تعریف درونگرایی چیست؟ افراد درونگرا چه ویژگی هایی دارند؟

اگر بحثهای مختلف و دیدگاههای متفاوت در خودشناسی و شخصیت شناسی را کنار یکدیگر قرار داده و مقایسه کنید، کمتر واژه و اصطلاحی را میبینید که به اندازهٔ درونگرایی و برونگرایی به آنها پرداخته شده باشد.
حتی میتوان گفت مفهوم درونگرایی و برونگرایی، مخرج مشترک برخی از رایجترین نظریه های شخصیت شناسی صفاتی محسوب میشوند (+).
در این درس کمی دربارهٔ تعریف درونگرایی و ویژگی های افراد درونگرا صحبت میکنیم. اما از آنجا که معمولاً درونگرایی و برونگرایی را در برابر یکدیگر (و گاه دو انتهای یک طیف) قرار میدهند، مطالعهٔ این درس به شفافتر شدن مفهوم برونگرایی و ویژگی های افراد برونگرا هم کمک خواهد کرد.
تعریف درونگرایی و خصوصیات افراد درونگرا چیست؟
با وجودی که اصطلاح درونگرایی (به انگلیسی: Introversion) در بسیاری از مدلها و نظریههای شخصیت شناسی به کار میرود، اما همهٔ این نظریهها درونگرا بودن را به یک شکل تعریف نمیکنند.
در کنار تعریف درونگرایی و آنچه به عنوان ویژگی های افراد درونگرا در مقالات علمی و کتابهای تخصصی روانشناسی مطرح میشود، اصطلاح درونگرا و مشتقات آن در ادبیات عمومی هم بسیار رواج یافته است. به همین علت، بسیار پیش میآید که در گفتگوهای روزمره از درونگرایی و ویژگی های افراد درونگرا بشنویم.
اما معمولاً مفهومی که از درونگرایی در ذهن اکثر عموم مردم است، با آنچه در روانشناسی مطرح میشود تطبیق کامل ندارد. بنابراین گاه میبینیم افراد مختلف، رفتار خود و دیگران را – حتی بدون این که واقعاً ربطی داشته باشد – به درونگرا بودن ربط میدهند.
درونگرایی و بار معنایی منفی آن
علاوه بر مبهم بودن تعریف درونگرایی، مشکل دیگری هم وجود هست که هنوز کاملاً از بین نرفته است: متأسفانه گاهی هنوز میبینیم درونگرایی در ذهن عدهای بار معنایی منفی دارد.
مثلاً شاید شما هم دیده باشید که وقتی کودکی به موقع سلام نمیکند یا به سوال آشنایان و بستگان پاسخ نمیدهد، والدین از طرف مقابل عذرخواهی میکنند و برای توضیح این رفتار میگویند که کودکشان درونگراست.
علاوه بر این، گاهی میبینیم ساکت نشستن یا خلوتگزینی یک فرد درونگرا را مصداق «منزوی» بودن در نظر میگیرند و با چنین برچسبی، این رفتار را نامطلوب تلقی میکنند.
این نوع آشفتگیهای معنایی باعث شده که هنوز، با وجود بحثهای گستردهای که دربارهٔ درونگرایی مطرح شده، اصطلاحاتی مانند «درمان درونگرایی» و «حل مشکل درونگرایی» از جمله عبارات پرتکرار در جستجوهای اینترنتی باشند.
درونگرایی در ادبیات یونگ
یونگ یکی از نخستین کسانی است که مفهوم درونگرایی و برونگرایی را رواج داد. نهفقط در کتابهای تخصصی، در کتابهای عمومی درباره درونگرایی هم معمولاً به این نکته اشاره میشود.
اما نکتهای که کمتر به آن پرداخته میشود این است که در نوشتههای یونگ، درونگرایی و برونگرایی یک ویژگی دوگانه یا دوقطبی (Dichotomy) نبود و قرار نبود انسانها در یکی از دو دستهٔ درونگرا و برونگرا طبقهبندی شوند.
آنچه معمولاً به درونگرایی یونگی نسبت داده میشود، بر پایهٔ تست شخصیت شناسی MBTI است که با الهام از اندیشههای یونگ (و نه بر اساس مدل یونگ) ساخته شده است.
در نوشتههای یونگ – متفاوت با آنچه در روایتهای سادهتر MBTI گفته میشود – دو مفهوم کلیدی وجود داشت (+):
- عملکرد (function)
- گرایش/جهتگیری انرژیهای روانی (attitude) بود.
دسترسی کامل به مجموعه درسهای خودشناسی و شخصیت شناسی برای اعضای ویژه متمم در نظر گرفته شده است. با فعال کردن عضویت ویژه در متمم، به درسهای بسیار بیشتری نیز دسترسی پیدا میکنید:
ضمناً بررسیهای ما نشان داده در میان دوستان متممی، کسانی که به درسهای شخصیتشناسی علاقهمند بودهاند، برای مطالعهی درسهای زیر هم وقت صرف کردهاند:
تحلیل رفتار متقابل | زندگی شاد | افزایش عزت نفس | کوچینگ | مشاوره مدیریت
کاریزما | مدیریت استرس | تصمیم گیری | روانشناسی پول | استعدادیابی | یادگیری
تحلیل رفتار متقابل | هوش هیجانی | مهارت ارتباطی | رابطه عاطفی | مسیر شغلی
همانطور که میبینید، آنچه ما به عنوان تفاوت درونگرا و برونگرا میشناسیم، کمی با آنچه یونگ گفته متفاوت است. اما به معنای نادرست بودن تلقی متعارف از درونگرایی و برونگرایی نیست. بلکه شکل سادهشدهای از دوگانهای است که یونگ تعریف کرد و بعدها به کمک تست MBTI به گفتگوهای عمومی راه یافت.
