کوچینگ | مقدمه و ورود به دوره کوچینگ متمم
اگر چه کوچینگ (Coaching) یا مربیگری موضوع تازهای نیست و به شکل امروزی آن حدود چهار تا پنج دهه قدمت دارد، اما این سطح از اقبال به کوچینگ که در حال حاضر در ایران و جهان شاهد آن هستیم، چند سالی است شکل گرفته است.
اگر با علاقهمندان و فعالان حوزهی توسعه فردی صحبت کنید، بسیاری از آنها یا خود را کوچ میدانند و یا اعلام میکنند که در حال استفاده از خدمات کوچینگ افراد دیگر هستند.
متمم به علتهایی که در ادامه خواهد آمد، تصمیم گرفته بحث کوچ و کوچینگ را جدیتر بگیرد و در برنامه آموزشی خود به آن بپردازد. اما در همین آغاز، شرح و توضیح چند نکته میتواند شفافکننده بوده و اثربخشی این درسها را افزایش دهد.
کوچینگ چیست؟
ما در یک درس مستقل دربارهی اینکه کوچینگ چیست صحبت کردهایم (کوچ کیست؟ کوچینگ چیست؟). در آنجا به این نکته اشاره کردهایم که گروهی از دانشگاهیان معتقدند که کوچینگ هنوز تعریف مشخص و دقیق پیدا نکرده و مرز آن با فعالیتهایی مثل منتورینگ مشخص نیست.
در مقابل، گروهی دیگر معتقدند که کوچینگ با منتورینگ تفاوت دارد و اتفاقاً در برابر آن قرار میگیرد و به شکلی کاملاً شفاف میتوان آنها را از هم تفکیک کرد (تفاوت کوچ و منتور).
به نظر میرسد بخشی از دشواری موضوع در تنوع حوزه فعالیت کوچها باشد. امروزه تقریباً با چسباندن کلمههای کوچ و کوچینگ به هر اصطلاحی، میتوانید یک رشته تخصصی در کوچینگ به دست بیاورید که اتفاقاً مدعیانی هم دارد. تنها به عنوان چند نمونه از انواع کوچینگ میتوان به اصطلاحهای کوچ زندگی، کوچ سلامت، کوچ سرمایه گذاری، کوچ مدیران، کوچ استارت آپ، کوچ تحصیلی، کوچ برند شخصی و بیزینس کوچینگ اشاره کرد. همین تنوع باعث میشود که تعریف کوچینگ به شکلی که بتواند همهی این فعالیتها را پوشش دهد ساده نباشد.
بخش دیگر هم به جوان بودن این حرفه بازمیگردد:
البته طی این چند دهه، سازمانهای متعددی شکل گرفتهاند که هر کدام میکوشند چارچوبی برای فعالیت کوچینگ تعریف کرده و کوچینگ را به یک حرفه (Profession) با استانداردهای حرفهای (Professional Standards) تبدیل کنند. اگر به این حوزه علاقهمند باشید احتمالاً نام برخی از آنها را شنیدهاید:
- AC یا Association for Coaching – انجمن کوچینگ
- EMCC یا European Mentoring & Coaching Council – شورای اروپایی منتورینگ و کوچینگ
- ICF یا International Coaching Federation – فدراسیون بین المللی کوچینگ
- IAPC&M یا International Authority for Professional Coaching & Mentoring – مرجع بین المللی کوچینگ و منتورینگ حرفه ای
این سازمانها کوشیدهاند با ارائهی برنامههای مختلف برای اعطای گواهینامه و مجوز، اصطلاحاً به نهادهای Accreditation تبدیل شوند و کمک کنند فضای حرفهی کوچینگ سر و سامان پیدا کند. به این معنا که هر کس قصد دارد به عنوان کوچ حرفه ای فعالیت کند به سراغ یکی از آنها برود و پس از گذراندن دورههای مشخص، گواهینامه دریافت کند.
اما وجود رقابت در میان خود این سازمانها، بیتوجهی به نگاه بلندمدت و انگیزههای سودجویانه در میان برخی از اعضا و ذینفعان آنها و نیز فاصله داشتن آنها از مجموعههای دانشگاهی و آکادمیک، باعث شده هنوز راهی نسبتاً طولانی پیش روی صنعت کوچینگ وجود داشته باشد. دیان کوتو و کارول هافمن در سال ۲۰۰۹ در HBR نوشتند (+): «این صنعت به شدت نیازمند یک رهبر است که آن را تعریف کند. کاری که ماروین باور برای مشاوره مدیریت انجام داد.»
