نشانه های عزت نفس پایین | حساس بودن بیش از حد به حرف و نظر دیگران

منطقی است قبل از بحث بیشتر دربارهی عزت نفس، به یک سوال کلیدی بپردازیم: آیا اساساً شما مشکل عزت نفس دارید؟
به عبارت دیگر آیا لازم است برای افزایش عزت نفس وقت بگذارید و به آن فکر کنید؟
برای یافتن پاسخ این سوال باید با نشانه های عزت نفس پایین آشنا باشیم و آنها را در افکار، گفتار و رفتار خود بیابیم.
این درس و دو درس بعد، به علائم عزت نفس پایین اختصاص پیدا کردهاند و به شما کمک میکنند تا برآورد بهتری از میزان عزت نفس خودتان داشته باشید. پس از این که با نشانه های کمبود عزت نفس بیشتر آشنا شدید، با انگیزهٔ بیشتری راه های تقویت عزت نفس را دنبال خواهید کرد.
در درس حاضر، به سراغ مقالهای از موریس روزنبرگ و تیموتی اُوِنز میرویم و با مفهوم «حساسیت بیش از حد» یا «Hypersensitivity» آشنا میشویم (+).
حستان به خودتان چیست؟
هر یک از ما تصویر و تصوری از خودمان در ذهن داریم.
قرار نیست این تصویر، همان ذهنیتی باشد که دیگران از ما دارند. حتی قرار نیست این تصور، به تصویر ذهنی دیگران، نزدیک باشد.
اما به هر حال، این تصویر در ذهن ماست و ما با آن زندگی میکنیم.
آیا ما این تصویر را همیشه به یک اندازه دوست داریم؟ قطعاً چنین نیست.
اما این را هم میدانیم که نوسان این علاقه، چندان هم شدید نیست.
منطقی است که انجام یک کار خِیر، حس ما را به خودمان کمی بهتر کند و شنیدن یک انتقاد، کمی حسمان را بد کند. اما رابطهٔ ما با خودمان نمیتواند پیوسته در محدودهٔ عشق تا نفرت، نوسان داشته باشد.
تحقیقات انجام شده دربارهی افرادی که عزت نفس پایین دارند نشان میدهد که قضاوت این افراد نسبت به خودشان، به سرعت تغییر میکند و در این زمینه بسیار بیشتر از افراد عادی نوسان و تغییرات را تجربه میکنند.
منظور از حساسیت بیش از حد یا Hypersensitivity چیست؟
دسترسی کامل به این درس و ۴۰ درس دیگر دربارهٔ عزت نفس برای اعضای ویژه متمم در نظر گرفته شده است. تا کنون ۱۴۰۴۳ نفر از متممیها مجموعاً ۱۵۶۵۰ تمرین در درسهای عزت نفس ثبت کردهاند.
با عضویت ویژهٔ متمم علاوه بر این ۴۰ درس به هزاران درس دیگر از جمله درسهای زیر دسترسی خواهید داشت:
شخصیت شناسی | خودشناسی | تحلیل رفتار متقابل
حمایت اجتماعی | استرس | پرورش تسلط کلامی
کوچینگ | مهارت ارتباطی | مذاکره | فن بیان
چگونه شاد باشیم | مدیریت انگیزه | برنامه ریزی
دوره MBA (مطالعه منظم درسهای مدیریتی)
تمرین درس نشانه های عزت نفس پایین
سنسورهای ذهنی شما تا چه حد در تشخیص تهدیدهای جزئی محیطی حساس است؟ چه روشهایی را برای مقابله با این تهدیدها به کار میگیرید؟
آیا از پیامهای مثبت و منفی به یک اندازه تأثیر میپذیرید؟ یا یکی از این دو (پیام مثبت / پیام منفی) بیشتر از دیگری روی شما تأثیر میگذارد؟
آیا در گذشته (یا همین الان) کارهایی انجام میدهید که بتوان آنها را مصداقِ «حفاظت از خود» یا Overprotective بودن دانست؟
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری کارگاه آموزشی عزت نفس به شما پیشنهاد میکند:
- عزت نفس چیست؟ بررسی راهکارهای افزایش عزت نفس (نقشه راه درس)
- دقیق ترین تعریف عزت نفس چیست؟
- پرسشنامه عزت نفس کوپر اسمیت
- تعریف اعتماد به نفس چیست؟ تفاوت اعتماد به نفس و عزت نفس در چیست؟
- پرسشنامه اعتماد به نفس | شاخص عمومی اعتماد به نفس + اعتماد به نفس اجتماعی
- راه های تقویت اعتماد به نفس چیست؟ | معرفی چهار منبع اصلی افزایش اعتماد به نفس
- نشانه های عزت نفس پایین | حساس بودن بیش از حد به حرف و نظر دیگران
- کمبود عزت نفس و آثار آن در رابطه عاطفی
- عوامل عزت نفس | چهار منبع اصلی عزت نفس چیست؟
- چالش ها، راهکارها و روشهای افزایش عزت نفس در محیط کار و زندگی
- حرف و نظر دیگران چقدر برایتان مهم است؟
- افکار منفی | ذهن ما چگونه واقعیت را تحریف میکند؟
- هنگام گفتگو با خود، در مقابل خودتان هستید یا کنار خودتان؟
- تفکیک تجربه ها به رویداد و احساس و تفسیر – از ضروریات افزایش عزت نفس
- برندسازی درونی | خودتان را یک چرخدنده نبینید!
