Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu


تعریف اعتماد به نفس چیست؟ تفاوت اعتماد به نفس و عزت نفس در چیست؟


اعتماد به نفس

تعریف اعتماد به نفس در نگاه اول چندان دشوار به نظر نمی‌رسد. ما مدام از اصطلاح «اعتماد به نفس» استفاده می‌کنیم و دربارهٔ اعتماد به نفس پایین و اعتماد به نفس بالای خودمان و دیگران نظر می‌دهیم. پس ظاهراً گمان می‌کنیم که دقیقاً می‌دانیم از چه چیزی حرف می‌زنیم.

اما اگر کمی بیشتر فکر کنید، به نتیجه می‌رسید که تعریف اعتماد به نفس چندان هم ساده واضح نیست. خصوصاً تعیین مرز بین عزت نفس و اعتماد به نفس، سخت‌تر از چیزی است که فکر می‌کنیم. احتمالاً به همین علت است که حتی بسیاری از نویسندگان و سخنرانان، دو اصطلاح اعتماد به نفس و عزت نفس را به جای یکدیگر به کار می‌برند و کمتر کسی هم به آن‌ها اعتراض می‌کند.

این در حالی است که اگر دو اصطلاح عزت نفس‌ (معادل انگلیسی self-esteem) و اعتماد به نفس (معادل انگلیسی: self-confidence) می‌توانستند به سادگی جایگزین یکدیگر شوند، منطقی نبود دو اصطلاح متفاوت وجود داشته باشد.

تعریف اعتماد به نفس چیست؟ تعریف عزت نفس چیست؟ تفاوت اعتماد به نفس و عزت نفس در چه چیزی است که باعث شده دو اصطلاح مختلف به وجود بیایند؟

در این درس، ابتدا به تعریف اعتماد به نفس می‌پردازیم و سپس به تفاوت اعتماد به نفس و عزت نفس اشاره می‌کنیم.

تعریف اعتماد به نفس چیست؟

رسم است که تعریف اصطلاحاتی را که نخستین بار در زبان انگلیسی مطرح شده‌اند، با اشاره به توصیف آن‌ها در دیکشنری وبستر آغاز می‌کنند. دیکشنری وبستر در تعریف اعتماد به نفس چنین گفته است (+): «اعتماد به نفس یا Self-Confidence یعنی باور یک فرد به خودش، و قدرت و توانمندی‌هایش.» این تقریباً همان چیزی است که بسیاری از ما از مفهوم اعتماد به نفس در ذهن داریم.

معنی اعتماد به نفس در دیکشنری وبستر: confidence in oneself and in one's powers and abilities

بر اساس این تعریف، اعتماد به نفس بالا یعنی این که فرد، قدرت و توانمندی‌های خود را در سطح بالایی ارزیابی می‌‌کند و کمبود اعتماد به نفس یعنی این که فرد قانع نشده که از قدرت و توانمندی بالایی بهره‌مند است. و با این تعریف، خودباوری را می‌توان معادل فارسی برای اصطلاح عربی اعتماد به نفس در نظر گرفت.

تفاوت اعتماد به نفس و عزت نفس در چیست؟

با توجه به آن‌چه در تعریف عزت نفس گفته شد، خودتان می‌توانید تفاوت عزت نفس با اعتماد به نفس را تشخیص دهید.

اعتماد به نفس – که در گفتگوهای روزمره رواج دارد – بسیار شبیه مفهوم «احساس توانمندی / self-competence» در متون علمی است. بنابراین می‌توان گفت اعتماد به نفس یکی از دو مولفهٔ عزت نفس است. چون پیش از این گفتیم:  عزت نفس حاصل ترکیب «اعتماد به نفس» و «احساس ارزشمندی» است. 

در کنار توضیح فوق، دو نکتهٔ زیر را فراموش نکنید:

اعتماد به نفس در چه زمینه‌هایی؟

اعتماد به نفس را باید در حوزه‌هایی سنجید که فرد آن‌ها را مهم و ارزشمند می‌‌داند. مثلاً ممکن است کسی بگوید: «من برای سخنرانی اعتماد به نفس ندارم.» و بعد وقتی از او می‌پرسید: «برایت مهم است؟» بگوید «اصلاً. سخنرانی به چه درد من می‌خورد؟»

همین فرد ممکن است دوست‌یابی را یک توانمندی مهم و ارزشمند بداند. در این شرایط، افزایش اعتماد به نفس در دوست‌یابی می‌تواند به افزایش عزت نفس او کمک کند.

«اعتماد به نفس» بدون «احساس ارزشمندی» به عزت نفس کمک نمی‌کند

کریستوفر مراک در کتاب عزت نفس خود وقتی به بحث ترکیب دو مولفهٔ «اعتماد به نفس» و «احساس ارزشمندی» می‌رسد، به نکتهٔ مهمی اشاره می‌کند: اعتماد به نفس فقط وقتی به عزت نفس کمک می‌کند که با «احساس ارزشمندی» همراه شود.

