کتابخوانی و توصیه هایی برای آن | چگونه کتابخوان شویم؟
کتابخوانی از جمله مهارتهایی است که همهٔ ما کموبیش به آن نیازمندیم. نمیشود به توسعه فردی علاقه داشته باشیم و برای کتاب و کتابخوانی وقت نگذاریم.
این حرف بدیهی است و همه آن را تأیید میکنیم. در عین حال اگر بخواهیم با خودمان صادق باشیم، میبینیم که معمولاً برای خواندن کتاب چندان شوق و حوصله نداریم. یا لااقل معتقدیم که شوق و حوصلهٔ مطالعه هست، اما وقتی برای آن نیست. در این درس فهرستوار و به زبان ساده اهمیت کتاب و کتابخوانی را شرح میدهیم و سپس به برخی نکات مهم در مورد کتابخوانی میپردازیم.
امیدواریم آنچه در ادامه میآید برای تقویت عادت مطالعه و کتابخوانی در زندگی شما مفید باشد.
چرا کتاب نمیخوانیم؟
شاید این سوال، ساده به نظر برسد. اما سوال بسیار مهمی است که معمولاً از کنارش به سرعت میگذریم.
بسیاری از ما وقتی کاری را انجام نمیدهیم – یا در انجامش سستی میکنیم – به سرعت دنبال کلاس و آموزش و راهکارهای سریع زودبازده میرویم. مثلاً اگر احساس کنیم آنقدر که باید اهل مطالعه نیستیم، به دنبال دوره کتابخوانی و کلاس کتابخوانی و تکنیکهای کتابخوانی میرویم و فکر میکنیم که به زودی تحولی در ما ایجاد خواهد شد و به فردی کتابخوان تبدیل میشویم.
نتیجه را هم پیشاپیش میدانیم: برای مدت کوتاهی رفتارمان تغییر خواهد کرد و برای کتاب خوانی وقت خواهیم گذاشت و پس از آن دوباره به همان وضعیت قبل بازمیگردیم.
پس بهتر است قبل از این نوع کارها و تلاشهای نافرجام، کمی وقت صرف کنید و به سوالی که مطرح کردیم فکر کنید: «چرا کتاب نمی خوانید؟» بعید است مشکل شما ناشی از تردید در ارزش کتاب یا اهمیت کتاب و کتابخوانی باشد. احتمالاً مشکلات سادهتر و اجراییتری وجود دارند که مانع مطالعه میشوند. اجازه بدهید چند مورد از آنها را با هم مرور کنیم (چند لحظه با خود فکر کنید و ببینید اگر بخواهید صرفاً سه یا چهار مورد از این فهرست را به عنوان علل مهمتر انتخاب کنید، کدام را انتخاب خواهید کرد):
(آنقدر که دوست دارم) کتاب نمیخوانم چون…
مطالعه کتابها را آغاز میکنم، اما به پایان نمیبرم. کتابهای بسیاری بوده که خواندن آنها را نیمهکاره رها کردهام.حس میکنم سرعت کتاب خواندن من کم است و وقتی کتابی در دست میگیرم، خوب پیش نمیرود.
مطالعه کردن تمرکز میخواهد و من هنگام مطالعه چندان تمرکز ندارم.
دوست دارم کتابخوان باشم. اما کتابخوانی برایم خستهکننده است و حوصلهای میخواهد که از حد توانم خارج است.
حوصلهٔ متنهای طولانی را ندارم. وگرنه متنهای کوتاه – در حد کپشن اینستاگرام و پستهای تلگرام – را میخوانم.
کتابخوانی کار خوبی است. اما لذتبخش نیست.
تصمیم گرفتهام مطالعه کنم و برای کتابخوانی وقت بگذارم، اما کتاب مناسبی در ذهنم نیست و نمیدانم برای شروع کتابخوانی سراغ چه کتابهایی بروم.
هر یک از نکاتی که در ادامه میآیند، پاسخی به یک یا چند مورد از موارد بالا هستند. اگر بعضی از موارد بالا مسئلهٔ شما هم هست، احتمالاً خواندن ادامهٔ این درس برایتان مفید خواهد بود.
قرار نیست همهٔ کتابها را تا آخر بخوانید
به جای اینکه به خود بگویید «من خواندن بسیاری از کتابها را نیمهکاره رها کردهام» از خود سوال بهتری بپرسید: «چرا باید همهٔ کتابها را تا آخر بخوانم؟»
صدهاهزار عنوان کتاب در جهان وجود دارد که احتمالاً یک کتابخوان حرفه ای از هر هزار عنوانشان، نهصدونودونه عنوان را نمیپسندد. حتی اگر همهٔ کتابهای مربوط به موضوع محبوبتان را هم پیش رویتان قرار دهند، باز هم احتمالاً از هر ده یا بیست عنوان، به زحمت یکی را بپسندید. ضمن اینکه جذاب، مفید و مناسب بودن بسیاری از کتابها را نمیتوان از اسم کتاب یا جلد کتاب یا حتی با خواندن چند صفحه از کتاب تشخیص داد.
بنابراین طبیعیترین کار پس از شروع به مطالعه یک کتاب این است که آن را رها کنید و گوشهای بیندازید و اتفاقاً این غیرطبیعی است که هر کتابی را تا آخر بخوانید. روش کتاب خواندن این نیست که کتابی را باز کنید و از صفحهٔ اول جلو بروید و به خود قول بدهید که تا به صفحهٔ آخر نرسم آن را رها نمیکنم (اصطلاحاً خواندن کتاب از جلد تا جلد یا cover to cover).
واضح است که پس از مدتی که با ناشران، نویسندگان و صاحبنظران مختلف آشنا شدید، میتوانید با خطای کمتری کتابهای مناسب خود را تشخیص دهید. اما در آن زمان هم هنوز تعداد کتابهایی که نیمهکاره رها خواهید کرد، همچنان بسیار بیشتر خواهد بود.
اگر زمانی دیدید که کتابهای رهاشدهٔ کمی دارید و بیشتر کتابهایی را که شروع کردهاید تا آخر خواندهاید، بدانید وضعیتتان نگرانکننده است و به اصول کتاب خواندن بیتوجه بودهاید. در این وضعیت میشود حدس زد که احتمالاً یکی از دو اتفاق زیر افتاده است:
کتابهای غیرمفید و نامناسبی بوده که جرئت نکردهاید خواندنشان را رها کنید و طبعاً چون عمر و فرصت مطالعه محدود است، این به آن معناست فرصت خواندن کتابهای دیگری را، به خاطر نداشتن جسارتِ رها کردن، برای همیشه از دست دادهاید.
حلقهٔ مطالعهٔ شما بسیار کوچک و محدود شده و حاضر نبودهاید از ناحیهٔ امن خود خارج شوید: به سراغ ناشران دیگر، نویسندگان و مترجمان دیگر، موضوعات دیگر و عناوین ناشناخته بروید. طبیعتاً این اتفاق هم برای کسی که در تلاش برای افزایش دانش و گسترش نگرش خود است، یک وضعیت نامطلوب محسوب میشود.
تندخوانی لزوماً مفید و موثر نیست
هر کس اندک علاقهای به کتاب و کتابخوانی داشته باشد، دیر یا زود راهش به کلاسهای تندخوانی و مروّجان تکنیکهای افزایش سرعت مطالعه میافتد. در دوره های تندخوانی انواع تکنیکها را به مخاطب میآموزند تا بتوانند با سرعت بیشتری از روی متنها عبور کنند. در عین حال، ادعا میشود که تکنیک های تندخوانی بههیچوجه روی درک مطلب تأثیر نمیگذارند. یعنی خواننده میتواند سرعت خود را دو یا چند برابر کرده و دقیقاً به همان اندازهٔ قبل، متن را بفهمد و درک کند.