- نقش پذیرش خویشتن در حفظ و افزایش عزت نفس
- نکتهای پیش از قضاوت کردن در مورد دیگران
- درباره اعتراف به اشتباه
- افزایش عزت نفس و هنر بازخورد گرفتن درست
- مسئولیت پذیری و نقش آن در افزایش عزت نفس
- افزایش عزت نفس از طریق توسعه مهارتها
- ابراز وجود و مهارت جرات ورزی (صراحت و قاطعیت)
- پرسشنامه ابراز وجود (تست راتوس)
- نکتهای درباره اصالت
- زندانی بدون دیوار | منفیگرایی میتواند کشنده باشد
- تأثیر استفاده از شبکه های اجتماعی بر عزت نفس
- اندازه گیری عزت نفس | در یک دقیقه ببینید وضعیت عزت نفس شما چگونه است
- معرفی برنامه پنج هفتهای افزایش عزت نفس
- افزایش عزت نفس: هفتهی اول از برنامه پنج هفتهای
- افزایش عزت نفس: هفته دوم از برنامه پنج هفتهای
- ده صفت مثبت من | هفته سوم برنامه افزایش عزت نفس
- خطاهای من در ارزیابی خودم و نقش آنها در کاهش عزت نفس (هفته چهارم)
- افزایش عزت نفس | فایل های صوتی (پادکست) محمدرضا شعبانعلی
- مدیریت و نظارت دائمی بر عزت نفس (هفتهی آخر برنامه پنج هفتهای)
- عزت نفس کودکان و نوجوانان
- جنبش عزت نفس و نقد آن | چه شد که عدهای مخالف بحث عزت نفس شدند؟
- چند کتاب در مورد عزت نفس
- کتاب روانشناسی عزت نفس (شش ستون عزت نفس) | ناتانیل براندن
- کتاب عزت نفس | کریستوفر مراک
- کارنامه شما در درس عزت نفس
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای آشنا شدن بیشتر با متمم به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کنید و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۲۴۰ هزار تومان)، فصلی (۶۱۰ هزار تومان)، نیمسال (یک میلیون و ۱۰۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۸۰۰ هزار تومان) بخرید.
توجه داشته باشید که خرید ششماهه و یکساله بهترتیب معادل ۲۰٪ و ۳۸٪ تخفیف (نسبت به خرید یکماهه) محسوب میشوند.برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
نویسندهی دیدگاه : علیرضا سرگزی
سلام
سنسورهای من قبلا خیلی حساس بودند ولی کم کم این حساسیت کاهش پیدا کرد!
یکی از دلایلی که به نظر من باعث کاهش این حساسیت شد این بود که:
به خودم گفتم تا کی برای دیگران می خواهی زندگی کنی، تا کی نظره بقیه برات اهمیت داره، این شد که گفتم فارغ از نظر بقیه برای خودم زندگی کنم و ازش لذت ببرم و باید راه خودمو پیدا کنم.
یکی از کارهایی که انجام میدم Ignore کردنه. هرکی توهین، بی احترامی و ... میکنه رو خیلی راحت با یه جا خالی رد می کنم و به خودم می گم ارزش نداره که بیام ذهنمو با فکر کردن به این جور مسائل بی ارزش درگیر کنم، کارهای مهم تری دارم برای فکر کردن!
با این توجیهات فعلا که دارم خوب و خوش زندگی میکنم.
یه کاره دیگه ای هم که انجام دادم این هست که طی این چند سال گذشته وابستگی خودم رو به افراد و محیط خیلی خیلی کم کردم و این کاهش وابستگی باعث شده که حساسیتی هم به اتفاقات بیرونی نداشته باشم.
وقتی به فردی یا مجموعه ای وابسته میشی خواه نا خواه نسبت به اتفاقات و نظرات اونها هم حساسیت بیشتری به خرج میدی.
به طور کلی شاید قبلا تشویق ها و تنبیهات محیطی روی من تاثیر گذار بود ولی در حال حاضر تشویق های محیطی و آسیبهای ناشی از برخورد های نامطلوب در زندگیم تاثیر خیلی کمی داره، در واقع حرف مردم برام از اهمیت کمی برخورداره!
ولی یک استثنا وجود داره:
نظر افراد مهم زندگیم چه به صورت تشویق چه به صورت برخورد نامطلوب چه مستقیم چه غیرمستقیم، برام ارزشمنده و بهم تلنگری میزنه که مسیر زندگی گذشته رو بررسی کنم و بر اساس اون به مسیر آینده متفاوت نگاه کنم.
چه بسا برخورد های نامطلوب محیطی حقیقت هایی رو به من یادآور بشه که برام تلخه و اون احساس ناخوشایندی که ایجاد می کنه به دلیل عزت نفس پایین من نباشه بلکه به دلیل تلخی اون حقیقت باشه.
تشویق ها و تنبیهات درونی برای من خیلی تاثیر گذاره نسبت به بیرونی:
روی کارهایی که انجام میدم فکر می کنم و برای کارهای خوبی که انجام دادم خودمو تشویق می کنم و برای کارهای خطایی که انجام دادم تنبیه میشم، این کار خیلی بهم کمک می کنه.
من در گذشته فرد مهرطلبی بودم و به نظرم این صفت شخصیتی رابطه تنگاتنگی با کمبود عزت نفس دارد. به عبارت دیگر من چون عزت نفس پایینی دارم، بنابراین همواره نگاهم به اطرافیان است که چگونه با من برخورد می کنند و نظرشات در خصوص من و اعمال من چیست. هر چه نیازمند به این تشویق بیشتر باشی، دوست داری که طرف مقابل را راضی نگه داری تا حرف های خوب از او بشنوی و درپی آن عزت نفس تو هم بالا رود. در واقع احساس خوبی که نسبت به خودت داری بالا رود.
