تعریف درونگرایی چیست؟ افراد درونگرا چه ویژگی هایی دارند؟

اگر بحثهای مختلف و دیدگاههای متفاوت در خودشناسی و شخصیت شناسی را کنار یکدیگر قرار داده و مقایسه کنید، کمتر واژه و اصطلاحی را میبینید که به اندازهٔ درونگرایی و برونگرایی به آنها پرداخته شده باشد.
حتی میتوان گفت مفهوم درونگرایی و برونگرایی، مخرج مشترک برخی از رایجترین نظریه های شخصیت شناسی صفاتی محسوب میشوند (+).
در این درس کمی دربارهٔ تعریف درونگرایی و ویژگی های افراد درونگرا صحبت میکنیم. اما از آنجا که معمولاً درونگرایی و برونگرایی را در برابر یکدیگر (و گاه دو انتهای یک طیف) قرار میدهند، مطالعهٔ این درس به شفافتر شدن مفهوم برونگرایی و ویژگی های افراد برونگرا هم کمک خواهد کرد.
تعریف درونگرایی و خصوصیات افراد درونگرا چیست؟
با وجودی که اصطلاح درونگرایی (به انگلیسی: Introversion) در بسیاری از مدلها و نظریههای شخصیت شناسی به کار میرود، اما همهٔ این نظریهها درونگرا بودن را به یک شکل تعریف نمیکنند.
در کنار تعریف درونگرایی و آنچه به عنوان ویژگی های افراد درونگرا در مقالات علمی و کتابهای تخصصی روانشناسی مطرح میشود، اصطلاح درونگرا و مشتقات آن در ادبیات عمومی هم بسیار رواج یافته است. به همین علت، بسیار پیش میآید که در گفتگوهای روزمره از درونگرایی و ویژگی های افراد درونگرا بشنویم.
اما معمولاً مفهومی که از درونگرایی در ذهن اکثر عموم مردم است، با آنچه در روانشناسی مطرح میشود تطبیق کامل ندارد. بنابراین گاه میبینیم افراد مختلف، رفتار خود و دیگران را – حتی بدون این که واقعاً ربطی داشته باشد – به درونگرا بودن ربط میدهند.
درونگرایی و بار معنایی منفی آن
علاوه بر مبهم بودن تعریف درونگرایی، مشکل دیگری هم وجود هست که هنوز کاملاً از بین نرفته است: متأسفانه گاهی هنوز میبینیم درونگرایی در ذهن عدهای بار معنایی منفی دارد.
مثلاً شاید شما هم دیده باشید که وقتی کودکی به موقع سلام نمیکند یا به سوال آشنایان و بستگان پاسخ نمیدهد، والدین از طرف مقابل عذرخواهی میکنند و برای توضیح این رفتار میگویند که کودکشان درونگراست.
علاوه بر این، گاهی میبینیم ساکت نشستن یا خلوتگزینی یک فرد درونگرا را مصداق «منزوی» بودن در نظر میگیرند و با چنین برچسبی، این رفتار را نامطلوب تلقی میکنند.
این نوع آشفتگیهای معنایی باعث شده که هنوز، با وجود بحثهای گستردهای که دربارهٔ درونگرایی مطرح شده، اصطلاحاتی مانند «درمان درونگرایی» و «حل مشکل درونگرایی» از جمله عبارات پرتکرار در جستجوهای اینترنتی باشند.
درونگرایی در ادبیات یونگ
یونگ یکی از نخستین کسانی است که مفهوم درونگرایی و برونگرایی را رواج داد. نهفقط در کتابهای تخصصی، در کتابهای عمومی درباره درونگرایی هم معمولاً به این نکته اشاره میشود.
اما نکتهای که کمتر به آن پرداخته میشود این است که در نوشتههای یونگ، درونگرایی و برونگرایی یک ویژگی دوگانه یا دوقطبی (Dichotomy) نبود و قرار نبود انسانها در یکی از دو دستهٔ درونگرا و برونگرا طبقهبندی شوند.
آنچه معمولاً به درونگرایی یونگی نسبت داده میشود، بر پایهٔ تست شخصیت شناسی MBTI است که با الهام از اندیشههای یونگ (و نه بر اساس مدل یونگ) ساخته شده است.
در نوشتههای یونگ – متفاوت با آنچه در روایتهای سادهتر MBTI گفته میشود – دو مفهوم کلیدی وجود داشت (+):
- عملکرد (function)
- گرایش/جهتگیری انرژیهای روانی (attitude) بود.
دسترسی کامل به مجموعه درسهای خودشناسی و شخصیت شناسی برای اعضای ویژه متمم در نظر گرفته شده است. با فعال کردن عضویت ویژه در متمم، به درسهای بسیار بیشتری نیز دسترسی پیدا میکنید:
ضمناً بررسیهای ما نشان داده در میان دوستان متممی، کسانی که به درسهای شخصیتشناسی علاقهمند بودهاند، برای مطالعهی درسهای زیر هم وقت صرف کردهاند:
تحلیل رفتار متقابل | زندگی شاد | افزایش عزت نفس | کوچینگ | مشاوره مدیریت
کاریزما | مدیریت استرس | تصمیم گیری | روانشناسی پول | استعدادیابی | یادگیری
تحلیل رفتار متقابل | هوش هیجانی | مهارت ارتباطی | رابطه عاطفی | مسیر شغلی
همانطور که میبینید، آنچه ما به عنوان تفاوت درونگرا و برونگرا میشناسیم، کمی با آنچه یونگ گفته متفاوت است. اما به معنای نادرست بودن تلقی متعارف از درونگرایی و برونگرایی نیست. بلکه شکل سادهشدهای از دوگانهای است که یونگ تعریف کرد و بعدها به کمک تست MBTI به گفتگوهای عمومی راه یافت.
پرسشنامه آیزنک و تعریف او از برونگرایی و درونگرایی
هانس آیزنک (Eysenck) هم یکی دیگر از روانشناسانی بود که به اهمیت درونگرایی و برونگرایی توجه کرد. آیزنک بر اساس پژوهشهای خود به نتیجه رسیده بود که دو صفت اصلی در انسانها وجود دارد که برای توصیفشان ضروری و مفید است: یکی نوروتیک بودن و دیگری برونگرایی.
او پرسشنامهای هم برای سنجش برونگرایی طراحی کرد که به نام مقیاس برونگرایی آیزنک شناخته میشود (دانلود نسخه PDF پرسشنامه آیزنک (انگلیسی).
