Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu
دوره صوتی آموزشی نکته‌هایی برای مدیران (کلیک کنید)


تصمیم گیری چیست؟ | تعریف تصمیم گیری +‌ چند مثال از تصمیم گیری


تصمیم گیری چیست

◾فرض کنید پول خود را پس‌انداز کرده‌اید و می‌خواهید خودرو بخرید. یک گزینه این است که یک خودرو ساده و نو بخرید. گزینهٔ دیگر این است که با همان پول، خودرویی بخرید که ظاهر بسیار تمیزی دارد اما ده سال یا بیشتر کار کرده است. قاعدتاً خودرو کارکرده را می‌توانید از برند بهتری بخرید. اما این ریسک هم وجود دارد که در سال‌های پیش رو مدام درگیر تعمیر و تعمیرگاه باشید.

◾کمی دیر از خواب بیدار شده‌اید و باید خیلی خوش‌شانس باشید که سر وقت به محل کار برسید. لباس‌‌های شسته‌شده‌تان چروک هستند و باید اتو شوند. ترجیح می‌دهید لباس چروک بر تن داشته باشید و به‌موقع برسید یا این‌که کمی دیر برسید و لباس‌تان مرتب باشد؟

◾فرض کنید به یک بیماری مبتلا هستید که بر اساس برآورد پزشکان، حداکثر اجازه خواهد داد که ده سال دیگر زندگی کنید. یک شرکت داروسازی بین‌المللی دارویی برای این بیماری تولید کرده که امید دارد سرعت رشد این بیماری را نصف کند (می‌توانید امیدوار باشید که تا بیست سال دیگر زنده بمانید). دارو بسیار گران خواهد بود و تنها شانس شما این است که در گروه تست باشید تا آن را رایگان دریافت کنید. فرایند تصمیم گیری شما چگونه خواهد بود؟ در چنین شرایطی، اولین مرحله در فرایند تصمیم گیری چیست؟

◾اگر بخواهید سفری یک هفته‌ای به خارج از کشور داشته باشید، کدام کشور را انتخاب می‌کنید؟ اگر بدانید هزینهٔ سفر به یکی از کشورهای منطقه و هزینهٔ سفر به یکی از کشورهای آسیای جنوب‌شرق یکسان است، کدام را انتخاب می‌کنید؟

◾یک سلبریتی می‌گوید روزانه بین سیصد تا پانصد پیام خصوصی از طرفداران خود دریافت می‌کند. و تحت هیچ شرایطی نمی‌تواند به بیشتر از ده نفر در روز جواب دهد. کدام گزینه را به او پیشنهاد می‌کنید:

(۱) هر شب از بین همهٔ پیام‌های پاسخ‌داده‌نشده ده مورد را تصادفی انتخاب کند و جواب دهد. مثلاً ممکن است به پیامی پاسخ دهد که چندهفته پیش ارسال شده است.
(۲) هر روز فقط از بین پیام‌های آن روز ده مورد را انتخاب کند و پاسخ دهد.

◾هنگام نصب رول دستمال‌کاغذی در دستشویی، رول را در چه جهتی نصب می‌کنید؟ اولین دستمال به سمت خودتان است یا پشت رول قرار می‌گیرد؟

تصمیم های ساده

◾در مراجعه به پارکینگ مراکز خرید، آیا ترجیح می‌دهید همیشه در یک جای ثابت (در صورتی که خالی باشد) پارک کنید؟ یا اصلاً برایتان مهم نیست و هر جا پیش آمد خودرو خود را پارک می‌کنید؟

همهٔ موارد بالا نمونه‌هایی از تصمیم گیری هستند. بعضی از آن‌ها بسیار ساده‌اند و نمونه یک تصمیم گیری معمولی محسوب می‌شوند. حتی شاید تا به حال به آن‌ها توجه نکرده باشید. برخی دیگر اهمیت بالایی دارند و ممکن است ساعت‌ها و بلکه روزها و ما‌ها شما را با خود درگیر کنند. وقتی تنوع این تصمیم‌ها را می‌بینیم، بهتر متوجه می‌شویم که چرا تصمیم گیری را یکی از ده مهارت اصلی زندگی در نظر می‌گیرند و در فهرست مهارت های نرم می‌گنجانند.

در این درس می‌خواهیم بگوییم تصمیم گیری چیست و چه ویژگی‌هایی باعث می‌شود موضوعات بسیار متنوعی مانند موارد فوق را زیر چتر آن قرار دهیم. به عبارت دیگر، می‌خواهیم دربارهٔ وجه مشترک همهٔ تصمیم‌ها (چه تصمیم گیری ساده و چه تصمیم گیری مهم و پیچیده) صحبت کنیم.

درست است که همهٔ ما کم‌و‌بیش می‌دانیم تصمیم یعنی چه و تصمیم گیری به چه معناست. اما این درس از آن جهت مهم است که ذهنیت ما را به یکدیگر نزدیک می‌کند و زبان مشترکی برایمان می‌سازد. بنابراین پیشنهاد می‌کنیم آن‌ چه را در ادامه می‌آید با دقت بخوانید و به‌خاطر بسپارید تا درس‌های مهارت تصمیم گیری بهتر در ذهن‌تان بنشیند.

آشنا شدن با تعریف تصمیم گیری مزیت مهم دیگری هم دارد: بهتر متوجه می‌شوید که از مجموعه درس‌های آموزش تصمیم گیری باید چه انتظاراتی داشته باشید.

تصمیم گیری چیست؟ تعریف تصمیم گیری

ما کلمهٔ تصمیم گیری را در گفتگوهای روزمره با معنایی بسیار وسیع به‌کار می‌گیریم. مثلاً می‌گوییم: «باید برای خروج از این وضعیت یک تصمیمی بگیرم. نمی‌شود این‌طوری ادامه داد.» «تصمیم گرفته‌ام کارآفرین شوم و برای خودم کار کنم.» «من در تصمیم گیری ضعیفم. قدرت تصمیم گیری ندارم. خودم هم می‌دانم. همیشه پُر از تردید هستم.»

اما وقتی در بحث توسعه فردی از مهارت تصمیم گیری حرف می‌زنیم، معنای مشخص‌تر و محدودتری را مد نظر داریم: چند گزینهٔ مشخص (یا قابل کشف) که می‌خواهیم از میان آن‌ها یکی را انتخاب کنیم.

تصمیم گیری یعنی چه

حالا که تعریف تصمیم گیری را دیدید، به چند مثال از تصمیم گیری توجه کنید. همان‌طور که می‌بینید، در هر مورد تقریباً گزینه‌ها مشخص است:

هنوز تصمیم نگرفته‌ام خودرو نو بخرم یا کارکرده

می‌خواهیم از یکدیگر جدا شویم. اما هنوز ارزیابی نهایی را انجام نداده‌ایم (نمونه تصمیم گیری در زندگی مشترک)

مقداری پول پس‌انداز کرده‌ام. نمی‌دانم با آن‌ طلا بخرم یا دلار یا ارز دیجیتال. شاید هم باید کسب‌و‌کار خودم را راه بیندازم (نمونه تصمیم گیری مالی)

دنبال زمان مناسب برای استعفا هستم. نمی‌دانم الان زود است یا وقتش شده.

فهرست کتابهای روانشناسی متمم را دیده‌ام و می‌خواهم سه یا چهار مورد از آن‌ها را بخرم. هنوز تصمیم نگرفته‌ام.