خداروشکر میکنم که در حال حاضر از مهرطلبی خیلی فاصله گرفته ام و دیگر حرف دیگران برایم خیلی کم اهمیت است، عزت نفسم هم به طرز شگفت آوری افزایش یافته است. ولی همچنان در مقابل انتقادها کمی شکننده هستم و تشویق ها اثر مثبت کمتری درمن به نسبت برخوردهای نامناسب منفی ایجاد می کند.
رضا جان
اگر میشه بگو چطور از مهر طلبی فاصله گرفتی؟ در واقع چه روش هایی رو استفاده کردی تا در برابر تهدیدات محیطی محکم بمونی و عزت نفست پایین نیاد.
البته به نظر من مهر طلبی که شما میگی همون منبع عزت نفس به نام پذیرش هست.
به نظرم یه معیار خوب در مورد اهمیت ندادن به نظرات دیگران انتخاب لباسه.یادمه یبار توی خوابگاه به دوستم گفتم واقعا با این لباسها – که به نظر خوذش قشنگ بودن – میخوای بیای سر کلاس؟ و اون هم با همین یک جمله رفت و تمام لباسهاش رو عوض کرد.اما من اگه لباسی رو انتخاب کنم (از کسی نظر نمی پرسم) و بعد همه اطرافیان هم بگن زشته و بنظر خودم قشنگ بوده باشه به نظرشون اهمیتی نمیدم.
همیشه سعی میکنم تشویق ها رو بیشتر یادم نگه دارم.حتی بعضی موارد مهم و واقعی رو مینویسم تا بتونم دوباره مرورشون کنم.این تشویق ها تا حدودی با مورچه های منفی باف ذهنیم هم که در درس دوم در موردشون خوندیم مقابله میکنند.به نظرم در شرایطی که تحت بمباران انتقاد دیگران و گفتگوهای بیشتر منفی درونی خودمون هستیم :
همونقدر که توجه نکردن به تهدید و تنبیه های جزئی محیطی مهم اند ، توجه کردن آگاهانه به تشویق ها هم اهمیت دارند.
دوست دارم اول از بابت تعبیر «قطعه موسیقی» که به نظرم هم جالب بود و هم دقیق، تشکر کنم. اما درباره تمرین:
راجع به سنسور های ذهنیم باید بگم که حساسیت اون ها رابطه مستقیمی با منبع تهدید داره و اصولا نظر کسانی که نمیشناسمشون و یا آشنایی کمی باهاشون دارم رو خیلی روی خودم تاثیر گذار نمیدونم چون به نظرم اون ها هم متقابلا شناخت کافی نسبت به من ندارن و نظری که میدن (فارغ از درستی و غلطیش) اعتبار چندانی نداره، پس خیلی جدیشون نمی گیرم. اما برعکس اگر نزدیکانم و یا کسانی که به هر دلیلی برام مهم اند،نسبت بهم رفتاری توهین آمیز داشته باشند و یا انتقادی کنند که به نظرم از انصاف به دوره ( و یا نه، اصلا شاید هم حق با اون ها باشه ) اصلا احساس خوبی بهم دست نمیده و نمیتونم به راحتی بگم که بی خیال. و حتی ممکنه تا چند وقت اون صحنه مناقشه رو تو ذهنم تداعی کنم و تو خیالم جوابایی که اون لحظه نتونستم به زبون بیارم رو نثار طرف مقابل کنم. ولی خب در کل به نظرم از اون جایی که آدم بیشتر توهین و انتقاد های نا بجا و غلط رو از سوی غریبه ها میشنوه تا آدم های نزدیکش (حداقل واسه من که این طوری بوده) به شخصه خیلی از این ناحیه عزت نفسم مورد خدشه قرار نگرفته.
به نظرم بهترین کاری که میشه در قبال این تهدید ها کرد «هیچ کاری نکردن و بی خیال بودنه» حتی خیلی وقت ها تایید کردن طرف مقابل -وقتی که خودمون میدونیم داره درموردمون اشتباه میکنه- میتونه کارساز باشه و یه جورایی تداعی کننده جمله «اصلا تو راست میگیِ» دعواهای بچگیه! یادم میاد چند وقت پیش یکی بر حسب یه سوء تفاهم یک مرتبه یه رفتار تهاجمی نسبت به من گرفت و خیلی بد باهام صحبت کرد منم که از همه جا بی خبر بودم و دیدم آتیشش خیلی تند تر از این حرفاس که بخوام ببینم اصلا چی شد که اینطوری شد بهش گفتم ببین من که اصلا نمیفهمم چی میگی ولی «عذر می خوام». چون اون با ببخشید من آروم میشد و منم با کل کل نکردن!
راجع به سوال سوم هم میتونم بگم که تشویق های محیطی نسبت به تنبیهات تاثیر گذاری بیشتری روی من دارن ولی در هر صورت اثر تشویق ها هم موقتی و گذراست. اما به هر حال به طور نا خودآگاه به تشویق ها و تعریف و تمجید دیگران وزن بیشتری میدهم.
