Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu
دوره صوتی آموزشی نکته‌هایی برای مدیران (کلیک کنید)


نشانه های عزت نفس پایین | حساس بودن بیش از حد به حرف و نظر دیگران


نشانه های عزت نفس پایین

منطقی است قبل از بحث بیشتر درباره‌ی عزت نفس، به یک سوال کلیدی بپردازیم: آیا اساساً شما مشکل عزت نفس دارید؟

به عبارت دیگر آیا لازم است برای افزایش عزت نفس وقت بگذارید و به آن فکر کنید؟

برای یافتن پاسخ این سوال باید با نشانه های عزت نفس پایین آشنا باشیم و آن‌ها را در افکار، گفتار و رفتار خود بیابیم.

این درس و دو درس بعد، به علائم عزت نفس پایین اختصاص پیدا کرده‌اند و به شما کمک می‌کنند تا برآورد بهتری از میزان عزت نفس خودتان داشته باشید. پس از این که با نشانه های کمبود عزت نفس بیشتر آشنا شدید، با انگیزهٔ بیشتری راه های تقویت عزت نفس را دنبال خواهید کرد.

در درس حاضر، به سراغ مقاله‌ای از موریس روزنبرگ و تیموتی اُوِنز می‌رویم و با مفهوم «حساسیت بیش از حد» یا «Hypersensitivity» آشنا می‌شویم (+).

حس‌تان به خودتان چیست؟

هر یک از ما تصویر و تصوری از خودمان در ذهن داریم.

قرار نیست این تصویر، همان ذهنیتی باشد که دیگران از ما دارند. حتی قرار نیست این تصور، به تصویر ذهنی دیگران، نزدیک باشد.

اما به هر حال، این تصویر در ذهن ماست و ما با آن زندگی می‌کنیم.

آیا ما این تصویر را همیشه به یک اندازه دوست داریم؟ قطعاً چنین نیست.

قضاوت ما درباره خودمان یک قضاوت ایستا و ثابت نیست و نمیتواند باشد. ممکن است یک رو حسمان به خودمان کمی بد شود و روزهای دیگر خودمان را بیشتر دوست داشته باشیم.

اما این را هم می‌دانیم که نوسان این علاقه، چندان هم شدید نیست.

منطقی است که انجام یک کار خِیر، حس ما را به خودمان کمی بهتر کند و شنیدن یک انتقاد، کمی حس‌مان را بد کند. اما رابطهٔ ما با خودمان نمی‌تواند پیوسته در محدودهٔ عشق تا نفرت، نوسان داشته باشد.

تحقیقات انجام شده درباره‌ی افرادی که عزت نفس پایین دارند نشان می‌دهد که قضاوت این افراد نسبت به خودشان، به سرعت تغییر می‌کند و در این زمینه بسیار بیشتر از افراد عادی نوسان و تغییرات را تجربه می‌کنند.

منظور از حساسیت بیش از حد یا Hypersensitivity چیست؟

محدودیت در دسترسی به این مجموعه درس

دسترسی کامل به این درس و ۴۰ درس دیگر دربارهٔ عزت نفس برای اعضای ویژه متمم در نظر گرفته شده است. تا کنون ۱۴۰۵۰ نفر از متممی‌ها مجموعاً ۱۵۶۶۶ تمرین در درس‌های عزت نفس ثبت کرده‌اند.

با عضویت ویژهٔ متمم علاوه بر این ۴۰ درس به هزاران درس دیگر از جمله درس‌های زیر دسترسی خواهید داشت:

  شخصیت شناسی | خودشناسی | تحلیل رفتار متقابل

  حمایت اجتماعی | استرس | پرورش تسلط کلامی

  کوچینگ | مهارت ارتباطی | مذاکره | فن بیان

  چگونه شاد باشیم | مدیریت انگیزه | برنامه ریزی

  دوره MBA (مطالعه منظم درس‌های مدیریتی)

ثبت نام    تجربه‌ٔ متممی‌ها

تمرین درس نشانه های عزت نفس پایین

سنسورهای ذهنی شما تا چه حد در تشخیص تهدیدهای جزئی محیطی حساس است؟ چه روش‌هایی را برای مقابله با این تهدیدها به کار می‌گیرید؟