طبیعتاً در مقیاسی که آیزنک طراحی کرد، امتیاز پایین در برونگرایی به معنای درونگرایی بیشتر خواهد بود. اگر میخواهید تصویری دقیقتر از مفهوم درونگرایی (یا در واقع: شاخص برونگرایی پایین) در نگاه آیزنک داشته باشید، میتوانید چند نمونه از سوالهای آیزنک را – که در پرسشنامهاش مطرح میکند – بخوانید:
آیا از دیدن افراد جدید لذت میبرید؟
آیا نسبتاً بانشاط و سرزنده هستید؟
آیا میتوانید در یک مهمانی شاد شرکت کنید و لذت ببرید؟
آیا در ایجاد دوستیهای جدید پیشقدم میشوید؟
آیا از قاطی شدن با مردم لذت میبرید؟
آیا از [محیطِ] پرهیجان و شلوغ لذت میبرید؟
کار ارزشمند دیگری آیزنک این بود که ایدهٔ ارثی بودن برونگرایی و درونگرایی را مطرح کرد. در واقع برونگرایی – درونگرایی را صرفاً یک صفت روانی ندید و مدعی شد که ریشهٔ این صفت را باید در ساختار مغز و ویژگیهای ژنتیکی جستجو کرد.
او آزمایشهای متعددی هم طراحی و اجرا کرد تا این فرض را ارزیابی کند. اگرچه نتایج همهٔ آزمایشهایش همسو نبودند، اما اصل این کار آیزنک بسیار ارزشمند بوده است. چون مدلها و توصیفهای روانتحلیلگران، معمولاً قابل رد و اثبات نیستند. اما وقتی آزمایشهایی برای سنجش یک مدل طراحی میشود، این فرصت به وجود میآید که اعتبار آن مدل به شیوهٔ قابلاتکایی سنجیده شود. چنانکه امروز برونگرایی – درونگرایی به عنوان یکی از اصلیترین صفات شخصیتی قابلاندازهگیری و قابلاتکا شناختهشده است (+).
برونگرایی [و درونگرایی] در مدل پنج عاملی شخصیت
یکی از مدلهای بسیار شناختهشده در شخصیت شناسی مدل پنج عاملی شخصیت است. رویکرد این مدل، شخصیت شناسی صفاتی (trait-based) است. یعنی شخصیت انسانها را بر اساس چند صفت مشخص میسنجد. سالهاست دربارهٔ این که «تعداد صفتهایی که باید برای شناختن انسانها بررسی کنیم چقدر است» بحث میشود. مدل پنج عاملی، همانطور که از نامش پیداست، بر این اساس بنا شده که تعداد این صفات نمیتواند از پنج مورد کمتر باشد (مطالعهٔ بیشتر: مدل پنج عاملی شخصیت).
در مدل پنج عاملی شخصیت، چیزی به اسم درونگرایی نداریم. اما یکی از پنج عاملی که برای شناخت و سنجش شخصیت در مدل پنج عاملی مطرح میشود، برونگرایی یا extraversion است.
برونگرایی در این مدل (شبیه مدل آیزنک) به شکل طیفی تعریف میشود. بنابراین میتوان گفت هر چه شاخص برونگرایی شما در این مدل کمتر باشد، درونگراتر محسوب میشوید.
اما باید به خاطر داشته باشید که آنچه به عنوان برونگرایی در مدل پنج عاملی مطرح میشود، ترکیبی از شش ویژگی است:
- گرم بودن
- اجتماعی بودن
- صراحت و قاطعیت
- جنب و جوش و فعالیت
- هیجانخواهی
- تجربه هیجانهای مثبت
بنابراین حاصلجمع وضعیت شما در این شش دسته ویژگی است که نهایتاً باعث میشود بر اساس مدل پنج عاملی شما را برونگراتر یا درونگراتر از فردی دیگر ارزیابی کنند.
مطالعهٔ بیشتر
برای آشنایی بیشتر با این مدل شخصیتی میتوانید درس مدل پنج عاملی شخصیت را بخوانید.
پس از این که کمی با پنج عامل اصلی در این مدل آشنا شدید، درس تعریف برونگرایی در مدل پنج عاملی را هم مطالعه کنید. در این درس به پرسشها و مولفههای مشخصکنندهٔ درونگرایی / برونگرایی بر اساس مدل شخصیت شناسی پنج عاملی پرداختهایم.
تفاوت خجالتی بودن و درونگرایی
یکی از ویژگیهایی که معمولاً با درونگرایی اشتباه گرفته میشود، خجالتی بودن است. اشتباه گرفتن خجالتی بودن و درونگرا بودن از این جهت دردسرساز است که درونگرایی به عنوان یک ویژگی شخصیتی پذیرفته میشود. اما خجولی چیزی است که بهتر است در پی رفع آن باشیم.
پس اگر شما درونگرا باشید و به اشتباه فکر کنید خجالتی هستید، ممکن است وارد یک تلاش فرساینده و مخرب برای تغییر ترجیحات شخصیتیتان بشوید.
ما درسهای متعددی را در متمم به خجالتی بودن اختصاص دادهایم. اما فعلاً در حد یک توضیح مختصر میشود به این اکتفا کرد که درونگرایی، یک نوع ترجیح است؛ ترجیح تنها بودن به حضور در جمع، یا ترجیح رابطهٔ صمیمی با افرادی محدود به جای رابطه سطحیتر با طیف گستردهای از انسانها.
اما خجالتی بودن، تجربهٔ احساسات منفی در تعامل با دیگران است. دامنهٔ این احساسات منفی گاهی حتی به قبل از تعامل هم کشیده میشود. یعنی فرد خجالتی با وجودی که هنوز به مهمانی یا جلسه نرفته و فرد مورد نظرش را ندیده، سناریوهای نامطلوب و نامناسب را تصور کرده و پیشاپیش خودش را با اتفاقهایی که نیفتاده و تجربههایی که پیش نیامده آزار میدهد.
بنابراین بهتر است همواره به معنای دقیق درونگرایی توجه کنیم و به سادگی آن را مترادف صفات و ویژگیهای دیگر (مانند جمع گریزی، خجالتی بودن، اضطراب اجتماعی و …) در نظر نگیریم.
مطالعهٔ بیشتر
در درس تفاوت خجالتی بودن و درونگرایی به این دو مفهوم و تفاوتشان پرداختهایم. همچنین درس دیگری را به پرسشنامه سنجش خجالت و کمرویی اختصاص دادهایم. این پرسشنامه را زیمباردو و هندرسون طراحی کردهاند.
در کنار این دو درس، مطلبی را هم به ریشه های خجالتی بودن و کمرویی اختصاص دادهایم.
کدام بهتر است: درونگرایی یا برونگرایی؟
در کنار همهٔ بحثهایی که دربارهٔ ریشهٔ تفاوتها و سهم وراثت، محیط و تربیت در درونگرایی و برونگرایی مطرح میشود، باید به این موضوع مهم هم بپردازیم که آیا میتوان یکی از دو صفت درونگرایی و برونگرایی را بر دیگری ترجیح داد؟ برای علاقهمندان به توسعه فردی،این سوال بهویژه در مورد انتخاب شغل و طراحی مسیر شغلی اهمیت پیدا میکند:
پاسخ به این سوال در طول زمان تغییر کرده و به تدریج پختهتر شده است. جنس پاسخها را میتوان به سه دوره تقسیم کرد:
دورهٔ اول | درونگرایی بد است. برونگرایی خوب است
در مطلبی که با عنوان چند کتاب درباره درونگرایی منتشر کردهایم، توضیح دادهایم که تا سالها چنین فرض میشد که برونگرایی ویژگی بهتر و صفت برتر است و درونگرایی یک ویژگی نامطلوب محسوب میشود. یا اگر هم نامطلوب نیست، لااقل به اندازهٔ برونگرایی کارآمد نیست و نقطهٔ قوت محسوب نمیشود.
