پیشنهاد مطالعه | کتاب حدیث نفس | حسن کامشاد
بعید است اهل مطالعه باشید و تا کنون، از نوشتهها و ترجمههای حسن کامشاد (حسن میر محمد صادقی) چیزی نخوانده باشید.
ترجمهی دنیای سوفی (یوستین گوردر)، درک یک پایان (جولین بارنز)، تاریخ چیست (ادوارد هالت کار)، سرگذشت فلسفه (برایان مگی)، مورخ و تاریخ (آرنولد توینبی) و استالین مخوف (مارتین ایمیس) تنها بخشی از کارهای این مترجم پرکار کشورمان است.
کامشاد تألیفات متعددی هم دارد که از جملهی آنها میتوان به کتاب پایهگذاران نثر جدید فارسی اشاره کرد.
حسن کامشاد زندگینامهی خودنوشتهای دارد با نام حدیث نفس که به همت #نشر نی به بازار عرضه شده است. لحن او در این کتاب، ساده، صادق و کاملاً خودمانی است و خواندن آن میتواند مفرح و آموزنده باشد.
خواندن این کتاب، برای کسانی که شوق نوشتن داستان و خاطره دارند، میتواند جنبهی آموزشی هم داشته باشد و زیبانویسی در عین سادهنویسی را به خوانندهی خود بیاموزد.
اگر نگرانی ما از حقوق صاحباثر و رعایت اصول «استفادهی منصفانه» نبود، دوست داشتیم بخشهای بسیاری از کتاب را برای شما در قالب #پاراگراف فارسی متمم بیاوریم. اما با در نظر گرفتن این ملاحظات، به نقل بخشهای کوتاهی از کتاب اکتفا میکنیم و امیدواریم اگر آن را پسندیدید، فرصتی را در نظر بگیرید و نسخهی کامل کتاب را بخوانید.
برای شروع، توضیحات کامشاد دربارهی تغییر نام خانوادگیاش را با هم بخوانیم:
تعطیلات نوروز آن سال در اصفهان، به همراه دوستی به ادارهی آمار و ثبت احوال رفته بودیم. دوستم کاری داشت و من در گوشهای از سالن بزرگ منتظر او نشسته بودم. پیرمردی کنار دستم پشت میز چرت میزد. برای دفع وقت از او پرسیدم اگر کسی بخواهد نام خانوادگیاش را عوض کند چه باید بکند.
گفت کار سادهای نیست، باید به تصویب اعلیحضرت همایونی برسد! و افزود البته استثنائاتی هم دارد، مثلاً اگر کسی نامش با شغلش منافات داشته باشد: معلمی که اسمش موجب خندهی شاگردان شود، یا اگر نام خانوادگی کسی از سه کلمه یا بیشتر تشکیل شده باشد. گفتم مثلاً میر محمد صادقی؟ گفت: بلی. گفتم پس من میتوانم نام خانوادگیام را تغییر دهم و شناسنامهام را نشانش دادم. نگاهی کرد و گفت بله، شما واجد شرایط قانونی هستید.
– خب چه باید بکنم؟
– باید درخواستی بنویسید و ده نام پیشنهاد کنید تا یکی، که مدعی نداشته باشد، به شما اعطا شود.
شوخی شوخی پرسیدم شما قلم و کاغذ دارید؟ قلم و کاغذی در اختیارم گذاشت. گفتم من تا کنون نامه اداری ننوشتهام، ممکن است کمکم کنید؟ پیرمرد با خوشرویی شرحی تقریر کرد و من نوشتم. گفت ولی خودت باید دهتا نام پیشنهاد کنی.
من آن روزها دلبسته روزنامه ایران ما در تهران بودم. کسی با نام مستعار «بامشاد» در آن روزنامه مقاله مینوشت. من شیفته سبک و فکر و قلم او بودم و آرزو میکردم روزی بتوانم چون او بنویسم. از اینرو نخستین نام درخواستیام را نوشتم بامشاد و به دنبالش نُه اسم دیگر به همان وزن و قافیه: دلشاد، فرشاد، گلشاد، مهشاد، رامشاد، کامشاد… در فکر «شاد» دیگری بودم که پیرمرد گوشه چشمی به کاغذ انداخت، لبخندی زد و گفت: «یکیاش را هم،دور از جون شما، بنویسید روانشاد»!
