Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu
شرایط دریافت هدیه نوروزی متمم: دوره صوتی آموزش هدف‌گذاری (کلیک کنید)


کوچ کیست و کوچینگ چیست؟


اهداف و انتظارات آموزشی متمم در این درس
کد درس: ۲۱۵۶۰۸
پیش نیاز مطالعه درس کوچینگ (مربیگری): از دوستان عزیز متممی انتظار می‌رود پس از مطالعه این درس بتوانند:
  • درباره‌ی تاریخچه کوچینگ صحبت کنند.
  • چند تعریف کوچینگ را (از دید فعالان این حوزه) شرح دهند.
  • برخی از انواع کوچینگ (زیرشاخه‌های اصلی و شناخته‌شده‌تر) را فهرست کنند.
فشار ذهنی هنگام مطالعه
نیاز به مشارکت شما
کسب و کار
زندگی
کوچینگ چیست؟

کوچینگ (Coaching) که می‌توان آن را به مربیگری ترجمه کرد، از جمله اصطلاحات پرتکرار این روزهاست. افراد بسیاری را می‌بینیم که خود را به عنوان کوچ کسب و کار (بیزینس کوچ) یا کوچ فردی و یا کوچ مدیران اجرایی معرفی می‌کنند. همچنین افراد بسیاری را خصوصاً در میان مدیران می‌بینیم که مدعی هستند کوچ شخصی دارند و افرادی آن‌ها را کوچ می‌کنند (فعلاً کاری به این نداریم که کوچ شخصی چیست و اساساً چنین اصطلاحی معنا دارد یا نه).

تقاضا برای خدمات کوچینگ هم به شکل محسوسی افزایش پیدا کرده است.

لااقل بر اساس آن‌چه ما در متمم می‌بینیم، تعداد ایمیل‌ها و درخواست‌ها با مضمون «جستجوی کوچ» و «درخواست معرفی کوچ حرفه ای» به شدت افزایش یافته و این سوال مطرح می‌شود که «کوچینگ یعنی چه؟».

به نظر می‌رسد که همین تقاضا باعث شده افراد مختلف، بدون این‌که تغییر خاصی در شیوه‌‌ی عملکرد پیشین خود داشته باشند، تصمیم بگیرند عنوان حرفه‌ای خود را تغییر دهند تا بتوانند مخاطبان (مشتریان) بیشتری جذب کنند. هم‌چنین دوره های آموزشی که پیش از این نیز وجود داشته، بدون کوچک‌ترین تغییر در محتوا، با بسته‌بندی جدید و عنوان کوچینگ عرضه شوند (کوچینگ کارآفرینی، کوچینگ نویسندگی، کوچینگ فروش، کوچ توسعه فردی، کوچینگ مطالعه، کوچینگ حسابداری و …).

در درس تفاوت کوچ و منتور توضیح دادیم که گروهی از محققان دانشگاهی بر این باور هستند که تعریف کوچینگ چندان دقیق و شفاف نیست و بسیاری از کسانی که خود را کوچ یا منتور می‌نامند و اصرار دارند که با گروه دیگر تفاوت دارند، در نهایت همان کار گروه مقابل را انجام می‌دهند.

با این حال، چه بپسندیم و چه نپسندیم، واقعیت این است که کوچ شدن و کوچینگ یکی از روندهای رو به رشد در ایران و البته جهان است و به نظر می‌رسد که لازم است ادبیات، تعاریف و ترمینولوژی این حوزه را بهتر بشناسیم.

در غیر این صورت گرفتار کسانی خواهیم شد که نه‌تنها چارچوب نگرش علمی و آکادمیک را قبول ندارند، بلکه از قواعد داخلی سازمان‌ها و نهادهای مرتبط با کوچینگ هم تبعیت نکرده و خواسته‌ها، ترجیحات و برداشت‌های شخصی خود را به عنوان کوچ حرفه ای به مخاطب تحمیل می‌کنند.

امیدواریم این درس – و درس‌های دیگری که در ادامه‌ی بحث کوچینگ و مربیگری منتشر می‌شوند – به کسانی که تصمیم می‌گیرند به سراغ انتخاب کوچ بروند یا وارد حرفه کوچینگ شوند کمک کند تا بهتر و پخته‌تر تصمیم بگیرند و آگاهانه‌تر انتخاب کنند.

