دوره آموزش کارآفرینی | راهنمای راه اندازی و مدیریت کسب و کارهای کوچک

دوره آموزش کارآفرینی متمم، نقشه راه کارآفرینی و راه اندازی و مدیریت کسب و کارهای کوچک را ترسیم میکند. درسهای کارآفرینی زیرمجموعهٔ دورهٔ MBA متمم هستند. سایر درسها را میتوانید در صفحهٔ دوره MBA ببینید.
ما بر این باور هستیم که کارآفرینی را به معنای رایج کلمه نمیتوان «آموزش» داد. یعنی نمیشود به کسی بگوییم مراحل کارآفرینی اینها هستند و برو به ترتیب انجامشان بده تا به یک کارآفرین تبدیل شوی. هدف ما از آموزش کارآفرینی این است که اشتباهات کارآفرینان کاهش پیدا کند.
همه میدانیم که کارآفرینی با ریسک همراه است و هر کس که کارآفرین میشود این احتمال را پذیرفته که در این مسیر شکست بخورد. اما حداقل کاری که میتوانیم انجام دهیم این است که مدلهای علمی را بشناسیم و با شکستهای رایج کارآفرینان آشنا شویم. در این صورت، حتی اگر موفق نشویم، میدانیم که به خاطر «اشتباهات ساده و خطاهای واضح» شکست نخوردهایم.
طبیعتاً وقتی از کارآفرینی حرف میزنیم، موضوع بحثمان کسب و کارهای کوچک است. بنابراین میتوانیم این بخش از درسهای متمم را SBA (مخفف Small Business Administration) بنامیم.
مخاطب درسهای کارآفرینی
ما در تألیف و تدوین دوره آموزش کارآفرینی متمم سه دسته مخاطب را مد نظر داشتهایم:
▪️ کسانی که میخواهند یک کسب و کار متعارف (به سبک سنتی و خارج از فضای استارتاپی) راه اندازی کنند.
▪️ کسانی که میخواهند یک استارتاپ راه اندازی کنند.
▪️ کسانی که میخواهند در زمینهٔ کارآفرینی و راه اندازی کسب و کار و استارتاپ پژوهش کرده یا تدریس کنند.
نمودار زیر رابطهٔ این سه دسته را بهتر نشان میدهد:
علت این که دو گروه اول را هم از جدا کردهایم این است که کسب و کارهای متعارف با استارتاپها دو تفاوت مهم دارند. در راه اندازی استارتاپ حتی خود کارآفرینان هم دقیقاً نمیدانند چه میخواهند و مدل کسب و کارشان دقیقاً چگونه خواهد بود. آنها ایدهای دارند و آن را به شکل حداقلی اجرا میکنند و سپس مدام با بازخوردی که از بازار میگیرند، دنبال محصولی میگردند که بازار آن را بپسندد. در حالی که در کسب و کارهای متعارف، مدل کسب و کار و کلیات محصول تا حد زیادی مشخص و شفاف است.
تفاوت دیگر هم در این است که استارتاپها در پی مقیاسافزایی هستند. همهٔ کارآفرینان استارتاپی امیدوارند که روزی بتوانند در مقیاس بسیار وسیع فعالیت کنند و بخش بزرگی از بازار را در اختیار بگیرند. درست است که بسیاری از کسب و کارهای سنتی هم به افزایش مقیاس علاقه دارند، اما افزایش تدریجی و مقطعی مقیاس در کسب و کارهای سنتی، با رویکرد تهاجمی استارتاپها به رشد فرق دارد (توضیحات بیشتر در این زمینه را در درس تعریف استارتاپ خواهیم گفت).
با توجه به این تفاوتها، کارآفرینان کلاسیک و کارآفرینان استارتاپی، در بخشهایی از سفر کارآفرینی خود به دانش و مهارتهای متفاوتی نیاز دارند. اگر چه مشترکات مورد نیازشان هم کم نیست.
سومین گروه مخاطبان هم کسانی هستند که قرار است در زمینهٔ راه اندازی کسب و کار و کارآفرینی تدریس یا تحقیق کنند. این عزیزان علاوه بر دانش هر دو حوزهٔ استارتاپی و غیراستارتاپی باید با برخی مباحث تئوریک، نویسندگان و نظریه پردازان کارآفرینی و نیز مطالعات و مقالات این حوزه آشنا باشند.
با توجه به این توضیحات، بخشی از آموزشهای کارآفرینان استارتاپی و کارآفرینان کسب و کارهای کلاسیک، مشترک است و بخش دیگر هم اختصاصی هر گروه است. مدرسان و پژوهشگران هم باید به هر دو حوزه و نیز مباحث مکمل دیگر مجهز باشند (کارشان از دو گروه دیگر سختتر است).
مانند همهٔ نقشه راههای یادگیری متمم در اینجا هم در چند گام توضیح میدهیم که درسهای کارآفرینی متمم را چگونه و با چه ترتیبی مطالعه کنید.
آیا آموزش کارآفرینی مفید است؟
اگر قرار است برای مطالعه درس کارآفرینی وقت بگذارید، منطقی است اول به این سوال بپردازیم که آیا آموزش کارآفرینی مفید است؟ اصلاً آیا برای کارآفرینی به سواد آکادمیک نیاز داریم؟ درگیر شدن با بحثهایی مثل معنی کارآفرین و تعریف کارآفرینی چه فایدهای دارد؟ چرا عدهای وقت میگذارند و در زمینهٔ مدیریت کارآفرینی مطالعه یا تحصیل میکنند؟
اگر از ابتدا برای این نوع سوالها وقت بگذارید، در ادامهٔ مسیر بارتان سبکتر و انگیزهتان بیشتر خواهد بود. بهویژه مطالعهٔ درسهایی که کمی تئوریکتر هستند (مثلاً تعریف کارآفرینی و تعریف استارت آپ و …) کمتر خستهتان خواهد کرد. به همین علت ما یک درس را به این موضوع اختصاص دادهایم:
در همین مرحله قبل از جلوتر رفتن، موضوع دیگری هم هست که باید دربارهاش صحبت کنیم. آن موضوع هم این است که آیا آنچه در کتابها و دوره های مدیریت کسب و کار میگویند برای کسب و کارهای کوچک هم بهکار میآید؟ با توجه به اینکه میدانیم بخش زیادی از دانش مدیریت بر اساس نیازها و خواستهها و شرایط شرکتهای بزرگ شکل گرفته، وقت گذاشتن برای مطالعهٔ کتاب های مدیریتی و شرکت در کلاس های مدیریت برای کسی که یک کسب و کار کوچک دارد مفید است؟
در مدیریت کسب و کارهای کوچک چقدر به منابع آکادمیک اعتماد کنیم؟
تعریف کارآفرینی
کلمهٔ کارآفرین از آن کلماتی است که هر کس آن را هر جور که میخواهد به کار میبرد.
از یک سو مدیران دولتی و سیاستگذاران ارشد ترجیح میدهند کارآفرین را «شغل آفرین» در نظر بگیرند. معنی کارآفرینی از نظر آنها این است که یک نفر «سفرهای پهن کند و عدهای را مشغول کند و حقوق بدهد» تا بخشی از بار مسئولیت ایجاد شغل دولت سبک شود. از طرفی بعداً بتوان با بیمه و مالیات و روشهای دیگر، پولی برای کیسهٔ دولت تأمین کرد.
از سوی دیگر میبینیم که یک نفر در اینستاگرام یا شبکه های اجتماعی دیگر اکانت دارد و در آن عکس مهمانیها و گزارش سفرهایش را منتشر میکند و به عنوان بلاگر لایفاستایل یا بلاگر سفر تبلیغ میگیرد و او هم خودش را کارآفرین میداند. این را هم زیاد دیدهایم که عدهای فریلنسری را به عنوان مسیر شغلی خود برمیگزینند و اغلب میگویند که ما کارآفرین شدهایم.
این سوال خوبی است که از خود بپرسیم تعریف کارآفرینی چیست و کارآفرین چه کسی است؟ ممکن است بگویید اینها در حد اسم و برچسب است و چندان مهم نیست که چه نام و عنوانی برای خود انتخاب کنیم. اما اینکه خود را چگونه تعریف کنیم و به کدام گروه متعلق بدانیم، روی برخی از تصمیمهایمان تأثیر میگذارد. بنابراین خوب است کمی برای این بحث وقت بگذارید:
فرایند کارآفرینی – آشنایی با مراحل کارآفرینی
کارآفرینی را نمیتوان به شکل کاملاً مکانیکی و کور، به چند مرحله تقسیم کرد. مثلاً نمیتوانیم بگوییم دقیقاً اول گام یک را بردار و بعد گام دو. و وقتی گام دو را به درستی برداشتی به سراغ گام سوم برو. کم نیستند کسانی که آنقدر ناگهانی و ناخواسته کارآفرین شدهاند که اصلاً متوجه شروع مسیر شغلی جدیدشان نشدهاند.
با این حال، به همان علت که در درس فایده آموزش کارآفرینی گفتیم، گاهی اوقات میتوان به بهانهٔ بررسی فرایند و مراحل کارآفرینی، دربارهٔ برخی اشتباههای پرتکرار صحبت کرد.
به همین علت ما درسی را به بررسی مراحل کارآفرینی اختصاص دادهایم. در این درس توضیح دادهایم که قبل از هر چیز باید تشخیص دهید که اصلاً برای کارآفرینی مناسب هستید یا نه. و در ادامه دربارهٔ نقش ایده یابی و طراحی محصول و مباحث دیگر صحبت کردهایم.
خواندن این درس ذهن شما را برای مطالعهٔ بقیهٔ درسهای آموزش کارآفرینی آماده میکند:
مهارت های کارآفرینی و ویژگی های شخصیتی کارآفرینان
هر فعالیتی نیاز به مهارتهای خاص خود را دارد؛ از کار سادهای مثل تایپ تا کار بزرگی مثل کارآفرینی. بنابراین منطقی است کسی که به راه اندازی کسب و کار فکر میکند، مهارتهای کارآفرینی را هم جدی بگیرد و برایشان وقت بگذارد.
البته مهم است که بین مهارتهای کارآفرینی و ویژگی های شخصیتی کارآفرینان تفاوت قائل شویم (معمولاً بیشتر در مورد دومی حرف میزنند تا اولی). ویژگی های شخصیتی معمولاً ثابت هستند یا بسیار کند تغییر میکنند. اما مهارتها را میتوان با یادگیری و تکرار و تمرین، افزایش داد.
