Generic selectors
Exact matches only
Search in title
Search in content
Menu
دوره آموزشی هدف گذاری (کلیک کنید)


کتاب های پرفروش | آیا پرفروش ترین کتاب های جهان لزوماً بهترین کتابهای حوزهٔ خود هستند؟


پرفروش ترین کتاب های جهان

«کتاب های پرفروش لزوماً کتابهای خوبی نیستند.» بعید است کسی با این گزاره مخالف باشد (نگفتیم حتماً بد هستند. گفتیم لزوماً خوب نیستند). این گزاره دو تفسیر کاملاً‌ متفاوت دارد که به یکی از آن‌ها کمتر توجه می‌شود.

تفسیر اول این است که سلیقه و قضاوت عامهٔ مردم معمولاً قابل‌اتکا نیست. بنابراین اگر افراد بسیاری یک کتاب را خریده و خوانده‌اند، نمی‌شود آن‌ها را لزوماً بهترین آثار ردهٔ خودشان دانست. همه کم‌و‌بیش قبول دارند که بسیاری از کتابهای پرفروش کتابهای زرد محسوب می‌شوند. کتاب‌هایی که به جای دقیق، مفید یا فاخر بودن، با هدف جذاب و عامه‌پسند بودن نوشته شده‌اند (البته کتاب زرد اصطلاح چندان شفافی نیست. برای آشنایی بیشتر با این اصطلاح می‌توانید درس محتوای زرد را بخوانید).

تفسیر دوم – که کمتر به آن پرداخته می‌شود – این است که حتی ورود به فهرست کتاب های پرفروش هم می‌تواند با فریب، تقلب و دستکاری همراه باشد.

در این درس می‌خواهیم کمی دربارهٔ روش‌های ورود کتابها به فهرست کتاب های پرفروش صحبت کنیم. توجه ما به طور ویژه که بازار جهانی و کتابهای پرفروش در سطح جهان است. اما مشابه برخی از این تکنیک‌ها در بازار ایران هم دیده می‌شوند.

تعریف کتاب خوب چیست؟

صفت خوب صفتی مبهم است و اگر در مقاله‌ای تخصصی به‌کار می‌رفت می‌شد از آن ایراد گرفت. اما فعلاً در حد نیاز این مطلب، می‌توانیم کتاب خوب را به این شکل تعریف کنیم:

کتاب خوب را کتابی فرض می‌کنیم که در یک حوزهٔ مشخص و برای یک دسته مخاطب مشخص که با یک هدف مشخص به جستجوی کتاب می‌روند، از کتاب‌های دیگری که در همان حوزه و برای همان مخاطبان و برای همان هدف مشخص نوشته شده مناسب‌تر باشد.

چرا تمرکز افراطی بر کتاب های پرفروش نگران‌کننده است؟

برای کسی که در کشورهایی مثل آمریکا، انگلیس یا آلمان و فرانسه زندگی می‌کند و می‌تواند بسیاری از کتاب‌های روز دنیا را به زبان اصلی بخواند، این‌که «آیا کتاب های پرفروش کتابهای خوبی هستند یا نه؟» سوال مهمی است. اما به محض این‌که به نتیجه برسد کتابهای پرفروش لزوماً بهترین کتابها نیستند، می‌تواند در سایت آمازون یا در کتابفروشی شهرش به سراغ کتابهای دیگر برود و گزینه‌های دیگر را هم بررسی کند.

اما بخش بزرگی از صنعت نشر در کشور ما بر پایهٔ ترجمه شکل گرفته و به‌طور خاص، اغلب کتابهای غیرداستانی از جمله کتابهای مدیریت، کتابهای روانشناسی و کتابهای توسعه فردی ترجمهٔ کتابهای خارجی (اغلب انگلیسی) هستند.

