تعریف درونگرایی چیست؟ افراد درونگرا چه ویژگی هایی دارند؟

اگر بحثهای مختلف و دیدگاههای متفاوت در خودشناسی و شخصیت شناسی را کنار یکدیگر قرار داده و مقایسه کنید، کمتر واژه و اصطلاحی را میبینید که به اندازهٔ درونگرایی و برونگرایی به آنها پرداخته شده باشد.
حتی میتوان گفت مفهوم درونگرایی و برونگرایی، مخرج مشترک برخی از رایجترین نظریه های شخصیت شناسی صفاتی محسوب میشوند (+).
در این درس کمی دربارهٔ تعریف درونگرایی و ویژگی های افراد درونگرا صحبت میکنیم. اما از آنجا که معمولاً درونگرایی و برونگرایی را در برابر یکدیگر (و گاه دو انتهای یک طیف) قرار میدهند، مطالعهٔ این درس به شفافتر شدن مفهوم برونگرایی و ویژگی های افراد برونگرا هم کمک خواهد کرد.
تعریف درونگرایی و خصوصیات افراد درونگرا چیست؟
با وجودی که اصطلاح درونگرایی (به انگلیسی: Introversion) در بسیاری از مدلها و نظریههای شخصیت شناسی به کار میرود، اما همهٔ این نظریهها درونگرا بودن را به یک شکل تعریف نمیکنند.
در کنار تعریف درونگرایی و آنچه به عنوان ویژگی های افراد درونگرا در مقالات علمی و کتابهای تخصصی روانشناسی مطرح میشود، اصطلاح درونگرا و مشتقات آن در ادبیات عمومی هم بسیار رواج یافته است. به همین علت، بسیار پیش میآید که در گفتگوهای روزمره از درونگرایی و ویژگی های افراد درونگرا بشنویم.
اما معمولاً مفهومی که از درونگرایی در ذهن اکثر عموم مردم است، با آنچه در روانشناسی مطرح میشود تطبیق کامل ندارد. بنابراین گاه میبینیم افراد مختلف، رفتار خود و دیگران را – حتی بدون این که واقعاً ربطی داشته باشد – به درونگرا بودن ربط میدهند.
درونگرایی و بار معنایی منفی آن
علاوه بر مبهم بودن تعریف درونگرایی، مشکل دیگری هم وجود هست که هنوز کاملاً از بین نرفته است: متأسفانه گاهی هنوز میبینیم درونگرایی در ذهن عدهای بار معنایی منفی دارد.
مثلاً شاید شما هم دیده باشید که وقتی کودکی به موقع سلام نمیکند یا به سوال آشنایان و بستگان پاسخ نمیدهد، والدین از طرف مقابل عذرخواهی میکنند و برای توضیح این رفتار میگویند که کودکشان درونگراست.
علاوه بر این، گاهی میبینیم ساکت نشستن یا خلوتگزینی یک فرد درونگرا را مصداق «منزوی» بودن در نظر میگیرند و با چنین برچسبی، این رفتار را نامطلوب تلقی میکنند.
این نوع آشفتگیهای معنایی باعث شده که هنوز، با وجود بحثهای گستردهای که دربارهٔ درونگرایی مطرح شده، اصطلاحاتی مانند «درمان درونگرایی» و «حل مشکل درونگرایی» از جمله عبارات پرتکرار در جستجوهای اینترنتی باشند.
درونگرایی در ادبیات یونگ
یونگ یکی از نخستین کسانی است که مفهوم درونگرایی و برونگرایی را رواج داد. نهفقط در کتابهای تخصصی، در کتابهای عمومی درباره درونگرایی هم معمولاً به این نکته اشاره میشود.
اما نکتهای که کمتر به آن پرداخته میشود این است که در نوشتههای یونگ، درونگرایی و برونگرایی یک ویژگی دوگانه یا دوقطبی (Dichotomy) نبود و قرار نبود انسانها در یکی از دو دستهٔ درونگرا و برونگرا طبقهبندی شوند.
آنچه معمولاً به درونگرایی یونگی نسبت داده میشود، بر پایهٔ تست شخصیت شناسی MBTI است که با الهام از اندیشههای یونگ (و نه بر اساس مدل یونگ) ساخته شده است.
در نوشتههای یونگ – متفاوت با آنچه در روایتهای سادهتر MBTI گفته میشود – دو مفهوم کلیدی وجود داشت (+):
- عملکرد (function)
- گرایش/جهتگیری انرژیهای روانی (attitude) بود.
دسترسی کامل به مجموعه درسهای خودشناسی و شخصیت شناسی برای اعضای ویژه متمم در نظر گرفته شده است. با فعال کردن عضویت ویژه در متمم، به درسهای بسیار بیشتری نیز دسترسی پیدا میکنید:
ضمناً بررسیهای ما نشان داده در میان دوستان متممی، کسانی که به درسهای شخصیتشناسی علاقهمند بودهاند، برای مطالعهی درسهای زیر هم وقت صرف کردهاند:
تحلیل رفتار متقابل | زندگی شاد | افزایش عزت نفس | کوچینگ | مشاوره مدیریت
کاریزما | مدیریت استرس | تصمیم گیری | روانشناسی پول | استعدادیابی | یادگیری
تحلیل رفتار متقابل | هوش هیجانی | مهارت ارتباطی | رابطه عاطفی | مسیر شغلی
همانطور که میبینید، آنچه ما به عنوان تفاوت درونگرا و برونگرا میشناسیم، کمی با آنچه یونگ گفته متفاوت است. اما به معنای نادرست بودن تلقی متعارف از درونگرایی و برونگرایی نیست. بلکه شکل سادهشدهای از دوگانهای است که یونگ تعریف کرد و بعدها به کمک تست MBTI به گفتگوهای عمومی راه یافت.
پرسشنامه آیزنک و تعریف او از برونگرایی و درونگرایی
هانس آیزنک (Eysenck) هم یکی دیگر از روانشناسانی بود که به اهمیت درونگرایی و برونگرایی توجه کرد. آیزنک بر اساس پژوهشهای خود به نتیجه رسیده بود که دو صفت اصلی در انسانها وجود دارد که برای توصیفشان ضروری و مفید است: یکی نوروتیک بودن و دیگری برونگرایی.
او پرسشنامهای هم برای سنجش برونگرایی طراحی کرد که به نام مقیاس برونگرایی آیزنک شناخته میشود (دانلود نسخه PDF پرسشنامه آیزنک (انگلیسی).
طبیعتاً در مقیاسی که آیزنک طراحی کرد، امتیاز پایین در برونگرایی به معنای درونگرایی بیشتر خواهد بود. اگر میخواهید تصویری دقیقتر از مفهوم درونگرایی (یا در واقع: شاخص برونگرایی پایین) در نگاه آیزنک داشته باشید، میتوانید چند نمونه از سوالهای آیزنک را – که در پرسشنامهاش مطرح میکند – بخوانید:
آیا از دیدن افراد جدید لذت میبرید؟
آیا نسبتاً بانشاط و سرزنده هستید؟
آیا میتوانید در یک مهمانی شاد شرکت کنید و لذت ببرید؟
آیا در ایجاد دوستیهای جدید پیشقدم میشوید؟
آیا از قاطی شدن با مردم لذت میبرید؟
آیا از [محیطِ] پرهیجان و شلوغ لذت میبرید؟
کار ارزشمند دیگری آیزنک این بود که ایدهٔ ارثی بودن برونگرایی و درونگرایی را مطرح کرد. در واقع برونگرایی – درونگرایی را صرفاً یک صفت روانی ندید و مدعی شد که ریشهٔ این صفت را باید در ساختار مغز و ویژگیهای ژنتیکی جستجو کرد.
او آزمایشهای متعددی هم طراحی و اجرا کرد تا این فرض را ارزیابی کند. اگرچه نتایج همهٔ آزمایشهایش همسو نبودند، اما اصل این کار آیزنک بسیار ارزشمند بوده است. چون مدلها و توصیفهای روانتحلیلگران، معمولاً قابل رد و اثبات نیستند. اما وقتی آزمایشهایی برای سنجش یک مدل طراحی میشود، این فرصت به وجود میآید که اعتبار آن مدل به شیوهٔ قابلاتکایی سنجیده شود. چنانکه امروز برونگرایی – درونگرایی به عنوان یکی از اصلیترین صفات شخصیتی قابلاندازهگیری و قابلاتکا شناختهشده است (+).
برونگرایی [و درونگرایی] در مدل پنج عاملی شخصیت
یکی از مدلهای بسیار شناختهشده در شخصیت شناسی مدل پنج عاملی شخصیت است. رویکرد این مدل، شخصیت شناسی صفاتی (trait-based) است. یعنی شخصیت انسانها را بر اساس چند صفت مشخص میسنجد. سالهاست دربارهٔ این که «تعداد صفتهایی که باید برای شناختن انسانها بررسی کنیم چقدر است» بحث میشود. مدل پنج عاملی، همانطور که از نامش پیداست، بر این اساس بنا شده که تعداد این صفات نمیتواند از پنج مورد کمتر باشد (مطالعهٔ بیشتر: مدل پنج عاملی شخصیت).
