Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu
شرایط دریافت هدیه نوروزی متمم: دوره صوتی آموزش هدف‌گذاری (کلیک کنید)


آلبرت الیس


آلبرت الیس

آلبرت الیس (Albert Ellis) از ابتدا قرار نبود روانشناس بشود.

او به یک دبیرستان بازرگانی در نیویورک رفت تا شاید بتواند به سرعت میلیونر بشود. اما شانس بدش این بود که رویایش با دوران رکود اقتصادی در آمریکا هم‌زمان شد (الیس متولد سال ۱۹۱۳ بود و دوران جوانی‌اش با دهه‌ی ۳۰ میلادی مصادف بود).

بعد زبان انگلیسی خواند و فکر کرد که شاید از این روش ثروتمند شود. اما هیچ‌یک از شش داستانی که نوشته بود منتشر نشد. بنابراین مجبور شد مسیر دیگری را انتخاب کند و به تحصیل روانشناسی پرداخت. به این وسیله، او پا به دنیای روانشناسی و درمان‌گری گذاشت؛ دنیایی که از سال فارغ‌التحصیلی در مقطع دکترا (۱۹۴۷) تا زمان مرگ (۲۰۰۷) مقیم آن باقی ماند (+).

به خاطر سهمی که الیس در شکل‌گیری روش درمان شناختی رفتاری (CBT) داشت، معمولاً می‌توانید نامش را در کنار نام بزرگان دیگر در کتاب‌های روانشناسی ببینید و بخوانید.

ابتدا معتقد و سپس منتقد روان تحلیلگری

الیس پس از فارغ‌التحصیلی بر این باور بود که روان‌تحلیل‌گیری و ایده‌های فروید و شاگردانش می‌تواند موثرترین شکل درمان باشد. به همین علت تلاش کرد در یکی از موسسات روان‌تحلیل‌گری آمریکا ثبت‌نام کند. اما آن زمان قانون این بود که این موسسات، کسانی را ثبت‌نام کنند که مدرک پزشکی داشته باشند.

این محدودیت‌ها او را ناامید نکرد و آن‌قدر جستجو کرد تا یکی از شاگردان کارن هورنای حاضر شد اجازه دهد که الیس با او کار کند.

حاصل این شد که الیس برای چند سال، هم‌زمان با تدریس در دانشگاه (نیویورک و راتجرز) به روان‌تحلیل‌گری هم می‌پرداخت و عملاً در نقش یک روانکاو، به فعالیت حرفه‌ای مشغول بود.

پس از چند سال، او به تدریج باور خود را به روان‌تحلیل‌گری از دست داد و در سال ۱۹۵۵ (زمانی که ۴۲ سال داشت) آن را به‌کلی کنار گذاشت (+).

الیس به این باور رسیده بود که تمرکز بر رویدادهای دوران کودکی (نگاه فرویدی) و آموزش‌ها و شرطی سازی های کودکی و نوجوانی (روانشناسی رفتارگرا) نمی‌‌تواند مشکلات امروز بیمارانش را برطرف کند.

او افکار امروز و اقدام‌های امروز را موثرتر می‌دانست و بر این اساس به این باور رسید که نگاه روان‌تحلیل‌گری، بیش از حد در گذشته‌ی افراد غرق می‌شود.

توجه داشته باشید که موضوع صحبت ما به دهه‌ی پنجاه میلادی مربوط است. امروز این‌که ذهن و ذهنیت  مهم هستند و اقدام امروز مهم‌تر از رویداد دیروز است، موضوعی پذیرفته‌شده است که به هیچ‌وجه انقلابی و شگفت‌انگیز محسوب نمی‌شود.

اما دورانی که الیس این حرف‌ها را مطرح می‌کرد، عصر حاکمیت رفتارگراها و روان‌تحلیل‌گری بود و هنوز به ذهن و ذهنیت و اهمیت امروز انسان‌ها چندان توجه نمی‌شد.

افکار، باورها و ذهنیت ما مهم هستند

سه باید ما را در زندگی عقب نگه می‌دارند - یکی از سخنان آلبرت الیس

آلبرت الیس در نیمه‌ی دوم زندگی خود، تأکید داشت که باورها و ذهنیت ما انسان‌ها بسیار مهم است. رویدادهای بیرونی صرفاً یک محرک هستند و این باورها و ذهنیت ماست که باعث می‌شود آن رویدادها را به شکل مشخصی تفسیر کنیم و احساسات و هیجاناتی در ما برانگیخته شود و رفتارهایی را از خود بروز دهیم.

او در کتابها و سمینارهای خود هم، مدام از باورهای نادرست و ناکارآمد حرف می‌زد و مخاطبان خود را دعوت می‌کرد تا در این باورها بازنگری کنند.