پس اگر ناشران ایرانی بیشتر به سراغ کتابهای پرفروش بروند، عملاً خواننده فارسی زبانی که می‌خواهد کتابهای ترجمه‌شده بخواند، در همان نقطهٔ شروع انتخاب کتاب، بخش بزرگی از بازار کتاب جهان را از دست داده و باید کتاب مطلوب خود را از بین عناوین یا آثار نویسندگانی انتخاب کند که در بازار جهانی پرفروش بوده‌اند.

پرفروش ترین کتاب ها بهترین کتاب ها نیستند

با این مقدمه، کمی دربارهٔ تکنیک های رایج برای گنجاندن کتابها در لیست کتابهای پرفروش حرف می‌زنیم و سپس – به فرض این‌که با متمم هم‌عقیده باشید – به چارهٔ آن می‌پردازیم.

روش ورود به فهرست کتاب های پرفروش جهان چیست؟

یک فرض ساده‌اندیشانه این است که کتابها در بازار عرضه می‌شوند و همه با یکدیگر رقابت کرده و در رقابتی آزاد، مشتریان از برخی از آن‌ها بیشتر استقبال می‌کنند و به این شکل در فهرست پرفروش ترین کتابهای جهان قرار می‌گیرند.

اما در عمل تکنیک‌ها و ترفندهای بسیاری وجود دارند که نویسندگان و ناشران می‌توانند با تکیه بر آن‌ها کتاب خود را در لیستهای کتابهای پرفروش بگنجانند.

البته می‌دانیم که فهرست پرفروش‌های پلتفرمها و رسانه‌های مختلف یکسان نیست. یعنی کتابهای پرفروش آمازون (Amazon) لزوماً با کتابهای پرفروش بازنر اند نوبل (Barnes & Noble) یکسان نیست و کتابهایی که در لیست کتابهای پرفروش نیویورک تایمز می‌بینیم با آن‌چه در لیست رسانهٔ دیگری مثل گاردین (بر اساس داده‌های Bookscan) منتشر می‌شود فرق دارد. اما در نهایت، تکنیک‌هایی که برای تأثیرگذاری بر لیست پرفروش‌ها وجود دارد کم‌و‌بیش یکسان‌اند.

پیش از این‌ که به سراغ تکنیک‌ها برویم، خوب است به این نکته اشاره کنیم که «ورود به فهرست پرفروش‌ها» و «ماندن در فهرست پرفروش‌ها» دو مقولهٔ متفاوت هستند. اما اولی قطعاً دشوارتر از دومی است.

اگر کتابی بتواند وارد فهرست کتابهای پرفروش شود، عده‌ای از سر کنجکاوی آن را می‌خرند. سایتهای معرفی کتاب هم درباره‌اش (مثبت یا منفی) می‌نویسند تا هم مخاطب خود را راضی کنند و هم با سئو ترافیک ورودی خود را – از طریق کسانی که درباره آن کتاب جستجو می‌‌کنند – افزایش دهند. بلاگرهای کتاب هم – به فرض که تا آن لحظه ناشر با آن‌ها برای تبلیغ کتاب تماس نگرفته باشد – برای این که از موج آن کتاب جا نمانند و مخاطب خود را راضی کنند، درباره کتاب حرف می‌زنند.

در مرحلهٔ‌ بعد، موج کامنت‌ها و ارزیابی‌ها در پلتفرم‌های جهانی مانند آمازون و گودریدز (Goodreads) و پلتفرمهای محلی آغاز می‌شود. پلتفرم‌های تخصصی کتاب و شبکه های اجتماعی عمومی مانند اینستاگرام هم در هستهٔ خود موتورهای توصیه گر دارند و در پی درگیر کردن بیشتر مخاطب، کتابهایی و محتواهایی را که بیشتر درباره‌شان حرف زده می‌شود به افراد بیشتری پیشنهاد می‌دهند و یک حلقهٔ تقویت‌شونده شکل می‌گیرد.

در نهایت دینامیک این سیستم به‌ گونه‌ای خواهد بود که حتی نقد یا ایراد گرفتن از کتاب هم به نوعی به آگاهی بیشتر از آن دامن می‌زند. همان اتفاقی که به شکلی دیگر دربارهٔ سلبریتی‌های شبکه های اجتماعی می‌بینیم. عده‌ای آن‌ها را فالو می‌‌کنند که بدانند چرا بقیه آن‌ها را فالو می‌کنند (در این‌جا: عده‌ای کتاب را می‌خوانند که بدانند چرا بقیه آن را می‌خوانند).

مهم‌ترین چالش برای قرار گرفتن در فهرست پرفروش‌ها ورود به فهرست است. ماندن در فهرست نسبتاً‌ ساده‌‌‌تر است.

بعد از این مقدمه می‌توانیم دربارهٔ بعضی از تکنیک‌ها و ترفندهای ورود به فهرست کتاب های پرفروش صحبت کنیم. ناشران و نویسندگان ممکن است این تکنیک‌ها را به‌تنهایی یا در ترکیب با یکدیگر اجرا کنند:

خرید عمده

یکی از ساده‌ترین کارهایی که ناشر و نویسنده می‌توانند برای ورود به لیست کتابهای پرفروش انجام دهند این است که کتاب را به شکل عمده در یک هفته یا یک دورهٔ نسبتاً کوتاه بخرند.

طبیعتاً این کار بازی‌های خودش را دارد. مثلاً ممکن است خرید بین چند مجموعه پخش شود یا با آدرس‌ها و مشخصات متفاوتی انجام شود. اگر این خرید در هفتهٔ مناسبی انجام شده و با پیک فروش کتاب‌های دیگر هم‌زمان نشود، معمولاً روش مناسبی برای ورود به لیست پرفروش‌هاست.

البته ناشران بزرگ و معتبر معمولاً خودشان به سراغ این ترفند نمی‌روند. اما نویسندگان و گاهی ناشران کوچک‌تر وارد چنین بازی‌هایی می‌شوند.

انتخاب زمان‌های خاص برای انتشار

وقتی از پرفروش‌های هفته یا ماه حرف می‌زنیم، طبیعتاً فروش کتاب را با سایر کتاب‌هایی که در همان هفته یا ماه فروخته شده‌اند مقایسه می‌کنیم.

ناشران به تدریج به نتیجه می‌رسند که کتاب‌هایشان در چه ماه‌هایی بیشتر و بهتر فروخته می‌شود. دستیابی به آمار رقبا هم دشوار نیست. اگر ناشر کتاب را در زمان رونق فروش خود و یا زمانی که کتاب پرمخاطب دیگری در آن حوزه در بازار عرضه نشده به بازار عرضه کند، شانس ورود به فهرست پرفروش‌ها بیشتر خواهد بود.

دسترسی کامل به این مطلب برای اعضای ویژهٔ متمم امکان‌پذیر است.

یادآوری پایانی و اقدام عملی

لازم است دوباره تأکید کنیم که آن‌چه در بالا گفته شد به این معنا نیست که هر کتاب پرفروشی بد است یا هر کتابی که به فهرست پرفروش‌ها قرار گرفته، با تقلب به این فهرست راه یافته است.

بلکه این‌ها را صرفاً گفتیم تا یادمان باشد پرفروش بودن به تنهایی معیار مناسبی برای کیفیت بالای یک کتاب نیست. ضمناً این احتمال بسیار زیاد است که کتابی که ما و شما به مطالعهٔ آن نیاز داریم در فهرست پرفروش‌ها نباشد.