شرکت هنوز دربارهٔ برونسپاری تعمیر و نگهداری ماشین‌آلات تصمیم نگرفته. منتظر گزارش کارشناسی هستیم.

هشت نفر در مصاحبه شغلی شرکت کردند. هنوز تصمیم نگرفته‌ایم کدام را استخدام کنیم.

می‌خواهم برای توسعه مهارت‌هایم وقت بگذارم. اما نمی‌دانم از مذاکره شروع کنم یا هوش هیجانی.

از این جای بحث به بعد،‌ به سادگی می‌توانید مسائل مرتبط با تصمیم گیری را تشخیص دهید. هم‌چنین می‌توانید تا حدی تشخیص دهید که تقویت مهارت تصمیم گیری به چه معناست.

اگر از فوبیای تصمیم گیری حرف می‌زنیم، یعنی می‌دانم باید تصمیم بگیرم. گزینه‌ها را هم می‌دانم. اما ترجیح می‌دهم وارد مرحلهٔ انتخاب نشوم.

اگر از خستگی تصمیم گیری حرف می‌زنیم، منظورمان این است که آن‌قدر با گزینه‌های مختلف روبه‌رو شده و از بین آن‌ها گزینهٔ مناسب را انتخاب کرده‌ام، که دیگر مغزم توانایی و انرژی تکرار این فرایند را ندارد.

اگر از ترس از دست دادن می‌گوییم، معنایش این است که گزینه‌ها را می‌دانم. تبعات‌شان را هم می‌فهمم. می‌دانم با انتخاب گزینهٔ مناسب، باید چیزی از داشته‌هایم را از دست بدهم. به همین علت به سمت آن نمی‌روم.

همان‌طور که می‌بینید، همهٔ علم تصمیم گیری حول «انتخاب یک گزینه از بین گزینه‌ها» شکل گرفته است.

ابهام در تصمیم گیری | من هنوز گزینه‌ها را هم نمی‌دانم!

ممکن است بگویید من در تصمیم گیری دچار ابهام هستم و حتی هنوز به شکل شفاف نمی‌دانم چه گزینه‌هایی وجود دارد. در علم تصمیم گیری در چنین وضعیتی می‌گویند: تو هنوز به مرحله تصمیم گیری نرسیده‌ای و در گام های نخست حل مسئله هستی.

تفاوت تصمیم گیری و حل مسئله | مثال مهاجرت

کسی را در نظر بگیرید که مدام می‌بیند دوستان و آشنایانش به کشورهای دیگر مهاجرت می‌کنند. بعضی از آن‌ها برای ادامهٔ تحصیل می‌روند و برخی برای کار کردن. عده‌ای هم هستند که با پول خود یا خانواده‌شان، در قالب سرمایه‌گذاری به کشورهای دیگر مهاجرت می‌کنند.

این فرد ممکن است تا این لحظه چندان به مهاجرت فکر نکرده باشد. اما به تدریج مهاجرت برایش به «مسئله» تبدیل می‌شود. مدتی است که وقتی از او می‌پرسند که قصد مهاجرت داری یا نه، پاسخ قطعی و مشخصی ندارد.

وقتی مهاجرت به یک مسئله تبدیل شد، احتمالاً ذهن او با چنین سوال‌هایی درگیر می‌شود:

«آیندهٔ کشور ما چگونه خواهد بود؟» «من در این کشور چه آینده و جایگاهی دارم؟» «دوستانم که به کشورهای دیگر رفته‌اند چه سرنوشتی پیدا خواهند کرد؟» «اگر بخواهم بروم خانواده‌ام چه می‌شوند؟» «آیا مهاجرت یک انتخاب اخلاقی است؟ یعنی می‌توانم بگویم آن‌ها که مانده‌اند، کار ارزشمندتری انجام داده‌اند؟» «مهاجرت به چقدر پول نیاز دارد؟» و …

بعد از مدتی به تدریج این مسئله برای او شفاف‌تر می‌شود. با گزینه‌های مختلف هم آشنا می‌شود و متوجه می‌شود چه گزینه‌هایی برای او اساساً امکان‌پذیر نیست (مثلاً آن‌قدر پول ندارد که به عنوان یک سرمایه‌گذار به کانادا مهاجرت کند).

حالا چند گزینهٔ مشخص روبه‌روی او قرار گرفته است:

  • در کشور بماند.
  • به کشورهای حاشیهٔ جنوبی خلیج فارس برود و مدتی آن‌جا کار کند تا فضای بین‌المللی را بشناسد.
  • به کشور ترکیه برود و سعی کند درآمد ارزی داشته باشد.
  • از طریق ویزای تحصیلی به یکی از کشورهای اروپایی یا آسیای جنوب شرقی برود.

حالا که گزینه‌ها کم‌و‌بیش مشخص است. جمع آوری اطلاعات سریع‌تر و بهتر انجام می‌شود و می‌داند که دیر یا زود باید یکی از گزینه‌ها را انتخاب کند. اکنون می‌شود گفت که او درگیر فرایند تصمیم گیری است.

تصمیم گیری نهایی وقتی اتفاق می‌افتد که او بگوید: X گزینه پیش روی من بود و من نهایتاً گزینهٔ … را انتخاب کردم.

در بحث تفاوت حل مسئله و تصمیم گیری، اشاره به این نکته هم مفید است که تصمیم گیری یک مهارت عمومی است. اما در حل مسئله باید دانش تخصصی هم داشته باشید. این دو مثال به خوبی تفاوت حل مسئله و تصمیم گیری را نشان می‌دهند:

حل مسئله و تصمیم گیری در سازمان

فرض کنید مشتریان ناراضی یک سازمان زیاد شده‌اند. حل این مسئله (تحلیل وضعیت، تعریف مسئله و تشخیص راه‌حل‌ها) از عهدهٔ کارشناسان متخصص استراتژی، بازاریابی و مدیریت ارتباط با مشتری برمی‌آید.

پس از این که کارشناسان مسئله را تعریف و تحلیل کردند، به تعدادی راه‌حل می‌رسند و باید یک یا چند مورد از آن راه‌حل‌ها انتخاب شود. این‌جا وارد فاز تصمیم گیری می‌شویم.

تصمیم گیری نهایی را معمولاً مدیر ارشد سازمان انجام می‌دهد. او به عنوان فرد تصمیم گیرنده لزوماً به اندازهٔ کارشناسان متخصص نیست. اما راه‌حل‌ها و گزینه‌ها را به او عرضه می‌کنند و او با ملاحظات خود، گزینه یا گزینه‌های مطلوب را انتخاب می‌کند.

حل مسئله و تصمیم گیری در زندگی شخصی

فردی را در نظر بگیرید که پزشک تشخیص داده به بیماری سرطان ریه مبتلاست. پزشک شرایط او را بررسی می‌کند و در نهایت، به نتیجه می‌رسد که هر دو گزینهٔ رادیوتراپی و جراحی می‌توانند تا حدی اثربخش باشند.

پزشک با بیمار صحبت می‌کند و مزایا و معایب و ریسک‌های این دو روش را شرح می‌دهد. و در نهایت از خود بیمار نظر می‌خواهد.

در این‌جا حل مسئله بر عهدهٔ پزشک است (که تخصص دارد). اما تصمیم گیری بر عهدهٔ بیمار گذاشته شده یا لااقل، بیمار در تصمیم مشارکت داده شده است.

نمونه‌های بسیاری از این دست در زندگی شخصی و سازمانی وجود دارد که حل مسئله و تصمیم گیری از یکدیگر تفکیک می‌شوند.

