Menu


تعریف اعتماد به نفس چیست؟ تفاوت اعتماد به نفس و عزت نفس در چیست؟


اعتماد به نفس

تعریف اعتماد به نفس در نگاه اول چندان دشوار به نظر نمی‌رسد. ما مدام از اصطلاح «اعتماد به نفس» استفاده می‌کنیم و دربارهٔ اعتماد به نفس پایین و اعتماد به نفس بالای خودمان و دیگران نظر می‌دهیم. پس ظاهراً گمان می‌کنیم که دقیقاً می‌دانیم از چه چیزی حرف می‌زنیم.

اما اگر کمی بیشتر فکر کنید، به نتیجه می‌رسید که تعریف اعتماد به نفس چندان هم ساده واضح نیست. خصوصاً تعیین مرز بین عزت نفس و اعتماد به نفس، سخت‌تر از چیزی است که فکر می‌کنیم. احتمالاً به همین علت است که حتی بسیاری از نویسندگان و سخنرانان، دو اصطلاح اعتماد به نفس و عزت نفس را به جای یکدیگر به کار می‌برند و کمتر کسی هم به آن‌ها اعتراض می‌کند.

این در حالی است که اگر دو اصطلاح عزت نفس‌ (معادل انگلیسی self-esteem) و اعتماد به نفس (معادل انگلیسی: self-confidence) می‌توانستند به سادگی جایگزین یکدیگر شوند، منطقی نبود دو اصطلاح متفاوت وجود داشته باشد.

تعریف اعتماد به نفس چیست؟ تعریف عزت نفس چیست؟ تفاوت اعتماد به نفس و عزت نفس در چه چیزی است که باعث شده دو اصطلاح مختلف به وجود بیایند؟

در این درس، ابتدا به تعریف اعتماد به نفس می‌پردازیم و سپس به تفاوت اعتماد به نفس و عزت نفس اشاره می‌کنیم.

تعریف اعتماد به نفس چیست؟

رسم است که تعریف اصطلاحاتی را که نخستین بار در زبان انگلیسی مطرح شده‌اند، با اشاره به توصیف آن‌ها در دیکشنری وبستر آغاز می‌کنند. دیکشنری وبستر در تعریف اعتماد به نفس چنین گفته است (+): «اعتماد به نفس یا Self-Confidence یعنی باور یک فرد به خودش، و قدرت و توانمندی‌هایش.» این تقریباً همان چیزی است که بسیاری از ما از مفهوم اعتماد به نفس در ذهن داریم.

معنی اعتماد به نفس در دیکشنری وبستر: confidence in oneself and in one's powers and abilities

بر اساس این تعریف، اعتماد به نفس بالا یعنی این که فرد، قدرت و توانمندی‌های خود را در سطح بالایی ارزیابی می‌‌کند و کمبود اعتماد به نفس یعنی این که فرد قانع نشده که از قدرت و توانمندی بالایی بهره‌مند است. و با این تعریف، خودباوری را می‌توان معادل فارسی برای اصطلاح عربی اعتماد به نفس در نظر گرفت.

تفاوت اعتماد به نفس و عزت نفس در چیست؟

با توجه به آن‌چه در تعریف عزت نفس گفته شد، خودتان می‌توانید تفاوت عزت نفس با اعتماد به نفس را تشخیص دهید.

اعتماد به نفس – که در گفتگوهای روزمره رواج دارد – بسیار شبیه مفهوم «احساس توانمندی / self-competence» در متون علمی است. بنابراین می‌توان گفت اعتماد به نفس یکی از دو مولفهٔ عزت نفس است. چون پیش از این گفتیم:  عزت نفس حاصل ترکیب «اعتماد به نفس» و «احساس ارزشمندی» است. 

در کنار توضیح فوق، دو نکتهٔ زیر را فراموش نکنید:

اعتماد به نفس در چه زمینه‌هایی؟

اعتماد به نفس را باید در حوزه‌هایی سنجید که فرد آن‌ها را مهم و ارزشمند می‌‌داند. مثلاً ممکن است کسی بگوید: «من برای سخنرانی اعتماد به نفس ندارم.» و بعد وقتی از او می‌پرسید: «برایت مهم است؟» بگوید «اصلاً. سخنرانی به چه درد من می‌خورد؟»

همین فرد ممکن است دوست‌یابی را یک توانمندی مهم و ارزشمند بداند. در این شرایط، افزایش اعتماد به نفس در دوست‌یابی می‌تواند به افزایش عزت نفس او کمک کند.

