Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu
دوره صوتی آموزشی نکته‌هایی برای مدیران (کلیک کنید)


فایل صوتی معرفی دوره آموزشی تفکر سیستمی


فایل صوتی تفکر سیستمی

در این فایل صوتی سی دقیقه‌ای سعی شده بحث تفکر سیستمی به زبان ساده معرفی شود و هم‌چنین توضیح دهیم که چرا اصرار داشته‌ایم موضوع تفکر سیستمی را در مجموعه‌ی درس‌های پایه‌ی دوره MBA متمم و قبل از بسیاری درس‌های دیگر قرار دهیم.

همچنین تلاش شده با مرور مثال‌های مختلف، دلایل نیاز به آشنایی با این حوزه‌ی فکری، شفاف‌تر گردد.

این فایل به طور خاص برای کسانی تولید شده که هنوز مطالعه‌ی درس‌های تفکر سیستمی را آغاز نکرده‌اند و می‌خواهند یک ذهنیت اولیه نسبت به این بحث داشته باشد.

 نقشه راه یادگیری تفکر سیستمی

در فایل صوتی تفکر سیستمی، چند نکته به شرح زیر مورد اشاره و بحث قرار گرفته‌اند:

 چرا تفکر سیستمی از درس‌های پایه‌ی متمم محسوب می‌شود؟

 سیستمی نگاه کردن، به معنای پیچیده نگاه کردن نیست.

 تفکر سیستمی در سیستم‌های اجتماعی، یعنی اولویت دادن کارکرد سیستم به هر چیز دیگر

اثر مار کبری

نقشه ذهنی زیر، موضوعات مطرح شده در فایل را نمایش می‌دهد تا آمادگی بیشتری برای گوش دادن به فایل صوتی داشته باشید. با کلیک بر روی تصویر، می‌توانید نسخه‌ی با کیفیت‌تر را مشاهده کنید:

فایل صوتی آموزش تفکر سیستمی به زبان ساده


این فایل صوتی سی‌دقیقه‌ای رامی‌توانید از طریق لینک زیر دانلود کنید:

لینک دانلود فایل صوتی تفکر سیستمی

سایر فایل‌های مربوط به رادیو متمم را می‌توانید از محل آرشیو رادیو متمم دانلود کنید.

فایل صوتی آموزش تفکر سیستمی

در صورتی که به آموزش شنیداری علاقه‌مند هستید، می‌توانید مجموعه فایل‌های صوتی «آشنایی با مبانی تفکر سیستمی» را از فروشگاه متمم تهیه کرده و گوش دهید.

محمدرضا شعبانعلی در این مجموعه فایل صوتی شش ساعته، تاریخچهٔ شکل‌گیری و مبانی تفکر سیستمی را شرح داده و می‌کوشد این مفاهیم را به کمک انواع مثال‌ها – از مثال‌های کلاسیک تا موضوعات روز جامعه – آموزش دهد. بخشی از محتوای این فایل صوتی با آن‌چه به شکل متنی در درس‌های متمم آمده مشترک است.

برای مشاهده‌ی فهرست نکات مطرح شده در این مجموعهٔ آموزشی می‌توانید روی دکمه‌ی زیر کلیک کنید:

چند تذکر دربارهٔ بخش معرفی کتاب متمم

متمم سایت فروش کتاب نیست. و جز کتاب «از کتاب» محمدرضا شعبانعلی - که خود متمم آن را منتشر کرده - صرفاً به معرفی، بررسی و نقد کتاب می‌پردازد.

صِرف معرفی کتاب در متمم لزوماً به معنای تأیید محتوای آن کتاب نیست. پس حتماً متن معرفی را کامل بخوانید. ممکن است نقاط ضعف برخی کتابها پررنگ‌تر از نقاط قوت‌شان باشد. ضمن این که معرفی کتاب در متمم لزوماً به این معنا نیست که آن کتاب جزو منابع تدوین درس‌ها بوده است. جز در مواردی که صریحاً به این نکته اشاره، در باقی موارد صرفاً ممکن است با هدف آشنایی کلی با موضوع یا نویسنده و یا نقد کتاب به آن پرداخته شده باشد.

متمم برای معرفی کتابها هیچ نوع هزینه‌ای دریافت نمی‌کند و صرفاً اهداف آموزشی خود را مد نظر قرار می‌دهد.

