چگونه برنامه ریزی کنیم که آن را دوست داشته باشیم؟
برخلاف بسیاری از تبلیغات شعارگونهی معلمان موفقیت، برنامه ریزی به خودی خود نمیتواند برای ما موفقیت و نتایج مثبت به همراه داشته باشد.
همچنانکه کتاب خواندن به خودی خود نمیتواند از ما دانشمند بسازد و مسافرتهای متعدد نمیتواند از ما یک فرد جهاندیده بسازد و سالها تجربهٔ مدیریت نمیتواند از ما یک مدیر توانمند بسازد.
پیش از اینکه بپرسیم چکونه برنامه ریزی کنیم لازم است سوال مهمتری را پاسخ دهیم: چرا برنامه ریزی را دوست نداریم؟
علاقه به یک فعالیت و دوست داشتن آن فعالیت میتواند نقش مهمی در اثربخشی نهایی آن داشته باشد. چون این علاقه داشتن و رابطه عاطفی خوب با یک موضوع، نحوهی رفتار و تعامل ما را با آن موضوع تغییر میدهد.
کسی که کتاب خواندن را دوست دارد، به شکل متفاوتی کتاب میخواند. کسی که عاشق مسافرت است، به شکل متفاوتی به مسافرت میرود و رویدادها و اتفاقات مسافرت را هم به شکل دیگری، تجربه میکند.
کسی که عاشق مدیریت (و نه ریاست) است، چیزهای زیادی را میبیند و میفهمد و میآموزد که فرد دیگری در همان موقعیت، ممکن است آن را تجربه نکند.
این مسئله در مورد برنامه ریزی هم، مصداق دارد.
بنابراین وقتی از نقش برنامه ریزی در زندگی صحبت میکنیم و از سوی دیگر، در مورد اهمیت دوست داشتن برنامه ریزی و علاقه به برنامه ریزی حرف میزنیم، منطقی است که قبل از مطرح کردن تکنیکهای برنامه ریزی و یا تاکید بر نقش مهم برنامه ریزی در رشد و موفقیت، به این سوال مهم پاسخ بدهیم که: چرا بسیاری از ما برنامه ریزی را دوست نداریم؟ چرا رابطه ما با برنامه ریزی خوب نیست؟
آنچه در ادامه میخوانید، جمع بندی و طبقه بندی صحبت و نظرات ارزشمند دوستان عزیزمان است که در زیر مطلبی تحت عنوان چرا برنامه ریزی را دوست نداریم در روزنوشته های محمدرضا شعبانعلی مطرح کردهاند.
خوشحال میشویم اگر شما هم نکته یا نکات دیگری دارید در زیر این مطلب مطرح کنید تا آنها را به فهرست زیر بیفزاییم.
تعریف برنامه ریزی چیست؟
یکی از گلایههایی که معمولاً مطرح میشود و میل و رغبت به برنامه ریزی را کاهش میدهد این است که چندان مشخص نیست درباره چه چیزی حرف میزنیم. همهی ما دوست داریم یک برنامه ریزی خوب برای زندگی انجام دهیم؛ اما ابتدا باید مشخص شود «برنامه ریزی چیست؟» که بتوانیم در ادامه، به برنامه ریزی خوب و برنامه ریزی بد بپردازیم.
برخی از نقدهایی که در اینباره مطرح میشود را با هم بخوانیم:
همه از برنامه ریزی میگویند. همه میگویند برنامه ریزی در زندگی خوب است. همه تکنیک های برنامه ریزی را آموزش میدهند. از برنامه ریزی درسی تا برنامه ریزی شغلی. اما واقعاً برنامه ریزی چیست؟ تعریف شفاف و دقیقی از برنامه ریزی ندیدهام.
وقتی تعریف دقیق از برنامه ریزی نداریم، درست و غلط بودن برنامه ریزی را هم نمیفهمیم. چیزی که در این حد گنگ و نامشخص است، دوست داشتنی نیست.
رابطه عاطفی را با چیزی که میشناسیم میتوانیم برقرار کنیم. وقتی چیزی را نمیشناسیم و برایمان شفاف نیست، نمیتوانیم دوستش داشته باشیم و به آن در زندگیمان، سهمی بدهیم.
