کتاب ساختن برای ماندن | جیم کالینز و جری پوراس

با بسیاری از معیارها، امروزه کتاب ساختن برای ماندن (Built to Last) را میتوان یک کتاب کلاسیک مدیریتی دانست: کتابها و نویسندگان بسیاری به آن ارجاع میدهند، به صورت گسترده ترجمه، چاپ و منتشر شده و تقریباً در هر کتابخانهی مدیریتی موجود است؛ و نیز اینکه کمتر کسی وقت و حوصله پیدا میکند آن را به صورت کامل بخواند.
جیم کالینز (Jim Collins) و جری پوراس (Jerry Porras) این کتاب را در سال ۱۹۹۴ منتشر کردند و به سرعت، جایگاه ویژهای را در میان کتابهای مرجع در زمینهی استراتژی و تفکر استراتژیک به خود اختصاص داد.
البته این اتفاق چندان عجیب نیست. کالینز و پوراس شش سال روی یک سوال کار کردند و آنچه در قالب کتاب ساختن برای ماندن منتشر شده، حاصل این تلاش است.
جیم کالینز و جری پوراس
ما در متمم مطلب مستقلی را به معرفی جیم کالینز و کارهایش اختصاص دادهایم. کالینز سابقهی همکاری با شرکت مک کنزی و نیز شرکت HP را در رزومهی خود دارد و میتوان گفت علاوه بر سابقهی آکادمیک، از سابقه اجرایی خوبی نیز برخوردار است.
فعالیت آکادمیک جری پوراس، به تدریس درسهای رفتار سازمانی و تحول در دانشگاه استنفورد باز میگردد. اگر چه او در سالهای اخیر، مانند جیم کالینز به سخنرانی در همایشها و سمینارها مشغول است، اما جیم کالینز – شاید به خاطر تألیف چند کتاب بعد از ساختن برای ماندن – بیشتر و بهتر شناخته شده است.
دو واژهی چشم انداز و مأموریت
کالینز و پوراس، نخستین کسانی نیستند که واژههای مأموریت (Mission) و چشم انداز (Vision) را بهکار بردهاند. اما بیتردید با تألیف و نشر کتاب ساختن برای ماندن، نقش مهمی در ترویج این دو مفهوم ایفا کردهاند.
اما برای اینکه متوجه بشویم تعریف مأموریت و چشم انداز چگونه از دل مطالعهی آنها بیرون آمده، لازم است مسیر تحقیق آنها را بدانیم.
انتخاب شرکتهای برتر
کالینز و پوراس تصمیم گرفتند تعدادی شرکت برتر را انتخاب کرده و ویژگیهای آنها را بررسی کنند. آنها از تعبیر Visionary (دارای آیندهبینی) برای این شرکتها استفاده میکنند.
معیارهایی که کالینز و پوراس برای انتخاب شرکتهای برتر (Visionary Companies) در نظر گرفتند به شرح زیر است:
- در صنعت خود، برتر باشند.
- فعالان مطلع کسب و کار، آنها را بشناسند و تحسین کنند.
- نقشی ماندگار از خود در جهان ما به جا گذاشته باشند.
- چند مدیر عامل را تجربه کرده باشند
- چند بار چرخه عمر محصول را گذرانده و تجربه کرده باشند.
- قبل از سال ۱۹۵۰ تأسیس شده باشند.
تشخیص اینکه چرا معیارهای بالا برای تعیین شرکتهای برتر انتخاب شدهاند، دشوار نیست.
اما مناسب است به این نکته اشاره کنیم که تأکید بر تجربهی چند مدیرعامل و چند محصول به این علت است که مطمئن شوند موفقیت شرکت، نه به خاطر یک محصول یا یک مدیر خاص، بلکه به خاطر ساختار و معماری خود شرکت بوده است. به بیان دیگر، با این معیارها، موفقیتهای فراتر از مدیر و محصول را جستجو کردهاند.
اینکه سال تأسیس قبل از ۱۹۵۰ باشد هم، با این هدف در میان معیارها قرار گرفته که عمر طولانی شرکت را میتوان معیاری از موفقیت پایدار آن در نظر گرفت.
شرکتهای موفق را با چه شرکتهایی مقایسه کنیم؟
نخستین ایدهای که به ذهنمان میرسد این است که شرکتهای موفق را که بر اساس معیارهای بالا انتخاب شدهاند، با شرکتهای شکستخورده مقایسه کنیم.