سنسورهای ذهنی شما، تا چه حد در تشخیص تهدیدهای جزئی محیطی حساس است؟
سنسورهای ذهنی من در تشخیص تهدیدهای جزئی محیطی حساسیت زیادی دارد، این حساسیت در گذشته بیشتر بود. به نظر خودم این حساسیت به تهدیدهای جزئی محیطی در گذشته برام شناخته شده نبود ولی به مرور متوجه شدم در بعضی موارد جزئی که اکثر آدمها واکنش خاصی ندارند من به شدت واکنش نشون میدم و انرژی زیادی مصرف میکنم و در نهایت به هیچ نتیجه ای هم نمی رسم. مثلا چند بار در محیط های اداری کارم به پرخاشگری و دعوا و حتی یک بار شکایت به حراست و کلانتری رسید و اگر بازخورد بیرونی نداشت تا مدتها ذهن من رو در گیر می کرد و باعث می شد تمرکزم روی کارهای دیگه رو از دست بدم، حتی به نظرم میاد وقتی به بعضی از تهدیدهای محیطی فکر میکنم مثلا این که فلانی چی گفته یا چرا خندیده یا چرا جواب سلام من رو نداده ناخودآگاه دستم در نگه داشتن یا کار با وسایل مختلف ضعیف میشه، هرچند هنوز هم این حساسیت رو دارم ولی واکنش ها و بازخوردهام رو مدیریت می کنم.
چه روشهایی دارید تا در مقابل این تهدیدها محکم بمانید؟
همونطور که گفتم قبلا تهدیدهای محیطی برام خیلی آزار دهنده و ناراحت کننده بود ولی با تکنیک هایی مثل نوشتن مطالب ناراحت کننده در یک دفتر، یا گوش دادن به موسیقی خودم رو تخلیه میکردم. بعد از گوش دادن به کتاب صوتی مسیر اصلی و خوندن بعضی مطالب سایت متمم هم متوجه شدم خیلی از حساسیتهای من ناشی از ضعف عزت نفس من هست و خودآگاهی به این موضوع هم خیلی باعث آرامش من شد.ولی بعدها علاوه بر این روشها با دوتا از دوستام صحبت میکنم و نظر اونها رو می پرسم و این روش گاهی خوب هست ولی گاهی هم مشورت های اشتباه میدن.
اثری که تشویقهای محیطی بر روی شما میگذارند در مقایسه با آسیبهایی که از برخوردهای نامطلوب محیطی میبینید چگونه است؟ آیا به یک نسبت هستند؟ یا اینکه یکی از آنها (تشویق / تنبیه) بیشتر از دیگری بر روی شما تاثیر میگذارد؟
تشویق های محیطی زیادی رو به یاد نمیارم ولی به نظرم تاثیر تنبیه روی من بیشتر هست.
فک کنم منم خیلی حساسم چنتا مورد رو شاید بنویسم بد نباشه.
۱ مثلا ی بار توی روزنوشته ها ی کامنت گذاشته بودم یکی از دوستان یه پاسخ برام گذاشته بود.با این که خیلی با طعم دوستی شروع کرده بود همش به خودم میگفتم این یه طعنه ای تو این کامنت به من زده .با این که دو خط بیشتر نبود بارها و بارها خوندمش.
زمانی که دارم حرف میزنم به عکس العمل تک تک کسایی که کنارم هسن توجه میکنم.ببینم کی بی توجهی میکنه.
گاهی شده ی نفر منو ندیده یا جواب سلاممو نداده پیش خودم گفتم نگا حالا اگه یکی دیگه بود تا کمر خم میشد.این عمدا این کارو کرد
۲ برای مقابله باهاش گاهی اوقات خودمو میذارم جای کسی که باعث حساس ،یا ناراحت شدن من شده.میگم اگه تو این حرف میزدی منظور خاصی داشتی؟ اگه تو این عملو انجام میدادی الزاما میخواستی به طرف مقابلت بی احترامی بکنی؟
البته این روشا به نظرم زیاد جواب نداده.کلا فیلترم خوب نیست.
۳ به نظرم کلا سیستم من برعکسه من تشویق ها رو نادیده میگیرم.یا اصلا نمیبینم.ولی برعکسش آسیب هایی که میبینم رو خودم پرورشش میدم.گاهی حتی به خودم آفرین میگم که انقد زیرکم که میتونم از ی لبخند دوستم صدتا برداشت بکنم و حتی حرفایی رو هم که توی دلش زده رو بفهمم :-)
۴ فک کنم در سوال قبل بهش جواب دادم.
سلام ذهن من نسبت به انتقاد حساسیت بیشتری نسبت به تشویق دارد ولی اینکه چه کسی ان انتقاد را مطرح میکند برایم مهم است درست است که ممکن است با توهین کسی ناراحت شوم یا باانتقادکسی به فکر فروبروم ولی میزان این ناراحتی یا در خود فرورفتن کاملا بستگی به اهمیت گوینده دارد برای مقابله بااین تهدیدها اگر بجا باشد سعی میکنم رفتارم راتغییر دهم ولی اگر بیجا باشد مسئله را فراموش میکنم .درباره سوال سوم وچهارم باید بگویم درست است که باتشویق احساس خوشایندی پیدا میکنم ولی ازتنبیه به نسبت بیشتری گریزانم بخصوص ازتنبیه افرادی که به نظرم خاص تر از بقیه هستند.
در واقع من دختر حساسی هستم که سنسورهای ذهنی من در برابر نزدیکانم بیشتر از مواقع دیگر حساس تر می شود.انتظار اینکه همه از من راضی باشند امکان پذیر نخواهد بود و درواقع برایم اهمیتی ندارد ولی راضی بودن دوستان نزدیک و خانواده ام وبالاخص در رابطه عاطفی برایم بسیار مهم تلقی می شود.راه حل من در زمان هایی که این حساسیت اذیت کننده می شود صحبت کردن با خودم و با همان افرادی است که در برابر آن ها شکننده ترم.