دسته‌بندی کتاب های مدیریت

دسته‌بندی کتاب های روانشناسی و توسعه فردی

مطالب، فایل‌ها و کتابهای مربوط به کتابخوانی

پاراگراف فارسی | جملات منتخب کتابها

ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری تفکر سیستمی به شما پیشنهاد می‌کند:

سری مطالب حوزه تفکر سیستمی

سوال‌های پرتکرار دربارهٔ متمم

متمم چیست و چه می‌کند؟

متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحث‌های مهارتی و مدیریتی.

برای آشنا شدن بیشتر با متمم به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کنید و گوش دهید.

فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟

هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه»  دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص می‌‌‌کند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری می‌توانید نقشه راه‌های مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.

هم‌چنین در صفحه‌های دوره MBA و توسعه فردی می‌توانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.

هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟

شما می‌توانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.

اعتبار را می‌توانید به صورت ماهیانه (۲۴۰ هزار تومان)، فصلی (۶۱۰ هزار تومان)، نیم‌سال (یک میلیون و ۱۰۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۸۰۰ هزار تومان) بخرید.

توجه داشته باشید که خرید شش‌ماهه و یک‌ساله به‌ترتیب معادل ۲۰٪ و ۳۸٪ تخفیف (نسبت به خرید یک‌ماهه) محسوب می‌شوند.

برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.

آیا در متمم فایل های صوتی رایگان برای دانلود وجود دارد؟

مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که می‌توانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.

هم‌چنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آن‌ها را می‌توانید در فروشگاه متمم ببینید.

با متمم همراه شوید

آیا می‌دانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور می‌توانید به جمع متممی‌ها بپیوندید؟

سرفصل‌ها  ثبت‌نام  تجربهٔ متممی‌ها

۳۹۷ نظر برای فایل صوتی معرفی دوره آموزشی تفکر سیستمی

    پرطرفدارترین دیدگاه به انتخاب متممی‌ها در این بحث

    نویسنده‌ی دیدگاه : حجت زندی

    به نام خدا
    با گوش دادن به فایل صوتی یاد داشتان زیر افتادم:
    داستان کوتاه آموزنده تله موش
     
    موشی از شکاف دیوار کشاورز و همسرش را دید که بسته‌ای را باز می‌کردند. فهمید که محتوی جعبه چیزی نیست مگر تله موش، ترس وجودش را فرا گرفت. به سمت حیاط مزرعه که می‌رفت، جار زد : تله موش تو خانه است. تا به همه اخطار بدهد.

    مرغک قدقد کرد و پنجه‌ای به زمین کشید. سرش را بلند کرد و گفت: بیچاره، این تویی که باید نگران باشی، این قضیه هیچ ربطی به من ندارد، من که توی تله نمی‌افتم. موش رو به خوک کرد و گفت: تله موش تو خانه است. خوک از سر همدردی گفت: واقعاً متأسفم . اما کاری به جز دعا از دست من بر نمی‌آید. مطمئن باشید که در دعاهام شما را فراموش نخواهم کرد. موش سراغ گاو رفت و او در پاسخ گفت: به نظرت خطری من را تهدید می‌کند؟

    موش سرافکنده و غمگین به خانه برگشت تا یکه و تنها با تله موش کشاورز روبرو شود. همان شب صدایی در خانه به گوش رسید، مثل صدای تله موشی که طعمه‌ای در آن افتاده باشد. همسر کشاورز با عجله بیرون دوید تا ببیند چه چیزی به تله افتاده است؟ اتاق تاریک بود و اوندید چه چیزی به تله افتاده، از قضا ماری سمی بود که دمش لای تله گیر کرده بود. مار همسر کشاورز را گزید. کشاورز بی‌درنگ او را به بیمارستان رساند. وقتی به خانه برگشت تب داشت. خوب همه می‌دانند که دوای تب سوپ جوجه تازه است.

