تعریف اعتماد به نفس چیست؟ تفاوت اعتماد به نفس و عزت نفس در چیست؟

تعریف اعتماد به نفس در نگاه اول چندان دشوار به نظر نمیرسد. ما مدام از اصطلاح «اعتماد به نفس» استفاده میکنیم و دربارهٔ اعتماد به نفس پایین و اعتماد به نفس بالای خودمان و دیگران نظر میدهیم. پس ظاهراً گمان میکنیم که دقیقاً میدانیم از چه چیزی حرف میزنیم.
اما اگر کمی بیشتر فکر کنید، به نتیجه میرسید که تعریف اعتماد به نفس چندان هم ساده واضح نیست. خصوصاً تعیین مرز بین عزت نفس و اعتماد به نفس، سختتر از چیزی است که فکر میکنیم. احتمالاً به همین علت است که حتی بسیاری از نویسندگان و سخنرانان، دو اصطلاح اعتماد به نفس و عزت نفس را به جای یکدیگر به کار میبرند و کمتر کسی هم به آنها اعتراض میکند.
این در حالی است که اگر دو اصطلاح عزت نفس (معادل انگلیسی self-esteem) و اعتماد به نفس (معادل انگلیسی: self-confidence) میتوانستند به سادگی جایگزین یکدیگر شوند، منطقی نبود دو اصطلاح متفاوت وجود داشته باشد.
در این درس، ابتدا به تعریف اعتماد به نفس میپردازیم و سپس به تفاوت اعتماد به نفس و عزت نفس اشاره میکنیم.
تعریف اعتماد به نفس چیست؟
رسم است که تعریف اصطلاحاتی را که نخستین بار در زبان انگلیسی مطرح شدهاند، با اشاره به توصیف آنها در دیکشنری وبستر آغاز میکنند. دیکشنری وبستر در تعریف اعتماد به نفس چنین گفته است (+): «اعتماد به نفس یا Self-Confidence یعنی باور یک فرد به خودش، و قدرت و توانمندیهایش.» این تقریباً همان چیزی است که بسیاری از ما از مفهوم اعتماد به نفس در ذهن داریم.
بر اساس این تعریف، اعتماد به نفس بالا یعنی این که فرد، قدرت و توانمندیهای خود را در سطح بالایی ارزیابی میکند و کمبود اعتماد به نفس یعنی این که فرد قانع نشده که از قدرت و توانمندی بالایی بهرهمند است. و با این تعریف، خودباوری را میتوان معادل فارسی برای اصطلاح عربی اعتماد به نفس در نظر گرفت.
تفاوت اعتماد به نفس و عزت نفس در چیست؟
با توجه به آنچه در تعریف عزت نفس گفته شد، خودتان میتوانید تفاوت عزت نفس با اعتماد به نفس را تشخیص دهید.
اعتماد به نفس – که در گفتگوهای روزمره رواج دارد – بسیار شبیه مفهوم «احساس توانمندی / self-competence» در متون علمی است. بنابراین میتوان گفت اعتماد به نفس یکی از دو مولفهٔ عزت نفس است. چون پیش از این گفتیم: عزت نفس حاصل ترکیب «اعتماد به نفس» و «احساس ارزشمندی» است.
در کنار توضیح فوق، دو نکتهٔ زیر را فراموش نکنید:
اعتماد به نفس در چه زمینههایی؟
اعتماد به نفس را باید در حوزههایی سنجید که فرد آنها را مهم و ارزشمند میداند. مثلاً ممکن است کسی بگوید: «من برای سخنرانی اعتماد به نفس ندارم.» و بعد وقتی از او میپرسید: «برایت مهم است؟» بگوید «اصلاً. سخنرانی به چه درد من میخورد؟»
همین فرد ممکن است دوستیابی را یک توانمندی مهم و ارزشمند بداند. در این شرایط، افزایش اعتماد به نفس در دوستیابی میتواند به افزایش عزت نفس او کمک کند.
«اعتماد به نفس» بدون «احساس ارزشمندی» به عزت نفس کمک نمیکند
کریستوفر مراک در کتاب عزت نفس خود وقتی به بحث ترکیب دو مولفهٔ «اعتماد به نفس» و «احساس ارزشمندی» میرسد، به نکتهٔ مهمی اشاره میکند: اعتماد به نفس فقط وقتی به عزت نفس کمک میکند که با «احساس ارزشمندی» همراه شود.
اگر کسی اعتماد به نفس داشته باشد اما احساس ارزشمندی نکند، به جای این که توانمندیهایش را در مسیر رشد بهکار بگیرد، از آنها برای رفتارهای دفاعی و اثبات کردن خودش استفاده میکند. به تعبیر دیگر، فرد توانمندیهایش را خرج میکند تا خلاء ارزشمندی خود را پُر کند.
چرا روانشناسان اصطلاح اعتماد به نفس را دوست ندارند؟
«اعتماد به نفس» یکی از اصطلاحات پولساز در دنیای خودشناسی، کوچینگ و توسعه فردی است.