اگر کسی اعتماد به نفس داشته باشد اما احساس ارزشمندی نکند، به جای این که توانمندی‌هایش را در مسیر رشد به‌کار بگیرد، از آن‌ها برای رفتارهای دفاعی و اثبات کردن خودش استفاده می‌کند. به تعبیر دیگر، فرد توانمندی‌هایش را خرج می‌کند تا خلاء ارزشمندی خود را پُر کند.

اعتماد به نفس می‌تواند به عزت نفس کمک کند. یعنی افزایش اعتماد به نفس می‌تواند باعث افزایش عزت نفس شود. اما به شرطی که فرد به اندازهٔ کافی خود را ارزشمند بداند.

چرا روانشناسان اصطلاح اعتماد به نفس را دوست ندارند؟

«اعتماد به نفس» یکی از اصطلاحات پول‌ساز در دنیای خودشناسی، کوچینگ و توسعه فردی است.

مردم از اعتماد به نفس پایین خود گله‌مند هستند و دنبال روش‌هایی برای تقویت اعتماد به نفس می‌گردند. سخنرانان انگیزشی از قدرت اعتماد به نفس می‌گویند و دوره جامع اعتماد به نفس برگزار می‌کنند. نویسندگان درباره اعتماد به نفس کتاب می‌نویسند. کوچ‌های بسیاری خود را متخصص افزایش اعتماد به نفس معرفی می‌کنند. و عده‌ای هم هستند که کارگاه های اعتماد به نفس در ۱۰ روز و ۱۰ دقیقه و مانند این برگزار می‌کنند.

این در حالی است که اصطلاح «اعتماد به نفس» به این شکل عمومی و کلی در میان روانشناسان چندان طرفدار ندارد. کمتر پیش می‌آید که در کتابهای روانشناسی اصطلاح «اعتماد به نفس» را ببینید و اگر هم ببینید، معمولاً معنایی که مد نظر نویسنده است، با آن‌چه ما از اصطلاح اعتماد به نفس در ذهن داریم تفاوت دارد.

علت بی‌میلی روانشناسان به به‌کارگیری اصطلاح «اعتماد به نفس» هم ساده است:

اعتماد به نفس در چه کاری؟

وقتی از اعتماد به نفس صحبت می‌کنیم، مشخص نیست که از اعتماد به نفس در چه کاری حرف می‌زنیم. فرض کنید کسی از شما می‌پرسد: «آیا به نظر خودت اعتماد به نفس بالایی داری؟» شما هم پاسخ می‌دهید: «بله. من اعتماد به نفس بالایی دارم.»

بعد از شما می‌پرسد: «یعنی فکر می‌کنید می‌توانید با کمی تمرین، یک نقاشی بسیار زیبا بکشید؟ یا تحت نظارت یک نوازندهٔ خوب، به یک پیانیست قوی تبدیل شوید؟ یا پس از طی کردن دوره خلبانی، به یک خلبان حرفه‌ای تبدیل شوید؟»

پاسخ مشخص است: لزوماً نه.

ممکن است شما اعتماد به نفس بالایی داشته باشید، اما این اعتماد به نفس در زمینه‌ی نقاشی یا خلبانی نباشد. مثلاً ممکن است شما معتقد باشید نویسنده خوبی هستید. یا معتقد باشید که اگر برای مهارت سخنرانی وقت صرف کنید،‌ می‌توانید به یک سخنران ماهر تبدیل شوید. در عین حال ممکن است معتقد باشید که حتی یک دورهٔ طولانی تلاش و آموزش هم نمی‌تواند از شما یک نوازندهٔ خوب بسازد.

کاملاً هم طبیعی است. همهٔ آن‌چه در درس استعدایابی گفتیم همین است که قرار نیست همه در همهٔ کارها توانمند باشند.

با این توضیحات،  این که قضاوت دربارهٔ همهٔ انواع توانمندی‌هایمان در همهٔ حوزه‌ها را یک‌کاسه کنیم و اسم «اعتماد به نفس» روی آن بگذاریم و از اعتماد به نفس بالا و اعتماد به نفس پایین حرف بزنیم، چندان دقیق نیست.. 

آلبرت بندورا و اصطلاح خودکارآمدی

آلبرت بندورا از جمله کسانی بوده که به مفهوم اعتماد به نفس توجه ویژه‌ای داشته و دربارهٔ موضوع اعتماد به نفس، بسیار گفته و نوشته است. بندورا تأکید می‌کرد با نادیده گرفتن اعتماد به نفس، نمی‌توانیم بسیاری از انگیزه‌ها و رفتارهای انسان‌ها را بشناسیم و تحلیل کنیم.

بندورا می‌گفت: حتی اگر فرد واقعاً توانمند باشد و محیط هم امکانات کافی در اختیارش قرار دهد، اگر خودش توانمندی‌هایش را قبول نداشته باشد، خروجی و دستاورد چندانی نخواهد داشت.