معنی کلمه تصمیم چیست؟

کلمهٔ تصمیم با مصمم شدن هم‌خانواده است. وقتی می‌گوییم مصمم هستم کاری را انجام دهم، یعنی تردیدهایم برطرف شده و اکنون به شکل قطعی می‌دانم می‌خواهم چه کنم. تصمیم گیری یعنی همین. یعنی متعهد شدن به یک گزینه. یعنی مصمم شدن به ادامهٔ‌ یک راه (از میان راه‌های موجود). یعنی عزم و ارادهٔ راسخ. تصمیم گیری یعنی عبور از تردید.

ریشه کلمه تصمیم در انگلیسی

یکی از روش‌های ارزشمند برای درک بهتر مفاهیم و اصطلاحات، بررسی ریشه کلمات یا همان اتیمولوژی است (در درس یادگیری زبان انگلیسی با توجه ریشه کلمات در این باره صحبت کرده‌ایم). معنی کلمه تصمیم را هم به این روش بهتر یاد می‌گیریم.

ریشهٔ کلمهٔ تصمیم (به انگلیسی:‌ Decision) و فعل تصمیم گرفتن (به انگلیسی: Decide) در زبان انگلیسی به کلمهٔ لاتین decidere به معنای بُریدن برمی‌گردد (منبع).

معنی تصمیم

کلمهٔ‌ de-caedere هم که در متن بالا می‌بینید و شکل قدیمی decide است، با کلمهٔ Caedor لاتین به معنای «بریدن» هم‌خانواده است. کلمهٔ فرانسوی کادر که فارسی هم رواج دارد، مفهومی از جنس بریدن دارد: موضوع را از فضا جدا می‌کند؛ فضا را می‌بندد؛ تصویر را می‌بُرد و به پایان می‌رساند.

این دقیقاً ذات و مفهوم تصمیم گیری است. تصمیم گیری یعنی یک جا کار را می‌بُرید و تمام می‌کنید. مشخص می‌کنید که گزینه مطلوب‌تان چیست و دیگر به فکر کردن ادامه نمی‌دهید. انتخاب نهایی را انجام می‌دهید و به آن متعهد می‌شوید و به سراغ اجرا می‌روید.

پس به خاطر داشته باشید که تصمیم‌گیری یعنی بریدن و تمام کردن. یعنی مشخص شدن تکلیف.

تصمیم گیری در عربی

در زبان عربی رایج‌ترین معادل تصمیم گیری «قرار» است. مثلاً به تصمیم گیری می‌گویند «إتخاذ قرار» و به تصمیم جمعی می‌گویند «قرار جماعی».

جالب این‌جاست که در زبان حقوقی کشور خودمان هم این اصطلاح به همین معنا به کار می‌رود. مثلاً وقتی می‌گویند «قرار منع تعقیب» یعنی قاضی تصمیم نهایی را گرفت که این فرد تحت تعقیب نباشد (همان‌طور که می‌دانید زبان حقوق‌دان‌ها – تقریباً در همه‌جای دنیا – کمی پیچیده است و جوری می‌گویند که به سادگی متوجه نشوید تحت تعقیب هستید یا نیستید و ناچارید از وکلای متخصص برای فهم این که دقیقاً چه شده، کمک بگیرید).

اصطلاح «با خودم قرار گذاشتم که این کار را بکنم یا آن کار را نکنم» هم از همین جنس است. ما قرار عربی را به عنوان معادل کلمهٔ تصمیم به کار می‌بریم.

تفکیک تصمیم گیری و حل مسئله

حالا که می‌دانید تصمیم گیری به چه معناست، تشخیص این موضوع برایتان سخت نیست که تصمیم گیری آخرین مرحلهٔ حل مسئله است. وقتی کسی می‌گوید می‌خواهم برای بهبود مهارت تصمیم گیری وقت بگذارم، منظورش – قاعدتاً – این است که می‌دانم چه گزینه‌هایی دارم و می‌خواهم قدرت ارزیابی و انتخاب خود را افزایش دهم.

کسانی مثل دنیل کانمن، هوارد رایفا و هربرت سایمون هم که از بزرگان و صاحب‌نظران تصمیم گیری در روانشناسی و اقتصاد هستند، در اغلب نوشته‌های خود فرض می‌کنند که ما گزینه‌های مختلف را می‌دانیم. آن‌ها فقط می‌کوشند در انتخاب بهترین گزینه کمک کنند و بهترین شیوه تصمیم گیری را به ما بیاموزند. یا در سطح تخصصی‌تر، ویژگی‌های تصمیم گیری اختلافی را به ما بیاموزند. مباحثی مثل خطاهای شناختی و اشتباهات قضاوت و تصمیم گیری هم همگی از این جنس هستند.

اگر شما در این زمینه مشکل کمتری دارید و چالش‌تان این است که اصلاً نمی‌دانید مسئله‌تان چیست و چه راه‌حل‌هایی ممکن است وجود داشته باشد، بهتر است برای بحث مهارت حل مسئله وقت بگذارید.

ما هم با توجه به همین تفاوت، دو درس مهارت تصمیم گیری و مهارت حل مسئله را در متمم جدا کرده‌ایم تا پیگیری و یادگیری درس‌ها برای شما آسان‌تر باشد:

بعد از خواندن این درس چه کار کنم؟

  اگر قصد دارید مجموعه درس‌های تصمیم گیری در متمم را به شکل منظم بخوانید، به سراغ درس انواع تصمیم گیری بروید.

  اگر فعلاً نمی‌خواهید درس‌های تصمیم گیری را به شکل منظم بخوانید و هدف‌تان، آشنایی بیشتر با مفهوم تصمیم گیری است، پیشنهاد می‌کنیم تعریف تصمیم سازی را هم بخوانید تا درک بهتری از این دو مفهوم و تفاوت‌شان داشته باشید.

ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری تصمیم گیری به شما پیشنهاد می‌کند:

سری مطالب حوزه تصمیم گیری

سوال‌های پرتکرار دربارهٔ متمم

متمم چیست و چه می‌کند؟

متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحث‌های مهارتی و مدیریتی.

برای آشنا شدن بیشتر با متمم به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کنید و گوش دهید.

فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟

هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه»  دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص می‌‌‌کند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری می‌توانید نقشه راه‌های مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.

هم‌چنین در صفحه‌های دوره MBA و توسعه فردی می‌توانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.

هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟

شما می‌توانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.

اعتبار را می‌توانید به صورت ماهیانه (۲۴۰ هزار تومان)، فصلی (۶۱۰ هزار تومان)، نیم‌سال (یک میلیون و ۱۰۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۸۰۰ هزار تومان) بخرید.

توجه داشته باشید که خرید شش‌ماهه و یک‌ساله به‌ترتیب معادل ۲۰٪ و ۳۸٪ تخفیف (نسبت به خرید یک‌ماهه) محسوب می‌شوند.

برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.

آیا در متمم فایل های صوتی رایگان برای دانلود وجود دارد؟

مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که می‌توانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.

هم‌چنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آن‌ها را می‌توانید در فروشگاه متمم ببینید.

