندازهٔ عمر همهٔ انسانها
- آرکتایپهای سیستمی | جابجایی بار در سیستم
- آرکتایپهای سیستمی | موفقیت سهم موفقهاست
- آرکتایپهای سیستمی | گلولههای برفی و محدودیتهای رشد
- آرکتایپهای سیستمی | فرسایش تدریجی اهداف و استانداردها
- آرکتایپهای سیستمی | هدف گذاری اشتباه برای سیستمها
- آنکس که راه حل مسئله را میدانست، عاشق مسئله شده است
- تعریف نگرش سیستمی با یک مثال از پیتر سنگه
- پارادوکس ایکاروس | همان چیزی که موفقمان کرده میتواند باعث شکستمان شود
- سواری رایگان | پسورد اینترنت همسایهام را میدانم!
- آیا نمایشگاه کتاب به کتابفروشیها آسیب میزند؟
- مالیات آمازون یک راهکار سیستمی است یا غیرسیستمی؟
- درباره مصرف پلاستیک و حفظ محیط زیست | تجربه ذهنی
- تجربه ذهنی | مشارکت در درآمد فارغ التحصیلان دانشگاهها
- ضررهای سیگار | سنگینترین حکم خسارت در تاریخ دادگاههای جهان
- اثر گلخانه ای | گرمایش زمین چیست و چرا باید به آن توجه کنیم؟
- نباید چنین میشد | دربارهٔ متناسب نبودن علت و معلول!
- نگرش سیستمی (مرور و جمعبندی) | به روایت راسل اکاف
- کتاب پنجمین فرمان نوشته پیتر سنگه درباره سازمان یادگیرنده
- کتاب رقص تغییر | چالشهای تغییر پایدار | پیتر سنگه
- کتاب «دربارهٔ سیستمهای هدفمند» | راسل اکاف
- اتاق خبر | درس تفکر سیستمی
- پروژه پایانی تفکر سیستمی
- منابع تکمیلی | دوره صوتی آموزش تفکر سیستمی محمدرضا شعبانعلی
- کارنامه شما در درس تفکر سیستمی
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای آشنا شدن بیشتر با متمم به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کنید و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیمسال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید.
توجه داشته باشید که خرید ششماهه و یکساله بهترتیب معادل ۲۰٪ و ۳۸٪ تخفیف (نسبت به خرید یکماهه) محسوب میشوند.برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
نویسندهی دیدگاه : احمد زارعی
تفکر سیستمی پیش نیاز حل مسائل انسانی
چه قدر نیاز به آموختن داریم
گاهی احساس می کنم یک بار زندگی کردن هرگز کافی نیست
گاهی احساس می کنم ای کاش یک بار دیگرمتولد می شدم تا عمر عزیز را به گو نه ای دیگر می زیستم . اما وقتی عمیق تر فکر می کنم ، میبینم که نژاد انسان به واقع تجربه پذیر نیست . انسان حکمت را می شناسد. می داند که " درست " چیست اما همواره "غلط " را انتخاب می کند می داند که باید کل نگر باشد . می داند که تنها یک کره زمین برای زندگی دارد اما به جای مراقبت از همین یک کره زمین به دنبال کراتی دیگر برای زندگی می گردد.
خودخواهی بشر تمام زندگی را به یغما برده است . ظاهرا انسان هوشمند ترین موجود زنده روی کره خاکی است. اما هیچ موجود زنده ای همانند انسان به این کره خاکی آسیب نرسانده است. به نظر می رسد هر چه جامعه ای هوشمند تر بوده بیشتر به این کل بی همتا آسیب رسانده است . آیا قبایل بدوی آفریقائی بیشتر به کره زمین آسیب رسانده اند یا کشورهای پیشرفته جهان ؟ آیا دو کشور آمریکا و روسیه که به مسابقه ی تسلیحاتی در جنگ سرد دامن زدند مفاهیم تفکر سیستمی را نمی شناختند؟ پس چرا هر یک خودخواهانه به فکر منافع خود بودند و نخواستند سیستم بزرگتری را در مقابل چشمان خود ببینند؟
چه قدر نیاز به آموختن داریم
نیاز داریم تقکر سیستمی را بیاموزیم . نیاز داریم مدل ذهنی را بشناسیم . نیاز به بهبود مهارت های مدیریت و رهبری داریم . نیاز داریم که استراتژیک فکر کنیم و تصمیمات بهتری بگیریم.
