تعریف درونگرایی چیست؟ افراد درونگرا چه ویژگی هایی دارند؟

اگر بحثهای مختلف و دیدگاههای متفاوت در خودشناسی و شخصیت شناسی را کنار یکدیگر قرار داده و مقایسه کنید، کمتر واژه و اصطلاحی را میبینید که به اندازهٔ درونگرایی و برونگرایی به آنها پرداخته شده باشد.
حتی میتوان گفت مفهوم درونگرایی و برونگرایی، مخرج مشترک برخی از رایجترین نظریه های شخصیت شناسی صفاتی محسوب میشوند (+).
در این درس کمی دربارهٔ تعریف درونگرایی و ویژگی های افراد درونگرا صحبت میکنیم. اما از آنجا که معمولاً درونگرایی و برونگرایی را در برابر یکدیگر (و گاه دو انتهای یک طیف) قرار میدهند، مطالعهٔ این درس به شفافتر شدن مفهوم برونگرایی و ویژگی های افراد برونگرا هم کمک خواهد کرد.
تعریف درونگرایی و خصوصیات افراد درونگرا چیست؟
با وجودی که اصطلاح درونگرایی (به انگلیسی: Introversion) در بسیاری از مدلها و نظریههای شخصیت شناسی به کار میرود، اما همهٔ این نظریهها درونگرا بودن را به یک شکل تعریف نمیکنند.
در کنار تعریف درونگرایی و آنچه به عنوان ویژگی های افراد درونگرا در مقالات علمی و کتابهای تخصصی روانشناسی مطرح میشود، اصطلاح درونگرا و مشتقات آن در ادبیات عمومی هم بسیار رواج یافته است. به همین علت، بسیار پیش میآید که در گفتگوهای روزمره از درونگرایی و ویژگی های افراد درونگرا بشنویم.
اما معمولاً مفهومی که از درونگرایی در ذهن اکثر عموم مردم است، با آنچه در روانشناسی مطرح میشود تطبیق کامل ندارد. بنابراین گاه میبینیم افراد مختلف، رفتار خود و دیگران را – حتی بدون این که واقعاً ربطی داشته باشد – به درونگرا بودن ربط میدهند.
درونگرایی و بار معنایی منفی آن
علاوه بر مبهم بودن تعریف درونگرایی، مشکل دیگری هم وجود هست که هنوز کاملاً از بین نرفته است: متأسفانه گاهی هنوز میبینیم درونگرایی در ذهن عدهای بار معنایی منفی دارد.
مثلاً شاید شما هم دیده باشید که وقتی کودکی به موقع سلام نمیکند یا به سوال آشنایان و بستگان پاسخ نمیدهد، والدین از طرف مقابل عذرخواهی میکنند و برای توضیح این رفتار میگویند که کودکشان درونگراست.
علاوه بر این، گاهی میبینیم ساکت نشستن یا خلوتگزینی یک فرد درونگرا را مصداق «منزوی» بودن در نظر میگیرند و با چنین برچسبی، این رفتار را نامطلوب تلقی میکنند.
این نوع آشفتگیهای معنایی باعث شده که هنوز، با وجود بحثهای گستردهای که دربارهٔ درونگرایی مطرح شده، اصطلاحاتی مانند «درمان درونگرایی» و «حل مشکل درونگرایی» از جمله عبارات پرتکرار در جستجوهای اینترنتی باشند.
درونگرایی در ادبیات یونگ
یونگ یکی از نخستین کسانی است که مفهوم درونگرایی و برونگرایی را رواج داد. نهفقط در کتابهای تخصصی، در کتابهای عمومی درباره درونگرایی هم معمولاً به این نکته اشاره میشود.
اما نکتهای که کمتر به آن پرداخته میشود این است که در نوشتههای یونگ، درونگرایی و برونگرایی یک ویژگی دوگانه یا دوقطبی (Dichotomy) نبود و قرار نبود انسانها در یکی از دو دستهٔ درونگرا و برونگرا طبقهبندی شوند.
آنچه معمولاً به درونگرایی یونگی نسبت داده میشود، بر پایهٔ تست شخصیت شناسی MBTI است که با الهام از اندیشههای یونگ (و نه بر اساس مدل یونگ) ساخته شده است.
در نوشتههای یونگ – متفاوت با آنچه در روایتهای سادهتر MBTI گفته میشود – دو مفهوم کلیدی وجود داشت (+):
- عملکرد (function)
- گرایش/جهتگیری انرژیهای روانی (attitude) بود.
دسترسی کامل به مجموعه درسهای خودشناسی و شخصیت شناسی برای اعضای ویژه متمم در نظر گرفته شده است. با فعال کردن عضویت ویژه در متمم، به درسهای بسیار بیشتری نیز دسترسی پیدا میکنید:
ضمناً بررسیهای ما نشان داده در میان دوستان متممی، کسانی که به درسهای شخصیتشناسی علاقهمند بودهاند، برای مطالعهی درسهای زیر هم وقت صرف کردهاند:
تحلیل رفتار متقابل | زندگی شاد | افزایش عزت نفس | کوچینگ | مشاوره مدیریت
کاریزما | مدیریت استرس | تصمیم گیری | روانشناسی پول | استعدادیابی | یادگیری
تحلیل رفتار متقابل | هوش هیجانی | مهارت ارتباطی | رابطه عاطفی | مسیر شغلی
همانطور که میبینید، آنچه ما به عنوان تفاوت درونگرا و برونگرا میشناسیم، کمی با آنچه یونگ گفته متفاوت است. اما به معنای نادرست بودن تلقی متعارف از درونگرایی و برونگرایی نیست. بلکه شکل سادهشدهای از دوگانهای است که یونگ تعریف کرد و بعدها به کمک تست MBTI به گفتگوهای عمومی راه یافت.
پرسشنامه آیزنک و تعریف او از برونگرایی و درونگرایی
هانس آیزنک (Eysenck) هم یکی دیگر از روانشناسانی بود که به اهمیت درونگرایی و برونگرایی توجه کرد. آیزنک بر اساس پژوهشهای خود به نتیجه رسیده بود که دو صفت اصلی در انسانها وجود دارد که برای توصیفشان ضروری و مفید است: یکی نوروتیک بودن و دیگری برونگرایی.
او پرسشنامهای هم برای سنجش برونگرایی طراحی کرد که به نام مقیاس برونگرایی آیزنک شناخته میشود (دانلود نسخه PDF پرسشنامه آیزنک (انگلیسی).
طبیعتاً در مقیاسی که آیزنک طراحی کرد، امتیاز پایین در برونگرایی به معنای درونگرایی بیشتر خواهد بود. اگر میخواهید تصویری دقیقتر از مفهوم درونگرایی (یا در واقع: شاخص برونگرایی پایین) در نگاه آیزنک داشته باشید، میتوانید چند نمونه از سوالهای آیزنک را – که در پرسشنامهاش مطرح میکند – بخوانید:
آیا از دیدن افراد جدید لذت میبرید؟
آیا نسبتاً بانشاط و سرزنده هستید؟
آیا میتوانید در یک مهمانی شاد شرکت کنید و لذت ببرید؟
آیا در ایجاد دوستیهای جدید پیشقدم میشوید؟
آیا از قاطی شدن با مردم لذت میبرید؟
آیا از [محیطِ] پرهیجان و شلوغ لذت میبرید؟
کار ارزشمند دیگری آیزنک این بود که ایدهٔ ارثی بودن برونگرایی و درونگرایی را مطرح کرد. در واقع برونگرایی – درونگرایی را صرفاً یک صفت روانی ندید و مدعی شد که ریشهٔ این صفت را باید در ساختار مغز و ویژگیهای ژنتیکی جستجو کرد.