«اعتماد به نفس» بدون «احساس ارزشمندی» به عزت نفس کمک نمی‌کند

کریستوفر مراک در کتاب عزت نفس خود وقتی به بحث ترکیب دو مولفهٔ «اعتماد به نفس» و «احساس ارزشمندی» می‌رسد، به نکتهٔ مهمی اشاره می‌کند: اعتماد به نفس فقط وقتی به عزت نفس کمک می‌کند که با «احساس ارزشمندی» همراه شود.

اگر کسی اعتماد به نفس داشته باشد اما احساس ارزشمندی نکند، به جای این که توانمندی‌هایش را در مسیر رشد به‌کار بگیرد، از آن‌ها برای رفتارهای دفاعی و اثبات کردن خودش استفاده می‌کند. به تعبیر دیگر، فرد توانمندی‌هایش را خرج می‌کند تا خلاء ارزشمندی خود را پُر کند.

اعتماد به نفس می‌تواند به عزت نفس کمک کند. یعنی افزایش اعتماد به نفس می‌تواند باعث افزایش عزت نفس شود. اما به شرطی که فرد به اندازهٔ کافی خود را ارزشمند بداند.

چرا روانشناسان اصطلاح اعتماد به نفس را دوست ندارند؟

«اعتماد به نفس» یکی از اصطلاحات پول‌ساز در دنیای خودشناسی، کوچینگ و توسعه فردی است.

مردم از اعتماد به نفس پایین خود گله‌مند هستند و دنبال روش‌هایی برای تقویت اعتماد به نفس می‌گردند. سخنرانان انگیزشی از قدرت اعتماد به نفس می‌گویند و دوره جامع اعتماد به نفس برگزار می‌کنند. نویسندگان درباره اعتماد به نفس کتاب می‌نویسند. کوچ‌های بسیاری خود را متخصص افزایش اعتماد به نفس معرفی می‌کنند. و عده‌ای هم هستند که کارگاه های اعتماد به نفس در ۱۰ روز و ۱۰ دقیقه و مانند این برگزار می‌کنند.

این در حالی است که اصطلاح «اعتماد به نفس» به این شکل عمومی و کلی در میان روانشناسان چندان طرفدار ندارد. کمتر پیش می‌آید که در کتابهای روانشناسی اصطلاح «اعتماد به نفس» را ببینید و اگر هم ببینید، معمولاً معنایی که مد نظر نویسنده است، با آن‌چه ما از اصطلاح اعتماد به نفس در ذهن داریم تفاوت دارد.

علت بی‌میلی روانشناسان به به‌کارگیری اصطلاح «اعتماد به نفس» هم ساده است:

اعتماد به نفس در چه کاری؟

وقتی از اعتماد به نفس صحبت می‌کنیم، مشخص نیست که از اعتماد به نفس در چه کاری حرف می‌زنیم. فرض کنید کسی از شما می‌پرسد: «آیا به نظر خودت اعتماد به نفس بالایی داری؟» شما هم پاسخ می‌دهید: «بله. من اعتماد به نفس بالایی دارم.»

بعد از شما می‌پرسد: «یعنی فکر می‌کنید می‌توانید با کمی تمرین، یک نقاشی بسیار زیبا بکشید؟ یا تحت نظارت یک نوازندهٔ خوب، به یک پیانیست قوی تبدیل شوید؟ یا پس از طی کردن دوره خلبانی، به یک خلبان حرفه‌ای تبدیل شوید؟»

پاسخ مشخص است: لزوماً نه.

ممکن است شما اعتماد به نفس بالایی داشته باشید، اما این اعتماد به نفس در زمینه‌ی نقاشی یا خلبانی نباشد. مثلاً ممکن است شما معتقد باشید نویسنده خوبی هستید. یا معتقد باشید که اگر برای مهارت سخنرانی وقت صرف کنید،‌ می‌توانید به یک سخنران ماهر تبدیل شوید. در عین حال ممکن است معتقد باشید که حتی یک دورهٔ طولانی تلاش و آموزش هم نمی‌تواند از شما یک نوازندهٔ خوب بسازد.

