دوره تیم سازی و کار تیمی | از کار گروهی تا کار تیمی موفق

وقتی دو نفر یا بیش از دو نفر در کنار یکدیگر قرار میگیرند و خواستهها، ویژگیها، انتظارات یا اهدافشان به هم گره میخورد، عملاً با گروه مواجه هستیم.
گروهها گاهی اوقات به شکلی خاصتر و در قالب تیمها فعالیت میکنند. اگر چه گروه و کار گروهی، بحثی بسیار گستردهتر از تیم و کار تیمی است و کار تیمی و حاشیههای آن، تنها بخش کوچکی از دانش شناخت گروهها و رفتار آنها را تشکیل میدهد.
دوره کار تیمی برای چه کسانی مفید است؟
مهارت کار گروهی و کار تیمی با بسیاری از مباحث توسعه فردی و مدیریت کسب و کار گره خورده است. موارد زیر صرفاً چند نمونه از موضوعات و مباحث مرتبط با کار تیمی هستند:
رفتار سازمانی و مدیریت منابع انسانی
هر وقت از رفتار سازمانی و مدیریت منابع انسانی حرف میزنیم، باید به خاطر داشته باشیم که مسائل رفتاری و انسانی در سازمانها معمولاً در سه سطح مختلف مشاهده میشوند: سطح فردی، سطح گروه و تیم، سطح کلان (کل سازمان).
به همین علت، اگر مفاهیم بنیادی کار گروهی و تیمی را نشناسیم و مهارت های کار گروهی را در خود تقویت نکنیم، توانایی حل بخش بزرگی از چالشهای محیط کار را نخواهیم داشت. بر همین اساس تیم و گروه در رفتار سازمانی به یک سرفصل استاندارد تبدیل شده و تقریباً در همهٔ کتابهای مدیریت رفتار سازمانی نیز فصلی به کار تیمی اختصاص مییابد.
کارآفرینی و ایجاد کسب و کار جدید
اگر قصد دارید به سراغ کارآفرینی بروید یا یک استارتاپ راهاندازی کنید، پیشاپیش میتوان گفت که اگر شکست بخورید، علت شکستتان به احتمال زیاد محصول ضعیف یا شناخت نادرست از بازار خواهد بود. اما به فرض که بازار را بشناسید و در طراحی محصول هم موفق باشید، تهدید دیگری که در کمین شما نشسته، مشکلات کار تیمی است. به همین علت در فهرست علل رایج شکست استارتاپها این گلایه را هم میبینیم که «ما تیم درستی نداشتیم.»
کار پروژهای و فریلنسری
یکی دیگر از گروههایی که به شدت به کار تیمی نیازمندند، فریلنسرها هستند. شاید در نگاه اول به نظر برسد که فریلنسر نیازمند کار تیمی نیست. در حالی که اتفاقاً فریلنسرها بیش از دیگران به این مهارت نیاز دارند. وقتی رسماً در چارت سازمانی و چارچوب یک شرکت جایی ندارید، اما باید با افراد مختلفی از آن شرکت همکاری کنید و تعامل داشته باشید، یکی از مهارتهایی که میتواند موفقیت و شکست شما را رقم بزند، مهارت کار تیمی است.
پیش از این که بحثمان را جلو ببریم، باید دربارهٔ تفاوت گروه و تیم (و به تبع آن تفاوت کار گروهی و کار تیمی) با هم توافق کنیم.
گاهی اوقات در کتابهای تیم سازی فارسی و نیز کلاسها و دورههایی که درباره تیم سازی و کار تیمی برگزار میشود، گروه را معادل فارسی کلمه تیم در نظر میگیرند و بر همین اساس کار گروهی و کار تیمی را هم یکسان فرض میکنند. چنین فرضی در گفتگوهای روزمره نادرست نیست. اما در بحث تخصصی بهتر است این دو کلمه را یکسان در نظر نگیریم و به تفاوت گروه و تیم توجه داشته باشیم.
چون در زبان انگلیسی هم که کلمه team به کار میرود، همچنان کلمهٔ group هم وجود دارد و بسیاری از منابع علمی این دو مفهوم را با هم مقایسه میکنند. وقتی دو کلمهٔ متفاوت را از زبان دیگری میآوریم و یک کلمه را به جای هر دو آنها به کار میبریم، «دقت بیان» را قربانی «حفظ زبان» کردهایم.
برای این که تفاوت گروه و تیم بهتر جا بیفتد، یک اصطلاح دیگر را هم در کنار آنها قرار میدهیم: جمع یا دسته یا crowd.
این سه اصطلاح، همانطور که در نمودار زیر میبینید، روی یک طیف قرار میگیرند. طیفی که از «جمع» شروع میشود، با «گروه» ادامه پیدا میکند و در پایان به «تیم» میرسد.

Crowd یا اجتماع یا توده یعنی چه؟
در بحث کار تیمی وقتی از «crowd / اجتماع / دسته / توده» حرف میزنیم، منظورمان افرادی هستند که صرفاً کنار هم قرار گرفتهاند. بدون این که ارتباط شفاف و مشخصی با یکدیگر داشته باشند. البته معمولاً اجتماع را برای جمعهای کوچکتر و توده (مناسبترین معادل برای mass) را برای جمعهای بزرگتر به کار میبریم.