مردم از اعتماد به نفس پایین خود گلهمند هستند و دنبال روشهایی برای تقویت اعتماد به نفس میگردند. سخنرانان انگیزشی از قدرت اعتماد به نفس میگویند و دوره جامع اعتماد به نفس برگزار میکنند. نویسندگان درباره اعتماد به نفس کتاب مینویسند. کوچهای بسیاری خود را متخصص افزایش اعتماد به نفس معرفی میکنند. و عدهای هم هستند که کارگاه های اعتماد به نفس در ۱۰ روز و ۱۰ دقیقه و مانند این برگزار میکنند.
این در حالی است که اصطلاح «اعتماد به نفس» به این شکل عمومی و کلی در میان روانشناسان چندان طرفدار ندارد. کمتر پیش میآید که در کتابهای روانشناسی اصطلاح «اعتماد به نفس» را ببینید و اگر هم ببینید، معمولاً معنایی که مد نظر نویسنده است، با آنچه ما از اصطلاح اعتماد به نفس در ذهن داریم تفاوت دارد.
علت بیمیلی روانشناسان به بهکارگیری اصطلاح «اعتماد به نفس» هم ساده است:
اعتماد به نفس در چه کاری؟
وقتی از اعتماد به نفس صحبت میکنیم، مشخص نیست که از اعتماد به نفس در چه کاری حرف میزنیم. فرض کنید کسی از شما میپرسد: «آیا به نظر خودت اعتماد به نفس بالایی داری؟» شما هم پاسخ میدهید: «بله. من اعتماد به نفس بالایی دارم.»
بعد از شما میپرسد: «یعنی فکر میکنید میتوانید با کمی تمرین، یک نقاشی بسیار زیبا بکشید؟ یا تحت نظارت یک نوازندهٔ خوب، به یک پیانیست قوی تبدیل شوید؟ یا پس از طی کردن دوره خلبانی، به یک خلبان حرفهای تبدیل شوید؟»
پاسخ مشخص است: لزوماً نه.
ممکن است شما اعتماد به نفس بالایی داشته باشید، اما این اعتماد به نفس در زمینهی نقاشی یا خلبانی نباشد. مثلاً ممکن است شما معتقد باشید نویسنده خوبی هستید. یا معتقد باشید که اگر برای مهارت سخنرانی وقت صرف کنید، میتوانید به یک سخنران ماهر تبدیل شوید. در عین حال ممکن است معتقد باشید که حتی یک دورهٔ طولانی تلاش و آموزش هم نمیتواند از شما یک نوازندهٔ خوب بسازد.
کاملاً هم طبیعی است. همهٔ آنچه در درس استعدایابی گفتیم همین است که قرار نیست همه در همهٔ کارها توانمند باشند.
با این توضیحات، این که قضاوت دربارهٔ همهٔ انواع توانمندیهایمان در همهٔ حوزهها را یککاسه کنیم و اسم «اعتماد به نفس» روی آن بگذاریم و از اعتماد به نفس بالا و اعتماد به نفس پایین حرف بزنیم، چندان دقیق نیست..
آلبرت بندورا و اصطلاح خودکارآمدی
آلبرت بندورا از جمله کسانی بوده که به مفهوم اعتماد به نفس توجه ویژهای داشته و دربارهٔ موضوع اعتماد به نفس، بسیار گفته و نوشته است. بندورا تأکید میکرد با نادیده گرفتن اعتماد به نفس، نمیتوانیم بسیاری از انگیزهها و رفتارهای انسانها را بشناسیم و تحلیل کنیم.
بندورا میگفت: حتی اگر فرد واقعاً توانمند باشد و محیط هم امکانات کافی در اختیارش قرار دهد، اگر خودش توانمندیهایش را قبول نداشته باشد، خروجی و دستاورد چندانی نخواهد داشت.
بندورا به موضوع مبهم بودن اعتماد به نفس هم توجه داشت و تأکید میکرد: بهتر است اعتماد به نفس به شکل جداگانه در حوزههای مختلف سنجیده شود. مثلاً بپرسیم: «اعتماد به نفس تو در سخنرانی برای جمعهای بزرگ چقدر است؟» «اعتماد به نفس تو برای نوشتن یک گزارش مدیریتی چقدر است؟» «اعتماد به نفس تو در زمینهٔ یادگیری آنلاین (بدون حضور در کلاس فیزیکی) چقدر است؟»
بندورا برای این مفهوم (اعتماد به نفس در یک زمینهٔ مشخص) اصطلاح خاصی هم پیشنهاد کرد تا مطمئن شود دیگر اعتماد به نفس با آن معنای کلی و مبهم آن بهکار نمیرود (+/+): self-efficacy
این اصطلاح در زبان فارسی به واژهٔ نامفهوم و نامأنوس «خودکارآمدی» ترجمه شده، اما دامنهٔ کاربرد آن عملاً به متون تخصصی روانشناسی محدود مانده است. ما در متمم گاهی اوقات از اصطلاح خودکارآمدی استفاده میکنیم. اما چون ساده و روان بودن متن برایمان مهم است، اغلب همان اصطلاح «اعتماد به نفس» را به کار خواهیم برد. فقط به این شکل که موضوع اعتماد به نفس را هم به آن اضافه میکنیم. مثلاً:
- اعتماد به نفس در سخنرانی
- اعتماد به نفس در فروش
- اعتماد به نفس در برقراری رابطه عاطفی
- اعتماد به نفس در یادگیری زبان
- اعتماد به نفس در تصمیم گیری
- …
شاید برخی روانشناسان، این کار را چندان نپسندند. اما خود بندورا هم گاهی در نوشتههایش این کار را انجام داده است (+). همچنین کسانی مانند فرد لوتانز (Fred Luthans) هم که در همین حوزه کار کرده و صاحبنظرند، با خوانندگان خود قرار میگذارند که به جای خودکارآمدی (self-efficacy) از همان اصطلاح «اعتماد به نفس» استفاده کنند (+). فقط قرارمان این باشد که اعتماد به نفس – جز در مواردی که صریح و شفاف تأکید میکنیم – همیشه در یک موضوع مشخص تعریف میشود.