بندورا معتقد بود یکی از مهم‌ترین عوامل تأثیرگذار بر انگیزه، رفتار و تصمیم‌های انسان‌ها باوری است که به خود و توانمندی‌هایشان دارند. و عمرش را صرف پژوهش در این زمینه کرد.

بندورا به موضوع مبهم بودن اعتماد به نفس هم توجه داشت و تأکید می‌کرد: بهتر است اعتماد به نفس به شکل جداگانه در حوزه‌های مختلف سنجیده شود. مثلاً بپرسیم: «اعتماد به نفس تو در سخنرانی برای جمع‌های بزرگ چقدر است؟» «اعتماد به نفس تو برای نوشتن یک گزارش مدیریتی چقدر است؟» «اعتماد به نفس تو در زمینهٔ یادگیری آنلاین (بدون حضور در کلاس فیزیکی) چقدر است؟»

بندورا برای این مفهوم (اعتماد به نفس در یک زمینهٔ‌ مشخص) اصطلاح خاصی هم پیشنهاد کرد تا مطمئن شود دیگر اعتماد به نفس با آن معنای کلی و مبهم آن به‌کار نمی‌رود (+/+):  self-efficacy

این اصطلاح در زبان فارسی به واژهٔ نامفهوم و نامأنوس «خودکارآمدی» ترجمه شده، اما دامنهٔ‌ کاربرد آن عملاً به متون تخصصی روانشناسی محدود مانده است. ما در متمم گاهی اوقات از اصطلاح خودکارآمدی استفاده می‌کنیم. اما چون ساده و روان بودن متن برایمان مهم است، اغلب همان اصطلاح «اعتماد به نفس» را به کار خواهیم برد. فقط به این شکل که موضوع اعتماد به نفس را هم به آن اضافه می‌کنیم. مثلاً:

  • اعتماد به نفس در سخنرانی
  • اعتماد به نفس در فروش
  • اعتماد به نفس در برقراری رابطه عاطفی
  • اعتماد به نفس در یادگیری زبان
  • اعتماد به نفس در تصمیم گیری

شاید برخی روانشناسان، این کار را چندان نپسندند. اما خود بندورا هم گاهی در نوشته‌هایش این کار را انجام داده است (+). هم‌چنین کسانی مانند فرد لوتانز (Fred Luthans) هم که در همین حوزه کار کرده و صاحب‌نظرند، با خوانندگان خود قرار می‌گذارند که به جای خودکارآمدی (self-efficacy) از همان اصطلاح «اعتماد به نفس» استفاده کنند (+). فقط قرارمان این باشد که اعتماد به نفس – جز در مواردی که صریح و شفاف تأکید می‌کنیم – همیشه در یک موضوع مشخص تعریف می‌شود.

بندورا هم موفق نشد!

نکتهٔ جالب این‌جاست که بندورا هم با همهٔ تلاش‌هایش موفق نشد اصطلاح عمومی «اعتماد به نفس» را کنار بزند و «اعتماد به نفس در شاخه‌های مختلف» را جایگزین آن کند.

بندورا که حتی لغت self-confidence‌ را کنار گذاشته بود و از self-efficacy استفاده می‌کرد، بعد از مدتی با این واقعیت مواجه شد که برخی پژوهشگران از اصطلاح general self-efficacy استفاده می‌کنند! یعنی به جای «اعتماد به نفس» می‌گویند:‌ «خودکارآمدی عمومی». و منظورشان هم همان اعتماد به نفس است!

محدودیت در دسترسی به این مجموعه درس

دسترسی کامل به این درس و ۴۰ درس دیگر دربارهٔ عزت نفس برای اعضای ویژه متمم در نظر گرفته شده است. تا کنون ۱۳۹۵۹ نفر از متممی‌ها مجموعاً ۱۵۴۵۶ تمرین در درس‌های عزت نفس ثبت کرده‌اند.

با عضویت ویژهٔ متمم علاوه بر این ۴۰ درس به هزاران درس دیگر از جمله درس‌های زیر دسترسی خواهید داشت:

  شخصیت شناسی | خودشناسی | تحلیل رفتار متقابل

  حمایت اجتماعی | استرس | پرورش تسلط کلامی

  کوچینگ | مهارت ارتباطی | مذاکره | فن بیان

  چگونه شاد باشیم | مدیریت انگیزه | برنامه ریزی

  دوره MBA (مطالعه منظم درس‌های مدیریتی)

ثبت نام    تجربه‌ٔ متممی‌ها

بعد از خواندن این درس چه کار کنم؟

بررسی پرسشنامه اعتماد به نفس

  بعد از مطالعهٔ این درس، فرصت خوبی است تا یک نمونه پرسشنامه اعتماد به نفس را ببینید. ما پرسشنامه SES (یا self-efficacy scale) را انتخاب کرده‌ایم که خودکارآمدی عمومی (یا همان اعتماد به نفس) را می‌سنجد:

