Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu


مزخرفات فارسی


کتاب مزخرفات فارسی

خواستن هم‌زمان خدا و خرما ضرب‌المثلی شده در فارسی، برای اشاره به کسانی که دو خواستهٔ متضاد یا متعارض دارند، در حالی که در دنیای واقعی، داشتن یکی جز با رها کردن دیگری امکان‌پذیر نیست.

ظاهراً این مثال از آن‌جا آمده که قومی که نخلستان‌های بزرگ داشتند، بُتی از خرماهای خود ساخته بودند و آن را می‌پرستیدند.

همه‌چیز خوب بود تا این‌که قحطی آمد و بت‌پرستان گرفتار گرسنگی شدند. اگر خرما را می‌خوردند، خدایی نمی‌ماند و اگر خدا را می‌خواستند و خرما را نمی‌خوردند، ممکن بود از گرسنگی جان دهند.

این داستان، که قاعدتاً حاصل خیال‌پردازی منتقدان بت‌پرستی بوده،‌ مصداقی کلاسیک از مواجههٔ form (شکل)‌ و function (عملکرد)‌ است.

کارکرد خرما سیر کردن شکم بود. اما «تقدسّ شکلی»‌اش به جایی رسید که دیگر جرئت نمی‌کردند آن را بخورند.

مصداق‌های خدا و خرما در زندگی و دنیای حرفه‌ای فراوانند. از جمله، ویراستاری، که ماهیت گریزناپذیرش، گرفتاری میان خدا و خرما است.

زبان، ابزار ارتباط ماست و اگر برای ارتباط روزمره به کار نیاید، به هیچ کار دیگری نخواهد آمد. و نیز اگر وسواس بیش‌ازحد در به‌کارگیری آن، حواس ما را از پیامی که ارسال و دریافت می‌کنیم پرت کند، کارایی‌اش کاهش خواهد یافت.

از طرفی، اگر مدام بگوییم «هدف زبان صرفاً انتقال پیام است» و به این بهانه،‌ قواعد ساختاری و فُرم زبان را به‌کلی رها کنیم، همین کارکرد انتقال پیام هم به‌تدریج رو به زوال خواهد رفت.

ویراستاران کسانی هستند که از یک سو باید در برابر ادبیات – مثل آن بت خرما – تعظیم کنند و آن را مقدس بشمارند، و از سوی دیگر برای همراه شدن با تحولات زمانه گاهی مجبورند اجازه دهند بخش‌هایی از این بُت خورده شود. دشواری در این است که برای زبان معیار هم، دست‌شان به جای محکمی بند نیست. زبان، فیزیک یا شیمی نیست که نظریه‌های آزمایش‌پذیر و قوانین انکارناپذیر داشته باشد. آن‌ها ناگزیرند در نهایت بر اساس سلیقهٔ خود، متن‌هایی را به عنوان معیار انتخاب کنند.

عده‌ای از ویراستاران متن‌های کلاسیک و نوشته‌های قدیمی را معیار قرار می‌دهند و بر آن اساس،‌ قواعد را استخراج می‌کنند. عده‌ای دیگر، زبان روز و شیوهٔ رایج را هم یکی از معیارهای ارزیابی در نظر می‌گیرند. کسانی مثل ابوالحسن نجفی بیشتر در دستهٔ اول می‌گنجند و دیگرانی مانند محمدرضا باطنی و #علی صلح‌جو در دستهٔ دوم قرار می‌گیرند.

این تضاد «شکل و عملکرد»، «خدا و خرما» و یا «ادبیات کلاسیک و گفتگوی امروزی» چیزی نیست که با بحث و گفت‌و‌گو به پایان برسد. چون در واقع نبردی میان ارزش‌هاست.

ما آدم‌های معمولی، یعنی کسانی که کاربر و استفاده‌کنندهٔ‌ زبان هستیم و نه پرده‌دار حرم ادبیات، قاعدتاً نگاه ساده‌تری به این تعارض‌ها داریم. ما بغض‌ و آه‌ها و طنز و هجوهای ویراستاران را می‌خوانیم و گاهی دل‌مان می‌سوزد که چنین، برای چیزهایی که به‌‌نظرمان مهم نیست، رنج می‌برند. گاهی هم با خواندن و شنیدن اشارات منطقی و درست‌شان،‌ از این‌که چرا تا این حد زبان‌مان را نمی‌شناسیم،‌ خجالت می‌کشیم.