اما قبل از هر چیزی نیاز داریم حیوان بهتری باشیم ، از عواطف خود فاصله نگیریم ، بر مبنای فطرت خود زندگی کنیم و آنگاه از دانش های کسب شده بهره خواهیم گرفت. در غیر اینصورت عالم بی عملی خواهیم بود که از تمامی دانشی که کسب می کنیم در راستای خودخواهی خود بهره گرفته و تمامی هستی را غارت خواهیم نمود.
سیستم آموزشی دانشگاه که پس از سیستم آموزش و پرورش قرار دارد باید با هم در راستای هدفشان که آموزش است در ارتباط باشند و صرفا دو فضای جدای از هم نباشند و اینطور نباشد که وقتی دانش آموز وارد دانشگاه می شود همه چی برای او جدید باشد از مسائل اجتماعی گرفته تا مسائل دیگر. اینکه ما فقط در مدرسه درگیر نمره و امتحان باشیم و بر روی علایق و استعداد های دانشآموزان کار نکنیم نتیجه ش میشود افزایش انصراف ها و تغییر رشته های مکرر در فضای دانشگاه که به شدت وقت و زمان دانشجو را میگیرد.
به نظرم هر سیستم یک هسته اصلی دارد که اگر نباشد سیستم از همه می پاشد. قطعه یا قطعات جانبی هم دارد که در صورت فقدان سیستم کارکرد خود را از دست می دهد
با سلام . با توجه به نگاه سیستمی صنعت دریایی در کشورمان به دلیل عدم مشارکت همه بخش ها منفعلانه حرکت می کند و نمی تواند باعث رشد اقتصادی و تامین نیازهای داخلی شود . صنعت دریایی یک سیستم است که از اجزایی همچون شرکت های کشتیرانی ، شرکت نفتکش ، سازمان بنادر و سایر ارگان های دولتی تشکیل می شود. که به دلیل عدم نکاه سیستمی دچار ضعف های اساسی است .
مشکل سیستمی
فساد سیستماتیک
در نگاه مسئولان! حکومت این دو عبارت تلخ و گاها ممنوعه به حساب می آید. با دقت در نظرات و بیانات ایشان مشاهده می شود که مفهوم برداشت شده از این عبارات با معنی و مفهوم مد نظر اهل فن و توسعه دهندگان این مفاهیم فاصله دارد.
مثلا در جایی مشکل سیستماتیک را معادل مشکل لاینحل در نظر گرفته بودند و در جایی دیگر فساد سیستماتیک رامعادل فساد فراگیر تصور میکردند.
از آنجایی که انسان با کلمات فکر می کند ، مسئله تعریف می کند و نیمی از حل مسئله در تعریف صحیح مسئله می باشد. تا مفهوم مشکل سیستماتیک یا فساد سیستماتیک به درستی تبیین نشده باشد ، نمی توان امیدی به حل مشکلاتی از این دست داشت.
مشکل سیستماتیک چیست؟
مشکلی که با تغییر یا جا به جایی یک المان از سیستم حل می شود مشکل غیر سیستمی است، از نشانه های واضح غیر سیستمی بودن یک مشکل ، تکرار ناپذیر بودن آن است.
اما مشکل سیستمی معمولا به یک یا چند علت زیر رخ می دهد:
مشکل در المان ها ( زائد بودن یا کم بودن المان ها در سیستم )
مشکل در تعامل المان ها ( تعامل بی ضرورت دو المان از سیستم یا عدم تعامل دو المان – زیر سیستم- با همدیگر)
فرآیند ها: تببین و الزام فرایندهایی در داخل سیستم که ضروری نیستند
مشکلات سیستمی نه لزوما فراگیر هستند و نه لزوما لاینحل ، چالش در جایی است که ما برای حل یک مشکل سیستمی ، سراغ راه حل های غیر سیستمی می رویم، تنها راه حل مشکلات سیستمی استفاده از راهکار های سیستمی است
فساد سیستمی به معنای اختلاس یا دزدی نیست، هر زمان که یک سیستم از کارامدی و ظرفیت اصلی خود فاصله بگیرد دچار فساد سیستمی شده است
لینک مقاله از کلمه سیستمی نترسیم محمدرضا شعبانعلی
در رابطه با سیستم و نگاه سیستمی، به نظرم تا وقتی که سالیان سال درگیر موضوعات واقعی و تحلیل های سیستمی نشویم و از نظر مشاورها و منتورها بهره مند نشویم متوجه ضعف های خود در این مقوله نخواهیم شد.