    از این رو کشاورز چاقویش را برداشت و به حیاط رفت تا اصلی ترین ماده‌ی سوپ را تهیه کند. بیماری همسرش بهبود نیافت. به همین علت دوستان و همسایه‌ها مدام به عیادت او می‌آمدند. کشاورز برای تهیه غذای آنها خوک را هم کشت. همسر کشاورز مرد. افراد بسیاری برای مراسم خاکسپاری او آمدند. کشاورز برای تدارک غذای آنها گاو را هم سر برید. پس به یاد داشته باش که وقتی چیزی ضعیف‌ترین ما را تهدید می‌کند، همه‌ی ما در خطریم.
    با سپاس

  1. نکته ای اینجا به ذهنم رسید:

    بیشتر اوقات پایه گذار(مدیر،رهبر،وارث و..) یک سیستم خودش رو مساوی با سیستم میدونه و این یعنی منفعت اون فردمساوی با منفعت سیستم.به نظرم مشکل از همینجا شروع میشه اینکه فرد نمیتونه هویت سیستم رو از هویت خودش تفکیک کنه و مثه بقیه اعضا بخشی از سیستم باشه که برای حال خوب سیستم باید تلاش کنه نه حال خوب خودش و رسیدن به امیال و آرزوهاش.

  2. رضا صبوری نژاد گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۱ درس)

    اون بخشی از فایل صوتی که توضیح داده شد که ما عوارض و پیامدهای یک مسئله را میبینیم و به سراغ پیدا کردن ریشه مسئله و مشکل نمی رویم به نظرم به خوبی نشان دهنده مسئله اصلی نگاه سیستمی است که اتفاقا ارتباط تنگاتنگی با موضوع تفکر نقادانه داره.

    این فایل صوتی به شدت مفید بود و من بازهم برای گوش دادن به این فایل مراجعه می‌کنم.

  3. این فایل برای من خیلی جذاب بود دوبار گوش کردم و احتمالا باز هم بهش رجوع کنم نکته‌ای که الان ذهنم رو به خودش درگیر کرده اینه که این فایل و از این دست آموزشها رو وقتی می‌شنویم یا می‌خوانیم انگار از قبل می‌دونستیم ما بارها از این دست ورودی‌ها را به مغزمان وارد کرده‌ایم، مطابق منطق و فطرت ما هستند پس ما انگار که بخش زیادی را می‌دانیم اما عمل نمی‌کنیم، من به شخصه در حالت نرمال خیلی از اصول را می‌دانم و معتقدم اما آیا وقتی مورد اجحاف قرار گرفته‌ام یا با من بدرفتاری شده یا در هزاران چالش کاری یا اجتماعی گیر افتاده‌ام آیا باز، با تفکر سیستمی فکر خواهم کرد و عکس العمل نشان خواهم داد؟

    و اینکه چطور باید سیستمی زندگی کرد؟

  4. امیررضا ریاحی گفت: (عضو ویژه)

    حدس میزنم بی توجهی به آموزش و پرورش مصداقی از همین نوع نگاه غیرسیستمی است. کشوری که تمرکز و بودجه اصلی اش صرف فعالیت های عمرانی و اقتصادی می شود و نسبت به آموزش پرورش بی توجه است، احتمالا در سال های آینده شهروند ایده آل(ایده آل از نظر خود سیستم!) نخواهد داشت برای استفاده از امکانات اقتصادی و رفاهی ساخته شده.

  5. سیستمی فکر کردن و مسئله ی تعلق خاطر به سیستم
    یکی از نکات مهم درس این بود که تفکر سیستمی یعنی بقا و سلامت خود را در گرو بقا و سلامت سیستم جستجو کنیم.

    من تمایل دارم راجع به این مسئله یک آسیب شناسی بکنم و از منظر مسئله ی تعلق خاطر به سیستم،اونو مورد بررسی قرار بدم.

    مورد اول:

    در بعضی از سیستم های اجتماعی،حقوق زنان نادیده گرفته میشه و طبیعی هستش که در اینگونه سیستم ها نمیشه از زنان توقع داشت که بقای خودشون رو در گرو بقای اینچنین سیستمی ببینند.پس در اینجا میشه تصور کرد که عمل زنان،به چه شیوه ای خواهد بود و حتی شاید بشه مشاهده کرد که در کارکرد سیستم،کارشکنی بکنند.

    این نشون میده که یک سیستم،برای اینکه گزاره ی مورد بحث رو درونی کنه،باید قبلش به اجزای سیستم نشون بده(یا ثابت بکنه)که واقعن بقای اجزا،در گرو بقای سیستمه . و اگر نتونه این مهم رو به اجزا ثابت بکنه،ناچار باید شاهد رفتارهای ضدسیستمی اجزا خودش باشه.