به هر حال، شنیدن نق‌ها و نقدهای ویراستاران، خصوصاً کسانی که می‌توانند با زبان عمومی‌تر و برای مخاطبان غیرمتخصص مثل ما حرف بزنند، جذاب و اغلب آموزنده است.

کتاب مزخرفات فارسی

کتاب مزخرفات فارسی نوشتهٔ رضا شکراللهی یکی از همین مجموعه‌ها است. او حرف‌هایش را پراکنده این‌جا و آن‌جا در روزنامه‌ها نوشته و بعداً آن‌ها را در قالب این کتاب گرد آورده است.

این کتاب جمع‌و‌جور ۱۳۵ صفحه‌ای به همت #نشر ققنوس به بازار عرضه شده است. به سبک همیشگی در پاراگراف فارسی متمم،‌ چند بند از آن را در ادامه با هم می‌خوانیم.

پیش از خواندن گزیده‌هایی از کتاب، لازم است نکته‌ای را که پیش از این بارها گفته‌ایم، دوباره تکرار کنیم. همان‌طور که می‌دانید ما در متمم، دوست داریم فارسی را بهتر بنویسیم و دوستان متممی را هم به دقت در نگارش و کاهش اشتباهات نوشتاری تشویق می‌کنیم. طبیعتاً معرفی چنین کتاب‌هایی هم در همین راستا است. اما هر جا میان خیانت به ادبیات (تخطی از اصولی که اهل ادب مهم و مقدس می‌پندارند) و خیانت به مخاطب (نوشتن به شیوه‌ای که درک مطلب را برای شما دشوار کند) گرفتار شویم، با شوق و بی‌تردید، خیانت به ادبیات را انتخاب می‌کنیم.

گردن نازکِ زبان مادری

چند سال پیش، یکی از دوستان ادبیاتیِ روزنامه‌نگار خیلی عتاب‌آلود نوشت که زبان فارسی زبان مادری اوست، پس هر جور دلش بخواهد آن را می‌نویسد. جمله‌ای سرراست با استدلالی ظاهراً‌ کوبنده. اما درست مثل پدری خطاکار که فرزندش را با سیگار بسوزاند و بگوید: «فرزند خودم است هر جور دلم بخواهد با او رفتار می‌کنم.» همان‌قدر سرراست و همان‌قدر کوبنده.

نکته این است که زبان فارسی فقط زبان مادری او نیست، زبان مادری من و تو و ایشان و ما هم هست؛ میراثی هزارساله که خط آن در سیر تاریخ شکل گرفته و با فراز و نشیب با خط عربی آمیخته شده است. خط امروز ما، با همه شباهت ظاهری‌اش به عربی، خط هزار سالهٔ فارسی ماست با کاستی‌ها و آشفتگی‌هایی که باید هم در حفظ و هم در اصلاح آن بکوشیم.

ه کسره حق مسلم ماست

برایم پیام فرستاد که «چه آفتابه درخشانی!» پرسیدم: «مگه آفتابه گرفتید؟ از این آفتابه مسی‌های دکوری؟» جواب داد: «خاک تو سره بی‌ذوقت کنن، آفتابه چیه!» برایش یک عدد زبانِ دراز با چشمک فرستادم و نوشتم: «مجید دلبندم، خودت به جای آفتاب درخشان نوشتی آفتابه درخشان. در ضمن سر من هم تهش ه نداره.» جواب داد: «دسته بابات درد نکنه با این پسر بزرگ کردنش. اصلاً برو گم شو!» خیلی دوست داشتم همان لحظه بروم گم شوم، ولی طاقت نیاوردم و باز برایش نوشتم: «مگر بابای من دسته دارد؟» و چند تا چشم گرد و گشاد هم برایش فرستادم. جواب داد: «وای خدا، آخرش منم مثله خودت دیوونه می‌کنی!» فکر کردم دیگر وقتش است واقعاً بروم گم شوم، ولی مگر می‌شد همان طور که دارم می‌روم گم شوم، فکر نکنم به معنای مُثله و این که مگر مثله با مثلِ و مثه فرق ندارد؟ امان از این هکسره!

