نشانه های عزت نفس پایین | حساس بودن بیش از حد به حرف و نظر دیگران
منطقی است قبل از بحث بیشتر دربارهی عزت نفس، به یک سوال کلیدی بپردازیم: آیا اساساً شما مشکل عزت نفس دارید؟
به عبارت دیگر آیا لازم است برای افزایش عزت نفس وقت بگذارید و به آن فکر کنید؟
برای یافتن پاسخ این سوال باید با نشانه های عزت نفس پایین آشنا باشیم و آنها را در افکار، گفتار و رفتار خود بیابیم.
این درس و دو درس بعد، به علائم عزت نفس پایین اختصاص پیدا کردهاند و به شما کمک میکنند تا برآورد بهتری از میزان عزت نفس خودتان داشته باشید. پس از این که با نشانه های کمبود عزت نفس بیشتر آشنا شدید، با انگیزهٔ بیشتری راه های تقویت عزت نفس را دنبال خواهید کرد.
در درس حاضر، به سراغ مقالهای از موریس روزنبرگ و تیموتی اُوِنز میرویم و با مفهوم «حساسیت بیش از حد» یا «Hypersensitivity» آشنا میشویم (+).
حستان به خودتان چیست؟
هر یک از ما تصویر و تصوری از خودمان در ذهن داریم.
قرار نیست این تصویر، همان ذهنیتی باشد که دیگران از ما دارند. حتی قرار نیست این تصور، به تصویر ذهنی دیگران، نزدیک باشد.
اما به هر حال، این تصویر در ذهن ماست و ما با آن زندگی میکنیم.
آیا ما این تصویر را همیشه به یک اندازه دوست داریم؟ قطعاً چنین نیست.
اما این را هم میدانیم که نوسان این علاقه، چندان هم شدید نیست.
منطقی است که انجام یک کار خِیر، حس ما را به خودمان کمی بهتر کند و شنیدن یک انتقاد، کمی حسمان را بد کند. اما رابطهٔ ما با خودمان نمیتواند پیوسته در محدودهٔ عشق تا نفرت، نوسان داشته باشد.
تحقیقات انجام شده دربارهی افرادی که عزت نفس پایین دارند نشان میدهد که قضاوت این افراد نسبت به خودشان، به سرعت تغییر میکند و در این زمینه بسیار بیشتر از افراد عادی نوسان و تغییرات را تجربه میکنند.
منظور از حساسیت بیش از حد یا Hypersensitivity چیست؟
دسترسی کامل به این درس و ۴۰ درس دیگر دربارهٔ عزت نفس برای اعضای ویژه متمم در نظر گرفته شده است. تا کنون ۱۳۶۶۰ نفر از متممیها مجموعاً ۱۴۸۴۰ تمرین در درسهای عزت نفس ثبت کردهاند.