بندورا هم موفق نشد!
نکتهٔ جالب اینجاست که بندورا هم با همهٔ تلاشهایش موفق نشد اصطلاح عمومی «اعتماد به نفس» را کنار بزند و «اعتماد به نفس در شاخههای مختلف» را جایگزین آن کند.
بندورا که حتی لغت self-confidence را کنار گذاشته بود و از self-efficacy استفاده میکرد، بعد از مدتی با این واقعیت مواجه شد که برخی پژوهشگران از اصطلاح general self-efficacy استفاده میکنند! یعنی به جای «اعتماد به نفس» میگویند: «خودکارآمدی عمومی». و منظورشان هم همان اعتماد به نفس است!
دسترسی کامل به این درس و ۴۰ درس دیگر دربارهٔ عزت نفس برای اعضای ویژه متمم در نظر گرفته شده است. تا کنون ۱۳۹۵۰ نفر از متممیها مجموعاً ۱۵۴۴۶ تمرین در درسهای عزت نفس ثبت کردهاند.
با عضویت ویژهٔ متمم علاوه بر این ۴۰ درس به هزاران درس دیگر از جمله درسهای زیر دسترسی خواهید داشت:
شخصیت شناسی | خودشناسی | تحلیل رفتار متقابل
حمایت اجتماعی | استرس | پرورش تسلط کلامی
کوچینگ | مهارت ارتباطی | مذاکره | فن بیان
چگونه شاد باشیم | مدیریت انگیزه | برنامه ریزی
دوره MBA (مطالعه منظم درسهای مدیریتی)
بررسی پرسشنامه اعتماد به نفس
بعد از مطالعهٔ این درس، فرصت خوبی است تا یک نمونه پرسشنامه اعتماد به نفس را ببینید. ما پرسشنامه SES (یا self-efficacy scale) را انتخاب کردهایم که خودکارآمدی عمومی (یا همان اعتماد به نفس) را میسنجد:
مطالعه درس «راه های تقویت اعتماد به نفس»
آلبرت بندورا، که گفتیم مطرحترین و بزرگترین نام در زمینهٔ اعتماد به نفس و خودکارآمدی است، مدلی ارائه کرده و چهار عامل را به عنوان منابع اصلی اعتماد به نفس (در یک حوزهٔ مشخص) مطرح میکند. میتوانید در ادامهٔ این بحث، چهار منبع اصلی افزایش اعتماد به نفس را بخوانید:
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری کارگاه آموزشی عزت نفس به شما پیشنهاد میکند:
- عزت نفس چیست؟ بررسی راهکارهای افزایش عزت نفس (نقشه راه درس)
- دقیق ترین تعریف عزت نفس چیست؟
- پرسشنامه عزت نفس کوپر اسمیت
- تعریف اعتماد به نفس چیست؟ تفاوت اعتماد به نفس و عزت نفس در چیست؟
- پرسشنامه اعتماد به نفس | شاخص عمومی اعتماد به نفس + اعتماد به نفس اجتماعی
- راه های تقویت اعتماد به نفس چیست؟ | معرفی چهار منبع اصلی افزایش اعتماد به نفس
- نشانه های عزت نفس پایین | حساس بودن بیش از حد به حرف و نظر دیگران
- کمبود عزت نفس و آثار آن در رابطه عاطفی
- عوامل عزت نفس | چهار منبع اصلی عزت نفس چیست؟
- چالش ها، راهکارها و روشهای افزایش عزت نفس در محیط کار و زندگی
- حرف و نظر دیگران چقدر برایتان مهم است؟
- افکار منفی | ذهن ما چگونه واقعیت را تحریف میکند؟
- هنگام گفتگو با خود، در مقابل خودتان هستید یا کنار خودتان؟
- تفکیک تجربه ها به رویداد و احساس و تفسیر – از ضروریات افزایش عزت نفس
- برندسازی درونی | خودتان را یک چرخدنده نبینید!