مسئله‌ای که در این‌جا وجود دارد این است که بسیاری از ناشران ایرانی کتاب‌های ترجمه‌شده، معمولاً ترجیح می‌دهند به سراغ کتابهای پرفروش بروند. چون اگر کتابی خارج از این فهرست را انتخاب کنند، باید خواننده به برند ناشر اعتماد کند و کتاب را بخرد. اما با انتخاب کتاب پرفروش، عملاً سوار بر برند نویسندهٔ‌ اصلی و آمار فروش آمازونی کتاب می‌شوند و بدون این‌که لازم باشد تلاشی جدی در راستای جایگاه‌سازی برای کتاب انجام دهند، کتاب‌شان به فروش می‌رسد.

ما نمی‌توانیم از ناشران انتظار داشته باشیم که یک‌شبه روش خود را عوض کنند. آن‌ها هم محدودیت‌های مالی خود را دارند و موسسهٔ خیریه هم نیستند. پس طبیعی است که کسب سود را – مستقل از هر تعارفی که بر زبان میاورند – در اولویت قرار دهند. اما با سه میکرواکشن (اقدامک) می‌توانیم کمی بر این روند تأثیر بگذاریم:

اقدامک اول | نقد کتابهای پرفروش ترجمه‌شده

ناشران نباید بتوانند پشت آمار فروش کتاب‌ها پنهان شوند. اگر کتاب پرفروشی در دنیا وجود دارد که کیفیت چندانی ندارد، لازم است پس از ترجمه و انتشار، ضعف‌های آن یادآوری شود. آمار فروش کتاب در آمازون نباید امنیت ذهنی به ناشر بدهد (که هر چه بود، می‌گوییم بالاخره این همه در دنیا خریده‌اند. ما هم آن را به شما فروختیم).

ناشر موظف است کتاب‌ها را بخواند و دقیق بررسی کند و با شناختی که از مشتریان و مخاطبان ایرانی دارد، تصمیم بگیرد که این کتاب برای مخاطبش مفید است یا نه.

اقدامک دوم | تشویق ناشران و بلاگرهایی که سراغ کتاب‌هایی خارج از لیست پرفروشها می‌روند

ناشران بسیاری در کشورمان هستند که بازار کتاب جهان را به دقت بررسی می‌کنند و کتاب‌های را میابند که گمان می‌کنند برای خوانندهٔ ایرانی مفید است. آن‌ها این ریسک را به جان می‌خرند که کتاب، به خاطر فروش کمتر در بازار جهانی، خوب فروخته نشود. اما از طرفی به برند و نظر کارشناسی خود اعتقاد دارند و تصمیم می‌گیرند در این زمینه خطر کنند.

هم‌چنین در بین بلاگرهای کتاب و رسانه‌های معرفی کتاب هم کسانی هستند که صرفاً به کتابهای پرفروش و جریان اصلی اکتفا نمی‌کنند. بلکه کتاب‌ها را مستقل از میزان فروش‌ و بر اساس کیفیت و تطبیق با نیازهای مخاطب معرفی می‌کنند.

تشویق این ناشران و حمایت از آن‌ها و نیز استقبال از این نوع بلاگرها و رسانه‌ها می‌تواند به تدریج ذائقهٔ بازار را تغییر دهد. در این صورت، ناشران محافظه‌کارتر هم به تدریج رغبت پیدا می‌کنند تا به سمت انتخاب آگاهانه‌تر کتاب‌ها – که یکی از مسئولیت‌های مهم ناشر است – حرکت کنند.

واضح است که خواننده انتظار ندارد کتاب‌های پرفروش «به جرم پرفروش بودن» از فهرست ترجمهٔ ناشران خارج شوند. اما این انتظار کاملاً معقول است که بخشی هر چند کوچک از سبد نشر هر ناشر، به کتاب‌هایی خارج از فهرست پرفروش‌ها اختصاص پیدا کند.