کاملاً هم طبیعی است. همهٔ آن‌چه در درس استعدایابی گفتیم همین است که قرار نیست همه در همهٔ کارها توانمند باشند.

با این توضیحات،  این که قضاوت دربارهٔ همهٔ انواع توانمندی‌هایمان در همهٔ حوزه‌ها را یک‌کاسه کنیم و اسم «اعتماد به نفس» روی آن بگذاریم و از اعتماد به نفس بالا و اعتماد به نفس پایین حرف بزنیم، چندان دقیق نیست.. 

آلبرت بندورا و اصطلاح خودکارآمدی

آلبرت بندورا از جمله کسانی بوده که به مفهوم اعتماد به نفس توجه ویژه‌ای داشته و دربارهٔ موضوع اعتماد به نفس، بسیار گفته و نوشته است. بندورا تأکید می‌کرد با نادیده گرفتن اعتماد به نفس، نمی‌توانیم بسیاری از انگیزه‌ها و رفتارهای انسان‌ها را بشناسیم و تحلیل کنیم.

بندورا می‌گفت: حتی اگر فرد واقعاً توانمند باشد و محیط هم امکانات کافی در اختیارش قرار دهد، اگر خودش توانمندی‌هایش را قبول نداشته باشد، خروجی و دستاورد چندانی نخواهد داشت.

بندورا معتقد بود یکی از مهم‌ترین عوامل تأثیرگذار بر انگیزه، رفتار و تصمیم‌های انسان‌ها باوری است که به خود و توانمندی‌هایشان دارند. و عمرش را صرف پژوهش در این زمینه کرد.

بندورا به موضوع مبهم بودن اعتماد به نفس هم توجه داشت و تأکید می‌کرد: بهتر است اعتماد به نفس به شکل جداگانه در حوزه‌های مختلف سنجیده شود. مثلاً بپرسیم: «اعتماد به نفس تو در سخنرانی برای جمع‌های بزرگ چقدر است؟» «اعتماد به نفس تو برای نوشتن یک گزارش مدیریتی چقدر است؟» «اعتماد به نفس تو در زمینهٔ یادگیری آنلاین (بدون حضور در کلاس فیزیکی) چقدر است؟»

بندورا برای این مفهوم (اعتماد به نفس در یک زمینهٔ‌ مشخص) اصطلاح خاصی هم پیشنهاد کرد تا مطمئن شود دیگر اعتماد به نفس با آن معنای کلی و مبهم آن به‌کار نمی‌رود (+/+):  self-efficacy

این اصطلاح در زبان فارسی به واژهٔ نامفهوم و نامأنوس «خودکارآمدی» ترجمه شده، اما دامنهٔ‌ کاربرد آن عملاً به متون تخصصی روانشناسی محدود مانده است. ما در متمم گاهی اوقات از اصطلاح خودکارآمدی استفاده می‌کنیم. اما چون ساده و روان بودن متن برایمان مهم است، اغلب همان اصطلاح «اعتماد به نفس» را به کار خواهیم برد. فقط به این شکل که موضوع اعتماد به نفس را هم به آن اضافه می‌کنیم. مثلاً:

  • اعتماد به نفس در سخنرانی
  • اعتماد به نفس در فروش
  • اعتماد به نفس در برقراری رابطه عاطفی
  • اعتماد به نفس در یادگیری زبان
  • اعتماد به نفس در تصمیم گیری

شاید برخی روانشناسان، این کار را چندان نپسندند. اما خود بندورا هم گاهی در نوشته‌هایش این کار را انجام داده است (+). هم‌چنین کسانی مانند فرد لوتانز (Fred Luthans) هم که در همین حوزه کار کرده و صاحب‌نظرند، با خوانندگان خود قرار می‌گذارند که به جای خودکارآمدی (self-efficacy) از همان اصطلاح «اعتماد به نفس» استفاده کنند (+). فقط قرارمان این باشد که اعتماد به نفس – جز در مواردی که صریح و شفاف تأکید می‌کنیم – همیشه در یک موضوع مشخص تعریف می‌شود.