با متمم همراه شوید

آیا می‌دانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور می‌توانید به جمع متممی‌ها بپیوندید؟

سرفصل‌ها  ثبت‌نام  تجربهٔ متممی‌ها

۷۴ نظر برای تصمیم گیری چیست؟ | تعریف تصمیم گیری +‌ چند مثال از تصمیم گیری

    پرطرفدارترین دیدگاه به انتخاب متممی‌ها در این بحث

    نویسنده‌ی دیدگاه : علی فتحیان

    درود

    داشتم با خودم فکر می کردم در انجام هر کاری و تصمیم گیری در مورد اون حداقل دو گزینه روی میز ما است. انجام دادن و انجام ندادنش . بعد از تصمیم گرفتن و انجام دادن یا انجام ندادن وزن احتمالات اینکه چه نسخه هایی از ما در آینده محقق بشه یا نشه را تغییر می دهیم. مثلا گاهی با یک تصمیم اشتباه در انتخاب رشته در سن ۱۸ سالگی چند  نسخه خوب از خودم در سن سی سالگی را از بین میبرم.

    نکته بعدی که به ذهنم رسید اینه که هدف مثل یک عدسی تصمیم ها را متمرکز می کنه. هدف مثل رشته تسبیحی تصمیم ها رو کنار هم قرار میده. اگر هدفی تعریف نشده باشد تصمیم ها هر کدام باری به هر جهت می شوند و همدیگر را خنثی می کنند‌.

    نکته دیگر این که ما با هر تصمیم، برای دیگران هم تصمیم میگیریم چون تصمیم ما منتج به نتایجی می شود که دستکم گزینه های پیش روی نزدیکانمون را تغییر می دهد.  

    و نکته آخر جایی می خوندم: ما در قبرهایی خوابیده ایم که مردگان برای ما کنده اند. 

    گاهی تصمیم های ما برد بین نسلی دارد و نسل ما دارد برای اینکه نسل یا نسل های آینده چگونه زندگی کنند یا نکنند تصمیم می گیرد. اگر سنگی را دیدیم و از سر راه بر نداشتیم یا می توانستیم گلی در کنار راه بکاریم و نکاشتیم مدیون همه کسانی هستیم که در آینده از این راه عبور خواهند کرد.

  1. نکته‏‏ ای توجه من رو موقع خوندن تعریف تصمیم گیری جلب کرد: 

    چند گزینهٔ مشخص (یا قابل کشف) که می‌خواهیم از میان آن‌ها یکی را انتخاب کنیم.

    وقتی شیوه زندگی و یا مصاحبۀ افراد موفق (کسانی که در حوزه ای مورد تحسین قرار گرفتن) رو میخوندم، تصمیم های زیادی درباره سبک زندگی خودشون گرفته بودن(یعنی ساده ترین اعمالی که قابل انجام دادن هست، ورزش، شیوه صحبت کردن، عادات هفتگی و…).

    پس یعنی از بین چند گزینه، یک گزینه انتخاب مصمم اونها بوده.
    یعنی ساده ترین اعمالی که انجام میدادن، براشون مسئله شده.

    نتیجه ای که به ذهن من میرسه اینه که:
    زندگی بهتر از جایی شروع میشه که زندگی، مسئله ما بشه و ما بعد از کسب تخصص و اطلاعات، گزینه ها رو مشخص و تصمیم خودمون رو درباره جای جایِ زندگی اتخاذ کنیم.
    جالبه ، برآیند صحبت های بعضی از افرادی که شرایط راضی کننده ای برای خودشون نتونستن درست کنن اینه که:

    ما تصمیم نگرفتیم که اینطور بشه!

    شاید جواب این باشه: چون اصلا برای شما مسئله نشد. (کسانی که کوتاهی داشتند نه شکست های معمول زندگی)

    اولین کامنت من در متمم. امیدوارم مفید واقع بشه.

  2. من یک سوال دارم:

    اول که این درس را خواندم با توجه به این جمله

    تصمیم گیری آخرین مرحلهٔ حل مسئله است. وقتی کسی می‌گوید می‌خواهم برای بهبود مهارت تصمیم گیری وقت بگذارم، منظورش – قاعدتاً – این است که می‌دانم چه گزینه‌هایی دارم و می‌خواهم قدرت ارزیابی و انتخاب خود را افزایش دهم.

    به این نتیجه رسیدم که تصمیم گیری آخرین مرحله ی حل مساله است. 
    ولی بعد در درس تصمیم گیری درست الزاماً به نتیجه مطلوب منتهی نمی‌شود نوشته شده: 

    همه می‌دانیم و بارها شنیده‌ایم که فرایند تصمیم گیری شامل مراحل زیر است:

    • تشخیص دقیق صورت مسئله
    • گردآوری اطلاعات
    • پیدا کردن گزینه‌های موجود
    • ارزیابی گزینه‌های مختلف
    • انتخاب بهترین گزینه

    خب من الان سوال دارم: بلاخره حل مساله جزیی از تصمیم گیری است و یا تصمیم گیری جزیی از حل مساله؟

     

  3. همتا گفت:

    من تقریبا کمتر از یک هفته‌ست که تصمیم گرفتم  فرایند یادگیریم با متمم رو به صورت پیوسته شروع کنم. (شروع مجدد) و هرچی دارم مطالب بیشتری رو مطالعه میکنم، یه حس ندامت و حسرتی رو تجربه میکنم، اینکه چرا زودتر این تصمیم رو نگرفتم و چرا انقدر به تعویق انداختم گرفتن این تصمیم رو.

    درسته اون زمان من این تصمیم رو نگرفتم که بخوام وقتمو برای یادگیری با متمم اختصاص بدم، اما به طور قطع انتخاب دیگه‌ای داشتم که اون لحظه به نظرم بهتر بوده؛ بنابراین میخوام تصمیم بگیرم احساس خودسرزنشی نداشته باشم و از اینکه چندروز پیش به قول آقای دلیجه: «بر این شدم» که دوباره شروع کنم، از خودم قدردان باشم. :)

     

    پی‌نوشت: ریشه‌یابی کلمه تصمیم خیلی جذاب بود. در زبان ترکی استانبولی هم برای کلمه تصمیم از کلمه Karar که همون قرار هست، استفاده میشه.

  4. همانطور که مشخص هست تصمیم گیری در انتهای یک فرآیند قرار دارد و انتخاب از چند گزینه هست. نکته کلیدی این هست که همانطور از قدیم گفته اند اگر صورت مسئله رو فهمیدی، نصف جواب رو داری!! بنابراین قبل از تصمیم گرفتن، باید صورت مسئله را دریابیم تا بتوانیم به نتیجه دلخواه برسیم

  5. چیزی که به ذهن من میرسه اینه که هر تصمیمی، میتونه بطور خودکار مسائل جدیدی برای ما ایجاد کنه.

    مثلا وقتی بین موندن توی روستا یا مهاجرت به شهر، شهر رو انتخاب میکنم(تصمیم گیری)، بصورت خودکار مسائل جدیدی مثل نحوه حمل و نقل، انتخاب محله زندگی، نوع تفریحات و… ایجاد میشن. فکر کنم یکی از فاکتورهای تصمیم گیری ما باید این باشه که هر گزینه ای، قراره ما رو با چه مسائل جدیدی رو به رو کنه؟

  6. ما هر لحظه به صورت خودآگاه و ناخودآگاه در حال تصمیم گیری هستیم. گاهی با فکر تصمیم می گیریم و انتخاب می کنیم و گاهی بر اساس داده های ذهنی قدیمی که در ذهن ما انباشته شده به صورت ناخودآگاه تصمیم می گیریم. 

    مثلا اینکه من امشب به مهمانی بروم یا نروم تصمیم خودآگاهانه است اما اینکه هنگام انتخاب غذا اول سراغ چه غذایی بروم بیشتر ناآگاهانه و حاصل از سلیقه و تجربه های گذشته است.

