مفهوم خود و خود انگاره (Self-concept): رابطه شما با خودتان چگونه است؟
- بتوانند شکل گیری مفهوم خود را به صورت بسیار ساده و کلی، روایت کنند.
- بتوانند برای ارتباط بین تصویر من از خودم و انگیزههایی که دارم و انگیزههایی که ندارم، مثال بزنند.
- برای مطالعهی درس آتی در مورد خود انگاره آمادگی بیشتری پیدا کنند.
آیا تا به حال پیش آمده که در یک مهمانی یا جلسه کاری یا کلاس شرکت کنید و لازم باشد که خودتان را در چند جمله معرفی کنید؟
اگر فرصت زیادی برای فکر کردن نداشته باشید، از چه تعبیرهایی استفاده میکنید؟
اگر از قبل با خودتان فکر کنید و فرصت آماده شدن داشته باشید، چه تغییراتی در شیوهی معرفیتان به وجود میآید؟
معمولاً چه کلمهها و صفتها و توضیحاتی در مورد خودتان به ذهنتان میرسد؟ خودتان را چگونه تعریف و توصیف میکنید؟
کمی به این سوال (نحوهی معرفی خودتان در جمع) فکر کنید و سپس مطالعهی این درس را ادامه دهید.
بحث خود انگاره یا Self Concept از اینجا نشأت میگیرد.
همهی آن چیزهایی که در پاسخ به سوالِ من که هستم به ذهن ما میرسد.
همهی آن چیزهایی که بیان میکنیم، همهی آن چیزهایی که در ذهن داریم و بیان نمیکنیم، و حتی همهی آن چیزهایی که حتی به ذهنمان هم نمیرسد و در ناخودآگاه ما، بر روی تصمیمها و رفتارهایمان تاثیر میگذارد.
برای انجام بعضی کارها به ما انگیزه میدهد و انگیزهی انجام برخی کارهای دیگر را در ما میکُشد یا از ما میگیرد.
فعلاً یک تعریف کلی و غیردقیق از خود انگاره یا Self-concept را با هم مرور کنیم تا در درس بعدی، پای صحبتهای کارل راجرز بنشینیم و از او در اینباره بیشتر بیاموزیم.
راجرز از جمله کسانی است که در این زمینه، مطالعات و نظریه پردازیهای فراوانی داشته است.
برآیند همهی تصویرهایی که ما از خودمان در ذهن داریم:
احترام و اعتباری که برای خودمان قائلیم، رویاهایی که برای خودمان داریم، آنچه از گذشتهمان در خاطرمان مانده، آنچه امروز در توصیف خودمان بیان میکنیم، دیگر افرادی که آنها را در ارتباط با خودمان و بخشی از وجود و هویتمان میدانیم؛ همه و همه در کنار هم، خود انگارهی ما را میسازند.
تمرین: آدرس خودتان را در جهان بنویسید (پیشنهاد میکنیم حتماً تمرین این درس را انجام دهید)
فرض کنید میخواهید آدرس خودتان در جهان را به یک غریبه بدهید.
منظورمان آدرس پستی نیست. بلکه دقیقاً آدرس خودتان است.
مثلاً ممکن است یک نفر بگوید:
اگر تمام مردم دنیا را به زنان و مردان تقسیم کنید، من در گروه زنان قرار میگیرم.
اگر تمام زنها به زیر بیست و دو سال و بالای بیست و دو سال تقسیم کنید، من در گروه زنان زیر بیست و دو سال قرار میگیرم.
اگر تمام زنان زیر بیست و دو سال را به آنها که عاشق طبیعت هستند و آنها که عاشق طبیعت نیستند تقسیم کنید، من در گروه آنها که عاشق طبیعت نیستند قرار میگیرم.
اگر تمام زنان زیر بیست و دو سال را که عاشق طبیعت نیستند به دو دستهی ….
یک شیوهی دیگر نگارش همین آدرس هم وجود دارد:
از میان تمام انسانهای زمین، به سراغ زنان بیا.
در میان زنان، به سراغ آنها که زیر بیست و دو سال سن دارند.
در میان آنها، به سراغ کسانی که عاشق طبیعت نیستند.
در میان این گروه، به دنبال کسانی بگرد که …
البته طبیعتاً این آدرس دادنها سلیقهای است. چنانکه آدرس یک خانه را هم میتوان به شیوههای مختلف تعیین کرد.
شاید دوست دیگری بگوید:
در میان تمام مردم کره زمین، به سراغ ایرانیان بیا.
در میان آنها، به سراغ دانشجویان برو.
در بین دانشجویان کسانی را پیدا کن که در شهر خود درس نمیخوانند.
در بین آنها به سراغ کسانی برو که هزینهی زندگیشان را خودشان میدهند.
در میان آنها کسانی را پیدا کن که سحرخیزتر هستند…
سعی کنید آدرس خودتان را در حداقل هشت مرحله بنویسید. در حدی که اگر به شما نمیرسند، حداقل تا حد خوبی به شما نزدیک شوند.
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری انگیزش-و-هیجان به شما پیشنهاد میکند:
- مدیریت انگیزه چیست؟ انگیزش و هیجان، چگونه زندگی ما را میسازند؟
- برنامه ریزی برای برنامه ریزی (Plan to Plan)
- علف های هرز در زمین برنامه ریزی شما
- برنامه ریزی و چالش اقدامهای رها شده و ناتمام
- مانع اصلی در رسیدن به خواسته ها
- نقش «طرح جایگزین یا Plan B» در برنامه ریزی
- تنبیه خود | آیا شما هم گاهی خودتان را تنبیه و مجازات میکنید؟
- رفتارشناسی | رفتارگرایی در روانشناسی | روانشناسی رفتارگرا
- شرطی سازی کلاسیک – هنوز هم باید آن را جدی بگیریم
- تقویت مثبت و مثالهای آن
- تقویت منفی و مثالهای آن
- انگیزه و بی انگیزگی در نگاه رفتارگراها چگونه تعریف میشود؟
- دوپامین چیست؟ درباره متهم اصلی پرونده لذت و اعتیاد!
- افسانه سیزیف | بی انگیزگی ناشی از انجام کارهای پوچ
- اثر آیکیا | دلبستگی به آنچه خود ساختهایم
- معرفی ماتریس عوامل انگیزشی دیوید فوربس
- چه چیزی انگیزه سفر را ایجاد کرده است؟
- مفهوم خود و خود انگاره (Self-concept): رابطه شما با خودتان چگونه است؟
- آنچه شما دربارهی خودتان میدانید
- رابطه هویت و انگیزه
- فهرستی که میتواند به ایجاد انگیزه در شما کمک کند
- امنیت به عنوان یک انگیزه
- چرا امنیت روانی خود را از دست میدهیم؟
- امنیت روانی به عنوان یک انگیزه پایه در بازاریابی و فروش
- تبدیل انتقام و ترس به انگیزه برای موفقیت
- درباره کارهایی که دوستشان نداریم
- معرفی کتاب The Science of Why: «دانشِ چراها» یا «علم علتها»
- دیوید مک کللند – نظریه پرداز انگیزش، پیشرفت و موفقیت
- کتاب اثر مرکب | دارن هاردی | خلاصه کتاب و نقد کتاب اثر مرکب
- کتاب پاداش | کتابی دربارهی انگیزش از دن اریلی
- جان واتسون | پدر روانشناسی رفتارگرا
- لئون فستینگر
- فرمول موفقیت چیست؟ افراد موفق چگونه به موفقیت میرسند؟
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانید به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کرده و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیمسال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید. لطفاً برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
نویسندهی دیدگاه : شهرزاد راسخ
اگه خواستی منو پیدا کنی:
از میون تمام انسانهای این سیاره ی خاکی، اول از همه به سراغ اونهایی برو که بیش از دیگران، احساساتی (یا شاید با احساس) هستن. یکی از نشونه های ظاهریش هم اینه که ممکنه حتی در اوج شاد بودن و خندیدن یا در حالت عادی، اگه یاد یه موضوع ناراحت کننده بیفتن، یا خبری یا صحنه ای غم انگیز از هر نقطه از جهان ببینن یا بشنون، بغض میکنن و اشک هاشون بی اختیار توی چشماشون جمع میشه و اگه در حال غذا خوردن هم باشن و مثلاً همونموقع صحنه ی ناراحت کننده ای مثلاً از درد و رنج کودکانِ مثلاً کشورهای در حال جنگ رو توی عکسی یا توی تلویزیون ببینند، با بغضی که توی گلوشون جمع شده، لقمه ی غذاشون رو قورت میدن! یا برعکس، اگر همون لحظه اتفاق خیلی خنده داری بیفته، در اوج اون ناراحتی، میتونن پقی بزنن زیر خنده! اگه هم خوب دقت کنی شاید متوجه بشی که حتی گاهی، وقتی دارن مطلبی رو توی وبلاگشون یا توی متمم مینویسن که اون مطلب، احتمالاً با احساساتشون بدجوری گره خورده؛ همزمان با تایپ کردن، همینطور اشکهاشون هم میریزه! (حالا نگی عجب آدمهایی هستنا...!)
بعد از میون اینها، بگرد دنبال اونهایی که برای انسانیت و ارزشهای والای انسانی و صفات مثبت در وجودِ انسانها ارزش فوق العاده ای قائل هستند و اون صفات یا خصوصیات رو در دلشون - یا به زبان - تحسین و ستایش می کنند.
بعد از بین اونها، برو سراغ کسانی که عشق و دوست داشتن و احساسات گرمِ قلبی و درونی، براشون از جایگاه خیلی ویژه ای در زندگی برخورداره و اون رو یکی از بزرگترین و زیباترین نعمتها و موهبتها و معجزه های زندگیشون می دونن.
بعد سراغ اونهایی برو که به خاطر نعمت زندگی و سلامتی خودشون و خانواده و اطرافیانشون همیشه قدردان و شکرگذار خداوند هستند.
از بین اونها هم حالا کسانی رو پیدا کن که عاشقِ فکر کردن و تأمل کردن در خودشون، طبیعت، زندگی و دنیا هستند و در اکثر موارد، نگاه تیزبینی به اتفاقات و رویدادهایی که در اطرافشون و در رفتار آدمها و خودشون میفته دارن.
بعد دوباره از میون اینها، برو کسانی رو پیدا کن که علاقمند به فلسفه و علم و شناختن بیشتر فلاسفه و دانشمندان و آشنایی بیشتر با مباحث خودشناسی و دیگر شناسی و آشنا شدن با قواعد حاکم بر دنیا و زندگی و مباحث مشابه هستند.
بعد دوباره از بین اینها، برو اونهایی رو پیدا کن که عاشق کتاب خوندن و همچنین علاقمند به نوشتن هستند. (راستی عاشق لوازم تحریر یا نوشت افزار هم هستن. اینو یادت نره)
بعد از بین اینها، یه راست برو سراغ اونهایی که عاشق و تشنه ی یادگیری و آموختن بیشتر هستند و دلشون می خواد از زندگی و زنده بودنشون بیشترین بهره رو ببرن و حس کنن که هر روز در حال رشد و بهتر شدن و تغییر هستن و میتونن اثر مثبتی توی این دنیا داشته باشن.
بعدش از میون اینها، برو کسانی رو پیدا کن که عاشق موسیقی هستند. خودت حس میکنی که دارن از شنیدن موسیقی واقعاً لذت میبرن. اما اگه باز هم برات سخته که اینو تشخیص بدی، بذار بگم که یکی از نشونه های ظاهریش اینه که (اگه توی موقعیت مناسبی باشن)، حتی با موسیقی مورد علاقه شون میخونن و باهاش زمزمه میکنن. (حتی اگه بیکلام باشه) .. هیچ تعصب خاصی هم در انتخاب موسیقی ندارن. هر نوع موسیقی، چه ایرانی-چه خارجی- چه بیکلام و چه باکلام، اگر زیبا باشه و تاثیری رو که به دنبالش هستند روشون بذاره، با عشق و با تمام وجود بهش گوش میدن و از شنیدنش لذت میبرن.
بعد دوباره از بین اینها، برو سراغ اون عده ای که وقتی که توی طبیعت هستند، انگار توی بهشتن. گل ها رو بو میکنن. نفس عمیق میکشن. با دقت و لذت به صدای قورباغه های توی برکه ها، به آواز پرنده های روی درختها و موسیقیِ لطیفِ به هم خوردن برگها توی نسیمِ باد گوش میدن و به بال زدن زیبا و لطیف پروانه ها نگاه میکنن. درضمن، با اینکه عاشق موسیقی هستن، حاضر نیستن توی طبیعت به موسیقی گوش بدن و دلشون میخواد با تمام وجود از موسیقیِ طبیعیِ خودِ طبیعت لذت ببرن. و همچنین احساس میکنن اوقاتی که توی طبیعت زیبا هستند، قشنگترین لحظات زندگیشونه. عاشق قدم زدن زیر بارون (بدون چتر)هم هستند در ضمن.
("شاید" هم بتونی اونها رو کنار یه رودخونه ی زیبا در یه طبیعت بسیار زیبا و باصفا، کنار یه کلبه ی چوبی خوشگل که توش یه شومینه روشن هست و صدای سوختن هیزم ها از توش به گوش میرسه، پیدا کنی.)
بعد خوب دقت کن. ببین باز از بین این آدمها، کدومهاشون، کلاً آدم های آروم و کم حرف و حتی گاهی هم خجالتی هستند و کلاً تنهایی رو، به بودن در جمع ترجیح میدن؛ اما از طرف دیگه، اگه توی موقعیت مساعدی قرار بگیرن، میتونن تبدیل به آدم های شیطون و سرزنده و شوخ ای بشن!
بعد اونهایی رو پیدا کن که از تلفن زدن و تلفن جواب دادن گریزونن؛ اما اگر لازم بشه، با انرژی با آدمی که اون طرفِ خطِ تلفن هست، حرف میزنن.
بعد اونهایی رو پیدا کن که از ورزش شگفت انگیز ایروبیک با مربی و دوستانشون توی باشگاه دوست داشتنی شون لذت میبرن و ایروبیک، دیگه جزئی جدانشدنی از زندگیشون شده.
بعد ببین از بین اینها کیا هستن که عاشق کارهای بامزه ی بچه های کوچولوی ناز و همچنین حیوانات - مخصوصاً سگها و گربه های بانمک - هستند و از کارهای بامزه ی اونها خیلی خنده شون میگیره.
بعد اونهایی رو پیدا کن که از معاشرت با آدمهایی که "خودشون" هستن، لذت میبرن.
بعد حالا از بین اینها برو سراغ اونهایی که دو کلمه ی "محمدرضا" و "متمم"، تبدیل به دو تا از فعال ترین کلمات در دامنه ی واژگان شخصی شون شده و توی متمم و روزنوشته ها هم، خیلی زیاد کامنت و نوشته دارن! و متمم رو هم از دوست داشتنی و باارزش ترین چیزهایی میدونن که توی زندگیشون دارن.
فکر کنم این نشونی ها دیگه تا همینجا کافی باشه. (بیشتر از این دیگه خسته ات نمیکنم)
وقتی به آخر سفرت رسیدی، یه نفر اونجا ایستاده و بهت لبخند میزنه و میگه:
سلام. خوش اومدی. آره درست اومدی. خودم هستم. :)