بندورا هم موفق نشد!

نکتهٔ جالب این‌جاست که بندورا هم با همهٔ تلاش‌هایش موفق نشد اصطلاح عمومی «اعتماد به نفس» را کنار بزند و «اعتماد به نفس در شاخه‌های مختلف» را جایگزین آن کند.

بندورا که حتی لغت self-confidence‌ را کنار گذاشته بود و از self-efficacy استفاده می‌کرد، بعد از مدتی با این واقعیت مواجه شد که برخی پژوهشگران از اصطلاح general self-efficacy استفاده می‌کنند! یعنی به جای «اعتماد به نفس» می‌گویند:‌ «خودکارآمدی عمومی». و منظورشان هم همان اعتماد به نفس است!

محدودیت در دسترسی به این مجموعه درس

دسترسی کامل به این درس و ۴۰ درس دیگر دربارهٔ عزت نفس برای اعضای ویژه متمم در نظر گرفته شده است. تا کنون ۱۳۹۵۹ نفر از متممی‌ها مجموعاً ۱۵۴۵۶ تمرین در درس‌های عزت نفس ثبت کرده‌اند.

با عضویت ویژهٔ متمم علاوه بر این ۴۰ درس به هزاران درس دیگر از جمله درس‌های زیر دسترسی خواهید داشت:

  شخصیت شناسی | خودشناسی | تحلیل رفتار متقابل

  حمایت اجتماعی | استرس | پرورش تسلط کلامی

  کوچینگ | مهارت ارتباطی | مذاکره | فن بیان

  چگونه شاد باشیم | مدیریت انگیزه | برنامه ریزی

  دوره MBA (مطالعه منظم درس‌های مدیریتی)

ثبت نام    تجربه‌ٔ متممی‌ها

بعد از خواندن این درس چه کار کنم؟

بررسی پرسشنامه اعتماد به نفس

  بعد از مطالعهٔ این درس، فرصت خوبی است تا یک نمونه پرسشنامه اعتماد به نفس را ببینید. ما پرسشنامه SES (یا self-efficacy scale) را انتخاب کرده‌ایم که خودکارآمدی عمومی (یا همان اعتماد به نفس) را می‌سنجد:

پرسشنامه اعتماد به نفس

مطالعه درس «راه های تقویت اعتماد به نفس»

  آلبرت بندورا، که گفتیم مطرح‌ترین و بزرگ‌ترین نام در زمینهٔ‌ اعتماد به نفس و خودکارآمدی است، مدلی ارائه کرده و چهار عامل را به عنوان منابع اصلی اعتماد به نفس (در یک حوزهٔ مشخص) مطرح می‌کند. می‌توانید در ادامهٔ این بحث، چهار منبع اصلی افزایش اعتماد به نفس را بخوانید:

راه های تقویت اعتماد به نفس

ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری کارگاه آموزشی عزت نفس به شما پیشنهاد می‌کند:

سری مطالب حوزه کارگاه آموزشی عزت نفس

سوال‌های پرتکرار دربارهٔ متمم

متمم چیست و چه می‌کند؟

فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟

هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟

آیا در متمم فایل های صوتی رایگان برای دانلود وجود دارد؟

با متمم همراه شوید

آیا می‌دانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور می‌توانید به جمع متممی‌ها بپیوندید؟

سرفصل‌ها  ثبت‌نام  تجربهٔ متممی‌ها

۱۹۷ نظر برای تعریف اعتماد به نفس چیست؟ تفاوت اعتماد به نفس و عزت نفس در چیست؟

  1. عالمی گفت: (عضو ویژه)

    عزت نفس احترام به خود و دوست داشتن خود است وقتی ما میتونیم عزت نفس خود را افزایش دهیم که احساس ارزشمند بودن داشته باشیم

  2. محمد کاظم هدایت گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۱ درس)

    به این گره خوردگی توانمندی و احساس ارزشمندی بسیار باید توجه داشت و اساساً اگر یکی از اینها در وجودمان رنگ ببازد به عزت نفسمان لطمه وارد میشود. پس مهم است که در انتخاب ها و تصمیم هایمان به این دو مولفه ارزشمندی و توانمندی (از نگاه خودمان) دقت داشته باشیم.