اشارهی آنها به بنیانگذار شرکت مکنزی است که با تأسیس این شرکت و توسعهی آن، نقش مهمی در ساختار بخشیدن به صنعت مشاوره مدیریت ایفا کرد.
بررسی کتابها و مقالاتی که در سالهای اخیر دربارهی تعریف کوچینگ و مشخص کردن قلمرو کوچینگ و ارائهی مدلهای کوچینگ منتشر شدهاند نشان میدهد که هنوز هم حرفی که کوتو و هافمن، بیش از یک دهه قبل، مطرح کردند تا حد زیادی معنا دارد و کوچینگ تا رسیدن به یک چارچوب و ساختار مشخص، راهی طولانی در پیش دارد (+).
البته منظور از یک چارچوب مشخص این نیست که تعداد زیادی از رویکردها به نفع یک یا دو رویکرد کنار گذاشته شوند. اتفاقاً باید کسانی با نگاه دربرگیرنده (Inclusive) بیایند و مدلها و تعریفها را کنار بگذارند و چتری روی مفهوم کوچینگ قرار دهند. کاری که طی سالهای اخیر کسانی مانند جاناتان پسمور، الن کاکس و تاتیانا باخکیرُوا تلاش در مسیر آن را آغاز کردهاند (+/+/+).
کوچینگ خوب است یا بد؟
اگر چنین سوالی را از کوچها بپرسید، احتمالاً با پاسخ ساده و کوتاهی روبهرو خواهید شد: «کوچینگ خوب است چون جواب میدهد.»
کسانی که به عنوان کوچ فعالیت میکنند، معمولاً مجموعهای از گزارشها و مقالهها را هم کنار دست خود دارند که نشان میدهد کسانی که از خدمات کوچینگ استفاده کردهاند، بسیار راضی هستند. اگر در زندگی شخصی به سراغ کوچها رفتهاند، کیفیت زندگیشان بهتر شده و اگر در محیط کسب و کار به سراغ کوچها رفتهاند، بازدهی سرمایهگذاری (ROI) آنها ملموس بوده است:
ادعاهایی که دربارهی اثربخشی کوچینگ مطرح میشود بیپایه نیست
ممکن است بگوییم گزارشهای منتشر شده توسط سازمانهایی مانند AC و EMCC و ICF و IAPC&M را به علت سوگیری آنها نمیشود جدی گرفت. چون بسیاری از این گزارشها بر پایهی روش علمی تنظیم نشده و بخش قابلتوجهی از آنها به خوداظهاری افراد اکتفا کردهاند. و البته انتظار هم نمیرود نهادهایی که ذینفع صنعت کوچینگ هستند، چیزی جز اثربخش بودن کوچینگ و نتایج شگفتانگیز آن منتشر کنند.
با این حال بسیاری از مطالعات و بررسیها و گزارشهای مستقل هم به کوچینگ روی خوش نشان داده و اثربخشی آن را در حوزههای متعدد تأیید کردهاند (+/+/+/+).
اما منتقدان کوچینگ هم کم نیستند
در شرایطی که هنوز نهادهای رسمی در حوزهی کوچینگ هم نتوانستهاند جای پای خود را در محافظ آکادمیک محکم کنند، کوچهای خودخوانده هم بسیار زیاد شدهاند. اینکه فردی با مطالعه و تجربهی زیاد پا در مسیر کوچینگ بگذارد، به خودی خود اشتباه نیست. چنانکه برخی از بزرگترین کوچهای جهان هم این ویژگی را داشتهاند (فردی مانند بیل کمپبل که اریک اشمیت در کتاب مربی تریلیون دلاری از او نام میبرد، یا نویسندگان کتاب صراحت تمام عیار و کتاب رهبری از بالای خط نمونههایی از این دست هستند).
اما اینکه افراد بسیاری با کمترین تجربه و دانش و مطالعه، عنوان کوچینگ را برای خود برگزیدهاند، اعتبار این عنوان را خدشهدار کرده است.