با عضویت ویژهٔ متمم علاوه بر این ۴۰ درس به هزاران درس دیگر از جمله درسهای زیر دسترسی خواهید داشت:
شخصیت شناسی | خودشناسی | تحلیل رفتار متقابل
حمایت اجتماعی | استرس | پرورش تسلط کلامی
کوچینگ | مهارت ارتباطی | مذاکره | فن بیان
چگونه شاد باشیم | مدیریت انگیزه | برنامه ریزی
دوره MBA (مطالعه منظم درسهای مدیریتی)
تمرین درس نشانه های عزت نفس پایین
سنسورهای ذهنی شما تا چه حد در تشخیص تهدیدهای جزئی محیطی حساس است؟ چه روشهایی را برای مقابله با این تهدیدها به کار میگیرید؟
آیا از پیامهای مثبت و منفی به یک اندازه تأثیر میپذیرید؟ یا یکی از این دو (پیام مثبت / پیام منفی) بیشتر از دیگری روی شما تأثیر میگذارد؟
آیا در گذشته (یا همین الان) کارهایی انجام میدهید که بتوان آنها را مصداقِ «حفاظت از خود» یا Overprotective بودن دانست؟
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری کارگاه آموزشی عزت نفس به شما پیشنهاد میکند:
- عزت نفس چیست؟ بررسی راهکارهای افزایش عزت نفس (نقشه راه درس)
- دقیق ترین تعریف عزت نفس چیست؟
- پرسشنامه عزت نفس کوپر اسمیت
- تعریف اعتماد به نفس چیست؟ تفاوت اعتماد به نفس و عزت نفس در چیست؟
- پرسشنامه اعتماد به نفس | شاخص عمومی اعتماد به نفس + اعتماد به نفس اجتماعی
- راه های تقویت اعتماد به نفس چیست؟ | معرفی چهار منبع اصلی افزایش اعتماد به نفس
- نشانه های عزت نفس پایین | حساس بودن بیش از حد به حرف و نظر دیگران
- کمبود عزت نفس و آثار آن در رابطه عاطفی
- عوامل عزت نفس | چهار منبع اصلی عزت نفس چیست؟
- چالش ها، راهکارها و روشهای افزایش عزت نفس در محیط کار و زندگی
- حرف و نظر دیگران چقدر برایتان مهم است؟
- افکار منفی | ذهن ما چگونه واقعیت را تحریف میکند؟
- هنگام گفتگو با خود، در مقابل خودتان هستید یا کنار خودتان؟
- تفکیک تجربه ها به رویداد و احساس و تفسیر – از ضروریات افزایش عزت نفس
- برندسازی درونی | خودتان را یک چرخدنده نبینید!
- نقش پذیرش خویشتن در حفظ و افزایش عزت نفس
- نکتهای پیش از قضاوت کردن در مورد دیگران
- درباره اعتراف به اشتباه
- افزایش عزت نفس و هنر بازخورد گرفتن درست
- مسئولیت پذیری و نقش آن در افزایش عزت نفس
- افزایش عزت نفس از طریق توسعه مهارتها
- ابراز وجود و مهارت جرات ورزی (صراحت و قاطعیت)
- پرسشنامه ابراز وجود (تست راتوس)
- نکتهای درباره اصالت
- زندانی بدون دیوار | منفیگرایی میتواند کشنده باشد
- تأثیر استفاده از شبکه های اجتماعی بر عزت نفس
- اندازه گیری عزت نفس | در یک دقیقه ببینید وضعیت عزت نفس شما چگونه است
- معرفی برنامه پنج هفتهای افزایش عزت نفس
- افزایش عزت نفس: هفتهی اول از برنامه پنج هفتهای
- افزایش عزت نفس: هفته دوم از برنامه پنج هفتهای
- ده صفت مثبت من | هفته سوم برنامه افزایش عزت نفس
- خطاهای من در ارزیابی خودم و نقش آنها در کاهش عزت نفس (هفته چهارم)
- افزایش عزت نفس | فایل های صوتی (پادکست) محمدرضا شعبانعلی
- مدیریت و نظارت دائمی بر عزت نفس (هفتهی آخر برنامه پنج هفتهای)
- عزت نفس کودکان و نوجوانان
- جنبش عزت نفس و نقد آن | چه شد که عدهای مخالف بحث عزت نفس شدند؟
- چند کتاب در مورد عزت نفس
- کتاب روانشناسی عزت نفس (شش ستون عزت نفس) | ناتانیل براندن
- کتاب عزت نفس | کریستوفر مراک
- کارنامه شما در درس عزت نفس
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانید به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کرده و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیمسال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید. لطفاً برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
نویسندهی دیدگاه : علیرضا سرگزی
سلام
سنسورهای من قبلا خیلی حساس بودند ولی کم کم این حساسیت کاهش پیدا کرد!
