تصمیم گیری چیست؟ | تعریف تصمیم گیری + چند مثال از تصمیم گیری
◾فرض کنید پول خود را پسانداز کردهاید و میخواهید خودرو بخرید. یک گزینه این است که یک خودرو ساده و نو بخرید. گزینهٔ دیگر این است که با همان پول، خودرویی بخرید که ظاهر بسیار تمیزی دارد اما ده سال یا بیشتر کار کرده است. قاعدتاً خودرو کارکرده را میتوانید از برند بهتری بخرید. اما این ریسک هم وجود دارد که در سالهای پیش رو مدام درگیر تعمیر و تعمیرگاه باشید.
◾کمی دیر از خواب بیدار شدهاید و باید خیلی خوششانس باشید که سر وقت به محل کار برسید. لباسهای شستهشدهتان چروک هستند و باید اتو شوند. ترجیح میدهید لباس چروک بر تن داشته باشید و بهموقع برسید یا اینکه کمی دیر برسید و لباستان مرتب باشد؟
◾فرض کنید به یک بیماری مبتلا هستید که بر اساس برآورد پزشکان، حداکثر اجازه خواهد داد که ده سال دیگر زندگی کنید. یک شرکت داروسازی بینالمللی دارویی برای این بیماری تولید کرده که امید دارد سرعت رشد این بیماری را نصف کند (میتوانید امیدوار باشید که تا بیست سال دیگر زنده بمانید). دارو بسیار گران خواهد بود و تنها شانس شما این است که در گروه تست باشید تا آن را رایگان دریافت کنید. فرایند تصمیم گیری شما چگونه خواهد بود؟ در چنین شرایطی، اولین مرحله در فرایند تصمیم گیری چیست؟
◾اگر بخواهید سفری یک هفتهای به خارج از کشور داشته باشید، کدام کشور را انتخاب میکنید؟ اگر بدانید هزینهٔ سفر به یکی از کشورهای منطقه و هزینهٔ سفر به یکی از کشورهای آسیای جنوبشرق یکسان است، کدام را انتخاب میکنید؟
◾یک سلبریتی میگوید روزانه بین سیصد تا پانصد پیام خصوصی از طرفداران خود دریافت میکند. و تحت هیچ شرایطی نمیتواند به بیشتر از ده نفر در روز جواب دهد. کدام گزینه را به او پیشنهاد میکنید:
(۱) هر شب از بین همهٔ پیامهای پاسخدادهنشده ده مورد را تصادفی انتخاب کند و جواب دهد. مثلاً ممکن است به پیامی پاسخ دهد که چندهفته پیش ارسال شده است.
(۲) هر روز فقط از بین پیامهای آن روز ده مورد را انتخاب کند و پاسخ دهد.
◾هنگام نصب رول دستمالکاغذی در دستشویی، رول را در چه جهتی نصب میکنید؟ اولین دستمال به سمت خودتان است یا پشت رول قرار میگیرد؟
◾در مراجعه به پارکینگ مراکز خرید، آیا ترجیح میدهید همیشه در یک جای ثابت (در صورتی که خالی باشد) پارک کنید؟ یا اصلاً برایتان مهم نیست و هر جا پیش آمد خودرو خود را پارک میکنید؟
همهٔ موارد بالا نمونههایی از تصمیم گیری هستند. بعضی از آنها بسیار سادهاند و نمونه یک تصمیم گیری معمولی محسوب میشوند. حتی شاید تا به حال به آنها توجه نکرده باشید. برخی دیگر اهمیت بالایی دارند و ممکن است ساعتها و بلکه روزها و ماها شما را با خود درگیر کنند. وقتی تنوع این تصمیمها را میبینیم، بهتر متوجه میشویم که چرا تصمیم گیری را یکی از ده مهارت اصلی زندگی در نظر میگیرند و در فهرست مهارت های نرم میگنجانند.
در این درس میخواهیم بگوییم تصمیم گیری چیست و چه ویژگیهایی باعث میشود موضوعات بسیار متنوعی مانند موارد فوق را زیر چتر آن قرار دهیم. به عبارت دیگر، میخواهیم دربارهٔ وجه مشترک همهٔ تصمیمها (چه تصمیم گیری ساده و چه تصمیم گیری مهم و پیچیده) صحبت کنیم.
درست است که همهٔ ما کموبیش میدانیم تصمیم یعنی چه و تصمیم گیری به چه معناست. اما این درس از آن جهت مهم است که ذهنیت ما را به یکدیگر نزدیک میکند و زبان مشترکی برایمان میسازد. بنابراین پیشنهاد میکنیم آن چه را در ادامه میآید با دقت بخوانید و بهخاطر بسپارید تا درسهای مهارت تصمیم گیری بهتر در ذهنتان بنشیند.