دوستم کارش تمام شد و رفتیم؛ در راه پرسید موضوع چه بود؟ – هیچی، سربهسر پیرمرد میگذاشتم.
درست یک سال بعد تعطیلات نوروز در اصفهان باز به دلیلی گذارم به همان اداره افتاد، موضوع به کلی فراموشم شده بود. دوباره همان پیرمرد را دیدم؛ کماکان مشغول چرت زدن. شیطنت پارسال یادم آمد. رفتم جلو و گفتم سال پیش درخواستی برای تغییر نام خانوادگی دادم. گفت: «اسم شریف سرکار؟» گفتم: «حسن میر محمد صادقی». گفت «آقای کامشاد من سه ماه است دنبال شما میگردم». و به همین سادگی، حسن آقا میر محمد صادقی شد حسن کامشاد.
در کتاب حدیث نفس، خاطرههای بسیاری از شاهرخ مسکوب، دوست نزدیک حسن کامشاد، هم آمده که بریدهی یکی از آنها را میخوانیم:
پس از کلاس انشا، هنگام زنگ تفریح در حیاط مدرسه، کسی از پشت دستی به شانهام زد. برگشتم، شاهرخ بود.
بیمقدمه و بیرودربایستی گفت: «این مهملات چیست روی کاغذ میآوری و نشخوارهای قلابی و بیارزش رمانتیکهای فرانسوی را به خوردِ معلم بیخبر و شاگردان کلاس میدهی. چرا به جای اینها کتاب حسابی نمیخوانی؟»
من که نمیخواستم خود را از تک و تا بیندازم، گفتم «مثلاً؟» گفت «بهت میگم… اول به من بگو پول نقد چهقدر داری؟»
با تعجب ولی صادقانه گفتم «پنج ریال». گفت: «همین؟»
«یک تومان هم در خانه دارم.»
گفت «فردا همه را همراهت بیار.»
و رفت سراغ یکی از بچههای کلاس که پدرش مردی فاضل، مشهور و صاحبامتیاز و سردبیر مجلهی معروفی در اصفهان بود. حرفهای آنها را نشنیدم، ولی فردا با ۱۵ ریال وجه نقد آمدم. شاهرخ آن را گرفت و به پسرک داد و کتابی با خود آورد: تاریخ بیهقی، و به من گفت «تو پنج ریال دیگر بابت این کتاب به این آقا بدهکاری. هر وقت پول پیدا کردی به او بده.» این کتاب را من هنوز دارم، در نخستین صفحهاش مُهر کتابخانهی سردبیر نامدار به چشم میخورد. [پسر، کتاب را بدون مجوز پدر به حسن فروخته بود.]
… سپس پول بیشتری به پسر ناخلف و دریافت سیاستنامه، شاهنامه، خمسهی نظامی و امثالهم از کتابخانه ابوی.
بعضی روزها هم میرفتیم خانه ما و آنجا سرگرم خواندن و درس و فحص میشدیم. و به این ترتیب ما شدیم دوست نزدیک.
توضیحات او دربارهی تشکیل کنگرهی نویسندگان هم جالب و خواندنی است:
رویداد مهم فرهنگی این زمان تشکیل نخستین کنگره نویسندگان ایران در تیرماه ۱۳۲۵ بود. من و شاهرخ که بفهمینفهمی سودای نویسندگی در سر میپروردیم، به کمک دکتر سید علی شایگان، استاد حقوق مدنی دانشکدهمان، که نائبرئیس کنگره بود، در نشست نامداران شعر و ادب شرکت کردیم.