    مورد دوم:

    میلان کوندرا در کتاب پرده،به یک رمان اشاره میکنه و ماجرای مردی رو تعریف میکنه که در سیستم دیوان سالاری مدرن،در یک اداره مشغول به کار هستش،ولی نمیتونه وظایف خودش رو به درستی انجام بده و ناچارن مجبور میشه استعفا بده و به روستا پناه بیاره.دلیل اینکه این مرد نمی تونست کارهاشو انجام بده،خیلی ساده و روشن بود: اون این توانایی رو نداشت که برای اهدافی که هیچ شناختی ازشون نداره،کار و تلاش کنه. در واقع در ابتدای قرن پیش حداقل،سیستم دیوان سالاری مدرن،دلیلی نمیدید که بخواد اهداف خودش رو به اجزای خودش نشون بده و بنابراین،کارمندان در قبال اهداف سازمان احساس بیگانگی می کردن ،چون واقعن نمی دونستن که برای حفظ چه چیزی دارن تلاش می کنند.

    نتیجه گیری:

    نتیجه ای که از این دو مورد می گیرم اینه که اولن اجزای سیستم نباید در قبال کارکرد و اهداف سیستم احساس بیگانگی کنند و راه حلش اینه که قادر باشند و یا اجازه داشته باشند که اهداف سیستم(اهداف واقعی،نه اهداف تبلیغی) رو بشناسند. و دوم اینکه بعد از این شناخت و وقتی مشاهده کردند که سیستم با بقای خودش،بقای اونها رو به عینه تضمین خواهد کرد،بعدش می تونن جوری عمل کنند که بقای سیستم رو تضمین کنه.

  6. ایندمثال تعویض لاین بارها برای من هم پیش امده.

  7. به نظرم تو فضای کسب و کار و علی الخصوص فضای تورمی فعلی، اگر مدیران و کارفرماها براشون مهمه که سیستم کسب و کارشون یک سیستم بالنده و پایدار باشه، باید فضایی رو بوجود بیارن که تک تک اعضای مجموعه تحت مدیرتشون، هم بصورت مادی و هم بصورت شخصیتی و معنوی و تخصصی امکان پیشرفت داشته باشن و مدیران در عمل کاری کنن که اعضای مجموعه، باور کنن اگر تلاشی در راستای پیشبرد اهداف سیستم و ارتقای سیستم انجام میدن، حتما اثر مثبتش به خودشون هم باز خواهد گشت.

     

    شاید این روزها که دغدغه معاش، خیلی خیلی برای مردم پر رنگ تر شده، ایجاد یک سیستم پویا با امکان رشد درآمد برای اعضای مجموعه، تاثیر خیلی زیادی در ارتقای سیستم بتونه داشته باشه.

    البته به هیچ عنوان نباید از سایر ابعاد سیستم غافل شد، فقط خواستم تاکید کنم که این وجه از دغدغه های اعضای سیستم های کسب و کار، خیلی پر رنگ شده این روزها.

    ۱۹ مرداد   ۱۳۹۹ (تورم ۳ ماهه اول سال به گزارش بانک مرکزی بیش از ۵۰ درصد بوده و دلار تا سقف ۲۵ تومان پیش رفته)

  8. با مثال هایی که در فایل صوتی ذکر شد با یاد کنکور سال ۹۷ و تقلب های گسترده ای که اتفاق افتاد و افراد زیادی رو از نتیجه واقعی زحمت هایی که کشیده بودند دور کرد افتادم.

    اون سال با صفحه ای که اینستاگرام داشتیم اقدام به انتشار مطالبی درمورد تقلب ها کردیم و افرادی که سال ۹۸ قرار بود کنکور بدن بر ضد ما اقدام به شایعه پراکنی کردند و جوری برنامه ریزی شد تا دو سازمان جدا تشکیل شده و یکی دیگری رو در نطفه خفه کنه و موفق هم شدند اما سال بعد همون بلا و همون اتفاقات تکرار شد اما رفتاری که با ما داشتند باعث شد هیچ وقت حتی کسی جدی بگیره این اتفاق رو.

    با انتخاب منفعت خود و نادیده گرفتن منفعت بقیه زحمات چندساله خودشون رو هم برباد دادن تنها به خاطر عدم وجود چنین تفکری که چرا من سال بعد گرفتار همین مشکل نشم؟!

