Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu
دوره صوتی آموزشی نکته‌هایی برای مدیران (کلیک کنید)


فایل صوتی معرفی دوره آموزشی تفکر سیستمی


فایل صوتی تفکر سیستمی

در این فایل صوتی سی دقیقه‌ای سعی شده بحث تفکر سیستمی به زبان ساده معرفی شود و هم‌چنین توضیح دهیم که چرا اصرار داشته‌ایم موضوع تفکر سیستمی را در مجموعه‌ی درس‌های پایه‌ی دوره MBA متمم و قبل از بسیاری درس‌های دیگر قرار دهیم.

همچنین تلاش شده با مرور مثال‌های مختلف، دلایل نیاز به آشنایی با این حوزه‌ی فکری، شفاف‌تر گردد.

این فایل به طور خاص برای کسانی تولید شده که هنوز مطالعه‌ی درس‌های تفکر سیستمی را آغاز نکرده‌اند و می‌خواهند یک ذهنیت اولیه نسبت به این بحث داشته باشد.

 نقشه راه یادگیری تفکر سیستمی

در فایل صوتی تفکر سیستمی، چند نکته به شرح زیر مورد اشاره و بحث قرار گرفته‌اند:

 چرا تفکر سیستمی از درس‌های پایه‌ی متمم محسوب می‌شود؟

 سیستمی نگاه کردن، به معنای پیچیده نگاه کردن نیست.

 تفکر سیستمی در سیستم‌های اجتماعی، یعنی اولویت دادن کارکرد سیستم به هر چیز دیگر

اثر مار کبری

نقشه ذهنی زیر، موضوعات مطرح شده در فایل را نمایش می‌دهد تا آمادگی بیشتری برای گوش دادن به فایل صوتی داشته باشید. با کلیک بر روی تصویر، می‌توانید نسخه‌ی با کیفیت‌تر را مشاهده کنید:

فایل صوتی آموزش تفکر سیستمی به زبان ساده


این فایل صوتی سی‌دقیقه‌ای رامی‌توانید از طریق لینک زیر دانلود کنید:

لینک دانلود فایل صوتی تفکر سیستمی

سایر فایل‌های مربوط به رادیو متمم را می‌توانید از محل آرشیو رادیو متمم دانلود کنید.

فایل صوتی آموزش تفکر سیستمی

در صورتی که به آموزش شنیداری علاقه‌مند هستید، می‌توانید مجموعه فایل‌های صوتی «آشنایی با مبانی تفکر سیستمی» را از فروشگاه متمم تهیه کرده و گوش دهید.

محمدرضا شعبانعلی در این مجموعه فایل صوتی شش ساعته، تاریخچهٔ شکل‌گیری و مبانی تفکر سیستمی را شرح داده و می‌کوشد این مفاهیم را به کمک انواع مثال‌ها – از مثال‌های کلاسیک تا موضوعات روز جامعه – آموزش دهد. بخشی از محتوای این فایل صوتی با آن‌چه به شکل متنی در درس‌های متمم آمده مشترک است.

برای مشاهده‌ی فهرست نکات مطرح شده در این مجموعهٔ آموزشی می‌توانید روی دکمه‌ی زیر کلیک کنید:

چند تذکر دربارهٔ بخش معرفی کتاب متمم

متمم سایت فروش کتاب نیست. و جز کتاب «از کتاب» محمدرضا شعبانعلی - که خود متمم آن را منتشر کرده - صرفاً به معرفی، بررسی و نقد کتاب می‌پردازد.

صِرف معرفی کتاب در متمم لزوماً به معنای تأیید محتوای آن کتاب نیست. پس حتماً متن معرفی را کامل بخوانید. ممکن است نقاط ضعف برخی کتابها پررنگ‌تر از نقاط قوت‌شان باشد. ضمن این که معرفی کتاب در متمم لزوماً به این معنا نیست که آن کتاب جزو منابع تدوین درس‌ها بوده است. جز در مواردی که صریحاً به این نکته اشاره، در باقی موارد صرفاً ممکن است با هدف آشنایی کلی با موضوع یا نویسنده و یا نقد کتاب به آن پرداخته شده باشد.

متمم برای معرفی کتابها هیچ نوع هزینه‌ای دریافت نمی‌کند و صرفاً اهداف آموزشی خود را مد نظر قرار می‌دهد.

دسته‌بندی کتاب های مدیریت

دسته‌بندی کتاب های روانشناسی و توسعه فردی

مطالب، فایل‌ها و کتابهای مربوط به کتابخوانی

پاراگراف فارسی | جملات منتخب کتابها

ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری تفکر سیستمی به شما پیشنهاد می‌کند:

سری مطالب حوزه تفکر سیستمی

سوال‌های پرتکرار دربارهٔ متمم

متمم چیست و چه می‌کند؟

متمم مخففِ عبارت «محل توسعه مهارتهای من» است: یک فضای آموزشی آنلاین برای بحث‌های مهارتی و مدیریتی.

برای آشنا شدن بیشتر با متمم به صفحهٔ درباره متمم سر بزنید و فایل صوتی معرفی متمم را دانلود کنید و گوش دهید.

