Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu
شرایط دریافت هدیه نوروزی متمم: دوره صوتی آموزش هدف‌گذاری (کلیک کنید)


نقش خانواده و مدرسه در تقویت یا درمان خجالتی بودن کودکان


اهداف و انتظارات آموزشی متمم در این درس
کد درس: ۶۳۹۷۸
پیش نیاز مطالعه درس ریشه های خجالت از دوستان عزیز متممی انتظار می‌رود پس از مطالعه این درس
  • به الگوهای امنیت، انتظارات و نقش‌هایی که والدین و مدرسه در محیط فرزندان تعریف و ترسیم می‌کنند، بیشتر و بهتر توجه کنند.
  • بتوانند اثرِ امنیت، انتظارات و نقش‌ها را در خجالتی شدن یا رفع خجالت شرح دهند.
فشار ذهنی هنگام مطالعه
نیاز به مشارکت شما
کسب و کار
زندگی
خجالتی بودن کودکان در خانه و مدرسه

مهم‌ترین نکته‌ای که تا این‌جا آموختیم این است که خجالتی بودن یک صفتِ چند بُعدی است.

کمرویی و حس خجالت می‌تواند در بسترهای متنوعی ریشه داشته باشد و طبیعتاً به همین علت، نمی‌توان یک راه‌کار یا توصیه قطعی درباره‌ی آن مطرح کرد.

اتفاقاً همین چند ریشه‌ای بودن است که باعث شده دانشمندان مختلف روانشناسی از زوایای مختلف به آن نگاه کنند و هر محققی از منظر مورد علاقه‌ی خود به تحلیل آن بپردازد.

کافی است پای صحبت چند کارشناس بنشینید تا تفاوت‌های عمیق نگاه به خجالت و کمرویی را کاملاً حس کنید.

جالب این‌جاست که دیدگاه هیچ‌یک از کارشناسان به صورت کامل درست یا نادرست نیست. بلکه هر یک از آن‌ها بخشی از مسئله را مورد توجه قرار داده‌اند.

اجازه بدهید بعضی از این توصیف‌ها را (به روایت فیلیپ زیمباردو در کتاب خجالتی بودن) با هم مرور کنیم:

  ارثی بودن خجالت: برخی از دانشمندان از جمله ریموند کتل، بحث ارثی بودن را درباره خجالت مطرح کرده‌اند. کتل و دیگرانی که مانند او فکر می‌کنند، پرسشنامه هایی را طراحی و تولید کرده و در اختیار والدین و فرزندان قرار داده‌اند و با این روش به نتیجه رسیده‌اند که بخشی از خجالتی بودن می‌تواند ارثی باشد.

  ما خجالتی بودن را یاد می‌گیریم: روانشناسان رفتارگرا – همان‌طور که می‌توانید حدس بزنید – معتقدند که ما خجالت کشیدن و کمرویی را می‌آموزیم. از نظر این روانشناسان، والدین و مدرسه در این زمینه نقش مهمی ایفا می‌کنند.

  روانشناسان تحلیلی و روانشناسی عمقی: پیروان مکتب فروید و یونگ هم، روایت‌های مفصلی درباره علت خجالتی بودن دارند. آن‌ها طبیعتاً بر اساس چارچوب و مدلی که در اختیار دارند، این پدیده را حاصل تعامل و کشمکش نیروها و انرژی‌های درونی مختلف می‌دانند. زیمباردو در توصیف این گروه از روانشناسان می‌گوید: «آن‌ها برای همه چیز توصیف‌های عالی دارند؛ اما برای هیچ چیز، اثبات مشخصی ندارند.»

  ما برای خجالت کشیدن، برنامه ریزی می‌شویم: این هم توضیحی است که روانشناسان اجتماعی ارائه می‌دهند. مطالعات و بررسی‌های متعدد آن‌ها به این نتیجه‌گیری ختم شده که خجالتی بودن حاصل نوعی برنامه ریزی اجتماعی (Social Programming) است.