آشنا شدن با تعریف تصمیم گیری مزیت مهم دیگری هم دارد: بهتر متوجه میشوید که از مجموعه درسهای آموزش تصمیم گیری باید چه انتظاراتی داشته باشید.
تصمیم گیری چیست؟ تعریف تصمیم گیری
ما کلمهٔ تصمیم گیری را در گفتگوهای روزمره با معنایی بسیار وسیع بهکار میگیریم. مثلاً میگوییم: «باید برای خروج از این وضعیت یک تصمیمی بگیرم. نمیشود اینطوری ادامه داد.» «تصمیم گرفتهام کارآفرین شوم و برای خودم کار کنم.» «من در تصمیم گیری ضعیفم. قدرت تصمیم گیری ندارم. خودم هم میدانم. همیشه پُر از تردید هستم.»
اما وقتی در بحث توسعه فردی از مهارت تصمیم گیری حرف میزنیم، معنای مشخصتر و محدودتری را مد نظر داریم: چند گزینهٔ مشخص (یا قابل کشف) که میخواهیم از میان آنها یکی را انتخاب کنیم.
حالا که تعریف تصمیم گیری را دیدید، به چند مثال از تصمیم گیری توجه کنید. همانطور که میبینید، در هر مورد تقریباً گزینهها مشخص است:
هنوز تصمیم نگرفتهام خودرو نو بخرم یا کارکرده
میخواهیم از یکدیگر جدا شویم. اما هنوز ارزیابی نهایی را انجام ندادهایم (نمونه تصمیم گیری در زندگی مشترک)
مقداری پول پسانداز کردهام. نمیدانم با آن طلا بخرم یا دلار یا ارز دیجیتال. شاید هم باید کسبوکار خودم را راه بیندازم (نمونه تصمیم گیری مالی)
دنبال زمان مناسب برای استعفا هستم. نمیدانم الان زود است یا وقتش شده.
فهرست کتابهای روانشناسی متمم را دیدهام و میخواهم سه یا چهار مورد از آنها را بخرم. هنوز تصمیم نگرفتهام.
شرکت هنوز دربارهٔ برونسپاری تعمیر و نگهداری ماشینآلات تصمیم نگرفته. منتظر گزارش کارشناسی هستیم.
هشت نفر در مصاحبه شغلی شرکت کردند. هنوز تصمیم نگرفتهایم کدام را استخدام کنیم.
میخواهم برای توسعه مهارتهایم وقت بگذارم. اما نمیدانم از مذاکره شروع کنم یا هوش هیجانی.
از این جای بحث به بعد، به سادگی میتوانید مسائل مرتبط با تصمیم گیری را تشخیص دهید. همچنین میتوانید تا حدی تشخیص دهید که تقویت مهارت تصمیم گیری به چه معناست.
اگر از فوبیای تصمیم گیری حرف میزنیم، یعنی میدانم باید تصمیم بگیرم. گزینهها را هم میدانم. اما ترجیح میدهم وارد مرحلهٔ انتخاب نشوم.
اگر از خستگی تصمیم گیری حرف میزنیم، منظورمان این است که آنقدر با گزینههای مختلف روبهرو شده و از بین آنها گزینهٔ مناسب را انتخاب کردهام، که دیگر مغزم توانایی و انرژی تکرار این فرایند را ندارد.
اگر از ترس از دست دادن میگوییم، معنایش این است که گزینهها را میدانم. تبعاتشان را هم میفهمم. میدانم با انتخاب گزینهٔ مناسب، باید چیزی از داشتههایم را از دست بدهم. به همین علت به سمت آن نمیروم.
همانطور که میبینید، همهٔ علم تصمیم گیری حول «انتخاب یک گزینه از بین گزینهها» شکل گرفته است.
ابهام در تصمیم گیری | من هنوز گزینهها را هم نمیدانم!
ممکن است بگویید من در تصمیم گیری دچار ابهام هستم و حتی هنوز به شکل شفاف نمیدانم چه گزینههایی وجود دارد. در علم تصمیم گیری در چنین وضعیتی میگویند: تو هنوز به مرحله تصمیم گیری نرسیدهای و در گام های نخست حل مسئله هستی.
تفاوت تصمیم گیری و حل مسئله | مثال مهاجرت
کسی را در نظر بگیرید که مدام میبیند دوستان و آشنایانش به کشورهای دیگر مهاجرت میکنند. بعضی از آنها برای ادامهٔ تحصیل میروند و برخی برای کار کردن. عدهای هم هستند که با پول خود یا خانوادهشان، در قالب سرمایهگذاری به کشورهای دیگر مهاجرت میکنند.
این فرد ممکن است تا این لحظه چندان به مهاجرت فکر نکرده باشد. اما به تدریج مهاجرت برایش به «مسئله» تبدیل میشود. مدتی است که وقتی از او میپرسند که قصد مهاجرت داری یا نه، پاسخ قطعی و مشخصی ندارد.