بنابراین اگر کسی ویژگی های شخصیتی یک کارآفرین را ندارد، شاید بهتر باشد در انتخاب این مسیر شغلی کمی بیشتر تأمل کند. اما کسی که در مهارتهای کارآفرینی ضعیف است، میتواند با تلاش و برنامه ریزی، خود را برای کارآفرینی آماده کند.
درسهای زیر شما را با این دو بحث بیشتر آشنا میکنند:
مسیر ورود به دنیای کارآفرینی
فرض کنید که تصمیم گرفتهاید برای خودتان کار کنید و کارآفرین شوید. چه گزینههایی پیش روی شماست؟ به نظر میرسد سه مسیر اصلی برای راه اندازی کسب و کار شخصی وجود دارد. مسیر اول این است که به صورت فردی و در قالب پروژه با کارفرماهای مختلف کار کنید. این همان چیزی است که به عنوان «آزادکاری» یا «فریلنسری» شناخته میشود. مثلاً کسی که قبلاً در یک شرکت در زمینهٔ دیجیتال مارکتینگ کار میکرده تصمیم میگیرد برای خودش کار کند و از افراد و شرکتهای مختلف پروژه بگیرد.
ما سه درس دربارهٔ این شکل از کار کردن در متمم منتشر کردهایم و اگر این سبک از کار را میپسندید، پیشنهاد میکنیم آنها را بخوانید:
از میان سه درس فوق، دو درس معرفی فریلنسری و خانهبهدوشهای دیجیتال از زیرمجموعههای دوره مسیر شغلی هستند و درس اقتصاد گیگ زیرمجموعهٔ درسهای پلتفرم است.
اما اگر فرضتان این باشد که از خوداشتغالی فراتر روید و یک کسب و کار رسمی (شرکت و سازمان) تأسیس کنید، باز هم در برابر یک دوراهی قرار میگیرید: اینکه خودتان یک ایده پیدا کنید و آن را توسعه دهید (کاملاً از نقطهٔ صفر) یا این که سراغ کسب و کارهای فرنچایز بروید (بستنیفروشی خودم را بزنم یا یک شعبه از آیسپک را راهاندازی کنم؟).
ما معمولاً فراموش میکنیم که راه اندازی یک شعبه از برند دیگر هم مصداق کارآفرینی است و میتواند مزایای بسیاری داشته باشد. به همین علت این شکل از کارآفرینی را – حتی در حد یک گزینه – بررسی نمیکنیم.
با توجه به اهمیت این بحث یکی از درسهای آموزش کارآفرینی متمم صرفاً به همین دوراهی اختصاص یافته است:
دو راه متفاوت برای ورود به دنیای کارآفرینی
ایده شما برای کارآفرینی چیست؟
اگر تصمیم گرفتهاید که فریلنسر نباشید و از طرف دیگر، دوست ندارید در قالب شعبهٔ یک برند و کسب و کار دیگر فعالیت کنید، باید به این فکر کنید که ایدهٔ شما برای کارآفرینی چیست؟ یعنی چه چیزی به ذهنتان رسیده که معتقدید میتواند فرصتی برای درآمدزایی و ایجاد ارزش اقتصادی باشد؟ این ایده باید نهایتاً به یک محصول تبدیل شود و برای شما جریان مالی بسازد.
کلمهٔ ایده آنقدر در گفتگوهای روزمرهٔ ما بهکار رفته که ارجوقرب خود را از دست داده است. گاهی میبینید یک نفر میگوید: هفت، هشت ایده دارم که میخواهم روی آنها سرمایهگذاری کنم (تصور کنید که زاکربرگ و بیل گیتس در هر لحظه فقط یک ایده داشتهاند و پس از موفقیت یا شکست آن، سراغ ایدهٔ بعدی رفتهاند).
هر چقدر مفهوم ایده را بهتر درک کنیم و ایدهٔ خود را بهتر تعریف و ارزیابی کنیم، شانس موفقیت کسب و کار ما بیشتر خواهد بود. درس زیر به این بحث اختصاص یافته است:
ایده چیست و چگونه ارزیابی میشود؟
مدل کسب و کار
مدل کسب و کار اصطلاح نسبتاً جدیدی است که با رونق کسب و کارهای دیجیتالی و فرهنگ استارتاپی بر سر زبانها افتاده است. تا چند دهه قبل، هیچ کارآفرینی از مدل کسب و کار حرف نمیزد. اما نباید اشتباه کنیم. این مفهوم، اگر چه کلمهای برایش وجود نداشت، در ذهن تمام کارآفرینان حضور داشت. سوالاتی از این دست که:
- من دقیقاً برای چه چیزی از مردم پول میگیرم؟
- مشتریان من چه کسانی هستند؟
- تأمین کنندگان من چه کسانی هستند؟
- ساختار هزینهٔ من چگونه خواهد بود؟
- …
اصطلاح مدل کسب و کار به این علت در دهههای اخیر بیشتر شنیده میشود که سبک کار کردن و شیوهٔ درآمدزایی کسب و کارها پیچیدهتر شده است. ما از سرویسی مثل یوتیوب استفاده میکنیم اما مجبور نیستیم به یوتیوب پول بدهیم و یوتیوب پول خود را از تبلیغدهندگان میگیرد. البته میتوانیم حق عضویت هم پرداخت کنیم و تبلیغ نبینیم. از این پیچیدهتر، پیامرسانهایی مثل واتساپ هستند که حتی تبلیغ هم پخش نمیکنند. اما چون داخل اکوسیستم بزرگتری قرار گرفتهاند، ارائهٔ خدمات رایگان برایشان توجیهپذیر است.
اگر فرایند کاریتان ساده است، مثلاً میخواهید آرد و مواد اولیهٔ دیگر را بخرید و کیک بپزید و بفروشید، میتوانید برای بحث مدل کسب و کار وقت نگذارید. اما اگر معماری کسب و کارتان پیچیدهتر است و گروههای ذینفع متعددی با آن گره خوردهاند، احتمالاً مطالعهٔ درسهای مدل کسب و کار برایتان مفید است.
اما اگر بخواهید پیشنهاد متمم را بدانید، نظر ما این است که حتی اگر سنتیترین کسبوکارها را هم در اختیار دارید، باز هم درسهای مدل کسب و کار را مطالعه کنید. چون ممکن است هنگام خواندن درسها و حرفها و تمرینهای دوستانتان، ایدههایی برای بهبود کسب و کارتان در ذهنتان جرقه بزند:
انواع کارآفرینان
انتخاب مسیر کارآفرینی به این معناست که فرد نمیخواهد به دریافت حقوق ماهانه تقریباً ثابت و جریان مالی پیشبینیپذیر اکتفا کند و تصمیم گرفته همزمان با پذیرش ریسک بیشتر، خودش هم در طراحی مسیر ارزش آفرینی مشارکت فعال داشته باشد.
نباید فکر کنیم پس از این تصمیم، از یک دوراهی بزرگ عبور کردهایم و بقیهٔ مسیر شغلی ما شفاف و مشخص است. اتفاقاً پس از این تصمیم، دوراهیها و چندراهیهای بسیاری در مسیر ما قرار میگیرد که باید دربارهٔ تکتک آنها تصمیم بگیریم و انتخابهای سرنوشتساز انجام دهیم.
یکی از این چندراهیها، انتخاب شکلِ کارآفرینی ماست: آیا میخواهیم داخل سازمان خود بمانیم و از مدیرانمان بخواهیم که دستمان را برای کار و ارزشآفرینی بازتر کنند؟ آیا میخواهیم در کنار خانواده یک کسب و کار تازه را آغاز کنیم یا کسب و کاری را که والدینمان داشتهاند ادامه دهیم؟ آیا به خاطر سابقهٔ کار در بدنهٔ دولت، معتقدیم که این قدرت را داریم که مسیر ارزش آفرینی را در پیکرهٔ دولت و با تکیه به منابع دولتی ادامه دهیم؟
مجموعه درسهای زیر به این مباحث پرداختهاند:
یک سوال مهم دیگر هم در همین مرحله مطرح میشود که باید به آن فکر کنید: آیا میخواهید تمام وقت خود را برای کارآفرینی بگذارید یا اینکه ترجیح میدهید در اوایل کار، صرفاً از وقت آزادتان استفاده کنید؟ نمیتوان بهطور قطعی گفت کدام حالت بهتر است. بنابراین باید جنبههای مثبت و منفی هر یک از دو گزینه را بسنجید و دربارهاش تصمیم بگیرید. ما در درس کارآفرینی پاره وقت به این سوال پرداختهایم:
مفهوم استارت آپ
اگر میخواهید کسب و کاری سنتی راه اندازی کنید، قاعدتاً به این بخش از درسهای آموزش کارآفرینی نیاز ندارید. اگر قرار است کسب و کارتان از جنس استارتاپی باشد، لازم است درسهای زیر را بخوانید تا با مفهوم استارتاپ بیشتر آشنا شوید. بدیهی است اگر قصد دارید کارآفرینی را تدریس کرده یا به عنوان مشاور مدیریت فعالیت کنید، لازم است این درسها را دقیق بخوانید:
درباره بنگاه های اقتصادی و اهمیت کسب و کارهای کوچک
ما در دوره آموزش کارآفرینی دو درس را به تعریف بنگاه اقتصادی و اهمیت کسب و کارهای کوچک در اقتصاد کشور اختصاص دادهایم:
مزیت کسب و کارهای کوچک و نقش آنها در اقتصاد ایران
اگر برای عبور از درسهای کارآفرینی عجله دارید، میتوانید از کنار این دو درس عبور کنید. ولی ما معتقدیم به سه دلیل همهٔ کارآفرینان باید با مفهوم بنگاه و اهمیت کسب و کارهای کوچک در اقتصاد ملی آشنا باشند:
◼️ برای بسیاری از کارآفرینان خوشایند نیست که کسب و کارشان کوچک باشد. آنها گاهی بیآنکه لازم باشد، سعی میکنند کسب و کار خود را بزرگ کنند و گاه، حتی به فرض که افزایش مقیاس لازم است، در این کار شتاب میکنند. آشنایی با اهمیت کسب و کارهای کوچک، این نوع نگاه احساسی را تعدیل میکند. همه باید هنگام راه اندازی کسب و کار بدانند که نهتنها «کوچک بودن» ایراد نیست. بلکه «کوچک ماندن» میتواند یک انتخاب باشد.