فهرست دوره های آموزشی متمم را کجا ببینیم؟

هر یک از دوره های آموزشی متمم یک «نقشه راه»  دارد که مسیر یادگیری آن درس را مشخص می‌‌‌کند. با مراجعه به صفحهٔ نقشه راه یادگیری می‌توانید نقشه راه‌های مختلف را ببینید و با دوره های متنوع متمم آشنا شوید.

هم‌چنین در صفحه‌های دوره MBA و توسعه فردی می‌توانید با دوره های آموزشی متمم بیشتر آشنا شوید.

هزینه ثبت نام در متمم چقدر است؟

شما می‌توانید بدون پرداخت پول در متمم به عنوان کاربر آزاد عضو شوید. اما به حدود نیمی از درسهای متمم دسترسی خواهید داشت. پیشنهاد ما این است که پس از ثبت نام به عنوان کاربر آزاد، با خرید اعتبار به عضو ویژه تبدیل شوید.

اعتبار را می‌توانید به صورت ماهیانه (۲۴۰ هزار تومان)، فصلی (۶۱۰ هزار تومان)، نیم‌سال (یک میلیون و ۱۰۰ هزار تومان) و یکساله (یک میلیون و ۸۰۰ هزار تومان) بخرید.

توجه داشته باشید که خرید شش‌ماهه و یک‌ساله به‌ترتیب معادل ۲۰٪ و ۳۸٪ تخفیف (نسبت به خرید یک‌ماهه) محسوب می‌شوند.

برای اطلاعات بیشتر به صفحه ثبت نام مراجعه کنید.

آیا در متمم فایل های صوتی رایگان برای دانلود وجود دارد؟

مجموعه گسترده و متنوعی از فایلهای صوتی رایگان در رادیو متمم ارائه شده که می‌توانید هر یک از آنها را دانلود کرده و گوش دهید.

هم‌چنین دوره های صوتی آموزشی متنوعی هم در متمم وجود دارد که فهرست آن‌ها را می‌توانید در فروشگاه متمم ببینید.

با متمم همراه شوید

آیا می‌دانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور می‌توانید به جمع متممی‌ها بپیوندید؟

سرفصل‌ها  ثبت‌نام  تجربهٔ متممی‌ها

۳۹۶ نظر برای فایل صوتی معرفی دوره آموزشی تفکر سیستمی

    پرطرفدارترین دیدگاه به انتخاب متممی‌ها در این بحث

    نویسنده‌ی دیدگاه : حجت زندی

    به نام خدا
    با گوش دادن به فایل صوتی یاد داشتان زیر افتادم:
    داستان کوتاه آموزنده تله موش
     
    موشی از شکاف دیوار کشاورز و همسرش را دید که بسته‌ای را باز می‌کردند. فهمید که محتوی جعبه چیزی نیست مگر تله موش، ترس وجودش را فرا گرفت. به سمت حیاط مزرعه که می‌رفت، جار زد : تله موش تو خانه است. تا به همه اخطار بدهد.

    مرغک قدقد کرد و پنجه‌ای به زمین کشید. سرش را بلند کرد و گفت: بیچاره، این تویی که باید نگران باشی، این قضیه هیچ ربطی به من ندارد، من که توی تله نمی‌افتم. موش رو به خوک کرد و گفت: تله موش تو خانه است. خوک از سر همدردی گفت: واقعاً متأسفم . اما کاری به جز دعا از دست من بر نمی‌آید. مطمئن باشید که در دعاهام شما را فراموش نخواهم کرد. موش سراغ گاو رفت و او در پاسخ گفت: به نظرت خطری من را تهدید می‌کند؟

    موش سرافکنده و غمگین به خانه برگشت تا یکه و تنها با تله موش کشاورز روبرو شود. همان شب صدایی در خانه به گوش رسید، مثل صدای تله موشی که طعمه‌ای در آن افتاده باشد. همسر کشاورز با عجله بیرون دوید تا ببیند چه چیزی به تله افتاده است؟ اتاق تاریک بود و اوندید چه چیزی به تله افتاده، از قضا ماری سمی بود که دمش لای تله گیر کرده بود. مار همسر کشاورز را گزید. کشاورز بی‌درنگ او را به بیمارستان رساند. وقتی به خانه برگشت تب داشت. خوب همه می‌دانند که دوای تب سوپ جوجه تازه است.