اما ایدهی کالینز و پوراس جالبتر و ارزشمندتر است: آنها تصمیم گرفتند شرکتهای موفق در صنعت را با شرکتهای موفق دیگری که فقط یک پله از آنها عقبتر قرار گرفتهاند مقایسه کنند.
به زبانی ساده شده میتوان گفت: ساختن برای ماندن، گزارش مقایسهی بین موفقترینها و موفقهاست.
در جدول زیر میتوانید فهرست شرکتهای انتخاب شده را ببینید. در سمت راست، شرکتهای Visionary (موفقترینها) و در سمت چپ، شرکت موفق دیگری در همان صنعت را میبینید.
میتوانیم بگوییم کالینز و پوراس به این سوال پرداختهاند که چرا شرکتهای ستون سمت چپ، در سمت راست قرار ندارند:
دوست عزیز.
دسترسی کامل به این درس برای کاربران ویژه متمم در نظر گرفته شده است.
با عضویت به عنوان کاربر ویژهی متمم، علاوه بر دسترسی به این مطلب، به سایر بحثهایی هم که تحت عنوان تفکر استراتژیک مطرح میشوند دسترسی پیدا میکنید.
همچنین با فعال کردن اشتراک ویژه به درسهای بسیار بیشتری دسترسی پیدا میکنید که میتوانید فهرست آنها را در اینجا ببینید:
فهرست درسهای مختص کاربران ویژه متمم
البته از میان درسها و مطالب مطرح شده، ما فکر میکنیم شاید بهتر باشد ابتدا مطالعهی مباحث زیر را در اولویت قرار دهید:
تصمیم گیری | مدیریت در شرایط ابهام
دوره MBA (پیگیری منظم مجموعه درسها)
نقدهایی که به کار کالینز و پوراس وارد شده
مطالعهی کالینز و پوراس، امروزه در بسیاری از دانشگاههای دنیا تدریس میشود و الهامبخش بسیاری از مدیران است. اما در عین حال، نقدهایی هم بر آن وجود دارد.
یکی از نقدها این است که نمیتوان الزاماً گفت راهکارهای مناسب برای شرکتها بسیار بزرگ برای سایر شرکتها (کوچک، متوسط و بزرگ) هم قابل تعمیم است. بنابراین باید دقت داشته باشیم که قواعد بازی فیلها را به سایر حیوانات جنگل کسب و کار تعمیم ندهیم.
ایراد دیگری هم که مطرح میشود، بحثی است که ما در تفکر سیستمی مطرح کردهایم و توضیح دادهایم که همبستگی را نباید با علیت اشتباه بگیریم (همیشه نمیتوان از مطالعات آماری، نظریههای علمی استخراج کرد).
اینکه ویژگیهای مشترک شرکتهای موفق را استخراج کنیم، کار ارزشمندی است. اما اینکه نتیجه بگیریم ویژگیهای مشترک، علت موفقیت آنهاست، ممکن است درست نباشد.
تمرین و مشارکت در بحث (چون جواب هر تمرین میتواند طولانی باشد، در صورت تمایل، پاسخ هر تمرین را در قالب یک کامنت جداگانه ثبت کنید تا مجبور نشوید به همهی سوالها همزمان فکر کنید).
با توجه به توضیحاتی که در نقد کار کالینز و پوراس مطرح شد، شما چه نقاط قوت و ضعفی را در متد مطالعهی آنها میبینید؟ تا چه حد میتوان به دستاورد چنین روشی اعتماد کرد؟ چه ضعفهایی در آن وجود دارد؟
کالینز و پوراس، وجود رهبران کاریزماتیک را برای یک سازمان ماندگار چندان مهم نمیدانند. هم در تأیید و هم در رد حرف آنان، مثالهای متعددی وجود دارد. شما با کدام سمت ماجرا موافقید؟ آیا روش تحقیق آنها را برای تحلیل و ارزیابی نقش رهبران کاریزماتیک، مناسب میدانید؟
همانطور که در درس افق زمانی توضیح دادهایم، مسئلهها را باید در افق زمانی مشخص، تعریف و تحلیل کرد. بعید است کسی کسب سود را به صورت مطلق، هدف نادرستی بداند. بلکه اغلب ما، به تلاش کسب سود در کوتاهمدت انتقاد داریم.