این نوع نگاه به تدریج در دو دههٔ گذشته تغییر کرده است.
شما این مطلب را در سایت متمم (محل توسعه مهارتهای من) میخوانید. متمم هزاران درس در زمینهٔ مدیریت و توسعه فردی ارائه میکند و همواره به ارائه محتوای علمی، دقیق و تألیفی متعهد است. فهرست درسها، شرایط عضویت در متمم و تجربهٔ اعضای متمم از حضور در متمم را میتوانید در صفحات زیر بخوانید:
دورهٔ دوم | برخی مشاغل به برونگراها نیاز دارند و برخی به درونگراها
اگرچه این نگرش امروزه به اندازهٔ قبل پررنگ نیست، اما هنوز هم طرفدارانی دارد. کتاب شغل مناسب شما نمونهای از کتابهایی است که بر پایهٔ چنین نگرشی تألیف شده است. یعنی به افراد پیشنهاد میکند شغل و مسیر شغلی خود را بر اساس ویژگی های شخصیتی خود (با تکیه بر آزمون MBTI) انتخاب کنند.
چنین فرضی را نمیتوان به شکل مطلق نادرست دانست. همهٔ ما کموبیش این تجربه را داشتهایم که بر اساس ویژگیهای شخصیتیمان، برخی شغلها برایمان سادهتر و جذابتر بوده و برخی دیگر، دشوارتر است و بیشتر انرژی میگیرد.
اما باید مراقب باشیم که در این قضاوتها گرفتار دام «صدور احکام کلی و عمومی» نشویم.
دورهٔ سوم | «بخشی از» تصورات ما نادرستند
در مورد تطبیق مشاغل با ویژگی های شخصیتی و خصوصاً درونگرایی و برونگرایی دو نوع خطا وجود دارد.
خطای اول این است که ما به جای اتکا به پژوهشها صرفاً بر اساس حدسیات خود قضاوت میکنیم. به عنوان مثال، بهسادگی حکم میدهیم که فروشنده موفق باید برونگرا باشد و افراد درونگرا شانسی در حرفهٔ فروشندگی ندارند.
در صدور چنین احکامی باید محتاط بود و نتایج پژوهشها را بررسی کرد. صرفاً برای نمونه در همین مورد خاص در درس کدام فروشنده موفقتر است؟ از سلسله درسهای آموزش فروش متمم توضیح دادهایم که از نظر آماری افراد میانگرا بیشتر از افراد درونگرا و برونگرا میتوانند در فروشندگی موفق باشند. علاوه بر این، طبیعتاً از آنجا که بسیاری از انسانها به «میان گرا بودن / midtrovert» نزدیکترند تا درونگرا و برونگرا، از این منظر هم بهتر است در پیشبینی موفقیت و شکست انسانها در حرفههای مختلف محتاطتر باشیم.
خطای دوم این است که درک ما از گروههای شغلی بهشدت گرفتار استریوتایپ (تفکر قالبی) است. همهٔ فروشندگان قرار نیست وسط یک فروشگاه بایستند و با اصرار فراوان مشتریان را به خرید یک محصول متقاعد کنند. شغل فروش در برخی حرفهها ممکن است بیشتر بر پایهٔ ارتباط ایمیلی یا تعامل در شبکههای اجتماعی باشد. در چنین مواردی درونگراها چندان خسته و فرسوده نمیشوند.
مدیر مالی هم قرار نیست همیشه در اتاق دربسته بنشیند. ممکن است لازم باشد بخش زیادی از وقتش به چانهزنی با دپارتمانهای مختلف درون شرکت یا سازمانهای دولتی و خصوصی و بانکها بگذرد. بنابراین این فرض که چنین شغلی نیازمند تعامل نیست و برای درونگراها مطلوب است، لزوماً دقیق نیست.
علاوه بر این، اغلب شغلها سطحبندی هم دارند. ویزیتور، کارشناس فروش، سرپرست فروش و مدیر فروش، ظاهراً همگی در زمینهٔ فروش فعالیت میکنند. اما شرح شغل آنها یکسان نیست و طبیعتاً شرایط احراز شغل هم برایشان یکسان نخواهد بود. پس وصل کردن «فروش» به «برونگرایی» بدون توجه به تنوع فعالیتهای فروش میتواند گمراهکننده باشد.
این توضیحات به معنای رد کردن ارتباط صفات شخصیتی با عملکرد شغلی نیست. اما تأکیدی بر این نکته است که در این زمینه باید دقیقتر، منطقیتر و مستدلتر نظر داد و از صدور احکام کلی اجتناب کرد.
چند کتاب درباره درونگرایی
در کنار مقالات علمی درباره درونگرایی و بحث درونگرایی و برونگرایی در کتابهای تخصصی روانشناسی، طی دو دههٔ اخیر کتابهای عمومی متعددی هم در مورد درونگرایی منتشر شدهاند.
معروفترین آنها کتاب سکوت نوشته سوزان کین است که نقش مهمی در ترویج گفتگوهای مفید و سازنده دربارهٔ درونگرایی داشته است. اگر امروز افراد کمتری را میبینیم که درونگرایی را یک نقطه ضعف و ایراد شخصیتی بدانند، سهمی از این اتفاق را باید به سوزان کین نسبت داد.
البته کین نه اولین نویسندهای بوده که درباره درونگرایی کتاب نوشته و نه آخرین فرد. فهرست کتابهایی که دربارهٔ درونگرایی منتشر شدهاند، طولانی است و ما مطلب مستقلی را به معرفی برخی از این کتابها اختصاص دادهایم:
با ثبت نام رایگان به عنوان کاربر آزاد متمم (صرفاً با تعیین نام کاربری و کلمهٔ عبور) میتوانید به حدود نیمی از هزاران درس متمم دسترسی داشته باشید.
همچنین در صورت تمایل با پرداخت هزینهٔ عضویت ویژه به همهٔ درسهای متمم از جمله درسهای زیر دسترسی خواهید داشت:
دوره MBA | مذاکره | کوچینگ | توسعه فردی
فنون مذاکره | تصمیم گیری | مشاوره مدیریت
تحلیل رفتار متقابل | تسلط کلامی | افزایش عزت نفس
چگونه شاد باشیم | هوش هیجانی | هدف گذاری
خودشناسی | شخصیت شناسی | فکر کردن با نوشتن
برای خرید محصولات صوتی هم میتوانید به صفحهٔ فروشگاه متمم سر بزنید.