  آیا از پیام‌های مثبت و منفی به یک اندازه تأثیر می‌پذیرید؟ یا یکی از این دو (پیام مثبت / پیام منفی) بیشتر از دیگری روی شما تأثیر می‌گذارد؟

  آیا در گذشته (یا همین الان) کارهایی انجام می‌دهید که بتوان آن‌ها را مصداقِ «حفاظت از خود» یا Overprotective بودن دانست؟

ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری کارگاه آموزشی عزت نفس به شما پیشنهاد می‌کند:

سری مطالب حوزه کارگاه آموزشی عزت نفس

سوال‌های پرتکرار دربارهٔ متمم

متمم چیست و چه می‌کند؟

متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحث‌های مهارتی و مدیریتی.

برای آشنا شدن بیشتر با متمم به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کنید و گوش دهید.

فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟

هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه»  دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص می‌‌‌کند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری می‌توانید نقشه راه‌های مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.

هم‌چنین در صفحه‌های دوره MBA و توسعه فردی می‌توانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.

هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟

شما می‌توانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.

اعتبار را می‌توانید به صورت ماهیانه (۲۴۰ هزار تومان)، فصلی (۶۱۰ هزار تومان)، نیم‌سال (یک میلیون و ۱۰۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۸۰۰ هزار تومان) بخرید.

توجه داشته باشید که خرید شش‌ماهه و یک‌ساله به‌ترتیب معادل ۲۰٪ و ۳۸٪ تخفیف (نسبت به خرید یک‌ماهه) محسوب می‌شوند.

برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.

آیا در متمم فایل های صوتی رایگان برای دانلود وجود دارد؟

مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که می‌توانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.

هم‌چنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آن‌ها را می‌توانید در فروشگاه متمم ببینید.

با متمم همراه شوید

آیا می‌دانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور می‌توانید به جمع متممی‌ها بپیوندید؟

سرفصل‌ها  ثبت‌نام  تجربهٔ متممی‌ها

۱۵۹۷ نظر برای نشانه های عزت نفس پایین | حساس بودن بیش از حد به حرف و نظر دیگران

    پرطرفدارترین دیدگاه به انتخاب متممی‌ها در این بحث

    نویسنده‌ی دیدگاه : علیرضا سرگزی

    سلام
    سنسورهای من قبلا خیلی حساس بودند ولی کم کم این حساسیت کاهش پیدا کرد!

    یکی از دلایلی که به نظر من باعث کاهش این حساسیت شد این بود که:

    به خودم گفتم تا کی برای دیگران می خواهی زندگی کنی، تا کی نظره بقیه برات اهمیت داره، این شد که گفتم فارغ از نظر بقیه برای خودم زندگی کنم و ازش لذت ببرم و باید راه خودمو پیدا کنم.

    یکی از کارهایی که انجام میدم Ignore کردنه. هرکی توهین، بی احترامی و ... میکنه رو خیلی راحت با یه جا خالی رد می کنم و به خودم می گم ارزش نداره که بیام ذهنمو با فکر کردن به این جور مسائل بی ارزش درگیر کنم، کارهای مهم تری دارم برای فکر کردن!

    با این توجیهات فعلا که دارم خوب و خوش زندگی میکنم.

    یه کاره دیگه ای هم که انجام دادم این هست که طی این چند سال گذشته وابستگی خودم رو به افراد و محیط خیلی خیلی کم کردم و این کاهش وابستگی باعث شده که حساسیتی هم به اتفاقات بیرونی نداشته باشم.

    وقتی به فردی یا مجموعه ای وابسته میشی خواه نا خواه نسبت به اتفاقات و نظرات اونها هم حساسیت بیشتری به خرج میدی.

    به طور کلی شاید قبلا تشویق ها و تنبیهات محیطی روی من تاثیر گذار بود ولی در حال حاضر تشویق های محیطی و آسیبهای ناشی از برخورد های نامطلوب در زندگیم تاثیر خیلی کمی داره، در واقع حرف مردم برام از اهمیت کمی برخورداره!