دربارهٔ اثربخشی روشهای تندخوانی پژوهشهای متعددی انجام شده که لازم است در درس جداگانهای به آنها پرداخته شود. اما فعلاً کافی است در همین حد اشاره کنیم که تقریباً همهٔ پژوهشهایی که به اثربخشی تندخوانی پرداختهاند، «توانایی به خاطر سپردن و به یاد آوردن» را سنجیدهاند و نه «درک مطلب» را. ما معمولاً به قصد یادگیری میخوانیم و یادگیری زمانی اثربخش است که بتوانیم آموختههای جدید را به دانستههای قبلی وصل کنیم. کسی که در کتابخوانی شتابزده است، ممکن است با حالوهوای کتاب آشنا شود، اما این به آن معنا نیست که محتوای کتاب را نیز آموخته است.
این که شما یک داستان بخوانید و بعد به خاطر بیاورید که هر کس با چه کسانی نسبت داشت یا اتفاقات مهم داستان در چه تاریخی روی داد، با این که مطلبی را آنقدر عمیق بخوانید که مدل ذهنی شما تغییر کند، تفاوت دارد. شاید بتوان از تندخوانی اخبار و اسناد اداری دفاع کرد، اما تندخوانی کتاب های مدیریت، کتاب های روانشناسی، کتاب های توسعه فردی و بسیاری از حوزههای دیگر – که البته خارج از حوزهٔ آموزشی متمم هستند – قطعاً اثربخشی مطلوب نخواهد داشت.
حتی در همان اخبار و اسناد اداری هم، اگر واقعاً خبر یا سند مهمی باشد، لازم است جمله به جمله و کلمه به کلمه خوانده شود. چرا که معمولاً همهٔ دردسرها، هزینهها، کجفهمیها و پشیمانیها ناشی از سرسری خواندن همین اخبار و اسناد است.
قبل از این که به تندخوانی وسوسه شوید، همیشه از خود بپرسید که هدف از خواندن کتاب چیست؟ آیا تندتر خواندن شما را به هدفی که دارید نزدیکتر میکند؟ اگر کتابی در دست دارید که معتقدید خواندن دقیق آن چندان ضروری نیست، بهتر است کمی بیشتر فکر کنید؛ چون شاید اساساً خواندنش ضروری نباشد.
مدافعان تندخوانی اخیراً آموختهاند تأکید کنند که درستخوانی را آموزش میدهند و نه شتابزدگی را و تأکید میکنند که ما میخواهیم نحوه صحیح کتاب خواندن را رواج دهیم. اما مسئله اینجاست که حتی با این فرض، بخش بزرگی از زمانی که برای مطالعه کتاب صرف میشود، مربوط به عملیات خواندن (مشاهدهٔ کلمه، خواندن کلمه و درک معنی کلمه) نیست. بلکه مربوط به پردازشهایی است که همزمان با خواندن در ذهن انجام میشود و طبیعتاً سرعت آن پردازشها را نمیتوان افزایش داد.
جدا از این که چنین نگاهی به مطالعه – که باید نقطه به نقطه، حرکت چشم و لب و دهان کنترل شود – بیشتر رویکردی تیلوریستی است و اگر هم به کار کارخانجات بیاید، برای کتاب و کتابخوانی که مستلزم فهم مطلب و کشف معناست چندان مناسب نیست. به عبارت دیگر، این نوع رویکردها بیشتر برای بیل زدن و استخراج معدن به کار میآید تا پلک زدن و استخراج معنا.
جدا از همهٔ این حرفها و استدلالها، اشاره به تندخوانی در این درس، علت دیگری دارد. در ابتدای درس به این سوال پرداختیم که «چرا کتاب نمیخوانیم؟» میدانیم که یکی از علتها میتواند نبودن شوق و انگیزه برای مطالعه باشد. و یکی از ریشههای بیانگیزگی میتواند این باشد که کتابخوانی برای ما فعالیتی شیرین نبوده و خاطرات احساسی مثبتی از کتابخوانی در ذهن ما ثبت نشده است.
با سریع خواندن و ورق زدن شتابزده و از این برگ به آن برگ و از این فصل به آن فصل رفتن، کتابخوانی قطعاً تجربهای شیرین نخواهد بود و طبیعی است اگر بعداً هوس کتاب خواندن به سر ما نزند.
بنابراین پیشنهاد میکنیم به جای جستجوی شیوه های خلاق کتابخوانی و ابتکارات عجیبوغریب برای افزایش سرعت مطالعه، این نکته را به خاطر بسپارید که روش صحیح کتاب خواندن، سریع خواندن نیست. بلکه کاهش سرعت مطالعه تا آن سطحی است که مطمئن شوید پیام متن را درک کردهاید و آنچه خواندهاید به خوبی با آنچه پیشتر آموخته بودید، آمیخته شده است.
آشنایی با درسهای متمم و عضویت در متمم روش ثبت نام فهرست درسها
برنامه ریزی برای مطالعه
حالا که دربارهٔ تندخوانی حرف زدیم، میتوانیم یک پله جلوتر برویم و بگوییم نه فقط تندخوانی، بلکه هر نوع رویکرد کمّی و مکانیکی دیگر به مطالعه اشتباه است. مطالعه و کتابخوانی کاری نیست که با شاخصهای کمّی سنجیده و ارزیابی شود.
این روزها در شبکه های اجتماعی از برخی بلاگرهای کتاب میشنویم که با افتخار میگویند «خوشبختانه امسال هم ۵۲ کتاب (یا ۲۶ کتاب یا هر عدد دیگر) خواندم و توانستم طبق برنامه پیش بروم.» اما با وجود رواج این سبک «کیلویی» در برنامه ریزی برای کتاب خواندن، هنوز هم بعید است بتوانید یک کتابخوان حرفهای پیدا کنید که کتاب خواندن به این شیوهٔ نمایشی را بپسندد و تأیید کند.
کتابخوان حرفهای میداند که گاهی در یک سال سی کتاب میخواند و گاه ممکن است تمام سال با دو یا سه کتاب درگیر باشد. کتابخوانهای حرفهای اگر هم بخواهند برای مطالعه برنامه ریزی و هدفگذاری کنند، ممکن است با خود قرار بگذارند که همهٔ کتابهای یک نویسندهٔ خاص را بخوانند یا تا زمانی که خواندن چند کتاب مشخص را تمام نکردهاند، به خودشان اجازهٔ خرید کتاب تازه ندهند (که برای عاشقان کتاب، تنبیهی دردناک محسوب میشود).
اگر میخواهید برای مطالعه برنامه ریزی کنید، برای خروجی مطالعه هدف تعیین نکنید، بلکه برای زمان مطالعه هدف بگذارید. مثلاً با خود بگویید که من سعی میکنم شبها قبل از خواب سی دقیقه مطالعه کنم. و دو شب در هفته هم به خودم استراحت میدهم (شبهای مشخصی را تعیین نکنید. هر شبی که پیش آمد و خسته بودید).
با این شیوه به مغزمان کمک میکنید تا هنگام خواندن، با محتوای کتاب درگیر شود و نه سرعت مطالعه.
