فایل صوتی معرفی دوره آموزشی تفکر سیستمی

در این فایل صوتی سی دقیقهای سعی شده بحث تفکر سیستمی به زبان ساده معرفی شود و همچنین توضیح دهیم که چرا اصرار داشتهایم موضوع تفکر سیستمی را در مجموعهی درسهای پایهی دوره MBA متمم و قبل از بسیاری درسهای دیگر قرار دهیم.
همچنین تلاش شده با مرور مثالهای مختلف، دلایل نیاز به آشنایی با این حوزهی فکری، شفافتر گردد.
این فایل به طور خاص برای کسانی تولید شده که هنوز مطالعهی درسهای تفکر سیستمی را آغاز نکردهاند و میخواهند یک ذهنیت اولیه نسبت به این بحث داشته باشد.
نقشه راه یادگیری تفکر سیستمیدر فایل صوتی تفکر سیستمی، چند نکته به شرح زیر مورد اشاره و بحث قرار گرفتهاند:
چرا تفکر سیستمی از درسهای پایهی متمم محسوب میشود؟
سیستمی نگاه کردن، به معنای پیچیده نگاه کردن نیست.
تفکر سیستمی در سیستمهای اجتماعی، یعنی اولویت دادن کارکرد سیستم به هر چیز دیگر
نقشه ذهنی زیر، موضوعات مطرح شده در فایل را نمایش میدهد تا آمادگی بیشتری برای گوش دادن به فایل صوتی داشته باشید. با کلیک بر روی تصویر، میتوانید نسخهی با کیفیتتر را مشاهده کنید:
این فایل صوتی سیدقیقهای رامیتوانید از طریق لینک زیر دانلود کنید:
لینک دانلود فایل صوتی تفکر سیستمی
سایر فایلهای مربوط به رادیو متمم را میتوانید از محل آرشیو رادیو متمم دانلود کنید.
در صورتی که به آموزش شنیداری علاقهمند هستید، میتوانید مجموعه فایلهای صوتی «آشنایی با مبانی تفکر سیستمی» را از فروشگاه متمم تهیه کرده و گوش دهید.
محمدرضا شعبانعلی در این مجموعه فایل صوتی شش ساعته، تاریخچهٔ شکلگیری و مبانی تفکر سیستمی را شرح داده و میکوشد این مفاهیم را به کمک انواع مثالها – از مثالهای کلاسیک تا موضوعات روز جامعه – آموزش دهد. بخشی از محتوای این فایل صوتی با آنچه به شکل متنی در درسهای متمم آمده مشترک است.
برای مشاهدهی فهرست نکات مطرح شده در این مجموعهٔ آموزشی میتوانید روی دکمهی زیر کلیک کنید:
چند تذکر دربارهٔ بخش معرفی کتاب متمم
متمم سایت فروش کتاب نیست. و جز کتاب «از کتاب» محمدرضا شعبانعلی - که خود متمم آن را منتشر کرده - صرفاً به معرفی، بررسی و نقد کتاب میپردازد.
صِرف معرفی کتاب در متمم لزوماً به معنای تأیید محتوای آن کتاب نیست. پس حتماً متن معرفی را کامل بخوانید. ممکن است نقاط ضعف برخی کتابها پررنگتر از نقاط قوتشان باشد. ضمن این که معرفی کتاب در متمم لزوماً به این معنا نیست که آن کتاب جزو منابع تدوین درسها بوده است. جز در مواردی که صریحاً به این نکته اشاره، در باقی موارد صرفاً ممکن است با هدف آشنایی کلی با موضوع یا نویسنده و یا نقد کتاب به آن پرداخته شده باشد.
متمم برای معرفی کتابها هیچ نوع هزینهای دریافت نمیکند و صرفاً اهداف آموزشی خود را مد نظر قرار میدهد.