اقدامک سوم | معرفی کتاب‌های ترجمه‌نشده و خارج از لیست پرفروش‌ها

سایت‌ها، رسانه‌ها و بلاگرهای کتاب که به کتاب‌های زبان اصلی دسترسی دارند، می‌‌توانند با معرفی و حرف زدن از کتاب‌های مفیدی که هنوز ترجمه نشده‌اند، آگاهی اولیه‌ای دربارهٔ این کتاب‌ها ایجاد کنند. با این کار به تدریج ناشران محافظه‌کارتر هم احساس می‌کنند که ریسک ترجمهٔ چنین کتاب‌هایی کمتر است و یک تقاضای اولیه – هر چند اندک – برای آن‌ها وجود دارد.

چند تذکر و یادآوری

متمم سایت فروش کتاب نیست. و جز کتاب «از کتاب» محمدرضا شعبانعلی - که خود متمم آن را منتشر کرده - صرفاً به معرفی، بررسی و نقد کتاب می‌پردازد.

صِرف معرفی کتاب در متمم لزوماً به معنای تأیید محتوای آن کتاب نیست. پس حتماً متن معرفی را کامل بخوانید. ممکن است نقاط ضعف برخی کتابها پررنک‌تر از نقاط قوت‌شان باشد.

معرفی کتاب در متمم لزوماً به این معنا نیست که آن کتاب جزو منابع تدوین درس‌ها بوده است (مگر این که صریحاً به این نکته اشاره شده باشد). در باقی موارد صرفاً ممکن است با هدفی مشخص (نقل یک مطلب از کتاب، نقد کتاب، آشنایی با نویسنده و ...) به کتاب اشاره شده باشد.

متمم برای معرفی کتابها هیچ نوع هزینه‌ای دریافت نمی‌کند و صرفاً اهداف آموزشی خود را مد نظر قرار می‌دهد.بنابراین اگر ناشر هستید و کتابی در متمم معرفی شده، کتاب مرتبط دیگری را که در آن حوزه ترجمه یا تألیف کرده‌اید (یا اگر ترجمه دیگری از همان کتاب را عرضه کرده‌اید) در کامنت‌ها معرفی کنید. متمم ممکن است بعد از بررسی کتاب را به متن بیفزاید یا معرفی آن را در قالب مطلبی مستقل منتشر کند.

تمرین و مشارکت در بحث

تمرین اول | بررسی کنید و ببینید در بین ناشرانی که از کتاب‌هایشان را می‌خرید، چه کتابی پیدا می‌کنید که در پرفروش‌های آمازون نبوده، اما آن را انتخاب و ترجمه کرده‌اند؟ یک معیار ساده می‌تواند تعداد Review‌ها در آمازون باشد (موضوع کتاب و زمینهٔ‌ فعالیت ناشر مهم نیست).

تمرین دوم | در بین رسانه‌ها و بلاگرهایی که کتاب معرفی می‌‌کنند، چه نمونه‌ای به ذهن‌تان می‌رسد که کتابی خارج از کتاب‌های پرفروش جریان اصلی را معرفی کرده باشند؟ مشخصاً: کتابی که بگویید اگر آن‌جا نامش را نمی‌شنیدم، احتمال داشت هیچ جای دیگر نشونم. لطفاً از شخص یا رسانه و کتابی که معرفی کرده نام ببرید.

ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری مهارت یادگیری به شما پیشنهاد می‌کند:

سری مطالب حوزه مهارت یادگیری
 

برخی از سوالهای متداول درباره متمم (روی هر سوال کلیک کنید)

متمم چیست و چه می‌کند؟ (+ دانلود فایل PDF معرفی متمم)
چه دوره هایی در متمم ارائه می‌شوند؟
هزینه ثبت‌نام در متمم چقدر است؟
آیا در متمم فایل‌های صوتی رایگان هم برای دانلود وجود دارد؟

با متمم همراه شوید

آیا می‌دانید که فقط با ثبت ایمیل و تعریف نام کاربری و رمز عبور می‌توانید به جمع متممی‌ها بپیوندید؟

سرفصل‌ها  ثبت‌نام  تجربهٔ متممی‌ها

۵۴ نظر برای کتاب های پرفروش | آیا پرفروش ترین کتاب های جهان لزوماً بهترین کتابهای حوزهٔ خود هستند؟

  1. احمد راسخی گفت: (عضو ویژه)

    آخرین کتابی که خوندم و سیم کشی های مغزم رو تغییر داد ، کتاب ماشین روح بود. چک کردم و تا جایی که متوجه شدم در لیست کتاب های پرفروش نبود.