در حال حاضر کوچهای فراوانی را میبینید که کوچکترین کسب و کاری را اداره نکردهاند و حتی یک بار در جایگاه مدیر، لیست بیمهی کارکنان را امضا نکردهاند، اما اصطلاح کوچ مدیران را برای خود کوچک میبینند و تأکید میکنند که صرفاً به کوچینگ مدیران ارشد مشغولند و تلویحاً اشاره میکنند که کوچ کردن مدیران میانی هم در شأن آنها نیست.
همچنین کوچهایی که بدون تخصص در حوزهی روانشناسی و روانکاوی، رسماً وارد مداخلههای درمانی شدهاند و متوجه نیستند که پا از قلمرو کوچینگ بیرون گذاشتهاند و فعالیتی را انجام میدهند که نیاز به آموزش تخصصی و تجربه سوپرویژن دارد و خطا در آن میتواند به فرد کوچی لطمه بزند و هزینهآفرین باشد.
به نظر میرسد حرفی که مارتین سلیگمن (از بنیانگذاران روانشناسی مثبت گرا) در سال ۲۰۰۷ دربارهی کوچینگ زد، هنوز هم درست باشد (+): «کسانی که خودشان را کوچ مینامند و از کوچینگ درآمد دارند، از نظر زمینهی آکادمیک بسیار متنوع هستند؛ از افرادی که هیچ نوع تحصیلات آکادمیک ندارند تا آنان که در رشتههایی مانند مشاوره، آموزش، خدمات اجتماعی، روانشناسی و فلسفه مدرک گرفتهاند. بعضی از آنها کلاس حضوری کوچینگ رفتهاند، برخی دیگر دورههای آموزشی از راه دور دیدهاند. برخی هم هیچ دورهای ندیدهاند. برخی از موسساتی مثل ICF یا نهادهای مشابه گواهینامه گرفتهاند، بسیاری هم چنین نکردهاند. برای اینکه بتوانی خودت را یک کوچ بنامی، قاعده و قانونی وجود ندارد.»
البته سلیگمن با این توضیح، اهمیت یا نقش کوچینگ را رد نمیکند. بلکه در ادامه میگوید که رشته کوچینگ برای رشد و توسعه و تثبیت، نیاز دارد به پشتوانههای علمی محکمتری مجهز شود. روندی که به نظر میرسد طی سالهای بعد، به تدریج شکل گرفته است.
به نظر میرسد به جای اینکه دنبال یک حکم کلی در مورد اینکه کوچ کیست و کوچینگ چیست باشیم و بخواهیم چشمبسته از فعالان این صنعت استقبال کرده یا همه را با یک چوب برانیم، بهتر است با مطالعه و افزایش آگاهی خود، بکوشیم قدرت سنجش و ارزیابیمان را در این حوزه افزایش دهیم و در مورد هر فرد یا هر رویکرد، به تناسب همان فرد و همان رویکرد نظر بدهیم و قضاوت کنیم.
علت رواج کوچینگ در سالهای اخیر چیست؟
چه شده است که طی یک یا دو دههی اخیر، اصطلاحات کوچ و کوچینگ و مربیگری تا این حد رواج یافتهاند؟ چه روندهایی در رواج گستردهی این حرفه تأثیر داشتهاند؟
در این زمینه نمیتوان به شکلی قطعی نظر داد. غالب تحلیلهایی هم که در اینباره ارائه شدهاند، حاصل قضاوت و تحلیل شخص تحلیلگر بودهاند (+/+). اما به نظر میرسد ترکیبی از عوامل زیر – که البته نمیتوان وزن و اهمیت نسبی آنها را به شکل دقیق مشخص کرد – در رونق صنعت کوچینگ در ایران و جهان موثر بودهاند:
رواج بحث توسعه فردی: به جرأت میتوان گفت در هیچ مقطعی از تاریخ، مباحثی مانند توسعه فردی تا این حد پرطرفدار نبودهاند. انسانهای بسیاری به این باور رسیدهاند که باید برای رشد و توسعه و یادگیری وقت بگذارند. این پذیرفته شده است که مدارس و دانشگاهها (در هر جای جهان) نتوانستهاند با تحولات سریع جهان همراه شوند. ضمن اینکه تغییرات سریع جهان به گونهای است که پس از گذشت مدت کوتاهی از فارغالتحصیلی، بخش قابلتوجهی از آموختهها کهنه شدهاند. کوچینگ در کنار مشاوره و منتورینگ و کلاسهای آموزشی، یکی از ابزارهایی است که میتواند در خدمت توسعه فردی قرار بگیرد.