تشویق های محیطی تاثیر مثبت تری بر روی روند رفتاری من دارد.
احساس می کنم سنسور من برای انتقاد افراد خاص خیلی تیز عمل می کند. سعی ام بر این بوده که با مرور زمان از حساسیت آن بکاهم. ولی وقتی الان فکر می کنم عموما روی تشویق های خیلی از افرادحساب ویژه ای باز نمی کنم. قکر می کنم قبلا بیشتر از اینکه از انتقادهای افراد ضربه و آسیب بخورم بیشتر از تشویق های آنها متضرر شدم. با گذشت زمان فهمیدم که آسیب هایی که قبلا فکر می کردم چند فرد خاص به من از طریق انتقادهای شدیدشان وارد کرده اند، در حقیقت آسیب نبوده بلکه کمکی در تغییر راهی بوده که برایم مفید نبود.
در مورد حرفهای اطرافیان تهدید باشد یا تشویق و یا تنبیه بسته به اینکه چه کسی این حرف را میزند تأثیرگذاری آن روی من میتواند متفاوت باشد.
خیلی به ندرت پیش می آید حرفی را به کنایه تعبیر کنم، ترجیح میدم کلا به این مسائل بی تفاوت باشم، فکر میکنم اینجوری فردی که کنایه زده است بیشتر آسیب میبیند.
من حس میکنم در شرایط فعلی جامعه متأسفانه محیط اطرافم اینقدر صادقانه نیست که حتی تشویق این جامعه خوشحال کننده باشد، چه بسا نیت پشت خیلی از تشویق ها درست نباشد. بنابراین ترجیح میدم حساسیت محیطی من محدود به تعداد افراد مشخصی باشد که به صداقت و سلامت اخلاقی آنها اعتماد نسبی دارم.
در کل فکر میکنم عمده مواردی که به عزت نفس من آسیب زده است ناشی از نرسیدن به اهدافی باشد که برای خودم تعیین کرده بودم که شاید در خیلی موارد بازتاب بیرونی هم نداشته ولی از درون حس نارضایتی عمیقی را تجربه کرده ام.
سنسورهای ذهنی من در خصوص تهدیدهای محیطی حساس هستند یا بهتر بخوام اعتراف کنم، اینه که زیادی حساس بودند! مدتها این رنج را تحمل کردم و از زمانی که خودم به این ضعف آگاه شدم، تلاش کردم راه حلی براش پیدا کنم.البته به نظرم آگاهی از یک ضعف، خودش نیمی از راه در راستای بهبودش هست (چون حالا دیگه برات به یک دغدغه تبدیل شده).چیزی که در این خصوص خیلی بهم کمک کرد آشنایی با تحلیل SWOT در مبحث مدیریت استراتژیک بود. اونجا بود که دریافتم: چه جالب! وقتی میشه به تهدیدها به عنوان فرصت ها هم نگاه کرد، پس منم از همین شیوه نگرش استفاده کنم.این موضوع دید خیلی خوبی به من داد.این که حالا هر چیزی که در خصوص سازمان میخونم، بیام ببینم در قالب فردی (individual) چطور میشه این موضوع رو دید؟ یا برعکس اون.
بهتون پیشنهاد میکنم شما هم امتحان کنید، خیلی جاها (حداقل برای خودتون) نتایج خیلی جالبی میگیرید. کاش حوزه پژوهش در کشور ما هم کمتر بسته و محدود بود، اونوقت شاید میشد راحتتر بری و کار کنی توی اون حوزه و نتایجش رو به صورت علمی و مستدلل بیان کنی.
در خصوص پرسشهای آخر هم صادقانه اینه که، تشویقهای محیطی خیلی اثر خوبی دارند. شاید بیشتر از تنبیهها.
سنم که پایین تر بود به خاطر طرز تفکر و تربیتی که از کودکی بهم القا شده بود فکر می کردم آدم باید همیشه مورد تشویق و تحسین دیگران قرار بگیره و اگه مورد انتقاد قرار بگیره حتماً آدم خوبی نیست و باید تلاش کنه که خوب بشه. اگه کوچکترین حرکت , رفتار یا حرفی از دیگران می شنیدم و با انتقاد از خودم روبرو می شدم و یا حتی اگه تشویق نمی شدم شاید مدت ها در ذهنم می موند و همیشه به این فکر می کردم که چرا فلانی چنین چیزی را به من گفت و چرا اصلا تشویقم نکرد . قبلاً اسم این خصوصیت بی مصرف و تخریبی خودم را گذاشته بودم حساس بودن , فکر هم می کردم چقدر خوبه که آدم همیشه مورد تائید دیگران باشه و تصورم این بود که آدم با عزت نفس بالایی هستم یعنی اصلا ارتباطی بین این ۲ مسئله متصور نبودم. به خاطر احساسات بدی که این حساسیت بهم میداد کم کم تصمیم گرفتم دیگه برای این مسائل ارزشی قائل نباشم چند سالی هست که کمتر به حرف ها و انتقاد ها و تنبیه ها توجه می کنم, اوایل که می خواستم این خصیصه را از زندگیم حذف کنم ( یا با اطلاعات الانم عزت نفسم را بالا ببرم) چون سنسورهام به شدت حساس بود همه ی انتقاد ها و کنایه ها را متوجه می شدم اما سعی می کردم نزارم تاثیری روی حالم و لحظه هام بزاره به مرور موفق هم شدم تا جائیکه الان که ذهنم نا خودآگاه توجهی به اغلب این مسائل نداره و خیلی از انتقادها و تنبیه ها و مورد تشویق قرار نگرفتن ها را فیلتر می کنه و شاید خیلی بعد تر متوجه بشم که دیگری از فلان حرفش میتونسته چنین منظوری داشته باشه و وقتی متوجه هم میشم دیگه اهمیتی برام نداره , در مقابل هنوز هم تشویق خوشحالم می کنه اما خیلی خیلی کمتر از گذشته