    بنظرم دنبال کردن بلاگر های حوزه معرفی کتاب در شبکه های اجتماعی کمک خوبی به پیدا کردن کتاب های مورد نیاز ما میکنه (چه درلیست پرفروش چه خارج از لیست پرفروش)

    در نهایت بدرستی گفته شد که: کتاب خوب را کتابی فرض می‌کنیم که در یک حوزهٔ مشخص و برای یک دسته مخاطب مشخص که با یک هدف مشخص به جستجوی کتاب می‌روند.

     

  2. امیر گلشنی گفت: (عضو ویژه)

    در یکی از محتواهای The School of Life از آلن دوباتن با کتاب داشتن یا بودن(To Have or To Be) از اریک فروم آشنا شدم. بعد از تهیه این کتاب و دیگر کتاب‌های اریک فروم، به یاد ندارم هیچکس در فضای مجازی یا غیره اثری از او را معرفی کرده باشد (حداقل من ندیدم). خود کتاب نیز در آمازون از تعداد رای خیلی بالایی در مقایسه با برترین‌ها برخوردار نیست.
    این کتاب و اغلب کتاب‌های فروم توسط نشر مروارید به ترجمه رسیده است. همچنین به نظر من کیفیت ترجمه مناسب بود.
    برخی از این محتواها با نام مدرسه زندگی فارسی توسط فردی به نام دکتر ایمان فانی مورد ترجمه و زیر نویس به فارسی قرار گرفته است.

  3. امیرحسین خورسندی گفت: (عضو ویژه)

    یکی از افرادی که به نظرم در این چند ساله برای معرفی کتاب های مفید و خارج از لیست پرفروش ها و البته ترجمه نشده بسیار زحمت کشدند، دکتر آذرخش مکری بودند. نمیتونم کتاب خاصی از کتاب هایی که زحمت معرفی و تحلیلشون رو کشیدند نام ببرم چون تعداد بسیار زیادی هستند ولی دنبال کردن لایو هاشون میتونه بسیار مفید باشه.

    • احمد راسخی گفت: (عضو ویژه)

      ایشان زحمت بسیار زیادی در زمینه نشر علم کشیده اند.

      پاییز سال ۱۴۰۱ برنامه ریزی کردم که تمام کتاب های خلاصه شده ایشان را در کانالشون دنبال کنم و به تازگی موفق شدم که همه آنها رو به اتمام برسانم.

      بنظرم هرکسی کتابهایی که ایشان معرفی میکند را دنبال کنه، بعد مدتی کاملا ذهنیتش عوض میشه و دنیای جدیدی به روش باز میشه.

  4. محمدجواد امامی گفت: (عضو ویژه)

    در مورد کتب معرفی‌شده از سمت بلاگرها الان قاعده مستثنایی به خاطر ندارم اما راجع به کتاب‌ها، شاید خنده‌دار به‌نظر بیاد ولی اولین‌بار که کتابی به اسم “پاندای بزرگ و اژدهای کوچک” رو شناختم، به واسطه طراحی تصاویر و متن‌های ساده اون بود. حجم زیادی نداشت و خیلی خیلی ساده بود. همین موضوع باعث شد برم و بخونمش. الان که چک کردم، ظاهرا در بین موارد پرفروش آمازون لیست نشده (+) ولی خب امتیاز ۴.۹ از ۵ گرفته.

    پ.ن؛ چه تعریف خوبی از کتاب خوب بیان شده بود؛ حوزه مشخص، مخاطب مشخص و هدف مشخص و برتری در این موارد بر سایرین.

  5. علیرضا بیژن گفت: (عضو ویژه)

    تو دوران آموزشی سربازی، یکی از کارهایی که برای پر کردن وقت انجام می‌دادیم، کتاب خوانی بود. (می‌تونم بگم توی اون دو ماه شاخص مطالعه کشور بیشتر شد :)) اونجا یه دوستی پیدا کردم به نام جواد که کتابخوان حرفه‌ای بود و نگاه نقادانه‌ای به موضوعات داشت. جواد کتاب هنر شفاف اندیشیدن رو دست یکی از بچه‌ها دید که نوبت چاپ‌اش از صد گذشته بود و این موضوع توجه‌اش رو جلب کرد و دنبال علت بود که اسم مترجم رو بهش نشون دادم. او معتقد بود که اغلب کتاب‌های پرفروش در ایران  زرد هستند و چیزیکه عموم سمتش بروند خیلی خوب نیست. و وقتیکه چند صفحه از کتاب رو خوند گفت خیلی کلی گویی کرده و دوست داشتم که برخی موضوعات رو بیشتر و تخصصی‌تر توضیح بده.

  6. مهشاد شهابی گفت: (عضو ویژه)

    چقدر من این پست رو دوست داشتم! نقد کردن کار خیلی سختی نیست، اما نقد مستدل و منصفانه و در انتها، ارائه‌ی راهکارهای عملی، چرا؛ خیلی سخته. این رویکرد رو ندرتا می‌بینم و این پست برام نمونه‌ی کامل یه نقد درست و موثر بود (البته از متمم جز این هم انتظار نمی‌ره).

    ممنونم که انقدر جدی درباره‌ی کتاب‌ها می‌نویسید.

     

    به ندرت پیش اومده سراغ آثاری که تو مدت زمان کوتاه ترند می‌شن برم و این شامل کتاب‌های پرفروش هم می‌شه. برعکس، همیشه نگاه بدبینانه‌ای نسبت به چنین کتاب‌هایی دارم. معیارهام برای انتخاب کتاب شخصی‌اند و به همین دلیل، خیلی دنبال‌کننده‌ی افراد و رسانه‌های مرتبط با کتاب نیستم. اینا باعث شده زیاد در جریان کتاب‌های پرفروش نباشم، مگر انقدر فروششون بالا بره که به رسانه‌های بی‌ربط به کتاب هم راه پیدا کنن و تو دست آدم‌های نه‌چندان‌کتاب‌خوان هم دیده بشن! به همین خاطر تو جواب تمرین اول باید بگم اکثر کتاب‌هام! اگر کتابی هم از کتاب‌های پرفروش توی کتاب‌خونه‌م هست، بعد از بررسی‌های شخصی بوده.

    در جواب تمرین دوم، یکی از رسانه‌های موردعلاقه‌ی من، “گودریدز“ه. هم ورژن وبش موجوده هم اپلیکیشنش. اسم خیلی از کتاب‌ها رو اولین بار تو این شبکه دیدم. ولی چیزی که بیشتر برام کار می‌کنه، گشتن لابه‌لای قفسه‌های کتاب‌فروشی‌ها و کشف کتاب‌های تازه‌ست. این‌جور وقت‌ها چشمم دنبال کتاب یا نویسنده‌ایه که تا حالا نشنیدم. راستش به همون اندازه که از سرچ کردن راجع به کتاب‌ها و در آوردن تمامی جزئیات و بعد تصمیم برای خریدشون لذت می‌برم، از کشف‌های شخصی کتاب‌خونه‌ای هم استقبال می‌کنم و عامدانه بخشی از سهمیه‌ی زمانی و مالیم برای مطالعه رو به این نوع کتاب انتخاب کردن اختصاص می‌دم.