همان طور که دیدن نامتناهی مسابقات فوتبال و یا مرور آئین نامه رانندگی و … بدون درگیر شدن عملیاتی و اجرایی نمی تواند تضمینی بر فهم و درک درست موضوع باشد، در خصوص سیستم و تفکر سیستمی هم همین است.
بسیار و بسیار و بسیار دیده ام که مدیران و حتی مشاورانی خواسته اند موضوعی تخصصی در حوزه ای را پیش ببرند در حالی حدود و مرزهای سیستم و اجزای سیستم و … را نشناخته اند و لذا به نتیجه ای مغایر خواسته ابتدایی حاصل شده.
به نظرم یادگیری تفکر سیستمی در بلند مدت باعث خواهد شد که به موضوعات از زوایای مختلف نگاه کنیم و تصمیم هایی که میگریم همه جانبه تر باشه و در تصمیم گرفتن راجع به یک موضوع خاص حتی الامکان موارد مرتبط با اون موضوع و فاکتورهای موثر رو در دخیل کنیم. و شاید بتونیم با یادگیری و تمرین این درس آینده را به سمت درست تری هدایت کنیم.
در سازمانی که کار میکنم، ساختار به این صورت است که هر اداره کل تعدادی دپارتمان دارد که با عنوان گروه نام گذاری شده اند. مثلا گروه مطالعات یا گروه برنامه ریزی.
هر گروه یک رئیس و تعدادی کارشناس دارد. از همین نام گذاری و مطالب این درس، مناسبات بین گروه ها را در محل کارم بهتر درک کردم. کارشناسان در هر گروه تعامل کاری کمی با یکدیگر دارند و هرکسی سعی میکند مرز سیستم کاری خودش را بر اساس مکاتبات خروجی در زودترین زمان تعریف کند. در نتیجه تعامل بین گروه ها و در سطح بالاتر ادارات کل، بر اساس خارج کردن موضوعات کاری از کارتابل مکاتبات به هر نحو ممکن است و تاثیر آن بر سایر گروه ها یا هدف نهایی مجموعه اهمیت زیادی ندارد.
بر اساس بازخوردهایی که از طرف افراد خارج از مجموعه دریافت یا مشاهده کردم رفتار کلی چنین سیستمی به صورت کند و بی توجه به تغییرات محیطی یا نیاز کاربران توصیف می شود.
به عنوان مثال در ساخت یک ساختمان در تمام بخشها پیمانکاران مربوطه مستقل کار میکنند و ولی کاملا فعالیت های مرتبط و تحت هدف مشخص انجام میدهند.
اگر داخل موتور یک اتومبیل را سیستمی نگاه کنیم ، از چندین سیستم تشکیل شده : سوخت رسانی ، خنک کنندگی ، هوا رسانی ، روغن رسانی که همه آنها در کارکرد با یکدیگر موجب روشن شدن موتور می شوند.
حالا فرض کنیم سیستم خنک کنندگی از کار بیوفتد و تمامی سیستم ها بدون توجه به ازکارافتادگی آن کاره خود را دقیق انجام دهند تا موتور روشن بماند، حالا چه می شود؟ خروجی میشود سوختن موتور
با لحاظ کردن اثر سیستمی اگر در جامعه بخواهیم به عنوان سیستم حکمرانی مقوله حجاب یا هر کاره مهم فرهنگی دیگر را پیاده کنیم ، عدم توجه به شدت و ضعف کارکرد "همه بخش های موظف" و فوکوس روی یک بخش(مثلا پلیس) و فشار از طریق آن موجب سوختن موتور می شود.
یعنی به حای اینکه مثلا ۲۰ نهاد باید کار بکنند تا مقوله حجاب در جامعه بسط و ضبط داشته باشد هیچکدام کار نمیکنند یا ضعیف کار میکنند و این وسط پلیس به عنوان یکی از همین سیستم های موظف بدون فیدبک گرفتن از کارکرد سایر حوزه ها یک تنه می خواهد وظایف خود را بدون در نظر گرفتن افق زمانی انجام دهد که نتیجه می شود سوختن موتور.
