Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu


چند نمونه از متن تقدیم کتابها


نمونه متن تقدیم کتابها

اگر تجربه‌ی نوشتن کتاب داشته باشید، حتماً می‌دانید که نوشتن صفحه تقدیم برای بسیاری از نویسندگان یک موضوع بسیار مهم است.

هزاران ساعت وقت صرف می‌کنید و کتابی می‌نویسید، یا صدها ساعت را به ترجمه‌ی یک کتاب اختصاص می‌دهید و در نهایت، می‌خواهید این تلاش را – به عنوان هدیه‌ای معنوی – به فرد یا افرادی تقدیم کنید.

پس دو مسئله‌ی مهم پیش روی نویسنده یا مترجم قرار می‌گیرد:

  • کتاب را به چه فرد یا افرادی تقدیم کند؟
  • این تقدیم را در قالب چه کلمات یا جمله‌هایی بیان کند؟

البته نوشتن متن تقدیم صرفاً به کتاب‌ها محدود نیست و بسیاری از دانشجویان برای پایان نامه‌های خود هم متن تقدیم می‌نویسند. اگر چه متن تقدیم پایان نامه‌ها معمولاً ساده‌تر است و به پدر و مادر یا اساتید تقدیم می‌شود. در ایران، علاوه بر متن تقدیم پایان نامه به اعضای خانواده گاهی تقدیم‌های مذهبی یا تقدیرهای سیاسی (تقدیم به سیاستمداران و صاحبان‌منصبان) هم در متن تقدیم پایان نامه دیده می‌شود.

برای بسیاری از افراد کتابخوان، یکی از کارهای جذاب هنگام خرید و خواندن کتاب‌ها این است که متن صفحه تقدیم را بخوانند و ببینند پدیدآورنده‌ی اثر، زحماتش را چگونه و به چه کسی تقدیم کرده است.

گاهی این تقدیم‌ها، خصوصاً وقتی از کلیشه‌های رایج دور می‌شوند، بسیار خواندنی و جذاب هستند. زمانی که متوجه می‌شوید نویسنده صرفاً به دنبال جملات زیبا برای اول کتاب نبوده و واقعاً با جان و دل، حرفی را در ابتدای نوشته‌اش نشانده است.

این بار در پاراگراف فارسی متمم قصد داریم تعدادی از متن‌های تقدیم کتابها را با هم بخوانیم. اما باید به این نکته هم اشاره کنیم که شاید اگر دنبال متن برای صفحه اول کتاب هدیه هستید، آن‌چه در این‌جا می‌خوانید چندان به کارتان نیاید. خواندن این تقدیم‌ها، صرفاً می‌تواند به فاصله گرفتن از حرف‌های سنتی و کلیشه‌ها کمک کند.

ضمناً پیش از مرور متن تقدیم‌ها، لازم است به یک موضوع مهم دیگر هم اشاره کنیم:

سایت‌ها و صفحات بسیاری در فضای وب، نمونه متن تقدیم کتاب‌های مختلف را گردآوری کرده و منتشر کرده‌اند (+/+/+/+/+/+/+).

ما هم برای کسب ایده درباره‌ی کتاب‌ها و انتخاب متن تقدیم، این صفحه‌ها را بررسی کردیم. اما در کمال تعجب دیدیم که برخی از متن‌های نقل شده، در تقدیم کتاب‌هایی که به آن‌ها اشاره شده وجود ندارند.

به عبارت دیگر، ظاهراً عده‌ای آن‌‌قدر ایده‌ی صفحه تقدیم را دوست داشته‌اند که حرف‌های دل خودشان را به عنوان متن تقدیم نویسندگان دیگر در لابه‌لای چنین فهرست‌هایی گنجانده‌اند.

به همین علت، با وجودی که برخی متن‌ها واقعاً جذاب و ناب بودند، ولی ما صرفاً مواردی را می‌آوریم که خودمان به آن کتاب دسترسی داشته‌ایم و توانسته‌ایم واقعی بودنِ متن تقدیم را بررسی کنیم.

ضمناً همه‌ی ترجمه‌‌ها را متمم انجام داده است.