پرسشنامه اعتماد به نفس

مطالعه درس «راه های تقویت اعتماد به نفس»

  آلبرت بندورا، که گفتیم مطرح‌ترین و بزرگ‌ترین نام در زمینهٔ‌ اعتماد به نفس و خودکارآمدی است، مدلی ارائه کرده و چهار عامل را به عنوان منابع اصلی اعتماد به نفس (در یک حوزهٔ مشخص) مطرح می‌کند. می‌توانید در ادامهٔ این بحث، چهار منبع اصلی افزایش اعتماد به نفس را بخوانید:

راه های تقویت اعتماد به نفس

ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری کارگاه آموزشی عزت نفس به شما پیشنهاد می‌کند:

سری مطالب حوزه کارگاه آموزشی عزت نفس

سوال‌های پرتکرار دربارهٔ متمم

متمم چیست و چه می‌کند؟

متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحث‌های مهارتی و مدیریتی.

برای آشنا شدن بیشتر با متمم به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کنید و گوش دهید.

فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟

هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه»  دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص می‌‌‌کند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری می‌توانید نقشه راه‌های مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.

هم‌چنین در صفحه‌های دوره MBA و توسعه فردی می‌توانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.

هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟

شما می‌توانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.

اعتبار را می‌توانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیم‌سال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید.

توجه داشته باشید که خرید شش‌ماهه و یک‌ساله به‌ترتیب معادل ۲۰٪ و ۳۸٪ تخفیف (نسبت به خرید یک‌ماهه) محسوب می‌شوند.

برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.

آیا در متمم فایل های صوتی رایگان برای دانلود وجود دارد؟

مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که می‌توانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.

هم‌چنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آن‌ها را می‌توانید در فروشگاه متمم ببینید.

با متمم همراه شوید

آیا می‌دانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور می‌توانید به جمع متممی‌ها بپیوندید؟

سرفصل‌ها  ثبت‌نام  تجربهٔ متممی‌ها

۱۹۷ نظر برای تعریف اعتماد به نفس چیست؟ تفاوت اعتماد به نفس و عزت نفس در چیست؟

  1. آیدا گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۱ درس)

    استفاده از اعتماد بنفس برای پر کردن خلا ارزشمندی برای من مفهوم آشناییه.

    خیلی وقتا از اعتماد بنفسم در زمینهٔ ارتباط برقرار کردن با بقیه استفاده کردم تا آدم‌‌های زیادی دور خودم جمع کنم و اینجوری احساس مقبولیت پیدا کنم و به دنبالش خلا ارزشمندی رو پر کنم.
    نکته این رفتار اینه که با این کار من خودم رو ارزشمندتر نمی‌بینم. صرفا چون دیگران کمی من رو تایید می‌کنند به شکل موقتی احساس ارزشمندی می‌کنم که پایدار نیست و به زودی فراموش میشه…

    بعد یه مدت باز باید دنبال کارهای دیگه و آدم‌های دیگه بگردم تا دوباره بتونم کمی احساس ارزشمندی کنم.

    و این چرخه معیوب تکرار میشه

  2. اکرم احمدوند گفت: (عضو ویژه)

    موفقیت بدون احساس رضایت درونی
    گاهی اوقات ما مدام به دنبال کسب دستاوردهای مختلف و متعدد هستیم در حالیکه با وجود این دستاورد ها در درون احساس ارزشمند بودن نداریم. در دنیای بیرون دیگران ما را انسان موفقی می بینند در حالیکه در درون احساس رضایت نمی کنیم. مدام می دویم و بیشتر تشنه می شویم.
    شاید دلیل این تشنگی مدام این است که در زمینه هایی دستاورد و موفقیت کسب می کنیم که زمین بازی ما نیست و ما توپ را وارد دروازه هایی می کنیم که دیگران این دروازه ها را برای ما کاشته اند و جای آنها را برای ما تعریف کرده اند. دیگران از ما راضی اند و ما از خود ناراضی.
    این به ثمر رسیدن گل ها و اهداف باعث می شود اعتماد به نفس مان در بعضی حوزه ها بالا برود ولی الزاما عزت نفس بالایی را تجربه نمی کنیم.

  3. رضا ثمرزاده گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۲ درس)

    با درود

    به خاطر دارم خیلی علاقه به مبحث کنترل پروژه داشتم , لذا در سازمان مدیریت صنعتی ثبت نام کردم و با ادامه حضور در  کلاس , دریافتم که بخشی از مطالب درسی را خوب درک میکنم و در کلاس همپای دیگران در درک توضیحات استاد و حل تمرینات توانایی دارم , ولی در اواسط دوره متوجه شدم به علت ضعیف بودن سواد ریاضی , بخشی از مباحث برایم سنگین و در اجرا با مشکل مواجه هستم ( بکارگیری نرم افزار اکسل ) ولی علاقه ای که به این مبحث داشتم مانع از این شد که کلاس را ترک کنم , حداقل فهمیدم ضعف من در کدام بخش از این مبحث است ولی برای  تمرین های کلاسی را خودم را توانا میدیدم

    فراموش نکنیم توقع نابجا و عدم توانایی در براورده کردن آن منجر به کاهش ارزشمندی و در نهایت تاثیر منفی در عزت نفس دارد ومخرب اعتماد به نفس میشود

    چه بسا توقعات خود را با توانمدیهایمان نزدیک و همسطح کنیم راهی است برای حفظ و افزایش اعتماد بنفس , البته این تجربه با ترس ها و شکست های مکرر و ناامید نشدن حاصل شده است و یک مرتبه قلمپی از آسمان پایین نیفتاده ,  ویا الهام نشده است .