    به نظر می آید که بیشتر تصمیم های ما ناخودآگاه هستند و برای همین شاید ما از تصمیم های ناخودآگاه بیشتر ضربه می خوریم. برای همین باید مراقب بود که تجربه های ما و برداشتها و تحلیلهای ما منجر به خطاهای شناختی نشوند . چون در آینده همین برداشتهای غلط منبع تصمیم گیریهای ناخوداگاه و غلط خواهند بود که به زندگی ما آسیب خواهند زد.

  7. وقتی حرف تصمیم گیری میشه، یکی از کارهایی که میکنیم قیاس هست و برای قیاس گزینه  ها بایستی معیار داشت. یعنی تا زمانیکه معیاری نداشته باشیم نمی تونیم بین دو یا چند گزینه  تصمیم به انتخاب یکی از گزینه ها بگیریم. مثلا فرض کنید از شما بپرسن شغل حسابداری بهتره یا فروشندگی؟   تا زمانیکه معیار انتخاب رو مشخص نکنیم نمیتونیم به درستی تصمیم بگیریم که کدامیک را انتخاب می کنیم. اگه در این مثال، معیارمون میزان درامد باشه یه پاسخی میدیم و اگه معیارمون از منظر گستردگی ارتباطات باشه ی پاسخ دیگه ای میدیم. بنابراین در تصمیم گیری، توجه به شاخص یا معیار تصمیم گیری حائز اهمیت هست.

  8. در تعریف تصمیم گیری دو جمله برای من بسیار جالب و تعیین کننده به نظر رسید:

    "تصمیم گیری یعنی عبور از تردید"

    "تصمیم گیری یعنی یک جای کار را می برید و یک گزینه انتخاب می کنید و دیگر به فکر کردن ادامه نمی دهید"

    این تعاریف به خوبی نشون میدن که بسیاری از تصمیم گیری های ما در واقع ناقص بودند یا به درستی انجام نشدند(احتمالا به دلیل نداشتن مهارت تصمیم گیری) چون پس از تصمیم گیری مجدد به گزینه های دیگر فکر می کنیم یا همچنان تردید درون ما وجود دارد که شاید بهترین گزینه را انتخاب نکردم.

    به نظر بنده یکی از مهم ترین میوه های مهارت تصمیم گیری میتونه از بین بردن یا حداقل کاهش حس پشیمانی باشه.

  9. محسن محسنی نژاد گفت: (عضو ویژه)

    در فرآیند تصمیم‌گیری، علاوه بر داشتن مهارت‌های مرتبط با تصمیم‌گیری که نقش مهمی در انتخاب تصمیم صحیح ایفا می‌کنند، روان‌شناسی و ویژگی‌های فرد تصمیم‌گیرنده نیز از اهمیت ویژه‌ای برخوردار هستند. به عنوان مثال، خودم تمایل به کمال‌گرایی دارم و همواره سعی می‌کنم تا بهترین تصمیم‌ها را در زندگی انتخاب کنم. این در حقیقت دو مشکل ایجاد می‌کند: اولاً، اغلب تا زمانی که تصمیم بهینه و ایده‌آل را پیدا نکنم، تردید دارم. دوماً، تصمیمات گرفته شده نهایتاً به نتیجه مطلوب نمی‌انجامند. به علاوه، اغلب به دلیل افتراقات و استرس در انتخاب‌هایم، به تصمیم‌گیری معمولاً به شکل ساده‌تری می‌پردازم.

    برای حل این مسائل مرتبط با کمال‌گرایی، مانند اشاره محمدجواد در کامنت خود، سعی می‌کنم به تصمیم‌گیری یک روش بهینه‌سازی بدهم. به این ترتیب، معیارها و ویژگی‌های مهم در تصمیم‌گیری را با در نظر گرفتن وزن‌دهی مناسب به هر یک از آنها، تحلیل کرده و ریسک‌ها و مزایای هر کدام را ارزیابی می‌کنم. این به من کمک می‌کند تا به تصمیم بهینه و نه لزوماً کامل برسم.

    اما جالب است که بیشترین موفقیت‌هایم در تصمیم‌گیری‌هایی رخ داده که ریسک بالایی داشتند و از دلیل‌های ناخودآگاه و شاید کمی ریسک‌پذیری در آنها، به تصمیم‌هایی که بسیار راضی‌کننده بودند دست یافتم. اینجاست که پارادوکس‌های تصمیم‌گیری همیشه مرا درگیر می‌کنند. آیا همیشه تصمیم بهینه باید گرفت؟ یا گاهی نیاز به تصمیم‌گیری با ریسک وجود دارد؟ آیا بهتر است به سرعت تصمیم بگیریم و برویم جلو یا تلاش کنیم تا به درستی یا غلطی تصمیم برسیم و از تجربیاتمان یاد بگیریم؟ این همه پرسش پارادوکسی را در دل تصمیم‌گیری به وجود می‌آورند.

    امیدوارم با یادگیری درسهای تصمیم گیری بتوانم به روشی درست در تصمیم گیری صحیح برسم.

  10. فک میکنم تصمیم گیری تلاشی فردی یا دسته جمعی برای بهینه سازی توازن بین آنچه در اختیار است تا بهترین عملکرد براساس معیار ها و ارزش های یک سیستم گرفته بشه و این سیستم میتونه فرد, خانواده, تیم ورزشی یا یک سازمان اداری باشه 

    از این نظر که تصمیم گیری شبیه بهینه سازی یا optimization است یاد بهینه سازی معادلات ریاضی براساس تابع هدف میفتم که هر کدوم از معادلات رو یک معیار در نظر بگیریم و براساس وزن دهی به اونا براساس تابع هدف, اون مجموعه از وزن ها که  تابع هدف براساس اونا بیشینه میشد انتخاب میشدن 

    در واقع هدف ما پیدا کردن مجموعه ای شامل وزن هایی که تابع هدف رو بیشینه میکردن

    در اینجا انتخاب اون مجموعه ضرایب نقش تصمیم گیری رو ایفا میکنه تا اون تابع هدف یا عملکرد مون بهینه بشه 

    مثلا یک نفر برای ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر بین دو گزینه تحصیل در شهر خودش یا یک شهر دیگه میخواد تصمیم بگیره (تابع هدف ) براساس  معیار های خانواده , پیشرفت علمی , فرهنگ  و درآمد و اینکه به کدوم معیار چه ضریبی میده (مجموعه ضرایب) و ارزیابی اون , تصمیم میگیره چه انتخابی انجام بده 

  11. خالد شکوهی گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۱ درس)

    چند لحظه به این موضوع فکر کردم که کامنتی در این درس بنویسم یا نه؟ به این فکر کردم که باید ابتدا حل مسئله رو بخونم یا اینکه درس های تصمیم گیری رو ادامه بدم. اخر خوندن این مطلب هم دو گزینه پیشنهاد شده که اگه قرار هست منظم این درس رو بخونید برید سراغ درس انواع تصمیم گیری و اگه نمیخواید منظم بخونید برید سراغ درس تصمیم سازی! باز هم درگیر یک تصمیم دیگه شدم. 

    در طول روز ما تصمیم های زیادی اتخاذ می کنیم و فکر می کنم اگه با فرایند تصمیم گیری آشنا نباشیم توی زندگی دشواری های بیشتری داریم. 