مثلاً در زمان کرونا میشنیدیم که میگفتند: «اجتماع بیش از ۶ نفر ممنوع است.» در این موارد، دیگر مهم نیست رابطهای مشخص بین این چند نفر وجود داشته باشد. همین که یک جا «جمع» شدهاند، آنها را به اجتماع تبدیل کرده است.

تعریف گروه چیست؟
گاهی اوقات، بعضی از جمعها از یک «جمع» ساده فراتر میروند و به یک «گروه» نزدیکتر میشوند. ما در متمم، اصطلاح گروه را مطابق تعریفی که استیفن رابینز در کتاب مدیریت رفتار سازمانی خود پیشنهاد کرده به کار میبریم:
تعریف گروه | گروه بدون کار گروهی معنا ندارد
گروه وقتی معنا پیدا میکند که قرار باشد کاری به شکل گروهی انجام شود.
وقتی دو یا چند نفر در راستای یک هدف مشترک فعالیت میکردند و برای رسیدن به هدفشان به گفتگو، ارتباط و تبادل اطلاعات ارتباط با هم احتیاج داشتند، میگوییم گروه شکل گرفته و مشغول کار گروهی است.
پس ویژگیهای زیر در گروه وجود دارد:
- هدف مشخصی وجود دارد
- کار بین اعضا تقسیم شده و وظیفه هر کس مشخص است
- اعضای گروه اطلاعات خود را در اختیار یکدیگر قرار میدهند
- اعضای گروه تصمیمهای خود را به اعضای دیگر اطلاع میدهند
تفاوت کار گروهی و کار تیمی چیست؟
احتمالاً بعد از خواندن تعریف گروه - که کمی بالاتر آمد - میپرسید: پس فرق گروه و تیم چیست؟ این چیزی که خواندیم، دقیقاً همان تعریف تیم است. مگر کار تیمی چیز دیگری است؟
هم رابینز (در کتاب رفتار سازمانی) و هم ریچارد هکمن (در کتاب رهبری تیمها) تأکید میکنند که تیم وقتی معنا پیدا میکند که کار گروهی سینرژی ایجاد کرده باشد. یعنی تیم کاری انجام دهد که فراتر از حاصلجمع توانمندیهای تکتک اعضایش باشد.
حرف رابینز و هکمن را میتوان اینگونه توضیح داد که بسیاری از کارهایی که ما به عنوان کار تیمی میشناسیم، صرفاً کار گروهی ساختاریافته با تقسیم شفاف نقشها هستند. چیزی که ما در فارسی معمولاً اصطلاح «کار تشکیلاتی» را برای آن به کار میبریم.
اما فعالیت گروهی باید چیزی فراتر از کار تشکیلاتی باشد تا بتوان آن را کار تیمی دانست و این فراتر بودن خود را در «ایجاد سینرژی» نشان میدهد. البته با توجه به اینکه سینرژی یک طیف دارد و صفر و یک نیست، عملاً میتوان گفت مرز بین تیم و گروه یک مرز مشخص نیست. هر چه همافزایی در یک گروه افزایش یابد، ماهیت آن «گروه» به «تیم» نزدیکتر میشود.
در اینجا هم رابینز و هم هکمن به یک نکتهٔ مهم هم اشاره میکنند که احتمالاً شما هم آن را تجربه کردهاید: سینرژی لزوماً صفر یا مثبت نیست و میتواند منفی هم باشد. یعنی گاهی اوقات، وقتی افراد در یک گروه با هم کار میکنند، آنقدر دردسر و اصطکاک و فرار از مسئولیتها ایجاد میشود که حاصل کار گروه از حاصلجمع کار اعضا کمتر است. در این مواقع در کارهای گروهی کوچکتر گاهی به نتیجه میرسیم که اگر از اول تنها کار کرده بودم، نتیجهٔ بهتری میگرفتم.
نگاه دقیقتری به تعریف تیم
حالا که گروه و تیم را روبهروی هم قرار دادیم و با هم مقایسه کردیم، زمان مناسبی است که تیم و کار تیمی را دقیقتر تعریف کنیم و با هم قرار بگذاریم که وقتی در متمم از تیم حرف میزنیم منظورمان دقیقاً چیست. تعریفی که در ادامه میآوریم، تلفیقی از توصیفهای رابینز، کتزنباخ و ریچارد هکمن است.
تعریف تیم
یک تیم شامل دو یا چند نفر است که:- یک یا چند هدف مشترک دارند
- کارها و وظایفشان مرتبط و درهمتنیده (interdependent) است
- با هم تعامل اجتماعی دارند و میکوشند خود را با یکدیگر تطبیق دهند و خود را در برابر اعضای دیگر مسئول میدانند
- مرزی را بین جمع خود و محیط اطراف قائلند و برای حفظ و مدیریت آن مرز تلاش میکنند
- نقش های مشخص دارند و مهارتهایشان مکمل است
- به شیوهای کار میکنند که عملکرد جمعشان از حاصلجمع عملکرد تکتکشان بیشتر است
تیم باید کوچک باشد
در کنار همهٔ موارد بالا که به عنوان ویژگی های تیم مطرح کردیم، یک ویژگی ساختاری هم وجود دارد که بیشتر صاحبنظران کار تیمی بر آن تأکید دارند: تیم باید کوچک باشد.