دستهبندی کتاب های روانشناسی و توسعه فردی
کتابهایی در مورد یادگیری و مدل ذهنی
چند کتاب درباره بهبود مهارت های ارتباطی
مطالب، فایلها و کتابهای مربوط به کتابخوانی
خرید کتاب از کتاب نوشته محمدرضا شعبانعلی
راهنمای خواندن و خریدن کتاب (فایل صوتی)
کتابخوانی | چگونه کتابخوان شویم؟
فهرست کتابهای پیشنهادی برای ترجمه
پاراگراف فارسی | جملات منتخب کتابها
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری تفکر سیستمی به شما پیشنهاد میکند:
- تفکر سیستمی چیست؟ | دوره آموزشی تفکر سیستمی | از تعریف تا تحلیل سیستمها
- تفکر سیستمی به زبان ساده
- فایل صوتی معرفی دوره آموزشی تفکر سیستمی
- یک کلیپ تصویری درباره تفکر سیستمی (بالانس)
- راسل اکاف (راسل ایکاف) | تدوینگر تفکر سیستمی
- کتاب تفکر سیستمی (مدیریت آشوب و پیچیدگی) | جمشید قراچه داغی
- کتاب تفکر سیستمی | چگونه جزوه تفکر سیستمی دنلا مدوز به کتاب تبدیل شد؟
- لودویگ فون برتالانفی | نویسندهٔ کتاب نظریه عمومی سیستمها
- پیتر سنگه و چند جمله کوتاه در مورد تفکر سیستمی
- تعریف سیستم چیست؟ | سیستمهای باز و بسته | چند مثال از انواع سیستم
- سیستم باز چیست؟ | ویژگیهای سیستم باز و چند مثال
- چگونه میتوان بهترین خودرو جهان را ساخت؟ | دام بهینه سازی جزئی
- رویکرد سیستمی در یک جمله | توجه به ترکیب (سنتز) به جای تجزیه (آنالیز)
- تفکر خطی در برابر تفکر سیستمی
- رفتارهای غیرمنتظرهٔ سیستمها | وقتی سیستم در برابر سیاستگذار مقاومت میکند
- رویکرد سیستمی | نگاه چندبعدی در برابر تکبعدی
- هم پایانی در سیستمها | برای رسیدن به مقصد تنها یک راه وجود ندارد
- گرفتار کدامیک هستید: مشکل سیستمی یا مشکل در سیستم؟
- مدل کوه یخ در تفکر سیستمی | آیا به تفاوت رویداد و روند توجه دارید؟
- گاوین اشمیت: فاصله بین خبرها و فهم ما
- مبانی تحلیل سیستم (اجزا، روابط، هدف)
- نقاط اهرمی، نقاط کلیدی و نقاط مرزی در سیستمها
- همیشه نمیتوان از مطالعات آماری، نظریه های علمی استخراج کرد
- راسل اکاف، تفکر سیستمی و هدفهای ضمنی
- مسائل چند ریشهای | زنبورهایی که ناپدید میشدند
- چه کسی مقصر است؟ | به علتهای نزدیک قانع نشویم
- بازخورد یا فیدبک چیست؟
- بازخورد در مدیریت | هر نظر، نقد یا پیامی بازخورد نیست
- راهکارها را با توجه به محدوده اثر و افق زمانی آنها تحلیل کنید
- اثر مار کبرا | کاربرد تفکر سیستمی در سیاست گذاری
- نیازمندان دوردست | فاصلهٔ فیزیکی چه تأثیری بر وظایف اخلاقی میگذارد؟
- آلاینده های محیطی | مفهوم «آلاینده» و «محیط» را گستردهتر ببینیم
- معرفی پادکست فریکونومیکس | استیون لویت و استیون دابنر
- جنگ با گنجشکها | هزینهٔ نادیده گرفتن پیچیدگیهای سیستمی
- مالیات پنجره | نیت خیری که سنگفرش جادهٔ جهنم شد
- دایره همدلی | ما با چه کسانی همسرنوشت هستیم؟
- بدهی ما به آینده | عمری به اندازهٔ عمر همهٔ انسانها
- آرکتایپهای سیستمی | جابجایی بار در سیستم
- آرکتایپهای سیستمی | موفقیت سهم موفقهاست
- آرکتایپهای سیستمی | گلولههای برفی و محدودیتهای رشد
- آرکتایپهای سیستمی | فرسایش تدریجی اهداف و استانداردها
- آرکتایپهای سیستمی | هدف گذاری اشتباه برای سیستمها
- آنکس که راه حل مسئله را میدانست، عاشق مسئله شده است
- تعریف نگرش سیستمی با یک مثال از پیتر سنگه
- پارادوکس ایکاروس | همان چیزی که موفقمان کرده میتواند باعث شکستمان شود
- سواری رایگان | پسورد اینترنت همسایهام را میدانم!
- آیا نمایشگاه کتاب به کتابفروشیها آسیب میزند؟
- مالیات آمازون یک راهکار سیستمی است یا غیرسیستمی؟
- درباره مصرف پلاستیک و حفظ محیط زیست | تجربه ذهنی
- تجربه ذهنی | مشارکت در درآمد فارغ التحصیلان دانشگاهها
- ضررهای سیگار | سنگینترین حکم خسارت در تاریخ دادگاههای جهان
- اثر گلخانه ای | گرمایش زمین چیست و چرا باید به آن توجه کنیم؟
- نباید چنین میشد | دربارهٔ متناسب نبودن علت و معلول!