    ولی یک استثنا وجود داره:

    نظر افراد مهم زندگیم چه به صورت تشویق چه به صورت برخورد نامطلوب چه مستقیم چه غیرمستقیم، برام ارزشمنده و بهم تلنگری میزنه که مسیر زندگی گذشته رو بررسی کنم و بر اساس اون به مسیر آینده متفاوت نگاه کنم.

    چه بسا برخورد های نامطلوب محیطی حقیقت هایی رو به من یادآور بشه که برام تلخه و اون احساس ناخوشایندی که ایجاد می کنه به دلیل عزت نفس پایین من نباشه بلکه به دلیل تلخی اون حقیقت باشه.
     
    تشویق ها و تنبیهات درونی برای من خیلی تاثیر گذاره نسبت به بیرونی:

    روی کارهایی که انجام میدم فکر می کنم و برای کارهای خوبی که انجام دادم خودمو تشویق می کنم و برای کارهای خطایی که انجام دادم تنبیه میشم، این کار خیلی بهم کمک می کنه.

  1. فاطمه وطن دوست گفت: (عضو ویژه)

    متاسفانه تو زندگیم همیشه آدم ها برام صفر و صدی بودن یعنی یا خودشون، رفتارشون، تفکراتشون و طرز صحبتشون برام مهم بود یا کاملا بی اهمیت که این امر بستگی به جایگاه اون آدم تو زندگیم داشته و خب سنسور های دریافتیم نسبت به آدم هایی که جایگاهی برام نداشتن مطلقا خاموش بوده اما کوچیک ترین نظر و نقد و حرف آدمی که برام مهم بوده بشدت روی عزت نفسم تاثیر گذاره . از طرفی از اونجایی که آدم یک مقدار بد بینی هستم همیشه بدترین حالت ممکن یک اتفاق رو تصور می کنم و می پذیرم و این بشدت شکننده ترم کرده و برای همین جدیدا از اینکه آدمی کوچک ترین نظری دربارم بده فراری هستم

  2. میلاد پورمهدی گفت: (عضو ویژه)

    سلام به همه متممی های عزیز؛
    امیدوارم خوب باشید،
    من باید بگم که، متاسفانه در هر سه ویژگی بالا که مطرح شد علائم و نشانه هایی رو در خودم مشاهده میکنم،
    به این صورت که
    دامنه نوسان تصور خودم از خودم بین دو فاکتور عشق و نفرت با تعریف و تمجید دیگران بیش از حالت معمول است یا حداقل من اینجوری فکر میکنم ( برای جلوگیری از این مورد هم ایده خاصی ندارم، البته با خوندن کامنت ها به ایده هایی که دیگر دوستان متممی مطرح کرده بودن آشنا شدم ولی صادقانه بخوام بگم هیچکدام را تا امروز در زندگیم پیاده نکردم)
    حساسیت بیش از حد رو دارم، با کوچک‌ترین سیگنالی از محیط آن را یک تهدید به حساب میارم
    و در نهایت بله در اکثر مواقع ریسک گریز هم می شوم.
    متاسفانه باید اعتراف کنم که سیگنال های منفی به وضوح بر روی من تاثیر بیشتری می‌گذارند.
    مثال از ریسک گریزی،
    زمانی که در یک جمع هستم و نظر بقیه به انجام یک فعالیت هست ولی من با آن مخالم، مخالفت خودم رو بیان نمی‌کنم،( البته اینکار خودم را با رعایت اتیکت بودن در جمع توجیه میکنم) متوجه هستم که بیان کردن مخالفت حق قانونی من ولی پذیرش نظر جمع میشه مصداق رعایت اتیکت حضور در جمع ولی متاسفانه از حق خودم که بیان نظرم هست استفاده نمی‌کنم.
    پایدار باشید.

  3. مصطفی تقی آبادی گفت: (عضو ویژه)

    متاسفانه در این زمینه من خیلی کار دارم هنوز

    ب معنای واقعی کلمه ی Hypersensitivity  بالا دارم .نشخوار ذهنی که بعد از کوچکترین نقد یا حتی نظر مخالف میاد سراغم تا چند روز ذهنم رو درگیر میکنه.مخصوصا در محیط کار.باید خیلی رو خودم کار کنم که این حساسیت کمتر بشه و بتونم عزت نفسم رو افزایش بدم.همین دیروز یکی از همکار ها ی نظر مخالفی رو ب حرف گفته شده من زد، نمیدونید من تو ذهنم چقدر اون سکانس رو بازی کردم به شکل های مختلف

    یهو ب خودم اومدم دیدم مغزم درد میگنه و چند ساعته دارم ب ی نقطه خیره میشم و تو ذهنم جواب اون فرد رو میدم.

  4. عرفان رجبی خراسانی گفت: (عضو ویژه)

    وقتی به حرفای بقیه فکر می‌کنم، بعضی وقتا حس می‌کنم ذهنم مثل یه رادار عمل می‌کنه که هر حرکت یا کلمه کوچیک‌ رو شناسایی می‌کنه. مثلاً یه نگاه عادی یا یه جمله بی‌اهمیت از طرف کسی، میتونه کلی تو ذهنم بچرخه و منو نگران کنه که نکنه منظورش چیز دیگه‌ای بوده یا داره قضاوتم می‌کنه.مثلاً یه نگاه گذرا یا یه خنده تو جمع، فوراً ذهنم رو درگیر می‌کنه که «نکنه دارن مسخرم می‌کنن؟» یا «حتما از من خوششون نمیاد». تو این مواقع سعی میکنم با خودم تکرار کنم که «شاید اصلاً ربطی به من نداره» یا با خودم بگم «شاید اصلاً اینطوری نباشه که من فکر می‌کنم» یا با یه دوست قابل اعتماد درمیون بذارم تا نظر واقع‌بینانه‌تری بگیرم. ولی خب، گاهی هم این افکار انقدر قوی هستن که نمی‌تونم راحت ازشون بگذرم و حس می‌کنم باید مدام مراقب باشم تا مورد قضاوت قرار نگیرم.اما بعضی وقتا این فکرها انقدر قوی میشن که حتی با منطق هم نمی‌تونم ازشون فرار کنم. احساس می‌کنم باید مدام مواظب باشم تا کسی ازم ایراد نگیره یا قضاوتم نکنه. در مورد تأثیر حرفهای مثبت و منفی، باید بگم که حرف‌های منفی مثل یه چاقو تو دلم میره و تا چند وقت نمی‌تونم فراموشش کنم. حتی اگه کسی تعریف کنه، یه جورایی نمی‌تونم باور کنم و ذهنم شروع می‌کنه به تحلیل کردن که «حتما داره تعارفی حرف میزنه» یا «شاید واقعاً اینطوری فکر نمی‌کنه». انگار تعریف‌ها هم برام استرس‌زا شده، چون مدام نگرانم که اگه روزی این تعریف‌ها قطع بشه، چی میشه؟ اینطوری حس می‌کنم که هم از حرفهای بد دیگران زودتر ناراحت میشم و هم از تعریف‌ها نمیتونم لذت ببرم. رفتارهای حفاظتی هم تو زندگیم زیادن. مثلاً تو مهمونی‌ها سعی می‌کنم کم حرف بزنم تا اشتباه نکنم، یا اصلاً شرکت نکنم چون می‌ترسم لباسم یا رفتارم مورد پسند نباشه. می‌دونم این کارها شاید تو لحظه استرسم رو کم کنن، اما تو بلندمدت باعث میشن فرصت‌های تجربه کردن رو از دست بدم و بیشتر در لاک خودم فرو برم. حتی گاهی پیش میاد از ابراز نظر شخصیم خودداری می‌کنم، فقط چون می‌ترسم مخالفت بشنوم یا مورد تمسخر قرار بگیرم.

  5. عرفان رجبی خراسانی گفت: (عضو ویژه)

    وقتی به حرفای بقیه فکر می‌کنم، بعضی وقتا حس می‌کنم ذهنم مثل یه رادار عمل می‌کنه که هر حرکت یا کلمه کوچیک‌ رو شکار می‌کنه. مثلاً یه نگاه عادی یا یه جمله بی‌اهمیت از طرف کسی، میتونه کلی تو ذهنم بچرخه و منو نگران کنه که نکنه منظورش چیز دیگه‌ای بوده یا داره قضاوتم می‌کنه.مثلاً یه نگاه گذرا یا یه خنده تو جمع، فوراً ذهنم رو درگیر می‌کنه که «نکنه دارن مسخرم می‌کنن؟» یا «حتما از من خوششون نمیاد». تو این مواقع سعی میکنم با خودم تکرار کنم که «شاید اصلاً ربطی به من نداره» یا با خودم بگم «شاید اصلاً اینطوری نباشه که من فکر می‌کنم» یا با یه دوست قابل اعتماد درمیون بذارم تا نظر واقع‌بینانه‌تری بگیرم. ولی خب، گاهی هم این افکار انقدر قوی هستن که نمی‌تونم راحت ازشون بگذرم و حس می‌کنم باید مدام مراقب باشم تا مورد قضاوت قرار نگیرم.اما بعضی وقتا این فکرها انقدر قوی میشن که حتی با منطق هم نمی‌تونم ازشون فرار کنم. احساس می‌کنم باید مدام مواظب باشم تا کسی ازم ایراد نگیره یا قضاوتم نکنه.

    در مورد تأثیر حرفهای مثبت و منفی، باید بگم که حرف‌های منفی مثل یه چاقو تو دلم میره و تا چند وقت نمی‌تونم فراموشش کنم. حتی اگه کسی تعریف کنه، یه جورایی نمی‌تونم باور کنم و ذهنم شروع می‌کنه به تحلیل کردن که «حتما داره تعارفی حرف میزنه» یا «شاید واقعاً اینطوری فکر نمی‌کنه». انگار تعریف‌ها هم برام استرس‌زا شده، چون مدام نگرانم که اگه روزی این تعریف‌ها قطع بشه، چی میشه؟ اینطوری حس می‌کنم که هم از حرفهای بد دیگران زودتر ناراحت میشم و هم از تعریف‌ها نمیتونم لذت ببرم.

    رفتارهای حفاظتی هم تو زندگیم زیادن. مثلاً تو مهمونی‌ها سعی می‌کنم کم حرف بزنم تا اشتباه نکنم، یا اصلاً شرکت نکنم چون می‌ترسم لباسم یا رفتارم مورد پسند نباشه. می‌دونم این کارها شاید تو لحظه استرسم رو کم کنن، اما تو بلندمدت باعث میشن فرصت‌های تجربه کردن رو از دست بدم و بیشتر در لاک خودم فرو برم. حتی گاهی پیش میاد از ابراز نظر شخصیم خودداری می‌کنم، فقط چون می‌ترسم مخالفت بشنوم یا مورد تمسخر قرار بگیرم.

  6. محمد گلشنی جم گفت: (عضو ویژه)

    هر زمان تمرین خود دوستی و پذیرش خود رو بیشتر می‌کنم، به طرز عجیبی خودم به تمامه برای خودم پذیرفتنی می‌شوم، یعنی آن زمان چه حُسن و چه عیب، چه ضعف و چه قوت، برای من به یک اندازه پذیرفتنی هستند چون در هر صورت این منم و در این زمان‌هاست که نوسانِ تاثیر ِحرف و نظر و رفتار دیگران درباره خودم به شدت پائین میاد، چرا؟ چون مبدأ پذیرش خودم رو درونی کردم.

  7. سیدعلیرضا سریانی گفت: (عضو ویژه)

    واقعا این موضوع برام جالب بود که عزت نفس پایین به صورت کلی نوسان زیادی تجربه میکنن توی نگاه و برداشت نسبت به خودشون.

    با یکسری روتین هایی که انجام میدم مثل ذهن آگاهی، حق شکست به خودم و بقیه مخصوصااا و همچنین قرار گرفتن تو موقعیت هایی که استعدادمو نشون بدم و تشویق بشم حس بهتری نسبت به خودم پیدا میکنم مثلا وقتی تو جمع حرف میزنم.

    و این کمکم میکنه وقتی بالاخره خب نمیشه انکار کرد دیگه بعضی آدما یه چیزایی به آدم میگن عمدی سهوی. ولی اونجا حالم با خودم بهتره چون نگاه به خودمو بهتر کردم قبلا با اون کارا و کمتر اذیت میشم.

