Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu
دوره صوتی آموزشی نکته‌هایی برای مدیران (کلیک کنید)


نشانه های عزت نفس پایین | حساس بودن بیش از حد به حرف و نظر دیگران


نشانه های عزت نفس پایین

منطقی است قبل از بحث بیشتر درباره‌ی عزت نفس، به یک سوال کلیدی بپردازیم: آیا اساساً شما مشکل عزت نفس دارید؟

به عبارت دیگر آیا لازم است برای افزایش عزت نفس وقت بگذارید و به آن فکر کنید؟

برای یافتن پاسخ این سوال باید با نشانه های عزت نفس پایین آشنا باشیم و آن‌ها را در افکار، گفتار و رفتار خود بیابیم.

این درس و دو درس بعد، به علائم عزت نفس پایین اختصاص پیدا کرده‌اند و به شما کمک می‌کنند تا برآورد بهتری از میزان عزت نفس خودتان داشته باشید. پس از این که با نشانه های کمبود عزت نفس بیشتر آشنا شدید، با انگیزهٔ بیشتری راه های تقویت عزت نفس را دنبال خواهید کرد.

در درس حاضر، به سراغ مقاله‌ای از موریس روزنبرگ و تیموتی اُوِنز می‌رویم و با مفهوم «حساسیت بیش از حد» یا «Hypersensitivity» آشنا می‌شویم (+).

حس‌تان به خودتان چیست؟

هر یک از ما تصویر و تصوری از خودمان در ذهن داریم.

قرار نیست این تصویر، همان ذهنیتی باشد که دیگران از ما دارند. حتی قرار نیست این تصور، به تصویر ذهنی دیگران، نزدیک باشد.

اما به هر حال، این تصویر در ذهن ماست و ما با آن زندگی می‌کنیم.

آیا ما این تصویر را همیشه به یک اندازه دوست داریم؟ قطعاً چنین نیست.

قضاوت ما درباره خودمان یک قضاوت ایستا و ثابت نیست و نمیتواند باشد. ممکن است یک رو حسمان به خودمان کمی بد شود و روزهای دیگر خودمان را بیشتر دوست داشته باشیم.

اما این را هم می‌دانیم که نوسان این علاقه، چندان هم شدید نیست.

منطقی است که انجام یک کار خِیر، حس ما را به خودمان کمی بهتر کند و شنیدن یک انتقاد، کمی حس‌مان را بد کند. اما رابطهٔ ما با خودمان نمی‌تواند پیوسته در محدودهٔ عشق تا نفرت، نوسان داشته باشد.

تحقیقات انجام شده درباره‌ی افرادی که عزت نفس پایین دارند نشان می‌دهد که قضاوت این افراد نسبت به خودشان، به سرعت تغییر می‌کند و در این زمینه بسیار بیشتر از افراد عادی نوسان و تغییرات را تجربه می‌کنند.

منظور از حساسیت بیش از حد یا Hypersensitivity چیست؟

محدودیت در دسترسی به این مجموعه درس

دسترسی کامل به این درس و ۴۰ درس دیگر دربارهٔ عزت نفس برای اعضای ویژه متمم در نظر گرفته شده است. تا کنون ۱۴۰۳۸ نفر از متممی‌ها مجموعاً ۱۵۶۴۷ تمرین در درس‌های عزت نفس ثبت کرده‌اند.

با عضویت ویژهٔ متمم علاوه بر این ۴۰ درس به هزاران درس دیگر از جمله درس‌های زیر دسترسی خواهید داشت:

  شخصیت شناسی | خودشناسی | تحلیل رفتار متقابل

  حمایت اجتماعی | استرس | پرورش تسلط کلامی

  کوچینگ | مهارت ارتباطی | مذاکره | فن بیان

  چگونه شاد باشیم | مدیریت انگیزه | برنامه ریزی

  دوره MBA (مطالعه منظم درس‌های مدیریتی)

ثبت نام    تجربه‌ٔ متممی‌ها

تمرین درس نشانه های عزت نفس پایین

سنسورهای ذهنی شما تا چه حد در تشخیص تهدیدهای جزئی محیطی حساس است؟ چه روش‌هایی را برای مقابله با این تهدیدها به کار می‌گیرید؟

  آیا از پیام‌های مثبت و منفی به یک اندازه تأثیر می‌پذیرید؟ یا یکی از این دو (پیام مثبت / پیام منفی) بیشتر از دیگری روی شما تأثیر می‌گذارد؟

  آیا در گذشته (یا همین الان) کارهایی انجام می‌دهید که بتوان آن‌ها را مصداقِ «حفاظت از خود» یا Overprotective بودن دانست؟

ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری کارگاه آموزشی عزت نفس به شما پیشنهاد می‌کند:

سری مطالب حوزه کارگاه آموزشی عزت نفس

سوال‌های پرتکرار دربارهٔ متمم

متمم چیست و چه می‌کند؟

متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحث‌های مهارتی و مدیریتی.