وقتی مهاجرت به یک مسئله تبدیل شد، احتمالاً ذهن او با چنین سوالهایی درگیر میشود:
«آیندهٔ کشور ما چگونه خواهد بود؟» «من در این کشور چه آینده و جایگاهی دارم؟» «دوستانم که به کشورهای دیگر رفتهاند چه سرنوشتی پیدا خواهند کرد؟» «اگر بخواهم بروم خانوادهام چه میشوند؟» «آیا مهاجرت یک انتخاب اخلاقی است؟ یعنی میتوانم بگویم آنها که ماندهاند، کار ارزشمندتری انجام دادهاند؟» «مهاجرت به چقدر پول نیاز دارد؟» و …
بعد از مدتی به تدریج این مسئله برای او شفافتر میشود. با گزینههای مختلف هم آشنا میشود و متوجه میشود چه گزینههایی برای او اساساً امکانپذیر نیست (مثلاً آنقدر پول ندارد که به عنوان یک سرمایهگذار به کانادا مهاجرت کند).
حالا چند گزینهٔ مشخص روبهروی او قرار گرفته است:
- در کشور بماند.
- به کشورهای حاشیهٔ جنوبی خلیج فارس برود و مدتی آنجا کار کند تا فضای بینالمللی را بشناسد.
- به کشور ترکیه برود و سعی کند درآمد ارزی داشته باشد.
- از طریق ویزای تحصیلی به یکی از کشورهای اروپایی یا آسیای جنوب شرقی برود.
- …
حالا که گزینهها کموبیش مشخص است. جمع آوری اطلاعات سریعتر و بهتر انجام میشود و میداند که دیر یا زود باید یکی از گزینهها را انتخاب کند. اکنون میشود گفت که او درگیر فرایند تصمیم گیری است.
تصمیم گیری نهایی وقتی اتفاق میافتد که او بگوید: X گزینه پیش روی من بود و من نهایتاً گزینهٔ … را انتخاب کردم.
در بحث تفاوت حل مسئله و تصمیم گیری، اشاره به این نکته هم مفید است که تصمیم گیری یک مهارت عمومی است. اما در حل مسئله باید دانش تخصصی هم داشته باشید. این دو مثال به خوبی تفاوت حل مسئله و تصمیم گیری را نشان میدهند:
حل مسئله و تصمیم گیری در سازمان
فرض کنید مشتریان ناراضی یک سازمان زیاد شدهاند. حل این مسئله (تحلیل وضعیت، تعریف مسئله و تشخیص راهحلها) از عهدهٔ کارشناسان متخصص استراتژی، بازاریابی و مدیریت ارتباط با مشتری برمیآید.
پس از این که کارشناسان مسئله را تعریف و تحلیل کردند، به تعدادی راهحل میرسند و باید یک یا چند مورد از آن راهحلها انتخاب شود. اینجا وارد فاز تصمیم گیری میشویم.
تصمیم گیری نهایی را معمولاً مدیر ارشد سازمان انجام میدهد. او به عنوان فرد تصمیم گیرنده لزوماً به اندازهٔ کارشناسان متخصص نیست. اما راهحلها و گزینهها را به او عرضه میکنند و او با ملاحظات خود، گزینه یا گزینههای مطلوب را انتخاب میکند.
حل مسئله و تصمیم گیری در زندگی شخصی
فردی را در نظر بگیرید که پزشک تشخیص داده به بیماری سرطان ریه مبتلاست. پزشک شرایط او را بررسی میکند و در نهایت، به نتیجه میرسد که هر دو گزینهٔ رادیوتراپی و جراحی میتوانند تا حدی اثربخش باشند.
پزشک با بیمار صحبت میکند و مزایا و معایب و ریسکهای این دو روش را شرح میدهد. و در نهایت از خود بیمار نظر میخواهد.
در اینجا حل مسئله بر عهدهٔ پزشک است (که تخصص دارد). اما تصمیم گیری بر عهدهٔ بیمار گذاشته شده یا لااقل، بیمار در تصمیم مشارکت داده شده است.
نمونههای بسیاری از این دست در زندگی شخصی و سازمانی وجود دارد که حل مسئله و تصمیم گیری از یکدیگر تفکیک میشوند.
معنی کلمه تصمیم چیست؟
کلمهٔ تصمیم با مصمم شدن همخانواده است. وقتی میگوییم مصمم هستم کاری را انجام دهم، یعنی تردیدهایم برطرف شده و اکنون به شکل قطعی میدانم میخواهم چه کنم. تصمیم گیری یعنی همین. یعنی متعهد شدن به یک گزینه. یعنی مصمم شدن به ادامهٔ یک راه (از میان راههای موجود). یعنی عزم و ارادهٔ راسخ. تصمیم گیری یعنی عبور از تردید.