  9. مصیب گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۱ درس)

    یکی از اهداف یادگیری من از این شروع این دوره، بهبود تواناییم در تحلیل درست و ریشه ای مسائل هست. مسائل هر شخص، سازمان یا گروه، شرایط و ویژگی های خودشون رو دارن و میشه گفت هر مساله و راهکار اون، منحصر به فرده، بنابراین تفکر سیستمی، یک الزام و نیاز اساسی برای همه افراد جامعه به منظور حل صحیح مسائلشون هست.

     

    ممنون بابت این فایل ۲۷ دقیقه ای که پر از نکات فوق العاده ارزشمندی بود.

  10. سلام دوستان خوبم

    می خوام برای داشتن یه تیم خوب کاری مثالی بزنم که از تفکر سیستمی می آید.

    یه مدیر که تفکر سیستمی نداره و فکر خودش هست، دید از بالا به پایین داره شاید با سخت گیری و جدیتش ترسی رو در تیم و کارکنانش ایجاد کنه که باعث بشه اونا خوب هم کار کنند! اما چون هیچ وقت قلبا متعهد به اون مدیر نیستند اگر فرصت بهتری پیدا کنند خودشون کاری میزنن و می تونن رقیب کسب و کار اون مدیر بشن یا اون رو ول کنند و برند و خب کارمند از دست دادن و کارمند پیدا کردن هزینه داره یا… و در نهایت مجموعه ی کاری اون مدیر هرچقدر هم که خوب کار کنند، چون کار از روی اجبار و ترسه، هیچ وقت باعث پیشرفت و موفقیت شگفت انگیز اون شرکت یا… نمی شوند. این مدیر یک رئیس نه یک رهبر، چون خودش رو جزئی از مجموعه اش نمی دونه بلکه بالا دست همه ی کارکنانش می دونه!

    مدیری که تفکر سیستمی داره می دونه که تمام کارکنانش برای بقا و رشد و پیشرفت کارش نقش کلیدی دارن، به همین خاطر مثل یک رهبر (و نه یک رئیس!) دقت بیشتری رو در انتخاب افراد انجام میده، اون ها رو زود استخدام نمی کنه اما وقتی که کسی رو استخدام کرد براش رضایت و دغدغه های اون فرد مهمه، مثلا در حین استخدام آزمون DISK می گیره تا تیپ کلی شخصیتی کاری اون ها رو بفهمه و چینش مناسب رو در سمت های مختلف داشته باشه، سعی می کنه تیم رو تا جایی بزرگ کنه که بتونه خوب مدیریتش کنه و به خواست هاشون اهمیت بده، سعی می کنه مدام به اون ها افق کاری مجموعه شون رو نشون بده، اگر کارمندی کاری خوبی انجام بده که باعث پیشرفت شرکت بشه، این کار خوب و اثری که داشته رو به اون نشون میده و تشویقش می کنه و…

    شاید این سوال پیش بیاد که خوب ممکنه کارمندی احساس غرور یا توقع کنه، اونوقت چطور؟ می تونم بگم مدیری که رهبره، هم مداوم خودش رو داره آموزش میده هم مجموعه اش رو، پس هیچ وقت از کارمندانش عقب نیست، دوم اینکه ما آدما اگر رابطه ی قلبی با کار و مجموعه مون داشته باشیم کمتر پیش می یاد اون کار و مدیرش رو بخوایم دور بزنیم، سوم اینکه همیشه تشویق کردن انگیزه ی آدم ها رو برای بهتر شدن بالا می بره، چون می تونیم ببینیم عملکرد خوبمون رو مدیر دیده و براش اهمیت داشته و عدالت رو برقرار کرده، چهارمین مورد اینکه سیستم باید طوری باشه که نتیجه عمل بد و بخصوص خوب دیده بشه و این طوری کسی نقش بازی نمی کنه که دارم کار می کنم و واقعا این نباشه چون داره نتیجه ی کارش رو می بینه، مورد پنجم اینکه موفقیت ترین کارها، اون هایی بوده که برای کارکنان خیلی خیلیی ارزش قائل بودن مثل شرکت گوگل که تفریح اجباری دارن کارکنانش، سالن غذا دارن با غذاهای رایگان، سالن تفریح دارن و… که همین باعث میشه آدمای خلاق تری باشن. در مجموع احتمال اینکه با وجود تشویق ها و حمایت ها آدمی خوب از آب در نیاد هست اما مطمئن باشیم مثل یک رهبر رفتار کردن و به کل سیستم نگاه سازنده داشتن باعث پیشرفت فوق العاده ی اون بیزینس میشه در مقایسه با بیزینسی که کارکنانش برای هم می زنند! با ترس و اجبار کار می کنن بخاطر درآمد و…