با توجه به این‌که کتاب شازده کوچولو نوشته‌ی #اگزوپری یکی از پرمخاطب‌ترین کتاب‌ها در زبان فارسی (و البته در سراسر جهان) است، اولین متن تقدیم را از این کتاب انتخاب کرده‌ایم:

به لئون ورث

از بچه‌های که ممکن است این کتاب را بخوانند عذر می‌خواهم که کتابم را به یک آدم‌بزرگ تقدیم کرده‌ام. این تقدیم یک علت جدی دارد: او بهترین دوستی است که در دنیا دارم.

دلیل دیگری هم دارم: این آدم‌بزرگ همه چیز را می‌فهمد، حتی کتابهایی که برای بچه‌ها نوشته شده‌‌اند.

دلیل سومی هم دارم: او در سرما و گرسنگی در فرانسه زندگی می‌کند و واقعاً به دلگرمی و روحیه نیاز دارد.

اگر همه‌ی این‌ دلایل باز هم کافی نیست،‌ کتاب را به کودکیِ این آدم‌بزرگ تقدیم می‌‌کنم. همه‌ی آدم‌بزرگ‌ها روزی بچه بوده‌اند (اگر چه تعداد کمی از آن‌ها این را به یاد می‌آورند.)

بنابراین تقدیم‌نامه‌ام را اصلاح می‌کنم:

به لئون ورث، وقتی که پسر کوچکی بود.

محمود سریع‌القلم هم در ابتدای کتاب «عقلانیت و توسعه‌یافتگی» متن تقدیمی دارد که آن را پیش از این در متمم آورده‌ایم (فرهنگ علمی چیست؟). با این حال، با توجه به موضوع بحث‌مان، احتمالاً تکرار آن متن در این‌جا توجیه‌پذیر است:

تقدیم به دانشجویان

دانشجویانی که عقلشان بر احساسشان غلبه می‌کند؛
دانشجویانی که برای تحمل آرای دیگران، تمرین می‌کنند؛
دانشجویانی که به واسطه‌ی زحمتی که می‌کشند، همیشه خسته‌اند؛
دانشجویانی که برای چهل سال آینده‌ی خود، برنامه دارند؛
دانشجویانی که فرق بین هشت و هشت و یک دقیقه را می‌دانند؛
دانشجویانی که رنگهای شاد خلقت را در ظاهر خود سپاس می‌دارند؛
دانشجویانی که با محاسبه‌ی حروف اضافه سخن می‌گویند؛
دانشجویانی که قاعده‌مند فکر می‌کنند؛
دانشجویانی که برای هر سوالی، چندین پاسخ متفاوت قایلند؛
دانشجویانی که عصبانیت خود را به تأخیر می‌اندازند؛
دانشجویانی که شأن را بر قدرت مقدم می‌دارند؛
دانشجویانی که در رفتار قابل پیش‌بینی‌اند؛
دانشجویانی که معنای تناسب، درصد و کار تدریجی را می‌دانند؛
دانشجویانی که برای افزایش قدرت کشور، تأمل می‌کنند؛
دانشجویانی که برای جلب اعتماد دیگران، حتی در نگاه کردن دقت می‌کنند و
به دانشجویانی که دغدغه‌ی وفای به عهد، آن‌ها را شب از خواب بیدار می‌کند.

گاهی اوقات، متن‌ها ساده‌ و مختصرند. اما چون به برخی گروه‌های کمتردیده‌شده یا فراموش‌شده‌ی اجتماعی می‌پردازند، مخاطب را با خود درگیر می‌کنند. مثلاً محمد فاضلی و همکارانش در صفحه‌ی تقدیم کتاب جامعه‌شناسی کنش محیط‌زیستی چنین نوشته‌اند:

تقدیم به نارنجی‌پوش‌های همه‌ی شهرهای ایران

زباله‌گردهای کوچه پس‌کوچه‌های شهر

کارگران ایستگاه‌های تفکیک

و زحمتکشان پسماندگاه‌ها

پدرام امینی (تبعه‌ی آمریکا) هم به همراه دو نویسنده‌ی دیگر، کتابی با عنوان Fuzzing دارد که در آن از حملات امنیتی Brute Force حرف می‌زند. او کتابش را به فرمانده‌‌‌ی ارشد خود، جورج بوش (پسر) تقدیم کرده است:

من این کتاب را به فرمانده‌ی ارشد خود، جورج دبلیو بوش تقدیم می‌کنم.