تحلیل زیمباردو درباره خجالتی بودن و نقش والدین در آن

فیلیپ زیمباردو به عنوان یکی از نام‌های شناخته شده در این زمینه، نکته‌ی مهمی را به ما یادآور می‌شود.

او می‌گوید که با توجه به چندوجهی بودن پدیده‌ی کمرویی، ما نمی‌توانیم به سادگی یک نگاه را بپذیریم و نگاه دیگری را کنار بگذاریم.

زیمباردو توضیح می‌دهد که در مطالعات خودش، به نتیجه رسیده که ۷۰٪ پدرهای کمرو و خجالتی، حداقل یک فرزند کمرو و خجالتی هم دارند.

در مطالعه‌ی دیگری درباره‌ی مادران هم به نتیجه مشابهی رسیده است.

در نگاه اول احتمالاً خواهیم گفت که حرف دانشمندانی که این صفات را ارثی می‌دانند تا حد زیادی درست است.

اما زیمباردو بررسی دیگری هم انجام داده و می‌گوید: این‌که فقط یکی از والدین خجالتی باشند یا هر دو نفر خجالتی باشند، باعث تغییر احتمال وجود یک فرزند خجالتی میان فرزندان نمی‌شوند.

جالب این‌جاست که اگر در خانه‌ای فرزند اول خجالتی باشد، نمی‌توانید نتیجه بگیرید که فرزندهای بعدی هم با احتمال بیشتری – نسبت به متوسط جامعه – خجالتی هستند.

زیمباردو در توصیف علت این پدیده حدس می‌زند که احتمالاً والدین در مورد فرزند اول، سطح انتظارات بالاتر و نگاه سخت‌گیرانه‌تری دارند و به همین علت الگوهای خجالت و کم‌رویی را هم بیشتر و قوی‌تر به فرزند اول منتقل می‌کنند.

همه‌ی این توضیحات می‌تواند ما را به یک نتیجه گیری مهم برساند:

به جای این‌که در تلاش برای یافتن ریشه‌های خجالت و کم‌رویی و سهم هر یک از آن‌ها باشیم (که اتفاق نظر چندانی درباره‌شان وجود ندارد) می‌توانیم به رفتارهایی فکر کنیم که به صورت قطعی می‌دانیم خجالت و کم‌رویی را تشدید می‌کنند.

هم‌چنین به این بیندیشیم که چه محیط‌هایی می‌توانند این الگوی رفتاری را کاهش دهند.

خوش‌بختانه در این زمینه، دانش روانشناسی دستاوردهای مطمئن‌تری در اختیار ما قرار می‌دهد.

نقش والدین و مدرسه در کمرویی و خجالتی بودن کودکان

محدودیت در دسترسی به این درس

این درس برای کسانی در نظر گرفته شده که عضو آزاد فعال یا عضو ویژه متمم باشند. برای ثبت‌نام در متمم یا کسب اطلاعات بیشتر دربارهٔ درس‌ها می‌توانید از گزینه‌های زیر استفاده کنید:

ثبت‌نام | اطلاعات بیشتر     فهرست درس‌ها

اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید درباره‌ی متمم بیشتر بدانید، می‌توانید نظرات دوستان متممی را درباره‌ی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی می‌شناسند:

برخی از درس‌های متمم:

مهارت یادگیری | تفکر سیستمی | گزارش نویسی

هوش هیجانی | تصمیم گیری | مذاکره | رابطه عاطفی

عزت نفس | برندسازی شخصی | گفتگوهای دشوار | دوره MBA

کوچینگ | مشاوره مدیریت | دیجیتال مارکتینگ | تولید محتوا

شما در این زمینه چه تجربه‌هایی دارید؟

آیا خاطراتی از رفتاریی که در دوران کودکی با شما شده در ذهن دارید که به تقویت / تضعیف ویژگی خجالتی بودن و کم‌رویی منتهی شده باشد؟

      شما تاکنون در این بحث مشارکت نداشته‌اید.  

