مدیریت کسب و کار چیست؟ | رشته مدیریت کسب و کار به چه موضوعاتی میپردازد؟
مدیریت کسب و کار چیست؟ در رشته مدیریت کسب و کار چه میآموزند؟
معمولاً وقتی کسی میگوید من مدیریت کسب و کاری را بر عهده دارم، ذهن بسیاری از مردم به سمت کارهای روزمره یک مدیر میرود: جلسههای متعدد. صحبت با کارکنان. انگیزه دادن به آنها. امضا کردن چکها و تأیید نامهها و کارهایی از این دست.
قطعاً این کارها مهماند و بخش زیادی از وقت مدیر یک کسب و کار به همین نوع کارهای عملیاتی میگذرد. اما مدیریت کسب و کار فراتر از اینهاست و در لایههایی بالاتر تعریف میشود. اگر ویژگی های کسب و کارهای موفق را بدانیم، بهتر میتوانیم حدس بزنیم که چه وظایفی بر عهده مدیریت است و از درس مدیریت کسب و کار چه انتظاراتی میرود.
کسب و کار موفق باید ویژگیهای زیر را داشته باشد و مسئولیت همهٔ آنها بر عهدهٔ مدیر کسب و کار است:
کسب و کار باید ارزش آفرین باشد.
به زبان ساده، یعنی اینکه ارزش خروجی کسب و کار (محصول، خدمات و هر آنچه به جامعه عرضه میکند) از ارزش ورودی کسب و کار (مواد اولیه، منابع انسانی، انرژی، پول و هر چیز دیگری که صرف کسب و کار میشود) بیشتر باشد. وقتی ارزش خروجی از ارزش ورودی بیشتر شد، میگوییم کسب و کار ارزش آفرین است. این وظیفهٔ مدیر است که با استراتژیها، تصمیمها و اقدامهای خود، کسب و کار را ارزش آفرین کند.
گاهی مدیران به اشتباه صرفاً بر فروش متمرکز میشوند و میکوشند فروش کسب و کار را افزایش دهند. اما پیشنیاز فروش موفق، ارزشآفرینی است: اول باید مطمئن شویم توانستهایم محصولی عرضه کنیم که برای مشتری «ارزش» داشته باشد و او حاضر باشد برایش پول بدهد.
مجموعه درسهای ارزش آفرینی متمم به این موضوع پرداختهاند.
کسب و کار باید استراتژی داشته باشد.
ارزش آفرین بودن به خودی خود چندان سخت نیست. هر کسب و کاری ممکن است در مقاطع کوتاهی ارزش آفرین باشد. اما مدیریت کسب و کار معنای مهمتر و بزرگتری دارد. مدیریت درست کسب و کار به این معناست که کسب و کار باید بتواند در بلندمدت ارزش اقتصادی خلق کرده و ارزش آفرینی خود را حفظ کند (یعنی همانطور که امروز فعال است و سودآوری اقتصادی دارد، بدانیم چند سال بعد هم فعال میماند و سودآوری اقتصادی خواهد داشت).
با این توصیف، واضح است که علم استراتژی فراتر از برنامه ریزی کسب و کار است و با مسائل پیچیدهتر و متنوعتری سر و کار دارد. از جمله این که:
- چه کنیم تا کسب و کار پایدار باشد؟
- چه کنیم تا مدیریت منابع به بهترین شکل انجام شود؟
- چه تصمیمهایی بگیریم و چه کارهایی انجام دهیم که کسب و کار بتواند در بلندمدت معنا و مأموریت خود را حفظ کند؟
کارکنان سازمان همراه و هماهنگ شوند
مدیریت کسب و کار فعالیتی نیست که یک نفر از عهده آن برآید. مدیر باید کارکنان سازمان را با یکدیگر هماهنگ کرده و همهٔ توان و ظرفیت آنها را در راستای اهداف بلندمدت سازمان بسیج کند.
مدیران در سازمانهای بزرگ این کار را با همکاری واحد مدیریت منابع انسانی انجام میدهند. اما اگر کسب و کاری کوچک بود و چنین واحدی نداشت، به این معنا نیست که این وظایف سازمانی دیگر اهمیت ندارند.