نقش مدیریت تمرکز و توجه در مطالعه موثر
برای مدیریت تمرکز و توجه قوانینی وجود دارد که تقریباً همهٔ ما آنها را میدانیم، اما گاهی آنها را جدی نمیگیریم. یکی از سادهترین کارهایی که میتوانید برای تمرکز بهتر انجام دهید این است که وسایلی را که حواستان را پرت میکنند از خود دور کنید؛ اینترنت، موبایل و تلویزیون از جمله وسایلی هستند که از ظرفیت بالایی برای پرت کردن حواس ما برخوردارند. حتی اگر لازم است موبایل نزدیکتان باشد، میتوانید نوتیفیکیشن تعدادی از برنامهها را قطع کنید.
همچنین اگر تماس مهمی وجود دارد که ذهنتان را درگیر کرده، پیش از کتابخوانی با فرد موردنظر تماس بگیرید و اگر باید ایمیل مهمی ارسال شود، این کار را انجام دهید. خلاصه این که باید تکلیف دو دسته از تهدیدکنندگان تمرکز را مشخص کنید:
- وسایل و اتفاقاتی که پس از شروع مطالعه حواستان را پرت میکنند.
- دغدغههای ذهنی که از هماکنون و حتی پیش از شروع مطالعه، بخشی از ظرفیت ذهنی شما را اشغال کردهاند.
علاوه بر اینها تکنیکهای سادهٔ دیگری هم هستند که میتوانند به افزایش تمرکز برای مطالعه کمک کنند. مثلاً میتوانید در خانه یا محل کار، مکان مشخصی را برای مطالعه در نظر بگیرید. این کار به شرطی شدن ذهن کمک میکند و هر زمان در آن محل بنشینید، مغز متوجه میشود که باید خود را برای مطالعه آماده کند. به همین علت ما در متمم معمولاً در پاسخ به این سوال که «بهترین زمان مطالعه کتاب یا بهترین مکان مطالعه کتاب چیست؟» میگوییم: زمان و مکانی که ذهن شما از قبل عادت کرده باشد در آن زمان و در آن مکان کتاب بخواند. هر توصیهٔ دیگری، بیشتر از جنس سلیقهٔ شخصی است.
قرار نیست مانند نجیبزادگان عصر ویکتوریا، اتاق مخصوصی برای مطالعه داشته باشید. همین که بدانید از بین پنج عدد مبل خانه، معمولاً روی کدام مینشینید و کتاب میخوانید، برای شرطی شدن کافی است.
اگر به موضوع افزایش تمرکز و مدیریت توجه علاقه دارید، احتمالاً دوره صوتی آموزش مدیریت توجه که در فروشگاه متمم عرضه شده میتواند برایتان جذاب باشد.
سهم متنهای کوتاه را در رژیم محتوایی خود کاهش دهید
عصر دیجیتال دوران رواج محتواهای کوتاه است.
مخاطبی که زمانی فیلمهای طولانی و سریالهای طولانی میدید، اکنون از کلیپهای یوتیوب و مینیسریالها استقبال میکند. حتی کلیپهای چنددقیقهای یوتیوب هم طولانی به نظر میرسند و تولیدکنندگان محتوا میکوشند کار خود را در قالبهای کوتاهتر و فشردهتر عرضه کنند. در حدی که گاهی دنبال کردن جملههایی که در کلیپ ویدئویی کوتاه اینستاگرامی میبینید، دشوار میشود. همین روند دربارهٔ محتواهای متنی هم مصداق دارد. متنها و کپشنها در پیامرسانها و شبکههای اجتماعی، کوتاه و کوتاهتر شدهاند و همان متن کوتاه هم باید با فشار ایموجیها و انواع ترفندهای بصری و گرافیکی به مخاطب خورانده شود.
این کوتاهگویی و کوتاهخوانی در شبکههای اجتماعی را نمیتوان ایراد دانست. هر رسانهای قواعد و ترجیحات خود را دارد و اتفاقاً همین ویژگیهاست که فرصتها و ظرفیتهای تازه خلق میکند. اما باید به این نکته هم توجه کنیم که رژیم مطالعهٔ ما درست مثل رژیم غذاییمان به تدریج به عادت تبدیل میشود و ذائقهٔ ما را تغییر میدهد. اگر سهم کوتاهخوانی در رژیم محتوایی شما بسیار زیاد باشد، حوصله و تحملتان برای مطالعهٔ متنهای طولانی کمتر خواهد شد. همین باعث میشود خواندن کتاب برایتان دشوار شده و مدام حواستان پرت شود.
قرار نیست اکانتهای خود را در شبکههای اجتماعی ببندید و صرفاً کتاب بخوانید، اما میتوانید در این زمینه کمی آگاهانهتر رفتار کنید. حداقل اینکه خود را مقید کنید کپشنها و توییتها و پستها را کلمه به کلمه بخوانید و اکانتهایی را که مطالب طولانیتر – در حوزهٔ علاقهٔ شما – منتشر میکنند دنبال کنید.
اهمیت گروه کتابخوانی و حرف زدن درباره کتابها
ما مطالعه و کتابخوانی را به عنوان فعالیتی انفرادی میشناسیم. اما قرار نیست کتابخوانی همیشه به شکل فردی انجام شود؛ بهویژه اگر در ابتدای راه کتاب خوانی هستید و هنوز به انگیزانندههای بیرونی نیاز دارید.
کتابخوان های بسیاری را میتوانید پیدا کنید که تشکیل گروه کتابخوانی و شرکت در جلسات کتابخوانی را از شیرینترین خاطرات و تجربیات خود میدانند. اما اگر از اکثر آنها سرنوشت گروه کتابخوانیشان را بپرسید، متأسفانه به نتیجه خواهید رسید که عمر گروه های کتابخوانی بسیار کوتاه است. معمولاً شوق اولیه باعث میشود که اعضای گروه، آرزوهای درازی در سر بپرورند و اهداف بلندپروازانهای تعریف کنند. اما به تدریج اختلافنظرها، گلایهها، بینظمیها و انواع عوامل آشکار و پنهان دیگر باعث میشوند که انگیزهٔ اولیه و شوق مطالعه کتاب کمرنگ شده و گروه کتابخوانی وارد سراشیبی فرسایش شود.
به همین علت، اگر قصد دارید یک گروه کتابخوانی راهاندازی کنید، پیشنهاد ما این است که حتماً ابتدا درسی را که در متمم با عنوان قوانین گروه کتابخوانی بخوانید و با الهام از آن، قواعد و چارچوب مناسب گروه خودتان را تعریف کنید.
البته بهجز تشکیل گروه کتابخوانی روشهای دیگری هم برای تبدیل کتابخوانی به یک فعالیت جمعی وجود دارد. شما میتوانید به شکلهای دیگری هم با دیگران درباره کتابهایی که خواندهاید صحبت کنید. اگر اهل وبلاگ نویسی یا حضور در شبکه های اجتماعی هستید، میتوانید از تجربه کتابخوانی خود بگویید. یا برخی نکات و جملههای کتابهایی را که خواندهاید، برای مخاطبان خود نقل کنید.
همیشه یک فهرست از کتابهای خوب در دسترس داشته باشید
بسیاری از تصمیمهای کتابخوانی ما تکانشی هستند. یعنی ناگهان تصمیم میگیریم کتابی را بخوانیم یا وقتی کتابفروشیای را در مسیر خود میبینیم، میان کتابها میچرخیم و چند جلد کتاب میخریم؛ گاهی حتی بدون اینکه دقیق بدانیم موضوع و محتوای آن کتاب چیست. این کاملاً طبیعی است و همهٔ کتابخوانها بخشی از کتابهایشان را به همین شیوه تهیه میکنند و میخوانند.