◼️ کارآفرین – حتی وقتی کسب و کاری کوچک دارد – باید بتواند از نقش و جایگاه خود در برابر دیگران (مدیر بانک، سیاستگذاران دولتی و …) دفاع کند. آشنایی با جایگاه کسب و کارهای کوچک در اقتصاد ایران (یا اساساً هر کشوری در جهان) دست و زبان کارآفرین را برای متقاعدسازی بازتر میکند.
◼️ آشنایی با کارکرد کسب و کارهای کوچک در اقتصاد ملی باعث میشود کارآفرینها راحتتر بتوانند سازنده و مخرب بودن سیاستگذاری های کشور را در زمینهٔ کارآفرینی ارزیابی کنند. واضح است که کارآفرین به این نوع ارزیابیها نیاز دارد. چون باید پیشبینی کند که سیاستهای امروز دولت، فردای بهتری برای او رقم خواهد زد یا اینکه سیاستها نادرست است و بهتر است او پیش از آنکه اثرات مخرب سیاستهای دولتی فراگیر شود، پای خود را از بازی کارآفرینی بیرون بکشد.
فایل صوتی علت های شکست کارآفرینی در ایران
در سالهای اخیر مطالب آموزشی بسیاری در قالب پادکست کارآفرینی و مصاحبه با کارآفرینان و سایر محصولات و محتواهای آموزشی مرتبط با کارآفرینی منتشر شده است. بنابراین ممکن است این فایل صوتی محمدرضا شعبانعلی – که چند سال قبل ضبط شده – نکتهٔ چندان تازهای برایتان نداشته باشد.
با این حال اگر فرصت کردید، به فایل صوتی دلایل شکست کارآفرینی در ایران گوش دهید:
دانلود فایل صوتی – علت های شکست کارآفرینی در ایران
چند سوال کلیدی درباره راه اندازی کسب و کار
وقتی همهٔ گامهای اولیه را برمیدارید و مطمئن میشوید مسیر کارآفرینی مناسب شماست و ایدهتان مشخص میشود و مدل کسب و کارتان را تا حدی تعیین میکنید، سوالهای دیگری پیش روی شما قرار میگیرند. سوالهایی که اگر پاسخ درستشان را پیدا نکنید، یا شکست خواهید خورد و یا با چالشهای فراوانی در مسیر خود روبهرو خواهید شد.
ما در متمم چند مورد از این سوالها را بررسی کردهایم. همهٔ این سوالها از جنس دوراهی هستند. یعنی مشخصاً دو گزینه روبهروی شماست و باید «آگاهانه» یکی از آنها را انتخاب کنید. مثلاً آیا الان شروع کنم یا صبر کنم؟ آیا به تنهایی جلو بروم یا کسی را با خود همراه کنم؟ آیا با دوستان و همرشتههایی که حرف من را میفهمند و حرفشان را میفهمم همراه شوم یا به سراغ کسانی بروم که دانش و مهارت مکمل دارند، اما همکاری و همراهی با آنها چندان ساده نیست؟
پیشنهاد ما این است که هنگام خواندن این درسها حتماً نظرات و تجربیات دوستان متممیتان را هم زیر هر درس بخوانید:
چه زمانی کسب و کار خود را شروع کنم؟
آیا خوب است شرکای کسب و کارم شبیه خودم باشند؟
آیا با دوستان و خانوادهام شریک شوم؟
زیرساختها و بسترهای کارآفرینی
اگر قصد دارید یک کسب و کار استارتاپی راه اندازی کنید، لازم است با برخی از زیرساختها و بسترهای رشد استارتاپها هم آشنا شوید. قرار نیست حتماً از این زیرساختها استفاده کنید. اما لازم است آنها را بشناسید و به عنوان «یک گزینه» مد نظر داشته باشید. مراکز رشد و شتابدهندهها دو مورد از این بسترها هستند که بسیاری از کسب و کارهای استارتاپی برای رشد خود از آنها استفاده میکنند. اگر کسب و کارتان از جنس استارتاپ نیست، میتوانید از خواندن این دو درس صرفنظر کنید:
جذب سرمایه گذار
در مسیر کارآفرینی به علتهای مختلف ممکن است تصمیم بگیرید از منابع مالی وام دهندگان و سرمایه گذاران استفاده کنید. منظور از وامدهنده موسساتی نظیر بانکها هستند که پولی را در اختیار شما قرار میدهند و بعداً اصل پول و سود آن را دریافت میکنند. طبیعتاً در این حالت، وامدهنده هیچ ادعایی بر مالکیت کسب و کار ندارد. در مقابل منظورمان از سرمایه گذار، فرد یا سازمانی است که پولی را در اختیار شما قرار میدهد، اما به ازاء این پول، سهمی از کسب و کار شما را طلب میکند (انتظار دارد با شما شریک شود).
لزوماً همهٔ کارآفرینان از سرمایهٔ دیگران استفاده نمیکنند. اما ممکن است برای افزایش سریع مقیاس یا پیشی گرفتن از رقبای بالقوه و بالفعل، تصمیم بگیرید از سرمایه گذار استفاده کنید. چهار درس زیر کمک میکنند کمی با فضای این حوزه آشناتر شوید:
طرح توجیهی و مطالعات امکان سنجی
طرح کسب و کار یا طرح تجاری (بیزینس پلن)
اهمیت بازاریابی در کارآفرینی
بسیاری از انسانها در گفتگوهای روزمره بازاریابی را مترادف فروش در نظر میگیرند. مثلاً میگویند: «باید برای این محصول بازاریابی خوبی انجام شود.» اما در اینجا منظور ما بازاریابی به معنای علمی آن است: شناخت بازار، طراحی محصول مناسب، ارزش آفرینی، قیمت گذاری و همهٔ چیزهایی که زیربنای موفقیت یک محصول را میسازند.
هرگز از کنار بازاریابی به سادگی نگذرید. بازاریابی را جدی بگیرید و برایش وقت بگذارید. درست است که در عنوان بسیاری از درسهای بازاریابی کلمهٔ «کارآفرینی» وجود ندارد، اما کارآفرین بدون بازاریابی نمیتواند کاری انجام دهد و ارزش خلق کند.
بنابراین درسهای ارزش آفرینی و مدیریت بازاریابی و زیرمجموعههای آنها (مانند بخش بندی بازار، توسعه محصول جدید، طراحی پیشنهاد محصول، قیمت گذاری، مشتری مداری، مدیریت ارتباط با مشتری و گیمیفیکیشن) را به تدریج در کنار درسهای دیگر بخوانید و بکوشید مصداقهای این مباحث را در کسب و کار خود بیابید.
تکتک این مباحث برای کسب و کار جوانی که در ابتدای عمر خود است، اهمیتی حیاتی دارند.
چون اگر یک کسب و کار بزرگ در این حوزهها اشتباه کند، احتمالاً صرفاً با کاهش سود یا ضرر مقطعی مواجه میشود. اما همان جنس تصمیمهای اشتباه برای یک کسب و کار جوان میتواند به به منزلهٔ مرگ آن کسب و کار باشد.
توجه به معیارهای شکست و موفقیت در کسب و کار
هر کارآفرینی دوست دارد کسب و کارش موفق شود . هیچ کارآفرینی نمیخواهد کسب و کارش شکست بخورد. این را همه میدانیم. اما اگر بحث به اینجا بکشد که معیارهای موفقیت و شکست کسب و کار چیست، بعید است به سادگی به یک پاسخ شفاف و مشخص برسیم.
ما معمولاً تعریف موفقیت و شکست را کاملاً ناآگاهانه انتخاب میکنیم یا میآموزیم و هرگز دربارهاش فکر نمیکنیم. رسانهها هم در حد توان و ظرفیت خود در خراب کردن ذهنیت مردم از کارآفرینی و جا انداختن تعریفهای غلط تلاش کردهاند.
مثلاً در مصاحبه با کسی که او را یک کارآفرین موفق میدانند میپرسند: «الان شما چند کارمند دارید؟ چندصد نفر؟ آفرین. عالی است.» همین کارآفرین ظاهراً موفق با چندصد کارمند، ممکن است هر روز در حال التماس برای دریافت وام و تأمین نقدینگیاش باشد. در حالی که کارآفرین دیگری که کمتر از ده نفر کارمند دارد ممکن است مجموعهای بسیار سودآور با نرخ بازگشت سرمایهٔ بالا ایجاد کرده باشد (در این نوع سوالها، کارآفرینی و اشتغال یکسان فرض شدهاند).
دو درس زیر میتوانند ذهن شما را با این بحث و حاشیههای آن آشنا کنند:
معیارهای موفقیت کسب و کارهای کوچک
نشانه های شکست یک کسب و کار کوچک
استراتژی خروج شما چیست؟
واضح است که یک کارآفرین باید با استراتژی آشنا باشد. درسهای استراتژی آنقدر وسیع و گستردهاند که نمیتوان آنها را زیرمجموعهٔ آموزش کارآفرینی قرار دارد. به همین علت ما آنها را در قالب یک مجموعهٔ مستقل ارائه کردهایم و در اینجا هم قرار نیست به آن مباحث بپردازیم: مدیریت استراتژیک.
اما یک جزء مشخص از استراتژی وجود دارد که لازم است در نخستین گام راه اندازی کسب و کار جدی بگیرید و دربارهاش فکر کنید: استراتژی خروج.
شاید هنگام شروع کسب و کار فکر کردن به این سوال، جذاب و شیرین نباشد، اما ضروری است: «اگر کسب و کارتان شکست خورد و مفروضاتتان درست از آب در نیامد، چگونه از بازی بیرون میآیید؟»
بدهیها را چگونه پرداخت میکنید؟ مواد اولیهٔ در دسترس را چه خواهید کرد؟ چقدر ضرر متحمل خواهید شد؟ آیا این امکان وجود دارد که کسب و کارتان را به فرد یا گروه دیگری واگذار کنید؟
گاهی میشنویم که میگویند: «ما از سیاست پل سوخته استفاده میکنیم. راهی برای برگشت نمیگذاریم تا مجبور شویم جلو برویم و موفق شویم.» این نوع حرفها بیشتر انگیزشی و افسانهوار هستند تا استراتژیک. در دنیای واقعی انتظار میرود هنگام ورود به بازار، به استراتژی خروج هم فکر کنید. بهویژه اگر منابع قابلتوجهی را با کسب و کارتان درگیر میکنید (تقریباً مشابه همان جملهٔ معروف که ما به امید بهترینها هستیم اما برای بدترینها آماده میشویم).