- نقش پذیرش خویشتن در حفظ و افزایش عزت نفس
- نکتهای پیش از قضاوت کردن در مورد دیگران
- درباره اعتراف به اشتباه
- افزایش عزت نفس و هنر بازخورد گرفتن درست
- مسئولیت پذیری و نقش آن در افزایش عزت نفس
- افزایش عزت نفس از طریق توسعه مهارتها
- ابراز وجود و مهارت جرات ورزی (صراحت و قاطعیت)
- پرسشنامه ابراز وجود (تست راتوس)
- نکتهای درباره اصالت
- زندانی بدون دیوار | منفیگرایی میتواند کشنده باشد
- تأثیر استفاده از شبکه های اجتماعی بر عزت نفس
- اندازه گیری عزت نفس | در یک دقیقه ببینید وضعیت عزت نفس شما چگونه است
- معرفی برنامه پنج هفتهای افزایش عزت نفس
- افزایش عزت نفس: هفتهی اول از برنامه پنج هفتهای
- افزایش عزت نفس: هفته دوم از برنامه پنج هفتهای
- ده صفت مثبت من | هفته سوم برنامه افزایش عزت نفس
- خطاهای من در ارزیابی خودم و نقش آنها در کاهش عزت نفس (هفته چهارم)
- افزایش عزت نفس | فایل های صوتی (پادکست) محمدرضا شعبانعلی
- مدیریت و نظارت دائمی بر عزت نفس (هفتهی آخر برنامه پنج هفتهای)
- عزت نفس کودکان و نوجوانان
- جنبش عزت نفس و نقد آن | چه شد که عدهای مخالف بحث عزت نفس شدند؟
- چند کتاب در مورد عزت نفس
- کتاب روانشناسی عزت نفس (شش ستون عزت نفس) | ناتانیل براندن
- کتاب عزت نفس | کریستوفر مراک
- کارنامه شما در درس عزت نفس
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای آشنا شدن بیشتر با متمم به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کنید و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیمسال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید.
توجه داشته باشید که خرید ششماهه و یکساله بهترتیب معادل ۲۰٪ و ۳۸٪ تخفیف (نسبت به خرید یکماهه) محسوب میشوند.برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
به نظر من اعتماد بنفس راحت تر از عزت نفس به دست میاید و اگر عزت نفس داشته باشی خیلی بهتر میتونی به اعتماد به نفس در زمینه مورد علاقت برسی، اما اگر عزت نفس پایین باشه نمیتونه به بهتر شدن اعتماد بنفس کمک زیادی بکنه.
در کل به شخصه خود من کمبود عزت نفس دارم اما احساس اعتماد به نفس رو توی مسائلی که بهشون علاقه دارم حس میکنم. به اعتماد به نفس به تنهایی نمیشه اتکا کرد. کلید اصلی به نظر من داشتن عزت نفسه :)
مهمترین نکته ای که از این درس یاد گرفتم اینه که اعتماد به نفس یک صفت عام نیست بلکه در یک فن یا عمل خاص بررسی می شود. نکته دیگر اینکه از این پس بیشتر به ریشه (عزت نفس) می پردازم؛ شاخ و برگ (اعتماد به نفس) تا حد زیادی خود می روید!
با تشکر از دانیال عزیز من هم دیدم اطرافیانی که همه چی خودشون رو خرج رسیدن به هدفی می کنندمثال رشد تحصیلی فرزندشون در حالیکه از سایر جنبه ها غافل شدند و رشد یک جانبه کرده اند و افراد باسواد در یک حوزه و ناکارآمد در ارتباط و تعامل و سایر مهارت های شخصی پرورش یافته اند.
با سلام و احترام
اولین مشارکت بنده در متمم هستش
جا داره تشکر کنم از همه استادید و دوستانی که زحمت میکشند.
بسیار روان و ساده و قابل فهم برای عموم فرق عزت نفس و اعتماد به نفس بررسی شد.
با تشکر
سلام در پاسخ به سوال چه عواملی بر احساس ارزشمندی اثر میگذارد؟ از نظر من تشویق ها وانتقادها البته اگر سازنده باشد وخصوصا کسانی که انتقاد می کنند از ادم برای فرد مهم باشند ویا از لحاظ جایگاهی در موقعیت خوبی قرار داشته باشند به لحاظ درک وفهم در مرتبه ی بالاتری از فرد قرار داشته باشند خودش باعث می شود که آدم احساس ارزشمندی بیشتری داشته باشد یعین با خود بگوید اینقدر من مهم وارزشمند هستم که طرف خوبی من رو می خواهد وسعی دارد که من پیشرفت کنم که مثلا فلان انتقادی را به من دارد ومن باید قدر بدانم واستفاده مفید داشته باشم ویا اینقدر من مهم بودم که وقتش وتجربه اش را برای من صرف می کند.یا نوع کاری که فرد انجام می دهد یا خدمت رسانی که انجام می دهد نیز می تواند تاثیر بر ارزشی بودن فرد داشته باشد.
سلام
تعریف اعتماد به نفس و عزت نفس را به خوبی فهمیدم و وقتی کامنت های دوستان را خواندم مطلب بیشتر برایم جا افتاد.
عزت نفس دارای دو بال است.
۱- احساس ارزشمندی
۲- باور توانمندی یا همان اعتماد به نفس.
اعتماد به نفس یک مطلب کلی نیست، نباید بگوییم اعتماد به نفس بالایی دارم یا اعتماد به نفس پایینی دارم. بلکه باید بگوییم اعتماد به نفسم در فلان کار بالاست یا در فلان کار پایین است.
مثلا:
من خیاط خوبی هستم پس به خودم و کارم اعتماد دارم و سینه سپر میکنم و با اعتماد میگویم که من کارم را خوب بلدم، پس عزت نفسم هم زیاد میشود.
ولی وقتی کاری را بلد نیستم و مهارتی در آن ندارم، احساس ارزشمندی نمیکنم و در دلم میگویم: ای بابا همه بلدن ولی من بلد نیستم و همین عزت نفس مرا از بین میبرد.