مشکلات موجود در جذب منابع انسانی: وقتی از توسعه کسب و کار یا چالش جانشینی صحبت میشود، بیشتر مدیران این گلایه را دارند که «همکار خوب و قوی پیدا نمیشود.» در بین دو گزینهی خریدن (استخدام از بیرون سازمان) یا ساختن (توسعه و ارتقاء همکاران درون سازمان)، گزینهی ارتقاء همکاران بسیار پرطرفدار است. اما چگونه باید برای رشد و پرورش و ارتقاء همکاران وقت گذاشت؟ مدیری که برای دستیابی به هدفهای تعیینشدهی عملیاتی هم وقت کافی ندارد، چگونه میتواند به رشد همکاران و زیردستانش کمک کند؟ به نظر میرسد برخی مدیران در این شرایط، به گزینهی «استخدام و بهکارگیری کوچها» فکر میکنند. همین نگاه میتواند تقاضا برای خدمات کوچینگ را افزایش دهد (+/+).
مدیران جوان: توسعهی فناوری اطلاعات باعث شد که استارتاپها به تدریج سهم خود را در اقتصاد کشورها افزایش دهند. بسیاری از استارتآپها مدیران جوانی دارند که از تجربهی کافی در زندگی شخصی و محیط کار برخوردار نیستند. آنها اگر چه با تکنولوژی آشنا هستند و ایدههای خوبی برای راهاندازی کسب و کار دارند، اما غالباً به علت سن و تجربهی کم، در مهارتهای پایه درونفردی و بینفردی مانند مهارت ارتباطی، کار تیمی، مدیریت تعارض، مدیریت استرس، مدیریت منابع و به طور خاص مدیریت زمان ضعیف هستند. از طرفی منتورها – بنا به تعریف منتورینگ – از موضع بالاتر نگاه میکنند و میخواهند نگاه و تجربهی شخصی خود را به این مدیران جوان منتقل کنند. میتوان حدس زد که این رویکرد ممکن است با مقاومت نسل جوانتر روبهرو شود. این در حالی است که کوچها معتقدند که صرفاً یک تسهیلگر هستند. همین باعث میشود که به عنوان همراه رشد و توسعه فردی، برای نسل جوان مدیران، پذیرفتنیتر باشند و این مدیران از حضور چنین افرادی استقبال کنند. میدانیم که در فضای استارتآپی و کسبوکارهای دیجیتالی، بسیاری از مدیران ارشد در سطح جهان، مدام به این نکته که منتور دارند و از خدمات منتورها استفاده کردهاند، اشاره میکنند. همین مسئله هم میتواند نسل جوانترها را به تقلید از بزرگان ترغیب کند.
چشم و همچشمی: اصطلاح Coaching Envy که ICF حدود یک دهه قبل مطرح کرد، هنوز هم کاملاً مصداق دارد (+). وقتی در جمع مدیران مینشینید، زیاد پیش میآید که به کوچ داشتن اشاره میکنند. استفاده از خدمات کوچینگ هم، برای برخی از این مدیران، شبیه یوگای صبحگاهی و تنیس هفتگی و ماساژ و اسپا به یک مد تبدیل شده است. سلبریتیها هم گروه دیگری هستند که گاهوبیگاه به کوچهایشان اشاره میکنند. شاید دیده باشید که برخی اینفلوئنسرها در شبکه های اجتماعی هم که اساساً کار عجیبی انجام نمیدهند و صرفاً به انتشار عمومی جنبههای خصوصی زندگیشان مشغولند، گهگاه به این نکته اشاره میکنند که «کوچم گفت این کار را بکنم یا آن کار را نکنم.» (بگذریم از اینکه کوچ قاعدتاً نباید وارد قلمرو بایدها و نبایدها شود). به هر حال، همین رواج فراگیر ممکن است حتی کسانی را که واقعاً نیازی به کوچ ندارند، به استفاده از خدمات کوچینگ ترغیب کند.