او آزمایشهای متعددی هم طراحی و اجرا کرد تا این فرض را ارزیابی کند. اگرچه نتایج همهٔ آزمایشهایش همسو نبودند، اما اصل این کار آیزنک بسیار ارزشمند بوده است. چون مدلها و توصیفهای روانتحلیلگران، معمولاً قابل رد و اثبات نیستند. اما وقتی آزمایشهایی برای سنجش یک مدل طراحی میشود، این فرصت به وجود میآید که اعتبار آن مدل به شیوهٔ قابلاتکایی سنجیده شود. چنانکه امروز برونگرایی – درونگرایی به عنوان یکی از اصلیترین صفات شخصیتی قابلاندازهگیری و قابلاتکا شناختهشده است (+).
برونگرایی [و درونگرایی] در مدل پنج عاملی شخصیت
یکی از مدلهای بسیار شناختهشده در شخصیت شناسی مدل پنج عاملی شخصیت است. رویکرد این مدل، شخصیت شناسی صفاتی (trait-based) است. یعنی شخصیت انسانها را بر اساس چند صفت مشخص میسنجد. سالهاست دربارهٔ این که «تعداد صفتهایی که باید برای شناختن انسانها بررسی کنیم چقدر است» بحث میشود. مدل پنج عاملی، همانطور که از نامش پیداست، بر این اساس بنا شده که تعداد این صفات نمیتواند از پنج مورد کمتر باشد (مطالعهٔ بیشتر: مدل پنج عاملی شخصیت).
در مدل پنج عاملی شخصیت، چیزی به اسم درونگرایی نداریم. اما یکی از پنج عاملی که برای شناخت و سنجش شخصیت در مدل پنج عاملی مطرح میشود، برونگرایی یا extraversion است.
برونگرایی در این مدل (شبیه مدل آیزنک) به شکل طیفی تعریف میشود. بنابراین میتوان گفت هر چه شاخص برونگرایی شما در این مدل کمتر باشد، درونگراتر محسوب میشوید.
اما باید به خاطر داشته باشید که آنچه به عنوان برونگرایی در مدل پنج عاملی مطرح میشود، ترکیبی از شش ویژگی است:
- گرم بودن
- اجتماعی بودن
- صراحت و قاطعیت
- جنب و جوش و فعالیت
- هیجانخواهی
- تجربه هیجانهای مثبت
بنابراین حاصلجمع وضعیت شما در این شش دسته ویژگی است که نهایتاً باعث میشود بر اساس مدل پنج عاملی شما را برونگراتر یا درونگراتر از فردی دیگر ارزیابی کنند.
مطالعهٔ بیشتر
برای آشنایی بیشتر با این مدل شخصیتی میتوانید درس مدل پنج عاملی شخصیت را بخوانید.
پس از این که کمی با پنج عامل اصلی در این مدل آشنا شدید، درس تعریف برونگرایی در مدل پنج عاملی را هم مطالعه کنید. در این درس به پرسشها و مولفههای مشخصکنندهٔ درونگرایی / برونگرایی بر اساس مدل شخصیت شناسی پنج عاملی پرداختهایم.
تفاوت خجالتی بودن و درونگرایی
یکی از ویژگیهایی که معمولاً با درونگرایی اشتباه گرفته میشود، خجالتی بودن است. اشتباه گرفتن خجالتی بودن و درونگرا بودن از این جهت دردسرساز است که درونگرایی به عنوان یک ویژگی شخصیتی پذیرفته میشود. اما خجولی چیزی است که بهتر است در پی رفع آن باشیم.
پس اگر شما درونگرا باشید و به اشتباه فکر کنید خجالتی هستید، ممکن است وارد یک تلاش فرساینده و مخرب برای تغییر ترجیحات شخصیتیتان بشوید.
ما درسهای متعددی را در متمم به خجالتی بودن اختصاص دادهایم. اما فعلاً در حد یک توضیح مختصر میشود به این اکتفا کرد که درونگرایی، یک نوع ترجیح است؛ ترجیح تنها بودن به حضور در جمع، یا ترجیح رابطهٔ صمیمی با افرادی محدود به جای رابطه سطحیتر با طیف گستردهای از انسانها.
اما خجالتی بودن، تجربهٔ احساسات منفی در تعامل با دیگران است. دامنهٔ این احساسات منفی گاهی حتی به قبل از تعامل هم کشیده میشود. یعنی فرد خجالتی با وجودی که هنوز به مهمانی یا جلسه نرفته و فرد مورد نظرش را ندیده، سناریوهای نامطلوب و نامناسب را تصور کرده و پیشاپیش خودش را با اتفاقهایی که نیفتاده و تجربههایی که پیش نیامده آزار میدهد.
بنابراین بهتر است همواره به معنای دقیق درونگرایی توجه کنیم و به سادگی آن را مترادف صفات و ویژگیهای دیگر (مانند جمع گریزی، خجالتی بودن، اضطراب اجتماعی و …) در نظر نگیریم.
مطالعهٔ بیشتر
در درس تفاوت خجالتی بودن و درونگرایی به این دو مفهوم و تفاوتشان پرداختهایم. همچنین درس دیگری را به پرسشنامه سنجش خجالت و کمرویی اختصاص دادهایم. این پرسشنامه را زیمباردو و هندرسون طراحی کردهاند.
در کنار این دو درس، مطلبی را هم به ریشه های خجالتی بودن و کمرویی اختصاص دادهایم.
کدام بهتر است: درونگرایی یا برونگرایی؟
در کنار همهٔ بحثهایی که دربارهٔ ریشهٔ تفاوتها و سهم وراثت، محیط و تربیت در درونگرایی و برونگرایی مطرح میشود، باید به این موضوع مهم هم بپردازیم که آیا میتوان یکی از دو صفت درونگرایی و برونگرایی را بر دیگری ترجیح داد؟ برای علاقهمندان به توسعه فردی،این سوال بهویژه در مورد انتخاب شغل و طراحی مسیر شغلی اهمیت پیدا میکند:
پاسخ به این سوال در طول زمان تغییر کرده و به تدریج پختهتر شده است. جنس پاسخها را میتوان به سه دوره تقسیم کرد:
دورهٔ اول | درونگرایی بد است. برونگرایی خوب است
در مطلبی که با عنوان چند کتاب درباره درونگرایی منتشر کردهایم، توضیح دادهایم که تا سالها چنین فرض میشد که برونگرایی ویژگی بهتر و صفت برتر است و درونگرایی یک ویژگی نامطلوب محسوب میشود. یا اگر هم نامطلوب نیست، لااقل به اندازهٔ برونگرایی کارآمد نیست و نقطهٔ قوت محسوب نمیشود.
این نوع نگاه به تدریج در دو دههٔ گذشته تغییر کرده است.