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری خودشناسی به شما پیشنهاد میکند:
- خودشناسی – ویژگیهای خودمان را بهتر بشناسیم
- تعریف درونگرایی چیست؟ افراد درونگرا چه ویژگی هایی دارند؟
- چند کتاب درباره درونگرایی و افراد درونگرا | بررسی و طبقه بندی کتابها
- نحوه برخورد و رفتار با افراد درونگرا
- خجالتی بودن چیست و چه تفاوتی با درونگرایی دارد؟
- پرسشنامه سنجش خجالتی بودن و کمرویی
- ریشه های حس خجالت و کمرویی در جمع
- نقش خانواده و مدرسه در تقویت یا درمان خجالتی بودن کودکان
- خودشیفتگی چیست؟ آیا من خودشیفته هستم؟
- آدم صبح هستید یا آدم شب؟
- توهم پایان تاریخ | آیا ما به آخر خط تغییر و تحول رسیدهایم؟
- مرکز کنترل درونی یا مرکز کنترل بیرونی؟ (+ پرسشنامه منبع کنترل)
- مهرطلبی چیست؟ ویژگی های افراد مهرطلب و پرسشنامه مهرطلبی
- رهایی از مهرطلبی | برنامه ۲۱ روزه پیشنهادی هریت بریکر (هفته اول)
- رهایی از مهرطلبی | برنامه ۲۱ روزه پیشنهادی هریت بریکر (هفته دوم)
- رهایی از مهرطلبی | برنامه ۲۱ روزه پیشنهادی هریت بریکر (هفته سوم)
- کنترل رابطه در دست کیست؟
- پرسشنامه کمال طلبی و تفکیک کمال طلبی مثبت و منفی
- کمال طلبی چیست؟ کمال طلب بودن با کمال گرایی چه تفاوتی دارد؟
- کمال طلبی و عوارض منفی آن در زندگی
- افسردگی چیست؟ نشانه ها و علائم افسردگی چه هستند؟
- سوالهایی برای خودشناسی و شناخت بیشتر خودمان
- معنی تکانش چیست؟ رفتارهای تکانشی چه هستند؟
- DSM یا راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی چیست؟
- شناخت محدودیتهای انسان | نقطه آغاز خردمندی
- امید به زندگی | آیا به مرگ فکر میکنید؟
- اختلال اضطراب اجتماعی چیست؟ (فوبیای اجتماعی یا جمعیت هراسی)
- سایکوپات کیست؟ اختلال شخصیت ضد اجتماعی چه ویژگی هایی دارد؟
- چقدر ساده به دیگران اعتماد میکنید؟ | پرسشنامه تمایل به اعتماد
- تست دیسک چیست؟ | دانلود پرسشنامه تست DiSC + آنالیز آزمون دیسک
- تعریف اعتیاد چیست؟ چه کسانی معتاد محسوب میشوند؟
- چپ مغزی و راست مغزی | داستان نیمکره فعال مغز
- تعریف ریسک پذیری چیست؟ آیا شما یک فرد ریسک پذیر هستید؟
- اشتباهات تکراری زندگی | تکرار اشتباه یک اتفاق ساده نیست
- اعتیاد به اینترنت چیست؟ | تعریف و پرسشنامه اعتیاد به اینترنت
- تعریف وراثت پذیری چیست؟ بحث وراثت در شخصیت تا چه حد جدی است؟
- خودنظارتی چیست؟ آیا شما هم یک آفتابپرست اجتماعی هستید؟
- آلبرت الیس
- آرون بک | شناخت درمانی، خطاهای شناختی و طرحوارهها
- درمان شناختی رفتاری یا CBT چیست؟
- تکنیک ABC | روشی برای برخورد آگاهانهتر با افکار منفی و ناکارآمد
- کتاب از حال بد به حال خوب (شناخت درمانی) | دیوید برنز
- کتاب شناخت بیماری های روانی | معرفی انواع اختلالها و بیماری های روانی
- دیل آرچر – متفاوت بودن بهتر از نرمال بودن است
- معرفی کتاب | زندگی خود را دوباره بیافرینید | جفری یانگ
- گفتگو درباره روانشناسی | پادکست انجمن روانشناسی آمریکا
- اتاق خبر | درسهای خودشناسی و شخصیتشناسی
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای آشنا شدن بیشتر با متمم به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کنید و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیمسال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید.
توجه داشته باشید که خرید ششماهه و یکساله بهترتیب معادل ۲۰٪ و ۳۸٪ تخفیف (نسبت به خرید یکماهه) محسوب میشوند.برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
اغلب ادمها وقتی حرف از درون گرایی میشه عمدتا یک سری صفات منفی مثل اضطراب ، استرس ، خجالتی بودن به خاطرشون میاد ، درصورتی که درون گرایی صرفا یک ترجیح هست مثلا ترجیح تنها بودن یا در جمع بودن نه اینکه در جمع بودن و همزمان تنها بودن که این منشا ای غیر از درون گرایی دارد…
باید حواسمون باشه که درون گرایی را با صفات دیگر اشتباه نگیریم و همه تقصیر ها را گردن آن نیندازیم
در کودکی و نوجوانی یه جاهایی برچسب خجالتی بهم میزدن و یه جاهایی دختر خوب و سر به زیر. این برچسب ها خیلی سردگمم کرده بود. البته که تا الان هم اثراتش روم هست. دختر درونگرایی که دوست داره کمی بیشتر با آدم ها در ارتباط باشه ولی بخش خجالتی وجودش انگار قوی تره. فایل معرفی متمم و گوش کردم و با درس خودشناسی شروع کردم. همین چند خط و ده بار پاک کردم و نوشتم ولی به خودم قول دادم که حتما اولین کامنتم و بنویسم. ببخشید بابت کمی و کاستی ها.
اینکه درونگرایی تو جامعه به عنوان منزوی بودن و گوشه گیر بودن معمولا در نظر گرفته میشه کاملا درسته و به عنوان یک درونگرا خیلی از اطرافیانم شنیده بودم که چرا انقدر گوشه گیر و یا خجالتی هستی . به این خاطر اوایل نوجوانیم خیلی سعی کردم با این بخش از وجودم مبارزه کنم و تغییرش بدم چون حس میکردم یک ویژگی منفیه . اما بعد از مدتی فهمیدم که درونگرایی یکی از خصوصیاتمه و هیچ مشکلی هم نداره و همونطور که گفته شد :
در کنار نگاه طیفی هانس آیزنک به بحثِ درونگرایی و برونگرایی -که به واقعیت نزدیکتر است- قصد دارم از دریچهی شخصی خودم هم به موضوع برونگرایی-درونگرایی نگاه کنم.
من ساختار روانیام (یا به تعبیر درستتر شخصیتم) را شبیه یک پازل بزرگ میبینم که از تکههای بیشماری تشکیل شده است. هر کدام از این تکهها در مقاطع زمانی مختلف، بسته به تجربههای زیسته و همچنین اوضاع و احوال روحی و نحوهی قرار گرفتنشان در کنار هم، جلوههای گوناگونی از من را به خودم و به دیگران نشان دادهاند.
برای نمونه در کودکی و اوایل نوجوانی تصویر غالب من پسری کمحرف و خجالتی بود که دوستان انگشتشماری داشت و حتا در جمع همان دوستان هم در بیشتر مواقع شنونده بود.