در جایگاه هیئت رئیسه، صادق هدایت سایهوار در گوشهای کز کرده بود، معلوم بود خود را نخود این آش نمیداند. سخنرانی مغلق و پرطمطراق علیاصغر حکمت دربارهی شعر فارسی مورد انتقاد شدید احسان طبری، دکتر خانلری و عبدالحسین نوشین قرار گرفت.
… برای ما دیدن قیافهی کسانی چون دهخدا، بهار، نیمایوشیج، هدایت و دیگران، بیش از درک این مباحث، هیجانانگیز بود.
… از نشستهای کنگرهی نویسندگان، نمیدانم چرا، چیزی که بهروشنی در ذهنم مانده، حکایتی است که نوشین در سخنانش نقل کرد:
شخصی نزد امیری رفت و گفت من بزرگترین هنرمند جهانم و میخواهم هنرم را در حضور امیر به نمایش گذارم. پس صد سوزن خواست و سوزن اول را به چند قدمی پرتاب کرد،به طوری که از ته در خاک نشست. سپس سوزن دوم را به گونهای رها کرد که سرش در سوراخ سوزن اول جای گرفت و بدین منوال، صد سوزن را به یکدیگر پیوست.
آنگاه باد در غبغب انداخت و برای هنرنمایی خود انعام خواست. امیر گفت شلاق بیاورند. مرد شگفتزده پرسید پاداش هنر را با شلاق میدهی؟ امیر جواب داد: «بلی، چرا که تو این همه نبوغ داری ولی هوش و نبوغت را در راه بهتری به کار نمیاندازی…»
نوشین سپس افزود بسیاری از شاعران و ادبیان ما قصیدهی صدبیتی بدون الفِ قاآنی را شاهکار هنری میدانند و از لفاظی و درازنفسی او و امثالش تقلید میکنند. ای کاش میشد مقلدین امروز قاآنی را خدمت آن امیر بُرد!
توضیح: کتاب حدیث نفس در دو جلد منتشر شده و علاوه بر کتابفروشیهای فیزیکی، میتوانید نسخهی دیجیتال آن را هم از کتابخوانهایی مثل فیدیبو بخرید.
[ لینک مرتبط: خرید و دانلود کتاب حدیث نفس (فیدیبو) ]
[ لینک مرتبط: خرید نسخه فیزیکی کتاب حدیث نفس (سیبوک) ]
چند تذکر دربارهٔ بخش معرفی کتاب متمم
متمم سایت فروش کتاب نیست. و جز کتاب «از کتاب» محمدرضا شعبانعلی - که خود متمم آن را منتشر کرده - صرفاً به معرفی، بررسی و نقد کتاب میپردازد.
صِرف معرفی کتاب در متمم لزوماً به معنای تأیید محتوای آن کتاب نیست. پس حتماً متن معرفی را کامل بخوانید. ممکن است نقاط ضعف برخی کتابها پررنگتر از نقاط قوتشان باشد. ضمن این که معرفی کتاب در متمم لزوماً به این معنا نیست که آن کتاب جزو منابع تدوین درسها بوده است. جز در مواردی که صریحاً به این نکته اشاره، در باقی موارد صرفاً ممکن است با هدف آشنایی کلی با موضوع یا نویسنده و یا نقد کتاب به آن پرداخته شده باشد.
متمم برای معرفی کتابها هیچ نوع هزینهای دریافت نمیکند و صرفاً اهداف آموزشی خود را مد نظر قرار میدهد.
دستهبندی کتاب های روانشناسی و توسعه فردی
کتابهایی در مورد یادگیری و مدل ذهنی
چند کتاب درباره بهبود مهارت های ارتباطی
مطالب، فایلها و کتابهای مربوط به کتابخوانی
خرید کتاب از کتاب نوشته محمدرضا شعبانعلی
راهنمای خواندن و خریدن کتاب (فایل صوتی)
کتابخوانی | چگونه کتابخوان شویم؟
فهرست کتابهای پیشنهادی برای ترجمه
پاراگراف فارسی | جملات منتخب کتابها
دوست عزیز.