برای آشنایی با چند مورد از این باورهای مورد اشاره‌ی الیس، می‌توانید به کتاب زندگی عاقلانه او مراجعه کنید (از میان کتابهای آلبرت الیس می‌توان گفت این کتاب – که نخستین بار در سال ۱۹۶۱ منتشر شد – نقش مهم‌تری در تثبیت جایگاه او داشته است).

او در این کتاب باورهای ناکارآمد یا مخرب مختلف را مطرح کرده و کوشش می‌کند با توضیح و استدلال و منطق (حداقل بر اساس چارچوبی که خودش آن را منطقی می‌داند) مخاطب را به بازنگری در برخی باورهایش قانع کند.

به عنوان مثال، او به این نکته اشاره می‌کند که بخش مهمی از آشفتگی‌های احساسی و عاطفی ما در زندگی به خاطر مقصر دانستن و نکوهش و محکوم کردن است: نکوهش کردن خودمان، دیگران، بخت بدمان و خلاصه هر چیزی که احساس می‌کنیم نمی‌خواهیم یا نمی‌پسندیم یا برایمان مطلوب نیست.

او سعی می‌کند مخاطب را قانع کند که انسان‌ها الزاماً همه‌ی رفتارهایشان را از روی انتخاب انجام نمی‌دهند و گاه، ژنتیک یا شرایط محیطی آن‌ها را به سمت یک رفتار سوق می‌دهد.

هم‌چنین تأکید می‌کند که قضاوت درباره‌ی اخلاقی/غیراخلاقی، خوب/بد و همین‌طور درست/غلط چندان ساده نیست و ما با مقصر دانستن خود و دیگران، تلویحاً فرض می‌کنیم که از توانایی قضاوت در این سه حوزه برخوردار هستیم.

الیس علاوه بر این‌ها به این نکته هم اشاره می‌کند که ما اگر دائماً خودمان را به خاطر اشتباهات و خطاهایی که «فکر می‌کنیم» انجام داده‌ایم نکوهش کنیم، جرأت ریسک کردن و پذیرش تجربه های جدید را از دست خواهیم داد.

هم‌چنین در نکوهش دیگران، ممکن است نتوانیم به خوبی «رفتار فرد» را از «خود فرد» تفکیک کنیم و در حالی که قصد سرزنش رفتار آن‌ها را داریم، به خودشان و عزت نفس آن‌ها لطمه بزنیم.

الیس در پایان بر این نکته هم تأکید می‌کند که نبخشیدن دیگران به تدریج ما را در بخشیدن خودمان هم ضعیف می‌کند و تبعات این امر، می‌تواند بسیار سنگین باشد:

Lack of forgiveness toward others breeds lack of self-forgiveness.

مستقل از این‌که استدلال‌های الیس چقدر منطقی و محکم است یا این‌که آیا باورها و نکاتی که او انتخاب کرده، واقعاً مهم‌ترین باورهای مخرب هستند یا نه، باید به خاطر داشته باشیم که ارزش کار الیس و هم‌فکران او در این است که در دوران رواج رفتارگرایی و روان‌تحلیل‌گری، به جای نگاه به رویدادهای گذشته، می‌کوشند باورهای امروز فرد را مورد بحث و بررسی قرار دهند.

آلبرت الیس یک محقق با روش علمی نبود

تقریباً هم‌زمان با الیس، فرد دیگری هم به نام آرون بک (Aaron T. Beck) مسیر او را طی می‌کرد. او هم ابتدا به روانکاوی علاقه‌مند شد و سپس، آن را کنار گذاشت.

او هم به ذهن و ذهنیت و باورها توجه کرد و به درمان بر اساس اصلاح رفتار و تغییر ذهنیت رو آورد. با وجودی که آرون بک به نقش الیس اذعان دارد و در کتاب‌هایش به این نکته اشاره کرده است، امروزه جایگاه بک بسیار بالاتر از الیس است.

علت را هم باید در روش علمی آرون بک جستجو کرد. الیس به دنبال تحقیق و طراحی مطالعات علمی و انتشار مقاله در ژورنال‌های تخصصی نبود و بیشتر ترجیح می‌داد حرف‌هایش را در قالب کتاب‌های خودیاری و کارگاه‌های آموزشی بیان کند.

به همین علت، با وجودی که الیس نقش مهمی در فراگیر شدن درمان‌های مبتنی بر رفتار و ذهنیت ایفا کرد، نام او در کنار بک و در جایگاه دوم قرار گرفت.

الیس تکنیکی به نام ABC را هم در زمینه درمان شناختی ابداع کرد که در درس درمان شناختی رفتاری به آن‌ پرداخته شده است (تکنیک ABC چیست؟).

او هم‌چنین در طول زمان بارها نام مکتب فکری خود را تغییر داد.