بافتار این تصویر با عبور از سالهای نوجوانی به جوانی و افزوده شدن تجربیات دانشگاه به تدریج تغییر شکل داد. حالا حلقهی دوستانم گستردهتر شده بود و آن کمحرفی سابق جای خود را به نوعی خوشمشربی و سخنگویی نکتهسنجانه در محافل دوستانه داده بود. سالهای هیاهو و تجربهگرایی آغاز شده بود و به سختی میشد رد و نشانهای از جواد خجالتی سالهای قبل در من یافت.
به تدریج و با عبور از مقطع کارشناسی به ارشد و بعد دکترا -در حوالی سی سالگی- نیاز به خلوتگزینی و بازگشت به دنیای درون، موجب محدودتر شدن دامنهی ارتباطاتم شد.
حالا در آستانهی سی و هفت سالگی و پس از تجربیات زیستهای که از سر گذراندهام به تصویر خودم نگاه میکنم و ترکیبی سنجیده و گزیده از درونگرایی و برونگرایی را در میبینم: گویی دری چرخان باشم میان دو دنیای درون و بیرون.
به نظرم میتوانیم به موارد بالا ، محدوده درونگرایی و برون گرایی هم اضافه کنیم
افرادی را میبینیم که در جمع بعضی از افراد خانواده یا دوستان قدیمی و صمیمی شان برون گرا هستند ،اما وقتی وارد جمع های نا آشنا و غریبه میشوند تبدیل میشوند به آدمهای درون گرا …
هر چند میتوان گفت افراد درون گرا ، وقتی شناخت و اعتماد لازم از شخص یا اشخاصی داشته باشند ،بیشتر احساسات و افکارشان را بروز میدهند ،یعنی رفتارهایشان به سمت طیف رفتارهای برون گرایانه ،میل پیدا میکند .
یادم است در زمان انتخاب رشته یکی از آشنایان به من اصرار میکرد: حسابداری بخون!بازار کارش عالیه!و این رشته ای که میخوای رو نرو!…هر چند ایشان از سر دلسوزی این صحبت را میکردند،اما من میگفتم من فضای آن کار را نمیتوانم تحمل کنم.آن زمان دلیلش را دقیق نمیدانستم اما هرچقدر بیشتر گذشت فهمیدم جدای از علاقه من به داشتن یک بیزینس شخصی؛من اصولا بایستی در شغلی باشم که با افراد در تعامل باشم و بتوانم مسائل را تحلیل کنم و توضیح بدهم.بخشی از این موضوع یعنی تحلیل کردن یک گفتگوی درونی میباشد.اما بیان این تحلیل ها و لذت بردن از آن یک موضوعی است که بیشتر نشان میدهد من برونگرا هستم.در هر صورت درونگرایی و برونگرایی مطلق نیستند و بیشتر یک طیف هستند.من شخصی را میشناسم که با سایر افراد کمتر تعامل میکند و حتی یک نشانه هایی از افسردگی را داراست،اما به شدت با اعتماد به نفس است.این موضوعات لزوما به یکدیگر مربوط نمیباشند و بایستی میانشان تفکیک قائل شد.
نمی دونم چند نفر از دوستان شده که چند بار تست MBTI رو بدند. من خودم طی پنج سال اخیر سه بار این تست رو دادم و هر سه بار نتایج متفاوتی گرفتم. البته در اینکه من آدم درونگرایی هستم شکی نیست اما در طول زمان میزان درونگرایی ام فرق کرده که البته بگم مثل نمودار سینوسی بالا و پایین رفته نه اینکه صرفا کمتر یا بیشتر شده باشه.
بنظر من صرف نظر از اینکه دیگران چی فکر میکنند خود آدم باید با شخصیتی که داره کنار بیاد. من مدت ها از اینکه درونگرا بودم ناراضی بودم و سعی در تغییرش داشتم. تلاش کردم و تجربه ی متفاوتی از زندگی رو بدست آوردم اما در نهایت متوجه شدم که از شخصیت قبلی ام بیشتر خوشم میومد. مدتی طول کشید تا تونستم تعادل مناسبی که خودم ازش راضی باشم بین درونگرایی و برونگرایی (یا حداقل بروزشون در زندگی ام) پیدا کردم.
درود
وقتی این مطلب خوندم یاد دو تا از دوستانم افتادم که بر اساس تعریف های این درس ،یکی از اونا بسیار درون گرا و دیگری بسیار برون گرا هست ولی هر دو ، چه در زندگی شخصی و چه در شغل و تحصیل موفق اند .
بنظرم ما در جامعه به هر دو گروه نیاز داریم و خودمون باید سبک خودمونو تشخیص بدیم و بهترین مسیر ها برای خودمون انتخاب کنیم ولی باز هم نباید از رشد و پرورش خودمون دست بکشیم ،مثلا بگیم چون درون گرا هستم پس نیاز نیست مهارت های ارتباطی و پرورش کلام یاد بگیرم نه . معتقدم باید گاهی فراتر بریم ار محدوده امن مون ولی برای برخی بخش ها که حق انتخاب داریم روش مناسب مون انتخاب کنیم که در این صورت رشد بیشتری میکنیم. ما نمیتونیم کلا خودمونو تغییر بدیم ولی گاهی باید خودمونو به چالش بکشیم برای هدف ها و زندگی که خواهانش هستیم .
این دو خصوصیت می تونند در طول زندگی تغییر کنند. و بهم دیگه تبدیل بشن. مثلا یک فرد برونگرا به مرور زمان ممکنه متوجه بشه بعضی خصوصیات افراد درونگرا رو پیدا کرده.
و دیگه اینکه گاهی اوقات یک فرد با توجه به محیطی که در اون قرار می گیره و اطرافیانش می تونه از خودش رفتارهای برونگرایانه یا درونگرایانه نشون بده.
من یک مقدار در رابطه با این موضوع تحقیق کردم و می خواهم چند نکته را در اینجا بیان کنم.
معمولا نظریات علمی بر پایه احتمال اند.اینکه شما سیگار بکشید ،شما را نمی کشد.بلکه احتمال کشته شدن شما را توسط عواملی مانند سرطان و بیماری های قلبی ،عروقی و ریوی افزایش می دهد. یک نفر می تواند تمام عمرش را سیگار بکشد و هیچ اتفاقی برایش نیافتد .یک نفر می تواند سیگاری باشد و از برترین ورزشکاران رشته خودش باشد. یک نفر هم بعد از چند سال سیگار کشیدن به سرطان دچار می شود و جان به جان آفرین تسلیم می کند.
این ها را نگفتم تا بگویم که سیگار بکشید یا مواردی از این قبیل بلکه می خواهم از این قاعده الهام بگیرید که ،اینکه شما درونگرا هستید ،دلیل بر این نمی شود که نتوانید در شغل هایی که برونگرا ها در آن بهتر هستند رقابت کنید یا وارد شوید. شاید با خودتان بگویید که بله می شود وارد آن رشته شد ولی باید آنقدر زجر و عذاب متحمل بشویم که حد ندارد. از نظر من لزومی ندارد که حتما اینگونه باشد.
با توجه به اینکه تقریبا می شود گفت که فروش مظهر ،افرادی با ویژگی برونگرایی است و مصادیق آن در مقالات و خود این درس نیز دیده می شود.حال سوال اینجاست:
واقعا شرایط درونگرا ها در رشته فروش چطور است؟
معمولا کسانی که از دور به فروش نگاه می کنند یا کسانی که در آن سابقه ندارند ،پایه ی فروش را مهارت ارائه می دانند. با خود می اندیشند که هر چه فرد چرب زبون تر باشد ،فروشنده (حضوری) بهتری است.
اما به زعم من اصل مهمتری نیز از موارد بالا وجود دارد. شنوندگی و پردازش اطلاعات
آنقدر این مطلب مهم است که مقاله ای به این نام وجود دارد :آیا شنوندگی جام مقدس ،فروشندگی است؟
واقعا بعضی جا ها نمی شود ترجمه کرد یا من نمی توانم به درستی آنرا ترجمه کنم. جام مقدسی که در اینجا آوردم همان Holy grail است. از آنجایی که این ترجمه تحت الفظی است ،فکر می کنم این عبارت خیلی نتواند مفهوم را منتقل کند. هالی گریل ،چیزی فراتر از جامی مقدس است. چیزی که ویژگی آنرا دارد که به شما جوانی ابدی و رزق بدون محدودیت عطا کند. هر دو از آرزو های دیرینه ی انسان می باشد. اینها را اینجا بیان می کنم که اهمیت واژه ای که در تیتر مقاله به کار برده است را بهتر نشان دهم.
حال چه گروهی احتمال بیشتری دارد که این جام مقدس را در فروشندگی در اختیار داشته باشد؟
جواب در کمال تعجب ،گروه درونگرا می باشد. طبق تحقیقی که در ایران انجام شده است و در سایت research gate منتشر شده است ،درونگرا ها توانایی بهتری در شنیدن و پردازش اطلاعات دارند. البته شایان به ذکر است که این عمل مدت زمان بیشتری برایشان می طلبد. در کنار این موضوع ،در مقاله آمده است که هر چه فرد درونگرا تر باشد، توانایی بیشتری در شنوندگی از خودش بروز می دهد.
خب ، به واسطه ی این استدلال هایی که در اینجا آوردم یا شاید استدلال های دیگر ،سایت های متعددی در رابطه با اینکه درونگرا ها در فروش بهتر اند ،اظهار نظر می کنند.(+)
همه ی اینها را در اینجا گفتم تا این نکته را ترسیم کنم که درونگرا ها چه پتانسیل بالایی در فروش دارند که نادیده گرفته می شود و می توانند چه بازده ی بالایی را در فروش خلق کنند. فروشی که به عنوان شغلی ایده آل برای برونگرا ها نام برده می شود. فروشی که بعضا دیده ام که منابع انسانی ،بدون توجه به هیچ چیز دیگری ،صرفا بر اساس درونگرا بودن فرد ،او را از استخدام محروم می کنند و…
اکنون روی صحبتم با درونگرا هاست. با یک تحقیق ساده مشخص شد که شما می توانید در رشته ای که عوام فکر می کند که به انسانی با قابلیت بسیار تعاملی نیاز دارد ،خوش بدرخشید. پس برای خودتان محدودیت نگذارید. مطمئن تر این است که تا زمانی که یک رشته یا یک کار را تست نکرده اید در رابطه با آن قضاوت نکنید. البته این مورد را می توان به برونگرا ها هم تعمیم دارد.
فارغ از همه ی این مواردی که ذکر کردم ،شغل ها دارند پیشرفت می کنند و افق های جدیدی رو بروی ما قرار می گیرد. حتی من اگر درونگرایی باشم که با دیدن انسان ها ،به مدت ۱ هفته در کُما فرو برم. باز هم می توانم در قسمت فروش کار کنم. امروزه چیزی به نام دیجیتال مارکتینگ وجود دارد. اینکه یک نفر بتواند بدون صحبت کردن یا تعامل حضوری ،محصولی را بفروشد بسیار محتمل است.
نکته ی آخر: حَد های شما تغییر می کنند. اگر خودتان را با حَد های کودکیتان یا حد های الانتان محدود کنید به مانند فیلی می شوید که از بچگی به پایش طناب بسته اند و در بزرگی هم هنوز آن طناب بر پایش است حتی با اینکه به راحتی می تواند آنرا پاره کند.
پ.ن: صرفا جهت قطعیت زدایی، داشتن جام مقدس شما را برترین نمی کند و موفقیتتان را تضمین نمی کند. از طرفی صرف برونگرا بودن از شما سوپر استار فروش نمی سازد یا کار فروش را مثل خوردن یک قطعه کیک (piece of cake) برایتان نمی کند. فاکتور های متعددی هستند که در کیفیت تطبیق(match quality) شما اثر گذارند ،یکی از آنها ویژگی درونگرایی یا برونگرایی شما می باشد.
افتراق درونگرایی و خجالتی بودن توسط شما واقعا ایده ی قابل ستایشی بود. یه جورایی منو از اون حالت معلق بودنی که داشتم بین اینکه آیا یه برونگرا ی خجالتی هستم، یا درونگرام، نجات داد
دقت نظر شما وقتی بین خجالتی بودن و درونگرا بودن تمایز قائل شدید برای من خیلی قابل ستایش و بود، درمجموع من آدم درونگرایی هستم، چون از خلوت کردن با خودم و زندگی ذهنی بیشتر انرژی میگیرم و لذت می برم، و اولویت و ترجیحم در این زمینه جوریه که تقریبا امکان نداره من کسی باشم که پیشنهاد دورهمی میده.
بعضا درونگرایی رو یه جور بیماری میدونند البته این برای درونگراها چالشی محسوب نمیشه چون آدمی که اینقدر عام باشه و بطور ویژه اونا رو نشناسه میشه گفت نظرش چندان اهمیتی هم نداره برای درونگراها.
فاکتور خجالت هم که شما بهش اشاره کردید خیلی فاکتور مهمی هست، برای من اون افراد معدودی که باهاشون ارتباط دارم اونقدر عزیز و مهم هستند که خودم رو وقف اونها بکنم به همین علت هم شخصا بخش عمده ای از عمرم رو که استقلال و توانمندی مالی نداشتم با شدت بیشتری درونگرا بودم،
من زمانی که قوی، سلامت و توانمند باشم به قول دوستام برونگراییم عود میکنه، خودم اقدام میکنم برای ارتباط، زنگ میزنم به دوستام احوالشون رو می پرسم و سعی میکنم چیزی از حال خوب خودم رو باهاشون به اشتراک بذارم، ولی نمی تونید ازم انتظار داشته باشید الکی چاکرم نوکرم کنم، من فقط در شرایطی حالتون رو می پرسم که در خودم ببینم متناسب با پاسخ شما مکالمه رو ادامه بدم اگر نه مطمئنم همونجور که خودم بهتر از پسش برمیام شما هم احتمالا اگر به خیر من امید ندارید بهتره که شر نرسونم.