اساساً وقتی در رشته مدیریت کسب و کار از اصطلاح «سازمان» استفاده میکنیم، بر خلاف تصور عمومی و معنای روزمرهٔ این کلمه، منظورمان لزوماً یک مجموعهٔ صد یا دویست یا چند هزار نفری نیست. حتی یک فروشگاه آنلاین کوچک با سه یا چهار نفر همکار هم یک سازمان محسوب میشود (تعریف سازمان چیست؟).
منظور از مدیریت کسب و کار، مدیریت و نظارت بر همهٔ فعالیتها و فرایندهایی است که به نوعی با مأموریتهای بالا همخوان هستند یا برای تحقق آنها ضروریاند.
رشته مدیریت کسب و کار چیست؟
رشته مدیریت کسب و کار برای کسانی طراحی شده که یا هماکنون مدیریت یک کسب و کار را بر عهده دارند و وظایفی که بالاتر گفتیم بر عهدهشان است. یا قصد دارند در آینده شغلی خود در موقعیتهای مدیریتی قرار بگیرند و فعالیت کنند.
همهٔ درسهای رشته مدیریت کسب و کار، از برنامه ریزی و تصمیم گیری گرفته تا رهبری، شکل دادن به فرهنگ سازمانی، مدیریت عملیات و کنترل مدیریتی، مدیریت مالی، بازاریابی و مشتری مداری با این هدف طراحی شدهاند که فرد بتواند وظایف خود را در جایگاه مدیریتی بهتر انجام دهد.
معنی اصطلاح Business Administration چیست؟
دربارهٔ تاریخچه اصطلاح مدیریت کسب و کار باید بگوییم که عبارت مدیریت کسب و کار (به انگلیسی Business Administration) به شکلی که ما میفهمیم و بهکار میبریم، طی یک قرن اخیر بسیار رواج یافته است. پیش از آن Administration را بیشتر به معنای «کار اداری» به کار میبردند و مهمترین مصداق Management را هم مدیریت واحدهای تولیدی صنعتی میشناختند.
در اوایل قرن بیستم Business Administration به تدریج همان معنایی را پیدا کرد که ما امروز میشناسیم و با شنیدن «رشته Business Administration» در ذهنمان تداعی میشود: «ادارهٔ یک کسب و کار».
کسانی که سرپرستی واحدهای کسب و کار را بر عهده داشتند، در پی آموزش دانشگاهی بودند تا دانش و مهارتهای وابسته به این حوزه را یاد بگیرند. دانشگاهها هم از این فرصت بهره بردند و رشته های مدیریت کسب و کار را در هر دو مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد تأسیس کردند.
اصطلاح Master of Business Administration یا MBA از همینجا به وجود آمده است. در ابتدا بخش زیادی از درس های رشته مدیریت کسب و کار به مباحث مالی، حسابداری و بازرگانی اختصاص داشت. اما بعداً حوزههای دیگر هم به آن افزوده شدند و هر آنچه به مدیریت کارآمد ربط داشت در آنها گنجانده شد.
با این توضیح، آنچه در ایران به عنوان رشته مدیریت کسب و کار میشناسیم با آنچه تحت عنوان رشته MBA تدریس میشود، تفاوت ماهوی ندارد. تفاوت اندک در سرفصلها هم کاملاً طبیعی و سلیقهای است. نهتنها این دو رشته، بلکه حتی مدیریت بازرگانی هم – به شکلی که امروز تدریس میشود – بر خلاف نام آن تفاوت جدی با مدیریت کسب و کار و MBA ندارد.
فایل صوتی مدیریت از نگاه پیتر دراکر / معرفی کتاب های مدیریت
رابطه رشته مدیریت کسب و کار با رشته کارآفرینی چیست؟
رشته مدیریت کسب و کار در نخستین دهههای شکلگیری بیشتر بر «اداره کسب و کار موجود» متمرکز بود. یعنی فرض بر این بود که سازمان، شرکت یا کسب و کار وجود دارد و قرار است یک نفر برای مدیریت بخشی از این کسب و کار یا تمام این کسب و کار آموزش ببیند.