شما با عضویت رایگان به عنوان کاربر آزاد متمم (صرفاً با تعیین نام کاربری و کلمهی عبور) میتوانید به حدود نیمی از چند هزار درس متمم دسترسی داشته باشید.
همچنین در صورت تمایل، با پرداخت هزینه عضویت، به همهی درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. فهرست برخی از درسهای مختص کاربران ویژه متمم را نیز میتوانید در اینجا ببینید:
فهرست درسهای مختص کاربران ویژه متمم
از میان درسهایی که در فهرست بالا آمده است، درسهای زیر از جمله پرطرفدارترین موضوعات هستند:
دوره MBA | مذاکره | کوچینگ | توسعه فردی
فنون مذاکره | تصمیم گیری | مشاوره مدیریت
تحلیل رفتار متقابل | تسلط کلامی | افزایش عزت نفس
چگونه شاد باشیم | هوش هیجانی | رابطه عاطفی
خودشناسی | شخصیت شناسی | پرورش کودکان هوشمندتر
اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید دربارهی متمم بیشتر بدانید، میتوانید نظرات دوستان متممی را دربارهی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی میشناسند:
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری چالش نوشتن به شما پیشنهاد میکند:
- چالش نگارش یک متن هزار کلمهای در چند گام
- نوشته و کتاب غیر داستانی چیست؟ (ناداستان)
- جستار چیست؟ جستارنویسی یعنی چه؟
- نویسندگان چگونه مینویسند؟ (یک مصاحبه)
- در جایگاه خواننده چگونه کتاب میخوانیم؟
- چگونه مانند یک نویسنده کتاب بخوانیم؟
- معرفی کتاب خود نوشتن | کتابی درباره نویسندگی از احمد اخوت
- رونویسی متنها | تمرینی برای شروع نویسندگی
- مراحل نوشتن مقاله و سایر مطالب غیرداستانی
- ساختار یک متن غیر داستانی چگونه شکل میگیرد؟
- چهار روش برای آغاز متن یا شروع سخنرانی
- توافق بین نویسنده و خواننده در نوشته های غیرداستانی
- از شمردن تعداد کلمات در نوشتههایتان غافل نشوید
- تمرین نوشتن آزاد – گام اول نویسندگی
- داستان نویسی | داستاننویسی بیهدف و بیمخاطب میتواند مفید باشد
- آموزش نویسندگی | چند نکته از زبان جان اشتاین بک
- چند تمرین دیگر برای نوشتن
- تحلیل آماری کلمات در سخنرانی ها و نوشته ها
- روبات نویسنده | یک تجربه ذهنی
- تمرین نوشتن: از قتل کلمات نترسیم
- استعاره مفهومی چیست و چه کاربردی دارد؟
- انتخاب یک ایده اولیه برای تمرین نوشتن
- آیا از درخت ایده برای نوشتن مقالههای خود استفاده میکنید؟
- تکنیک بومرنگ؛ مناسب آماده شدن پیش از نوشتن
- کاش او در اینباره مینوشت | تمرینی برای توجه بیشتر به سبک نگارش
- انتخاب سبک متن
- انواع سبکهای نوشتن | معرفی شش سبک نگارش مطلب و تنظیم مقالات
- چالش نوشتن: در مورد خوبیها و بدیهای کلمات زائد
- چند نکته و راهنمایی برای علاقهمندان به نوشتن کتاب | ست گادین
- روشهای شروع متن | چگونه نوشتهٔ خود را آغاز کنیم؟
- چند جملهٔ اولِ نوشتهٔ خود را بازنویسی کنید
- چالش نوشتن: برای پایان سخنرانی و مقاله خود چه طرحی دارید؟
- آیا صدای خاص خودتان را در نوشتن پیدا کردهاید؟
- پیشنهادهایی در مورد تعریف مفاهیم و اصطلاحات در نوشتهها
- آیا داخل کتابهایی که دوست دارید چیزی مینویسید؟
- آشناسازی و آشنایی زدایی در نویسندگی
- چند نکته دربارهی بازخوانی متن
- نکتهای در نوشتن خاطرات | آیا شما مالک همهی خاطرات خود هستید؟