برای آشنا شدن بیشتر با متمم به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کنید و گوش دهید.

فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟

هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه»  دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص می‌‌‌کند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری می‌توانید نقشه راه‌های مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.

هم‌چنین در صفحه‌های دوره MBA و توسعه فردی می‌توانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.

هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟

شما می‌توانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.

اعتبار را می‌توانید به صورت ماهیانه (۲۴۰ هزار تومان)، فصلی (۶۱۰ هزار تومان)، نیم‌سال (یک میلیون و ۱۰۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۸۰۰ هزار تومان) بخرید.

توجه داشته باشید که خرید شش‌ماهه و یک‌ساله به‌ترتیب معادل ۲۰٪ و ۳۸٪ تخفیف (نسبت به خرید یک‌ماهه) محسوب می‌شوند.

برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.

آیا در متمم فایل های صوتی رایگان برای دانلود وجود دارد؟

مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که می‌توانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.

هم‌چنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آن‌ها را می‌توانید در فروشگاه متمم ببینید.

با متمم همراه شوید

آیا می‌دانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور می‌توانید به جمع متممی‌ها بپیوندید؟

سرفصل‌ها  ثبت‌نام  تجربهٔ متممی‌ها

۱۵۹۵ نظر برای نشانه های عزت نفس پایین | حساس بودن بیش از حد به حرف و نظر دیگران

    پرطرفدارترین دیدگاه به انتخاب متممی‌ها در این بحث

    نویسنده‌ی دیدگاه : علیرضا سرگزی

    سلام
    سنسورهای من قبلا خیلی حساس بودند ولی کم کم این حساسیت کاهش پیدا کرد!

    یکی از دلایلی که به نظر من باعث کاهش این حساسیت شد این بود که:

    به خودم گفتم تا کی برای دیگران می خواهی زندگی کنی، تا کی نظره بقیه برات اهمیت داره، این شد که گفتم فارغ از نظر بقیه برای خودم زندگی کنم و ازش لذت ببرم و باید راه خودمو پیدا کنم.

    یکی از کارهایی که انجام میدم Ignore کردنه. هرکی توهین، بی احترامی و ... میکنه رو خیلی راحت با یه جا خالی رد می کنم و به خودم می گم ارزش نداره که بیام ذهنمو با فکر کردن به این جور مسائل بی ارزش درگیر کنم، کارهای مهم تری دارم برای فکر کردن!

    با این توجیهات فعلا که دارم خوب و خوش زندگی میکنم.

    یه کاره دیگه ای هم که انجام دادم این هست که طی این چند سال گذشته وابستگی خودم رو به افراد و محیط خیلی خیلی کم کردم و این کاهش وابستگی باعث شده که حساسیتی هم به اتفاقات بیرونی نداشته باشم.

    وقتی به فردی یا مجموعه ای وابسته میشی خواه نا خواه نسبت به اتفاقات و نظرات اونها هم حساسیت بیشتری به خرج میدی.

    به طور کلی شاید قبلا تشویق ها و تنبیهات محیطی روی من تاثیر گذار بود ولی در حال حاضر تشویق های محیطی و آسیبهای ناشی از برخورد های نامطلوب در زندگیم تاثیر خیلی کمی داره، در واقع حرف مردم برام از اهمیت کمی برخورداره!

    ولی یک استثنا وجود داره:

    نظر افراد مهم زندگیم چه به صورت تشویق چه به صورت برخورد نامطلوب چه مستقیم چه غیرمستقیم، برام ارزشمنده و بهم تلنگری میزنه که مسیر زندگی گذشته رو بررسی کنم و بر اساس اون به مسیر آینده متفاوت نگاه کنم.

    چه بسا برخورد های نامطلوب محیطی حقیقت هایی رو به من یادآور بشه که برام تلخه و اون احساس ناخوشایندی که ایجاد می کنه به دلیل عزت نفس پایین من نباشه بلکه به دلیل تلخی اون حقیقت باشه.
     