چرا که پیشرفت چشمگیر شغلی او به رغم مهارت‌های کلامی ضعیفش، من را به این باور رساند که می‌توانم یک کتاب بنویسم.

متن تقدیم جان اشتین‌بک در ابتدای رمان «شرق بهشت / East of Eden» هم خواندنی است. او در قالب یک استعاره، نوشته‌ی خود را مانند یک جعبه می‌بیند و توصیف می‌‌کند:

پت عزیزم

یک روز که سرگرم تراشیدن مجسمه‌ای چوبی بودم، پیشم آمدی و گفتی: «چرا چیزی برای من نمی‌سازی؟»

از تو پرسیدم که چه می‌خواهی و تو گفتی: «یک جعبه.»

«برای چه کاری؟»

«می‌خواهم چیزهایی در آن بگذارم.»

«چه چیزهایی؟»

«هر چه تو داری [و به من بدهی.]»

خب. این هم جعبه‌ی تو. تقریباً هر چه دارم در آن است و البته هنوز پُر نشده است.

دردها و هیجان‌هایم در آن است؛ و نیز حال خوب و بدم، اندیشه‌های بد و اندیشه‌های خوبم، لذت طراحی، کمی ناامیدی و البته لذت وصف‌ناپذیر ساختن و خلق کردن.

و از همه‌ی این‌ها مهم‌تر و بالاتر: تمام قدردانی و عشقی که نسبت به تو دارم.

و هنوز هم این جعبه پر نشده است.

جان.

توبیاس ولف هم تقدیمی ساده، کوتاه و خواندنی در ابتدای کتاب «زندگی این پسر / This Boy’s Life» آورده است:

ناپدری من عادت داشت به من بگوید «چیزهایی که تو نمی‌دانی، خودش یک کتاب را پُر می‌کند.» خُب. این‌ هم آن کتاب.

متن الن ویتلینگر در ابتدای کتاب «عشق سخت / Hard Love» ممکن است به نظرتان خارق‌العاده نباشد. اما شاید خاطراتی سخت و تلخ را برایتان زنده کند:

تقدیم به کیت و مورگان

و همه‌ی کسانی که

عشق اول‌شان

عشقی سخت بوده است.

پیشنهاد | کتاب از کتاب

کتاب از کتاب محمدرضا شعبانعلیدر کتاب «از کتاب» محمدرضا شعبانعلی به تفصیل به مباحث متنوع مربوط به کتاب و کتابخوانی صحبت کرده است.

از جمله سوالاتی که در این کتاب به آن‌ها پاسخ داده شده می‌توان به این موارد اشاره کرد: «چرا کتاب بخوانیم؟» «چرا کتاب نمی‌خوانیم» «چگونه کتاب بخوانیم که اثربخشی مطالعه و میزان یادگیری‌مان بیشتر باشد؟» «تندخوانی خوب است یا بد؟» «چه کتابهایی بخوانیم؟» «از کجا بفهمیم چه کتابهایی نامناسبند؟» «چگونه عادت کتابخوانی را در خود تقویت کنیم؟»

مجموع این بحث‌ها به کتابی ۴۰۰ صفحه‌ای تبدیل شده است. شاید چنین حجمی برای کتابی دربارهٔ کتابخوانی به نظر زیاد برسد. یا این سوال در ذهن شکل بگیرد که کسی که می‌تواند یک کتاب ۴۰۰ صفحه‌ای بخواند، دیگر مسئله‌ی کتاب و کتابخوانی برایش حل شده و به اندازهٔ کافی با کتاب مأنوس است.

اما حاشیه‌ها، جزئیات، پژوهش‌ها، نکته‌ها و تکنیک‌های فراوانی در این بحث وجود دارد که در کمتر از این حجم عملاً نمی‌توان همهٔ آن‌ها را بررسی کرد. توضیحات بیشتر دربارهٔ «از کتاب» را می‌توانید در صفحهٔ اختصاصی آن بخوانید:

پیشنهاد | دوره آموزشی صوتی روش صحیح مطالعه کتاب

اگر مطالعه کردن برای شما یک کار جدی است و دوست دارید در مورد کتاب و کتابخوانی بیشتر بدانید، احتمالاً فایل صوتی راهنمای خریدن و خواندن کتاب (به روایت محمدرضا شعبانعلی) می‌تواند برایتان مفید باشد. در این فایل صوتی درباره کتاب و مفهوم آن، انواع کتاب برای مطالعه و انتخاب کتاب (با تأکید بر کتابهای غیرداستانی) و نیز اعمیت کتاب و کتابخوانی به زبان ساده صحبت شده است.

شناخت و انتخاب ناشر کتاب، آشنایی با انواع نویسندگان، تشخیص کتابهای مفید برای خواندن، روش‌های درست و نادرست مطالعه کتاب و تکنیکهای مطالعه و علامتگذاری و یادداشت برداری از جمله موضوعاتی هستند که در این فایل صوتی مطرح شده‌اند.

این فایل صوتی برای مخاطبانی تهیه شده که می‌خواهند کتابخوانی را به بخشی از سبک زندگی خود تبدیل کنند و اثربخشی مطالعه خود را بالا ببرند و در یک کلام، به یک کتابخوان حرفه ای تبدیل شوند.

اگر اهل خواندن تقدیم‌نامه‌ها و گردآوری آن‌ها باشید،‌ بعید است تقدیم جوزف روتمن را در ابتدای کتاب «مقدمه‌ای بر توپولوژی جبری / An Introduction to Algebric Topology» نخوانده باشید. متنی که نزدیک به نیم قرن پیش نوشته شده و هنوز هم نقل می‌شود:

تقدیم به همسرم مارگانیت

و فرزندانم اِلا رُز و دنیل آدام

بدون آ‌ن‌ها این نوشتن کتاب دو سال زودتر به پایان می‌رسید.

تقدیم‌های تد ویلیامز هم خواندنی هستند. او مجموعه کتابی دارد با نام Otherland. در تقدیم جلد نخست این مجموعه چنین نوشته است:

این کتاب را با عشق به پدرم جوزف هیل ایوانز تقدیم می‌کنم.

واقعیت اینه که پدرم اهل خوندن کتاب داستان نیست.

بنابراین اگر دیگران بهش خبر ندن، هیچ‌وقت نمی‌فهمه که این کتاب به اون تقدیم شده.

او مدتی بعد در صفحه‌ی تقدیم کتاب دوم از این مجموعه نوشته است:

این کتاب را با عشق به پدرم جوزف هیل ایوانز تقدیم می‌کنم.

همون‌طور که قبلاً گفتم، اون کتاب داستان نمی‌خونه. هنوز هم خبر نداره که اینا به اون تقدیم شده.

این جلد دوم از مجموعه است. ببینیم چقدر باید جلو بریم تا اون بالاخره متوجه بشه.

ماجرا در جلدهای بعد هم ادامه پیدا کرده است:

این کتاب رو به همون کسی که می‌دونین تقدیم می‌کنم، اگرچه خودش نمی‌دونه.

شاید بتونیم این راز رو بین خودمون تا آخرین جلد از این مجموعه نگه داریم.

در یکی از جلدهای بعد می‌خوانیم:

پدرم هنوز لای هیچ‌کدوم از کتابا رو باز نکرده. بنابراین هنوز از تقدیم‌ها خبر نداره.

دارم فکر می‌‌کنم شاید بهتر باشه خودم بهش بگم.

و در نهایت در کتابی دیگر از همین مجموعه:

هر کی تا حالا هیچ کتابی بهش تقدیم نشده، چند قدم بیاد جلو.

نه! بابا! تو برو عقب وایسا!

از نمونه تقدیم‌های سریالی دیگر، شبیه کار تد ویلیامز، می‌توانیم به کتاب «مجموعه حوادث ناگوار / A Series of Unfortunate Events» اشاره کنیم. این مجموعه را لمونی اسنیکت نوشته است (نام واقعی او دنیل هندلر است).

نام بئاتریس را بارها در داستان‌ها و نوشته‌های او می‌بینیم و کسی بئاتریس واقعی را نمی‌شناسد. در سایت Barnes & Noble گفته شده که بئاتریس مدت کوتاهی نامزد دنیل هندلر بوده و سپس جدا شده‌اند. بئاتریس هم کمی پس از این جدایی فوت کرده است (+). اما چون این نام، شخصیت داستان او هم بوده، می‌شود آن را کاملاً خیالی در نظر گرفت.

هر سیزده جلد کتاب مجموعه حوادث ناگوار به او تقدیم شده‌اند:

جلد اول

تقدیم به بئاتریس،

محبوب، عزیزترین، مُرده.

جلد دوم

برای بئاتریس،

عشقم به تو ابدی است،

اگر چه تو ابدی نبودی.

جلد سوم

برای بئاتریس،

بسیار ترجیح می‌دادم زنده بودی و حالت خوب بود.

جلد چهارم،

برای بئاتریس،

عشقم مانند پروانه پرواز می‌کرد،

تا این‌که مرگ مانند خفاش هجوم آورد.

جلد پنجم

برای بئاتریس،

تو همیشه در قلبم خواهی بود،

در ذهنم،

و در قبرت.

جلد ششم

وقتی همدیگر را دیدیم، زندگی من آغاز شد،

و پس از مدتی بسیار کوتاه، زندگی تو به پایان رسید.

جلد هفتم

برای بئاتریس،

وقتی با هم بودیم، نفسم در سینه حبس می‌شد،

و اکنون تو از نفس افتاده‌ای.

جلد هشتم

برای بئاتریس،

تابستان بدون تو، به اندازه‌ی زمستان سرد است،

و زمستان بی‌ تو، حتی سردتر است.

جلد نهم

برای بئاتریس،

عشق ما قلب مرا شکست،

و قلب تو را از حرکت باز داشت.

جلد دهم

برای بئاتریس،

وقتی یکدیگر را دیدیم،‌ تو حسابی زیبا بودی و من تنها.

اکنون من حسابی تنها شده‌ام.

جلد یازدهم

برای بئاتریس،

زنانِ مُرده داستان نمی‌گویند.

این مردان غم‌زده هستند که داستان می‌نویسند.

جلد دوازدهم

برای بئاتریس،

هیچ کس نمی‌توانست آتش عشق مرا خاموش کند،

و نیز آتش خانه‌ی تو را.

جلد سیزدهم

برای بئاتریس،

من ماندم و گرامی داشته شدم، و تو نابود شدی.

دنیا همیشه هولناک بوده است.

به عنوان آخرین نمونه از صفحات تقدیم،‌ به سراغ سی. ای. لوئیس،‌ نویسنده‌ی مشهور ایرلندی می‌رویم. او یک مجموعه‌ی هفت‌گانه به نام نارینا نوشته که البته هر یک از این هفت کتاب، داستان مستقلی دارند.

لوئیس در صفحه‌ی تقدیم دومین کتاب از این مجموعه‌ی هفت‌گانه (با عنوان شیر، جادوگر و کمد / The lion, The Witch, and Wardrobe) چنین نوشته است:

لوسی عزیزم،

من این داستان را برای تو نوشتم، اما وقتی شروعش کردم متوجه نشده بودم که دخترها سریع‌تر از کتاب‌ها رشد می‌کند.

نتیجه این‌که همین الان تو بزرگ‌تر از آن شده‌ای که افسانه‌های پریان را بخوانی.

و زمانی که کتاب چاپ و بسته‌بندی شود، تو باز هم بزرگ‌تر شده‌ای.

اما روزی به اندازه‌ی کافی پیر می‌شوی که دوباره خواندن این نوع افسانه‌ها را آغاز کنی.