کتزنباخ این نکته را در کتاب The Discipline of Teams گفته و مردیت بلبین هم بارها تأکید کرده که اگر تیم کمی بزرگ شود، دیگر جز نام تیم از آن باقی نمیماند (چنین محدودیتی در گروه و کار گروهی وجود ندارد). هکمن هم در کتاب هدایت تیمها کوچک بودن را یکی از ویژگی های تیم برشمرده است.
جالب اینجاست که بسیاری از کارآفرینان و بنیانگذاران استارتاپها هم بر اساس تجربه خود به این نکته رسیدهاند. شاید معروفترین نقلقول در زمینه از جف بیزوس بنیانگذار شرکت آمازون باشد که میگوید: تیم باید آنقدر کوچک باشد که بتوان آن را با دو پیتزا سیر کرد (+).

با توجه به اینکه دسترسی کامل به دوره کار تیمی صرفاً برای اعضای ویژه متمم در نظر گرفته شده و نیز اینکه مطالعه تدریجی این بحث با تمرینها و درسهای جانبی (مانند مهارت های ارتباطی، مدیریت تعارض، مدیریت زمان و مدیریت پروژه های کوچک) حداقل به ۶ ماه زمان نیاز خواهد داشت، پیشنهاد ما این است که برای استفاده از این مجموعه درس حداقل یک اعتبار ویژهٔ شش ماهه (۷۵۰ هزار تومان) یا سه مرتبه اعتبار یک ماهه (۱۶۰ هزار تومان) خریداری کنید.
در این شش ماه علاوه بر درسهای کار تیمی به درسهای دیگر متمم (بهویژه درسهای توسعه فردی و دوره MBA) نیز دسترسی خواهید داشت.
مسیر مطالعه و یادگیری کار تیمی
پیشنهاد متمم این است که برای آشنایی بهتر و عمیقتر با مهارت کار تیمی، درسها را به ترتیب زیر مطالعه کنید.
گام اول | آشنایی با مردیت بلبین
بخش قابل توجهی از بحث کار تیمی در متمم، با تکیه بر مطالعات، تحقیقات و تجربیات مردیت بلبین، تهیه و تدوین شده است.
بنابراین، مطالعهی درس معرفی مردیت بلبین میتواند شما را برای ورود به بحث کار تیمی آمادهتر کند.
گام دوم | تجربیات بلبین در مورد تیمهای ناموفق
یک نقطهی شروع مناسب برای ورود به بحث کار تیمی، مطالعهی خاطرات، تجربیات و توضیحات مردیت بلبین در مورد کارهای تیمی ناموفق است.
گام سوم | مدل رنگی طبقه بندی فعالیتها
بلبین در سالهای نخست مطالعات خود در مورد کار تیمی، مدلی را ابداع کرد که با نام مدل رنگی برای طبقه بندی وظایف شناخته میشود.
ما در متمم سه درس را به معرفی این مدل اختصاص دادهایم که پس از مطالعهی آنها، درک سایر درسها و تسلط بر آنها بسیار سادهتر خواهد بود:
گام چهارم | آشنایی با نقش های کلیدی در کار تیمی
این بخش را میتوان قلب آموزش کار تیمی در متمم دانست. هر چقدر با مفهوم نقشهای تیمی بهتر آشنا شوید، درک سایر موضوعات و مباحث مربوط به کار تیمی سادهتر خواهد بود.
برای آشنایی با مدل نقش های کار تیمی، ابتدا درس نقش افراد در تیمها را بخوانید.
سپس هر یک از نقشهای ایده پرداز، جستجوگر منابع، ارزیاب، هماهنگ کننده، موتور محرک، اجرا کار، تمام کننده، گروهی کار و متخصص را به صورت جداگانه مطالعه کنید.
انجام تمرینهای این بخش از درسهای کار تیمی، میتواند به درک بهتر مفهوم تیم و کار تیمی کمک فراوانی بکند.
گام پنجم | چالشها و مشکلات کار تیمی
در این بخش، چند درس مستقل وجود دارند که میتوانید بسته به علاقه یا نیاز، آنها را به هر ترتیبی که دوست دارید بخوانید:
در این قسمت، یک تمرین ساده هم تحت عنوان تلاش برای بقا در کرهی ماه داریم که میتواند آموزنده باشد.
چه درسهای دیگری مکمل دوره آموزش کار تیمی هستند؟
اگر قرار بود متمم فقط یک دوره آموزشی داشته باشد و آن دوره هم کار تیمی باشد، طبیعتاً باید مهارتهایی مانند مدیریت تعارض، حل مسئله، گزارشنویسی، مدیریت زمان و … هم در آن دوره گنجانده میشد.
اما از آنجا که هر یک از این مباحث را به شکل مستقل و با جزئیات زیاد بررسی کردهایم، در دوره کار تیمی صرفاً به هستهٔ بحث و موضوعاتی که مستقیماً به تیم مربوطند پرداختهایم. بنابراین اگر قصد دارید مهارت کار تیمی را به بهترین شکل بیاموزید و در خود پرورش دهید، پیشنهاد میکنیم درسهای مکمل زیر را هم با دقت و حوصله بخوانید و تمرینهایشان را انجام دهید:
مهارت های ارتباطی و مذاکره
اشتباه است که فکر کنیم صرفاً پس از آشنایی با مفاهیم بنیادی کار گروهی و تیمی و بهکارگیری آنها یک فعالیت تیمی موفق و بیدردسر خواهیم داشت. حتی اگر اصول کار تیمی را بدانیم و نقشها را درست تقسیم کرده باشیم و اعتماد و تعهد هم میان اعضای تیم وجود داشته باشد، باز هم تعارضها، اختلافنظرها و تنشها وجود خواهند داشت و ناگزیر درگیر گفتگوهای دشوار خواهیم شد.
