Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu
دوره آموزشی هدف گذاری (کلیک کنید)


کتاب درک یک پایان (جولین بارنز)


کتاب درک یک پایان - جولین بارنز - ترجمه حسن کامشاد

می‌توان درباره کتاب درک یک پایان (The Sense of an Ending) بسیار غیرمنصفانه نوشت و گفت: رقابت دو نفر به نام‌های تونی و آدریان در یک رابطه عاطفی با دختری به نام ورونیکا و حاشیه‌های آن است.

اما اگر دست در دست جولین بارنز نویسنده کتاب بگذارید و اجازه دهید شما را با خود به هر جا که می‌خواهد ببرد، بعید است تجربه‌تان از مطالعه این رمان در حد یک داستان عاشقانه، محدود بماند.

این بار پاراگراف فارسی متمم را به معرفی این رمان اختصاص داده‌ایم.

The sense of an ending - Julian Barnes - Book Cover

شاید شما هم چنین تجربه‌ای داشته باشید که با گذر زمان، بخشی از خاطرات گذشته‌تان، به جای اینکه کم‌رنگ‌تر شوند، جایی پررنگ‌تر و زنده‌تر را در ذهن‌تان اشغال می‌کنند؛ چنان‌که جا برای فکر کردن به آن‌چه هم‌اکنون در اطراف‌تان می‌گذرد تنگ می‌شود.

اگر چنین حسی را تجربه کرده باشید، با روایت جولین بارنز در کتاب درک یک پایان بیگانه نخواهید بود.

داستان با روایت بازیگوشی‌ها و دوستی‌های چهار نوجوان آغاز می‌شود.

رفتارها و تصمیم‌ها و حرکت‌هایی که مشابه آنها برای بسیاری از ما آشناست.

یک گروه دوستی که ساعت‌های مچی خود را جوری می‌بندند که صفحه‌ی آن به داخل مچ بیفتد و به این شیوه دوستی‌شان با یکدیگر و تمایزشان با دیگران را نمایش می‌دهند.

جالب اینجاست که بعد از چهل سال، وقتی از زبان تونی وبستر – شخصیت اصلی داستان – مرور خاطرات آن سال‌ها را می‌شنویم، هنوز این گلایه در ذهن او پررنگ است که آدریان، هرگز این کار را نکرد.

رابطه‌ی عاشقانه‌ای که سالها پیش به پایان رسیده و امروز تونی در خانه‌ی ورونیکا – همان دوست قدیمی – بخشی از دفترچه‌ی یادداشت آدریان را می‌خواند.

روایتی از گذشته؛

البته آن هم در حد چند صفحه جدا شده از یک دفترچه خاطرات؛

آن هم نسخه‌ی کپی شده؛

نوشته‌ی کسی که ساعت مچی‌اش را برعکس بقیه می‌بست؛

در ضمن این در نگاه تونی تنها جرمش نیست.

شاید جرم سنگین‌ترش رقابت عاشقانه با او در دوستی با ورونیکاست.

هنوز هم تونی وقتی عکسی قدیمی را می‌بیند که در‌ آن، صورت ورنیکا نه به سمت او و نه به سمت دوربین، بلکه به سمت آدریان چرخیده، احساس‌هایی تلخ در او شکل می‌گیرد.

به همه‌ی این ماجرا این را اضافه کنید که آدریان خودکشی کرده و دفترچه هم بر خلاف آنچه انتظار دارید، در تمام این مدت در اختیار ورونیکا نبوده؛ بلکه در اختیار مادر او بوده و اکنون به این جوانان جا مانده‌ از جوانی به ارث رسیده است.

خواندن حس یک پایان بیش از اینکه شما را وارد فضای یک رابطه عاشقانه شکست خورده کرده یا با دنیای مردی بازنشسته که گذشته‌اش را مرور می‌کند، آشنا کند، مفاهیمی مثل شکست، پیروزی، رابطه، تاریخ، گذشته، حسرت، پشیمانی و خاطره را پیش چشمان شما زنده می‌کند.

تونی وبستر در همان شروع کتاب، نشان می‌دهد که چندان برای واقعیت‌هایی که در گذشته روی داده، ارزشی قائل نیست.

چند تصویر از گذشته را مرور می‌کند و در همان‌جا می‌گوید: این‌ها را به خاطر می‌آورم؛ بدون اینکه ترتیب خاصی در ذهنم داشته باشند.

برای اینکه بی‌وفایی خود به خاطراتش را بیشتر نشان دهد، در توضیح یکی از صحنه‌ها می‌گوید: این صحنه را که تعریف کردم، اصلاً ندیده‌ام.

و چنین ادامه می‌دهد: آنچه ما در نهایت به خاطر می‌آوریم، الزاماً چیزهایی نیست که با چشم دیده‌ایم.