- نگرش سیستمی (مرور و جمعبندی) | به روایت راسل اکاف
- کتاب پنجمین فرمان نوشته پیتر سنگه درباره سازمان یادگیرنده
- کتاب رقص تغییر | چالشهای تغییر پایدار | پیتر سنگه
- کتاب «دربارهٔ سیستمهای هدفمند» | راسل اکاف
- اتاق خبر | درس تفکر سیستمی
- پروژه پایانی تفکر سیستمی
- منابع تکمیلی | دوره صوتی آموزش تفکر سیستمی محمدرضا شعبانعلی
- کارنامه شما در درس تفکر سیستمی
چند مطلب پیشنهادی از متمم:
سوالهای پرتکرار دربارهٔ متمم
متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحثهای مهارتی و مدیریتی.
برای آشنا شدن بیشتر با متمم به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کنید و گوش دهید.
فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟
هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه» دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص میکند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری میتوانید نقشه راههای مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.
همچنین در صفحههای دوره MBA و توسعه فردی میتوانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.
هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟
شما میتوانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.
اعتبار را میتوانید به صورت ماهیانه (۱۶۰ هزار تومان)، فصلی (۴۲۰ هزار تومان)، نیمسال (۷۵۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان) بخرید.
توجه داشته باشید که خرید ششماهه و یکساله بهترتیب معادل ۲۰٪ و ۳۸٪ تخفیف (نسبت به خرید یکماهه) محسوب میشوند.برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.
آیا در متمم فایل های صوتی رایگان برای دانلود وجود دارد؟
مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که میتوانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.
همچنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آنها را میتوانید در فروشگاه متمم ببینید.
با متمم همراه شوید
آیا میدانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور میتوانید به جمع متممیها بپیوندید؟
نویسندهی دیدگاه : حجت زندی
به نام خدا
با گوش دادن به فایل صوتی یاد داشتان زیر افتادم:
داستان کوتاه آموزنده تله موش
موشی از شکاف دیوار کشاورز و همسرش را دید که بستهای را باز میکردند. فهمید که محتوی جعبه چیزی نیست مگر تله موش، ترس وجودش را فرا گرفت. به سمت حیاط مزرعه که میرفت، جار زد : تله موش تو خانه است. تا به همه اخطار بدهد.
مرغک قدقد کرد و پنجهای به زمین کشید. سرش را بلند کرد و گفت: بیچاره، این تویی که باید نگران باشی، این قضیه هیچ ربطی به من ندارد، من که توی تله نمیافتم. موش رو به خوک کرد و گفت: تله موش تو خانه است. خوک از سر همدردی گفت: واقعاً متأسفم . اما کاری به جز دعا از دست من بر نمیآید. مطمئن باشید که در دعاهام شما را فراموش نخواهم کرد. موش سراغ گاو رفت و او در پاسخ گفت: به نظرت خطری من را تهدید میکند؟
موش سرافکنده و غمگین به خانه برگشت تا یکه و تنها با تله موش کشاورز روبرو شود. همان شب صدایی در خانه به گوش رسید، مثل صدای تله موشی که طعمهای در آن افتاده باشد. همسر کشاورز با عجله بیرون دوید تا ببیند چه چیزی به تله افتاده است؟ اتاق تاریک بود و اوندید چه چیزی به تله افتاده، از قضا ماری سمی بود که دمش لای تله گیر کرده بود. مار همسر کشاورز را گزید. کشاورز بیدرنگ او را به بیمارستان رساند. وقتی به خانه برگشت تب داشت. خوب همه میدانند که دوای تب سوپ جوجه تازه است.
از این رو کشاورز چاقویش را برداشت و به حیاط رفت تا اصلی ترین مادهی سوپ را تهیه کند. بیماری همسرش بهبود نیافت. به همین علت دوستان و همسایهها مدام به عیادت او میآمدند. کشاورز برای تهیه غذای آنها خوک را هم کشت. همسر کشاورز مرد. افراد بسیاری برای مراسم خاکسپاری او آمدند. کشاورز برای تدارک غذای آنها گاو را هم سر برید. پس به یاد داشته باش که وقتی چیزی ضعیفترین ما را تهدید میکند، همهی ما در خطریم.
با سپاس
بهتر دیدن اثرات بلند مدت کارهامون باعث میشه هر رفتاری رو انجام ندیم که خیلی مفید هست .
چون بحث اغراق کردن در درد در این فایل صوتی مطرح شد جالبه بدونید که یک فرد اگر یک درد خفیف داشته و نیاز به اقداماتی مثل سونوگرافی و آزمایش داشته باشه در سطح ۳ تریاژ قرار میگیره که پزشک اورژانس بین ۳۰ تا ۶۰ دقیقه ( در کشورهای مختلف ) وقت داره تا بر بالینش حاضر بشه ولی وقتی یک درد شدید باشه و از حد تحمل بیمار بیشتر باشه این فرد به سطح ۲ تریاژ منتقل میشه و پزشک اورژانس در کمتر از ۱۰ دقیقه اون فرد رو میبینه .
شاید گفته ی همراه مریض در این کیس واقعا هم کارساز باشد که * با بیشترین توان داد بزن تا دردت رو جدی تر بگیرند * ولی مشکلی که به وجود می آورد علاوه بار اینکه ممکنه باعث تاخیر در اقدامات درمانی یک بیمار واقعی بشود این است که در تشخیص خود فرد هم پزشک را دچار اشتباه میکند چرا که بسیاری از بیماری ها بر اساس شدت درد طبقه بندی میشوند.
البته بنظرم باید این نکته رو اینجا بگم که حضور پزشک بر بالین بیمار اولین اقدام برای ارزیابی ، تشخیص و درمان فرد مراجعه کننده به اورژانس نیست بلکه در بخش تریاژ ( triage ) که یک پرستار ماهر و باتجربه ایشون رو میبینه اولین ارزیابی ها انجام میشه و بیماران براساس معاینه و شرح حال و علت مراجعه شون به ۵ سطح تقسیم بندی میشوند و اقدامات لازم براشون شروع میشه .
ولی متاسفانه بعضی از افراد ناآگاه حضور پزشک بربالین بیمار رو فقط ارزیابی و درمان میدانند که این بسیار اشتباه است و بنظرم یکی از دلایل اصلی درگیری مردم با کادر درمان در اورژانس های کشور همین ندانستن است و شاید دلیل دیگر هم این باشد که همراهان مریض ، بیمار خود را در بالاترین سطح تریاژ ( سطح یک ) قرار میدهند ، در حالی که اینجوری نیست.
چون سطح یک به این معنی است که اگر فورا و زیر یک دقیقه کاری برای فرد انجام نشود ، خود فرد یا یکی از اعضای او می میرد.
من با شنیدن صحبت های جناب شعبانعلی یاد فایل شنیدنی دکتری آذرخش مکری در مورد قانون انتساب افتادم
اون لحظه از صحبتهای جناب شعبانعلی که توضیح میدادن (البته با بیان و برداشتی که خودم داشتم مینویسم) که چارت سازمانی تعاریفی هست که خودمون به سازمان میدیم و اساسا پاسخ به نیازهای همون سازمان هست و لزوما با طویل کردن یا تجزیه کردن هر وظیفه و بخش، نتیجهای که حاصل میشه بهینه یا بهتر نیست که حتی ممکنه باعث اتلاف انرژی و منابع و حتی عدم حصول نتیجه هم بشه! برای من خیلی جالب بود.
قبل از این، دچار سوبرداشت از سیستمسازی و رسم چارت سازمانی بودم. الان برام شفافتر شده که چطور سازمانی رو بچینم که درون خود سازمان تضاد منافع کمتر و تمرکز افراد به رشد سازمان ذیل یک گفتمان سیستمی بهدور از جزیرهای فکر کردن، باشه. تا الان صرفا به این فکر میکردم که چطور وظایف رو تفکیک کنم. در صورتی که الان متوجه شدم که میشه حتی بعضی بخشهارو که از نظر عملکردی متفاوت هستن ولی از نظر رسیدن به یک هدف، مشترکند رو توی دل همون بخش اصلی ایجاد کرد؛ حتی اگر آنچنان هم از نظر ارتباط سازمانی به هم مربوط نباشند. (البته لزوماً این مسئله همیشه و هرجایی اجرایی نیست! منظورم اینه که میشه با توجه به شکل سازمانها، حتی خارج از چارچوب هم فکر و عملکردی حسابشده داشت، بطوری که سیاست کلی مجموعه، روی عملکردی برمبنای تفکر سیستمی باشه.)
ارادت
من بعد از شنیدن این فایل صوتی و یخورده فکر کردن در موردش وهمچنین یه تحقیق کوچولو در مورد سایر موارد مشابه به اثر مار کبری، به یک فرضیه رسیدم که خواستم با شما به عزیزان مطرحش کنم.
نکتهای که برای من محل سوال هست،دلیل دیگری است فراتر از یک روزه بینی ما برای کنار گذاشتن تفکر سیستمی و اون این هست که در سیستم های معیوب و تا حدی ناعادلانه، ضرر و نفعی که شما و من از نقض سیستم میبریم لزوما یکسان نیست!
بگذارید با یک مثال اینو مطرح کنم تا روشن تر بشه، ببینید اگر من آشغالی که تولید میکنم رو در طبیعت رها کنم با توجه به scale من نهایتا میتونه یک پاکت خالی چیپس باشه، اما برای شما که فرضا یک کارخانه روغن کشی داری میتونه دفع غیر اصولی ضایعات شما در رودخانه باشه، اینجا ما جفتمون سیستم رو نقض کردیم اما به یک اندازه نفع نبردیم، مثلا من اگر پاکت چیپس رو بندازم داخل سطح آشغال صرفا حس خوبی نسبت به خودم پیدا میکنم اما شما که کارخونه داری از یک هزینهی سنگین جلوگیری کردی لذا انگیزه من و شما برای نقض سیستم یکسان نیست!
نتیجهای که از این بحث میخوام بگیرم اینه که لزوما همهی ما از سر بیدانشی نیست که از تفکر سیستمی دور هستیم، بلکه در مواردی شکستن سیستم واقعا جذابیت داره و این ناشی از این نیست که شما و من خودمون رو هوشمند تر بدونیم، بلکه نفع و ضرر هامون متفاوته!
خوشحال میشم این فرضیه رو به چالش بکشید و نظرات شما بزرگواران رو هم بدونم.
درود بر شما
در این مثالی که ذکر کردید به نوعی تحلیل سوال در خود صورت سوال بود. زمانی که بقای یک سیستم در وسعت آلودگی کارخانه ای به خطر می افتد، زندگی اون کارخانه دار و عزیزانش، مثل باقی مردم، به مراتب خطر بیشتر و وسیع تری رو متحمل خواهد شد. ضرری که به بهای سلامتی اون افراد تمام خواهد شد چون این رودخانه بلافاصله این مواد رو به سبد غذایی منتقل خواهد کرد.
به نحوی شکستن سیستم نفعی ندارد. حتی اگر نفع جزئی هم داشته باشد(در این مثال صرفا درآمد بیشتر کارخانه طی چند ماه) در قیاس با ضرری که اون فرد و جامعه متحمل خواهد شد هیچ است.
فقط در نظر داشته باشیم که اگر افق نگاه کارخانهدار کوتاه باشد ممکن است با کارهایی نظیر خرید آب آشامیدنی سالم یا استفاده از دستگاه های تصفیه آب و …، کار خود را توجیه کند که آلودگی رودخانه ضرری به خودش وارد نمیکند و یا بدتر مالک کارخانه خودش در شهر دیگری زندگی می کند.
اما در افق بلند مدت ، مالک کارخانه باید توجه داشته باشد که خودش یا عزیزانش ممکن است در محیط آلوده شدهی کارخانهی دیگری قرار بگیرند.
سلام محمد جواد عزیز
بنظرم تصمیم این کارخانه هیچ کدوم از ویژگی های سیستمی بودن تصمیم رو نداره که در درس تفکر سیستمی به زبان ساده آمده و نمیشه گفت به سودش نبوده تا به دفع مواد زایدش سیستمی نگاه کنه .
اصولا اونها تفکر سیستمی نداشتند.
مهمترین ویژگی تفکر سیستمی که شاید این کارخانه بهش دقت نکرده بحث افق زمانی باشه که شاید الان راه حل ساده دفع مواد زاید در رودخانه کار سودآوری باشد ولی در طولانی مدت میتونه تاثیرات بسیار منفی برای خود شرکت داشته باشه.
دوستان اشاره کردند که این آلودگی آب میتونه به خانواده خود افراد تصمیم گیر در آن کارخانه هم آسیب بزند ولی اگر این کارخانه روغن سازی نبود و ماشین های بی کیفیت تولید میکرد چی ؟ آیا مدیران شرکت های خودروسازی از ماشین های خودشون استفاده میکنند ؟ پس به نظرم همیشه هم نمیشه گفت ضررش به خودشون برمیگرده.
ولی به شکل دیگری ممکنه ضرر و زیان ببیند در طولانی مدت مثلا جریمه های سنگینی که به خاطر آلوده کردن محیط زیست شاملشون بشه یا مورد هجوم طرفداران محیط زیست قرار بگیریند و مردم با آگاه شدن از خرید محصولات اونها خودداری کنند و …
یکی از مهمترین نکاتی که یادگرفتم، درک این مفهومه که همهی ما در اتمسفر یک دنیای سیستمی هستیم و فعالیت(های) من، روی سرنوشت خودم و تک تک افراد این جامعه اثر میذاره.
توجه به این «هم سرنوشتی» میتونه نقطه آغاز حل بسیاری از مشکلات و جلوگیری از بروز آسیبها باشه. اصلا انگار هر جا تعارضی رخ داده که منجر به خسارت و آسیب به دیگری شده، یک نفر «هم سرنوشت بودن» خودش رو با طرف مقابل فراموش کرده و از یاد برده که ایجاد اخلال و آسیب زدن به یک جزء سیستم، در عملکرد کل سیستم اثر میذاره؛ اثری که دیر یا زود به خودت برمیگرده…
باسلام به دوستان متممی
ضمن عرض خسته نباشید خدمت همگی
نکته اثرات بلند مدت در این درس خیلی یرام جذاب بودش چون کل زندگی و جامعه مون رو دربر میگیرد و میتواند اثرات مفید یا منفی روی خودمان و بقیه ارفراد جامعه بگذارد و تمام کارهای و تصمیمات و…. ما روی دیگران و یایندگان تاثیر میگذارد
مثلا چند مدتی هست که در خلیج فارس و دریای عمان و سواحل کشور یمن درگیری هایی بین حکومت ها در حال رخدادن هست و اگر جنگی در انجا شکل بگیرد مسلما روی تمام دنیا و افرادش تاثیر گذاشته و ایندگان تاثیر خواهند گرفت
مثلا بمب شیمایی هیروشیما که چند ده سال بعدش باز هم در انجا نوزادانی ناقص به دنیا میایندو بسیار موارد دیگر
باید با تمام جوانب گام های زندگی مون رو برداریم
سلام
بعد شنیدن فایل صوتی، نکات مهمی رو یادداشت کردم که تقریبا با موارد نمودار مشابه هستند. برای همین می خواهم نکته ای رو بنویسم که فهم جدیدی برای خودم هست.
اواخر فایل آقای شعبانعلی اشاره می کنند که وقتی یک فکری به ذهن شما می رسد به این معنی نیست که شما از همه با هوش تر هستید و این فکر تنها به ذهن شما رسیده، بلکه احتمالا به ذهن بقیه هم این فکر رسیده.
من به این موضوع با یک رویکرد دیگه نگاه می کنم و می تونم از این ویژگی مشترک بین افراد استفاده کنم، مثلا وقتی فکر و ایده ای به ذهنم می رسد، با خودم بگم خب این ایده احتمالا به ذهن همکارم هم رسیده و چه بسا اون تحلیل خوبتری ازش دارد، برای همین بهتره اون فکر و ایده رو باهاش مطرح کنم تا با همفکری هم به جمع بندی بهتر برسیم.(البته واضح هست که ایده های مثبت و رشد دهنده که سبب پیشرفت کار و بقای سیستم هست).
داستان رودخانه که در فایل صوتی گفته شد، فکر میکنم خیلی از ما آدمها در بخشهایی در پاییندست ایستادیم و فقط داریم تلاشی میکنیم که از نظر خودمون ارزشمنده و فکر میکنیم داریم به یک جامعه کمک میکنیم و خلق ارزش میکنیم در صورتی که از دید فردی با نگاه سیستمی و کلینگر، کاری بیهوده بوده و فقط مشغول اتلاف هزینه و انرژی خودمان هستیم. در حالی که اگر نگاهمان سیستمی باشد و این رویداد را حاصل فرآیند و روند بدانیم، میتوانیم به ریشه مسئله و حل آن برسیم.
من تازه این دروس را شروع کردم و از نظرم تفکر سیستمی برای نوع نگاه و انتخاب و تصمیمگیری خیلی کمککننده خواهد بود.
یک خانواده رو در نظر بگیرید که صاحب فرزند هم هستند ، یکی از زوجین بی توجه به عواقب رفتارش در بلند مدت شروع میکنه به انجام کارهایی که بار مسعولیتی که به عهده ش هست بر روی دوش همسرش میافته ( سر باز زدن از وقت زمان گذاشتن برای خانواده ، مصرف مواد مخدر ، خوشگذارانیهای افراطی ….)ولی رفته رفته از توان همسرش خارج میشه و همسرش هم درچار تنش های روحی و فرسودگی میشه به تبعش فرزندانشون هم از این اتفاقات در امان نمی ماند و روزی متوجه میشن که اون نهاد بسیار اسیب دیده و ترمیمش غیر ممکنه…
به نظرم تفکرسیستمی داشتن منجر به دقت بسیارزیاد درتصمیم گیری وجوانب اون میشه. یعنی فرد متوجه میشه کوچکترین جزء تصمیمش هم عواقب دنباله داری خواهد داشت.
فکرکنم اون آیه ازقرآن هم که میگه هرکس ذره ای کار(خیر) انجام بده (عواقب) اون رو میبینه اشاره به لزوم داشتن نوعی منظومه فکری هست که منجر به تصمیم گیری بالحاظ کردن حداکثرممکن جوانب هست.
با وجود اینکه هنوز درس های تفکر سیستمی رو کامل نخوندم اما دوست داشتم این موضوع رو اینجا بنویسم.
برای من شروع یادگیری تفکر سیستمی از ابتدای امسال و گوش کردن به فایل صوتی محمدرضا شعبانعلی بود و بعد به فاصله ی ۸ ماه شروع به خواندن دروس متمم کردم.
موضوعی که خیلی برای من مهم هست اینه که نگاه من به اکثر موضوعات از ساده ترین آنها تا پیچیده ترین هایی که در این مدت با آنها مواجه شده ام از یک نگاه سطحی و گذرا کمی فاصله گرفته و ذهنم وادار به تحلیل و موشکافی مسائل شده. هر چند مختصر و ناقص ولی برای من خیلی ارزشمنده.
این که می گم مختصر و ناقص به خاطر این هست که در نظر دارم این موضوع اگرچه در مواجهه ی ما با اکثر مسائل، حتی مسائل روزمره و ساده بکارمون میاد ولی چون خیلی پیچیده و گسترده هست، به راحتی نمی تونم ادعا کنم که درکش کردم و به نظرم مسیر طولانی به درازای عمر در پیش هست.
ممنون از تیم متمم و محمدرضا شعبانعلی
بهترین توصیفی که میتونم برای تفکر سیستمی داشته باشم این هست که:اگر میخواهی تصمیمات بهتری داشته باشی که تاثیرش روی خودت و اطرافت و زندگی بشری باید نوع نگرش و بینشت سیستمی باشه.کوچکترین عمل خوب یا بد تو گریبان گیر خودت و زندگیت خواهد بود و سرپیچی و یا دور زدن سیستم شاید در نگاه خودت زرنگی و تیزهوشی باشه اما واقعیت این هست که آدمای زیادی قبل از تو به این تیزهوشی رسیدن , نتیجتن تغییر سیستم به نفع خودت نه تنها سودی نخواهد داشت بلکه ضرر های اون بیشتر خواهد بود.
بقا و سلامت خودمان را در بقا و سلامت سیستم بدانیم
برای این جمله میشه ساعت ها حرف زد
همیشه به بچه های موسسه میگم که در طراحی هر برنامه و هر اقدام فرهنگ حاکم بر موسسه را مدنظر قرار بگیرید چون ما آدم هایی جدا نیستیم که داریم در اتاق های خودمان کار می کنیم بلکه همه متعلق به یک سیستم هستیم. به همین دلیل هر وقت میخواهیم یک برنامه را طراحی کنیم مسئول اون برنامه با یک پیش نویس میاد توی اتاق فکر و همه باید تلاش کنیم تا او بهترین برنامه را برای گروه خودش داشته باشه. بقیه اعضا نفع مالی نمی برند اما دارند برای بهتر شدن خروجی سیستم کار می کنند
با سلام
من این بحث را در راستای اموزش کل به جزء میبینم، دقیقا برعکس چیزی که تو مدارس و سیستم آموزش و پرورش و آموزش عالی ما استفاده میشه و بازدهی مطلوبی هم نداره.
مثال کوتاه:
من با روش کل به جزئ در ۴ تا دو هفته، به صورت روزانه نیم ساعت وقت گذاشتم و بچم خوندن و نوشتن را از این روش کامل یادگرفت، خلاصش میشه اینکه به جای آموزش حرف از اموزش جمله شروع کردیم، خود بچه کلمه و حروف را کشف میکنه و …
بعد از ۲ ماه میتونه بوستان و گلستان بخونه، بدون وقت گذاشتن زیاد و بدون اذیت کردن خودم و بچم
با سلام
دوراندیشی و داشتن نگاه همه جانبه به مسائل در تفکر سیستمی خیلی مهم است.
و همچنین اینکه شخص بتواند بدون عجله و با تامل تصمیم بگیرد و در بعضی موارد بتواند در لحظه بهترین تصمیم هارا اتخاذ کند خیلی مهم است و البته سخت
که نیازمند درک عمیق از مسئله و نگاهی باز داشتن است
هیچوقت نباید ذهن را محدود کرد
مغز انسان مثل یک پنجره ی رو به افق بی انتهاست
باید آموخت و آموخت و آموخت
مطلبی که با گوش دادن پادکست به ذهنم رسید بحث تعادل در امور ، مشخص کردن درست حد و مرزها، چارچوب ها و انتخاب های درسته که قطعا فقط با تقویت قوه تفکر امکان پذیره. بسیاری از امور را نمی شه با آزمون و خطا جلو رفت و باید انتخاب درست رو انجام داد و جایی برای تجربه گذشته نداره چرا که اثرات سویی داره که تا مدتها از بین نمی ره
چند نکته از این فایل صوتی رو بهش اشاره میکنم:
۱. نمونههای «استفاده از مُسکن بجای حل ریشهای مسائل» زیاد وجود داره اما به طور خاص من رو یاد گروههای جهادی انداخت که به مردم کمک مالی میکنن و براشون خونه میسازن. درست مثل همون فردی که در پایین رودخانه داره آدمها رو نجات میده.
۲. این نکته که «باید عواقب بلندمدت کارهامون رو در تصمیمگیریهامون لحاظ کنیم»، نکته سادهایه و همه هم تقریبا قبولش دارن اما انتخابهای اشتباه زیادی در این زمینه میکنیم چون رسیدن به این مدل ذهنی در تصمیمگیری اصلا کار سادهای نیست. به عنوان مثال فردی مثل نسیم طالب که به خوبی با تفکر سیستمی آشناست، به روش نیاکان ما تغذیه میکنه و معتقده که تاثیر غذاهای مدرن، در چندده یا چندصد سال آینده خودش رو نشون میده یا حتی ممکنه هیچوقت اثرش مشخص نشه. یا مثلا برخی افراد صاحب نظر معتقدند بخش قابل توجهی از بیماریهای الان ما، از تصمیم نیاکان ما به یکجانشینی و کشاورزی نشأت میگیره (+).
