Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu


معرفی کتاب دوباره فکر کن | آدام گرنت


کتاب دوباره فکر کن آدام گرنت

یادگیری هم چیزی شبیه شعور، انصاف، عقل و شرف است. نه کسی داشتنش را انکار کرده و نه کسی در موردش اظهار ناتوانی می‌کند.

در حالی که واقعیت این است که یادگیری هم، درست مثل بقیهٔ مواردی که نام بردیم، کم‌یاب است و این‌طور نیست که هر کس به سادگی ادعا کند از آن بهره برده است.

البته این حرف‌ها برای دوستان متممی واضح است. به همین علت از همان سال‌های نخست که متمم درس مهارت یادگیری را به عنوان درس پایه برای دوره MBA و توسعه فردی خود در نظر گرفت، همواره از آن استقبال شده است. با این حال، هر چقدر در دربارهٔ اهمیت یادگیری بگوییم یا منابعی را در این باره معرفی کنیم، باز هم زیاده‌گویی و زیاده‌روی نکرده‌ایم.

کتاب دوباره فکر کن (Think Again) آدام گرنت را هم می‌توان در همین حوزه و به عنوان عضوی از کتاب های آموزش مهارت یادگیری و اصلاح مدل ذهنی طبقه‌بندی کرد.

معرفی مختصر کتاب دوباره فکر کن

آدام گرنت که در دنیا با کتاب Give and Take (در فارسی با عنوان ببخش و بگیر و بده و بستان ترجمه شده) به شهرت رسید، پس از آن کتابهای دیگری مانند نوآفرینی، گزینه ب، دوباره فکر کن و توانمندی‌های نهان را منتشر کرده است.

در میان این آثار، اگر تعداد امتیازهای آمازون را معیار قرار دهیم (که لزوماً معیار قابل‌اتکایی نیست)، از کتاب دوباره فکر کن بیشتر از سایر کتابهای او استقبال شده است. بخشی از موفقیت این کتاب را می‌توان به این ویژگی نسبت داد که مانند کتاب Give and Take محتوای آن در همهٔ جنبه‌های زندگی، چه زندگی شخصی و چه دنیای حرفه‌ای به کار می‌آید و صرفاً به فضای کسب و کار محدود نیست.

آدام گرنت مهم‌ترین مصداق «یادگیری» را «تغییر مدل ذهنی» می‌داند و این واقعیت را هم می‌پذیرد که تغییر مدل ذهنی کار ساده‌ای نیست.

یاد گرفتن، وقتی هیچ‌چیز در مورد یک مفهوم یا موضوع نمی‌دانیم، دشوار نیست. اما اگر یادگیری مستلزم کنار گذاشتن آموخته‌ها و مفروضات قبلی باشد، بسیاری از ما با چالش روبه‌رو می‌شویم.

به زبان دیگر می‌توان گفت گرنت چالش اصلی Learning را Unlearning می‌داند.

این حرفی نیست که فقط گرنت گفته باشد. بسیاری از صاحب‌نظران مدیریت و روانشناسی هم از هر فرصتی برای تأکید بر اهمیت این نکته استفاده کرده‌اند. پیتر دراکر هم – چنان‌که در فایل صوتی حرف‌های دراکر برای مدیران نقل شده – مدام یادآوری می‌کند که چالش اصلی شما در حل مسائل‌تان، کشف مفروضات نادرست‌تان است. همان آموخته‌های قبلی که در درستی‌شان تردید ندارید و هر راه‌حلی را بر ستون آن‌ها بنا می‌کنید.

ارزش کار گرنت در این است که این تک‌جمله را (در آموخته‌ها و مفروضات خود تردید کنید) به یک کتاب تبدیل کرده است. یعنی در بیش از سیصد صفحه کوشیده آن‌قدر از زوایای مختلف به این موضوع بپردازد و این حرف را تکرار کند که خواننده آن را جدی بگیرد.

این را هم باید گفت که همین نقطهٔ قوت، از نظر برخی خوانندگان نقطه ضعف کتاب هم محسوب می‌شود. یعنی عده‌ای احتمالاً پس از خواندن کتاب دوباره فکر کن خواهند گفت: این حرف‌ها را می‌شد در بیست صفحه هم گفت و لازم نبود کتابی به این حجم به آن اختصاص داده شود.

با این حال، با در نظر گرفتن و پذیرفتن این که در دههٔ اخیر نسلی از کتاب‌های پرمخاطب و پرفروش به بازار عرضه شده که غالباً یک نکتهٔ ساده را در چندصد صفحه بسط می‌دهند، باید گفت که بحث Unlearning و فراموش کردن آموخته‌ها، بیشتر از بسیاری از موضوعات مشابه، شایستهٔ چنین توجهی است.
کتاب دوباره فکر کن آدام گرنت

بریده‌هایی از کتاب دوباره فکر کن

مانند سبکی که همیشه در پاراگراف فارسی و نیز در معرفی کتاب های مدیریت و کتاب های روانشناسی رعایت می‌کنیم، این بار هم چند بند از کتاب دوباره فکر کن را برای شما انتخاب کرده‌ایم و نقل می‌کنیم.