  8. ساره شاندیز گفت: (عضو ویژه)

    سلام

    من قبلا خیلی حساس بودم و سعی می کردم با برداشت منفی خودم رو تو جمع ها تنها تر کنم ولی به مرور سعی کردم به جای تمرکز روی دیگری و جزئی نگرانه رفتار فرد مقابل رو تحلیل کنم توجه رو روی خودم بذارم.

  9. فریبا گفت: (عضو ویژه)

    من گاهی بانظرات منفی و دست انداختن همراه میشم و میخندم اگه توجهم رو جلب کنه مکث می کنم و میگم شاید اینطور باشه باید فکر کنم.

    تو گرفتن حق معمولا جدی هستم اما فک میکنم تا حد زیادی ریسک گریزم شاید کمال گرا هستم شاید هم خود کم بینی دارم .

  10. رضا قهرمانی گفت: (عضو ویژه)

    بنظرم با اینکه سال ها تلاش کردم حساسیتم رو کم کنم ولی هنوز نسبت به حرفهای بقیه بخصوص کسانی که علاقه دارم بهشون بیشتره،معمولا سعی میکنم ازشون فاصله بگیرم یا بهشون بفهمونم که ناراحت شدم،ویا کسانی که باهاشون رو در بایستی دارم بیشتر با خودم حرف میزنم و نجوای ذهنی دارم،از هر دو پیام منفی و مثبت تاثیر میگیرم ولی فک کنم پیام منفی اثر بدتر و طولانی تری داره.فک کنم اجتناب و دوری ازشون به نوعی حفاظت از خود تلقی بشه

  11. افرا درویشی گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۱ درس)

    من تا چند وقت پیش خیلی درگیر به اصطلاح تهدیدات محیطی بودم، در حدی که از انجام خیلی از کارها اجتناب می‌کردم که مبادا موفق نشم. الان چند وقتی هست که روی این موضوع کار میکنم و مقداری بهتر شدم، اما هنوز خیلی جای کار داره.

    با این قسمت که گفته شده با تمجید دیگران خوشحال میشن هم بسیار موافقم، و متاسفانه تجربه‌اش میکنم! و قسمت بدترش اینه که حتی شامل افرادی که خیلی هم باهاشون در ارتباط نیستم همینطورم.

    در نهایت برای سوال سوم، حفاظت بیش از اندازه رو چند وقته دارم مهار میکنم و سعی دارم ریسک های بیشتری بپذیرم تا از comfort zone خودم خارج بشم.

  12. یگانه گفت: (عضو ویژه)

    من خیلی نسبت به صحبت‌های دیگران حساس هستم و این حساسیت در نظرات منفی بیشتر بروز می‌کند. البته گاهی مواقع که کسی میتونه نظر مثبتی بده و نمیده هم اذیتم میکنه و گاها حس میکنم از روی حسادت اون فرد این اتفاق افتاده.
    برای مقابله با این حس اصولا سعی می‌کنم از روش نادیده گرفتن استفاده کنم ولی خب هر لحظه که یادم بیاد برام اذیت کننده میشه و اذیتم میکنه
    من برای حفاظت از خودم بیشتر از انجام اون کار اجتناب می‌کنم.

  13. پارسا صادقی گفت: (عضو ویژه)

    برای پاسخ به سوال اول میبایستی افراد اطرافیانم را مشخص کنم.
    افرادی که نمیشناسمشان بازخوردشان تقریبا تاثیری روی من ندارد. صد البته اگر تعریف و تمجدیم بشنوم خوشحال میشوم منتها احترام بیشتری برای نظر خودم قائل میشوم تا اینکه توهین و طعنه‌شان را جدی بگیرم.

    اما برای افرادی که میشناسم و برای نظرشان اهمیت بیشتری قائل میشوم تاثیر بیشتری روی احساس و عزت نفس لحظه‌ای ام دارد. اما سعی میکنم تفاوت توهین و بازخورد مفید را از تشخیص دهم و اگر توهینی شود به عنوان بازخورد منفی ببینمش.

     

    تعریف و نظر مثبت دیگران برام مهم هستند (هرکس به اندازه خودش) و فکر میکنم نظر مثبت دیگران تاثیر بیشتری نسبت به دیدگاه منفی داشته باشد.

