Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu
دوره آموزشی هدف گذاری (کلیک کنید)


حتی در ویژگی‌های خوب هم زیاده‌روی می‌تواند خوب نباشد


افراط در ویژگیهای مثبت

ما در مدیریت و روانشناسی با مجموعه‌ی متنوعی از ویژگی‌ها، صفات شخصیتی و الگوهای رفتاری مطلوب آشنا می‌شویم.

مثلاً می‌آموزیم که «عزت نفس خوب است.» «اعتماد به نفس لازمه‌ی رشد و موفقیت است.» «مهارت گوش دادن ارزشمند و ضروری است و هر کس می‌خواهد ارتباط بهتر و اثربخش‌تری داشته باشد باید آن را بیاموزد.» «نوع‌دوستی یک ویژگی ارزشمند است و باید تقویت شود.» «باید بخشودن دیگران را بیاموزیم و این فضیلت را در خود تقویت کنیم.» «شکرگزار و قدردان باشیم.» «خوش بینی مفید است و عملکرد ما را بالا می‌برد.»

به این فهرست می‌توانید ده‌ها مورد دیگر هم اضافه کنید. بخش بزرگی از تلاش‌های ما در توسعه فردی تقویت این ویژگی‌های مثبت است. بارها شنیده‌ایم که افراد مختلف چنین هدف‌هایی را برای خود تعریف می‌کنند:

  • من باید عزت نفسم را افزایش دهم
  • امسال باید روی اعتماد به نفس خودم کار کنم
  • می‌خواهم آدم شکرگزارتری باشم. می‌گویند حتی روی سلامتی هم تأثیر مثبت دارد
  • می‌خواهم وقت بیشتری برای دیگران بگذارم و فداکارتر باشم
  • امسال قرار است برای مهربانی‌های کوچک زندگی وقت بگذارم

در این‌جا یک سوال کلیدی مطرح می‌شود که کمتر به آن توجه کرده‌ایم:

ویژگیهای مثبت

در این درس می‌خواهیم به پاسخ این پرسش بپردازیم و در پایان هم از شما خواهیم خواست تا خاطرات و تجربیات خود را در این باره با دوستان‌ متممی خود مطرح کنید.

محدودیت در دسترسی کامل به این مجموعه درس

دسترسی کامل به مجموعه درس‌های روانشناسی مثبت گرا برای اعضای ویژه متمم در نظر گرفته شده است.

  تعداد درس‌ها: ۳۲ عدد

  دانشجویان این درس: ۳۹۴۸ نفر

  تمرین‌های ثبت‌شده: ۲۰۵۵ مورد

با عضویت ویژه، علاوه بر امکان مطالعه‌ی درس‌های روانشناسی مثبت‌گرا به درس‌های بسیار بیشتری نیز دسترسی پیدا می‌کنید که می‌توانید فهرست آنها را در اینجا ببینید:

 فهرست درس‌های متمم

البته از میان درس‌ها و مطالب مطرح شده، ما فکر می‌کنیم شاید بهتر باشد ابتدا مطالعه‌ی مباحث زیر را در اولویت قرار دهید:

  شخصیت شناسی / حمایت اجتماعی / خودشناسی

  تحلیل رفتار متقابل / عزت نفس | کوچینگ

  پرورش تسلط کلامی

  استرس / چگونه شاد باشیم / مدیریت انگیزه

اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید درباره‌ی متمم بیشتر بدانید، می‌توانید نظرات دوستان متممی را درباره‌ی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی می‌شناسند:

تمرین و مشارکت در بحث

آیا شما هم تجربه‌ای در زندگی خود یا اطرافیان‌تان سراغ دارید که اصرار بر یک صفت یا ویژگی مثبت، پا در قلمرو افراط گذاشته باشد؟

در چنین شرایطی چه نتیجه‌های منفی و نامطلوبی حاصل شده است؟

      شما تاکنون در این بحث مشارکت نداشته‌اید.  

     تعدادی از دوستان علاقه‌مند به این مطلب:    آزاده ناصرهلالی ، یاسی ، آفاق رحمانی ، محمد میلادی ، زهرا محمودی

ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری روانشناسی مثبت گرا به شما پیشنهاد می‌کند:

سری مطالب حوزه روانشناسی مثبت گرا
 

برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)

متمم چیست و چه می‌کند؟ (+ دانلود فایل PDF معرفی متمم)
چه درس‌هایی در متمم ارائه می‌شوند؟
هزینه ثبت‌نام در متمم چقدر است؟
آیا در متمم فایل‌های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟

۶۸ نظر برای حتی در ویژگی‌های خوب هم زیاده‌روی می‌تواند خوب نباشد

    پرطرفدارترین دیدگاه به انتخاب متممی‌ها در این بحث

    نویسنده‌ی دیدگاه : شهرزاد

    پیش نوشت:

    این مطلب، یکی از آموزنده‌ترین مطالبی بود که می‌تونستم شانس خوندنش رو برای یک شروع جدید در سال جدید داشته باشم.