ریشه کلمه تصمیم در انگلیسی
یکی از روشهای ارزشمند برای درک بهتر مفاهیم و اصطلاحات، بررسی ریشه کلمات یا همان اتیمولوژی است (در درس یادگیری زبان انگلیسی با توجه ریشه کلمات در این باره صحبت کردهایم). معنی کلمه تصمیم را هم به این روش بهتر یاد میگیریم.
ریشهٔ کلمهٔ تصمیم (به انگلیسی: Decision) و فعل تصمیم گرفتن (به انگلیسی: Decide) در زبان انگلیسی به کلمهٔ لاتین decidere به معنای بُریدن برمیگردد (منبع).
کلمهٔ de-caedere هم که در متن بالا میبینید و شکل قدیمی decide است، با کلمهٔ Caedor لاتین به معنای «بریدن» همخانواده است. کلمهٔ فرانسوی کادر که فارسی هم رواج دارد، مفهومی از جنس بریدن دارد: موضوع را از فضا جدا میکند؛ فضا را میبندد؛ تصویر را میبُرد و به پایان میرساند.
این دقیقاً ذات و مفهوم تصمیم گیری است. تصمیم گیری یعنی یک جا کار را میبُرید و تمام میکنید. مشخص میکنید که گزینه مطلوبتان چیست و دیگر به فکر کردن ادامه نمیدهید. انتخاب نهایی را انجام میدهید و به آن متعهد میشوید و به سراغ اجرا میروید.
پس به خاطر داشته باشید که تصمیمگیری یعنی بریدن و تمام کردن. یعنی مشخص شدن تکلیف.
تصمیم گیری در عربی
در زبان عربی رایجترین معادل تصمیم گیری «قرار» است. مثلاً به تصمیم گیری میگویند «إتخاذ قرار» و به تصمیم جمعی میگویند «قرار جماعی».
جالب اینجاست که در زبان حقوقی کشور خودمان هم این اصطلاح به همین معنا به کار میرود. مثلاً وقتی میگویند «قرار منع تعقیب» یعنی قاضی تصمیم نهایی را گرفت که این فرد تحت تعقیب نباشد (همانطور که میدانید زبان حقوقدانها – تقریباً در همهجای دنیا – کمی پیچیده است و جوری میگویند که به سادگی متوجه نشوید تحت تعقیب هستید یا نیستید و ناچارید از وکلای متخصص برای فهم این که دقیقاً چه شده، کمک بگیرید).
اصطلاح «با خودم قرار گذاشتم که این کار را بکنم یا آن کار را نکنم» هم از همین جنس است. ما قرار عربی را به عنوان معادل کلمهٔ تصمیم به کار میبریم.
تفکیک تصمیم گیری و حل مسئله
حالا که میدانید تصمیم گیری به چه معناست، تشخیص این موضوع برایتان سخت نیست که تصمیم گیری آخرین مرحلهٔ حل مسئله است. وقتی کسی میگوید میخواهم برای بهبود مهارت تصمیم گیری وقت بگذارم، منظورش – قاعدتاً – این است که میدانم چه گزینههایی دارم و میخواهم قدرت ارزیابی و انتخاب خود را افزایش دهم.
کسانی مثل دنیل کانمن، هوارد رایفا و هربرت سایمون هم که از بزرگان و صاحبنظران تصمیم گیری در روانشناسی و اقتصاد هستند، در اغلب نوشتههای خود فرض میکنند که ما گزینههای مختلف را میدانیم. آنها فقط میکوشند در انتخاب بهترین گزینه کمک کنند و بهترین شیوه تصمیم گیری را به ما بیاموزند. یا در سطح تخصصیتر، ویژگیهای تصمیم گیری اختلافی را به ما بیاموزند. مباحثی مثل خطاهای شناختی و اشتباهات قضاوت و تصمیم گیری هم همگی از این جنس هستند.
اگر شما در این زمینه مشکل کمتری دارید و چالشتان این است که اصلاً نمیدانید مسئلهتان چیست و چه راهحلهایی ممکن است وجود داشته باشد، بهتر است برای بحث مهارت حل مسئله وقت بگذارید.
ما هم با توجه به همین تفاوت، دو درس مهارت تصمیم گیری و مهارت حل مسئله را در متمم جدا کردهایم تا پیگیری و یادگیری درسها برای شما آسانتر باشد:
اگر قصد دارید مجموعه درسهای تصمیم گیری در متمم را به شکل منظم بخوانید، به سراغ درس انواع تصمیم گیری بروید.