میتونم بگم الان سنسورهای ذهنم طوری تنظیم شده که تنها در مواقعی که لازمه به حرف ها و انتقاد ها توجه کرد حساسیت به خرج بده
سلام
من با ترکیب جمله “هیچ چیز اونقدر خوب/بد نیست که به نظر میرسه” و قانون ۲۰/۸۰ (که در این مورد تبدیل شده به ۵/۹۵) و این باور که نظر مهم نیست بلکه اینکه چه نظری از دهان چه صاحب نظری بیرون میاد مهمه، مخاطبینم رو به دو دسته مهم و کم اهمیت تقسیم کردم.که تقریبا ۵ درصد جزو کسانی هستند که نظراتشون واقعا برام مهم هست و ۹۵ درصد بقیه نظراتشون برای خودشون مهمه.اگر نخوام خیلی به صورت سیاه و سفید هم به قضیه نگاه کنم، در واقع اون ۵% یک طیف رو تشکیل میدن که هرچه به سمت ۹۵% میرن اهمیتشون کاسته میشه.این کم اهمیتی البته به معنای اخلاقی و ادبی مورد نظر من نیست.و خیلیا در آخر جدول نظرات کم اهمیت وجود دارن که بسیار قابل احترام هم هستند ولی در مورد اونا که نظرشون برام مهمه همیشه احترامشون هم برام مهمه.معمولا تشویق بسیار بهم انرژی میده و نظرات منفی تا سرحد مرگ برام آزار دهنده هست و اینقدر نمیتونم این احساس رو کنترل کنم که از توی چش و چارم میزنه بیرون و مخاطبینم هم بعد از مدت کوتاهی یاد میگیرن که چطور بهم انگیزه بدن!اون حال بد بعد از نظرات منفی رو با مشورت با بقیه اون ۵% و گرفتن راهنمایی های خوب تلطیف میکنم.
ارادتمند
فواد ابراهیمی
در جایی محمدرضا شعبانعلی گفت، کلید موفقیت را نمی دانم اما کلید شکست راضی نگه داشتن همه است.(من این جمله را قاب کردم و به دیوار دفترم زدم)
کسی که می خواهد همه را راضی نگه دارد یا فشار بسیار زیادی را دارد تحمل می کند و در نهایت به یکدفعه لبریز می شود و یا انسان چند رنگی است که با همه به یک رنگ در می آید.
من زیاد به تهدیدهای محیط دقت نمی کنم، حقیقت اکثر اوقات در شرکتم و کسی را نمی بینم.
به جزء چند نفر که قبولشان دارم صحبت های دیگران برایم زیاد اهمیت ندارد نه تشویقشان نه تهدیدشان. در مقابل تشویق ها هم باید گفت که بسته به طرفم که چقدر قبولش دارم متفاوت است ولی در کل خوشحالی من را برای یک شب به همراه دارد.
به نظر من انسان نه از تشویق ها باید زیاد خوشحال شود و نه انتقاد های بی مورد. همواره باید سعی کرد ارزش های خود را درست بنا کنیم و سرمان را به زیر بیاندازیم و کارمان را بکنیم تا رسیدن به هدف.
Work hard in silence, let your success be your noise
در نهایت باید بگویم که تنبیه و تشویق کاملا به طرف مقابلم و میزانی که من چقدر او را قبول دارم بر می گردد.
*> سنسورهای ذهنی شما، تا چه حد در تشخیص تهدیدهای جزئی محیطی حساس است؟
تا جایی که یادم میاد سنسورهای ذهنی بسیار حساسی داشتم و دارم و با آگاهی به اینکه این حساس بودن چقدر می تونست حالم رو بد کنه، باز نمی تونستم حساسیتم رو کنترل کنم ولی به مرور و با مطالعه و کار کردن روی خودم کم کم تونستم طی چند سال این حساسیت رو کمرنگ کنم .
*> چه روشهایی دارید تا در مقابل این تهدیدها محکم بمانید؟
از اونجائیکه آدم احساسی هستم و ناراحتی ها رو به خودم میگیرم، سعی میکنم با خودم بهتر صحبت کنم و کمتر خودم رو سرزنش کنم.
اشتباه رو یک امر طبیعی تلقی میکنم چه از طرف خودم باشه چه از طرف مقابل، با این کار راحت تر میتونم خودم و دیگران رو ببخشم.
خودم رو جای طرف مقابل میگذارم و از منظر اون به مسئله نگاه میکنم این کار باعث میشه اون فشار و بار احساسی که روم قرار داره کمتر بشه.
با تجزیه و تحلیل کردن مسئله اگر مشکل از خودم بود حتما سعی می کنم که خودم رو اصلاح کنم.
ولی اگر مشکل از طرف مقابل بود،حواسم رو پرت می کنم و سعی میکنم اونو شخصی سازی نکنم و به خودم نگیرم .