در مدل پنج عاملی شخصیت، چیزی به اسم درونگرایی نداریم. اما یکی از پنج عاملی که برای شناخت و سنجش شخصیت در مدل پنج عاملی مطرح میشود، برونگرایی یا extraversion است.
برونگرایی در این مدل (شبیه مدل آیزنک) به شکل طیفی تعریف میشود. بنابراین میتوان گفت هر چه شاخص برونگرایی شما در این مدل کمتر باشد، درونگراتر محسوب میشوید.
اما باید به خاطر داشته باشید که آنچه به عنوان برونگرایی در مدل پنج عاملی مطرح میشود، ترکیبی از شش ویژگی است:
- گرم بودن
- اجتماعی بودن
- صراحت و قاطعیت
- جنب و جوش و فعالیت
- هیجانخواهی
- تجربه هیجانهای مثبت
بنابراین حاصلجمع وضعیت شما در این شش دسته ویژگی است که نهایتاً باعث میشود بر اساس مدل پنج عاملی شما را برونگراتر یا درونگراتر از فردی دیگر ارزیابی کنند.
مطالعهٔ بیشتر
برای آشنایی بیشتر با این مدل شخصیتی میتوانید درس مدل پنج عاملی شخصیت را بخوانید.
پس از این که کمی با پنج عامل اصلی در این مدل آشنا شدید، درس تعریف برونگرایی در مدل پنج عاملی را هم مطالعه کنید. در این درس به پرسشها و مولفههای مشخصکنندهٔ درونگرایی / برونگرایی بر اساس مدل شخصیت شناسی پنج عاملی پرداختهایم.
تفاوت خجالتی بودن و درونگرایی
یکی از ویژگیهایی که معمولاً با درونگرایی اشتباه گرفته میشود، خجالتی بودن است. اشتباه گرفتن خجالتی بودن و درونگرا بودن از این جهت دردسرساز است که درونگرایی به عنوان یک ویژگی شخصیتی پذیرفته میشود. اما خجولی چیزی است که بهتر است در پی رفع آن باشیم.
پس اگر شما درونگرا باشید و به اشتباه فکر کنید خجالتی هستید، ممکن است وارد یک تلاش فرساینده و مخرب برای تغییر ترجیحات شخصیتیتان بشوید.
ما درسهای متعددی را در متمم به خجالتی بودن اختصاص دادهایم. اما فعلاً در حد یک توضیح مختصر میشود به این اکتفا کرد که درونگرایی، یک نوع ترجیح است؛ ترجیح تنها بودن به حضور در جمع، یا ترجیح رابطهٔ صمیمی با افرادی محدود به جای رابطه سطحیتر با طیف گستردهای از انسانها.
اما خجالتی بودن، تجربهٔ احساسات منفی در تعامل با دیگران است. دامنهٔ این احساسات منفی گاهی حتی به قبل از تعامل هم کشیده میشود. یعنی فرد خجالتی با وجودی که هنوز به مهمانی یا جلسه نرفته و فرد مورد نظرش را ندیده، سناریوهای نامطلوب و نامناسب را تصور کرده و پیشاپیش خودش را با اتفاقهایی که نیفتاده و تجربههایی که پیش نیامده آزار میدهد.
بنابراین بهتر است همواره به معنای دقیق درونگرایی توجه کنیم و به سادگی آن را مترادف صفات و ویژگیهای دیگر (مانند جمع گریزی، خجالتی بودن، اضطراب اجتماعی و …) در نظر نگیریم.
مطالعهٔ بیشتر
در درس تفاوت خجالتی بودن و درونگرایی به این دو مفهوم و تفاوتشان پرداختهایم. همچنین درس دیگری را به پرسشنامه سنجش خجالت و کمرویی اختصاص دادهایم. این پرسشنامه را زیمباردو و هندرسون طراحی کردهاند.
در کنار این دو درس، مطلبی را هم به ریشه های خجالتی بودن و کمرویی اختصاص دادهایم.
کدام بهتر است: درونگرایی یا برونگرایی؟
در کنار همهٔ بحثهایی که دربارهٔ ریشهٔ تفاوتها و سهم وراثت، محیط و تربیت در درونگرایی و برونگرایی مطرح میشود، باید به این موضوع مهم هم بپردازیم که آیا میتوان یکی از دو صفت درونگرایی و برونگرایی را بر دیگری ترجیح داد؟ برای علاقهمندان به توسعه فردی،این سوال بهویژه در مورد انتخاب شغل و طراحی مسیر شغلی اهمیت پیدا میکند:
پاسخ به این سوال در طول زمان تغییر کرده و به تدریج پختهتر شده است. جنس پاسخها را میتوان به سه دوره تقسیم کرد:
دورهٔ اول | درونگرایی بد است. برونگرایی خوب است
در مطلبی که با عنوان چند کتاب درباره درونگرایی منتشر کردهایم، توضیح دادهایم که تا سالها چنین فرض میشد که برونگرایی ویژگی بهتر و صفت برتر است و درونگرایی یک ویژگی نامطلوب محسوب میشود. یا اگر هم نامطلوب نیست، لااقل به اندازهٔ برونگرایی کارآمد نیست و نقطهٔ قوت محسوب نمیشود.