اگر فعلاً نمیخواهید درسهای تصمیم گیری را به شکل منظم بخوانید و هدفتان، آشنایی بیشتر با مفهوم تصمیم گیری است، پیشنهاد میکنیم تعریف تصمیم سازی را هم بخوانید تا درک بهتری از این دو مفهوم و تفاوتشان داشته باشید.
شما با عضویت ویژه در متمم، میتوانید به درسها و آموزشهای بسیاری از جمله موضوعات زیر دسترسی کامل داشته باشید:
موضوعات زیر، برخی از درسهایی هستند که در متمم آموزش داده میشوند:
دوره MBA (یادگیری منظم درسها)
استراتژی | کارآفرینی | مدل کسب و کار | برندسازی
فنون مذاکره | مهارت ارتباطی | هوش هیجانی |تسلط کلامی
توسعه فردی | مهارت یادگیری | تصمیم گیری | تفکر سیستمی
کوچینگ | مشاوره مدیریت | کار تیمی | کاریزما
عزت نفس | زندگی شاد | خودشناسی | شخصیت شناسی
مدیریت بازاریابی | دیجیتال مارکتینگ | سئو | ایمیل مارکتینگ
اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید دربارهی متمم بیشتر بدانید، میتوانید نظرات دوستان متممی را دربارهی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی میشناسند:
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری تصمیم گیری به شما پیشنهاد میکند:
- مهارت تصمیم گیری درست در مدیریت و زندگی | دوره آموزش تصمیم گیری
- تصمیم گیری چیست؟ | تعریف تصمیم گیری + چند مثال از تصمیم گیری
- انواع تصمیم گیری در مدیریت و زندگی
- فایل صوتی درباره تصمیم گیری
- تصمیم گیری درست الزاماً به نتیجه مطلوب منتهی نمیشود
- تصمیم خوب و تصمیم بد
- پشیمانی در تصمیم گیری: کارآفرینی انتخاب من نبود
- تفاوت تصمیم گیری و تصمیم سازی
- هشت خرده مهارت برای تصمیم گیری بهتر و حل مسئله
- دانلود کتاب صوتی دشواری انتخاب (تناقض انتخاب) | بری شوارتز
- مرور سرفصل های درس تصمیم گیری در دانشگاهها
- تاریخچه نظریه های تصمیم گیری در مدیریت
- فوبیای تصمیم گیری | ریشه تردید در تصمیم گیری
- تصمیم های سخت زندگی و درد راههای نرفته
- «تصمیم گیری منطقی» در برابر «تصمیم قابلدفاع»
- روش های تصمیم گیری | آشنایی با سیستم یک و دو در فرایند تصمیم گیری
- ارزشهای شما در کار و زندگی چه هستند؟ (سلسله مراتب ارزشها)
- پرسشنامه ارزشهای شخصی
- اخلاق هوش مصنوعی | مسئله تراموا
- تکنیک های تصمیم گیری | استفاده از گروه مشاوران فرضی
- تکنیک های تصمیم گیری | ثبت و مرور تصمیمها
- در دفاع از پرتاب کردن سکه!
- خطاهای شناختی یا خطاهای ذهنی | معرفی انواع خطاهای شناختی
- تعریف سوگیری چیست؟ انواع سوگیری کدام است؟
- تشخیص بهتر سوگیری های ذهنی
- هیوریستیک و مغز خطاساز | میان برهای ذهنی
- سوگیری تاییدی چیست؟ | چرا نباید برای غلبه بر آن تلاش کنیم؟
- خطای تمرکز بر آخرین اطلاعات
- ترس از دست دادن و دام حفظ وضعیت موجود
- اثر لنگر انداختن چیست؟ چگونه میتوان این سوگیری شناختی را کاهش داد؟
- سوگیری خوش بینی | وقتی احتمالات واقعی را فراموش میکنیم
- اثر پلتزمن | کمربند ایمنی بهتر است یا میخ؟
- جاشوا بل و ویولن نوازی در ایستگاه مترو | مرور یک داستان آشنا
- تعارض شناختی (ناهماهنگی شناختی)
- کتاب کی بود کی بود؟ | وقتی خودمان را توجیه میکنیم
- خطای درک نادرست دامنه ارزیابی و مقیاس مسئله
- اعتماد به نفس بیش از حد
- استریوتایپ یا تفکر قالبی: معتقد به آن هستید یا قربانی آن؟
- خطای هاله ای یا اثر هاله ای چیست و چه اثراتی ایجاد میکند؟
- کدام توالت را انتخاب کنم؟ | دن اریلی
- سوگیری هنگام قضاوت درباره قهرمانان
- مجموعه کلیپ تصویری سمینار تصمیم گیری و انتخاب
- آنچه در میان سر و صداها گم میشود
- باید پای خودت گیر باشد! – مطلب تکمیلی تصمیم گیری
- چند نکته درباره تصمیم گیری برای کسب و کار
- سوالهای مصاحبه شغلی | سنجش توانایی تصمیم گیری
- پروژه پایانی درس تصمیم گیری
- کتاب تفکر سریع و کند | کتاب دنیل کانمن درباره تصمیم گیری و قضاوت | مقایسه ترجمهها
- معرفی کتاب انتخابها، ارزشها و چارچوبها (دنیل کانمن)
- معرفی دنیل کانمن | برخی از کتابهای دنیل کانمن
- هوارد رایفا – از بنیانگذاران دانش تصمیم گیری
- اتاق خبر | درس تصمیم گیری
- تصمیم گیری بر اساس پیش بینی تصمیم دیگران | نگاه کینز به سرمایه گذاری و بازار بورس
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانید به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کرده و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیمسال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید. لطفاً برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
نویسندهی دیدگاه : علی فتحیان
درود
داشتم با خودم فکر می کردم در انجام هر کاری و تصمیم گیری در مورد اون حداقل دو گزینه روی میز ما است. انجام دادن و انجام ندادنش . بعد از تصمیم گرفتن و انجام دادن یا انجام ندادن وزن احتمالات اینکه چه نسخه هایی از ما در آینده محقق بشه یا نشه را تغییر می دهیم. مثلا گاهی با یک تصمیم اشتباه در انتخاب رشته در سن ۱۸ سالگی چند نسخه خوب از خودم در سن سی سالگی را از بین میبرم.