شما این مطلب را در سایت متمم (محل توسعه مهارتهای من) میخوانید. متمم هزاران درس در زمینهٔ مدیریت و توسعه فردی ارائه میکند و همواره به ارائه محتوای علمی، دقیق و تألیفی متعهد است. فهرست درسها، شرایط عضویت در متمم و تجربهٔ اعضای متمم از حضور در متمم را میتوانید در صفحات زیر بخوانید:
دورهٔ دوم | برخی مشاغل به برونگراها نیاز دارند و برخی به درونگراها
اگرچه این نگرش امروزه به اندازهٔ قبل پررنگ نیست، اما هنوز هم طرفدارانی دارد. کتاب شغل مناسب شما نمونهای از کتابهایی است که بر پایهٔ چنین نگرشی تألیف شده است. یعنی به افراد پیشنهاد میکند شغل و مسیر شغلی خود را بر اساس ویژگی های شخصیتی خود (با تکیه بر آزمون MBTI) انتخاب کنند.
چنین فرضی را نمیتوان به شکل مطلق نادرست دانست. همهٔ ما کموبیش این تجربه را داشتهایم که بر اساس ویژگیهای شخصیتیمان، برخی شغلها برایمان سادهتر و جذابتر بوده و برخی دیگر، دشوارتر است و بیشتر انرژی میگیرد.
اما باید مراقب باشیم که در این قضاوتها گرفتار دام «صدور احکام کلی و عمومی» نشویم.
دورهٔ سوم | «بخشی از» تصورات ما نادرستند
در مورد تطبیق مشاغل با ویژگی های شخصیتی و خصوصاً درونگرایی و برونگرایی دو نوع خطا وجود دارد.
خطای اول این است که ما به جای اتکا به پژوهشها صرفاً بر اساس حدسیات خود قضاوت میکنیم. به عنوان مثال، بهسادگی حکم میدهیم که فروشنده موفق باید برونگرا باشد و افراد درونگرا شانسی در حرفهٔ فروشندگی ندارند.
در صدور چنین احکامی باید محتاط بود و نتایج پژوهشها را بررسی کرد. صرفاً برای نمونه در همین مورد خاص در درس کدام فروشنده موفقتر است؟ از سلسله درسهای آموزش فروش متمم توضیح دادهایم که از نظر آماری افراد میانگرا بیشتر از افراد درونگرا و برونگرا میتوانند در فروشندگی موفق باشند. علاوه بر این، طبیعتاً از آنجا که بسیاری از انسانها به «میان گرا بودن / midtrovert» نزدیکترند تا درونگرا و برونگرا، از این منظر هم بهتر است در پیشبینی موفقیت و شکست انسانها در حرفههای مختلف محتاطتر باشیم.
خطای دوم این است که درک ما از گروههای شغلی بهشدت گرفتار استریوتایپ (تفکر قالبی) است. همهٔ فروشندگان قرار نیست وسط یک فروشگاه بایستند و با اصرار فراوان مشتریان را به خرید یک محصول متقاعد کنند. شغل فروش در برخی حرفهها ممکن است بیشتر بر پایهٔ ارتباط ایمیلی یا تعامل در شبکههای اجتماعی باشد. در چنین مواردی درونگراها چندان خسته و فرسوده نمیشوند.
مدیر مالی هم قرار نیست همیشه در اتاق دربسته بنشیند. ممکن است لازم باشد بخش زیادی از وقتش به چانهزنی با دپارتمانهای مختلف درون شرکت یا سازمانهای دولتی و خصوصی و بانکها بگذرد. بنابراین این فرض که چنین شغلی نیازمند تعامل نیست و برای درونگراها مطلوب است، لزوماً دقیق نیست.
علاوه بر این، اغلب شغلها سطحبندی هم دارند. ویزیتور، کارشناس فروش، سرپرست فروش و مدیر فروش، ظاهراً همگی در زمینهٔ فروش فعالیت میکنند. اما شرح شغل آنها یکسان نیست و طبیعتاً شرایط احراز شغل هم برایشان یکسان نخواهد بود. پس وصل کردن «فروش» به «برونگرایی» بدون توجه به تنوع فعالیتهای فروش میتواند گمراهکننده باشد.
این توضیحات به معنای رد کردن ارتباط صفات شخصیتی با عملکرد شغلی نیست. اما تأکیدی بر این نکته است که در این زمینه باید دقیقتر، منطقیتر و مستدلتر نظر داد و از صدور احکام کلی اجتناب کرد.
چند کتاب درباره درونگرایی
در کنار مقالات علمی درباره درونگرایی و بحث درونگرایی و برونگرایی در کتابهای تخصصی روانشناسی، طی دو دههٔ اخیر کتابهای عمومی متعددی هم در مورد درونگرایی منتشر شدهاند.
معروفترین آنها کتاب سکوت نوشته سوزان کین است که نقش مهمی در ترویج گفتگوهای مفید و سازنده دربارهٔ درونگرایی داشته است. اگر امروز افراد کمتری را میبینیم که درونگرایی را یک نقطه ضعف و ایراد شخصیتی بدانند، سهمی از این اتفاق را باید به سوزان کین نسبت داد.
البته کین نه اولین نویسندهای بوده که درباره درونگرایی کتاب نوشته و نه آخرین فرد. فهرست کتابهایی که دربارهٔ درونگرایی منتشر شدهاند، طولانی است و ما مطلب مستقلی را به معرفی برخی از این کتابها اختصاص دادهایم:
با ثبت نام رایگان به عنوان کاربر آزاد متمم (صرفاً با تعیین نام کاربری و کلمهٔ عبور) میتوانید به حدود نیمی از هزاران درس متمم دسترسی داشته باشید.
همچنین در صورت تمایل با پرداخت هزینهٔ عضویت ویژه به همهٔ درسهای متمم از جمله درسهای زیر دسترسی خواهید داشت:
دوره MBA | مذاکره | کوچینگ | توسعه فردی
فنون مذاکره | تصمیم گیری | مشاوره مدیریت
تحلیل رفتار متقابل | تسلط کلامی | افزایش عزت نفس
چگونه شاد باشیم | هوش هیجانی | هدف گذاری
خودشناسی | شخصیت شناسی | فکر کردن با نوشتن
برای خرید محصولات صوتی هم میتوانید به صفحهٔ فروشگاه متمم سر بزنید.