  3. با خوندن این متن یاد حرف یکی از اساتیدم افتادم:

    “عزت نفس مثل یک زمین حاصل خیزه و اعتماد به نفس محصولیه که توی این زمین کاشته میشه. اگر زمینت مناسب کشت نباشه هر چیزی که بکاری ازش محصول به درد بخوری در نمیاد. پس قبل از هر کاری زمین کشتت رو آماده کن.”

  4. Fereno گفت:

    ذهنم رفت سمت اینکه چطور احساس ارزشمند بودن از بچگی شکل می گیره. مثلا:

    به بعضی خانواده های سنتی فکر کردم که قالب آماده داشتن تا بچه رو بزارن توش و بزرگ کنن، وای از زمانی که بچه قالب گیری نشه!
    اونا با تربیت سرکوب‌منش‌آنه و سرزنش‌گرایانه بابت رفتار و تفکر متفاوت بچه، شروع می‌کردن به القای حس بی ارزشی، تحقیر و طردشدگی
    تا اینکه نتیجه‌اش شد جماعت یا نسلی که احساس ارزشمندی و توانمندی نداره، تو سری خور بار اومده و ظلم پذیر شد. حالا گاهی همین بچه های دیروزی به بچه های امروزی حسادت می کنن و می گن گودزیلان!

  5. جالب بود 
    ولی به نظر من عزت نفس خیلی قابل اعتمادتر از اعتماد به نفس هست
     
    تصوری که از اعتماد به نفس دارم یک بادکنک خیلی بزرگ هست که علی رغم بزرگی و عظمت با یک سوزن کوچک هم از هم میپاشه 
     
    ولی عزت نفس خیلی ریشه دار تر و قابل اعتمادتر هست 
    عزت نفس اصالت داره و به کسی که عزت نفس بالایی داره خیلی بیشتر میشه اعتماد کرد تا کسی که اعتماد به نفس بالایی داره
     
    یه نکته خیلی خیلی مهم هم اینجا به نظرم هست ، اعتماد به نفس بالا در اغلب موارد ما رو زمین میزنه مثال خیلی ساده ش در مورد کسانی هست که هر سال در دریا غرق میشن که اتفاقا هم اعتماد به نفس بالایی دارن و هم شناگرهای حرفه ای هستند ولی دقیقا همین اعتماد به نفس بالا کار دستشون میده
     
    در حالی که عزت نفس اتفاقا حیات بخش هست و ما رو به تدریج بالا میبره و به پیشرفت میرسونه
     
    به نظرم یکی از مشکلت جامعه ما اعتماد به نفس های بالا در افرادی با عزت نفس های پایین هست…

  6. برداشت من از اینکه چرا روانشناسان از واژه اعتماد به نفس استفاده نمی کنند این است که:

    نفس انسان شامل تمامی مهارت ها و توانایی های اوست؛ در نتیجه کسی که اعتماد به نفس دارد یعنی او  خالی از هر گونه نقصانی است.

    بطور مثال اگر یک پزشک را در نظر بگیریم شاید او بتواند بگوید که در امر پزشکی اعتماد کافی به خود دارد اما اگر او بخواهد با خود صادق باشد می داند که او در ساختمان سازی یا کشاورزی یا بازیگری و یا هر رشته دیگر اعتماد کافی نمی تواند به خود داشته باشد پس اینجاست که اعتماد به نفس در دیدگاه کلی بی معنی است و هیچ شخصی نمی تواند ادعا کند که در هر مسئله و کاری، مهارت و اعتماد کافی برای به سرانجام رساندن آن دارد.

    به همین دلیل است که شاید اعتماد به نفس در دیدگاه کلی بی معناست.

  7. اولین و مهمترین راه عزت نفس احترام به خود و دوست داشتن خود است ،تا این مورد رو نپذیریم هبچ راه میانبری وجود ندارد برای تکامل عزت نفس.

    میزان عزت نفس روی تمتم جنبه های وجودی ما تاثیر گذار است ،واکنش بعد از شکست،طرز برخوردمان با دوستان و همکاران ،انعطاف پذیری همه ی این موارد با عزت نفس بالا تاثیر مستقیم دارد.