    از این رو کشاورز چاقویش را برداشت و به حیاط رفت تا اصلی ترین ماده‌ی سوپ را تهیه کند. بیماری همسرش بهبود نیافت. به همین علت دوستان و همسایه‌ها مدام به عیادت او می‌آمدند. کشاورز برای تهیه غذای آنها خوک را هم کشت. همسر کشاورز مرد. افراد بسیاری برای مراسم خاکسپاری او آمدند. کشاورز برای تدارک غذای آنها گاو را هم سر برید. پس به یاد داشته باش که وقتی چیزی ضعیف‌ترین ما را تهدید می‌کند، همه‌ی ما در خطریم.
    با سپاس

  1. دردانه امیری گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۳ درس)

    فایل صوتی جالبی بود، برای بحث مار کبری ، مثالهای دیگری هم هست مثلا موش در ویتنام:

    کشتار موش در سال ۱۹۰۲، در هانوی، ویتنام زمانی که تحت حاکمیت استعماری فرانسه بوده است. دولت استعماری یک برنامه جایزه گذاشته که به دلیل ازدیاد موشها، به ازای هر موش کشته شده یک جایزه پرداخت می کرد. برای دریافت جایزه، مردم باید دم بریده موش را تحویل می دادند. یکدفعه دولت متوجه موش هایی بدون دم در هانوی شد. موش‌گیرهای ویتنامی موش‌ها را می‌گرفتند، دم‌هایشان را جدا می‌کردند، سپس آنها را در فاضلاب رها می‌کردند تا بتوانند موش‌های بیشتری تولید کنند. :)

  2. ضمن عرض ادب و احترام خدمت دوستان متممی؛ بینشی که از گوش دادن به صحبت های آقای شعبانعلی در من زنده شد، بحث سیستم در خانواده بود.

    بار ها شاهد این مسئله ساده بودم که چگونه رفتار ها و احساسات من بر روی خانواده تاثیر گذار است، و فراتر از این روزی که من شادتر از معمولم، اعضای خانواده ام پر انگیزه تر هستند، و روز هایی که بی حوصله هستم، چطور فضای خانه برای همه اعضا سرد می‌شود.

    تا قبل از شنیدن این صحبت ها تصور می‌کردم تاثیر رفتار ها و احساسات من بر روی اعضای خانواده صرفا به این موضوع ربط داشته باشد که انرژی رفتار، خلق و خو و احساسات من بر روی خانواده ام تاثیر می گذاشته.

    اما حالا بیشتر درک میکنم، که به چه زیبایی این تاثیر اجزا سیستم بر یک دیگر بوده.

    فکر کردن به منافع در سیستم خانواده  نیز به شخصه برایم جالب بود؛ برای مثال، اگر شخص من به عنوان فرزند بزرگ تر خانواده ، از هر چیزی یا رفتاری  که باعث آسیب به من می‌شود دوری کنم، از منظر سیستمی، ابتدا الگوی مناسبی برای اجزا کوچک تر سیستم بودم؛ و به نفع کل سیستم عمل کردم؛ همینطور به نفع شخص خودم هم عمل کردم. در آخر فکر کردن به نفع اجزا سیستم و کل سیستم نیز خود انگیزه ایی برای منافع خودم می‌شود.

  3. شیما شریفی گفت: (عضو ویژه)

    این روزها که دانشجوی رشته MBA هستم به واسطه دروس این رشته با تفکر سیستمی آشنا شدم پیش از این هم با خوندن کتاب‌هایی که توی این حوزه منتشر شده بودن مثل کتاب تفکر سیستمی نشر آریانا قلم به این نتیجه رسیده بودم که تفکر سیستمی واقعا بحث پیچیده و دشواریه که به این راحتیا نمیشه درکش کرد.

    منتها در طول این واحد درسی که افتخار یادگیری از استاد خرم رو داشتم تا حدی این درس و مسیرش برام روشن شده و همین موضوع باعث شد تا با سرچ بیشتر بیام سراغ یادگیری تفکر سیستمی از سایت متمم.

    این فایل صوتی نکات ارزشمند بسیاری داشت در کنار این که نقشه راه خوبی بود. 

    نکته‌ای که از این فایل صوتی دریافت کردم، بحث ریشه‌ای نگاه کردن به مشکلات و چالش‌ها بود این که گاهی فقط عوارض یک بیماری را می‌بینیم و سعی می‌کنیم برای آن راهکار بدهیم و ریشه آن را نمی‌بینیم همین باعث میشه که شاخه‌های دیگری از این بیماری بیرون بزنه و مشکل حتی گاهی بزرگ‌تر هم بشه.

  4. فکر کنم اینجا جای مناسبی باشه که برای خودم یه چیزی رو ثبت کنم.

    دلایل خوبی برای شروع مطالعه دوره تفکر سیستمی متمم دارم:

    – تعریف این دوره و خود تفکر سیستمی و اثراتش رو زیاد شنیدم. میدونم که جزء دروس مهم و پایه‌ای متمم هست.

    – به نظرم میاد که تفکر سیستمی یک روش یا ابزار خیلی خوب برای تفکر و تحلیل هست.

    – اسم و رسمش برام جذابه.

    – و اما دلیل آخر که خیلی مهمه. در حال حاضر سوالهای زیادی درباره خودم دارم. اینکه چرا انقدر تنبل و اهمال کارم. چرا انقدر تصمیم گیری برام سخته. چرا در مرحله فکر کردن و برنامه ریختن خیلی خوب عمل میکنم اما در عمل به شدت ضعیف عمل میکنم. و الی آخر.

    قطعا بخشی از جواب اینجور سوالات در بحث‌های روانشناسی و خودشناسی یا دوره‌هایی مثل استعدادیابی متمم هم پیدا میشه. اما از اونجایی که انسان و مغزش (و تصمیمات و رفتارهاش) رو یک سیستمِ نسبتا پیچیده میدونم، حس میکنم تفکر سیستمی هم میتونه بهم برای خودشناسی کمک کنه.

    همینکه تفکر سیستمی بهم کمک کنه خودم و زندگیم رو خوب بفهمم و مدیریت کنم، برام بیشتر از کافیه.

    نمیدونم اصلا تصوری که از تفکر سیستمی دارم (بیشترش با خوندن و شنیدن حرفهای استاد شعبانعلی و دوستان متممی ایجاد شده)، درست هست یا نه. یا اصلا هدفی که از یادگیری تفکر سیستمی دارم صحیح هست یا نه. 

    امیدوارم که آخر سر (بعد از تحویل پروژه پایان دوره)، برگردم و این کامنت خودم رو بخونم. و به خودم بگم، آره، الان ایکس و ایگرگ رو بهتر فهمیدم و چند قدم به اون چیزی که میخوام نزدیکتر شدم.

  5. داستان مار کبری خیلی برام جالب بود. ما برای از بین بردن یه پدیده از راه حلی استفاده می‌کنیم که در کوتاه مدت جواب میده ولی در بلند مدت همون راه حل باعث بزرگ تر شدن مشکلات میشه.

    یاد صحبت یکی از اساتیدم افتادم که در مورد ترافیک تهران حرف جالبی زدند. می‌گفتن که اکثر شهردارها برای حل مشکل ترافیک میان خیابان‌ها رو عریض تر میکنند، راه‌های جدیدی می‌سازن یا ساخت تونل‌ها و زیر گذر‌ها و…

    این راه حل هم مثل راه حل مار کبری در آغاز جواب میده. بار ترافیکی تهران کمتر میشه ولی بعد از مدتی دوباره تهران ترافیکش مثل قبل میشه چرا؟

    چون ما با راه حلی که دادیم باعث شده که رانندگی در خیابان‌ها راحت تر بشه پس مردم هم بیشتر از ماشین استفاده میکنند و دوباره ترافیک بیشتر میشه.

    منم با خودم فکر میکردم پس چرا شهرداری‌ها از این راه حل استفاده می‌کنند چرا یکبار برای همیشه مشکل رو ریشه‌ای حل نمیکنند. اتفاقا همین سوال رو از استادم پرسیدم و ایشون هم در جواب به من گفتن که شهردار عملا برای دوره‌های بعدیش نیاز به رای مردم داره و چون ما مردم  تفکر سیستمی نداریم از شهرداری انتظار داریم که خیابون‌ها رو بزرگتر بکنه یا خیابون‌های بزرگ تر درست بکنه. عملا اگه شهرداری بیاد حمل و نقل عمومی رو نوسازی بکنه و تعداد بی‌آرتی‌ها رو بیشتر بکنه زیاد به چشم مردم نمیاد برای همین از این راه حل استفاده نمیشه.

  6. Eliyot گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۱ درس)

    ممنون از فایل خوبتون.
    دارم سعی میکنم مثال های دیگه ای از مواردی که کسی فکر میکنه از زرنگی فلان کار رو انجام میده اما در واقع دید بلند مدت یا سیستمی نداشته، برای خودم پیدا کنم. 

    توانایی در نظر گرفتن تاثیرات بلند مدت تصمیم گیری هامون، مهارت خیلی مهم و موثری هست.

    • Eliyot گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۱ درس)

      یچیزی که از لحظه اول تو ذهنم هست و ننوشتم رو میخوام بپرسم.
      میدونم کسایی که مثلا از لاین ویژه رفتند و احساس زیرکی میکنند در اشتباهند، با احساس بیهوده نبودن داشتن این تفکر از اون طرف باید چه کرد؟ :)
       بعضی کارها خیلی بدیهی هستند مثل نرفتن از اون لاین، برای امبولانس همیشه کنار رفتن، ووو 
      بعضی دیگه شاید به اون روشنی نباشند یا شاید نتایج ملموس تری داشته باشند، یک تجربه شخصی من اینطوری بود ما یک مدت شرکتمون دستگاه ورود و خروج رو کلا برداشتند و بنا رو بر اعتماد گذاشتند.
      من و یکی دیگه از همکارها که گزارش به مدیر عامل باید میدادیم اغلب تا دیروقت با مدیرمون دفتر بودیم و خیلی جالب بود اخر ماه اضافه کار همکارای دیگه از ما بیشتر بود. ( مدیرمون هندی بود و هرکس هرجیزی وارد میکیرد تایید میشد، چون کلا سیستم چک نمیشدو اصلا بنا بر این بود اعتماد هست)
      دوسال با این روال گذشت و بعد تصمیم گرفتند دوباره دستگاه رو بیارند. 
      گاهی حس بیهودگی یا خب حالا برای مجموعه واقعا چه فرقی داشت بین من که درست وارد میکردم یا اون که الکی وارد میکرد بهمون دست میداد. 
      البته مطمئن نیستم این کاملا زیرمجموعه تفکر سیستمی باشه، چون بخشیش به ارزش های شخصی برمیگرده. اما دوست داشتم بپرسم.
      شاید در نهایت خود تفکر سیستمی هم قراره یکی از ارزش های تصمیم گیری من بشه.