یکی از دلایلی که به نظر من باعث کاهش این حساسیت شد این بود که:
به خودم گفتم تا کی برای دیگران می خواهی زندگی کنی، تا کی نظره بقیه برات اهمیت داره، این شد که گفتم فارغ از نظر بقیه برای خودم زندگی کنم و ازش لذت ببرم و باید راه خودمو پیدا کنم.
یکی از کارهایی که انجام میدم Ignore کردنه. هرکی توهین، بی احترامی و ... میکنه رو خیلی راحت با یه جا خالی رد می کنم و به خودم می گم ارزش نداره که بیام ذهنمو با فکر کردن به این جور مسائل بی ارزش درگیر کنم، کارهای مهم تری دارم برای فکر کردن!
با این توجیهات فعلا که دارم خوب و خوش زندگی میکنم.
یه کاره دیگه ای هم که انجام دادم این هست که طی این چند سال گذشته وابستگی خودم رو به افراد و محیط خیلی خیلی کم کردم و این کاهش وابستگی باعث شده که حساسیتی هم به اتفاقات بیرونی نداشته باشم.
وقتی به فردی یا مجموعه ای وابسته میشی خواه نا خواه نسبت به اتفاقات و نظرات اونها هم حساسیت بیشتری به خرج میدی.
به طور کلی شاید قبلا تشویق ها و تنبیهات محیطی روی من تاثیر گذار بود ولی در حال حاضر تشویق های محیطی و آسیبهای ناشی از برخورد های نامطلوب در زندگیم تاثیر خیلی کمی داره، در واقع حرف مردم برام از اهمیت کمی برخورداره!
ولی یک استثنا وجود داره:
نظر افراد مهم زندگیم چه به صورت تشویق چه به صورت برخورد نامطلوب چه مستقیم چه غیرمستقیم، برام ارزشمنده و بهم تلنگری میزنه که مسیر زندگی گذشته رو بررسی کنم و بر اساس اون به مسیر آینده متفاوت نگاه کنم.
چه بسا برخورد های نامطلوب محیطی حقیقت هایی رو به من یادآور بشه که برام تلخه و اون احساس ناخوشایندی که ایجاد می کنه به دلیل عزت نفس پایین من نباشه بلکه به دلیل تلخی اون حقیقت باشه.
تشویق ها و تنبیهات درونی برای من خیلی تاثیر گذاره نسبت به بیرونی:
روی کارهایی که انجام میدم فکر می کنم و برای کارهای خوبی که انجام دادم خودمو تشویق می کنم و برای کارهای خطایی که انجام دادم تنبیه میشم، این کار خیلی بهم کمک می کنه.
من به شدت نسبت به انتقاد واکنش نشون میدادم و شروع به توجیه و توضیح میکردم.چند تا از همکارانم و همسرم این موضوع رو مطرح کرده بودندولی من قبول نمیکردم -وقتی درس عزت نفس رو خوندم و با جمله”کسانی که عزت نفس پایین یدارند به شدت در مقابل انتقاد واکنش نشون میدن چون درونشون خودشون در حال محاکمه خود هستن ” گریه کردم و کاملا حسش کردم از اون روز دارم سعی میکنم بعد از یک اشتباه دیگه توجیه نکنم و ناراحت نشم . بپذیرم و عذر خواهی کنم و سعی در بهبود عملکردم کنم
در زمینه هایی که خودم در اون اعتماد به نفس ندارم، نسبت به حرف دیگران بسیار شکننده و سست هستم
در مواجه با بیان نکات مثبت و منفی از دیگران، نکات مثبت رو جدی نمیگیرم وای نکات منفی کم رو به فکر میبرند
برای حفاظت از خود اکثرا جایی نمیروم
بخش اول تمرین:
من نسبت به نظرات بقیه افراد بیش از حد حساس هستم و به من اضطراب شدید و بعضی اوقات طاقتفرسایی میدهد که باعث میشود نتوانم به چیز دیگری فکر کنم. برای مقابله با این موضوع یا به نوشتن اینها روی میآورم تا متوجه شوم کجا واقعا حرف آنها درست بودهاست و کجا واقعا با حرف آنها اذیت شدهام. در مواردی هم خودم را سرگرم چیزی مثل پازل درست کردن یا بازیهای فکری یا سریال دیدن میکنم تا بتوانم ذهنم را از تمرکز روی آن موضوع خارج کنم و بعد که به آن برمیگردم کماهمیتتر به نظر میرسد. در گذشته در این مواقع به سراغ شعر خواندن یا کتاب خواندن میرفتم که حواس مرا به کلی از موضوعات معطوف به خودم پرت میکردم.