  8. عزت نفس یک احساس نیست بکه عمل درست زندگی کردنه .

    وقتی ما میتونیم عزت نفس خود را افزایش دهیم که بدانیم در مراحل زندگی از بدو تولد مان کجاها عزت نفس ما پایین آمده .

    با اینکه خودشناسی و دانستن این موارد کمی دردناک هستند ولی بیشترین کمک را به ما میکنند چرا که تا خراب نکنیم نمیتوانیم بسازیم مگر اینکه به تعمیری جزئی بسنده کنیم.

    من در سایتم محصولی دارم در زمینه عزت نفس و خودباوری که از بدو تولد و با تخصص روانشناسی خود از اینکه در فرایند زندگی چه بلایی سر ما آمد که باعث کاهش عزت نفس مان شد و الان چه کنیم که شخصیت متعادلی بسازیم و عزت نفس خود را بالا ببریم.

    این محصول با تضمین ۱۰۰ درصد ارائه میشه سایت rahaamini.com

    • مجتبی گفت:

      سلام.

      طبق قوانین کامنت گذاری، استفاده از اعتبار متمم برای تبلیغ کردن محصولات خودتان ممنوع است.(در صورت تمایل میتوانید در قسمت پروفایلتان، آدرس سایتتان را پیوست کنید.)

      مخصوصا در شرایط سال های اخیر که هرکسی هر جا رسیده داره پکیج آموزش عزت نفس تضمینی می فروشه.

      در ضمن لطف کنید و در پاسخ به این کامنت، تعریفی از عبارت “تضمین ۱۰۰ درصد” ارائه کنید.(عبارتی که خیلی جاها داره استفاده میشه و سوءبرداشت زیادی همراه با اون هست.)

      سپاسگزارم.

  9. به نظرم من خیلی از مواقع همین مولفه ی اول احساس توانمندی رو داشتم (اعتماد به نفس )ولی غافل از موضوع ارزشمندی بودم که اول به خودی خود نه فقط هیچ سودی بلکه زیانش هم ییشتر است .

  10. با مرور درسهایی که از متمم تاکنون آموختم، متوجه شدم  عزت نفس  بالا در افرادی که دارای  ” ذهنیت رشد” هستند، بالاتره.

    چون ذهنیت رشد به ما کمک می کنه عزت نفس رو یک “روند” ببینیم و بصورت “رویداد ” باهاش برخورد نکنیم و باورکنیم که عزت نفس نیاز به تلاش و مراقبت دایمی داره .

    کسانی که عزت نفس بالایی دارن آنقدر احساس ارزشمندی در خودشون می کنن که از موفقیت بقیه خوشحال میشن و اونها رو رقیب خودشون نمی بینن، در رویارویی با مشکلات، خود رو توانمند و بالیاقت می دونن و با نهایت سعی و تلاش، به رفع موانع می پردازن.
    جالبه در کتاب “MINDSET” هم که توسط متمم معرفی شد، در نهایت افراد دارای ذهنیت رشد، دستاوردهای بیشتری کسب خواهند کرد و احساس آزادی بیشتری دارند.همونطور که  در افراد با عزت نفس بالا نیز مشاهده می کنیم.

    با  نگاه به آدمهای با ذهنیت رشد،  ناخود آگاه از بالا بودن عزت نفس اونها لذت می بریم. در حقیقت برای رسیدن به موفقیت یکی از پیش شرط ها، تقویت عزت نفس هست.  آدم های  دارای ذهنیت رشد،  نگران قضاوت دیگران نیستند، براحتی “نه” می گویند، خود را شایسته لطف دیگران می دانند و معذب نمی شوند و دهها نکته مثبت دارن که نهایتا همگی باعث افزایش عزت نفس در اونها شده و سیکل مثبت و تقویت کننده ای بوجود میاره که در مسیر موفقیت،  سرعت اونا رو افزایش می ده.

