Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu


مزایا و معایب مک دونالدیزه شدن سازمان‌ها، کسب و کارها و جامعه


اهداف و انتظارات آموزشی متمم در این درس
کد درس: ۴۳۶۳۵۳
پیش نیاز مطالعه این درس از دوستان عزیز متممی انتظار می‌رود پس از مطالعه این درس
  • راحت‌تر بتوانند مصداق‌های مک دونالدیزه شدن را در محیط خود تشخیص دهند.
  • بتوانند تفاوت نقد رو به جلو و نقد با نگاه به گذشته را شرح دهند.
  • مصداق‌های «انسان ادامهٔ ماشین» و «ماشین ادامهٔ انسان» را در سیستم‌ها، فرایندها و ابزارها جستجو کنند.
فشار ذهنی هنگام مطالعه
نیاز به مشارکت شما
کسب و کار
زندگی
مک دونالدیزه شدن

به برگرفروشی محبوب‌تان سر می‌زنید تا همبرگر سفارش دهید. پسری که پشت صندوق می‌ایستاد چند روزی است که آن‌جا نیست. با وجودی نام پسر را نمی‌دانید، از همکارش دربارهٔ او می‌پرسید و احتمالاً پاسخ می‌شنوید: «به شعبهٔ دیگری رفته است.» یا «از پیش ما رفته.»

گفتگو در همین‌جا به پایان می‌رسد. چون اصالت، با مغازه و برگر است و نه فروشندهٔ برگر. برگرها همه مثل هم‌اند.

دانشجوی مهندسی هستید. تا ترم قبل یکی از اساتید درس معادلات دیفرانسیل را ارائه می‌کرده است. این ترم زمان ثبت‌نام می‌بینید نام استاد در بین اساتید ارائه‌دهنده نیست. وقتی از آموزش سوال پرس‌و‌جو می‌کنید، احتمالاً چنین پاسخ‌هایی می‌شنوید: «ایشان دیگر این درس را ارائه نمی‌کنند.» یا «ایشان از دانشکده رفته‌اند.»

گفتگو – شاید با اندکی چانه‌زنی و پیگیری – در همین حدود جمع می‌شود. چون اصالت، با دانشگاه و درس است و نه استاد. و درس، سرفصل‌های مشخص دارد که هر استادی تقریباً همان‌ها را آموزش می‌دهد.

دانشگاه، اگر چنین وضعی داشته باشد، از نظر ریتزر مک دونالدیزه شده است.

جورج ریتزر و کسانی که مانند او به مک دونالدی شدن جوامع، سازما‌ن‌ها و کسب‌و‌کارها معتقدند، اصرار ندارند که مک دونالدیزه شدن همیشه بد است. اتفاقاً آن‌ها تأکید می‌کنند که مک دونالدیزاسیون دستاوردهای مثبت فراوانی هم داشته است. اما تأکیدشان بر این است که حتی چیزهای خوب هم اگر از حد بگذرند، می‌توانند بد باشند. یا لااقل، به اندازهٔ قبل، مفید و کارآمد نباشند.

یا به تعبیری که جورج ریتزر از ماکس وبر وام می‌گیرد: سیستمی که به شکل افراطی عقلانی تعریف شود، رفتارهای غیرعقلانی نشان خواهد داد.

وقتی سیستمهای انسانی به شکل افراطی عقلانی طراحی شوند، رفتارهای غیرعقلانی نشان خواهند داد. به همراه عکس یک مغز که یک متراندازه‌گیری دور آن پیچیده‌آند

با این مقدمه به سراغ مزایا و معایب مک دونالدی شدن جامعه و کسب‌وکارها می‌رویم:

محدودیت در دسترسی به مجموعه‌ درس‌های نویسندگان و متفکران مدیریت

دسترسی کامل به این درس و تعدادی دیگر از درس‌های پیشرفتهٔ نویسندگان و متفکران مدیریت برای اعضای ویژه متمم در نظر گرفته شده است. با عضویت ویژه علاوه بر دسترسی به این درس‌ها به مجموعهٔ گسترده‌تری از درس‌ها به شرح زیر دسترسی پیدا می‌کنید:

 فهرست درس‌های متمم

البته بررسی‌های آماری ما نشان داده که علاقه‌مندان به این درس، معمولاً از درس‌های زیر بیشتر از سایر درس‌های متمم استقبال کرده‌اند:

مشاوره مدیریتکوچینگ  | رفتار سازمانی

مدل ذهنیاستعدادیابی  |  مسیر شغلی

مذاکره  |  روانشناسی پول  |  مدیریت جلسه

کارآفرینی  |  استراتژی  |  پلتفرمها

تذکر: برای دسترسی به محتوای این درس، صرفاً‌ عضو شدن و پرداخت هزینهٔ عضویت کافی نیست و باید تمرین ورود به بحث را هم انجام دهید. انجام این تمرین بسیار ساده فقط حدود ۵ تا ۱۰ دقیقه از وقت شما را می‌گیرد.

مفهوم مک‌دونالدیزه شدن چگونه به کار ما می‌آید؟

همان‌طور که در ابتدای بحث مک دونالدیزه شدن اشاره کردیم، جورج ریتزر این بحث را از منظر یک جامعه‌شناس مطرح می‌کند. دغدغه‌های او با دغدغه‌های فعالان مدیریت و کسب‌وکار متفاوت است.

اما به علت بحث گسترده‌ای که در علم مدیریت حول اصطلاح مک دونالدیزاسیون شکل گرفته، آشنایی با این مفهوم برای مدیران و فعالان کسب‌و‌کار هم مفید است.

اگر شما در جایگاه مدیریت و سرپرستی قرار دارید یا در زمینهٔ مشاوره مدیریت و کوچینگ مدیران فعالیت می‌کنید، دید عمیق به مفهوم مک دونالدیزه شدن می‌تواند در تصمیم‌گیری و تحلیل فرایندها و سازمان‌ها به کارتان بیاید. در درس مشاوره مدیریت در زمینهٔ اهمیت مدل های مدیریتی صحبت کردیم و از آن منظر می‌توان مک دونالدیزه شدن را هم یک مدل برای درک سازمان دانست.

فعلاً در این مرحله مهم است که بکوشید – در کنار عینک‌های دیگری که در اختیار دارید – با این عینک هم به سازمان‌ها، کسب‌و‌کارها و رفتارها نگاه کنید. تا بعداً با به‌کارگیری این عینک در تشخیص و حل مشکلات سازمان‌ها و تیم‌ها بیشتر آشنا شوید.

تمرین و مشارکت در بحث

تجربیات گذشتهٔ خود را مرور کنید. شفاف‌ترین خاطره‌ها یا بهترین مصداق‌هایی که از مک‌دونالدی شدن به ذهن‌تان می‌رسد چیست؟

آیا می‌توانید از میان آن‌چه به ذهن‌تان رسیده، یک نمونه از کارکرد مثبت و یک نمونه از کارکرد منفی را – به قضاوت خودتان – شرح دهید؟

ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری متفکران کلاسیک مدیریت به شما پیشنهاد می‌کند:

سری مطالب حوزه متفکران کلاسیک مدیریت

سوال‌های پرتکرار دربارهٔ متمم

متمم چیست و چه می‌کند؟

متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحث‌های مهارتی و مدیریتی.

برای کسب اطلاعات بیشتر می‌توانید به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کرده و گوش دهید.

فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟

هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه»  دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص می‌‌‌کند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری می‌توانید نقشه راه‌های مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.

هم‌چنین در صفحه‌های دوره MBA و توسعه فردی می‌توانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.

هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟

شما می‌توانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.

اعتبار را می‌توانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیم‌سال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید. لطفاً برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.

آیا در متمم فایل های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟

مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که می‌توانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.

هم‌چنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آن‌ها را می‌توانید در فروشگاه متمم ببینید.

با متمم همراه شوید

آیا می‌دانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور می‌توانید به جمع متممی‌ها بپیوندید؟

سرفصل‌ها  ثبت‌نام  تجربهٔ متممی‌ها

۱۴ نظر برای مزایا و معایب مک دونالدیزه شدن سازمان‌ها، کسب و کارها و جامعه

    پرطرفدارترین دیدگاه به انتخاب متممی‌ها در این بحث

    نویسنده‌ی دیدگاه : محمدرضا شعبانعلی

    کارکرد مثبت مک‌دونالدیزاسیون

    مثالی که به ذهنم می‌رسه ساده است. اما توی ذهن خودم خیلی پررنگه. اونم کپسول‌های قهوه است که شرکت‌هایی مثل نستله تولید و عرضه می‌کنن (درس نستله و نسپرسو در متمم هست).