جولین بارنز برایمان از انعطاف‌پذیری زمان می‌گوید. اما بلافاصله تأکید می‌کند که حرف‌هایش را با آن‌چه فیزیک‌دان‌ها درباره‌ی زمان می‌گویند اشتباه نگیریم.

برای او، اوج انعطاف‌پذیری زمان با مرور خاطراتی کشف می‌شود که دست دیگری را در دست‌هایش می‌فشرده است.

چند جمله‌ای از درک حس پایان را با هم بخوانیم:

چقدر پیش می‌آید که داستان زندگی خود را تعریف کنیم؟

چقدر آن را اصلاح می‌کنیم و تغییر می‌دهیم؟ زیرکانه برش‌هایی از آن را نمایش می‌دهیم و بخش‌های دیگری از آن را تزئین می‌کنیم؟

و با گذشت زمان تعداد کسانی که از گذشته همراه ما باقی مانده‌اند، کمتر و کمتر می‌شود و دیگر کسی نیست که به ما یادآوری کند آنچه به عنوان داستان زندگی خود می‌گوییم بیشتر داستان‌مان است تا زندگی‌مان.

برای جولین بارنز بسیار مهم است که گذشته را به هر شکلی که می‌تواند زیر سوال ببرد و از هر فرصتی برای اشاره به این دیدگاه استفاده می‌کند.

در جای دیگری می‌گوید:

تاریخ در لحظاتی شکل می‌گیرد که نواقص حافظه دست در دست مستندسازی ضعیف قرار می‌دهد.

اگر چه بارنز و تونی وبستر هرگز این جمله را صریحاً نگفته‌اند؛ اما با توجه به روح کتاب‌شان می‌توانیم حرف بالا را به شکل دیگری از زبان‌شان بازنویسی کنیم:

«حافظه منتظر است جایی از نبودن مدارک و مستندات و شواهد گذشته اطمینان حاصل کند تا برای خلق روایتی که دوست داشته وجود داشته باشد دست‌ به کار شود.»

بد نیست این تعبیر بارنز را هم با هم بخوانیم:

یکی از تفاوت‌های جوان بودن و مسن بودن این است:

ما در جوانی، می‌کوشیم آینده‌ را برای خود بسازیم و اختراع کنیم و در پیری سرگرم اختراع گذشته برای دیگران می‌شویم.

بارنز در سراسر کتاب می‌کوشد پدیده‌ای را که در زندگی تجربه کرده است، از زبان تونی (و گاه آدریان) برای ما روایت کند:

این‌که خاطرات و رویدادها و اتفاق‌های گذشته‌ی ما، نه با هم جمع می‌شوند؛نه تفریق و نه تقسیم.

آن‌ها روی هم انباشته می‌شوند. گویی که با یکدیگر واکنش داده‌اند و چیزی تازه با ماهیتی متفاوت ساخته‌اند.

این جمله‌ها را هم بخوانیم:

تو پولت را بر روی یک اسب، شرط می‌بندی و اگر بردی، آن‌چه به دست آورده‌ای به شرط‌بندی بعدی بر روی اسب دیگر منتقل می‌شود.

بردهای تو روی هم انباشته می‌شوند.

باخت‌هایت چطور؟

آن چه می‌بازی در زمین اسب‌دوانی باقی نمی‌ماند و بیرون می‌رود.

اما قاعده‌ی زندگی چگونه است؟

شاید اینجا قوانین دیگری حکم‌فرما باشند.

تو داشته‌هایت را بر روی رابطه‌ای که داری شرط می‌بندی و اگر در این رابطه ببازی، به سراغ رابطه‌ی بعدی می‌روی.

اگر در‌ آنجا هم ببازی، باختن‌هایت با هم جمع نمی‌شوند؛ شاید ضرب بشوند.

این به هر حال، حسی است که تجربه می‌شود.

زندگی فقط جمع و تفریق نیست. انباشتگی هم هست. ضرب شدن باختن‌ها و شکست‌ها در یکدیگر هم هست.

بارنز روایت خود را ادامه می‌دهد و در نهایت به درک حس پایان می‌رسد: حسی که دیگر، حتی فرصتی برای اختراع مجدد گذشته و ساختن روایت‌های تازه از آنچه روی داده نداری.

فقط باید بایستی و غرق در ناآرامی، همه‌ی آن‌چه را در گذشته انجام داده‌ای مرور کنی.

عکس مصاحبه جولین بارنز - Julian Barnes Photo

کتاب درک یک پایان را مترجم پرکار کشورمان آقای حسن کامشاد ترجمه کرده‌اند و به همت نشر نو به بازار عرضه شده است.

حسن کامشاد متولد ۱۳۰۴، تاکنون ترجمه کتابهای بسیاری از جمله دنیای سوفی (یاستین گوردر)، سرگذشت فلسفه (برایان مگی)، خاورمیانه (از مسیحیت تا امروز) و آخرین امپراطور را به فارسی زبانان هدیه کرده است.