بریده‌های ما از ترجمه‌ای که #نشر نوین منتشر کرده انتخاب شده است (چون نشر نوین مالک حق انتشار ترجمهٔ این اثر در ایران است). با این حال، ناشران دیگری هم ترجمه‌هایی از این اثر را به بازار عرضه کرده‌اند.

وقتی در بحث به بن‌بست می‌رسیم، مجبور نیستیم کلاً از ادامه آن صرف‌نظر کنیم. جملهٔ معروف «بیایید در مورد عدم توافقمان توافق کنیم!» نباید خاتمه بحث باشد. بلکه باید آغاز مکالمه جدیدی باشد، که تمرکز آن بر درک و یادگیری است، نه بحث کردن و متقاعد ساختن. دقیقاً همان کاری که با طرز فکر یک دانشمند انجام می‌دهیم.

نگاهی کلی بیندازید و بپرسید چطور میتوانیم بحث را به شکل کارآمدتری پیش ببریم. چنین کاری به‌احتمال‌ زیاد ما را در موقعیت بهتری قرار می‌دهد تا اینکه بخواهیم بر سر همان موضوع با شخص دیگری بحث کنیم یا اینکه بحث دیگری را با همان شخص در یک روز دیگر شروع کنیم.

بحث من با دیگران نشانه‌ای از بی‌احترامی‌ام به آنها نیست، بلکه نشانه احترامی است که برایشان قائلم، یعنی آن‌قدر برای دیدگاه‌هایشان ارزش قائلم که آنها را زیر سؤال می‌برم. اگر برای عقایدشان اهمیت قائل نشوم، خودم را اذیت نخواهم کرد.

اگر بیش‌از‌اندازه استدلال داشته باشید، از قدرت تک‌تک استدلال‌هایتان کم می‌کنید.

شما این مطلب را در سایت متمم (محل توسعه مهارتهای من) می‌خوانید. متمم هزاران درس در زمینهٔ مدیریت و توسعه فردی ارائه می‌کند و همواره به ارائه محتوای علمی، دقیق و تألیفی متعهد است. فهرست درس‌ها، شرایط عضویت در متمم و تجربهٔ اعضای متمم از حضور در متمم را می‌توانید در صفحات زیر بخوانید:

برنامهٔ منظمی برای بررسی کلی زندگی داشته باشید.

امکان دارد به‌سادگی اسیر تشدید تعهد برای پیشروی در یک مسیر نادرست شوید. همان‌طور که برنامهٔ منظمی برای چکاپ‌های سلامت بدن و مراجعه به پزشک دارید، برنامه‌ریزی یکی دو چکاپ یا بازبینی کلی زندگی در تقویم سالانه هم مفید خواهد بود. بدین ترتیب می‌توانید میزان یادگیری، تکامل باورها و اهداف و نیاز به تجدید نظر دربارهٔ گامهای آتی را ارزیابی کنید.

دیگر از بچه‌ها نپرسید که وقتی بزرگ شدند، می‌خواهند چه کاره شوند. لزومی ندارد خودشان را در قالب یک شغل تعریف کنند.

یک هویت معین می‌تواند مسیر سایر راهکارهای جایگزین را ببندد. به جای تلاش برای محدود کردن گزینه‌های بچه‌ها، به آنها کمک کنید تا احتمالاتشان را گسترده‌تر کنند. لزومی ندارد متخصص یک کار خاص باشند آنها میتوانند خیلی کارها را انجام دهند.

هویت خود را نه مبتنی بر عقاید، بلکه براساس ارزش‌هایتان تعریف کنید.

اگر به باورهای گذشته خود وابسته نشوید و آنها را بخشی از خودانگارهٔ کنونی خود ندانید، اجتناب از گرفتاری در دام آن‌ها هم راحت‌تر خواهد بود.

خود را شخصی بپندارید که برای کنجکاوی، یادگیری، انعطاف‌پذیری ذهنی و دانش‌پژوهی ارزش قائل می‌شود. در هنگام ابرار عقیده، فهرستی از عواملی را آماده کنید که می‌توانند ذهنیت‌تان را تغییر دهند.

وقتی با تحقیقی مواجه شوید که نتیجه‌اش غافلگیرتان می‌کنند چه واکنشی نشان خواهید داد؟

خیلی از افراد حالت دفاعی می‌گیرند و به دنبال ضعفهای طراحی با تحلیل آماری آن می‌روند. اما دنی [دنیل کانمن] دقیقاً عکس آنها عمل کرد. چشمانش درخشید و لبخندی بزرگ روی صورتش ظاهر شد. او گفت: «واقعاً فوق‌العاده بود. من اشتباه می‌کردم.»

توصیه‌ام به دانشجویان الگو گرفتن از رویکردهای رایج در حوزه سلامت است. همان‌طور که تحت معاینه منظم پزشک یا دندان‌پزشک هستند و لزوماً نباید مشکل پیش بیاید تا به ویزیت آنها بروند، باید همین رویه را برای حرفهٔ خود نیز در پیش بگیرند.

توصیه می‌کنم یک یادآوری در تقویمشان بگنجانند و سالانه دو بار چند سؤال مهم از خودشان بپرسند. اهداف کنونی شما کِی شکل گرفتند و آیا از آن موقع تا حالا هیچ تغییری نداشته‌اند؟ آیا سطح اطلاعات شما درباره مسئولیت یا محیط کارتان ثابت مانده و وقت آن رسیده است که به دنبال تحول باشید؟

مرز باریکی میان مقاومت قهرمانانه و یک‌دندگی احمقانه وجود دارد. گاهی اوقات بهترین نوع سرسختی جزم کردن عزم و روی برگرداندن است.