*> اثری که تشویقهای محیطی بر روی شما میگذارند در مقایسه با آسیبهایی که از برخوردهای نامطلوب محیطی میبینید چگونه است؟
همونطور که تشویق بهم انگیزه میده برخوردهای نامطلوب هم اثر نامطلوبش رو میگذاره ولی اثرش نسبت تشویق کمتره
*> آیا به یک نسبت هستند؟ یا اینکه یکی از آنها (تشویق / تنبیه) بیشتر از دیگری بر روی شما تاثیر میگذارد؟
در گذشته اثر تنبیه ماندگاری بیشتری در من داشت و تشویق کمتر ولی الان برعکس قبل شده
من در بسیاری از موارد در برخورد هایی از دگران که به نطر می رسد نیاز به پاسخی نسبی در همان زمان دارد بدون پاسخ جدی بودم. شاید بهتر است بگویم نیاز به تفکر بیشتری برای پاسخ دادن دارم و در این موارد برخورد دیگران با با لبخندی جواب می دهم ولی پس از آن مردد می شوم که آیا بهتر نبود پاسخی جدی تر و یا رفتاری که نشان دهد من نارحت شدم را نشان می دادم؟!
تصورم این است که تعارف و رودروایسی من با دیگران زیاد است
اما نکته دگراینکه هر بار که خواستم پاسخی جدی تر به افراد بدهم اغلب منجر ب برخورد نسبتا خشن شده است که پس از آن احساس خوبی نداشتم
در همین رابطه باید بگویم که اگرچه نه در ظاهر ولی در ذهنم نسبت به تمام رفتار دیگران تفکر و تعمل می کنم ولی خیلی وقت ها سعی می کنم برای آن رفتار آنها دلایل مثبتی پیدا کنم و به کار ادامه بدهم.
در اطرافم نمونه ای از افراد با می بینم که برعکس هر گونه رفتار از دیگران را به منفی تفسیر می کنند مگر برعکس آن ثابت شود! بغضا دیده ام که دیگران به این افراد توج بیشتری می کنند و سعی می کنند به هر حال در روابط هوای آنه را لاشته باشند. مثل لینکه از آنها ترس و واهمه ای دارند؟!
اما در پاسخ به سوال دیگر من از رفتار تشویقی دیگرا بیشتر تحت تاثیر قرار می گیرم و رفتار تنبیهی آنه مرا به این فکر می اندازد که نکند در موردی دچار اشتباه شده ام؟
سنسورهای ذهنی من به نظرم خیلی حساس هستن.بعضی وقتا پس از برخوردهایی که با افراد دارم احساس بدی دارم یعنی حالم خوب نیست.پس از کلی فکرکردن به این نکته که چرا حالم یهو بد شد؟به نتیجه میرسم که در اثر برخورد و صحبت هایی بوده که مثلا چند ساعت پیش اتقاق افتاده.پیشترها دلیل ناراحتیمو نمی تونستم پیدا کنم ولی اخیرا سعی میکنم حتما علت ناراحتیمو پیدا کنم و شفاف کنم .البته بعد از مطالعه کتاب سکوت قدرت درونگراها به این نتیجه رسیدم که ممکنه این همه حساسیت یه قسمتیش هم زمینه ژنتیکی داشته باشه .
روش ها:
خواندن کتابهای روانشناسی-خودشناسی-حل تمرین متمم-مطالعه متمم-سعی در شفاف کردن افکارم و پرهیز از مبهم ماندن مسائل تو ذهنم.
در پاسخ به سوال سوم تمرین فکر میکنم اثر آسیب های برخوردهای نامطلوب محیطی در من بیشتر از تشویق محیطیه.انتظار تشویق هم از محیط ندارم همین که احساس کنم کارم و خودم دیده شدم برام کافیه.
_ صادقانه که فکرمیکنم به این نتیجه میرسم که سنسورهای ذهن من در برابر تهدیدهای جزئی محیط بیش از حد حساس هستش و به قول معروف پردازشگر ذهن من بیش از اندازه برای موضوعات پیش پا افتاده و جزئی محیط وقت و انرژی صرف میکنه .
_ برای کنترل و بهبود این وضع سعی کردم از محیط هایی که ( شبکه های اجتماعی ) فضای حساسیت و تحلیل و پیش داوری در آنها بیشتر است دوری کنم تا ذهنم بیشتر بر روی موضوعات واقعی و اصلی زندگی تمرکز کند .
_ اگر به حال ذهن خودم باشه سعی میکنه اثرات نامطلوب محیط رو بیشتر و پررنگ تر نشانم بده !
_ ولی چون مرکز کنترل من درونی هست و قدرت تخریب و تشویق درونی خودم بیشتر از محیط تاثیر گذار هست باید سعی کنم تشویق ها و مسائل مثبت محیط رو هم در نهایت درونی کنم تا اثر بخشی بیشتری داشته باشه .
با سلام بنده چند وقتی است که حساسیتم نسبت به محرکهای محیطی بیشتر شده و بسیار تاثیر پذیر شده ام و اگر این اتفاقات بر خلاف میل و خواسته من باشد تاثیر بسزایی روی من میگذارد , و برایم مشغله فکری ایجاد میکند هر چند که احساس میکنم عزت نفس رابطه مستقیم و زیادی با احساس شادی دارد. یعنی وقتی من روزهای شادی رو سپری نمیکنم اثر محیط بر روی روحیه من بیشتر میشود و به عبارتی بیشتر اسیب پذیر میشوم .بهترین راه حل که معمولا از ان استفاده میکنم این است که سعی کنم همیشه در لحظه زندگی کنم و شادی را تجربه کنم و نگاهی مثبت به محیط پیرامونم داشته باشم البته این که محیط اطراف کاملا تحت کنترل من باشد هم از توقع زیادی من است و نوعی غرور به حساب می اید که باز هم از عدم عزت نفس و خود باوری نشات میگیرد.