هر چه مهارت و توانمندیهای ما بیشتر باشد، احساس ارزشمندی بیشتری میکنیم و عزت نفسمان افزایش مییابد.
من تعدادی کتاب رو توی حوزهی اعتماد به نفس و عزت نفس خونده بودم اما همونطور که استاد هم توی متن گفته بودن این کتابها احتمالا بازاری بودن و من هیچ وقت به روشنی نتونسته بودم تفاوت این دو پارامتر رو درک کنم!
اما با خوندن این متن و کامنتای دوستان مسیر کمی برام روشنتر شد!
به نظرم ارتباط بین این سه پارامتر: خودکارآمدی، اعتماد به نفس و عزت نفس رو بتونیم به یه هرم تشبیه کنیم که تا زمانی که زیربناهای اصلی و پلههای پایینی ساخته نشدن، نمیتونیم به مراتب بالاتر برسیم.
اگر بخوایم این هرم رو برای خودمون تصویر کنیم در پایین ترین طبقاتش خودکارآمدی رو میبینیم که ما توانمندی لازم برای انجام کاری رو داریم!
حالا یا خودمون متوجه این توانمندی میشیم و به یه پله بالاتر یعنی اعتماد به نفس میرسیم و یا این که هیچ وقت نمیفهمیم و به خودمون ایمان نمیاریم و تو همون سطح میمونیم!
حالا میریم سراغ پلهی اعتماد به نفس که ما یه توانمندی رو داریم و به اون توانمندیمون اتفاقا باور هم داریم…حالا اگر خودمون رو به خاطر داشتن چنین توانمندی ای ارزشمند بدونیم یه پله میریم بالاتر و این یعنی به عزت نفس میرسیم!
چیزی که ذهن من را همیشه مشغول میکند، این جملهی کلیشهای اطرافیانم بوده است که “عزت نفس من را والدینم خدشهدار کردهاند“. از مطالعات اینچنین برمیآید که تأثیر اتفاقات کودکی، که معمولاً توسط والدین رقم میخورد، قابلتوجه است اما اعتقاد من بر این است که تا موقعی این مطلب را ندانی شما قربانی کودکیات هستی. زمانی که به این آگاهی رسیدی که قربانی تجربههای کودکی هستی، از آن لحظه دیگر قربانی نیستی، و انتخاب کردی که مثل یک قربانی زندگی کنی.
برداشتی از کتاب “نظریه انتخاب” اثر ویلیام گلسر
سلام
نه نمره ، نه موفقیت تحصیلی ، نه موفقیت کاری ، اینا نباید باعث افزایش عزت نفس بشه !
یه چیز درونی باید باشه که بر روی اینا تاثیر بگذاره!
یعنی شخصی برای اینکه عزت نفسش روتقویت کنه ، تلاش میکنه نمره ش خوب بشه تا حس خوبی نسبت به خودش داشته باشه !
حالا به نظر شما باید چیکار کردکه از همون اول احساس خوبی نسبت به خودش داشته باشه ؟!
یعنی معیار حال خوبش نسبت به خودش ، موفقیت شغلی ، موفقیت درسی و تحصیلی نباشه ؟
حوزههایی که برایمان ارزشمند هستند رو چطور میشه کشف کرد؟
احتمال میدم که لیست ارزشهایی که در فایل صوتی “مسیر اصلی” در موردشون صحبت شده بود، راهگشا باشه. چون حوزههای زیادی برای انتخاب وجود دارند، اما از کجا میشه فهمید که این حوزه برای من ارزشمنده؟
خلاصه اینکه معیارهای ارزشمند بودن یک حوزه برای فرد چیه؟
با فرض اینکه ما خیالمون از ارزشمند بودن یک حوزه مشخص راحت بشه، آنگاه اعتماد به نفس من در اون حوزه، چطور اندازهگیری میشه؟
چطور میتونیم در مورد افزایش و کاهش اعتماد به نفسمون در اون حوزه نظر بدیم؟
چطور میتونیم اقداماتی رو پیدا کنیم که اعتماد به نفس ما در اون حوزه مشخص رو افزایش میده؟ (البته این سوال خیلی کلی هست و نتوان نسخهای برای تمامی زمینهها پیچید، اما شاید بشه این سوال رو اینطور اصلاح کرد که من با چه مدل ذهنی به سراغ زمینههای مختلف برم، که بتونم شانس بیشتری در افزایش اعتماد به نفسم در اون زمینه داشته باشم؟)
پاسخی که هم اکنون در ذهن دارم:
به نظرم اعتماد به نفس ما در زمینهی مشخصی، ارتباط مستقیمی داره با حجم تمریناتی که در اون زمینهی مشخص انجام میدیم، البته بهتره که به جای حجم تمرینات، از واژههای کمیت و کیفیت استفاده کنیم.
قطعاً پس از هر بار درست تمرین کردن یا “deliberate practice” کردن، یعنی معیار تعریف کردن در هر تمرین، ارزیابی عملکرد در تمرینات با کمک معیارها و … اعتماد به نفس ما در اون زمینه افزایش پیدا میکنه. چون توانمندیهای ما در حال افزایشه.