تاریخچه کوچینگ | آیا کوچ یک اصطلاح تازه و جوان است؟

در بسیاری از کتابها و مقالات کوچینگ می‌گویند کلمه‌ی Coaching با مفهومی نزدیک به معنای امروزی آن، نخستین بار در سال ۱۹۳۷ به کار رفته است (مقاله کوچینگ گرنت).

ظاهراً فردی به نام گوربی (Gorby) در آن زمان در مقاله‌ای گفته بوده «برای بهبود عملکرد در محیط کار، باید افراد باتجربه‌تر کوچینگ افراد کم‌تجربه‌تر و تازه‌وارد را بر عهده بگیرند.» به نظر می‌رسد گوربی کوچینگ را مشابه آموزش (و شاید در زبان امروزی: منتورینگ) در نظر گرفته است.

جاناتان پسمور که از جمله معتبرترین محققان در زمینه کوچینگ است می‌گوید که در سال ۱۹۱۱ هم Coaching در متن‌های مدیریتی و مهارتی وجود داشته است. اما معنی کلمه کوچینگ در‌ آن زمان بیشتر از جنس آموزش و راهنمایی بوده است. مثلاً می‌گفته‌اند در محیط‌های آموزشی باید کوچینگ برای دانشجویان وجود داشته باشد یا برای برنده شدن در مسابقه‌ی مناظره میان دانشجویان دانشگاه‌های مختلف، دانشجویان باید کوچ داشته باشد.

اما بحث کردن بر سر این تاریخ‌ها و جستجوی نخستین کاربردها، ارزش چندانی ندارد. چون اصطلاح کوچینگ تا چند دهه رواج نداشته و همه‌ی آن‌چه ما از کوچ و کوچینگ شنیده‌ایم و می‌شنویم از دهه‌ی هشتاد و نود میلادی (سی تا چهل سال پیش) آغاز شده است.

کوچینگ چیست

معنی کوچینگ | به کدام تعریف کوچینگ تکیه کنیم؟

به نظر می‌رسد می‌توانیم کتاب مربیگری برای عملکرد بهتر (Coaching for Performance) نوشته‌ی جان ویتمور (John Whitmore) را به عنوان یکی از متون مرجع برای تعریف کوچینگ در نظر بگیریم.

این کتاب تقریباً نخستین کتاب جدی زمینه‌ی مربیگری و کوچینگ است که در سال ۱۹۸۲ منتشر شد و طی چهار دهه‌ی اخیر به ده‌ها زبان ترجمه شده است. تقریباً هر کتاب و مقاله‌ای هم به مرور تاریخچه کوچینگ می‌پردازد به کتاب کوچینگ ویتمور اشاره می‌کند (+/+/+) و بعید است در یک دوره کوچینگ یا کلاس کوچینگ، نامی از این نویسنده و این کتاب نشنوید.

کتاب کوچینگ

جان ویتمور بسیار تحت تاثیر مدل تیموتی گالوی با عنوان بازی درونی قرار گرفته بود و تقریباً همان نگاه را در راه و رسم مربیگری ترویج می‌کرد.

گالوی معتقد بود بخش بزرگی از آن‌چه یک فرد (ورزشکار، مدیر، نویسنده و …) برای کار حرفه‌ای خود نیاز دارد، در وجود خودش هست و مربی صرفاً کافی است موانع ذهنی را که در درون آن فرد وجود دارند، از سر راه بردارد و کمرنگ کند. ویتمور هم وظیفه کوچ و تعریف کوچینگ را بر همین مبنا بیان کرد:

کوچینگ یعنی آزاد کردن توانمندی‌های بالقوه‌ی انسان‌ها (Unlocking a person’s potential).

کوچ به جای آموختن به افراد به آن‌ها کمک می‌کند خودشان یاد بگیرند.

آگاهی (Awareness) و مسئولیت (Responsibility) دو کلمه‌ی کلیدی در کوچینگ هستند. وظیفه کوچ این است که به کوچی (Coachee) کمک کند نسبت به داشته‌ها و دانسته‌های آگاهی بیشتری پیدا کند، و مسئولیت رشد و توسعه خود را نیز بر عهده بگیرد.