مسیر کوتاه برای تبدیل شدن به یک کوچ: تبدیل شدن به یک کوچ حرفه ای، مانند هر کار دیگری دشوار و زمانبر است. اما رسیدن به جایگاه یک کوچ متوسط، مسیر نسبتاً کوتاهی دارد. کافی است هزینه و زمان شرکت در دوره های کوچینگ را با هزینه و زمان و دردسرهای تبدیل شدن به یک مشاور حرفه ای در روانشناسی مقایسه کنید. در رشتههایی که همخانوادهی کوچینگ محسوب میشوند، معمولاً شما نمیتوانید امسال وارد بازی شوید و سال بعد، گواهینامه به دست، آمادهی حضور در بازار کار باشید.
درآمد جذاب کوچها: برای کوچینگ، تعرفهی مشخصی وجود ندارد. کوچها بسته به قدرت برند شخصی خود و توانایی متقاعدسازی، میتوانند تقریباً هر هزینهای را به مشتریان خود اعلام کنند. در حالی که در بسیاری از حوزهها، از جمله مشاوره و روانکاوی، عرفها و تعرفههایی وجود دارد که به سادگی نمیتوان از آن فاصله گرفت.
رویکرد متمم به کوچینگ
ما در متمم، با توجه به استقبال دوستان متممی از چند مطلب کوتاهی که درباره کوچینگ منتشر شد، تصمیم گرفتیم بحث کوچینگ را به شکل دقیقتر و عمیقتر مطرح کنیم.
خصوصاً با توجه به بیسروسامانی صنعت کوچینگ در ایران و بازار نسبتاً بزرگی که برای کوچینگ به وجود آمده، به نتیجه رسیدیم که جای بررسی گستردهتر این حوزه در فضای آموزش کشور خالی است.
البته این به آن معنا نیست که تا کنون در این حوزه کاری انجام نشده است. اما به هر حال، این یک واقعیت است که بیشتر کسانی که هماکنون در بازار کشور از کوچ و کوچینگ حرف میزنند، ذینفع این حوزه هستند. مثلاً وقتی گواهینامه خود را از یک موسسه میگیرند و از همان هم به عنوان پشتوانه شغلی و محل امرار معاش خود استفاده میکنند، نمیتوان انتظار داشت بدون سوگیری دربارهی این نوع موسسات اظهارنظر کنند یا دربارهی اثربخشی کوچینگ، نگاهی بیطرف داشته باشند. و یا اینکه بتوانند با نگاهی آسیبشناسانه، فعالیتهای خود را نقد و ارزیابی کنند.
متمم به عنوان مجموعهای که به هیچیک از متولیان و ذینفعان این حرفه وابستگی ندارد، طبیعتاً از رونق یا رکود آن هم منتفع یا متضرر نخواهد شد و از این منظر، میتواند کمی بیشتر به نگاه بیطرفانه نزدیک شود و با تکیه با منابع و مراجع معتبر و تحقیقات رسمی، تصویری واقعبینانهتر از این حوزه ترسیم کند.
انگیزهی دیگری هم از مطرح کردن بحث کوچینگ در متمم وجود دارد و آن، رویکرد کوچینگ در مدیریت یا Managerial Coaching یا Manager as a Coachاست که در سالهای اخیر به شدت رواج یافته است. این روزها دیگر مدیران نمیتوانند به وظایف مدیریت که به شکل سنتی مطرح میشد (برنامه ریزی، کنترل، هماهنگی، سازماندهی و مانند اینها) محدود شوند. کسانی که با یک مدیر کار میکنند، انتظار دارند مدیر در تعاملات خود، نقش یک کوچ را هم برای آنها بر عهده بگیرد. اگر چه چنین کاری را با توجه به محدودیت وقت مدیران نمیتوان به شکل تمام و کمال انجام داد، اما اگر مدیران با مفهوم کوچینگ آشنا باشند، میتوانند نقش بسیار موثرتری در رشد همکاران خود ایفا کنند و طبیعتاً رضایت شغلی و اثربخشی سازمانی آنها را افزایش دهند.
