چپ مغزی و راست مغزی | داستان نیمکره فعال مغز
احتمالاً شما هم بحث تفاوتهای نیمکره چپ مغز و نیمکره راست مغز و همینطور داستانهای چپ مغزی و راست مغزی را شنیدهاید.
هر روز در مباحث استعدادیابی و شخصیت شناسی رایج در کلاسهای روانشناسی عامهپسند، در برنامههای رادیویی و تلویزیونی، و در سایتها و اپلیکیشنها با این سوال مواجه میشویم که «کدام نیمکره مغز شما بر بدن و رفتارتان غلبه دارد؟».
فهرست طولانی خصوصیات راست مغزها و چپ مغزها هم مشتریان خودش را دارد و کم نیستند کسانی که از شغل مناسب راست مغزها (یا چپ مغزها) حرف میزنند.
اگر کمی بدشانس بوده باشید، احتمالاً گرفتار تست های آنلاین راست مغز یا چپ مغز بودن هم شدهاید و همین الان خودتان را یک «چپ مغز» یا «راست مغز» میدانید و چه بسا کسانی هم در ازاء دریافت پول و در قالب برگزاری کلاس، وعده داده باشند که هر دو نیمکره مغزتان را فعال میکنند.
تلخ است که بگوییم با وجود بازار بزرگی که بر سر این بازیها شکل گرفته است، چپ مغزی و راست مغزی چندان علمی نیست و بیشتر از جنس شبه علم (Pseudoscience) است.
علاقهمندان «راست مغزی – چپ مغزی» چه میگویند؟
آنچه را به عنوان تئوری راست مغزی و چپ مغزی مطرح میشود میتوان به دو بخش تقسیم کرد.
بخش نخست اینکه دو نیمکره مغز فعالیتهای متفاوتی دارند. به این معنا که برخی فعالیتها در نیمکره راست و برخی دیگر در نیمکره چپ انجام میشود. از این منظر میتوان گفت مغز با برخی اندامهای متقارن دیگر مثل ریه یا کلیه یا گوش تفاوت دارد. چون در آنجا ما با اندامهایی متقارن و متشابه روبهرو هستیم که کارکردشان بسیار شبیه است. اما در مغز چنین نیست و ما با اندامی مواجهیم که به رغم شکل ظاهری و کمابیش متقارن، کارکردهای متفاوتی را بر عهدهی نیمکره های چپ و راست خود گذاشته است.
دومین بخش از تئوری راست مغزی و چپ مغزی میگوید که در برخی افراد نیمکره چپ پرکارتر است و در برخی دیگر نیمکره راست. هر یک از انسانها، بسته به اینکه کدام نیمکره مغز آنها فعالتر باشد، نوع خاصی از تفکر و کارکردهای مغزی را به انواع دیگر ترجیح میدهند.
معمولاً گفته میشود که چپ مغزها بیشتر منطقی بوده و روشهای تحلیلی را برای استدلال ترجیح میدهند. نظم داشتن، رعایت قوانین و مقررات، هوش کلامی، علاقهمندی به برنامه ریزی، توجه به جزئیات و تسلط بهتر بر ریاضی از جمله مواردی است که به عنوان ویژگی های چپ مغزها فهرست میشود.
در مقابل راست مغزها را با ویژگیهایی نظیر کلنگر بودن، انجام همزمان فعالیتهای مختلف، خلاقیت، قدرت بالاتر در ارتباط غیرکلامی و توانایی ایده پردازی توصیف میکنند.
معمولاً کسانی که به تفاوت نیمکره راست و چپ مغز میپردازند و چپ مغزی و راست مغزی را تبلیغ میکنند، از راجر اسپری (Roger Sperry) هم نام میبرند. کسی که دربارهی کارکرد نیمکره چپ و راست مغز کار کرده و به همین علت جایزه نوبل سال ۱۹۸۱ را از آن خود کرده است (+).
آیا راست مغزی و چپ مغزی یک مدل علمی است؟
راست مغزی و چپ مغزی هم مانند بسیاری از موضوعات دیگری که در گروه شبه علم قرار میگیرند، مسیر مشابهی را طی کرده است.
مردم و رسانههای عامهپسند، برخی از تحقیقات علمی را به شکل سطحی بررسی کرده و با بهکارگیری واژههای آنها، بزرگنمایی یک یا چند جمله، پنهان کردن و نادیده گرفتن بخشهای دیگر و در نهایت با افزودن چاشنیهای جذاب عامهپسند (از جمله میل به طبقهبندی که بسیار برای انسانها جذاب است) روایتی را ساختهاند که در عین نادرست بودن، ظاهری علمی دارد.
اینکه نیمکره های چپ و راست مغز کارهای متفاوتی انجام میدهند امروز کاملاً پذیرفته شده است. این پدیده را با نام Brain Lateralization میشناسند و در بسیاری از موجودات زنده مشاهده شده است (+/+).