    قبل از اینکه به تمرین این درس پاسخ بدم می‌خواستم بگم اتفاقاً وقتی کتاب نوآفرینی آدام گرنت رو میخوندم بعضی حرفهای او واقعا به نظرم جدید و جالب‌توجه و قابل‌تامل اومد.

    مثلا جایی که میگه "عجله کار ابلهان است!" و اینکه میگه همیشه و همه جا ما رو تشویق می‌کنند که "کار امروز را به فردا نیندازیم"، یا اینکه ما معمولا اینطور فکر می‌کنیم که پیشگام و اول بودن در هر کاری بهتره، و مواردی از این قبیل.

    و او اتفاقا این تصورات رایج رو به چالش میکشه و مثلا از این جمله استفاده میکنه: "کار پس‌فردا را به فردا نینداز! " و ما رو متوجه این موضوع میکنه که اتفاقا در بعضی از موقعیت‌ها به تعویق انداختن میتونه مفیدتر باشه و موفقیت بیشتری برای ما در کاری که انجام میدیم به همراه داشته باشه.

    تمرین:

    راستش وقتی این درس رو می‌خوندم و به نکاتش فکر می‌کردم، یاد یکی از تجربه‌های خودم در این زمینه افتادم.

    اگرچه فکر میکنم موارد زیادی هست که خودم رو در اونها آدم میانه‌رویی میشناسم و یا سعی می‌کنم که در اونها اهل افراط و تفریط نباشم اما،

    * یکبار دوست عزیزی که نظرش برای من خیلی باارزش و محترمه (+)، چیزی در مورد من گفت که اگر چه در لحظه‌ی اول از شنیدنش جا خوردم، اما باعث شد که خودم رو در آینه‌ی حرف او بهتر ببینم و به این ویژگی که بهش اشاره کرد در خودم بیشتر فکر کنم، و بعد از اون سعی ‌کنم به رعایت حد اعتدال و میانه‌روی در این موضوع توجه بیشتری بکنم.

    چیزی که دوست عزیزم به من گفت این بود که: (البته با ادبیاتی کمی متفاوت‌تر)

    "تو «زیادی» از خوبی‌های دیگران تعریف میکنی."

    خوب. اول بگم که شاید چون دلم می‌خواد همیشه خوبی‌ها و صفات مثبت رو در دیگران ببینم و بی‌تفاوت از کنارشون رد نشم و بعد هم که متوجه این خوبیها میشم، دلم میخواد اونها رو به زبون بیارم و شاید یکی از صفات شخصیتی که فکر می‌کنم در من پررنگ هست (طبق مدل پنج عاملی شخصیت) یعنی «سازگاری و موافق بودن» هم، به این موضوع دامن میزنه.

    سعی کردم به نظر این دوست عزیزم فکر کنم و ببینم که برای به تعدیل درآوردن این ویژگی، چه کارهایی میتونم انجام بدم.

    یکی از راهکارهایی که در این زمینه به ذهنم میرسه اینه که بهتره یا لازمه که در خصوص نحوه‌ی بروز و نمایش احساساتم (+)، بیشتر بر روی خودم کار کنم.

    مثلاً (اگر بخوام از یک استعاره کمک بگیرم) هر وقت که حس قدردانی یا مهری شدید از دیدن خوبی یا صفتی یا ویژگی‌ای که در کسی یا چیزی در نظرم بسیار دوست‌داشتنی یا قابل‌تحسین هست در من جوشید، سعی کنم قبل از اینکه همانطور جوشان بر زبان یا کلامم جاری بشه، کمی توقف کنم و اجازه بدم کمی خنک بشه و بعد بیانش کنم. یا اینکه اصلا اگه لازم نیست، اصلا بیانش نکنم.

