Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu


تفاوت آموزش و یادگیری چیست؟


تفاوت آموزش و یادگیری چیست؟

همهٔ ما با توجه به گفتگوهای روزمره و شیوهٔ به‌کارگیری دو کلمهٔ «آموزش» و «یادگیری» تفاوت آموزش و یادگیری را تا حدی درک می‌کنیم. به این جمله‌ها توجه کنید:

«دنبال معلمی هستم که موضوع … را بهتر آموزش دهد.» «می‌خواهم در کلاس آموزش زبان ثبت‌نام کنم.» «کدام موسسه در این شهر، خدمات آموزشی بهتری ارائه می‌کند؟» «موسسات آموزشی با این هزینه‌های بالایی که می‌گیرند، وظیفه دارند محتوای به‌روز و استاندارد ارائه دهند.» «با گسترش تکنولوژی و افزایش دسترسی به منابع، فاصلهٔ کیفیت آموزش در دانشگاه‌های برتر جهان با دانشگاه‌های متوسط کمتر شده است.» «نظام آموزشی ما نتوانسته خود را با نیازهای بازار هماهنگ کند.»

حالا جمله‌های بالا را با جمله‌های زیر مقایسه کنید:

«هر کاری می‌کنم این درس را یاد نمی‌گیرم.» «یادگیری زمانی موثر است که دانش‌آموز به محتوای ارائه‌شده علاقه‌مند باشد.» «اگر در عمل تجربه کنم، حتماً بهتر یاد می‌گیرم.» «هر کس روش یاد گرفتن مخصوص خود را دارد.» «در دوران جدید ما نیازمند یادگیری مادام‌العمر هستیم.»

تفاوت آموزش و یادگیری در همین جمله‌های سادهٔ روزمره هم مشخص است: در آموزش، محور اصلی معلم و مدرسه و دانشگاه است و در یادگیری، خود فرد یادگیرنده است که اهمیت بیشتری پیدا می‌کند.

با این حال، باز هم ارزش دارد دربارهٔ مقایسه آموزش و یادگیری بیشتر صحبت کنیم. چون فرصت خوبی فراهم می‌شود تا متوجه شویم دنبال چه هستیم و چرا باید برای تقویت مهارت یادگیری تلاش کنیم. هم‌چنین بهتر تشخیص می‌دهیم که جایگاه آموزش در دنیای امروز چیست و آیا واقعاً یادگیری و آموزش در مقابل یکدیگر هستند؟

تعریف آموزش و یادگیری در نگاه سنتی

در گذشته و حتی تا اواخر قرن بیستم، آموزش کاری معلم‌محور و سازمان‌محور بود: از آکادمی‌های قدیمی در یونان باستان و هیربُدستان‌ها و دبیرستان‌ها در ایران خودمان تا مکتب‌خانه‌ها و دانشگاه‌ها، همگی بر این پایه شکل گرفته بودند که معلم به تدریس موضوعاتی می‌پرداخت و شاگرد می‌کوشید دانسته‌های معلم را فرا گیرد و هضم و جذب کند.

معلم «دانشمند» بود (دانش نزد او بود‌) و شاگرد هم «دانش‌آموز» (آمده بود تا دانش معلم را بیاموزد و دریافت کند). اگر هم شاگرد درس را یاد نمی‌گرفت، معنایش یا این بود که تلاش نکرده و تنبلی کرده، یا این که استعداد کافی ندارد.

در نگاه سنتی، یادگیری بیشتر شبیه نوعی وظیفهٔ «مشخص، شفاف و ماشینی» برای دانشجو و دانش‌آموز بود؛ و البته پاسخی به زحمات معلم. معلم می‌توانست بگوید: «من آموزش دادم، اما تو یاد نگرفتی.»

البته نباید بگوییم همهٔ انواع آموزش‌ها در همه‌جای دنیا و در همهٔ بسترها و فضاها به این شکل بوده است. آموزش‌هایی هم بوده که در آن‌ها نقش شاگرد و دانشجو در کشف و یادگیری پررنگ بوده؛ اما آن هم به سبک خاص خودشان.

از عرفا و برخی آموزش‌های مذهبی بگیرید که شاگرد و پیرو را مجبور به کار سخت و ریاضت می‌کردند تا بالاخره خودش چیزی را کشف کند و نوری در قلبش بتابد، تا استادکارها، سرکارگرها و سرپرستان کارگاه‌ها که دستمال به دست شاگرد می‌دادند تا سرگرم تمیز کردن در و دیوار و چاله‌سرویس‌ها شود تا بالاخره در این میان اتفاقی بیفتد، موضوعی پیش بیاید و چیزی یاد بگیرد.