    و یک نکته دیگه که خاطرم اومد و تصمیم گرفتم توی این متن بنویسم اینه : جایی شنیدم که انسان ظرفیت محدودی برای تصمیم گیری داره و باید سعی کنیم تا حد امکان از تصمیم های غیر ضروری اجتناب کنیم تا بتونیم تصمیم های مهم زندگی رو به شکل بهتری بگیریم.

    • آرشین گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۳ درس)

      پیرو پاراگراف آخرتون، (شاید خنده دار باشه ولی) به نظرم یکی از دلایلی که برخی از افراد مثل مارک زاکربرگ، استیو جابز و … هر روز یه نوع و یک رنگ از لباس رو میپوشن همینه.
      اینکه اسیر تصمیم گیری های کوچک و کم ارزش در زندگی نشن.
      اینکه زمان و انرژی خودشون رو برای تصمیم های بزرگ و باارزش تر نگه دارن.
      منابع محدود خودشون رو برای کارهای مهم تر نگه دارن
       
      مثلا من قبلا اگر میخواستم یه چیزی مثلا هندزفری بخرم میرفتم توی سایت د.ک. و بعد از کلی گشتن و بالا پائین کردن و بعد از اینکه دچار خستگی تصمیم گیری میشدم، در نهایت یکی رو انتخاب میکردم ولی الان اگر بخوام این کار رو انجام بدم، خیلی سریع تر این انتخاب و تصمیم رو انجام میدم (مثلا از سه چهار ساعت رسیدم به چند دقیقه و نهایتا نیم ساعت)
       
      ۰۳۰۲۱۲

  12. به نظرم تا زمانی که با فرآیند حل مسئله آشنا نباشیم قادر نخواهیم بود که تصمیم گیری درستی داشته باشیم چون همیشه جنبه هایی از موضوع هست که ممکن است در نگاه سطحی در نظر گرفته نشده باشد و این موضوع منجر به برگشت از تصمیم و پشیمانی برای شخص شود.البته در نظر گرفتن شرایط داینامیک محیطی یا اتفاقاتی که به صورت ناگهانی در مسیر انجام تصمیم ممکن است پیش بیاید جدای از اهمیت حل مساله و در نظر گرفتن همه جنبه های موضوع می باشد)

    مورد دیگری که در مطالعه این درس برای من خیلی جالب بود ریشه کلمه تصمیم در زبان های مختلف بود که به درک بهتر کارکرد این لغت در جای صحیح و با منظور درست خیلی کمک میکند.

  13. ناصر اقتصادی گفت: (عضو ویژه)

    با درود فراوان
    ۱٫ هنوز اصطلاح تصمیم سازی  Decision making مانند اصطلاح تصمیم گیری Decision taking جا نَیُفتاده و رواج نیافته است. تصمیم سازی کارِ ویژه کاران(متخصص ها) است که بخواست مقام ارشد برای حل دُشواری پیش آمده چندین گزینه (راه گُشایش) پیشنهاد می کنند و مقام ارشد با داشتن اختیار و اقتدار Authority که به یکی از سه راه الف. براساس قانون ب. برمبنای قراردادهای سُنتی ح. بر مبنای جاذبیت و نفوذ رهبر (فَرَهمَندی، فَره ایزدی، Charisma) مشروعیت یافته تصمیم گیری می کند.(جاسبی، عبدالله، اصول و مبانی مدیریت، چاپ هشتم صص. ۵۹-۶۰٫)
    ۲٫ تصمیم سازی می تواند مسئولیت فردی یا گروهی  باشد، اما تصمیم گیری فرآیندی فردی است و تصمیم گیرنده پاسخگوی پیامدهای تصمیم خویش است. تصمیم گیری در مجمع های عمومی را رای گیری می نامند.
    ۳٫ تصمیم گیری به زمان و مکان وابسته است. اگر تصمیم بجایی در زمان معینی گرفته شود؛ داوری در باره آن در  زمان و مکان دیگری نیاز به تاویل یا تفسیر دارد.
    ۴٫ تصمیم گیری شهودی Intuitive Decision making (insight) زمانی است عَدَم قطعیت بسیار بالاست و تصمیم گیرنده کارآزموده , و دانا بر پایه عقل سلیم Common Sense تصمیم می گیرد.
    ۵٫ گاهی هیچ تصمیمی نگرفتن هم خودش گونه ای تصمیم گیری است.
    ۶٫ هیچگاه نتیجه و پیامد های تصمیم گیری مطلوب نیست، اگر دستآورد تصمیصم گیری ۷۰% و یا بیشتر باشد، خُرسَند کننده است. (دیدگاه من)
     
     

    • آرشین گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۳ درس)

      گاهی هیچ تصمیمی نگرفتن هم خودش گونه ای تصمیم گیری است.

      به نظرم گزاره بالا در مواقعی درسته که بین تصمیم گرفتن و نگرفتن فرقی وجود داشته باشه. یعنی تصمیم گرفتن و نگرفتن روی نتیحه و خروجی تاثیر بذاره

      ۰۳۰۲۱۲

  14. Marzieh گفت:

    تصمیم گیری یعنی انتخاب بهترین گزینه بعد از تحلیل و تفکر

     

  15. من فکر میکنم تصمیم گیری وقتی سریع تر رخ میده که هم اطلاعات کافی داشته باشیم هم زمان محدود و حتی اگه تصمیم مون اشتباه بود تصمیم مجدد گرفتن بهتر از بی تصمیمی هست. 

    یادمه یکی از بزرگان خارجی (اسمش یادم نمیاد) بهش گفته بودن چطوری اینقدر سریع اقدام میکنی؟ میگفت من دو تا لوبیا در جیبم دارم هروقت تو دو راهی گیر میکنم و نمیشه بر اساس اطلاعات تصمیم بگیرم دستم رو میکنم تو جیبم و یکی از لوبیاها رو درمیارم. اگه قرمز بود یعنی اون تصمیم رو انجام نمیدم اگه سفید بود حتما انجامش میدم. 

    خب بعدش اگه اشتباه بود تصمیمت چی؟ تصمیم دوم رو انجام میدیم. و اینجا بود که من فهمیدم باید حتی اقدام کردن بعد تصمیم رو جز اولویت های زندگی قرار داد، هرچند ممکنه اشتباه باشه. 

  16. من سابق بر این تمامی درسهای تصمیم گیری متمم را مطالعه کرده و اغلب دیدگاه ثبت کردم. به شکل جالبی این درس با اینکه یک درس جدید در سلسله مباحث تصمیم گیری است اما در درس دوم از این سری قرار گرفته است. و به شکل جالب‌تر، ۲ نکته جدید از این درس فرا گرفتم:

     

    ۱٫تفاوت دقیق تصمیم گیری و حل مسئله

    اینکه تصمیم گیری یک مهارت عمومی است و حل مسئله علاوه بر مهارت تعریف مسئله و تسلط بر فرآیند حل مسئله، نیازمند تخصص در حوزه بروز مسئله هم دارد، نکته جدیدی بود که قبل از این با آن مواجه نشده بودم یا به آن فکر نکرده بودم. یعنی صرفا دانستن و تسلط بر مهارت حل مسئله کافی نیست و ما باید بر روی حل مسائلی تمرکز کنیم که در آن تخصص داریم. 

    اما مهارت تصمیم گیری که انتخاب یک گزینه از بین سایر گزینه‌هاست، یک مهارت عمومی است. چه اینکه تصمیم سازی کاری تخصصی است و تصمیم گیری شاید برعهده تصمیم ساز و حل کننده مسئله نباشد. 