نکته بعدی که به ذهنم رسید اینه که هدف مثل یک عدسی تصمیم ها را متمرکز می کنه. هدف مثل رشته تسبیحی تصمیم ها رو کنار هم قرار میده. اگر هدفی تعریف نشده باشد تصمیم ها هر کدام باری به هر جهت می شوند و همدیگر را خنثی می کنند.
نکته دیگر این که ما با هر تصمیم، برای دیگران هم تصمیم میگیریم چون تصمیم ما منتج به نتایجی می شود که دستکم گزینه های پیش روی نزدیکانمون را تغییر می دهد.
و نکته آخر جایی می خوندم: ما در قبرهایی خوابیده ایم که مردگان برای ما کنده اند.
گاهی تصمیم های ما برد بین نسلی دارد و نسل ما دارد برای اینکه نسل یا نسل های آینده چگونه زندگی کنند یا نکنند تصمیم می گیرد. اگر سنگی را دیدیم و از سر راه بر نداشتیم یا می توانستیم گلی در کنار راه بکاریم و نکاشتیم مدیون همه کسانی هستیم که در آینده از این راه عبور خواهند کرد.
جایی که الان هستیم برآیند تصمیم هایی است که تا الان گرفتیم (تصمیم هایی که خود گرفتیم و یا برایمان گرفتند و در برابر آن سکوت کردیم). هر روز در معرض تصمیم گرفتن هستیم، اینکه اول جوراب پای چپ را بپوشیم یا راست تا ادامه تحصیل، محل زندگی، کار و هر آنچه که بر آن اختیار داشته باشیم. به نظرم نکته مهم در این مورد میزان آگاهی در مورد گزینههای تصمیم هستش و اون هم به اشراف ما به موضوع بر میگردد. میزان اثر و عمق تصمیم در زندگی سبب میشود در مورد برخی تصمیمها تامل بیشتری نماییم. در اینجا مدل ذهنی ما و اینکه جهان را با چه عینکی میبینیم اهمیتی ویژه خواهد داشت. هر چه قدر میزان اشراف ما به مدل ذهنی بیشتر گردد به همان میزان حساسیت ما در برابر تصمیمها بیشتر شده و به نوعی آگاهانهتر با موضوعات برخورد میکنیم. در جایی که الان به خاطر ندارم ولی متنش را یادداشت کرده بودم، از استاد شعبانعلی خواندم که “آن قدر که من از دنیا فهمیدم همه چیز را نمیتوان با هم داشت، موفق کسی است که بداند داشتن هر چیزی به معنای نداشتن چه چیزی است و موفقترین کسی است که بتواند از بین نداشتنها، بهترین نداشتنها را انتخاب کند، نداشتنهایت را که انتخاب کردی، داشتنها ناگزیر به سراغت خواهند آمد، تو گویی که انتخاب نداشتنها در اختیار توست و ظهور داشتنها جبر هستی است.”
من بیشتر کتابهایی که میخونم به انگلیسی هستند چراکه جدیدا ترجمه خوب خیلی کم شده و من کتابهای فارسی که خریدم اصلا برام مثل متن انگلیسی اش مفهوم نبود. به همین دلیل گاهی متمم رو که میخونم باید کلی بگردم تا معادل انگلیسی کلمات و ترکیبات استفاده شده در درسها رو پیدا کنم. البته بعضی معادلها هستند و متشکرم اما کاش میشد معادلهای بیشتری استفاده میشد.