  7. پوپک جهانشاهی گفت: (عضو ویژه و ارزیاب ۶ درس)

    باسلام و ادب

    در ذهن عموم تداعی کردند که تفکر سیستمى 

    یک تفکر لاکچرى و اخلاقی است، در حالیکه در دنیاى مدرن امروزى یکى از ضرورى ترین روشهاى صرفه جویی در منابع و جلوگیری از هدر رفت زمان داشتن تفکر سیستمى است.

    باتشکر 

  8. سلام
    تفکر سیستمی به نظر من شبیه دومینو هایی هست که توسط پرسنل ان سازمان چیده میشه 
    همین قدر ظریف همین قدر دقیق

  9. سلام. به نظرم اینکه ما در تصمیماتمون تفکر سیستمی را لحاظ نمیکنیم به دلیل عدم آموزش در این زمینه است. این مشکل در تمام سطوح خصوصاً در مدیران و رهبران ملی (سیاسی و مذهبی) هویداست. حتی معلمین و کسانی که دغدغه آموزش دارند هم نسبت به موضع آگاه نیستند. متاسفانه فرد گرایی، منفعت طلبی و نجات دادن خود، دغدغه اصلی ما شده است.

    آموزش این درس برای همه ما الزامی است.

  10. بعد از گوش دادن این فایل صوتی تصمیم گرفتم برای پیدا کردن مثال های بیشتر به گلستان سعدی،منبع حکمت، سری بزنم.حکایت ششم در باب اول به خوبی به اثرات بلندمدت تصمیم گیری و ریشه ای تر نگاه کردن اشاره دارد.آنجا که به خاطر کوتاه اندیشی پادشاه، به تضعیف قلمرویش منجر شد و فرصتی مناسب برای هجوم دشمنان را فراهم آورد.

    یکی را از ملوک عجم حکایت کنند که دست تطاول به مال رعیت دراز کرده بود و جور و اذیت آغاز کرده تا به جایی که خلق از مکاید فعلش به جهان برفتند و از کربت جورش راه غربت گرفتند چون رعیت کم شد ارتفاع ولایت نقصان پذیرفت و خزانه تهی ماند و دشمنان زور آوردند. 

    هر که فریاد رس روز مصیبت خواهد
    گو در ایام سلامت به جوانمردی کوش

    بنده حلقه به گوش ار ننوازی برود
    لطف کن لطف که بیگانه شود حلقه به گوش

    به نظرم یکی دیگر از مثال های تفکر سیستمی، خیرات کردن است.که در بلند مدت و بعدها انسان نتیجه اش را در زندگی این دنیا و دنیای دیگر می بیند.

     

  11. تفکر غیرسیستمی صرفاً معضل برخی شرکت‌ها و جوامع و کشورها نیست. برایند تاریخ بشر و نسبت امروز ما با زادبوم و زیستگاهمون زمین، نشون می‌ده که تفکر حاکم و غالب بر جهان انسان‌ها غیرسیستمیه و ناهماهنگ با سیستم کل (نظام هستی). هزاران مثال ریز و درشت در این باره می‌شه آورد و همه می‌دونیم که با این روند، با سرعت زیادی به‌سمت نابودی طبیعت، انقراض بسیاری از موجودات و سپس انسان‌ها حرکت می‌کنیم.
    در چنین سیستم کلی معیوبی، مسئولیت فردی و اجتماعی ما چیه؟ فکر کردن به ریشه‌ها و عمق مسئله، مأیوس‌کننده‌ست؛ این حس ناامیدی و ناتوانی ممکنه ما رو مسئولیت‌گریز کنه. با خودمون بگیم ما که نمی‌تونیم این نظام بزرگ و قدرتمند رو تغییر بدیم. پس در زمینش بازی کنیم که لااقل این این دو روز زندگی رو به خیر بگذرونیم و خواسته‌ها و نیازهامون رو با همین بازی تأمین کنیم! یا ممکنه در حد وسع و امکان تلاش کنیم هر کاری که انجام می‌دیم، «پایداری» از جمله پایداری زیستی رو در اولویت قرار بدیم.

     

  12. سلام 

    من گمان میکنم که ما در سطوح مختلف جامعه، خیلی با این نوع نگاه به مسائل فاصله داریم.