به تعبیر جورج بوئری، در درخت تکامل تقریباً در همهی موجودات پیچیدهتر از کرم شب تاب تفاوتهایی بین نیمکره چپ و راست مغز وجود دارد. اما این تفاوتها به معنای برتری یکی از دو نیمکره بر دیگری نیست (+).
نگاه متفاوت به دو نیمکره مغز زمانی جدی شد که شانزده نفر از بیماران راجر اسپری به او اجازه دادند تا ارتباط بین نیمکره چپ و راست آنها را قطع کند. تیم راجر اسپری پس از خروج آنها از بیمارستان، بیماران و رفتار و الگوی فعالیت ذهنی را مطالعه کردند.
خوشبختانه در تاریخ علم، معمولاً نتایج اولیه و ناپختهی تحقیقات علمی به سرعت و سادگی راه خود را به جامعه باز نمیکنند. اما این بار بخت با دانشمندان یار نبود.
نیویورک تایمز در سال ۱۹۷۳ مقالهای تحت عنوان «ما یا چپ مغز هستیم یا راست مغز» منتشر کرد که آن مقاله با این جملات آغاز میشد: «دو موجود کاملاً متفاوت در سر ما ساکن هستند. یکی مهارت کلامی و تحلیلی را خوب میفهمد و دیگری هنر را!»
نشریه کسب و کار هاروارد (HBR) و Psychology Today دو سال در برابر داستان مقاومت کردند اما در نهایت در سال ۱۹۷۵ نخستین گزارشها از این دست در آنها هم منتشر شد. حتی مقالاتی منتشر شد که شغل مناسب راست مغزها چیست و بهتر است از چپ مغزها در چه شغلهایی استفاده شود.
جالب این جاست که طی چند دهه بزرگنمایی و کجفهمی این «کشف هیجان انگیز» حتی حرفهای خود راجر اسپری در سال ۱۹۸۴ هم به فراموشی سپرده شد که میگفت:
One must caution … that the experimentally observed polarity in right-left cognitive styles is an idea in general with which it is very easy to run wild.
… It is important to remember that the two hemispheres in the normal intact brain tend regularly to function closely together as a unit.
باید دقت شود که … تفاوتهای مشاهده شده در سبک کارکرد شناختی نیمکره چپ و راست در آزمایشها یک ایدهی کلی هستند که خیلی ساده ممکن است به نتیجهگیریهای اغراقآمیز منجر شوند.
… مهم است به خاطر داشته باشیم که دو نیمکره در یک مغز سالم عادی در ارتباط نزدیک با یکدیگر هستند و به عنوان یک عضو واحد عمل میکنند».
مطالعه دانشگاه یوتا درباره چپ مغزی و راست مغزی
طی دهههای اخیر مطالعههای متعددی در زمینهی چپ مغزی و راست مغزی انجام شده است. اما یکی از معتبرترین و شناختهشدهترین آنها تحقیقی است که دانشگاه یوتا انجام داده است (+/+).
در این تحقیق، ۱۰۱۱ نفر در محدودهی سنی ۷ تا ۲۹ سال، هیچ نشانهی مشخصی در مورد ترجیح استفاده از «نیمکره چپ» یا «نیمکره راست» مشاهده نشد.
جف اندرسون که مدیریت این تحقیق را بر عهده داشته است گزارش میدهد:
این یک واقعیت محض است که برخی فعالیتهای مغز در نیمکره چپ و برخی فعالیتها در نیمکره راست انجام میشوند.
“مهارت کلامی” بیشتر توسط نیمکره چپ و “توجه” بیشتر توسط نیمکره راست، مدیریت میشود.
اما هیچ نوع نشانهی مشخصی مبنی بر اینکه در یک فرد نیمکره چپ بر نیمکره راست غالب بوده یا برعکس، نیمکره راست بر نیمکره چپ غالب باشد وجود ندارد.
البته شاید برخی بگویند که چپ مغزی و راست مغزی به عنوان یک استعاره هنوز میتواند به کار بیاید. مثلاً به سبکی که دنیل پینک در کتاب ذهن کامل نو این تعبیر را به کار میبرد. وقتی میخواهیم کسی را تشویق کنیم که به منطق و تحلیل توجه بیشتری داشته باشد و جزئیات را بهتر ببیند، میتوانیم بگوییم که سعی کن از نیمکره چپ مغزت بیشتر استفاده کنی. یا وقتی میخواهیم یک نفر شهود و کلاننگری را جدیتر بگیرد، میشود به او بگوییم که سعی کن نیمکره راست مغزت را به کار بگیری.