البته افراد بسیاری کوچینگ را تعریف کرده و وظیفه کوچ یا مربی را بیان کرده‌اند. جاناتان پسمور که تا کنون چند بار از او نام برده‌ایم، ضمن پذیرش تعریف ویتمور، معتقد است که در این تعریف، فرایند و چگونگی نیامده است. بلکه صرفاً گفته شده که کوچینگ چیست و چه کارهایی کوچینگ محسوب نمی‌شود.

به همین علت، او و همکارش نکات دیگری را هم اضافه می‌‌کنند (فایل PDF مقاله کوچینگ پسمور):

رابطه کوچ و کوچی از جنس گفتگو است؛ یک نوع گفتگوی سقراطی.

کوچ در این رابطه بیشتر نقش تسهیل‌گر را بر عهده دارد و می‌کوشد با سوال‌های باز [که پاسخ قطعی و کوتاه و مشخص ندارند] خودآگاهی طرف مقابل را افزایش داده و حس پذیرش مسئولیت [برای تغییر و بهبود وضعیت موجود] را در او بیدار و تقویت کند.

بنابر این، کوچینگ از جنس نصیحت و توصیه نیست.

فدراسیون بین المللی کوچینگ یا ICF هم تعریفی را ارائه می‌کند که تقریباً مفاهیم مطرح شده توسط ویتمور و پسمور را پوشش می‌دهد (+):

کوچینگ یک همکاری و مشارکت بین کوچ و مُراجع است که
با برانگیختن مُراجع به اندیشیدن و خلاقیت،
او را ترغیب می‌کند تا توانایی‌های شخصی و حرفه‌ای خود را به اوج برساند.

انواع کوچینگ | تخصص های کوچینگ به چند دسته تقسیم می‌شوند؟

کوچینگ و مربیگری هم مثل هر رشته‌ی دیگری، به مرور با حرفه‌ای شدن و گسترش قلمرو فعالیت‌هایش، به زیرمجموعه‌های تخصصی‌تر (اصطلاحاً Sub-specialties) تقسیم شده است و انواع گرایش‌های کوچینگ به وجود آمده‌اند.

اغراق نیست اگر بگوییم تقریباً هر کس هر کاری انجام می‌داده، یک کلمه‌ی کوچ را هم به کارت ویزیت خود اضافه کرده و کوچینگ را در رزومه‌اش جا داده است. بعضی از این زیرمجموعه‌ها بسیار تخصصی هم به نظر می‌رسند. به عنوان نمونه، کسانی امروزه خود را متخصص گریف کوچینگ (به انگلیسی: Grief Coaching) معرفی می‌کنند و می‌گویند به عنوان گریف کوچ می‌توانند به شکل تخصصی به انسان‌ها برای عبور از «مراحل اندوه» و «سختی‌های از دست دادن» کمک کنند. کاری که سال‌ها روان‌درمان‌گران مشغول آن بوده‌اند و هیچ‌وقت مدعی نشده‌اند چنین کاری، یک تخصص مستقل است.

به علت همین تنوع، بعید است بتوانید فهرستی از تخصص های کوچینگ تنظیم کنید که همه را راضی کند (اگر مقاله کوچینگ چیست در ویکی پدیا را نگاه کنید متوجه می‌شوید که تقریباً برای هر حوزه‌ای کوچینگ تخصصی به وجود آمده است).

بنابراین، ضمن تأکید بر این که تقسیم‌بندی شفاف و مشخصی برای خدمات کوچینگ وجود ندارد، می‌توان گفت حداقل چند گرایش تخصصی کوچینگ وجود دارد که بیشتر منابع و صاحب‌نظران به آن‌ها اشاره می‌کنند و از آن‌ها نام می‌برند (+/+):

کوچینگ مدیران اجرایی (Executive Coaching)

مخاطب این نوع کوچینگ و مربیگری، مدیران اجرایی در رده‌های ارشد (و گاهی میانی) سازمان‌ها هستند. کوچ‌ها با استفاده از اصول و ابزارهای کوچینگ می‌کوشند به بهبود عملکرد این افراد در محیط کار کمک کنند.