آموزش و روانشناسی رفتارگرا

این نوع آموزش، صدها و بلکه هزاران سال ریشه و تاریخچه داشت، اما لااقل مبنای تئوریک سنگین پشت آن نبود. با آمدن روانشناسان رفتارگرا پشتوانه علمی هم برای آن ایجاد شد.

کسانی مثل جان واتسون و بی اف اسکینر که تفاوت جدی و عمیقی میان مغز انسان و سایر حیوانات (سگ‌ها، موش‌ها و کبوترها) قائل نبودند، انسان را ماشین «محرک – پاسخ» می‌دیدند و طبیعتاً بهترین روش آموزش را هم شرطی‌سازی و تشویق و تنبیه. با نگاه رفتارگرایانه، عملاً نقش فرد یادگیرنده در یادگیری بسیار جزئی بوده و سهم اصلی در آموزش، در اختیار آموزش‌دهنده، آموزش‌گاه و محیط آموزشی است.

تعریف جدید یادگیری | نیاز زندگی انسان امروزی

از نیمه‌های قرن بیستم به این طرف، اتفاق‌های متعددی افتاد و نگاه به یادگیری عوض شد.

یکی از این اتفاق‌ها پا گرفتن روانشناسی شناختی بود. این رویکرد تازه به انسان، به‌تدریج جایگاه روانشناسی رفتارگرا را سست‌تر کرد. برخلاف رفتارگراها که انسان را روباتی مکانیکی می‌دیدند و همه‌چیز را در ورودی و خروجی این روبات و رفتارهای بیرونی‌اش خلاصه می‌کردند، روانشناسی شناختی برای مغز (و ذهن) هم سهم قائل بود:

رفتار پیچیده‌تر از آن است که با پاداش و تنبیه کنترل شود

وقتی برای ذهن و سیستم شناختی جایگاهی ویژه در نظر می‌گیریم، طبیعی است به قدرت تفکر، تحلیل و انتخاب شاگرد و دانشجو هم توجه می‌کنیم.

علاوه بر این، می‌پذیریم که انسان، ماشین محرک – پاسخ نیست. بلکه مغزی هم بین محرک و پاسخ قرار گرفته و انبوهی اطلاعات و داده‌ها و تجربه‌ها و سیگنال‌ها و خاطرات خوب و بد را در خود انباشته کرده و می‌کند.

پس در این میان، سهم بسیار اندکی از یادگیری در اختیار معلم و آموزش‌دهنده است.

نباید فراموش کنیم که در قرن بیستم، روانشناسی رشد هم به تدریج قوی‌تر شد و رشد و توسعه ظرفیت‌های انسان را در بازهٔ بسیار گسترده‌ای از عمر بررسی کرد. «یادگیری» به‌تدریج در روانشناسی معنایی عمیق‌تر و گسترده‌تر پیدا کرده بود و دیگر به حضور در کلاس در مقطع کوتاهی از عمر محدود نمی‌شد، بلکه تمام طول عمر را فرا می‌گرفت: هر نوع تجربه، ایجاد و تقویت ظرفیت‌ها و توانمندی‌ها و نیز تغییر در مدل ذهنی، مصداق یادگیری محسوب می‌شد.

علاوه بر این که نگاه روانشناسی به انسان تغییر کرد، اتفاقات دیگری هم افتاد: تغییرات شدید محیط، تحولات سریع تکنولوژی و عقب‌ماندن مدارس و دانشگاه‌ها از نیازهای کسب‌و‌کارها، بازار، اقتصاد و زندگی اجتماعی:

چرا نظام آموزشی خروجی خوبی برای بازار و زندگی ندارد؟

با سرعت گرفتن تحولات تکنولوژی و به‌تبع آن، تغییرات سریع در بازار و محیط اجتماعی، فارغ‌التحصیلان مدارس و دانشگاه‌ها مدام می‌دیدند که آموزش‌های رسمی برایشان کافی نیست. این سوال به دو شکل مطرح می‌شد:

  • چرا آموزش و نظام آموزشی به من یاد نداد این موضوعاتی را که در زندگی یا کار با آن‌ها مواجه می‌شوم، حل کنم؟
  • چرا آموزش و نظام آموزشی چیزهایی به من یاد داد که در زندگی و کار با آن‌ها مواجه نمی‌شوم؟