احتمال تجدید‌نظر در فرهنگ‌های یادگیری بیشتر است، در چنین مکان‌هایی رشد یکی از ارزشهای محوری سازمان بوده و چرخه‌های تجدید‌نظر هم از جمله کارهای روزمره آن‌هاست. آگاهی افراد از مجهولات، تردید نسبت به رویکردهای کنونی و حفظ کنجکاوی نسبت به آزمودن کارهای روزمرهٔ جدید از جمله هنجارهای فرهنگ‌های یادگیری است.

شواهد نشان می‌دهند که در فرهنگ‌های یادگیری، سازمان‌ها نوآوری‌های بیشتر و اشتباهات کمتری دارند. در فرهنگ‌های عملکردی، تأکید اصلی بر نتیجه‌گیری است که چنین دیدگاهی امنیت روانی را تضعیف می‌کند.

تفاوت زیادی بین اطلاع از غلط بودن باورهای دیگران و کنار گذاشتن باورهای شخصی هست.

ما، به عنوان مصرف‌کنندهٔ اطلاعات، نقش مهمی در پذیرش دیدگاه‌های دقیق‌تر داریم.

می‌توانیم یاد بگیریم که در هنگام مطالعه، شنیدن یا دیدن پیچیدگی را به عنوان نشانه‌ای از اعتبار قلمداد کنیم‌. می‌توانیم از محتوا و منابعی طرفداری کنیم که به جای فقط یک یا دو مورد، جنبه‌های مختلف یک موضوع را ارائه می‌دهند.

می‌توانیم در مواجهه با تیترهای ساده‌‌شده، بر گرایش‌مان مبنی بر دو‌جناحی کردن مسئله غلبه کرده و به آن دسته دیدگاههای میانه‌رو اشاره کنیم که نادیده گرفته شده‌اند.

تفاوت زیادی بین اطلاع از غلط بودن باورهای دیگران و کنار گذاشتن باورهای شخصی هست.

هدف هر وسیلهٔ لازم را توجیه می‌کند. اما لازم به یادآوری است که وسیله‌ها معیاری برای سنجش شخصیت ما هستند. در صورت موفقیت برای تغییر ذهنیت یک شخص، نباید صرفاً به دنبال افتخار به دستاوردمان باشیم، بلکه باید ببینیم که به چگونگی کسب این دستاورد هم افتخار می‌کنیم یا نه؟

آنچه ما را تحت‌تأثیر قرار ندهد می‌تواند عقایدمان را قوی‌تر کند. همان‌طور که واکسن موجب مقاوم‌سازی سیستم ایمنی بدن ما می‌شود، سیستم ایمنی روان‌شناختی ما هم با مخالفت ورزیدن مقاوم می‌شود.

تکذیب یک دیدگاه پادتن‌های مقابله با تلاشهای متقاعد سازی آنی را تولید می‌کند. ما نسبت به عقایدمان مطمئن‌تر می‌شویم و دربارهٔ دیدگاه‌های دیگر کنجکاوی به خرج نمی‌دهیم. استدلال‌های مخالف ما را غافلگیر و دست پاچه نمی‌کنند چرا که آماده ابراز مخالفت هستیم

به عنوان یک قاعدهٔ کلی، افراد قدرتمندتر باید بیشتر به تجدید‌نظر در باورهایشان فکر کنند؛ زیرا ممکن است دیدگاه‌های خود را اشاعه دهند و همچنین احتمال بیشتری دارد دیدگاه‌هایشان مورد قبول عام قرار گیرد. در بیشتر موارد، قشر ضعیف و حاشیه‌ای تلاش زیادی برای انطباق با آنها به خرج می‌دهد.

احتمالاً تعدادی از هواداران فوتبال را دیده‌اید که فکر می‌کنند اطلاعاتشان بیشتر از مربیان کنار زمین است. این همان سندرم منتقد بیرون گود است و و باعث می‌شود اعتماد به نفس از شایستگی پیش بیفتد.

تفکر علمی به گونه‌ای است که فروتنی را بر غرور، تردید را بر قاطعیت و کنجکاوی را بر ذهنیت بسته ترجیح می‌دهد.

با خروج از طرزفکر دانشمند، چرخه تجدید نظر متلاشی خواهد شد و راه برای چرخه اعتماد‌به‌نفس کاذب باز می‌شود. اگر به موعظه رو بیاوریم نمی‌توانیم خلأهای دانش خود را ببینیم چرا که گمان می‌کنیم که همواره به حقیقت واقفیم.

با طرز فکر یک دانشمند، نمی‌گذاریم ایده‌هایمان به ایدئولوژی مبدل شوند.

شروع کارمان با پاسخ‌ها یا راهکارها نیست، بلکه پرسش‌ها و معماها هدایتگرمان هستند. بینش خودمان را موعظه نمی‌کنیم، بلکه از شواهد نتیجه می‌گیریم با بدبینی به استدلال‌های دیگران نمی‌نگریم بلکه جسورانه استدلال‌های خودمان را به چالش می‌کشیم.

