Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu
دوره آموزشی هدف گذاری (کلیک کنید)


فعالیت های تیمی ناموفق (تجربه‌های مردیت بلبین)


کار تیمی و انتخاب تعداد مناسب برای افراد یک تیم

همه ما دوست داریم در بحث‌های علمی و مدیریتی، مطالبی را بخوانیم و بشنویم و بیاموزیم که از بوته‌ی آزمایش بیرون آمده‌اند و تحقیقات، به صورت جدی و گسترده از آن حمایت می‌کنند.

اما گاهی اوقات، شکل دیگری از یادگیری هم می‌تواند مفید باشد.

اینکه پای حرف کسی بنشینیم که سالها در یک زمینه فعالیت و تحقیق کرده و از او بخواهیم، فارغ از چارچوب‌های رسمی و قواعد خشک تحقیق، از برداشت‌های خودش برایمان بگوید.

در این درس می‌خواهیم پای صحبتهای مردیت بلبین بنشینیم تا تجربیات خودت را در مورد مهارت کار تیمی و فعالیت های تیمی ناموفق برایمان بیان کند.

[مطالعه بیشتر: مردیت بلبین کیست؟]

او که چند دهه از عمر خود را صرف تحقیق و مطالعه و تالیف کرده است، این بار در فصل سوم از کتاب فراتر از تیم (Beyond the team) تجربیات و نگاه شخصی خود را در مورد کار تیمی و چالش‌ها و ویژگی‌های آن و تفاوت گروه و تیم، مطرح می‌کند.

دسترسی کامل به این مطلب برای اعضای ویژهٔ متمم امکان‌پذیر است.

      شما تاکنون در این بحث مشارکت نداشته‌اید.  

     تعدادی از دوستان علاقه‌مند به این مطلب:    معصومه جواهریان ، حسن کشاورز ، بهشتی ، پیمان اکبرنیا ، شیرین

ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری مهارت کار تیمی به شما پیشنهاد می‌کند:

سری مطالب حوزه مهارت کار تیمی
 

برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)

متمم چیست و چه می‌کند؟ (+ دانلود فایل PDF معرفی متمم)
چه درس‌هایی در متمم ارائه می‌شوند؟
هزینه ثبت‌نام در متمم چقدر است؟
آیا در متمم فایل‌های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟

۴۹ نظر برای فعالیت های تیمی ناموفق (تجربه‌های مردیت بلبین)

    پرطرفدارترین دیدگاه به انتخاب متممی‌ها در این بحث

    نویسنده‌ی دیدگاه : بهداد

    در مورد اون جمله که گفت دو مغز بهتر از یک مغر کار میکنه و ... / یادم افتاد زمان بچگی فکر می کردم که چرا ساخت یک ساختمان، یکسال طول میکشه و چرا مثلا نمیان چند برابر الان کارگر بذارن که زودتر ساخته بشه (حالا اون موقع فکر هزینه ها نبودم!) اما بزرگتر که شدم دیدم اگر کارگرها تعدادشون از حدی بالاتر بره، ممکنه کلنگ هاشون به هم برخورد کنه و کار به جای سریع تر شدن، سرعتش کمتر بشه و به جای یکسال، دو سال زمان ببره و هزینه ها هم بیشتر بشه.

    در مورد کار خودم به شدت تاثیر نحوه ی چیدمان رو حس کردم. یعنی چیدمان، برعکس چیزی بود که الان هست و طبق متن بالا، تیم نداشتیم، گروه داشتیم.اکثر کارها رو یک نفر میکرد، یک نفر تصمیم میگرفت و بقیه هم فوقش در حد وظیفه و اونم نه کیفیت چندان بالا، فعالیت میکردن.

    اما از وقتی چیدمان "همان اعضا" درست شد، خیلی بیشتر از وظیفه فعالیت میکنن، فعالیتشون رو دوست دارن، بهتر شدن خروجی رو کاملا حس میکنن، می دونن اگه هر چه بهتر فعالیت کنن، خروجی بهتر از تیم خارج میشه.

    البته در تیم ما، تقسیم وظایف نشده، یعنی مثلا شاید هر کس یک سری کار مشخص رو  انجام بده اما سایرین هم می تونن اون کار رو انجام بدن، ولی نه با کیفیت بسیار بالا. ولی بعضی وقتها اگر یکی از اعضا نباشه، کارش روی زمین نمی مونه و بعضی وقتها هم برای تنوع، کارهای همدیگه رو انجام میدیم.

    یک موضوع بی ربط: به نظر من، با توجه به تعریف بالا از تیم و تعداد اعضای تیم، اگر تیم داریم، دیگه به آبدارچی نیاز نیست! البته من خودم کلا به آبدارچی اعتقادی ندارم و هر کس رو مسئول تمیزی محل کارش و پذیرایی از خودش می دونم. اما شاید بشه در ایران یک شاخص تعیین کرد که اگه نیاز به آبدارچی احساس کردی، یعنی از حالت تیم درآمدی و گروه شدی :D

     
    تمرین‌ها و نظرات ثبت شده روی این درس صرفاً برای اعضای متمم نمایش داده می‌شود.
    .