ریچارد کیلبرگ که می‌توان او را از جمله‌ی معروف‌ترین دانشگاهیان در حوزه‌ی کوچینگ مدیران ارشد دانست توضیح می‌دهد که این نوع کوچینگ برای کسانی مفید و مناسب است است که:

  • در قد و قواره‌ی یک مدیر، اختیار و مسئولیت دارند
  • می‌خواهند عملکرد حرفه‌ای خود را بهبود ببخشند
  • می‌خواهند رضایت شخصی خود را افزایش دهند

 و در نهایت قرار است بر پایه‌ی این تغییرات، اثربخشی سازمان خود را ارتقاء دهند (+).

[ مطالعهٔ بیشتر: کوچینگ مدیران اجرایی ]

کوچینگ رهبری (Leadership Coaching)

مخاطب کوچینگ رهبران هم مدیران ارشد سازمانی هستند (+).

بنابراین تفاوت Leadership Coaching و Executive Coaching بیشتر در «هدف کوچینگ» است و نه «مخاطب کوچ.»

در کوچینگ رهبران هدف کوچ این است که به مُراجع خود کمک کند توانایی خود را در ارتباط با دیگران و تعامل با آنان و تأثیرگذاری بر روی آن‌ها افزایش دهد. بر خلاف کوچینگ مدیران اجرایی که بیشتر به جنبه‌های اجرایی و عملیاتی سازمان و کسب و کار پرداخته می‌شود.

کوچینگ کسب و کار (Business Coaching)

با وجودی که اصطلاح بیزینس کوچینگ در سال‌های اخیر بسیار رواج پیدا کرده، هنوز درباره‌ی تعریف آن اتفاق‌نظر وجود ندارد.

برخی می‌گویند بیزینس کوچینگ دقیقاً معادل کوچینگ مدیران اجرایی است و این دو اصطلاح تفاوتی با هم ندارند.

اما گروهی دیگر، تعریف گسترده‌تری را پذیرفته‌اند. آن‌ها معتقدند که کوچینگ کسب و کار یک چترواژه است که بالای سر همه‌ی فعالیت‌های کوچینگ در کسب و کار قرار می‌گیرد. یعنی کوچینگ مدیران اجرایی، کوچینگ رهبران و نیز کوچ کردن افراد و مربیگری برای آن‌ها در رده‌های پایین سازمان، همگی مصداق کوچینگ کسب و کار است.

بر این اساس،  هر نوع فعالیت کوچ در «فضای کسب و کار» را می‌توان بیزینس کوچینگ نامید. 

طرفداران تعریف دوم تأکید می‌کنند که کوچینگ دیگر مختص مدیران ارشد نیست و هر فردی در سازمان، حتی در پایین‌ترین جایگاه‌ها و رده‌ها هم می‌تواند از کمک‌های یک کوچ برای توسعه فردی و پیشرفت در مسیر شغلی خود استفاده کند.

ما هم در متمم این تعریف دوم را که گسترده‌تر است مد نظر قرار می‌دهیم. با وجودی که کارهای زرد، تجاری و بی‌پایهٔ فراوانی تحت عنوان بیزینس کوچینگ انجام شده، خوش‌بختانه در یک دههٔ اخیر چند کتاب بیزینس کوچینگ با پایه‌ٔ تخصصی و علمی هم منتشر شده که تا حدی می‌‌توانند به این شاخه از کوچینگ سر و سامان دهند.

مدیر در نقش کوچ (Manager as Coach)

در بیشتر انواع کوچینگ، کوچ این کار را به عنوان شغل خود انتخاب می‌کند.

اما داستان «مدیر در نقش کوچ» کمی فرق دارد. در این‌جا کار اصلی مدیر، مدیریت است. اما او در کنار انواع نقش‌هایی که به عنوان مدیر در سازمان بر عهده دارد، نقش کوچ را هم برای همکاران و زیردستان خود در نظر می‌گیرد.

قرار نیست مدیر برای همهٔ کارکنان سازمان، نقش کوچ را ایفا کند. شاید او یک یا چند نفر از مدیران میانی یا دستیاران خود را انتخاب کرده و نقش کوچ را صرفاً‌ برای آن‌ها بر عهده بگیرد.

