Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu
شرایط دریافت هدیه نوروزی متمم: دوره صوتی آموزش هدف‌گذاری (کلیک کنید)


دیوید مک کللند – نظریه پرداز انگیزش، پیشرفت و موفقیت


اهداف و انتظارات آموزشی متمم در این درس
کد درس: ۷۰۵۰۸

این درس به معرفی دیوید مک کللند (David McClelland) روانشناس بزرگ حوزه‌ی انگیزش اختصاص یافته است.

البته ما نظریه وی در انگیزش را به صورت مستقل مورد بحث قرار خواهیم داد و در این‌جا صرفاً به معرفی کلی او می‌پردازیم.

تلفظ نام مک کللند

با توجه به این‌که تلفظ نام دیوید مک کللند در زبان فارسی چندان ساده به نظر نمی‌رسد، اجازه بدهید قبل از شروع بحث درباره‌ی مک کللند به یک نکته اشاره کنیم.

ما در زبان فارسی، با توجه به دیکته‌ی انگلیسی McClelland، نام او را به صورت مک کللند می‌نویسیم. اما تلفظ نام او در زبان انگلیسی به مک لِلند (mə’klɛlənd) نزدیک است و به علت سهولت تلفظ، ک دوم تقریباً تلفظ نمی‌شود.

ما در نگارش همان شکل رایج فارسی (دیوید مک کللند) را حفظ خواهیم کرد؛ اما پیشنهادمان این است که نام او را با همان تلفظ انگلیسی بخوانید. خصوصاً این‌که در آینده با او بسیار کار خواهیم داشت و ناگزیر باید دائماً نامش را تلفظ کنیم.

دیوید مک کللند

مک کللند دانشمند و روانشناس آمریکایی قرن بیستم میلادی است که در سال ۱۹۱۷ به دنیا آمد و در سال ۱۹۹۸ در سن ۸۱ سالگی درگذشت.

او سهم بزرگی در گسترش روانشناسی در قرن بیستم داشته است که بحث انگیزش و مدیریت انگیزه تنها یکی از آن‌هاست.

تلاش او در حدی ارزشمند بوده که در فهرست روانشناسان برتر قرن بیستم منتشر شده توسط APA، پانزدهمین جایگاه را به خود اختصاص داده است (یونگ در آن فهرست در ردیف ۲۳ و سلیگمن در ردیف ۳۱ قرار گرفته است).

مک کللند و موفقیت شغلی

یکی از محورهای اصلی در مدل ذهنی دیوید مک کللند، موفقیت شغلی است.

او به بهانه‌های مختلف به سراغ این موضوع می‌رود و حتی بخش مهمی از دستاوردهای او در نظریه انگیزش در توجه به عوامل موفقیت شغلی ریشه داشته است.

او از آزمون های شخصیت شناسی که در دوران خودش رواج داشت، چندان راضی نبود و بهره هوشی (IQ) را هم یک شاخص پیش بینی کننده مناسب از موفقیت فردی و شغلی نمی‌دانست.

دیوید مک کللند - رابطه بهره هوشی و موفقیت

[ درس مرتبط: شاخص پیش بینی کننده چیست؟ ]

البته می‌دانیم که در نیمه‌ی دوم قرن بیستم، دانشمندان دیگری هم مانند مک کللند وجود داشتند که از جدی گرفتن بیش از حد بهره هوشی خوشنود نبودند.

به عنوان مثال، پیتر سالووی و دنیل گلمن هم بحث هوش هیجانی را در همین راستا مطرح کردند و بر این باور بودند که جنبه‌های دیگری غیر از بهره هوشی می‌توانند موفقیت شغلی را رقم بزنند.

اما دستاورد مک کللند این بود که دو ویژگی دیگر را در نظر گرفت و توجه محیط دانشگاهی را به آن‌ها جلب کرد:

  • توانایی انجام یک کار
  • نیاز به موفقیت

شاید در نگاه نخست، چنین حرفی واضح به نظر برسد؛ اما به خاطر داشته باشید که موفقیت به عنوان یک نیاز حرف تازه‌ای بود و حتی امروز هم برای بسیاری از ما تازه است.

ما نیاز به آب و غذا و امنیت و احترام و دوستی و رابطه با دیگران را می‌فهمیم؛ اما این‌که نیاز به موفقیت را به عنوان یک نیاز واقعی انسانی در نظر بگیریم، نکته‌ی کوچکی نیست.

فقط کافی است به این نکته توجه کنید که بخش مهمی از ادبیات آموزش و پرورش در کشورهای توسعه یافته در اثر تلاش‌های مک کللند و همکارانش به چنین سوال‌هایی اختصاص یافته است:

  • چگونه نیاز به موفقیت را در دانش آموزان و دانشجویان تقویت کنیم؟
  • نیاز به موفقیت به چه فاکتورها و عواملی بستگی دارد؟
  • کدام رفتارها و کدام شرایط محیطی، این نیاز را تضعیف کرده یا سرکوب می‌کند؟
  • چه اقدام‌ها، تجربه‌ها و آموزش‌هایی می‌تواند این نیاز را به مسیر رفتارهای اخلاقی / غیراخلاقی هدایت کند؟

حاصل ایجاد و تقویت این دغدغه، مجموعه‌ی گسترده‌ای از مطالعات کاربردی و عمیق در زمینه‌ی موفقیت به عنوان یک انگیزه در جامعه‌ی دانشگاهی است که کتابها و مجموعه مقالات زیر نمونه‌هایی از آن‌ها هستند:

Development of Achievement Motivation

Leading for Excellence

17000 Classroom Visits Can’t Be Wrong

تصور این نکته دشوار نیست که جدی نگرفتن نیاز به موفقیت در فرهنگ‌هایی مانند فرهنگ ما، باعث شده فضا برای آموزش های انگیزشی غیرعلمی و سخنرانی های انگیزشی به دور از مبانی علمی بازتر کند.