تا امروز منتظر موقعیت خاص و حساسی بودم تا “تصمیم” بگیرم. با خودم فکر می کردم در یک زندگی عادی چه موقع ممکن هست نیاز باشه آدم تصمیمی بگیره، اما با مثال های ابتدای این درس متوجه شدم که تمام “اعمال” آدم ها حاصل یک “تصمیم” هست. دوست عزیزی فرموده بود که “افراد موفق ساده ترین اعمالشون براشون مسئله شده و درموردش تصمیم گرفتن”، چقدر این جمله من رو به فکر فرو برد، چقدر زیباست که یک زندگی تماما در اختیار خودت باشه و آگاهانه تمام پازلاشو خودت بچینی، حتی اگه با شکست مواجه بشی باز با قدرت میتونی بگی که من جرئت و فرصت انتخاب داشتم و انجامش دادم پس دوباره میتونم برای بهبودش تصمیم تازه ای بگیرم و انجامش بدم. این در اختیار و در کنترل تو بودن خیلی حس اطمینان میده به آدم…
شناسایی مرز بین «حل مسئله» و «تصمیمگیری» خیلی مهمه و بعضی اوقات این مرز بسیار باریکه.
فکر میکنم اغلب ما بیشتر از اینکه درگیر «تصمیمگیری» باشیم، درگیر «حل مسئله» هستیم؛ چیزی که تازه مرحله آخرش تصمیمگیریه.
این شاید بتونه کمکمون کنه:
تفاوتهای کلیدی بین حل مسئله و تصمیمگیری:
هدف: حل مسئله بر رفع یک چالش یا مشکل خاص تمرکز دارد، در حالی که تصمیمگیری شامل انتخاب بهترین گزینه از بین چندین گزینه است.
فرآیند: در حل مسئله معمولاً تصمیمگیری بخشی از فرآیند است، اما در تصمیمگیری لزوماً مشکل خاصی وجود ندارد، بلکه انتخاب از بین چند گزینه مطرح است.
تمرکز: حل مسئله به دنبال راهحل است، در حالی که تصمیمگیری به دنبال انتخاب بهترین مسیر است.
رابطه:
حل مسئله اغلب شامل فرآیند تصمیمگیری است؛ به این معنا که پس از پیدا کردن چندین راهحل برای یک مشکل، باید تصمیمگیری کرد که کدام راهحل را اجرا کنیم.
مثال تلفیقی از حل مسئله و تصمیمگیری:
فرض کنید که مدیر یک رستوران هستید و اخیراً متوجه شدهاید که تعداد مشتریان کاهش یافته و درآمد رستوران کم شده است. ابتدا باید مشکل را حل کنید و سپس برای اجرای راهحلها تصمیم بگیرید.
مرحله ۱: حل مسئله
تشخیص مشکل: متوجه میشوید که کاهش مشتریان مشکلی است که باید حل شود.
تحلیل مشکل: با بررسی بازخورد مشتریان و رقبا، میبینید که منوی رستوران بهروز نیست و کیفیت سرویس کاهش یافته است. همچنین، رقبا تبلیغات موثرتری دارند و مشتریان جدید جذب میکنند.
پیدا کردن راهحلها:
بهروز کردن منو با غذاهای جذابتر.
بهبود کیفیت خدمات و آموزش کارکنان.
اجرای یک کمپین تبلیغاتی برای جذب مشتریان جدید.
انتخاب بهترین راهحلها: تصمیم میگیرید که هم منو را بهروز کنید، هم تبلیغات موثری اجرا کنید و هم کیفیت خدمات را ارتقا دهید.
مرحله ۲: تصمیمگیری
تصمیمگیری برای منو: باید از بین چند منوی جدید یکی را انتخاب کنید. پس از مشاوره با سرآشپز و بررسی ترجیحات مشتریان، منویی را انتخاب میکنید که هم محبوبیت دارد و هم به سوددهی رستوران کمک میکند.
تصمیمگیری برای تبلیغات: چند گزینه تبلیغاتی دارید؛ میتوانید از تبلیغات اینستاگرام، تبلیغات گوگل یا همکاری با اینفلوئنسرهای محلی استفاده کنید. پس از بررسی بودجه و تاثیر هر روش، تصمیم میگیرید که تبلیغات اینستاگرام و همکاری با اینفلوئنسرهای محلی را انتخاب کنید.
تصمیمگیری برای بهبود خدمات: میتوانید دورههای آموزشی مختلفی برای کارکنان ارائه دهید. از بین چند گزینه، دورهای را انتخاب میکنید که بیشترین تاثیر را در بهبود کیفیت خدمات و رضایت مشتریان دارد.