این نوع نگاه به تدریج در دو دههٔ گذشته تغییر کرده است.
شما این مطلب را در سایت متمم (محل توسعه مهارتهای من) میخوانید. متمم هزاران درس در زمینهٔ مدیریت و توسعه فردی ارائه میکند و همواره به ارائه محتوای علمی، دقیق و تألیفی متعهد است. فهرست درسها، شرایط عضویت در متمم و تجربهٔ اعضای متمم از حضور در متمم را میتوانید در صفحات زیر بخوانید:
دورهٔ دوم | برخی مشاغل به برونگراها نیاز دارند و برخی به درونگراها
اگرچه این نگرش امروزه به اندازهٔ قبل پررنگ نیست، اما هنوز هم طرفدارانی دارد. کتاب شغل مناسب شما نمونهای از کتابهایی است که بر پایهٔ چنین نگرشی تألیف شده است. یعنی به افراد پیشنهاد میکند شغل و مسیر شغلی خود را بر اساس ویژگی های شخصیتی خود (با تکیه بر آزمون MBTI) انتخاب کنند.
چنین فرضی را نمیتوان به شکل مطلق نادرست دانست. همهٔ ما کموبیش این تجربه را داشتهایم که بر اساس ویژگیهای شخصیتیمان، برخی شغلها برایمان سادهتر و جذابتر بوده و برخی دیگر، دشوارتر است و بیشتر انرژی میگیرد.
اما باید مراقب باشیم که در این قضاوتها گرفتار دام «صدور احکام کلی و عمومی» نشویم.
دورهٔ سوم | «بخشی از» تصورات ما نادرستند
در مورد تطبیق مشاغل با ویژگی های شخصیتی و خصوصاً درونگرایی و برونگرایی دو نوع خطا وجود دارد.
خطای اول این است که ما به جای اتکا به پژوهشها صرفاً بر اساس حدسیات خود قضاوت میکنیم. به عنوان مثال، بهسادگی حکم میدهیم که فروشنده موفق باید برونگرا باشد و افراد درونگرا شانسی در حرفهٔ فروشندگی ندارند.
در صدور چنین احکامی باید محتاط بود و نتایج پژوهشها را بررسی کرد. صرفاً برای نمونه در همین مورد خاص در درس کدام فروشنده موفقتر است؟ از سلسله درسهای آموزش فروش متمم توضیح دادهایم که از نظر آماری افراد میانگرا بیشتر از افراد درونگرا و برونگرا میتوانند در فروشندگی موفق باشند. علاوه بر این، طبیعتاً از آنجا که بسیاری از انسانها به «میان گرا بودن / midtrovert» نزدیکترند تا درونگرا و برونگرا، از این منظر هم بهتر است در پیشبینی موفقیت و شکست انسانها در حرفههای مختلف محتاطتر باشیم.
خطای دوم این است که درک ما از گروههای شغلی بهشدت گرفتار استریوتایپ (تفکر قالبی) است. همهٔ فروشندگان قرار نیست وسط یک فروشگاه بایستند و با اصرار فراوان مشتریان را به خرید یک محصول متقاعد کنند. شغل فروش در برخی حرفهها ممکن است بیشتر بر پایهٔ ارتباط ایمیلی یا تعامل در شبکههای اجتماعی باشد. در چنین مواردی درونگراها چندان خسته و فرسوده نمیشوند.
مدیر مالی هم قرار نیست همیشه در اتاق دربسته بنشیند. ممکن است لازم باشد بخش زیادی از وقتش به چانهزنی با دپارتمانهای مختلف درون شرکت یا سازمانهای دولتی و خصوصی و بانکها بگذرد. بنابراین این فرض که چنین شغلی نیازمند تعامل نیست و برای درونگراها مطلوب است، لزوماً دقیق نیست.