    نتیجه نهایی : من با یادگیری و کسب بخشی از یک مهارت اگر اعتماد به نفس ام  را افزایش نداده باشم حداقل حفظ کردم و از طرفی عزت نفس ام را با  تعدیل درخواست ام ,  از خودم ,مانع از کاهش و یا تخریب آن شدم وارزشمندی را , در این مورد خاص ,  درخودم  تثبیت کرده ام .

    با احترام

  4. همونطور که تو متن درس گرفته شد: اعتماد به نفس یکی از دو عامل تشکیل دهنده ی عزت نفس(احساس توانمندی)است و با افزایش اعتماد به نفس افراد، به تدریج عزت نفس آنها هم افزایش پیدا میکند‌.

    ادغام و یکی پنداری اعتماد به نفس و عزت نفس یکی از اشتباهاتی است که میتوان در ارزیابی و سنجیدن خود یا دیگران انجام داد.

    همین اشتباه باعث میشود تا خود و دیگران را آنطور که باید و حقشان است ارزیابی نکرد و شاید در حق خود و دیگران اجهاف شود.

    برای مثال در استخدام یک نیروی جدید که در کار مورد نظر مهارت و اعتماد به نفس خوبی دارد اما در خود ارزشمندی میلنگد و ضعف دارد، کارفرمایی که نسبت به تفاوت عزت نفس و اعتماد به نفس آگاه نباشد، ممکن است آن نیروی کارآمد را به چشم یک نیروی ناکارآمد ببینید و استخدامش نکند‌. او نمیداند که این دو مقوله، دو مقوله ی مجزا هستند و شاید آن نیرو در خود ارزشمند پنداری ضعیف باشد اما در کار و مهارت مورد نظر استخدام توانایی و اعتماد به نفس خوبی داشته باشد و بتواند انتظارات آن کارفرمارا به خوبی بر آورده کند.

    به همین دلیل در حق آن نیرو اجهاف میشود و در جایگاهی که استحقاقش را دارد استخدام نمیشود.

    دانستن و تشخیص فرق عزت نفس و اعتماد به نفس میتواند در خیلی از تصمیم گیری های ما اثر مثبت بگذارد و حتی باعث حفظ عزت نفس ما بشود.

  5. محمد فلاح نژاد گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۲ درس)

    _اعتماد به نفس، توانمندی و خودکارآمدی یک بال عزت نفس است که البته اگر با بال دیگر یعنی احساس ارزشمندی همراه نباشد، صرف پر کردن خلاء ارزش می شود.

    _اعتماد به نفس بر خلاف عزت نفس در یک حوزه خاص، بیشتر معنی پیدا می کند.

  6. در واقع وقتی در سنین ۴-۵سالگی کودک مشغول ارتباط گرفتن با محیط بیرون برای اولین بار به صورت آگاهانه هستش،آنجا زمانیست که کودک متوجه میشه در این ارتباط و در این کنش و واکنش در چه جایگاهی قرار داره و بالطبع نحوه تصمیم گیری و تفکرش در سال های بعد از همین الگو پیروی می کنه.

  7. ح. نصرت گفت:

    پس با این وصف بنظرم خیلی از انسانهای توانمند که در جایگاه اجتماعی در شان خود نیستند بنظرم مولفه احساس ارزشمندی و بیشتر دچار کمبود عزت نفس هستند.

  8. پوریـا پرهیزکـار گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۹ درس)

    از نظر من اعتماد به نفس یعنی :

    باور به خود: من به توانایی خودم در رسیدن به خواسته‌ها و اهدافم، در هر زمینه‌ای که انتخاب می‌کنم، ایمان دارم.
    اطمینان به توانایی‌ها: من به مهارت‌ها و استعدادهای خودم ایمان دارم و می‌دانم که می‌توانم از آنها برای رسیدن به موفقیت استفاده کنم.

    به طور کلی، اعتماد به نفس برای من احساس قدرتمندی و توانمندی است که به من کمک می‌کند تا به آنچه می‌خواهم در زندگی دست پیدا کنم.

  9. عبدالحمید خسروی گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۳ درس)

    یه جوری فکرم درگیر این شد که شاخص اعتماد بنفس بیشتر روی مولفه توانمندی متمرکز است و خیلی خودش را درگیر موضوع ارزشمندی نمی کند. و همچنین فکر می کنم اعتماد بنفس بیشتر جنبه شخصی دارد و کلیدی ترین موضوع این درس این بود که اعتماد بنفس به شاخه های مستقل توانمندی تقسیم شد و خیلی موضوع مهمی هست مانند اعتماد بنفس در سخنرانی ، یا اعتماد بنفس برای حضور در یک جمع جدید و…
    و اینکه مخرب ترین تصور ما تا حالا در جمله اعتماد بنفس من پایین است بوده که تعمیم کلی اون خیلی از روزها و مسیر آینده خوب را خراب کرده است.

  10. کسی که به توانمندی‌های خود باور دارد، اما احساس ارزشمندی ندارد، این توانایی‌ها را نه در راه رشد، بلکه در راه دفاع از هویت و ارزش خود به کار می‌برد.

    به تعبیر کریستوفر مراک، توانمندی‌ها در این‌جا خرج می‌شوند تا فرد خلاء ارزشمندی خود را پُر کند؛ نه این‌که به زندگی متعادل و تعامل با محیط و جامعه ادامه دهد.

    از مثال های مرتبط با سطح بالای اعتماد به توانمندی‌ها ولی سطح پایین احساس ارزشمندی این افکارند:

    ​​​​​«پولدار که شوم، آنوقت دیگر همه به من احترام می‌گذارند(احساس ارزشمندی خواهم کرد)»

    «در دانشگاه که در فلان رشته قبول شوم، آنوقت…»

    «با فلانی که ازدواج کنم، آنوقت…»

    «مهاجرت که کنم آنوقت…»

    «باشگاه که روم و خوش هیکل شوم، آنوقت…»

    ​​​​​​«امتحان که نمره خوبی بگیرم آنوقت…»

    و…

    ​​​
    ​​​​​​نکته‌ای که ذهنم رو مشغول کرده، این است که سطح بالای احساس توانمندی در مقاطعی می‌تواند با احساس ارزشمندی بالا همگام بشود، از آن رو که موفقیت هایی کسب شود، اما این احساس ارزشمندی پایدار نخواهد بود، چرا که در این مسیر، احساس ارزشمندی من نسبت به خودم، متکی به نظر دیگران است. احساس ارزشمندی‌ای ارزشمند است که درونی سازی شده باشد و نه آنکه تابع احوالات بیرونی باشد. هر چند بطور مطلق نمی‌توان به این ویژگی دست پیدا کرد ولی میتوان قدم هایی برای پیشرفت و بهتر شدن و نزدیک شدن به این ویژگی آرمانی برداشت.

  11. این جمله که "کسی که به توانمندی‌های خود باور دارد، اما احساس ارزشمندی ندارد، این توانایی‌ها را نه در راه رشد، بلکه در راه دفاع از هویت و ارزش خود به کار می‌برد." احتمالا برای بسیاری از خوانندگان قابل درک باشد. معمولا افراد مهارت‌ها و ویژگی‌های منحصر به فرد زیادی دارند ولی چون برای آن‌ها ارزشی قائل نیستند (یا به آن‌ها توجهی نمی‌کنند)، احساس رضایت یا ارزشمندی در خصوص توانمندی خود ندارند و صرفا به قول متمم "توانمندی‌ها در این‌جا خرج می‌شوند تا فرد خلاء ارزشمندی خود را پُر کند."

  12. مهدی اشرفی گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۱ درس)

    اول نکته این که داشتن اعتماد به نفس می تواند عامل تقویت عزت نفس باشد اما اگر عزت نفس از یک میزانی کمتر باشد فرد برای موفقیت ناچار است از کیسه اعتماد به نفس و توانمندی ها خرج کند و این کار درجایی خود را نشان خواهد داد 

    دوم نکته عزت نفس پایه رشد و شکوفایی استعداد ها ،توانمندی و اعتماد به نفس است.

  13. خیلی نکته جالبی بود که اعتماد به نفس تنها در صورتی میتونه به عزت نفس ما کمک کنه که در حوزه ای اعتماد به نفس داشته باشیم که برامون ارزش باشه. دوم اینکه انتظارمون از خودمون با سطح توانمندی مون نزدیک باشه. وقتی یه نفر به ما نگاه کنه ممکنه بگه این سطح توانایی اش پایینه ولی چون انتظارمون از خودمون رو براورده میکنیم حس توانمندی بالا داشته باشیم.

  14. دوست دارم از منظر دیگری به موضوع اعتماد به نفس نگاه کنم.این که توانایی انجام دادن یک یا چند  کار به نحوه خوب و عالی که باعث میشود اعتماد به نفس من بالا برود و از حالت کلی خارج شود (اعتماد به نفس در زمینه خوب دویدن به عنوان یک آماتور،اعتماد به نفس در تخصص رشته ای که هستیم و…) که همین باعث میشود عزت نفس من بالا برود وقتی که در موارد دیگری ادعایی نداشته باشیم.

     جمله آخر یکی از دوستان خوبم در متمم ،سید محمد میرجعفری جالب بود که یکی از مشکلات جوامع ما اعتماد به نفس بالا در افرادی با عزت نفس پایین است.

  15. به نظرم عملگرا بودن به تقویت اعتماد به نفس بسیار کمک می کنه.

    اگر ما قراره در یک مهارتی اعتماد به نفس داشته باشیم،زمانی که شما عملگرایی تون رو در اون مهارت

    بالا می برید،چون توانایی تون می ره بالا به همون نسبت احساس ارزشمند بودن بیشتری پیدا می کنید و این

    احساس رضایت باعث قوای درونی به نام اعتماد به نفس میشه.

    به نظر من اعتماد به نفس یک احساس درونی نیست یک رفتاره که باید یاد بگیریمش

  16. پوریا بهدانی گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۴ درس)

    اعتماد به نفس باید در حوزه هایی که فرد انها را ارزشمند می داند سنجیده شود.

    این جمله برام خیلی مهم بود. بعضی وقت‌ها می‌بینم که چقدر می‌تونه توجه نداشتن بهش ترسناک باشه. کسی رو می‌شناسم که با فاکتور‌سازی در خریدی برای شرکت، پولی رو به حساب شخصی خودش انتقال داده و با اینکه مدیران متوجه شدند و مجازات‌های خاصی رو هم براش در نظر گرفتند. ولی انگار اتفاق خاصی نیفتاده. با اعتمادبنفس بالا هنوز در جلسات خرید حضور داره و پیگیره و هیچ ندامتی رو در رفتارش مشاهده نمی‌کنی.

  17. bahar didar گفت:

    وقتی اعتماد به نفس و خودکارآمدی در خدمت عزت نفس نباشه به قول مراک فرد رو دچار خودشیفتگی می کنه و به صرف یک یا چند مهارت، اون فرد خودش رو از بقیه متمایز می دونه و تلاشی برای رشد در بخش های دیگر زندگی و رشد در ناحیه عزت نفس نمی کنه. 
     اعتماد به نفس به حوزه مهارت ها و توانمندی های بالفعل برمی گرده که باید در کنار احساس خودارزشمندی قرار بگیره وگرنه به تنهایی هرگز نمی تونه نیاز خودارزشمندی فرد رو کاملا پوشش بده. 

  18. بهار س. گفت:

    برای من اشاره به این نکته که واژه اعتماد به نفس به عنوان زیر مجموعه ای از عزت نفس در زمینه و مهارت خاصی باید تعریف شود یاداور یک خاطره از  تجربه ام در مورد رانندگی بود که می خواهم برای شما بنویسم.

    به خاطر سابقه تصادفی که داشتم مدتی بود که از رانندگی می ترسیدم ولی به دلیل شرایط زندگی هر روز مجبور به انجام ان بودم. ولی برای خودم خط قرمز هایی داشتم ، مثلا در خیابان های خاصی یا در ساعات خاصی تردد می کردم یا اینکه از مسیرهای جدید یا دور به شدت اجتناب می کردم. از این وضعیت اصلا راضی نبودم و حس بدی نسبت به خودم داشتم. تا اینکه کم کم شروع کردم به کار کردن روی خودم ، مسیرهای جدید و طولانی تر را با احتیاط شروع کردم. مسیر را از قبل چندین بار چک می کردم ولی باز تپش قلب و اضطراب می گرفتم ، ولی می خواستم که از این مرحله عبور کنم و کردم. اعتماد به نفسم را در زمینه رانندگی بالا بردم و چه حس خوبی نسبت به خودم و توانایی ام پیدا کردم. دیگر از مسیرهای جدید و دور نمی ترسیدم و حسرت می خوردم که چرا زودتر بر ترسم غلبه نکردم و چه حس خوبی را از خودم دریغ کردم.

     

  19. محمد حسین ملکی گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۱ درس)