    تشویق ها و تنبیهات درونی برای من خیلی تاثیر گذاره نسبت به بیرونی:

    روی کارهایی که انجام میدم فکر می کنم و برای کارهای خوبی که انجام دادم خودمو تشویق می کنم و برای کارهای خطایی که انجام دادم تنبیه میشم، این کار خیلی بهم کمک می کنه.

  1. من معمولا حساسیتم به تهدیدهای محیطی کم است.

    وقتی با این تهدیدها روبرو میشم، سعی میکنم هوشیار و مسلط به خودم باشم.

    معمولا تنبیه ها بیشتر روی من تاثیر دارد.

  2. سیدمهدی حسینی گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۳ درس)

    به نظرم مدل ذهنی هر کسی در تشخیص و اندازه گیری شواهدی مثل “حساسیت بالا” و “بی ثباتی در قضاوت نسبت به خود” بسیار موثر هست،همچنین وقتی این شواهد رو در دیگران میبینیم نسبت به خودمون میسنجیم یا حتی وقتی درمورد خودمون میخواهیم قضاوت کنیم، نسبت به دیگران میسنجیم. درصورتی که جنسیت، سن و سال، محیط اجتماعی و شرایط نمایش داده شده* توسط هر فرد، تاثیر بسیار بالایی در شواهد مذکور داره و همونطور که در ابتدای بحث به خوبی ذکر شد، لزوما به این معنی نیست که فرد عزت نفس پایینی داره.

    مثلا دخترها ذاتا حساسیت بالاتری نسبت به پسرها دارن و یا نوجوانان نسبت به بزرگسالان حساسترند.

    افراد نکته سنج و باهوش هم حس دقیقتری نسبت به نگاه دیگران در مورد خودشون دارن و نمیشه این حس دقیقتر رو عزت نفس پایین تعبیر کرد.

    البته اینها نمونه هایی بود در تایید متن ابتدای مقاله درخصوص نتیجه و نشانه

    درمجموع منظورم این نیست که در دیگران به دنبال عزت نفس نگردیم؛ باید حواسمون باشه که این شواهد گولمون نزنه وبه اشتباه نیندازه. ضمن اینکه جستجوی شواهد در خودمون بسیاردقیقتر و مهمتر هست

    * منظور از شرایط نمایش داده شده، اون رفتاری هست که افراد از خودشون نشون میدن درصورتی که شاید ته دلشون مخالف اون رفتار باشن. مثلا فرد درجمع میخنده و شاد هست ولی تو دلش گریان ، یا اظهار میکنه حرف دیگران براش مهم نیست ولی در دلش بسیار اهمیت میده

  3. طاهره خباری گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۷ درس)

    فکر می‌کنم در مقایسه با گذشته، سنسورهای ذهنی من در تشخیص تهدیدهای جزیی، حساسیت خیلی کمتری دارند.

    اون هم به این خاطر هست که کمتر نسبت به حرف خیلی از افراد اهمیت نشون می‌دم و حرف‌ها و نظرات و انتقادهاشون رو سلیقه شخصی اونها در نظر می‌گیرم و با خودم می‌گم که در این زمینه نظر و سلیقه شخص خودم برایم اهمیت بیشتری داره. به قولی ignore کردن و ندیدن حرف‌های باربط و بی‌ربط این افراد باعث بوجود آمدن یک امنیت روانی برام شده.

    البته چند نفر مهم در زندگی من هستند که هنوز حساسیت بالایی به ضربه‌های عمدی و یا سهوی که با حرفها و نظراتشون به من وارد می‌کنند، دارم و تا مدتی درد ضربه و یا لطافت تشویق اونها رو با خودم حمل می‌کنم.

    به نظرم تشویق‌ها و تنبیه‌ها هر کدوم شیرینی و تلخی خاص خودشون رو دارند. تشویق‌ این مفهوم رو برای من داره که کارت خوبه و به همین شکل ادامه بده و تنبیه‌ها و یا بهتره بگم انتقادها برای من یعنی اینکه یه جای کارم درست نیست و بهتره که اصلاح و تغییری ایجاد کنم. ولی در کل احساس می‌کنم برای من اثرگذاری کفه تنبیه کمی بیشترتر از کفه تشویق بوده.

