Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu


تعریف درونگرایی چیست؟ افراد درونگرا چه ویژگی هایی دارند؟


درونگرا چیست و درونگرایی چه ویژگی‌هایی دارد؟

اگر بحث‌های مختلف و دیدگاه‌های متفاوت در خودشناسی و شخصیت شناسی را کنار یکدیگر قرار داده و مقایسه کنید، کمتر واژه‌ و اصطلاحی را می‌بینید که به اندازهٔ درونگرایی و برونگرایی به آن‌ها پرداخته شده باشد.

حتی می‌توان گفت مفهوم درونگرایی و برونگرایی، مخرج مشترک برخی از رایج‌ترین نظریه های شخصیت شناسی صفاتی محسوب می‌شوند (+).

در این درس کمی دربارهٔ تعریف درونگرایی و ویژگی های افراد درونگرا صحبت می‌کنیم. اما از آن‌جا که معمولاً درونگرایی و برونگرایی را در برابر یکدیگر (و گاه دو انتهای یک طیف) قرار می‌دهند، مطالعهٔ این درس به شفاف‌تر شدن مفهوم برونگرایی و ویژگی های افراد برونگرا هم کمک خواهد کرد.

تعریف درونگرایی و خصوصیات افراد درونگرا چیست؟

با وجودی که اصطلاح درونگرایی (به انگلیسی: Introversion) در بسیاری از مدلها و نظریه‌های شخصیت شناسی به کار می‌رود، اما همهٔ این نظریه‌ها درونگرا بودن را به یک شکل تعریف نمی‌کنند.

نباید فکر کنیم واژهٔ درونگرا همه‌جا و در همهٔ کتاب‌ها و مقاله‌ها و نظریه‌های شخصیت‌شناسی معنای یکسانی دارد و به یک مفهوم به کار می‌رود.

در کنار تعریف درونگرایی و آن‌چه به عنوان ویژگی های افراد درونگرا در مقالات علمی و کتابهای تخصصی روانشناسی مطرح می‌شود، اصطلاح درونگرا و مشتقات آن در ادبیات عمومی هم بسیار رواج یافته است. به همین علت، بسیار پیش می‌آید که در گفتگوهای روزمره از درونگرایی و ویژگی های افراد درونگرا بشنویم.

اما معمولاً مفهومی که از درونگرایی در ذهن اکثر عموم مردم است، با آن‌چه در روانشناسی مطرح می‌شود تطبیق کامل ندارد. بنابراین گاه می‌بینیم افراد مختلف،‌ رفتار خود و دیگران را – حتی بدون این که واقعاً ربطی داشته باشد – به درونگرا بودن ربط می‌دهند.

درونگرایی و بار معنایی منفی آن

علاوه بر مبهم بودن تعریف درونگرایی، مشکل دیگری هم وجود هست که هنوز کاملاً از بین نرفته است:‌ متأسفانه گاهی هنوز می‌بینیم درونگرایی در ذهن عده‌ای بار معنایی منفی دارد.

مثلاً شاید شما هم دیده باشید که وقتی کودکی به موقع سلام نمی‌کند یا به سوال آشنایان و بستگان پاسخ نمی‌دهد، والدین از طرف مقابل عذرخواهی می‌کنند و برای توضیح این رفتار می‌گویند که کودک‌شان درونگراست.

علاوه بر این، گاهی می‌بینیم ساکت نشستن یا خلوت‌گزینی یک فرد درونگرا را مصداق «منزوی» بودن در نظر می‌گیرند و با چنین برچسبی، این رفتار را نامطلوب تلقی می‌کنند.

این نوع آشفتگی‌های معنایی باعث شده که هنوز، با وجود بحث‌های گسترده‌ای که دربارهٔ درونگرایی مطرح شده، اصطلاحاتی مانند «درمان درونگرایی» و «حل مشکل درونگرایی» از جمله عبارات پرتکرار در جستجوهای اینترنتی باشند.