استراتژی خروج آنقدر جدی است که برخی صاحبنظران پیشنهاد میکنند آن را در بیزینس پلن خود بگنجانید.
کتاب های کارآفرینی
ما در متمم کتابهای بسیاری را در بخش کتاب های مدیریتی معرفی کردهایم و اگر قصد دارید مسیر کارآفرینی را ادامه دهید، بهتر است برای مطالعهٔ آنها برنامه ریزی کنید. توضیحاتی که دربارهٔ هر کتاب ارائه شده به شما کمک میکند دربارهٔ خواندن یا نخواندن آن کتاب تصمیم بگیرید.
اما بهطور خاص چند کتاب دربارهٔ موضوع کارآفرینی هم چند کتاب معرفی کردهایم که خواندن آنها میتواند برایتان مفید باشد (خودمان هم از برخی از این کتابها به عنوان منبع تدوین درسها استفاده کردهایم). با مراجعه به صفحهٔ کتاب های کارآفرینی و راه اندازی کسب و کار میتوانید نام و توضیح این کتابها را ببینید. در زیر به چند مورد از آنها اشاره میکنیم:
کتاب ای کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم
کتاب تست مامان (ارزیابی ایده ها)
درسهای مکمل کارآفرینی در متمم
قطعاً میدانید که برای گام برداشتن در مسیر کارآفرینی نباید صرفاً به درسها و مباحث آموزش کارآفرینی اکتفا کنید. درسها و موضوعات بسیاری هست که در عنوان آنها کلمهٔ کارآفرینی نیست، اما کارآفرین باید با آنها آشنا باشد.
به عنوان مثال، موضوعی مثل مدیریت تعارض را در نظر بگیرید:
مدیریت تعارض
در لحظهٔ اول وقتی به کارآفرینی فکر میکنیم، موضوعی مثل مدیریت تعارض به اندازهٔ ایده پردازی و قیمت گذاری و مدل کسب و کار به ذهنمان نمیرسد. اما همه میدانیم که مسیر کارآفرینی پر از تعارض است و در مراحل مختلف راه اندازی کسب و کار مدام باید تعارضهای مختلف را مدیریت کنیم. پس منطقی است که همزمان با یادگیری مباحث کارآفرینی برای آشنایی با مهارت مدیریت تعارض هم وقت بگذاریم: درس مدیریت تعارض
درسهای دیگری هم در متمم هستند که به همین شکل و با همین منطق، مکمل آموزش کارآفرینی محسوب میشوند:
مهارت فروش
واضح است که همهٔ تلاشهای کارآفرین و همکاران او به این امید انجام میشود که در نهایت محصولی فروخته شود.
فروش را لوکوموتیو قطار کسبوکار میدانند و این تعبیر قابلدرک است. چرا که استراتژی، بازاریابی، مدیریت منابع انسانی و همهٔ اسمها و عناوینی که کسبوکار بر آنها بنا میشود، با نقدینگی حاصل از فروش تغذیه میشوند. این نقدینگی را میتوان به خونی تشبیه کرد که در رگهای کسبوکار میچرخد.
همهٔ کارآفرینها قطعاً باید برای یادگیری مهارت فروش وقت بگذارد. حتی به فرض اینکه همکاران دیگری مسئولیت فروش را به شکل تخصصی برعهده بگیرند.
فرض کنید دو نفر در کنار هم یک فعالیت کارآفرینانه را بر عهده گرفتهاند. یک نفر دانش فنی و تخصصی دارد و دیگری قرار است فروش را بر عهده بگیرد. فرد کارشناس نمیتواند بگوید که مسئولیت فروش با من نیست. چون نهایتاً همین متخصص و کارشناس است که باید دادههای مفید و متقاعدکننده را در اختیار شریک فروشندهٔ خود قرار دهد: درس آموزش فروش
کار تیمی
احتمالاً همه قبول دارند که کار تیمی از ضرورتهای کارآفرینی است و کارآفرین بدون کار تیمی نمیتواند موفق شود (یا اگر موفق شود، موفقیتش دوام چندانی نخواهد داشت). اما منظور از کار تیمی چیست؟
بسیاری از کسانی که از کار تیمی حرف میزنند، در عمل آن را به کارهایی مثل «برخورد مهربانانه، جلسات مکرر، همکاری و تعامل» کاهش میدهند. در حالی که اینها معیار کار تیمی نیست.
ممکن است کارآفرینان، هفتهای یکبار جلسهٔ کوتاهی داشته باشند و مصداق یک «تیم» محسوب شوند. از سوی دیگر، بعید نیست یک گروه کارآفرین، هر روز با هم جلسه داشته باشند و صبحها و عصرها بساط قهوه و گفتگو و ماژیک و وایتبوردشان بهراه باشد، اما بهشکل تیمی کار نکنند.
در مجموعه درسهای کار تیمی با استفاده از مدل بلبین و سایر مدلهای موجود در زمینهٔ کار تیمی توضیح دادهایم که پایهٔ کار تیمی، انتخاب اعضای مناسب برای تیم و تعریف حرفهای نقشهای تیمی است.
پس از مطالعهٔ درسهای کار تیمی با نقاط قوت و ضعف خود بیشتر آشنا خواهید شد و میتوانید تشخیص دهید که چه کسانی میتوانند مکمل خوبی برای شما باشند و یک تیم کارآفرینانهٔ موفق تشکیل دهند: درس کار تیمی
مهارت ریسک کردن
ما معمولاً ریسک کردن را یک صفت شخصیتی در نظر میگیریم. مثلاً میگوییم ریسک پذیری من کم است یا فلانی ریسک پذیری بالایی دارد. درست است که بخشی از «میل به ریسک کردن» تابع شخصیت ماست. اما موضوع دیگری هم هست که نباید فراموش کنیم: مهارت ریسک کردن با میل به ریسک کردن تفاوت دارد.
به رانندگی فکر کنید. ممکن است فردی ریسک پذیری بالاتری داشته باشد و زودتر تصمیم به سبقت بگیرد. در مقابل، فرد دیگری ترجیح بدهد تا حد امکان سبقت نگیرد (تا اینجا تفاوت در ویژگی های شخصیتی است).
اما به هر حال هر یک از این دو نفر زمانی مصمم میشوند که سبقت بگیرند. از اینجا به بعد، تشخیص درست و تصمیم درست، از جنس مهارت است. گاهی اوقات افراد ریسک پذیر، ریسکهای غلط انجام میدهند و افراد ریسک گریز، ریسکهای درستی انجام میدهند. پس این دو را با هم اشتباه نگیریم. مطالعهٔ درس مهارت ریسک میتواند این بحث را شفافتر کند: مهارت ریسک کردن
مهارت مذاکره و متقاعدسازی
اهمیت مهارت مذاکره و متقاعدسازی در کارآفرینی چیزی نیست که به توضیح و توجیه نیاز داشته باشد. مذاکره با سرمایه گذاران، مشتریان بالقوه، مشتریان ناراضی، تأمین کنندگان، توزیع کنندگان و همکاران، تنها نمونههایی از مذاکرههای روزمرهٔ یک کارآفرین هستند.
به همین علت، اگر وارد مسیر کارآفرینی و راه اندازی کسب و کار جدید شدهاید، حتماً برای یادگیری مذاکره و متقاعدسازی وقت بگذارید: اصول و فنون مذاکره و متقاعدسازی
با توجه به اینکه دسترسی کامل به دوره کارآفرینی صرفاً برای اعضای ویژه متمم در نظر گرفته شده و نیز اینکه مطالعه تدریجی این بحث با تمرینها، پیشنیازها و درسهای جانبی (مانند ارزش آفرینی، مدل کسب و کار، مدیریت ارتباط با مشتری، دیجیتال مارکتینگ و فروش) حداقل به یک سال زمان نیاز خواهد داشت، پیشنهاد ما این است که برای استفاده از این مجموعه درس حداقل یک اعتبار ویژهٔ یکساله (۱ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان) یا دوازده مرتبه اعتبار یک ماهه (۲۴۰ هزار تومان) خریداری کنید.
در این یک سال علاوه بر درسهای کارآفرینی به درسهای دیگر متمم (بهویژه درسهای توسعه فردی و دوره MBA) نیز دسترسی خواهید داشت.
