حتی در ویژگیهای خوب هم زیادهروی میتواند خوب نباشد
ما در مدیریت و روانشناسی با مجموعهی متنوعی از ویژگیها، صفات شخصیتی و الگوهای رفتاری مطلوب آشنا میشویم.
مثلاً میآموزیم که «عزت نفس خوب است.» «اعتماد به نفس لازمهی رشد و موفقیت است.» «مهارت گوش دادن ارزشمند و ضروری است و هر کس میخواهد ارتباط بهتر و اثربخشتری داشته باشد باید آن را بیاموزد.» «نوعدوستی یک ویژگی ارزشمند است و باید تقویت شود.» «باید بخشودن دیگران را بیاموزیم و این فضیلت را در خود تقویت کنیم.» «شکرگزار و قدردان باشیم.» «خوش بینی مفید است و عملکرد ما را بالا میبرد.»
به این فهرست میتوانید دهها مورد دیگر هم اضافه کنید. بخش بزرگی از تلاشهای ما در توسعه فردی تقویت این ویژگیهای مثبت است. بارها شنیدهایم که افراد مختلف چنین هدفهایی را برای خود تعریف میکنند:
- من باید عزت نفسم را افزایش دهم
- امسال باید روی اعتماد به نفس خودم کار کنم
- میخواهم آدم شکرگزارتری باشم. میگویند حتی روی سلامتی هم تأثیر مثبت دارد
- میخواهم وقت بیشتری برای دیگران بگذارم و فداکارتر باشم
- امسال قرار است برای مهربانیهای کوچک زندگی وقت بگذارم
در اینجا یک سوال کلیدی مطرح میشود که کمتر به آن توجه کردهایم:
در این درس میخواهیم به پاسخ این پرسش بپردازیم و در پایان هم از شما خواهیم خواست تا خاطرات و تجربیات خود را در این باره با دوستان متممی خود مطرح کنید.
دسترسی کامل به مجموعه درسهای روانشناسی مثبت گرا برای اعضای ویژه متمم در نظر گرفته شده است.
تعداد درسها: ۳۳ عدد
دانشجویان این درس: ۴۰۵۴ نفر
تمرینهای ثبتشده: ۲۱۰۰ مورد
با عضویت ویژه، علاوه بر امکان مطالعهی درسهای روانشناسی مثبتگرا به درسهای بسیار بیشتری نیز دسترسی پیدا میکنید که میتوانید فهرست آنها را در اینجا ببینید:
البته از میان درسها و مطالب مطرح شده، ما فکر میکنیم شاید بهتر باشد ابتدا مطالعهی مباحث زیر را در اولویت قرار دهید:
شخصیت شناسی / حمایت اجتماعی / خودشناسی
تحلیل رفتار متقابل / عزت نفس | کوچینگ
استرس / چگونه شاد باشیم / مدیریت انگیزه
اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید دربارهی متمم بیشتر بدانید، میتوانید نظرات دوستان متممی را دربارهی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی میشناسند:
تمرین و مشارکت در بحث
آیا شما هم تجربهای در زندگی خود یا اطرافیانتان سراغ دارید که اصرار بر یک صفت یا ویژگی مثبت، پا در قلمرو افراط گذاشته باشد؟
در چنین شرایطی چه نتیجههای منفی و نامطلوبی حاصل شده است؟
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری روانشناسی مثبت گرا به شما پیشنهاد میکند:
- روانشناسی مثبت گرا
- ابعاد روانشناسی مثبت گرا: درون فردی | فردی | اجتماعی
- مارتین سلیگمن و روانشناسی مثبت گرا
- درماندگی آموخته شده (ناتوانی آموخته شده)
- پرسشنامه جهت گیری زندگی شییر و کارور | پرسشنامه خوش بینی
- مفهوم خوش بینی چیست؟ آیا شما خوش بین هستید؟
- جملهای از هلن کلر درباره بدبینی
- پرسشنامه امید اسنایدر (پرسشنامه امید به زندگی اشنایدر)
- معنی امید چیست؟ | امیدواری یعنی چه و چگونه امیدار باشیم؟
- امید داشتن به آینده | آیا امید همیشه خوب است؟
- گفتگو دربارهٔ آینده انسان | پینکر، دو باتن، ریدلی، گلدول
- پارادوکس استاک دیل | دردسرهای خوشیبینی برای آیندهی نزدیک
- زمانی برای نگرانی | چگونه نگرانی از آینده را کمتر کنیم؟
- قدردانی و قدرشناسی | چقدر در زندگیتان شکرگزار و سپاسگزار هستید؟ (+پرسشنامه)
- شکرگزاری و قدردانی | چگونه این عادت را در خود پرورش دهیم؟
- بخشش و بخشیدن | چقدر برای بخشودن دیگران آمادگی دارید؟
- معنی پختگی چیست؟ آیا شما فردی پخته و خردمند هستید؟