چند تذکر دربارهٔ بخش معرفی کتاب متمم

متمم سایت فروش کتاب نیست. و جز کتاب «از کتاب» محمدرضا شعبانعلی - که خود متمم آن را منتشر کرده - صرفاً به معرفی، بررسی و نقد کتاب می‌پردازد.

صِرف معرفی کتاب در متمم لزوماً به معنای تأیید محتوای آن کتاب نیست. پس حتماً متن معرفی را کامل بخوانید. ممکن است نقاط ضعف برخی کتابها پررنگ‌تر از نقاط قوت‌شان باشد. ضمن این که معرفی کتاب در متمم لزوماً به این معنا نیست که آن کتاب جزو منابع تدوین درس‌ها بوده است. جز در مواردی که صریحاً به این نکته اشاره، در باقی موارد صرفاً ممکن است با هدف آشنایی کلی با موضوع یا نویسنده و یا نقد کتاب به آن پرداخته شده باشد.

متمم برای معرفی کتابها هیچ نوع هزینه‌ای دریافت نمی‌کند و صرفاً اهداف آموزشی خود را مد نظر قرار می‌دهد.

دسته‌بندی کتاب های مدیریت

دسته‌بندی کتاب های روانشناسی و توسعه فردی

مطالب، فایل‌ها و کتابهای مربوط به کتابخوانی

پاراگراف فارسی | جملات منتخب کتابها

پیشنهاد عضویت در متمم

دوست عزیز.

شما با عضویت رایگان به عنوان کاربر آزاد متمم (صرفاً با تعیین نام کاربری و کلمه‌ی عبور) می‌توانید به حدود نیمی از چند هزار درس متمم دسترسی داشته باشید.

همچنین در صورت تمایل، با پرداخت هزینه عضویت، به همه‌ی درس‌های متمم دسترسی خواهید داشت. فهرست برخی از درس‌های مختص کاربران ویژه متمم را نیز می‌توانید در اینجا ببینید:

 فهرست درس‌های مختص کاربران ویژه متمم

از میان درس‌هایی که در فهرست بالا آمده است، درس‌های زیر از جمله پرطرفدارترین‌ موضوعات هستند:

دوره MBA  |  مذاکره  |  کوچینگ  |  توسعه فردی

فنون مذاکره  |  تصمیم گیری  |  مشاوره مدیریت

تحلیل رفتار متقابل  |  تسلط کلامی  |  افزایش عزت نفس

چگونه شاد باشیم  |  هوش هیجانی  |  رابطه عاطفی

خودشناسی  |  شخصیت شناسی  |  پرورش کودکان هوشمندتر

اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید درباره‌ی متمم بیشتر بدانید، می‌توانید نظرات دوستان متممی را درباره‌ی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی می‌شناسند:

ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری مهارت یادگیری به شما پیشنهاد می‌کند:

سری مطالب حوزه مهارت یادگیری

سوال‌های پرتکرار دربارهٔ متمم

متمم چیست و چه می‌کند؟

متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحث‌های مهارتی و مدیریتی.

برای کسب اطلاعات بیشتر می‌توانید به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کرده و گوش دهید.

فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟

هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه»  دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص می‌‌‌کند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری می‌توانید نقشه راه‌های مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.

هم‌چنین در صفحه‌های دوره MBA و توسعه فردی می‌توانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.

هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟

شما می‌توانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.

اعتبار را می‌توانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیم‌سال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید. لطفاً برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.

آیا در متمم فایل های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟

مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که می‌توانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.

هم‌چنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آن‌ها را می‌توانید در فروشگاه متمم ببینید.

با متمم همراه شوید

آیا می‌دانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور می‌توانید به جمع متممی‌ها بپیوندید؟

سرفصل‌ها  ثبت‌نام  تجربهٔ متممی‌ها

۱۱ نظر برای معرفی کتاب دوباره فکر کن | آدام گرنت

    پرطرفدارترین دیدگاه به انتخاب متممی‌ها در این بحث

    نویسنده‌ی دیدگاه : مرضيه رفعتي

    - موقع خوندن کتاب «دوباره فکر کن» یادداشتهایی کنار برخی صفحات نوشتم مبتنی بر اینکه برخی از این نکته ها رو قبلاً در متن ها یا فایل های صوتی متمم خوانده یا شنیده بودم و جدید نیستند مثلاً:
    - معتقدم که معلمان خوب افکار جدید را آموزش می دهند، اما معلمان عالی طرز فکرهای جدید را خلق می کنند....اما درک اینکه یک معلم چگونه فکر می کند می تواند به ما کمک کند تا از پس چالش های یک عمر بر بیاییم.
    *یادداشت من: برای همین استاد شعبانعلی طرز تفکر پیتر دراکر رو درس دادن.
     
    - شواهد موجود نشان می دهد که لذت بردن دانش آموز از سبکهای شنیداری، مطالعاتی یا علمی، هیچ ربطی به یادگیری بهتر او از طریق این شیوه ها ندارد.
    *: مرتبط با مبحث یادگیری در متمم
     
    - دانشمند بودن یک حرفه نیست، بلکه یک چارچوب ذهنی است؛ طرز فکری که با موعظه گری، بازپرسی و سیاسی بازی فرق دارد.
    *: مرتبط با مدل ذهنی در متمم
     
    - اولین قانون باشگاه دانینگ کروگر این است که خودتان نمی دانید عضوی ازآن هستید.
    *: این قانون رو در سلسله دروس یادگیری متمم خونده بودم.
     