این بزرگترین درس من از این درس بود.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و درود بر دوستان عزیز و برخانواده بزرگ و فرهیخته متمم و استاد بزرگوار جناب آقای دکتر شعبانعلی.
توفیقی بزرگ نسیب شد تا در این مجموعه عضو شوم و خدا را شاکرم از این که در تقدیرم این گونه رقم خورد که با توجه به مشکلاتی که مرا از ادامه تحصیل در دانشگاه بازداشت امروز بتوانم از این مجموعه به لذت کسب علومی که عاشقانه به آن مشتاقم دست یابم .
اما در مورد تفکر سیستمی آنچه به ذهن میرسد ضرورتی است که مدیریت امروز با چالش آن گریبان گیر است. (حل چالش های در هم تنیده و پیچیده از اتفاقاتی که با سرعت سرسام آور به سمت ما می آیند)
جهان خیلی پیچیده و غیر قابل پیش بینی شده است و کنترل آن سخت، و ابزار های ذهنی برای حل مسائل آن بسیار محدود است …و این امر سبب شد که برای حل مسأله های این چنینی نرخ رشد و توسعه علوم بر مبنای نیاز بشری بالا برود تا جایی که امروزه دست به دامان ابزاری چون هوش مصنوعی رفته و توسعه علوم این حوضه را در اولویت بگذارد .
یکی از راه حل های گذر از این مصائب از نگاه متفکران و نظریه پردازان استفاده از این ابزار ها بوده که متاسفانه امروزه خود این ابزارها تبدیل به بزرگترین چالش ها در تمامی ابعاد از جمله اجتماعی ،سیاسی ،علمی و روانی شده. شاید انسان نیاز به این دارد که به عقب برگردد و یک بازبینی بر سیر روند پیشرفت علم کند.شاید نیاز نبود اینهمه پیچیدگی!!!در تمدن های اولیه علوم به صورت کلاسیک معادلات را حل نمی کردند و مسایل خیلی ساده تر حل میشد یا لا اقل اینقدر پیچیده نبود….گاه به این فکر میکنم مفاخر و علما ما چگونه منارجنبان را با آن ابزار ساده در آن دوران با محدودیت ابزاری ساختند….یا اهرام ثلاثه و آنهمه عجایب دیگردر تاریخ فکر میکنم نوع نگرش انسانها در آن دوران و نوع روش حل مسأله به گونه ای دیگر و بسیار ساده تر اما کار آمد بوده.مدیریت تامین مایحتاج مردم در امپراطوری های کبیر همچون ایران حیرت انگیز نیست؟ اینها همگی نمونه های از مدیریت حاصل از تفکر سیستماتیک بوده که با وجود محدودیت های ابزاری به عملیاتی ترین پروژه ها در برهه ی زمان تبدیل شده.
امیدوارم آنچه که امروز به عنوان پیشرفت در تفکر سیستماتیک شاهد آن هستیم منجر و دلیل از بین رفتن دارایی های بشری ما نشود.
تشکر از همگی شما توام با آرزوی سلامتی
با خواندن این درس، به یاد مقوله اثر پروانهای افتادم. بر طبق این نظریه، بال زدن یک پروانه در جایی از جهان، منجر به تغییرات شدید آب و هوایی و وقوع طوفان در آنسوی جهان و در آینده میشود.
همچنین خاک یک سیستم پیچیده و متشکل از اجزای زیادی است که بشر طی قرون گذشته و به علت نداشتن تفکر سیستمی، تعادل آن را شدیدا برهم زده است.
.
بطور تقریبى هرصد مورد آموزش و مشاوره فرزندآورى ماهیانه در حرفه بنده، تقریبا به یک پرونده مادر باردار در ماههاى آینده مى انجامد که آنهم گاها مادر مذکور جزو موارد مشاوره شده نبوده و بنا به میل زوج یا تمایل زوجین بهباردارى ایشان انجامیده. داشتم به این موضوع فکر مى کردم که ما با ایجاد یک (سیستم) در باورمان، از یک (مجموعه)،انتظار و توقع نتایج سیستماتیک داشته ایم و اصولا سیستم بسته در این مورد اصلا پاسخگو نیست و حتى اگر اینمهم، هولوگرامى از یک سیستم است، الزاما باید یک (سیستم باز) باشد نه یک سیستم بسته و بدون تعامل جدى بامحیط.