پرسشنامه آیزنک و تعریف او از برونگرایی و درونگرایی
هانس آیزنک (Eysenck) هم یکی دیگر از روانشناسانی بود که به اهمیت درونگرایی و برونگرایی توجه کرد. آیزنک بر اساس پژوهشهای خود به نتیجه رسیده بود که دو صفت اصلی در انسانها وجود دارد که برای توصیفشان ضروری و مفید است: یکی نوروتیک بودن و دیگری برونگرایی.
او پرسشنامهای هم برای سنجش برونگرایی طراحی کرد که به نام مقیاس برونگرایی آیزنک شناخته میشود (دانلود نسخه PDF پرسشنامه آیزنک (انگلیسی).
طبیعتاً در مقیاسی که آیزنک طراحی کرد، امتیاز پایین در برونگرایی به معنای درونگرایی بیشتر خواهد بود. اگر میخواهید تصویری دقیقتر از مفهوم درونگرایی (یا در واقع: شاخص برونگرایی پایین) در نگاه آیزنک داشته باشید، میتوانید چند نمونه از سوالهای آیزنک را – که در پرسشنامهاش مطرح میکند – بخوانید:
آیا از دیدن افراد جدید لذت میبرید؟
آیا نسبتاً بانشاط و سرزنده هستید؟
آیا میتوانید در یک مهمانی شاد شرکت کنید و لذت ببرید؟
آیا در ایجاد دوستیهای جدید پیشقدم میشوید؟
آیا از قاطی شدن با مردم لذت میبرید؟
آیا از [محیطِ] پرهیجان و شلوغ لذت میبرید؟
کار ارزشمند دیگری آیزنک این بود که ایدهٔ ارثی بودن برونگرایی و درونگرایی را مطرح کرد. در واقع برونگرایی – درونگرایی را صرفاً یک صفت روانی ندید و مدعی شد که ریشهٔ این صفت را باید در ساختار مغز و ویژگیهای ژنتیکی جستجو کرد.
او آزمایشهای متعددی هم طراحی و اجرا کرد تا این فرض را ارزیابی کند. اگرچه نتایج همهٔ آزمایشهایش همسو نبودند، اما اصل این کار آیزنک بسیار ارزشمند بوده است. چون مدلها و توصیفهای روانتحلیلگران، معمولاً قابل رد و اثبات نیستند. اما وقتی آزمایشهایی برای سنجش یک مدل طراحی میشود، این فرصت به وجود میآید که اعتبار آن مدل به شیوهٔ قابلاتکایی سنجیده شود. چنانکه امروز برونگرایی – درونگرایی به عنوان یکی از اصلیترین صفات شخصیتی قابلاندازهگیری و قابلاتکا شناختهشده است (+).
برونگرایی [و درونگرایی] در مدل پنج عاملی شخصیت
یکی از مدلهای بسیار شناختهشده در شخصیت شناسی مدل پنج عاملی شخصیت است. رویکرد این مدل، شخصیت شناسی صفاتی (trait-based) است. یعنی شخصیت انسانها را بر اساس چند صفت مشخص میسنجد. سالهاست دربارهٔ این که «تعداد صفتهایی که باید برای شناختن انسانها بررسی کنیم چقدر است» بحث میشود. مدل پنج عاملی، همانطور که از نامش پیداست، بر این اساس بنا شده که تعداد این صفات نمیتواند از پنج مورد کمتر باشد (مطالعهٔ بیشتر: مدل پنج عاملی شخصیت).
در مدل پنج عاملی شخصیت، چیزی به اسم درونگرایی نداریم. اما یکی از پنج عاملی که برای شناخت و سنجش شخصیت در مدل پنج عاملی مطرح میشود، برونگرایی یا extraversion است.
برونگرایی در این مدل (شبیه مدل آیزنک) به شکل طیفی تعریف میشود. بنابراین میتوان گفت هر چه شاخص برونگرایی شما در این مدل کمتر باشد، درونگراتر محسوب میشوید.
اما باید به خاطر داشته باشید که آنچه به عنوان برونگرایی در مدل پنج عاملی مطرح میشود، ترکیبی از شش ویژگی است:
- گرم بودن
- اجتماعی بودن
- صراحت و قاطعیت
- جنب و جوش و فعالیت
- هیجانخواهی
- تجربه هیجانهای مثبت
بنابراین حاصلجمع وضعیت شما در این شش دسته ویژگی است که نهایتاً باعث میشود بر اساس مدل پنج عاملی شما را برونگراتر یا درونگراتر از فردی دیگر ارزیابی کنند.
مطالعهٔ بیشتر
برای آشنایی بیشتر با این مدل شخصیتی میتوانید درس مدل پنج عاملی شخصیت را بخوانید.
پس از این که کمی با پنج عامل اصلی در این مدل آشنا شدید، درس تعریف برونگرایی در مدل پنج عاملی را هم مطالعه کنید. در این درس به پرسشها و مولفههای مشخصکنندهٔ درونگرایی / برونگرایی بر اساس مدل شخصیت شناسی پنج عاملی پرداختهایم.
تفاوت خجالتی بودن و درونگرایی
یکی از ویژگیهایی که معمولاً با درونگرایی اشتباه گرفته میشود، خجالتی بودن است. اشتباه گرفتن خجالتی بودن و درونگرا بودن از این جهت دردسرساز است که درونگرایی به عنوان یک ویژگی شخصیتی پذیرفته میشود. اما خجولی چیزی است که بهتر است در پی رفع آن باشیم.
پس اگر شما درونگرا باشید و به اشتباه فکر کنید خجالتی هستید، ممکن است وارد یک تلاش فرساینده و مخرب برای تغییر ترجیحات شخصیتیتان بشوید.
ما درسهای متعددی را در متمم به خجالتی بودن اختصاص دادهایم. اما فعلاً در حد یک توضیح مختصر میشود به این اکتفا کرد که درونگرایی، یک نوع ترجیح است؛ ترجیح تنها بودن به حضور در جمع، یا ترجیح رابطهٔ صمیمی با افرادی محدود به جای رابطه سطحیتر با طیف گستردهای از انسانها.