- کتاب نکته های ویرایش | راهنمای ویرایش متون فارسی | علی صلح جو
- بیست و هشت اشتباه نویسندگان | آموزش نویسندگی و مفاهیم پایه آن
- چند نمونه از متن تقدیم کتابها
- انتخاب عنوان برای کتابها و نوشتهها | مهاجرت به سرزمینهای دیگر
- چگونه از برخورد با کشتیهای بزرگ اجتناب کنیم؟ | دربارهٔ کتابهای بیمخاطب
- پیشنهاد مطالعه | کتاب استادان و نااستادانم | عبدالحسین آذرنگ
- پیشنهاد مطالعه | کتاب ابوالمشاغل – نادر ابراهیمی
- کتاب از گوشه و کنار ترجمه | علی صلحجو
- مزخرفات فارسی
- پیشنهاد مطالعه | کتاب حدیث نفس | حسن کامشاد
- پیشنهاد مطالعه | کتاب میم و آن دیگران – محمود دولت آبادی
- پیشنهاد مطالعه | کتاب خودم و مسائل مهم تر – چارلز هندی
- نقش هایی به یاد | گذری بر ادبیات خاطره نویسی
- کتاب اخلاق نوشتن | حسین معصومی همدانی
- نوشتن سفرنامه | چگونه می نویسم؟ | هفت روش از هفت سفرنامه نویس معاصر
- معرفی کتاب پرنده به پرنده | حرفهای آن لاموت برای نویسندگان نوقلم
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانید به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کرده و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیمسال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید. لطفاً برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
نویسندهی دیدگاه : برف
این مطلب من رو به فکر عمیقی برد. نام اون استادها، دغدغۀ فرهنگیشون و جدیتی که داشتند در کتاب خوندن و کتابِ درست خوندن باعث شد یک آهی از نهادم بلند بشه!
البته من بدبین نیستم. درسته دانشگاه واقعا دیگه در فکر تربیت ادیب و پژوهشگر نیست و «غم نان» گویا مهمترین دغدغه در اونجا هم هست، اما همیشه از یک جایی، یک حرکتی آغاز میشه. اگر بخوام یه کم هگلیش کنم باید بگم هر تزی، آنتیتز خودش رو تولید میکنه تا رسیدن به سطح سنتز و تعادل. وضعیت خروجیهای دانشگاه هم اینطور نمیمونه، خب خیلیها واقعا علاقهای ندارند و از بیهدفی میرن تا بیکاری رو به تعویق بندازن ولی یک عده هستند که واقعا عاشقِ تحصیل و پژوهش و تدریسند و من دارم نسل جوان ادیبانی رو میبینم که خوب کار میکنند و بین مردم هم شناخته شدهاند با تمامِ جوانی.
اما دربارۀ شاهرخ مسکوب. یادداشتهای روزانه ایشان را همین آقای کامشاد تنظیم و دربارهش مفصل صحبت کرده. بخشهاییش رو که اظهار نظر دربارۀ نمایشگاه نقاشی سهراب سپهری و جالبه براتون میارم:
«امروز عصر نخستین روز نمایشگاه تازهای بود از کارهای سهراب سپهری. او این اواخر چله نشسته بود. نزدیک دو ماهی از خانه بیرون نمیآمد مگر گاه گاه و یک نفس کار میکرد. این نمایشگاه نتیجه آن کارها بود. قضاوت من بیمعنی است ولی برای خودم این جور خیال می کردم که این نمایشگاه به اندازه نمایشگاههای قبلی موفق نیست. در آنها هربار آدم مرحله تازهای از کارهای سهراب را میدید و خوب پیدا بود که نقاش دست به کوشش تازهای زده است ولی این بار چیزی بود دنباله کارهای قبلی و شاید تکرار آنها. در میان هنرمندانی که میشناسیم هیچکس به پرکاری و خودآگاهی سهراب نیست و اگر این پشتکار و فروتنی ادامه پیدا کند بیگمان او برای خودش کسی خواهد شد»