کتاب درک یک پایان نوشته جولین بارنز از جمله کتابهایی است که دوستان متممی در نظرسنجی سالانه متمم به عنوان یکی از کتابهای پیشنهادی برای مطالعه به سایر دوستان‌شان معرفی کرده‌اند.

فهرست کتابهای پیشنهادی متممی‌ها برای مطالعه

پیشنهاد عضویت در متمم

دوست عزیز.

شما با عضویت رایگان به عنوان کاربر آزاد متمم (صرفاً با تعیین نام کاربری و کلمه‌ی عبور) می‌توانید به حدود نیمی از چند هزار درس متمم دسترسی داشته باشید.

همچنین در صورت تمایل، با پرداخت هزینه عضویت، به همه‌ی درس‌های متمم دسترسی خواهید داشت. فهرست برخی از درس‌های مختص کاربران ویژه متمم را نیز می‌توانید در اینجا ببینید:

 فهرست درس‌های مختص کاربران ویژه متمم

از میان درس‌هایی که در فهرست بالا آمده است، درس‌های زیر از جمله پرطرفدارترین‌ موضوعات هستند:

دوره MBA  |  مذاکره  |  کوچینگ  |  توسعه فردی

فنون مذاکره  |  تصمیم گیری  |  مشاوره مدیریت

تحلیل رفتار متقابل  |  تسلط کلامی  |  افزایش عزت نفس

چگونه شاد باشیم  |  هوش هیجانی  |  رابطه عاطفی

خودشناسی  |  شخصیت شناسی  |  پرورش کودکان هوشمندتر

اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید درباره‌ی متمم بیشتر بدانید، می‌توانید نظرات دوستان متممی را درباره‌ی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی می‌شناسند:

      شما تاکنون در این بحث مشارکت نداشته‌اید.  

     تعدادی از دوستان علاقه‌مند به این مطلب:    میم جیم ، سیما ، سید محمد بابائی ، شهریاری ، محمد بهشتی زواره

 

برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)

متمم چیست و چه می‌کند؟ (+ دانلود فایل PDF معرفی متمم)
چه درس‌هایی در متمم ارائه می‌شوند؟
هزینه ثبت‌نام در متمم چقدر است؟
آیا در متمم فایل‌های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟

۱۹ نظر برای کتاب درک یک پایان (جولین بارنز)

    پرطرفدارترین دیدگاه به انتخاب متممی‌ها در این بحث

    نویسنده‌ی دیدگاه : محسن لاله

    سلام به همه متممی های عزیز

    پیش نوشت: از زمان های دور، آنقدر دور که میتوانم تصور کنم و خودم را شناختم بر این باور بوده ام که رمان خواندن اتلاف وقت است ولاغیر. تماما به کتاب های علمی، مذهبی، روانشناسی و غیره علاقه داشتم برای مثال اولین کتابی که دقیق یادم هست چند بار خواندم در سن 12 سالگی، کتاب تاریخچه زمان بود از استفان هاوکینگ و این روند همچنان ادامه داشت.

    تا اینکه نمیدانم چرا کتاب صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز را خریدم (شاید برای کلاسش چون خیلی مد شده بود اون دوران) آن را خواندم و بیشتر به اعتقادم در مورد بیخاصیت بودن رمان واقف شدم. (آخه کسی نبود بگه بچه جان مارکز خواندن راه و روش دارد یهویی نباید بری سر وقت صد سال تنهایی برای نمونه اینجا را ببینید).

    بعد از آن اواخر دوره راهنمایی بودم و کلاس زبان هم میرفتم که درباره قلعه حیوانات جورج اورول شنیدم ما هم که جو گیر، رفتم اونو خریدم البته نسخه انگلیسی آنرا. و نمیدانید خواندنش برایم چقدر سخت بود، الان که اون کتابو میبینم گریه و خنده توأمان حادث میشود.

    باز بیشتر از رمان زده شدم. و این داستان برای چند مورد دیگر هم به طرق مختلف تکرار شد. (ببینید چه کشیده ام من بیچاره).

    این روند ادامه داشت تا اینکه بعد از مدتها گفتم یه رمان بخوانم و شازده کوچولو را شروع کردم و چه تجربه قشنگی بود و پس از آن چقدر حسرت که نخوردم برای روزهای گذشته بدون رمان.

    متن اصلی: چند وقت پیش کتاب دفتر خاطرات از نیکولاس اسپارکس را خواندم نمیدانم چرا وقتی متن بالا را خواندم یاد اون کتاب افتادم شاید برای اینکه داستان آن هم روایت خاطرات گذشته بود و چقدر زیبا تصویر سازی کرده بود اسپارکس.

    این کتاب را خواهم خواند و مطمئنم وقتی متمم پیشنهاد داده پس بهترینه.

    با تشکر.

     

     
    تمرین‌ها و نظرات ثبت شده روی این درس صرفاً برای اعضای متمم نمایش داده می‌شود.
    .