اگر شما هم در گروه افرادی قرار میگیرید که با شفاف نبودن تعریف برنامه ریزی مشکل دارند، دو درس زیر میتوانند در این زمینه کمککننده باشند:
چند سوال برای اینکه خودمان را در برنامه ریزی ارزیابی کنیم
وقتی میتوانیم بگوییم برنامه داریم که این پنج مورد در آن وجود داشته باشد
با فلسفهی برنامه ریزی مشکل دارم و در آن دشواریهایی را میبینم
برنامه ریزی من را و زندگی من را، پیش بینی پذیر و مکانیکی میکند. این سبک زندگی دوست داشتنی نیست.
تصویر ذهنی من از برنامه ریزی، چیزی شبیه یک زندان است. اصرار بر برنامه ریزی برای زندگی باعث میشود که از شرایط انعطافپذیر فاصله بگیریم و خودمان را گرفتار زنجیرهای یک زندان کنیم.
میدانم برنامه ریزی نکردن، نظم شخصی را از من و زندگیام میگیرد، اما برنامه ریزی در زندگی هم میتواند جمود و سردی را وارد زندگی کند.
نمیتوان گفت مشکل فلسفی دارم. اما فکر میکنم ذات جهان به سمت بی نظمی و افزایش آنتروپی میرود و نظم، در خلاف این مسیر است و طبیعی است که انسانها، در شرایط متعارف، از چیزی که نظم و چارچوب را به آنها تحمیل کند، گریزان خواهند بود. مگر آنکه نیاز یا اجبار، آنها را به این کار وادار کند.
فکر میکنم فطرت و ذات انسان، از مقید بودن لذت نمیبرد و آن را دوست ندارد.
برنامه ریزی در زندگی کارم را سخت میکند. کار به هر حال انجام میشود. کمی زودتر یا دیرتر. برنامه ریزی فقط فشار بیفایدهای ایجاد میکند که هر کاری، در لحظهی مشخصی انجام شود. شاید بتوان گفت، برنامه ریزی بیشتر از ایجاد خروجی، به ایجاد استرس منجر میشود.
ذهن ما برای برنامه ریزی پرورش نیافته است
مهارت برنامه ریزی هم مثل هر مهارت دیگری نیاز به آموزش دارد. نه فقط تکنیک های برنامه ریزی، بلکه نیاز به برنامه ریزی، نقش آن در زندگی، هدف و فلسفه و ضرورت آن. ما در این زمینه آموزش ندیده ایم و چیزی که به خوبی آن را نشناسیم و نفهمیم و نیاز به آن در بخشی از ذهن ما تثبیت نشده باشد، دوست داشتنی نخواهد بود.
اگر برنامه ریزی را به خوبی نشناسیم و به کار نگیریم، عملاً به یک فشار بیرونی تبدیل میشود که میخواهد جایگزین انگیزه درونی شود. چیزی که میدانیم عملاً امکان پذیر نیست.
خیلی وقتها، هزینههای برنامه ریزی را نمیشناسیم. هزینههای مشهود و نامشهود را. به همین دلیل در برنامه ریزی اشتباه میکنیم و یا برنامه ریزیهایمان، نتیجهی مطلوب را ایجاد نمیکنند.
اهمال کار هستم
مشکل اصلی من اهمال کاری و به تعویق انداختن کارها است. به نظرم برنامه ریزی، مشکل اهمال کاری را برطرف نمیکند.
فکر میکنم، برنامه ریزی زندگی و کار، خودش به شیوهای برای اهمال کاری و توجیهی برای عقب انداختن کارها تبدیل شده است.
برنامه ریزی را به خوبی انجام میدهم، اما اصل این است که برای اجرای آن، انگیزه داشته باشیم که من معمولاً ندارم. سهم انگیزه را در اجرای برنامه ریزی، نمیتوان نادیده گرفت.
کمال طلب هستم و شاید بتوان گفت در برنامه ریزی و اجرا، وسواس دارم
من مشکل خودم را کمال طلبی میدانم. هدفهای بزرگی انتخاب میکنم و عملاً رسیدن به آنها غیرممکن است.
من کمال طلب هستم و چون هیچ برنامه ای به صورت کامل و ۱۰۰٪ قابل اجرا نیست، هر بار برنامه ریزی و دیدن نواقص اجرا، حس من را به برنامه ریزی بد میکند.
من نمیتوانم یک برنامه معمولی داشته باشم. باید یک برنامه عالی داشته باشم. با اهداف دقیق و بزرگ. با جزییات و با مسیر دقیق. این کار زمان میبرد و خیلی وقتها هم قابل انجام نیست.