  4. از اونجایی که من یک داداش دوقلو دارم( یعنی یه قل دیگه دارم:) اغلب جاهایی که احتمال تهدید میدیم رو دوتایی میریم که تا حدودی بتونیم اعتماد به نفسمون رو بالا ببریم چون در زمان تهدید تا حدودی هم دیگر رو پوشش میدیم اگر البته تهدید طرف مقابل واقعأ از سر دلسوزی نباشه. ولی اگر واقعأ بابت اشتباه یا کوتاهی که کردم از طرف کسی که دلسوزم باشه تحقیر بشم از اون حمله واقعأ به عنوان یه تلنگر تو زندگیم استفاده میکنم.

  5. ساجده ممتازیان گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۷ درس)

    پاسخ سوال اول

    دقیقا مثال قطعه ی موسیقی رو به خوبی در این مورد تجربه کردم سنسورهای ذهنی من زمانی که خلق پایینی دارم و مثلا آماده ی گریه کردن هستم به شدت حساس هستندولی مواقعی که غمگین یا عصبی نباشم حساسیتی هم نسبت به نظر بعضا توهین آمیز دیگران ندارم و حتی طعنه های افراد رو جدی نمیگیرم .

    پاسخ سوال دوم

    خندیدن ،خوب بستگی به شرایط هم داره طبیعتا

    پاسخ سوال سوم

    تشویق ها با اینکه خیلی انرژی دهنده هستند ولی معمولا چالشی در من برای بهتر شدن ایجاد نمیکنند . بیشتر کمک میکنند در یه سطح بمونم و احساس غرور کنم.

    آسیب هایی که از برخوردهای نامطلوب محیطی میبینم نیروی محرک قوی تری برای من بوده و هست . تا جایی که یادم هست اغلب اوقات رضایت درونی برای من مهم تر از رضایت بیرونی بوده وقتی برخوردهای نامطلوب محیطی رو تجربه میکنم بیشتر برام مهمه به خودم ثابت کنم که دیگران اشتباه میکنند .

    پاسخ سوال چهارم

    به یک نسبت نیستند در رابطه با من . تنبیه اثر بیشتری داره هرچند نوع و شدت و مدت تنبیه هم اثر گذار است  شاید به قول آدلر احساس حقارت یک عامل منفی نیست و زمانی که ما حقارت را تجربه میکنیم تلاش برای برتری ما را بر می انگیزد.

  6. سنسورهای ذهنی شما، تا چه حد در تشخیص تهدیدهای جزئی محیطی حساس است؟

    بنظرم قسمتی از این آسیب پذیری اجتناب ناپذیره و متناسب است با تصویر ذهنی ما از جایگاه عاطفی و احساسی طرف مقابل.

    میزان تخریب یک کنایه غیر مستقیم از جانب یار ، به مراتب بیش از فوج فحش و نق و نوق اغیار !

  7. رضا حسام گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۲ درس)

    من خیلی قبل تر از این  فهمیدم که سنسور های ذهنی من نسبت به هرگونه قضاوتی از طرف  جمع به شدت حساس هستند و این مشکل اونقدر برجسته و فلج کننده بوده که کمک حرفه ای (روانکاو)  برای حلش گرفتم

    جواب به این سوال که چگونه میشه خودمون رو در برابر این تهدیدها ایمن کنیم خیلی مشکله و اساسا یک مسیر طولانیه که یک راهکار خاص و مشخص نداره اما فکر میکنم نکته کلیدی در ایمنی در برابر تهدیدات، به رسمیت شناختن خودمونه به این معنی که در درجه اول برای قضاوت و برداشت خودمون از خود، اعتبار قائل بشیم و حتی ضریب این اعتبار باید کمی بیشتر از اطرافیان باشه، چرا که هیچ کس به اندازه خود ما اشراف درباره چیزی که هستیم نداره و در درجه دوم ما هیچ زمان ۱۰۰٪  از نیت و سواد و ذهن اطرافیان با خبر نیستیم که بفهمیم تهدید ها و حتی تشویق  ها بر اساس حسادت یا نا آگاهی یا …. بوده یا نه

    البته اینها خیلی جای بحث داره

    در مورد مقایسه میزان اثر تشویق و اسیب برخورد نا مطلوب میتونم بگم برای شخصیت کمال گرایی مثل من قطعا آسیب برخورد نا مطلوب بیشتره

     