درونگرایی در ادبیات یونگ

یونگ یکی از نخستین کسانی است که مفهوم درونگرایی و برونگرایی را رواج داد. نه‌فقط در کتابهای تخصصی، در کتابهای عمومی درباره درونگرایی هم معمولاً به این نکته اشاره می‌شود.

اما نکته‌ای که کمتر به آن پرداخته می‌شود این است که در نوشته‌های یونگ، درونگرایی و برونگرایی یک ویژگی دوگانه یا دوقطبی (Dichotomy) نبود و قرار نبود انسان‌ها در یکی از دو دستهٔ درونگرا و برونگرا طبقه‌بندی شوند.

آن‌چه معمولاً به درونگرایی یونگی نسبت داده می‌شود، بر پایهٔ تست شخصیت شناسی MBTI است که با الهام از اندیشه‌های یونگ (و نه بر اساس مدل یونگ) ساخته شده است.

در نوشته‌های یونگ – متفاوت با آن‌چه در روایت‌های ساده‌تر MBTI گفته می‌شود – دو مفهوم کلیدی وجود داشت (+):

  • عملکرد (function)
  • گرایش/جهت‌گیری انرژی‌های روانی (attitude) بود.

محدودیت در دسترسی کامل به این دوره

دسترسی کامل به مجموعه درس‌های خودشناسی و شخصیت شناسی برای اعضای ویژه متمم در نظر گرفته شده است. با فعال کردن عضویت ویژه در متمم، به درس‌های بسیار بیشتری نیز دسترسی پیدا می‌کنید:

ضمناً بررسی‌های ما نشان داده در میان دوستان متممی، کسانی که به درس‌های شخصیت‌شناسی علاقه‌مند بود‌ه‌اند، برای مطالعه‌ی درس‌های زیر هم وقت صرف کرده‌اند:

تحلیل رفتار متقابل | زندگی شاد | افزایش عزت نفسکوچینگ | مشاوره مدیریت

کاریزما | مدیریت استرستصمیم گیری | روانشناسی پول | استعدادیابییادگیری

تحلیل رفتار متقابل | هوش هیجانیمهارت ارتباطی | رابطه عاطفی | مسیر شغلی

همان‌طور که می‌بینید، آن‌چه ما به عنوان تفاوت درونگرا و برونگرا می‌شناسیم، کمی با آن‌چه یونگ گفته متفاوت است. اما به معنای نادرست بودن تلقی متعارف از درونگرایی و برونگرایی نیست. بلکه شکل ساده‌‌شده‌ای از دوگانه‌ای است که یونگ تعریف کرد و بعدها به کمک تست MBTI به گفتگوهای عمومی راه یافت.

پرسشنامه آیزنک و تعریف او از برونگرایی و درونگرایی

هانس آیزنک (Eysenck) هم یکی دیگر از روانشناسانی بود که به اهمیت درونگرایی و برونگرایی توجه کرد. آیزنک بر اساس پژوهش‌های خود به نتیجه رسیده بود که دو صفت اصلی در انسان‌ها وجود دارد که برای توصیف‌شان ضروری و مفید است: یکی نوروتیک بودن و دیگری برونگرایی.

او پرسشنامه‌ای هم برای سنجش برونگرایی طراحی کرد که به نام مقیاس برونگرایی آیزنک شناخته می‌شود (دانلود نسخه PDF پرسشنامه آیزنک (انگلیسی).