در این باره کتاب‌های زیادی با عناوینی از جنس «مدیر در نقش کوچ» یا «رهبر در نقش کوچ» نوشته شده‌اند که مثل سایر حوزه‌های کوچینگ، بعضی از آن‌ها سطحی و بی‌پایه و برخی دیگر، عمیق‌تر و مستندتر هستند.

برای آشنایی با این بحث مطالعهٔ درس زیر (مقالهٔ کوچینگ و مدیریت) می‌تواند نقطهٔ شروع خوبی باشد:

مدیر در نقش کوچ – خلاصهٔ‌ یک مقاله

کوچینگ سلامت (Health Coaching)

کوچینگ سلامت نسبت به سایر شاخه‌های کوچینگ جوان‌تر محسوب می‌شود و شاید بتوان گفت طی دو دهه‌ی اخیر جدی شده است. این شاخه از کوچینگ باید توسط کسانی که در حوزه‌‌ی سلامت تحصیل کرده و تخصص و تجربه دارند ارائه شود و هدف‌های زیر برایش در نظر گرفته می‌شود (+):

  • کوچ سلامت باید بتواند دانش، مهارت و اعتماد به نفس مراجع را در زمینه‌ی ارتقاء سلامتش افزایش دهد
  • مراجع را به ابزارهای لازم برای حفظ سلامت مجهز کند
  • به مراجع کمک کند تا در حوزه‌ی سلامت برای خود #هدف گذاری کند

در یک کلام می‌توان گفت کوچینگ سلامت باید به انسان‌ها کمک کند تا از وضعیت منفعل خارج شوند و در فرایند حفظ سلامت خود به شکل فعالانه مشارکت کنند.

کوچینگ زندگی یا لایف کوچینگ (Life Coaching)

تقریباً هر چیزی را نتوانید در دسته‌های بالا قرار دهید می‌توانید به عنوان لایف کوچینگ در نظر بگیرید.

یک تعریف ساده‌ی کوچینگ زندگی این است که هر نوع فعالیت کوچینگ خارج از فضای کار، کوچینگ زندگی محسوب می‌شود (در این حالت باید کوچینگ سلامت را زیرمجموعه‌ی لایف کوچینگ در نظر بگیرید).

گاهی هم می‌گویند کوچینگ زندگی یعنی این‌که کوچ در یک فرایند سیستماتیک، کیفیت تجربه‌ی زندگی و قدرت پیشبرد اهداف را در مُراجع خود افزایش دهد.

به هر حال، مستقل از این‌که چه تعریفی را به کار بگیرید، اصل موضوع در این است که قلمرو کوچینگ زندگی بر اساس مسئله‌ و خواسته‌ای که مُراجع پیش روی کوچ قرار می‌دهد تعریف می‌شود.

[ مطالعهٔ بیشتر: لایف کوچینگ ]

کوچینگ عملکرد یا پرفورمنس کوچینگ (Performance Coaching)

در کوچینگ عملکرد، کوچ تلاش می‌کند عملکرد طرف مقابل را در یک زمینهٔ‌ مشخص بهبود دهد. پرفورمنس کوچینگ را می‌توان یکی از قدیمی‌ترین و اصیل‌ترین شاخه‌های کوچینگ دانست. چون مربی‌های ورزشی – که نخستین نمونه‌های کوچ محسوب می‌شوند – عملاً برای بهبود عملکرد تلاش می‌کنند و حوزهٔ فعالیت آن‌ها را می‌توان کوچینگ عملکرد در نظر گرفت.

البته طی سال‌های اخیر، کوچینگ عملکرد در حوزه‌های سازمانی به شدت رواج یافته و معمولاً اگر اصطلاح «کوچ عملکرد» را بدون هرگونه توضیح بیشتر به کار ببرید، مخاطب فرض می‌کند موضوع بحث، کوچینگ در فضای سازمان است.

کوچینگ عملکرد را نمی‌توان کاملاً‌ مستقل از سایر قلمروهای کوچینگ در نظر گرفت. بیشتر انواع کوچینگ که در این درس گفتیم، می‌توانند با کوچینگ عملکرد هم‌پوشانی داشته باشند (مثلاً‌ یکی از فعالیت‌های مدیر در نقش کوچ می‌تواند کوچینگ عملکرد باشد.