مخاطبان مباحث کوچینگ در متمم
با توجه به آنچه تا اینجا گفته شد، اگر در گذشته در دوره های کوچینگ شرکت کردهاید یا قصد دارید در آینده به یک کوچ تبدیل شوید، همچنین اگر قصد دارید از خدمات کوچینگ استفاده کنید، و یا اگر مدیری هستید که دوست دارید نقشی موثرتر در رشد همکارانتان ایفا کنید، درسهای کوچینگ متمم احتمالاً میتوانند برای شما مفید باشند.
البته باور ما بر این است که در کنار همهی این موارد، آشنایی با برخی از مفاهیم کوچینگ، میتواند به تعامل ما با همردههای و همتایان خود (دوستان، آشنایان و همکاران) هم کمک کند. حتی اگر در ظاهر از عناوینی مانند کوچ و کوچی و کوچینگ استفاده نشود.
اهمیت زبان انگلیسی برای یادگیری کوچینگ
منابع فارسیِ معتبر و قابلاتکا دربارهٔ کوچینگ در فضای فارسی بسیار محدودند؛ چه کتابهای کوچینگ و چه وبسایتها و منابع آنلاینی که به آموزش کوچینگ میپردازند.
ما در متمم صرفاً به بحث تخصصی کوچینگ میپردازیم و آموزش زبان انگلیسی برای کوچینگ در حیطهٔ اهداف آموزشیمان نیست. اما یک مجموعهٔ آموزشی کوچک با عنوان کلمات انگلیسی پرکاربرد در کتابهای مختلف داریم که یکی از مطالب آن را به کلمات پرتکرار انگلیسی در کتاب هندبوک کوچینک اختصاص دادهایم. شاید مطالعه و بررسی آن مطلب، انگیزهٔ اولیهای برای یادگیری واژگان انگلیسی کوچینگ در شما ایجاد کند.
دسترسی کامل به مجموعه درسهای مرتبط با کوچینگ و منتورینگ برای اعضای ویژه متمم در نظر گرفته شده است.
اعضای ویژهی متمم علاوه بر دسترسی به درسهای کوچینگ و منتورینگ به مجموعهی گستردهای از درسها به شرح زیر دسترسی پیدا میکنند:
البته بررسیهای ما نشان داده که علاقهمندان به کوچینگ و منتورینگ از میان فهرست فوق، معمولاً برای مطالعهی درسهای زیر وقت میگذارند:
خودشناسی | شخصیت شناسی | کار تیمی | مذاکره
مهارت ارائه | مهارت ارتباطی | زندگی شاد | عزت نفس
پرسونال برندینگ | مشاوره مدیریت | مدیریت زمان
دوره MBA (مطالعهی منظم همهی درسها)
مشارکت در بحث و ورود به درسهای آینده (برای دسترسی کامل به برخی از درسهای آتی کوچینگ ضروری است)
از آنجا که شناخت پیشزمینههای دوستان متممی در زمینه کوچینگ و آشنایی با نیازها و اولویتهای آنها در این حوزه میتواند به ما در تدوین و توسعه درسهای کوچینگ کمک کند، اگر قصد دارید از مجموعه درسهای کوچینگ متمم استفاده کنید، پیشنهاد میکنیم کمی وقت بگذارید و به سوالهای زیر پاسخ دهید.