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری کارآفرینی و ایجاد کسب و کار جدید به شما پیشنهاد میکند:
- دوره آموزش کارآفرینی | راهنمای راه اندازی و مدیریت کسب و کارهای کوچک
- آیا آموزش کارآفرینی مفید است؟ | سهم دانش کارآفرینی در موفقیت کارآفرینان و توسعه کسب و کار
- در مدیریت کسب و کارهای کوچک و متوسط چقدر به منابع آکادمیک اعتماد کنیم؟
- مشاوره کسب و کار | راه اندازی کسب و کار جدید و راهکارهای رشد و توسعه کسب و کار شما
- تعریف کارآفرینی چیست؟ | مروری بر تاریخچه کارآفرینی
- فرایند کارآفرینی | آشنایی با مراحل کارآفرینی
- مهارتهای کارآفرینی چه هستند؟ آیا برای کارآفرینی آماده هستیم؟
- ویژگی های یک کارآفرین | مروری بر ویژگیهای شخصیتی کارآفرینان
- چرا میخواهید کارآفرین شوید؟ انگیزه شما از کارآفرینی چیست؟
- دو راه متفاوت برای ورود به دنیای کارآفرینی
- تعریف ایده چیست؟ ایده پردازی در کارآفرینی چگونه است؟
- انواع کارآفرینی چیست؟ کدام راه، میتواند برای شما مناسب باشد؟
- کارآفرینی سازمانی چیست و کارآفرین درون سازمانی چه میکند؟
- کارآفرینی دولتی چیست؟ آیا شما یک کارآفرین دولتی هستید؟
- کسب و کار خانوادگی چیست و چه مزایایی دارد؟
- کسب و کار نوپا و کارآفرینی پاره وقت
- میکرو بیزینس | حتی کوچکتر از کسب و کارهای کوچک
- تعریف استارت آپ چیست؟
- انواع استارت آپ | استارت آپها چگونه دسته بندی میشوند؟
- باغ وحش کارآفرینی (غزالها، فیلها، موشها و سایر حیوانات)
- تعریف بنگاه اقتصادی چیست و چرا از واژهی بنگاه استفاده میشود؟
- مزیتهای کسب و کارهای کوچک و نقش آنها در اقتصاد ایران
- کارآفرینی در ایران و علتهای شکست آن | فایل صوتی برای دانلود
- راه اندازی کسب و کار | چه زمانی کسب و کار خود را شروع کنم؟
- راه اندازی کسب و کار | کارآفرینی را تنها آغاز میکنید یا با شریک؟
- راه اندازی کسب و کار | دردسرهای شباهت شرکا و تیم کارآفرین همگن
- راه اندازی کسب و کار | عاقبت شراکت با دوستان و خانواده
- مرکز رشد (انکوباتور) کسب و کار چیست؟
- شتاب دهنده کسب و کار چیست و چه تفاوتی با مرکز رشد دارد؟
- سازمان در مرحله تولد و مفهوم تعهد
- مدیریت ناب | تولید ناب و سایر مفاهیم مرتبط با Lean
- MVP چیست؟ (کمینه محصول پذیرفتنی)
- عمل زدگی: یکی از مشکلات سازمانها در مرحله نوزادی
- نکتهای در مورد سبک زندگی کارآفرینان
- سرمایه گذاری خطرپذیر یا سرمایه گذاری جسورانه (VC) چیست؟
- شرکت هلدینگ چیست و چه تفاوتی با شرکت های سرمایه گذاری دارد؟
- تهیه طرح توجیهی و انجام مطالعات امکان سنجی
- راهنمای اسلایدسازی و تدوین گزارش توجیهی برای راه اندازی یک کسب و کار
- طرح کسب و کار (طرح تجاری) چیست؟ چگونه بیزینس پلن بنویسیم؟
- یک انتخاب کلیدی در کارآفرینی | ثروت آفرینی بیشتر یا کنترل بیشتر؟
- تئوری نمایندگی | چالشهای جدایی مالکیت و مدیریت
- موفقیت کسب و کارهای کوچک را با چه معیارهایی بسنجیم؟
- نشانه های شکست یک کسب و کار کوچک چیست؟
- عوامل موفقیت استارتاپ ها | یک استارت آپ موفق چه ویژگیهایی دارد؟
- مهمترین دلایل شکست استارتاپ ها
- اشتباهات رایج کارآفرینان در مسائل مالی
- استیو بلنک کیست؟
- اریک ریس کیست؟ (Eric Ries)
- مایکل فریزه | محقق در زمینهی روانشناسی کارآفرینی
- حرفهای جک ما | دربارهی کار، موفقیت و کارآفرینی
- کتاب با چرا شروع کنید | سایمون سینک
- کتاب ای کاش وقتی ۲۰ ساله بودم می دانستم | تینا سیلیگ
- کتاب نوآفرینی (آدام گرنت) | راهنمایی برای پرورش خلاقیت و نوآوری
- کتاب سختی کارهای سخت | دردسرها و چالش های یک مدیرعامل
- کتاب چالشهای کارآفرینی | دوراهیهای پیش روی کارآفرینان
- کتاب دوره عمر سازمان (چرخه عمر سازمان) | آدیزس
- کتاب صفر به یک | پیتر تیل
- کتاب نوپای ناب یا The Lean Startup نوشته اریک ریس
- کتاب تست مامان | چگونه یک ایده را ارزیابی کنیم؟
- گزارشهای مدیریتی | شاخص سهولت انجام کسب و کار در کشورهای مختلف
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای آشنا شدن بیشتر با متمم به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کنید و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۲۴۰ هزار تومان)، فصلی (۶۱۰ هزار تومان)، نیمسال (یک میلیون و ۱۰۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۸۰۰ هزار تومان) بخرید.
توجه داشته باشید که خرید ششماهه و یکساله بهترتیب معادل ۲۰٪ و ۳۸٪ تخفیف (نسبت به خرید یکماهه) محسوب میشوند.برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
من می خواهم به برخی از باورهای غلط که در زمینه کارآفرینی وجود دارد اشاره ای بکنم:
در پس ذهن همه ما جماعت کارمند این است که یک روز باید کسب و کار خودمان را راه بیندازیم. خیلی از ما با مراجع قدرت-مثل مدیر رییس آقا بالاسر_ مشکل داریم و به اطرافیانمان میگوییم من خوشم نمیاد کسی بهم دستور بدهد و می خواهم برای خودم کار کنم. در حالیکه همه جا مراجع قدرت وجود دارند!!!
برخی از افراد هم می گویند من نمیخواهم هر روز مجبور باشم که ساعت ۸ صبح از خواب بیدار شوم اگر کسب و کار خودم داشته باشم می توانم بیشتر بخوابم. در حالیکه شاید لازم باشد برای کسب و کار خود بیشتر کار کنیم و کمتر بخوابیم.
خیلی از ما هم فکر می کنیم برای اینکه کارآفرین بشویم موارد لیست شده در نقشه راه کارآفرینی را بایستی بصورت پیش نیاز بدانیم و یاد بگیریم. چه بسا مهمترین پیش نیاز اقدام اقدام و اقدام است. امیدوارم دچار وسواس و کمالگرایی نشویم.هر چند یادگیری اینها بینشی عمیقتر به ما می دهد. اما عملگرایی مهمتر است.
با سلام و احترام
طبق تجربه شخصی من موارد ذیل از ضرورتهای کارآفرینی می باشد.
۱- تسلط و مدیریت بر خود
۲- کارتیمی که هر یک از اعضا تخصص خاصی متناسب با آن کسب و کار دارد.
۳- داشتن وکیل و مشاور حقوقی و اطلاع از قوانین و مقررات کسب و کار
۴- طبق برنامه ریزی هدفمند بصورت گردشی مدل کسب و کار به روز رسانی گردد.
۵- نوشتن روزانه نشانه های بروز بحران و شکست در کسب و کار و شجاعت پذیرش شکست و درس گرفتن از آنها بمنظور شروعی دیگر .
همیشه فکر می کردم زگهواره تا گور دانش بجوی چه معنی داره و چرا از یک سنی به بعد دیگه ادمها روزمرگی را تکرار می نمایند مدتی است درک کردم که نشانه زنده بودن درک این مثل می باشد.
باتشکر
نکته: پیداکردن وکیل و مشاور حقوقی خوب و مرتبط با حوزه کسب و کاری که قراره راه اندازی بشه براحتی نیست. و البته هزینه های خاص خودش رو داره که شاید کسب و کارهای کوچک و نوپا نتونن از عهده اون بر بیان.
سوال:
منظورتون در عبارت “طبق برنامه ریزی هدفمند بصورت گردشی مدل کسب و کار به روز رسانی گردد.” چیه؟ مدل کسب و کار رو چطوری میشه بصورت گردشی اجرا کرد؟
سلام
کمتر از یک ماه که با متمم آشنا شدم و مثل خیلی از دوستان من هم تو این دریای اطلاعات در حال کنکاش و جستجو هستم تا بتونم مطالب رو برای مرور منظم و یادداشت برداری دسته بندی کنم.
بحث کارآفرینی بسیار دلچسبه خصوصا برای افرادی که به نوعی کارمند هستند و دنبال اینن که خویش فرما و بعد کارآفرین بشن.
تجربه بهم نشون داده که برای کارآفرین شدن سه کار مهم باید انجام داد که عبارتند از اقدام اقدام و اقدام.
تا جرات پیاده سازی و عملیاتی کردن ایده های قشنگ رو نداشته باشیم نمیتونیم بفهمیم که دنیای واقعی چه جوابی به ما میده و چقدر برنامه و ایده ما با واقعیت تطابق داره .
۱۳ ماهه که کسب و کار کوچیک خانوادگی رو راه انداختیم و با وجود اینکه حدود یکسال هم برای پیاده سازیش فکر و برنامه ریزی شده بود مجبوریم یک چرخش جدی توی کار ایجاد کنیم. تجارب زیادی در مسیر بدست میاد و هنر اینه که از تجارب بصورت صحیح استفاده بشه.
رمز موفقیت در کارآفرینی شکست با کمترین هزینست تا توان بلند شدن مجدد و استفاده از تجارب رو داشته باشی
تنهاداشته های کارآفرینی دانش،علم ، آمادگی کامل روحی و روانی !
تنها سلاح کارآفرین امید داشتن است ! نقطه شروع ورشکستی کارآرفین لحظه ای است که خودش رو اماده میکنه برای کشت بذر نامیدی !
دانش،علم ، آمادگی روحی و روانی و امید کالبد یک کارآفرین را تشکیل داده و روح کارآفرین از رویاهاش تشکیل شده !
بهترین و تنها صفت لازم برای کارآفرین بخشنده بودن است !بدون این صفت رشدی هم در کارآفرینی نیست .
سپاس فراوان از شما
ما راهی رو شروع کردیم که برگشتی توش نیست.
از اونجایی که مدت هاست(دقیقا نمیدونم چه زمانی شروع شد)با رویای کارآفرین شدن زندگی میکنم،هر چه به پیش می رم میبینم مسیر قراره سختتر و دشوارتر بشه(اما شدنی) و پیچیدگی هایش هم به دنبالش،اما با این انتخابی که من انجام دادم میدونم چه پستی و بلندی ها،چه مشقت ها و چه لذت هایی رو قراره تجربه کنم،اما این انتخاب من بود و پشیمان از انتخابم نیستم،اسمش روی خودش است. انتخاب
چیز هایی را فدا میکنی و چیزهای دیگر را جایگزینش میکنی.
خواستم بگم پیش به سوی فتح قله ،اما ترجیح میدم بگم پیش به سوی کوه پیمایی آن هم از نوع رشته کوه های متصل به هم،قله ای پس از قله دیگر و همین طور ادامه دادن.
[مسیر هست و جاده،مقصدی در کار نیست]
سلام- بسیاری از نکات درج شده در بالا در پس ذهن ما جای دارند و نکته کلیدی عملی کردن این نکات می باشد.
مهم ترین شاخص در ذهن من مشتری مداری در یک کسب و کار کوچک می باشد که معمولا در کشور ما کمترین توجه را به آن می کنیم. به محض پیدا کردن سهمی از بازار هدف عدم رضایت مشتری آخرین پارامتر ما محسوب می شود. چرا؟ چون رضایت مشتری هزینه بالایی دارد و بعلت رقابت محدود در یک بازار مدیر ترجیح به انکار مشتری و شکایت ها می دهد.