می‌گوییم مصلای نماز، ولی مصلا دقیقاً به جایی می‌گویند که نماز می‌خوانند. البته بماند که چند سالی است در مصلاها نمایشگاه کتاب و پوشاک برگزار می‌کنند.

می‌گوییم صفحه مانیتور، ولی مانیتور خودش همان صفحه نمایش است.

می‌گوییم به وضوح آشکار است، انگار بعضی چیزها به وضوح پنهان‌اند.

بسیار می‌نویسیم «مانند» فلان «می‌ماند»، به جای این که بگوییم به فلان می‌ماند یا مانند فلان است.

می‌نویسیم شانزدهم آذر به «نام» روز دانشجو «نامیده» شد، به جای این‌که بنویسیم شانزدهم آذر روز دانشجو نامیده شد.

می‌گوییم مفید فایده یا مثمرثمر، انگار ما مفید ضرر هم داریم.

مختلفِ گوناگونِ پرشمارِ متفاوت

حالا ببینیم چه کلمه‌های دیگری را وا می‌گذاریم و از روی تنبلی و عادت به جای همهٔ آن‌ها می‌نویسیم و می‌گوییم «مختلف»:

می‌گوییم «کشورهای مختلف»، ولی اگر منظورمان شمار کشورهاست، کم یا زیاد، می‌توانیم دقیق‌تر بگوییم «برخی کشورها» یا «بیشتر کشورها».

می‌نویسیم «دستگاههای مختلف موسیقی» به جای دستگاه‌های «گوناگون» موسیقی.

یا وقتی از چند کتاب یک نویسنده حرف می‌زنیم، به جای کتابهای «متعددِ» نویسنده باز هم می‌نویسیم کتابهای مختلفِ نویسنده.

یا وقتی شمار بسیار یک چیز مد نظرمان باشد، به جای «آثار پرشمار» باز هم می‌نویسیم «آثار مختلف».

وقتی هم که دربارهٔ روش‌های متفاوت حل یک مسئله حرف می‌زنیم باز می‌گوییم روش‌های «مختلفِ» حل یک مسئله.

کج‌دار و مریز

بیایید یک کار بامزه بکنیم. یک کاسه بردارید، آن را از آب پر کنید، بعد سرِ پا بایستید و کاسهٔ آب را آرام آرام کج کنید تا به جایی برسد که کاسه آشکارا کج باشد ولی آب نریزد.

قرار نیست شعبده‌بازی کنیم، آموزش صرفه‌جویی در آب هم نیست؛ فقط می‌خواهیم به حالتی برسیم که به آن می‌گویند «مدارا از سر ناچاری». همان که از قدیم در مَثَل به آن می‌گفتند «کج دار و مریز». محتشم کاشانی زیبا تصویر کرده این حالت دشوار را:

در نرم حکیمان زِ می شورانگیز / نی تابِ نشستن است و نی پای گریز

از بهر منِ تَنگ‌شراب ای ساقی / مینا به سرِ پیاله کج دار و مریز

بد حالتی است؛ قبول دارم چه در تعاملات فردی و چه اجتماعی و سیاسی، بسیار پیش می‌آید که چاره‌ای نمی‌ماند جز کج دار و مریز رفتار کردن. وقتی امکانِ گریز نیست از موقعیتی که آن را خوش نمی‌داریم و توان ستیز هم نداریم، بهترین راه همین مداراست تا عاقبت کاری از دستمان برآید و فرجی حاصل شود و گشایشی در کار آید. به قول مولانا:

ماییم و تویی و خانه خالی برخیز / هنگام ستیز نیست ای جان مستیز

چون آب و شراب با حریفان آمیز / چندان که رسم به جای کج دار و مریز

نکته این است که این «مریز» هیچ ربطی به مرض و مریض ندارد و همان امر به نریختن است. شاید در مواجهه با بیماریهای سخت هم رفتارمان باید «کج دار و مریز» باشد اما خودِ واژه «مریز» در این مثل، همان فعل امریِ «مریز» با «ز» است نه «مریض» با «ضاد».