اگر مشکل شما هم با برنامه ریزی از جنس کمال طلبی است، میتوانید به درسهای مربوط به کمال طلبی در متمم مراجعه کنید:
کمال طلبی چیست و یک فرد کمال طلب چه ویژگی هایی دارد؟
از برنامه ریزی خاطره بد دارم
در شرایط مبهم، برنامه ریزی ممکن نیست (یا ساده نیست)
گاهی برنامه ریزی، واقع گرایانه و یا عملی نیست
به برنامه ریزی تعهد ندارم و بر روی آن متمرکز نمیشوم
خوب بودن برنامه ریزی نیاز به بحث ندارد. مسئلهای که وجود دارد این است که من به برنامه هایم متعهد نیستم. برنامه ریزی میکنم اما آن را نیمه کاره رها میکنم یا کار دیگری انجام میدهم. به همین دلیل، به تدریج علاقه من به برنامه ریزی کاهش پیدا میکند و از بین میرود.
اجرای برنامه و تعهد به برنامه ریزی، نیازمند تمرکز بر روی برنامه است. من این تمرکز ذهنی و رفتاری را ندارم و به همین دلیل، برنامه ریزیهای من، عملی نمیشوند.
برنامه های قبلی من عملی نشده اند و الان هم از برنامه ریزی و تعهد به برنامه ریزی – با در نظر گرفتن احتمال زیاد عملی نشدن آن – فرار میکنم.
بخشی از فرایند تعهد، این است که دیگران هم برنامه من را بپذیرند. اما گاهی نمیتوانم اطرافیان، همکاران یا خانوادهام را در مورد برنامه ریزیهایم متقاعد و همراه کنم.
اگر به نظر خودتان در اصل برنامه ریزی مشکلی ندارید و مسئلهی جدی شما تعهد نداشتن به برنامههاست، پیشنهاد ما این است که در کنار برنامه ریزی برای نظم شخصی (Self-discipline) وقت بذارید.
بحث اصلی در نظم شخصی که به آن نظم درونی هم گفته میشود، اصول و تکنیکها و نکاتی است که به ما کمک میکنند نسبت به حرفها و قرارها و برنامههای خود متعهد باشیم.
در فروشگاه متمم یک فایل صوتی آموزشی ۸ ساعته با عنوان هدف گذاری عرضه شده است.
محمدرضا شعبانعلی در این فایل صوتی توضیح میدهد که هدف و هدف گذاری بحثی گسترده است که اغلب ما صرفاً با گوشههایی از آن آشنا هستیم.
تعریف هدف، انواع اهداف، مدلهای مختلف هدف گذاری، تکنیکهای هدف گذاری، علت رها کردن اهداف و روش افزایش تعهد به اهداف از جمله موضوعاتی است که در دوره آموزش هدف گذاری به آنها پرداخته میشود.
اگر موضوع هدف گذاری برایتان اهمیت دارد و میل دارید آن را عمیقتر و بهتر بیاموزید، ممکن است این فایل برایتان مفید و مناسب باشد.
[ اطلاعات بیشتر... ]
مطالب مرتبط با نظم شخصی و برنامه ریزی
اولویت بندی کارها با ماتریس آیزنهاور (ماتریس اهمیت و فوریت)
آیا شما روتین های روزانه دارید؟
فایلهای صوتی آموزش مدیریت زمان
خودتان را از نظر میزان مهارت در برنامه ریزی ارزیابی کنید
چگونه برنامه ریزی کنیم که آن را دوست داشته باشیم؟
برنامه ریزی برای موفقیت یک پروژه
تفاوت برنامه ریزی و بودجه ریزی چیست؟
چک لیست چیست؟ اهمیت چک لیست و طراحی چک لیست
دوست عزیز.
شما با عضویت رایگان به عنوان کاربر آزاد متمم (صرفاً با تعیین نام کاربری و کلمهی عبور) میتوانید به حدود نیمی از چند هزار درس متمم دسترسی داشته باشید.
همچنین در صورت تمایل، با پرداخت هزینه عضویت، به همهی درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. فهرست برخی از درسهای مختص کاربران ویژه متمم را نیز میتوانید در اینجا ببینید:
فهرست درسهای مختص کاربران ویژه متمم
از میان درسهایی که در فهرست بالا آمده است، درسهای زیر از جمله پرطرفدارترین موضوعات هستند:
دوره MBA | مذاکره | کوچینگ | توسعه فردی
فنون مذاکره | تصمیم گیری | مشاوره مدیریت
تحلیل رفتار متقابل | تسلط کلامی | افزایش عزت نفس
چگونه شاد باشیم | هوش هیجانی | رابطه عاطفی
خودشناسی | شخصیت شناسی | پرورش کودکان هوشمندتر
اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید دربارهی متمم بیشتر بدانید، میتوانید نظرات دوستان متممی را دربارهی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی میشناسند:
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری توسعه مهارتهای فردی به شما پیشنهاد میکند:
- توسعه فردی چیست؟ | آشنایی با انواع برنامه ریزی توسعه فردی
- اهمیت رشد شخصی و توسعه فردی | چرا این روزها بسیاری از ما به اینها فکر میکنیم؟
- مهارت چیست؟ | تعریف مهارت و انواع مهارت
- مهارت نرم چیست؟ | مهارت های نرم چه ویژگی هایی دارند؟
- سبد مهارت چیست؟ | در مسیر رشد شخصی به سراغ یادگیری کدام مهارتها برویم؟
- تعریف مهارت های زندگی چیست؟ | فهرست مهارتهای ده گانه زندگی
- خودآگاهی چیست؟ | برای تقویت خودآگاهی چه کارهایی انجام دهیم؟
- چگونه برنامه ریزی کنیم که آن را دوست داشته باشیم؟
- روش نوشتن برنامه رشد شخصی (تنظیم شناسنامه مهارت)
- مهارتهای شغلی | کدام مهارت شغلی برای شما مهمتر است؟
- میکرواکشن (اقدامک) | ارزش گامهای کوچک را فراموش نکنیم
- طراحی مسیر شغلی: فرصتهای کار دیجیتال (۱)
- لیست مهارت های فردی | فهرست مهارت های کلیدی برای توسعه سبد مهارتهای شما
- معرفی مهارت ارتباط نوشتاری
- معرفی مهارت ریسک کردن
- معرفی مهارت کار تیمی
- معرفی مهارت حل مسئله
- معرفی مهارت ارتباط شفاهی
- معرفی مهارت خودانگیزی و بحث خودانگیزش
- مهارت تخمین زدن و برآورد کردن
- خلاقیت به عنوان یک مهارت
- مهارت برنامه ریزی
- کتاب مهره حیاتی از ست گادین | آیا غیر قابل جایگزینی هستید؟
- جملاتی از کتاب مهارتهای استادی | رابرت گرین
- بهترین کتاب های توسعه فردی
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانید به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کرده و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیمسال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید. لطفاً برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
نویسندهی دیدگاه : مرضیه
سلام به همگی
من همیشه یه برنامه ریزی می کردم مثلا برای طول هفته یا روز و در تمام مدت سعی می کردم یه جوری فرار کنم که کارهایی که توی برنامه ام نوشتم انجام ندم J
بعد نگاه که کردم دیدم نصف عمرم رو در تلاش برای مبارزه با برنامه ریزی هایی که می کردم، گذروندم. چیزی که در نهایت بهش رسیدم اینه که ما یک برنامه ریزی درونی داریم و یک برنامه ریزی بیرونی.
اول باید بگم که دو نیرو هست که ما رو در زندگی به پیش می بره: نیروی حس (نیمکره راست مغز) و نیروی منطق (نیمکره چپ مغز)
دانیل هپینگ در کتاب "یک ذهن کاملا نو" این موضوع رو به دو بخش مغز نسبت میده : طرف چپ مغز با توانایی تحلیل و محاسبه و منطق و نیمکره راست با توانایی ترکیب و معنا سازی
"نیمکره چپ ترتیبی کار می کند و نیمکره راست همزمان کار می کند"
"نیمکره چپ در متن( Text )تخصص دارد و نیمکره راست در زمینه( Context)"
" نیمکره چپ جزییات را تحلیل می کند، نیمکره راست تصویر کلی را از راه ترکیب می سازد"
برنامه ریزی بیرونی رو نیمکره چپ مغز انجام میده و برنامه ریزی درونی رو نیمکره راست مغز مون.
و نکته اینه که شما فقط می تونید برنامه ریزی بیرونی تون رو با برنامه ریزی درونی هماهنگ کنید و عکسش امکانپذیر نیست.
و کاری که ما طبق آموزشهای سطحی مون یاد گرفتیم اینه که مدام در حال تحمیل کردن برنامه های بیرونی به برنامه های درونی مون هستیم.