می‌توانی آن‌ها را از طبقه‌ی بالای کتابخانه برداری، غبارشان را پاک کنی، و به من بگویی که درباره‌شان چه فکر می‌کنی.

احتمالاً من آن زمان، چنان ناشنوا شده‌ام که حرف‌هایت را نخواهم شنید، و آن‌‌قدر پیر که کلماتت را متوجه نخواهم شد. اما هنوز همانم که بودم:

پدرخوانده‌ی دلسوز تو

لوئیس، طبق رسم مسیحیت، پدر تعمیدی لوسی بود؛ دخترِ دوست نزدیکش اُوِن بارفیلد.

این تقدیم در سال ۱۹۵۰ نوشته شد و خود لوئیس سیزده سال بعد، درگذشت. عجیب این‌جاست که لوسی، دختری که در زمان نگارش کتاب، پانزده ساله بود، در همان سالی که لوئیس درگذشت، علائم بیماری MS را در بدن خود حس کرد. بدنش به تدریج تحلیل رفت و ضعیف شد. چند بار هم بستری و مرخص شد.

اما در نهایت، سال‌های پایانی زندگی‌اش را در بیمارستان گذراند. برادرش جفری، که لوئیس یکی دیگر از کتاب‌هایش را به او تقدیم کرده بود، در سال‌های پایانی زندگی، بارها و بارها کنار تختش نشست و کتابهای لوئیس را برای او خواند.

در پنج سال آخر، نه لوئیس زنده بود که لوسی برایش از لذت آن کتاب‌ها بگوید، و نه لوسی قدرت تکلم داشت تا از برادرش، به خاطر خواندن آن کتاب‌ها تشکر کند. اما لوئیس درست گفته بود، این افسانه‌ها به هم‌نشین سال‌های پایانی زندگی لوسی تبدیل شدند.

پیشنهاد عضویت در متمم

دوست عزیز.

شما با عضویت رایگان به عنوان کاربر آزاد متمم (صرفاً با تعیین نام کاربری و کلمه‌ی عبور) می‌توانید به حدود نیمی از چند هزار درس متمم دسترسی داشته باشید.

همچنین در صورت تمایل، با پرداخت هزینه عضویت، به همه‌ی درس‌های متمم دسترسی خواهید داشت. فهرست برخی از درس‌های مختص کاربران ویژه متمم را نیز می‌توانید در اینجا ببینید:

 فهرست درس‌های مختص کاربران ویژه متمم

از میان درس‌هایی که در فهرست بالا آمده است، درس‌های زیر از جمله پرطرفدارترین‌ موضوعات هستند:

دوره MBA  |  مذاکره  |  کوچینگ  |  توسعه فردی

فنون مذاکره  |  تصمیم گیری  |  مشاوره مدیریت

تحلیل رفتار متقابل  |  تسلط کلامی  |  افزایش عزت نفس

چگونه شاد باشیم  |  هوش هیجانی  |  رابطه عاطفی

خودشناسی  |  شخصیت شناسی  |  پرورش کودکان هوشمندتر

اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید درباره‌ی متمم بیشتر بدانید، می‌توانید نظرات دوستان متممی را درباره‌ی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی می‌شناسند:

مشارکت در بحث

اگر شما هم در کتابی فارسی یا غیرفارسی، تقدیم جالبی دیده‌اید، یا این‌‌که خودتان در کتاب یا پایان‌نامه‌ی خود، تقدیمی نوشته‌اید که دوست دارید دیگران آن را بخوانند، خوشحال می‌شویم آن را با دوستان خود در میان بگذارید.

بعد از خواندن این مطلب چه کار کنم؟

  اگر دیدن و خواندن این نوع متن‌ها برایتان جذاب است، پیشنهاد می‌کنیم مقدمه‌ای را هم که نلسون دومیل به عنوان تقدیر و تشکر در ابتدای کتاب Wild Fire نوشته بخوانید: ماجرای من و همهٔ بزرگان.

ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری چالش نوشتن به شما پیشنهاد می‌کند:

سری مطالب حوزه چالش نوشتن

سوال‌های پرتکرار دربارهٔ متمم

متمم چیست و چه می‌کند؟

متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحث‌های مهارتی و مدیریتی.

برای کسب اطلاعات بیشتر می‌توانید به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کرده و گوش دهید.

فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟

هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه»  دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص می‌‌‌کند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری می‌توانید نقشه راه‌های مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.

هم‌چنین در صفحه‌های دوره MBA و توسعه فردی می‌توانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.

هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟

شما می‌توانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.

اعتبار را می‌توانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیم‌سال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید. لطفاً برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.

آیا در متمم فایل های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟

مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که می‌توانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.

هم‌چنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آن‌ها را می‌توانید در فروشگاه متمم ببینید.

با متمم همراه شوید

آیا می‌دانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور می‌توانید به جمع متممی‌ها بپیوندید؟

سرفصل‌ها  ثبت‌نام  تجربهٔ متممی‌ها

۶۹ نظر برای چند نمونه از متن تقدیم کتابها

  1. حسینی گفت:

    یکی از آن‌ها این بود:

    “به مادرم، که همیشه به من ایمان داشت، حتی وقتی خودم نداشتم.”

  2. رقیه گفت: (عضو ویژه)

    منم چند ساله دیگه باید پایان نامه تحویل بدم .

    متمم راست میگه گاهی  نوشتن صفحه تقدیم از نگارش کل کتاب یا پایان نامه سخت تره .

    اما اونچه که بدیهی هست اینه که من باید تاثیر گذارترین و مهم ترین شخص زندگیم رو در اون موقع انتخاب کنم ، بشدت سخته!

  3. پوریا بهدانی گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۲ درس)

    هنری مینتزبرگ کتابش رو اینطوری تقدیم کرده:
    “این کتاب را تقدیم می‌کنم به همه مدیرانی که تخم‌مرغ هم‌زده می‌خورند تا به سازمان خود کمک کنند شبیه گاو باشد.”
    کتاب مجموعه‌ای از روایت‌های کوتاه از مشکلات سازمان و مدیریته که از زاویه‌ای متفاوت بهشون نگاه شده.
    پی‌نوشت: ۱- منظور از تخم‌مرغ هم‌زده یک داستانی بود در مورد یک ایرلاین هواپیمایی که وعده غذاشون همین تخم‌مرغ همزده بود که بسیار بدمزه بود. میتزبرگ سوالش این بود که واقعا چطور همچین اتفاقی می‌تونه رخ بده و مدیر سازمان متوجه نشه.
    ۲- سازمان شبیه گاو هم منظور یک عکس کلاسیک تبلیغاتی بود که قسمت‌های مختلف یک گاو رو برای قصابی نشانه‌گذاری کرده بود و زیرش نوشته بود این یک گاو نیست بلکه یک چارت سازمانیه. یعنی اینکه هر بخش با توجه به ماهیت جداگانه‌اش با بخش‌های مختلف در ارتباطه.

  4. پوریا بهدانی گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۲ درس)

    متاسفانه یادم نمیاد کجا خوندم؛ ولی چندتا راهکار برای زیباتر شدن تقدیم‌نامه‌ها ارائه داده بود که این دوتا خاطرم هست:
    مثلا ارجاع به اولین دیدار و یا خاطره مشترکی از اون کسی که کتاب رو بهش هدیه می‌دید:

    • تقدیم به مریم عزیز که اولین بار که تو کلاس ریاضی کنارم نشست قدیمی‌ترین رفیقم شد.

    یا می‌تونید به بخشی از صفحات همون کتاب اشاره کنید:

    • مثل تقدیم به سیاوش عزیز که همیشه حسی که بهش داشتم مانند پاراگراف دوم صفحه ۱۴۲ هستش و بعد هم می‌تونید مثلا قسمت رو هایلایت کنید.
  5. مبین گفت:

    من پایان نامه ام، که واقعا دو سال براش تلاش کرده بودم رو با صفحه تقدیم اینجوری شروع کردم:

    (تقدیم به همه کسانی که دغدغه توسعه ایران را دارند و در این راه، کوشش می کنند.)