بخش دوم: از پیامهای مثبت و منفی، هر دو تاثیر زیادی میپذیرم به شکلی که خیلی از اوقات اگر کسی از من تعریف کرده باشد کل روز خوشحالم و بالعکسش هم دقیقا همینطور. اما حرفهای منفی به واسطه اضطرابی که میدهند شدت بیشتری را به من وارد میکنند.
بخش سوم: بله، من در خیلی از موقعیتها از ترس اینکه برچسب خنگ بودن به من اطلاق نشود، سوالاتم را سر کلاس نمیپرسم یا میترسم نظر واقعی خودم را درباره چیزها بگویم مبادا کسی از من بدش بیاید.
من نسبت به سیگنالهای منفی بستر از سیگنال های مثبت حساسم.
و برام عجیبه که بازخوردهای مثبت دیگران چرا خیلی زود برام عادی مبشه ولی نظرات منفی دیگران برام اینجوری نیست.
یکی از کارهایی که انگار به صورت خودکار مغزم انجام میده، اسمش رو گذاشتم استراتژی وانمود کردن قدرت.
مکانیسمش اینجوریه که در حالی که از کمترین میزان عزت نفس برخوردارید خودتون رو میگذارید جای یک فرد خیالی یا حتی عینی که عزت نفس بالایی داره و سعی میکنید از زاویه دید اون به قضیه نگاه کنید و رفتار کنید.
سنسورهای ذهنی من بیش از حد حساس هستند و معمولا سیگناهای منفی رو بیش از حد جدی میگیرم، همچنین معمولا راهکارم اجتناب از این موقعیت ها بوده است. اما از یه جایی به بعد تصمیم گرفتم که از این موقعیت ها فرار نکنم و چه بسا بعضی اوقات خودم را بیشتر در معرض این موقعیت ها قرار دادم به این نیت که حساسیتم نسبت به سیگنالهای منفی کمتر شود.البته که فکر میکنم این روش آسیبهایی داشته، مثلا شاید بعد یه مدت تصمیم بگیری که کلا از یه جمع هایی خداحافظی کنی اما در کل کمی از این حساسیت کم شده است.
سلام
بله من قبلا خیلی حساس و زودرنج بودم و به شدت وابسته به دیگران ولی از وقتی یاد گرفتم که من هم برای خودم حق قائل بشم و میتوانم نظر خودم را داشته بام این موضوع حل شد.
توانستم بر ترسهام غلبه کنم.
سنسورها خیلی قوی نیستند که تشخیص بدم طرف چه منظوری داره و این برام خوب بوده.
دیگه از حرف دیگران زیاد تاثیر نمیگیرم.
سلام
بله من قبلا خیلی حساس و زودرنج بودم و به شدت وابسته به دیگران ولی از وقتی یاد گرفتم که من هم برای خودم حق قائل بشم و میتوانم نظر خودم را داشته بام این موضوع حل شد.
توانستم بر ترسهام غلبه کنم.
سنسورها خیلی قوی نیستند که تشخیص بدم طرف چه منظوری داره و این برام خوب بوده.