  11. سجاد رحیمی مدیسه گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۶ درس)

    با گوش دادن این فایل صوتی، این فکر به ذهنم رسید که اساساً چرا تفکر سیستمی در بسیاری کسب‌وکارهای ما حاکم نیست؟ چرا یک تولیدکننده هنوز تصور می‌کند که فقط باید تولید کند و بفروشد و مزد کارگر بدهد؟ آیا نمی‌شود با اندکی تغییرات در فرآیندها، هم مزد بیشتری به کارگر داد و هم محصول باکیفیت‌تری را به بازار هدف فروخت؟

  12. آزاده ناصرهلالی گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۵ درس)

    موردی که درباره‌ی استفاده از لاین اضطرار در اتوبان‌ها و تونل‌ها در فایل صوتی گفته شد؛ برام واقعاً دردناک بود.

    بیشترمون این صحنه رو دیدیم، و نکته‌ای که توی برخورد با این اتفاق توجه من رو جلب می‌کنه اینه که وقتی اولین نفر این کار‌ رو می‌کنه، با کمترین فاصله، تعداد زیادی از راننده‌ها هم ازش تبعیت می‌کنن. یعنی انگار همگی منتظرِ اقدامِ اولین نفر هستیم.

    این اتفاق، توی بزرگراهِ صدرِ تهران، جاهایی که طبقاتِ مختلفِ بزرگراه به هم وصل می‌شن، زیاد رُخ می‌ده و من هر دفعه با خودم فکر می‌کنم که این راننده‌ها چقدر ممکنه زودتر برسن و یا چرا فکر می‌کنن که ترافیک بزرگتری در انتظارشون نخواهد بود. همیشه به خودم می‌گم حتماً دفعه اولشونه که این مسیر رو میان وگرنه محاله همچین تصمیمی بگیرن.

    اما انگار مشکل جای دیگه‌ست.

  13. سجاد رحیمی مدیسه گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۶ درس)

    تفکر سیستمی یعنی افزایش بهره‌وری؛ و افزایش بهره‌وری به معنای بهبود فرآیندهای تولید(جهش تولید) است. تفکر سیستمی در تمامی حوزه‌های مدیریت کاربرد دارد؛ به شرطی که اجرایی بشود. مسأله‌ای که در کشور ما باهاش مواجه هستیم، عدم نگاه اجرایی به این مسأله هست. تمامی سازمان‌های دولتی و بسیاری از شرکت‌های خصوصی، این نگاه سیستمی را در اجرا ندارند. همان ادبیات فاخر و جملات زیبا، در عمل اجرایی نمی‌شوند و البته دلیل هم دارد: توصیه‌ها و راهکارها، توسط مدیران قابل درک نیست و یا ارزش‌ها را به درستی در جلوی چشم مدیران به نمایش درنمی‌آورد.تفکر سیستمی، فقط تئوری‌های نظری نیست؛ بلکه باید بخشی از یک تفکر اجرایی باشد.

    تفکر سیستمی یعنی نگاه ریشه‌ای به مسائل و مشکلات. یک واحد تولیدی هم دقیقاً به همین صورت است: در کشور ما که بسیاری از بنگاه‌های اقتصادی با مشکلات نقدینگی مواجه هستند، باید به صورت جدی به اهمیت و ارزش تفکر سیستمی در بهبود فرآیندهای خود بپردازند. به عنوان مثال یکی از سؤالاتی که یک مدیر منابع انسانی در یک شرکت در چارچوب تفکر سیستمی می‌تواند از خود بپرسد این است که: آیا بهره‌وری کارمندی که با شرکت ۱٫۵ساعت فاصله دارد، با بهره‌وری کارمند که تنها ۱۰دقیقه فاصله دارد، یکسان است؟

  14. من هم یاد داستانی زیبا و قابل تامل افتادم که بازخوانیش خالی از لطف نیست.