     

    برای حفاظت از خود سعی میکنم واقعیت را مدنظر بگیرم نه صحبتی که همراه با احساس دیگری ترکیب شده. البته به احساسات دیگران اهمیت میدهم ولی خیلی وقت‌ها احساسات منفی دیگران هست که واقعیت را مبالغه میکند. طبق تجربه ای که دارم نظر و احساسی که هنگام خشم و احساس شدید باشد پایدار نیست. اما در آخر روز من هم ضعف هایی دارم و بعضی اوقات آسیب زیادی از طریق صحبت و نظر دیگران میبینم.

  14. فاطمه سرخی گفت: (عضو ویژه)

    در گذشته  حرف ها و انتقاد های دیگران خیلی روی من و حال روحیم اثر میذاشت بطوری که حتی با خودم فکر میکردم که طرف مقابل توی این لحظه در مورد من چه فکری میکنه؟نکنه الان مزاحمش هستم؟ نکنه از هم صحبتی با من راضی نیست؟ نکنه از دید اون ادم انسان خوبی نیستم؟

    این سوال ها در هنگام صحبت من با دیگران، مدام در ذهن من تکرار میشد و انگار که خودم باعث افزایش این حساسیت شده بودم.

    بعد از تجربه کردن چندین اتفاق تلخ در ارتباط با دیگران سعی کردم به حرف دیگران جز در موارد خاص اهمیت ندم و برای افکارم حد و مرزی قائل شم.

    پیام های منفی برای من تاثیر ماندگار تری توی زندگیم دارن و خیلی اوقات روی حال روزم تاثیر میزاره.

    وقتی در جمعی احساس اضافه بودن میکنم سعی میکنم اون جمع رو ترک کنم.

  15. ثنا مجیدزاده گفت: (عضو ویژه)

    قبلا خیلی حساس بودم و به شدت از روشهای اجتنابی استفاده می کردم اما الان در شرایط نسبتا بهتری هستم

    معمولا پیام منفی برای من بیشتر تاثیرگذاره

    بله خیلی به ندرت پیش میاد دوره ها و کارگاههام رو به کسی معرفی کنم

  16. سارینا آقاپور گفت: (عضو ویژه)

    سلام 
    در جواب باید بگم که معمولا تا حدود زیادی به واکنش اطرافیان درخصوص حرف‌هام و یا حرکاتم حساسم 
    حس میکنم از کودکی اینطور بودم و برای اینکه هیچ وقت انتقاد دیگران رو نشنوم همیشه سعی میکردم اعتراضی نکنم یا نظر خودم رو بیان نکنم چون میترسیدم با ری‌اکشن بدی مواجه شم و ازین موقعیت دوری میکردم به همین دلیل اکثر مواقع مورد تشویق والدین و یا نزدیکانم قرار میگرفتم و برای حفظ این تشویق از خواسته ها و احساس خودم چشم‌پوشی میکردم
    و یا اکثرمواقع از دیگران برای تصمیم هایی شخصیم سوال میکردم تا تایید کنند و جواب و ری‌اکشن منفی  اونها من رو تا حد زیادی از تصمیمی که داشتم منصرف میکرد 
    تا مدت ها متوجه این موضوع نبودم و همین قضیه یکی از دلایل افسردگی در من شد 
    بعد ازینکه به این موضوع آگاه شدم سعی کردم کمتر از دیگران نظر بخوام و یا خیلی وقتها خودم رو در معرض قضاوت قرار ندم اما بهرحال این اتفاق میوفته و نمیشه ازش فرار کرد اما بشدت نظر منفی دیگران باعث سرخوردگیم میشه و تاثیر و ماندگاری بیشتری تا  نظر های مثبتشون داره و به دفعات این تاثیر نسبت به آدمهایی که دوسشون دارم و یا تاییدشون میکنم بیشتره
    گاها پیش میاد حتی عدم توجه اون‌ها رو به خودم نسبت میدم و فکر میکنم شاید از من خطایی سر زده یا کوتاهی کردم که لایق این بازخوردم
     
    البته که اینجا هستم تا بتونم روش موثر‌ی برای بیش از حد حساس بودن پیدا کنم و راهی پیدا کنم تا عزت نفسم رو تقویت کنم