اما به تدریج، علاقه به کارآفرینی هم در میان دانشجویان مدیریت کسب و کار و MBA زیاد شد.
نخست به این علت که در رشته MBA و مدیریت کسب و کار به کارآفرینان و کارآفرینی بسیار احترام گذاشته میشود (هر چقدر در رشتههای علمی به دانشمندان توجه میشود، در اینجا به مدیرانی مثل ایلان ماسک، بیل گیتس، جف بزوس، جک ولش و نیز مدیران و کارآفرینان ایرانی توجه میشود).
علت دوم هم این بود که عدهای از دانشجویان به این نتیجه رسیده بودند که وقتی همهٔ جنبههای مدیریت را تا حدی بیاموزیم، چرا برای فرد دیگری کار کنیم؟ چرا کسب و کار خودمان را نداشته باشیم؟
به تدریج گرایش کارآفرینی به گرایش های رشته مدیریت کسب و کار اضافه شد. در کشور خودمان هم در اغلب دورههای MBA و مدیریت کسب و کار گرایش کارآفرینی ارائه میشود. دانشجویان در این گرایش، با مفاهیم کارآفرینی و راه اندازی کسب و کار جدید آشنا میشوند و میتوانند به سمت کارآفرینی رفته یا به کارآفرینان در کارهایی مثل تحلیل صنعت، تدوین بیزینس پلن، بررسی و ارزیابی مدل کسب و کار و … مشاوره دهند.
جالب اینجاست که شوق کارآفرینی و استقبال از این حوزه به تدریج آنقدر زیاد شد که رشته کارآفرینی در مقطع کارشناسی ارشد شکل گرفت. در ایران هم مثل بسیاری از نقاط جهان، هماکنون رشته کارآفرینی در مقطع ارشد در کنار رشته MBA و رشته مدیریت کسب و کار وجود دارد.
اگرچه نمیتوانیم بدون بررسی سرفصلها به طور دقیق قضاوت کنیم، اما انتظار میرود در رشته کارآفرینی سهم درسهای مربوط به خلق و ارزیابی ایده، طراحی کسب و کار، تأمین مالی، استراتژی، بازرگانی و اقتصاد (به ویژه اقتصاد کلان) پررنگتر باشد.
یادآوری: در ایران گاهی تغییر عنوان رشته، صرفاً به علت محدودیتهای بروکراتیک است و دانشگاهها با هدف گسترش دانشکدهها یا ایجاد فرصتهای شغلی جدید، همان درسهای قبلی را با عناوین جدید ارائه میکنند).
چارت درسی کارشناسی ارشد مدیریت کسب و کار در ایران چگونه است؟
به عنوان دو نمونه از چارت درسی کارشناسی ارشد مدیریت کسب و کار میتوانید چارتهای دانشگاه صنعتی شریف و دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات را ببینید.
البته همانطور که میدانید معمولاً در چارتهای درسی درسهای متعددی فهرست میشوند که در عمل به بهانههای مختلف – از کمبود هیئت علمی تا نبود استقبال دانشجویان برگزار نمیشوند.
با این حال دیدن چارت درسی میتواند شما را تا حدی با مفروضات سیاستگذاران دانشگاهی کشور و نگاه آنها به رشته مدیریت کسب و کار آشنا کند:
دانلود فایل PDF چارت درسی کارشناسی ارشد مدیریت کسب و کار شریف
دانلود فایل PDF چارت درسی کارشناسی ارشد مدیریت کسب و کار علوم تحقیقات
متمم مجموعهای از درسهای مدیریتی را با عنوان دوره MBA به صورت آنلاین ارائه میکند. پیشنهاد ما این است که درسهای دوره MBA را ببینید و تصمیم بگیرید که آیا این درسها میتوانند نیاز آموزشی شما را برطرف کنند یا نه.
اگر تصمیم گرفتید در MBA متمم ثبت نام کنید، با توجه به اینکه مطالعه تدریجی دوره MBA با تمرینها و حاشیهها و درسهای جانبی، حداقل یک سال از وقت شما را خواهد گرفت، پیشنهاد ما این است که یک اعتبار یکساله (یک میلیون و دویستهزار تومان) یا دوازده اعتبار یکماهه (هر ماه ۱۶۰ هزار تومان) خریداری کنید.