     تعدادی از دوستان علاقه‌مند به این مطلب:    سعیده ، علیرضا حقگو ، محمد کاوه ، علیرضا کرباسی زاده ، مریم مرزبان

ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری خودشناسی به شما پیشنهاد می‌کند:

سری مطالب حوزه خودشناسی
 

برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)

متمم چیست و چه می‌کند؟ (+ دانلود فایل PDF معرفی متمم)
چه درس‌هایی در متمم ارائه می‌شوند؟
هزینه ثبت‌نام در متمم چقدر است؟
آیا در متمم فایل‌های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟

۱۲۴ نظر برای نقش خانواده و مدرسه در تقویت یا درمان خجالتی بودن کودکان

    پرطرفدارترین دیدگاه به انتخاب متممی‌ها در این بحث

    نویسنده‌ی دیدگاه : زینب دست آویز

    وقتی بچه بودم، خیلی خجالتی بودم. اینو رواشناسم باید بگه ولی حس خودم اینه که من هیچ وقت هیچ وقت راجع به کارهای خوبی که می‌کردم، نمره‌های خوبی که کسب می‌کردم، رتبه‌ام تو کنکور و... توسط پدر و مادر و معلمین و اساتید تشویق نمی‌شدم و فیدبک گرفتن برای من یک اتفاق خیلی خیلی کمیاب بوده و هست. همیشه از هم سن و سالای خودم چند تا پله جلوتر بودم. اما همه طوری باهام رفتار می‌کردن که انگار کار خاصی نکردم و سراسر وظیفه‌م رو انجام دادم. این به نظر قابل قبول بود. اما وقتی به دور و برم نگاه می‌کردم که بچه‌های به مراتب خنگ‌تر از من با آوردن نمره قبولی مورد تشویق و حمایت پدر و مادر و حتی مدیر و معلم مدرسه واقع میشن، تردید می‌کردم تو اصل مفهوم وظیفه!

    حتی الانم که سر کار میرم علی رغم این که کارهامو عالی انجام میدم، خیلی خیلی کم فیدبک گرفتم از مدیرم. البته از باقی همکارانم به گوشم می‌رسه که مدیری ازم راضیه ولی خب به خودم گفته نشده یا کم‌تر گفته شده. (به یکی از دوستانم که مدیر منابع انسانی هستند این موضوع فیدبک ندادن مدیران رو گفتم؛ بهم گفت تو ایران فیدبک ندادن خیلی طبیعی و بدیهیه. فرهنگش جا نیفتاده و مدیر فکر می‌کنه اگر فیدبک بده نیروش پررو میشه!)

    به خاطر همین من تا سن بلوغ و البته بعدش وقتی رفتم دانشگاه کمی خجالتی بودم و خودم رو دست کم می‌گرفتم. اما یه بار به دلیل همین خجالتی بودنه یه اتفاق خیلی بدی برام افتاد. تو دوران ارشد برای پایان‌نامه‌م خیلی خیلی تلاش کرده بودم و پایان‌نامه من، پایان‌نامه برتر سال شد و از دست وزیر جایزه گرفتم. با وجود این همه تلاش و پشتکار، روز جلسه دفاع از اساتید و داورها و سایر دوستانم که اومده بودن خجالت می‌کشیدم و به افتضاح‌ترین شکل ممکن دفاع کردم.

    اون روز یه نقطه عطفی شد تو زندگیم. به خودم قول دادم درمان کنم خجالتی بودنم رو.

    وقتی کار کردن رو به طور جدی شروع کردم، دیگه هیچ اثری از خجالتی بودن نبود و به پررویی و حتی طبق بعضی روایات به گستاخی شناخته شدم:)

    کم‌کم زندگی خودش بهم یاد داد چه طور انتظار فیدبک خواستن رو هم در خودم از بین ببرم و به جاش وقتم رو صرف خودانگیزگی کنم.

     
    تمرین‌ها و نظرات ثبت شده روی این درس صرفاً برای اعضای متمم نمایش داده می‌شود.
    .