نمونهٔ سوال اول، کسی است که در رابطهٔ عاطفی یا در مدیریت کسب‌و‌کار دچار مشکل شده و پس از این که اشتباه خود را کشف کرد، می‌پرسد: «پس چرا وقتی این‌همه سال درس خواندیم این‌ها را به ما نگفتند؟» مشهورترین نمونهٔ سوال دوم هم این است که: «واقعاً این همه مشتق و انتگرال که یادمان دادند به چه دردی می‌خورد؟»

این نوع سوال‌ها را نهایتاً می‌توان این‌گونه خلاصه کرد که: آیا آموختن و کسب دانش به شیوهٔ سنتی مفید است؟ آیا بهتر نیست به جای سرمایه‌گذاری روی آموزش، آموختن را بیاموزیم و خودمان دنبال یادگیری برویم؟ چرا آموزش رسمی چنین محدودیت‌ها و ضعف‌هایی دارد؟

آموزش مهم‌تر است یا یادگیری؟‌

هم مردم جداگانه در پی پاسخ این نوع پرسش‌ها بودند و هم مدارس و دانشگاه‌ها به آن فکر می‌کردند. با وجودی که مشکل «فاصلهٔ نظام آموزشی با واقعیت کار و زندگی» هنوز هم حل نشده، اما «مدارس و دانشگاه‌ها»، «شرکت‌ها و کسب‌و‌کارها» و نیز «کارمندان و کارشناس‌ها» به‌تدریج و در روندی جداگانه به پاسخ کم‌و‌بیش یکسانی رسیده‌اند:

از بین آموزش و یادگیری، اصالت با یادگیری است. آموزش وقتی مفید است که در خدمت یادگیری باشد.

◼️ دانشگاه‌ها کاملاً متوجه شده‌اند که هرگز نمی‌توانند خودشان را با سرعت تغییرات محیط وفق دهند. نه‌فقط به خاطر این که ساختارهای اداری و بروکراتیک کند هستند و طراحی یک آیین‌نامه و بخش‌نامه ماه‌ها طول می‌کشد. بلکه به این علت که تغییراتی که قبلاً نسل‌به‌نسل اتفاق می‌افتاد، اکنون دهه‌به‌دهه و حتی سال‌به‌سال اتفاق می‌افتد. فارغ‌التحصیل مراکز آموزشی، دقیقاً همان زمان که فارغ‌التحصیل می‌شود، با نیاز بازار فاصله دارد. پس منطقی‌تر است مدارس و دانشگاه‌ها بر این متمرکز شوند که به دانش‌آموزان و دانشجویان بیاموزند که بعداً که وارد دنیای ناشناخته شدند، «چگونه یاد بگیرند» (برخلاف قبل که می‌گفتند:‌ چگونه دانسته‌های خود را به‌کار بگیرند).

اصطلاح یادگیری مادام العمر (lifelong learning) هم از همین‌جا در آمده است. دیگر کسی نمی‌تواند نفس راحتی بکشد و بگوید من «فارغ‌التحصیل» شدم. عملاً همه همیشه لازم است «دائم‌التحصیل» باشند (این اصطلاح را در فایل صوتی معرفی متمم شنیده‌اید).

◼️ دانشجویان تقریباً پذیرفته‌اند که دانشگاه نمی‌تواند آن‌ها را برای بازار کار آماده کند. دانشگاه نهایتاً یک جواز کسب درآمد از طریق کار علمی در اختیار آن‌ها قرار می‌دهد (لایسنس = جواز). بقیهٔ‌ کار بر عهدهٔ خود فرد است. پس باید چندان دل به «آموزش» نبندند و دنبال «یادگیریِ روش یادگیری» باشند.

◼️ شرکت‌ها و کسب‌و‌کارها هم حتی همیشه ترجیح داده‌اند تا حد امکان، مسئولیت یادگیری را بر عهدهٔ‌ خود افراد بیندازند. شرایط محیطی هم به کمک‌شان آمده است. شرکت‌ها می‌گویند مدرک و تحصیل دانشگاهی کافی نیست و مزیت رقابتی محسوب نمی‌شود. برتری شما به این است که به مهارت یادگیری مجهز باشید. در درس برنامه ریزی توسعه فردی گفتیم که این اصطلاح در ابتدا در محیط کار و فضای مدیریت منابع انسانی متولد شد. به این معنا که سازمان‌ها می‌گفتند:‌ «ما که نمی‌توانیم تمام وقت و انرژی و منابع لازم برای آموزش شما را تأمین کنیم. بخشی از کار بر عهدهٔ خودتان است: برای توسعه مهارت‌های خود برنامه ریزی کرده و خودتان هم برای عملی کردنش اقدام کنید.»

