در ستایش آهستگی | کتاب کارل اونوره دربارهٔ جنبش آهستگی و کندزیستی
معمولاً چند دقیقه از روز را به خوردن صبحانه اختصاص میدهید؟ ناهار چقدر از وقتتان را میگیرد؟ آخرین باری که حدود نیم ساعت یا بیشتر از یک پنجره به بیرون خیره شدید و منظرهٔ اطراف و رفتار مردم را نگاه کردید چند وقت پیش بوده است؟ هنگام حضور در صفهای ناگزیر – مثلاً صف تحویل بار برای سوار شدن به هواپیما – چه حسی دارید؟ چقدر پیش آمده که صرفاً برای این که از روتین تکراری روزمره فاصله بگیرید، مسیر دورتری را برای رفتن به خانه انتخاب کنید؟ چند دقیقه میتوانید بدون این که هیچ کار خاصی انجام دهید، روی یک صندلی بنشینید و راحت باشید؟
اگر کتاب «در ستایش آهستگی» یا «In Praise of Slowness» را بخوانید، سوالات بسیاری از این دست در ذهنتان شکل میگیرد. این کتاب در سال ۲۰۰۴ منتشر شد و از آن زمان تا کنون در بسیاری از کتابها و مقالهها به آن اشاره میشود.
کارل اونوره (Carl Honoré) نویسندهٔ کتاب، یک ژورنالیست کانادایی است که با این اثر شهرتی جهانی کسب کرده و هر جا صحبت از شتابزدگی و عشق سرعت در جهان جدید میشود، نام او در فهرست یکی از سرشناسترین منتقدانِ «تبِ سرعت» به میان میآید. اونوره طرفدار سبکی از زندگی است که با نام «کندزیستی / Slow Living» شناخته میشود. طی دهههای اخیر کسانی که شبیه او فکر میکنند بیشتر شدهاند؛ آنقدر که معتقدند چیزی به اسم «جنبش آهستگی / Slow Movement» شکل گرفته است.
پیش از این که به سراغ تعریف جنبش آهستگی برویم و دربارهٔ کندزیستی حرف بزنیم، دو ماجرای کوتاه را که اونوره در اوایل کتاب خود شرح میدهد مرور میکنیم (عصارهٔ روایت متعلق به کتاب است. اما شیوهٔ روایت را متمم انتخاب کرده است. آنچه میخوانید ترجمهٔ مستقیم جملههای اونوره نیست).
داستانهای کوتاه یکدقیقهای برای خواب کودکان
اونوره توضیح میدهد که یک بار هنگام نگاه سرسری به روزنامه، عنوان یکی از مطالب توجهاش را جلب کرده است: «داستان یکدقیقهای برای خواب کودکان.»
چنین عنوانی برای بسیاری از مادران و پدران میتواند جذاب باشد. بچهها هنگام خواب قصه میخواهند. پدر و مادرها قصههای معدودی بلدند. تعریف کردن هر قصه هم وقت زیادی میخواهد. چه چیزی از این بهتر که هر بار در روزنامه، کوتاهشدهٔ یک داستان کلاسیک را بخوانند و یاد بگیرند و شبهنگام آن را برای فرزند خود تعریف کنند؟
زیاد پیش میآید که کودکان هنگام خواب، به پدر و مادرشان اعتراض کنند که «چرا کتاب قصه را سریع خواندی؟ چرا داستان زود تمام شد؟ حالا که زود تمام شد یک قصهٔ دیگر بگو.» حالا تصور کنید که تعریف کردن قصه فقط یک دقیقه طول بکشد. حتی اگر کودک اعتراض کرد، میشود سه یا چهار داستان دیگر هم برایش خواند. کل این کار پنج دقیقه وقت هم نمیگیرد. در عین حال، کودک هم راضی است که در اثر اصرار و اعتراض، توانسته سه یا چهار یا پنج داستان مختلف بشنود.