    به نظرم ویژگی‌هایی که ریتزر می‌گه رو داره. یه محصول رو با کیفیت مناسب فراگیر کرده. قابل پیش‌بینی. قابل‌ کنترل و با یه نظام تولید کارا.

    قدیم من یادمه که به هر مهمونی می‌خواستی قهوه بدی، یا باید از این قهوه‌های فوری می‌دادی. یا دستگاه‌های خیلی گرون‌قیمت تولید قهوه که استفاده ازش هم به دانش و مهارت نیاز داشت. دستگاه‌های نسپرسو قیمت خودشون خوبه. شاید کمی کپسول‌شون گرون باشه. اما حداقل یه کیفیت مشخص رو تحویل می‌دن.

    قشنگ یادمه که قدیم از مهمونام، خصوصاً‌ اگر از کشورهای دیگه بودن، باید مدام می‌شنیدم که قهوهٔ ما این‌طوره و اون‌طوره و این قهوهٔ شما چرا این‌طوریه و اون‌طوریه. اما دیگه بعد، تکلیف مشخص بود. من توی دفتر خودم می‌تونستم قهوه‌ای رو سرو کنم که مهمون روبه‌رویی توی دفتر خودش در سوییس دقیقاً همون قهوه رو با همون کپسول از همون سازنده سرو می‌کرد. دیگه دهان اعتراض، بسته شد. 

    البته بگم که این خوشحالی و رضایت، با گسترده‌شدن و پیچیده‌شدن بازار قهوه، چندان طول نکشید. الان دوستانی دارم که وقتی همین اسپرسوها رو می‌خورن. توضیح می‌دن که یه مزرعه‌ای در فلان‌جا توی آفریقا پشت یه کوچه‌ای هست که یه گاو‌های خاصی اون سمتش هستن و یه جوی آبی این سمتش هست و آفتاب فقط از زاویهٔ‌ مشخصی در ساعات خاصی بهش لبخند می‌زنه و باعث شده قهوه‌اش با همه‌جا فرق کنه. و نهایتاً شما از این‌که یه قهوهٔ معمولی می‌دی که نه کنارش گاو داشته و نه وسطش آبشار و نه بالای سرش آفتاب، احساس شرمندگی می‌کنی.

    کارکرد منفی مک‌دونالدیزاسیون

    کتاب‌های بازاری مدیریت که اخیراً در مقیاس وسیع در ایران ترجمه و منتشر می‌شه به نظر من مصداق خوبی از مک‌دونالدیزاسیون ناکارآمد هستن. چند تا ناشر اصلی به نتیجه رسیده‌ان که یه شکل خاص از کتاب خیلی فروش داره: کتاب فقط یه موضوع داشته باشه. از اول تا آخر همون رو صد بار نویسنده به صد زبان بگه. هر فصل حتماً با یه قصه شروع بشه. و بعد قصه وصل بشه به اصل حرف. این اجبار در «شروع شدن با قصه» واقعاً گاهی تهوع‌آور میشه. یعنی نویسنده می‌خواد بگه آب آدم رو سیراب می‌کنه. باید از یه جان یا اسمیت که تشنه بوده شروع کنه. خانواده‌اش رو بگه. محل زندگیش رو - با اسم شهرهایی که گاهی تلفظش رو هم نمیدونیم - معرفی کنه. بیاد جلو تا جایی که اسمیت تشنه‌اش میشه و می‌فهمه آب چقدر خوبه.

    من حداقل بیست تا از این کتاب‌هایی که هر فصل‌شون به طرز نچسبی با قصه شروع شده در این یکی دو سال اخیر در ترجمه‌های فارسی دیده‌ام. چند برابرش هم در انگلیسی.

    من مک‌دونالدیزاسیون در فرم رو می‌فهمم: کتاب فهرست داشته باشه اولش. آخرش ایندکس یا منابع. صفحهٔ شناسنامه و ...

    اما مک‌دونالدیزاسیون در محتوا، واقعاً گاهی توهین به شعور مخاطبه.

     
    تمرین‌ها و نظرات ثبت شده روی این درس صرفاً برای اعضای متمم نمایش داده می‌شود.
    .