- چقدر رفتارهای نوع دوستانه انجام میدهید؟
- حتی در ویژگیهای خوب هم زیادهروی میتواند خوب نباشد
- اثر پیگمالیون | کاربرد این اثر در تدریس، تربیت فرزند و مدیریت سازمان چیست؟
- یک پادکست برای زندگی بهتر، شادتر و بامعناتر
- کتاب غرقگی (Flow) | روانشناسی تجربهی عمیق لحظات زندگی
- اعتیاد مثبت | چگونه در زندگی خود تغییر مثبت ایجاد کنیم؟
- کتاب خوش بینی آموخته شده
- ریچارد وایزمن
- میهای چیک سنت میهایی (میهالی)
- کریستوفر پترسون (روانشناس مثبت گرا)
- تعریف خوش بینی چیست | مقاله خوش بینی پترسون + فایل PDF
- کتاب شکوفایی | تعریف روانشناسی مثبت گرا به زبان ساده از نگاه مارتین سلیگمن
- کتاب اوضاع خیلی خراب است | کتابی درباره امید | مارک منسن
- نقد روانشناسی مثبت گرا | ایراد در مثبت اندیشی است یا فراتر از آن؟
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای کسب اطلاعات بیشتر میتوانید به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کرده و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیمسال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید. لطفاً برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
نویسندهی دیدگاه : شهرزاد راسخ
پیش نوشت:
این مطلب، یکی از آموزندهترین مطالبی بود که میتونستم شانس خوندنش رو برای یک شروع جدید در سال جدید داشته باشم.
قبل از اینکه به تمرین این درس پاسخ بدم میخواستم بگم اتفاقاً وقتی کتاب نوآفرینی آدام گرنت رو میخوندم بعضی حرفهای او واقعا به نظرم جدید و جالبتوجه و قابلتامل اومد.
مثلا جایی که میگه "عجله کار ابلهان است!" و اینکه میگه همیشه و همه جا ما رو تشویق میکنند که "کار امروز را به فردا نیندازیم"، یا اینکه ما معمولا اینطور فکر میکنیم که پیشگام و اول بودن در هر کاری بهتره، و مواردی از این قبیل.
و او اتفاقا این تصورات رایج رو به چالش میکشه و مثلا از این جمله استفاده میکنه: "کار پسفردا را به فردا نینداز! " و ما رو متوجه این موضوع میکنه که اتفاقا در بعضی از موقعیتها به تعویق انداختن میتونه مفیدتر باشه و موفقیت بیشتری برای ما در کاری که انجام میدیم به همراه داشته باشه.
تمرین:
راستش وقتی این درس رو میخوندم و به نکاتش فکر میکردم، یاد یکی از تجربههای خودم در این زمینه افتادم.
اگرچه فکر میکنم موارد زیادی هست که خودم رو در اونها آدم میانهرویی میشناسم و یا سعی میکنم که در اونها اهل افراط و تفریط نباشم اما،
* یکبار دوست عزیزی که نظرش برای من خیلی باارزش و محترمه (+)، چیزی در مورد من گفت که اگر چه در لحظهی اول از شنیدنش جا خوردم، اما باعث شد که خودم رو در آینهی حرف او بهتر ببینم و به این ویژگی که بهش اشاره کرد در خودم بیشتر فکر کنم، و بعد از اون سعی کنم به رعایت حد اعتدال و میانهروی در این موضوع توجه بیشتری بکنم.
چیزی که دوست عزیزم به من گفت این بود که: (البته با ادبیاتی کمی متفاوتتر)
"تو «زیادی» از خوبیهای دیگران تعریف میکنی."
خوب. اول بگم که شاید چون دلم میخواد همیشه خوبیها و صفات مثبت رو در دیگران ببینم و بیتفاوت از کنارشون رد نشم و بعد هم که متوجه این خوبیها میشم، دلم میخواد اونها رو به زبون بیارم و شاید یکی از صفات شخصیتی که فکر میکنم در من پررنگ هست (طبق مدل پنج عاملی شخصیت) یعنی «سازگاری و موافق بودن» هم، به این موضوع دامن میزنه.
سعی کردم به نظر این دوست عزیزم فکر کنم و ببینم که برای به تعدیل درآوردن این ویژگی، چه کارهایی میتونم انجام بدم.
یکی از راهکارهایی که در این زمینه به ذهنم میرسه اینه که بهتره یا لازمه که در خصوص نحوهی بروز و نمایش احساساتم (+)، بیشتر بر روی خودم کار کنم.