    پس گمان می‌کنم بتوانیم بگوییم که حل مسئله نیاز به تخصص+مهارت حل مسئله دارد و تصمیم گیری هم به مهارت تصمیم گیری+و جایگاه و مسئولیت تصمیم گیر نیاز دارد. حل کننده مسئله کسی است که مرزها و عنوان مسئله و گزینه‌های پیش رو را ارائه و تجزیه و تحلیل می‌کند. تصمیم گیر هم کسی است که با اطلاعات ارائه شده از سوی حل کنندگان مسئله، تصمیم قاطع اتخاذ می‌کند. 

    استفاده از صفت "قاطع" (تصمیمی که قطع می‌کند) برای تصمیم گیر هم به نظر می‌رسد اشاره به همان "بریدن" یا معنی ریشه کلمه decide در لاتین اشاره دارد. 

     

    ۲٫مقرر شد….تصمیم بر این شد

    در نوشتن صورت جلسات سازمانی، حداقل هفته‌ای ۲۰ یا ۳۰ بار از واژه "مقرر شد" یا "قرار بر این شد" استفاده می‌کنم و اسناد صورتجلسات را تایپ یا به صورت دستی پاکنویس می‌کنم. امروز از این درس یاد گرفتم که مقرر شد یعنی تصمیم بر این شد. پس شاید بهتر باشد به جای نوشتن این کلمه و استفاده از این عبارت از عبارت "تصمیم بر این شد" یا "تصمیم جمعی بر این شد" استفاده کنم. هرچند هردوی اینها ریشه فارسی ندارند. 

    شاید هم از عبارات فارسی مانند "بر این شد" یا "اراده جمعی بر این شد" استفاده کنم.

     

    روبه رشد باشید؛ پایدار و مستمر 

  17. سعید طاهرخانی گفت: (عضو ویژه)

    برای ما که در این کشور زندگی می کنیم به نظرم اولین و مهمترین مهارتی که باید بلد باشیم همین تصمیم گیری هست،چون به شدت با امواجی از تغییرات و تصمیمات و دستورات مختلف رو به رو هستیم و نیاز به یک ناخدای کار کشته برای هدایت کشتی زندگی به ساحل امن داریم.

     

     

  18. علی فتحیان گفت: (عضو ویژه)

    درود

    داشتم با خودم فکر می کردم در انجام هر کاری و تصمیم گیری در مورد اون حداقل دو گزینه روی میز ما است. انجام دادن و انجام ندادنش . بعد از تصمیم گرفتن و انجام دادن یا انجام ندادن وزن احتمالات اینکه چه نسخه هایی از ما در آینده محقق بشه یا نشه را تغییر می دهیم. مثلا گاهی با یک تصمیم اشتباه در انتخاب رشته در سن ۱۸ سالگی چند  نسخه خوب از خودم در سن سی سالگی را از بین میبرم.

    نکته بعدی که به ذهنم رسید اینه که هدف مثل یک عدسی تصمیم ها را متمرکز می کنه. هدف مثل رشته تسبیحی تصمیم ها رو کنار هم قرار میده. اگر هدفی تعریف نشده باشد تصمیم ها هر کدام باری به هر جهت می شوند و همدیگر را خنثی می کنند‌.

    نکته دیگر این که ما با هر تصمیم، برای دیگران هم تصمیم میگیریم چون تصمیم ما منتج به نتایجی می شود که دستکم گزینه های پیش روی نزدیکانمون را تغییر می دهد.  

    و نکته آخر جایی می خوندم: ما در قبرهایی خوابیده ایم که مردگان برای ما کنده اند. 

    گاهی تصمیم های ما برد بین نسلی دارد و نسل ما دارد برای اینکه نسل یا نسل های آینده چگونه زندگی کنند یا نکنند تصمیم می گیرد. اگر سنگی را دیدیم و از سر راه بر نداشتیم یا می توانستیم گلی در کنار راه بکاریم و نکاشتیم مدیون همه کسانی هستیم که در آینده از این راه عبور خواهند کرد.

    • مطالب خیلی خوب بود، خصوصا این جمله بسیار عمیق که ما در قبرهایی خوابیده ایم که مردگان برایمان کنده اند. ممنون

    • آرشین گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۳ درس)

      بخش آخر کامنتتون من رو یاد متنی انداخت که خودم رو خیلی به فکر فرو برده.

      درست یا غلطش رو نمیدونم ولی میگفت که:

      قانون هر کشور باید در هر ۲۰ یا ۳۰ سال بازبینی و بروز بشه.

      جامعه و من نباید با قانون ۳۰ سال پیش زندگی کنیم و همچنین نسل بعدی نباید با قانون من زندگی کنه

      ۰۳۰۲۱۲

  19. علی سمیعی گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۶ درس)

    من می‌خواهم در حوزه کاری خودم، سئو، یک مثال از تفاوت حل مسئله و تصمیم‌گیری مطرح کنم: 

    فرض کنیم که مدیر یک کسب‌وکار آنلاین تصمیم گرفته از سئو به عنوان یکی از اصلی‌ترین کانال‌های بازاریابی درون‌گرا استفاده کنه. این کسب و کار یک سایت بر بستر وردپرس داره که با قالب آماده طراحی شده. متخصص سئو سایت رو بررسی می‌کنه و چند تا پیشنهاد بهش می‌ده: 

    ۱٫ اینکه بیایم همین سایت و همین قالب رو با هزینه اندک بهینه‌سازی کنیم. 

    ۲٫ یک سایت جدید بر بستر وردپرس اما با قالب اختصاصی طراحی کنیم. 

    ۳٫ یک سایت بر بستر یک زبان برنامه‌نویسی به صورت اختصاصی طراحی کنیم که قابلیت توسعه پذیری هم داشته باشه تا همزمان با رشد بیزنس، بشه قابلیت‌های جدیدی رو به سایت اضافه کرد. 

    طبیعتاً هر کدوم از این راه‌حل‌ها و گزینه‌ها هزینه‌های زمانی و مالی رو به کسب‌وکار تحمیل می‌کنند. با فرض این‌که متخصص سئو خودش یکی از گزینه‌ها رو پیشنهاد بده و برای سایر گزینه‌ها هم پیش‌بینی از میزان رشد کسب‌وکار ارائه کنه، این‌جا مدیر باید تصمیم بگیره که کدوم یک از این راهکارها موثره و برای کسب و کار انتخاب مناسب تریه. 

    مورد دومی که بارها دیدم و تجربه کردم، پنالتی شدن یک سایته. منظور از پنالتی شدن جریمه توسط گوگل و کاهش ترافیک یا به صورت کامل حذف از نتایج جستجوست. در اینجا هم میشه دو تا راهکار به مدیر ارائه داد اول اینکه این دامنه رو فراموش کنه و یک دامنه جدید بخره و همه چیز رو از اول شروع کنه. دوم اینکه به تدریج و با تولید محتوای ارزشمند سایت رو از جریمه گوگل نجات بده که راهکار طولانی‌تریه. اینجا هم باز این مدیره که باید تصمیم بگیره کدوم گزینه به صرفه تره. 

    مثال سوم کسب و کارهایی هستند که به تازگی فعالیت خودشون رو شروع میکنند و از یک مشاور سوال می‌کنند که برای شروع بهتره از چه کانالی شروع کنند. در این‌جا هم مشاور حداقل چند کانال رو به کسب و کار پیشنهاد میده و در نهایت این مدیره که باید بر اساس اهداف کوتاه مدت، میان مدت، بلندمدت و بودجه بازاریابی تصمیم بگیره که از کدوم کانال استفاده کنه: 

    ۱٫ تمام هزینه روی سئو بذاریم؛ دیربازه اما به صرفه است. 