سنسورها:
خیلی زیاد! کوچکترین نشانهها توجه من را به خودش جلب میکند و وقتی مجموعهای از نشانهها دور هم جمع شدند، ناخودآگاه یک پیشبینی یا قضاوت صورت میگیرد. برای کاهش این رویکرد، نشانههای نقض را هم یادداشت میکنم و اگر با طرف مقابل کمی راحتتر باشم، از او میخواهم احساس من را اصلاح کند اما چون با پدیده تعارف در ایرانی خیلی مواجه هستیم، اکثر اوقات چیزی اصلاح نمیشود.
تأثیر پذیری:
مدتی از دریافت خبر مثبت، خیلی هیجانزدهتر میشدم تا دریافت خبر منفی؛ چند تجربه کسب شد که به مرور، نسبت به واکنش یا خبرهای منفی حساستر شدم و با دریافت نشانه منفی یا خبر نامثبت، احساس ناامنی شکل گرفته یا تشدید میشود.
حفاظت از خود:
بیشترین رویکرد حفاظت از خود را در برابر همسرم انجام دادم! چون از نتیجه یا ادامه گفت و گو، صحبت، چالش و… نامطمئن بودم و سناریوهای مختلف را در ذهن مرور میکردم، ترجیح بر این بود که موافقت کنم، بپذیرم، سکوت کنم یا موضوع را تمام شده فرض کنم.
***
نکته مهمی که با این چالش دارم، این است که وقتی سطح آگاهی در شما بالا میرود اما من برای آن تلاشی نمیکنم، همواره شما هستید که رنج بیشتری تحمل میکنید.
مدل ذهنی که خیلی وقته برای حفاظت از خودم دارم:
هر چقدر کمتر حرف بزنی کمتر احتمال داره حرف احمقانه بزنی به خاطر همین مدل ذهنی بعد از گذشت صد روز از عضویت توی متمم این اولین کامنت من هست.
ما در یک “پور” متفاوت هستیم اما در مدل ذهنی، نزدیک بودیم.
سلام دوستان
در بحث تشخیص ، تهدیدهای محیطی را به خوبی حس می کنم ولی واکنش زیادی ندارم . تقریبا تصویر شفاف و خوبی از خودم دارم و خیلی برایم مهم و لازم نیست که این تصویر نزدیک به تصویری باشه که دیگران از من دارند . برای همین نظر دیگران برایم اهمیت زیادی نداره . البته اگر شخصی شناخت کافی از من داشته باشه و تخصص کافی هم در موضوع مورد نظر داشته باشه ، اون وقت نظرش برایم اهمیت پیدا می کنه و بهش فکر می کنم . درکل نظر خودم خیلی بیشتر حسم را در مورد خودم تغییر می دهد تا نظر دیگران .
کارهایی که مصداق حفاظت از خود باشه انجام میدم ، در گذشته بیشتر و الآن شاید کمتر.
دقیقا شاید نشه گفت تنها دلیلش حفاظت از خود هست شاید هم دلایل دیگه ای داشته باشه و اسم های مناسب دیگه ای هم بشه رویشان گذاشت . مثلا خیلی مایل نیستم در جمع باشم و اظهار نظر کنم و یا در کاری که مهارت کافی ندارم وارد شوم ، که همانطور که گفتم شاید ریشه دیگه ای داشته باشه و البته میتونه هم مصداق حفاظت از خود هم باشه .
ایام خوب و خوشی داشته باشید
سلام.
اخیرا متوجه شدم یکی از بهترین راههای شناسایی میزان عزت نفس خودم، بررسی میزان حساسیتم نسبت به روابطم است. من تقریبا هرروز در روزنگارم مهمترین اتفاقات را ذخیره میکنم، و همین کار به تشخیص میزان عزت نفسم کمک میکند. معمولا اگر گفتگویی را با جزئیات زیاد بنویسم، نسبت به آن حساستر شدم و در سطح پایینی از عزت نفس قرار گرفتهام.