غلت زدن در غلط

آوازهٔ سعید جلیلی در استفادهٔ افراطی از واژه «ظرفیت» خیلی زود به گوش همگان رسید.

وقتی واژه‌ای سر زبان‌ها و قلم‌ها می‌افتد و روزانه هزاران بار نوشته و دیده می‌شود، هر قدر هم که املای آن سخت باشد، صورت درست آن مثل یک عکس در ذهن می‌نشیند و موقع بارنوشتن آن، در واقع آن عکس است که بر کاغذ یا مانیتور ثبت می‌شود.

با این وصف و بعد از این همه ماجرا، روزنامه‌نگار و مترجمی نام‌آشنا یادداشت کوتاهش در مقایسهٔ وضع اجتماعی کشور با والیبال را با این جمله تمام کرد: «والیبال الگوی ضرفیتِ پیشرفت ماست.» یعنی ظرفیت را با ضاد نوشت. این غلط املایی را فقط می‌توان این‌گونه توجیه کرد که ذهن سیاسی نویسنده در برابر سعید جلیلی مقاومت مدنی از نوع املایی کرده است.

جیگر یا میانجیگر؟ 

همچنان که قاضی‌گری و لوطی‌گری و وحشی‌گری و لاابالی‌گری و صوفی‌گری را بدون «ی» به کار نبرده‌ایم و نمی‌بریم، پای میانجی هم اگر در میان باشد، خیلی راحت می‌گوییم «میانجی» و هرگز نگفته‌ایم و بعید است بگوییم «میانجی‌گر».

اما در تیترِ یکِ یکی از روزنامه‌ها، که «میانجی» و «گر» را به هم چسبانده بودند و نوشته بودند: «پادشاه عمان میانجیگر است»، حضرت پادشاه بیشتر از آن که میانجی بودنش به چشم بیاید، جیگر بودنش در این میان توی ذوق می‌زد. میانجی داریم و میانجی‌گری. میانجیگر را نگه داریم توی دلمان تا بعد.

این جانبه شاعره‌ای هستم فارسی‌زبانه

وام گیری واژه‌ها از دیگر زبان‌ها به خودی‌خود اصلاً مذموم نیست. آنچه در نگاه ادیبان ناخوشایند است و نادرست، استفاده از دستور زبان‌های دیگر در دستور زبان فارسی است. شاید بهتر باشد به برابری زنانِ مدیر و بانوانِ شاعر و این‌جانبانِ مؤنث با مردان مدیر و آقایان شاعر و این‌جانبان مذکر، دست‌کم در دستور زبان فارسی، احترام بگذاریم.

چند تذکر دربارهٔ بخش معرفی کتاب متمم

متمم سایت فروش کتاب نیست. و جز کتاب «از کتاب» محمدرضا شعبانعلی - که خود متمم آن را منتشر کرده - صرفاً به معرفی، بررسی و نقد کتاب می‌پردازد.

صِرف معرفی کتاب در متمم لزوماً به معنای تأیید محتوای آن کتاب نیست. پس حتماً متن معرفی را کامل بخوانید. ممکن است نقاط ضعف برخی کتابها پررنگ‌تر از نقاط قوت‌شان باشد. ضمن این که معرفی کتاب در متمم لزوماً به این معنا نیست که آن کتاب جزو منابع تدوین درس‌ها بوده است. جز در مواردی که صریحاً به این نکته اشاره، در باقی موارد صرفاً ممکن است با هدف آشنایی کلی با موضوع یا نویسنده و یا نقد کتاب به آن پرداخته شده باشد.

متمم برای معرفی کتابها هیچ نوع هزینه‌ای دریافت نمی‌کند و صرفاً اهداف آموزشی خود را مد نظر قرار می‌دهد.

دسته‌بندی کتاب های مدیریت

دسته‌بندی کتاب های روانشناسی و توسعه فردی

مطالب، فایل‌ها و کتابهای مربوط به کتابخوانی

پاراگراف فارسی | جملات منتخب کتابها

پیشنهاد عضویت در متمم

دوست عزیز.

شما با عضویت رایگان به عنوان کاربر آزاد متمم (صرفاً با تعیین نام کاربری و کلمه‌ی عبور) می‌توانید به حدود نیمی از چند هزار درس متمم دسترسی داشته باشید.