طبیعتاً در مقیاسی که آیزنک طراحی کرد، امتیاز پایین در برونگرایی به معنای درونگرایی بیشتر خواهد بود. اگر می‌خواهید تصویری دقیق‌تر از مفهوم درونگرایی (یا در واقع: شاخص برونگرایی پایین) در نگاه آیزنک داشته باشید،‌ می‌توانید چند نمونه از سوال‌های آیزنک را – که در پرسشنامه‌اش مطرح می‌کند – بخوانید:

  آیا شما فرد پرحرفی هستید؟
  آیا از دیدن افراد جدید لذت می‌برید؟
  آیا نسبتاً بانشاط و سرزنده هستید؟
  آیا می‌توانید در یک مهمانی شاد شرکت کنید و لذت ببرید؟
  آیا در ایجاد دوستی‌های جدید پیش‌قدم می‌شوید؟
  آیا از قاطی شدن با مردم لذت می‌برید؟
  آیا از [محیطِ] پرهیجان و شلوغ لذت می‌برید؟

کار ارزشمند دیگری آیزنک این بود که ایدهٔ ارثی بودن برونگرایی و درونگرایی را مطرح کرد. در واقع برونگرایی – درونگرایی را صرفاً یک صفت روانی ندید و مدعی شد که ریشهٔ این صفت را باید در ساختار مغز و ویژگی‌های ژنتیکی جستجو کرد.

او آزمایش‌های متعددی هم طراحی و اجرا کرد تا این فرض را ارزیابی کند. اگرچه نتایج همهٔ آزمایش‌هایش همسو نبودند، اما اصل این کار آیزنک بسیار ارزشمند بوده است. چون مدل‌ها و توصیف‌های روان‌تحلیل‌گران، معمولاً قابل رد و اثبات نیستند. اما وقتی آزمایش‌هایی برای سنجش یک مدل طراحی می‌شود، این فرصت به وجود می‌آید که اعتبار آن مدل به شیوهٔ قابل‌اتکایی سنجیده شود. چنان‌که امروز برونگرایی – درونگرایی به عنوان یکی از اصلی‌ترین صفات شخصیتی قابل‌‌اندازه‌گیری و قابل‌اتکا شناخته‌شده است (+).

برونگرایی [و درونگرایی] در مدل پنج عاملی شخصیت

یکی از مدل‌های بسیار شناخته‌شده در شخصیت شناسی مدل پنج عاملی شخصیت است. رویکرد این مدل، شخصیت شناسی صفاتی (trait-based) است. یعنی شخصیت انسان‌ها را بر اساس چند صفت مشخص می‌سنجد. سال‌هاست دربارهٔ این‌ که «تعداد صفت‌هایی که باید برای شناختن انسان‌ها بررسی کنیم چقدر است» بحث می‌شود. مدل پنج عاملی، همان‌طور که از نامش پیداست، بر این اساس بنا شده که تعداد این صفات نمی‌تواند از پنج مورد کمتر باشد (مطالعهٔ بیشتر: مدل پنج عاملی شخصیت).

در مدل پنج عاملی شخصیت، چیزی به اسم درونگرایی نداریم. اما یکی از پنج عاملی که برای شناخت و سنجش شخصیت در مدل پنج عاملی مطرح می‌شود، برونگرایی یا extraversion است.

برونگرایی در این مدل (شبیه مدل آیزنک) به شکل طیفی تعریف می‌شود. بنابراین می‌توان گفت هر چه شاخص برونگرایی شما در این مدل کمتر باشد، درونگراتر محسوب می‌شوید.

اما باید به خاطر داشته باشید که آنچه به عنوان برونگرایی در مدل پنج عاملی مطرح می‌شود، ترکیبی از شش ویژگی است:

  • گرم بودن
  • اجتماعی بودن
  • صراحت و قاطعیت
  • جنب و جوش و فعالیت
  • هیجان‌خواهی
  • تجربه هیجان‌های مثبت

بنابراین حاصل‌جمع وضعیت شما در این شش دسته ویژگی است که نهایتاً باعث می‌شود بر اساس مدل پنج عاملی شما را برونگراتر یا درونگراتر از فردی دیگر ارزیابی کنند.

مطالعهٔ بیشتر

برای آشنایی بیشتر با این مدل شخصیتی می‌توانید درس مدل پنج عاملی شخصیت را بخوانید.