[ مطالعهٔ بیشتر: کوچینگ عملکرد ]

آیا کوچینگ اثربخش است؟

واقعیت این است که با توجه به تنوع گسترده‌ی کوچ‌ها و فعالیت‌های کوچینگ، چنین سوالی از پایه نادرست است. درست مثل این‌که بگوییم آیا معلمی نتیجه‌بخش است؟

تا مشخص نکنیم کدام معلم، کدام درس، کدام دانشجو،‌ کدام روش تدریس و تحت کدام شرایط، چنین سوالی مبهم و گمراه‌کننده است.

اما شاید برایتان جالب باشد که آدرین فرنهام که دانشمند و نویسنده‌ای مطرح است و در درس روانشناسی پول با او آشنا شده‌ایم، سعی کرده مجموعه‌ی گسترده‌ای از مطالعات و تحقیقات مربوط به اثربخشی کوچینگ را مرور و بررسی کند (+).

البته فرنهام صرفاً به بیزینس کوچینگ و زیرشاخه‌های آن پرداخته است. اما دستاورد مطالعه‌ی او جالب‌توجه است.

نخستین نکته‌ای که فرنهام مطرح می‌کند این است که نمونه‌های موفق در کوچینگ کم نیستند و تحقیقات متعددی چنین دستاوردهایی را تأیید می‌کنند.

اما نکته‌ی دوم،‌ بعضی از دستاوردهایی است که از برنامه‌های کوچینگ حاصل شده است. تنوع این دستاوردها به ما یادآوری می‌کند که وقتی از کوچینگ حرف می‌زنیم، چندان مشخص نیست که از چه چیزی سخن می‌گوییم و سبد گسترده‌ای از فعالیت‌ها در کوچینگ گنجانده شده‌اند.

افزایش رضایت شغلی، فراهم شدن امکان دستیابی به اهداف، افزایش اعتماد رهبر به پیروان خود، ارتقاء سلامت، بهبود کیفیت ارتباط، تقویت تفکر راهکار محور، افزایش خودآگاهی، افزایش عملکرد شغلی، تمرکز روی مرکز کنترل درونی، بهبود توانایی مدیریت استرس، کاهش اضطراب، ارتقاء تاب آوری، افزایش بهره وری، پذیرش رفتارها و فضاهای جدید و افزایش انعطاف پذیری مدیریتی صرفاً‌ نمونه‌هایی از دستاوردهای کوچینگ شمرده شده‌اند.

همین فهرستی که فرنهام با گردآوری مقالات تنظیم کرده نشان می‌دهد که واژه کوچینگ تقریباً روی هر نوع فعالیت و تعاملی نشسته است و تقریباً هر کس کوشیده هر کاری را که قبلاً انجام می‌داده، در قالب مربی گری و کوچینگ عرضه کند.

البته این به خودی خود یک ایراد و نقطه‌ضعف نیست. اما باید ما را روی قضاوت درباره‌ی کوچینگ و ارزیابی و ارزش‌گذاری روی فعالیت‌ کوچ‌ها دقیق‌تر کند و باعث شود از صدور حکم‌های کلی در زمینه‌ی کوچینگ فاصله بگیریم.

محدودیت در دسترسی به مجموعه‌ درس‌های کوچینگ و منتورینگ

دسترسی کامل به مجموعه درس‌های مرتبط با کوچینگ و منتورینگ برای اعضای ویژه متمم در نظر گرفته شده است.

اعضای ویژه‌ی متمم علاوه بر دسترسی به درس‌های کوچینگ و منتورینگ به مجموعه‌ی گسترده‌ای از درس‌ها به شرح زیر دسترسی پیدا می‌کنند:

 فهرست درس‌های متمم

البته بررسی‌های ما نشان داده که علاقه‌مندان به کوچینگ و منتورینگ از میان فهرست فوق، معمولاً برای مطالعه‌ی درس‌های زیر وقت می‌گذارند:

  خودشناسی | شخصیت شناسی | کار تیمی | مذاکره

  مهارت ارائه | مهارت ارتباطی | زندگی شاد | عزت نفس

  پرسونال برندینگ | مشاوره مدیریت | مدیریت زمان

  دوره MBA (مطالعه‌ی منظم همه‌ی درس‌ها)

      شما تاکنون در این بحث مشارکت نداشته‌اید.  