    • کاملا درسته تز دیدگاه دیگر نگتهش کنی میبینی که عزت نفس بالا واکنش بعد از شکست هم بسیار مهم و تاثیر گذاره .کسی که دارای عزت نفس بالا باشه مجدد به تلاش کردن ادامه میده و شخصی با عزت نفس کم ،این شکست رو میپذیره و ادامه نمیده

  11. N.y گفت:

    من تمام سالهای زندگیم تلاش کردم برای بالا بردن اعتماد به نفس تا کارایی بیشتری داشته باشم تا موفق تر باشم غافل از اینکه این تلاش مضاعف به یه کمالگرایی و وسواس تبدیل میشه و باعث میشه انقد خودمو اذیت کنم.حالا میفهمم چقد با خودم بد بودم حالا میفهمم تا خودمو نپذیرم و اونطور که هستم خودمو دوست نداشته باشم نمیتونم کمکی به خودم بکنم.

  12. درسی که من از این نوشته گرفتم این بود

    اینکه گاهی توانمندی ها رو خرج ارزشمندی میکنیم شکی نیست.ولی آیا واقعا حس ارزشمندی  که به نظر دیگران وابسته باشه یه چیز شکننده و مقطعی؛ ارزش این رو داره . چون همیشه و همه جا ما نمی‌توانیم جمع مورد نظر  یا متناسب خودمون رو پیدا کنیم گاهی حضور در برخی جمع ها جبری و نا خواسته اس مثلاً در محل کار

    و اونجاست که اگر توانمندی کاملا خرج ارزشمندی بشه ضرر کردیم.

  13. اگر الان به خودم نگاه کنم متوجه میشم که من توانمندی هایی رو در کارهام داشته ام فقط این حس ارزشمندی مسیله بوده .

    این دو جمله ااخر درس خیلی جالب هستن و اینکه جای تعمل دارند.
    کسی که به توانمندی‌های خود باور دارد، اما احساس ارزشمندی ندارد، این توانایی‌ها را نه در راه رشد، بلکه در راه دفاع از هویت و ارزش خود به کار می‌برد.
    به تعبیر کریستوفر مراک، توانمندی‌ها در این‌جا خرج می‌شوند تا فرد خلاء ارزشمندی خود را پُر کند؛ نه این‌که به زندگی متعادل و تعامل با محیط و جامعه ادامه دهد.
    هزینه ای که برای پر کردن ظرف ارزشمندی میپردازم(من) توانمندیهامه.
    پس
    باید توانمندیهام رو بری اجابت کردن خواسته هام هزینه کنم نه خلا ارزشمندی.د 

  14. سعید طبرسی گفت: (عضو ویژه)

    شاه بیت این درس که در عین مفید بودن، بسی تلخ و دردناک است در انتهای درس اومده:

    “کسی که به توانمندی‌های خود باور دارد، اما احساس ارزشمندی ندارد، این توانایی‌ها را نه در راه رشد، بلکه در راه دفاع از هویت و ارزش خود به کار می‌برد.”

     

    یاد این خطای فردی افتادم که خودم خیلی از معاملات رو در بازار بورس نه برای پول در آوردن، بلکه برای این انجام دادم که کارآمد بودنم را به خودم یا اعضای خانواده ثابت کنم …

  15. فرزانه گفت:

    به نظر میاد که فهیمدن و درک آنچه برامون به عنوان یک فرد ارزشمند هست، نقش کلیدی در افزایش عزت نفس داره.

  16. مینا مشعوف گفت: (عضو ویژه)

    فکر میکنم صرف همین تعریف دقیق هم تا حدودی میتونه باعث تقویت عزت نفس ما بشه

    اینکه بجای گفتن این حکم کلی و مبهم که ” من کلا اعتماد بنفس ندارم” بگیم

    “من در بعضی موارد اعتماد بنفس ندارم” که به این معناست که پس یعنی “در بعضی موارد هم اعتماد بنفس دارم.”

    پایبندی به همین تعریف ساده کمک میکنه منصفانه تر به خودمون نگاه کنیم و بی رحمانه کل وجودمون رو به خاطر برخی ضعف ها خط نزنیم.

  17. من از این درس یاد گرفتم که ارزشمند بودن فقط از موفقیتهای بزرگ دست نمیاد. هر بار که ما به یک مشکل و به احساس بد غلبه می کنیم، به ارزش ما اضافه میشه. این هم در مورد خود ما صادق هست هم درمورد اطرافیان ما. یعنی اطرافیان ما هم برای هر موفقیتی هر چند کوچک باید مورد تشویق ما قرار بگیرند چون من به این باور دارم وقتی به اطرافیان احساس ارزشمندی بدیم ، احساس ارزشمندی نسبت به خودمون هم بالا میره.