اما خجالتی بودن، تجربهٔ احساسات منفی در تعامل با دیگران است. دامنهٔ این احساسات منفی گاهی حتی به قبل از تعامل هم کشیده میشود. یعنی فرد خجالتی با وجودی که هنوز به مهمانی یا جلسه نرفته و فرد مورد نظرش را ندیده، سناریوهای نامطلوب و نامناسب را تصور کرده و پیشاپیش خودش را با اتفاقهایی که نیفتاده و تجربههایی که پیش نیامده آزار میدهد.
بنابراین بهتر است همواره به معنای دقیق درونگرایی توجه کنیم و به سادگی آن را مترادف صفات و ویژگیهای دیگر (مانند جمع گریزی، خجالتی بودن، اضطراب اجتماعی و …) در نظر نگیریم.
مطالعهٔ بیشتر
در درس تفاوت خجالتی بودن و درونگرایی به این دو مفهوم و تفاوتشان پرداختهایم. همچنین درس دیگری را به پرسشنامه سنجش خجالت و کمرویی اختصاص دادهایم. این پرسشنامه را زیمباردو و هندرسون طراحی کردهاند.
در کنار این دو درس، مطلبی را هم به ریشه های خجالتی بودن و کمرویی اختصاص دادهایم.
کدام بهتر است: درونگرایی یا برونگرایی؟
در کنار همهٔ بحثهایی که دربارهٔ ریشهٔ تفاوتها و سهم وراثت، محیط و تربیت در درونگرایی و برونگرایی مطرح میشود، باید به این موضوع مهم هم بپردازیم که آیا میتوان یکی از دو صفت درونگرایی و برونگرایی را بر دیگری ترجیح داد؟ برای علاقهمندان به توسعه فردی،این سوال بهویژه در مورد انتخاب شغل و طراحی مسیر شغلی اهمیت پیدا میکند:
پاسخ به این سوال در طول زمان تغییر کرده و به تدریج پختهتر شده است. جنس پاسخها را میتوان به سه دوره تقسیم کرد:
دورهٔ اول | درونگرایی بد است. برونگرایی خوب است
در مطلبی که با عنوان چند کتاب درباره درونگرایی منتشر کردهایم، توضیح دادهایم که تا سالها چنین فرض میشد که برونگرایی ویژگی بهتر و صفت برتر است و درونگرایی یک ویژگی نامطلوب محسوب میشود. یا اگر هم نامطلوب نیست، لااقل به اندازهٔ برونگرایی کارآمد نیست و نقطهٔ قوت محسوب نمیشود.
این نوع نگاه به تدریج در دو دههٔ گذشته تغییر کرده است.
شما این مطلب را در سایت متمم (محل توسعه مهارتهای من) میخوانید. متمم هزاران درس در زمینهٔ مدیریت و توسعه فردی ارائه میکند و همواره به ارائه محتوای علمی، دقیق و تألیفی متعهد است. فهرست درسها، شرایط عضویت در متمم و تجربهٔ اعضای متمم از حضور در متمم را میتوانید در صفحات زیر بخوانید:
دورهٔ دوم | برخی مشاغل به برونگراها نیاز دارند و برخی به درونگراها
اگرچه این نگرش امروزه به اندازهٔ قبل پررنگ نیست، اما هنوز هم طرفدارانی دارد. کتاب شغل مناسب شما نمونهای از کتابهایی است که بر پایهٔ چنین نگرشی تألیف شده است. یعنی به افراد پیشنهاد میکند شغل و مسیر شغلی خود را بر اساس ویژگی های شخصیتی خود (با تکیه بر آزمون MBTI) انتخاب کنند.
چنین فرضی را نمیتوان به شکل مطلق نادرست دانست. همهٔ ما کموبیش این تجربه را داشتهایم که بر اساس ویژگیهای شخصیتیمان، برخی شغلها برایمان سادهتر و جذابتر بوده و برخی دیگر، دشوارتر است و بیشتر انرژی میگیرد.
اما باید مراقب باشیم که در این قضاوتها گرفتار دام «صدور احکام کلی و عمومی» نشویم.
دورهٔ سوم | «بخشی از» تصورات ما نادرستند
در مورد تطبیق مشاغل با ویژگی های شخصیتی و خصوصاً درونگرایی و برونگرایی دو نوع خطا وجود دارد.
خطای اول این است که ما به جای اتکا به پژوهشها صرفاً بر اساس حدسیات خود قضاوت میکنیم. به عنوان مثال، بهسادگی حکم میدهیم که فروشنده موفق باید برونگرا باشد و افراد درونگرا شانسی در حرفهٔ فروشندگی ندارند.
در صدور چنین احکامی باید محتاط بود و نتایج پژوهشها را بررسی کرد. صرفاً برای نمونه در همین مورد خاص در درس کدام فروشنده موفقتر است؟ از سلسله درسهای آموزش فروش متمم توضیح دادهایم که از نظر آماری افراد میانگرا بیشتر از افراد درونگرا و برونگرا میتوانند در فروشندگی موفق باشند. علاوه بر این، طبیعتاً از آنجا که بسیاری از انسانها به «میان گرا بودن / midtrovert» نزدیکترند تا درونگرا و برونگرا، از این منظر هم بهتر است در پیشبینی موفقیت و شکست انسانها در حرفههای مختلف محتاطتر باشیم.
خطای دوم این است که درک ما از گروههای شغلی بهشدت گرفتار استریوتایپ (تفکر قالبی) است. همهٔ فروشندگان قرار نیست وسط یک فروشگاه بایستند و با اصرار فراوان مشتریان را به خرید یک محصول متقاعد کنند. شغل فروش در برخی حرفهها ممکن است بیشتر بر پایهٔ ارتباط ایمیلی یا تعامل در شبکههای اجتماعی باشد. در چنین مواردی درونگراها چندان خسته و فرسوده نمیشوند.