     تعدادی از دوستان علاقه‌مند به این مطلب:    محمد هادی هژبریان ، آرش قنواتی ، مهدی ذوالنوریان ، فاطمه ، سارا مومنی

ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری کوچینگ به شما پیشنهاد می‌کند:

سری مطالب حوزه کوچینگ
 

برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)

متمم چیست و چه می‌کند؟ (+ دانلود فایل PDF معرفی متمم)
چه درس‌هایی در متمم ارائه می‌شوند؟
هزینه ثبت‌نام در متمم چقدر است؟
آیا در متمم فایل‌های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟

۲۴ نظر برای کوچ کیست و کوچینگ چیست؟

    پرطرفدارترین دیدگاه به انتخاب متممی‌ها در این بحث

    نویسنده‌ی دیدگاه : گروه متمم

    با سلام و احترام

    رویکرد متمم به همه‌ی موضوعاتی که در قالب درس‌های مختلف مطرح می‌شوند، رویکرد نقادانه یا Critical Approach است. به این معنا که می‌کوشیم در حد دانش و توان‌مان، ادعاهای مطرح شده توسط نویسندگان، صاحب‌نظران و نظریه‌پردازان را ارزیابی کرده و با تکیه بر دیدگاه‌های سایر صاحب‌نظرانی که ارزیابی‌های متفاوتی دارند، تا حد امکان، تصویری واقع‌بینانه‌تر از مدل‌ها، ابزارها‌ و نظریه‌ها ارائه دهیم.

    این رویکرد نه فقط در درس کوچینگ، بلکه در سایر درس‌های متمم و حتی در معرفی کتاب‌ها هم رعایت می‌شود.

    بنابراین آن‌چه به عنوان «رگه‌هایی از تردید» مورد اشاره قرار دادید، بخشی از رویکرد بنیادین ماست که معتقدیم ما را از بسیاری از ارائه‌دهندگان محتوا و دروس آموزشی متمایز می‌کند.
    با تکیه بر این دیدگاه، و البته با توجه به میراثی که در قرون اخیر با عنوان «روش علمی» برای ما باقی مانده است، بر این باور هستیم که اگر از یک کوچ بپرسید «آیا مطمئنی کوچینگ اثربخش است» و او پاسخ مثبت دهد، شما با یک کلاهبردار روبه‌رو هستید.

    حتی با تعبیرات نرم‌تر نظیر «کوچینگ اگر درست به کار گرفته شود، اثربخش است» هم هم‌چنان ما گرفتار بی‌دقتی و سوگیری هستیم.
    چون فرض تلویحی چنین جمله‌ای این است که «کوچینگ در ذات خودش، همیشه درست است و اگر جایی اثربخشی نداشته، ایراد از اجرای ماست.» این شکل از دفاع هم معمولاً در میان طرفداران ایدئولوژی‌ها دیده می‌شود و در جمع اهل علم، جایگاهی ندارد.

    کسی که مبانی علم و روش علمی را بشناسد، منطقی است در پاسخ به چنین سوالاتی بگوید: «مطالعاتی وجود دارند که در پاره‌ای حوزه‌ها و در برخی شرایط، از اثربخشی کوچینگ حمایت می‌کنند.»
    خلاصه‌ی این درس متمم هم - با اتکا به مطالعات فرنهام که به روش علمی تکیه دارد و متود مرور ادبیات و متاآنالیز را به خوبی می‌شناسد - تقریباً در چنین جمله‌ای خلاصه می‌شود؛ این‌که کوچینگ «می‌تواند» اثربخش باشد.

    لازم به تأکید مجدد است که این رویکرد نقادانه، نه فقط در رشته‌ی کوچینگ، بلکه در رشته‌هایی که سابقه‌ی آکادمیک بیشتر و بنیه‌ی علمی قوی‌تر دارند نیز در متمم رعایت می‌شود و آن را می‌توانید مثلاً در درس زندان استنفورد هم ببینید که ما آزمایش ماندگار و کلاسیک فیلیپ زیمباردو را هم، با تمام جایگاه علمی‌ او، به دیده‌ی یک‌سویه و طرفدارانه نگاه نکرده‌ایم.

     
    تمرین‌ها و نظرات ثبت شده روی این درس صرفاً برای اعضای متمم نمایش داده می‌شود.
    .