    چند نفر سوار بر کشتی چوبی در دریا در حال حرکت بودن یکی از این افراد در گوشه ای در حال سوراخ کردن کف کشتی بود بقیه اون شخص رو بازخواست کردن اما اون شخص گفت من که کاری با شما ندارم و فقط دارم زیر پای خودم رو سوراخ میکنم که با اینکارش موجب غرق شدن تمام اون افراد شد.

    شاید تنها عامل بقای حیات موجودات زنده در کره زمین همین تفکر سیستمی باشه که درون ذات قریب به اتفاق موجودات نهادینه شده.

    کلونی مورچه ها و زنبورها عامل بقا و تکثیر نسلشون شده .

    همراهی و ذهن جمعی ساردین ها باعث محافظتشون در برابر شکارچی ها و یا به حداقل رسوندن تلفاتشون شده

    گروهی حمله کردن کفتارها باعث عقب نشینی سلطان جنگل میشه و بیشمار مثال دیگه.

    بنظرتون میشه تعریف همه برای یکی یکی برای همه رو شبیه دونست به تفکر سیستمی?

  15. شهلا گفت:

    گاهی نداشتن تفکر سیستمی فقط به منافع سیستم آسیب نمی زنه .
    مثلا ” تفکر من از دیگران باهوش ترم به خصوص وقتی که صاحب اختیار تام باشیم گاهی می تونه حداکثر آسیب رو به اعضا سیستم وارد کنه ‌و به تبع آن منافع سیستم بهینه نشه .

    از اونجاییکه صاحب اختیار تام و نمی خواد باورش خدشه دار بشه ! 
    با هر گونه روش و عملکردی مخالفت می کنه .
    گاهی هم موافقت می کنه منتها با بازی چوب لای چرخ گذاشتن ،  برای اینکه به شما بفهمونه که چقدر نمی فهمی و اصرار داشتی به انجامش !
    و یه تاییدیه برای هوش و ذکاوت خودش !

  16. omid iravani گفت: (عضو ویژه)

    فکر میکنم تفکر سیستمی چیزی مثل درمان برا جامعه رو به انحطاط ما و نگرشی برا زندگی شخصی ما و روشی نه چندان جدید برای حل مسائل ما باشد و اینکه میگم نه چندان جدید به خاطر ضعف ما  و جامعه ی ما از این تفکر و وجود داشتن این تفکر در فرهنگ و حتی توی داستان ها مادربزرگا،که میشد این تفکر رو دید و ناراحت کننده تره

  17. داستان سفره های آب زیرزمینی و ایجاد و بهره برداری از چاه های عمیق ( باتفکر غیر سیسمتی) و ایجاد و بهره برداری از قنات ها (با تفکر سیسمتی)دو پدیده با دو نگاه و نگرش متفاوت به منابع کمیاب آب در کشور ماهستند. کشوری که بلحاظ اقلیمی، نیمه خشک محسوب می شود.

    اولی: چاه های عمیق مخصوصا در چهار دهه گذشته بشدت سفره های آب زیرزمینی را از بین برد و خیلی از مناطق را با بحران مواجه کرد.

    دومی:قنات ها که شاید از عجایب دست ساز بشر باشد، قرن ها است مورد بهره برداری قرار می گیرد و کمترین اثر منفی را بر محیط زیست گذاشته و به حفظ سفره های آب زیرزمینی  و عمران و آبادی مناطق خشک کشور، کمک کرده است.

  18. اگه اهل فیلم و سریال هستین، سریال dark رو پیشنهاد می‌کنم.

    در این سریال بیان می‌شه که همه چیز به همه چیز وابسته‌ست. هر انسانی به سایر انسان‌ها وابسته‌ست و داستان سریال، اینطوریه که یه خودکشی از یه شخص، میتونه سرنوشت چندین نفر رو بهم بریزه یا  بهم وصل کنه. و این میتونه جلوه‌ای از تفکر سیستمی باشه که کارهای کوچیکی که ظاهرا به خودمون بستگی داره رو دست‌کم نگیریم.

    هر رفتار ما با خودمون، در نهایت می‌تونه با سیستم خارجی مرتبط بشه و از طریق اثراتی مثل اثر پروانه‌ای، تغییراتی بزرگ رو رقم بزنه.

    در همون سریال دارک، یه جا می‌گفت مشکلای بزرگ شاید راه حل نداشته باشن، اما مشکلات کوچیک رو میشه تغییر داد.