روحیه تیمی برای کار تیمی لازم است، اما کافی نیست. و حتماً لازم است در گام اول با مبانی اولیه ارتباط مانند مهارت های ارتباطی، همدلی و گوش دادن موثر آشنا شده و سپس برای تقویت هوش هیجانی و ارتقاء مهارتهای مذاکره، متقاعدسازی و مدیریت تعارض تلاش کنیم.
مهارتهای ارتباط رسمی
معمولاً وقتی از مهارت ارتباطی حرف میزنیم، بیشتر به یاد گفتگوهای روزمره و جلسات غیررسمی میافتیم. اما بخش مهمی از مهارت ارتباطی در گروه های موفق، هنر ارتباط با ابزارهای رسمی و در فضاهای رسمی است.
با این فرض که شما هم ممکن است مهارت ارتباطی را به معنای گستردهٔ آن – شامل ارتباط رسمی – در نظر نگیرید، این بخش را جدا آوردهایم تا بیشتر بر آن تأکید کرده باشیم.
مدیریت جلسه، تسهیلگری، گزارش نویسی، مهارت ارائه و اسلایدسازی از جمله مهارتهای مکملی هستند که بدون آنها معمولاً ارتباط شفاف و بدون اصطکاک به دست نمیآید و منشاء بسیاری از چالش های کار گروهی را باید در ضعیف بودن این مهارتها جستجو کرد.
اهمیت این مهارتها معمولاً در زمانی که تیم با گروههای مختلف بیرونی تعامل دارد، و نیز زمانی که تیم درگیر تصمیمهای استراتژیک و حیاتی است بیشتر است.
مهارت های عملکردی
مهارتهای دیگری هم هست که میتوان آنها را مهارتهای مرتبط با عملکرد (performance-related skills) نامید. مهارتهایی که مستقیماً زیر عنوان کار گروهی و کار تیمی تعریف نمیشوند، اما ارزیابی عملکرد تیم و بهبود عملکرد تیم بدون آنها امکانپذیر نیست.
مهارتهای هدف گذاری، برنامه ریزی و مدیریت زمان شاخصترین مهارتهای عملکردی هستند. در کنار باید از مهارت مدیریت پروژه های کوچک هم نام برد که به خرد کردن و زمانبندی فعالیتها و بررسی روند پیشرفت کار کمک میکند. مدیریت استرس هم مهارت دیگری است که برای مهار کردن فشارهای اجتنابناپذیر کار تیمی به کار میآید و اهمیت دارد.
مهارت تصمیم گیری و حل مسئله
بسیاری از ما در زندگی انفرادی خود (چه شخصی و چه زندگی حرفهای و شغلی) بدون این که بفهمیم مسئلهها را حل میکنیم و دربارهٔ موضوعات مختلف تصمیم میگیریم.
اما در کار تیمی معمولاً نمیشود چنین کاری انجام داد. افراد مختلف نظرهای متفاوتی دارند و در بسیاری از مسئلهها بهتر است نظر همه (یا اکثریت اعضای تیم) شنیده شده و لحاظ شود. گفتگو دربارهٔ مسئلهها و تصمیمها، جدا از این که به بهبود عملکرد تیمی کمک میکند، فرصتی فراهم میکند تا اعضای تیم در یک فرایند یادگیری مداوم قرار بگیرند و با مدل ذهنی یکدیگر بیشتر آشنا شوند.
البته این نکته را هم باید در نظر داشته باشید که حرف زدن از مسئلهها و راهحلها، بر خلاف آنچه در نگاه نخست به نظر میرسد، معمولاً ساده نیست. گاهی همین گفتگوها منشاء تعارض میشوند و انگیزه و روحیه تیمی را کاهش میدهند.
هر چقدر اعضای تیم با مهارت تصمیم گیری و مهارت حل مسئله آشناتر باشند، اشتراک زبانی بیشتری خواهند داشت و فرایندهای ذهنی را به شیوهٔ مشابهی طی خواهند کرد. قطعاً جلسات گروهی هم شیرینتر و پرثمرتر خواهد شد.
کتابها و مقالات مورد استفاده متمم در تدوین دوره کار تیمی
مانند سایر درسها و دوره های آموزشی متمم، در بحث کار تیمی هم هر جا در هر درسی نکتهای از کتاب یا مقالهای نقل شده، همانجا به منبع هم اشاره شده است. با این حال، برخی از منابع را مکرراً در درسهای مختلف بهکار گرفته شدهاند، در اینجا فهرست میکنیم. ضمناً میتوانید برای آشنایی با کتابهای مرتبط با کار تیمی به صفحهٔ کتاب های تیم سازی و کار تیمی هم سر بزنید (همهٔ کتابهای معرفی شده در آن صفحه لزوماً منبع متمم نیستند).