رضا امیرخانی، نفحات نفت
مشکل کارافرینی با دانشکده کارافرینی حل نمی شود…
داستان استاد دانشگاه میشیگان را تعریف میکند که پارکینگ خیلی کوچکی راه انداخته و ساعتی ۵ دلار درامد زایی کرده است. این از کتاب نوشتن زیباتر است.
کسانی که علاقمند کارافرینی هستیم،
می خواستم خواهش کنم به یه نکته فکر کنیم
اگر مشکلات مالی عظیمی برامون پیش بیاد، آیا باز هم حاضریم کسب و کار خود را ادامه دهیم یا شروع می کنیم به غر زدن که اگه همین پول رو تو بانک میگذاشتم خیلی بهتر بود؟
اگر در هر صورت حاضرید ادامه دهید و با روش های سوداور دیگر مقایسه نمی کنید، شما می توانید کارافرین شوید.
با سلام و ادب
دوست متممی عزیزم یکی از دغدعه های ذهنی من نیز همینه تعداد کارافرین هایی که از نیمه راه سرمایه شان را در بانک گذاشتن و با امنیت ذهنی خود زندگی می کنند.
و این فرهنگ که طی ده گذشته بیشتر شده است که بهترین کسب و کار گذاشتن پول در بانک و گرفتن سود می باشد و بدین ترتیب چرخه اقتصاد دچار بیماری هایی شاید غیرقابل بازگشت شده است.من نیز در این خصوص با شما کاملا موافق هستم.
اگر در هر صورت حاضرید ادامه دهید و با روش های سوداور دیگر مقایسه نمی کنید، شما می توانید کارافرین شوید.
باتشکر
با سلام
تا همین چند وقت پیش اگه کسی ازم میپرسید که دوست داری کارافرین باشی یا کارمند، قویا کارمندی رو بهش اعلام می کردم.
اما ی چند وقتیه که تب کارافرین شدن به جونم افتاده!!
احتمالا هم علتش متمم هستش!!
من تقریبا ۵۵۰ روزه که متمم میخونم و این متمم خونی باعث بالا رفتن دانش و مهارت ها و توانایی هام شده!!
کم کم دارم به این نتیجه میرسم که داره قانون تجمیع درموردم صادق میشه و با بالا رفتن مهارت هام، دانشم، تواناییهام و … حیف هست که بخوام کارمند بمونم!!
حالا بعد از ۵۵۰ روز متمم خوندن و حدود ۴ سال سابقه کاری تو بخش فروش و بازاریابی، من دارم کم کم به این سمت و سوء حرکت میکنم که برای کارافرینی یک گام جدی تر و بلندتر بردارم.
و چه اتفاق میمون و مبارکی برای من اتفاق افتاد که تو این حدود یک ماهه که به فکر کارافرینی به شکلی خیلی جدی افتادم، تو درس های دوره MBA متمم به این درس کارافرینی رسیده ام!!
وقتی این درس رو خوندم، کاملا احساس کردم که ی نقشه به دستم دادن تا به کمکش بتونم از ی مسیر سخت و پر پیچ و خم عبور کنم!!
اولا که نسبت به کسب و کارهای کوچیک بهمون دید میده.
بعدشم کمک میکنه تا هر چه بهتر بتونیم شرایط خودمون رو در بازار ایران بسنجیم.
مورد بعدی که بنظرم خیلی مهم و کاربردیه، دیدگاه دادن به ما در مورد کارافرینی هستش.
در کنار این موارد، ما رو اماده میکنه تا ریسکمون رو با انتخابهایی دقیق تر و سنجیده تر کمتر کنیم و با دیدگاهی اصولی اقدام به کارافرینی بکنیم.
در کنار همه اینها، ارائه مطالبی در مورد دلایل شکست ها و نشانه های شکست و …، همه مواردی هستند که میتونن ما رو به خوبی از این مسیر پر پیچ و خم رهایی ببخشند.
و اینکه در درس ها قرار هست به نقاط مهم و پر اهمیت راه اندازی کسب و کارها توجه ویژه شود، از مهم ترین و مفیدترین اموزه های این مجموعه دروس است.
به شخصه خوندن همین نقشه راه خیلی از استرس هام کم کرد و انرژی و توانی مضاعف در جهت گام برداشتن در مسیر کارافرینی بهم داد.
از لطفتون و مطالب خوبتون بسیار سپاسگزارم.
موفق و شادکام باشید.
هربار که به ایجاد کسب و کار خودم فکر می کردم، کسی بود که به من هشدار بده، حواست باشه، بی گدار به آب نزن. دوستان زیادی هم بودند که پیشنهاد می کردند تا زمانی که کسی رو استخدام نکردی که برات بیزینس پلن بنویسه دست به هیچ اقدامی نزن.
امروز که این متن رو خوندم، به راهی که در ابتدای اون هستم با دقت بیشتری فکر کردم. فهمیدم که قراره چه کاری رو به چه صورت و از کجا شروع کنم.
بترسم ولی براش استراتژی خروج ترسیم کنم.
نترسم و بزرگ ببینم و برنامه گسترش کسب و کار رو طراحی کنم.
از تنها بودن نگران نباشم و بدونم وقتی نیاز داشته باشم، با استفاده از راهکارهای عملی میتونم شرکا، همکاران یا همراهانی رو پیدا کنم.
با خوندن حرفهای دیگران فهمیدم که این راه سخته ولی شدنیه.
چقدر این درس کارآفرینی متمم خوبه! (این تیتر را با صدای عادل فردوسی پور بخونید)
من هم کارمند بودم اونم کارمند یه جای شیک و باکلاس و ظاهرا آرمانی
شرکتی که از بیرون دل می بره و آرزوی خیلی هاست. آرزوی خودم هم بود و برای رسیدن بهش خیلی زحمت کشیده بودم. اما از نزدیک زهره ام را برد. یک مدت دو تا کار را با هم انجام می دادم. (وظایف شرکتی ام ۹ الی ۱۷ و بیزینس شخصی ام ۱۷ و سی تا ۲۲ و تعطیلات و آخر هفته ها) سال تحویل بود و لحظه ی حول حالنا که احساس کردم دیگه از نظر فیزیولوژیکی و روحی یک مهره سوخته ام. انرژی ام ته کشیده بود. مغزم نمی تونست چیزی generate کنه.احس
من بیزینس شخصی ام را انتخاب کردم. در حالی که همه طرفدارهای بازنشستگی و خونه ی سازمانی و بیمه تکمیلی و ناهار پرسنلی ریشخندم می کردند.
الان بعد از ۲ سال کافه ایوان تبدیل شده به کافه رستوران و به نظر مشتریا و ریویو نویسا یکی از بهترین ها و متفاوت ترین ها تو تهرانه (تعریف از خودمون نباشه البته ) که تو یه بیزینس خیلی خیلی رقابتی رنگ و عطر و حال و هوای خودش را داره. امروز که این درسها را مرور می کردم احساس کردم اگر بعضی از اونها را می دونستم کمتر هزینه می کردم. کمتر از این و اون آدرس می پرسیدم و اونا سنگ قلابمون می کردن و کمتر احساس تنهایی و بی پناهی می کردم.
چرا باید این درس ها را خوند؟
بیزینس شخصی راه انداختن ابعادی داره، و برای من که کمی هم اهل ادبیاتم مثل داستان می مونه: اول داره، وسط داره ، پایان داره. نقطه اوج و حضیض داره. اون کسی که این مطالب را نوشته ظاهرا خودش همه ی اینها را تجربه کرده چون احساس می کنم بعضی جاها زده به خال. لاف نزده و ما را با حرفهای آکادمیک سرگرم نکرده و نخ تسبیحش محکمه و تا سه دور ذکر می گی پاره نمیشه.
بعد از نوشتن این کامنت چکار می کنم؟
دوباره از نو این درس را می خونم و این بار با تعمق و تامل بیشتر. احساس می کنم تو ادامه ی کارم و تو پروژه ی جدیدی که در حال برنامه ریزی برای راه اندازی اش هستیم بهم کمک می کنه.
با سلام به تیم متمم
وقتی عنوان نقشه راه را دیدم قبل از ورود به صفحه یک چیزی شبیه نقشه توی ذهنم نقش بست با یک سری کادر و فلش که این ها را به هم وصل میکرد ولی وقتی وارد شدم و با این متن طولانی روبرو شدم حس کردم با خود راه روبرو هستم نه نقشه آن.
به هر حال، بنظرم شاید یکی از خصوصیات نقشه راه این هسش که با یک نگاه کل مسیر را بتوان درک کرد.
شاید اگر در ابتدای متن نقشه به صورت اینفوگرافیک ارائه بشه و توضیحات تکمیلی در ادامه بیاد مناسب تر باشه.
ممنون از زحماتتون.
سلام
مدتی است به راه اندازی کسب و کاری کوچک فکر می کنم. مستقل از این که این کسب و کار در چه حوزه ای است مطالب درج شده در این مقاله مفید بود. من قبلا هم به کسب و کارهای کوچک دیگر فکر کرده بودم. جالب این که این مقاله در مورد همه کسب و کارهایی که قبلا فکر کرده بودم و کسب و کار جدیدی که به زودی قصد راه اندازی آن را دارم، مطالب مفیدی دارد.
نگاه یک کارافرین در راه اندازی یک کسب و کار کوچک با نگاه یک مدیر یا کارمند در یک سازمان بزرگ بسیار متفاوت است.