طی این یک سال، علاوه بر دوره MBA به سایر درس های متمم (از جمله توسعه فردی) هم دسترسی خواهید داشت.
آینده شغلی رشته مدیریت کسب و کار چگونه است؟
در نخستین سالهایی که رشته MBA و بعداً رشته مدیریت کسب و کار در ایران رایج شد، عدهای آن را تبی زودگذر میدانستند. چون به نظر میرسید صرفاً قرار است همان مباحث کلاسیک رشته مدیریت صرفاً با نامی تازه عرضه شود.
حتی وقتی بهترین دانشگاه های ایران رشته مدیریت کسب و کار را در مقطع کارشناسی ارشد راهاندازی کردند، همچنان تصور بر این بود که این تأسیس MBA صرفاً روشی برای تسهیل ورود غیرمدیریتیها به رشته مدیریت بوده است.
اما به تدریج مشخص شد که رشته های MBA و مدیریت کسب و کار تقاضای چشمگیر و باثباتی دارند و احتمالاً سالهای سال در کنار سایر رشته های مرتبط با مدیریت باقی میمانند و باید این رشتههای نو-رسیده را در کنار رشتهها و گرایشهای قدیمیتر مدیریت جدی گرفت و به رسمیت شناخت.
فعال شدن موسسات آموزشی عالی خصوصی هم جایگاه و اهمیت رشته مدیریت کسب و کار را بیش از پیش نشان داد. به تدریج بسیاری از مدیرانی که تجربهٔ کافی در مدیریت داشتند و حتی تحصیلات رسمیشان در رشته مدیریت بود، دوباره به دانشگاهها و موسسات آموزشی برگشتند تا دانش خود را بهروز کنند. چون باور کرده بودند که آموزشهای رشته مدیریت کسب و کار میتواند مهارتهای مدیریتی و رهبریشان را تقویت کنند.«تقاضای زیاد تحصیل» یا «بازار کار خوب؟»
آنچه تا اینجا گفتیم بیشتر دربارهٔ استقبال از رشته مدیریت کسب و کار بود. اما استقبال از رشته لزوماً به معنای آینده شغلی جذاب نیست. رشتههای بسیاری وجود دارند که متقاضیانشان با تلاش و زحمت فراوان تحصیل آنها را آغاز کرده و به پایان میرسانند، اما در نهایت فرصتهای شغلی چندانی برایشان وجود ندارد و یا اگر هست، از نظر حقوق و مزایا و فرصت پیشرفت چندان جذاب نیست.
بنابراین ضمن پذیرفتن این واقعیت که بازار ایران سالهاست تشنهٔ آموزش مدیریت و دوره های مدیریتی است و رشته مدیریت کسب و کار از استقبال فراوان بهرهمند بوده و هست، لازم است آينده شغلی رشته مدیریت کسب و کار را با دقت بیشتری بررسی کنیم.
در ادامه چند عامل مثبت (که نویدبخش آينده شغلی جذاب است) و چند عامل منفی (که ممکن است جذابیت رشته مدیریت کسب و کار را در آينده کاهش دهد) با هم مرور میکنیم. دربارهٔ وزن این عوامل نمیشود نظر قطعی داد. ضمن این که ممکن است بسته به دانش و تخصص هر فرد، بعضی از این عوامل کمرنگتر یا پررنگتر شوند. بنابراین پیشنهاد میکنیم آنها را بخوانید و با در نظر گرفتن عوامل فردی و ویژگیهای خود، وزن نسبی آنها را برای خودتان بسنجید.
آینده رشته مدیریت کسب و کار (عوامل مثبت)
افزایش تعداد مشاغل مدیریتی و سرپرستی
این استدلال یکی از استدلالهایی بود که آقای دکتر علینقی مشایخی در نخستین سالهای راه اندازی MBA دانشگاه شریف بارها تکرار میکردند. ایشان با ترسیم ساختار سلسلهمراتبی در سازمانها توضیح میدادند که اگر از کف هرم صرفنظر کنید، هر کس دیگری در این هرم، زیردستانی دارد و کسی که به هر شکل، وظیفهٔ مدیریت یا سرپرستی را دارد لازم است با مبانی مدیریت آشنا باشد.