ایدهٔ جذابی به نظر میرسد. موافقید؟
اما یک لحظه صبر کنید! مگر قصه گفتن یک وظیفهٔ تحمیلی است که صرفاً باید با حداقل کیفیت قابلقبول انجام شود؟ قصه گفتن، فرصتی برای وقتگذراندن با فرزند است. هدف داستانهای کودکانه هم صرفاً انتقال یک پیام اخلاقی ساده نیست. جزئیات داستان به کودک فرصت میدهد لحظاتی را در جهانی دیگر زندگی کند و تجربههایی را در قالب قصه به مخزن ذهن خود بیفزاید. لحظاتی که مادر و پدر برای فرزند خود قصه میگویند، هم از نظر احساسی و هم کارکردی، از مهمترین لحظات عمرشان است. چرا اینقدر شتاب؟ چرا تلاش برای گنجاندن چند دقیقه در یک دقیقه؟
تحمل آهستگی سختتر شده؟ | حضور در یک شهر با پانزده سال فاصله
اونوره در ابتدای کتاب خود، دو موقعیت متفاوت حضور در شهر رُم ایتالیا را با هم مقایسه میکند.
موقعیت اول، مربوط به دوران نوجوانی اوست که با یک تور تفریحی به رم آمده و شهر را دیده است. اتوبوسی که آنها را پیاده کرده بود و قرار بود در ساعت مشخصی برگردد، بیست دقیقه تأخیر داشت. او به خاطر میآورد که اصلاً معذب، مضطرب یا ناراحت نشده و گوشهای نشسته و با واکمن خود موزیک گوش داده است. اونوره حتی بیست سال بعد، زمان نوشتن کتاب آهستگی، هنوز جزئیات آن لحظات را به خاطر دارد: موزیکی که گوش میداده، کودکان مشغول بازی، فوارهٔ وسط میدان و چیزهای دیگر. آن بیست دقیقه از نظر او «تلفشده» نبوده و نیست. بیست دقیقهٔ لذتبخش و ماندگار.
موقعیت دوم، پانزده سال بعد، باز هم در شهر رم است. این بار او روزنامهنگاری است که مأموریتش را در رم انجام داده و قرار است به لندن برگردد. در فرودگاه است و باید صف طولانی را تحمل کند. واکمن قدیمی – که ابزار گوش دادن موزیک بود و هیچ کار دیگری انجام نمیداد – به موبایلی گرانقیمت تبدیل شده که همهکار میکند، اما نهایتاً الان او را به سردبیری در آن سر دنیا وصل کرده تا همزمان با حضور در صف، با هم دربارهٔ کار حرف بزنند. او این بار برخلاف پانزده سال قبل عجله دارد، و در دل خود به کسانی که جلوی او آرام حرکت میکنند نق میزند و ناسزا میگوید.
در بعضی صفها، مثل صف گیت فرودگاه، تقریباً هیچکاری نمیشود کرد. و اونوره به نکتهٔ جالبی توجه میکند: چقدر «هیچ کاری نکردن» سخت شده!
جنبش آهستگی چیست؟ کُندزیستی به چه معناست؟
طی دهههای اخیر، افراد بسیاری دربارهٔ عطش شدید انسانها به سرعت حرف زدهاند و اخطار دادهاند که چنین عطشی میتواند کیفیت زندگی را کاهش دهد. این افراد، زیست آهسته (Slow Living) را تشویق و تبلیغ میکنند. سبکی از زندگی که میتوان آن را در فارسی به کندزیستی هم ترجمه کرد.
البته صدها و بلکه هزاران سال است که اندیشمندان و صاحبنظران ما را به صبر، تأمل و کُند کردن سرعت زندگی دعوت کردهاند. اما آنچه امروز به عنوان جنبش آهستگی میشناسیم، به مجموعهٔ حرکتهایی اطلاق میشود که بعد از انقلاب صنعتی شکل گرفت و تا امروز شاخههای بسیار متنوعی پیدا کرده است (+): مدارس آهسته، شهرهای آهسته، غذای آهسته (کُندخوری)، کتابهای آهسته (شامل کُندخوانی)، سفرهای کُند و …
برای این جنبش – مانند بسیاری از جنبشها – نمیتوان یک نقطهٔ آغاز رسمی اعلام کرد. اما معمولاً – باز هم مانند بسیاری از جنبشها – یک رویداد مشخص را به عنوان سرآغاز جنبش آهستگی در نظر گرفتهاند: اعتراض به افتتاح مکدونالد در رُم. در آن زمان فردی به نام کارلو پترینی مخالف راهاندازی این شعبه بود و بر این باور بود که مکدونالد فرهنگ لذت از غذا خوردن را – که بخش مهمی از فرهنگ ایتالیا و کشورهای جنوب اروپاست – تهدید میکند.