اما احتمال انتخاب ناموفق در میان کتابهایی که به این شیوه خریده میشوند بیشتر است. بهتر است در کنار این کار، فهرستی از کتابهایی که دوست دارید بخوانید داشته باشید. این فهرست را ممکن است بر اساس آنچه از دیگران میشنوید، یا در سایتها و منابعی مانند متمم میبینید، تدوین کنید. همانطور که میدانید ما در متمم کتابها را در چند دسته معرفی میکنیم:
پاراگراف فارسی (بندهای برگزیده از کتابها)
تهیهٔ فهرست یک مزیت مهم دارد. به جای تصمیمگیری شتابزده، هر کتابی مدتی در فهرست شما میماند. در طول این مدت ممکن است از منابع مختلف، اطلاعات متفاوت و مکملی دربارهٔ کتاب بخوانید و بشنوید. بنابراین به تدریج شناخت بهتری از کتاب پیدا میکنید و تصمیمتان پختهتر خواهد شد.
هنگام استفاده از سلیقهٔ دیگران این نکتهٔ واضح را هم در ذهن داشته باشید که سلیقهها یکسان نیست (اساساً معنی سلیقه همین است). هیچ اشکالی ندارد اگر کتابی را – که فرد یا افراد معتبری توصیه کردهاند – تهیه کنید و پس از خواندن چند صفحه، نتیجه بگیرید که آن کتاب، کتاب مناسب شما نیست. هیچوقت به خودتان نگویید که وقتی فلانی و فلانی این کتاب را تحسین کردهاند، من «باید» آن را بخوانم و «باید» از خواندنش لذت ببرم و اگر لذت نمیبرم یا نمیپسندم یا متن را نمیفهمم، حتماً ضعف یا مشکلی در من هست که باید حل شود.
درباره کتاب های پرفروش
همیشه به خاطر داشته باشید که کتاب های پرفروش لزوماً بهترین کتاب های حوزهٔ خودشان نیستند. از پرفروش بودن یک کتاب صرفاً میتوان دو نتیجه گرفت:
- افراد بسیاری آن کتاب را خریده – و احتمالاً – خواندهاند
- ناشر کتاب با تکنیک های افزایش فروش کتاب آشنا بوده است
این که افراد بسیاری یک کتاب را خواندهاند، لزوماً به معنای کیفیت بالای آن کتاب نیست. گاهی اوقات، تبلیغات گسترده باعث فروش یک کتاب میشود. علاوه بر این، حتی اگر مخاطبان بسیاری یک کتاب را پسندیده باشند، باز هم نمیتوان بر این اساس دربارهٔ کیفیت کتاب قضاوت کرد. ضمن این که بهترین کتاب برای شما کتابی است که به نیاز شما پاسخ دهد و تطبیق «نیاز شما» و «محتوای یک کتاب» چیزی نیست که لزوماً در فهرست کتاب های پرفروش پیدا شود.
این موضوع در کتاب های غیرداستانی ترجمهشده بسیار جدیتر است. چون بسیاری از ناشران صرفاً کتاب های پرفروش را ترجمه میکنند. بنابراین اگر حواستان نباشد، در عین این که فکر میکنید آگاهانه مشغول انتخاب کتاب مناسب هستید، عملاً در گوشهٔ کوچکی از دنیای بزرگ کتاب های جهان گرفتار شدهاید.
برای توضیحات بیشتر در این زمینه میتوانید درس مستقلی را که در متمم منتشر شده بخوانید:
کتاب دیجیتال بخوانید؛ اما خود را به کتابهای دیجیتال محدود نکنید
پیشنهاد پایانی ما این است که – لااقل در ابتدای مسیر کتابخوانی – خود را به خواندن کتابهای دیجیتال محدود نکنید. وقتی عادت کتابخوانی در شما تثبیت شد، احتمالاً مطالعه کتاب دیجیتال با کتاب چاپی (نسخهٔ هاردکپی) تفاوتی نخواهد داشت. اما در اوایل دورهای که میخواهید به کتاب خوانی عادت کنید، نسخهٔ فیزیکی یا همان کتاب چاپی میتواند اثربخشتر باشد. لمس کاغذ، خط کشیدن زیر نوشتهها، قرار دادن برگ نشانه میان کتاب، و حتی باز شدن شیرازه کتاب و جدا شدن برگهای آن در اثر مرور مکرر، همگی میتوانند به شما حس خوب موفقیت را القا کنند. کهنه و فرسوده شدن یک کتاب کاغذی در اثر مطالعه دقیق، سندی است که باعث میشود خودتان باور کنید به یک کتابخوان تبدیل شدهاید. ارزش این سند و تأثیر روانی آن را دستکم نگیرید.
پیشنهاد | کتاب از کتاب
در کتاب «از کتاب» محمدرضا شعبانعلی به تفصیل به مباحث متنوع مربوط به کتاب و کتابخوانی صحبت کرده است.
از جمله سوالاتی که در این کتاب به آنها پاسخ داده شده میتوان به این موارد اشاره کرد: «چرا کتاب بخوانیم؟» «چرا کتاب نمیخوانیم» «چگونه کتاب بخوانیم که اثربخشی مطالعه و میزان یادگیریمان بیشتر باشد؟» «تندخوانی خوب است یا بد؟» «چه کتابهایی بخوانیم؟» «از کجا بفهمیم چه کتابهایی نامناسبند؟» «چگونه عادت کتابخوانی را در خود تقویت کنیم؟»
مجموع این بحثها به کتابی ۴۰۰ صفحهای تبدیل شده است. شاید چنین حجمی برای کتابی دربارهٔ کتابخوانی به نظر زیاد برسد. یا این سوال در ذهن شکل بگیرد که کسی که میتواند یک کتاب ۴۰۰ صفحهای بخواند، دیگر مسئلهی کتاب و کتابخوانی برایش حل شده و به اندازهٔ کافی با کتاب مأنوس است.
اما حاشیهها، جزئیات، پژوهشها، نکتهها و تکنیکهای فراوانی در این بحث وجود دارد که در کمتر از این حجم عملاً نمیتوان همهٔ آنها را بررسی کرد. توضیحات بیشتر دربارهٔ «از کتاب» را میتوانید در صفحهٔ اختصاصی آن بخوانید:
پیشنهاد | دوره آموزشی صوتی روش صحیح مطالعه کتاب
اگر مطالعه کردن برای شما یک کار جدی است و دوست دارید در مورد کتاب و کتابخوانی بیشتر بدانید، احتمالاً فایل صوتی راهنمای خریدن و خواندن کتاب (به روایت محمدرضا شعبانعلی) میتواند برایتان مفید باشد. در این فایل صوتی درباره کتاب و مفهوم آن، انواع کتاب برای مطالعه و انتخاب کتاب (با تأکید بر کتابهای غیرداستانی) و نیز اعمیت کتاب و کتابخوانی به زبان ساده صحبت شده است.
شناخت و انتخاب ناشر کتاب، آشنایی با انواع نویسندگان، تشخیص کتابهای مفید برای خواندن، روشهای درست و نادرست مطالعه کتاب و تکنیکهای مطالعه و علامتگذاری و یادداشت برداری از جمله موضوعاتی هستند که در این فایل صوتی مطرح شدهاند.
این فایل صوتی برای مخاطبانی تهیه شده که میخواهند کتابخوانی را به بخشی از سبک زندگی خود تبدیل کنند و اثربخشی مطالعه خود را بالا ببرند و در یک کلام، به یک کتابخوان حرفه ای تبدیل شوند.
چند تذکر درباره بخش معرفی کتاب
متمم سایت فروش کتاب نیست. و جز کتاب «از کتاب» محمدرضا شعبانعلی - که خود متمم آن را منتشر کرده - صرفاً به معرفی، بررسی و نقد کتاب میپردازد.
صِرف معرفی کتاب در متمم لزوماً به معنای تأیید محتوای آن کتاب نیست. پس حتماً متن معرفی را کامل بخوانید. ممکن است نقاط ضعف برخی کتابها پررنکتر از نقاط قوتشان باشد.
معرفی کتاب در متمم لزوماً به این معنا نیست که آن کتاب جزو منابع تدوین درسها بوده است (مگر این که صریحاً به این نکته اشاره شده باشد). در باقی موارد صرفاً ممکن است با هدفی مشخص (نقل یک مطلب از کتاب، نقد کتاب، آشنایی با نویسنده و ...) به کتاب اشاره شده باشد.
متمم برای معرفی کتابها هیچ نوع هزینهای دریافت نمیکند و صرفاً اهداف آموزشی خود را مد نظر قرار میدهد.بنابراین اگر ناشر هستید و کتابی در متمم معرفی شده، کتاب مرتبط دیگری را که در آن حوزه ترجمه یا تألیف کردهاید (یا اگر ترجمه دیگری از همان کتاب را عرضه کردهاید) در کامنتها معرفی کنید. متمم ممکن است بعد از بررسی کتاب را به متن بیفزاید یا معرفی آن را در قالب مطلبی مستقل منتشر کند.
دستهبندی موضوعی کتاب های مدیریت
دستهبندی کتاب های روانشناسی و توسعه فردی
چند مطلب، فایل صوتی و کتاب درباره کتاب و کتابخوانی
کتابخوانی | چگونه کتابخوان شویم؟
فهرست کتابهای پیشنهادی برای ترجمهپاراگراف فارسی | جملات منتخب کتابها
پاراگراف فارسی | جملات منتخب کتابها
کتابهای زندگینامه و خاطرات کتابهای داستان و رمان کتابهایی درباره زندگی در سایه کمونیسمدوست عزیز.
شما با عضویت رایگان به عنوان کاربر آزاد متمم (صرفاً با تعیین نام کاربری و کلمهی عبور) میتوانید به حدود نیمی از چند هزار درس متمم دسترسی داشته باشید.
همچنین در صورت تمایل، با پرداخت هزینه عضویت، به همهی درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. فهرست برخی از درسهای مختص کاربران ویژه متمم را نیز میتوانید در اینجا ببینید:
فهرست درسهای مختص کاربران ویژه متمم
از میان درسهایی که در فهرست بالا آمده است، درسهای زیر از جمله پرطرفدارترین موضوعات هستند:
دوره MBA | مذاکره | کوچینگ | توسعه فردی
فنون مذاکره | تصمیم گیری | مشاوره مدیریت
تحلیل رفتار متقابل | تسلط کلامی | افزایش عزت نفس
چگونه شاد باشیم | هوش هیجانی | رابطه عاطفی
خودشناسی | شخصیت شناسی | پرورش کودکان هوشمندتر
اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید دربارهی متمم بیشتر بدانید، میتوانید نظرات دوستان متممی را دربارهی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی میشناسند:
چند پرسش، و پاسخ آنها
اگر بخواهیم یک کتاب در مورد کتابخوانی بخوانیم، پیشنهاد متمم چیست؟
کتابهای بسیاری در زمینهٔ روش خواندن کتاب منتشر شدهاند، اما کتاب مورتیمر آدلر در عین قدیمی بودن، همچنان یکی از بهترین آنهاست. ما این کتاب را در متمم معرفی کردهایم: چگونه کتاب بخوانیم؟
متمم چه کتابی را برای یادگیری تندخوانی پیشنهاد میکند؟
چنانکه لابهلای نکات بالا گفتیم، ما بر این باوریم که تندخوانی در اغلب موارد کار درستی نیست و میتواند اثربخشی مطالعه را کاهش دهد. اگر چه معمولاً مدافعان تندخوانی اصرار دارند که در آموزش تندخوانی، بیشتر درستخوانی را توضیح میدهند، اما تقریباً روح هر دورهای که ما تا کنون بررسی کردهایم، قربانی کردن یادگیری عمیق در پای مطالعهٔ سریع بوده است. تندخوانی شما را به آرام خواندن، دوباره خواندن، بلند خواندن، یادداشت برداری، رونویسی متن و در یک کلام «عشقورزی به کتاب» تشویق نمیکند.
بهترین کتاب برای شروع کتابخوانی چیست؟
این سوال، یک پاسخ قطعی و مشخص ندارد. هر کس، بسته به علاقه و ترجیحات خود باید کتاب متفاوتی را برای شروع کتابخوانی انتخاب کند. اما پیشنهاد ما این است که برای شروع کتابخوانی حتماً به سراغ موضوعاتی بروید که دغدغهٔ بنیادی شما باشند. اگر در پی افزایش فروش کسب و کار خود هستید، کتابی در این زمینه بیابید. و اگر تمام ذهنتان درگیر تاریخ ایران باستان است، خواندن را با کتابی در این حوزه شروع کنید. «شوق به موضوع و محتوا» مهمترین عاملی است که میتواند نخستین تجربههای کتابخوانی را با لذت و رضایت همراه کند.
با این حال اگر بخواهیم چند کتاب برای شروع کتاب خوانی پیشنهاد کنیم، احتمالاً بتوان کتاب از کتاب (محمدرضا شعبانعلی) را هم در آن گنجاند. البته مخاطب اصلی این کتاب خوانندگانی هستند که میخواهند حرفهایتر بخوانند و لذت خواندن را عمیقتر تجربه کنند.
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری مهارت یادگیری به شما پیشنهاد میکند:
- مهارت یادگیری، تکنیکها و روشهای یادگیری بهتر
- روشهای نادرست متممخوانی!
- سواد چیست؟ | تعریف سواد از نظر یونسکو
- هدف گذاری و تنظیم لیست اهداف در یادگیری (+ نمونه هدف گذاری)
- آیا آموزش الکترونیکی و روشهای یادگیری الکترونیکی مناسب شماست؟
- فایل صوتی آموزشی | مقدمهای بر مهارت یادگیری
- فایل صوتی درباره مهارت یادگیری | چند نکته درباره تکنیکهای یادگیری
- یادگیری تطبیقی | فایل صوتی آموزشی
- فایل صوتی مهارت یادگیری | اهمیت کند کردن سرعت یادگیری
- یادگیری کریستالی | دانلود فایل صوتی دربارهٔ مهارت یادگیری
- مثال یادگیری کریستالی | فایل صوتی درباره ماجرای دروغ و فریب
- آیزاک آسیموف | تمرین یادگیری کریستالی
- آنتوان دو سنت اگزوپری | تمرین یادگیری کریستالی
- بهترین معلم ریاضی کیست؟
- تعریف منحنی یادگیری چیست و برای ما چه کاربردی دارد؟
- کتابخوانی و توصیه هایی برای آن | چگونه کتابخوان شویم؟
- درباره اهمیت کتاب | بخشی از متن کتاب آهنگ افلاک نوشته کارل سیگن
- گروه کتابخوانی | برای کتابخوانی گروهی چه قوانینی بگذاریم؟
- چگونه کتاب بخوانیم؟ راهنمای مورتیمر آدلر برای کتاب خواندن
- درباره اهمیت کتابهای قدیمی | چرا باید آنها را بخوانیم؟
- کتاب های پرفروش | آیا پرفروش ترین کتاب های جهان لزوماً بهترین کتابهای حوزهٔ خود هستند؟
- آموزش خلاصه نویسی و یادداشت برداری
- آیا با این رسمالخط، مطالب را بهتر به خاطر میسپارید؟
- کتاب صوتی یا کاغذی؟ | آیا کتاب کاغذی جای خود را به کتاب صوتی خواهد داد؟
- در کتابخانه شخصی شما چه خبر است؟
- بریدههایی از کتاب برچیدن کتابخانهام | آلبرتو مانگل
- نقشه ذهنی چیست؟ بررسی کاربردهای نقشه ذهنی در یادگیری
- نقشه مفهومی یا نمودار مفهومی چیست؟ | راهنمای ترسیم نقشه و یک نمونه
- تکنیک های یادگیری | بهترین روش مطالعه و یادگیری درسهای متمم چیست؟
- معرفی کتاب چرا به یاد میآوریم؟ | دربارهٔ حافظه، به خاطر سپردن و فراموش کردن
- اینفوگرافی تکنیکهای یادگیری
- حافظه کوتاه مدت، حافظه بلند مدت و حافظه فعال چه هستند؟
- تانیا لومبروزو (محقق روانشناسی شناختی)
- هر یک از اینها از کدام سیاره آمدهاند؟
- آیا شما از این روش یادگیری استفاده میکنید؟
- ترجمه کتاب | چگونه بدانیم یک کتاب انگلیسی به فارسی ترجمه شده یا نه؟
- بلوم کیست؟ | زندگینامه + اهمیت نظریه بلوم در یادگیری
- طبقه بندی بلوم (سطوح یادگیری بلوم)
- دانستن، حفظ کردن و به خاطر سپردن، میتواند یکی از اهداف آموزش باشد
- منظور از درک مطلب چیست؟ چگونه برای درک مطلب هدفگذاری کنیم؟
- آیا همیشه باید یادگیری را از موضوعات ساده شروع کرد؟
- کاربردی کردن آموختهها: آیا به تفاوت آموختن و به کاربردن توجه کردهاید؟
- تجزیه و تحلیل به عنوان یکی از مهارتها در یادگیری
- توانایی ارزیابی و قضاوت یکی از مراحل یادگیری است
- بالاترین سطح یادگیری، خلق و ترکیب است
- انواع سبک های یادگیری چه هستند و چه کاربردی دارند؟
- انواع سبک های شناختی | تفاوتهای ما در اندیشیدن، یادگیری و حل مسئله
- کدامیک از روش های یادگیری را انتخاب میکنید؟
- درباره اهمیت آموزش دانشگاهی
- افزایش سرعت یادگیری به عنوان یک هدف
- چند پیشنهاد ساده برای بهبود روش مطالعه شما
- مخترع کیست؟
- آیا مراقب هستید که آموزش، شما را نادانتر نکند؟
- اثر دانینگ کروگر | آنکس که نداند و نداند که نداند
- منابع تکمیلی | دوره صوتی آموزش کتابخوانی و انتخاب کتاب مناسب (محمدرضا شعبانعلی)
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
به نظرم کتاب خواندن خیلی میتونه کاربردی و مفید باشه ، چون ما از تجربه های نویسنده استفاده می کنیم و این میتونه خیلی مارو جلو بندازه
کتاب خواندن هر وقت دوست داشتید بخوانید خیلی تاثیرش بیشتر از زمانی هست که تایم مشخصی بزارید ، چون بعضی موقع ما در طی روز اینقدر مشغله فکری داریم و کار انجام میدهیم که دیگه رمقی برای کتاب خواندن نمی مونه و سر سری رد میشیم
از نظر من وقتی یک کتابی رو مطالعه می کنیم، انگار نویسنده یا نویسندگان اون کتاب مقابل ما نشسته اند و دارند از احساس، تفکر یا علاقه خودشون برامون حرف می زنند. این فرصت بی نظیریه که بتونیم در مقابل یک متفکر بشینیم و به حرفاش گوش بدیم. خواندن کتاب دقیقا نشستن مقابل اون فرده. پس همیشه سعی می کنم در انتخاب خرید کتابی که دوست دارم بخوانم این موضوع رو مدنظر قرار بدم که چه کسی قراره مقابل من بشینه و از چه چیزی با من حرف بزنه؟
چند مطلب در این متن من را به خودش جذب کرد:
۱- عادت کردن یا شرطی شدن به زمان خاص برای مطالعه کتاب
۲- این که هرجا شبیه ربات و هوش مصنوعی میشویم احتمالا مسیر درستی نمیرویم. لذا لذت بردن، کند بودن، یادداشت کردن، تعریف کردن، گفتگو کردن راجع به کتاب کارهایی هست که ما را متمایز میکند.
۳- هدف مطالعه درک مطلب و آمیختن با مطالب قبلی است.
«شوق به موضوع و محتوا» مهمترین عاملی است که میتواند نخستین تجربههای کتابخوانی را با لذت و رضایت همراه کند.
به نظرم حتی بعد از کتابخوان شدن هم یکی از مهمترین عوامل برای ادامه دادن به کتابخوانی همین موضوع «شوق به موضوع و محتوا» و انتخاب بر اساس دغدغه و نیازه
نکته جالب این نوشتار برای من اون قسمت رها کردن کتابها بود.من کتابها رو با دقت انتخاب میکنم و بعد تمام کتاب رو میخونم. با این حال گاهی شده که از یه جا به بعد حوصله ام سر بره اما کتاب رو رها نکردم. شاید دفعهی بعد این کار رو کردم اما این توی ذهنم میمونه که شاید در مابقی کتاب چیز به درد بخوری بوده و من رها کردم. این حس رو نمی دونم چی کار کنم اونوقت!
نکته ای هم برای تصحیح متن :
در قسمت «پیشنهاد | دوره آموزشی صوتی روش صحیح مطالعه کتاب» عبارت «و نیز اعمیت کتاب و کتابخوانی به زبان ساده صحبت شده است» باید تصحیح بشه به «اهمیت».
برای من مهمترین نکته ای که داشت این بود که هدف گذاری روی زمان مطالعه باشه. مثلا من روزی ۲ ساعت زبان انگلیسی میخونم و مبحثی که جلوی رویم هست رو کامل میخوانم و تمرینات را کامل انجام میدم تا به درک عمیق در آن بخش برسم.
حال اینکه آن بخش فقط یک مبحث گرامری میخواد باشه یا یک لیست چندتایی لغت، باید یک درک عمیق حاصل بشه. (کیفیت مهمتر از کمیت است)
پیرو منحنی های یادگیری ، میبایست یادگیری زبان را کند و عمیق کرد تا در زمان یادگیری صرفه جویی کرد.
من هم کمی از تجربه ام در کتابخوانی بگم
تمام نکاتی استاد عزیزم فرمودن دقیق و کاربردی بود و واقعا یاد گرفتم و یکی دوتا کاری که من گاهی انجام میدم و برام مفید بوده رو باهاتون به اشتراک میذارم
یکی اینکه همیشه یه کاغذ کنار دستم میذارم که اگه چیزی به ذهنم رسید که امکان حواس پرتی رو فراهم کرد اونجا بنویسمش و بعدا دربارش فکر کنم تا ذهنم آزاد بشه
دوم مدیتیشن قبل از مطالعه میتونه میزان بازدهی رو افرایش بده و زمانهایی که حوصله اش هست و انجام میدم برام مفیده
سوم نوشتن اقدامک هایی ک میخوام انجام بدم دد راستای مطالعه محتوای کتاب هم کمک کننده هست.
و البته یه سوال از شما:
من روزانه یه ساعت برای مطالعه اختصاص میدم.
به نظرتون این یه ساعت رو متمم بخونم؟ یا کتابهایی که استاد توصبه کردن بخونم؟ یا یه ساعت رو تقسیم به دو بکنم و به هر دو اختصاص بدم؟
ممنون که راهنماییم میکنین😊
من زمانی که متوجه میشوم یک کتاب به هر علتی برای مطالعه مناسب است و قصد دارم مطالعه آن را به پایان برسانم، از یک روش برای حفظ پیوستگی مطالعه خود استفاده میکنم. به این صورت که در انتهای هر بازه مطالعه، سوالاتی را از خودم میپرسم یا مینویسم که هنوز در کتاب پاسخ داده نشده. با این روش کنجکاوری خود را برای برای ادامه دادن مطالعه برانگیخته میکنم. گاهی متوجه میشوم که در طی روز زمانهایی را به فکر کردن و ایده پردازی در باره پاسخ مشغول بودهام.
البته فکر میکنم این موضوع که از ابتدا، کتاب مورد نظر برای ما چه میزان اهمیت و ضرورت دارد نقش پررنگتری برای ایجاد انگیزه خواهد داشت.
به نظر من یک راهکار مهم در جلوگیری از دلزده شدن از مطالعه این است که مدت زمان مطالعه را کمی کمتر از حوصلهمان در نظر بگیریم و متعهد شویم که روزانه آنرا تکرار کنیم.
من از زمانی کتابخوانتر شدم که پدرم به من گفت روزانه تنها ۸ تا ۱۲ صفحه مطالعه میکند. این برایم خیلی عجیب بود چون پدر من سالانه سه سررسید بزرگ را با یادداشتهای مطالعاتی خود پر میکند! نکته مهم استمرار است.
مترجم و یا بهتره بگیم ناشر هم در ایجاد علاقه ما به کتاب بسیار مهم هستش و برای شروع حتما یه بررسی درباره ناشر بکنید نه اینکه تمام زمان را درگیر ناشر برتر بشیم و کمالگرایی و معیار قرار بدهیم اما ترجمه عالی در ایجاد علاقه به کتاب نقش مهمی داره
کارهای زیادی وجود داره که بدون عذاب وجدان و به راحتی نیمه کاره رهاشون میکنیم، مثل یک رابطه سمی که سالها باهاش درگیر بودیم، ورزشی که شروع کردیم و حالا فهمیدیم علاقه ای بهش نداریم، استراتژی جدیدی که امتحان کردیم و… چون معتقدیم رها کردن به موقع خودش نوعی دستاورد حساب میشه. اما منطق ما در برخورد با کتابها متفاوت میشه چون فرض اولیه اینه که کتاب لزوما مفیده و اگر نیمه کاره رها بشه مشکل از ماست!
کاری که اخیرا با سریالهای پرطرفدار میکنم اینه که یک یا دو قسمت بهش فرصت میدم تا منو جذب کنه و اگر ناموفق بود، به سلیقه خودم احترام میذارم و رهاش میکنم.اگر سریال از تکنیکهای جذب مخاطب استفاده کرده باشه و همون اول یک سوال بزرگ تو ذهنم ایجاد کنه(مثلا سریال جنایی)، فقط قسمت آخر سریال رو میبینم یا از یک نفر میخوام آخر داستان رو برام تعریف کنه، صرفا بخاطر اینکه یک پرونده باز تو ذهنم نباشه.
چه درسی؛ مخصوصا قسمت Cover to cover! اکثرا وقتی کتابی رو شروع میکردم، اصرار داشتم تا مثلا این یکی تموم نشده، سراغ کتاب بعدی نرم. همین موضوع باعث میشد اگر کتابی رو شروع میکردم و حین مطالعه متوجه میشدم چندان با سلیقه من منطبق نیست، سرعت مطالعه به شدت افت پیدا کنه، مثل انجام کاری که دوست نداری. با این دید که لزومی در به انتها رسوندن یک کتاب نیست، احتمالا بشه در قدم اول اولویتبندی موثرتری راجع به فهرست کتابخوانیم داشته باشم و در قدم دوم، شاید در آینده با مطالعه بیشتر کتابهای دیگه، متوجه منظور کتابی که اول موردعلاقهام نبوده بشم و برگردم و از اول بخونمش. در حینش هم باید دائما نکته درسهای ابتدایی رو به خودم یادآوری کنم. همون نکتهای که اینجا هم بهش پرداخته شده؛
“ما معمولاً به قصد یادگیری میخوانیم و یادگیری زمانی اثربخش است که بتوانیم آموختههای جدید را به دانستههای قبلی وصل کنیم.”
نکته بعدی، سرعت مطالعهست. طبیعتا بعد از این درس، وقتی هر عنوان نوشتهای رو شروع کنم، قبلش دو سوال مطرح میکنم؛
۱. آیا قصد داری سریع از روی مطالب عبور کنی؟ یا ۲. آیا حتم داری که از مطالعهات، نکتهای رو هم به خودت هدیه بدی؟ منظورم از سوال دوم، همون درک مطلب هست.
به عنوان نکته بعدی، تعیین نکردن خروجی و در عوض اون، تعیین کردن مدت زمان مطالعه رو در نظر میگیرم. اینطور میتونم با خیال راحتتری مطالعه یک متن رو ادامه بدم. هر چند که در این حالت هم رها کردن بعضی کتابها بعد از مثلا ۳۰ دقیقه، میتونه کار راحتی نباشه :)).
از کلیدواژههایی که از این متن برای خودم برمیدارم، “عادت” هست. تقریبا این روزها همه با این کلمه مواجه هستیم و کموبیش از اهمیت اون شنیدیم یا خوندیم. تعمیم این عادتسازی به مطالعه و چگونگی اثرش بر ذائقه از نکات ظریفی هست که کمتر جایی بهش اشاره میشه.
به عنوان نکته آخر، بنظرم کلیدواژه “نیاز” خیلی میتونه در انتخاب کتاب کمککننده باشه. با مطالعه این درس این نکته رو به خودم یادآوری میکنم که قرار نیست نیاز مطالعاتی من و محتوای یک کتاب، لزوما در فهرست پر فروشترین کتابها پیدا بشه.
چند سالی بود که به دلیل مشغله های مختلفی که داشتم،خواندن رمان را متوقف کرده بودم با اینکه به شدت علاقه مند به نفس داستان و نوشتن هستم.
در درجه اول خواندن کتاب جدید برایم سخت بود.
راهی که پیدا کردم این بود که از کتاب خواندنم ویس میگرفتم و بلند بلند توضیح دادن به مطالعه عمیق آن کتاب کمک میکرد.
من نیز همواره لیست بلند بالایی از کتابهایی که میخواهم در آینده بخوانم را دارم و واقعا توصیه هایی که در متن گفته شده است را قبول دارم.
متاسفانه گاهی کتابها رو که شروع میکنم، به خودم میگم خب تا اینجا مبهم یا ضعیف بوده، احتمالا در فصلهای بعدی نویسنده جبران میکنه!
اما گاهی این اتفاق نمیافته و من میمونم و وقتی که هدر رفته!