با این منطق، که البته عملاً تقاضا را بسیار دستبالا فرض میکند، همهٔ سازمانها، شرکتها و کسب و کارها دیر یا زود به نتیجه میرسند که بهتر است در سمتهای مدیریتی و سرپرستی خود از کسانی استفاده کنند که با دانش مدیریت کسب و کار آشنا باشند و این یعنی یک بازار کار خوب و جذاب برای فارغالتحصیلان دوره های مدیریتی و رشته MBA.
آینده شغلی بهتر به خاطر شبکه ارتباطی قویتر
عامل دیگری هم وجود دارد که بر آینده شغلی رشته مدیریت کسب و کار تأثیر مثبت میگذارد. کسانی که به سراغ رشته مدیریت و دوره های مدیریتی میروند، یا همان زمان در جایگاه مدیریتی هستند و یا مصمم هستند به سرعت رشد کنند و در ردههای مدیریتی قرار بگیرند. بنابراین شکلگیری شبکه ارتباطی با چنین افرادی باعث میشود دسترسی فرد به سازمانها، کسب و کارها و موقعیتهای شغلی جذاب افزایش پیدا کند.
چه در گذشته و چه اکنون، شبکه ارتباطی افراد - چه در دنیای فیزیکی و چه دنیای دیجیتال - نقش مهمی در یافتن فرصتهای شغلی داشته و دارد.
علاوه بر این، کسانی که در زمینه مدیریت درس میخوانند، فرصتها و بهانههای بیشتری برای حضور در شرکتها و کسب و کارها دارند (حتی به عنوان کارآموز یا با هر تعریف و جایگاه دیگر). کارشناس رشته مهندسی بعید است در روزهای اول ورود به یک سازمان بتواند به جلسات بالاترین ردهها راه پیدا کند. اما کسی که حتی صرفاً در حد گزارش نویسی و اسلایدسازی برای جلسه برنامه ریزی استراتژیک مهارت دارد، سریعتر ممکن است به اتاق مدیران ارشد راه پیدا کند.
فرصت کارآفرینی و تجاریسازی ایدهها
آینده شغلی را نباید صرفاً بر اساس بازار کار (یعنی عواملی مثل فرصت برای استخدام و حقوق و مزایا) ارزیابی و برآورد کرد. در رشته های مرتبط با مدیریت - بپسندید یا نه - بخشی از چشم انداز شغلی به کارآفرینی و راه اندازی کسب و کار مربوط میشود.
حتی بسیاری از کسانی که مدیریت و مهارتهای اداره کسب و کار را با هدف استخدام در یک شرکت بزرگ میآموزند، به علل مختلف به سمت کارآفرینی رانده میشوند (مدیر بد، حقوق کم، ناامیدی از بهبود ساختار شرکت، ایدههای تازهٔ پذیرفتهنشده و ...).
هر کس ممکن است در هر بخش از مسیر شغلی خود تصمیم بگیرد وارد دنیای کارآفرینی شود. اما طبعاً اگر در این زمینه آموزش دیده باشید، چنین گزینهای برایتان پررنگتر است. همین که در حوزهای متخصص شوید که «در شرایط نامطلوب و در مواجهه با چالش های بازار کار، یک راه به راههای پیش پایتان اضافه میکند» اتفاق ارزشمندی است و باید آن را عاملی مثبت در نظر گرفت.
آینده رشته مدیریت کسب و کار (عوامل منفی)
صلاحیت بیش از حد نیاز (overqualification)معمولاً کسانی که در رشته MBA و مدیریت کسب و کار تحصیل میکنند، انتظار دارند حقوق و مزایای بیشتری دریافت کنند. حتی اگر چنین پیشفرضی نداشته باشند، عرف بازار چنین تصوری را به وجود میآورد. به همین علت گاهی ممکن است هنگام درخواست شغل، اگر کارفرما اصراری بر مدرک MBA نداشته باشد، همین تحصیلات به نکتهای منفی تبدیل شود.