افراد بسیاری طرفدار پترینی بودند و این مخالفت جدیتر شد. البته مخالفان مکدونالد نتوانست رشد مکدونالد در ایتالیا را متوقف کند و صرفاً ظرف یک دهه حدود ۱۰۰ شعبهٔ مکدونالد در ایتالیا افتتاح شد. اما حرکت پترینی و همراهانش به رشد و توسعهٔ جنبش بزرگتری کمک کرد که امروزه به عنوان جنبش آهستگی یا کندزیستی میشناسیم.
در ادامهٔ این درس، با استفاده از کتاب کارل اونوره با برخی از پایههای فکری این جنبش آشنا میشویم. لازم به تأکید است که کارل اونوره نه آغازگر این جنبش بوده و نه نظریهپرداز آن، اما نقشی کلیدی در مستندسازی جنبش آهستگی ایفا کرده است. کتاب در تحسین آهستگی او که گاهی از آن با عنوان کتاب جنبش آهستگی نام میبرند، گزارشی ارزشمند از مجموعهٔ تلاشهایی است که برای ترویج کندزیستی انجام شده است. گزارشی آنقدر تأثیرگذار که از زمان انتشار آن تا امروز، تقریباً هر کس تاریخچهای از کندزیستی و جنبش آهستگی ارائه میدهد، در بخشی از حرفهایش هم به آن اشاره میکند.
.با این مقدمه میتوانیم دربارهٔ برخی از پایههای فکری کندزیستی – به نقل از کارل اونوره – صحبت کنیم:
دسترسی کامل به این درس برای اعضای ویژه متمم در نظر گرفته شده است.
با عضویت ویژهٔ متمم علاوه بر دسترسی به این مطلب، به سایر درسهای مربوط به مدیریت زمان، نظم شخصی و برنامه ریزی هم دسترسی پیدا میکنید. همچنین با فعال کردن اشتراک ویژه به درسهای بسیار بیشتری دسترسی پیدا میکنید که میتوانید فهرست آنها را در اینجا ببینید:
البته بررسیهای ما نشان داده که علاقهمندان به این درس، معمولاً از درسهای زیر بیشتر از سایر درسهای متمم استقبال کردهاند:
شخصیت شناسی | استعدادیابی | خودشناسی
مذاکره | روانشناسی پول | مدیریت استرس
مسیر شغلی | مهارت یادگیری | هوش هیجانی
اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید دربارهی متمم بیشتر بدانید، میتوانید نظرات دوستان متممی را دربارهی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی میشناسند:
همچنین فایل صوتی هشتساعتهٔ آموزش هدف گذاری در فروشگاه متمم را هم میتوان مکمل مناسبی برای این بحث در نظر گرفت.
نقد کتاب جنبش آهستگی
کتاب کارل اونوره که ما در ایران آن را به نامهای «جنبش آهستگی» و «در ستایش آهستگی» میشناسیم، در عین ارزشمند بودن، خالی از ضعف هم نیست.
اونوره برای این که بتواند از ایدهٔ زندگی آهسته دفاع کند، گاهی اوقات موضوعات چندوجهی را صرفاً با توجه به یک مولفه (سرعت در برابر آهستگی) تفسیر کرده است. او حتی – در مواردی معدود – از این که روایتهای تاریخی را برای تطبیق با هدف خود، تحریف یا تفسیر کند، ابایی نداشته است.
مثلاً در کتابش به ماجرای تایتانیک اشاره میکند و آن را یکی از نمادهای جنون افزایش سرعت در نظر میگیرد و غرق شدن تایتانیک را هم از همین منظر تفسیر میکند: یکی از شکستهای انسان در مسیر جنون سرعت.