    یا گاهی حداقل از ادبیات و کلمات یا عبارات متفاوت و متعادل‌تری برای بیانش استفاده کنم. جوری که هم بر خلاف روحیاتم و اون چیزی که واقعا هستم و احساسی که در درونم حس میکنم، عمل نکرده باشم و با خودم دچار تناقض نشم، و هم اینکه حد اعتدال رو رعایت کرده باشم و نظرم و تعریفم حساسیت‌برانگیز نباشه، یا دیگری رو هم احیاناً از تعریفِ خودش معذب نکرده باشم، یا دیگران رو از تعریفِ شخص دیگری دلگیر نکرده باشم. (یا هر احساس دیگری که ممکنه در اونها به وجود بیاد)

    *

    - از این تجربه‌ی خودم که بگذریم، موارد دیگری که در نگاه من، گاهی از طرف دیگران پا در قلمرو افراط گذاشته میشه و گاها نتیجه‌ی منفی و نامطلوبی ازش حاصل میشه، به عنوان مثال:

    * یک آدم برونگرای باحال و بامزه به نظر رسیدن در یک جمع دوستانه (+)

    گاهی دیدم که ما آدمها گاهی برای اینکه در یک جمع دوستانه، یک آدم برونگرای باحال به نظر برسیم، مثلا در مورد حرف یا موضوعی که بین دو نفر در اون جمع در جریانه، بلافاصله نظری به نظر خودمون بامزه می‌دیم و جمله‌ای میگیم یا می‌نویسیم، که با اون حرف یا نظرمون فقط خودمون رو در نظر شخصی که در موردش نظر نسنجیده‌ای دادیم بی اعتبار کردیم و بی‌ادب جلوه دادیم. حتی حتی اگر بالاترین مدرک ادبیات رو هم داشته باشیم.

    * توجه بیش از حد نشان دادن، و تلاش برای در ارتباط نزدیک بودن، و ابراز محبت بیش از حد در یک رابطه‌ی معمولی یا عاطفی

    به این فکر می‌کردم که شاید گاهی (نه همیشه) دلیل گوستینگ، واقعا همین زیاده‌روی یکی از طرفینِ رابطه (در رابطه معمولی یا عاطفی) در نشان دادن توجه زیاد یا ابراز محبت بیش از حد و مواردی از این قبیل، به طرف دیگر رابطه باشه.

    * مشورت گرفتنِ بیش از حد از کسی یا از دیگران، و در مورد هر کاری نظر دیگری یا دیگران رو خواستن و در نظر گرفتن و بر اساسش عمل کردن

    به نظر من، این موضوع باعث میشه که ما به مرور از ارزش‌ها و اصول شخصی و اصالت خودمون فاصله بگیریم، و تصمیمات شخصی‌مون رو بیش از خواست و سلیقه و ارزشها و تمایلات شخصی و درونی خودمون، با سلیقه و تمایلات و ارزشهای دیگری یا دیگران،  هماهنگ و همراستا کنیم.

    * در مورد خوش بینی (که در همین درس متمم بهش اشاره شد)

    حالا بیشتر می‌فهمم که چرا بسیاری از حرفها و کتابهای بیش از حد خوش‌بینانه، به دل من نمیشینن و برام دوست‌داشتنی یا معمولا قابل‌قبول نیستن.

    مثلا در کل، من واقع‌بینی ایلان ماسک (+) یا  فلسفه‌ی واقع‌گرایی بدبینانه‌ی آلن دو باتن (+) رو بیشتر ترجیح میدم و برام بیشتر قابل قبول و دوست داشتنی هستند، تا مثلا خوش‌بینیِ مبتنی بر آمار استیون پینکر (+).

    (همونطور که قبلاً هم یکبار توی این کامنتم اشاره هایی بهش کردم)

    - من فکر میکنم ما با تقویت مهارت‌مون در «هنر نه گفتن» (+) (صریح یا ضمنی) - نه فقط به برخی خواسته‌ها و انتظارات دیگران - بلکه حتی به بعضی خواسته‌ها و تمایلات خودمون وقتی که احساس می‌کنیم حد و حدود معقول و مناسبی براشون وجود نداره - میتونیم در این زمینه هم مثل بسیاری زمینه‌های دیگر به خودمون کمک کنیم.

    - و در نهایت دوست داشتم بگم، چقدر این جمله رو در جمعبندی متمم دوست داشتم، و فکر میکنم میتونه یکی از جملات الهام‌بخشی باشه که از این نقطه‌ی زندگی به بعد، به طور جدی بهش فکر کنیم و همیشه به خودمون یادآوری کنیم:

     آیا حد مناسب این صفت‌ها را شناخته‌ام و رعایت کرده‌ام؟ [و به نظرم اصلا در هر موضوع دیگری از زندگیمون]

    آیا مطمئن هستم که از مرز اثربخشی فراتر نرفته‌ام و وارد قلمرو افراط نشده‌ام؟

     
    تمرین‌ها و نظرات ثبت شده روی این درس صرفاً برای اعضای متمم نمایش داده می‌شود.
    .