معمولا زمانی که خیلی حساس میشوم، برای محافظت از خودم، سکوت کردن و تنهایی را انتخاب میکنم. البته در اغلب مواقع این واکنش را خیلی نادرست نمیدانم و اتفاقا از این فرصت برای بازیابی عزت نفس خودم استفاده میکنم. ولی گاهی شدت حساسیت بیشتر است و عضلات صورتم دچار انقباض میشود و فرم گرفته به خودم میگیرم. اخیرا در حال تمرین کردن برای بر طرف کردن این واکنش هستم، زیرا معتقدم فرم بدن و صورت روی احساسات ما و واکنش طرف مقابل تاثیر گذار است.
دوست دارم به این موضوع اشاره کنم که، هرگاه تنهایی(فردیت) خودم را در هر جمعی فراموش میکنم، بیمحابا در هر موضوعی وارد میشوم، در نهایت بر اثر پرحرفی، احتمال تعارض را افزایش میدهم. در نهایت این کار به شدت میتواند عزت نفس را در لحظه کاهش دهد. برای جلوگیری از این اتفاق سعی میکنم بیشتر شنونده باشم و در صورتی که نیاز به حرف زدن باشد، به اندازه کافی صبر کرده باشم.
اگر درست متوجه شده باشم دارین میگین اگر توی جمعی شما ببینی همه موافق نظر گوینده هستن ولی شما مخالفی و مخالفتت رو به این دلیل ابراز نمی کنی که ریسکش رو زیاد برآورد میکنی، این از نشانه های استراتژی محافظت از خود در شرایطیه که ریسک رو بیش از حد ارزیابی کردی و Overprotective عمل کردی و بعد این رو نشونهی عزت نفس پایین میبینین.
ولی به نظرم اگر شما یه برآوردی از سود و زیان ابراز نظرت داشته باشی و بعد با علم به پرهزینه بودن، اعلام نظر نکنی رفتار منطقیای داشتی که انتظار میره یک انسان بالغ انجام بده.
ما به چند دلیل ممکنه اعلام نظر نکنیم که از عزت نفس پایین هم نمیاد ولی محافظت از خود هست:
۱- بینتیجه بودن (افراد حاضر گوشی برای شنیدن و تصمیمی برای فکر کردن ندارن)
۲-کم ارزش بودن (بحث انقدری از منطق دوره و هیجانی داره پیش میره که ارزشی نداره شما بخوای منطقی استدلال بکنی و وارد بشی به بحث)
۳-نامطمئن بودن (نظر شما مخالف هست ولی اطمینان نداری که درست باشه و باید بیشتر فکر کنی)
توی هر سهی این شرایط شما از روانت محافظت کردی و وارد بحث نشدی اما این عدم مشارکت در بحث و اعلام موضع دلیلی برای عزت نفس پایینت نبوده.
من همیشه آدمی بودم که به زود رنج بودن بین دوستانم معروف بودم و این باعث میشد که افراد هم در مواجهه با من جانب احتیاط رو رعایت کنند.
یکی از نکاتی که باعث شده در این دو سه ساله این حساسیت بسیار کم بشه و لذت زندگی و آزادی رو بیشتر بچشم این بوده که سعی کردم درد بکشم و خودم رو در معرض شرایطی که برام شرم آور بوده قرار بدهم و از آن فرار نکنم و یک جورایی استراتژی حفاظت از خودم رو از بین ببرم. برای مثال چیز هایی که به نظرم قدیم شرم آور بوده برام رو خودم بیان میکردم و واکنش افراد رو میدیدم و دیدن این که چقدر خیلی وقت ها واکنش افراد متفاوت از چیزی که فکر میکردم هست بهم کمک کرد.