برای این مشکل این راهحل رو اخیرا پیاده میکنم:
اول درباره کتاب و نویسنده و حتی مترجم در اینترنت سرچ میکنم. نظر بقیه رو جویا میشم. و بعد از کتابخونه یا کتابفروشی یه تورق و نگاه به فهرست میندازم تا مطمئن بشم و کتاب رو شروع کنم.
درود
بنده کتاب کیمیاگر و شب های روشن رو به شدت پیشنهاد میکنم
پاینده باشید:)
سوال :
سرعت پردازش ذهن رو چطور میشه افزایش داد ؟ اگر تندخوانی بی فایدس و من هم اعتقاد دارم هر چیز تندی بی فایدس ( در مبحث یادگیری ) چطور میشه سرعت رو پایین نگه داشت ولی پردازش رو بالا برد.
پاسخ :
تنها پاسخی که تا الان دارم این است که با تجربه میشه قدرت پردازش رو بالاتر برد.
تجربه = مطالعه مداوم ، عمیق و با برنامه ریزی
از نظر شما ، راهکاری دیگه هم وجود داره؟
کمی کلمه :
دوستی میگفت انگلیسی ها یک فرهنگ منحصر به خودشون دارن و اون اینه که :
انجام هر کاری یک روش درست داره که اونم در دست ماست .
مثلا همه قهوه مینوشن ولی درستش چایی خوردنه .
همه فرمونشون سمت چپه ولی ما فرمونمون سمت راست ! و درستش اینه .
که به نظر بنده ، هیچ راه درست واحدی وجود نداره بلکه کلی راه درست وجود داره .
برای کتاب خوانی و مطالعه هم اصولا میشه اینطور فکر کرد، اما یک پنداشت ذهنم رو حسابی مشغول خودش کرده .
در مورد نقطه مقابل کتاب خوانی سریع و بدون یادگیری میشه تنها یک روش رو به کار برد ، مطالعه عمیق تر .
یعنی بجای مطالعه سریع تر میشه از مطالعه عمیق تر استفاده کرد و هر ابزار و تکنیک و دوره آموزشی که این رو ترویج بده میتونه در راستای مطالعاتی ما قرار بگیره .
راستای مطالعاتی من در حال حاضر فراگیری اصول یادگیری است ./
دوره mba رو شروع کردم و اونم با درس یادگیری شروع کرد
حالا بعد از چند بخش و چند روز جوری شده که دیگه نمیتونم مثل قبل مطالعه کنم؟
در عین اینکه حس خوبی به این قضیه ندارم ولی نشون میده که دارم درسم رو خوب یاد میگیرم!! چون توی این دوره میگه باید روی مطالعه تمرکز کنید و یادگیری اونه که منجر به تغییر رفتار بشه! و حالا رفتار من تغییر کرده!
چون نمیتونم تمرکز کنم و مخصوصا بنویسم و یادداشت برداری به منظور تمرکز و یادگیری داشته باشم، برای همین کلا دیگه سراغ ور ور خوندن هم نمیرم!
قبلا برای بالا بردن آمار ور ور خونی روزانه میخوندم، الان برای یادگرفتن میخونم و این تفاوت نشون میده که یادگرفتن واقعا برنامه و وقت میخاد.
بعد همین الان توی یکی از بخشهای مربوط به یادگیری اینو خوندم که یه نفر ممکنه سالی ۵۰ جلد کتاب بخونه و گاهی ممکنه در سال درگیر فقط یکی دو جلد کتاب باشه!! در واقع وقتی شما برای یادگرفتن میخونی درجه ابهام یا اهمیت مطالب یکی نیست برای همین بعضی مطالب ممکنه وقت زیادی بگیره و بعضی کمتر!
بعدش من به وضعیت این روزام نگاه کردم دیدم همین قدمهای اولیه یادگیری قدمهای مهمی هستن و برای من تغییر بزرگی محسوب میشن که احتمالا زیاد هم زمان ببره.
اتفاقا ظهری داشتم به این فکر میکردم که اگه همینطور پیش بره من عمرا نمیتونم در طول این حق اشتراک یکساله دوره mba رو تموم کنم.
حالا میبینم که اگه ملاک یادگیری باشه و نه صرفا ور ور خوندن و تموم کردن، بله احتمال زیاد نتونم تموم کنم.
یه بحثی در این درس مشاهده کردم تحت عنوان ” ترک کردن کتاب های بدون لذتی که فقط چون شنیده ایم خوب است میخواهیم آن را بخوانیم”
بنده نظری دارم که با این موضوع اندکی ناسازگاری دارد.
بنظرم بشود کتاب های آموزشی را به چهار دسته تقسیم کرد:
کتاب هایی که برایمان مفیدند و از آنها لذت میبریم
کتاب هایی که برایمان مفیدند اما از آنها لذت نمیبریم
کتاب هایی که برایمان مفید نیستند ولی از آنها لذت میبریم
کتاب هایی که برایمان مفید نیستند و از آنها لذت نمیبریم
دسته اول برای خودم کتاب عادت اتمی بوده هم برایم لذتبخش بود و هم نیازم را برطرف کرد
دسته دوم همان دیدگاه ناسازگار من با این درس است. شاید کتابی فروش زیادی داشته و از خواندنش لذت نمی بریم اما نباید آن را رها کنیم.احتمالا بتوان عنوان دسته دوم را دارو گذاشت؛ کتاب هایی که تلخ هستند اما برایمان ضروریست.برای مثال شخصا با کتاب “قورباغه ات را قورت بده” نوشته برایان تریسی حال نکردم اما تاثیراتش روی زندگیم خیلی کارآمد بود
دسته سوم را میتوان همان موضوع درس دانست کتاب هایی که به دلیل تکنیک های فروش ناشر معروف شده اند و خواندنشان برایمان لذت بخش است اما محتوای مفیدی ندارد(حداقل برای ما). برای مثال تعریف کتاب “تخت خوابت را مرتب کن” نوشته مک ریون رو خیلی شنیده ام و حتی هنگام خواندن هم انگیزه ای میگرفتم، اما حقیقتا برایم مفید نبود و بیشتر از مطالبی که بتوان با علم آنها را ثابت کرد، مطالبی را دیدم که تجربی شخصی نویسنده بود.
دسته چهارم که معلوم است دیگر، نه به آن نیاز داریم نه لذت بخش است. مثلا میتوانم کتاب عربی مدرسه را در این دسته قرار بدهم.(البته این دسته بندی شخصی است و شاید این کتاب برای شما، هم مفید بوده باشه هم لذت بخش)
از نظر ویل دورانت اولین و مهمترین اتفاق تاریخ بشریت، شکلگیری تمدن بود و دو عامل رشد تمدن از ابتدا را کلام و قلم معرفی میکند.
انسانها در طول زندگی با توجه به عمر محدود، تجربه محدودی کسب میکنند،در ابتدای تمدن، با کمک کلام و گفتگو با تجربیات نزدیکان آشنا شدند و این یعنی آگاهی به تجربیات بیشتر و آزمون و خطا کمتر و تسریع در رشد. قلم و کتاب محدودیت زمانی و مکانی را در آگاهی از تجربیات و تفکرات دیگران کمرنگتر کرد.
کتاب میخوانم چون میتوانم با تفکرات انسانهای بزرگ آشنا شوم.تفکراتی که امید در تغییر فکرم به کمک آشنایی با آنها دارم.
زندگی فراتر از کلام است و شاید مطالعه چندین جلد کتاب توانایی تغییر یکی از مفروضات ذهنی ما را داشته باشد که همین موضوع را باعث حوصلهسر بر بودن مطالعه برای نزدیکانم میبینم.