آنچه ما تصور کرده ایم شامل:
تعدد اجزاء:
زوجین – مشاورین حرفه اى مامایى و روانشناسی- متخصصین محترم زنان، داخل، اورولوژ و …درگیر با محورفرزندآورى – بهداشت خانواده – آزمایشگاه و غیره
تعامل و روابط دوجانبه:
ویزیت جواب تستها و آزمایشات، تجویز مکمل هاى غذایى، درمان موارد نیازمند به درمان و پیگیرى هاى چندگانه ،ارجاع و پسخوراند و موارد فالوآپ شده، گرفتن فیدبک از رفتارخانواده جهت مماشات علمى موضوع و رفع شبهات وپاسخگویى به سوالات و …
تعیین رفتار:
حذف تمامى روشهاى ضدبارورى و وسایل پیشگیرى کننده از باردارى . تعیین یک نفر ماماى حاذق خاص از ابتدا تا بهثمرنشستن هدف فرزندآورى، انظباط رفتارى آمیخته با احترام ، در نظر گرفتن مشکلات درونى خانواده و حفظ حریمشخصى خانواده ها، همگامى با نیازهاى علمى قابل وصول خانواده از طرف پرسنل و …
تعیین مرز:
حفظ رازدارى و تعیین نوبت مشاوره در زمانهاى خلوت اداره و پیشبرد مسیر راهنمایى با در نظر گرفتن موانع و سعىدر رفع موانع از طریق مشاوره ها و ارجاع به سایر متخصصین مربوطه تا زمان و جاییکه به سلامت، امنیت و آرامشحریم زوجین و خانواده هاى محترم هیچگونه بار مضاعفى وارد نگردد. حتى دستورالعملهایى موجود مى باشد کهتخطى از عدم دراختیار نهادن لوازم پیشگیرى از بارورى جرم بوده و جریمه هاى نقدى و … در آنها منظور شده.
تعیین هدف:
فرزندآورى، کمکهاى بهداشتى به فرزندپرورى و والسلام.
ولى نتیجه آنهمه پیگیرى یعنى یک به تقریبا صد مورد مشاوره واقعا دلگرم کننده نیست زیرا بنده و همکارانم هیچکدامنه اشراف و نه امکان تامین آتیه، تحصیل و تبیین مسیر مطمئن در آینده را براى فرزند بدنیا آمده نداریم و اصلا از ماانتظار نمى رود به عنوان مشاور ماما، راهکارى جهت اطمینان بخشیدن به خانواده ها براى سالهاى آتى زندگى فرزندعزیزشان به آنها نشان دهیم. از طرفى نمى توان از خانواده انتظار داشت حس و حال شرکت در یک سیستم را داشتهباشد اما وقتى صحبت از سال بعد و سالهاى بعد عمر فرزندش مى شود، موضوع را به دیده یک کار تیمى ارزیابى کند.
رفع موانع و ترسیم یک افق امیدبخش، هر دو، دو بال پرواز مرغ آمین این موضوع است لذا با وجود فقدان تعامل برمبناى واقعیت در این زمینه، محدود بودن اجزاء مورد تعامل در آینده اى که تحت تسلط امکانات ما قرار ندارد، نمىتوان انتظار داشت این مجموعه متشکل از مشاورین، زوجین، واحدهاى خدمت رسان و دستورالعمل هاى فرزندآورى دریک سیستم ناقص و بسته، تعامل چندانى برانگیزد. لذا تیم راهنماى ما در مورد مذکور بنا به اشتباه ما، سیستم معرفىشده در حالیکه این گروه فاقد صلاحیت نامگذارى بنام سیستم مى باشد یا لااقل نیاز به دسترسى و اطمینان بخشىجهت یک سیستم باز مى باشد نه یک سیستم بسته که اینهم از امکانات و شرح وظایف بنده و همکارانم بدور مى باشد.
سیستم آموزشی یک کشور که به شدت تحت تاثیر تصمیمات درون سازمانی هست و تبعات تصمیم گیری های نادرست در این زمینه به ماننددومینویی خواهد بود که نسل ها و سیستم های بعدی رو دچار ضعف و مشکلات عدیده ای خواهد کرد.
به عقیده بنده سیستم های آموزشی به عنوان زیرساخت های انکار ناپذیر هر کشوری هستند چرا که هرگونه تعامل و کنش صحیح و یا ناصحیح، در اساس این سیستم ها، منجر به خسارات بعضا جبران ناپذیری خواهد شد.