     

  19. به نام خدا

    تفکر سیستمی

    با پیشنهاد یکی از دوستان به عنوان مال مدیر مالی یک مجموعه که تازه کسب و کار خود را راه انداخته بود و کوچک بود شروع به کار کردم مسئول و مدیر کسب و کار فردی بود که همه جور آموزش دیده بود و با تمام مفاهیم کسب و کار آشنا بود و در نتیجه تصمیمات آن قابل اتکا و اطمینان بود

    در مرحله جذب نیرو برای استخدام افرادی را که به او اضافه می شدند پیشنهاد درصدی از سود فروش به همراه حقوق ثابت ماهیانه می داد که سبب وفاداری و ایجاد دغدغه نسبت به رشد در کارکنان شده بود او همیشه در سخنرانی های هفتگی که برای اعضای مجموعه خود داشت علاوه بر رهبری و کاردانی قوی و نظارت قوی بر تک تک اعضا و مشاوره دلسوزانه سعی میکرد تربیت نیروی شبیه خود هم بپردازد و بی دریغ هر چه یاد گرفته بود اموزش میداد و او لفظ خانواده را برای مجموعه کوچک خود به کار می برد البته تنها دغدغه رفتار اجتماعی انها را نداشت حتی رفتار مدیریت و توجه او به اصلاح و بهبود ارتباط کارمندان با خانواده هایشان سبب رضایت فوق العاده کارکنان و خانواده ها و درنتیجه خاطر اسوده کارکنان در حین کار شده بود. این قضیه گذشت و سبب رشد فوق العاده مجموعه شد اما در حین رشد گاهی تعارض پیش می امد مثلاً در رقابت فروش بین واحد تلفنی و ویزیتور های مویرگی اگر تعارضی پیش می آمد و با این فرض که چون مثلاً مویرگی نوپا تر بود او با این مثال که در خانواده باید به فرزند کوچکتر توجه و یاری بیشتری رسانده شود همه را متقاعد می کرد و به راحتی تعارض ها را حل می‌کرد

    این نوعی تفکر سیستمی بود که او در مقام هدایت همه را به او دعوت میکرد زیرا همه اعضا در خانواده در جهت پیشرفت خانواده کار می کنند و فردی در خانواده یافت نمی‌شود که دنبال صرف منفعت شخصی خود باشد

    امروز مجموعه به جایی رسیده که همه با صمیمیت زیاد و یاری رساندن به همدیگر در تمام واحدها در جهت رسیدن به اهداف کار می کنند حتی در ایام کرونا مجموعه برای خدمت‌رسانی به جامعه اقدام به ایجاد و تولید انواع ضد عفونی کننده کرد و تمام افراد مجموعه با توجه به کمبود نیروی انسانی حتی حسابدار مجموعه در خط تولید شروع به کار کرد به طوری که مجموعه سه شیفته در ایام تعطیلات عید مشغول به کار بود به نظرم چون مدیر مجموعه همه را در سود مجموعه شریک کرده بود و همه خود را عضوی از خانواده می‌دانسته‌اند سبب این شده بود که در این چرخه اگر گوشه‌ای آسیب می دید همه احساس مسولیت میکردند و در صورت استمرار نقص میدانستند زحمات همه بی‌نتیجه می‌ماند پس بلافاصله اگر هر یک از افراد آسیب ببینند یا نقص کوچک ببینند خود را مسئول می دانستند و سریعاً اقدام به رفع آن نقص می‌کردند و این منجر شده بود به ۷ متر مغازه در بازار تهران بعد از ۱۰ سال تبدیل به ۲۰ هزار متر کارخانه شده باشد و دفاتر فروش متعدد شود و همچنین این رشد که هر روز دو برابر می‌شود و این شتاب فوق العاده تنها در قالب تفکر سیستمی توجیه‌پذیر است.

  20. zoha azimi گفت:

    مثال های زیادی به ذهن آدم می رسه در خصوص رفتار غیر سیستمی:

    در مورد وضعیت شیوع کرونا و طرز مقابله با اون تو کشورهای مختلف. اینکه بخشی از اجزای سیستم با بی توجهی به مساله باعث به هم ریختن کل سیستم شدن که نهایتا ضررش برای همه است.

    یه جمله ای رو من زیاد شنیدم و اونم اینه که هر کسی باید به فکر خودش باشه  (مثلا موقع گرون شدن طلا یا دلار)  که خودش مصداق تفکر غیر سیستمی هست.