مثال می زنم .... وقتی برنامه ریزی می کنید درس بخونید اما همش یه چیزی درونتون حواس شما رو پرت می کنه ... مثلا ترجیح می دید که به جاش یه آهنگ گوش کنید یا میل شدیدی رو در درونتون به دیدن برنامه های راز بقا پیدا می کنید.... در واقع این سمت راست مغز شماست که تشخیص میده حالتون خوب نیست و داره به شما پیام میده که برای اینکه بتونید به اون هدفی که دوست دارید، برسید ، اول باید حالتون خوب بشه و بعد بهتون پیشنهاد میده که یه آهنگ گوش کنید.
سمت راست مغز چیزیه که شما بهش مدام رجوع می کنید و ازش می پرسید که:
آیا حال من خوبه ؟؟؟؟
آیا من درست دارم پیش میرم ؟؟؟؟
این چیزیه که می خوام بخاطرش زندگی کنم؟؟؟؟
و اون صادقانه بهتون جواب میده :
"نه خوب نیستی"
" نه این چیزی نیست که بخاطرش زنده ای"
"برو راز بقا ببین اما این کاری رو که الان داری می کنی رو نکن"
وظیفه نیمکره راست هدایت ما به سمت دوست داشتن های واقعی مون و لذت واقعی هست، نه چیزایی که فکر می کنیم به نفع مونه.... این نیمکره ما رو از طمع رها می کنه و به سمت لذت می بره.
اگه کتاب "یک ذهن کاملا نو" رو بخونید، متوجه میشید که در عصر گذشته که عصر اطلاعات بوده، نیمکره چپ مغز دارای اهمیت و مقام بالایی بوده، بنابراین ما با این آموزش بزرگ شدیم که انسان برتر کسیه که بتونه از نیمکره چپش به بهترین وجه استفاده کنه و طرف چپ سلطان زندگی ما شد... اما الان ما وارد عصر مفهومی شدیم که در اون استفاده از نیمکره راست برتری داره.... و نیمکره چپ بیشتر یک کارگر محسوب میشه..... برنامه ریزی هامون درست انجام نمیشه چون ما یه کارگر رو سلطان مغزمون کردیم.
سمت چپ مغز بدنبال نظم در جزئیات می گرده و سمت راست بدنبال پیدا کردن هارمونی هست. اگر به دنیا و اتفاقاتش دقیق نگاه کنید می بینید که منظم نیست، اما بین اتفاقاتش هارمونی عظیمی جریان داره (رجوع کنید به همون تئوری که میگه بال زدنه یه پروانه در یه سمت کره زمین ممکنه دلیل ایجاد شدن یه طوفان هولناک در سمت دیگه زمین باشه).... نظم در واقع برداشت ساده لوحانه مغز ما از مفهوم عمیقی بنام هارمونیه. نظم وقتی مفیده که شما در قالب یک هارمونی بهش برسید.
راه حل پیشنهادی برای حل این مشکل:
همه ی برنامه ریزی هاتون رو دور بریزید.... و یه مدت خودتون رو از همه افراد و تفکرات و اطلاعات بی رویه ای که وارد مغزتون میشن و خودشون رو خیلی ضروری جلوه میدن، منفک کنید.
و عمیقا به صدای درونتون کوش کنید و به کارهای غیر ضروری اما مهمی که براتون تجویز می کنه، عمل کنید و صبور باشید تا هارمونی خودتون رو باجهان هستی کشف کنید.
و بعد شروع کنید مطابق با ندای درونتون(همون معادله ی هارمونی تون) برنامه ریزی بیرونی (همون نظم تون ) رو انجام بدید...... وقتی زندگی براتون آموزنده و پیش رونده و لذت بخش شد، یعنی یاد گرفتید.... تا اون موقع به تلاش تون برای ایجاد تعادل بین دو نیمکره مغزتون ادامه بدید. (باور کنید که خود این تلاش برای رسیدن به تعادل، براتون خیلی لذت بخش میشه)
و بدونید که گوش کردن به ندای درون نیاز به تلاش و کوشش و زمان داره تا به جایی برسید که صدای اونو کامل بشنوید.
خیلی باید ناز درونتون رو بکشید تا صداش رو بشنوید، پس خودتون رو دوست داشته باشید .... شما منحصر بفردید.... این یه واقعیته.... یه حقیقت محض....باورش کنید.