کتاب تیم سازی و رهبری تیمها
ریچارد هکمن از صاحبنظران بزرگ در حوزهٔ دینامیک کار گروهی است و در جایگاه مشاور مدیریت با شرکتهای بزرگ بسیاری کار کرده است. به همین علت، حرفهای او هم پایهٔ علمی و پژوهشی دارند و هم مشاهدات مستقیم تجربی. کتاب او با عنوان Leading Teams یا هدایت تیمها یکی از کتابهای ارزشمند در این باره است که محتوای آن پس از گذشت دو دهه هنوز هم قدیمی نشده و کتابهای روز دنیا هم به آن ارجاع میدهند. ما کتاب او را در فهرست کتابهای پیشنهادی متمم برای ترجمه به فارسی گنجاندهایم: معرفی کاملتر کتاب هکمن
کتاب خرد تیمها
کتاب خرد تیمها (The Wisdom of Teams) نوشتهٔ جان کتزنباخ یکی از کتابهای کلاسیک درباره اصول کار تیمی، چالشهای کار تیمی و راهکارهای آن است که هنوز هم منبع و مرجع مهمی برای آشنایی با مفاهیم بنیادی کار گروهی و تیمی محسوب میشود. کمتر کتابی را میتوان یافت که آموزههایش دربارهٔ تیم سازی و مدیریت تیم تا این حد قابلاتکا و کاربردی باشد. توضیحات بیشتر دربارهٔ این کتاب را در صفحهٔ معرفی کتاب خرد تیمها بخوانید.
مجموعه کتابهای کار تیمی مردیت بلبین
مردیت بلبین از جمله نظریهپردازان مطرح درباره کار تیمی است و به طور خاص در زمینه تقسیم نقشها در فعالیتهای گروهی نوشتههای بسیاری دارد. بلبین چند کتاب درباره اصول کار تیمی نوشته که بخشهایی از آنها با یکدیگر همپوشانی دارند و در عین حال همهٔ آنها برای یادگیری کار تیمی مفیدند.
ما از سه کتاب Team Roles at Work و Management Teams و Beyond the Team در تدوین دوره کار تیمی متمم بسیار بهره بردهایم. یک درس را هم به معرفی مردیت بلبین اختصاص دادهایم.
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری مهارت کار تیمی به شما پیشنهاد میکند: چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای آشنا شدن بیشتر با متمم به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کنید و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیمسال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید.
توجه داشته باشید که خرید ششماهه و یکساله بهترتیب معادل ۲۰٪ و ۳۸٪ تخفیف (نسبت به خرید یکماهه) محسوب میشوند.برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
تو کتابی میخواندم راجع به کار تیمی
و یک جمله ای نوشته بود اجزا یک موتور که کنار هم کار میکنن نیاز به روغن دارن بدون روغن نمیتونن زیاد کار کنن
حالا نتیجه گرفت معادل روغن در موتور میشه اعتماد در بین اعضا تیم هرچقدر اعتماد تیم به یکدیگر بالاتر باشد باعث میشه تیم بهتر کنار هم کار کند
امروزه ایجاد و توسعه تیم های سازمانی به اندازه توجه به نیروهای انسانی سازمان مهم و حتی توجه بیشتری را می طلبد. معتقدم رشد در سازمان مدیون تک تک نیروی های انسانی است اما توسعه توسط تیم ها در ساز مان میسر خواهد شد.
امروزه تیم ها از حالت درون سازمانی خارج شده و تبدیل به خانواده سازمان شده،
پیشنهاد می کنم برای اینکه نقش کارهای تیمی را در کسب و کارتان پررنگ کنید، دستاوردها و موفقیت های سازمانی تان را در یک دورهمی ساده اما دلپذیر و خودمانی با خانواده همکاران تان جشن بگیرید و از خانواده تیم سازمان تان قدردانی کنید و در همراهی مسیر آینده سازمان انگیزه تیم خودتان را افزایش دهید.
بسیار جالب بود.
خواندن این مطلب به من در رسیدن به این نگاه کمک کرد که در واقع می توان از گروه به سمت تیم را در قالب یک طیف در نظر گرفت و جایگاه جمع هایی که ما معمولا به عنوان تیم تعریف و یا ساختاردهی می کنیم بسته به شرایط و موقعیت و حتی زمان در نقاط مختلف این طیف نوسان می کنند.
در این بین رفتارهای عملکرد جمعی گاهی به سمت رفتارهای هیأتی و گاهی هم (با حفظ شأن انسان ها و احترام به جایگاه حیوانات که بنا به طبیعت شان در جایگاه خود درست رفتار می کنند) به رفتارهای گله ای متمایل می شوند.
برای تعیین جایگاه درست در این طیف و حرکت به سمت تیم های واقعی، مهم درک عمیق مفهوم سینرژی است که بر مبنای خروجی ها قابل تحلیل و بررسی است.
موضوعی که باعث شد من ب سراغ این مبحث بیام اصطحکاک هایی هست درون تیم وجود داره. آشپزخانه صنعتی نیاز به همکاری و کار تیمی قوی داره که بتونه یک خروجی خوب رو بیرون بده. نمیدونم برای شما هم اتفاق افتاده که یک مشکل سیستمی داشته باشید(که با حذف یک فرد، و اضافه کردن فرد جدید باز مشکل قبلی تکرار شه). متاسفانه این یک مشکل سیستمی هست که باهاش درگیر هستم و امیدوارم بعد از این درس اصول تیم سازی رو یاد بگیرم تا بتونم بجای گروه یک تیم قوی درست کنم.
سلام
در کشور ما فرهنگ کار هیئتی وجود داره و متاسفانه میبینیم که هیچ خروجی درستی اتفاق نمیافته.
برای گرفتن نتیجه درست، باید اصول درست کار تیمی و فرهنگ کار تیمی رو وارد تیمها بکنیم و برای آموزش این اصول زمان گذاشته بشه تا بدون صرف ورودی بیشتر، خروجی بیشتری داشته باشیم.
سلام
منظورتون رو از کار هیئتی احتمالا معنی عمومی آن که کار یکدفعه ای و بی برنامه هست، فرض کردم.
به نظر منی که توی هیئت کار تشکیلاتی کردم، کار تیمی رو کامل میشه توی هیئت دید.
یه هیئت خوب ( التبه منظورم از هیئت اون هسته اصلی و تیم اجرایی هست که معمولا بین ۵ تا ۲۰ نفر هست) خیلی شبیه به تیم فوتبال رفتار میکنه
هر کسی یه جایگاهی داره و مسئولیتی داره توی اون جایگاه
-مسئول هیئت
– مسئول تدارکات
– مسئول تزیینات
– مسئول صوت
– مسئول مالی
و …
در عین اینکه هرکسی مسئولیت واحد خودش رو داره در مواقع لزوم بقیه هم میان کمک یک واحد و کار کاملا اجرایی و عملیاتی به بهترین شکل ممکن پیش میره.
شما هیئات موفق رو ببینین خیلی کار تشکیلاتی و تیمی دقیقی میکنن اتفاقا –
افراد این مجموعه ها آرمان مشترکی دارن و در عین استقلال به همدیگه وابستگی متقابل دارن و کارهاشون روی هم تاثیر میذاره – وقتی مخاطب از بیرون نگاه میکنه کل مجموعه رو منسجم میبینه و شاید اصلا متوجه نشه که مسئول تدارکات کیه، تزئینات کیه، صوت کیه و …
– یه نکته دیگه اینکه ایثار توی مجموعه هیئت (اکثرا ) کاملا واضحه به این معنی که یک مراسم برگزار میشه و شاید ۱۵ -۲۰ نفر درگیری جدی دارن ولی در نهایت فقط مداح دیده میشه یا تهش دیگه مداح و مسئول هیئت – ولی با این وجود بقیه کاملا کارشون رو جدی انجام میدن
به نظرم هیئات موفق میتونن کیس استادی های خوبی برای مطالعه روی کار تیمی باشن
ولی متاسفانه این واژه به اشتباه برای توصیف کار بی برنامه و یکهویی به کار میره
تفاوت کار تیمی و کار گروهی به این شکل که در این درس مطرح شد خیلی جالب بود و بنظرم برای شروع هر کاری که بیش از یک نفر در آن حضور دارد باید این را تعریف کنیم که ما کجای کار هستیم در یک گروه داریم با هم کار می کنیم یا در یک تیم
بطور مثال من در انجمنی فعالیت می کنم که گروه های مختلفی در آن تعریف شده اند و همیشه در گروه ها این مشکل مطرح است که چرا همه افراد در کار شریک و سهیم نمی شوند و عمده بار کار به عهده یک یا دو نفر قرار می گیرد
الآن متوجه شدم که چون تشکیل این کارگروه ها بمنظور تشکیل صرفا یک گروه است که در ایده آل ترین حالت که همکاری اعضا با یکدیگر هست خروجی کار صرفا جمع کار افرادی است که در آن واقعا فعالند و ما در هیچ یک از اینها نگاه تیمی و فضای مبتنی بر مشارکت و هم افزایی یاحتی اعتماد ایجاد نکرده ایم ولی انتظار خروجی یک کار تیمی را داریم و شاید این مهم ترین مشکل باشد
با سلام
تفاوت کار تیمی و گروهی خیلی ظریفه و اغلب توی همون بحث سینرژی و البته تا حدی مکملبودن قابلیتها میآد. اما چیزی که اینجا میخواهم اضافه کنم، گره زدن بحث کار تیمی با نظریه خودتعیینگری هست که سه نیاز بنیادین برای انسان بر میشماره: احساس خودمختاری، ارتباطات و شایستگی. در کار تیمی به مفهوم واقعی خودش، همه اینها اتفاق میافته چرا که هم سطوحی از استقلال رای، هم ارتباطات اثربخش و هم فعالیت در حیطه شایستگی و نمود شایستگی رو میتوانیم به نمایش بگذاریم
با این توضیحات تازه چشمام داره به روی خیلی مسائل باز میشه، تبدیل گروه به تیم هم از چیزهایی هست که آموزش کامل میطلبه.
از چیزهایی که باعث برتری کار تیمی میشه اینه که خطای اعضا درسته که روی کل مجموعه اثرگذاره ولی از طرفی به پشتوانه فعالیتهای دیگر اعضا و اینکه همهی فعالیتها در یک راستا و برای یک هدف هستن، جبران پذیرتر هست؛ درواقع یک نفر ممکن هست خطا کنه ولی چندین نفر با همدیگه (کل تیم) برای جبرانش فعالیت میکنن.
به نظرم قبل از اینکه بخوایم در مورد کارتیمی صحبت کنیم باید از مزایا و معایب کار انفرادی حرف بزنیم. خیلی ها به نظرم به اشتباه کار تیمی رو مقابل کار گروهی قرار میدن و کلا طرز تفکرشون رو بر این مبنا میسازن. در صورتیکه در اکثر مواقع این کار انفرادیه که خروجی های اصلی رو میسازه. در اصل قبل از ایکه بخوایم تصمیم بگیریم یک کار رو بهتره به شکل تیمی انجام بدیم یا خودمون یا هرکس دیگه اونرو تنهایی انجام بده باید در مورد نوع کار، حجم کار، زمان و هزینه و پارامترهای دیگه تحقیق و بررسی کنیم.
علاوه بر این، به نظر من یه تیم حرفه ای باید ده تا ویژگی رو توی خودش به صورت عادت در بیاره. من این موضوعات رو بر حسب تجربه بهشون رسیدم.
۱- وظایف مشخص
۲- نقش مشخص
۳-ارزیابی عملکرد متناسب
۴- استفاده از ابزارهای روز
۵- سینرژی مثبت
۶- توانایی کار از راه دور
۷- شفافیت کافی در اجزا و بخش های مختلف
۸- داشتن یک رهبر یا مدیر کار بلد
۹- دوری از حواشی زاید
۱۰- فروتنی ولع و هوشمندی اعضای تیم
یکی از خصوصیتهای کار تیمی اینه که آدم جسارت پیدا میکنه، و دیگه از سختی و بزرگی کارها نمیترسه. به همین دلیل معمولا کار تیمی نتایج بزرگی به بار میاره؛ که معمولا از عهده یک نفر به تنهایی بر نمیاد.
همانطور که گفته شد گاه تمایز بین تیم و گروه قابل تشخیص نیست و ممکن است یک گروه برخی ویژگیهای تیم را داشته باشد اما رفتار کلی و بازده یک تیم را نداشته باشد.
به نظرم علاوه بر همافزایی، فداکاری و اعتماد اعضا به یکدیگر نیز از وجوه تمایز مهم تیم و گروه هست. به عبارتی افراد در گروهها در راستای اهداف شخصی خود قدم برمیدارند اما هر چقدر به سمت تیم شدن میرویم، افراد سودجمعی را مقدم بر سود شخصی میبینند.
یک نکتهی بسیار مهمی وجود دارد، ما نمیتوانیم انتظار به ما ملحق شدنِ افراد و تشکیل یک تیم را داشته باشیم بیآنکه از پیش مزیتهای رقابتی و وجود همافزایی را در آن پیشبینی کنیم. ممکن است بدون این پیشبینیها و برنامهریزیها هم به گمانمان تیمی تشکیل بدهیم اما مطمئنا پابرجا نخواهد ماند.
اشتباهی که خیلی از دوستان استارتاپی مرتکباش میشوند.
فکر میکنم که فرق متمایز تیم و گروه این هست که در تعریف تیم ( یا همه با هم به موفقیت می رسند و یا همه با هم شکست می خورند ) چیزی که نمونه های آن به وفور دیده می شود .
تیم های ورزشی مختلف که برای رسیدن به هدف خود ، همه تلاش می کنند و کسی نمی تواند منکر نقش دیگران در تیم شود .
اما در گروه معمولا نقش های فردی اهمیت خود را بهتر و بیشتر نشان میده و ممکن است که یک فرد در گروه به موفقیت برسد ولی در کل ، گروه شکست بخورد .
با توجه به تعریف رابینز از کار تیمی و کار گروهی، شاید بتوان گفت ورودیهایی که در یک تیم وجود دارد، آگاهانه و به قصد ایجاد سینرژی اتفاق میافتد.
یک تیم تلاش میکند تا به هدف مشترکی که در آن تعریفشده است دست پیدا کند و به همین دلیل آگاهی از انجام فعالیتها و اشراف بر روند تأثیرگذاری آنها شاید بتواند به عنوان یکی از وجوه تمایز آن از گروه شناخته شود.
در کل فکر میکنم زمانی میتوان رویهم افزایی حساب بیشتری باز کرد که اعضای تیم شناخت درستی از روند کار داشته باشند و بتوانند مختصات تقریبی خود و دیگر اعضای تیم را حدس بزنند. و از طرفی بتوانند نتیجۀ اقداماتی را که خود یا دیگر اعضای تیم انجام میدهند قبل از نتیجه بخشی کامل کار تا حدی در ذهن پیش ببرند.
با توجه به تفاوتهایکه بین گروه و تیم درینجا بیان شده است، بیاد تفاوت سیستم(System) و مجموعه(Set/collection) افتادم. تیم شبیه یک سیستم عمل میکند؛ هر یک از اجزاء (اعضای تیم) در یک وابستگی متقابل بسوی هدف سیستم(تیم) حرکت میکنند و برایند و ثمره کاری شان بیشتر از مجموع فعالیت تک تک افراد/اجزاء است. در حالیکه گروه رابطهای وابستگی عمیقی باهم ندارد بلکه وزنِ حرکت بسوی اهدافِ شخصیِ شان بیشتر رخ مینمایاند.
مشارکت، محیط کاری خوب و مثبتی خلق میکند که امکان ابراز خلاقیت و قابلیتهای تحلیلی کارکنان را افزایش میدهد؛ فرصت ارائهی قابلیتها باعث تقویت انگیزهی کارکنان میشود
سلام
به نظر من، در ادامه ی تعاریف سودمند بالا، هر چند نفری که به دنبال دستیابی به هدف خاصی هستند، دائماً بین دو مفهوم گروه و تیم در نوسان هستند. به طور مثال، با بروز یک چالش در بین اعضا، با کاهش سینرژی، به سمت گروه پیش می رود و با حل و فصل مشکلات بین اعضا، دوباره سینرژی افزایش یافته و به سمت تیم پیش می رود.
سلام بر اهالی متمم
بعنوان مثال اتفاقی ست که در گروه های موسیقی ایرانی می افتد.
ظاهرا افراد برای دستیابی به یک هدف مشترک و مشخص دور هم جمع شده اند ولی هر کدام درون خود در پی ارایه مطلب شخصی، اعمال نظر شخصی و عدول از جایگاه خود هستند و در حقیقت عملکرد فردی دارند، مگر اینکه سلیقه هنری و آبشخور هنری شبیه به هم، عزت نفس بالا و دیگر اینکه پیوندی عاطفی میان اعضا به نتیجه کار کمک کند در غیر اینصورت تنها راه رسیدن به نتیجه مطلوب دیکتاتوری محض سرپرست گروه است.
سلام.
نکته ای که دوست دارم اینجا بنویسم این است که گاهی فراموش می کنیم که در کار رقابتی هم می توان سینرژی ایجاد کرد.
مثلا شخصاً از بسیاری بازیگران حرفه ای و عوامل سینمای ایران شنیده یا از قولشان خوانده ام که یکی از ویژگی های بازیگر فقید «خسرو شکیبایی» این بوده که به ایفای بهتر نقش برای بازیگر مقابل خود -پارتنر- کمک می کرده است.
شاید انتظار اولیه این باشد که در فضایی چنان رقابتی، هر کس تلاش کند کار خودش بهتر دیده شود؛ ولی این نوع همکاری توسط آن هنرمند فقید نه تنها به بهتر شدن نتیجه ی کار تیمی کمک کرده بلکه امروزه با وجود اینکه سالها از فقدان او می گذرد، هنوز به عنوان یک ویژگی متمایز او نام گرفته است. به نحوی که گویا بیش از هر عضو دیگر تیم به خود او کمک کرده است.
به نظرم می توان این مورد را به فروشندگی و هر کار رقابتی دیگری هم تعمیم داد.
برقرار باشید.
به نظر من سینرژی زمانی مفهوم پیدا میکند که کار بصورت تیمی انجام شده و تیم هم عبارت است از افرادی که برای کسب هدفی مشترک در کنار یکدیگر و به یک سو در حال فعالیت هستند که نمونه بارز این تعریف میتواند تیمهای ورزشی مثل فوتبال و والیبال و سایر بازیهای گروهی باشد.بعنوان مثال یک تیم تکواندو هم هرچند که نام تیم را یدک میکشد اما در اصل بصورت انفرادی در ان عمل میشودومفهوم سینرژی در ان قابل مشاهده نیست.اما در محیط کسب کار ایجاد سینرژی در کار گروهی و رسیدن به تیمهای منسجم و بسیار هماهنگ کاری به مراتب سخت تر میباشد چرا که انسانها معمولا انگیزه های پنهان ومتفاوتی دارند که باعث عدم تمرکز بر هدفی مشترک بین انها میشود و این مانع ایجاد هم افزایی یا سینرژی در کار انها میگردد. مثلا در یک سازمان هر چند اهداف بین بخشهای مختلف یک سازمان مشترک است اما از انجا که بخشهای تخصصی هر کدام به دنبال اهداف بخش خود بوده اند باعث ایجاد تناقض در هدف نهایی و در نهایت عدم ایجاد سینرژی میگردد.
دیدم بحث قدیمیه یک سری زدم به کتاب دوره کارشناسی
کتاب کارآفرینی،دکتر علیرضا فیض بخش
چون یک چارت بود گفتم شاید مفید باشه
مورد اول و دومی که تو این جدول اومده با تعریفی که تو متن درس اومده یکی نیست
طبق تعریف آقای رابینز کار افراد گروه به هم وابسته است و برای یک هدف مشخص کار میکنند اما طبق تعریف آقای فیض بخش افراد گروه مستقل کار می کنند و ممکنه اهدافشون در تضاد با هم باشه.
با این اوصافی که آقای فیض بخش در مورد گروه گفتن، تعریفشون از گروه چیه؟ وقتی هیچ ویژگی مثبتی دیده نمیشه هدف از تشکیل همچین گروهی چی میتونه باشه؟
ممنون از حسن دقتت مائده جان
یکی از دلایلی که این جدول را به اشتراک گذاشتم همین بود.
(به نظر من)ولی نمونه بارز یک کار گروهی شرکت های دولتی هستند. اعضا با هم هستند ولی مستقل کار می کنند.
شاید این توضیحات کمی کمک کند.