اما این تعبیر همچنان یک خطر بزرگ دارد و آن اینکه مثلاً وقتی میگوییم «دنیای آینده دنیای راست مغزهاست» واقعاً عدهای فکر کنن که جمعیت دنیا از نظر فیزیولوژیک به دو دسته قابل تقسیم است و قرار است یکی از این دو دسته، وارثان زمین و زمان باشند.
شاید ادوارد دو بونو (کسی که ایدهی شش کلاه تفکر را مطرح کرد) در این کار هوشمندانهتر عمل کرده است. او شش الگوی تفکر را به شش کلاه تشبیه میکند و توضیح میدهد در هر لحظه میتوانید به ارادهی خود یکی از این کلاهها را بر سر خود بگذارید و از آن منظر به مسائل نگاه کنید.
ای کاش در هیاهوی چپ مغزی و راست مغزی هم کسی مثل دو بونو پیدا میشد و از تعبیر «کلاه چپ مغزی» و «کلاه راست مغزی» استفاده میکرد تا یادمان نرود ما صرفاً از یک «انتخاب» و «استعاره» حرف میزنیم، نه پدیدهای فیزیولوژیک.
در پایان باید این واقعیت تلخ را بپذیریم که به رغم همه این بحثها و نوشتههای بسیاری که در رد ایدهی چپ مغزی و راست مغزی منتشر شده است، جذابیت و فریبندگی این تقسیمبندی در حدی است که باز هم نخواهید توانست بسیاری اطرافیان خود را به سادگی قانع کنید که با پرداختن به این موضوع، درگیر یک بازی بیهوده و بینتیجهی غیرعلمی شدهاند (+/+/+).
دسترسی کامل به مجموعه درسهای خودشناسی و شخصیت شناسی برای اعضای ویژه متمم در نظر گرفته شده است. با فعال کردن عضویت ویژه در متمم، به درسهای بسیار بیشتری نیز دسترسی پیدا میکنید:
ضمناً بررسیهای ما نشان داده در میان دوستان متممی، کسانی که به درسهای شخصیتشناسی علاقهمند بودهاند، برای مطالعهی درسهای زیر هم وقت صرف کردهاند:
تحلیل رفتار متقابل | زندگی شاد | افزایش عزت نفس | کوچینگ | مشاوره مدیریت
کاریزما | مدیریت استرس | تصمیم گیری | روانشناسی پول | استعدادیابی | یادگیری
تحلیل رفتار متقابل | هوش هیجانی | مهارت ارتباطی | رابطه عاطفی | مسیر شغلی
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری خودشناسی به شما پیشنهاد میکند:
- خودشناسی – ویژگیهای خودمان را بهتر بشناسیم
- تعریف درونگرایی چیست؟ افراد درونگرا چه ویژگی هایی دارند؟
- چند کتاب درباره درونگرایی و افراد درونگرا | بررسی و طبقه بندی کتابها
- نحوه برخورد و رفتار با افراد درونگرا
- خجالتی بودن چیست و چه تفاوتی با درونگرایی دارد؟
- پرسشنامه سنجش خجالتی بودن و کمرویی
- ریشه های حس خجالت و کمرویی در جمع
- نقش خانواده و مدرسه در تقویت یا درمان خجالتی بودن کودکان
- خودشیفتگی چیست؟ آیا من خودشیفته هستم؟
- آدم صبح هستید یا آدم شب؟
- توهم پایان تاریخ | آیا ما به آخر خط تغییر و تحول رسیدهایم؟
- مرکز کنترل درونی یا مرکز کنترل بیرونی؟ (+ پرسشنامه منبع کنترل)
- مهرطلبی چیست؟ ویژگی های افراد مهرطلب و پرسشنامه مهرطلبی
- رهایی از مهرطلبی | برنامه ۲۱ روزه پیشنهادی هریت بریکر (هفته اول)
- رهایی از مهرطلبی | برنامه ۲۱ روزه پیشنهادی هریت بریکر (هفته دوم)
- رهایی از مهرطلبی | برنامه ۲۱ روزه پیشنهادی هریت بریکر (هفته سوم)
- کنترل رابطه در دست کیست؟
- پرسشنامه کمال طلبی و تفکیک کمال طلبی مثبت و منفی
- کمال طلبی چیست؟ کمال طلب بودن با کمال گرایی چه تفاوتی دارد؟
- کمال طلبی و عوارض منفی آن در زندگی
- افسردگی چیست؟ نشانه ها و علائم افسردگی چه هستند؟
- سوالهایی برای خودشناسی و شناخت بیشتر خودمان
- معنی تکانش چیست؟ رفتارهای تکانشی چه هستند؟
- DSM یا راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی چیست؟
- شناخت محدودیتهای انسان | نقطه آغاز خردمندی
- امید به زندگی | آیا به مرگ فکر میکنید؟
- اختلال اضطراب اجتماعی چیست؟ (فوبیای اجتماعی یا جمعیت هراسی)
- سایکوپات کیست؟ اختلال شخصیت ضد اجتماعی چه ویژگی هایی دارد؟