اما شاید در مسیر طولانی تمرین کردن، به احساس ارزشمندی ما آسیب وارد شه، چون تمرین کردن همراه با حجم زیادی باختن و اشتباه کردن هست و ممکنه که خیلی از اطرافیانمون در بهترین حالت به عملکرد ما بخندند و در بدترین حالت با خشم ما رو پس از هر جلسه تمرین، بدرقه کنند.
حتی مدت زمان زیادی هم باید صبر کرد تا به توانمندی مشخصی در اون زمینه مشخص دست پیدا کنیم و درخت تمریناتمون به بار بشینه. و ممکنه همین طول کشیدن، حس عدم توانمندی رو در ما تقویت کنه و ما به استعدادهای خودمون شک کنیم.
من کاربر فعال سایت سوال جواب quora هستم. این سایت و سوال و جواب های گوناگونی که هر از گاهی جلوم سبز شده خیلی وقتا بهم ایده های جالبی داره.
مثلا در مورد تفاوت عزت نفس و اعتماد به نفس خاطرم هست مطلبی خوندم که همیشه در خاطرم موند. سوال کننده پرسیده بود چطور اعتماد به نفس داشته باشم. و جواب دهنده اق در مقدمه پاسخ، لازم دونسته بود که تفاوت اعتماد به نفس و عزت نفس رو توضیح بده تا به سوال کننده کمک کنه مطمئن شه دنبال چیه.
لغت به لغت خاطرم نیست، به این صورت بود که اعتماد به نفس، اینه که شما چقدر میتونید خودتون رو-در برابر دیگران- توضیح بدید و ارزش و خودتون رو ارائه کنید و از خودتون حمایت کنید
و عزت نفس اینه که چطور -در برابر خودتون- میتونید از خودتون حمایت کنید و ارزش و توانایی هاتون رو جلو خودتون ارائه میدین.
سلام وقت بخیر
من چند وقتی است که با تمام وجود روی موضوع اعتماد به نفس کار میکنم و برای من باعث تعجب بود که جز دو ، سه منبع اندک کتابهای زیادی در مورد اعتماد به نفس که به صورت علمی و درست این مبحث را بیان کرده باشند پیدا نمیکردم.
در این نوشته متمم متوجه شدم دلیل اینکه مطالب در مورد اعتماد به نفس کمتر پیدا میشوند این موضوع است که اعتماد به نفس یک مسئل کلی نیست.
اعتماد به نفس در هر کار متفاوت است و به این خاطر روانشناسان مطرح کمتر به این موضوع پرداخته اند.
آنچه من آموختم :
اعتماد به نفس زیر مجموعه عزت نفس است.
اما اگر حس ارزشمندی همراهش نباشد به رفع شدن حس عدم نارضایتی درونی کمکی نمیکند.صرفن سپری می شود برای جنگ.
این یعنی اگر تعیین ارزشمند بودن توانمندیهایمان را به دست دیگران بسپاریم ( منتظر تحسین و تایید باشیم) کسب آن توانمندی کمکی به بالا رفتن اعتماد به نفس و در ادامه اش عزت نفس و در کل رضایت داشتن نمی کند.
پس لازم است یک سیستم ارزش گذاری داخلی داشته باشیم. شاید معیار آن را بتوانیم حس و حال خوبمان قرار دهیم.
سلام
این مطلب برای من خیلی مفید بود چون منم این دوتا کلمه اعتماد به نفس و عزت نفس را به یک معنا میدونستم.
اعتماد به نفس زیر مجموعه عزت نفس است و اگر در زمینه ای اعتماد به نفسمان در جهت مثبت باشد و احساس شایستگی داشته باشیم ، عزت نفسمان هم در جهت مثبت حرکت خواهد کرد.
اگر بخواهم دوباره بگویم، طبق چیزی که نوشته شده است، معنای اعتماد به نفس باید با دو مؤلفه همراه باشد.
من اعتماد به نفس دارم؟ یکی از آنها این بود که باید حوزهاش مشخص باشد و دیگری هم جهتش…
اگر اعتماد به نفس دارم… یعنی من خود را توانمند میدانم؟ خب… آره
توانمند در چی؟ در… در کاری…
یعنی من فکر میکنم در کاری توانمند هستم.
ولی این به چه معناست؟ یعنی چه که من در کاری توانمند هستم؟ اصلا یک پله عقبتر؛ کار چیست؟
من کار را اینجا در معنای تابع برای خودم فرض کردم.
کار یک فرایند ماشینی است و سه بخش اصلی دارد: ورودی-پردازش-خروجی
پس اگر میگویم “من در فلان کار توانمند هستم”، یعنی “این مسیر برای من احساس خوب بودن به همراه میآورد؛ احساس خوب بودن اگر...”
خب اینجا بایستیم. دوباره یک پله عقب بیاییم.
در اینجا شاید بهتر باشد که دقت کنیم که هر کدام از این مراحل، دو طرفه هستند. در یک طرف ما هستیم و دیگری هم محیط.
مثلا من میگویم در انجام وظایفی که دیگران به من میسپارند، اعتماد به نفس دارم؛ یعنی توانمند میدانم.
پس مسیر چگونه میشود؟ ورودی کاری است که به ما میدهند، پردازش کار ما هست و خروجی هم نتیجهی تحویلی.
ولی دقت کنیم. اینجا ارزیاب را چه کسی میبینیم؟ خودمان و یا دیگران؟ او باید بگوید که کار ما خوب بوده است و یا ما؟
مثلاً فرض کنیم که من میگویم در مهارت سخنرانی اعتماد به نفس ندارم. پس یعنی توانمند نمیدانم. اینجا فرایند به چه صورت خواهد بود؟ یعنی من که سخنرانی میکنم و دیگران که من را میبینند احتمالاً ورودی هستیم، فکر کردن و احساس من و دیگران دربارهی روند سخنرانی پردازش میشود و خروجی هم حاصل این فکرها و احساس من از خودم است.
در اینجا ممکن است فرد سناریوی مختلفی داشته باشد. مثلاً ممکن است شرکتکنندگان بگویند که خوب بوده است، ولی من از نتیجه راضی نباشم و یا برعکس؛ من میگویم خوب بوده است ولی دیگران راضی نباشند. پس اینجا خیلی مهم است که ما ارزیاب را خودمان میدانیم و یا دیگران.
اگر من کاری را انجام دهم و طرف مقابل به من بگوید که افتضاح است… خب این چه حسی به من میدهد؟
در ابتدا ناراحت میشوم (سطح ۱) ولی در ادامه خودم را ارزیابی میکنم. یعنی اینکه حالا اصلاً طرف مقابل به کنار؛ من از کاری که کردهام راضی هستم؟ تلاش کردهام؟ برایم راهنما بوده است؟ مفید و کمککننده بوده است؟ (سطح ۲)
اینجا انگار خیلی مهم میشود که ببینیم کدام سطح برای ما بالاتر است؟ البته شکی نیست که هردو برای درست و کامل بودن معنای “خودکارآمدی” ضروری هستند؛ ولی یک لحظه نگاه کنیم. من کدام را معمولاً بالاتر میگذارم؟ اصلاً تا حالا شده است که قبول کنم «من اشتباه میکنم» ؟ چه میشود که حتی خودم هم حرف خودم را قبول نمیکنم؟
پس انگار شاید یک بحث تأثیرگذار، آن داوری است که ما برای خودمان تعیین میکنیم. اینکه چه کسی قرار است حس ما بعد از دیدن خروجی را تعیین کند؟ اگر من ببینم که انگار همیشه حق قضاوت را به دیگران میدهم، شاید پس بتوان گفت من در باور همین توانمندی هم مشکل دارم؛ یعنی شاید حتی من به اینکه نتیجهی کار در دست من است هم قلباً اعتقاد ندارم!
انگار اینجا من وارد خودم شدهام و دیدهام که جای چیزی خالی است، و یادمان باشد که همین ارزشمندی سویهی دیگر عزت نفس است. پس انگار اگر ارزیاب در سطح خودارزیابی قرار بگیرد، انگار تعریف اعتماد به نفس هم به شکل خودکار به عزت نفس ارتقا پیدا میکند.
مثلاً من عادت کردهام اگر کسی از من گلایه کند، سریع با خودم بگویم: «خودت چه فکر میکنی؟ نظر خودت چیست؟» این یعنی یک مکانیسم را به صورت دستی برای خودم ایجاد کردهام که اعتماد به نفسم در جهت عزت نفس قرار بگیرد. خب پس خوب است! من سعی کردم کاری کنم که آن مؤلفهی جهتدار بودن را حل کرده باشم؛ ولی نباید یادم برود که اگر دیدم که آن دو سطح برای من نزدیک هم هستند و بعد کسی به من بگوید تو خوب نیستی!… چون هردوتا را به هم وصل کردهام، عزت نفسم هم ممکن است به شکل کلی سقوط کند.
انگار مشخص است که اعتماد به نفس و عزت نفس چقدر به هم پیوستهاند.
عزت نفس شاید مانند ساعتی باشد که یکی از دو عقربهی اصلی آن اعتماد به نفس است. اگر عقربه را جدا کنیم، نه آن ساعت دیگر ساعت میشود؛ و نه آن عقربه. زیرا اگر عقربه را از ساعت جدا کنیم، دیگر صرفاً یک نشانگر میشود و نه عقربهی دقیقه شمار!
در تکمیل صحبت های شما میتونم بگم اعتماد به نفس زمانی میتونه در بالا بردن عزت نفس کمک کنه که یک تایید و حس درونی باشه نه فقط تایید بیرونی
سوال اصلی بعد از خوندن این مطلب اینجاست که چه عواملی بر احساس ارزشمندی اثر میگذارند؟ اطرافیان؟ جمعهایی که در اونها حضور داریم؟ برادر و خواهرهامون؟ پدر و مادر؟ یا تلفیقی از همهی اینها؟ نقش هر کدوم در شکلگیری احساس ارزشمندی چیه؟ کدوم نقش مهمتری دارن و جایگاه خود فرد در این احساس کجاست؟
آدمهای زیادی رو دور و برمون دیدیم که قربانی نگاه وسواسگونهی والدین و نزدیکان درجه یک به مقولهی ارزشمندی هستن. آدمهای تک بعدی که صرفا موفقیت تحصیلی و نمره رو سنگ محک همهی آیندهی فرزندان و اطرافیان میدونن و به این واسطه ترس، اضطراب و خودکمبینی و احساس گناه رو در اونها تزریق میکنن. باید بگم خوندن این مطلب برای من دردناک بود، یاد آدمهای ارزشمندی افتادم که به خاطر نداشتن این احساس، همیشه توانمندیشون رو به پای اثبات و دفاع از هویتشون خرج کردن! عارضههای اخلاقی و مدیریتیای که از این ضعف (که شاید بخشی از اون میراث رفتار غلط اطرافیان باشه) براشون پیش اومده و اونها را بازندهی بسیاری از فرصتها کرده خیلی خیلی دردناکه!
سلام
تشکر، به خوبی تفاوت عزت نفس و اعتماد به نفس بیان شده است.
بنابراین۱: حال که اعتماد به نفس یکی از مولفههای عزت نفس است، ما میتوانیم با افزایش اعتماد به نفس خودمان در کارهای و مهارتهای مختلف عزت نفسامان را هم بالا ببریم.
بنابراین۲: اگر فردی در انجام کاری یا مهارتی یا هرچیزی اعتماد به نفس نداشته باشد، آن فرد هیچگاه عزت نفس نخواهد داشت.
البته اینکه اعتماد به نفس در انجام کارها و در حین آن کارها باعث میشود عزت نفس لحظهای ما بالا برود، یا به عبارتی حس ارزشمند بودن در حین انجام آن کار یا خدمت به ما دست خواهد داد.
اعتماد به نفس را می توان زیرمجموعه ای از دنیای گسترده عزت نفس دانست. چرا که با داشتن اعتماد بنفس ، در حقیقت ما توانمندی های خاص خود را پیدا می کنیم. هر چه توانایی های خود را شفاف تر و واضح تر پیدا کنیم، به تناسب ارزش های ما هم حول توانمندی ها می توانند شکل گیرند. اثر گذاری ارزش های ما و توانمندی های ما بر هم مختلف است. ولی در عین حال چیزی که برای ما ارزشمند است حرف اول را می زند. و توانمندی خود را باید در علایق خود بیابیم.
با توجه به اینکه اعتماد به نفس زیر مجموعه عزت نفس هست واینکه اعتماد به نفس یعنی اعتماد به توانمندی ها خود هست میتوان نیتجه گرفت که انسان را میشود شبیه به یک اپلیکیشن یا نرم افزار توصیف کرد.
مثلاً اعتماد مردم به تلگرام به نسبت بیشتر است از اعتماد آنها به واتس آپ هست. حال چرا این اتفاق اتفاده چون که توانمندی های که تلگرام در حفظ حریم خصوصی یا حفظ امنیت اطلاعات کاربری برای کاربر فراهم کرده به مراتب بیشتر از واتس آپ بوده و این باعث میشه که هم مردم به توانمندی های تلگرام اعتماد کنند و هم اینکه خود سازنده گان تلگرام به اپ شون اعتماد داشته باشند.
هدف از این مثال گفته شده بیشتر رساندن معنای اعتماد به نفس واقعی ست یعنی اگه فردی بخواهد بطور صادقانه اعتماد به نفس واقعی داشته باشد و نه اعتماد به نفس کاذب لازم است که مهارت های توانمندی خود را افزایش داده تا هم انرژی مثبت رو از بیرون دریافت کند و هم اینکه از درون به خود و توانمندی هایش اعتماد بیشتری داشته باشد. که این امر مهم در نهایت باعث افزایش عزت نفس نیز می شود.
«اوست خدایی که شما را خلیفگان زمین کرد» در این قسمت خداوند ارزشمندی و توانمندی ما را بیان کرده است. خداوند بر ساس ارزشمندی و توانمندی مان ما را جانشین خود در روی زمین کرد.
«و بعضی را بر بعض دیگر به درجاتی برتری داد، تا شما را در چیزی که عطایتان کرده است بیازماید هرآینه پروردگارت زود کیفر میدهد و او آمرزنده و مهربان است». این قسمت جالب تر است. چون مشکل ما مقایسه کردن خود با دیگر موجودات زمینی نیست بلکه مشکل ما در مقایسه کردن خود با انسان های دیگر است. در این قسمت به تفاوت ها اشاره کرده است. انسان ها از لحاظ مختلف باهم متفاوت است. خیلی از ما احساس خود کم بینی می کنیم و احساس می کنیم خلی ها از ما برتر است.
نتیجه گیری: همه ما باید، اول ارزش ها، توانمندی ها و خصوصیات خود را بدانیم. دانستن این ها یعنی دانستن عزت نفس. وقتی تمام عزت نفس خود را دانستیم باید به آن اعتماد کنیم که همان اعتماد به نفس است. پس اعمتماد به نفس در افزایش عزت نفس بسیار مهم و مفید است. عزت نفس خود را بشناسید و به آن اعتماد کنید! مثلا: وقتی می گویی؛ من اصیل هستم و خودم را با دیگران مقایسه نمی کنم چون ارزش ها و توامندی های خودم را دارم.باید راهی پیدا کنی که به این گفته ات اعتماد کنی. بنابراین اعتماد به نفس و عزت نفس لازم و ملزوم هم است.
پی نوشت: جملات داخل گیومه ترجمه آیه ۶۵ سوره انعام است.