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری خودشناسی به شما پیشنهاد میکند:
- خودشناسی – ویژگیهای خودمان را بهتر بشناسیم
- تعریف درونگرایی چیست؟ افراد درونگرا چه ویژگی هایی دارند؟
- چند کتاب درباره درونگرایی و افراد درونگرا | بررسی و طبقه بندی کتابها
- نحوه برخورد و رفتار با افراد درونگرا
- خجالتی بودن چیست و چه تفاوتی با درونگرایی دارد؟
- پرسشنامه سنجش خجالتی بودن و کمرویی
- ریشه های حس خجالت و کمرویی در جمع
- نقش خانواده و مدرسه در تقویت یا درمان خجالتی بودن کودکان
- خودشیفتگی چیست؟ آیا من خودشیفته هستم؟
- آدم صبح هستید یا آدم شب؟
- توهم پایان تاریخ | آیا ما به آخر خط تغییر و تحول رسیدهایم؟
- مرکز کنترل درونی یا مرکز کنترل بیرونی؟ (+ پرسشنامه منبع کنترل)
- مهرطلبی چیست؟ ویژگی های افراد مهرطلب و پرسشنامه مهرطلبی
- رهایی از مهرطلبی | برنامه ۲۱ روزه پیشنهادی هریت بریکر (هفته اول)
- رهایی از مهرطلبی | برنامه ۲۱ روزه پیشنهادی هریت بریکر (هفته دوم)
- رهایی از مهرطلبی | برنامه ۲۱ روزه پیشنهادی هریت بریکر (هفته سوم)
- کنترل رابطه در دست کیست؟
- پرسشنامه کمال طلبی و تفکیک کمال طلبی مثبت و منفی
- کمال طلبی چیست؟ کمال طلب بودن با کمال گرایی چه تفاوتی دارد؟
- کمال طلبی و عوارض منفی آن در زندگی
- افسردگی چیست؟ نشانه ها و علائم افسردگی چه هستند؟
- سوالهایی برای خودشناسی و شناخت بیشتر خودمان
- معنی تکانش چیست؟ رفتارهای تکانشی چه هستند؟
- DSM یا راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی چیست؟
- شناخت محدودیتهای انسان | نقطه آغاز خردمندی
- امید به زندگی | آیا به مرگ فکر میکنید؟
- اختلال اضطراب اجتماعی چیست؟ (فوبیای اجتماعی یا جمعیت هراسی)
- سایکوپات کیست؟ اختلال شخصیت ضد اجتماعی چه ویژگی هایی دارد؟
- چقدر ساده به دیگران اعتماد میکنید؟ | پرسشنامه تمایل به اعتماد
- تست دیسک چیست؟ | دانلود پرسشنامه تست DiSC + آنالیز آزمون دیسک
- تعریف اعتیاد چیست؟ چه کسانی معتاد محسوب میشوند؟
- چپ مغزی و راست مغزی | داستان نیمکره فعال مغز
- تعریف ریسک پذیری چیست؟ آیا شما یک فرد ریسک پذیر هستید؟
- اشتباهات تکراری زندگی | تکرار اشتباه یک اتفاق ساده نیست
- اعتیاد به اینترنت چیست؟ | تعریف و پرسشنامه اعتیاد به اینترنت
- تعریف وراثت پذیری چیست؟ بحث وراثت در شخصیت تا چه حد جدی است؟
- خودنظارتی چیست؟ آیا شما هم یک آفتابپرست اجتماعی هستید؟
- آلبرت الیس
- آرون بک | شناخت درمانی، خطاهای شناختی و طرحوارهها
- درمان شناختی رفتاری یا CBT چیست؟
- تکنیک ABC | روشی برای برخورد آگاهانهتر با افکار منفی و ناکارآمد
- کتاب از حال بد به حال خوب (شناخت درمانی) | دیوید برنز
- کتاب شناخت بیماری های روانی | معرفی انواع اختلالها و بیماری های روانی
- دیل آرچر – متفاوت بودن بهتر از نرمال بودن است
- معرفی کتاب | زندگی خود را دوباره بیافرینید | جفری یانگ
- گفتگو درباره روانشناسی | پادکست انجمن روانشناسی آمریکا
- اتاق خبر | درسهای خودشناسی و شخصیتشناسی
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای آشنا شدن بیشتر با متمم به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کنید و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۲۴۰ هزار تومان)، فصلی (۶۱۰ هزار تومان)، نیمسال (یک میلیون و ۱۰۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۸۰۰ هزار تومان) بخرید.
توجه داشته باشید که خرید ششماهه و یکساله بهترتیب معادل ۲۰٪ و ۳۸٪ تخفیف (نسبت به خرید یکماهه) محسوب میشوند.برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
سلام خدمت دوستان!
من آدم درون گرایی هستم و ازلحظات تنهایی خودم لذت میبرم اما در محیط کار و اجتماع به راحنی با اطرافیان ارتباط میگیرم. منطق مقاله شما رو پسندیدم.
با سلام.
خودم شخصا آدم درونگرایی هستم و حضور در جمع های بیش از ۴ یا ۵ نفره انرژی زیادی از من میگیره و درکل جمع های خلوت تر رو ترجیح میدم. ضمن اینکه در جمع های شلوغ معمولا کمتر صحبت میکنم و کمتر می تونم توانایی ها و دانسته های خودم رو بروز بدم.
البته این سوال همیشه برام مطرح بوده که آیا ربطی بین درونگرا یا برونگرا بودن و راحت درد و دل کردن وجود داره یا نه؟ برونگراهایی رو میشناسم که اصرار دارن مسائل و مشکلاتشون رو خودشون حل کنن بدون هیچ کمکی از طرف دیگران(حتی در حد حمایت عاطفی یا کم کردن فشار روانی با صحبت درباره مشکل). البته فکر میکنم طبق آنچه دوستان هم اشاره کردند این صفات نسبیه و نمیشه درباره اونها نقسیم بندی قطعی انجام داد.
سلام با تشکر از مطالب خوبتون
من سالها فردی به شدت درونگرا بودم که به خودکاوی و تجزیه و تحلیل افکار و عقاید مختلفی که در طول سالهای زندگیم به هر شکل مواجه شدم علاقمندم.دهن شکاکی دارم و هر مطلبی رو به راحتی قبول نمی کنم اما مدتی است که احساس می کنم به دنیای بیرون ‘علاقه مند’شدم در گروههای مختلف شرکت می کنم و سعی در برقراری ارتباط با سایرین دارم چون فکر می کنم در درونم به مشکل خوردم و باید جواب سئوالهامو ایندفعه از بیرون بگیرم هر چند ارتباط با سایرین برام سخته و انرژی زیادی از من می گیره
به نظر من درون گرا و برون گرا بودن دو صفت مطلق نیستن. چون در مواجهه با خودم به این نتیجه رسیدم شاید بیشتر درون گرا باشم تا برون گرا ولی گاهی بودن در جمع به من انرژی میده ولی تنهایی و کارای فکری رو ترجیح میدم و همون طور که در متن هم گفته شد حلقه کوچکی از دوستان دارم ولی واقعا دوست هستند. بازم ممنون از مطالبتون
اگر یک محور در نظر بگیریم مثل محور اعداد، سمت راست(آبی)سمت چپ(قرمز)،هر آدمی یک نقطه ازین محوره و بیشترین بهره وری نقطه ی تعادل یا همون صفره.(دلیلی که امام ها رو در عصر خودشون کامل ترین افراد و زیبا ترین افراد می دونستن نیز همینه،به گفته ی دکتر خیر اندیش متخصص طب سنتی)
حالا هر چی به سمت آبی پررنگتر(سردی) حرکت کنیم آدمایی با خصوصیات مدیریتی بیشتر،آرامش بیشتر،تدبیر بیشتر،دوراندیشی بیشتر و انرژی کمتر،تعاملات انسانی کمتر ولی عمیق تر،خلاقیت کمتر،انعطاف کمتر و از این دسته صفات میبینیم.
حرکت به سمت قرمز پررنگتر(گرمی) یعنی دیدن انسان هایی با سطح انرژی بالاتر،خلاقیت بالاتر،استرس بیشتر،تمرکز پایین تر،حواس پرتی و از این قبیل ویژگی ها.
البته غیر ازین دو پارامتر گرمی و سردی، دو تا پارامتر خشکی و تری هم مطرح میشه که(محوری عمود بر محور قبلی) یکی از نمود هاش سطح تحمل افراده،افراد هرچی طبع خشک تری داشته باشند سطح تحمل پایین تر و تری طبع سطح تحمل بالاتر رو به همراه داره.
پس چهار تیپ کلی داریم:
گرم و تر مثل بهار(یا عنصر هوا)
گرم و خشک مثل تابستون(یا عنصر آتش)
سرد و تر مثل زمستون (یا عنصر آب)
سرد و خشک مثل پاییز(یا عنصر خاک)
به نظر من مهمترین نکته اینه که تو تربیت فرزندان همین نکات ساده رعایت بشه و تربیت شخصی سازی شده داشته باشیم،یعنی هر کودک متناسب با شخصیت ذاتیش باهاش رفتار بشه که بعدا به تناقض ها و تنش ها دچار نشه.
سلام
من یه آدم درونگرا هستم و همیشه فکر می کردم شغلی مثل فروشندگی یا منشی بودن اصلا در توانایی من نیست. برخلاف تصورم من چهارساله که منشی هستم و واقعا از شغلم لذت می برم. یکی از علاقمندی های اصلی م تعامل و آشنایی با آدم های بیشتر هست که متاسفانه اصلا مهارت این کار رو ندارم. اما اینها هیچ کدوم دلیل نمی شه که من از تنهایی خودم لذت بسیار نبرم
و معتقدم خصلت درونگرایی م به مراتب بیشتر از برونگرایی م هست.
سلام
قبل از هر چیز سپاس از توضیحات کاملتون -ایا یک شخص درونگرا می تونه خودش رو تغییر بده؟
خوب شخصا درونگرا هستم یعنی طبق ویزگی های ذکر شده به نظر می رسد گروه غالب درونگراست اما شغلی که دارم شخصیت برونگرا می طلبه ،هر زمینه ای هم بهش علاقه دارم باز هم شخصیت برونگرا می خواد و فکر می کنم در این صورت هیچ پیشرفتی تو کارم نخواهم کرد …می شه علاقه را کنار گذاشت و دنبال کاری رفت که با ویژگیهای ما سازگارتر است؟
دوست عزیز آنت.
پیرو صحبتهای شما، دو مورد رو باید در مورد صفات شخصیتی همیشه به خاطر داشته باشیم که همونطور که شما هم اشاره کردید، در بسیاری از تحلیلها و نوشتهها به فراموشی سپرده میشه. با توجه به یادآوری شما، اینجا فرصت خوبی برای تاکید مجدد بر این دو مورد است:
مورد اول اینکه – صفات شخصیتی، خصوصاً مواردی که به صورت دو قطبی بیان میشوند (مثلاً درونگرا و برونگرا / حسی و شهودی / منطقی و احساسی و…) واقعاً دو قطب نیستند. بلکه یک طیف هستند که دو حالت حدی آنها، معمولاً بیشتر از حالتهای میانه، مورد توجه قرار میگیرد.
به هر حال تمایل خیلی از ما به طبقه بندی کردن و طبقه بندی شدن، باعث میشه که ترجیح بدهیم که کمی مطلقتر نگاه کنیم.
نکته دوم اینکه: ما واقعاً دارای یک الگوی شخصیتی ثابت نیستیم. گاهی اوقات، شخصیت شغلی ما، با شخصیت خانوادگی ما تفاوت جدی دارد. گاهی اوقات شخصیت من در برخورد با همسرم کاملاً در برخورد با فرزندانم تفاوت دارد.
اینجاست که محل بحث و گفتگو و جدل مکاتب مختلف روانشناسی قرار میگیرد.
گروهی توضیح میدهند که شخصیت، الگوهای رفتاری است که بیشتر از سایر الگوها مشاهده میشود و هر چیزی که تکرر مشاهده آن زیاد نباشد، صرفاً رفتار است.
گروهی میگویند که شخصیت و شخصیت شناسی، باید توانایی پیش بینی رفتار را ایجاد کند. پس میتوان از شخصیت در خانه و شخصیت در کارخانه جداگانه حرف زد. اینها میگویند که اگر من و شما با هم جلسهای داریم و من از شما رفتار برونگرایانه را مشاهده و ادراک میکنم، باید فرض کنم در حال گفتگو با یک فرد برونگرا هستم. چون مهم این است که رفتار شما را در ادامه جلسه پیش بینی کنم.
گروهی معتقدند که شخصیت عمدتاً چیزی است که به ارث میرسد و هر رفتار دیگری که من و شما انجام میدهیم، رفتارهای آموخته شده است و دیگر هیچ. به قول آن دوستان عرب زبان، «الطبع» را از «التتبع» جدا میکنند.
به هر حال این بحثها پایان ناپذیر است و طبیعی است که همچنانکه در درس مدل و مدلسازی گفته شده، در مقایسه مدلهای علمی، «مفید» بودن شرط است و هر کس باید تعریفی را برگیرد که برای هدفش مفیدتر باشد. در غیر این صورت گرفتار چالشهای بیهوده و انرژی بر «له و علیه مدلهای مختلف» خواهیم شد.
—————————————
پی نوشت: پیام شما در قسمت پروفایل کاربران مشاهده شد. به هوشمندی شما هم باید تبریک گفت.
دوست عزیزم متمم جانم
یعنی با یه تیر چندتا نشون زدی. کارت خعلی درسته!
ببخش که میخوام اول از احساسم بگم..
نمی تونم و دلیلی هم نمی بینم خوشحالی زیاد خودمو از این جوابی که به کامنتم دادی ابراز نکنم. چونایمیل رو که کلا بیخیال جوابش شده بودم، پروفایل رو هم فقط به عنوان تیری در تاریکی (که بَرَد به نزد شاهان ز من گدا پیامی) می دونستم و اینجا هم با اینکه خیلی دوست داشتم جوابی بهم داده بشه ولی هرگز انتظارشو نداشتم و باخودم میگفتم:
حافظ به ادب باش که واخواست نباشد
گر شاه پیامی به گدایی نفرستاد…
و واقعا هم اگه هیچ وقت جواب نمیدادین نه تنها یک ذره از محبتتون تو دلم کم نمی شد که احسنت می گفتم بهتون بابت اینهمه مشغله …کمااینکه من دارم کم کم جواب سوالامو اینجا پیدا میکنم. فقط باید کمی صبور باشم.
بهرحال عشق من به متمم دوصدچندان شد و باید اعتراف کنم که چندین و چندبار پاسخت رو خوندم و اصلا نفهمیدم چی گفتی!!!D: از شوق زیادی که داشتم…
عجب حسی داره حس دیده شدن…و بالاتر از اون، تعریف شنیدن.. ازت ممنونم!
صبرکردم کمی هیجانم فروکش کنه و بعد بخونم و بنویسم برات:
راستش منم هیچ وقت نتونستم نه فقط خودمو حتا اطرافیانم رو دو قطبی ببینم. گاهی که احساساتی شدم چرا (شاید مثل الان درباره متممD: )اما سعیم این بوده جنبه های مختلف آدما و کلا همه چیز رو ببینم.
صحبتت خیلی جالب بود. اینهمه نظریه رو تو چندجمله مختصر گفتی و برای فهم دقیقشون مسلما باید مطالعه مفصلی داشت اما نتیجه گیریت مهمترین قسمتش بود برام..اونجا که گفتی:
“…در مقایسه مدلهای علمی، «مفید» بودن شرط است و هر کس باید تعریفی را برگیرد که برای هدفش مفیدتر باشد.”
دو تا نکته ش (که در واقع یه نکته س) بهم چسبید: یکی مفید بودن و دومی هدف داشتن .
یکی از نقاط ضعف بزرگ من اینه که یا هدف مشخصی ندارم یا اگه دارم هدفگرا نیستم.در جهتش فکرو حرکت نمی کنم..مثل یه خواب قشنگ می مونه که تو لحظه های پرتنش بهش پناه می برم.
اینجا دارم یاد میگیرم حلش کنم.
این روزا که دارم گرامر زبان انگلیسی رو از پایه میخونم یه ساختار که زمان حال استمراری بود به این موضوع شباهت و ارتباط داره :
ما واسه رفتار یه نفر که بخاییم بگیم طرفمون این رفتار رو انجام داده میتونیم از ساختار روبرو استفاده کنیم .(البته مثال زدم)
You’re being silly تو احمقانه رفتار کردی
اما اگه بخوایم بگیم که طرفمون یه رفتار رو تکرار میکنه و میشه گفت شخصیتش اینشکلیه. میتونیم از حال ساده واسه توصیفش استفاده کنیم :
You are sillyتو احمقی
تا آموزش بعدی بدرود.
من وقتی کار فکری یا مسؤلیتی دارم بشدت درونگرا میشم اما وقتی بلحاظ فکری آرامش دارم و مسؤلیت سنگینی هم به عهده م نیست خیلی برونگرا هستم…اما در هر دو حالت زمانی که خیلی طولانی بشه فوری خسته و دلزده میشم … اگه خیلی کار فکری کرده باشم و از جمع دور شده باشم احساس افسردگی بهم میده مخصوصا اگه کارم پیش نره که اصلا نه میتونم درونگرایی رو تحمل کنم و نه از بودن در جمع لذت میبرم..زمانی هم که خیلی تعاملات اجتماعی داشته باشم دلم فوری برای خلوت با خودم تنگ میشه..دوست دارم حتا برای یک ساعت از جمع فاصله بگیرم و دوباره برگردم…کلا دوست دارم بموقع سوییچ کنم به هردو..همیشه در یک وضعیت بودن رو نمیتونم تحمل کنم!
یه نکته جالب دیگه:
من در مواجهه با یه فرد درونگرا تبدیل میشم به یه آدم برونگرا..و در مقابل یه برونگرا یک درونگرام!!
واقعا چرا؟؟
باسلام
همانطور که قبلا گفته بودم . شغل قبلیم کار اداری بود و با آنکه رشته تحصیلیم حسابدرای بود علاقه ای به کار حسابدرای از جهت اینکه کارم باشه نداشتم.
برای همین پیگیر کار فروش شدم و الان خیلی از این حرفه رضایت دارم.
الان که فکر می کنم. من یک شخص برونگرا هستم. دوست دارم با دیگران ارتباط برقرار کنم. یکی کنارم باشه برای مدت کوتاهی به حرفش می گیرم.
اینکه فرمودید:«خجالتی» بودن از جمله مواردی است که معادل «درونگرایی» در نظر گرفته میشود. در حالی که فرد خجالتی «از تعامل با دیگران» هراس دارد اما فرد درونگرا، صرفاً «تنها بودن» را به «در جمع بودن» ترجیح میدهد.
تا الان خلاف این موضوع را متصور بودم. باتشکر از شما محمدرضای عزیز
با سلام به همۀ دوستان عزیز
افراد برون گرا مایل هستند برای حل مشکلات ، در بحث های گروهی شرکت کنند و با صدای بلند فکر کنند . برای برقراری ارتباط ، بیشتر ترجیح میدن ارتباطات رو در رو داشته باشن که بتونن بازخورد فوری از طرف مقابل بگیرن و معمولاً تلاش می کنند که در گفتگوها و فعالیت های اجتماعی شرکت کنند . قبل از تصمیم گیری ، معمولاً به جمع آوری اطلاعات از دیگران تمایل دارند و در مواقع بحرانی ، با سرعت عمل بالا عمل می کنند . افراد برونگرا دوستان و آشنایان زیادی دارند و تنهایی برای اونها بسیار آزار دهنده هست و از تعامل با دیگران ، انرژی می گیرن . معمولاً از تنهایی گریزون هستن و علاقه ای به تمرکز بر روی افراد یا اشیاء دور و بر خودشون ندارن و از اینکه یکجا ، در سکوت و تنهایی بشینن و روی یک موضوع متمرکز بشن ، فرار می کنن . افراد برون گرا، در جمع ها و گروه هایی که دراون قرار می گیرن ، به بقیه انرژی میدن و سعی می کنن افراد رو با هم آشنا کنن و شور و هیجان در گروه ایجاد کنن . از نقاط ضعف اونها ، پرحرفی و فضا ندادن به دیگران برای صحبت ، کم توجهی به اطلاعات بقیه و واکنش نشون دادن قبل از فکر کردن هست . در بسیاری از موارد ، به دلیل فرصت ندادن به دیگران ، امکان داره به عنوان افرادی خودخواه به نظر برسن که برای بقیه ارزش زیادی قائل نیستن .
در طرف دیگه ، افراد درون گرا ، تمایل زیادی به پردازش درونی اطلاعات و فعالیت های ذهنی دارن و در سکوت و تنهایی ، بهترین راه حل ها به ذهنشون خطور می کنه . معمولاً ترجیح میدن قبل از بحث کردن ، دانش و آگاهی خودشون رو افزایش بدن . از تعاملات غیرضروری خودداری می کنن و معمولاً از طریق ایمیل یا پیام صوتی با بقیه ارتباط برقرار می کنن . علاقه ای به اتلاف وقت از طریق بحث و گفتگو با دیگران ندارن و قبل از اینکه دست به عمل بزنن ، مدت زیادی فکر می کنن . علاقه ای به شرکت در جلسات گروهی و بلند مدت ندارن . معمولاً در تنهایی و مستقل از دیگران ، تصمیم گیری می کنن . همونطور که محمدرضای عزیز گفتن ، تعاملات زیاد ، انرژی زیادی رو از افراد درون گرا می گیره و از تنهایی و انزوا ، انرژی می گیرن . افراد درون گرا اغلب مشغول گفتگوی درونی هستن و از تمرکز بر روی یک موضوع ، در سکوت و تنهایی لذت می برن و تحمل عوامل مزاحم بیرونی و محیطی رو ندارن . معمولاً سایر افراد و گروه ها رو آرام می کنن و قبل از اینکه دست به عمل بزنن ، کاملاً موقعیت رو ارزیابی می کنن . به نظرات دیگران گوش می کنن ولی مستقل عمل می کنند .از نقاط ضعف اونها ، عدم توانایی در برقراری ارتباط و در میان گذاشتن افکارشون با بقیه و تاکید بیش از حد بر روی نوشتن و فکر کردن بیش از حد قبل از اقدام به عمل هست . معمولاً در بحث ها شرکت نمی کنن و نسبت به حرف های دیگران ، واکنش نشون نمیدن . برداشت دیگران از اونها اینه که ، افراد درون گرا ، افرادی خجالتی ، منزوی ، کناره گیر و غیرصمیمی هستن .
شناخت ویژگی های شخصیتی خودمون و اطرافیانمون ، باعث میشه که با شناخت درست و پذیرش تفاوت ها و احترام گذاشتن به دیگران ، رفتاری معقولانه تر با اونها داشته باشیم و بتونیم ارتباط بهتری با اطرافیان برقرار کنیم .
ارادتمند همۀ هم خونه ای های عزیز و صاحب خونۀ عزیزمون – هومن کلبادی
من کاملا فرد برون گرام. از بدترین روزام اینکه توی خونه بشینم و با کسی صحبتی نکنم.. نمی تونم میزانی که حالم بد میشه رو بگم…
به نظرم آدمای برون گرا انرژی بیشتری دارن.. یا بروزشون بیشتره
سلام به همگی
من بعد از خوندن فصل اول و دوم کتاب “شغل مناسب شما” که یه بخشیش در مورد درونگرا و برونگرا بودن بود ،کاملا گیج شدم که برونگرا هستم یا درونگرا که بعد به این صفحه مراجعه کردم ،شاید یه سرنخی پیدا کنم که بفهمم کدوم تبپ رو به صورت غالب دارم .ولی باز هم متوجه نشدم .حس میکنم بر اساس شرایط این مسئله برای من عوض میشه .آیا راهی هست که به صورت دقیق بشه فهمید کدوم تیپ در ما غالبه ؟
دوستان عزیز
در کنار مقاله ارائه شده مدل رفتاری DISC رو هم مطالعه بفرمائید .با توجه به اطلاعات کم خودم صرفا بر اساس نتایج آزمونی که بر روی مدیران شرکت ما صورت گرفت نقل قول میکنم . در این مدل مطرح میشه که ما در محیط کار بنا به نیازهای شغلیمان مدل رفتاری خود را تطبیق میدهیم . افراد تستی را پاسخ میدهند که بر اساس آن مدل غالب طبیعی و مدل تطبیق یافته در محیط کار هر دو آنالیز می شوند .
در برخی از افراد مدل تطبیق یافته در محیط کار دقیقا عکس مدل رفتاری طبیعی شخص است . این آزمون را موسسه رادمان و موسسه nillaroad برگذار می کنند .
شغلهایی با پایهی مالی
یعنی چی؟
آدمای درون گرا آدمای با حوصله یی هستند.کارهای دقیق رو دوست دارند.مثل حسابداری امور بانکی و… منظور این تیپ شغلاست
گلارهی عزیز.
در ادامه مطلبی که شما اشاره کردید شاید مطرح کردن چند نکته تکمیلی کمک کننده باشد:
از لحاظ علمی، در سالهای اخیر نگرانی زیادی در مورد بحثهای مربوط به درونگرایی و برونگرایی وجود دارد. مهمترین نگرانی این است که با توجه به تجربهی هر یک از ما از میزان درونگرایی و برونگرایی خودمان و اطرافیانمان، ممکن است صفات دیگری را هم به درونگرایان یا برونگرایان نسبت بدهیم.
به عنوان مثال، رابطه بین درونگرایی و علاقه به انجام کارهای دقیق رابطه مشخص و اثبات شدهای نیست. صرف اینکه کسی کمتر صحبت میکند و کمتر از حد متعارف وارد تعامل گسترده با دیگران میشود به معنای این نیست که به انجام کارهای دقیق علاقه دارد یا در انجام کارهای دقیق موفق است.
چنانکه در برخی از مدلهای شخصیتی مانند MBTI بحثهایی مثل توجه به جزییات در شاخص I و E مورد بحث قرار نمیگیرند و بیشتر در طبقهبندی N و S مورد توجه قرار میگیرند.
البته این مشکل تداخل صفات صرفاً در مکالمات و تحلیلهای روزمره به وجود نمیآید. بلکه حتی یکی از انتقادهای جدی است که این روزها از لحاظ متودولوژیک به MBTI وارد است.
به عنوان مثال، حتی در پرسشنامه اصلی MBTI که توسط CCP تجویز و توصیه میشود یک همبستگی منفی بین نوروتیسیسم و درونگرایی وجود دارد. به عبارتی نمیتواند درونگرایی را به صورت خالص اندازه بگیرد.
این مسئله در منابع مختلف مورد تاکید قرار گرفته است: منبع یک / منبع دو
اگر مفهوم همبستگی را به خاطر ندارید میتوانید به درس مربوط به آن در تفکر سیستمی مراجعه کنید:
نظریه علمی یا واقعیت آماری
به دلیل همین بحثها و حاشیهها، بحث درونگرایی و برونگرایی با وجود اهمیت بالایی که دارد باید با دقت نظر خاصی مورد توجه قرار گیرد.
خصوصاً اینکه اکثر ما در میانه طیف درونگرایی و برونگرایی هستیم و کمتر میتوان کسانی را یافت که به صورت مشخص و محدود به یکی از دو طرف طیف متمایل باشند.
حتی یکی دیگر از نقدهایی که به بحث درونگرایی و برونگرایی در MBTI وجود دارد همین است. وقتی ما میتوانیم انسانها را به صورت قطعی به دو تیپ تقسیم کنیم که اکثر آنها به یکی از دو طرف طیف تعلق داشته باشند (در واقع توزیع U داشته باشیم). اما توزیع افراد از نظر درونگرایی و برونگرایی بیشتر به طیف نرمال نزدیک است.
فرض کنید با توجه به اینکه قد اکثر انسانهای بالغ بین ۱۵۰ تا ۲۰۰ سانتی متر است، ما انسانها را به دو گروه کوتاه قدان ده سانتی متری و بلندقدان چهار متری تقسیم کنیم (البته این مثال کمی بزرگنمایی دارد. اما مفهوم را میرساند).
در این حالت اکثر انسانها به اشتباه طبقه بندی خواهند شد.
در این زمینه نقدهای جدی و مهمی وجود دارد که حتی در انستیتو ملی سلامت آمریکا هم مورد بحث قرار گرفته است:
منبع یک / منبع دو / منبع سه
البته آیا همه این موارد به معنای بی توجهی به این دسته بندی است؟ قطعاً نه.
هر نوع خوشه بندی در دادهها و رفتار میتواند تا حدی مفید باشد. ما قبلاً بحث خوشه بندی را در درس مدل ذهنی مطرح کردیم و حتماً مطالعه کردهاید:
خوشه بندی و کارکرد آن در مدل ذهنی
اما باید مراقب باشیم که هزینهها و خطاهای ناشی از تیپولوژی و دسته بندی و پیش قضاوتهای مرتبط با آن، بیشتر از منافع استفاده از یک مدل تیپولوژی نباشد.
پی نوشت: همه اینها بهانهای بود برای اینکه بگوییم کامنتهای شما را میخوانیم و اینکه خواهش کنیم کامنتهای طولانیتر و تحلیلیتر بگذارید و به کامنتهای تک جملهای اکتفا نکنید. خصوصاً شما که از قدیمیترین متممیها هستید و طبیعتاً دوستان جدیدتر به میزان فعالیت دوستان قدیمی توجه خاص دارند.
مرسی از کامنت کامل و پر محتوا شماو توجه خوبی که داشتید.
نمی دونم اینجا مرتبط هست یا نه ولی هفته ی پیش سالروز مرگ خواننده مشهور مایکل جکسون بود و در مصاحبه ای با این شخص از خجالتی بودن اش صحبت کرده بود که چیز عجیبی بود و من با جستجو در اینترنت فهمیدم که طبق تحلیل های انجام شده بر روی این شخص، شخصیت ایشان isfp بوده و درونگرا هستند.
بنظرم بسیار جالب بود که شخصی به این شهرت و انجام کنسرت های پر جمعیت میتونه درونگرا باشه.
چقدر جالب. این دقیقا بحثی بود که من با آقای دکتر شیری داشتم، از نظر من دسته بندی کردن به دو بخش ، چندان دقیق نیست . مثلا در مورد برونگرا و درونگرا بودن ، من مشخصا خودم رو درونگرایی میدونم که مهارتهای ارتباطی بسیار نیرومندی داره ، وقتی آقای شیری شنیدن که من بیش از ۵۰۰۰ نفر رو میشناسم که شماره شون رو هم دارم (به جز افرادی که میشناسم و شماره شون رو ندارم!) ، گفتند که تو قطعا برونگرایی ، حال اینکه من همچنان خودم رو درونگرا میدونم با دارا بودن مهارتهای بسیار نیرومند ارتباطی و مثالی که خانم گلاره از مایکل جکسون زدند قابل تامل بود. دیگر اینکه وقتی در مورد باینری بودن ویژگیها پرسیدم ، و اشاره کردم که بیش از اینکه این مسائل دوقطبی باشند ، به نظر میاد که طیفی باشند (یعنی ۰ و ۱۰۰ نیستن و خیلی ها معمولا تو قسمت میانه ی نمودار هستن ) ایشون فرمودن اگر ۵۰ بعلاوه ی ۰٫۰۱ هم باشی مثلا داخل این ویژگی هستی که البته از نظر من منطقی نمیتونه باشه ، که بر فرض مثال ما کسی رو که از میانه فقط اندکی خودش رو بیشتر به سمت برونگرایی میدونه ، کاملا از دسته ی درونگراها خارج کنیم! . برای خود من که ESTJ شدم (و “نسبتا” هم قبول دارم ) ویژگیهای دیگری در تیپ های دیگر شخصیتی ( ۵ تیپ دیگه!!) بود که کاملا برخی مواردش مصداق داشت .
توجیهی که در این خصوص خودم برای خودم انجام دادم این بود که ، روانشناسی جز علوم دقیقه نیست وبرای همین در بخشهایی فعلا کلی گویی میکنه ، والبته چون با روش علمی جلو میره کلی گویی اش با کلی گویی یه فالگیر فرق داره ..
سلام
من چندین بار نظر گروه متمم و همچنین پیرو آن نظر دوست خوبمان سعید را خواندم و در فهم کلی این موضوع دچار مشکل شدم. اگر بخوام یک مروری انجام بدم :
اکثر انسانها در مجموع،هم برونگرا و درونگرا هستند و این موضوع طیفی است و کمتر موردی هست که به صورت کامل درونگرا یا برونگرا باشد.
و از طرفی(باتوجه به نکته بالا)تعدد دستهبندیهای MBTI در این زمینه را افراطی طلقی میشود و تاحدودی موجب دستهبندی اشتباه انسانها میشود.
البته تا حدودی هم با اینگونه دسته بندی موافق هستید. در آخر با توجه به نقدهایی که نقل قول کردید و این جمله پایانی که : باید مراقب باشیم که هزینه و خطاهای ناشی از دستهبندی و پیشقضاوتهای مرتبط با آن بیشتر از منافع استفاده از یک مدل دستهشناسی نباشد.
این جمله را درک نمیکنم :
خطا(مسلما فردی از عمد و با اطلاع خطایی مرتکب نمیشود)
پیشقضاوت(این مورد هم که بدون آگاهی و اطلاعات صحیح کار درستی نیست)
با این حساب(به نظرم)فرد ندانسته اینکار(خطا)را انجام میده و مسلما متوجه نیست که کارش اشتباه است!
همچنین امکانش هست یک مورد از هزینههای این کار را مثال بزنید؟
ممنون میشم اگر من را راهنمایی کنید.
باتشکر
شاید به نوعی بتوان گفت اکثر کسانی که حداقل ما در اطرافمان با انها سرو کار داریم در مرز میان درون گرایی و برون گرایی به تعادل رسیده اند و تفاوت فاحشی را مشاهده نخواهیم کردجز در موارد خاص ….در واقع می توان گفت اکثر کسانی که به واسطه کارهایشان مطرح و مشهور می شوند جزو این گروه خاص هستند که به شدت درونگرا یا برونگرا بوده اند مانند یک دانشمند که تمام عمر خود در خلوت صرف کشف علم و دانش کرده و یا یک انسان کاملا افسرده که هیچ ارتباطی با دنیای بیرون ندارد یا برعکس این حالت مدیر عامل یک شرکت چند ملیتی بسیار موفق و یا رئیس یک گروه قاچاقچی شناخته شده در سراسر جهان .
پس درونگرایی و برونگرایی بیش ازحد نیز جنبه های مثبت و منفی دارد
در پایان شاید اگر بخواهیم تعریف کامل تری بکنیم باید بگوییم که اکثر ما انسانها در واقع میان حالات درون گرایی و برون گرایی نوسان می کنیم یک نوسان غیر متوازن که رفتارهای یک حالت را بر دیگری افزایش می دهد
با تشکر
باسلام
مطلب بیار خوبی بود. من یک فرد درونگرا هستم و در شغلم خیلی موفق نبوده ام چون در تعامل زیاد بادیگران است. باتشکر
سلام
خودم فکر میکنم که درونگرام ولی به شدت به فروشندگی علافه مندم شاید علاقهمند شدم میخواستم بدونم که این رفتار باعث اختلال تو روابط دیگر من میشه چون خودم فکر میکنم در روابط اجتماعی و همکاری خوب هستم ولی در روابط خانوادگی ضعیفم
درود بر شما
در روانشانسی میگن که نمیشه خوصیت ذاتی رو تغییر داد و یک برون گرا هیچ وقت به درون گرا تبدیل نمیشه و بالعکس. در طب مکمل استاد طاهری با مبحث سایمنتولوژی که نرم افزار وجودی انسان روتغییر میداد ثابت کرد که میشه تغییر داد.(البته هنوز هم روانشناس ها میگن که نمیشه) ولی در حالت کلی ترکیبی از جفتشون بودن بهتره.
سپاس
چقدر خوب بود….لذت بردم…من برونگرایی بودم که سالها در شغلی درونگرایانه کار کردم ، اما حداقل تو همون شرکت ، وظیفه انرژِی دادن و شاد کردن باقی دوستان شرکت گاهی با من بود…
روزهای سختی بود …اما یاد گرفتم چظوری از ایین مظربم هم استفاده کنم ، با اینکه آسیب زیادی هم بهم وارد شد .