این در حالی است که ادعای سازندگان تایتانیک این بوده که یک کشتی بزرگ، لوکس و غرقنشدنی ساختهاند. البته که غرق شدن کشتیای که قرار بوده غرقنشدنی باشد، شکست بزرگی برای انسان است. اما این که تایتانیک را در درجهٔ نخست، نماد جنون سرعت انسان بدانیم و غرق شدنش را شکست انسان در این مسیر ارزیابی کنیم، چندان منطقی نیست.
ضعف دیگر کتاب را هم میتوان به ضعف در قدرت استدلالی نویسنده دانست. سهم داستان و روایت در کتاب او بیشتر از توضیح و استدلال است. او گاهی موضوعاتی را – بدون این که ربطشان به شکل شفاف و منطقی مشخص باشد – به هم ربط داده و یک متن شبهاستدلالی ساخته است. مثلاً اونوره توضیح میدهد که مصرفگرایی باعث شده که سبک زندگی انسانها تند شود چون نیازهای کاذبی در ذهنشان شکل گرفته و برای کسب درآمد و خرید آن نیازها باید تلاش کنند. یا توضیح میدهد که نقدهایی بر کندزیستی وجود دارد. از جمله این که میگویند کندزیستی فلسفهٔ محکمی پشت خود ندارد و منطق آن شکننده است. و یا این که کندزیستی یک مد گذراست. این حرفها لابهلای جملهها و گزارههای دیگر قرار گرفتهاند و اگر کتاب را با دقت نخوانید، ممکن است متوجه نشوید که نویسنده این نقدها و بسیاری از نقدهای دیگر را بدون پاسخ مشخص، رها کرده است.
اصرار اونوره به دفاع از رویکرد کندزیستی باعث شده که هر رویکرد دیگری را هم که به نوعی کند و آهسته است، تأیید کند. او چند مرتبه در کتابش به سراغ طب مکمل و طب جایگزین میرود و حتی از روشهایی مانند هومیوپاتی که امروزه به عنوان شبهعلم شناخته میشوند، با احترام کامل یاد میکند؛ صرفاً به این علت که آنها را با رویکرد درمان آهسته و آهستگی در زندگی همخوانتر میبیند.
به رغم تمام این ضعفهای استدلالی، همچنان این کتاب را میتوان دعوتی ارزشمند به بازاندیشی نقش سرعت در زندگی دانست. ارزش این کار آنقدر هست که از خطاها و ضعفهای کتاب – که متاسفانه کم و کوچک هم نیستند – چشمپوشی کنیم.
مشارکت در بحث کندزیستی
تا چه حد با بحث کندزیستی و جنبش آهستگی همدل هستید؟ حرفها و مواضع این جنبش را تا چه حد میپذیرید و درک میکنید؟
آیا تجربهای دارید که در برخی از جنبههای زندگی به نتیجه رسیده باشید که بیش از حد لازم درگیر «زمان» و «سرعت انجام کار» بودهاید؟
به نظر خودتان در چه کارهایی آهستهتر از اطرافیان خود هستید و از این آهستگی خوشحالید؟
آیا میکرواکشنهایی به ذهنتان میرسد که سهم آهستگی را در زندگی خود بیشتر کنید؟ (میکرواکشن چیست؟)
آیا در طراحی فضای شهری و اساساً فضاهای عمومی، مواردی به چشمتان آمده که به زندگی آهستهتر کمک کنند یا بالعکس، مردم را به زندگی سریعتر سوق دهند؟
ما در یکی از درسهای متمم دربارهٔ «مکان سوم» صحبت کردهایم؛ محلهایی بیرون از خانه و محیط کار. این محلها معمولاً به آهستگی و کندزیستی کمک میکنند. پیشنهاد میکنیم برای خواندن آن درس هم وقت بگذارید: مکان سوم.