علاوه بر این، اغلب شغلها سطحبندی هم دارند. ویزیتور، کارشناس فروش، سرپرست فروش و مدیر فروش، ظاهراً همگی در زمینهٔ فروش فعالیت میکنند. اما شرح شغل آنها یکسان نیست و طبیعتاً شرایط احراز شغل هم برایشان یکسان نخواهد بود. پس وصل کردن «فروش» به «برونگرایی» بدون توجه به تنوع فعالیتهای فروش میتواند گمراهکننده باشد.
این توضیحات به معنای رد کردن ارتباط صفات شخصیتی با عملکرد شغلی نیست. اما تأکیدی بر این نکته است که در این زمینه باید دقیقتر، منطقیتر و مستدلتر نظر داد و از صدور احکام کلی اجتناب کرد.
چند کتاب درباره درونگرایی
در کنار مقالات علمی درباره درونگرایی و بحث درونگرایی و برونگرایی در کتابهای تخصصی روانشناسی، طی دو دههٔ اخیر کتابهای عمومی متعددی هم در مورد درونگرایی منتشر شدهاند.
معروفترین آنها کتاب سکوت نوشته سوزان کین است که نقش مهمی در ترویج گفتگوهای مفید و سازنده دربارهٔ درونگرایی داشته است. اگر امروز افراد کمتری را میبینیم که درونگرایی را یک نقطه ضعف و ایراد شخصیتی بدانند، سهمی از این اتفاق را باید به سوزان کین نسبت داد.
البته کین نه اولین نویسندهای بوده که درباره درونگرایی کتاب نوشته و نه آخرین فرد. فهرست کتابهایی که دربارهٔ درونگرایی منتشر شدهاند، طولانی است و ما مطلب مستقلی را به معرفی برخی از این کتابها اختصاص دادهایم:
با ثبت نام رایگان به عنوان کاربر آزاد متمم (صرفاً با تعیین نام کاربری و کلمهٔ عبور) میتوانید به حدود نیمی از هزاران درس متمم دسترسی داشته باشید.
همچنین در صورت تمایل با پرداخت هزینهٔ عضویت ویژه به همهٔ درسهای متمم از جمله درسهای زیر دسترسی خواهید داشت:
دوره MBA | مذاکره | کوچینگ | توسعه فردی
فنون مذاکره | تصمیم گیری | مشاوره مدیریت
تحلیل رفتار متقابل | تسلط کلامی | افزایش عزت نفس
چگونه شاد باشیم | هوش هیجانی | هدف گذاری
خودشناسی | شخصیت شناسی | فکر کردن با نوشتن
برای خرید محصولات صوتی هم میتوانید به صفحهٔ فروشگاه متمم سر بزنید.
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری خودشناسی به شما پیشنهاد میکند:
- خودشناسی – ویژگیهای خودمان را بهتر بشناسیم
- تعریف درونگرایی چیست؟ افراد درونگرا چه ویژگی هایی دارند؟
- چند کتاب درباره درونگرایی و افراد درونگرا | بررسی و طبقه بندی کتابها
- نحوه برخورد و رفتار با افراد درونگرا
- خجالتی بودن چیست و چه تفاوتی با درونگرایی دارد؟
- پرسشنامه سنجش خجالتی بودن و کمرویی
- ریشه های حس خجالت و کمرویی در جمع
- نقش خانواده و مدرسه در تقویت یا درمان خجالتی بودن کودکان
- خودشیفتگی چیست؟ آیا من خودشیفته هستم؟
- آدم صبح هستید یا آدم شب؟
- توهم پایان تاریخ | آیا ما به آخر خط تغییر و تحول رسیدهایم؟
- مرکز کنترل درونی یا مرکز کنترل بیرونی؟ (+ پرسشنامه منبع کنترل)
- مهرطلبی چیست؟ ویژگی های افراد مهرطلب و پرسشنامه مهرطلبی
- رهایی از مهرطلبی | برنامه ۲۱ روزه پیشنهادی هریت بریکر (هفته اول)
- رهایی از مهرطلبی | برنامه ۲۱ روزه پیشنهادی هریت بریکر (هفته دوم)
- رهایی از مهرطلبی | برنامه ۲۱ روزه پیشنهادی هریت بریکر (هفته سوم)
- کنترل رابطه در دست کیست؟
- پرسشنامه کمال طلبی و تفکیک کمال طلبی مثبت و منفی
- کمال طلبی چیست؟ کمال طلب بودن با کمال گرایی چه تفاوتی دارد؟
- کمال طلبی و عوارض منفی آن در زندگی
- افسردگی چیست؟ نشانه ها و علائم افسردگی چه هستند؟
- سوالهایی برای خودشناسی و شناخت بیشتر خودمان
- معنی تکانش چیست؟ رفتارهای تکانشی چه هستند؟
- DSM یا راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی چیست؟
- شناخت محدودیتهای انسان | نقطه آغاز خردمندی
- امید به زندگی | آیا به مرگ فکر میکنید؟
- اختلال اضطراب اجتماعی چیست؟ (فوبیای اجتماعی یا جمعیت هراسی)