وقتی داشتم متن را می خواندم یاد میهمانی چند روز پیش افتادم که دو فرد ، یکی دختر و دیگری پسر نظرم را جلب کردند. پسر را می شناختم ، از دوستان قدیمی ام بود و دختر را نمی شناختم . الان فهمیدم وجه اشتراک من با ایشان درونگرایی مان بود. دختر تازه وارد جمع بود و اکثرا ساکت بود و پسر هم با تک و توکی گرم می گرفت و گپ میزد ، ولی بیشتر شنونده بود…
در پایان میهمانی ، هر سه مان گیتار به دست شدیم و خواندیم! جالب بود…این شاید از همان قدرتهای درونگراهاست …
در جایی دیگر ، فکر می کنم کتاب" نظریه های شخصیت" دکتر مجید صفاری نیا بود که خواندم برونگراها نسبت به درونگراها تحمل درد بیشتری دارند و درونگراها تحمل دردشان کمتر است . برای همین پیشنهاد می شود وقتی به نزد دندانپزشک می روید ، کمی با او گرم بگیرید، اینگونه کمی کارکرد برونگرایی تان تقویت می شود و تحمل درد کم می شود، برای خودم که درونگرا هستم کار کرد، شما را نمی دانم !
همچنین در کتاب " روانشناسی فیزیولوژیک و انگیزش و هیجان " صفحه ۹۴ از دکتر مرتضی پیری آمده است :
《آیزنک بر اساس میزان فعالیت دستگاه شبکه ای، افراد درونگرا و برونگرا را دسته بندی می کند.
آیزنک معتقد است که افراد درونگرا دارای دستگاه شبکه ای نسبتا فعال می باشند و محرک های ضعیف قادر است این دستگاه شبکه ای را به سطح متوسط (سطح بهینه ی فعالیت ) برساند، که در این حالت فرد دارای حالت خوشایند می باشد.
بالعکس افراد برونگرا دارای دستگاه شبکه ای نسبتا ضعیف می باشند و از محرک های محیطی نسبتا قوی استفاده می کنند تا به سطح مطلوب فعالیت برسند . بنابراین محیط های شلوغ و پر جنب و جوش را می طلبند .》
عالی بود. الان تا حدودی متوجه شدم چرا از دندانپزشکی اینقدر ترس داشتم و دارم. یک بار موقع عصب کشی نتوانستم خودم را کنترل کنم و با وجود تزریق بی حسی، زیر دست دندانپزشک به شدت گریه می کردم.
عجب درونگرایی هستم.
من دانشجوی هوش مصنوعی هستم و به همین علت (اجبارا) با مباحث آماری ارتباط زیادی پیدا کردهام.
وقتی بحث از توزیع نرمال به میان اومد خواص این توزیع ناخودآگاه در ذهنم دوره شد. همون طور که میدونیم اکثر پدیدههای طبیعی به سمت توزیع نرمال میل میکنند. الان به نظرم میاد حرفهایی که در مورد درونگراها و برونگراها میزنیم برای درصد بسیار کمی از جامعه کاملا درست هست. برای بقیه جامعه ممکنه بسیاری اش درست باشه و یا درست نباشه.
با توجه به این به نظرم میاد اگر تکتک ویژگیهایی که به عنوان درونگرا یا برونگرا معرفی میکنیم رو روی خودمون بررسی کنیم بهتر میتونیم خودمون رو بشناسیم و جای خودمون رو داخل این طیف پیدا کنیم.
دستهای از افراد هم هستند که چسبوندن یک تیکت به خودشون از مسئولیتی که دارند شونه خالی میکنند مثلا فردی میگه خب من درونگرام نمیتونم دوست جدید پیدا کنم و واسه همینه همیشه تنهام
تقریبا همه این تجربه را در کودکی و نوجوانی داشتیم که نظام های ارزشی پدر، مادر، فامیل، مدرسه، ما را دچار سردرگمی کرده. در مورد برونگرایی و درونگرایی هم همین ارزش های دیگران باعث شده سال ها گیج و سردرگم باشیم و حتی باعث شده انتخاب ها و تصمیماتی داشته باشیم که گاهی تجربه های تلخ به همراه داشته و آسیب های جدی به روان مان وارد کرده.
به خاطر دارم در مدرسه توسط معلم ها تحسین میشدم و در نگاهشون دانش آموز خوبی بودم چون آرام و ساکت بودم ولی در مهمانی ها یک دختر گوشه گیر و منزوی معرفی میشدم چون نمیتونستم در اندازه ی آنها پرانرژی ظاهر بشم.
این سردرگمی و اینکه کدام حالت ارزش محسوب میشود باعث شد مدت زیادی در یک جنگ و نزاع درونی با خودم باشم چون نسبت به خودم و خصوصیات شخصی خودم ناآگاه بودم.
سلام خدمت دوستان متممی عزیز
بنده سوالی راجع به حس درونگرایی داشتم که درخواست دارم دوستانی که در این رابطه اطلاع دارند بنده را راهنمایی کنند
من واقع زیادی را تجربه کردم که شدیداً به حالت برونگرایی بودم و علاقه داشتم که در جمع حضور داشته باشم و از اینکه در جمع بودم هم لذت می بردم و هم شارژ می شدم و علاقه ای به ترک آن نداشتم؛در مقابل اوقاتی هم داشتهام که شدیداً دوست داشتم تنها باشم و کسی اطرافم نباشد و در این موارد هم مانند مورد قبلی احساس خیلی خوبی داشتم و علاقه ای به ترک آن نداشتم
(البته لازم به ذکر است که گاهی اوقات انسان در جمعی مورد تمسخر قرار میگیرد یا رنجور می شود که این باعث میشود علاقه شدیدی به تنهایی پیدا کند و جمع را سریعتر ترک کند ولی تجربه من از این دست نبود و کاملا خودجوش و بدون عامل بیرونی این اتفاق افتاد)
حال سوال اینجاست که ، ما انسانها در مواقعی برونگرایی ایم و در مواقعی درونگرا و اینکه تمایل به درون گرایی بیشتر است یا به برونگرایی صرفاً تعدد رخدادهای مربوط به هر کدام است؟ یا نه وقتی میگوییم تمایل شخصی به درون گرایی بیشتر است که حداکثر لذتی که در تنهایی می برد بیشتر است از مواقعی که در جمع حضور دارد و درست است که گاهی در جمع ها هم لذت می برد اما تقریباً هیچ وقت نمی تواند آن احساسی را که در تنهایی دارد در جمع تجربه کند
هدف من از طرح این سوال این است که ببینم آیا با توجه به صفات شخصیتی ما در اینجا مخصوصاً درونگرایی و برونگرایی میتوانیم انتظار لذت بردن عالی از هر دو حال مناسب با درونگرایی (تنهایی) مناسب با برونگرایی (در جمع) را داشت یا با توجه به شخصیت ما فقط در یکی می توانیم تجربه لذت اعلا را داشته باشیم
فکر می کنم که با فهمیدن پاسخ این پرسش میتوانیم تعامل بهتری با دیگران وقتی شناختی کافی از شخصیت آنها داریم داشته باشیم
پ.ن: منظور از لذت بردن در این سوال عمیق شدن در لحظه و ترجیح دادن آن کار به همه کارهای دیگر است
به نظر من بر اساس شش دسته صفت برای برونگرایی در مدل ۵ عاملی می توان تا حدودی برآورد کرد که چه وضعیتی داریم. ولی فکر کنم آن شدت و عمق لذتی که شما سوال کردید برای آدمهای درونگرا یا برونگرا در تنهایی اتفاق میفتد. ولی تعدد شرکت در رویدادها، می تواند شاخصی باشد که نشان دهد یک نفر چقدر برونگرا هست. البته باز هم باید شرایط مختلف را در نظر داشت. مثلا ممکن است یک نفر علاقه مند به شرکت در رویدادهای اجتماعی باشد ولی دسترسی نداشته باشد یا توسط محیط محدود شده است.