صنعتی را که در آن فعالیت میکنید یا به آن علاقه دارید، به صورت بسیار کوتاه توضیح دهید و بگویید که چه افق زمانی را برای حداکثر کردن سود، مناسب میدانید؟ در حال حاضر فضای حاکم در آن صنعت به چه افق زمانی فکر میکند؟ چه مکانیزمهایی را میشناسید که اولویت قرار دادن سود، در بلند مدت باعث تضعیف یک کسب و کار یا یک صنعت شود؟ (در حوزه مورد نظر خودتان مثالهای ملموس بزنید)
شما تاکنون در این بحث مشارکت نداشتهاید.
ترتیبی که گروه متمم برای خواندن مطالب سری تفکر استراتژیک به شما پیشنهاد میکند:
- تفکر استراتژیک (معرفی درس)
- معرفی مدل تفکر استراتژیک (الگوی پنج بخشی لیدکا)
- تحلیل SWOT چیست؟ | آشنایی با ماتریس SWOT
- منظور از دیدگاه مبتنی بر منابع (RBV) چیست؟
- منابع و مدیریت منابع (Resource Management)
- فایل صوتی مدیریت منابع: چگونه در ارزیابی منابع خطا میکنیم؟
- فایل صوتی مدیریت منابع: ظرفیت جذب منابع و پرورش آنها
- فایل صوتی مدیریت منابع: استهلاک و پرورش منابع
- تعریف منابع سازمانی
- ارزیابی منابع و مفهوم مزیت رقابتی پایدار (مدل VRIO)
- درباره شیوه مدیریت هزینه و ثروت
- کتاب رقابت برای آینده (نوشته گری همل و پراهالاد)
- کتاب استراتژی اقیانوس آبی (معرفی + خلاصه)
- موفقیت در رقابت یا رهایی از بازی رقابت؟
- ویژگی رقابت سالم
- آیا این تصمیم، یک تصمیم استراتژیک است؟ ویژگی های تصمیم استراتژیک
- ویژگیهای نگرش یک استراتژیست به جهان اطراف (قسمت اول)
- ویژگی های نگرش یک استراتژیست به جهان اطراف (قسمت دوم)
- کاربرد تفکر استراتژیک در مواجهه با روندهای جدید (مثال اطلاعات فوری)
- انتخاب استراتژیک و ارزیابی شرایط دنیای واقعی (Reality Check)
- موانع تفکر استراتژیک و نگاه استراتژیک به کار و زندگی
- ابزارهای تقویت تفکر استراتژیک | آنالوژی
- سناریو چیست؟ نقش سناریو نویسی در تقویت تفکر استراتژیک
- چند نکته در سناریو نویسی برای یک استراتژیست: آرکتایپ های سناریو
- تحلیل استراتژیک منابع | محاسبه سود و ارزیابی هزینه
- سوال کلیدی خریدن یا ساختن
- مبانی تحلیل اکوسیستم ها
- فیل سفید در استراتژی، مدیریت و کسب و کار
- اگر میخواهید ذهن تحلیل گر داشته باشید، از اهمیت الگوها غافل نشوید
- پیتر شوارتز – متخصص آینده پژوهی و سناریو نویسی در تحلیل استراتژیک
- کتاب از خوب به عالی | جیم کالینز
- کتاب ساختن برای ماندن | جیم کالینز و جری پوراس
نویسندهی دیدگاه : مهدی جعفری
پاسخ 1؛ آن دو نویسنده محترم صرفا ویژگی های مشترک شرکتهای برتر را یافته اند که الزاما علت موفقیت آن شرکت ها نمیباشند. گمان میکنم آن دو از یک مدل آماری برای استخراج ویژگی های مشترک شرکتهای برتر استفاده کرده اند و علی رغم اینکه زمان زیادی را برای این کار صرف کرده اند دچار خطای بزرگی شده اند. اشتباه آنها، خطای مدل ذهنی آنها بوده است. مدل ذهنی آنها احتمالا به این شرح بوده است؛ 1. موفقیت شرکتهای برتر حاصل عواملی است که همگی مشترکا از آن عوامل بهره برده اند. 2. ویژگی های مشترک همان عوامل موفقیت میباشند.
حال آنکه در دروس متمم یاد گرفتیم مشخصه های هر کسب و کاری اختصاصی میباشد و همچنین بین رابطه علت و معلولی و همبستگی پارامترها تفاوت وجود دارد.