  8. سلام دوستان محترم

    راستش من از همه بیشتر همیشه از حانب خودم مورد تشویق وتنبیه قرار گرفتم تا دیگری ،

    اگه فکرکنم یه  کاری درسته انجامش میدم

    به نظرم تشویق بیشتر رو من اثر داره تنبیه باعث میشه جبهه بگیرم و کارهای لجوجانه انجام بدم

     

     

  9. سنسورهای ذهنی شما، تا چه حد در تشخیص تهدیدهای جزئی محیطی حساس است؟
    فکر میکنم در رده پوست کلفتها جای بگیرم البته حرف کسانی که از نزدیکانم هستند کمی تاثیری منفی روم میزاره ولی خیلی زود کمرنگ میشه . فکر کنم کار و شغلم توی این پوست کلفتی بی تاثیر نبوده یعنی یادمه وقتی کار ویزیتوری هم میکردم روزی با حداقل ۱۰۰ جواب نه ویا نگاههای سرد روبرو میشدم که کم کم به قوی تر شدنم کمک کرد.

    چه روش‌هایی دارید تا در مقابل این تهدیدها محکم بمانید؟
    صادقانه اگر بخواهم اعتراف کنم و شما هم من رو به خاطر این غرور ببخشید باید بگم در بسیاری از مواقع خودم رو از اطرافم در سطح بالاتری میبینم و وقتی کسی که انتقادی یا متلکی میگه پیش خودم فکر میکنم و وقتی خودم رو بالاتر میبینم دیگه ناراحت نمیشم شاید یک جور توهم باشه ولی گاهی این توهم من رو شبیه دون کیشوت میکنه :)‌

    اثری که تشویق‌های محیطی بر روی شما می‌گذارند در مقایسه با آسیب‌هایی که از برخوردهای نامطلوب محیطی می‌بینید چگونه است؟
    تشویق اثرش خیلی بیشتره مخصوصا اگر اطرافیان نزدیکم باشه

  10. سلام

    همون طوری که دوستان خوب متممی اشاره کردند، فعالیت این سنسورها به طور کلی برای من، منوط به شرایط خاصی است. تا جایی که امکان دارد سعی میکنم دایره افرادی که این سنسور را در من تحریک میکنند، کوچک کنم و به خودم یادآوری کنم :هر بادی ارزش این را ندارد که با آن برقصی! باید چنان ریشه های افکار و اعتقاداتت به مسائل را در وجودت دوانده باشی که بادها آواره بیابانت نکنند.

    تشویق و تمجید در حوزه هایی که به آنها و مفید بودنشان اعتقادی ندارم، تقریبا هیچ تاثیری در من ندارد و در مورد نقد با اختلاف کمی همینطور هستم.معمولا اتفاقات و نقدها را سر فرصت با خودم مرور میکنم و آنهایی که ارزش وقت گذاری ندارند را به سطل زباله ذهنم میفرستم و باقی را بیشتر میجوم :)

    ولی در حالت کلی حتما یک مرحله مرور را با خودم برگزار میکنم و با توجه به دو فیلتر اعتقادات خودم و دایره روابطم درباره اش تصمیم گیری میکنم.

     

    • حسام گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۱ درس)

      به نظر من هم این مرور کردن واقعا لازمه،اما بعضی ها شاید این توانایی رو دارند که در همون لحظه این ارزیابی رو داشته باشند اما من معمولا اون لحظه ای که دارم نقد میشم نمیتونم ارزیابی کنم که چقدر باید به حرف طرف بها بدم ولی فردای اون روز دقیق ترین جواب هایی که امکانش هست رو ذهنم حاضر کرده.البته فکر میکنم مربوط به تیپ های شخصیتی افراد میشه.

  11. سلام.

     

    مطلب رو که میخوندم یاد یکی از درس های مدل ذهنی افتادم اینکه ذهن اتفاقات ناگوار رو بزرگتر از اون چه که واقعا هست نشون میده و خب به نظرم به قول متمم تهدید های محیطی رو باید حواسمون باشه که اگر اتفاق افتاد ، اگر نیاز به واکنش هست انجام بشه در غیر اینصورت سریعا از ذهن پاک بشه تا بتونیم عزت نفس و همچنین اعتماد به نفس بالاتری رو تجربه کنیم.

  12. من حساسیتم به تهدیدها خیلی کمه چون به نظرم “هر کسی از ظن خود شد یار من”.