مدیر مالی هم قرار نیست همیشه در اتاق دربسته بنشیند. ممکن است لازم باشد بخش زیادی از وقتش به چانهزنی با دپارتمانهای مختلف درون شرکت یا سازمانهای دولتی و خصوصی و بانکها بگذرد. بنابراین این فرض که چنین شغلی نیازمند تعامل نیست و برای درونگراها مطلوب است، لزوماً دقیق نیست.
علاوه بر این، اغلب شغلها سطحبندی هم دارند. ویزیتور، کارشناس فروش، سرپرست فروش و مدیر فروش، ظاهراً همگی در زمینهٔ فروش فعالیت میکنند. اما شرح شغل آنها یکسان نیست و طبیعتاً شرایط احراز شغل هم برایشان یکسان نخواهد بود. پس وصل کردن «فروش» به «برونگرایی» بدون توجه به تنوع فعالیتهای فروش میتواند گمراهکننده باشد.
این توضیحات به معنای رد کردن ارتباط صفات شخصیتی با عملکرد شغلی نیست. اما تأکیدی بر این نکته است که در این زمینه باید دقیقتر، منطقیتر و مستدلتر نظر داد و از صدور احکام کلی اجتناب کرد.
چند کتاب درباره درونگرایی
در کنار مقالات علمی درباره درونگرایی و بحث درونگرایی و برونگرایی در کتابهای تخصصی روانشناسی، طی دو دههٔ اخیر کتابهای عمومی متعددی هم در مورد درونگرایی منتشر شدهاند.
معروفترین آنها کتاب سکوت نوشته سوزان کین است که نقش مهمی در ترویج گفتگوهای مفید و سازنده دربارهٔ درونگرایی داشته است. اگر امروز افراد کمتری را میبینیم که درونگرایی را یک نقطه ضعف و ایراد شخصیتی بدانند، سهمی از این اتفاق را باید به سوزان کین نسبت داد.
البته کین نه اولین نویسندهای بوده که درباره درونگرایی کتاب نوشته و نه آخرین فرد. فهرست کتابهایی که دربارهٔ درونگرایی منتشر شدهاند، طولانی است و ما مطلب مستقلی را به معرفی برخی از این کتابها اختصاص دادهایم:
با ثبت نام رایگان به عنوان کاربر آزاد متمم (صرفاً با تعیین نام کاربری و کلمهٔ عبور) میتوانید به حدود نیمی از هزاران درس متمم دسترسی داشته باشید.
همچنین در صورت تمایل با پرداخت هزینهٔ عضویت ویژه به همهٔ درسهای متمم از جمله درسهای زیر دسترسی خواهید داشت:
دوره MBA | مذاکره | کوچینگ | توسعه فردی
فنون مذاکره | تصمیم گیری | مشاوره مدیریت
تحلیل رفتار متقابل | تسلط کلامی | افزایش عزت نفس
چگونه شاد باشیم | هوش هیجانی | هدف گذاری
خودشناسی | شخصیت شناسی | فکر کردن با نوشتن
برای خرید محصولات صوتی هم میتوانید به صفحهٔ فروشگاه متمم سر بزنید.
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری خودشناسی به شما پیشنهاد میکند:
- خودشناسی – ویژگیهای خودمان را بهتر بشناسیم
- تعریف درونگرایی چیست؟ افراد درونگرا چه ویژگی هایی دارند؟
- چند کتاب درباره درونگرایی و افراد درونگرا | بررسی و طبقه بندی کتابها
- نحوه برخورد و رفتار با افراد درونگرا
- خجالتی بودن چیست و چه تفاوتی با درونگرایی دارد؟
- پرسشنامه سنجش خجالتی بودن و کمرویی
- ریشه های حس خجالت و کمرویی در جمع
- نقش خانواده و مدرسه در تقویت یا درمان خجالتی بودن کودکان
- خودشیفتگی چیست؟ آیا من خودشیفته هستم؟
- آدم صبح هستید یا آدم شب؟
- توهم پایان تاریخ | آیا ما به آخر خط تغییر و تحول رسیدهایم؟
- مرکز کنترل درونی یا مرکز کنترل بیرونی؟ (+ پرسشنامه منبع کنترل)
- مهرطلبی چیست؟ ویژگی های افراد مهرطلب و پرسشنامه مهرطلبی
- رهایی از مهرطلبی | برنامه ۲۱ روزه پیشنهادی هریت بریکر (هفته اول)
- رهایی از مهرطلبی | برنامه ۲۱ روزه پیشنهادی هریت بریکر (هفته دوم)
- رهایی از مهرطلبی | برنامه ۲۱ روزه پیشنهادی هریت بریکر (هفته سوم)
- کنترل رابطه در دست کیست؟
- پرسشنامه کمال طلبی و تفکیک کمال طلبی مثبت و منفی
- کمال طلبی چیست؟ کمال طلب بودن با کمال گرایی چه تفاوتی دارد؟
- کمال طلبی و عوارض منفی آن در زندگی
- افسردگی چیست؟ نشانه ها و علائم افسردگی چه هستند؟
- سوالهایی برای خودشناسی و شناخت بیشتر خودمان
- معنی تکانش چیست؟ رفتارهای تکانشی چه هستند؟
- DSM یا راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی چیست؟
- شناخت محدودیتهای انسان | نقطه آغاز خردمندی
- امید به زندگی | آیا به مرگ فکر میکنید؟
- اختلال اضطراب اجتماعی چیست؟ (فوبیای اجتماعی یا جمعیت هراسی)
- سایکوپات کیست؟ اختلال شخصیت ضد اجتماعی چه ویژگی هایی دارد؟
- چقدر ساده به دیگران اعتماد میکنید؟ | پرسشنامه تمایل به اعتماد
- تست دیسک چیست؟ | دانلود پرسشنامه تست DiSC + آنالیز آزمون دیسک
- تعریف اعتیاد چیست؟ چه کسانی معتاد محسوب میشوند؟
- چپ مغزی و راست مغزی | داستان نیمکره فعال مغز
- تعریف ریسک پذیری چیست؟ آیا شما یک فرد ریسک پذیر هستید؟
- اشتباهات تکراری زندگی | تکرار اشتباه یک اتفاق ساده نیست
- اعتیاد به اینترنت چیست؟ | تعریف و پرسشنامه اعتیاد به اینترنت
- تعریف وراثت پذیری چیست؟ بحث وراثت در شخصیت تا چه حد جدی است؟
- خودنظارتی چیست؟ آیا شما هم یک آفتابپرست اجتماعی هستید؟
- آلبرت الیس
- آرون بک | شناخت درمانی، خطاهای شناختی و طرحوارهها
- درمان شناختی رفتاری یا CBT چیست؟
- تکنیک ABC | روشی برای برخورد آگاهانهتر با افکار منفی و ناکارآمد
- کتاب از حال بد به حال خوب (شناخت درمانی) | دیوید برنز
- کتاب شناخت بیماری های روانی | معرفی انواع اختلالها و بیماری های روانی
- دیل آرچر – متفاوت بودن بهتر از نرمال بودن است
- معرفی کتاب | زندگی خود را دوباره بیافرینید | جفری یانگ
- گفتگو درباره روانشناسی | پادکست انجمن روانشناسی آمریکا
- اتاق خبر | درسهای خودشناسی و شخصیتشناسی
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای آشنا شدن بیشتر با متمم به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کنید و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۲۴۰ هزار تومان)، فصلی (۶۱۰ هزار تومان)، نیمسال (یک میلیون و ۱۰۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۸۰۰ هزار تومان) بخرید.
توجه داشته باشید که خرید ششماهه و یکساله بهترتیب معادل ۲۰٪ و ۳۸٪ تخفیف (نسبت به خرید یکماهه) محسوب میشوند.برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
میدونستم درونگرا هستم اما ناآگاهانه درونگرایی رو مساوی ترس و خجالت و اضطراب اجتماعی فرض می کردم. حالا میدونم که باید در تقسیم بندی ذهنی خودم از شخصیتم خجالت رو از زیرمجموعه درونگرایی بردارم و اون رو به عنوان یک ضعف نگاه کنم که باید مسئولیتش رو بپذیرم و براش کاری انجام بدم. فهمیدم که نباید بهانه به خودم برای تلاش نکردن بدهم.
گاهی اوقات بخش برونگرای شخصیتم فعال میشه طوری که از تنهایی به ستوه میام و فقط نیاز دارم که توی یه جمع باشم و حرف بزنم. به نظرم آدما تو موقعیت های مختلف یا تو دوره هایی از زندگی میتونن شخصیت کاملا متفاوتی رو بروز بدن، مثل الان من.
سوزان کین یک جایی در کتابش میگوید که درونگراها هروقت خواستند میتوانند از فضای پر جنب و جوش بیرون به لانه های ترمیمی خود بروند و آنجا انرژیشان را بازیابند یعنی یک درونگرا میتواند تعامل اجتماعی بالایی داشته باشد به دلیل این که در زندگیش به این سطح از تعامل نیازمند است و بعد میتواند در تنهایی خود، خود را دوباره ترمیم کند.
“فکر نکنید درون گرایی به عنوان چیزی است که باید درمان شود … وقت آزاد خود را آنگونه که دوست دارید صرف کنید، نه به طوری که فکر می کنید قرار است” – سوزان کین
سوزان کین استدلال می کند که ما به طور قابل ملاحظه ای درونگرایان را کم ارزش میدانیم. حداقل یک سوم افرادی که میشناسیم درونگرا هستند. آنها کسانی هستند که گوش دادن را به صحبت کردن ترجیح دهند.اما مهمتر از همه، او استدلال می کند که در درونگرایی هیچ چیز اشتباهی نیست.
نظر اقای ایزنگ قابل قبولتر و دقیق تر است
و اینکه ما جایگاه خودمان را در این طیف پیدا کنیم و در واقع منبع انرژی خودمان را پیدا کنیم که چطوری و از کجا تامین می شود . و از اون برای پیدا کردن شغل و جایگاه مناسب خودمان استفاده کنیم تا زندگی بهتر سطح رشد بیشتر داشه باشیم
به نظرمن تمام کسانی که درمحیط های بیرون ازمنزل کارمیکنن برونگرا محسوب میشوند به معنای عام اما اینکه درهمان محیط های کاریشون چه گونه باهمکاران برخوردکنن وچگونگی تعامل با بالا دستی ها میتونه مجموعه ی وسیع برونگرایی رو کوچکتر کنه واینکه چقدربتواند حقش رو بگیره آنهم به طور مسالمت آمیز اما به شرط تعامل میتواند تعیین کننده درون گرایی وبرون گراییش باشد.من به شخصه درمحیط های گوناگونی کارکردم وتا حدی موفق بودم فقط بیشتر ایراد کارم به کم اطلاع بودن وکمی مطالعم مساله ساز بوده.
شناخت انسان های درونگرا به مراتب سخت تر از شناخت انسان های برون گراست
انسان های درون گرا تا حدود زیادی احساساتشان را درون خودشان میریزند و برزو نمیدهند
شخصیت شناسی بخشی از مسیر خودشناسی را شامل می شود. کاش شخصیت شناسی mbti ، دیسک و یا ۵ نیاز بنیادین روان شناسی ویلیام گلاسر را در مدرسه به ما یاد می دادند..
اولین بار ۱۸ سالم بود که با تیپ شناسی mbti آشنا شدم و در مورد آن مطالعه کردم سپس تست آن را زدم و متوجه شدم که برونگرا هستم ولی خیلی برایم عجیب بود. با خودم گفتم احتمالا تست مشکل داشت یا برای جواب دادن به سوال ها بی دقتی کردم. دلیل این فکر ناشی از برداشت اشتباه من درمورد مفهوم برون گرایی و درون گرایی بود. من تا قبل از ۲۰ سالگی خجالتی بودم و از مهارت ارتباطی کمی برخوردار بودم و فکر می کردم درون گرایی به معنی خجالتی بودن و یا کم حرف بودن است. ولی با بررسی و مطالعه بیشتر متوجه شدم که درون گرایی و برون گرایی بیشتر به بحث انرژی برمی گردد. اینکه چطور انرژی دریافت می کنیم، از جمع
(برون گرایی) یا خلوت و تنهایی(درون گرایی)
من بعد از ۲۰ سالگی به جهت قرار گیری در جمع، مطالعه، آموزش و تمرین، خجالتی بودنم را رفع کردم. خجالتی بودن لایه ای از غباری بود که روی برون گرایی من نشسته بود.
رفتار با شخصیت فرق دارد. شخصیت برای همیشه در ما بوده و هست. حتی می توان گفت ذاتی است و با آن به دنیا می آییم. ولی رفتار و کنترل آن دست خود ماست. خجالتی بودن، پرخاشگر بودن، تنبل بودنو … رفتاری است که می توانیم آن را تغییر دهیم. ولی برون گرایی و درون گرایی به شخصیت ما باز می گردد تغییر آن سخت و شاید غیرممکن باشد. همان طور که در این درس گفته شد برون گرایی و درون گرایی طیف است. در تستی که من انجام دادم برون گرایی ام ۱۰۰ درصد نبود.من هم گاهی خلوت را دوست دارم و انتخاب می کنم. زیرا گاهی دوست دارم تنها باشم. تنها به کوه بروم. تنها در اتاقم باشم و فقط بنویسم. تنها راه برم. تنها سفر کنم.
خلاصه، نباید زندگی را فقط حول این مسائل دید. با روان شناسی در این موضوع صحبت می کردم. به من گفت که به خودت لیبل نزن. ما انسانیم با رفتار و اخلاق متفاوت و در هر لحظه انتخاب می کنیم که چه رفتاری را بروز بدهیم. حساس بودن و لیبل زدن زندگی را برایمان سخت می کند. برون گرایی و درون گرایی فقط برای آگاهی است که خود را بهتر شناخته و بهتر زندگی کنیم.
سلام
نمی توان انسانها را صد در صد درونگرا و یا برونگرا دسته بندی کرد. همین درونگرایی و برونگرایی در طول زندگی یک انسان می تواند در بازه های مختلفی قرار بگیرد.
عوامل محیطی تاثیر بسیاری می تواند در فعال کردن خصوصیات درونگرایی و یا برونگرایی انسان داشته باشد.
توضیحات جالبی بودند..اما من بشخصه با نظر آیزنک موافقم ک درونگرایی و برونگرایی یک طیف است ک بیش از همه عامل محیط روی اون موثره تا حدی ک در طول زمان میتونه کم یا زیاد بشه..و نکته دیگری ک بنظر من وجود دارد این هست ک همه این توضیحات نسبی هستن یعنی اگر من فردی درونگرا هستم شاید همیشه هم از تنها بودن لذت نبرم و اتفاق حضور در جمع رو هم خ دوست داشته باشم اما قطعا نیاز ب ساعاتی خلوت دارم و بالعکس و نکته اخر اینکه فکر میکنم درونگرایی ب برونگرایی قابل تغییر باشه و برعکس ک این هم تحت تاثیر شرایط محیط اطراف هست
کمتر پیش می آید وقتی می خواهیم فعالیتی را انجام دهیم، کار جدیدی را شروع کنیم و یا مدت زمانی را به کاری خاص اختصاص دهیم، در معیارها و اولویت هایمان برای تصمیم گیری، میزان الزام درونگرا بودن یا برونگرایی را دخیل کنیم.
همان طور که در درس هم اشاره شد، هر شغلی به میزانی به دو طرف این طرف نزدیک تر یا دورتر است. شاید گاهی هنر ما این باشد که مثلا به عنوان فردی درونگرا، از عهدۀ انجام فعالیتی که بیشتر مستلزم برونگرایی است، برآییم.
البته به عنوان یک فرد درونگرا، به تجربه دریافته ام، این کار انرژی خیلی زیادی از ما می گیرد و در نهایت ممکن است رضایت زیادی برای ما ایجاد نکند.
شاید یکی از معیارهای قضاوت برای پی بردن به میزان درونگرایی یا برونگرایی افراد این باشد که خود را با عنوان شغلی و یا سمتی که در آن مشغول فعالیت هستند، محک بزنند.
فکر می کنم، میزان رضایت از کاری که انجام می دهیم، میزان راحت برخورد کردن با کار و سنجش انرژی که برای انجام آن صرف می کنیم، عواملی هستند که به عنوان سنگ محکی برای سنجش اینکه در کجای این طیف ایستاده ایم، می توانند مورد استفاده قرار بگیرند.
برداشتی که از برون گرایی و درون گرایی دارم به این شکله:

یعنی برای هر انسانی میشه یک طیفی در نظر گرفت که تعدادی از ویژگی هاش در محدوده ی برون گرایی و تعدادی دیگر هم در محدوده ی درون گرایی باشه. خودم یکسری ویژگی هایی دارم که مربوط به درون گرایی هست و یک سری ویژگی های مربوط به برون گرایی.
یک موردی که من گاهی در کامنتهای دوستان دیدم و یا جاهای دیگه خوندم و شنیدم، اینه که دوستان میگن میخوام تلاش کنم درونگراییم رو کم کنم و برم به سمت برونگرایی بیشتر.