- سایکوپات کیست؟ اختلال شخصیت ضد اجتماعی چه ویژگی هایی دارد؟
- چقدر ساده به دیگران اعتماد میکنید؟ | پرسشنامه تمایل به اعتماد
- تست دیسک چیست؟ | دانلود پرسشنامه تست DiSC + آنالیز آزمون دیسک
- تعریف اعتیاد چیست؟ چه کسانی معتاد محسوب میشوند؟
- چپ مغزی و راست مغزی | داستان نیمکره فعال مغز
- تعریف ریسک پذیری چیست؟ آیا شما یک فرد ریسک پذیر هستید؟
- اشتباهات تکراری زندگی | تکرار اشتباه یک اتفاق ساده نیست
- اعتیاد به اینترنت چیست؟ | تعریف و پرسشنامه اعتیاد به اینترنت
- تعریف وراثت پذیری چیست؟ بحث وراثت در شخصیت تا چه حد جدی است؟
- خودنظارتی چیست؟ آیا شما هم یک آفتابپرست اجتماعی هستید؟
- آلبرت الیس
- آرون بک | شناخت درمانی، خطاهای شناختی و طرحوارهها
- درمان شناختی رفتاری یا CBT چیست؟
- تکنیک ABC | روشی برای برخورد آگاهانهتر با افکار منفی و ناکارآمد
- کتاب از حال بد به حال خوب (شناخت درمانی) | دیوید برنز
- کتاب شناخت بیماری های روانی | معرفی انواع اختلالها و بیماری های روانی
- دیل آرچر – متفاوت بودن بهتر از نرمال بودن است
- معرفی کتاب | زندگی خود را دوباره بیافرینید | جفری یانگ
- گفتگو درباره روانشناسی | پادکست انجمن روانشناسی آمریکا
- اتاق خبر | درسهای خودشناسی و شخصیتشناسی
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
درونگراها شانس بیشتری برای بیرون شدن و باز برگشتن دارن چون جامعه هم برونگرایی را راحت می پذیرد. درون گرایی یک شانس بزرگ است.
برونگراها اگر بخواهند به درون بروند و سرک بکشند راه سخت تری را باید طی کنند. چرا که حتی جامعه هم برون گرایی را بیشتر می پذیرد.
سلام
انسانها را می توان برحسب خصوصیات و ویژگی های آنان، تمیز داد؛ مثل درون گرا و برون گرا بودن. اما نباید به آنان برچسب گذارد. بنظر موضوعی که با این دانش و دانستنی ها مطرح است، شناخت انسانها و درک نحوه رفتار آنان و خودمان است. وقتی بتوان رفتار و کردار انسان ها را برحسب ویژگی های آنان و موقعیت های واقع شده در آن تحلیل کرد. تعامل، درک و برقراری ارتباطات سهل تر و راحت تر خواهد بود . البته نمی توان فراموش کرد که این نوع نگاه می تواند رمز داشتن زندگی آرامش بخش باشد.
اما در جامعه طوری برخورد میشه که انگار برونگرایی ارجحیت محسوب میشه بنظرم یخورده نسبت به درونگراها قضاوتها مناسب نیست.خودم بشخصه میبینم که در محیط کار و یا جمع دوستان برونگراها را ترجیح میدهند و گاهی برچسبهای نامناسبی به افراد درونگرا زده میشه.
به نظر من درون گرایی وبرون گرایی دردو طیف یک بازه قراردارند یعنی به طور مطلق نمی توان کسی را درون گرا یا برون گرا نامید من خودم تنهایی را بیشتر دوست دارم و با تنهایی خودم حال می کنم و بیشتر کارهای مفید را وقتی تنها هستم انجام مید هم اما از در جمع بودن هم ناراحت ونگران نیستم و بویژه در جمع دوستان و اشنایان خیلی راحت هستم اما به سختی میتوانم با کسانی که نمی شناسم ارتباط برقرار کنم مثلا بارها در مسافرت به تهران با اتوبوس با وجود ساعات طولانی نتوانسته ام با بغل دستی ام ارتباط برقرار و صحبت مفیدی داشته باشم ولی به طور کلی از اینکه به برون گرایی گرایشم بیشتر است بسیار راضی هستم و فکر می کنم دلیل عمده تواناییهای وموفقیت هایی که داشته ام به همین درون گرایی برمی گردد
احساسم کاملا شخصی ست و هیچ پشتوانه علمی نداره ( بعدا بررسی خواهم کرد علمی بودنش را ) :
فکر می کنم عوامل دیگری به مثابه نابینا بودن و یا ناتوانی حرکتی خاص و یا مبتلا بودن به یک بیماری خاص می تواند تاثیر به سزایی بر روی شکل گیری رفتار شخص به خصوص ویژگی های رفتاری منحصر به فرد داشته باشد به عنوان مثال درون گرایی . یا برون گرایی و یا ویژگی هایی از این دست .
من یه درون گرا هستم و زمانی هم به دنبال این بودم که درون گرا نباشم ، یه جورایی فکر می کردم درون گرا بودن یه چیز بد یا یه نکته منفی شخصیتی هست
الان نه تنها با درونگرا بودنم کنار اومدم بلکه به هیچ وجه حاضر هم نیستم برونگرا باشم
به نظر میاد مهم ترین نکته ای که توی این متن دیده میشه اینکه بعضا کم کاری یا عدم توانایی در ارتباط با دیگران و یا بحث های مرتبط رو به گردن عوامل بیرونی (در اینجا عامل بیرونی یک تعریف از تیپ های شخصیتی) نیندازیم .
من بخاطر درونگرایی خیلی اذیت شدم، کل دوران نوجوونی و اوایل جوونیم با لغات خجالتی، افسرده، غمگین گذشت، کسایی که دوستم داشتند از تنهاییم نگران میشدند از خونه بیرونم میکردند ولی من مهمونی و بیرون رفتن رو زیاد دوست نداشتم یا میگفتند رابطه اجتماعیش ضعیفه اما هنوزم دوستای صمیمی من همون چهارتا رفیق بچگیمند.. یا میگفتند از پس کار تیمی برنمیاد نمیتونه بازیگر بشه چون خجالتیه خودمم باورم شده بود، اما از پس همش براومدم.. فکر میکنم درونگرایی توی شرایط یا سن و سال مختلف درصدهای متفاوتی داشته باشه در مورد من که اینطور بوده، من با وجود درونگرایی همه کارهایی که یک برونگرا انجام میده و همه روابط یک برونگرا رو دارم ولی در نهایت برای بدست آوردن انرژی برای انجام اونها به تنها کتاب خوندن تنها فکر کردن تنها فیلم دیدن تنها رقصیدن تنها تنها تنها بودن احتیاج دارم..
من یک درونگرای شادم..
بنظرمنم آدمی صدرصد درون گرا وبرون گرا وجود نداره -بنظرمن همه آدما موقعی هس که از تنهایی لذت میبرن اما از تو جمع بودن هم لذت میبرن.
حد وسطی باید بین این شخصیت آدما تعریف بشه بهتره.
به نظرم و با توجه به اطلاعاتم هیچکس صد در صد درونگرا و برونگرا نیست و به نظرم از این ترجیح بهتره در راستای شناخت خودمون و خواسته هامون بیشتر استفاده کنیم و با توجه به ارزش گذاری روی اهداف و خواسته ها از انرژیمون بهره مند شیم
با عرض سلام و تشکر از این درس اموزنده.سوال من این است که ایا درونگرا بودن فقط به این معنی است که ادم در برابر سخن دیگران سکوت کند و از اجتماع دور بماند و باان ارتباط نداشته باشد و ایا علت شکست انسان های درونگرا این است یا چیز های دیگری هم به غیر از چیز هایی که در این درس ذکر شده وجود دارد ؟
سلام
از بخشی از متن درس استفاده می کنم:
فرد درونگرا از خلوت کردن با خودش انرژی میگیرد و در تعامل با دیگران، انرژی خود را از دست میدهد وبر عکس فردبرون گرا در صورتی که در جمع و با دیگران باشد، انرژی می گیرد.
به نظر می رسدبه صورت مطلق نیز نمی توانیم بگوییم یک فرد صد در صد درونگرا است یا برونگرا.هر فردی در موقعیت های مختلف، واکنش های مختلف نشان می دهد.
به صورت معمول، مردان وقتی ناراحت هستند، دوست دارند حداقل برای دقایقی تنها باشند و با خود خلوت کنند هر چند برونگرا باشد!
در هر حال شکست و موفقیت انسان ها را از درونگرا و برونگرابودن آنها بایدجدا کنیم.
یک مثال در حوزه خبرنگاری می آورم. آگر شخصی برونگرا باشد قاعدتآ در خبرنگاری که باید با مردم مصاحبه کند، موفق تر است و اگر درونگرا باشد برای تحلیل و بررسی خبرها و یا نوشتن خبر برای روزنامه که به طور مستقیم با مردم سرو کار ندارد،احتمالا توفیق بیشتری نسبت به فرد برونگرا خواهدداشت.