نتیجه:
با حل مسئله و تحلیل مشکل، راهحلهای ممکن را پیدا کردید. سپس در مرحله تصمیمگیری، بهترین راهحلها را برای بهروز کردن منو، اجرای تبلیغات و بهبود کیفیت خدمات انتخاب کردید.
ما در دوران کودکی و نوجوانی خیلی راحت تر تصمیم میگیرم و هر چی بزرگ تر میشیم به دو دلیل تصمیم گرفتن برامون سخت تر میشه.
یکی بعد از تصمیم های اشتباهی که میگیرم و نتایج بدی که بدست میاریم باعث میشه دفعات بعد در تصمیم گیری مردد بشیم و دلیل دوم ترس از قضاوت است که باعث میشه از گرفتن تصمیم فرار کنیم.
بنظرم هر کسی وقتی در تصمیم گیری به مهارت برسه جریان زندگی براش جذاب تر میشه.
یه نکته دیگم هست و اینکه تو بزرگسالی ما مجبوریم تصمیم گیری های خیلی تعیین کننده تر و بزرگتری مثل ازدواج و شغل رو انجام بدیم
داشتم به این فکر میکردم که چقدر تصمیم گرفتن هر چند اشتباه و با علم محدود بهتر از تصمیم نگرفتن است.
همچنین بارها این رو باید یادآوری کنیم که ما در گذشته که عقل امروزمان را نداشتیم که فلان تصمیم را گرفتیم. شاید در آن زمان آن بهترین انتخابی بوده است که داشته ایم.
به شخصه حل مسئله را خیلی خوب انجام میدهم اما هنگام تصمیم گیری از بین چند گزینه تردیدها گریبانم را میگرفت. همچنین به نظرم خیلی مهمه که چقدر مصمم بودن رو یک انتخاب و رفتن تا انتهای مسیر میتونه باعث مسیر رسیدن به هدف رو هموار کنه.
بنظرم معمولا مرحله ی قبل از تصمیم گیری بسیار سخت تر از خود تصمیمه.
من زمانی شدیدا گیج و سردرگمم که اساسا نمیدونم چه گزینه هایی پیش رو دارم، کدوم گزینه ها با توجه به شرایط حذف میشن و کدوم گزینه ها واقعا انتخاب کردنی اند.
اما زمانی که گزینه ها شفاف شد، مسئله اماده حل کردنه و باید مراقب خطاهایی باشم که در مسیر انتخاب وجود داره.
مشکلاتی که مدیران سازمانها و اداراتی که در آنها مشغول کار بودهام در زمان تصمیمگیری داشتهاند را میتوانم در دو مورد عدم تشخیص مسئله و راههای حل کردن آن و عدم توانایی تصمیمگیری در خصوص انتخاب یکی از این راهها، خلاصه کنم؛ این مورد باعث به وجود آمدن مشکلات جدیدی برای آن مجموعه میشد که حتی حیات آن سازمان را به نیز به خطر میانداخت.
عدم دانش کافی در خصوص تفکیک بین حل مسئله و تصمیمگیری مفید نیز دیگر حلقه گمشده این قبیل مجموعهها میباشد.
باراک اوباما در یک مصاحبه ای بعد از دوران ریاست جمهوری راجع به کسب و کاری که در منهتن راه انداخته بود صحبت میکرد که در آن تنها یک محصول با یک رنگ وجود داشت و آن تی شرت سفید بود….
البته یک حرکت نمادین بود و توضیح میده که چقدر در دوران ریاست جمهوری مجبور به تصمیم گیری بوده و چه انرژی و فشاری تحمل میکرده..
.
تصمیمات ما هم مثل همه منابع ما محدود هستن و در طول روز بهتر است این منبع ارزشمند و در مسائل مهم تر خرج کنیم تا در بدیهیات…
تصمیم گیری درست نیاز به شناخت مسئله و تخصص و البته پوست در بازی داشتن دارد…..
“تصمیمگیری وقتی معنا پیدا میکند که چند گزینه پیش روی شماست و شما باید یکی از آنها را انتخاب کنید.”
با تعریف درس ،انتخاب نکردن بین گزینهها و حمل همهی آنها با هم میشود بلاتکلیفی.
با یکی از دوستان با توجه به محدودیتهایی که داشتیم(مالی،زمانی،مکانی)تصمیم گرفتیم بین پانزده گزینهی موجود با توجه به سابقهی ایشان در تولید و فروش،پنج گزینه را انتخاب کنیم و پیشتولید را آغاز کنیم.حدود شش ماه از تصمیم ما برای تصمیمگیری گذشت و ایشان انتخاب نکرد.هم فصل فروش را از دست دادیم و هم منابع مالیمان.همچنان تمام گزینهها روی میز بود.در صورتی که اگر درست تصمیم میگرفتیم ،میشد تمام پانزده مورد را به وقتش تولید کنیم و به فروش برسانیم.