حتی اگر صرفاً به تعدادی از این پرسشها پاسخ دهید، باز هم به ما کمک میکند و برایمان کافی خواهد بود:
چقدر با کوچینگ آشنا هستید؟ آیا قبلاً در این باره خواندهاید یا در دورهای شرکت کردهاید؟ آیا تا به حال – به شکل رسمی یا غیررسمی – نقش یک کوچ را ایفا کردهاید؟ آیا تا به حال از خدمات کوچینگ استفاده کردهاید؟ از درسهای کوچینگ متمم چه انتظاری دارید؟#کوچینگ #منتورینگ #مشاوره مدیریت
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری کوچینگ به شما پیشنهاد میکند:
- کوچینگ | مقدمه و ورود به دوره کوچینگ متمم
- تفاوت کوچ و منتور چیست؟ آیا کوچینگ و منتورینگ یک مفهوم هستند؟
- تیموتی گالوی | بازی درونی به چه معناست؟
- کوچ کیست و کوچینگ چیست؟
- چهار سطح کوچینگ | مشخص کنید در کجای طیف قرار میگیرید
- کوچینگ مدیران اجرایی
- مدیر در نقش کوچ | مرور و خلاصهٔ یک مقالهٔ مهم
- کوچینگ عملکرد | یک کوچ عملکرد چه کارهایی انجام میدهد؟
- لایف کوچینگ چیست؟ کوچینگ زندگی شامل چه کارهایی است؟
- کوچینگ مبتنی بر شواهد | اهمیت شواهد علمی در آموزش و ارائه خدمات کوچینگ
- ویژگیهای کوچ حرفه ای و موفق | شایستگیهای کوچینگ
- اخلاق حرفه ای در کوچینگ | اصول اخلاقی در کوچینگ چه هستند؟ | بخش اول
- اخلاق حرفه ای در کوچینگ | اصول اخلاقی در کوچینگ چه هستند؟ | بخش دوم
- روش جایگزین دریافت بازخورد از دیگران
- کاربرد هوش مصنوعی در کوچینگ
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانید به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کرده و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیمسال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید. لطفاً برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
نویسندهی دیدگاه : مهدی - علیزادگان
سلام به همه متممی های عزیز و گرامی
من قبلا هم در مورد کوچینگ و بی بضاعت بودن کوچینگهایی که خودشان مدعی کوچینگ هستند کامنت نوشتهام و با توجه به دانش و تجربه بسیار محدود من نیازی نیست که در اینجا نظر شخصی خودم را بازنویسی کنم. اما قبل از پاسخ به پرسشهای بالا لازم میدانم نکاتی را مرور کنم.
اینکه کوچ و منتور چه هستند و چه تفاوتی دارند یک امر مهم در مقالات و کتب و سازمانهای معتبر و نیمه معتبر میباشد اما در واقعیت خصوصا در ایران هر کسی ممکن است بدون توجه به همپوشانی و یا تضاد معنایی این دو را به جای یکدیگر به کار ببرد.
یک فرض مهم و پنهان در فرهنگ ما (من تسلطی به فرهنگ این داستان در خارج از کشور ندارم) این است که عموما کوچ ها و منتورها یا هر نام دیگری که برایش متصور هستیم مدعی هستند که میتواند اوضاع را بهتر کند و ما به یک رضایت خاطر مطلوب برسیم.
فرض مهم و نادیده شده این گونه جملات این است که "ما میدانیم که شرایط بهتر چیست" با همین فرض اولین تناقض پیش میاید و آن اینکه بسیاری از منتورها و کوچ ها ناخواسته تبدیل به معلم و مدرس در امری میشوند که در آن ادعای کوچینگ و منتورینگ دارند.
واقعیت این است که این سازمان یا فرد متقاضی میباشد که برای رسیدن به شرایط مطلوبتر، از خدمات کوچینگ بهره میبرد تا بتواند به شرایط بهتر ارتقاء پیدا کند و نه اینکه کوچ از ابتدا تضمین احراز کیفیت برتر باشد.
کوچ باید با فرد یا سازمان مطبوع او از ابتدا نزدیک شود و بعد بتوانند مانند فرد یا سازمان بیندیشد و نقش او را درک کند و سپس شروع به اقدام نماید
البته در حوزه کسب و کار میشود گفت شرایط بهتر سود بیشتر است ولی شاید برای این منظور مشاوران مدیریت بهتر اقدام کنند و از سوی دیگر شرایط بهتر یک وضعیت کلی است و نه فقط چند پارامتر اندازه پذیر و رایج
کوچ یک درس و روش خاص نیست ، کوچ و منتور از قابلیت انعطاف بالایی برای تطابق با کوچی و منتوری باید برخوردار باشد. اولین کاری که در ایران کوچ ها و منتورها انجام میدهند این است که شروع به نقد افکار و عقاید و رفتار کوچی و منتوری میکنند انگار از پیش میدانند که عقاید درست و افکار درست و رفتار درست کدام است. خوب اگر میدانید خودتان شروع کنید.
رابطه کوچ و کوچی مانند رابطه دو نفر هست که باید میزی را از روی زمین بلند کنند برای اینکار
نگارنده معتقد به انحصاری بودن کوچ به تنهایی نیست بلکه آنچه که مهم است هم کوچ و کوچی و هم رابطه بین این دو مهم است.