    فکر می کنم احساس ارزشمندی با مهارتهایی که کسب کردیم رابطه مستقیم داره، یعنی هر چی مهارتهای بیشتری بلد باشیم، بیشتر احساس ارزشمندی داریم چون این باور به وجود میاد که ما هم به اندازه بقیه نه کمتر مهارتهایی داریم. به همین دلیل مدتی هست که شروع کردم به کسب مهارتهایی که لزوما به حرفه ام ربطی نداره، مهارتهایی چون گلدوزی، خیاطی، نقاشی، شیرینی پذیزی.

    باید اعتراف کنم که من هم در بیشتر مواقع والدینم رو برای اعتماد و عزت نفس پایین مقصر میدونم ولی بیشتر وقتها به این فکر میکنم که والدین من هم مثل بقیه فرصت آموزش این موارد رو نداشتند. و شاید اگر من با فرد خوبی که برنامه متمم به من معرفی کرد، آشنا نمی شدم، فرصت آموزش این مطالب رو نداشتم.

  18. نجمه گفت: (عضو ویژه)

    در این درس به خوبی و به دقت تفاوت اعتماد به نفس و عزت نفس بیان شده بود و به این سوالم که چرا در برخی مسائل احساس عزت نفس دارم و در برخی نه و اینکه متمم در درس تعریف عزت نفس می گوید عزت نفس را نمی توان در یک حوزه خاص تعریف کرد پاسخ داد.  من در آن حوزه خاص اعتماد به نفس داشته ام یعنی عامل دوم عزت نفس.

    یک نتیجه دیگر هم می توانم بگیرم که نمی دانم چقدر می تواند درست باشد.فرد ممکن است در برخی زمینه ها فاقد اعتماد به نفس باشد اما همچنان به خاطر احساس ارزش و احساس خود-کارآمدی در زمینه های دیگر، در مجموع دارای عزت نفس بالا قلمداد شود اما برعکس آن امکان پذیر نیست. در واقع احساس ارزشمندی همه یا هیچ است. نمی توانی در برخی زمینه ها احساس ارزشمندی کنی و در برخی خیر.

  19. مرز باریکی است که پیدا کردنش خیلی سخته اینکه از چگونه از توانمندی ها در راه تحت تاثیر قرار دادن دیگران و بالابردن احساس ارزشمندی کاذب استفاده نکنیم بلکه توانمندی ها باعث رشد فردی و بالارفتن احساس ارزشمندی خودم به خودم بایستی قرار بگیرد حال این موضوع می تواند برای بسیاری دیگر ارزشمند باشد و برای بسیاری دیگر هم خیر

    ولی این موضوع نباید باعث ایجاد احساس ارزشمند بودن و یا بی ارزش بودن من گردد.

     

  20. فردین گفت: (عضو ویژه)

    استاد محمدرضا شعبانعلی جملات خوبی رو همیشه با زیبایی خاص و دلنشینی بیان میکنند که در خاطر میمونه .به قول ایشون ته ته همه چیز ما حالمون با کلمات عوض میشه پس یقینا گفت و گوی درونیمون تاثیر زیادی رو احساس ارزشمندی و حتی توانمندیمون داره. (وقتی بگم خوب من اصلا فلان کارو یاد نمیگیرم پس اصلا سراغشم نمیرم که یاد بگیرم). همپنین انتظاراتی که ما از خودمون داریم و انتظاراتی که اطرافیان از ما دارند میتونه بسیار تاثیر گذار باشه. ولی به نظر خودم دانش و آگاهی ما که تفکرات و نگرش ما رو میسازه میتونه روی گفت و گوی درونیمون روی یادگیری (برای افزایش توانمندی) روی انتظارات و … به شدت تاثیر گذار باشه . پس میشه گفت مهمترین عامل (میشه گفت مستقیم و غ مستقیم) آگاهی ما نسبت به خودمون و جهان پیرامون هست که باعث شکل گیری عزت نفسمون میشه

Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content