به نظرم، همونطور که در درس هم گفته شد، این مساله ناشی از اینه که اشخاص مفاهیم متعددی رو معادل درونگرایی در نظر میگیرن.
و احتمالا منظورشون اینه که تعاملات اجتماعی شون رو بهبود بدن و یا ارتباطاتشون رو افزایش بدن.
تجربه ای که خود من دارم به عنوان کسی که خیلی درونگرا هستم و در گذشته بسیار خجالتی بودم و همینطور اضطراب اجتماعی هم داشتم گاهی، الان متوجه شدم که این خصوصیات جدا از همدیگه هستند و با اینکه دیگه به اون شدت خجالتی نیستم اما همچنان درونگرا هستم.
همینطور با برچسب زدن و دسته بندی های خشک و قطعی هم راحت نیستم، من بانشاط وخوش خنده هستم و پر انرژی و شوخ طبع و حاضر جواب، و در عین حال بسیار درونگرا. میتونم چندین روز بیرون نرم و کسی رو نبینم و همچنان پر انرژی باشم و راحت.
و این خصوصیات منافاتی با درونگرایی من نداره.
و در آخر اینکه من فکر میکنم معادل دونستن درونگرایی و خجالتی بودن، مثل اشتباهیه که افراد در مفهوم عزت نفس انجام میدن و عزت نفس و اعتماد به نفس رو معادل همدیگه در نظر می گیرن.
سلام
قبلاً به این قضیه دقت نکرده بودم که برونگرا و درونگرا بودن یک طیف است و همۀ افراد در میانۀ آن قرار دارند. با این حال دوستانی دارم که درونگرایی خود را مانع، بهانه و یک غول بزرگ کردهاند برای انجام ندادن برخی فعالیتها. به نظرم اینکه کسی نتواند در جمع صحبت کند یا از خواستۀ خود دفاع کند یا چیزهایی شبیه به این ناشی از کمبود اعتماد به نفس اوست و عدهای آن را به درونگرایی ربط میدهند فقط به این خاطر که نمیخواهند برای افزایش اعتماد به نفس خود تلاش کنند.
با خواندن این درس پاسخ خیلی از سوالهایم راجع به درونگرایی و برونگرایی را گرفتم.
میخواهم خودِ برونگرایم را با خواهر درونگرایم را بر اساس موارد گفته شده مقایسه کنم.
او هنرهایی مثل نقاشی و طراحی و سفالگری و… را دوست دارد که میشود گوشهای نشست و انجام داد، من اما تئاتر و امثال آن را که گروهی است.
او عاشق این است که بنویسد و دفتر روی دفتر سیاه کند من اما عاشق حرف زدنم و اگر کسی نباشد با خودم حرف میزنم و یا صدای خودم را ضبط میکنم.
او دلش میخواهد شطرنج بازی کند من بسکتبال و فوتبال و…
او دوستان زیادی ندارد و من رفقایی از گروهها و طیفهای مختلف دارم.
او یک شغل آرام و بیدغدغه را دوست دارد و من شغلهایی که پر از هیجان باشند.
حتی در دانشگاه هم او هنر خواند و من اقتصاد.
اما با این حال و برونگرا بودنم گاهی هم مینشینم گوشهای و فقط مینویسم. گاهی بخش درونگرایم فعال میشود و ساعتها در اتاقک خوشنویسی میکنم.
قبلا راجع به برونگرایی و درونگرایی جبهه میگرفتم و برایم اصلاً بیمعنی بود. خوشحالم که متمم این گره ذهنی را برایم باز کرد.
به نظر من درونگرایی و برونگرایی افراد خیلی رابطه مستقیمی با تجربیات فرد درر گذشته .و روحیات طرف مقابل داره
برای مثال اگر در محیط کاربا عده ای همکارانمان که دایما در حال نقد یا تمسخر فرد می پردازند یا اشتباهات فرد به صورت خیلی مستقیم و با لحن نامناسب انتقال میدهند بعد از گذشت زمان ان فرد به علت ترس از عدم تایید شدن حتی در بهترین حالت ممکن اگر محل کار را ترک نکند روحیات یک انسان درونگرا را از خود بروز می دهد حال اگر بر عکس در یک سازمان یک مدیر یا مسوول کاملا ریزبینانه رفتار افراد را زیر نظر بگیرد و نکات مثبت آن ها را مورد تشویق و تایید قرار بدهد افراد با گذشت زمان بسیار راحت تر و خلاقانه تر عمل می کنند و تعاملاتشان پر رنگ تر می شود.
این روند در یک خانواده هم به نظرم صدق می کند برای مثال مردی را در نظر بگیریم که بعد از مراجعه به خانه ابراز خستگی کرده و بدون در نظر گرفتن روحیات خانم و یا حتی تمیزی منزل و یا بوی غذا به استراحت می پردازد یا موقع صحبت کردن و ابراز احساسات با لحنی تند صحبت همسرشان را قطع کرده یا احساسشان را سرکوب میکندد در این صورت با گذشت زمان خانم به درونگرایی و سکوت کشش بیشتری پیدا خواهد کرد
در نتیجه به نظر من محیط و واکنش افرادی که در اتمسفر ما وجود دارند در بروز و شدت درونگرایی و برونگرایی بسیار مهم است.
درسته که کلی شاخصه هست که ما میتونیم بوسیله اونا به درونگرا بودن خودمون پی ببریم واینکه بعضی از افراد همزمان چندتا از اون شاخصه ها رو دارن ولی بعضی از این شاخصه ها برای هر کسی میتونه پررنگ تر باشه.!
مثلا برای من گروه دوستی و معاشرت پررنگ تره.!گروه دوستی صمیمی و محدود.درواقع کیفیت دوستی مهمتره برام تا کمیتش.در مقابل شاید افرادی باشن گه ترجیح میدن این کیفیت رو تو گروه های دوستی وسیع تر داشته باشن(برونگراها)
بنظر من همه اکثر افراد به خصوص درونگراها برای معاشرت و دوستیهاشون فیلتر دارن.و از این فیلتر فقط اون افراد خاص رد میشن!