پس از این‌ که کمی با پنج عامل اصلی در این مدل آشنا شدید، درس تعریف برونگرایی در مدل پنج عاملی را هم مطالعه کنید. در این درس به پرسشها و مولفه‌های مشخص‌کنندهٔ درونگرایی / برونگرایی بر اساس مدل شخصیت شناسی پنج عاملی پرداخته‌ایم.

تفاوت خجالتی بودن و درونگرایی

یکی از ویژگی‌هایی که معمولاً با درونگرایی اشتباه گرفته می‌شود، خجالتی بودن است. اشتباه گرفتن خجالتی بودن و درونگرا بودن از این جهت دردسرساز است که درونگرایی به عنوان یک ویژگی شخصیتی پذیرفته می‌شود. اما خجولی چیزی است که بهتر است در پی رفع آن باشیم.

پس اگر شما درونگرا باشید و به اشتباه فکر کنید خجالتی هستید، ممکن است وارد یک تلاش فرساینده و مخرب برای تغییر ترجیحات شخصیتی‌تان بشوید.

ما درس‌های متعددی را در متمم به خجالتی بودن اختصاص داده‌ایم. اما فعلاً در حد یک توضیح مختصر می‌شود به این اکتفا کرد که درونگرایی، یک نوع ترجیح است؛ ترجیح تنها بودن به حضور در جمع، یا ترجیح رابطهٔ صمیمی با افرادی محدود به جای رابطه‌ سطحی‌تر با طیف گسترده‌ای از انسان‌ها.

اما خجالتی بودن، تجربهٔ احساسات منفی در تعامل با دیگران است. دامنهٔ این احساسات منفی گاهی حتی به قبل از تعامل هم کشیده می‌شود.  یعنی فرد خجالتی با وجودی که هنوز به مهمانی یا جلسه نرفته و فرد مورد نظرش را ندیده، سناریوهای نامطلوب و نامناسب را تصور کرده و پیشاپیش خودش را با اتفاق‌هایی که نیفتاده و تجربه‌هایی که پیش نیامده آزار می‌دهد.

درونگرایی را با خجالتی بودن اشتباه نگیریم (تصویر مردی که روی مبل نشسته و یک کارتون روی سرش گذاشته تا کسی او را نبیند

بنابراین بهتر است همواره به معنای دقیق درونگرایی توجه کنیم و به سادگی آن را مترادف صفات و ویژگی‌های دیگر (مانند جمع گریزی، خجالتی بودن، اضطراب اجتماعی و …) در نظر نگیریم.

مطالعهٔ بیشتر

در درس تفاوت خجالتی بودن و درونگرایی به این دو مفهوم و تفاوت‌شان پرداخته‌ایم. هم‌چنین درس دیگری را به پرسشنامه سنجش خجالت و کمرویی اختصاص داده‌ایم. این پرسشنامه را زیمباردو و هندرسون طراحی کرده‌اند.

در کنار این دو درس، مطلبی را هم به ریشه های خجالتی بودن و کمرویی اختصاص داده‌ایم.

کدام بهتر است: درونگرایی یا برونگرایی؟

در کنار همهٔ بحث‌هایی که دربارهٔ ریشهٔ تفاوتها و سهم وراثت، محیط و تربیت در درونگرایی و برونگرایی مطرح می‌شود، باید به این موضوع مهم هم بپردازیم که آیا می‌توان یکی از دو صفت درونگرایی و برونگرایی را بر دیگری ترجیح داد؟ برای علاقه‌مندان به توسعه فردی،این سوال به‌ویژه در مورد انتخاب شغل و طراحی مسیر شغلی اهمیت پیدا می‌کند:

پاسخ به این سوال در طول زمان تغییر کرده و به تدریج پخته‌تر شده است. جنس پاسخ‌ها را می‌توان به سه دوره تقسیم کرد:

دورهٔ اول | درونگرایی بد است. برونگرایی خوب است

در مطلبی که با عنوان چند کتاب درباره درونگرایی منتشر کرده‌ایم، توضیح داده‌ایم که تا سال‌ها چنین فرض می‌شد که برونگرایی ویژگی بهتر و صفت برتر است و درونگرایی یک ویژگی نامطلوب محسوب می‌شود. یا اگر هم نامطلوب نیست، لااقل به اندازهٔ برونگرایی کارآمد نیست و نقطهٔ قوت محسوب نمی‌شود.