این ادعای متمم، برای تأیید نیازمند مطالعه و بررسی علمی و میدانی است. اما شاید در حد فرض اولیه بتوان به این‌ نکته فکر کرد که آموزش‌هایی مانند بازاریابی شبکه‌ای و فروش نتورکی در کشور ما و برخی کشورهای مثل ما، صرفاً قرار نیست یک شغل باشند و بیشتر، به هدایت و تشویق نیاز به موفقیت می‌پردازند.

نیازی که اگر به شیوه‌ای علمی و کاربردی پرورش و رشد داده می‌شد، فضایی برای رشد و تثبیت نگاه دوقطبی در جامعه‌ی فروشندگان (به شکلی که دنیا را به نتورکرها و دیگران تقسیم کنند) شکل نمی‌گرفت.

به هر حال، همه‌ی این توضیحات و مقدمه‌ها و ادعاها در این راستاست که مک کللند و نیاز به موفقیت را به عنوان یک بحث کلاسیک انگیزشی مربوط به چند دهه‌ی گذشته نبینیم و به خاطر داشته باشیم که هنوز هم، توجه به دیدگاه‌ها و مطالعات او، می‌تواند راهگشای بهبود کیفیت آموزش و نیز پرورش نیروی انسانی کارآمد باشد.

پیشنهاد عضویت در متمم

شما با عضویت ویژه در متمم، می‌توانید به درس‌ها و آموزش‌های بسیاری از جمله موضوعات زیر دسترسی کامل داشته باشید:

  فهرست درس‌های متمم

موضوعات زیر، برخی از درس‌هایی هستند که در متمم آموزش داده می‌شوند:

  دوره MBA (یادگیری منظم درس‌ها)

  استراتژی | کارآفرینی | مدل کسب و کار | برندسازی

  فنون مذاکره | مهارت ارتباطی | هوش هیجانی |تسلط کلامی

  توسعه فردی | مهارت یادگیری | تصمیم گیری | تفکر سیستمی

  کوچینگ | مشاوره مدیریت | کار تیمی | کاریزما

  عزت نفس | زندگی شاد | خودشناسی | شخصیت شناسی

  مدیریت بازاریابی | دیجیتال مارکتینگ | سئو | ایمیل مارکتینگ

اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید درباره‌ی متمم بیشتر بدانید، می‌توانید نظرات دوستان متممی را درباره‌ی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی می‌شناسند:

      شما تاکنون در این بحث مشارکت نداشته‌اید.  

     تعدادی از دوستان علاقه‌مند به این مطلب:    رضا ، مجید نعیم‌یاوری ، کاظم هاشمی ، عادل ب ، نریمان درافشان

ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری انگیزش-و-هیجان به شما پیشنهاد می‌کند:

سری مطالب حوزه انگیزش-و-هیجان
 

برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)

متمم چیست و چه می‌کند؟ (+ دانلود فایل PDF معرفی متمم)
چه درس‌هایی در متمم ارائه می‌شوند؟
هزینه ثبت‌نام در متمم چقدر است؟
آیا در متمم فایل‌های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟

۱۱ نظر برای دیوید مک کللند – نظریه پرداز انگیزش، پیشرفت و موفقیت

    پرطرفدارترین دیدگاه به انتخاب متممی‌ها در این بحث

    نویسنده‌ی دیدگاه : سارا حسینقلی زاده

    هافستد در نظریه‌ی ابعاد فرهنگی کشورها، مقیاسی تحت عنوان Masculinity (مردانگی) معرفی می‌کنه که در واقع همان تلاش برای موفقیت، دستاورد و قدرت ابراز خود است و متاسفانه کشور ما نمره‌ی پایینی در این مقیاس داره (نمره‌ی ۴۳) که قطعا این هم به شاخص دیگر اون یعنی فردگرایی (Individualism) پایین جامعه‌ی ما گره خورده است و در جوامع جمع‌گرایی مثل کشور ما خودمختاری کمتر است و افراد کمتر به دنبال تحقق خود (و متعاقبا نیاز به موفقیت) هستند.

    به نظرم مرور نظریه‌ی هافستد و بررسی مقیاس‌هاش می‌تونه به تحلیل بهتر این قضیه کمک کنه.

    می‌تونید در اینجا بیشتر درباره‌ی نظریه‌اش بخونید و کشورهای مختلف رو با هم مقایسه کنید.

     
    تمرین‌ها و نظرات ثبت شده روی این درس صرفاً برای اعضای متمم نمایش داده می‌شود.
    .