    ۲٫ بهتره هزینه بین سئو و گوگل ادز تقسیم بشه. با گوگل ادز میشه در همون ماه‌های اول فروش رو هم تجربه کرد. 

    ۳٫ بهتره که هزینه بین سئو و یک شبکه اجتماعی مثل اینستاگرام تقسیم بشه تا هر دو کانال بتونند در بلندمدت به یک مجرای مناسب بازاریابی تبدیل بشند. 

    ۴٫ بهتره برای چند ماه اول کلاً سئو رو فراموش کنیم و اولویت رو روی فروش بذاریم؛ کمپین های فروش تعریف کنیم و بعداً با بودجه بالاتر سئو رو شروع کنیم. 

    تجربه من نشون داده اگرچه سئو کانال بسیار به صرفیه اما خیلی از مدیران کسب و کارها تمام تمرکزشون روی این کانال می‌ذارن و از بقیه مجراهای بازاریابی غافل می‌شن؛ موضوعی که در کوتاه مدت و میان مدت می‌تونه به ضرر کسب و کار تموم بشه. 

    توجه متمم به معنی «تصمیم» هم برام خیلی جالب بود؛ اینکه وقتی تصمیم می‌گیریم از ابهام عبور کردیم و باید پاش بایستیم، ما یک گزینه رو حذف کردیم و  خودمون رو باید متعهد به گزینه‌ای که انتخاب کردیم قرار بدیم. 

     

  20. سجاد رحیمی مدیسه گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۶ درس)

    وقتی صحبت از تصمیم‌گیری می‌شود، ذهن اکثر ما به سمت این نکته می‌رود که: چطور تصمیم‌گیری خوبی داشته باشیم که بعداً پشیمان نشیم؟
    خب وقتی گزینه‌های زیادی هست، تجربه و دانش من نشان داده که مشورت گرفتن با افراد مناسب؛ تأکید می‌کنم: با افراد مناسب(نه هر کسی!) می‌تونه به شدت به ما دید بالاتری بده برای نگاه کردن به گزینه‌ها.
    اگر مشورت نگیریم، بدون شک معمولاً تصمیم‌گیری‌های خوبی رو صورت نمی‌دیم و یا بعدها متوجه می‌شیم بهتر هم می‌شد تصمیم بگیریم.

    • محمدرضا ضامنی گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۵ درس)

      آقای رحیمی  سلام
      من متوجه منظور شما نشدم.
      یک :مشورت گرفتن با افراد مناسب
      دو:بدون شک و معمولا
      از آنجا که شما بارها تاکید کردید یک محتوانویس بالفطره هستید و نوشتن یک موهبت الهی بوده که در شما رشد نکرده بلکه دائما در حال غَلَیان است،من ایراد را از بی‌سوادی و درک خودم می‌بینم.
      لطفا بنویسید که چطور باید «با» افراد مناسب مشورت گرفت و نه «از» افراد مناسب.
      یعنی باید با آنها جایی که توصیه و مشورت می‌دهند برویم تا به واسطه‌ و احترامِ  حضورشان مشورت را به ما هم بدهند؟
      لطفا توضیح دهید که به یک توصیه که بدون شک و با یقین شروع شده و با شک و تردید (معمولا) نتیجه گرفته،چطور می‌توان اعتماد کرد؟
      ایا معانی و مفهوم این کلمات که من فکر می‌کردم خیلی ابتدایی و دم‌ِدستی هستند،در ذهن شما که خود را همه‌جا تحلیل‌گر مسائل اجتماعی مذهبی اقتصادی سیاسی و مدیریتی معرفی کردید فرق می‌کنند؟
      آقای دکتر،شما در دیدگاه‌ها و صفحات مختلف بارها به مدرک‌گرایی شدیدا تاختید.آیا این شکل نوشتار که در دیدگاه‌ها و نظرات شما به وفور یاد می‌شود، در تائید و اثبات  همین نظر است؟
      از اینکه جوان نخبه و نابغه دستش از تصمیمات وزارتی و حکومتی کوتاه‌ست گله‌مند بودید.
      این‌طور که از نظرات شما پیداست و من درک کردم،شما خود را پیامبر راستین تفکرسیستمی در کشور و حتی منطقه و چه بسا بخشی از اروپا و آمریکا می‌دانید.
      دیدگاه شما در درس مهارت گفتگو شگفت‌انگیز است.شما که مجهز به کلاه سیستمی هستید،پاره شدن به علت جای پارک را سریعا به گوشی هوشمند با صفحه‌ی نمایش آبی ربط دادید.یعنی تمام درس تفکر خطی و کوه یخ و سایر دروس متمم را با یک زلزله‌ی فکری زیر سوال بردید و دراکر و اکاف و سنگه و سایر متفکرین این حوزه را به‌یکباره دچار گسست اندیشه و روان کردید.
      نبوغ شما را در علم و دانش و تجربه پایانی نیست.شما حتی در مسائل عاطفی و فرهنگی هم صاحب‌نظرید.حکمی که برای یکی از دوستان متممی صادر کردید را بسیاری از مردم سرلوحه‌ی زندگی خود کردند.
      توصیه‌های آسمانی  و عرفانی شما برای داشتن یک زندگی خوب قطعا و یقینا باید در تمام کتب درسی مدارس و و تمام رشته‌های دانشگاهی تدریس شوند.
      نظریات شما در رابطه با زنان در دسته‌ی توصیه‌های طلایی و ماندگار قرار می‌گیرد.شما در درس زنان موفق دنیا به یک نکته بسیار کلیدی اشاره کردید که متاسفانه توجه لازم را از جانب متممیان دریافت نکرد.اصل متن را کپی می‌کنم تا اینجا برای سیل مشتاقان شما هم یادآوری شود:
      امشب به خاطر این درس متمم ذهنم درگیر شد که واقعاً این همه زنان و دخترانی که برخلاف میل فطری نیاز به کار و کسب درآمد شرافتمندانه دارند، چرا سازوکار و بستری نیست؟
      یعنی اینکه کسب وکار شرافتمندانه برخلاف میل و فطرت‌شان است و ما مردان که این را تشخیص دادیم باید سازوکار و بستر این امر را فراهم کنیم.
      شما را باید مرد میدان‌های فرهنگی اقتصادی اجتماعی سیاسی نامید.
      شما با سابقه‌ی چهار سال فروش کاغذ A4 یک کتاب نوشتید.همیشه غبطه‌ی این همه اعتماد‌به‌نفس شما را می‌خورم.خوشا به حالتان.با این روحیه که در وجود شما مانند سیل خروشان به صورت اطرافیان سیلی می‌زند،احساس می‌کنم شما اگر شخصا آب جوب را در بطری بریزید و قصد فروشش را داشته‌ باشید،مطمئنا در تمام رستوران‌ها و مراکز تفریحی مجاز دنیا به جای کوکاکولا و پپسی، برند و محصول شما برای حکومت عزیزمان افتخارآفرینی می‌کرد.
      خواندن نظرات شما که سرشار از ادبیات تفکر سیستمی‌ است،همیشه برای من به معنای واقعی کلمه آموزنده و هیجان‌انگیز بوده و هست و خواهد بود .
      منتظرِ توصیه‌های آغشته به دانش و تجربه‌ی شما هستم.