با سلام
در برسی اجزای سیستم ها در نظر اول بعضی از اجزا کارکرد مهم تری دارند و از اهمیت بیشتری برای سیستم برخوردار هستند و برخی بی اهمیت یا کم اهمیت تلقی می شوند. این رویکرد در دراز مدت راندامان کل سیستم را پایین میاورد برای مثال : در یک شرکت اگر ابدارچی یک جز کم اهمیت تلقی شود فرد ابدارچی احساس عدم تعلق به شرکت پیدا میکند و در مواجه با مشتری های بلقوه شرکت رفتار مناسب را نداشته در نتیجه عملکرد سیستم با اختلال روبه میشود.
سلام و احترام
به نظر من سیستم فکری انسان رو هم میشه یک سیستم در نظر گرفت. همونطور که در یکی از صحبتهای آقای شعبانعلی شنیدم ایشون میگفتن ما بیشترین ظلم رو در حق واژهها کردیم. بعضی از این واژهها تدبر، تفکر و تعقل هست؛ که شاید نتونیم تعریف درستی برای هر کدومشون ارائه بدیم و حتی گاهی مترادف هم مخصوصا (فکر و عقل) رو به کار ببریم.
اما در واقع تدبر پیشنیازها و مواد خام تفکر رو اماده میکنه. تفکر از بین مواد خام اماده شده به نتیجهگیریهای مختلف میرسه و عقل از بین نتیجهها بهترین رو انتخاب میکنه. این رابطه ابعاد دیگری هم داره البته. این تعریف رو در کتابهای اقای صفایی حائری معروف به عین صاد خوندم.
شاید این نقد به این مطلب وارد باشه که خب این یک رابطه خطی هست که هر کدام بعدی رو رقم میزنه اما اگر عمیقتر نگاه کنیم اگر روش تدبر و درک پدیدهها و برداشت از اتفاقات و حوادث نداشته باشیم قاعدتا به انتخاب نهایی مناسبی هم نمیرسیم.
و یا اگر وجود ما برای پذیرش حق امادگی نداشته باشه نمیتونم حرف عقل رو بپذیرم و بهترین مسیر رو انتخاب کنیم.
یکی از ویژگی های برخی سیستم ها قابلیت خود تعمیری (Self repair) می باشد. به عنوان مثال با کاهش فعالیت های مخربِ زیست محیطیِ انسان؛ کره زمین به عنوان یک سیستم قابلیت ترمیم بخش های آسیب دیده ی خود را دارد. چیزی که با کاهش فعالیت شرکت ها در دوران کرونا شاهد آن بودیم.
چند سال پیش برای مصاحبه کاری به شرکتی رفتم.
برای گرفتن تصمیم نهایی، با دوتا از همکارهای سابقم که حالا در آن شرکت کار می کردند، مشورت کردم
اولی گفت : شرکت ما ….
دومی گفت : این شرکت ….
تا قبل صحبت با آنها به نظرم هر دو از اجزای آن سیستم بودند
ولی بعد، فهمیدم اینطور نیست
اولی فکر می کرد جزئی از آن سیستم است ومی گفت شرکت ما
و آن یکی این تعلق را نداشت و می گفت این شرکت.
البته که چند ماه بعد فرد دوم از آن شرکت رفت که بهترین کار بود
بعد از آن ماجرا همیشه دقت کردم، افراد در مورد سیستم هایی که در آن قرار دارند چگونه اظهار نظر می کنند.
گاهی افراد جز سیستم هایی هستند و سال ها هم در آن ماندگارند و هیچ تعلقی ندارند. به نظرم این عدم تعلق برای خود فرد نیز آزار دهنده است. البته که وجود تعداد زیادی از این افراد در یک سیستم نهایتا آن را ناکارآمد خواهد کرد .
یک مشکل می تواند خود سیستم باشه که فرآیندها در آن به گونه ای هست که حس تاثیر گذاری و تعلق را از اجزایش می گیرد.
یکی از تفاوت های مهم هت شناخت سیستم تشخیص ویژگی ارتباط و تعامل در سیستم است. این امر بسیاری از مموعه هایی که مشابه سیستم به نظر می رسند را شناسایی می کند و می اوان سیستم را راحت تر درک نمود.