شاید یکی از بهترین تمرینها برای تقویت این نوع بینش و تصمیمگیری، به تعویق انداختن خواستهها (Delayed gratification) باشه. هر چه زمان بیشتری بگذره، بهتر میتونیم عواقب یک کار یا action رو درک کنیم.
این رو هم بگم که این نکته نباید باعث سرخوردگی و بیعملی ما بشه. به نظرم همین که در هنگام تصمیمگیریها و انتخابهامون، این نکته گوشه ذهنمون باشه، خودش کفایت میکنه و از کارهای اشتباه زیادی جلوگیری میکنه.
یک دوستی میگفت فرض کنید انیشتین در هنگام ارائه نظریه نسبیت، به این فکر میکرد که: «دنیای ما، دنیای عدم قطعیت و احتمالاته و از طرفی، آینده این نظریه و تاثیرش بر انسانها و محیط زیست به صورت شفاف مشخص نیست، بنابراین بهتره از ارائه این نظریه صرف نظر کنم.» یا مثلا داروین قبل از منتشر کردن کتاب خاستگاه گونهها چنین فکری میکرد، اونوقت ما از خیلی بینشها محروم میشدیم و دنیا عوض میشد.
۳. مثال یا مصداق مهم «توجه ویژه به کلینگری در کنار جزئینگری»، آدولف آیشمن هست. آیشمن در قسمت اداری مربوط به یهودیها کار میکرد و معتقد بود که باید وظیفه خودش رو در اون قسمت درست انجام بده (مثل خیلی از ما). در واقع در قسمت اداری کارش خوب بود و تخصصش رو به خوبی فرا گرفته بود اما اون کلینگری رو نداشت که ببینه این فعالیتها چه تبعاتی داره و چه انسانهایی رو ممکنه به کام مرگ بکشونه. جالبه حتی خود آیشمن به اردوگاه کار اجباری رفته و احساساتی هم شده اما باز هم به مسیر کاری خودش ادامه داد و حتی در دادگاه هم به درست بودن کارهاش اشاره میکنه.
یک نکته بیربط هم بگم: اگه بحث استحاله کلمات از روزنوشتهها رو خونده باشید، خیلی ساده و شفاف میتونید تاثیر «استفاده عمدی از کلمات خنثی» رو در شکلگیری ذهنیت آیشمن ببینید. مثلا به جای کلمه «قتلعام» از کلمه «رفتار ویژه» یا به جای کلمه «تبعید» از «اسکان مجدد» استفاده میکردند.
قطعا خیلی از متممیها با آیشمن آشنا هستن اما اگر داستان آیشمن براتون جالبه و دوست دارید بیشتر در موردش بدونید، یکی از بهترین منابع، کتاب آیشمن در اورشلیم نوشته هانا آرنت هست که پادکست بیپلاس هم به اون پرداخته. کار آقای مکری هم خالی از لطف نیست.
سیستمی فکر کردن به نگاه بلندمدت داشتن نیاز داره. خودزرنگ پنداری (خود را تیزهوشتر از بقیه تصور کردن) یا بقای خود را بر بقای سیستم ترجیح دادن با این نگاه بلند مدت داشتن در تضاده.
دقیقا موافق هستم و اینکه علاوه برر اون برای نگاه بلند داشتن باید کل سیستم را در نظر بگیریم بعد کم کم جزئی از سیستم را در نظر بگیریم، اولویت بندی کنیم و مشکلات جزئ با اولویت بالاتر را حل کنیم.
تفکر سیستمی میگه اول کل سیستم را ببینید و با نگاه همه جانبه همه اجزا را باهم در نظر بگریم.
برداشت من تو یک جمله اینه که تفکر سیستمی داشتن باعث تصمیم گیری های درست تر میشه.
درک کردم که چرا درس های تصمیم گیری، تفکر استراتژیک و مدل ذهنی به عنوان مکمل این درس معرفی شدن و حتما به توصیه ی متمم عمل میکنم و بعد از تفکر سیستمی به سراغشون میرم.
خیلی از مشکلاتی که تو زندگی ها به وجود میان، مشکلات مالی، مشکلات مرتبط با سلامتی، مشکلات روابط بین فردی و… همگی به خاطر ضعف ما تو تصمیم گیریه و ضعفمون تو تصمیم گیری به خاطر اینه که اصلا روش های درستی برای اندیشیدن رو یاد نگرفتیم.