برخی شغلها برای درونگراها محیط بهتری را فراهم میکنند. مانند تحلیلگری بازارها، برنامهنویسی، عکاسی صنعتی و خیابانی و منظره، نقاشی، ویرایش فیلم و صوت، مسئول بایگانی، انباردار، ویراستار، بستهبندی، اپراتور دستگاههای برشکاری، پرس، مسئول کنترل کیفیت در انتهای خطوط تولید، کشاورزی و کلاً هر شغلی که سبب شود فرد درونگرا با تخصصش خلوت کند. اما باید به یاد داشته باشیم که این به معنی عدم موفقیت این افراد در شغلهایی مانند فروش، بازاریابی، مذاکره، منشیگری، مسئول روابط عمومی، کارشناس شبکههای اجتماعی، مدیر منابع انسانی، معلمی، راهنمای تور، و کلاً شغلهایی که نیاز باشد گاه و بیگاه در تعامل با دیگران باشند یا با افراد جدیدی آشنا شوند، نیست. بلکه باید برای ارتباط با دیگران -که یکی از ویژگیهای مهم این شغلهاست- انرژی بیشتری صرف کرده و در کنارش زمانهایی را برای خلوت با خود در نظر بگیرند. همچنین بودن فرد برونگرا در شغلهای مناسب درونگراها، به معنی عدم موفقیت قطعی او نیست. بلکه وی باید نسبت به یک شخص درونگرا برای رسیدن به موفقیتی مشخص، انرژی بیشتری صرف کند.
اما از آنجایی که افراد درونگرا از خلوت خود انرژی میگیرند و برونگراها از بودن با دیگران، امکان رشد درونگراها و متخصص شدن در زمینهی مورد نظرشان با صرف انرژی کمتری نسبت به برونگراها رقم خواهد بود. چرا که برای افزایش دانش در هر زمینهای باید زمانی را به آن اختصاص داده و تنها باشیم.
شاید در اینجا بتوان گفت، برونگراها برای حضور در تنهایی و کسب دانش، منبع انرژی محدودی داشته و نیاز دارند زمانهایی را برای بودن با دیگران به خود اختصاص دهند.
نکتهی مثبت دیگری که درونگرایی برای افراد به ارمغان میآورد، توانایی کنترل بهتر رفتارشان در تعامل با شبکههای اجتماعی نسبت به برونگراهاست. همانگونه که در درس “با درونگراها مهربان باشیم” اشاره شده، بودن در جمع برای برونگراها الزاماً به معنی بودن در جمعهای فیزیکی نیست. بر همین اساس این افراد مدت زمان بیشتری را در شبکههای اجتماعی در بررسی صفحات گوناگون -که ممکن است هیچ نیازی نیز به آنها نداشته باشند- و گفتگو با افرادی که ممکن است آنها را نشناسند، صرف کنند. از این رو احتمال اینکه برونگراها ضربهی بزرگتری از شبکههای اجتماعی در زندگی کاری و شخصیشان بخورند، بیشتر از افراد درونگرا است.
پینوشت: من یک درونگرام، درونگرایی را دوست دارم و از اینکه برونگرا نشدم، خوشحالم.
من درون گرا هستم ولی ارتباطات خیلی خوبی دارم
من کار فروش رو همبه گونه فروش گاهی که مشتری به سراغمون میاد و فروشی که به صورت ویزیتوری رو انجام دادم
برا من که درون گرا هستم فروشی که به سراغ مشتری ای که اشتیاق کمتری بهمون داره و هی محل باید عوض بشه ده ها برابر انرژی میگرفت و سریع کارمو تغییر دادم.
راستش من احساس میکردم که درونگرا هستم اما الان طبق این تعاریف فهمیدم که یه چندتا ویژگی رو دارم چندتا رو ندارم.مثلا برای روابط دوستی واقعا ترجیح میدم که کیفیت بیشتر باشه تا کمیت.اما توی جمع هم خوب قرار میگیرم.خجالتی نیستم و سکوت هم نمیکنم!روی کار بخصوصی تمرکز نمیکنم و همزمان کارها رو انجام میدم.ولی زیاد توی ذهنم هستم.چون احساس میکنم چیزایی که توی ذهنم هست رو نمیتونم برای دوروبریام بیان کنم.بیشتر سعی میکنم چیزایی رو بگم که شاید اونا ازش سردرمیارن و خوششون میاد یه جورایی افکارم رو سرکوب میکنم
من درونگرا هستم. حضور در جمع و مرکز توجه بودن از من انرژی زیادی میگیره و معمولا روی یک کار به خصوصی تمرکز میکنم و از انجام همزمان کارها دوری میکنم. به نظرم این نکته خیلی مهمه که موفقیت زندگی و شغلی ما، تابع درونگرایی و برونگراییمان نیست. بلکه تابع شغل و مسیری است که برای زندگی انتخاب میکنیم.
دوست ندارم تنها باشم,از طرفی با معدود افرادی می تونم رابطه ی تاثیر گذار برقرار کنم
بیشتر افرادی رو برای دوستی میپسندم که پر انرژی هستن و به راحتی هیجاناتشون رو میشه در رفتارشون دید… من سعی می کنم همیشه خودمو عادی نشون بدم, بیان احساساتم به خصوص در جمع برام مشکله…شاید من بتونم بگم خجالتی هستم تا درونگرا ولی مطمعن نیستم هنوز
سلام
به نظر من ما مختاریم درون یا برون گرایی مون رو انتخاب یا تنظیم کنیم بر طبق متن بالا ۳۹ تا ۵۸ درصد ارثی است یعنی بیشتر عوامل مربوط به محیط است شاید لازم باشد در مسجد درون گرا باشیم و در اداره برون گرا ، به هر حال با تمرین تغییر میکنیم