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری مدیریت زمان به شما پیشنهاد میکند:
- مدیریت زمان چیست؟ | دوره مدیریت زمان و اصول و تکنیک های آن
- تعریف کارایی، تعریف اثربخشی و تفاوت کارایی و اثربخشی
- تعریف اهمال کاری چیست؟ | چگونه عادت به تعویق انداختن کارها را ترک کنیم؟
- انضباط شخصی | نظم شخصی یا نظم درونی چیست؟
- آزمایش مارشمالو | قدرت اراده، خودکنترلی و حاشیههای آن
- روتین چیست؟ شما چند روتین روزانه دارید؟
- تکنیک پومودورو چیست؟ | چرا به سراغ تایم باکسینگ میرویم؟
- نظم شخصی و فعالیت در زمانهای خاکستری
- ویژگی های یک برنامه ریزی موفق | هدف گذاری کافی نیست
- نظم شخصی و راهکاری برای آشفتگی ذهنی
- برای خواب بهتر کافی است فهرست کارهای فردایتان را بنویسید
- نظم شخصی در پانزده دقیقه (قانون ۱۵ دقیقه)
- اولویت بندی کارها و فعالیت ها | ماتریس آیزنهاور
- یک تکنیک مفید در برنامه ریزی برای آینده
- سریعتر رفتن لزوماً ما را زودتر به هدف و مقصد نمیرساند
- تعهد نود و هشت درصدی مستهلککننده است
- اصل پارتو یا قانون ۲۰/۸۰ چه میگوید؟ | معرفی، کاربردها و نقد قانون پارتو
- تعریف قانون پارکینسون چیست؟
- تعریف تفویض اختیار چیست؟
- یکی از اصول تفویض اختیار به کارکنان | استعارهی میمون بر شانه
- با دو شخصیت درون خود چه میکنید؟
- اوقات فراغت | آیا باید به دنبال پر کردن اوقات فراغت باشیم؟
- در ستایش آهستگی | کتاب کارل اونوره دربارهٔ جنبش آهستگی و کندزیستی
- نرم افزار برنامه ریزی روزانه و انجام کارهای شخصی Todoist
- آموزش نرم افزار یادداشت برداری اورنوت
- وان نوت (OneNote) | آموزش استفاده از نرم افزار وان نوت برای درس، کار و زندگی
- برای تثبیت عادتهای خوب در زندگی روزانه از چه برنامهای استفاده میکنید؟
- دانلود فایل صوتی اصول مدیریت زمان محمدرضا شعبانعلی
- مایکروسافت تو دو (Microsoft To Do) | نرم افزار مدیریت وظایف و پیگیری کارها
- مراحل نوشتن فهرست انجام کارهای روزانه | برنامه ریزی به روش GTD
- جدول برنامه ریزی روزانه و چک لیست روزانه | فایل PDF برای دانلود
- کانبان چیست و چگونه میتواند به مدیریت زمان و نظم شخصی کمک کند؟
- جدول برنامه ریزی هفتگی (+ فایل PDF برای دانلود)
- جدول برنامه ریزی ماهانه (+ فایل PDF برای دانلود)
- معمای تقویم ماهانه | اعداد مکعبها را چگونه انتخاب کنیم؟
- مدیریت انرژی در کنار مدیریت زمان
- تعریف توجه و انواع توجه | بازه زمانی توجه | توجه پایدار، انتخابی و متناوب
- چگونه از زمان درست استفاده کنیم؟ | معرفی و بررسی کتاب
- کتاب آداب روزانه | عادتهای رفتاری افراد موفق و بزرگان هنر و اندیشه
- اثر معکوس | آیا ابزارهای افزایش کارایی، خود عامل اتلاف وقت میشوند؟
- دیجیتال دیتاکس | سم زدایی دیجیتال چیست؟
- چند کتاب مدیریت زمان | معرفی و اشاره به نکات کلیدی هر کتاب
- کتاب خرده عادت ها (عادت های اتمی) | اثر جیمز کلییر
- کتاب مینیمالیسم دیجیتال | درباره اعتیاد به اینترنت و شبکه های اجتماعی
- کتاب مجالی برای تمرکز | توصیههایی برای افزایش بهره وری
- کتاب کار عمیق | خلاصه کتاب، نکات مهم و نقد آن
- کتاب مدیریت توجه (نیر ایال) | معرفی، خلاصه و نقد
- کتاب مدیریت زمان برایان تریسی | معرفی، خلاصه و نقد
- کتاب قدرت عادت نوشته چارلز دوهیگ
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانید به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کرده و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیمسال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید. لطفاً برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
نویسندهی دیدگاه : مهدی گوهری ...