بعد از آشنایی با سیستم ها و تفکر سیستمی، دو موضوع در محل کار برای من اهمیت پیدا کرد.
اول، بررسی و جستوجوی عوامل تاثیرگذار بر مسئله ( شنیدن دیدگاه افراد مختلف یا قرار دادن خود در جایگاه افراد مختلف سازمان و دیدن دوباره مسئله)
دوم، پیدا کردن عواملی که بیشترین تاثیر را در ایجاد مسئله داشتند.
با این رویکرد، حل مسئله از دیدگاه تک بعدی و فردی خارج میشود. عوامل موثر شناسایی میشوند در نتیجه سرعت و اثربخشی راهحل افزایش پیدا میکند. پافشاری بر عواملی که خود من بر آن تاکید داشتم کاهش پیدا میکرد. اعضای سازمان به راهحل اعتماد خواهند کرد.
به نظرم نگاه سیستمی در مقابل نگاه لحظهای و هیجانی قرار میگیرد
ناگفته پیدا هست که تصمیم هیجانی و لحظهای، بسیار راحت و سریع گرفته میشود و طبیعتا نیز خریداران بسیاری هم خواهد داشت
بهطور مثال در تفکر غیرسیستمی دردنیای سیاست مداران پس از هر اعتراض جدی خیابانی که شکل میگیرد بهجای ریشهیابی علت اصلی اعتراضات تنها اتفاقی که رخ میدهد محدودسازی اینترنت حتی بدون نگاه به عواقب این محدودیت است
یا کلید واژه اقتصاد دستوری به نظرم ناشی از نگاه غیر سیستمی است که در آن تصمیمگیران بدون نگاه به دلایل افزایش قیمت یا نگاه بلندمدت، صرفا یک سری فرمان لحظهای و هیجانی میدهند!
اگر هم سیاستمداری تصمیمی غیرسیستمی و هیجانی بگیرد به راحتی میتواند این تصمیم را برای هواداران دوستدار هیجان خود بیان کند و آنها هم در چند ثانیه و یکصدا با مشتهای گره کرده با شعار سر دادن از این تصمیم حمایت میکنند! و اکنون تصور کنید شوربختی یک سیاستمدار را که چه سختی فراوانی را باید تحمل کند تا یک تصمیم سیستمی و خوب فکر شده را بخواهد تشریح کند
حتی در محیطهای خانوادگی هم در بسیاری از اوقات نگاه غیر سیستمی وجود دارد مثلا در خانوادهای جوانی معتاد به مواد مخدر و یا بیمسئولیت وجود دارد
خانواده بدون بررسی دقیق علت گرفتاری این فرد و همچنین بدون آیندهنگری میگوید که فرد ازدواج کند تا زندگیاش سر و سامان پیدا کند!
یا زن و شوهر ناسازگاریهای جدی با یکدیگر دارند و برای بهبود این مشکل به آنها گفته میشود که بچه بیاورید تا زندگی شما شیرین بشود!
از جمله دلایل شکل گیری نگاه غیر سیستمی در افراد به نظرم میتوان به منابع نامحدود هم اشاره کرد مثل فرزند یک خانواده ثروتمند که شاید نیازی به تصمیمگیری با در نظر گرفتن افق بلدمدت حس نمیکند و یا حاکمانی که به منابع طبیعی و نفت مغرور هستند که در نهایت هم این غرور باعث تصمیمات لحظهای و در نهایت باعث تضعیف و یا نابودی خودشان میشود.
اصل داستان فرار انسانها از تفکر جدی و عمیق به نظرم ریشه در اصل بقا دارد. در اصل بقا مغز انسان مانند قضیه حمار که الاغ کمترین فاصله بین خود تا یونجه را طی میکند، مغز ما هم عادت به خرج کمترین میزان انرژی برای تفکر دارد
در نتیجه انسانها تا مجبور و یا آگاه نشوند به سمت تفکر سیستمی حرکت نمیکنند
برای تشریح بهتر این موضوع فرض کنید مثلا دختر و پسری که قصد ازدواج با یکدیگر را دارند به نظر شما معمولا بیشتر ترجیح می دهند که چند ماه زمان صرف آشنایی با یکدیگر صرف کنند، ساعت ها مطالعه کنند و…. یا پیش یک فرد ظاهرا متخصص بروند و آن فرد هم در دوساعت مشخص کند که برای ازدواج با یکدیگر مناسب هستند یا خیر؟