ممنون از متمم و ممنون از محمدرضا شعبانعلی عزیز
به نظر من جای خالی یک نکته مهم احساس می شود، اینکه اکثر کسب و کارهای کوچک با یک ایده جدید وتا حدی خلاقانه پا به عرصه کسب و کار می گذارند و در نتیجه خروجی این مجموعه ها، عمدتا یک محصول و یا خدمت نوین، شناخته نشده و تجربه نشده برای مشتریان بالقوه است .شاید این مسئله ، چالش بزرگ بسیاری از کسب و کارهای کوچک است که چگونه یک محصول یا خدمت نو را به بازار مصرف عرضه کند! به عنوان مثال شرکتی که در زمینه تولید لوازم خانه و آشپزخانه فعالیت دارد، با ایده طراحی و تولید نوع جدیدی از چوب لباسی ، سرمایه لازم را تامین و پس از طی پروسه طراحی و ساخت،با قیمت گذاری درست و … در نهایت محصول جدید را اماده عرضه به بازار می کند. این محصول جدید علیرغم داشتن ویژگی های سایر محصولات مشابه در بازار،استفاده از آن را سهل تر و کاربردی تر کرده ، برای مشتری ارزش آفرینی نموده و قیمت مناسب هم دارد، مورد استقبال عمده فروشان قرار نمی گیرد و فقط به خرید تعداد کمی از محصول به صورت مشروط بسنده می کنند. در چنین شرایطی چون سیستم توزیع به نحوی نیست که محصول به صورت مستقیم به دست مصرف کننده نهایی برسد، امکان متقائد سازی و تشویق به خرید هم بسیار کم دیده می شود. در خوشبینانه ترین حالت، تولید کننده مجبور می شود که محصول جدید خود را با کمترین سود و در برخی موارد بدون احتساب سود به عمده فروشان عرضه کند که در غیر این صورت ضرر بزرگی را متحمل خواهد شد. لذا آشنایی با نحوه عرضه و ارائه یک محصول و خدمات جدید از ضروریات برای کسب و کارهای کوچک می باشد.
با سلام خدمت گروه متمم
مطمئنا بحث کارآفرینی و ایجاد کسب و کارهای کوچک بسیار جالب و علاقه مندان بسیاری را خواهد داشت . حتی افرادی که ایده های خوبی داشته اند و با اتکا به توانمندی ها و تلاش مستمر می توانسته اند اکنون کارآفرین باشند ولی با قرار گرفتن در مسیر اشتباه اکنون از هدف اصلی خود دور شده اند.
من فکر می کنم یکی از این مسیرهای اشتباه کارمند ماندن است ، کار کردن برای دیگران به صورت دائم و موظفی روزانه برای کوتاه مدت و ابتدای کار خوب است ولی ماندن در این محیط انسان را از بسیاری از اهدافش دور می کند.
شاید یکی از علتهایی که افراد در ابتدا ایده های خوبی داشته اند و برای کسب تجربه بیشتر به کار کردن برای دیگران روی آورده اند و نتوانسته اند از آن خارج شوند، یاد نداشتن خروج از دنیای کارمندی به دنیای کارآفرینی است.
کاش می شد گروه متمم مطالبی را هم به صورت گام به گام برای ورود یک کارمند به دنیای کارآفرینی با تمام مسائلی که یک کارمند دست به گریبان است ارائه کند.
من چند مورد از این مسائل را با توجه به تجربه اندک خود به صورت خلاصه در ادامه یادداشت می کنم:
شاید بتوان در همین درس و یا درس مجزا به این موارد هم پرداخته شود و افراد بتوانند با دانش بیشتر و راهنمای بهتر ایده های خود را پیاده کنند و از خلاقیت و توانمندی هایشان بهتر استفاده کنند.
پیش نوشت غیر مرتبط صفر: یک سال گذشت تا بتونم با محیط متمم آشنا بشم، یادم هست که روزهای اول به دوست و استاد متممی عزیزم صادق شهید ثالث که متمم رو به من معرفی کرد گفتم: به نظرم سایت شلوغیه. اصلا نمی تونم بفهمم از کجا باید شروع کنم. گفت: خواب بهشون همین حرفا رو بگو. اما خوشحالم که عجله نکردم و الآن با اعتماد و لذت درس ها رو می خونم.
پیش نوشت یک: مدتی هست که برای خوندن دروس MBA می خوام برنامه ریزی و اقدام کنم، اما راستش یکم نگرانم. انگار می ترسم که نتونم طبق برنامه پیش برم و نا امید بشم. انگار دارم از این محصول خوشگل و تر و تمیز از پشت بسته بندی نگاه می کنم و دلم نمی آد بازش کنم.
پیش نوشت دو: نزدیک به سه سال پیش تصمیم به راه اندازی کسب و کار کوچک گرفتم و چند ماه پس از اون به همراه یکی از دوستانم کار رو شروع کردیم. از قبل از راه اندازی کسب و کار مطمئن بودم به خیلی از مهارت ها نیاز دارم تا بتونم کسب و کار کوچکم رو زنده نگه دارم و کاری کنم تا پیشرفت کنه. مرور خیلی از درس های متمم و رادیو مذاکره به من تا الآن کمک بسیار زیادی در محقق کردن بخشی از اهدافمون کرده.
اصل مطلب: امروز خوشحالم، و واقعا سرحالم (با وجود اینکه این مطلب رو ساعت ۱:۵۰ صبح یادداشت می کنم و در مسیر برگشت از جلسه ی کاری شبانه در مسیر به دلیل خرابی ماشین کنار اتوبان در انتظار تعمیرکار مدتی ایستادم). همیشه حسرت می خوردم که چرا انقدر دیر همراه متمم شدم. دیر محمدرضا رو شناختم. اما امروز خیلی از این صبر کردن راضیم. فکر می کنم الآن می تونم از ابتدا همراه این مسیر جدید باشم. چه موفق عمل کنم چه نه، فکر می کنم این واقعا همون چیزیه که برای کسی مثله من ساخته شده. فکر می کنم حتی اگر مطالب این درس به موفقیت کسب و کاری کمک هم نکنه، مطمئنا به درک این مطلب که راه اندازی کسب و کار کوجک هم نیاز به یادگیری و عمل به این مهارت ها رو خوهد داشت کمک می کنه. شاید از این طریق خیلی ها که از روی لج و لج بازی با مدیرشون قصد راه اندازی کسب و کار دارن رو منصرف بشن. در واقع اصول راه اندازی کسب و کار رو یاد بگیریم نه به خاطر ایجاد کسب و کار بلکه بخاطر راه نیانداختن کسب و کار.
عالی بود. واقعا ممنونم متمم عزیز. خیلی منتظر این درس بودم. واقعا خوشحال شدم و الان چشمام داره برق می زنه.:) بی صبرانه منتظر درس ها هستم و تا اون موقع نقشه راه رو بارها می خونم. امیدوارم زیاد منتظریمون نذارید.:)
سوالهای من:
فریلنسرها چه راه هایی برای معرفی خدماتشون دارند؟چه راههایی بهتر است؟
فرایند بازاریابی در این نوع کار چگونه است؟
چطور می تونن از تکنولوژی (وبسایت یا تلگرام و …) بهتر استفاده کنند؟
چطور می تونن اعتمادسازی کنند؟ چطور می تونن مشتریان خودشون رو پیدا کنند؟
چطور می تونن قراردادهایی ببندند که بتونن پولشون رو بگیرن! با اینکه درصدی از قرارداد در ابتدا گرفته می شود و قرارداد نوشته می شود اما باز خیلی سخته که بتونی پولتو کامل بگیری و مشتریتو هم از دست ندی!
در این نوع کار موفقیت و شکست چه معناهایی می تواند داشته باشد؟
مدل ذهنی مناسب برای فریلنسرها چیست؟
بیزنس پلن و استراتژی که کلا الان خیلی برام نامفهوم و گنگه.
در مورد ایده: خوب میشه کارها و خدمات با کیفیت با ایده های خوب رو ارائه کرد ولی نه همیشه(با توجه به سلیقه مشتری).آیا اینجا ایده در مورد نحوه ارائه دادن است؟ یا مفهومی جامع تر داره؟ایده تو کارهای فریلنس یعنی چی؟:)
چرخه عمر در اینجا چه معنایی می ده؟
برنامه ریزی چگونه باید باشه؟
تنظیم طرح مالی رو که اصلا نمی دونم تو این کار چجوری می تونه باشه؟:)
قیمت گذاری هم که معضل بسیار بسیار بزرگیه. چون اکثرا می گن اگه قراره پول زیادی هزینه کنیم خدمات رو از یک شرکت می گیریم و انگار فریلنسر چون شرکتی نداره قراره که کارهای دم دستی و ارزون رو انجام بده. البته این در مورد فریلنسرهایی که خودشون برند هستند صادق نیست ولی خوب اونهایی که برند نیستند چه باید بکنند؟
مشتری مداری که برای من مثل یک غول شده. اگه با مشتری راه بیای به اصطلاح سرت سوار می شه اگه راه نیای مشتریتو از دست می دی. برای من بارها این اتفاق افتاده. هر بار به شکل متفاوتی. مثلا با یک مجله ای به عنوان گرافیست کار می کردم. قرارداد، بستن مجله به همراه دو بار حق ادیت برای مشتری تا زمان مشخص بود. مجله ای که بستم انصافا یکی از بهترین کارهایم بود. مشتری با اینکه خوشش اومده بود (مکسی مایزر بود:)گفت حالا یک طرح دیگر هم بزن و مدام طرح دیگر و طرح دیگر تا اینکه ۵ طرح کاملا مختلف و جدید براش زدم. اما پول یکیشو داد و اونم با کلی پیگیری کردن و می گفت من قراره فقط یکیشو چاپ کنم. و گفتم که توی قرارداد نوشته شده که از دو تا اتود بیشتر جدا حساب می شود. گفت خوب برو شکایت کن…خلاصه می خوام بگم که گفتن این “خوب برو شکایت کن” و این پول ندادن خیلی راحت شده. منم می بینم که اگه بخوام شکایت کنم کلی هزینه و وقت و انرژیم گرفته میشه که پول اون کار خیلی ارزشش کمتره!
دیگه اینکه به نظرم یه فریلنسر
۱٫ باید تو کار خودش کاملا حرفه ای باشه. تا بتونه بگه که خدمتی که من ارائه می کنم کیفیت بالایی داره و …باید بتونه ثابت کنه که نسبت به دیگران مزایایی داره
۲٫تا حدی حسابداری بلد باشه
۳٫ وکیل باشه!