    • بعضا شاید دیده باشین که فردی در حال شستن حیاط منزلش با آب لوله کشی هستش و وقتی شما بعنوان بیننده یا رهگذر اعتراض میکنین و عنوان میکنین که کشور با کمبود آب مواجه هست پاسخ ایشون اینه که مصرف میکنم و پولش رو میدم. (سوال اینجاست که چرا فکر میکنی که آب مال توست؟ پس کشور و آینده کشور و آیندگان در کجای تفکر تو جای دارند؟)
    • داستان کشتی رو یادتونه که توی کتابهای دوره دبستان بود؟ فردی داشت با میخ زیر خودش رو سوراخ میکرد. وقتی بقیه بهش اعتراض کردن ؛ گفت من دارم زیر خودم رو سوراخ میکنم.  خوب وقتی که ما جنگل هامون رو داریم از بین میبریم و جاش ویلای شخصی میسازیم؛ آیا این درختا و جنگل ها متعلق به این کشور نیستن؟ وقتی جنگل های آمازون در برزیل آتش میگیره همه دنیا بسیج میشن برای خاموشی ریه های تنفسی زمین، ولی ما برامون مهم نیست که خودمون با جنگل زدایی در کشورمون، گاهی وقتا میتونم بگم موجب تغییرات اقلیمی میشیم. 
    • در دوران پاندمی، وقتی همه دنیا قرنطینه اعلام کردن و در کشور ما از مردم خواسته شد که در خونه ها بمونن، خیلی ها مسافرت رفتن. تا جایی که دیدیم که چه اتفاقی افتاد. وظیفه من شهروند در مقابل این موضوع چیه؟ چرا در کشوری مثل سوئد؛ فقط با فاصله گذاری اجتماعی تونستن این بحران رو سپری کنن. 

    از این دست مثال ها زیاد داریم و فکر میکنم که من مسئول مملکت یا من شهروند عادی ، باید اون جامعه ای که توش هستم رو به شکل سیستم نگاه کنم(حالا اون جامعه میتونه خانواده باشه،یا آپارتمان باشه،خیابون ، شهر، روستا،کشور، سازمان و ….) 

    اگر درس رو درست متوجه شده باشم، تمام کارها و تمام فعالیت هایی که ما انجام میدیم،  باید در جهت منافع سیستم باشه که پس در نتیجه به نفع همگی اعضا خواهدبود.

     

  13. اگر ما مثلا خانواده .شرکت یا سازمان  ویا یک جامعه را بعنوان یک سیستم در نظر بگیریم تفکر سیستمی یعنی عملکرد هر جرئ از سیستم بر بردیگر اجزای سیستم تاثیر می گذارد .اهداف و منافع مادی یا غیر مادی  سیستم اگر تامین شود ساب سیستم ها هم منتفع خواهند شد و لاغیر.دوام و بقای یک سیستم به چگونگی و کیفیت روابط بین اجزا بستگی دارد .رشد و توسعه یک سیستم باید همه جانبه باشد و نه تک وجهی و ناموزون و…….

  14. با یاد گرفتن تفکر سیستمی می‌توانیم در عین مجزا دیدن زیر سیستم‌های داخل کسب و کار، ارتباط بین آنها را نیز درک کنیم. فهم این ارتباطات درک درستی از چگونگی کارکرد سیستم و دینامیسم آن به دست می‌دهد.
    این بینش به کمک می‌کند تا در هنگام بروز مشکلات و یا رشد و افزایش ابعاد سازمان، نگاه کل نگرانه داشته و سیستم را با تمام اجزای آن به صورت یکپارچه ببینیم. به این ترتیب می‌توانیم در بروز هر اتفاقی یا گرفتن هر تصمیمی، سلسه علت‌ها و سلسله عواملی که بر شرایط موجود، تاثیر گذار هستند، دقیق‌تر و عمیق‌تر تشخیص دهیم.
    امروزه تخصصی با عنوان جنرالیست کسب و کار وجود دارد. فردی که جنرالیست کسب و کار است، در زمینه‌های مختلف استراتژی، مدیریت، بازاریابی، فروش، منابع انسانی، مالی، تبلیغات و غیره تخصص دارد و به گونه‌ای پزشک کسب و کار محسوب می‌شود. چنین شخصی با دیدن مشکلات و نارسایی‌هایی در سازمان، مشکل را همانند بسیاری از پزشکان، با دارو و به صورت سطحی حل نمی‌کند. بلکه با شناخت ارتباط بین اجزا و تحلیل سیستم‌ها، مشکل را به صورت ریشه‌ای حل می‌کند. 
    در درس اول از دروس تفکر سیستمی هم اشاره کردم که این درس‌ها را با هدف، دقت بالاتر در تصمیم گیری، تقویت‌های مهارت‌های مدیریتی و یادگیری حکمت می‌آموزم. زیرا تفکر سیستمی را پایه و استخوان بندی حکمت می‌دانم. این که با علت العلل دست یابی.
     
    روبه رشد باشید؛ پایدار و مستمر
    یعقوب دلیجه
     

  15. محمد نوری گفت: (عضو ویژه)

    ضمن عرض درود به دوستان متممی ام
    واقعا موضوع جالبی بود محمدرضای عزیز
    متاسفانه در کسب و کارهای ما عموما کارفرما و مدیر از دید خود و کارمندان و پرسنل هم از دید خودشون فقط مسایل رو میبینند
    من در کسب و کار خودم در ابتدا با این ایده که ما اگر به کارمندان به دید منابع و سرمایه های انسانی نگاه کنیم و در تکریم پرسنل نهایت تلاش خود رو انجام بدیم یک سازمان فوق العاده خلق می کنیم و در مجموع نتایج بسیار بهتری باید کسب کنیم ، اون شرکت رو تاسیس کردم
    ولی در کمال تعجب بعد از مدتی دیدیم که پرسنل نقش خودشون رو خیلی در نظر نگرفتند و نسبت به سازمان اینقدر متوقع شده بودند که بازدهی ما به شدت افت کرد ، یعنی نگاه ویژه ما به پرسنل مخصوصا نیروهای فروش در اونها توقعاتی رو ایجاد کرده بود که تا شرایط بهتری فراهم نشود ما فعالیت مون رو بیشتر نکنیم و حتی ابراز های جدید باید بیاد تا ما کارمون رو دیش ببریم
    واقعا نگاه سیستمی باید متقابل و توسط همه ی عوامل درک و در نظر گرفته بشود