    مواردی که مطرح می کنند نظر شخصی شونه و لزومآ اشتباه نیست، ولی با عقیده و نظر من تفاوت داره. چیزی که باعث شد من به این عزت نفس برسم اینه که شناخت کاملی (البته نه صد در صد) نسبت به خودم پیدا کردم و مطمئنم هیچ کس اندازه خودم من رو نمی شناسه پس اگر نقدی نسبت به من داره به میزان شناختش از منه و این سبب میشه که این مسئله دیگه برام آزار دهنده نباشه. نظراتشون رو می شنوم تا خودم رو بهتر بشناسم.

    تشویق ها معمولا برام مطلوب تر هستند، همانقدر که نظرات دیگران برام اهمیت دارند!

  13. سنسورهای ذهنی من همیشه و در مقابل همه فعال نیستند اما وقتی نسبت به کسی حساس می شوم این سنسورها بسیار فعال می شوند و پس از آن رفتار فرد برایم آزاردهنده می شود و نمی توانم بی تفاوت باشم.

    سعی می کنم از طریق گفتگو با خود در کنار خودم قرار بگیرم و به خودم یادآوری کنم که نباید حساسیت به خرج بدهم. البته همیشه در مقابل  افرادی که انرژی و زمان زیادی برایشان صرف کرده ام, حساسیت بیشتری داشته ام.

    اثر تشویق های محیطی نسبت به انتقادات یا تنبیه برام اهمیت بیشتری داره.

  14. شیرین گفت:

    تا اونجایی که بیاد دارم از کودکی تا اوایل بیست سالگی، تا حد زیادی از تشویق و تمجید دیگران خجالت زده میشدم و دلم نمی خواست در حضور جمع اینکار انجام بشه، تقریبا به دو دلیل: ۱٫ خودم رو در حد اونهمه تشویق نمی دیدم(البته تاحدی)، ۲٫ حس بعضی از افراد اون جمع که کمتر دیده میشدن نسبت به من منفی میشد و در طولانی مدت، عزت نفسم از طرف اونها مورد تهدید(انتقاد، توهین و …)،  واقع میشد، بخصوص با روحیه شدیدا انتقاد ناپذیری که داشتم این تشویق و تمجیدها بیشتر موجب دردسر میشد و با کوچکترین تنبیه و تهدیدی از درون فرو میریختم و عزت نفسم شدیدا کم می شد.
    ولی ناگفته نماند که با وجود این عواقب، کلی هم لذت می بردم و به خودم افتخار می کردم و باز این هم موجب دردسر میشد چراکه باعث میشد خودم رو در یک زمینه خاص، برتر از اطرافیانم ببینم و تلاشی برای بهتر شدن نکنم و من رو در موقعیتی که بودم متوقف می کرد و در کل فردی بودم که خصوصیت Hypersensitivity در من نمود زیادی داشت.
    حدودا از سن بیست و سه سالگی تا کنون، تنها، تمجید و تشویق و البته تنبیهِ افرادی که از لحاظ دانش و مهارت، در حد بسیار بالاتری از خودم قرار دارن رو دوست دارم و در افزایش عزت نفسم تاثیر داره که البته تعداد این افراد در اطرافیانم اندکه، یجواریی شبیه شاگردی کردن هستش و مصداق این ضرب المثل: چوب معلم گله، هرکی نخوره خله؛ و معلمی رو می پسندم که هم تنبیهم کنه و هم هر از گاهی تشویقکی نامحسوس اعمال کنه، در حدی که مغرور نشم و موجب توقفم نشه. ولی تشویق و تمجید سایرین تاثیر خاصی در افزایش عزت نفسم نداره و در موارد خاص، جوری رفتار می کنم که فرصتی برای تشویق و تمجید از طرفشون پیش نیاد چون معتقدم تشویق از جانب افرادِ نسبتا هم طراز، موجب توقف و راضی بودن به وضع موجودم میشه و البته انتقاد، توهین، تمسخر و سایر تهدیدهای اطرافیان در کاهش عزت نفسم بی تاثیر شده و چه بسا من رو برای ادامه رفتارم جری تر کنه.

    – بنظرم خوبه که سعی کنیم نظر اطرافیان برامون اهمیت چندانی نداشته باشه و عزت نفسمون رو بر اساس تعریف و تمجید دیگران بنا نکنیم و لازمه که خودمون رو هم در برابر تعریف کردن از دیگران مسئول بدونیم و مواظب صفاتی که برای اینکار استفاده می کنیم باشیم و با استناد به سخنان محمدرضا در فایل استعدادیابی، کاری نکنیم که صفت هایی چون با استعداد، باهوش و … تاثیر معکوسی در شکل گیری شخصیت اطرافیانمون داشته باشه؛ و باعث توقف یا توهم خودبزرگ بینی در اونها بشه و متعاقبا توقف و رضایت سطحی رو در اونها بوجود بیاره.