همچنین در صورت تمایل، با پرداخت هزینه عضویت، به همه‌ی درس‌های متمم دسترسی خواهید داشت. فهرست برخی از درس‌های مختص کاربران ویژه متمم را نیز می‌توانید در اینجا ببینید:

 فهرست درس‌های مختص کاربران ویژه متمم

از میان درس‌هایی که در فهرست بالا آمده است، درس‌های زیر از جمله پرطرفدارترین‌ موضوعات هستند:

دوره MBA  |  مذاکره  |  کوچینگ  |  توسعه فردی

فنون مذاکره  |  تصمیم گیری  |  مشاوره مدیریت

تحلیل رفتار متقابل  |  تسلط کلامی  |  افزایش عزت نفس

چگونه شاد باشیم  |  هوش هیجانی  |  رابطه عاطفی

خودشناسی  |  شخصیت شناسی  |  پرورش کودکان هوشمندتر

اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید درباره‌ی متمم بیشتر بدانید، می‌توانید نظرات دوستان متممی را درباره‌ی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی می‌شناسند:

ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری چالش نوشتن به شما پیشنهاد می‌کند:

سری مطالب حوزه چالش نوشتن

سوال‌های پرتکرار دربارهٔ متمم

متمم چیست و چه می‌کند؟

متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحث‌های مهارتی و مدیریتی.

برای کسب اطلاعات بیشتر می‌توانید به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کرده و گوش دهید.

فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟

هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه»  دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص می‌‌‌کند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری می‌توانید نقشه راه‌های مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.

هم‌چنین در صفحه‌های دوره MBA و توسعه فردی می‌توانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.

هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟

شما می‌توانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.

اعتبار را می‌توانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیم‌سال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید. لطفاً برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.

آیا در متمم فایل های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟

مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که می‌توانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.

هم‌چنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آن‌ها را می‌توانید در فروشگاه متمم ببینید.

با متمم همراه شوید

آیا می‌دانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور می‌توانید به جمع متممی‌ها بپیوندید؟

سرفصل‌ها  ثبت‌نام  تجربهٔ متممی‌ها

۱۰ نظر برای مزخرفات فارسی

    پرطرفدارترین دیدگاه به انتخاب متممی‌ها در این بحث

    نویسنده‌ی دیدگاه : محمدرضا شعبانعلی

    مهشید.

    من قبل از خوندن کتاب مزخرفات فارسی،‌ رضا شکراللهی رو به اسم نمی‌‌شناختم. حتی مطمئن نیستم که مطلبی ازش خونده بودم یا نه. چون این جنس نق‌های ویرایشی خیلی زیاده و منم زیاد می‌خونم. همه‌شون هم کم‌و‌بیش شبیهن.

    اما این «و ویراستار» رو قبلاً اینور و اونور شنیده بودم. برام جالب بود که توی کتاب مزخرفات فارسی دیدمش و فهمیدم که گویندهٔ اصلیش کیه.

    این رو هم بگم که من هم مثل تو به تُ و کِ و ... حساسم. قبلاً می‌گفتم کوتاه‌نویسی‌ها ناشی از تنبلیه. اما در این مورد خاص، اگر با کیبورد لپ‌تاپ باشه، به فشار دادن همزمان شیفت و T نیاز داره که به نظرم کار خیلی سنگین و بدن‌فرسایی برای بعضی از این جنس آدم‌ها محسوب میشه. روی موبایل هم که باشه، مستلزم فشار دادن دو دکمهٔ‌ اضافیه که به نظرم برای آدمی که حوصله نداره حتی حرف زدن درست رو یاد بگیره، فشار جسمی و روحی خیلی سنگینیه.

    حالا دیگه نمی‌فهمم چی می‌شه یه نفر به جای تایپ سریع «تو» که با دو بار لمس کیبورد انجام میشه، حاضره سه یا چهار با کیبورد رو لمس کنه و بنویسه «تُ»

     
    تمرین‌ها و نظرات ثبت شده روی این درس صرفاً برای اعضای متمم نمایش داده می‌شود.
    .