برآیند این سه، همان چیزی می‌شود که بالاتر گفتیم:  آن‌چه اصالت دارد، یادگیری است. آموزش رسمی، تکنولوژی آموزشی و نظام آموزشی، همه وقتی ارزش دارند که به شما کمک کنند برای یادگیری آماده شوید. 

مقایسه آموزش و یادگیری

پس از همهٔ این توضیحات، می‌توانیم دوباره سراغ همان موضوعی که درس را با آن آغاز کردیم برویم و دقیق‌تر درباره‌اش حرف بزنیم: مقایسه آموزش و یادگیری. این مقایسه را در قالب بررسی چند اصطلاح و مقایسهٔ آن‌ها با یکدیگر انجام می‌دهیم:

  • آموزش / Education
  • آموزش رسمی / Formal Education
  • مهارت‌آموزی – آموزش کاربردی / Training
  • یادگیری / Learning

همان‌طور که در ادامه می‌بینید، این مفاهیم از نظر گستردگی و عمق، ساختاریافتگی، افق زمانی، فرایند، شیوهٔ ارزش‌یابی و مولفه‌های دیگر با هم تفاوت‌های جدی دارند:

محدودیت در دسترسی کامل به این مجموعه درس

دسترسی کامل به این درس و ۵۹ درس دیگر دربارهٔ مهارت یادگیری برای اعضای ویژه متمم در نظر گرفته شده است. تا کنون ۱۶۹۷۱ نفر از متممی‌ها مجموعاً ۳۳۶۷۳ تمرین در درس‌های مهارت یادگیری ثبت کرده‌اند.

با عضویت ویژهٔ متمم علاوه بر این ۵۹ درس به هزاران درس دیگر از جمله درس‌های زیر دسترسی خواهید داشت:

 تفکر سیستمی | تصمیم گیری | استعدادیابی | مسیر شغلی

  معرفی کتابهای روانشناسی | معرفی کتابهای مدیریتی

  مدل ذهنی |‌ تفکر نقادانه | کوچینگ | یادگیری زبان انگلیسی

  خودشناسی | شخصیت شناسی | مهارت ارتباطی

 دوره MBA متمم (اگر به بحث‌های کلان مدیریتی علاقمندید)

ثبت نام    تجربه‌ٔ متممی‌ها

محصولات آموزشی مرتبط

کتاب «از کتاب» نوشتهٔ‌ محمدرضا شعبانعلی (آموزش روش مطالعه)

دوره صوتی آموزشی «ویژگی‌های انسان تحصیل‌کرده (فرهیخته)»

ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری مهارت یادگیری به شما پیشنهاد می‌کند:

سری مطالب حوزه مهارت یادگیری

سوال‌های پرتکرار دربارهٔ متمم

متمم چیست و چه می‌کند؟

متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحث‌های مهارتی و مدیریتی.

برای آشنا شدن بیشتر با متمم به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کنید و گوش دهید.

فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟

هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه»  دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص می‌‌‌کند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری می‌توانید نقشه راه‌های مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.

هم‌چنین در صفحه‌های دوره MBA و توسعه فردی می‌توانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.

هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟

شما می‌توانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.

اعتبار را می‌توانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیم‌سال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید.

توجه داشته باشید که خرید شش‌ماهه و یک‌ساله به‌ترتیب معادل ۲۰٪ و ۳۸٪ تخفیف (نسبت به خرید یک‌ماهه) محسوب می‌شوند.

برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.

آیا در متمم فایل های صوتی رایگان برای دانلود وجود دارد؟

مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که می‌توانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.

هم‌چنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آن‌ها را می‌توانید در فروشگاه متمم ببینید.

با متمم همراه شوید

آیا می‌دانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور می‌توانید به جمع متممی‌ها بپیوندید؟

سرفصل‌ها  ثبت‌نام  تجربهٔ متممی‌ها

یک نظر برای تفاوت آموزش و یادگیری چیست؟

     
    تمرین‌ها و نظرات ثبت شده روی این درس صرفاً برای اعضای متمم نمایش داده می‌شود.
    .