مثلاً (اگر بخوام از یک استعاره کمک بگیرم) هر وقت که حس قدردانی یا مهری شدید از دیدن خوبی یا صفتی یا ویژگیای که در کسی یا چیزی در نظرم بسیار دوستداشتنی یا قابلتحسین هست در من جوشید، سعی کنم قبل از اینکه همانطور جوشان بر زبان یا کلامم جاری بشه، کمی توقف کنم و اجازه بدم کمی خنک بشه و بعد بیانش کنم. یا اینکه اصلا اگه لازم نیست، اصلا بیانش نکنم.
یا گاهی حداقل از ادبیات و کلمات یا عبارات متفاوت و متعادلتری برای بیانش استفاده کنم. جوری که هم بر خلاف روحیاتم و اون چیزی که واقعا هستم و احساسی که در درونم حس میکنم، عمل نکرده باشم و با خودم دچار تناقض نشم، و هم اینکه حد اعتدال رو رعایت کرده باشم و نظرم و تعریفم حساسیتبرانگیز نباشه، یا دیگری رو هم احیاناً از تعریفِ خودش معذب نکرده باشم، یا دیگران رو از تعریفِ شخص دیگری دلگیر نکرده باشم. (یا هر احساس دیگری که ممکنه در اونها به وجود بیاد)
*
- از این تجربهی خودم که بگذریم، موارد دیگری که در نگاه من، گاهی از طرف دیگران پا در قلمرو افراط گذاشته میشه و گاها نتیجهی منفی و نامطلوبی ازش حاصل میشه، به عنوان مثال:
* یک آدم برونگرای باحال و بامزه به نظر رسیدن در یک جمع دوستانه (+)
گاهی دیدم که ما آدمها گاهی برای اینکه در یک جمع دوستانه، یک آدم برونگرای باحال به نظر برسیم، مثلا در مورد حرف یا موضوعی که بین دو نفر در اون جمع در جریانه، بلافاصله نظری به نظر خودمون بامزه میدیم و جملهای میگیم یا مینویسیم، که با اون حرف یا نظرمون فقط خودمون رو در نظر شخصی که در موردش نظر نسنجیدهای دادیم بی اعتبار کردیم و بیادب جلوه دادیم. حتی حتی اگر بالاترین مدرک ادبیات رو هم داشته باشیم.
* توجه بیش از حد نشان دادن، و تلاش برای در ارتباط نزدیک بودن، و ابراز محبت بیش از حد در یک رابطهی معمولی یا عاطفی
به این فکر میکردم که شاید گاهی (نه همیشه) دلیل گوستینگ، واقعا همین زیادهروی یکی از طرفینِ رابطه (در رابطه معمولی یا عاطفی) در نشان دادن توجه زیاد یا ابراز محبت بیش از حد و مواردی از این قبیل، به طرف دیگر رابطه باشه.
* مشورت گرفتنِ بیش از حد از کسی یا از دیگران، و در مورد هر کاری نظر دیگری یا دیگران رو خواستن و در نظر گرفتن و بر اساسش عمل کردن
به نظر من، این موضوع باعث میشه که ما به مرور از ارزشها و اصول شخصی و اصالت خودمون فاصله بگیریم، و تصمیمات شخصیمون رو بیش از خواست و سلیقه و ارزشها و تمایلات شخصی و درونی خودمون، با سلیقه و تمایلات و ارزشهای دیگری یا دیگران، هماهنگ و همراستا کنیم.
* در مورد خوش بینی (که در همین درس متمم بهش اشاره شد)
حالا بیشتر میفهمم که چرا بسیاری از حرفها و کتابهای بیش از حد خوشبینانه، به دل من نمیشینن و برام دوستداشتنی یا معمولا قابلقبول نیستن.
مثلا در کل، من واقعبینی ایلان ماسک (+) یا فلسفهی واقعگرایی بدبینانهی آلن دو باتن (+) رو بیشتر ترجیح میدم و برام بیشتر قابل قبول و دوست داشتنی هستند، تا مثلا خوشبینیِ مبتنی بر آمار استیون پینکر (+).
(همونطور که قبلاً هم یکبار توی این کامنتم اشاره هایی بهش کردم)
- من فکر میکنم ما با تقویت مهارتمون در «هنر نه گفتن» (+) (صریح یا ضمنی) - نه فقط به برخی خواستهها و انتظارات دیگران - بلکه حتی به بعضی خواستهها و تمایلات خودمون وقتی که احساس میکنیم حد و حدود معقول و مناسبی براشون وجود نداره - میتونیم در این زمینه هم مثل بسیاری زمینههای دیگر به خودمون کمک کنیم.
- و در نهایت دوست داشتم بگم، چقدر این جمله رو در جمعبندی متمم دوست داشتم، و فکر میکنم میتونه یکی از جملات الهامبخشی باشه که از این نقطهی زندگی به بعد، به طور جدی بهش فکر کنیم و همیشه به خودمون یادآوری کنیم: