فایل صوتی معرفی دوره آموزشی تفکر سیستمی

در این فایل صوتی سی دقیقهای سعی شده بحث تفکر سیستمی به زبان ساده معرفی شود و همچنین توضیح دهیم که چرا اصرار داشتهایم موضوع تفکر سیستمی را در مجموعهی درسهای پایهی دوره MBA متمم و قبل از بسیاری درسهای دیگر قرار دهیم.
همچنین تلاش شده با مرور مثالهای مختلف، دلایل نیاز به آشنایی با این حوزهی فکری، شفافتر گردد.
این فایل به طور خاص برای کسانی تولید شده که هنوز مطالعهی درسهای تفکر سیستمی را آغاز نکردهاند و میخواهند یک ذهنیت اولیه نسبت به این بحث داشته باشد.
نقشه راه یادگیری تفکر سیستمیدر فایل صوتی تفکر سیستمی، چند نکته به شرح زیر مورد اشاره و بحث قرار گرفتهاند:
چرا تفکر سیستمی از درسهای پایهی متمم محسوب میشود؟
سیستمی نگاه کردن، به معنای پیچیده نگاه کردن نیست.
تفکر سیستمی در سیستمهای اجتماعی، یعنی اولویت دادن کارکرد سیستم به هر چیز دیگر
نقشه ذهنی زیر، موضوعات مطرح شده در فایل را نمایش میدهد تا آمادگی بیشتری برای گوش دادن به فایل صوتی داشته باشید. با کلیک بر روی تصویر، میتوانید نسخهی با کیفیتتر را مشاهده کنید:
این فایل صوتی سیدقیقهای رامیتوانید از طریق لینک زیر دانلود کنید:
لینک دانلود فایل صوتی تفکر سیستمی
سایر فایلهای مربوط به رادیو متمم را میتوانید از محل آرشیو رادیو متمم دانلود کنید.
در صورتی که به آموزش شنیداری علاقهمند هستید، میتوانید مجموعه فایلهای صوتی «آشنایی با مبانی تفکر سیستمی» را از فروشگاه متمم تهیه کرده و گوش دهید.
محمدرضا شعبانعلی در این مجموعه فایل صوتی شش ساعته، تاریخچهٔ شکلگیری و مبانی تفکر سیستمی را شرح داده و میکوشد این مفاهیم را به کمک انواع مثالها – از مثالهای کلاسیک تا موضوعات روز جامعه – آموزش دهد. بخشی از محتوای این فایل صوتی با آنچه به شکل متنی در درسهای متمم آمده مشترک است.
برای مشاهدهی فهرست نکات مطرح شده در این مجموعهٔ آموزشی میتوانید روی دکمهی زیر کلیک کنید:
چند تذکر دربارهٔ بخش معرفی کتاب متمم
متمم سایت فروش کتاب نیست. و جز کتاب «از کتاب» محمدرضا شعبانعلی - که خود متمم آن را منتشر کرده - صرفاً به معرفی، بررسی و نقد کتاب میپردازد.
صِرف معرفی کتاب در متمم لزوماً به معنای تأیید محتوای آن کتاب نیست. پس حتماً متن معرفی را کامل بخوانید. ممکن است نقاط ضعف برخی کتابها پررنگتر از نقاط قوتشان باشد. ضمن این که معرفی کتاب در متمم لزوماً به این معنا نیست که آن کتاب جزو منابع تدوین درسها بوده است. جز در مواردی که صریحاً به این نکته اشاره، در باقی موارد صرفاً ممکن است با هدف آشنایی کلی با موضوع یا نویسنده و یا نقد کتاب به آن پرداخته شده باشد.
متمم برای معرفی کتابها هیچ نوع هزینهای دریافت نمیکند و صرفاً اهداف آموزشی خود را مد نظر قرار میدهد.
دستهبندی کتاب های روانشناسی و توسعه فردی
کتابهایی در مورد یادگیری و مدل ذهنی
چند کتاب درباره بهبود مهارت های ارتباطی
مطالب، فایلها و کتابهای مربوط به کتابخوانی
خرید کتاب از کتاب نوشته محمدرضا شعبانعلی
راهنمای خواندن و خریدن کتاب (فایل صوتی)
کتابخوانی | چگونه کتابخوان شویم؟
فهرست کتابهای پیشنهادی برای ترجمه
پاراگراف فارسی | جملات منتخب کتابها
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری تفکر سیستمی به شما پیشنهاد میکند:
- تفکر سیستمی چیست؟ | دوره آموزشی تفکر سیستمی | از تعریف تا تحلیل سیستمها
- تفکر سیستمی به زبان ساده
- فایل صوتی معرفی دوره آموزشی تفکر سیستمی
- یک کلیپ تصویری درباره تفکر سیستمی (بالانس)
- راسل اکاف (راسل ایکاف) | تدوینگر تفکر سیستمی
- کتاب تفکر سیستمی (مدیریت آشوب و پیچیدگی) | جمشید قراچه داغی
- کتاب تفکر سیستمی | چگونه جزوه تفکر سیستمی دنلا مدوز به کتاب تبدیل شد؟
- لودویگ فون برتالانفی | نویسندهٔ کتاب نظریه عمومی سیستمها
- پیتر سنگه و چند جمله کوتاه در مورد تفکر سیستمی
- تعریف سیستم چیست؟ | سیستمهای باز و بسته | چند مثال از انواع سیستم
- سیستم باز چیست؟ | ویژگیهای سیستم باز و چند مثال
- چگونه میتوان بهترین خودرو جهان را ساخت؟ | دام بهینه سازی جزئی
- رویکرد سیستمی در یک جمله | توجه به ترکیب (سنتز) به جای تجزیه (آنالیز)
- تفکر خطی در برابر تفکر سیستمی
- رفتارهای غیرمنتظرهٔ سیستمها | وقتی سیستم در برابر سیاستگذار مقاومت میکند
- رویکرد سیستمی | نگاه چندبعدی در برابر تکبعدی
- هم پایانی در سیستمها | برای رسیدن به مقصد تنها یک راه وجود ندارد
- گرفتار کدامیک هستید: مشکل سیستمی یا مشکل در سیستم؟
- مدل کوه یخ در تفکر سیستمی | آیا به تفاوت رویداد و روند توجه دارید؟
- گاوین اشمیت: فاصله بین خبرها و فهم ما
- مبانی تحلیل سیستم (اجزا، روابط، هدف)
- نقاط اهرمی، نقاط کلیدی و نقاط مرزی در سیستمها
- همیشه نمیتوان از مطالعات آماری، نظریه های علمی استخراج کرد
- راسل اکاف، تفکر سیستمی و هدفهای ضمنی
- مسائل چند ریشهای | زنبورهایی که ناپدید میشدند
- چه کسی مقصر است؟ | به علتهای نزدیک قانع نشویم
- بازخورد یا فیدبک چیست؟
- بازخورد در مدیریت | هر نظر، نقد یا پیامی بازخورد نیست
- راهکارها را با توجه به محدوده اثر و افق زمانی آنها تحلیل کنید
- اثر مار کبرا | کاربرد تفکر سیستمی در سیاست گذاری
- نیازمندان دوردست | فاصلهٔ فیزیکی چه تأثیری بر وظایف اخلاقی میگذارد؟
- آلاینده های محیطی | مفهوم «آلاینده» و «محیط» را گستردهتر ببینیم
- معرفی پادکست فریکونومیکس | استیون لویت و استیون دابنر
- جنگ با گنجشکها | هزینهٔ نادیده گرفتن پیچیدگیهای سیستمی
- مالیات پنجره | نیت خیری که سنگفرش جادهٔ جهنم شد
- دایره همدلی | ما با چه کسانی همسرنوشت هستیم؟
- بدهی ما به آینده | عمری به اندازهٔ عمر همهٔ انسانها
- آرکتایپهای سیستمی | جابجایی بار در سیستم
- آرکتایپهای سیستمی | موفقیت سهم موفقهاست
- آرکتایپهای سیستمی | گلولههای برفی و محدودیتهای رشد
- آرکتایپهای سیستمی | فرسایش تدریجی اهداف و استانداردها
- آرکتایپهای سیستمی | هدف گذاری اشتباه برای سیستمها
- آنکس که راه حل مسئله را میدانست، عاشق مسئله شده است
- تعریف نگرش سیستمی با یک مثال از پیتر سنگه
- پارادوکس ایکاروس | همان چیزی که موفقمان کرده میتواند باعث شکستمان شود
- سواری رایگان | پسورد اینترنت همسایهام را میدانم!
- آیا نمایشگاه کتاب به کتابفروشیها آسیب میزند؟
- مالیات آمازون یک راهکار سیستمی است یا غیرسیستمی؟
- درباره مصرف پلاستیک و حفظ محیط زیست | تجربه ذهنی
- تجربه ذهنی | مشارکت در درآمد فارغ التحصیلان دانشگاهها
- ضررهای سیگار | سنگینترین حکم خسارت در تاریخ دادگاههای جهان
- اثر گلخانه ای | گرمایش زمین چیست و چرا باید به آن توجه کنیم؟
- نباید چنین میشد | دربارهٔ متناسب نبودن علت و معلول!
- نگرش سیستمی (مرور و جمعبندی) | به روایت راسل اکاف
- کتاب پنجمین فرمان نوشته پیتر سنگه درباره سازمان یادگیرنده
- کتاب رقص تغییر | چالشهای تغییر پایدار | پیتر سنگه
- کتاب «دربارهٔ سیستمهای هدفمند» | راسل اکاف
- اتاق خبر | درس تفکر سیستمی
- پروژه پایانی تفکر سیستمی
- منابع تکمیلی | دوره صوتی آموزش تفکر سیستمی محمدرضا شعبانعلی
- کارنامه شما در درس تفکر سیستمی
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای آشنا شدن بیشتر با متمم به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کنید و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۲۴۰ هزار تومان)، فصلی (۶۱۰ هزار تومان)، نیمسال (یک میلیون و ۱۰۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۸۰۰ هزار تومان) بخرید.
توجه داشته باشید که خرید ششماهه و یکساله بهترتیب معادل ۲۰٪ و ۳۸٪ تخفیف (نسبت به خرید یکماهه) محسوب میشوند.برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
نویسندهی دیدگاه : حجت زندی
به نام خدا
با گوش دادن به فایل صوتی یاد داشتان زیر افتادم:
داستان کوتاه آموزنده تله موش
موشی از شکاف دیوار کشاورز و همسرش را دید که بستهای را باز میکردند. فهمید که محتوی جعبه چیزی نیست مگر تله موش، ترس وجودش را فرا گرفت. به سمت حیاط مزرعه که میرفت، جار زد : تله موش تو خانه است. تا به همه اخطار بدهد.
مرغک قدقد کرد و پنجهای به زمین کشید. سرش را بلند کرد و گفت: بیچاره، این تویی که باید نگران باشی، این قضیه هیچ ربطی به من ندارد، من که توی تله نمیافتم. موش رو به خوک کرد و گفت: تله موش تو خانه است. خوک از سر همدردی گفت: واقعاً متأسفم . اما کاری به جز دعا از دست من بر نمیآید. مطمئن باشید که در دعاهام شما را فراموش نخواهم کرد. موش سراغ گاو رفت و او در پاسخ گفت: به نظرت خطری من را تهدید میکند؟
موش سرافکنده و غمگین به خانه برگشت تا یکه و تنها با تله موش کشاورز روبرو شود. همان شب صدایی در خانه به گوش رسید، مثل صدای تله موشی که طعمهای در آن افتاده باشد. همسر کشاورز با عجله بیرون دوید تا ببیند چه چیزی به تله افتاده است؟ اتاق تاریک بود و اوندید چه چیزی به تله افتاده، از قضا ماری سمی بود که دمش لای تله گیر کرده بود. مار همسر کشاورز را گزید. کشاورز بیدرنگ او را به بیمارستان رساند. وقتی به خانه برگشت تب داشت. خوب همه میدانند که دوای تب سوپ جوجه تازه است.
از این رو کشاورز چاقویش را برداشت و به حیاط رفت تا اصلی ترین مادهی سوپ را تهیه کند. بیماری همسرش بهبود نیافت. به همین علت دوستان و همسایهها مدام به عیادت او میآمدند. کشاورز برای تهیه غذای آنها خوک را هم کشت. همسر کشاورز مرد. افراد بسیاری برای مراسم خاکسپاری او آمدند. کشاورز برای تدارک غذای آنها گاو را هم سر برید. پس به یاد داشته باش که وقتی چیزی ضعیفترین ما را تهدید میکند، همهی ما در خطریم.
با سپاس
سلام
هنگام صحبت ها، یک داستان برایم تداعی شد که گفتنش خالی از لطف نیست. از یکی از آشنایان که در خارج از کشور زندگی می کنن در مورد مردم کشور ها سوال پرسیدم. حرف جالبی زدند که تاییدی بر حرف های جناب شعبانعلی ست.
ایشون گفتن مردم کشوری که تنها افتخارشان فرهنگ مردم گذشته سرزمینشان هست در کشورشان به طور خوبی پیشرفت نکرده اند. مثال بارزی که ایشون زدند هم کشور یونان بود که تنها افتخارشان این است که در پیش از میلاد مهد فرهنگ و فلفسه بوده است. اما اکنون کشورشان در بین کشورهای اروپایی با مشکلات زیادی گریبان گیر است.
از جمله مواردی که در مورد این فایل صوتی یاد گرفتم این است که؛
* فکر میکنم چراها و علتهایی را که در زندگی نمیدانیم برایمان روشن میکند؛ چرا به سینما و کنسرت برویم؟ چرا باید به یک موش که خطر تهدیدش میکند و در ظاهر این موضوع ارتباطی با حیوانات دیگر ندارد، کمک کرد؟(اشاره به کامنت حجت زندی در همین درس) چرا باید زباله ها را از هم تفکیک و یا بازیافت کرد؟ و چراهای دیگر.
* فکر میکنم با استفاده از تفکر سیستمی، این جمله ی شمس تبریزی را که میگوید «سخن درویش را پاسدار که او نتواند با تو سبب را گفتن» درک کنیم و حتی مقصود سخن درویش را متوجه شویم.
* تفکر سیستمی افق نگاه بسیار دورتری به شخص میدهد. حتی شاید نتیجه اش را در زمان عمر خود، نتواند ببیند اما اثر آن همچنان وجود دارد.
مطلبی که آقای شعبانعلی در ابتدای فایل در مورد بیان کردن ثقیل و غیر قابل فهم تفکر سیستمی اشاره کردن واقعا حقیقت داره.این رو هم در کلاس های دانشگاه و هم در کتاب هایی که در این باره منتشر شده دیدم.انگار که این افراد یک مفهومی به وجود آوردن برای پز دادن!
تشکر می کنم از متمم که چنین محیطی رو ایجاد کرده تا خیلی صریح تر و شفاف تر، ما مخاطب ها بتونیم در این مورد آگاهی کسب کنیم.
در زندگی و کار و اجتماع جامع نگر باشیم و افکارمان را مثل یک پدر و رهبر که به فکر دیگران است سازماندهی کنیم نه مثل یک منفعت طلب
با سلام. برای موفقیت یک سیستم باید همه ی اعضای آن تفکر سیستمی داشته باشند. و همه به این فکر کنند که هرگونه عملکرد آنها بر روی عملکرد دیگری موثر هست. هر چند مدیران یک سیستم نقش بیشتری دارند. من فکر می کنم این مبحث آنقدر باید در سازمان ها مورد توجه قرار بگیرد تا این تفکرحاکم شود. چون در صورت حاکم شدن این تفکر، سیستم هم فرایند خوبی را دنبال می کند و هم به نتیجه خوبی می انجامد و هم اینکه مسولیت پذیری اعضاء بیشترمی شود.
سلام
مسائل مختلف و جامع و کاملی بیان شد اما در یک جمله: تفکر سیستمی یعنی جامع نگری . یعنی زمان انتخاب راه حل فقط به مشکل خودمان فکر نکنیم . به تاثیر مشکل بر دیگران و آینده فکر کنیم و بعد راه حل انتخاب کنیم.
حرف های استاد در مورد ریشه ای فکر کردن و تخصص گرایی، من را یاد مباحث مربوط به جزءنگر بودن پزشکی غرب و کل نگر بودن طب سنتی انداخت. کل نگر بودن به این معنا که همه ی اجزاء سیستم بدن انسان را در ارتباط با هم می بیند. و اینکه من قبلا فکر می کردم هر چقدر در مسائل زندگی جزء نگر باشیم به همان اندازه موفق تر هستیم. ولی ظاهرا اگر نگرش کلی را در کنار جزء نگری داشته باشیم موفق تریم.
باسلام
درمورد مطلبی که درمورد بیمار اورژانس فرمودید، این به مبحث بسیار مهمی مربوط می شود به نام “سطح بندی تریاژ”.گاهی این سطح بندی ها با قوانین انسانی سازگار نیست و گاهی سلیقه ای هست.منظورم سلیقه صاحب نظران است.ب عنوان مثال درجایی خواندم اگر بحران جدی ای مانند زلزله پیش امد و شرایط یکسانی برای دو بیمار وجود دارد، یکی از انها راننده و دیگری جراح مغز و اعصاب است باید ابتدا به آن جراح رسیدگی شود.حال، اگر به پیشینه آن جراح نگاه کنید ممکن است پزشک با اخلاقی نبوده باشد ممکن است اصلا کسی در خانه منتظر او نباشد ….تصممی گیری در ان موارد خیلی سخت است و آموزش هایی که در این زمینه وجود دارد بسیار ناقص…امیدوارم با وجود فارغ التحصیلان رشته های مدیریت بیمارستانی بیشتر به این مسائل پرداخته بشه.
باتشکر
فاطمه زهرا پاکزاد
داستانی را که میخواهم عرض کنم کمی طولانی است ولی به نظرم ارزش وقت گذاشتن دارد، امیدوارم پشیمانتان نکنم:
لازم به توضیح است که از آنجایی که کتابم را به کسی قرض دادهام، هرآنچه از مفهوم آن در ذهنم باقی مانده است را برایتان نقل میکنم. امیدوارم اگر کسی نکتهای یا اصلاحی مدنظرش بود، در زیر همین کامنت بگذارد.
در کتاب انواع مردان نوشتۀ شینودا بولن، در اواخر کتاب داستانی ذکر شده تحت عنوان صدمین میمون و اگر اشتباه نکنم، تیتری که نوشته بود: تو صدمین میمون باش.
نویسنده توضیح میدهد که در یک جنگلی که کنار دریا قرار داشت، سیبزمینی روی خاک میافتاد و میمونها آن را بر میداشتند و تمیز میکردند و میخوردند.
به صورت اتفاقی، یک میمون تصمیم میگیرد قبل از خوردن سیبزمینی، آن را با آب دریا تمیز کند و بعد از آن، سیبزمینی را بخورد. وقتی این کار را کرد، متوجه شد که سیبزمینی کمی مزۀ شور به خودش گرفته و مزۀ بهتری پیدا کرده است.
کمکَمَک، خانوادۀ او نیز همین کار را کردند و نتیجۀ مشابهای گرفتند. کمکم میمونهای اطراف او همین کار را کردند تا اینکه بالأخره صدمین میمون نیز همین کار را کرد. وقتی صدمین میمون این کار (یعنی شستن سیب زمینی با آب دریا) را انجام داد، به صورت ناخودآگاه، همۀ میمونهای جهان نیز اینکار را انجام دادند.
قانون جالبی به نظرم آمد. برداشت من این بود که اگر به نظر ما کاری اشتباه است، بهتر است از خودمان شروع کنیم و کمکم اطرافیان ما آن را انجام دهند و کمکم، کلّ ایران یا کلّ جهان آن را انجام دهند.
همیشه وقتی سخنرانی از کمبود مطالعه و اینکه سرانۀ مطالعه در کشورمان ۲دقیقه است، حرفی به میان میآورد، کمی ناراحت میشدم (البته فکر میکنم این تحقیق، تاریخ اعتبارش گذشته است).
برای همین سعی کردهام مطالعه را وارد زندگیام کنم و کیفیت زندگیام را بهبود دهم. شاید من صدمین میمون باشم و موجب شوم ناخودآگاه اطرافیانم نیز همین کار را انجام دهند.
در مبحث تفکر سیستمی نیز سعی کردهام صدمین میمون باشم و این مشکل را در خودم برطرف کنم و به عبارتی، صدمین میمون باشم.
خاطرهای هم از تفکر غیر سیستمی و برخورد غیرسیستمیام به خاطر دارم که به خاطر طولانی نشدن کامنتم، سعی میکنم خلاصه آن را بیان کنم:
نمایشگاه کتاب تهران، چند سالی است که در اردیبهشت ماه هرسال برگزار میشود و علاقهمندان به کتاب و کتابخوانی -و همچنین علاقهمندان به خوشگذرانی و وقتگذرانی- به نمایشگاه سر میزنند.
به خاطر دوران دانشجویی و از آنجایی که فکر میکردم باید منفعتی از این قضیه نصیب من شود، بنهایی را که دوستانم نیاز نداشتند را از اطرافیان جمع میکردم و با آنها ثبتنام میکردم و آنها را با قیمت کمی بالاتر (و البته منصفانه) میفروختم. فکر میکردم کارم هیچ مشکلی هم ندارد و خیلی هم درست است. جالبتر از آن، همچنان که محمدرضا اشاره کرد، فکر میکردم به عقلِ افراد کمی میرسد که این کار را انجام دهند و فقط من میفهمم و اکثراً نمیفهمند.
جدای از اینکه الآن متوجه کار اشتباهم شدم، فهمیدم من فقط به فکر منافع خودم بودم و اصلاً به منافع سیستم (جامعه) فکر نمیکردم.
علاقهای نداشتم که این خاطره را تعریف کنم و خودم را شرمنده کنم ولی خب انسان است و اشتباههایش. خوشحالم که به یکی دیگر از اشتباهاتم پی بردم و امیدوارم بتوانم تفکر سیستمی را در خودم Internalize کنم.
من در مجموعه های بزرگ و کوچک زیادی کار کردم با این فایل دیدم واقعا فقر تفکر شدید سیستمی داریم مخصوصا در شرکت های بزرگ، همه بصورت جزیره ای کار می کنند.
تفکر سیستمی به نوع نگاه به موضوع بستگی داره. و باید کلیه جوانب نگاه شود و بهینه ترین روش مشکلات حل شود. همان طور که استاد بزرگوار در صحبت هاشون فرمودن.
تفکر سیستمی،به تعبیری تفکر مسئولیت پذیری در برابر جامعه و سازمان و هم جامعه ای ها و هم سازمانی هاست
به نام خدا؛
با سلام و احترام؛
وقتی که این فایل صوتی را در زمینه ی تفکر سیستمی گوش می کردم، از طرفی افسوس می خوردم که چرا افراد کمی چنین نگرشی دارند و از طرفی هم خوشحال بودم که خدا رو شکر که من این مفهوم ارزشمند و راهگشایی خیلی از مشکلات را شروع به یادگیری کردم. مفهومی که اگر همه ی افراد یک جامعه با جون و روحشون درک کنند و سرلوحه ی تمام کارهایشان قرار دهند، دیگر فساد و مشکلات بسیاری که در سازمان ها و خانواده ها و … حاکم است به طور قابل توجهی کاهش می یاد. ممکن است نرخ ازدواج های منجر به طلاق کاهش بیابید؛ ممکن است راندمان و کارایی صنایع و خروجی تولیدات مفید آنها افزایش بیابد و … .
بسیار سپاسگزارم
ابراهیم احمدی
با گوش دادن این فایل یه تجربه شخصی برام تداعی شد که فکر می کنم مصداقی از تفکر سیستمی باشه.
با تصمیم مدیر عامل، جهت کاهش هزینه ها و افزایش بهره وری همکاران تعدادی فرم نظر سنجی (مدیر عامل ساخته) بین پرسنل توزیع شد. در ابتدا من از تمامی واحدها (بجز واحد خودم) حدود ۱۰ تا مشکل رو لیست کردم و شادمان از اینکه فرم من بلند بالاتر از همه همکاران خواهد بود (سلب مسئولیت از خودم).
با خودم فکر کردم اگه بخوام ریشه ای و عمیق تر به مسئله نگاه کنم ابتدا باید مشکلات مربوط به واحد خودم رو ببینم. نهایتا به این نتیجه رسیدم که واحدی که من در اون هستم می تونه کلا حذف بشه بدون اینکه اختلالی توی شرکت (سیستم) بوجود بیاد.
پس از جمع آوری فرم ها اولین اقدامی که صورت گرفت حذف اون واحد (حلقه زائد) بود. که این مساله حداقل ماهانه ۱۰ میلیون تومان هزینه ها را کاهش داد. هر چند نگرانی از دست دادن شغل وجود داشت (سیستم در اختیار افراد) ولی در مجموع من احساس رضایت داشتم(افراد در اختیار سیستم).
پ ن: همین تصمیم باعث شد تمام پرسنل اون واحد در کمتر از شش ماه ارتقاء شغلی داشته باشند.
خیلی فایل جالبی بود . من اعتراف می کنم که همیشه هر تصمیمی که گرفتم فقط به حل مشکل در همون لحظه منجر شده و اعتراف می کنم که داشتن نگاهی عمیق تر و دیدن چند گام دورتر نیازمند دانش است که من فاقد آن هستم. و همچون تشنه ای در بیابان به دنبال یافتن چنین دانشی هستم. امیدوارم با کمک متمم بتوانم از این نادانی که نتیجه ای جز کم شدن اعتماد به نفس نداشته بیرون یبایم.
در مورد نکاتی که توی این فایل صوتی گفته شد، چنتا مثال می زنم به امید اینکه هم برای بقیه مفید باشه و هم مطلب برای خودم روشنتر و شفاف تر بشه:
۱)یکی از اهداف تفکر سیستمی اینه که به ما یاد بده که به مسائل و مشکلاتمون ریشه ای تر نگاه کنیم.
دانش آموزی رو در نظر بگیریم که موقع نزدیک شدن به هر کدوم از امتحاناتش، پدر یا مادر براش معلم خصوصی می گیرن و اتفاقا با این کار دانش آموز نمرات خوبی میگیره.ولی این مشکل در واقع حل نشده چون این مساله بعد از یه مدت برای دانش آموز به یک عادت تبدیل میشه و عزت نفس و اعتماد به نفس رو ازش میگیره و اونو به یه شخصیت وابسته و غیرمستقل تبدیل میکنه و این مساله فقط به امتحانات درسی و دانشگاهی ختم نمیشه و اثر خودش رو در سایر ابعاد زندگی شخصی،کاری و…. نشون میده.به قول معروف بهتره به جای اینکه به بچه ت ماهی بدی، ماهیگیری رو یادش بدی.
۲)مکانیزم های سیستم رو باید در خدمت سیستم ببینیم و نه در خدمت خودمون.
یادم میاد یکی از دوستان می خواست مجوز برگزاری یه دوره ها ی آموزشی رو از یه سازمان دولتی به خصوص، بگیره و شرطش این بود که درخواست کننده ی مجوز باید ۵سال سابقه ی تدریس توی اون حوزه ی آموزشی رو داشته باشه و چون اون شخص چنین تجربه ای رو نداشت دنبال پارتی و آشنا توی اون سازمان بود تا بتونه به هر قیمتی اون مجوز رو دریافت کنه.مثال هایی ازین دست زیاد هستن.فک میکنم یکی از اثرات بلند مدت چنین اتفاق هایی بی اعتمادی مردم نسبت به هم و نسبت به مسئولان و کارمندان سازمان ها و ارگان ها باشه و جمله هایی مثل” اینجا جنگله. بخور تا خورده نشی” در بین افراد یک جامعه رواج پیدا کنه.
۳)تجزیه و تحلیل همیشه روش درستی برای حل مسائل و مشکلات نیست.
برای مثال برای برخی از افراد شاید عجیب باشه که چرا در جلسات مصاحبه ی شغلی از مصاحبه شونده ها راجع به تفریحات و سرگرمی هاشون سوال پرسیده میشه، در حالیکه شاید آگاهی از تفریح و سرگرمی هر شخص(با توجه به روشن کردن ابعاد شخصیتی و مدل ذهنی اون فرد) اطلاعات بسیار مفید تری نسبت به رزومه های ساختگی و مدارک تحصیلی بدون ارزش از اون شخص، در اختیار مصاحبه کننده قرار بده.به عبارت دیگه میشه گفت اغلب فرد، یک فرد واحد هست و نمیشه ابعاد شغلی و شخصیش رو مجزا از هم در نظر گرفت.
۴) تفکر سیستمی قراره به ما کمک کنه که اثرات بلند مدت مسائل رو ببینیم.
چند وقت پیش یکی از دوستان بهم گفت چقدر دوس دارم فلان فیلم رو ببینم.بهش گفتم خب سی دی ش که اومده چرا نخریدیش؟ گفت آخه فلان دوستم گفته واست میارمش یه هفته ی دیگه.گفتم خب چرا به جای یه هفته صبر کردن نمیری همین الان بخریش؟مگه فک نمیکنی که خیلی فیلم خوبیه؟تازه با این کارت به صنعت سینمای خانگی هم کمک میکنی.در جواب بهم گفت نگران نباش.اونا اینقدر پول در میارن که حالا ۴۰۰۰ تومن من وتو چیزی رو عوض نمیکنه. البته اون زمان به خاطر عدم آشنایی با تفکر سیستمی و صرف اکتفا به نصیحت کردنای پدربزرگ گونه فک کنم نه تنها حرفم اثر مثبت نداشت،بلکه اثر معکوس هم داشت.
امیدوارم مطلبی که می گذارم بیش از حد حوصلۀ خوانندگانش نباشد. بنظر من می رسد که اگر بپذیریم سیستم ها محدود به جامعۀ انسانی نیستند و در محیط زیست و زندگی جانوری و خیلی نمونه های دیگر هم می شود ارتباطی سیستمی را مشاهده کرد؛ (مثل سیستم تغذیه در حیات وحش که به کنترل گونه ها توسط یکدیگر منجر می شود)؛ در این صورت جا دارد بپرسیم چرا باید مقولۀ سیستم ها موضوعی در خور مطالعه باشد و چرا نیاز به آموختن و تمرین کردن در این مبحث داریم؟
به شخصه فکر می کنم تمایزی که بشر با بقیۀ انواع دارد توان او برای فکر کردن و گزینش است. اگر نخواهیم بحث را خیلی فلسفی کنیم و به همین اندازه اکتفا کنیم که در مثال تغییر لاین حرکت در ترافیک سنگین بزرگراه چرا وسوسه می شویم که مسیر خود را عوض کنیم و در لاینی که فکر می کنیم خلوت تر است ادامۀ مسیر بدهیم؟ می بینیم ما آدم هایی هستیم که می خواهیم مطلوبیت خود را گزینش کنیم و چون برای خود اختیار تصمیم گیری قائلیم فرصت پیش امده را غنیمت دانسته سریع مسیر خود را تغییر می دهیم.
غرضم این نیست که اختیار و قدرت تفکر و تصمیم و ارادۀ انسانی چیز بدی است. بحثم اینجاست که ما از یک مکانیزم خود بخودی (که در سیستم های فاقد شعور که در اثر تعامل اجزای سیستم شکل گرفته و کار می کند و سیستم را پیش می برد) فاصله گرفته ایم. مسألۀ گزینش گرفتاری ماست و چاره اندیشی برای این گرفتاری شاید انگیزۀ ما باشد برای آشنا شدن با تفکر سیستمی. اگر تفکری نبود دیگر به تفکر سیستمی هم حاجتمان نمی افتاد.
می گفتم ارادۀ انسانی چیز بدی نیست. اما از طرفی این را هم باید توجه داشت که رفتارهای برخلاف مصالح عام سیستم، عارضه ای عام و شایع است و شیوع آن به گمان من باید مارا به این باور برساند که در کنار ارادۀ انسانی ما گرفتاری دیگری هم با خود داریم که ترجیح منافع نزدیگ و غافل شدن از منافع کلی تر و در عین حال دورتر است. فروید در کتاب “تمدن و ناخشنودی های آن” (اگر اسم کتاب را درست به یاد بیاورم) توضیح جالبی در مورد این میل انسانی به لذات زود هنگام دارد. به باور او اصلاً وجود انسان برای برخورداری از لذتی مستمر و بدون نوسانات هیجانی ساخته نشده و ما برای لگام زدن به این خصیصۀ ذاتی خود باید انرژی صرف کنیم.
از این رو به گمان من تب گشتن دنبال میانبرها و اشتها برای زود رسیدن به خواسته ها انگار با سرشت ذاتی ما سازگارتر است گرچه که می تواند برای ما مخرب تر باشد. دنیای مدرن هرچه به پیش می رود پیچیده تر می شود و آگاهی و التزام درونی بیشتری را اقتضا می کند و متأسفانه به همان نسبت ساختارهای جاافتاده و کهن اجتماعی اخلاقی بیشتر دستخوش تغییر شده اند. هرچه اهمیت دادن به فرد در دنیای مدرن بیشتر شیوع پیدا می کند؛ به همان نسبت به رفتارهای خودخواهانۀ فردی هم بیشتر دامن می زند. آزادی فردی ارزشی است که به هیچ وجه نمی توان از آن صرف نظر کرد اما بدون گرفتاری هم نبوده است.
دوست عزیز با کامنتت خیلی موافقم مخصوصا انتهاش و حرفهای فروید که احساس میکنم نگاه درستیه.در مورد محدوده سیستمها هم که در نهایت هر چقدر افق دیدمون بزرگتر بشه سیستمها نهایتا زیر مجموعه ای از یه سیستم کل جهانی میشن،البته اونجور که من تا حالا فهمیدم(البته تا جلسه ششم این مبحث خوندم تا حالا فقط) ولی جایی که واسه من ابهام داره اینه که اگه برای مثال گونه انسان رو در خدمت اکوسیستم جهان ببینیم شاید اصلا به این نتیجه برسیم که انسان حذف شه از این سیستم بهتره(حداقل با عقل حال حاظرم و با اعتقاد به اینکه گونه انسان باید در خدمت به اکوسیستم باشه و نه بالعکس من به این نتیجه میرسم)کلا میخام بگم بحث واقعا عمیقه و به راحتی نمیشه نظر داد جای خود دارد،اصلا به سختی میشه نظر داد
سلام به دوستان
راسل اکاف: تفکر سیستمی تفکر توسعه گرا است و بین توسعه و تفکر سیستمی رابطه ای معنادار وجود دارد. (توسعه متمایز از رشد است.)
تفکر سیستمی علاوه بر نگاه به اجزاء به پیوندها و تعاملات بین آنها هم می پردازد. مانند نگاه همزمان به قلب انسان و کل سیستم بدن انسان.
بیشتر مواقع تمرکز ما بر روی اتفاقات ناگهانی و تلاش برای حل و فصل سریع آن و راضی شدن به نتایج مثبت کوتاه مدت، موجب می شود درک درستی از وقایع نداشته باشیم، در حالیکه اگر از تفکر سیستمی بهره ببریم با بررسی علل مختلف و تأثیر نتایج در دراز مدت (فراسیستمی نگاه کردن و جامع نگری) راهکارهای جدید و موثرتری خواهیم یافت. در واقع چون اغلب اوقات ما اسیر تفکرات قالبی و پیش فرض های گذشته خودمان هستیم و خاصیت انسان مقاومت در برابر شکستن الگوهای قبلی است نمی تواند تفکر سیستمی داشته باشد. در ضمن در تفکر سیستمی معمولاً علاوه بر مشاهده علائم و علل ظاهری به روابط و تعاملات بین اجزاء توجه ویژه ای شده و درک بالاتری از آن باید داشت که خود مستلزم تلاش و کوشش بیشتر و بهره بردن عمیق تر از فکر و ذهن است که در نتیجه تفکر سیستمی را کاری دشوارتر می سازد.
در کتابها و مقالات مختلف با جستجو کردن می بینیم که چندین دام را برای تفکر سیستمی بیان کرده که با خواندن توضیحات و مثالهای این دام ها متوجه می شویم اغلب اوقات گرفتار این دام ها هستیم و عاجز از فواید تفکر سیستمی؛
جزءنگری، تمرکز بر روی وقایع، فرافکنی، دام تفکر دوگانه (صفر و یک)، تفکر قالبی (پیش فرضها)، توجه به علائم به جای علل، تفکر تحلیلی (تجزیه کردن)، توجه به کیفیت.
سلام
این قسمت گفته ی آقای شعبانعلی، ایجاد خضوع علمی در آموزش بجای فهم علمی،فوق العاده بود.
واقعا هر جایی رو که من بشخصه ، با این سن اندک ۲۱ سال که دارم رفتم، با این نوع طرز فکر که انگار تیزهوش ترین استاد هستن(حتی از نویسنده ی کتاب که جایزه ی نوبل گرفته)، درس رو طوری پیش میبرن که با کتاب منبع درسی زمین تا آسمون مغایرت داره، و حتی وقتی دلیلشو میپرسیدم، جلوی همه بهم میگن این روش تدریس از روش تدریس (به فرض آقای هالیدی)، صحیح تره…!
خیلی ممنونم آقای شعبانعلی ،با توضیحات جامعی که از تفکر سیستمی به من یاد دادین.
بعد از شنیدن این فایل متوجه شدم من تا حدی در زندگی خودم با تفکر سیستمی پیش می رفتم و فکر می کنم درسته که اکثر ما با این مفهوم به صورت علمی آشنایی نداریم اما کم یا زیاد اون رو بکار می گیریم ولی با فهم بهتر و کاملتر این مفهوم می تونیم در جنبه های بیشتری از زندگیمان طبق این تفکر عمل و رفتار کنیم