فرض کنید کارفرمایی میخواهد یک مهندس الکترونیک برای سرپرستی یک واحد فنی استخدام کند، این کارفرما ممکن است به نتیجه برسد که یک مهندس الکترونیک با دو یا سه سال سابقهٔ سرپرستی بهتر از فرد دیگری با «همین مشخصات بهعلاوهٔ مدرک MBA» است. چون فرد اول «احتمالاً» تجربهٔ مشابه دارد، بی آنکه انتظارات مشابه داشته باشد.
اشباع بازار
واقعیت دیگری که باید در ارزیابی آينده شغلی رشته مدیریت کسب و کار در نظر گرفت، اشباع بازار است. درست است که میشود ادعا کرد که «غیر از پایینترین ردهٔ سازمان، همه نیازمند آشنایی با مهارتهای مدیریتی» هستند و از این منظر تقاضا برای فارغالتحصیلان MBA همیشه زیاد است، بسیاری از مدیران چنین چیزی را باور ندارند. یعنی فارغالتحصیلان مدیریت را صرفاً برای چند موقعیت محدود در سازمانشان میخواهند. بنابراین تعداد موقعیتهای شغلیِ واقعیِ موجود برای درسخواندههای مدیریت، کمتر از چیزی است که در نگاه اول به چشم میآید.
دورههای کوچکتر و تخصصیترچند سال اخیر را میتوان دورهٔ انفجار صنعت آموزش دانست. در بسیاری از حوزههای تخصصی، عرضهٔ آموزش بیشتر از تقاضا است. ضمن این که دسترسی آنلاین باعث شده تقریباً هر کس از هر جای کشور (و جهان) به هر دورهای در هر جای دیگر کشور (و جهان) دسترسی داشته باشد.
فرض کنید کارشناس واحد ارتباط با مشتریان بخواهد پیشرفت کند و یک جایگاه مدیریتی به دست بیاورد. چنین کسی میتواند به عنوان مکمل تجربه عملی خود، دهها دوره مدیریتی آنلاین و فیزیکی در زمینههای شناخت مشتری، ارزیابی و ارزش گذاری مشتری، مدیریت ارتباط با مشتری، نحوه مذاکره با مشتریان ناراضی و ... بگذراند. و حالا اگر فرد دیگری بدون این آموزشها و صرفاً با مدرک MBA یا مدیریت کسب و کار بخواهد با او برای مدیریت دپارتمان ارتباط با مشتری رقابت کند، احتمالاً شانس چندانی نخواهد داشت.
رکودهای اقتصادیموضوع دیگری که باید در ارزیابی آينده شغلی رشته مدیریت در نظر گرفت، دورههای رکود اقتصادی است. جدا از سیکلهای رونق و رکود در سطح جهان - که ما هم از آن تأثیر میپذیریم - دوره های متعدد رکودهای داخلی ناشی از سوءمدیریت، سیاستگذاریهای نادرست و ناآشنایی مسئولان با اقتصاد هم وجود دارد که به رکودهای جهانی اضافه میشوند.
با وجودی که در دوران رکود، مهارت های مدیریتی بیش از پیش مهم میشوند، در عمل زیاد میبینیم که جذب مدیران کمتر شده و مدیران مشغول به کار هم تعدیل میشوند. شاید یکی از علتها این باشد که که برخی سازمانها هزینه برای نیروهای مدیریتی را هزینه لوکس میدانند. علت دیگر هم این است که عدهای از مدیران ارشد و صاحبان کسب و کار معتقدند برخی رکودها و بحرانها عمیقتر و فراگیرتر از آن هستند که توانمندی مدیران بتواند آنها را مهار کند. بنابراین با حذف یا کاهش تحصیلکردگان مدیریت میشود هزینهٔ حفظ نیروهای عملیاتی را تأمین کرد.
بنابراین، با وجودی که ضد شهود اولیه به نظر میرسد، بخشی از تقاضا برای تحصیلکردگان مدیریت «فصلی» است. به ویژه اگر فرد صرفاً به مدرک و گواهینامه MBA خود اتکا کرده و توانمندیها و تخصص ویژه و متمایزکنندهای نداشته باشد.