نکته ی دیگر این که متوجه شدم ما خیلی وقت ها میدونیم تو چه چیزهایی واقعا ضعف داریم و به جای این که دنبال تقویت نقطه ضعف هایمان باشیم دنبال فرار از اون موقعیت هستیم. من سعی کردم اگر سخنرانی در جمع برام سخته سعی کنم راه هایی که میتواند سخن وری من رو تقویت کنه پیدا کنم به جای این که حرفی نزنم. این نکته رو میتونم حتی به شغلم بسط بدم که من در دندون پزشکی اکثر مواقعی که حس میکنم بیمار ناراضی هست یا بعدا به مشکلی میخوره همون لحظه خودم از ضعف کارم آگاهم و به جای درست کردنش رهاش کردم.
از معدود چیز هایی که ذهنم رو درگیر کرده و امیدوارم چند ماه دیگر به این کامنت برگردم و بگویم که موفق شدم، رقصیدنه. از چیز هایی که بهم حس آزادی میده و من هنوز درگیر شرمم. امیدوارم موفق بشم.
در طول زندگیام سنسورهای ذهنی من به شدت حساس بودهاند و این مورد آسیبهای فراوان به من وارد کردهاست. مدتی است که در تلاشم تا این حساسیت را کاهش دهم. به طور مثال، قبلا نظرات منفی دیگران حتی در مورد موضوعات بسیار کوچک و کماهمیت هم میتوانست برای مدت طولانی ذهن من را درگیر و به خود مشغول کند اما الان با خودم میگویم:”چیزی به این کوچکی ارزش این میزان فکر کردن و توجه را ندارد. بیش از حد سخت نگیر که در غیر این صورت دوباره آسیب فراوانی به خودت وارد میکنی.”
عزت نفس بالایی ندارم و یه نشونهاش اینکه برای اظهار نظر و صحبت و بیان عقیده به قدری مردد میشم که معمولا صرف نظر میکنم ازش.
تصمیم گرفتم دو تا کار رو امتحان کنم برای یک هفته و بعد ببینم نتیجهاش جی میشه. اگر کمک کرد بهم که راحتتر باشم توی جمع ادامه بدم تا بک ماه و بعد دوباره تست عزت نفس رو انجام بدم ببینم امتیازم تغییری کرده یا نه.
یکی اینکه تعداد اشتباههام رو بعد از هر صحبت بشمرم. یعنی تصمیم گرفتم توی جلسههای کاری اظهار نظر بکنم و بشمرم ببینم چندبار تپق میزنم.
دو اینکه خودم با خودم شوخی کنم و جلوتر از بقیه به اشتباهم بخندم.
سلام
در گذشته گاهی ذهنم درگیر این جور قضاوت ها و صحبت هایی که درباره من بود می شد. اما کم کم و با کار کردن روی خودم به مرحله ای رسیدم که میگم وحید واقعا ارزش داره بهش فکر کنی؟ یا زمانی که ذهنم میخواد بازیم بده سریع به خودم میام و میگم شاید واقعا منظور اون فرد چیزی نباشه که من برداشت کردم.
یک تکنیک دیگه ای که خیلی بهم کمک میکنه نوشتن درباره اون موضوع هست. زمانی که روی کاغذ میارید چیزی رو بهتر میتونید قضاوت ها رو کنار بزارید و از جنبه های جدیدی به موضوع نگاه کنید.
بنظرم هر زمان دچار این موضوع شدید اندکی زمان بدید تا از برداشت های سطحی دور بشیم.