سلام به همه
من کم کم دارم به تهدیدهای جزئی بی تفاوت میشم دلیلش اینه که:
۱- تشویق افراد ن چندان مهم در زندگی صرفا برای تشویق شما نیست و بیشتر اوقات (بنظر من البته) برای یجورایی سر ادم رو شیره مالیدنه. شاید من منفی فکرمیکنم ولی تجربه بهم اینو ثابت کرده.
۲- تنبه های دیگران شاید تاثیر اولیه روم داشته باشه ولی دوباره بی تفاوت میشه . البته مدتیه اینطوری شدم. چون زندگیم داشت با این تشویق و تنبیه ها صدمه میدید.
حتی گاهی اوقات بنظرم تشویق و تنبیه افراد مهم در زندگی رو با درنظر گرفتن شرایط هم باید نادیده گرفت. چون ناخواسته صدمات جدیو بهت میزنن.
– سنسورهای ذهنی شما، تا چه حد در تشخیص تهدیدهای جزئی محیطی حساس است؟
* تا جایی که خودم رو میشناسم، سنسورهای ذهنی من، در حد تشخیص تهدیدها، انتقادها، توهین ها، سوءتفاهم های جزئی محیط، یا از طرف کسانی که اهمیت چندانی برام نداشته باشه، حساس نیست. وقتی به خودم و کارم و راهی که در زندگیم در پیش گرفتم، ایمان و اعتقاد داشته باشم، به قول معروف در مقابل این تهدیدها رویین تن میشم.
* اما در موارد دیگری، وقتی که این تهدیدها یا توهین ها جزئی نباشن، در حضور جمع صورت بگیرن، یا حس کنم از روی نا آگاهی به محیط یا بی توجهی به یک روند و یا بدون اشراف کامل به موضوعاتی صورت گرفته که خودم ازشون به خوبی آگاهم، یا اینکه وقتی حس کنم تصور یا برداشت اشتباه یا ناحقی در مورد من، یا برای کسی که در زندگیم جایگاه خاصی داره صورت گرفته یا مواردی مشابه، اینها برام تبدیل به Trigger های خاص و انگشت شماری میشن که وقتی در معرضشون قرار میگیرم، سنسورهای ذهنی ام، بدجوری فعال میشن. که البته برخی از اونها رو در مدت خیلی کوتاهی فراموش میکنم، اما برخی از اونها ممکنه تا مدت طولانی تری با من باقی بمونن. (که البته میدونم که باید در موردشون، روی خودم کار کنم تا بتونم حساسیتهام رو در این موارد هم به حداقل ممکن برسونم و همچنین خودم رو از نعمت ارزشمند سکوت، بیش از پیش برخوردار کنم.)
– چه روشهایی دارید تا در مقابل این تهدیدها محکم بمانید؟
* سعی می کنم هر وقت که حس کردم چنین تهدیدی میخواد آزارم بده، به یاد مواردی در گذشته بیفتم که به خاطر این حساسیت آسیب دیدم و از همون فیلترها برای توقف، تعمق، تامل، تفکر، بازبینی، بازنگری، اصلاح و تحول در خودم استفاده کنم و ازشون درس بگیرم.
* یا اینکه سعی می کنم توی اون موقعیت غرق نشم و دست و پا نزنم. ازش دورتر بشم و از دور بهش نگاه کنم.
* یا سعی می کنم خودم رو جای دیگران بذارم و از نگاه اونها به قضیه نگاه کنم.
* یا سعی می کنم به عنوان بخشی از جریان طبیعی زندگی بهش نگاه کنم و بپذیرمش و به این فکر کنم که اصلا چرا اتفاق افتاد و چی شد که در معرضش قرار گرفتم؟
– اثری که تشویقهای محیطی بر روی شما میگذارند در مقایسه با آسیبهایی که از برخوردهای نامطلوب محیطی میبینید چگونه است؟ آیا به یک نسبت هستند؟ یا اینکه یکی از آنها (تشویق / تنبیه) بیشتر از دیگری بر روی شما تاثیر میگذارد؟
* زندگیم رو هیچوقت بر مبنای تشویق و تنبیه تنظیم نمیکنم. اما نمیتونم تاثیر مثبت تشویق و تاثیر منفی تنبیه رو بر حال و هوام، هر چند برای مدتی کوتاه، نادیده بگیرم.
تشویق میتونه خوشحالم کنه و از این جهت بهم انگیزه ببخشه که دارم در جهت درست پیش میرم، و تنبیه میتونه ناراحتم میکنه چون بهم میگه که راه رو اشتباه رفتم و این درد کمکم میکنه که کمی توقف کنم، همونجا که هستم بایستم، کمی فکر کنم و دوباره راه درست رو پیدا کنم و در پیش بگیرم.
– پی نوشت:
گاهی هم آدم هایی رو دیدم که سنسورهای ذهنی شون، کاملاً نسبت به تهدیدها و انتقادهای محیطی به طور کامل خاموشه و به طرز عجیبی در فیلتر کردن برخوردهای توهین آمیز (یا قابل تفسیر به توهین) مهارت داره و همین باعث میشه تا نتونن به روشنی، به اطلاعاتی در مورد خودشون و محیط دست پیدا کنن، پردازشش کنن و در جهت تغییر یا اصلاح خودشون به کار بگیرن و در نتیجه شاهد این بودم که به خاطر این خصوصیت، به تکرار رفتارهای آزاردهنده شون به راحتی ادامه دادن. که فکر میکنم و حتی به تجربه بهم ثابت شده که این موضوع، میتونه در کوتاه مدت، به دیگران و در دراز مدت به خودشون آسیب جدی بزنه.