    بیایید فرض کنیم که از هر مکالمه، هر معاشرت و هر برخوردی که با آدم های اطرافمان داریم، جز نسخه واقعی اش که در خاطرمان ثبت می شود نسخه ای دیگر نیز وجود داشته باشد. نسخه ای دیگر که مدام در سرمان پخش و بازپخش می شود. تنها تفاوتش با نسخه اول در آن است که حاوی نیت ها و قضاوت های واقعی افراد نسبت به ما است. مثلا وقتی نسخه اول دیدار دوستانه ای را در خاطرمان مرور می کنیم می بینیم دوستی از تیپ و ظاهرمان تعریف کرده است. اما نسخه دوم چیز دیگری برای ارائه دارد… در نسخه دوم همه چیز برعکس است … نظر واقعی آن دوست نه تنها نسبت به ظاهرمان مثبت نبوده بلکه همراه با تمسخر هم بوده است.
    گاهی عدم همخوانی عامل اول و دوم عزت نفس منتج به ساخت دنیایی مجازی همراه با نیت خوانی های آزاردهنده می شود(مانند مثال بالا). یکی از نتایج این عدم همخوانی که شخصا تجربه اش کرده ام مرتبط با خشم است. 
    فردی به توانمدی های خود باور دارد اما احساس ارزشمندی نمی کند. نیت دیگران را می خواند و خود را از چشم آنان کم ارزش می پندارد. از طرفی نتواسته با درون خود به صلح برسد و یا ساختار ذهنی خود را بشکند و این خودمذمت گری را تسکین دهد. هر برخورد، هر معاشرت و هر رویدادی منتج به نوارهای ظبط شده ساختگی در ذهنش می شوند که در آن صداهایی شخصیت ش، ظاهرش، توانایی هایش و … را مذمت می کنند و زیر سوال می برند. حاصل این فعل و انفعالات درونی خشم است. در ابتدا خشم از خود و از یک جایی به بعد خشم از دیگران بابت نیت های ناپسندی که دارند(در حالی که بندگان خدا خودشان از آن بی خبرند!!)
    تصور می کنم به مرور اتفاقی که می افتد انتقال سیبل خشم ورزی از خودمان به دیگران است. برایم پیش آمده است که آنقدر در موقعیتی خود را از دید دیگران کم ارزش دیده ام و تا مدت ها سر خودم را خورده ام بابت این کم ارزش پنداری که نهایتا انتخاب کرده ام که کمی دلم به حال خودم بسوزد و از دست همان دیگران خشمگین باشم.

  20. محسن مهدی زاده گفت: (عضو ویژه)

    سلام
    استفاده درست از واژگان و معانی که در ذهن ما می سازند نقش به سزایی رو در شکل گیری باورهامون دارند. تجربه شخصی خودم وقتی زبان انگلیسی را یاد می گرفتم و  وقتی بعضی توضیح برخی مفاهیم و اصلاجات را به انگلیسی می خواندم و روی آن فکر می کردم، نگاهی جدیدی پیدا می کردم و حتی می تونم بگم برخی باورها دیگرگون میشد. اینکه بتونم دست کم در گفت و گوی شخصی خودم، جملاتی در ذهن خودم مرور می کنم رو با واژگان و مفاهیم درست کنار هم بچینم.

    • علی کریمی گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۶ درس)

      با سلام

      به موضوع درست و واقعا مهمی اشاره کردید
      فقط برای تکمیل دیدگاه شما
      چند مطلب به ذهنم رسید که به آن‌ها اشاره می‌کنم.

      دنیای کلمات

      من در ابتدای عضویتم در متمم و مطالعه روزنوشته‌ها
      هیچ اهمیتی برای کلمات قائل نبودم.
      اما به مرور زمان با مطالعه روزنوشته‌ها و سایت متمم متوجه شدم که کلمات، میراث بشری و ابزاری برای بقا هستند.
      در ادامه چند جمله در این باره می‌نویسم.

      زبان بستری برای اندیشیدن و فهم دنیا

      همانطور که محمدرضا عزیز در باز هم دربارهٔ اهمیت کلمات نوشته‌ است.

       بارها گفته و نوشته‌ام که کلمه و زبان، فقط یک ابزار برای گفتگو نیست، بلکه بستری برای اندیشیدن است. از این رو هر چقدر دربارهٔ کلمه و کلمات حرف بزنیم، باز هم حق مطلب را ادا نکرده‌ایم. 

      یا در نوشته برای فردا از محمدرضا عزیز به ((اهمیت کلمات)) در متن این نوشته با ذکر مثال اشاره می‌شود.
      یک مطلب را در اینجا نقل قول می‌کنم.

       در مورد من و تو به عنوان آدم‌های عادی، کلمات مهم‌ترین متر و معیار و ابزار Cognition هستن (این کلمه رو قراره در همین نوشتهٔ «برای فردا» به زودی توضیح بدم). یعنی ما با کلمات، جهان‌مون رو می‌فهمیم. اگر کلمات کمتری داریم، جهان رو کمتر می‌فهمیم. اگر تفاوت «رنج» و «درد» رو ندونیم، شعور لازم برای درک متفاوت درد و رنج رو هم پیدا نمی‌کنیم. ما جهان رو با چشم و گوش و بینی و زبان و پوست‌مون «حس» می‌کنیم. اما با کلمات «می‌فهمیم». اگر کلمه رو نداشته باشیم، حتی ورودی‌های Sensory مغز رو هم درک نمی‌کنیم و کنار می‌ذاریم و Ignore می‌کنیم (این‌ بحث‌ها رو معمولاً در کتاب‌های آنتروپولوژی و همین‌طور روانشناسی شناختی می‌تونی پیدا کنی). 

      در ادامه چند مطلب استحاله کلمات، انواع هیجانات و ابراز احساسات با کلمات | چرخ رابرت پلاچیک و اتیمولوژی چیست؟ برای مطالعه بیشتر معرفی می‌کنم.