نیازمند ذهن تطبیقی خوب و قدرت آنالوژی
آخرین نکتهای که باید مد نظر قرار دهید این است که دانش مدیریت کسب و کار به شکل خام قابلاستفاده نیست. کسی با خواندن کتابهای مدیریتی و کتابهای استراتژی نمیتواند ادعا کند که به مدیر و استراتژیست تبدیل شده است. حتی سابقه کار مدیریتی هم لزوماً از کسی مدیر نمیسازد. مدیران بسیاری هستند که سالهای سال اشتباهات خود را تکرار کردهاند. سابقه کار طولانیتر صرفاً اعتماد به نفس آنها را در نادانیهایشان افزایش داده و از آنها مدیر خطرناکتری ساخته است.
مدیریت، به شدت نیازمند مهارت یادگیری، تفکر انتزاعی، درک آنالوژی و تفکر نقادانه است. فرد باید بتواند رفتار و تصمیمهای خود را تحلیل و ارزیابی کند. همچنین باید تشخیص دهد در هر یک از مسائل، بحرانها و چالشها، از میان مدلهای مدیریتی کدامیک واقعاً به کار او میآیند. و نیز بتواند از میان داستان های کسب و کار نکتههای درستی را بیرون بکشد و تجربههای خود و مدیران دیگر را به درستی تفسیر کند. در غیر این صورت، پس از آشنایی با مدیریت و ادبیات مدیریتی، صرفاً به زبانی تازه برای توجیه بهتر تصمیمهای نادرست و خطاها و اشتباهات خود مجهز خواهد شد.
حتی اگر آينده تخصص مدیریت کسب و کار درخشان باشد، کسانی که از مهارتهای فوق بیبهرهاند، بهرهٔ چندانی از آن آینده درخشان نخواهند داشت. و متأسفانه باید بپذیریم که - حداقل در حال حاضر - تعداد کسانی که دوره های مدیریتی را گذراندهاند و همچنان در حوزههای فوق ضعیفند، اصلاً کم نیست.
عبارتها و اصطلاحات مرتبط
چند نام مطرح در مدیریت کسب و کار
پیتر دراکر
نظریهپرداز مدیریت و ملقّب به پدر مدیریت مدرن
هنری مینتزبرگ
از نظریهپردازان مطرح مدیریت که انتقادهای فراوانی هم به شیوهٔ آموزش مدیریت و دوره های مدیریت کسب و کار داشته است.
مایکل پورتر
از معروفترین صاحبنظران استراتژی کسب و کار (با رویکرد استراتژی رقابتی)
کلیتون کریستنسن
نویسندهای که آثارش دربارهٔ نوآوری و برهمزدن ساختار صنایع و بازارها مرجعی شناختهشده و معتبر محسوب میشوند.
چند مقاله و کتاب درباره تاریخچه مدیریت کسب و کار
Management Ideas: A Short History of The Business Administration
کلاوس بروکهوف در کتاب ایده های مدیریتی (تاریخچه مختصر مدیریت کسب و کار) روند شکلگیری دانش مدیریت کسب و کار را از دوران کهن (مدیریت در ایران و عراق و هند) تا عصر جدید (شکلگیری مدارس کسب و کار) بررسی کرده است.
The Oxford Handbook of Business History
کتاب هندبوک تاریخ کسب و کار آکسفورد یکی از منابع معتبر در زمینهٔ تحولات تاریخ کسب و کار است. در این کتاب هفتصد صفحهای به موضوعاتی مانند رابطه نظریه های اقتصادی و نظریه های کسب و کار، تحول نظریههای مدیریتی همزمان با تحولات کسب و کار، اثرات جهانی سازی بر مدیریت کسب و کار، کسب و کارهای بزرگ، کارآفرینی، کسب و کارهای خانوادگی، کارتلها، فرهنگ کسب و کار و آموزش مهارتهای کسب و کار پرداخته شده است.
کتاب های مشاوره مدیریت / کتاب های بازاریابی / کتاب های استراتژی / کتاب های توسعه فردی