    - حرفه ها، روابط و جوامع از جمله نمونه هایی هستند که دانشمندان آن ها را سیستم های باز می نامند؛ دائماً در جریان هستند، زیرا هیچ مرز بسته ای نسبت به محیط پیرامونشان ندارند. حداقل دو اصل کلیدی حاکم بر سیستمهای باز را می دانیم:
    همواره مسیرهای گوناگونی برای رسیدن به یک مقصد معین وجود دارد(همپایایی) و یک نقطه شروع معین می تواند مسیری برای دستیابی به مقاصد گوناگونی باشد(چند پایایی)
    *: مرتبط با درس تفکر سیستمی و سیستمهای باز
     
    و برخی نکته ها در باب مناظره، مذاکره و گوش دادن موثر که باز هم تداعی مطالب متمم بود.

  1. النازیاری گفت: (عضو ویژه)

    آقای مجتبی شکوری در قسمتی از برنامه ی کتاب باز این کتاب رو معرفی میکنن و آخرش سوال جالبی میپرسن که به مفهوم کلی کتاب مربوطه و من رو به شخصه به فکر فرو برد.

    “قابل احترام ترین مخالف شما کیه؟”

    چه کسی به با شما مخالفت میکنه؟ به شما اجازه میده تو یه فضای امن دانسته ها و عقاید قبلی خودتون رو بازنگری کنید؟

    و شما چقدر بدون موضع گیری و دور از تعصب فضای بحث میدید به اون شخص؟

    بنظرم خیلی خوبه هممون همچین کسی رو کنارمون داشته باشیم.

    اگر دو نفر همیشه با هم موافق باشن و هیچ بحث و مخالفتی پیش نیاد حتما یکی شون اضافیه و تو این ارتباط رشد و یادگیری اتفاق نمیافته.

  2. زانیار حیدری گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۱ درس)

    درود

    متاسفانه امکان خواندن کتاب فعلا برایم فراهم نیست. اما قول خواندن آن را همین الان در اینجا مکتوب می دهم.

    با اجازه دوستان می خواهم نظر خودم را در مورد قسمت هایی که در این درس آمده اضافه کنم.

    من واقعا از این قسمت متن لذت بردم :

    احتمال تجدید‌نظر در فرهنگ‌های یادگیری بیشتر است، در چنین مکان‌هایی رشد یکی از ارزشهای محوری سازمان بوده و چرخه‌های تجدید‌نظر هم از جمله کارهای روزمره آن‌هاست. آگاهی افراد از مجهولات، تردید نسبت به رویکردهای کنونی و حفظ کنجکاوی نسبت به آزمودن کارهای روزمرهٔ جدید از جمله هنجارهای فرهنگ‌های یادگیری است.

    شواهد نشان می‌دهند که در فرهنگ‌های یادگیری، سازمان‌ها نوآوری‌های بیشتر و اشتباهات کمتری دارند. در فرهنگ‌های عملکردی، تأکید اصلی بر نتیجه‌گیری است که چنین دیدگاهی امنیت روانی را تضعیف می‌کند.

    البته علاوه بر سازمان ها در افراد هم این فرهنگ یادگیری بسیار قابل توجه است و نمی توان آن را نادیده گرفت. یعنی در سطحی کوچکتر نیز میتوان بسیار از آن استفاده کرد.

  3. محمدجواد امامی گفت: (عضو ویژه)

    کامنتی که اینجا می‌نویسم کمی از موضوع درس فاصله داره. علتش هم اینه که هنوز کتاب رو تموم نکردم. در نتیجه ترجیح میدم الان از کامنت دوستان متممی یاد بگیرم.

    و اما خود کامنت. از زمانی که تصمیم گرفتم متمم رو به طور جدی (پیوسته) دنبال کنم و سعی کنم درس‌هاش رو به طور عملی به کار ببندم، حدود ۱۸۰ روز میگذره. این تصمیم رو با درس مهارت یادگیری آغاز کردم.

    تا الان که به انتهای سلسله دروس یادگیری رسیدم، سعی کردم همه درس‌ها رو کامل بخونم و تمرینی رو حل نکرده رها نکنم. این کامنت برام بهانه‌ای بود که این ۱۸۰ روز رو مرور کنم. هر چند مطالعه این دروس به دلایل مختلف خیلی بیشتر از زمان پیش‌بینی شده‌ام شد، اما سعی کردم به روش‌های درست متمم‌خوانی پایبند بمونم :”)).

    ممنون از محمدرضا شعبانعلی عزیز، ممنون از متمم و ممنون از همه دوستانی که کمک کردن سعی کنم بهتر یاد بگیرم.

    به امید :).

  4. سیدمهدی حسینی گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۳ درس)

    اواسط تیر سال جاری (۱۴۰۳) این کتاب رو مطالعه کردم. مطلب زیر ریویویی بود که در سایت گودریدز منتشر کردم (با کمی اصلاحات ویرایشی): این کتاب موضوع مهمی را پوشش می‌داد ولی تعداد نکات جدید آن برایم کم بود. البته که همان نکات کم نیز حائز اهمیت بودند و یادآوری باقی نکات نیز بااهمیت است. در مجموع از مطالعه‌ی آن راضی هستم و به وقتی که برایش صرف کردم بسیار می‌ارزید. دلیل سه ستاره دادن نه کم‌اهمیتی کتاب (که بسیار پراهمیت بود) بلکه تکراری‌بودن برخی از نوشته‌هایش برایم بود. مطالعه‌ی آن را برای کسانی که با اطمینان نسبت به مسائل مختلف اظهار نظر می‌کنند و نیز کسانی که فکر می‌کنند انسانی که ۱۰ سال پیش حرفی را زده، الان هم باید همان حرف را بزند بسیار توصیه می‌کنم.

  5. حسین چناری گفت: (عضو ویژه)

    به بهانه این جمله در متن «با این حال، هر چقدر در دربارهٔ اهمیت یادگیری بگوییم یا منابعی را در این باره معرفی کنیم، باز هم زیاده‌گویی و زیاده‌روی نکرده‌ایم.» می‌خوام از تجربه خودم در رابطه با مجموعه درس مهارت یادگیری بگم و هم این که بگم چقدر خوشحال می‌شم وقتی راجع به مهارت یادگیری در متمم درسی منتشر می‌شه.

     

    دوسال و نیم پیش، اولین مجموعه درسی که به صورت جدی در متمم مطالعه کردم درس مهارت یادگیری بود. اون موقع که تازه متممی شدم و هنوز هیچ درسی در متمم رو شروع نکرده بودم قبلش با خودم فکر کردم چرا به عنوان فردی که از نظر خودم سهم زیادی از زمانم رو تا اون سن از نظر خودم به مطالعه و یادگیری و خوندن کتاب اختصاص دادم ولی به اون دستاوردهای که مد نظرم دارم نرسیدم و نمی‌رسم. یک فرض هم داشتم حالا که که قراره متمم رو به صورت جدی و منظم بخونم، پس باید بلد باشم موقع خوندن یک متن و مطلب بتونم بهتر یاد بگیرم. اینا مفروضات من در اون زمان بودن.

     

    خوب یادمه بعد گذشت تقریبا حدود یکسال و نیم و مرور چندباره درس‌های مهارت یادگیری و قوانین یادگیری من به این نتیجه رسیدم که اولا من تا قبل آشنایی با متمم کتاب نخونده بودم و مکتوب خونده بودم. و این که اون مواردی که من تا قبل آشنایی با متمم و محمدرضا عزیز فکر می‌کردم خوندم و یاد گرفتم مستقل از این که یادگرفتن رو بلد نبودم ولی حتی یادگرفتن اون موضوعات در خدمت بهبود زندگی شخصی و کاری خودم نبود و اون موارد نباید دغدغه من می‌شد. و اون‌جا بود که فهمیدم این یادگیرنده بودن آگاهانه و هوشمندانه از هر لحظه زندگی و ثبت و مکتوب کردن آموخته‌ها چیزی نیست که فقط موقع خوندن یک متن یا وقتی قراره صرفا یک موضوعی رو یاد بگیرم یا درسی آموزش داده می‌شه مصداق پیدا کنه. یادگرفتم که مدل ذهنی یادگیرنده، می‌تونه از هر روز زندگی شخصی خودش یاد بگیره و نکاتی به چشمش بیاد که تا قبل یادگیری این مهارت اصلا بهش توجه نداشته.

     

    در رابطه با Unlearning به نظرم اهمیتش در فرهنگ و نظام آموزشی ما که قبل این که هنوز پرسشی توی ذهنمون ایجاد شده باشه کلی جواب از پیش آماده شده به ذهنمون تزریق می‌شه، خیلی اهمیت بیشتری داره. الان که فکر می‌کنم حتی همون اوایل که متمم می‌خوندم بازم با مدل ذهنی که از نظام آموزشی داشتم، پیش می‌رفتم و ماه‌ها هیچ بهبودی در روند مطالعه خودم و تغییر رفتارم نمی‌دیدم. این موضوع برام هزینه‌های ذهنی زیادی داشت ولی شوق یادگیری و خوندن روزنوشته‌های معلم عزیزم محمدرضا و وجود متمم باعث می‌شد انگیزم هر روز بیشتر از قبل باشه.

     

    من برای خودم کتابی دارم به اسم مهارت یادگیری و به کارگیری من. ساختاری رو بهش اختصاص بدم که مخصوص خودم هستش و تقریبا هر سه ماه که دوباره مرورش می‌کنم و مفروضات قبلیم زیر سوال می‌ره به وجد میام. پایه اصلی این کتاب بر اساس ساختار متمم هستش ولی کلی درس و مطلب دیگه از روزنوشته‌ها و نوشته‌ها و تجربه‌های شخصی خودم بهش اضافه شده. یا مثلا به علت این که بعد مطالعه تغییر رفتاری نداشتم و در واقع یادگیری برام اتفاق نمی‌افتاد به این نتیجه رسیدم دو درس رفتارشناسی و جان واتسون برای من باید در سرفصل مهارت یادگیری باشه و به چشمم بیاد تا هر بار کتاب مهارت یادگیری رو می‌خوام بخونم این سرفصل‌ها جلوی چشمم بیاد (چیزی شبیه طراحی محیطی) تا بدونم قراره یادگیری در رفتارم دیده بشه. و یک پرسش کلیدی برای خودم دارم که الان بعد خوندن مثلا این مطلب با قبلش چه تغییر رفتاری داشتی؟ یا حداقل چه تغییر نگرشی؟

    در رابطه با اهمیت زیر سوال بردن مفروضات و مخصوصا مستندسازی علاوه بر حرفهای پیتر دراکر برای مدیران و کارآفرینان که در متن درس اشاره شد،

    بخش سوم یادگیری – مدل ذهنی دقیقه ۱۸ به بعد، فایل ویدئویی | گفتگوی من (محمدرضا شعبانعلی) و دوستان هم خیلی بهم کمک کرد و تمام اون گفتگو نقطه شروع عالی برای من بود.

     

     

     

  6. مجتبی کرد گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۱ درس)

    موضوع چالش بودن یادگیری زمانی که مستلزم کنار گذاشتن آموخته‌ها و مفروضات قبلی باشد را به صورت عینی می‌توان در یادگیری زبان انگلیسی مشاهده نمود، آن زمانی که در دوره راهنمایی کتاب انگلیسی هم تدریس می‌شد و تلفظ خیلی از لغات اشتباه آموزش داده می‌شد و زمانی که بعدها با تلفظ صحیح لغات آشنا می‌شدیم، گام سخت‌تر کار کنار گذاشتن تلفظ‌های اشتباه قبلی بود.

  7. مرضيه رفعتي گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۵ درس)

    – موقع خوندن کتاب «دوباره فکر کن» یادداشتهایی کنار برخی صفحات نوشتم مبتنی بر اینکه برخی از این نکته ها رو قبلاً در متن ها یا فایل های صوتی متمم خوانده یا شنیده بودم و جدید نیستند مثلاً:
    – معتقدم که معلمان خوب افکار جدید را آموزش می دهند، اما معلمان عالی طرز فکرهای جدید را خلق می کنند….اما درک اینکه یک معلم چگونه فکر می کند می تواند به ما کمک کند تا از پس چالش های یک عمر بر بیاییم.
    *یادداشت من: برای همین استاد شعبانعلی طرز تفکر پیتر دراکر رو درس دادن.
     
    – شواهد موجود نشان می دهد که لذت بردن دانش آموز از سبکهای شنیداری، مطالعاتی یا علمی، هیچ ربطی به یادگیری بهتر او از طریق این شیوه ها ندارد.
    *: مرتبط با مبحث یادگیری در متمم
     
    – دانشمند بودن یک حرفه نیست، بلکه یک چارچوب ذهنی است؛ طرز فکری که با موعظه گری، بازپرسی و سیاسی بازی فرق دارد.
    *: مرتبط با مدل ذهنی در متمم
     
    – اولین قانون باشگاه دانینگ کروگر این است که خودتان نمی دانید عضوی ازآن هستید.
    *: این قانون رو در سلسله دروس یادگیری متمم خونده بودم.
     
    – حرفه ها، روابط و جوامع از جمله نمونه هایی هستند که دانشمندان آن ها را سیستم های باز می نامند؛ دائماً در جریان هستند، زیرا هیچ مرز بسته ای نسبت به محیط پیرامونشان ندارند. حداقل دو اصل کلیدی حاکم بر سیستمهای باز را می دانیم:
    همواره مسیرهای گوناگونی برای رسیدن به یک مقصد معین وجود دارد(همپایایی) و یک نقطه شروع معین می تواند مسیری برای دستیابی به مقاصد گوناگونی باشد(چند پایایی)
    *: مرتبط با درس تفکر سیستمی و سیستمهای باز
     
    و برخی نکته ها در باب مناظره، مذاکره و گوش دادن موثر که باز هم تداعی مطالب متمم بود.

  8. استرآبادی گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۴ درس)

     

    شاید اغراق نباشد اگر این کتاب را پیشنیاز یادگیری بدانیم.

    اما پاراگراف:

    … توصیه می‌کنم یک یادآوری در تقویمشان بگنجانند و سالانه دو بار چند سؤال مهم از خودشان بپرسند.

    اهداف کنونی شما کِی شکل گرفتند و آیا از آن موقع تا حالا هیچ تغییری نداشته‌اند؟

    آیا سطح اطلاعات شما درباره مسئولیت یا محیط کارتان ثابت مانده و وقت آن رسیده است که به دنبال تحول باشید؟

    شاید ما را یاد افرادی که به اصطلاح در سازمان ها فسیل شده اند یا اساتیدی که منابع آموزشی و جزوات شان بروز نشده، بیندازد.

    یا یاد خودمان؛ جاهایی که سوزن مان گیر کرده و سال هاست که حتی از اخبار علم جدید حوزه کاری مان بی خبریم و از استانداردها یا متدهای جدید اطلاعی نداریم و علاقه ای نداریم حتی ذره ای خودمان را به چالش بکشیم. 

    ◾راهی را که متمم در حوزه مباحث توسعه فردی و مدیریت برایمان هموار کرده با شیوه یادگیری درست و ارائه اطلاعاتی که همواره به روز می شوند باعث شده بیشتر پاراگراف هایی که در این معرفی آورده شده محقق شود موهبتی که دستیابی به آن در حوزه های تخصصی دیگر به این راحتی ها امکان پذیر نیست.

     

  9. علی کریمی گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۵ درس)

    تعصب و زیر سوال بردن مفروضات قبلی
    همانطور که در متن درس اشاره شده است
    یادگیری اگر نیاز به زیر سوال بردن، مفروضات قبلی ما باشد
    کاری بسیار دشوار است.

     

    به تجربه شخصی خودم و اطرافیانم،
    ما به راحتی، ژست باز بودن ذهن نسبت به ایده‌های جدید را می‌گیریم
    ولی واقعا متعصب هستیم
    و به سختی، حاضر به زیر سوال بردن مفروضات خود هستیم.

     

    جمله معروفی از برتراند راسل هست
    (( چگونه ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺑﻪ تاول‌های ﮐﻒ ﭘﺎﯾﻢ ﺑﮕﻮﯾﻢ
    تمام مسیری را که آمده‌ام، ﺍشتباه بوده  اﺳﺖ؟))

     

     

    آن پنجمین کتاب

    در تکمیل بحث قبلی در دیدگاهم
    بخشی از نوشته آن پنجمین کتاب… از محمدرضا عزیز را در اینجا قرار می‌دهم.
    ((امروز اگر پنج کتاب پیش رویم بگذارند و تنها در برداشتن یکی مخیرم کنند،‌ بی تردید از میان آنها چهار کتاب را که بیشتر باور دارم، کناری خواهم نهاد و پنجمی را برخواهم داشت.))

     

     

    چکاپ اهداف هر سال

    ((توصیه‌ام به دانشجویان الگو گرفتن از رویکردهای رایج در حوزه سلامت است. همان‌طور که تحت معاینه منظم پزشک یا دندان‌پزشک هستند و لزوماً نباید مشکل پیش بیاید تا به ویزیت آنها بروند، باید همین رویه را برای حرفهٔ خود نیز در پیش بگیرند.))
    برگرفته شده از متن درس

     

    من هم هر سال
    با استفاده از نوشته سالی که گذشت | راهنمای برنامه ریزی برای سال جدید

    سالی که گذشت را بررسی می‌کنم
    و برای سال جدید، خودم را آماده می‌کنم.

     

     

    مرز باریک حماقت و شجاعت

    ((مرز باریکی میان مقاومت قهرمانانه و یک‌دندگی احمقانه وجود دارد. گاهی اوقات بهترین نوع سرسختی جزم کردن عزم و روی برگرداندن است.))
    از متن درس

     

     

    حماقت و شجاعت در نوشتار
    و هم در عمل، به یکدیگر نزدیک هستند.
    برای درک بهتر تفاوت این دو مورد، نوشته هنر متوقف شدن از محمدرضا عزیز به ذهنم می‌رسد.

     

     

  10. محسن شیروانی گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۱ درس)

    “شواهد نشان می‌دهند که در فرهنگ‌های یادگیری، سازمان‌ها نوآوری‌های بیشتر و اشتباهات کمتری دارند. در فرهنگ‌های عملکردی، تأکید اصلی بر نتیجه‌گیری است که چنین دیدگاهی امنیت روانی را تضعیف می‌کند.”
     
    جمله ی بالا، من رو یادِ مدل هدف گذاری الیوت و دوئک می اندازه که در دوره ی هدف گذاری باهاش آشنا شدم.(اهداف یادگیری و اهداف عملکردی)
     
    پی نوشت: داشتم با خودم فکر می کرد چی می شد در سطح کلان تر هم این بازنگری در مفروضات انجام می شد.
    مثلاً این که سیاست گذران، هرزگاهی بیان بشینند و فکر کنند راجع به این که:
    ” کدام مفروضات در سال های اخیر ثابت فرض کرده ایم؟”
    این که فلان کشور رو به افول است، این که قدرت از غرب به شرق(=کشور چین) در حال انتقال است، این که فلان کشور همواره پشتیبان ماست و اگر با احداث کریدوری مخالفت کنیم، حتماً به حرف ما گوش خواهد داد و… .
    من فکر می کنم اگر این بازنگریِ صورت نگیره، ضررهای زیادی رو احتمالاً اشخاص متحمل خواهند شد.

  11. محمدسهيل خوش‌نیت گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۲ درس)

    “احتمالاً تعدادی از هواداران فوتبال را دیده‌اید که فکر می‌کنند اطلاعاتشان بیشتر از مربیان کنار زمین است. این همان سندرم منتقد بیرون گود است و باعث می‌شود اعتماد به نفس از شایستگی پیش بیفتد.”

    با خواندن این جمله، خاطراتی از دوران دبستان و راهنمایی در ذهنم مرور شد. آن زمان وقتی معلم امتحان می‌گرفت و هفتۀ بعد نتایج را اعلام می‌کرد، همیشه تعدادی از بچه‌ها که درس‌خوان هم نبودند، این انتقاد را به دانش آموزانی که درس‌شان خوب بود داشتند: «تو  اِنقدر درس خوندی و ۱۷ شدی؛ ما هیچی نخوندیم و ۱۲ شدیم!»
    به نظرم این هم نمونه‌ای است از اینکه افرادِ بیرونِ گود، دانسته‌های خود را بیش از آنچه واقعاً هست، ارزیابی می‌کنند.