    – بنظرم میاد بعضی از ابزارهای افزایش عزت نفس، خود باعث کاهش عزت نفس در موارد دیگه میشه. مثلا زیبایی در فردی ممکنه احساس رضایت از خود رو بوجود بیاره ولی از طرف دیگه ممکنه موجبات کاهش عزت نفس رو در زمینه های دیگه فراهم کنه. همچنین معتقدم افرادی که عزت نفس پایینی دارن مدام در حال مقایسه خود با دیگران هستن.
    مثال: شخصی رو میشناسم که در مقایسه با اطرافیانش از زیبایی نسبتا قابل توجهی برخورداره و غیر از این زیبایی خدادادی که قطعا خودش هم در شکل گیریش نقشی نداشته امتیاز دیگه ای برای تعریف و تمجید از جانب دیگران نداره، از طرفی رفتارای این شخص حکایت از عزت نفس پایینش داره و چون غیر از زیبایی، ابزار دیگری برای افزایش عزت نفسش نداره، غالبا در محافل علمی، کاری و مهارتی جایی نداره و این باعث شده به یکی از تهدیدکنندگان قویِ کاهش عزت نفس دیگران تبدیل بشه و خودش رو به همه ابزارهای تهدید عزت نفس مجهز کنه، بطوریکه همواره در حال انتقاد، بزرگنمایی عیوب و پیدا کردن ایراد از ظاهر اطرافیانه و روشش اینه که  اطرافیان رو در قالب داشته های خودش(زیبایی نسبی) می سنجه و به قولی دائما سیب رو با پرتقال مقایسه می کنه!

    پی نوشت ۱: بنظرم موضوع عزت نفس در روابط عاطفی میان زن و مرد هم مسئله ای بسیار مهمه که باعث زایش واژه هایی چون زن ذلیل و شوهر ذلیل نیز شده، البته صحبت از این موضوع در این بحث نمی گنجه و با عوامل روانی متعددی درگیره، ولی امیدوارم در درس های آتی اشاره ای هرچند جزیی به این مسئله بشه.
    پی نوشت ۲: کارگاه عزت نفس رو خیلی دوست دارم چرا که باعث میشه خصوصی ترین ویژگی های شخصیتم رو به نگارش در بیارم و بتونم بهتر خودم رو بشناسم  و تحلیل کنم، البته میدونم که موارد پنهانی تری هم وجود داره که نیاز به دقت و تحلیل بیشتری داره ولی کامنت رو طولانی تر از این میکنه که فعلا از نوشتنش صرفنظر می کنم و به دوستان متممی توصیه می کنم تمرینای این کارگاه رو از دست ندید حتی اگه اینجا ننویسیدش.

  15. حسینی گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۶ درس)

    – بجز برخی افراد معدود، تهدید یا تشویقهای افراد تأثیر یا اهمیتی برایم ندارد خصوصاً اگر به درستی یا نادرستی مطلبی به باور یا اطمینان قلبی رسیده باشم.

    – دستیابی به نتایج مورد انتظار حاصل از کارم بیش از هر تشویق یا تهدیدی بر من اثر می گذارد.

  16. ابراهیم صیادی گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۶ درس)

    به نظر من سن و سال ، شرایط زمانی و مکانی ، حال و هوای روحی و جسمی آدمها هم در بیشتر شکننده شدن سهمی دارند. من جوون تر که بودم خیلی شکننده بودم ولی خوب الان در سن ۴۳ سالگی انواع ترفند و تکنیک با شدیدترین ضربه ها رو یاد گرفتم. ولی در شرایطی که مشکلات مالی دارم یا به شدت خسته ام و گرسنه آستانه تحملم کمتر. و در اون شرایط نا مطلوب از کسانی که انتظار ضربه خوردن ازشون رو ندارم بیشتر آسیب می بینم. یکی از روشهایی که خیلی کاربردی واسم از روبرو شدن با افرادی که بطور مادر زادی میل ضربه زدن دارند اجتناب می کنم یا خیلی سریع موضوع بحث مورد ضربه رو به سمت دیگه منحرف می کنم.
    در مورد تشویق هم خوب اگر تشویقش حقیقی باشه خوبه انرژی می گیرم ولی اگر بوی فریب و تملق بده نه! در مورد تنبیه معمولا خنثی عمل می کنم. خیلی جدی نمی گیرم. یه حرکت و نکته جالبی هم تو یکی از سخنرانیهای TED یاد گرفتم (اگر لینکش رو پیدا کردم اینجا می ذارم) این که اگر پاها رو به عرض شونه ها باز کنید و دستها رو در حالت گره شده و مشت به پهلوها بچسبونید (حالتی که انگار می خواهید عرض اندام یا ابراز قدرت کنید) میزان ترشح هورمون تسترون بالا می ره که خیلی برای مواجه شدن با اینگونه مشکلات مفید. به قولی پوستمون صخیمتر می شه ؛)