من برای خودم اینو متوجه شدم که هم میتونم عزت نفس بالایی داشته باشم هم پایین
اگر کسی برای مهم باشه میتونه با انتقادش عزت نفسم و بیاره پایین و اگر برام اون فرد مهم نباشه اصلا تاثیری روم نداره حتی میتونم بگم اصلا نه میبینمش نه میشنومش
اما مشکلی که دارم و خیلی اذیتم میکنه اینه که یه سری از افراد به نظر خودم چون دلیلی بهم نمیگن چون گفتگوی باهم نداریم یهوی رفتاری سرد و حتی بی احترام گونه ای میگرن و این میتونه شامل دوست ، همکار و حتی همسایه باشه و اون موقع باعث میشه من همش نشخوار ذهنی داشته باشه چی شده ، منم کاری کردم ؟ و این سوال ها اون لحظه حسی که بهم دست میده حس بی ارزش بودنه و این اذیتم میکنه
من قبلا اگر انتقادی میشنیدم فکر می کردم اینکه بهش فکر کنم و اگر ایرادی دارم برطرفش کنم کار خوبیه ولی الان هم نسبت به انتقاد دیگران حالت تدافعی دارم و میخوام خودم را بهشون اثبات کنم و هم وقتی از یه نفر تعریف می کنند احساس می کنم منظورشون به منه، مثلا وقتی میگن فلانی خوش اخلاقه من احساس مب کنم منظورشون اینه که من بداخلاقم و واقعا این داستان چیزیه که اگر بیفتی توش ته نداره عین یه چاه عمیق میکشدت پایین!
سنسورهای ذهنی من حساسیت بیشتری به نظرات منفی داره، به خصوص اگر این نظر منفی در مورد موضوعی باشه که توش اعتماد به نفس پایینی دارم، اکثر اوقات موارد مثبت رو نمیپذیرم چون خودم رو لایق تعریف نمیبینم.
مواردی که ازش اجتناب میکنم:
گاهی اوقات تو درسهای متمم کامنت نمیذارم چون فکر میکنم حرفم تکراریه یا برداشت خیلی سطحی از درس هاست
مصاحبه های شغلی رو شرکت نمیکنم چون ممکنه من رو انتخاب نکنن و کارفرما قضاوتم کنه
با دوستانم بحثی رو شروع نمیکنم چون ممکنه آخرش مشخص بشه دیدگاهم اشتباه بوده
وقتی پولی از کسی طلب دارم، به سختی میتونم ازش بخوام که پول رو برگردونه یا وقتی کسی ازم تخفیف میخواد باهاش زیاد بحث نمیکنم تا آدم خسیسی به نظر نیام
نظر خودم رو با قطعیت به بقیه نمیگم، منتظر نظر اکثریت میمونم تا باهاشون موافقت کنم
بعد از اینکه از کاری اجتناب میکنم، خودم رو به خاطر ابراز نکردن خودم و فرار از موقعیت سرزنش میکنم و عزت نفسم کم و کمتر میشه
سلام
همه ما گاهی با این مسائل روبهرو میشویم؛ تردیدها و ترسها، گفتوگوهای درونی که ریشه در باورهایمان دارند، و قضاوتهای سختگیرانه نسبت به خودمان. استادی داشتم که میگفت: «همیشه برای دیگران یک مشاور خوب بودهام، اما برای خودم معلمی سختگیر.» من خودم را به خاطر اشتباهاتم سرزنش میکردم.
اما روزی تصمیم گرفتم که دوست خودم باشم. پذیرفتم که خودم را همانطور که هستم بپذیرم. از همان روز زندگیام تغییر کرد. با خودم آشتی کردم و یاد گرفتم که خودم را دوست داشته باشم. دریافتم که همین “بودن” من ارزشمند است.
این موضوع در زندگی همه ما هم نمایان میشود؛ اینکه فقط به خاطر حضورمان در این دنیا، انسانهایی ارزشمند هستیم.
سلام سنسور های من خیلی فعال هستند بطوریکه با هر تاییدی خیلی ذوق زده می شوم و با هر انتقاد کوچیکی شروع به کوبیدن خودم می کنم . تا الان که نتونستم کنترل بکنم و در تلاش هستم که کنترل بکنم . انتقاد خیلی باعث ناراحتی و به هم ریختگی من می شود . برای پیام هایی منفی فقط فرار کردم یا اون از کاری که باید انجام می دادم فرار کردم.