۴٫مذاکره رو خیلی خوب بدونه
۵٫ نظم شخصی بالا و مدیریت زمان
۶٫ بازاریابی و فروش بلد باشه
۷٫ انرژی و انگیزه بالایی داشته باشی و برای حرکتش حتما نیاز به محرک بیرونی نداشته باشه
سوال اینه که چطور یک نفر می تونه همه این ها رو داشته باشه؟مگر نه اینکه تمرکزمون رو باید روی یک کار بگذاریم؟هر کدام از اینها مهارت هایی هستند که مطالعه تئوری و عملی زیاد نیاز دارند، چطور میشه همه اینها رو یک جا جمع کرد؟ اصولا آیا مثلا یک گرافیست باید اینها رو بدونه (که به نظر من اگه بخواد فریلنسر باشه حتما باید بدونه)؟ اگر بله در چه حد و چگونه؟ و چگونه بین دانسته هاش و مهارتهاش ارتباط برقرار کنه؟به نظر شما فریلنسرها باید چه مهارتهایی داشته باشند؟ چه صفات شخصیتی؟ چه مدل ذهنی؟ و از آن مهمتر الویت بندی اینها چگونه باید باشه؟اول و بیشتر از همه رو چه مسئله ای باید تمرکز کنه؟مثلا خیلی از فریلنسرها رو دیدم که خدمات بسیار بی کیفیتی تولید می کنند، پول خوبی در میارن و در عین حال مشتریانشون هم مدام در حال به به و چه چه هستند و بسیار راضی هستند و از طرف دیگر کسانی هستند که خدمات بسیار با کیفیت تولید می کنند اما…
با توجه به درس استعدادیابی و همینطور بحث رضایت و موفقیت، گفته شد که مثلا فلانی کاری (کاری که استعدادشو نداره) رو انجام می ده و توی اون کار حتی ممکنه موفق هم بشه و دیگران هم تشویقش کنن. اما بهش کلی فشار میاد و با اینکه موفقه اما رضایت نداره. حالا مثلا یک فریلنسری که گرافیسته تو زمینه کارهای هنری ممکنه استعداد داشته باشه و مثلا بازاریابی و فروش یا مذاکره خیلی بهش فشار وارد کنه اما بهر حال مجبوره که هر دوی این کارها رو انجام بده. باید بذاره بهش فشار بیاد؟:)اینجا بحث رضایت و موفقیت و توجه به استعداد و … چطور مطرح میشه؟
دیگه اینکه فریلنسر ممکنه یک ماه سفارش های زیادی داشته باشه و یک ماه سفارشی نداشته باشه. گرچه میزان پولی که به دست میاره خیلی بیشتر از حقوق کارمندی هست اما مسئله اینه که همیشه این ترس وجود داره که ممکنه ماه بعد سفارشی نداشته باشه(زندگی در شرایط ابهام!)
سلام
ممنون از متمم برای لیست کردن اینهمه توانایی که لازم است تا گوساله ای گاو شود.
به عنوان کسی که دارای گوساله های گاو شده هستم چند نکته به نظرم رسید
۱٫ لزوم آشنایی با مسئولیت و وظایف قانونی در قبال سازمان ها و اشخاص بیرونی در لیست اشاره نشده بود. هر کارآفرینی باید بداند بر اساس قانون در مقابل دارایی ، سازمان ارزش افزوده ، تامین اجتماعی و کارمندان و کارگران و اداره کار په وظایفی دارد ، کم ندیده ایم کسب و کارهایی که به علت این ناآگاهی تعطیل شده اند
۲٫ اصول شرکت داری در ایران تابع قانون تجارت میباشد که انصافا قانون بسیار پخته ای است ، از کلیه کارآفرینان که در فکر ثبت شخصیت حقوقی هستند و یا دارای شخصیت حقوقی هستند تمنا میکنم که یک بار قانون تجارت را بخوانند تا بفهمند یک شرکت چگونه باید اداره شود و تعهدات و مسئولیت های سهامداران ، هیات مدیره و مدیران در قبال هم به چه صورتی است ؛ ندیدم کسی را که بعد از فهم درست قانون تجارت ادعا کند میشود شرکت را به شکلی بهتر از آنچه در قانون طرح شده است اداره کرد،بسیاری از معضلات آتی شرکت ها با آگاهی و استفاده از این قانون قابل حذف است
۳٫ نوشتن لیست های بلند و بالایی که همه قابلیت های لازم را در خود داشته باشد حتما خوب و مفید است و از این بابت از متمم بسیار سپاسگذارم ، ولی نباید از یک نکته غفلت کرد و آن اینست که لازم نیست کار آفرین اول این همه مهارت را کسب کند و در آنها استاد شود و بعد شروع به کار کند ، بسیاری حتما میشناسید که در ابتدای کار به اندکی از این مهارت ها در حد حداقل مجهز بوده اند ولی امروز با هر معیاری (حتی معیار های هنوز تعریف نشده متمم ) موفق هستند ، دانستن و داشتن نقشه راه بسیار عالی است و توقف در زمان لازم برای یادگیری حتما مفید ولی این طور نشود که جوان تر ها به اشتباه فکر کنند که بدون دارا بودن تمام این اجزا نمیشود کاری کرد ، حتما میشود و حتما باید کرد ، اصلا خیلی از این مسائل الان برای خیلی ها موضوعیت ندارد و تا زمانی که موضوعیت ندارد بسیار بعید است که خواندنش هم بتواند برایش خیلی مفید باشد (مشابه کسی که داره MBA میخونه ولی هنوز صورت مسئله ها تو محیط واقعی کار براش پیش نیومده و خود صورت مسئله ها رو درک نکرده ، اصل اول حرکت و عامل بودن است بعد “خود راه بگویدت که چون باید رفت “
ببخشید طولانی شد
یک آنتروپرونور (که ارتباط معنایی زیادی با کارآفرین بودن نداره) در درجه اول باید تخصص “متخصص نبودن” رو داشته باشه.
یه همچین شخصی اول باید یه “فرصت طلب” (آپورچونیست) به تمام معنا باشه
و در قدم دوم هنر Coordination بین متخصص ها رو داشته باشه، و بس.
چقدر زیبا و کامل بود،واقعا عالی بود.
نگاه به هر کدام از این عنوان های کلیدی مو رو به تن آدم سیخ می کنه :)
برای همینه که داشتن یک کسب و کار موفق اینقدر سخته و نیاز هست که فرد خیلی متخصص باشه.
از روزی که وارد رشته ام بی ای شدم، با درس ها و رشته های مختلف آشنا شدم، فواید درس های مختلف را دیدم، اما کم کم برام چالش ایجاد شد که این گرایش های مختلف مدیریت برای چه هستند!! یک کسب و کار به همه ی این مسائل نیاز دارد، یک بازاریاب باید استراتژیک فکر کند، درک خوبی از رفتار سازمانی داشته باشد و تیم ورک و سرمایه های انسانی را هم خوب بشناسد، از آنجا بود که فهمیدم این طبقه بندی ها برای شناخت بهتر این حوزه ها است و برای اینکه مدیر موفقی شویم باید همه بخش ها را خوب بشناسیم و مهم تر از آن ارتباط بخش ها رو خوب بدانیم.
اوایل در بخش های فروش و بازاریابی مشغول به کار شدم، در خیلی از جاها دیدم که به نظر می آید یه جاهایی ما مشکل داریم، مشکل از فروش نیست، ما کالای مناسب را نمی فروشیم بله درسته قبل از فروش باید بازاریابی مناسبی داشته باشیم و اینجا بود که با کلمه ارزش بیشتر آشنا شدم، بعدها که تجربه بیشتری پیدا کردم دیدم در سازمان، ما جایگاه یابی نکرده ایم و برنامه ای هم برای این کار نداشته ایم اینجا بود که از استراتژی بیشتر فهمیدم و فهمیدم که یکی از مفاهیم استراتژی، بودن پلی است بین توانمندی های ما و شرایط صنعت،بعدها ارزش و تیم ورک و سرمایه های انسانی را در کار بیشتر درک کردم، حتی در ادامه دیدم که اگر همه بخش ها فعال باشند و خوب کار کنند، فرهنگ سازمانی چه طور باعث میشود همه چیز نابود شود،
طیق تجربه کمی که داشتم متوجه شدم در خیلی از کسب و کارهای ایرانی دو مورد کلیدی بسیار مهم است.
سازماندهی پویا
ساختار و سیستم مناسب
جمع بندی نوشته ها را مدل ۷ اس مک کینزی خیلی زیبا بیان می کند که موفقیت و تعالی در کسب و کار هفت بخش دارد.
۱-Strategy(استراتژی)
۲-Structure (ساختار)
۳-Systems (سیستم ها)
۴-Style (سبک مدیریتی)
۵-Skills(مهارت همکاران)
۶_Staff (سرمایه های انسانی)
۷-Shared Value (ارزش های مشترک)
مواردی که متمم خیلی خوب دسته بندی کرد به گونه ای در این بخش ها جای میگیرد و برای رسیدن به یک کسب و کار ایده آل ضروری است.
البته برای راه اندازی یک کسب و کار کوچک واقعا نیاز نیست که همه چیز از ابتدا مشخص باشد، چون ممکن نیست، در خیلی از موارد برای رسیدن به تحلیل مناسب و واقعی باید درک درستی از محیط داخل و خارج رسید و با نداشتن اطلاعات چنین درکی هم ممکن نیست.در طول این سه سالی که متمم شکل گرفته همیشه تغییرات و روندهایش را دیده ام و بررسی کرده ام، بسیاری از تصمیماتی که به مرور اصلاح شده و کارهایی را که با رسیدن به زمان مناسب آن اجرایی کرده و البته کارهایی را هم اجرا کرده که بعدها متوجه شده در زمان مناسب خود نبوده، ولی در کنار این تغییرات و تصمیمات پویایی که می گیرد برای هر کاری چارچوب ها و اهداف خاص خود را نیز داشته و هر راهی را صرفا برای آزمایش کردن امتحان نکرده بلکه اهدافی را دنبال کرده است.
– برای من این مطلب بوی امید میده ، در خط به خط این نقشه راه ارزشمند که ترسیم کرده اید مدام با خودم تکرار میکردم ای کاش زمانی که واحد تولیدی مون رو راه انداختیم و بعدها کرکره اش را پایین کشیدیم (البته نه بخاطر مشتری مداری) فقط همین چند صفحه نقشه راه مفصل را داشتم و هر روز مرورش می کردم . هرچند خیلی خوب میدونم که این مسیر به فقط همین نقشه راه محدود نمیشه و یادگرفتن و پیاده کردن اون مرد ره میطلبه که امیدوارم بتونم یکی از اونها باشم .
– یه نکته دوست داشتنی دیگه با ترسیم این نقشه راه ارزشمند از طرف متمم به ذهنم میرسه ، اینکه این نقشه راه شمیم تحول مهمی رو در متمم عزیزمون با خودش به همراه داره