هردسته از انسانهای درون گرا وبرونگرا برخی از کارها را با انرژی کمتری می توانند انجام دهند.
جمع بندی آنکه موفقیت افراد از نوع شخصیت آنها که حدودنیمی از آن ارثی و بقیه آموختنی است، مستقل است.
من در خودم حس میکنم هنگامی که کم سن و سال تر بودم برون گرا بودم و با گذشت زمان و شرایط به سمت درون گرایی کشیده شدم و البته در کل به خودم نگاه میکنم نمیتونم خودم و درونگرای مطلق در نظر بگیرم.
سلام
ممنون بخاطر این مطلب. از نظرمن افراد دورن گرا افردای خجالتی و غیر اجتماعی هستند که با مطالعه این موضوع نظرم کاملا تغییر کرد.
با تشکر از شما
سلام
قبل از مطالعه دقیق این درس , منم درونگرایی رو تقریبا معادل با خجالتی بودن میدونستم برا همین خودم رو به سر طیف درونگرایی نزدیکتر حس میکردم اما با یاد گرفتن تعریف دقیقتر درونگرایی تا حد زیادی نظرم عوض شده و الان خودمو در وسط طیف ولی بیشتر متمایل به سمت برونگرایی میبینم.
ممنونم که نظر منو نسبت به خودم و کلا مفهوم درونگرایی اصلاح کردین :)
شناختی که من نسبت به خودم و دوستان خیلی نزدیکم پیدا کردم اینه که اکثرا تمایل داریم رفتارهای برونگرا داشته باشیم حتی اگر تماما درونگرا باشیم وهمینطور در رصد شرایطی هستیم که بتوانیم به راحتی رفتارهای برونگرا را بروز بدیم .
سلام بر دوستان عزیز متممی،
به نظرم ترکیبی از هر دو تیپ شخصیتی هستم و با توجه به این اطلاعات ناقص امکان درک برتری یکی از این دو تیپ شخصیتی را ندارم.
سعی خواهم کرد با مطالعه کتابهای معرفی شده و یادگیری کریستالی به زودی شناخت دقیق تری از خود پیدا کنم.
با آرزوی بهترین ها،
به نظر خودم من درونگرا هستم.به عنوان شخصی که هم تجربه تدریس داشتم و هم ترجمه به مراتب ترجمه رو به تدریس ترجیح میدم چون لازم نیس حین ترجمه با کسی صحبت کنی و یا چیزی رو واسش توضیح بدی اما اگه از تدریس بخوام بگم، واسه من با وجود اینکه خیلی توش موفق بودم خیلی سخت بود .خیلی ازم انرژی میگرفت و کلا با توجه به اینکه علاقه داشتم اما خیلی لذت بخش نبود خب!
متشکرم به نظرم خیلی خلاصه توضیح دادید و می تونست کامل تر باشه!
من خودم بیشتر درونگرا هستم!
اما به نظرم نمیشه به طور قطع گفت ادمی درونگرا یا برونگرا است! اما گرایش به سمت یک جهت رو میشه بیان کرد من بیشتر درونگرا هستم و دوست دارم اینجوری باشم اما واقعا گاهی اوقات بیشتر برونگرا می شم!بستگی به علاقه من داره و محیط و شرایط
این مطلب واقعا من را به فکر فرو برد. نمی توانستم تصمیم بگیرم که فرد درونگرا و یا برونگرایی هستم .(؟) چون اکثریت اوقات در تدریس و ارائه مطالب به دیگران کارم خوب است و در واقع خیلی از این کار و همچنین شلوغی لذت می برم. اما همیشه فکر می کردم در تنهایی خلاقیتم افزایش پیدا می کند. حال که بیشتر فکر می کنم متوجه می شوم که در تنهایی هایم نیز همواره در حال گوش دادن موسیقی هستم و یا دست کم تلوزیون را روشن می گذارم. فکر می کنم با کمک تعاریفی که در این مطلب ارائه شد، می توانم بگویم چطور شخصیتی دارم.
متشکرم
من خودم حس می کنم که خیلی درونگرا هستم. چون هیچوقت از تنهایی خسته نمی شم و همیشه سعی می کنم از جاهای شلوغ و مهمونی هایی که کسی رو نمیشناسم دوری کنم.
فکر می کردم این درونگرایی باعث میشه من نتونم با کسی ارتباط خوبی ایجاد کنم اما الان می فهمم این ترجیح منه که حلقه دوستی کوچک تری داشته باشم.