اما پاسخ به پرسشهای متن درس
من مطالب زیادی در مورد کوچینگ و منتورینگ خوانده و در این باره تحقیق میدانی نیز داشته ام (ادعایی در مورد درستی این تحقیق نداشته و ندارم) . منشاء این مطالعات را نمیدانم و مدعی یک مطالعه عمیق و جدی هم نیستم اما به نظرم میاید که خیلی تحت تاثیر تبلیغاتی بودم که بسیاری را پوچ و بی محتوی یافتم. نتیجه این تحقیق و مطالعه این شده تجربیات موفق و شکست خورده بسیاری را مشاهده و مطالعه کردم و به الگوهایی برای کار خودم رسیدم
شخصا هرگز نه کوچ بوده ام و نه منتور و نه مشاور و ادعایی هم نداشته ام ، اما من هم مانند همه دوستان و عزیزان دیگر در هر سمت و سازمانی گاهی نقشی در ارتقاء و بهبود داشته ام که گفته اند این نقش کوچ یا مشاور بوده است ولی این فقط نظر شخصی دیگران نسبت به چند اتقاق بود و اتقاق قابل استنادی نیست
من هم به صورت فردی و هم سازمانی افرادی را با عنوان کوچ و هم منتور و هم مشاور داشته ام و واقعا خوشحال بودم که دسترسی به این افراد داشته ام.
از بین حدود ده نفر تنها میتوانم به دو نفر اشاره کنم. اما تفاوت این دو نفر با بقیه در چه بود؟
هشت نفری که فقط مدعی بودند و البته همه مسلح به انواع مدارک مشاوره و کوچینگ و منتورینگ و .. بودند یک مشکل اساسی داشتند و آن اینکه مانند پزشکی که بدون دیدن بیمار نسخه میدهند عمل میکردند و انگار میدانستند که آینده چه باید باشد. اما آن دو نفر کار جالبی میکردند ،قصدشان درمان نبود نبود و نسخه ای هم تجویز نکردند و فقط یک کار جالب انجام دادند ، در تمام جلسات که داشتیم کاری میکردند که من خودم با مسئله روبرو بشوم و خودم برای درمان کوشا باشم.
مقایسه کنید با دکتر غدد که برای قند خون 100 ، قرص متفورمین و انسولین تجویز میکند و گاهی یک متخصص ساده (اما آگاه) تغذیه و ورزش که با یک روند سیستماتیک شما را در خصوص مکانیزم افزایش قند خون آگاه میکند و اتفاقا تصمیم میگیرد که ورزش کرده و سبک زندگی را تغییراتی بدهید تا بهتر و سالم تر زندگی کنید
هم اکنون متمم برای من نقش یک شبه کوچ مجازی را بازی میکند چرا که هم میتوانم یاد بگیرم هم میتوانم به اشتراک بگذارم و هم نظرات من توسط یک جامعه آماری مرتبط ارزیابی میگردد. این کافی نیست اما بسیار عالی است. از همین رو به نظرم متمم میتواند تعریفی مطابق با مسیر و خط مشی خود از کوچ ، منتور و مشاور ارائه بدهد.
همانطور که در درس مطرح شده است ، کوچینگ و منتورینگ امور مهم ولی بسیار جوانی هستند ، اگر چه در تاریخ بوده اند کسانی که این نقش را داشته اند ولی به این نام شناخته نمیشدند. برای همین در این مرحله لازم است یک سازمان و ساختار مناسبی در خصوص ارزیابی و تعریف این حرفه ها نقش متولی را بازی کند و شاید متمم بتواند به خوبی این نقش را ایفا کند. شاید متمم بتواند به متقاضیان کمک کند که کوچ های لایق را از مدعیان کوچینگ راحتتر تمیز بدهند. شاید بتواند کوچینگ را طبقه بندی کرده و پرسشنامه ها تهیه کند. اگر قرار است کوچینگ در جامعه ما نقش مهم خود را ایفا کند باید ساختاری باشد که پیشگام باشد و شاید متمم این ساختار باشد.
کوچینگ، منتورینگ و مشاوره امور بسیار مهمی برای رشد و تعالی جامعه محسوب میگردند ، مسلما همه ، همه چیز را نمیدانند و باید در امور مختلف یاد بگیرند و یا از دیگران کمک بگیرند و درست به خاطر همین اهمیت است که باید به این موضوع به طور جدی رسیدگی گردد
سپاس