چند سال پیش جلوی مجتمع محل سکونتم، یک لاکپشت پیدا کردم. از شکستگی لاکش معلوم بود از تراس یکی از همسایهها افتاده پایین.
بعد از مداوا، براش یه تراریوم درست کردم و دو سه سالی همخونهمون بود. اسمش رو گذاشتیم کوچیک.
وقتهای آزادم، یه صندلی میذاشتم جلوی تراریوم و به کوچیک خیره میشدم. و اون هم تمام مدت رو به من خیره میشد.
ساعتها زیر لامپ گرمایی می نشست و آفتاب میگرفت.
انگار که هیچ عجلهای برای هیچ کاری نداشت. بی هدف.
اما نه! زمان براش خیلی مهم بود و در موقع لزوم خیلی سریع و تند بود.
صبح که لامپش رو روشن میکردم، بدون فوت وقت میپرید توی آب و مشغول شنا کردن میشد.
شناش که تموم میشد میومد رو خشکی و ساعتها آفتاب میگرفت.
غذا که میریختم توی آب، با چنان سرعتی مشغول شکار تکههای غذاش میشد که بهش میگفتم کوسه.
شب ها هم تا لامپش رو خاموش میکردم، سریع میرفت رو خشکی و میخوابید.
درست مثل شلمانِ کارتون بامزی.
من جنبش آهستگی رو سالها پیش با کوچیک تجربه کردم.
یاد گرفتم که هر کاری زمانبندی و سرعت انجام خودش رو داره.
یاد گرفتم که آلارم بذارم رو گوشی برای اینکه دیدن غروب خورشید رو از دست ندم.
یاد گرفتم که همه فیلمها رو نمیشه توی خونه دید و گاهی باید وقت گذاشت و رفت سینما.
یاد گرفتم که گاهی اوقات بعد از خرید از سوپرمارکت، اگر فروشنده سرش خلوت بود، میشه یکم باهاش گپ زد.
یاد گرفتم که توی ترافیک، میشه سیستم صوتی رو خاموش کرد و شل کرد و از ترافیک لذت برد.
یاد گرفتم که میشه توی صف نونوایی ایستاد و از دیدن مراحل پخت و کار شاطر لذت برد.
یاد گرفتم که زندگی مسابقه نیست. مثل مسافرتی میمونه که باید از تکتک لحظهها و اتفاقاتش لذت برد و درس گرفت.
یاد گرفتم ...
چند وقت پیش در یه دوره گروه درمانی شرکت کردم. استاد بین همه شرکت کنندگان شکلات پخش کرد.
وقتی اومد توضبح بده که میخوام یه مراقبه جدید رو با هم تجربه کنیم و تا آخر مراقبه شکلات رو نباید بجوید! همه شکلاتها رو خورده بودن. و استاد از اون مراقبه صرفنظر کرد.
یاد یه روایتی از مردم یکی از کشورهای اروپایی افتادم که میگفت کسانی که زود میرسیدن محل کارشون، خودروشون رو دورتر پارک میکردن و مسافتی رو پیاده میرفتن محل کارشون تا کسانی که دیر میرسن، نزدیکتر براشون جای پارک باشه تا به موقع برسن.
البته درس آیا با این رسمالخط، مطالب را بهتر به خاطر میسپارید؟ به همین موضوع آهستگی اشاره داره.
در پایان پیشنهاد می کنم شعر صدای پای آب سهراب رو
روح من بیكار است :
قطرههای باران را، درز آجرها را، میشمارد.
*راستی، کوچیک هم چون از نژاد برکهای اروپایی بود و بومی ایران و اینکه از طبیعت صید شده بود، بعد از بهبودی کامل و آماده سازی، در یکی از اکوسیستمهای مناسبش رهاسازی شد و رفت جایی که بهش تعلق داشت.
و الان که داستانش رو گفتم، چقدر دلم براش تنگ شد...