وی ابتدا اصطلاح روان درمانی عقلانی (Rational Psychotherapy) را مطرح کرد و پس از مدتی، تصمیم گرفت عنوان حرف‌هایش را به درمان عاطفی عقلانی (Rational Emotive Therapy) تغییر دهد.

بعدها این نام هم عوض شد و الیس از اصطلاح درمان عقلانی عاطفی رفتاری (Rational Emotive Behavior Therapy) استفاده کرد.

اما مهم‌تر از نام، دستاوردهای اوست که به تدریج در درس‌های آتی با آن‌ها آشنا خواهید شد.

محدودیت در دسترسی کامل به درس‌های خودشناسی و شخصیت شناسی

دسترسی کامل به مجموعه درس‌های خودشناسی و شخصیت شناسی برای اعضای ویژه متمم در نظر گرفته شده است. با فعال کردن عضویت ویژه در متمم، به درس‌های بسیار بیشتری نیز دسترسی پیدا می‌کنید که می‌توانید فهرست آنها را در اینجا ببینید:

فهرست درس‌های متمم

شاید برایتان جالب باشد که بررسی‌های ما نشان داده در میان دوستان متممی، کسانی که به درس‌های مشاوره مدیریت علاقه‌مند بود‌ه‌اند، برای مطالعه‌ی درس‌های زیر هم وقت گذاشته‌اند:

  تحلیل رفتار متقابل | زندگی شاد | افزایش عزت نفس

  کوچینگ | مشاوره مدیریت | کاریزما | مدیریت استرس

  تصمیم گیری | روانشناسی پول | استعدادیابی | رابطه عاطفی

  یادگیری | تحلیل رفتار متقابل | هوش هیجانی | مهارت ارتباطی

اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید درباره‌ی متمم بیشتر بدانید، می‌توانید نظرات دوستان متممی را درباره‌ی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی می‌شناسند:

      شما تاکنون در این بحث مشارکت نداشته‌اید.  

     تعدادی از دوستان علاقه‌مند به این مطلب:    عباس اعرابی ، نقش ، عرفان اعتضادزاده ، یاسین اسفندیار ، حمیدرضا

ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری خودشناسی به شما پیشنهاد می‌کند:

سری مطالب حوزه خودشناسی
 

برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)

متمم چیست و چه می‌کند؟ (+ دانلود فایل PDF معرفی متمم)
چه درس‌هایی در متمم ارائه می‌شوند؟
هزینه ثبت‌نام در متمم چقدر است؟
آیا در متمم فایل‌های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟

۱۶ نظر برای آلبرت الیس

    پرطرفدارترین دیدگاه به انتخاب متممی‌ها در این بحث

    نویسنده‌ی دیدگاه : معصومه شیخ مرادی

    زندگی و حرفهای الیس مفاهیمی که این روزها برایم بسیار پرکاربرد شده اند را یادآوری کرد:

    تغییر نگرش و باورها، ادارک، قدرت ذهن، یافتن خرد تازه برای نگاه به محیط اطراف

    به این باور رسیده ام بسیاری از مسائل و مشکلات ما به نگرش و باورهای ما از دنیا و محیط اطراف برمی گردند و وقتی نوع نگاهم را تغییر می دهم به راحتی می توانم یک مساله را حل کنم و به نتایج بهتری برسم مدتهاست که در حل مسائل و مشکلاتم از زاویه دید استفان کاوی در کتاب هفت عادت نگاه می کنم، وقتی مشکلی پیش می آید با خودم می گویم: چطور میتوانم به این مشکل به عنوان یک فرصت نگاه کنم و دنبال راههای آن می گردم به طور مثال ممکن است این مشکل دلخوری از حرف کسی باشد به جای ناراحت شدن از آن فرد سعی می کنم از این دلخوری و صحبت درباره آن با فرد به راهی برای نزدیکی به او و بهبود روابطم با افراد استفاده کنم، اگر مثلا حقوقم کم شده به آن به عنوان یک معضل نگاه نکنم بلکه راهی برای تمرین مذاکره با رییسم و به چالش کشیدن خودم و یک سطح خودم را بالا کشیدن استفاده کنم.

    این نوع نگاه مدتهاست برای من شبیه معجزه شده و نتایجش برایم باورکردنی نیست و باورم را به مسائل و مشکلات تغییر داده:

    "مشکلات راهی برای رشد و یادگیری من هستند."

    و اتفاقا از آنها استقبال میکنم، به همین خاطر به قدرت ذهن و باور و ادراک از محیط بسیار باور دارم. و هر روز در پی یافتن خردهای تازه تر برای تغییر زوایه دید و فهم مسائلم هستم.

     

     
    تمرین‌ها و نظرات ثبت شده روی این درس صرفاً برای اعضای متمم نمایش داده می‌شود.
    .