  17. معمولا در همون لحظه سنسورهای من کار نمیکنه وقتی از اون موقعیت خارج میشم بعد متوجه کنایه یا منظور طرف مقابل میشم. در کل حساسیتم بالاست که چند سالی هست که تا حدی تونستم درجه اش را کم کنم. با کسی که میدونم با گوشه و کنایه عادت داره صحبت کنه سعی میکنم هم صحبت نشم و یا نادیده بگیرم و کنار بکشم .

    تنبیه بیشتر در خاطرم میمونه تا تشویق، البته بستگی به درجه ی مهم بودن اون فرد برای من هم داره.

  18. شهاب مخلص گرامی گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۳ درس)

    من در عموم موارد و از عموم افراد سنسورهای ذهنی حساسی ندارم و از کنار تهدید ها و کنایه های خیلی از افراد می گذرم. سعی من اینه انتظار از کسی نداشته باشم. طبیعتا این مسئله تو بعضی بازه های زمانی و یا در مورد بعضی از افراد نزدیک که نظرشون مهمه برام خیلی فرق داره و حساسیت بالایی دارم.

    اثر تشویق های محیطی بر من بیشتر هست. از خیلی از انتقادا میتونم به راحتی بگذرم اما کوچک ترین تشویق و حمایتی برام ارزشمنده و قدردانی می کنم.

  19. ۱)سنسورهای ذهنی من همیشه برای تشخیص تهدیدهای جزیی فعال هست اما حساس به این معنی که باشنیدن هرصحبتی سریع به خودم رجوع کنم و بخواهم خودم را مورد مواخذه قرار بدهم به هیچ وجه ، چون همیشه این پیش فرض را درذهنم دارم که  ما اکثرا برای گفتن حرفهایمان حتی ساده ترین حرفها سعی داریم غیرمستقیم یا به گونه ای مبهم یا با اندکی چاشنی مزاح ،پیام خودرا به طرف مقابل برسانیم وبه قدری این نحوه مکالمه رایج شده که انگارپیچیده گویی نوعی مهارت است .

    ۲) بی اعتنایی میکنم

    ۳)تشویقهای محیطی باعث میشه ،نسبت به موضوعی که مورد تشویق واقع شده ام اعتماد به نفس بیشتری پیداکنم وتحت تاثیر قدرت تشویقهای محیطی مسلط ترازقبل به کارم ادامه بدهم بالعکس اسیبهای محیطی که حس میکنم حالت ایستایی برای مدت کوتاهی حتی چندثانیه برای من ایجاد میکنه

    ۴)تشویق مسلما بیشترروی من تاثیرمیگذاره وحس میکنم مسیری که دران قدم میزنم راحت تر وبزرگترازقبل شده و باسرعت واطمینان بیشترادامه میدهم  ولی تنبیه حتی اگر عزت نفس خودم را پایین نبینم در بهترین حالت ممکنه  احساس سکون ایجاد میکنه مثل وضعیت خنثی و مثل تشویق اساس روبه جلورفتن ایجاد نمیکنه

  20. در برخورد با آدمها کوچکترین اشاره های کلامی و تغییر در لحن را تشخیص میدهم و از روی تجربه دریافته ام چیزی که من درک و احساس میکنم نسبت به رفتار روبرویی شدیدتر است. و از زمانی که یاد گرفته ام رفتار بقیه را شخصی در نظر نگیرم عکس العمل متعادلتری دارم البته همیشه هم نمیتونم از این روش استفاده کنم.
    انتقاد روی من بیشتر از تشویق اثر میگذارد و نسبتش شاید ۲ به ۱ یا بیشتر باشه. برای من تاثیرات در زمینه های مختلف فرق داره.