ضمناً چقدر سوال را سخت پرسیده اید.
سلام و درود خدمت متممی های عزیز
با مطالعه این درس، ناخودآگاه یک مورد یا چالش به ذهنم رسید.
اول این که با فرض این که واقعا این مفاهیم را بپذیریم، هر چقدر که نسبت به خودمان و ویژگی هایمان آگاه تر باشیم، باعث می شود که توقعات درست تری از و مکالمات بهتری با خودمان داشته باشیم اما شاید در برخی شرایط هم صرف پذیرفتن این که من درونگرا یا برونگرا هستم مانع از تلاش برای کسب مهارت های اجتماعی لازم شود یا حتی در برآورده کردن نیازهای نزدیک ترین افراد زندگی امان ناکام بمانیم.
سلام و درود. به نظر من هم برچسب زدن درونگرا و برونگرا روی بعضی افراد باعث میشه دنبال نقطه ضعف هاشون نرن ولو اینکه اصلا تعریف درونگرا وبرونگرا رو درست نمیدونن.
از تجربه خودم بخوام بگم، یک آشنایی داشتم که ایشون به فردی که احساسات خودش رو نشون میداد یا واکنش لحظه ای به وقایع داشت میگفتن برونگرا و به فرد بی احساس میگفتن درونگرا و درونگرایی و برونگرایی رو صفات ذاتی ای میدونستن که مقصر اینجور رفتارهاست.
درحالیکه به نظر من توانایی ما توروابط اجتماعی میتونه ارتباطی با درونگرایی یا برونگرایی نداشته باشه. و این همون صفت خجالتی بودن یا نبودنه که تاحدودی تاثیرگذاره. به نظرم آدم درونگرا میتونه یه رابطه اجتماعی خوب داشته باشه ولی باید انرژی بیشتری صرف کنه نسبت به برونگرا. خیلی از درونگراها هم هستن که تو اجتماع خیلی خوب ظاهر میشن.
با توجه به این نکته که درونگرا یا برونگرای مطلق نداریم ، نظرم رو راجع به نحوه ی برخورد با موقعیت های غیرقابل پیش بینی بیان میکنم:
در جامعه ی ما (حداقل در دهه ی اخیر) برونگرایی پذیرفته تر بود و افراد درونگرا،به نسبت تحت فشار بیشتری بودند(با برچسب هایی مثل خجالتی،مضطرب و…).
از اونجا که کفه ی ترازوی درونگرایی سنگین تری دارم، به نقطه ای رسیدم که با خودم گفتم راه حلی برای این انرژی های منفی(از طرف خانواده و جامعه) پیدا کنم.
دیدم بهترین راه برای من این هست که اول این درونگرایی رو بپذیرم و بعد به خصوصیات هر دو سمت طیف مسلط شم.سپس به درون خودم نگاه کنم و ببینم کدوم ویژگی ها رو دارم.
در موقعیت های مختلف چه قابل پیش بینی باشند و چه نباشند، از دو زاویه(یک فرد درونگرا و یک فرد برونگرا) موضوع رو تحلیل کنم و ببینم انتخاب کدوم روش میتونه بازده بیشتری(کوتاه مدت و بلند مدت)برای من ایجاد کنه.
اوایل انجام این کار انرژی زیادی از من میگرفت ولی رفته رفته سرعت تحلیلم در این زمینه بهتر و انتخاب هام هوشمندانه تر شد.
نکته ای که گفتید خیلی جالب بود. تحلیل آگاهانه رویدادها از دیدگاه درونگرا بودن و برونگرا بودن.
ولی قبول کنید اگر درونگرا باشید تحلیل برونگرایی با مشکل مواجه میشود. مگر اینکه با یک نمونه یا الگو مقایسه شود. مثلاً تحلیل یک آدم برونگرا را هم ببینی یا بشنوی. ای کاش یک مثال می زدید.
درون گرایی و یا برون گرایی را اگر برخلاف برچسب زدن های بسیاری از افراد برای محکوم ساختن دیگران به چرایی انجام اعمالی خلاف نظر آن ها باشد و راهی برای شناخت بهتر شخص از توانمندی های درونی و برونی باشد حائز اهمیت است، اطرافیان هریک از افراد نیز با دانش بر اینکه فرد درون گرا و یا برون گرا است می توانند بیشترین کمک را در کاهش اضطراب ناشی از متفاوت بودن او در اجتماعات و یا در تنهایی داشته باشند. احساس سرخوردگی همیشگی یک برون گرا از محیط های بسته و افسردگی ناشی از قرنطینه و کاهش تعامل با مردم در دوران کرونا از یک سو و از سوی دیگر احساس سرخوردگی فرد درون گرا از هیجان بیش از حد و تعاملات آزار دهنده ی دیگران با او، همه و همه می تواند بخشی از آزارهای روحی افراد در هر دو طیف باشد.
اما آنچه بیش از هر چیز برای من سوال برانگیز است این است که گذر از یک طیف به طیف دیگر چگونه است؟
به عنوان برونگرایی که در سر طیف برونگرایی بوده است و در دوران کرونا در سر دیگر طیف درون گرایی قرار گرفته است این چالش روحی و ذهنی را بیان میکنم.
و سوال دیگر آن که آیا برون گرایی و درون گرایی، ارثی است؟
آیا ژنتیک نقش مهمی در ایجاد این گرایش دارد؟
و یا محیط و تعامل دوران کودکی فرد در تشکیل این گرایش اثرگذار بوده است؟
آیا جامعه به یک میزان به هردوطیف برای رشد نیازمند است؟
و اگر خیر، تعالی تعامل برون گرایی و یا درون گرایی چطور در جوامع به تفکیک قابل رشد خواهد بود؟
نقش آموزش و پرورش در ایجاد محیط مناسب دانش آموزان درون گرا و برون گرا به تفکیک چه خواهد بود؟
آیا تعارض ناشی از عدم تحمل اشخاص برون گرا توسط درون گرا و احساس بد ناشی از عدم امکان برقراری ارتباط افراد برون گرا قابل حل است؟