    یا عدم توجه خودم به اجزای سیستم وقتی که به فروش تاکید داشتم و نسبت به دیگر بخش ها کم توجه تر شده بودم
    برای من تجربه خیلی عجیب و بدی بود اون مقطع !
     
     

  16. فارغ از تمام نکات مثبت و الزامات تفکر سیستمی، یک مساله هنوز برای من حل نشده باقی مانده است. اگر قرار باشد همه چیز را در سیستم ببینیم و تحت قواعد آن تحلیل کنیم، جایگاه نقد و اصلاح خود قواعد سیستم کجاست؟ چطور باید خود ساختار را نقد و اصلاح کرد؟ اگر همه دید سیستمی داشته باشند و برای بقای سیستم، تمام قوانین آن را رعایت کنند، آیا فرصتی برای رشد (حتی برای خود سیستم) باقی می‌ماند؟ مثلا فرض کنید یک قانون دست و پا گیر در محل کار وجود دارد. مثلا برای ورود حتما باید از یک کارت مخصوص استقاده شود. اگر همه، همیشه، بدون هیچ نقدی، از آن کارت استفاده کنند، آیا اصلا نیازی حس می‌شود که به جای کارت، سیستم جدیدتر و کارآمدتری استفاده شود؟ آیا مدیران اصلا احساس نیاز می‌کنند که به حای کارت، از سیستم تشخیص چهره استفاده کنند؟ 

    به نظرم در کنار تفکر سیستمی، تفکر نقادانه هم باید مورد توجه قرار بگیرد. باید بشود خود ساختار و سیستم را نقد کرد و هن را اصلاح نمود. 

    البته شاید نگاه نقادانه را هم بتوان در همان نگاه سیستمی تعریف کرد. اما یک مقدار برای من این تعریف گنگ و مشکل است. ممنون میشم اگر نظرتون را راجع به این مساله بیان کنید.

  17. به نظرم یکی از مشکلاتی که در کشور ما وجود داره، همونطور که تو فایل صوتی هم بهش اشاره شد، عده‌ای از مردم تفکر سیستمی را نمی‌پذیرند یا در جهت منافعشون علاقه‌ای به پذیرفتنش ندارند. در نهایت قسمتی از این مشکل به فقر فرهنگی برمی‌گرده. اگر تفکر سیستمی در قوانین یک کشور یا شهر را با مدلی کوچکتر بخوایم بررسی کنیم، میتونیم مثلا قوانین در یک ساختمان را مثال بزنیم:

    تصور کنید در ساختمانی، قوانینی پایه‌گذاری شده. همه موظفن این قوانین رو رعایت کنن. قطعا اشخاصی هستند که برای منافع خودشون این قوانین رو زیر پا میزارن. مثلا پارک کردن ماشین در جاهای عمومی ساختمان که باعث اختلال در عبور و مرور ساکنین میشه. به نظرم با تکرار این مشکل قسمتی از اون برمی‌گرده به فقر فرهنگی خود شخص ولی قسمت اصلی در هر صورت به ایرادات اون سیستم برمی‌گرده. نتیجه می‌گیرم که تنها قانون گذاری کافی نیست. اجرای اون قوانین (به هر طریقی) جزئی از تفکر سیستمی است. مثلا جریمه‌های رانندگی از جنس اجرای این قوانین هستند.

     

  18. من به تازگی با واژه تفکر سیستمی آشنا شدم ولی قبلا در جامعه رفتارهایی همیشه ناراحتم می کرد مثل همین که یک عده خودشان را زرنگ تر از بقیه می بینند نمونه اش را محمدرضای عزیز در فایل صوتی گفتند حقیقتا همیشه از دیدن افرادی که در ترافیک همیشه از سمت راست و کنار شانه راه حرکت می کنند به ستوه میامدم و هنوز هم همین است.

    این فرهنگ زرنگ بازی و احساس زرنگ بودن به شدت در جامعه ما ریشه دوانده طوری که شما اگر کسی را ببینید که به قوانین راهنمایی و رانندگی احترام می گذارد این فرد در دید بیشتر افراد جامعه فردی احمق است و کسی که قانون و افسر را دور می زند را فردی زرنگ به حساب می آوریم.

    کاش تفکر سیستمی یک واحد اجباری برای همه افراد جامعه باشد تا بتوانیم با موضوع به این مهمی آشنا باشیم و بتوانیم در موقعیت های مختلف درست تصمیم بگیریم.

  19. پادکست بسیار جالبی بود… مثالهای زیادی در کشورمون و محیط پیرامونمون از نبود یک تفکر سیستمی میتونیم ازائه کنیم. مثلا:

    در دوره ای، یکی از دولتها تصمیم گرفت ضرفیت پذیرش کارشناسی ارشد ۵ برابر بشه..در نگاه اول خوبه چون سطح تحصیلات جامعه رشد میکنه اما دلیل این افزایش ظرفیت این بود که جمعیت لیسانسه بیکار و متقاضی کار دنبال کار نگرده چون کاری نیست…بره درس بخونه

    این بحث که هرکسی فکر میکنه ایده رو فقط خودش کشف کرده  پرورش داده و نفر اوله هم بسیار صحیحه

  20. با سلام خدمت استاد محترم

    به نظر من یک موضوعی که در این فایل صوتی به آن اشاره نشده (البته شاید در مباحث بعدی مطرح بشود، هنوز نخوانده‌ام) مسئله‌ی تناقضات درونی سیستم‌هاست.بگذارید بیشتر منظور خودم را توضیح بدهم:

    در نقشه‌ی ذهنی، یکی از موارد مطرح شده این است : "بقا و سلامت خود را در بقا و سلامت سیستم جست و جو کنیم". اما آیا این رابطه، یک طرفه است؟ یعنی سیستم نباید طوری باشد که بقا و سلامتیش را در  سلامتی ما جست و جو کند؟اگر سیستمی طوری کار کند که بقا و سلامتیش به جای این که به بقا و رفاه ما وابسته باشد، به نابودی اکثریت ما به نفع اقلیتی کار کند، این سیستم چرا باید زنده بماند؟

    واضح است که بخش‌های مختلف یک سازمان با هم یک سیستم را می‌سازند.اما سازمان‌های مختلف (از خانواده به عنوان یکی از کوچکترینشان یا سازمان‌های بزرگ ملی) هم با هم یک سیستم را می‌سازند که نام آن را "کشور" می‌گذاریم. حال کشور‌های مختلف هم با هم یک سازمان می‌سازند که نام آن را "جهان" می‌گذاریم.این جهان، بزرگترین سیستمی است که کوچکترین بخش کوچکترین سازمان‌ها (یعنی افراد منفرد) را تحث تاثیر قرار می‌دهد (البته واضح است که این ارتباط یک طرفه نیست). در این سازمان جهانی، شاهد تناقضات آشکاری هستیم.یک مثالی که همه کم و بیش با توجه به گرم شدن زمین و اخبارش که ابن روزها در صدر است،می‌توانیم آن را درک کنیم: کارخانه‌ها باید کار کنند تا تولید زنده بماند و در نتیجه بشریت زنده بماند.این کار کارخانه‌ها باعث گرم شدن زمین می‌شود. (از طرفی هم دقیقا با توجه به موضوع مطرح شده‌ی آخر فایل، ما تنها نابغه‌هایی نیستیم که به فکر انرژی پاک افتاده‌ایم.حتما موانع جدی وجود دارد که نمی‌گذارد تولید به سمت تولید با انرژی پاک برود که از حوصله‌ی این بحث خارج است).گرم شدن زمین باعث نابودی بشریت می‌شود. یعنی یک تناقض فاجعه‌آمیز در این سیستم جهانی وجود دارد. اگر این تناقض را ریشه‌ی ماجرا ببینیم، پس ظاهر آن چگونه خود را نشان می‌دهد؟ جنگ بین کشور‌ها، کشته شدن انسان‌های بی‌گناهی که در داخل این سیستم، بدون این که خودشان بفهمند،با تلاش برای بقا، باعث نابودی خودشان می‌شوند.اما این جنگ ها از سر چیزهایی نیست که به سادگی با روانشناسی فردی توجیه شود.که این همان ساده کردن بیش از حد موضوع است. مسئله‌ای که هست، این است که کشور‌ها نه بخاطر "سودپرستی رهبران" (که توضیحی بسیار ساده و به نظر من احمقانه است)، بلکه واقعا به دلیل بقای خودشان ناچار به نابودی بقیه هستند.کشور x باید تولید کند و اثر نهایی این تولید، زیر آب رفتن شهر‌های ساحلی کشور y است.همین تناقض ها را در سطح‌های بین سازمانی هم مواجه هستیم.جایی که شرکت‌ها برای بقا، مجبور به رقابت هستند.این رقابت از سر دلخواهی نیست.بلکه رقابت نکردن، یعنی نابود شدن یک شرکت (و به طبع بیکار شدن افرادش) در رقابت‌های بازار.پس مجبور است رقابت کند و بقایش، در گرو نابودی بقیه است.

    حال سوالی که از استاد محترم دارم، سوالی که خیلی وقت است حتی قبل از مطالعه این درس ذهن من را به خودش مشغول کرده، این است که تکلیف ما چیست؟به عنوان عضو یک سازمان، وقتی بقای بزرگترین سازمان به سلامتی ما وابسته نیست، چگونه می‌توانیم از تفکر سیستمی صحبت کنیم؟