این نوع نگاه به تدریج در دو دههٔ‌ گذشته تغییر کرده است.

شما این مطلب را در سایت متمم (محل توسعه مهارتهای من) می‌خوانید. متمم هزاران درس در زمینهٔ مدیریت و توسعه فردی ارائه می‌کند و همواره به ارائه محتوای علمی، دقیق و تألیفی متعهد است. فهرست درس‌ها، شرایط عضویت در متمم و تجربهٔ اعضای متمم از حضور در متمم را می‌توانید در صفحات زیر بخوانید:

دورهٔ دوم | برخی مشاغل به برونگراها نیاز دارند و برخی به درونگراها

اگرچه این نگرش امروزه به اندازهٔ قبل پررنگ نیست، اما هنوز هم طرفدارانی دارد. کتاب شغل مناسب شما نمونه‌ای از کتاب‌هایی است که بر پایهٔ چنین نگرشی تألیف شده است. یعنی به افراد پیشنهاد می‌کند شغل و مسیر شغلی خود را بر اساس ویژگی های شخصیتی خود (با تکیه بر آزمون MBTI) انتخاب کنند.

چنین فرضی را نمی‌توان به شکل مطلق نادرست دانست. همهٔ ما کم‌و‌بیش این تجربه را داشته‌ایم که بر اساس ویژگی‌های شخصیتی‌مان، برخی شغل‌ها برایمان ساده‌تر و جذاب‌تر بوده و برخی دیگر، دشوارتر است و بیشتر انرژی می‌گیرد.

اما باید مراقب باشیم که در این‌ قضاوت‌ها گرفتار دام «صدور احکام کلی و عمومی» نشویم.

دورهٔ سوم | «بخشی از» تصورات ما نادرستند

در مورد تطبیق مشاغل با ویژگی های شخصیتی و خصوصاً‌ درونگرایی و برونگرایی دو نوع خطا وجود دارد.

خطای اول این است که ما به جای اتکا به پژوهش‌ها صرفاً‌ بر اساس حدسیات خود قضاوت می‌کنیم. به عنوان مثال، به‌سادگی حکم می‌دهیم که فروشنده موفق باید برونگرا باشد و افراد درونگرا شانسی در حرفهٔ فروشندگی ندارند.

در صدور چنین احکامی باید محتاط بود و نتایج پژوهش‌ها را بررسی کرد. صرفاً برای نمونه در همین مورد خاص در درس کدام فروشنده موفق‌تر است؟ از سلسله درس‌های آموزش فروش متمم توضیح داده‌ایم که از نظر آماری افراد میانگرا بیشتر از افراد درونگرا و برونگرا می‌توانند در فروشندگی موفق باشند. علاوه بر این، طبیعتاً از آن‌جا که بسیاری از انسان‌ها به «میان گرا بودن / midtrovert» نزدیک‌ترند تا درونگرا و برونگرا، از این منظر هم بهتر است در پیش‌بینی موفقیت و شکست انسان‌ها در حرفه‌های مختلف محتاط‌تر باشیم.

خطای دوم این است که درک ما از گروه‌های شغلی به‌شدت گرفتار استریوتایپ (تفکر قالبی) است. همهٔ فروشندگان قرار نیست وسط یک فروشگاه بایستند و با اصرار فراوان مشتریان را به خرید یک محصول متقاعد کنند. شغل فروش در برخی حرفه‌ها ممکن است بیشتر بر پایهٔ ارتباط ایمیلی یا تعامل در شبکه‌های اجتماعی باشد. در چنین مواردی درونگراها چندان خسته و فرسوده نمی‌شوند.

مدیر مالی هم قرار نیست همیشه در اتاق دربسته بنشیند. ممکن است لازم باشد بخش زیادی از وقتش به چانه‌‌زنی با دپارتمان‌های مختلف درون شرکت یا سازمان‌های دولتی و خصوصی و بانک‌ها بگذرد. بنابراین این فرض که چنین شغلی نیازمند تعامل نیست و برای درونگراها مطلوب است، لزوماً دقیق نیست.

علاوه بر این، اغلب شغل‌ها سطح‌بندی هم دارند. ویزیتور، کارشناس فروش، سرپرست فروش و مدیر فروش، ظاهراً همگی در زمینهٔ‌ فروش فعالیت می‌کنند. اما شرح شغل آن‌ها یکسان نیست و طبیعتاً شرایط احراز شغل هم برایشان یکسان نخواهد بود. پس وصل کردن «فروش» به «برونگرایی» بدون توجه به تنوع فعالیت‌های فروش می‌تواند گمراه‌کننده باشد.

این توضیحات به معنای رد کردن ارتباط صفات شخصیتی با عملکرد شغلی نیست. اما تأکیدی بر این نکته است که در این زمینه باید دقیق‌تر، منطقی‌تر و مستدل‌تر نظر داد و از صدور احکام کلی اجتناب کرد.

چند کتاب درباره درونگرایی

در کنار مقالات علمی درباره درونگرایی و بحث درونگرایی و برونگرایی در کتابهای تخصصی روانشناسی، طی دو دههٔ اخیر کتابهای عمومی متعددی هم در مورد درونگرایی منتشر شده‌اند.

معروف‌ترین آن‌ها کتاب سکوت نوشته سوزان کین است که نقش مهمی در ترویج گفتگوهای مفید و سازنده دربارهٔ درونگرایی داشته است. اگر امروز افراد کمتری را می‌بینیم که درونگرایی را یک نقطه ضعف و ایراد شخصیتی بدانند، سهمی از این اتفاق را باید به سوزان کین نسبت داد.

البته کین نه اولین نویسنده‌ای بوده که درباره درونگرایی کتاب نوشته و نه آخرین فرد. فهرست کتابهایی که دربارهٔ درونگرایی منتشر شده‌اند، طولانی است و ما مطلب مستقلی را به معرفی برخی از این کتاب‌ها اختصاص داده‌ایم:

چند کتاب درباره درونگرایی

پیشنهاد عضویت در متمم

دوست عزیز.

شما با عضویت رایگان به عنوان کاربر آزاد متمم (صرفاً با تعیین نام کاربری و کلمه‌ی عبور) می‌توانید به حدود نیمی از چند هزار درس متمم دسترسی داشته باشید.

همچنین در صورت تمایل، با پرداخت هزینه عضویت، به همه‌ی درس‌های متمم دسترسی خواهید داشت. فهرست برخی از درس‌های مختص کاربران ویژه متمم را نیز می‌توانید در اینجا ببینید:

 فهرست درس‌های مختص کاربران ویژه متمم

از میان درس‌هایی که در فهرست بالا آمده است، درس‌های زیر از جمله پرطرفدارترین‌ موضوعات هستند:

دوره MBA  |  مذاکره  |  کوچینگ  |  توسعه فردی

فنون مذاکره  |  تصمیم گیری  |  مشاوره مدیریت

تحلیل رفتار متقابل  |  تسلط کلامی  |  افزایش عزت نفس

چگونه شاد باشیم  |  هوش هیجانی  |  رابطه عاطفی

خودشناسی  |  شخصیت شناسی  |  پرورش کودکان هوشمندتر

اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید درباره‌ی متمم بیشتر بدانید، می‌توانید نظرات دوستان متممی را درباره‌ی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی می‌شناسند:

ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری خودشناسی به شما پیشنهاد می‌کند:

سری مطالب حوزه خودشناسی

سوال‌های پرتکرار دربارهٔ متمم

متمم چیست و چه می‌کند؟

متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحث‌های مهارتی و مدیریتی.

برای کسب اطلاعات بیشتر می‌توانید به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کرده و گوش دهید.

فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟

هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه»  دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص می‌‌‌کند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری می‌توانید نقشه راه‌های مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.

هم‌چنین در صفحه‌های دوره MBA و توسعه فردی می‌توانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.

هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟

شما می‌توانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.

اعتبار را می‌توانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیم‌سال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید. لطفاً برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.

آیا در متمم فایل های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟

مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که می‌توانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.

هم‌چنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آن‌ها را می‌توانید در فروشگاه متمم ببینید.

با متمم همراه شوید

آیا می‌دانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور می‌توانید به جمع متممی‌ها بپیوندید؟

سرفصل‌ها  ثبت‌نام  تجربهٔ متممی‌ها

۱۸۸ نظر برای تعریف درونگرایی چیست؟ افراد درونگرا چه ویژگی هایی دارند؟

  1. سمانه شریفی گفت: (عضو ویژه)

    دلیل اصلی خود من برای انتخاب این درس جلوگیری از زدن برچسب اشتباه به خودم است.

    تصورات ما صرفا نمی تونه راجع به درون گرایی یا برون گرایی و خوب و بدش جایز باشه.

    به نظرم دو دسته کلی نمیشه کرد خیلی از برون گراهایی هستند ک می تونند خیلی وقتا مثل درون گراها رفتار کنند و بالعکس پس همه چی نسبی است .

    حدث می زنم در کتاب سکوت از قدرت درون گراها در تفکر عمیق تر تمرکز بیشتر و شنونده ی بهتر بودن گفته شده است.

  2. نکته مهمی که در مورد درونگرایی اغلب نادیده گرفته می‌شود، نسبی و طیفی بودن آن است.

    نسبی از آن جهت که فردی که در یک جامعه درونگراست، در جامعه دیگری برونگرا محسوب می‌‌شود.
    و طیفی از آن جهت که افراد به درونگرای مطلق و برونگرای مطلق دسته‌بندی نمی‌شوند، بلکه ما می‌توانیم افرادی میان‌گرا داشته باشیم که به درونگرایی با برونگرایی متمایل هستند

  3. میترا جمشیدی گفت: (عضو ویژه)

    من سالیان سال نمی‌تونستم مرز مشخصی بین زندگی شخصیم و کاریم داشته باشم و هر آن چیزی که به ذهنم می‌رسید بیان می‌کردم و بارها سر این موضوع آسیب دیدم؛ الان که به گذشته نگاه می‌کنم متوجه می‌شم که دلیلش تصور غلط من از برون‌گرا بودن بوده و در اون دوران تصور میکردم شخصیت من اینه و قابل تغییر نیست و چقدر عذاب می‌کشیدم وبارها به خودم می‌گفتم ای کاش درنگرا بودم و هیچ حرفی نمی‌زدم؛ غافل از اینکه بزرگترین مشکل من عدم مرزگزاری صحیح با اطرافیانم بود با دونستن این موضوع الان تمام تمرکزم رو گذاشتم روی این موضوع که چطور یک مرزگذاری سالم با اطرافیانم داشته باشم و بخاطر برون‌گرا بودن خودم رو سرزنش نمی‌کنم.

  4. باسلام خدمت تمامی دوستان متممی

    ای کاش جامعه شناخت کاملی ازتعریف درونگرا.برونگراومیان گراپیداکنه حالاکه تقریباهمه یه شناخت جزیی ازشون دارن شناخت کامل باعث میشه سریع برچسب به افرادنزنندوباعث رنجش افرادنشندهمونطورکه گفته شددرونگرابودن عیب نیست که بخواددرمان شه یاحتمابرونگرابودن مزیت شخصیتی افراد نیست.

  5. سلام به دوستان متممی
    مواردی که در زیر اشاره میشه نمیگم درسته و فقط برداشت خودمه
    من از سر کنجکاوی علاقه داشتم که تست های شخصیت شناسی_ سنجش هوش_ عزت نفس و از این دست موارد رو انجام بدم ولی ته ته ته دلم یه ترس کوچیکی بود که نکنه من با نتیجه گیری از این تست ها یه سری برچسب هایی به خودم بزنم که بعد ها قضاوت هام رو در زندگی تحت تاثیر قرار بده و یه سری فرصت ها و راه ها رو نبینم
    مثلا بیام بگم من درونگرام پس نزدیک شغل هایی که نیاز به تعامل داره نمیشم یا من برونگرام و چون خیلی شنیدم که درونگراها آدمای دقیق تری هستن پس من سمت شغل هایی که نیاز به دقت بالایی داره نمیرم.
    به نظرم نباید ربط دادن یه سری چیزا به هم ( مثلا همین که خجالتی بودن به اشتباه به درونگرایی ربط داده میشه) و چند تا چیزی رو که از سر گذروندیم باهاش ترکیب کنیم و به یه نتیجه قطعی درباره خودمون برسیم ( شبیه استدلال استقرا در ریاضی که با چند تا مثال یه نتیجه گیری احتمالی میشه که نمیشه گفت قطعا درسته و باید اثبات بشه)
    مثلا در کامنت های قبلی دوستانی بودن که قبل از وارد شدن به یه کاری میگفتن من با توجه به ویژگی های شخصیتیم برای این کار خوب نیستم اما بعد از تجربه کردنش پیش میومد که نتیجه متفاوت از چیزی بود که پیش بینی میکردن و حتی اون کار چقدر تجربه خوبی بوده و حرفی هم از مستهلک شدن در این مسیر نزدن
    من نمی‌دونم این حرفم درسته یا نه ولی حس میکنم شاید مستهلک شدن به خاطر اینه که ما می‌خوایم به زور یه چیزی رو در خودمون به وجود بیاوریم یا به نظرم درست ترش اینه که شاید داریم از خودمون فرار میکنیم 
    مثلا برای اینکه در فلان جمع پذیرفته بشم و اینطور به نظر نرسم که تو خودمم و کم حرفم و… به زور بخوام شبیه اون جمع رفتار کنم تا منو بپذیرن ، در این مواقع اذیت میشم و رنج میکشم . (یعنی میخوام بگم که محیط تاثیر داره)
    در کامنت های قبلی ، دوستان به این مورد اشاره کردن که محیط تاثیر داره روی اینکه ما خیلی خوش و بش کنیم و یا اینکه اون محیط برای ما آزار دهنده باشه که بخوایم از اونجا فرار کنیم ( البته اینا به نظرم تبصره داره و بستگی داره کجا رخ بده ، یه جاهایی باید پافشاری کرد مثلا در محیط کار ، تا اگه یکی مثلا برگشت به من گفت بالا چشمت ابروئه که من نباید فورا برم تو خودم و کاری به کار بقیه نداشته باشم و بخوام پا پس بکشم )
    به نظرم خودشناسی شاید یعنی همین که من با جهانم به صلح برسم و انقدر بین این طبقه بندی ها و برچسب زدن ها نوسان نداشته باشم و [یه سری نتیجه گیری ها رو هم اگه درباره خودم انجام میدم به اصطلاح  اونو با مداد توی ذهنم بنویسم تا بعد ها بتونم با پاک کن اصلاحش کنم نه اینکه در ذهنم حکش کنم که کلا یه جهت گیری خاصی بهم بده و نذاره سمت دیگه رو ببینم] .