- چقدر ساده به دیگران اعتماد میکنید؟ | پرسشنامه تمایل به اعتماد
- تست دیسک چیست؟ | دانلود پرسشنامه تست DiSC + آنالیز آزمون دیسک
- تعریف اعتیاد چیست؟ چه کسانی معتاد محسوب میشوند؟
- چپ مغزی و راست مغزی | داستان نیمکره فعال مغز
- تعریف ریسک پذیری چیست؟ آیا شما یک فرد ریسک پذیر هستید؟
- اشتباهات تکراری زندگی | تکرار اشتباه یک اتفاق ساده نیست
- اعتیاد به اینترنت چیست؟ | تعریف و پرسشنامه اعتیاد به اینترنت
- تعریف وراثت پذیری چیست؟ بحث وراثت در شخصیت تا چه حد جدی است؟
- خودنظارتی چیست؟ آیا شما هم یک آفتابپرست اجتماعی هستید؟
- آلبرت الیس
- آرون بک | شناخت درمانی، خطاهای شناختی و طرحوارهها
- درمان شناختی رفتاری یا CBT چیست؟
- تکنیک ABC | روشی برای برخورد آگاهانهتر با افکار منفی و ناکارآمد
- کتاب از حال بد به حال خوب (شناخت درمانی) | دیوید برنز
- کتاب شناخت بیماری های روانی | معرفی انواع اختلالها و بیماری های روانی
- دیل آرچر – متفاوت بودن بهتر از نرمال بودن است
- معرفی کتاب | زندگی خود را دوباره بیافرینید | جفری یانگ
- گفتگو درباره روانشناسی | پادکست انجمن روانشناسی آمریکا
- اتاق خبر | درسهای خودشناسی و شخصیتشناسی
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانید به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کرده و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیمسال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید. لطفاً برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
نویسندهی دیدگاه : گروه متمم
خانم مقدم.
توضیح چند نکته دربارهی دیدگاه شما ضروری به نظر میرسد.
نخست اینکه این نظریه به «فهم کارکرد کلی مغز» کمک نمیکند. بلکه کمک میکند که «هرگز کارکرد کلی مغز را نفهمید.» به علت اینکه هماهنگی بین نیمکرهها و تعامل دائمی آنها را با یک رابطهی «غالب و مغلوب» که اساساً وجود ندارد جایگزین میکند.
دوم اینکه «سادهسازی کارکرد مغز» نیست. بلکه یک «روایت غلط و گمراهکننده از کارکرد مغز» است. وقتی میتوانیم بگوییم سادهسازی که برخی از جنبههای پیچیده حذف شده باشد و بخشهای ساده مانده باشد، یا یک مدل بتواند حداقل، بخشی از واقعیت را توصیف کند. چنانکه مکانیک نیوتونی شکل سادهسازیشدهای از واقعیت دنیای مکانیک است و به شرط آنها سرعتها از محدودهی مشخصی فراتر نرود، میتواند قابل استفاده و اتکا باشد.
اما اینکه خورشید به گرد زمین میگردد، شکل سادهسازی شدهی منظومهی شمسی نیست. بلکه یک داستان غلط است که میتواند تبعات نادرست و هزینهآور داشته باشد.
سومین نکته اینکه فرمودهاید «طرفداران این نظریه اعتقاد دارند». این در حالی است که اساساً علم بر خلاف مذهب، از مقولهی «اعتقاد» نیست. بلکه باید شواهد داشته باشند و تحقیق انجام دهند و مطالعه کنند. علم، دعا و نیایش نیست که با «اعتقاد» سر و کار داشته باشد.
چهارم اینکه اساساً نظر روانشناسان دربارهی اینکه بشر وارد چه حوزهای میشود، قابل اتکا نیست. چون چنین مقولهای باید توسط متخصصان فیزیولوژی و نوروساینس بررسی شود که البته آن هم هنوز زود است. ضمن اینکه این تصور که هوش مصنوعی صرفاً کارهای منطقی انجام میدهد، تصور نادرستی است و صرفاً کسانی که با هوش مصنوعی بیگانهاند چنین توصیفی را بهکار میبرند. هوش مصنوعی چند دهه است که از این مرحله عبور کرده. هوش مصنوعی با تکیه بر شبکههای عصبی چندلایه، بازخوردهای گسترده و یادگیری عمیق، اتفاقاً در جنبههای شهودی هم میتواند عالی عمل کند. مباحثی مثل Pattern Recognition و Clustering نمونهای سادهای از کارکردهای هوش مصنوعی هستند که ما در گفتگوی عامه، آنها را به کارکرد شهودی مغز نسبت میدهیم.